بخل در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۷: خط ۷:


==نبخشیدن در جایگاه [[بخشش]]==
==نبخشیدن در جایگاه [[بخشش]]==
[[بخل]] که به صورتهای گوناگونی (بُخْل، بُخُل، بُخُول، بَخْل و بَخَل) قرائت شده<ref>الصحاح، ج ۴، ص۱۶۳۲؛ لسان العرب، ج ۱، ص۳۳۲؛ القاموس المحیط، ج ۳، ص۱۲۷۷، «بخل».</ref> در لغت به معنای منع<ref>الکلیات، ص۲۴۲؛ التعریفات، ص۶۲؛ موسوعة مصطلاحات مفتاح السعاده، ص۴۶۹.</ref> و ضدّ [[کرم]]<ref>لسان العرب، ج ۱، ص۳۳۲؛ تاج العروس، ج ۱۴، ص۴۵، «بخل».</ref> و [[جود]]<ref>مفردات، ص۱۰۹؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص۱۶۰، «بخل».</ref> است. برخی اصل آن را دشوار بودن بخشش<ref>التبیان، ج ۳، ص۱۹۶؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۷۳.</ref> و برخی دیگر آرزوی بخشیده نشدن چیزی به دیگران<ref>التحقیق، ج ۱، ص۲۲۵، «بخل».</ref> دانسته‌اند. نزد [[عربها]]، پرداخت نکردن زیادی [[مال]] خود به [[سائل]]، بخل نامیده می‌شود<ref>جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص۱۲۰؛ المصباح، ج ۱، ص۳۶.</ref>؛ ولی در مورد معنای بخل در [[قرآن]] و [[فرهنگ اسلامی]]، [[اختلاف]] نظر وجود دارد، هرچند پرداخت نکردن [[واجب]] [[مالی]]، از مصادیق [[قطعی]] آن است.
[[بخل]] که به صورتهای گوناگونی (بُخْل، بُخُل، بُخُول، بَخْل و بَخَل) قرائت شده<ref>الصحاح، ج ۴، ص۱۶۳۲؛ لسان العرب، ج ۱، ص۳۳۲؛ القاموس المحیط، ج ۳، ص۱۲۷۷، «بخل».</ref> در لغت به معنای منع<ref>الکلیات، ص۲۴۲؛ التعریفات، ص۶۲؛ موسوعة مصطلاحات مفتاح السعاده، ص۴۶۹.</ref> و ضدّ [[کرم]]<ref>لسان العرب، ج ۱، ص۳۳۲؛ تاج العروس، ج ۱۴، ص۴۵، «بخل».</ref> و [[جود]]<ref>مفردات، ص۱۰۹؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص۱۶۰، «بخل».</ref> است. برخی اصل آن را دشوار بودن بخشش<ref>التبیان، ج ۳، ص۱۹۶؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۷۳.</ref> و برخی دیگر آرزوی بخشیده نشدن چیزی به دیگران<ref>التحقیق، ج ۱، ص۲۲۵، «بخل».</ref> دانسته‌اند. نزد [[عربها]]، پرداخت نکردن زیادی [[مال]] خود به [[سائل]]، بخل نامیده می‌شود<ref>جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص۱۲۰؛ المصباح، ج ۱، ص۳۶.</ref>؛ ولی در مورد معنای بخل در [[قرآن]] و فرهنگ اسلامی، [[اختلاف]] نظر وجود دارد، هرچند پرداخت نکردن [[واجب]] [[مالی]]، از مصادیق [[قطعی]] آن است.


مشتقات بخل در [[قرآن کریم]] ۱۲ بار به کار رفته است؛ ولی در [[آیات]] دیگری نیز واژه‌ها و تعبیراتی مانند: شُحّ<ref>{{متن قرآن|وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلْإِيمَـٰنَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِى صُدُورِهِمْ حَاجَةًۭ مِّمَّآ أُوتُوا۟ وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌۭ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِۦ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ}} «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.</ref>، امساک<ref>{{متن قرآن|قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّىٓ إِذًۭا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ ٱلْإِنفَاقِ وَكَانَ ٱلْإِنسَـٰنُ قَتُورًۭا}} «بگو: اگر شما گنجینه‌های بخشایش پروردگارم را می‌داشتید باز از ترس از دست رفتن دارایی تنگ‌چشمی پیشه می‌کردید و آدمی تنگ‌چشم است» سوره اسراء، آیه ۱۰۰.</ref>، قَتْرْ، ضَنّ<ref>{{متن قرآن|وَمَا هُوَ عَلَى ٱلْغَيْبِ بِضَنِينٍۢ}} «و او در (رساندن) وحی، تنگ‌چشمی نمی‌ورزد،» سوره تکویر، آیه ۲۴.</ref>، هَلْع<ref>{{متن قرآن|إِنَّ ٱلْإِنسَـٰنَ خُلِقَ هَلُوعًا}} «بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند» سوره معارج، آیه ۱۹.</ref>، بسته بودن دست به گردن<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ ٱلْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًۭا مَّحْسُورًا}} «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.</ref> و منع خیر<ref>{{متن قرآن|مَّنَّاعٍۢ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍۢ مُّرِيبٍ}} «هر بازدارنده از کار نیک، تجاوزکار دو دل را» سوره ق، آیه ۲۵.</ref> به کار رفته که به موضوع [[بخل]] اشاره داشته یا با آن در ارتباط است. در [[روایات]] نیز از بخل [[نکوهش]] شدیدی شده است<ref>الکافی، ج۴، ص۴۷؛ بحارالانوار، ج ۷۰، ص۲۹۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص۱۷۳.</ref>. پیش از [[اسلام]] [[بخشندگی]] نزد [[اعراب]] [[بدوی]] از [[ارزش]] والایی برخوردار و از صفات بارز و برجسته آنان و دلیل اصالت، [[نجابت]] و [[شرافت]] بوده و هرچه مُفرِط‌تر و چشمگیرتر می‌بود [[تحسین]] بیشتری برمی‌انگیخت، در عین [[حال]] چون [[شاعران]] بسیاری در اشعار خود بخل را صفتی [[مذموم]] دانسته و خود را از آن تبرئه کرده‌اند به دست می‌آید که حتی در همان [[دوران جاهلیت]] و در میان اعراب بدوی کسانی که به بخل و [[حرص]] بد آوازه بودند فراوان یافت می‌شده‌اند. این امر به ویژه درباره [[زنان]] ظهور بیشتری داشت. آنها به سبب موقعیت ویژه‌ای که در [[اجتماع]] و [[خانواده]] داشتند عموما به بخل و امساک در [[بذل و بخشش]] [[گرایش]] بیشتری داشتند. از نظر آنان بذل و بخشش بیش از اندازه نه تنها [[خصلت]] در خور ستایشی نبود، بلکه رذیلتی درمان‌ناپذیر بود که مردان بدان گرفتار بوده و می‌بایست آن را [[سرکوب]] می‌کردند. برخی احتمال داده‌اند که در اوایل [[ظهور اسلام]] در [[رفتار]] و [[کردار]] [[ثروتمندان]] [[مکه]] نشانه‌هایی از بخل و [[لئامت]] طبع [[مشاهده]] می‌شده؛ زیرا [[قرآن]] این دسته از [[مردم]] را به سبب چنین [[رفتاری]] [[نکوهش]] کرده است.<ref>{{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ هُوَ خَيْرًۭا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّۭ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا۟ بِهِۦ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌۭ}} «و آنان که در آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است تنگ‌چشمی می‌ورزند گمان نبرند که این (کار) برای آنها نیک است بلکه برای آنان بد است؛ به زودی در رستخیز آنچه تنگ‌چشمی کرده‌اند چون طوقی گردنگیرشان می‌گردد و میراث آسمان و زمین از آن خداوند است و خداوند» سوره آلعمران، آیه ۱۸۰.</ref> بر اساس این دیدگاه در میان [[بازرگانان]] [[ثروتمند]] [[مکه]] رفتاری همانند [[رفتار]] [[زنان]] [[عصر جاهلیت]] رواج یافته بود و مفهومی که [[مردم]] قبیله‌نشین از [[مجد]] و [[شرف]] و [[سخاوت]] داشتند [[ارزش]] خود را از دست داده بود و به جای آن [[مال]] و ثروتی که [[اعراب بادیه]] مایه ملامت و [[شرمساری]] می‌دانستند یگانه وسیله [[شکوه]] و جلال شده بود. [[بخل]] نه تنها [[رذیلت]] نبود، بلکه نشان [[استعداد]] و [[توانایی مالی]] و منبع [[واقعی]] [[قدرت]] و بزرگی در [[اجتماع]] محسوب می‌شد، ازاین‌رو از برخی [[آیات قرآن]] برمی‌آید که گروهی که توانایی مالی داشتند با وجود اینکه در ظاهر [[مسلمان]] بودند در پرداختن [[زکات]] * و صدقاتی که بر آنان [[واجب]] بود بخل ورزیده، گاه از پرداخت آن خودداری می‌کردند<ref>{{متن قرآن|وَمِنْهُم مَّنْ عَـٰهَدَ ٱللَّهَ لَئِنْ ءَاتَىٰنَا مِن فَضْلِهِۦ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلصَّـٰلِحِينَ * فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُم مِّن فَضْلِهِۦ بَخِلُوا۟ بِهِۦ وَتَوَلَّوا۟ وَّهُم مُّعْرِضُونَ}} «و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بی‌چون و چرا زکات خواهیم داد و بی‌گمان از شایستگان خواهیم بود * و چون (خداوند) از بخشش خود به آنان ارزانی داشت تنگ‌چشمی ورزیدند و با رویگردانی بازگشتند» سوره توبه، آیه ۷۵-۷۶.</ref> و آن را نوعی خسارت و غرامت می‌دانستند.<ref>{{متن قرآن|وَمِنَ ٱلْأَعْرَابِ مَن يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ مَغْرَمًۭا وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ ٱلدَّوَآئِرَ عَلَيْهِمْ دَآئِرَةُ ٱلسَّوْءِ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌۭ}} «و برخی از تازیان بیابان‌نشین آنچه هزینه می‌کنند غرامت می‌شمارند و برای شما انتظار پیشامدها را می‌کشند؛ پیشامدهای بد بر (خود) آنان باد و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۹۸.</ref> گرچه [[قرآن کریم]] بار دیگر ضمن [[نکوهش]] شدید [[بخل]]، [[سخاوت]] را [[احیا]] کرد؛ ولی میان سخاوتی که [[قرآن]] آن را احیا کرد با [[بخشندگی]] [[اعراب]] [[بدوی]] تفاوتهایی اساسی وجود داشت؛ زیرا اولاً قرآن به رعایت حد [[اعتدال]] توصیه و از [[اسراف]] * حتی در [[بخشش]] منع کرد<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ ٱلْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًۭا مَّحْسُورًا}} «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹؛ {{متن قرآن|وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُوا۟ لَمْ يُسْرِفُوا۟ وَلَمْ يَقْتُرُوا۟ وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًۭا}} «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.</ref> و ثانیا انگیزه بخشش را [[ایمان]] و [[تقوا]] و دستیابی به [[اجر]] [[اخروی]] دانست؛ نه برخورداری از [[کرامت]] و [[شهرت]] نزد دیگران<ref>مفاهیم اخلاقی، ص۱۵۲، ۱۶۸.</ref>.<ref>[[احمد جمالی|جمالی]] و [[علی گرامی|گرامی]]، [[بخل - جمالی و گرامی (مقاله)|مقاله «بخل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۳۶۷.</ref>
مشتقات بخل در [[قرآن کریم]] ۱۲ بار به کار رفته است؛ ولی در [[آیات]] دیگری نیز واژه‌ها و تعبیراتی مانند: شُحّ<ref>{{متن قرآن|وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلْإِيمَـٰنَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِى صُدُورِهِمْ حَاجَةًۭ مِّمَّآ أُوتُوا۟ وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌۭ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِۦ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ}} «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.</ref>، امساک<ref>{{متن قرآن|قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّىٓ إِذًۭا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ ٱلْإِنفَاقِ وَكَانَ ٱلْإِنسَـٰنُ قَتُورًۭا}} «بگو: اگر شما گنجینه‌های بخشایش پروردگارم را می‌داشتید باز از ترس از دست رفتن دارایی تنگ‌چشمی پیشه می‌کردید و آدمی تنگ‌چشم است» سوره اسراء، آیه ۱۰۰.</ref>، قَتْرْ، ضَنّ<ref>{{متن قرآن|وَمَا هُوَ عَلَى ٱلْغَيْبِ بِضَنِينٍۢ}} «و او در (رساندن) وحی، تنگ‌چشمی نمی‌ورزد،» سوره تکویر، آیه ۲۴.</ref>، هَلْع<ref>{{متن قرآن|إِنَّ ٱلْإِنسَـٰنَ خُلِقَ هَلُوعًا}} «بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند» سوره معارج، آیه ۱۹.</ref>، بسته بودن دست به گردن<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ ٱلْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًۭا مَّحْسُورًا}} «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.</ref> و منع خیر<ref>{{متن قرآن|مَّنَّاعٍۢ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍۢ مُّرِيبٍ}} «هر بازدارنده از کار نیک، تجاوزکار دو دل را» سوره ق، آیه ۲۵.</ref> به کار رفته که به موضوع [[بخل]] اشاره داشته یا با آن در ارتباط است. در [[روایات]] نیز از بخل [[نکوهش]] شدیدی شده است<ref>الکافی، ج۴، ص۴۷؛ بحارالانوار، ج ۷۰، ص۲۹۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص۱۷۳.</ref>. پیش از [[اسلام]] [[بخشندگی]] نزد [[اعراب]] [[بدوی]] از [[ارزش]] والایی برخوردار و از صفات بارز و برجسته آنان و دلیل اصالت، [[نجابت]] و [[شرافت]] بوده و هرچه مُفرِط‌تر و چشمگیرتر می‌بود [[تحسین]] بیشتری برمی‌انگیخت، در عین [[حال]] چون [[شاعران]] بسیاری در اشعار خود بخل را صفتی [[مذموم]] دانسته و خود را از آن تبرئه کرده‌اند به دست می‌آید که حتی در همان [[دوران جاهلیت]] و در میان اعراب بدوی کسانی که به بخل و [[حرص]] بد آوازه بودند فراوان یافت می‌شده‌اند. این امر به ویژه درباره [[زنان]] ظهور بیشتری داشت. آنها به سبب موقعیت ویژه‌ای که در [[اجتماع]] و [[خانواده]] داشتند عموما به بخل و امساک در [[بذل و بخشش]] [[گرایش]] بیشتری داشتند. از نظر آنان بذل و بخشش بیش از اندازه نه تنها [[خصلت]] در خور ستایشی نبود، بلکه رذیلتی درمان‌ناپذیر بود که مردان بدان گرفتار بوده و می‌بایست آن را [[سرکوب]] می‌کردند. برخی احتمال داده‌اند که در اوایل [[ظهور اسلام]] در [[رفتار]] و [[کردار]] [[ثروتمندان]] [[مکه]] نشانه‌هایی از بخل و [[لئامت]] طبع [[مشاهده]] می‌شده؛ زیرا [[قرآن]] این دسته از [[مردم]] را به سبب چنین [[رفتاری]] [[نکوهش]] کرده است.<ref>{{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ هُوَ خَيْرًۭا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّۭ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا۟ بِهِۦ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌۭ}} «و آنان که در آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است تنگ‌چشمی می‌ورزند گمان نبرند که این (کار) برای آنها نیک است بلکه برای آنان بد است؛ به زودی در رستخیز آنچه تنگ‌چشمی کرده‌اند چون طوقی گردنگیرشان می‌گردد و میراث آسمان و زمین از آن خداوند است و خداوند» سوره آلعمران، آیه ۱۸۰.</ref> بر اساس این دیدگاه در میان [[بازرگانان]] [[ثروتمند]] [[مکه]] رفتاری همانند [[رفتار]] [[زنان]] [[عصر جاهلیت]] رواج یافته بود و مفهومی که [[مردم]] قبیله‌نشین از [[مجد]] و [[شرف]] و [[سخاوت]] داشتند [[ارزش]] خود را از دست داده بود و به جای آن [[مال]] و ثروتی که [[اعراب بادیه]] مایه ملامت و [[شرمساری]] می‌دانستند یگانه وسیله [[شکوه]] و جلال شده بود. [[بخل]] نه تنها [[رذیلت]] نبود، بلکه نشان [[استعداد]] و [[توانایی مالی]] و منبع [[واقعی]] [[قدرت]] و بزرگی در [[اجتماع]] محسوب می‌شد، ازاین‌رو از برخی [[آیات قرآن]] برمی‌آید که گروهی که توانایی مالی داشتند با وجود اینکه در ظاهر [[مسلمان]] بودند در پرداختن [[زکات]] * و صدقاتی که بر آنان [[واجب]] بود بخل ورزیده، گاه از پرداخت آن خودداری می‌کردند<ref>{{متن قرآن|وَمِنْهُم مَّنْ عَـٰهَدَ ٱللَّهَ لَئِنْ ءَاتَىٰنَا مِن فَضْلِهِۦ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلصَّـٰلِحِينَ * فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُم مِّن فَضْلِهِۦ بَخِلُوا۟ بِهِۦ وَتَوَلَّوا۟ وَّهُم مُّعْرِضُونَ}} «و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بی‌چون و چرا زکات خواهیم داد و بی‌گمان از شایستگان خواهیم بود * و چون (خداوند) از بخشش خود به آنان ارزانی داشت تنگ‌چشمی ورزیدند و با رویگردانی بازگشتند» سوره توبه، آیه ۷۵-۷۶.</ref> و آن را نوعی خسارت و غرامت می‌دانستند.<ref>{{متن قرآن|وَمِنَ ٱلْأَعْرَابِ مَن يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ مَغْرَمًۭا وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ ٱلدَّوَآئِرَ عَلَيْهِمْ دَآئِرَةُ ٱلسَّوْءِ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌۭ}} «و برخی از تازیان بیابان‌نشین آنچه هزینه می‌کنند غرامت می‌شمارند و برای شما انتظار پیشامدها را می‌کشند؛ پیشامدهای بد بر (خود) آنان باد و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۹۸.</ref> گرچه [[قرآن کریم]] بار دیگر ضمن [[نکوهش]] شدید [[بخل]]، [[سخاوت]] را [[احیا]] کرد؛ ولی میان سخاوتی که [[قرآن]] آن را احیا کرد با [[بخشندگی]] [[اعراب]] [[بدوی]] تفاوتهایی اساسی وجود داشت؛ زیرا اولاً قرآن به رعایت حد [[اعتدال]] توصیه و از [[اسراف]] * حتی در [[بخشش]] منع کرد<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ ٱلْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًۭا مَّحْسُورًا}} «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹؛ {{متن قرآن|وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُوا۟ لَمْ يُسْرِفُوا۟ وَلَمْ يَقْتُرُوا۟ وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًۭا}} «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.</ref> و ثانیا انگیزه بخشش را [[ایمان]] و [[تقوا]] و دستیابی به [[اجر]] [[اخروی]] دانست؛ نه برخورداری از [[کرامت]] و [[شهرت]] نزد دیگران<ref>مفاهیم اخلاقی، ص۱۵۲، ۱۶۸.</ref>.<ref>[[احمد جمالی|جمالی]] و [[علی گرامی|گرامی]]، [[بخل - جمالی و گرامی (مقاله)|مقاله «بخل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۳۶۷.</ref>


==گستره بخل==
==گستره بخل==
بسیاری از لغت شناسان و [[مفسران]] برای بخل، اصطلاحی [[شرعی]] قائل شده‌اند که محدوده آن تنگ‌تر از معنای لغوی است. آنچه در بیان این اصطلاح و تعیین محدوده مزبور، مشهور شده آن است که بخل پرداخت نکردن [[واجبات مالی]] مانند [[زکات]] است<ref>التبیان، ج۵، ص۲۶۴؛ ج۹، ص۵۶۶؛ مجمع‌البیان، ج ۵، ص۹۲؛ المصباح، ج ۱، ص۳۸.</ref>. بر اساس این تعریف، اگر کسی آنچه را بر وی [[واجب]] است ادا کند [[بخیل]] نامیده نمی‌شود<ref>الفروق اللغویه، ص۲۹۵؛ احیاء علوم‌الدین، ج ۳، ص۲۵۹.</ref>. برخی با تعمیم معنای بخل آن را منع آنچه منع آن فایده‌ای و بذل آن زیانی ندارد دانسته<ref>التعریفات، ص۶۲.</ref> و برخی دیگر با قائل شدن گستره‌ای [[اخلاقی]] و [[روحی]] برای بخل آن را [[دشواری]] در بخشش دانسته‌اند<ref>احیاء علوم الدین، ج ۳، ص۲۵۹؛ المحجة البیضاء، ج ۶، ص۸۳.</ref>. [[اخلاق]] پژوهان مشهور [[اسلامی]] با [[انتقاد]] از تعریفهای [[بخل]] نزد دیگران و جامع و مانع ندانستن آنها، خود در تعریف بخل و توضیح رابطه آن با مفاهیم پیرامونش گفته‌اند: بخل عبارت است از امساک کردن در جایی که بذل [[واجب]] است، چنان‌که بذل کردن در جایی که امساک واجب است، [[تبذیر]] و [[اسراف]] به شمار می‌آید و بین این دو، صفت [[پسندیده]] [[جود]] و [[سخا]] قرار دارد<ref>احیاء علوم الدین، ج ۳، ص۲۵۹؛ المحجة البیضاء، ج ۶، ص۸۲ - ۸۳؛ جامع‌السعادات، ج۲، ص۱۱۰.</ref>، بنابراین بخل ضد جود و [[کرم]] نیست، بلکه ضد اسراف است که هر دو (بخل و اسراف) از اخلاق [[رذیله]] و رعایت حد [[اعتدال]] یعنی جود پسندیده است<ref>احیاء علوم‌الدین، ج ۳، ص۲۵۹، جامع‌السعادات، ج ۲، ص۱۱۰.</ref>، چنان‌که [[خداوند]] به [[رسول اکرم]]{{صل}} [[فرمان]] می‌دهد که نه دست خود را به گردن خویش بیاویزد که آن را هیچ‌گاه برای [[کمک به دیگران]] نگشاید و نه آن را کاملاً بگشاید که هرچه دارد [[انفاق]] کند: {{متن قرآن|وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ ٱلْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًۭا مَّحْسُورًا}}<ref>«و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.</ref> و در آیه‌ای دیگر یکی از صفات [[بندگان خاص]] [[الهی]] را رعایت حد اعتدال در [[بخشش]] می‌داند: {{متن قرآن|وَعِبَادُ ٱلرَّحْمَـٰنِ ٱلَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى ٱلْأَرْضِ هَوْنًۭا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلْجَـٰهِلُونَ قَالُوا۟ سَلَـٰمًۭا * وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُوا۟ لَمْ يُسْرِفُوا۟ وَلَمْ يَقْتُرُوا۟ وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًۭا}}<ref>«و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند * و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۳-۶۷.</ref>، به هر روی به نظر می‌رسد بخل مراتب متعددی دارد که برخی از آن [[حرام]] و برخی دیگر گرچه حرام نیست ولی [[ناپسند]] است، چنان که برخی ترک [[ایثار]] در هنگام نیاز را [[بخل]] دانسته‌اند<ref>التعریفات، ص۶۲.</ref>. در آیاتی از [[قرآن]] که [[بخیلان]] به شدت [[نکوهش]] شده و به [[آتش دوزخ]] [[وعده]] داده شده‌اند، مقصودْ بخلِ حرام است: {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ هُوَ خَيْرًۭا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّۭ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا۟ بِهِۦ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌۭ}}<ref>«و آنان که در آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است تنگ‌چشمی می‌ورزند گمان نبرند که این (کار) برای آنها نیک است بلکه برای آنان بد است؛ به زودی در رستخیز آنچه تنگ‌چشمی کرده‌اند چون طوقی گردنگیرشان می‌گردد و میراث آسمان و زمین از آن خداوند است و خداوند» سوره آلعمران، آیه ۱۸۰.</ref> و نیز {{متن قرآن|ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَـٰفِرِينَ عَذَابًۭا مُّهِينًۭا}}<ref>«همان کسان که تنگ‌چشمی می‌ورزند و مردم را به تنگ‌چشمی وا می‌دارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان می‌کنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۳۷.</ref> مرتبه بخل در برخی به حدی شدید است که اگر بهره‌ای از [[مُلک]] می‌داشتند به اندازه ذره‌ای از آن به [[مردم]] نمی‌دادند: {{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌۭ مِّنَ ٱلْمُلْكِ فَإِذًۭا لَّا يُؤْتُونَ ٱلنَّاسَ نَقِيرًا}}<ref>«آیا ایشان را بهره‌ای از فرمانروایی است؟ که در آن صورت سر سوزنی به کسی (چیزی) نمی‌دهند» سوره نساء، آیه ۵۳.</ref> در نگاهی دیگر به گستره بخل در قرآن به متعلقهای گوناگونی به جز [[مال]] و [[ثروت]] برمی‌خوریم، گرچه بسیاری از کسانی که در موضوع بخل سخن رانده‌اند متعلق آن را مال دانسته‌اند. در همین راستا برخی از [[مفسران]] مقصود از [[آیات]] {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ هُوَ خَيْرًۭا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّۭ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا۟ بِهِۦ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌۭ}}<ref>«و آنان که در آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است تنگ‌چشمی می‌ورزند گمان نبرند که این (کار) برای آنها نیک است بلکه برای آنان بد است؛ به زودی در رستخیز آنچه تنگ‌چشمی کرده‌اند چون طوقی گردنگیرشان می‌گردد و میراث آسمان و زمین از آن خداوند است و خداوند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۰.</ref> و {{متن قرآن|ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَـٰفِرِينَ عَذَابًۭا مُّهِينًۭا}}<ref>«همان کسان که تنگ‌چشمی می‌ورزند و مردم را به تنگ‌چشمی وا می‌دارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان می‌کنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۳۷.</ref> را پنهان داشتن [[علم]] خویش به [[نبوّت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و صفات ایشان که در [[تورات]] موجود بود از سوی [[یهود]] دانسته‌اند<ref>جامع‌البیان، مج ۳، ج ۳، ص۲۵۳؛ مج ۴، ج ۵، ص۱۲۰؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۷۳ ـ ۸۴، تفسیرالمنار، ج ۴، ص۲۵۸.</ref> یا در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَمَا هُوَ عَلَى ٱلْغَيْبِ بِضَنِينٍۢ}}<ref>«و او در (رساندن) وحی، تنگ‌چشمی نمی‌ورزد،» سوره تکویر، آیه ۲۴.</ref> «ضنین» را به معنای «[[بخیل]]» دانسته و گفته‌اند: [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نسبت به آنچه از [[غیب]] می‌دانست، بخیل نبود که بخشی از آن را [[ابلاغ]] نکند یا آن را [[تغییر]] داده و به صورت دیگری بیان کند<ref>جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص۱۰۲، ۱۰۴؛ مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص۶۷۸؛ المیزان، ج ۲۰، ص۲۱۹.</ref>. می‌توان گفت به [[طور]] کلی آنچه از مصادیق [[فضل الهی]] باشد مانند [[مال]]، علم و [[جاه]] [[بخل]] به آن تعلق می‌گیرد<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص۲۵۸.</ref>.<ref>[[احمد جمالی|جمالی]] و [[علی گرامی|گرامی]]، [[بخل - جمالی و گرامی (مقاله)|مقاله «بخل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۳۶۸.</ref>
بسیاری از لغت شناسان و [[مفسران]] برای بخل، اصطلاحی [[شرعی]] قائل شده‌اند که محدوده آن تنگ‌تر از معنای لغوی است. آنچه در بیان این اصطلاح و تعیین محدوده مزبور، مشهور شده آن است که بخل پرداخت نکردن [[واجبات مالی]] مانند [[زکات]] است<ref>التبیان، ج۵، ص۲۶۴؛ ج۹، ص۵۶۶؛ مجمع‌البیان، ج ۵، ص۹۲؛ المصباح، ج ۱، ص۳۸.</ref>. بر اساس این تعریف، اگر کسی آنچه را بر وی [[واجب]] است ادا کند [[بخیل]] نامیده نمی‌شود<ref>الفروق اللغویه، ص۲۹۵؛ احیاء علوم‌الدین، ج ۳، ص۲۵۹.</ref>. برخی با تعمیم معنای بخل آن را منع آنچه منع آن فایده‌ای و بذل آن زیانی ندارد دانسته<ref>التعریفات، ص۶۲.</ref> و برخی دیگر با قائل شدن گستره‌ای [[اخلاقی]] و [[روحی]] برای بخل آن را [[دشواری]] در بخشش دانسته‌اند<ref>احیاء علوم الدین، ج ۳، ص۲۵۹؛ المحجة البیضاء، ج ۶، ص۸۳.</ref>. [[اخلاق]] پژوهان مشهور [[اسلامی]] با [[انتقاد]] از تعریفهای [[بخل]] نزد دیگران و جامع و مانع ندانستن آنها، خود در تعریف بخل و توضیح رابطه آن با مفاهیم پیرامونش گفته‌اند: بخل عبارت است از امساک کردن در جایی که بذل [[واجب]] است، چنان‌که بذل کردن در جایی که امساک واجب است، [[تبذیر]] و [[اسراف]] به شمار می‌آید و بین این دو، صفت [[پسندیده]] [[جود]] و [[سخا]] قرار دارد<ref>احیاء علوم الدین، ج ۳، ص۲۵۹؛ المحجة البیضاء، ج ۶، ص۸۲ - ۸۳؛ جامع‌السعادات، ج۲، ص۱۱۰.</ref>، بنابراین بخل ضد جود و [[کرم]] نیست، بلکه ضد اسراف است که هر دو (بخل و اسراف) از اخلاق [[رذیله]] و رعایت حد [[اعتدال]] یعنی جود پسندیده است<ref>احیاء علوم‌الدین، ج ۳، ص۲۵۹، جامع‌السعادات، ج ۲، ص۱۱۰.</ref>، چنان‌که [[خداوند]] به [[رسول اکرم]]{{صل}} [[فرمان]] می‌دهد که نه دست خود را به گردن خویش بیاویزد که آن را هیچ‌گاه برای [[کمک به دیگران]] نگشاید و نه آن را کاملاً بگشاید که هرچه دارد [[انفاق]] کند: {{متن قرآن|وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ ٱلْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًۭا مَّحْسُورًا}}<ref>«و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.</ref> و در آیه‌ای دیگر یکی از صفات [[بندگان خاص]] [[الهی]] را رعایت حد اعتدال در [[بخشش]] می‌داند: {{متن قرآن|وَعِبَادُ ٱلرَّحْمَـٰنِ ٱلَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى ٱلْأَرْضِ هَوْنًۭا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلْجَـٰهِلُونَ قَالُوا۟ سَلَـٰمًۭا * وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُوا۟ لَمْ يُسْرِفُوا۟ وَلَمْ يَقْتُرُوا۟ وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًۭا}}<ref>«و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند * و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۳-۶۷.</ref>، به هر روی به نظر می‌رسد بخل مراتب متعددی دارد که برخی از آن [[حرام]] و برخی دیگر گرچه حرام نیست ولی [[ناپسند]] است، چنان که برخی ترک [[ایثار]] در هنگام نیاز را [[بخل]] دانسته‌اند<ref>التعریفات، ص۶۲.</ref>. در آیاتی از [[قرآن]] که [[بخیلان]] به شدت [[نکوهش]] شده و به [[آتش دوزخ]] [[وعده]] داده شده‌اند، مقصودْ بخلِ حرام است: {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ هُوَ خَيْرًۭا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّۭ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا۟ بِهِۦ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌۭ}}<ref>«و آنان که در آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است تنگ‌چشمی می‌ورزند گمان نبرند که این (کار) برای آنها نیک است بلکه برای آنان بد است؛ به زودی در رستخیز آنچه تنگ‌چشمی کرده‌اند چون طوقی گردنگیرشان می‌گردد و میراث آسمان و زمین از آن خداوند است و خداوند» سوره آلعمران، آیه ۱۸۰.</ref> و نیز {{متن قرآن|ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَـٰفِرِينَ عَذَابًۭا مُّهِينًۭا}}<ref>«همان کسان که تنگ‌چشمی می‌ورزند و مردم را به تنگ‌چشمی وا می‌دارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان می‌کنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۳۷.</ref> مرتبه بخل در برخی به حدی شدید است که اگر بهره‌ای از [[مُلک]] می‌داشتند به اندازه ذره‌ای از آن به [[مردم]] نمی‌دادند: {{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌۭ مِّنَ ٱلْمُلْكِ فَإِذًۭا لَّا يُؤْتُونَ ٱلنَّاسَ نَقِيرًا}}<ref>«آیا ایشان را بهره‌ای از فرمانروایی است؟ که در آن صورت سر سوزنی به کسی (چیزی) نمی‌دهند» سوره نساء، آیه ۵۳.</ref> در نگاهی دیگر به گستره بخل در قرآن به متعلقهای گوناگونی به جز [[مال]] و [[ثروت]] برمی‌خوریم، گرچه بسیاری از کسانی که در موضوع بخل سخن رانده‌اند متعلق آن را مال دانسته‌اند. در همین راستا برخی از [[مفسران]] مقصود از [[آیات]] {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ هُوَ خَيْرًۭا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّۭ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا۟ بِهِۦ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌۭ}}<ref>«و آنان که در آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است تنگ‌چشمی می‌ورزند گمان نبرند که این (کار) برای آنها نیک است بلکه برای آنان بد است؛ به زودی در رستخیز آنچه تنگ‌چشمی کرده‌اند چون طوقی گردنگیرشان می‌گردد و میراث آسمان و زمین از آن خداوند است و خداوند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۰.</ref> و {{متن قرآن|ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَـٰفِرِينَ عَذَابًۭا مُّهِينًۭا}}<ref>«همان کسان که تنگ‌چشمی می‌ورزند و مردم را به تنگ‌چشمی وا می‌دارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان می‌کنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۳۷.</ref> را پنهان داشتن [[علم]] خویش به [[نبوّت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و صفات ایشان که در [[تورات]] موجود بود از سوی [[یهود]] دانسته‌اند<ref>جامع‌البیان، مج ۳، ج ۳، ص۲۵۳؛ مج ۴، ج ۵، ص۱۲۰؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۷۳ ـ ۸۴، تفسیرالمنار، ج ۴، ص۲۵۸.</ref> یا در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَمَا هُوَ عَلَى ٱلْغَيْبِ بِضَنِينٍۢ}}<ref>«و او در (رساندن) وحی، تنگ‌چشمی نمی‌ورزد،» سوره تکویر، آیه ۲۴.</ref> «ضنین» را به معنای «[[بخیل]]» دانسته و گفته‌اند: [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نسبت به آنچه از [[غیب]] می‌دانست، بخیل نبود که بخشی از آن را [[ابلاغ]] نکند یا آن را [[تغییر]] داده و به صورت دیگری بیان کند<ref>جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص۱۰۲، ۱۰۴؛ مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص۶۷۸؛ المیزان، ج ۲۰، ص۲۱۹.</ref>. می‌توان گفت به [[طور]] کلی آنچه از مصادیق [[فضل الهی]] باشد مانند [[مال]]، علم و جاه [[بخل]] به آن تعلق می‌گیرد<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص۲۵۸.</ref>.<ref>[[احمد جمالی|جمالی]] و [[علی گرامی|گرامی]]، [[بخل - جمالی و گرامی (مقاله)|مقاله «بخل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۳۶۸.</ref>
 
==زمینه‌ها و عوامل [[بخل]]==
[[گرایش]] به [[حفظ مال]]، برخاسته از [[حبّ]] ذات و امری غریزی است که در نهاد [[بشر]] قرار داده شده است. این امر موجب می‌گردد [[انسان]] بخل ورزیده، از بخشیدن [[اموال]] خویش به دیگران خودداری کند<ref>رحمة من الرحمن، ج ۴، ص۳۰۲.</ref>. [[قرآن کریم]] به حضور بخل در [[جان]] [[انسان‌ها]] اشاره کرده: {{متن قرآن|...وَأُحْضِرَتِ ٱلْأَنفُسُ ٱلشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُوا۟ وَتَتَّقُوا۟ فَإِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًۭا}}<ref>«و اگر زنی از کناره‌گیری یا رویگردانی شویش بیم دارد بر آن دو گناهی نیست که میان خود به سازشی شایسته برسند و سازش نیکوتر است و جان‌ها آز را در آستین دارند و اگر نکویی کنید و پرهیزگاری ورزید بی‌گمان خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۲۸.</ref> و انسان را هَلوع: {{متن قرآن|إِنَّ ٱلْإِنسَـٰنَ خُلِقَ هَلُوعًا}}<ref>«بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند» سوره معارج، آیه ۱۹.</ref>، مَنوع: {{متن قرآن|وَإِذَا مَسَّهُ ٱلْخَيْرُ مَنُوعًا}}<ref>«و چون خیری بدو رسد بازدارنده است» سوره معارج، آیه ۲۱.</ref> و قَتور: {{متن قرآن|وَكَانَ ٱلْإِنسَـٰنُ قَتُورًۭا}}<ref>«و آدمی تنگ‌چشم است» سوره اسراء، آیه ۱۰۰.</ref> دانسته است. [[مفسران]] [[هلوع]] را به شخص جزوع و [[حریص]] و [[بخیل]]<ref>جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص۹۶ ـ ۹۷؛ مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص۱۲۴.</ref> و منوع<ref>جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص۹۷.</ref> و قتور<ref>جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص۲۱۲؛ مجمع البیان، ج ۶، ص۲۹۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۷، ص۴۱۳.</ref> را به بخیل [[تفسیر]] کرده‌اند، بر این اساس می‌توانیم انگیزه بخل را [[نیاز انسان]] بدانیم؛ زیرا نیاز به [[طور]] طبیعی او را به جمع‌آوری اموال وا می‌دارد<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص۶۳۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۷، ص۴۱۳.</ref>. از سوی دیگر کنترل این [[غریزه]] و فرو کاستن آن در حدّ [[اعتدال]]، زمینه [[سعادت]] و [[رستگاری]] انسان را فراهم می‌آورد<ref>من هدی القرآن، ج ۱۶، ص۳۵۸.</ref>: {{متن قرآن|...وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِۦ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ}}<ref>«و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.</ref> برخی شُحّ و [[بخل]] را به یک معنا<ref>المصباح، ص۳۰۶، «شح»؛ لسان‌العرب، ج ۷، ص۴۲، «شحح»؛ التبیان، ج ۹، ص۵۶۶.</ref> و برخی دیگر مرتبه [[شحّ]] را بالاتر از بخل دانسته و در تبیین آن نظرهایی ارائه کرده‌اند<ref>التعریفات، ص۶۲؛ الفروق اللغویه، ص۲۹۵؛ التحقیق، ج ۶، ص۲۲، «شح».</ref>. در [[قرآن]] از [[وسوسه‌های شیطانی]] نیز در زمره عوامل بخل یاد شده است؛ زیرا [[شیطان]] با القای این [[پندار]] که [[انفاق]] عامل [[فقر]] است، [[انسان]] را به بخل [[فرمان]] می‌دهد: {{متن قرآن|ٱلشَّيْطَـٰنُ يَعِدُكُمُ ٱلْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِٱلْفَحْشَآءِ وَٱللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةًۭ مِّنْهُ وَفَضْلًۭا وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌۭ}}<ref>«شیطان شما را از تنگدستی می‌هراساند و به کار زشت وا می‌دارد و خداوند شما را به آمرزش و بخششی از سوی خویش نوید می‌دهد؛ و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۶۸.</ref> [[فحشاء]] در این [[آیه]] به بخل [[تفسیر]] شده است<ref>کشف الاسرار، ج ۱، ص۷۲۹؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۶۵۷؛ روض الجنان، ج ۴، ص۷۰.</ref>. شدت تأثیر [[ترس]] از فقر در پیدایش و [[رشد]] بخل تا بدانجاست که به تعبیر [[قرآن کریم]]، برخی از [[بخیلان]] اگر مالک خزانه‌های نامتناهی [[نعمت]] [[پروردگار]] نیز بودند باز هم از ترس [[تنگدستی]] بخل می‌ورزیدند: {{متن قرآن|قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّىٓ إِذًۭا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ ٱلْإِنفَاقِ وَكَانَ ٱلْإِنسَـٰنُ قَتُورًۭا}}<ref>«بگو: اگر شما گنجینه‌های بخشایش پروردگارم را می‌داشتید باز از ترس از دست رفتن دارایی تنگ‌چشمی پیشه می‌کردید و آدمی تنگ‌چشم است» سوره اسراء، آیه ۱۰۰.</ref> در این آیه امساک به معنای بخل و انفاق به معنای فقر و تنگدستی دانسته شده است<ref>جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص۲۱۲؛ مجمع البیان، ج ۶، ص۶۸۳.</ref>. از دیگر عوامل بخل، توجیه آن در [[سایه]] [[قضا و قدر الهی]] است. برخی از [[کافران]] با [[استدلال]] به اینکه تقدیر روزی [[بنده]] به دست خداست، فقر و نداری عده‌ای را پیامد این [[قانون]] دانسته، از انفاق کردن به آنان [[امتناع]] می‌ورزند<ref>جامع البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص۱۷؛ مجمع‌البیان، ج ۸، ص۶۶۷.</ref>: {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنفِقُوا۟ مِمَّا رَزَقَكُمُ ٱللَّهُ قَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ يَشَآءُ ٱللَّهُ أَطْعَمَهُۥٓ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِى ضَلَـٰلٍۢ مُّبِينٍۢ}}<ref>«و چون به آنان بگویند که از آنچه خداوند روزیتان کرده است ببخشید، کافران به مؤمنان می‌گویند: آیا به کسی خوراک دهیم که اگر خداوند می‌خواست بدو خوراک می‌داد؟ شما جز در گمراهی آشکاری به سر نمی‌برید» سوره یس، آیه ۴۷.</ref> برای [[درمان]] [[بخل]] نیز در [[قرآن]] و منابع [[اخلاقی]] راههایی ذکر شده است؛ [[انسان]] با [[اعتقاد]] به این [[وعده الهی]] که [[انفاق]] کنندگان را مشمول [[آمرزش]] و فضل خویش قرار داده: {{متن قرآن|وَٱللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةًۭ مِّنْهُ وَفَضْلًۭا وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌۭ}}<ref>سوره بقره، آیه ۲۶۸.</ref> و به آنان چند برابر [[پاداش]] می‌دهد و با اعتقاد به اینکه روزی انسان و فراخ یا تنگ بودن آن به دست خداست: {{متن قرآن|ٱللَّهُ يَبْسُطُ ٱلرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقْدِرُ...}}<ref>«خداوند روزی را برای هر که بخواهد فراخ می‌دارد» سوره رعد، آیه ۲۶.</ref> و با توجه به این نکته که ضرر بخل به خود شخص باز می‌گردد<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص۱۶۳.</ref>: {{متن قرآن|...مَّن يَبْخَلُ وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِۦ}}<ref> سوره محمّد، آیه ۳۸.</ref> و نیز با [[اقدام عملی]] به انفاق و [[بخشش]] [[اموال]] خویش به دیگران<ref>کیمیای سعادت، ج ۲، ص۱۷۹ ـ ۱۸۰؛ من هدی القرآن، ج ۱۶، ص۴۱.</ref>، می‌تواند [[بیماری]] بخل را درمان کرده، خود را از این صفت [[ناپسند]] برهاند<ref>[[احمد جمالی|جمالی]] و [[علی گرامی|گرامی]]، [[بخل - جمالی و گرامی (مقاله)|مقاله «بخل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۳۷۰.</ref>.
 
==آثار و پیامدهای [[بخل]]==
[[نکوهش]] شدید بخل در [[قرآن]] که گاه در قالب بیان پیامدهای آن صورت گرفته، توجه [[مفسران]] را به این پیامدها جلب کرده است. چون قرآن، [[رهایی]] از بخل را عامل [[فلاح]] و [[رستگاری]] می‌داند بخل عامل [[تباهی]] [[دین]] و دنیای [[انسان]] به شمار می‌رود<ref>کشف الاسرار، ج ۱، ص۷۳۰.</ref>. بخل که مانع انجام [[تعهدات]] [[مالی]] انسان در مقابل [[خدا]] و [[مردم]] می‌شود سبب دوگانگی [[شخصیت]] شده، در نهایت به [[نفاق]] می‌انجامد<ref>راهنما، ج ۷، ص۲۰۶.</ref>. [[قرآن کریم]] به کسانی اشاره می‌کند که [[عهد]] کرده بودند در صورت برخورداری از [[فضل خدا]] [[حقوق]] آن را ادا کنند: {{متن قرآن|وَمِنْهُم مَّنْ عَـٰهَدَ ٱللَّهَ لَئِنْ ءَاتَىٰنَا مِن فَضْلِهِۦ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلصَّـٰلِحِينَ}}<ref>«و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بی‌چون و چرا زکات خواهیم داد و بی‌گمان از شایستگان خواهیم بود» سوره توبه، آیه ۷۵.</ref>؛ ولی آنان به رغم این [[پیمان]]، عهد شکنی کرده، از [[پرداخت زکات]] و حقوق [[واجب]] [[اموال]] خود سر باز زدند: {{متن قرآن|فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُم مِّن فَضْلِهِۦ بَخِلُوا۟ بِهِۦ وَتَوَلَّوا۟ وَّهُم مُّعْرِضُونَ}}<ref>«و چون (خداوند) از بخشش خود به آنان ارزانی داشت تنگ‌چشمی ورزیدند و با رویگردانی بازگشتند» سوره توبه، آیه ۷۶.</ref> این [[پیمان شکنی]] و [[بخل‌ورزی]]، آنان را گرفتار نفاقی مزمن و [[ابدی]] تا [[روز قیامت]] کرد<ref>جامع البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص۲۴۰؛ مجمع‌البیان، ج ۵، ص۸۲؛ راهنما، ج ۷، ص۲۰۷.</ref>: {{متن قرآن|فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًۭا فِى قُلُوبِهِمْ إِلَىٰ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُۥ بِمَآ أَخْلَفُوا۟ ٱللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا۟ يَكْذِبُونَ}}<ref>«آنگاه به کیفر شکستن پیمانی که با خداوند بسته بودند و دروغی که می‌گفتند (خداوند) تا روزی که به لقای او برسند دورویی را در دل‌هایشان بر جای نهاد» سوره توبه، آیه ۷۷.</ref> مفسران درباره [[شأن نزول آیات]] فوق گفته‌اند: این [[آیات]] درباره [[ثعلبة بن حاطب انصاری]] نازل شده است. وی مردی [[تهیدست]] بود و با خدا پیمان بسته بود که اگر [[مالی]] به دست آورد [[حقوق]] آن را ادا کرده، از [[تهیدستان]] و [[مستمندان]] [[دستگیری]] کند. با [[دعای پیامبر]]{{صل}} [[اموال]] و احشام فراوانی به دست آورد تا جایی که مجبور به [[هجرت]] از [[مدینه]] شد. با [[تشریع حکم]] [[زکات]] و [[ابلاغ]] آن به وی از پرداخت آن سر باز زد و آن را چیزی مانند [[جزیه]] خواند. [[پیامبر]]{{صل}} با شنیدن گزارش سخنان وی به او [[نفرین]] کرد و او را جزو [[پیمان شکنان]] دانست<ref>جامع‌البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص۲۴۱ ـ ۲۴۲، مجمع البیان، ج ۵، ص۸۱.</ref>. [[قرآن کریم]]، بخیلانی را که دیگران را نیز به [[بخل]] [[فرمان]] می‌دهند و آنچه را [[خداوند]] از فضل خویش بدانها ارزانی داشته پوشیده می‌دارند، متکبرانی [[فخرفروش]] دانسته که مشمول [[محبت الهی]] نیستند: {{متن قرآن|وَٱعْبُدُوا۟ ٱللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا۟ بِهِۦ شَيْـًۭٔا وَبِٱلْوَٰلِدَيْنِ إِحْسَـٰنًۭا وَبِذِى ٱلْقُرْبَىٰ وَٱلْيَتَـٰمَىٰ وَٱلْمَسَـٰكِينِ وَٱلْجَارِ ذِى ٱلْقُرْبَىٰ وَٱلْجَارِ ٱلْجُنُبِ وَٱلصَّاحِبِ بِٱلْجَنۢبِ وَٱبْنِ ٱلسَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَـٰنُكُمْ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالًۭا فَخُورًا * ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَـٰفِرِينَ عَذَابًۭا مُّهِينًۭا}}<ref>«خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد * همان کسان که تنگ‌چشمی می‌ورزند و مردم را به تنگ‌چشمی وا می‌دارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان می‌کنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۳۶-۳۷.</ref> خداوند [[بخیلان]] را در [[دنیا]] رها می‌سازد تا مرتکب [[اعمال]] ناپسندی شوند که موجب [[عذاب]] و [[عقوبت]] آنان می‌گردد: {{متن قرآن|وَأَمَّا مَنۢ بَخِلَ وَٱسْتَغْنَىٰ * وَكَذَّبَ بِٱلْحُسْنَىٰ * فَسَنُيَسِّرُهُۥ لِلْعُسْرَىٰ}}<ref>«و اما آنکه تنگ‌چشمی کند و بی‌نیازی نشان دهد، * و وعده نیکوترین (بهشت) را دروغ شمرد، * زودا که او را در راه سختی قرار دهیم» سوره لیل، آیه ۸-۱۰.</ref>.<ref>جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص۲۸۰ ـ ۲۸۱؛ مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص۷۶۰.</ref> برخی از [[بخیلان]]، در [[دنیا]] به [[عقوبت]] و [[عذاب الهی]] گرفتار شده‌اند؛ مانند [[قارون]] که پس از [[تشریع حکم]] [[زکات]]، بر اثر [[بخل]]، در [[جبهه]] مخالفان [[موسی]]{{ع}} قرار گرفت و سرانجام بر اثر [[نفرین]] موسی، وی و اموالش به [[زمین]] فرو رفتند: {{متن قرآن|فَخَسَفْنَا بِهِۦ وَبِدَارِهِ ٱلْأَرْضَ...}}<ref>«پس او و خانه او را به زمین فرو بردیم» سوره قصص، آیه ۸۱.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص۴۱۸؛ اخلاق در قرآن، ج ۲، ص۳۵۹.</ref> و نیز گروهی که [[خداوند]] [[باغی]] به آنان عطا کرده بود و قصد داشتند [[حق]] [[مساکین]] را از آن باغ نپردازند، در نتیجه به [[عقوبت الهی]] [[مبتلا]] شده، باغشان در [[آتش]] سوخت.<ref>جامع‌البیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۳۷ـ ۳۸؛ مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص۵۰۵.</ref> در روایتی نیز یکی از علتهای [[انحراف]] و [[هلاکت]] [[قوم لوط]]، بخل آنان دانسته شده است<ref>علل الشرایع، ج ۲، ص۲۶۸.</ref>. برخی از [[مفسران]] با استفاده از پاره‌ای [[آیات قرآن]]، آثار دیگری نیز برای بخل برشمرده‌اند؛ مانند: [[کفر]]<ref>{{متن قرآن|وَمَاذَا عَلَيْهِمْ لَوْ ءَامَنُوا۟ بِٱللَّهِ وَٱلْيَوْمِ ٱلْـَٔاخِرِ وَأَنفَقُوا۟ مِمَّا رَزَقَهُمُ ٱللَّهُ وَكَانَ ٱللَّهُ بِهِمْ عَلِيمًا}} «و اگر به خداوند و روز واپسین ایمان می‌آوردند و از آنچه خداوند روزیشان کرده است می‌بخشیدند برای آنان چه زیان داشت؟ و خداوند به (حال) آنان داناست» سوره نساء، آیه ۳۹.</ref>، [[کینه]]<ref>{{متن قرآن|إِن يَسْـَٔلْكُمُوهَا فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا۟ وَيُخْرِجْ أَضْغَـٰنَكُمْ}} «اگر آنها را از شما بخواهد و بر شما سخت بگیرد تنگ‌چشمی می‌کنید و کینه‌های شما را آشکار می‌گرداند» سوره محمّد، آیه ۳۷.</ref> و [[ترس]].<ref>{{متن قرآن|أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَآءَ ٱلْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَٱلَّذِى يُغْشَىٰ عَلَيْهِ مِنَ ٱلْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ ٱلْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى ٱلْخَيْرِ أُو۟لَـٰٓئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا۟ فَأَحْبَطَ ٱللَّهُ أَعْمَـٰلَهُمْ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرًۭا}} «در حالی که به شما تنگ‌چشمی می‌ورزند آنگاه، چون بیم (جنگ) در رسد آنان را می‌بینی که در تو می‌نگرند چون کسانی که در بیهوشی جان می‌کنند، چشم‌هاشان (در چشمخانه) می‌چرخد و چون آن بیم از میان برود با زبان‌هایی تیز و تند به شما زخم زبان می‌زنند در حالی که» سوره احزاب، آیه ۱۹.</ref>.<ref>راهنما، ج ۳، ص۳۸۴؛ الاساس فی التفسیر، ج ۲، ص۱۰۵۹؛ نمونه، ج ۳، ص۳۸۶.</ref> در [[آخرت]] [[بخیلان]] به [[جهنم]] افکنده شده، به [[عذاب شدید الهی]] [[مبتلا]] می‌گردند: {{متن قرآن|أَلْقِيَا فِى جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍۢ * مَّنَّاعٍۢ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍۢ مُّرِيبٍ}}<ref>«هر ناسپاس ستیزه‌جو را در دوزخ افکنید! * هر بازدارنده از کار نیک، تجاوزکار دو دل را» سوره ق، آیه ۲۴-۲۵.</ref> [[مفسران]] خیر را در این [[آیه]]، [[زکات]] [[واجب]] دانسته‌اند<ref>جامع‌البیان، مج ۱۳، ج ۲۶، ص۲۱۴.</ref>. در [[آیات]] متعددی، چگونگی [[عذاب]] بخیلان در آخرت تشریح شده است؛ از جمله، اموالی که نسبت به آن [[بخل]] ورزیده بودند به صورت طوقی از عذاب بر گردن آنان آویخته می‌شود که برخی آن را از جنس [[آتش]] دانسته و برخی دیگر می‌گویند: ماری است که پیوسته آنها را می‌گزد<ref>همان، مج ۳، ج ۳، ص۲۵۴، ۲۵۷؛ مجمع‌البیان، ج ۲، ص۸۹۷؛ تفسیر المنار، ج ۴، ص۲۵۹ ـ ۲۶۰.</ref>: {{متن قرآن|...سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا۟ بِهِۦ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌۭ}}<ref>«به زودی در رستخیز آنچه تنگ‌چشمی کرده‌اند چون طوقی گردنگیرشان می‌گردد و میراث آسمان و زمین از آن خداوند است و خداوند» سوره آل‌عمران، آیه ۱۸۰.</ref> گفته شده: در [[قیامت]] طبق [[قانون]] [[تجسم اعمال]]، اموالی که [[حقوق]] واجب آن پرداخت نشده، تجسم یافته، عذابی دردناک برای صاحبش می‌شود<ref>نمونه، ج ۳، ص۱۹۰.</ref>. در جایی دیگر [[قرآن کریم]] کسانی را که طلا و [[نقره]] را گنجینه می‌سازند و در [[راه خدا]] [[انفاق]] نمی‌کنند به عذابی دردناک [[وعده]] داده: {{متن قرآن|...وَٱلَّذِينَ يَكْنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلْفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍۢ}}<ref>«و (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref> و سپس بیان داشته که در [[جهنم]] طلا و [[نقره]] گنجینه شده را گداخته کرده و صورتها و پهلوها و پشتهایشان را با آن داغ می‌کنند، آنگاه ندا می‌رسد: این همان چیزی است که شما برای خود ذخیره کرده بودید [و [[حقوق]] [[واجب]] و حق‌اللّه‌را از آن پرداخت نکردید]: {{متن قرآن|يَوْمَ يُحْمَىٰ عَلَيْهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَـٰذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنفُسِكُمْ فَذُوقُوا۟ مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ}}<ref>«روزی که آن را در آتش دوزخ بگدازند و با آن بر پیشانی و پهلو و پشت آنان داغ نهند (و به ایشان گویند:) این همان چیزی است که برای خود می‌انباشتید اکنون آنچه را می‌انباشتید بچشید!» سوره توبه، آیه ۳۵.</ref> برخی در توجیه اختصاص این [[عذاب]] به مواضع سه‌گانه مزبور گفته‌اند: [[پیشانی]] بدان جهت است که در برابر [[سائل]] و [[فقیر]] ابرو درهم می‌کشد و پهلو به سبب [[اعراض]] وی و پشت برای اینکه به فقیر پشت می‌کند<ref>کشف الاسرار، ج ۴، ص۱۳۳.</ref>. برخی نیز گفته‌اند: جهت آن این است که اینها اعضای مهم و اصلی بدن است<ref>مجمع البیان، ج ۵، ص۴۰.</ref>. در [[آیات]] دیگری عذاب [[بخیل]] این‌گونه بیان شده است: شعله‌های سوزان [[آتش جهنم]] است که دست و پا و پوست سر را می‌کَنَد و با خود می‌برد و کسانی را که به [[فرمان خدا]] پشت کرده‌اند صدا می‌زند و نیز آنان را که [[مال]] ذخیره کرده و [[حق خدا]] را ادا نکرده‌اند<ref>جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص۹۶؛ مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص۵۳۴.</ref>: {{متن قرآن|كَلاَّ إِنَّهَا لَظَى * نَزَّاعَةً لِّلشَّوَى * تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّى * وَجَمَعَ فَأَوْعَى}}<ref>«هرگز! بی‌گمان، آن زبانه‌ای از آتش است * که پوست را برمی‌کند * هر که را (از حق) رو گردانید و پشت کرد فرا می‌خواند * و (مال) گرد آورد و اندوخت» سوره معارج، آیه ۱۵-۱۸.</ref> برخی گفته‌اند: لَظی نامی از [[دوزخ]] و آن آتشی است که زبانه‌های آن همه چیز را در برمی‌گیرد<ref>من هدی القرآن، ج ۱۶، ص۳۵۰.</ref>. برخی دیگر آن را درکه دوم [[جهنم]] دانسته‌اند<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص۵۳۴.</ref>. در آیاتی دیگر از [[قرآن]] [[مجازات]] بخیلانی که هرگز کسی را به [[اطعام]] [[فقیری]] [[تشویق]] نکرده‌اند دربند کشیده شدن با [[غل و زنجیر]] در میان دوزخ معرفی شده است. آنان بدون [[یار]] و [[یاور]] مانده، غذایشان غسلین (چرک و [[خون]] [[اهل آتش]])<ref>همان، ص۵۲۲، ۵۲۴.</ref> است: {{متن قرآن|خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ * إِنَّهُ كَانَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ * وَلا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ * فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ * وَلا طَعَامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلِينٍ}}<ref>«بگیریدش و به بند آوریدش! * سپس در دوزخش افکنید! * آنگاه با زنجیری که هفتاد ذرع است، به بندش کشید! * بی‌گمان او به خداوند سترگ ایمانی نداشت * و کسی را بر خوراک دادن به یتیمان برنمی‌انگیخت * او را امروز در اینجا دوستی نیست * و خوراکی جز چرکاب ندارد،» سوره حاقه، آیه ۳۰-۳۶.</ref> در [[روایات]]، آثار دیگری نیز برای [[بخل]] ذکر شده است؛ مانند: فاصله گرفتن از [[خدا]] و [[مردم]]، نداشتن [[آسایش]]، [[خونریزی]] و [[قطع رحم]]<ref>مجمع‌الزوائد، ج ۳، ص۱۲۷؛ بحارالانوار، ج ۷۰، ص۳۰۰، ۳۰۳.</ref> و [[حرام]] بودن [[بهشت]] بر [[بخیل]] و جای گرفتن وی در جهنم<ref>صحیح مسلم، ج ۹، ص۳۱۱؛ الکافی، ج ۴، ص۴۷.</ref>.<ref>[[احمد جمالی|جمالی]] و [[علی گرامی|گرامی]]، [[بخل - جمالی و گرامی (مقاله)|مقاله «بخل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۳۷۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[احمد جمالی|جمالی، احمد]]، [[باطن - جمالی (مقاله)|مقاله «باطن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۵''']]
# [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[احمد جمالی|جمالی]] و [[علی گرامی|گرامی]]، [[بخل - جمالی و گرامی (مقاله)|مقاله «بخل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۵''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:بخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۲

نبخشیدن در جایگاه بخشش

بخل که به صورتهای گوناگونی (بُخْل، بُخُل، بُخُول، بَخْل و بَخَل) قرائت شده[۱] در لغت به معنای منع[۲] و ضدّ کرم[۳] و جود[۴] است. برخی اصل آن را دشوار بودن بخشش[۵] و برخی دیگر آرزوی بخشیده نشدن چیزی به دیگران[۶] دانسته‌اند. نزد عربها، پرداخت نکردن زیادی مال خود به سائل، بخل نامیده می‌شود[۷]؛ ولی در مورد معنای بخل در قرآن و فرهنگ اسلامی، اختلاف نظر وجود دارد، هرچند پرداخت نکردن واجب مالی، از مصادیق قطعی آن است.

مشتقات بخل در قرآن کریم ۱۲ بار به کار رفته است؛ ولی در آیات دیگری نیز واژه‌ها و تعبیراتی مانند: شُحّ[۸]، امساک[۹]، قَتْرْ، ضَنّ[۱۰]، هَلْع[۱۱]، بسته بودن دست به گردن[۱۲] و منع خیر[۱۳] به کار رفته که به موضوع بخل اشاره داشته یا با آن در ارتباط است. در روایات نیز از بخل نکوهش شدیدی شده است[۱۴]. پیش از اسلام بخشندگی نزد اعراب بدوی از ارزش والایی برخوردار و از صفات بارز و برجسته آنان و دلیل اصالت، نجابت و شرافت بوده و هرچه مُفرِط‌تر و چشمگیرتر می‌بود تحسین بیشتری برمی‌انگیخت، در عین حال چون شاعران بسیاری در اشعار خود بخل را صفتی مذموم دانسته و خود را از آن تبرئه کرده‌اند به دست می‌آید که حتی در همان دوران جاهلیت و در میان اعراب بدوی کسانی که به بخل و حرص بد آوازه بودند فراوان یافت می‌شده‌اند. این امر به ویژه درباره زنان ظهور بیشتری داشت. آنها به سبب موقعیت ویژه‌ای که در اجتماع و خانواده داشتند عموما به بخل و امساک در بذل و بخشش گرایش بیشتری داشتند. از نظر آنان بذل و بخشش بیش از اندازه نه تنها خصلت در خور ستایشی نبود، بلکه رذیلتی درمان‌ناپذیر بود که مردان بدان گرفتار بوده و می‌بایست آن را سرکوب می‌کردند. برخی احتمال داده‌اند که در اوایل ظهور اسلام در رفتار و کردار ثروتمندان مکه نشانه‌هایی از بخل و لئامت طبع مشاهده می‌شده؛ زیرا قرآن این دسته از مردم را به سبب چنین رفتاری نکوهش کرده است.[۱۵] بر اساس این دیدگاه در میان بازرگانان ثروتمند مکه رفتاری همانند رفتار زنان عصر جاهلیت رواج یافته بود و مفهومی که مردم قبیله‌نشین از مجد و شرف و سخاوت داشتند ارزش خود را از دست داده بود و به جای آن مال و ثروتی که اعراب بادیه مایه ملامت و شرمساری می‌دانستند یگانه وسیله شکوه و جلال شده بود. بخل نه تنها رذیلت نبود، بلکه نشان استعداد و توانایی مالی و منبع واقعی قدرت و بزرگی در اجتماع محسوب می‌شد، ازاین‌رو از برخی آیات قرآن برمی‌آید که گروهی که توانایی مالی داشتند با وجود اینکه در ظاهر مسلمان بودند در پرداختن زکات * و صدقاتی که بر آنان واجب بود بخل ورزیده، گاه از پرداخت آن خودداری می‌کردند[۱۶] و آن را نوعی خسارت و غرامت می‌دانستند.[۱۷] گرچه قرآن کریم بار دیگر ضمن نکوهش شدید بخل، سخاوت را احیا کرد؛ ولی میان سخاوتی که قرآن آن را احیا کرد با بخشندگی اعراب بدوی تفاوتهایی اساسی وجود داشت؛ زیرا اولاً قرآن به رعایت حد اعتدال توصیه و از اسراف * حتی در بخشش منع کرد[۱۸] و ثانیا انگیزه بخشش را ایمان و تقوا و دستیابی به اجر اخروی دانست؛ نه برخورداری از کرامت و شهرت نزد دیگران[۱۹].[۲۰]

گستره بخل

بسیاری از لغت شناسان و مفسران برای بخل، اصطلاحی شرعی قائل شده‌اند که محدوده آن تنگ‌تر از معنای لغوی است. آنچه در بیان این اصطلاح و تعیین محدوده مزبور، مشهور شده آن است که بخل پرداخت نکردن واجبات مالی مانند زکات است[۲۱]. بر اساس این تعریف، اگر کسی آنچه را بر وی واجب است ادا کند بخیل نامیده نمی‌شود[۲۲]. برخی با تعمیم معنای بخل آن را منع آنچه منع آن فایده‌ای و بذل آن زیانی ندارد دانسته[۲۳] و برخی دیگر با قائل شدن گستره‌ای اخلاقی و روحی برای بخل آن را دشواری در بخشش دانسته‌اند[۲۴]. اخلاق پژوهان مشهور اسلامی با انتقاد از تعریفهای بخل نزد دیگران و جامع و مانع ندانستن آنها، خود در تعریف بخل و توضیح رابطه آن با مفاهیم پیرامونش گفته‌اند: بخل عبارت است از امساک کردن در جایی که بذل واجب است، چنان‌که بذل کردن در جایی که امساک واجب است، تبذیر و اسراف به شمار می‌آید و بین این دو، صفت پسندیده جود و سخا قرار دارد[۲۵]، بنابراین بخل ضد جود و کرم نیست، بلکه ضد اسراف است که هر دو (بخل و اسراف) از اخلاق رذیله و رعایت حد اعتدال یعنی جود پسندیده است[۲۶]، چنان‌که خداوند به رسول اکرم(ص) فرمان می‌دهد که نه دست خود را به گردن خویش بیاویزد که آن را هیچ‌گاه برای کمک به دیگران نگشاید و نه آن را کاملاً بگشاید که هرچه دارد انفاق کند: ﴿وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ ٱلْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًۭا مَّحْسُورًا[۲۷] و در آیه‌ای دیگر یکی از صفات بندگان خاص الهی را رعایت حد اعتدال در بخشش می‌داند: ﴿وَعِبَادُ ٱلرَّحْمَـٰنِ ٱلَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى ٱلْأَرْضِ هَوْنًۭا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلْجَـٰهِلُونَ قَالُوا۟ سَلَـٰمًۭا * وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُوا۟ لَمْ يُسْرِفُوا۟ وَلَمْ يَقْتُرُوا۟ وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًۭا[۲۸]، به هر روی به نظر می‌رسد بخل مراتب متعددی دارد که برخی از آن حرام و برخی دیگر گرچه حرام نیست ولی ناپسند است، چنان که برخی ترک ایثار در هنگام نیاز را بخل دانسته‌اند[۲۹]. در آیاتی از قرآن که بخیلان به شدت نکوهش شده و به آتش دوزخ وعده داده شده‌اند، مقصودْ بخلِ حرام است: ﴿وَلَا يَحْسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ هُوَ خَيْرًۭا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّۭ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا۟ بِهِۦ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌۭ[۳۰] و نیز ﴿ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَـٰفِرِينَ عَذَابًۭا مُّهِينًۭا[۳۱] مرتبه بخل در برخی به حدی شدید است که اگر بهره‌ای از مُلک می‌داشتند به اندازه ذره‌ای از آن به مردم نمی‌دادند: ﴿أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌۭ مِّنَ ٱلْمُلْكِ فَإِذًۭا لَّا يُؤْتُونَ ٱلنَّاسَ نَقِيرًا[۳۲] در نگاهی دیگر به گستره بخل در قرآن به متعلقهای گوناگونی به جز مال و ثروت برمی‌خوریم، گرچه بسیاری از کسانی که در موضوع بخل سخن رانده‌اند متعلق آن را مال دانسته‌اند. در همین راستا برخی از مفسران مقصود از آیات ﴿وَلَا يَحْسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ هُوَ خَيْرًۭا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّۭ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا۟ بِهِۦ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌۭ[۳۳] و ﴿ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَـٰفِرِينَ عَذَابًۭا مُّهِينًۭا[۳۴] را پنهان داشتن علم خویش به نبوّت پیامبر اسلام(ص) و صفات ایشان که در تورات موجود بود از سوی یهود دانسته‌اند[۳۵] یا در تفسیر آیه ﴿وَمَا هُوَ عَلَى ٱلْغَيْبِ بِضَنِينٍۢ[۳۶] «ضنین» را به معنای «بخیل» دانسته و گفته‌اند: پیامبر اکرم(ص) نسبت به آنچه از غیب می‌دانست، بخیل نبود که بخشی از آن را ابلاغ نکند یا آن را تغییر داده و به صورت دیگری بیان کند[۳۷]. می‌توان گفت به طور کلی آنچه از مصادیق فضل الهی باشد مانند مال، علم و جاه بخل به آن تعلق می‌گیرد[۳۸].[۳۹]

زمینه‌ها و عوامل بخل

گرایش به حفظ مال، برخاسته از حبّ ذات و امری غریزی است که در نهاد بشر قرار داده شده است. این امر موجب می‌گردد انسان بخل ورزیده، از بخشیدن اموال خویش به دیگران خودداری کند[۴۰]. قرآن کریم به حضور بخل در جان انسان‌ها اشاره کرده: ﴿...وَأُحْضِرَتِ ٱلْأَنفُسُ ٱلشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُوا۟ وَتَتَّقُوا۟ فَإِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًۭا[۴۱] و انسان را هَلوع: ﴿إِنَّ ٱلْإِنسَـٰنَ خُلِقَ هَلُوعًا[۴۲]، مَنوع: ﴿وَإِذَا مَسَّهُ ٱلْخَيْرُ مَنُوعًا[۴۳] و قَتور: ﴿وَكَانَ ٱلْإِنسَـٰنُ قَتُورًۭا[۴۴] دانسته است. مفسران هلوع را به شخص جزوع و حریص و بخیل[۴۵] و منوع[۴۶] و قتور[۴۷] را به بخیل تفسیر کرده‌اند، بر این اساس می‌توانیم انگیزه بخل را نیاز انسان بدانیم؛ زیرا نیاز به طور طبیعی او را به جمع‌آوری اموال وا می‌دارد[۴۸]. از سوی دیگر کنترل این غریزه و فرو کاستن آن در حدّ اعتدال، زمینه سعادت و رستگاری انسان را فراهم می‌آورد[۴۹]: ﴿...وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِۦ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ[۵۰] برخی شُحّ و بخل را به یک معنا[۵۱] و برخی دیگر مرتبه شحّ را بالاتر از بخل دانسته و در تبیین آن نظرهایی ارائه کرده‌اند[۵۲]. در قرآن از وسوسه‌های شیطانی نیز در زمره عوامل بخل یاد شده است؛ زیرا شیطان با القای این پندار که انفاق عامل فقر است، انسان را به بخل فرمان می‌دهد: ﴿ٱلشَّيْطَـٰنُ يَعِدُكُمُ ٱلْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِٱلْفَحْشَآءِ وَٱللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةًۭ مِّنْهُ وَفَضْلًۭا وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌۭ[۵۳] فحشاء در این آیه به بخل تفسیر شده است[۵۴]. شدت تأثیر ترس از فقر در پیدایش و رشد بخل تا بدانجاست که به تعبیر قرآن کریم، برخی از بخیلان اگر مالک خزانه‌های نامتناهی نعمت پروردگار نیز بودند باز هم از ترس تنگدستی بخل می‌ورزیدند: ﴿قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّىٓ إِذًۭا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ ٱلْإِنفَاقِ وَكَانَ ٱلْإِنسَـٰنُ قَتُورًۭا[۵۵] در این آیه امساک به معنای بخل و انفاق به معنای فقر و تنگدستی دانسته شده است[۵۶]. از دیگر عوامل بخل، توجیه آن در سایه قضا و قدر الهی است. برخی از کافران با استدلال به اینکه تقدیر روزی بنده به دست خداست، فقر و نداری عده‌ای را پیامد این قانون دانسته، از انفاق کردن به آنان امتناع می‌ورزند[۵۷]: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنفِقُوا۟ مِمَّا رَزَقَكُمُ ٱللَّهُ قَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ يَشَآءُ ٱللَّهُ أَطْعَمَهُۥٓ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِى ضَلَـٰلٍۢ مُّبِينٍۢ[۵۸] برای درمان بخل نیز در قرآن و منابع اخلاقی راههایی ذکر شده است؛ انسان با اعتقاد به این وعده الهی که انفاق کنندگان را مشمول آمرزش و فضل خویش قرار داده: ﴿وَٱللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةًۭ مِّنْهُ وَفَضْلًۭا وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌۭ[۵۹] و به آنان چند برابر پاداش می‌دهد و با اعتقاد به اینکه روزی انسان و فراخ یا تنگ بودن آن به دست خداست: ﴿ٱللَّهُ يَبْسُطُ ٱلرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقْدِرُ...[۶۰] و با توجه به این نکته که ضرر بخل به خود شخص باز می‌گردد[۶۱]: ﴿...مَّن يَبْخَلُ وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِۦ[۶۲] و نیز با اقدام عملی به انفاق و بخشش اموال خویش به دیگران[۶۳]، می‌تواند بیماری بخل را درمان کرده، خود را از این صفت ناپسند برهاند[۶۴].

آثار و پیامدهای بخل

نکوهش شدید بخل در قرآن که گاه در قالب بیان پیامدهای آن صورت گرفته، توجه مفسران را به این پیامدها جلب کرده است. چون قرآن، رهایی از بخل را عامل فلاح و رستگاری می‌داند بخل عامل تباهی دین و دنیای انسان به شمار می‌رود[۶۵]. بخل که مانع انجام تعهدات مالی انسان در مقابل خدا و مردم می‌شود سبب دوگانگی شخصیت شده، در نهایت به نفاق می‌انجامد[۶۶]. قرآن کریم به کسانی اشاره می‌کند که عهد کرده بودند در صورت برخورداری از فضل خدا حقوق آن را ادا کنند: ﴿وَمِنْهُم مَّنْ عَـٰهَدَ ٱللَّهَ لَئِنْ ءَاتَىٰنَا مِن فَضْلِهِۦ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلصَّـٰلِحِينَ[۶۷]؛ ولی آنان به رغم این پیمان، عهد شکنی کرده، از پرداخت زکات و حقوق واجب اموال خود سر باز زدند: ﴿فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُم مِّن فَضْلِهِۦ بَخِلُوا۟ بِهِۦ وَتَوَلَّوا۟ وَّهُم مُّعْرِضُونَ[۶۸] این پیمان شکنی و بخل‌ورزی، آنان را گرفتار نفاقی مزمن و ابدی تا روز قیامت کرد[۶۹]: ﴿فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًۭا فِى قُلُوبِهِمْ إِلَىٰ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُۥ بِمَآ أَخْلَفُوا۟ ٱللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا۟ يَكْذِبُونَ[۷۰] مفسران درباره شأن نزول آیات فوق گفته‌اند: این آیات درباره ثعلبة بن حاطب انصاری نازل شده است. وی مردی تهیدست بود و با خدا پیمان بسته بود که اگر مالی به دست آورد حقوق آن را ادا کرده، از تهیدستان و مستمندان دستگیری کند. با دعای پیامبر(ص) اموال و احشام فراوانی به دست آورد تا جایی که مجبور به هجرت از مدینه شد. با تشریع حکم زکات و ابلاغ آن به وی از پرداخت آن سر باز زد و آن را چیزی مانند جزیه خواند. پیامبر(ص) با شنیدن گزارش سخنان وی به او نفرین کرد و او را جزو پیمان شکنان دانست[۷۱]. قرآن کریم، بخیلانی را که دیگران را نیز به بخل فرمان می‌دهند و آنچه را خداوند از فضل خویش بدانها ارزانی داشته پوشیده می‌دارند، متکبرانی فخرفروش دانسته که مشمول محبت الهی نیستند: ﴿وَٱعْبُدُوا۟ ٱللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا۟ بِهِۦ شَيْـًۭٔا وَبِٱلْوَٰلِدَيْنِ إِحْسَـٰنًۭا وَبِذِى ٱلْقُرْبَىٰ وَٱلْيَتَـٰمَىٰ وَٱلْمَسَـٰكِينِ وَٱلْجَارِ ذِى ٱلْقُرْبَىٰ وَٱلْجَارِ ٱلْجُنُبِ وَٱلصَّاحِبِ بِٱلْجَنۢبِ وَٱبْنِ ٱلسَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَـٰنُكُمْ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالًۭا فَخُورًا * ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَـٰفِرِينَ عَذَابًۭا مُّهِينًۭا[۷۲] خداوند بخیلان را در دنیا رها می‌سازد تا مرتکب اعمال ناپسندی شوند که موجب عذاب و عقوبت آنان می‌گردد: ﴿وَأَمَّا مَنۢ بَخِلَ وَٱسْتَغْنَىٰ * وَكَذَّبَ بِٱلْحُسْنَىٰ * فَسَنُيَسِّرُهُۥ لِلْعُسْرَىٰ[۷۳].[۷۴] برخی از بخیلان، در دنیا به عقوبت و عذاب الهی گرفتار شده‌اند؛ مانند قارون که پس از تشریع حکم زکات، بر اثر بخل، در جبهه مخالفان موسی(ع) قرار گرفت و سرانجام بر اثر نفرین موسی، وی و اموالش به زمین فرو رفتند: ﴿فَخَسَفْنَا بِهِۦ وَبِدَارِهِ ٱلْأَرْضَ...[۷۵].[۷۶] و نیز گروهی که خداوند باغی به آنان عطا کرده بود و قصد داشتند حق مساکین را از آن باغ نپردازند، در نتیجه به عقوبت الهی مبتلا شده، باغشان در آتش سوخت.[۷۷] در روایتی نیز یکی از علتهای انحراف و هلاکت قوم لوط، بخل آنان دانسته شده است[۷۸]. برخی از مفسران با استفاده از پاره‌ای آیات قرآن، آثار دیگری نیز برای بخل برشمرده‌اند؛ مانند: کفر[۷۹]، کینه[۸۰] و ترس.[۸۱].[۸۲] در آخرت بخیلان به جهنم افکنده شده، به عذاب شدید الهی مبتلا می‌گردند: ﴿أَلْقِيَا فِى جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍۢ * مَّنَّاعٍۢ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍۢ مُّرِيبٍ[۸۳] مفسران خیر را در این آیه، زکات واجب دانسته‌اند[۸۴]. در آیات متعددی، چگونگی عذاب بخیلان در آخرت تشریح شده است؛ از جمله، اموالی که نسبت به آن بخل ورزیده بودند به صورت طوقی از عذاب بر گردن آنان آویخته می‌شود که برخی آن را از جنس آتش دانسته و برخی دیگر می‌گویند: ماری است که پیوسته آنها را می‌گزد[۸۵]: ﴿...سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا۟ بِهِۦ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌۭ[۸۶] گفته شده: در قیامت طبق قانون تجسم اعمال، اموالی که حقوق واجب آن پرداخت نشده، تجسم یافته، عذابی دردناک برای صاحبش می‌شود[۸۷]. در جایی دیگر قرآن کریم کسانی را که طلا و نقره را گنجینه می‌سازند و در راه خدا انفاق نمی‌کنند به عذابی دردناک وعده داده: ﴿...وَٱلَّذِينَ يَكْنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلْفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍۢ[۸۸] و سپس بیان داشته که در جهنم طلا و نقره گنجینه شده را گداخته کرده و صورتها و پهلوها و پشتهایشان را با آن داغ می‌کنند، آنگاه ندا می‌رسد: این همان چیزی است که شما برای خود ذخیره کرده بودید [و حقوق واجب و حق‌اللّه‌را از آن پرداخت نکردید]: ﴿يَوْمَ يُحْمَىٰ عَلَيْهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَـٰذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنفُسِكُمْ فَذُوقُوا۟ مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ[۸۹] برخی در توجیه اختصاص این عذاب به مواضع سه‌گانه مزبور گفته‌اند: پیشانی بدان جهت است که در برابر سائل و فقیر ابرو درهم می‌کشد و پهلو به سبب اعراض وی و پشت برای اینکه به فقیر پشت می‌کند[۹۰]. برخی نیز گفته‌اند: جهت آن این است که اینها اعضای مهم و اصلی بدن است[۹۱]. در آیات دیگری عذاب بخیل این‌گونه بیان شده است: شعله‌های سوزان آتش جهنم است که دست و پا و پوست سر را می‌کَنَد و با خود می‌برد و کسانی را که به فرمان خدا پشت کرده‌اند صدا می‌زند و نیز آنان را که مال ذخیره کرده و حق خدا را ادا نکرده‌اند[۹۲]: ﴿كَلاَّ إِنَّهَا لَظَى * نَزَّاعَةً لِّلشَّوَى * تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّى * وَجَمَعَ فَأَوْعَى[۹۳] برخی گفته‌اند: لَظی نامی از دوزخ و آن آتشی است که زبانه‌های آن همه چیز را در برمی‌گیرد[۹۴]. برخی دیگر آن را درکه دوم جهنم دانسته‌اند[۹۵]. در آیاتی دیگر از قرآن مجازات بخیلانی که هرگز کسی را به اطعام فقیری تشویق نکرده‌اند دربند کشیده شدن با غل و زنجیر در میان دوزخ معرفی شده است. آنان بدون یار و یاور مانده، غذایشان غسلین (چرک و خون اهل آتش)[۹۶] است: ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ * إِنَّهُ كَانَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ * وَلا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ * فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ * وَلا طَعَامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلِينٍ[۹۷] در روایات، آثار دیگری نیز برای بخل ذکر شده است؛ مانند: فاصله گرفتن از خدا و مردم، نداشتن آسایش، خونریزی و قطع رحم[۹۸] و حرام بودن بهشت بر بخیل و جای گرفتن وی در جهنم[۹۹].[۱۰۰]

منابع

پانویس

  1. الصحاح، ج ۴، ص۱۶۳۲؛ لسان العرب، ج ۱، ص۳۳۲؛ القاموس المحیط، ج ۳، ص۱۲۷۷، «بخل».
  2. الکلیات، ص۲۴۲؛ التعریفات، ص۶۲؛ موسوعة مصطلاحات مفتاح السعاده، ص۴۶۹.
  3. لسان العرب، ج ۱، ص۳۳۲؛ تاج العروس، ج ۱۴، ص۴۵، «بخل».
  4. مفردات، ص۱۰۹؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص۱۶۰، «بخل».
  5. التبیان، ج ۳، ص۱۹۶؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۷۳.
  6. التحقیق، ج ۱، ص۲۲۵، «بخل».
  7. جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص۱۲۰؛ المصباح، ج ۱، ص۳۶.
  8. ﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلْإِيمَـٰنَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِى صُدُورِهِمْ حَاجَةًۭ مِّمَّآ أُوتُوا۟ وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌۭ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِۦ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
  9. ﴿قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّىٓ إِذًۭا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ ٱلْإِنفَاقِ وَكَانَ ٱلْإِنسَـٰنُ قَتُورًۭا «بگو: اگر شما گنجینه‌های بخشایش پروردگارم را می‌داشتید باز از ترس از دست رفتن دارایی تنگ‌چشمی پیشه می‌کردید و آدمی تنگ‌چشم است» سوره اسراء، آیه ۱۰۰.
  10. ﴿وَمَا هُوَ عَلَى ٱلْغَيْبِ بِضَنِينٍۢ «و او در (رساندن) وحی، تنگ‌چشمی نمی‌ورزد،» سوره تکویر، آیه ۲۴.
  11. ﴿إِنَّ ٱلْإِنسَـٰنَ خُلِقَ هَلُوعًا «بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند» سوره معارج، آیه ۱۹.
  12. ﴿وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ ٱلْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًۭا مَّحْسُورًا «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.
  13. ﴿مَّنَّاعٍۢ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍۢ مُّرِيبٍ «هر بازدارنده از کار نیک، تجاوزکار دو دل را» سوره ق، آیه ۲۵.
  14. الکافی، ج۴، ص۴۷؛ بحارالانوار، ج ۷۰، ص۲۹۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص۱۷۳.
  15. ﴿وَلَا يَحْسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ هُوَ خَيْرًۭا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّۭ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا۟ بِهِۦ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌۭ «و آنان که در آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است تنگ‌چشمی می‌ورزند گمان نبرند که این (کار) برای آنها نیک است بلکه برای آنان بد است؛ به زودی در رستخیز آنچه تنگ‌چشمی کرده‌اند چون طوقی گردنگیرشان می‌گردد و میراث آسمان و زمین از آن خداوند است و خداوند» سوره آلعمران، آیه ۱۸۰.
  16. ﴿وَمِنْهُم مَّنْ عَـٰهَدَ ٱللَّهَ لَئِنْ ءَاتَىٰنَا مِن فَضْلِهِۦ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلصَّـٰلِحِينَ * فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُم مِّن فَضْلِهِۦ بَخِلُوا۟ بِهِۦ وَتَوَلَّوا۟ وَّهُم مُّعْرِضُونَ «و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بی‌چون و چرا زکات خواهیم داد و بی‌گمان از شایستگان خواهیم بود * و چون (خداوند) از بخشش خود به آنان ارزانی داشت تنگ‌چشمی ورزیدند و با رویگردانی بازگشتند» سوره توبه، آیه ۷۵-۷۶.
  17. ﴿وَمِنَ ٱلْأَعْرَابِ مَن يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ مَغْرَمًۭا وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ ٱلدَّوَآئِرَ عَلَيْهِمْ دَآئِرَةُ ٱلسَّوْءِ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌۭ «و برخی از تازیان بیابان‌نشین آنچه هزینه می‌کنند غرامت می‌شمارند و برای شما انتظار پیشامدها را می‌کشند؛ پیشامدهای بد بر (خود) آنان باد و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۹۸.
  18. ﴿وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ ٱلْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًۭا مَّحْسُورًا «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹؛ ﴿وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُوا۟ لَمْ يُسْرِفُوا۟ وَلَمْ يَقْتُرُوا۟ وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًۭا «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.
  19. مفاهیم اخلاقی، ص۱۵۲، ۱۶۸.
  20. جمالی و گرامی، مقاله «بخل»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵، ص ۳۶۷.
  21. التبیان، ج۵، ص۲۶۴؛ ج۹، ص۵۶۶؛ مجمع‌البیان، ج ۵، ص۹۲؛ المصباح، ج ۱، ص۳۸.
  22. الفروق اللغویه، ص۲۹۵؛ احیاء علوم‌الدین، ج ۳، ص۲۵۹.
  23. التعریفات، ص۶۲.
  24. احیاء علوم الدین، ج ۳، ص۲۵۹؛ المحجة البیضاء، ج ۶، ص۸۳.
  25. احیاء علوم الدین، ج ۳، ص۲۵۹؛ المحجة البیضاء، ج ۶، ص۸۲ - ۸۳؛ جامع‌السعادات، ج۲، ص۱۱۰.
  26. احیاء علوم‌الدین، ج ۳، ص۲۵۹، جامع‌السعادات، ج ۲، ص۱۱۰.
  27. «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.
  28. «و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند * و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۳-۶۷.
  29. التعریفات، ص۶۲.
  30. «و آنان که در آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است تنگ‌چشمی می‌ورزند گمان نبرند که این (کار) برای آنها نیک است بلکه برای آنان بد است؛ به زودی در رستخیز آنچه تنگ‌چشمی کرده‌اند چون طوقی گردنگیرشان می‌گردد و میراث آسمان و زمین از آن خداوند است و خداوند» سوره آلعمران، آیه ۱۸۰.
  31. «همان کسان که تنگ‌چشمی می‌ورزند و مردم را به تنگ‌چشمی وا می‌دارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان می‌کنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۳۷.
  32. «آیا ایشان را بهره‌ای از فرمانروایی است؟ که در آن صورت سر سوزنی به کسی (چیزی) نمی‌دهند» سوره نساء، آیه ۵۳.
  33. «و آنان که در آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است تنگ‌چشمی می‌ورزند گمان نبرند که این (کار) برای آنها نیک است بلکه برای آنان بد است؛ به زودی در رستخیز آنچه تنگ‌چشمی کرده‌اند چون طوقی گردنگیرشان می‌گردد و میراث آسمان و زمین از آن خداوند است و خداوند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۰.
  34. «همان کسان که تنگ‌چشمی می‌ورزند و مردم را به تنگ‌چشمی وا می‌دارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان می‌کنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۳۷.
  35. جامع‌البیان، مج ۳، ج ۳، ص۲۵۳؛ مج ۴، ج ۵، ص۱۲۰؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۷۳ ـ ۸۴، تفسیرالمنار، ج ۴، ص۲۵۸.
  36. «و او در (رساندن) وحی، تنگ‌چشمی نمی‌ورزد،» سوره تکویر، آیه ۲۴.
  37. جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص۱۰۲، ۱۰۴؛ مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص۶۷۸؛ المیزان، ج ۲۰، ص۲۱۹.
  38. تفسیر المنار، ج ۴، ص۲۵۸.
  39. جمالی و گرامی، مقاله «بخل»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵، ص ۳۶۸.
  40. رحمة من الرحمن، ج ۴، ص۳۰۲.
  41. «و اگر زنی از کناره‌گیری یا رویگردانی شویش بیم دارد بر آن دو گناهی نیست که میان خود به سازشی شایسته برسند و سازش نیکوتر است و جان‌ها آز را در آستین دارند و اگر نکویی کنید و پرهیزگاری ورزید بی‌گمان خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۲۸.
  42. «بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند» سوره معارج، آیه ۱۹.
  43. «و چون خیری بدو رسد بازدارنده است» سوره معارج، آیه ۲۱.
  44. «و آدمی تنگ‌چشم است» سوره اسراء، آیه ۱۰۰.
  45. جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص۹۶ ـ ۹۷؛ مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص۱۲۴.
  46. جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص۹۷.
  47. جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص۲۱۲؛ مجمع البیان، ج ۶، ص۲۹۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۷، ص۴۱۳.
  48. مجمع البیان، ج ۶، ص۶۳۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۷، ص۴۱۳.
  49. من هدی القرآن، ج ۱۶، ص۳۵۸.
  50. «و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
  51. المصباح، ص۳۰۶، «شح»؛ لسان‌العرب، ج ۷، ص۴۲، «شحح»؛ التبیان، ج ۹، ص۵۶۶.
  52. التعریفات، ص۶۲؛ الفروق اللغویه، ص۲۹۵؛ التحقیق، ج ۶، ص۲۲، «شح».
  53. «شیطان شما را از تنگدستی می‌هراساند و به کار زشت وا می‌دارد و خداوند شما را به آمرزش و بخششی از سوی خویش نوید می‌دهد؛ و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۶۸.
  54. کشف الاسرار، ج ۱، ص۷۲۹؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۶۵۷؛ روض الجنان، ج ۴، ص۷۰.
  55. «بگو: اگر شما گنجینه‌های بخشایش پروردگارم را می‌داشتید باز از ترس از دست رفتن دارایی تنگ‌چشمی پیشه می‌کردید و آدمی تنگ‌چشم است» سوره اسراء، آیه ۱۰۰.
  56. جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص۲۱۲؛ مجمع البیان، ج ۶، ص۶۸۳.
  57. جامع البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص۱۷؛ مجمع‌البیان، ج ۸، ص۶۶۷.
  58. «و چون به آنان بگویند که از آنچه خداوند روزیتان کرده است ببخشید، کافران به مؤمنان می‌گویند: آیا به کسی خوراک دهیم که اگر خداوند می‌خواست بدو خوراک می‌داد؟ شما جز در گمراهی آشکاری به سر نمی‌برید» سوره یس، آیه ۴۷.
  59. سوره بقره، آیه ۲۶۸.
  60. «خداوند روزی را برای هر که بخواهد فراخ می‌دارد» سوره رعد، آیه ۲۶.
  61. مجمع البیان، ج ۹، ص۱۶۳.
  62. سوره محمّد، آیه ۳۸.
  63. کیمیای سعادت، ج ۲، ص۱۷۹ ـ ۱۸۰؛ من هدی القرآن، ج ۱۶، ص۴۱.
  64. جمالی و گرامی، مقاله «بخل»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵، ص ۳۷۰.
  65. کشف الاسرار، ج ۱، ص۷۳۰.
  66. راهنما، ج ۷، ص۲۰۶.
  67. «و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بی‌چون و چرا زکات خواهیم داد و بی‌گمان از شایستگان خواهیم بود» سوره توبه، آیه ۷۵.
  68. «و چون (خداوند) از بخشش خود به آنان ارزانی داشت تنگ‌چشمی ورزیدند و با رویگردانی بازگشتند» سوره توبه، آیه ۷۶.
  69. جامع البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص۲۴۰؛ مجمع‌البیان، ج ۵، ص۸۲؛ راهنما، ج ۷، ص۲۰۷.
  70. «آنگاه به کیفر شکستن پیمانی که با خداوند بسته بودند و دروغی که می‌گفتند (خداوند) تا روزی که به لقای او برسند دورویی را در دل‌هایشان بر جای نهاد» سوره توبه، آیه ۷۷.
  71. جامع‌البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص۲۴۱ ـ ۲۴۲، مجمع البیان، ج ۵، ص۸۱.
  72. «خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد * همان کسان که تنگ‌چشمی می‌ورزند و مردم را به تنگ‌چشمی وا می‌دارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان می‌کنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۳۶-۳۷.
  73. «و اما آنکه تنگ‌چشمی کند و بی‌نیازی نشان دهد، * و وعده نیکوترین (بهشت) را دروغ شمرد، * زودا که او را در راه سختی قرار دهیم» سوره لیل، آیه ۸-۱۰.
  74. جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص۲۸۰ ـ ۲۸۱؛ مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص۷۶۰.
  75. «پس او و خانه او را به زمین فرو بردیم» سوره قصص، آیه ۸۱.
  76. مجمع البیان، ج ۷، ص۴۱۸؛ اخلاق در قرآن، ج ۲، ص۳۵۹.
  77. جامع‌البیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۳۷ـ ۳۸؛ مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص۵۰۵.
  78. علل الشرایع، ج ۲، ص۲۶۸.
  79. ﴿وَمَاذَا عَلَيْهِمْ لَوْ ءَامَنُوا۟ بِٱللَّهِ وَٱلْيَوْمِ ٱلْـَٔاخِرِ وَأَنفَقُوا۟ مِمَّا رَزَقَهُمُ ٱللَّهُ وَكَانَ ٱللَّهُ بِهِمْ عَلِيمًا «و اگر به خداوند و روز واپسین ایمان می‌آوردند و از آنچه خداوند روزیشان کرده است می‌بخشیدند برای آنان چه زیان داشت؟ و خداوند به (حال) آنان داناست» سوره نساء، آیه ۳۹.
  80. ﴿إِن يَسْـَٔلْكُمُوهَا فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا۟ وَيُخْرِجْ أَضْغَـٰنَكُمْ «اگر آنها را از شما بخواهد و بر شما سخت بگیرد تنگ‌چشمی می‌کنید و کینه‌های شما را آشکار می‌گرداند» سوره محمّد، آیه ۳۷.
  81. ﴿أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَآءَ ٱلْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَٱلَّذِى يُغْشَىٰ عَلَيْهِ مِنَ ٱلْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ ٱلْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى ٱلْخَيْرِ أُو۟لَـٰٓئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا۟ فَأَحْبَطَ ٱللَّهُ أَعْمَـٰلَهُمْ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرًۭا «در حالی که به شما تنگ‌چشمی می‌ورزند آنگاه، چون بیم (جنگ) در رسد آنان را می‌بینی که در تو می‌نگرند چون کسانی که در بیهوشی جان می‌کنند، چشم‌هاشان (در چشمخانه) می‌چرخد و چون آن بیم از میان برود با زبان‌هایی تیز و تند به شما زخم زبان می‌زنند در حالی که» سوره احزاب، آیه ۱۹.
  82. راهنما، ج ۳، ص۳۸۴؛ الاساس فی التفسیر، ج ۲، ص۱۰۵۹؛ نمونه، ج ۳، ص۳۸۶.
  83. «هر ناسپاس ستیزه‌جو را در دوزخ افکنید! * هر بازدارنده از کار نیک، تجاوزکار دو دل را» سوره ق، آیه ۲۴-۲۵.
  84. جامع‌البیان، مج ۱۳، ج ۲۶، ص۲۱۴.
  85. همان، مج ۳، ج ۳، ص۲۵۴، ۲۵۷؛ مجمع‌البیان، ج ۲، ص۸۹۷؛ تفسیر المنار، ج ۴، ص۲۵۹ ـ ۲۶۰.
  86. «به زودی در رستخیز آنچه تنگ‌چشمی کرده‌اند چون طوقی گردنگیرشان می‌گردد و میراث آسمان و زمین از آن خداوند است و خداوند» سوره آل‌عمران، آیه ۱۸۰.
  87. نمونه، ج ۳، ص۱۹۰.
  88. «و (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.
  89. «روزی که آن را در آتش دوزخ بگدازند و با آن بر پیشانی و پهلو و پشت آنان داغ نهند (و به ایشان گویند:) این همان چیزی است که برای خود می‌انباشتید اکنون آنچه را می‌انباشتید بچشید!» سوره توبه، آیه ۳۵.
  90. کشف الاسرار، ج ۴، ص۱۳۳.
  91. مجمع البیان، ج ۵، ص۴۰.
  92. جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص۹۶؛ مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص۵۳۴.
  93. «هرگز! بی‌گمان، آن زبانه‌ای از آتش است * که پوست را برمی‌کند * هر که را (از حق) رو گردانید و پشت کرد فرا می‌خواند * و (مال) گرد آورد و اندوخت» سوره معارج، آیه ۱۵-۱۸.
  94. من هدی القرآن، ج ۱۶، ص۳۵۰.
  95. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۵۳۴.
  96. همان، ص۵۲۲، ۵۲۴.
  97. «بگیریدش و به بند آوریدش! * سپس در دوزخش افکنید! * آنگاه با زنجیری که هفتاد ذرع است، به بندش کشید! * بی‌گمان او به خداوند سترگ ایمانی نداشت * و کسی را بر خوراک دادن به یتیمان برنمی‌انگیخت * او را امروز در اینجا دوستی نیست * و خوراکی جز چرکاب ندارد،» سوره حاقه، آیه ۳۰-۳۶.
  98. مجمع‌الزوائد، ج ۳، ص۱۲۷؛ بحارالانوار، ج ۷۰، ص۳۰۰، ۳۰۳.
  99. صحیح مسلم، ج ۹، ص۳۱۱؛ الکافی، ج ۴، ص۴۷.
  100. جمالی و گرامی، مقاله «بخل»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵، ص ۳۷۱.