|
|
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{نبوت}}
| | {{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = سلام| عنوان مدخل = سلام| مداخل مرتبط = [[سلام در لغت]] - [[سلام در قرآن]] - [[سلام در حدیث]] - [[سلام در معارف و سیره نبوی]] - [[سلام در فقه اسلامی]] - [[سلام در معارف دعا و زیارت]] - [[سلام در جامعهشناسی اسلامی]] - [[سلام در حقوق اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} |
| {{مدخل مرتبط | |
| | موضوع مرتبط = سلام | |
| | عنوان مدخل = سلام | |
| | مداخل مرتبط = [[سلام در لغت]] - [[سلام در قرآن]] - [[سلام در حدیث]] - [[سلام در فقه اسلامی]] - [[سلام در جامعهشناسی اسلامی]] - [[سلام در معارف و سیره نبوی]] | |
| | پرسش مرتبط = | |
| }} | |
|
| |
|
| ==مقدمه== | | == مقدمه == |
| *اصل در این واژه «سلم» است که در مقابل [[خصومت]] و [[دشمنی]] به کار میرود. معنای «[[سلم]]» عبارت است از موافقت کامل با امری در ظاهر و [[باطن]]؛ به گونهای که هیچ مخالفتی در بین نباشد و از لوازم آن، مفهوم [[انقیاد]] و [[صلح]] و [[رضا]] است. البته برخی، معنای محوری آن را به [[صحت]] و [[عافیت]] گرفتهاند<ref>معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۹۰.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۲۲.</ref>
| | سلام از ریشه «س ل م» است که در مقابل [[خصومت]] و [[دشمنی]] به کار میرود. اصل در معنای این لغت، [[برائت]] از [[زشتیها]]ست<ref>لسان العرب (ط. دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع - دار صادر، ۱۴۱۴ ﻫ.ق)، ج۱۲، ص۲۸۹.</ref>. معنای «[[سلم]]» عبارت است از موافقت کامل با امری در ظاهر و [[باطن]]؛ به گونهای که هیچ مخالفتی در بین نباشد و از لوازم آن، مفهوم [[انقیاد]] و [[صلح]] و [[رضا]]ست<ref>{{عربی|"ما يقابل الخصومة و هو الموافقة الشديدة في الظاهر و الباطن بحيث لا يبقى خلاف في البين. و من لوازم هذا المعنى مفاهيم الانقياد و الصلح و الرضا"}}؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۱۸۸ و ۳۸۷.</ref>. البته برخی، معنای محوری آن را به صحت و عافیت گرفتهاند<ref>معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۹۰.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵]]، ص ۲۲ و ۱۵۷.</ref> |
| | |
| *اصل در معنای این لغت، [[برائت]] از [[زشتیها]] است<ref>لسان العرب (ط. دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع - دار صادر، ۱۴۱۴ ه.ق)، ج۱۲، ص۲۸۹.</ref> و در مقابل [[خصومت]] به کار میرود. «[[سلم]]» عبارت از موافقت شدید در ظاهر و [[باطن]] با امری است؛ به گونهای که مخالفتی در بین نباشد. به همین دلیل، «[[سلام]]» از [[اسمای الهی]] است<ref>النهایة فی غریب الحدیث و الأثر (ط. مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۶۷ ه. ش.)، ج۲، ص۳۹۲.</ref>. از لوازم سلم، مفهوم [[انقیاد]]، [[صلح]] و [[رضا]] است<ref>{{عربی|ما يقابل الخصومة و هو الموافقة الشديدة في الظاهر و الباطن بحيث لا يبقى خلاف في البين. و من لوازم هذا المعنى مفاهيم الانقياد و الصلح و الرضا}} (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۱۸۸ و ۳۸۷).</ref>. همچنین برخی از اهل لغت، معنای محوری آن را صحّت و [[عافیت]] گرفتهاند<ref>معجم مقاییس اللغه (ط، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ ه.ق)، ج۳، ص۹۰.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۱۵۷.</ref>
| |
| | |
| ==معنای واژه «[[السلام]]»==
| |
| این لغت مصدر است، مانند الکلام، و معنای آن عبارت است از توافق کامل و رفع هرگونه خلافی در ظاهر و باطن. این سلم [[باطنی]] به معنای [[اعتدال]] و [[نظم]] کامل میان اجزا و [[دوری از نقص]] و [[عیب]] در چیزی است.
| |
| | |
| ===نکاتی پیرامون واژه «[[سلام]]»===
| |
| در [[قرآن کریم]]، [[اولیای الهی]]{{عم}} [[مظهر]] سلام پروردگارند؛ چراکه هیچ گونه عدم اعتدال در [[اعتقاد]] و عمل آنان [[مشاهده]] نمیشود و [[دعوت]] آنان به دارالسلام در [[دنیا]]، به معنای [[تبعیت]] از ایشان و در [[آخرت]]، دعوت به [[خانه]] آنان است که [[بهشت]] میباشد:
| |
| {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ}}<ref>«و خداوند به بهشت فرا میخواند و هر که را بخواهد به راهی راست رهنمون میگردد» سوره یونس، آیه ۲۵.</ref>، {{متن قرآن|لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُمْ}}<ref>«سرای آرامش نزد پروردگارشان از آن آنهاست و او برای کارهایی که میکردند یار آنان است» سوره انعام، آیه ۱۲۷.</ref>.
| |
| | |
| «سلام» از [[اسمای الهی]] شمرده شده است؛ چون [[خداوند]] مصداق کامل این معنی است و هیچ گونه نقطه [[ضعف]] و حاجت و [[فقر]] و نقص و یا محدودیتی در او وجود ندارد:
| |
| {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بیعیب، ایمنیبخش، گواه راستین، پیروز کامشکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک میورزند» سوره حشر، آیه ۲۳.</ref>.
| |
| [[وصف]] سلام از اسمای الهی است که در صفات [[رحمت]] و [[عطوفت]] و [[کرم]] در [[خداوند]] متجلی میگردد.
| |
| در [[دین الهی]]، که [[مظهر]] [[سلام]] [[پروردگار]] است، هیچ خلاف و ناهماهنگی یافت نمیشود وکلام همه [[انبیا]]{{عم}} در طول [[تاریخ]]، یک [[پیام]] و یک سخن بوده است:
| |
| {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ}}<ref>«از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید» سوره شوری، آیه ۱۳.</ref>.
| |
| | |
| هنگامی که لغت سلام به غیر خداوند نسبت داده میشود، مراد حصول [[وفاق]] و [[هماهنگی]] و نبود [[خصومت]] و خلاف نسبت به آن شیء است.
| |
| وقتی [[اسلام]] و [[تسلیم]] به کسی نسبت داده میشود، عبارت است از آنکه شخص در فضایی وارد شود که خلاف و [[بغض]] یا تمرّدی با آن محیط نداشته باشد؛ با این تفاوت که در اسلام از باب [[افعال]]، تأکید بر فاعل و صدور فعل از او و [[قیام]] فعل بر فاعل است؛ مثل:
| |
| {{متن قرآن|أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ}}<ref>«آیا جز دین خداوند را باز میجویند با آنکه آنان که در آسمانها و زمینند خواهناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده میشوند» سوره آل عمران، آیه ۸۳.</ref>.
| |
| | |
| ولی در تسلیم از باب تفعیل، تأکید بر مفعول و وقوع فعل بر مفعول است؛ مثل:
| |
| {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.</ref>.
| |
| | |
| اگر متعلق سلام امری غیر مادی باشد، چنان که در [[قرآن]] بیشتر به این صورت به کار رفته، مراد هماهنگی و موافقت با آن امر [[روحانی]] است؛ چنانکه درباره [[پروردگار]] میفرماید:
| |
| {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنِيَ الْبَيِّنَاتُ مِنْ رَبِّي وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«بگو: من که برهانها (ی روشن) پروردگارم به من رسیده است، از پرستیدن کسانی که به جای خداوند (به پرستش) میخوانید نهی شدهام و فرمان یافتهام که فرمانپذیر پروردگار جهانیان باشم» سوره غافر، آیه ۶۶.</ref>.
| |
| | |
| همچنین در مورد موافقت با [[رسول اکرم]]{{صل}} میفرماید:
| |
| {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref><ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۱۸۹.</ref>.
| |
| | |
| بر این اساس، اصل اولی در معنای واژه مسلم یا [[مسلمان]] آن است که مسلمان به کسی میگویند که به طور کامل موافق و هماهنگ با امری باشد؛ به گونهای که هیچ خلاف و منافرت یا مخالفتی در ظاهر و [[باطن]] با آن امر [[معنوی]] نداشته باشد؛ چنان که [[حضرت سلیمان]]{{ع}} خطاب به [[بلقیس]] میفرماید:
| |
| {{متن قرآن|أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ}}<ref>«با من گردنکشی نورزید و گردن نهاده، نزد من آیید»». سوره نمل، آیه ۳۱.</ref>.
| |
| | |
| از آنجا که موافقت یا [[مخالفت]] در [[انسان]] امری [[قلبی]] است، در نتیجه ذومراتب است. بدین ترتیب، [[ایمان]] و [[اسلام]] مصطلح در [[قرآن]] - یعنی ابراز قبول کلمه [[توحید]] و [[التزام عملی]] به انجام [[دستورات]] آن - ذومراتب است و این گونه نیست که به مجرد [[مشاهده]] این واژه در قرآن، آن را حمل بر همه [[مسلمانان]] (اعم از [[مؤمن]] یا [[منافق]]) بنماییم. برای روشن شدن این مطلب دقیق [[قرآنی]]، ناچاریم به اختصار اشارهای به مراتب اسلام و [[ایمان در قرآن]] داشته باشیم. هرچند که اصل اولی در واژه اسلام و مسلم، [[هماهنگی]] کامل و عدم منافرت در ظاهر و باطن است.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۲۳.</ref>
| |
| | |
| * [[سلام]] به معنای [[برائت]] کامل از [[عیوب]] است<ref>الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة (ط. دارالعلم للملایین، ۱۴۰۴ه.ق.)، ج۵، ص۱۹۵۱.</ref>. اگر سلام نسبت به امری مادی به کار رود، یعنی برائت از عیوب مادی، مانند آنکه [[خداوند]] درباره گاو [[بنیاسرائیل]] فرمود: {{متن قرآن|إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَا شِيَةَ فِيهَا}}<ref>«گفت: او میفرماید که آن، گاوی است نه رام، که زمین را شیار میزند و نه به کشت آب میدهد، تندرست است بیهیچ خالی در آن، گفتند: اکنون حقّ (جستار) را (بجای) آوردی و آن را سر بریدند و نزدیک بود که این کار را انجام ندهند» سوره بقره، آیه ۷۱.</ref>. سلام درامور [[معنوی]] نیز به معنای منزه بودن از آلودگیهای معنوی است: {{متن قرآن|إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ}}<ref>«جز آن کس که دلی بیآلایش نزد خداوند آورد» سوره شعراء، آیه ۸۹.</ref>. بر همین اساس، هنگامی که این واژه درباره [[انسان]] به کار میرود، مراد برائت از عیوب مادی و معنوی است؛ زیرا متعلَّق سلام، تاب هر دو معنا را دارد و خداوند درباره بسیاری از [[انبیای الهی]]{{عم}} این واژه را در [[قرآن]] به کار برده است؛ مثلاً از زبان [[حضرت عیسی]]{{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا}}<ref>«و بر من روزی که زاده شدم و روزی که درگذرم و روزی که زنده برانگیخته گردم درود باد» سوره مریم، آیه ۳۳.</ref>. همچنین خطاب به [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن قرآن|قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«بگو: سپاس خداوند را و درود بر آن بندگان وی که برگزیده است؛ آیا خداوند بهتر است یا آنچه (برای او) شریک میآورند؟» سوره نمل، آیه ۵۹.</ref>. و فرمود: {{متن قرآن|سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ}}<ref>«در میان جهانیان بر نوح درود باد!» سوره صافات، آیه ۷۹.</ref>، {{متن قرآن|سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ}}<ref>«درود بر ابراهیم» سوره صافات، آیه ۱۰۹.</ref>.
| |
| *اصلیترین مصداق سلام، ذات باری [[متعال]] است که منزه از همه نواقص و آلودگیهاست: {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ}}<ref>«اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بیعیب، ایمنیبخش، گواه راستین، پیروز کامشکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک میورزند» سوره حشر، آیه ۲۳.</ref><ref>مفردات ألفاظ القرآن (مل، دارالقلم - الدار الشامیة، ۱۴۱۳ه.ق.)، ص۴۲۱.</ref>. چون واژه [[سلام]] لازم است و مفعول نمیگیرد، مفهومش حصول [[وفاق]] و رفع خلاف وخصومت در نفس ذات شیء است؛ خواه نسبت به خود یا غیر سنجیده شود.
| |
| * سلام نسبت به ذات شیء، یعنی [[اعتدال]]، [[نظم]] و دور بودن از هرگونه [[نقص]]، [[عیب]] و آفت در ذات آن؛ این به معنای [[سلامت]] و [[صحت]] در خود شیء و اجزای آن میباشد. در نتیجه، بساطت و [[غنا]] و لاحدی لازمه [[مقام]] سلام ذات است. سلام نسبت به غیر، یعنی [[یگانگی]] و یکرنگی و [[برائت]] از منافرت و [[خصومت]] در برابر غیر<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۱۸۹.</ref>.
| |
| * [[اسلام]] و [[تسلیم]] از همین ماده میباشند و عبارتند از آنکه شخص در فضایی وارد شود که کوچکترین خلاف و منافرتی با محیط نداشته باشد؛ چنانکه [[خداوند]] در [[هماهنگی]] [[نظام تکوینی]] و [[تشریعی]] موجودات با کلمه [[توحید]]، به این معنا اشاره مینماید: {{متن قرآن|أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«آیا جز دین خداوند را باز میجویند با آنکه آنان که در آسمانها و زمینند خواهناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده میشوند» سوره آل عمران، آیه ۸۳.</ref>. و یا از زبان [[رسول خدا]]{{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و فرمان یافتهام که فرمانپذیر پروردگار جهانیان باشم» سوره غافر، آیه ۶۶.</ref>. و یا به [[مسلمانان]] امر به تسلیم در برابر [[رسول اکرم]]{{صل}} مینماید: {{متن قرآن|صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.</ref>. بنابراین، اسلام عبارت از [[انقیاد]] واطاعت کامل از کسی یا برنامهای است؛ همان طور که [[مسلمان]] در لغت به کسی اطلاق میشود که از هرگونه [[مخالفت]] و [[امتناع]] از [[اوامر الهی]] به دور است<ref>معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۹۰.</ref>.
| |
| *«[[السلام]]» مصدر است؛ مانند الکلام و عبارت است از توافق کامل و رفع هرگونه خلاف در ظاهر و [[باطن]] با امری<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۱۹۲.</ref>. این معنا در [[آیات]] مختلف [[قرآن]] مطرح شده: {{متن قرآن|سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ}}<ref>«درود بر شما به شکیبی که ورزیدهاید که فرجام آن سرای، نیکوست!» سوره رعد، آیه ۲۴.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«همان کسانی که در حال پاکی، فرشتگان جانشان را میگیرند؛ (و به آنان) میگویند: درود بر شما! برای کارهایی که میکردید به بهشت درآیید!» سوره نحل، آیه ۳۲.</ref>، {{متن قرآن|قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى}}<ref>«بگو: سپاس خداوند را و درود بر آن بندگان وی که برگزیده است» سوره نمل، آیه ۵۹.</ref>، {{متن قرآن|سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ}}<ref>«درود بر شما، خوش آمدید، جاودانه در آن درآیید» سوره زمر، آیه ۷۳.</ref>. در این آیات، [[سلام]] به ترتیب منوط است به [[صبر]]، عمل، [[اصطفاء]] و تطیّب که نتیجه آن ورود به [[بهشت]] است. این امر با تحقق [[اعتدال]]، [[دوری از نقص]] و [[عیب]]، به جای آوردن [[حق]] [[خلوص]] و [[صفا]]، [[طهارت]] و [[نظم]] کامل حاصل میگردد: {{متن قرآن|يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ}}<ref>«خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راههای بیگزند، راهنمایی میکند» سوره مائده، آیه ۱۶.</ref>.
| |
| *چون [[خداوند]] مصداق کامل این معنی است، سلام را از [[اسمای الهی]] شمردهاند؛ چون هیچ گونه [[ضعف]]، [[حاجت]]، [[فقر]]، [[نقص]] یا محدودیتی در او نیست، در ذاتش اثری از خلاف وجود ندارد، حق مطلق است و از هر ضعفی منزه و مبرا است: {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ}}<ref>«اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بیعیب، ایمنیبخش، گواه راستین، پیروز کامشکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک میورزند» سوره حشر، آیه ۲۳.</ref>. اساساً [[خداوند]] در [[غایت]] [[وفاق]]، سلمیّت، [[صلح]]، [[رفق]] وسداد است و در نتیجه، اسم [[سلام]] در او [[مظهر]] صفات [[رحمت]]، [[عطوفت]] و [[کرم]] اوست؛ لذا خداوند حنّان، منّان، [[ودود]]، [[رحمان]] و [[رحیم]] است و رحمتش بر [[غضب]] او [[سبقت]] دارد. [[اولیای الهی]]{{عم}} در مرتبه بعد، مظهر [[سلام الهی]] هستند؛ چون هیچ گونه عدم [[اعتدال]] در [[فکر]]، [[اعتقاد]]، عمل و حتی [[سکوت]] و تقریر آنان وجود ندارد. خداوند از چنین بیوتی در [[دنیا]] و [[آخرت]] تعبیر به دارالسلام مینماید و میفرماید: {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ}}<ref>«و خداوند به بهشت فرا میخواند» سوره یونس، آیه ۲۵.</ref>. با توجه به آنکه «دار» از ریشه «دور» اشاره به احاطه کردن دایرهوار امری بر امر دیگر دارد<ref>{{عربی|الدار: أصلٌ واحد يدلُّ على إحداق الشىء بالشىء من حوالَيهِ}}. (معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۳۱۰).</ref>، دارالسلام یعنی مکانی مادی و یا [[معنوی]] که [[سلامتی]] از آفات و [[گرفتاریها]] آن را احاطه کرده است و ساکن در آن، در [[حفظ]] و [[حراست]] است. در نتیجه، [[دعوت]] به دارالسلام در دنیا، به معنای دعوت به حریمی است که با [[تمسک]] و ورود به آن، [[انسان]] از [[شرّ]] [[شیطان]] و وساوس [[نفس اماره]] در [[امان]] است. خداوند [[ولایت]] و [[تربیت]] چنین افرادی را خود بر عهده میگیرد و میفرماید: {{متن قرآن|لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُمْ}}<ref>«سرای آرامش نزد پروردگارشان از آن آنهاست و او برای کارهایی که میکردند یار آنان است» سوره انعام، آیه ۱۲۷.</ref>. [[بدیهی]] است که چنین خانهای [[بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]] است که در [[روایات]] به بیت [[ولایت حضرت علی]]{{ع}} و [[امامان]] از فرزندانشان{{عم}} [[تطبیق]] داده شده است.
| |
| *«[[سلیم]]» بر وزن فعیل، صفت مشبهه است و دلالت بر ثبوت صفت [[سلم]]، [[صفا]] و یکرنگی در صاحبش مینماید. اگر این لغت درباره خداوند به کار رود، یعنی [[ذات باری تعالی]] از هرگونه [[نقص]] وعیب دوئیت منزّه است و اگر درباره [[انسان]] به کار رود، دلالت بر مفهوم [[وفاق]]، [[اعتدال]] و [[صفای قلب]] و ظاهر و [[باطن]] با یکدیگر مینماید که [[خداوند]] از آن تعبیر به [[صدیقین]] و صاحبان [[قلب سلیم]] مینماید؛ که بیانگر [[سلامت]] [[دل]] از کدورت و اعوجاج [[گناه]] در [[قیامت]] است: {{متن قرآن|يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ}}<ref>«روزی که در آن دارایی و فرزندان سودی نمیرسانند * جز آن کس که دلی بیآلایش نزد خداوند آورد» سوره شعراء، آیه ۸۸-۸۹.</ref>. {{متن قرآن|إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ * إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ}}<ref>«و از پیروان وی ابراهیم بود * که دلی پاک را نزد پروردگار خود آورد» سوره صافات، آیه ۸۳-۸۴.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۱۵۸.</ref>
| |
| | |
| ==سلام در سیره اجتماعی پیامبر اعظم==
| |
| [[سلام]] در لغت به معانی گوناگون آماده که یکی از آنها «تحیت» است. [[قرآن کریم]] میفرماید:
| |
| {{متن قرآن|وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى}}<ref>«و درود بر کسی که از رهنمود (خداوند) پیروی کند» سوره طه، آیه ۴۷.</ref>.
| |
| | |
| در میان [[جوامع]] مختلف از الفاظ یا رفتارهای مختلفی برای این منظور استفاده میشود. در برخی جوامع، [[مردم]] به جای سلام [[خم]] میشوند یا کلاه خود را بر میدارند یا دست خود را به سینه میگذارند و... که در [[اعمال]] همه آنها نوعی [[ذلت]] و [[خواری]] دیده میشود، اما [[شارع مقدس]] کلمه سلام را به عنوان تنها کلمهای که [[احکام]] خاصی را به دنبال خود دارد، قرار داده است.
| |
| | |
| در [[اسلام]]، [[روابط اجتماعی]] با سلام آغاز میگردد و به آن سفارش زیادی شده است.
| |
| | |
| سلام چراغ سبزی است که برای آغاز یک [[برادری]] و [[ارتباط]] [[انسانی]] روشن میشود. شخص با [[سلام کردن]] خود در واقع به طرف اعلام میکند که وی خواستار برقرار کردن [[روابط دوستانه]] با اوست و اگر طرف مقابل هم واکنش [[عاطفی]] خوب نشان دهد، این [[روابط]] به مرحله جدیدی کشانده میشود و صمیمیتر و عمیقتر خواهد شد.
| |
| هرگاه کسی شما را [[ستایش]] کند، شما نیز باید به ستایشی مثل آن یا بهتر پاسخ دهید....
| |
| | |
| [[شیعه]] [[معتقد]] است [[احکام اسلام]] از روی [[مصالح]] و [[مفاسد]] [[جعل]] گردیده است؛ لذا امری که در اسلام [[واجب]] یا [[مستحب]] است، [[مصلحت]] ذاتی دارد. رسیدن به علت و [[فلسفه]] احکام اسلام به طور کامل میسر نیست، مگر اینکه از ناحیه خود [[شارع]] به آن تصریح شده باشد؛ از اینرو برخی مصالح و مفاسد را فیالجمله عقلهای [[انسانها]] میفهمد. سلام نیز از این قاعده مستثنا نیست.<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۱۳.</ref>
| |
|
| |
|
| == منابع == | | == منابع == |
| {{منابع}} | | {{منابع}} |
| # [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵''']] | | # [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵''']] |
| # [[پرونده:1100808.jpg|22px]] [[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|'''سیره اجتماعی پیامبر اعظم''']]
| |
| {{پایان منابع}} | | {{پایان منابع}} |
|
| |
|