حفصه بنت عمر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{همسران پیامبر}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = همسران پیامبر خاتم | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[حفصه بنت عمر در قرآن]] - [[حفصه بنت عمر در تاریخ اسلامی]] - [[حفصه بنت عمر در معارف و سیره نبوی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = همسران پیامبر خاتم | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[حفصه بنت عمر در قرآن]] - [[حفصه بنت عمر در تاریخ اسلامی]] - [[حفصه بنت عمر در معارف و سیره نبوی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{جعبه اطلاعات همسران پیامبر خاتم
| نام = حفصه
| همسر = اولین همسر خُنَیس بن خدافة بن قیس بن عدی سهمی، سپس ازدواج با رسول خدا{{صل}}
| تصویر = امهات_المؤمنین.png
| اندازه تصویر =
| نسب = حفصه بنت عمر بن خطاب بن نفیل بن عبدالعزی بن عبدالله بن قرط بن ریاح بن رزاح بن عدی بن کعب بن لؤی
| ملقب به = حفصه
| تاریخ تولد = پنج سال پیش از بعثت
| محل تولد = مکه
| نام پدر = عمر بن خطاب
| نام مادر = زینب بنت مظعون
| قبیله = بنی‌عدی بن کعب از قریش
| تاریخ عقد = ۳ هجری
| سن به هنگام عقد = حدود ۲۰ سال
| فرزندان =
| محل درگذشت = مدینه
| تاریخ درگذشت = ۴۵ هجری
| طول عمر = ۶۰ سال
| آرامگاه = قبرستان بقیع
}}
'''حفصه''' دختر [[عمر بن خطاب]]، چهارمین [[همسر رسول خدا]]{{صل}} است. او ابتدا [[همسر]] "خُنَیس بن خدافة" بود که قبل از [[جنگ بدر]] فوت کرد و [[پیامبر]] با پیشنهاد [[عمر]] با حفصه [[ازدواج]] کرد. منابع مختلف چهره مثبتی از حفصه ارائه نداده‌اند و او بارها پیامبر را [[آزار]] می‌داد به گونه‌ای که در [[مذمت]] او و [[عایشه]] برخی از [[آیات]] نازل شده است.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[حفصه بنت عمر]]، چهارمین [[همسر رسول خدا]] {{صل}} و یکی از پنج [[همسر]] [[قریشی]] آن حضرت شمرده می‌شود. او که همراه همسرش از [[نخستین مسلمانان]] و [[مهاجران به حبشه]] بود پس از [[مرگ]] شوهر، در [[مدینه]] به [[افتخار]] همسری [[پیامبر]] رسید. [[حفصه بنت عمر]]، چه در دوران [[حیات]] [[رسول الله]] {{صل}} و چه پس از [[وفات]] آن حضرت، کارنامه درخشانی از خود به جا نگذاشت<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۸.</ref>.
حفصه بنت عمر، چهارمین [[همسر رسول خدا]] {{صل}} و یکی از پنج [[همسر]] [[قریشی]] آن حضرت شمرده می‌شود. او که همراه همسرش از [[نخستین مسلمانان]] و [[مهاجران به حبشه]] بود پس از [[مرگ]] شوهر، در [[مدینه]] به [[افتخار]] همسری [[پیامبر]] رسید. حفصه بنت عمر، چه در دوران [[حیات]] [[رسول الله]] {{صل}} و چه پس از [[وفات]] آن حضرت، کارنامه درخشانی از خود به جا نگذاشت<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۸.</ref>.


== نسب ایشان ==
== نسب ==
[[حفصه بنت عمر]]، دختر [[عمر بن خطاب|عمر بن خطاب بن نفیل بن عبدالعزی بن عبدالله بن قرط بن ریاح بن رزاح بن عدی بن کعب بن لؤی]] است<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴۸.</ref> و مادرش [[زینب بنت مظعون]]، [[خواهر]] [[عثمان بن مظعون]] بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۲.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۸.</ref>
حفصه دختر [[عمر بن خطاب|عمر بن خطاب بن نفیل بن عبدالعزی بن عبدالله بن قرط بن ریاح بن رزاح بن عدی بن کعب بن لؤی]] است<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴۸.</ref> و مادرش [[زینب بنت مظعون]]، [[خواهر]] [[عثمان بن مظعون]] بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۲.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۸.</ref>


== [[هجرت به حبشه]] ==
== [[هجرت به حبشه]] ==
[[حفصه بنت عمر]] پنج سال پیش از [[بعثت رسول اکرم]] {{صل}} و هنگامی که [[قریش]] [[خانه]] [[کعبه]] را بازسازی می‌کردند در [[مکه]] متولد شد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۶۵.</ref>. او از جمله [[نخستین مسلمانان]] به شمار می‌آید. [[حفصه بنت عمر]]، همراه شوهرش [[خُنَیس بن خدافة بن قیس بن عدی سهمی]] به [[حبشه]] [[هجرت]] کرد<ref>ابن حبیب بغدادی، ابو جعفر محمد المحبر، ص۸۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۰۰.</ref>. آنان پس از مدتی به [[مکه]] برگشتند و به [[مدینه]] [[هجرت]] کردند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵.</ref>. گویا خنیس، پیش از [[جنگ بدر]]، [[بیمار]] شد و [[توفیق]] حضور در آن [[جنگ]] را نیافت و در بدو بازگشت [[فرستاده خدا]] {{صل}} به [[مدینه]]، بر اثر این [[بیماری]] [[وفات]] کرد<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۸-۳۲۹.</ref>
حفصه بنت عمر پنج سال پیش از [[بعثت رسول اکرم]] {{صل}} و هنگامی که [[قریش]] [[خانه]] [[کعبه]] را بازسازی می‌کردند در [[مکه]] متولد شد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۶۵.</ref>. او از جمله [[نخستین مسلمانان]] به شمار می‌آید. حفصه بنت عمر، همراه شوهرش [[خُنَیس بن خدافة بن قیس بن عدی سهمی]] به [[حبشه]] [[هجرت]] کرد<ref>ابن حبیب بغدادی، ابو جعفر محمد المحبر، ص۸۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۰۰.</ref>. آنان پس از مدتی به [[مکه]] برگشتند و به [[مدینه]] [[هجرت]] کردند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵.</ref>. گویا خنیس، پیش از [[جنگ بدر]]، [[بیمار]] شد و [[توفیق]] حضور در آن [[جنگ]] را نیافت و در بدو بازگشت [[فرستاده خدا]] {{صل}} به [[مدینه]]، بر اثر این [[بیماری]] [[وفات]] کرد<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۸-۳۲۹.</ref>
 
==حفصه==
یکی از [[همسران رسول خدا]]{{صل}} است.
حفصه [[دختر خلیفه دوم]] [[عمر بن خطاب]] در سال پنجم [[پیش از بعثت]] [[پیامبر اسلام]] متولد شده است. حفصه در ابتدا به [[عقد]] خنیس فرزند [[حذافه]] در آمد و با او به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد. خنیس در [[جنگ بدر]] بر اثر زخمی که برداشت درگذشت و حفصه [[بیوه]] ماند. پدرش – [[عمر]] – در صدد یافتن همسری تازه برای دخترش برآمد. به دنبال این [[فکر]] نخست [[یاران رسول خدا]]{{صل}} را در نظر گرفت و ابتدا پیشنهاد خود را با [[عثمان]] که از [[بنی امیه]] و مردی [[ثروتمند]] بود در میان گذاشت. با وجودی که [[رقیه]] - [[دختر رسول خدا]]{{صل}} - که [[همسر]] عثمان بود درگذشته بود، ولی عثمان پیشنهاد عمر را نپذیرفت. عمر از [[ابوبکر]] خواست تا با حفصه [[ازدواج]] کند که ابوبکر هم زیر بار نرفت. عمر که از جواب رد این دو مرد سرشناس از [[یاران پیامبر]]{{صل}} آزرده شده بود، [[شکایت]] آن دو را به [[رسول خدا]] برد. [[پیامبر]] باب این [[گله]] و شکایت را بست و حفصه را به همسری خود برگزید. حفصه در [[ماه شعبان]] سال چهل‌وپنج از هجرت و در [[زمان]] [[خلافت معاویه]] [[چشم]] از [[جهان]] فروبست و [[مروان]] - [[فرماندار مدینه]] - بر جنازه‌اش [[نماز]] گذارد و در [[بقیع]] به خاک سپرده شد<ref>نقش عایشه در تاریخ اسلام، سید مرتضی عسکری، مجمع علمی اسلامی، ۱۳۶۲، ج۱، ص۵۶.</ref>.
[[سوره تحریم]] در اثر رشک‌ها و حسادت‌های [[عایشه]] و حفصه نسبت به [[ماریه]] بود که نازل شد<ref>نقش عایشه در تاریخ اسلام، سید مرتضی عسکری، مجمع علمی اسلامی، ۱۳۶۲، ج۱، ص۸۸.</ref>.
بر اساس گزارش‌های [[تاریخی]]، پس از [[شورش]] عایشه، [[طلحه]] و [[زبیر]] بر ضد [[حضرت علی]]{{ع}}، عایشه به حفصه [[نامه]] نوشت و از او خواست در این شورش او را [[همراهی]] کند و به او بپیوندد، اما [[عبدالله بن عمر]] از پیوستن حفصه به عایشه ممانعت به عمل آورد<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۶، ص۲۲۵.</ref>.
 
زمانی هم که [[عایشه]] از فرود آمدن [[امام علی]]{{ع}} در «[[ذی قار]]» [[آگاهی]] یافت، نامه‌ای به این مضمون به [[حفصه]] نوشت: حفصه! خبر خوش و مسرت بخش را به اطلاعت برسانم. علی که با [[لشکر]] خود از [[مدینه]] [[حرکت]] کرده بود به [[منزل]] «ذی قار» وارد شده و در آنجا از شنیدن کثرت ساز و برگ [[جنگی]] و [[نیروی نظامی]] ما مرعوب و ترسناک گشته است و با حالت [[رعب]] و تردید به سر می‌برد و نمی‌تواند قدمی جلوتر بگذارد. امروز علی به اسب رم‌کرده و خودباخته‌ای می‌ماند که نه به عقب می‌تواند برگردد؛ زیرا از پی شدن می‌ترسد و نه به پیش می‌تواند برود که از کشته شدن می‌هراسد! وقتی این [[نامه]] عایشه به حفصه رسید، خوشحال شد و کنیزان، [[خدمت‌کاران]] و [[دختران]] [[خویشاوندان]] خود از «[[بنی تمیم]]» و «[[بنی عدی]]» را جمع کرد و به آنها دستور داد مضمون نامه عایشه را به صورت سرود و ترانه درآوردند و دف‌زنان چنین می‌خواندند: {{عربی|ما الخبر؟ ما الخبر؟ علي فی السفر، كالفرس الاشقر، ان تقدم نحر و ان تأخر عقر}}. [[زنان]] و دختران [[طلقا]] و [[مخالفان حضرت علی]]{{ع}} وقتی از این ماجرا [[آگاه]] شدند، گروه گروه به [[خانه]] حفصه آمدند و در آن مجلس بزم و [[شادی]] که از سوی حفصه تشکیل شده بود شرکت کردند.
وقتی امّ‌کلثوم - [[دختر امیرالمؤمنین]]{{ع}}- از این ماجرا آگاهی یافت، لباس‌هایش را پوشید و چادر بر سر انداخت و با دسته‌ای از زنان و خویشاوندانش به [[طور]] ناشناس به منزل حفصه وارد گردید و در گوشه‌ای نشست. پس از مدتی، چادر از صورتش کنار زد. [[چشم]] حفصه که به امّ‌کلثوم افتاد، سخت خجالت‌زده و شرمنده گردید و از این [[رفتار]] نابجایش اظهار [[ندامت]] کرد. امّ‌کلثوم به حفصه گفت: حفصه! از تو و عایشه بعید نیست که امروز در [[دشمنی]] با پدرم علی{{ع}} همکار و [[پشتیبان]] هم باشید، همان‌گونه که در [[اذیت]] کردن [[رسول خدا]]{{صل}} همکار و [[پشتیبان]] هم بودید، تا آنجا که در [[نکوهش]] و ملامت شما سوره‌ای از [[قرآن]] - [[سوره تحریم]] - نازل شد. [[حفصه]] گفت: امّ‌کلثوم! [[خدا]] تو را [[رحمت]] کند! معذورم دار و بیش از این ملامتم مکن. پس دستور داد در مقابل امّ‌کلثوم نامه‌ای را که [[عایشه]] برای وی فرستاده بود پاره کردند<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۱۳؛ بحارالانوار، مجلسی، ج۳۲، ص۹۰.</ref>.
 
رویداد دیگری که از حفصه در آن اسم برده شده در ارتباط با [[شأن نزول آیات]] «تخییر» است. درباره [[شأن نزول]] این [[آیات]] گفته شده است هر یک از [[زنان پیامبر]] از آن حضرت چیزهایی از [[اموال]] [[دنیوی]] می‌خواستند و در این خواسته‌شان [[پیامبر]] را [[اذیت]] می‌کردند. حضرت مدت یک ماه از آنها [[کناره‌گیری]] کردند. پس آیات «تخییر» نازل شد و زنان پیامبر را مخیر قرار داد که یا [[طلاق]] بگیرند و در نتیجه به [[زندگی دنیا]] و زرق و برق آن برسند و یا خدا و پیامبرش و سرای [[آخرت]] را برگزینند و چیزی از اموال [[دنیا]] از پیامبر{{صل}} نخواهند<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج۸، ص۳۳۴.</ref>.
در برخی منابع این‌گونه آمده است که [[زینب]] بنت جَحش به پیامبر گفت: به [[عدالت]] [[رفتار]] نمی‌کنی در حالی که [[رسول الله]] هستی! حفصه نیز گفت: اگر ما را طلاق دهی، افرادی هم‌شأن خویش را از میان [[اقوام]] خود خواهیم یافت. در پی این سخنان از سوی زینب و حفصه بود که مدت بیست [[روز]] [[وحی بر پیامبر]]{{صل}} نازل نشد. آن‌گاه پس از بیست روز این آیات که به آیات تخییر معروف است نازل شد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا * وَإِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایه‌های آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوه‌ای نیکو رهایتان کنم * و اگر خدا و پیامبرش و سرای واپسین را می‌خواهید، بی‌گمان خداوند برای نیکوکاران شما پاداشی سترگ آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۲۸-۲۹.</ref><ref>کافی، کلینی، ج۶، ص۱۳۸؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۳، ص۵۱۷؛ تفسیر صافی، ج۴، ص۱۸۵.</ref>.
 
در [[منابع تاریخی]] [[شیعه]] همانند [[الجمل]] [[شیخ مفید]]، [[الارشاد شیخ مفید]]، [[تاریخ یعقوبی]]، مروج الذهب، [[مسعودی]]، [[مناقب آل ابی‌طالب]] [[ابن شهر آشوب]]، الایضاح [[فضل بن شاذان]]، [[المسترشد]] [[ابن جریر طبری]]، و شرح الاخبار [[قاضی نعمان مغربی]] و در [[منابع تفسیری]] شیعه همچون [[تفسیر القمی]]، التبیان [[شیخ طوسی]]، [[مجمع البیان طبرسی]] و در [[منابع حدیثی شیعه]] همچون [[الکافی]] [[کلینی]]، الکافئه شیخ مفید و الامالی شیخ مفید، مطالب زیادی درباره [[حفصه]] می‌توان دست یافت.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۴۲۵.</ref>


== [[ازدواج با پیامبر]] {{صل}} ==
== [[ازدواج با پیامبر]] {{صل}} ==
[[عمر بن خطاب]] بعد از پایان یافتن عده او، وی را برای [[ازدواج]] به [[ابوبکر]] پیشنهاد کرد. [[ابوبکر]] [[سکوت]] کرد و پاسخی به او نداد. [[عمر]] پس از چند روز، [[حفصه بنت عمر]] را به [[عثمان بن عفان]] پیشنهاد کرد. [[عثمان]] که تازه همسرش رقیه، [[دختر پیامبر]] {{صل}} را از دست داده بود گفت: "در این باره [[فکر]] می‌کنم"؛ اما پس از چند روز به بهانه اینکه فعلاً قصد [[ازدواج]] ندارم، به پیشنهاد [[عمر]] جواب رد داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵-۶۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۴۴؛ البخاری، صحیح بخاری، ج۵، ص۱۷.</ref> تا اینکه [[عمر]] او را به [[رسول الله]] {{صل}} پیشنهاد کرد. [[رسول خدا]] {{صل}} پذیرفت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۳.</ref> و بدین ترتیب، [[حفصه بنت عمر]] با عنوان چهارمین [[همسر]] آن حضرت، پس از [[عایشه]] پا به [[خانه]] ایشان نهاد<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۹.</ref>.
[[عمر بن خطاب]] بعد از پایان یافتن عده او، وی را برای [[ازدواج]] به [[ابوبکر]] پیشنهاد کرد. [[ابوبکر]] [[سکوت]] کرد و پاسخی به او نداد. [[عمر]] پس از چند روز، حفصه بنت عمر را به [[عثمان بن عفان]] پیشنهاد کرد. [[عثمان]] که تازه همسرش رقیه، [[دختر پیامبر]] {{صل}} را از دست داده بود گفت: "در این باره [[فکر]] می‌کنم"؛ اما پس از چند روز به بهانه اینکه فعلاً قصد [[ازدواج]] ندارم، به پیشنهاد [[عمر]] جواب رد داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵-۶۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۴۴؛ البخاری، صحیح بخاری، ج۵، ص۱۷.</ref> تا اینکه [[عمر]] او را به [[رسول الله]] {{صل}} پیشنهاد کرد. [[رسول خدا]] {{صل}} پذیرفت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۳.</ref> و بدین ترتیب، حفصه بنت عمر با عنوان چهارمین [[همسر]] آن حضرت، پس از [[عایشه]] پا به [[خانه]] ایشان نهاد<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۹.</ref>.


== اوصاف [[اخلاقی]] ==
== اوصاف [[اخلاقی]] ==
[[شیعه]] و [[سنی]]، [[روایات]] متعددی را درباره [[منش]] و [[رفتار]] [[حفصه بنت عمر]] با [[پیامبر]] {{صل}} [[نقل]] کرده‌اند که در مجموع چهره مثبتی را از او ارائه نداده‌اند. آنها بیشتر نشانگر بی‌توجهی او به [[شأن]] والا و [[مقام]] ارجمند [[پیغمبر]] {{صل}} و بی‌احترامی او به ساحت [[مقدس]] [[نبوی]] {{صل}} هستند. او در جریان [[نفقه]] خواستن [[زنان پیامبر]] {{صل}}، سخنانی گفت که باعث آزردگی خاطر [[رسول خدا]] {{صل}} شد. [[حفصه بنت عمر]] به حضرت گفت: "اگر ما را [[طلاق]] می‌دادی، در [[قوم]] خود کفوی برای خود می‌جستیم"<ref>نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۲۶۷.</ref>. سخنان [[حفصه بنت عمر]]، [[پیامبر]] {{صل}} را بسیار ناراحت کرد؛ طوری که وی مدتی از زنانش کناره گرفت و [[وحی]] [[قطع]] شد. پس از مدتی [[آیه]] ۲۸ [[سوره احزاب]] نازل شد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا}}<ref>«ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایه‌های آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوه‌ای نیکو رهایتان کنم» سوره احزاب، آیه ۲۸.</ref>.
[[شیعه]] و [[سنی]]، [[روایات]] متعددی را درباره [[منش]] و [[رفتار]] حفصه بنت عمر با [[پیامبر]] {{صل}} [[نقل]] کرده‌اند که در مجموع چهره مثبتی را از او ارائه نداده‌اند. آنها بیشتر نشانگر بی‌توجهی او به [[شأن]] والا و [[مقام]] ارجمند [[پیغمبر]] {{صل}} و بی‌احترامی او به ساحت [[مقدس]] [[نبوی]] {{صل}} هستند. او در جریان [[نفقه]] خواستن [[زنان پیامبر]] {{صل}}، سخنانی گفت که باعث آزردگی خاطر [[رسول خدا]] {{صل}} شد. حفصه بنت عمر به حضرت گفت: "اگر ما را [[طلاق]] می‌دادی، در [[قوم]] خود کفوی برای خود می‌جستیم"<ref>نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۲۶۷.</ref>. سخنان حفصه بنت عمر، [[پیامبر]] {{صل}} را بسیار ناراحت کرد؛ طوری که وی مدتی از زنانش کناره گرفت و [[وحی]] [[قطع]] شد. پس از مدتی [[آیه]] ۲۸ [[سوره احزاب]] نازل شد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا}}<ref>«ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایه‌های آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوه‌ای نیکو رهایتان کنم» سوره احزاب، آیه ۲۸.</ref>.


[[نقل]] شده است که وی گاهی با آن حضرت [[قهر]] می‌کرد و گاه تا یک روز از ایشان کناره می‌گرفت. این [[کارها]] [[اعتراض]] پدرش [[عمر]] را نیز در پی داشت؛ طوری که بارها او را به ترک [[زیاده‌خواهی]] و رد نکردن [[خواسته‌ها]] و گفته‌های [[رسول خدا]] {{صل}} توصیه می‌کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۴۶-۱۵۵.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۹-۳۳۱.</ref>
[[نقل]] شده است که وی گاهی با آن حضرت [[قهر]] می‌کرد و گاه تا یک روز از ایشان کناره می‌گرفت. این [[کارها]] [[اعتراض]] پدرش [[عمر]] را نیز در پی داشت؛ طوری که بارها او را به ترک [[زیاده‌خواهی]] و رد نکردن [[خواسته‌ها]] و گفته‌های [[رسول خدا]] {{صل}} توصیه می‌کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۴۶-۱۵۵.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۹-۳۳۱.</ref>


== [[حفصه بنت عمر]]؛ فاش‌کننده راز [[پیامبر]] {{صل}} ==
== حفصه بنت عمر؛ فاش‌کننده راز [[پیامبر]] {{صل}} ==
افشای راز [[رسول الله]] {{صل}} و وقایع مربوط به آن از مهم‌ترین و مشهورترین رخدادهای دوران [[زندگی]] اوست. روزی که نوبت [[حفصه بنت عمر]] بود، او به جهت امری از حضرت، اجازه [[خروج]] از منزل گرفت. پس از رفتن او، [[پیامبر]] {{صل}} [[ماریه قبطیه]] را به سوی خود خواند. [[ماریه]] به [[خانه]] [[حفصه بنت عمر]] نزد [[رسول خدا]] {{صل}} رفت. [[حفصه بنت عمر]] برگشت؛ اما چون در بسته بود پشت در [[منتظر]] ماند. پس از مدتی که در باز شد، او [[ماریه]] را همراه آن حضرت دید. او از این امر به شدت برآشفت و سخنان [[درشتی]] را به زبان آورد. [[پیامبر]] {{صل}} برای [[رضایت]] او [[ماریه]] را بر خود [[حرام]] کرد و از [[حفصه بنت عمر]] خواست تا قضیه را مخفی نگه دارد؛ اما او فوراً به [[عایشه]] خبر داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۸۲؛ محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۰.</ref>. در این هنگام، [[آیات]] اول [[سوره تحریم]] نازل شد و ضمن بازداشتن حضرت از این [[تحریم]]، [[عایشه]] و [[حفصه بنت عمر]] را [[سرزنش]] کرد<ref>سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۱۹؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۴۷۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۲.</ref>
افشای راز [[رسول الله]] {{صل}} و وقایع مربوط به آن از مهم‌ترین و مشهورترین رخدادهای دوران [[زندگی]] اوست. روزی که نوبت حفصه بنت عمر بود، او به جهت امری از حضرت، اجازه [[خروج]] از منزل گرفت. پس از رفتن او، [[پیامبر]] {{صل}} [[ماریه قبطیه]] را به سوی خود خواند. [[ماریه]] به [[خانه]] حفصه بنت عمر نزد [[رسول خدا]] {{صل}} رفت. حفصه بنت عمر برگشت؛ اما چون در بسته بود پشت در [[منتظر]] ماند. پس از مدتی که در باز شد، او [[ماریه]] را همراه آن حضرت دید. او از این امر به شدت برآشفت و سخنان [[درشتی]] را به زبان آورد. [[پیامبر]] {{صل}} برای [[رضایت]] او [[ماریه]] را بر خود [[حرام]] کرد و از حفصه بنت عمر خواست تا قضیه را مخفی نگه دارد؛ اما او فوراً به [[عایشه]] خبر داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۸۲؛ محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۰.</ref>. در این هنگام، [[آیات]] اول [[سوره تحریم]] نازل شد و ضمن بازداشتن حضرت از این [[تحریم]]، [[عایشه]] و حفصه بنت عمر را [[سرزنش]] کرد<ref>سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۱۹؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۴۷۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۲.</ref>


== [[حفصه بنت عمر]] پس از [[وفات پیامبر]] {{صل}} ==
== حفصه بنت عمر پس از [[وفات پیامبر]] {{صل}} ==
پس از [[وفات]] [[پیغمبر]] {{صل}}، او همه اموالش را در [[خدمت]] [[حکومت]] خلفای ثلاث، یعنی [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] و [[حمایت]] از آنان قرار داد<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۷، ص۴۷۳.</ref>. او رابطه خوبی با [[علی]] {{ع}} نداشت؛ طوری که وقتی [[عایشه]] در جریان [[جنگ جمل]] از [[مدینه]] وارد [[بصره]] شد، نامه‌ای به این مضمون برای [[حفصه بنت عمر]] نوشت: "ما در [[بصره]] فرود آمدیم و [[علی]] {{ع}} به [[ذی‌قار]] آمده است. [[خدا]] گردن او را مانند تخم مرغ شکسته‌ای که از بالای [[کوه صفا]] افتاده باشد قرار داده است. او در [[ذی‌قار]] به منزله شتر اشقری است<ref>شتر سرخی که به زردی می‌زند.</ref> که اگر جلو بیاید کشته خواهد شد و اگر عقب بنشیند حکومتش ابتر خواهد ماند"<ref>{{عربی| فإنا نزلنا البصره و نزل علی {{ع}} بذی‌قار والله دق عنقه کدق البیضة [[علی]] الصفا انه بذی‌قار بمنزلة الأشقر أن تقدم نحر وان تأخر عفز}}</ref>. پس چون این [[نامه]] به دست [[حفصه بنت عمر]] رسید، شماری از [[کودکان]] و [[نوجوانان]] [[بنی‌تیم]] و [[بنی‌عدی]] را جمع کرد و به [[کنیزان]] خود دف داد و امر به نواختن کرد. آنها می‌خواندند و می‌گفتند: {{عربی|ما الخبر ما الخبر؟ عليّ كالاشقر، إن تقدم نحر و إن تأخّر عقر}}. این خبر به [[ام‌سلمه]] رسید، [[لباس]] پوشید و او را [[شماتت]] کرد و [[آیه]] چهار [[سوره تحریم]] را بار دیگر به او [[تذکر]] داد<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۲۷۷-۲۷۶؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳.</ref>
پس از [[وفات]] [[پیغمبر]] {{صل}}، او همه اموالش را در [[خدمت]] [[حکومت]] خلفای ثلاث، یعنی [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] و [[حمایت]] از آنان قرار داد<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۷، ص۴۷۳.</ref>. او رابطه خوبی با [[علی]] {{ع}} نداشت؛ طوری که وقتی [[عایشه]] در جریان [[جنگ جمل]] از [[مدینه]] وارد [[بصره]] شد، نامه‌ای به این مضمون برای حفصه بنت عمر نوشت: "ما در [[بصره]] فرود آمدیم و [[علی]] {{ع}} به [[ذی‌قار]] آمده است. [[خدا]] گردن او را مانند تخم مرغ شکسته‌ای که از بالای [[کوه صفا]] افتاده باشد قرار داده است. او در [[ذی‌قار]] به منزله شتر اشقری است<ref>شتر سرخی که به زردی می‌زند.</ref> که اگر جلو بیاید کشته خواهد شد و اگر عقب بنشیند حکومتش ابتر خواهد ماند"<ref>{{عربی| فإنا نزلنا البصره و نزل علی {{ع}} بذی‌قار والله دق عنقه کدق البیضة [[علی]] الصفا انه بذی‌قار بمنزلة الأشقر أن تقدم نحر وان تأخر عفز}}</ref>. پس چون این [[نامه]] به دست حفصه بنت عمر رسید، شماری از [[کودکان]] و [[نوجوانان]] [[بنی‌تیم]] و [[بنی‌عدی]] را جمع کرد و به [[کنیزان]] خود دف داد و امر به نواختن کرد. آنها می‌خواندند و می‌گفتند: {{عربی|ما الخبر ما الخبر؟ عليّ كالاشقر، إن تقدم نحر و إن تأخّر عقر}}. این خبر به [[ام‌سلمه]] رسید، [[لباس]] پوشید و او را [[شماتت]] کرد و [[آیه]] چهار [[سوره تحریم]] را بار دیگر به او [[تذکر]] داد<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۲۷۷-۲۷۶؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳.</ref>


== [[وفات]] ==
== [[وفات]] ==
در زمان [[مرگ]] او [[اختلاف]] است. بعضی از مؤرخان، [[وفات]] او را در زمان [[خلافت عثمان]] دانسته‌اند<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۱۳۵.</ref> و عده‌ای دیگر [[مرگ]] او را هم‌زمان با [[صلح امام حسن]] {{ع}} و [[معاویه]] در سال ۴۱ [[هجری]] بیان کرده‌اند<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۱۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۷.</ref>.
در زمان [[مرگ]] او [[اختلاف]] است. بعضی از مؤرخان، [[وفات]] او را در زمان [[خلافت عثمان]] دانسته‌اند<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۱۳۵.</ref> و عده‌ای دیگر [[مرگ]] او را هم‌زمان با [[صلح امام حسن]] {{ع}} و [[معاویه]] در سال ۴۱ [[هجری]] بیان کرده‌اند<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۱۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۷.</ref>.


بیشتر [[عالمان]] و مؤرخان بر این باورند که وی در سال ۴۵ [[هجری]] در زمان [[حکومت معاویه]] در سن شصت سالگی در [[مدینه]] از [[دنیا]] رفت<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۶۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۸۳.</ref>. [[مروان حکم]]، [[والی مدینه]] در [[تشییع جنازه]] او شرکت کرد؛ در حالی که میان [[ابوهریره]] و [[ابوسعید خدری]]، جلوی جنازه [[حفصه بنت عمر]] حرکت می‌کرد. [[مروان]]، جنازه [[حفصه بنت عمر]] را از [[خانه]] [[آل]] [[حرم]] تا [[خانه]] [[مغیره]] حمل می‌کرد و [[ابوهریره]] از [[خانه]] [[مغیره]] تا [[قبر]]، حامل آن بود. سپس [[مروان]] بر او [[نماز]] خواند و وی را در [[بقیع]] به خاک سپردند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۸.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۳-۳۳۴.</ref>
بیشتر [[عالمان]] و مؤرخان بر این باورند که وی در سال ۴۵ [[هجری]] در زمان [[حکومت معاویه]] در سن شصت سالگی در [[مدینه]] از [[دنیا]] رفت<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۶۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۸۳.</ref>. [[مروان حکم]]، [[والی مدینه]] در [[تشییع جنازه]] او شرکت کرد؛ در حالی که میان [[ابوهریره]] و [[ابوسعید خدری]]، جلوی جنازه حفصه بنت عمر حرکت می‌کرد. [[مروان]]، جنازه حفصه بنت عمر را از [[خانه]] [[آل]] [[حرم]] تا [[خانه]] [[مغیره]] حمل می‌کرد و [[ابوهریره]] از [[خانه]] [[مغیره]] تا [[قبر]]، حامل آن بود. سپس [[مروان]] بر او [[نماز]] خواند و وی را در [[بقیع]] به خاک سپردند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۸.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۳-۳۳۴.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۶۱۴

ویرایش