خلافت پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

 
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۶۷: خط ۶۷:


=== خلافت پس از [[امام مجتبی]]{{ع}} ===
=== خلافت پس از [[امام مجتبی]]{{ع}} ===
پس از شهادت امام علی{{ع}} و [[کناره‌گیری]] از روی [[اضطرار]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}، خلافت به [[بنی‌امیه]] و پس از آنان به [[بنی‌عباس]] منتقل شد. از آن پس تا قرن‌های متمادی خلافت [[شاهد]] [[حکومت]] زر و زور و تزویر شد و حکمرانانی روی کار آمدند که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در وصفشان فرموده بود: «ولی [[اندوه]] من از این است که مشتی بی‌خردان و تبهکاران این [[امت]] حکومت را به دست‌گیرند، [[مال]] [[خدا]] را در میان خود دست به دست گردانند، [[بندگان خدا]] را به [[خدمت]] گیرند و با [[نیکان]] در [[پیکار]] شوند و [[فاسقان]] را [[یاران]] خود سازند. از آنان کسی است که در میان شما [[حرام]] می‌نوشد، حتی بر او حد [[اسلام]] جاری شده و کسی است که تا اندک [[مالی]] نستاند به اسلام نگرود»<ref> {{متن حدیث|وَ لَكِنَّنِي آسَى أَنْ يَلِيَ [هَذِهِ الْأُمَّةَ] أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا، فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا وَ الصَّالِحِينَ حَرْباً وَ الْفَاسِقِينَ حِزْباً؛ فَإِنَّ مِنْهُمُ الَّذِي قَدْ شَرِبَ فِيكُمُ الْحَرَامَ وَ جُلِدَ حَدّاً فِي الْإِسْلَامِ، وَ إِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ حَتَّى رُضِخَتْ لَهُ عَلَى الْإِسْلَامِ الرَّضَائِخُ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۶۲.</ref><ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص۳۷۳.</ref>.
پس از شهادت امام علی{{ع}} و [[کناره‌گیری]] از روی [[اضطرار]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}، خلافت به [[بنی‌امیه]] و پس از آنان به [[بنی‌عباس]] منتقل شد. از آن پس تا قرن‌های متمادی خلافت [[شاهد]] [[حکومت]] زر و زور و تزویر شد و حکمرانانی روی کار آمدند که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در وصفشان فرموده بود: «ولی [[اندوه]] من از این است که مشتی بی‌خردان و تبهکاران این [[امت]] حکومت را به دست‌گیرند، [[مال]] [[خدا]] را در میان خود دست به دست گردانند، [[بندگان خدا]] را به خدمت گیرند و با [[نیکان]] در [[پیکار]] شوند و [[فاسقان]] را [[یاران]] خود سازند. از آنان کسی است که در میان شما [[حرام]] می‌نوشد، حتی بر او حد [[اسلام]] جاری شده و کسی است که تا اندک [[مالی]] نستاند به اسلام نگرود»<ref> {{متن حدیث|وَ لَكِنَّنِي آسَى أَنْ يَلِيَ [هَذِهِ الْأُمَّةَ] أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا، فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا وَ الصَّالِحِينَ حَرْباً وَ الْفَاسِقِينَ حِزْباً؛ فَإِنَّ مِنْهُمُ الَّذِي قَدْ شَرِبَ فِيكُمُ الْحَرَامَ وَ جُلِدَ حَدّاً فِي الْإِسْلَامِ، وَ إِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ حَتَّى رُضِخَتْ لَهُ عَلَى الْإِسْلَامِ الرَّضَائِخُ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۶۲.</ref>.<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص۳۷۳.</ref>


[[خلافت]] بر [[حق]] و [[حکومت]] بر [[مردم]]، از آن [[امامان معصوم]] است که از سوی [[خداوند]] تعیین شده‌اند و [[پیامبر]]، [[مأمور]] [[ابلاغ]] آن به مردم بوده است و امری [[الهی]] است<ref>به بحث الهی بودن خلافت در «الغدیر» مراجعه شود، ج ۷ ص۱۳۱ تا ۱۳۶</ref>، نه انتخابی و آنان که [[ائمه]]{{عم}} را کنار زدند و خود به جای پیامبر نشستند، هرچند با [[رأی]] گروهی از مردم، غاصب‌اند و ظلمی بزرگ به [[خاندان پیامبر]] و [[امت]] محمّدی روا داشتند. [[وصایت]] و [[امامت]]، طرحی برای [[نظام سیاسی در اسلام]] است که از سوی [[خدا]] و [[رسول]] تعیین می‌شود و از اهمیت خاصّی برخوردار است. [[حاکمان]] [[اسلامی]] در عصور مختلف، به تناسب شرایط زمانی یا مناطق گوناگون لقب‌های خاصّی برای خود به کار می‌گرفتند. دایرۀ این الفاظ و [[القاب]] بسیار گسترده است و می‌توان از واژه‌هایی چون: [[خلیفه]]، [[امیر]]، [[حاکم]]، [[والی]]، [[ولیّ]]، [[سلطان]]، [[امام]]، [[زعیم]]، [[ملک]]، خدیو، [[شاه]]، پاشا، خان، خاقان، زعیم و... یاد کرد و عنوان [[حاکمیت]] آنان را با تعابیری چون: [[امارت]]، خلافت، [[سلطنت]]، حکومت، [[امامت]]، [[دولت]]، [[ولایت]]، ملک و... برشمرد. آنان معمولا می‌کوشیدند که به حکومت خود رنگ [[قداست]] و [[مشروعیت]] ببخشند. خلافت منصبی الهی است و خلیفۀ پیامبر باید در [[علم]] و [[ایمان]] و [[تقوا]] و [[فضایل]] دیگر همچون پیامبر باشد و [[مقام عصمت]] داشته باشد.
[[خلافت]] بر [[حق]] و [[حکومت]] بر [[مردم]]، از آن [[امامان معصوم]] است که از سوی [[خداوند]] تعیین شده‌اند و [[پیامبر]]، [[مأمور]] [[ابلاغ]] آن به مردم بوده است و امری [[الهی]] است<ref>به بحث الهی بودن خلافت در «الغدیر» مراجعه شود، ج ۷ ص۱۳۱ تا ۱۳۶</ref>، نه انتخابی و آنان که [[ائمه]]{{عم}} را کنار زدند و خود به جای پیامبر نشستند، هرچند با رأی گروهی از مردم، غاصب‌اند و ظلمی بزرگ به [[خاندان پیامبر]] و [[امت]] محمّدی روا داشتند. [[وصایت]] و [[امامت]]، طرحی برای [[نظام سیاسی در اسلام]] است که از سوی [[خدا]] و [[رسول]] تعیین می‌شود و از اهمیت خاصّی برخوردار است. [[حاکمان]] [[اسلامی]] در عصور مختلف، به تناسب شرایط زمانی یا مناطق گوناگون لقب‌های خاصّی برای خود به کار می‌گرفتند. دایرۀ این الفاظ و [[القاب]] بسیار گسترده است و می‌توان از واژه‌هایی چون: [[خلیفه]]، [[امیر]]، [[حاکم]]، والی، [[ولیّ]]، [[سلطان]]، [[امام]]، [[زعیم]]، [[ملک]]، خدیو، شاه، پاشا، خان، خاقان، زعیم و... یاد کرد و عنوان [[حاکمیت]] آنان را با تعابیری چون: [[امارت]]، خلافت، [[سلطنت]]، حکومت، [[امامت]]، [[دولت]]، [[ولایت]]، ملک و... برشمرد. آنان معمولا می‌کوشیدند که به حکومت خود رنگ [[قداست]] و [[مشروعیت]] ببخشند. خلافت منصبی الهی است و خلیفۀ پیامبر باید در [[علم]] و [[ایمان]] و [[تقوا]] و [[فضایل]] دیگر همچون پیامبر باشد و [[مقام عصمت]] داشته باشد.


[[رسول خدا]] بارها در طول حیات خویش، [[امیر المؤمنین]] را به [[امر خداوند]]، خلیفۀ خود خواند و معرفی کرد. از جمله فرمود: "[[یا علی]] تو [[جانشین]] من هستی و من تو را به [[فرمان]] پروردگارم جانشین خود ساختم"<ref>{{متن حدیث|يَا عَلِيُّ أَنْتَ خَلِيفَتِي اسْتَخْلَفْتُكَ بِأَمْرِ رَبِّي‏}}؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۴ ص۱۷۹.</ref>، و فرمود: "ای مردم، پس از من پیشوای شما علی است و او جانشین من بر شماست"<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ عَلِيّاً إِمَامُكُمْ مِنْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُم‏}}؛ معانی الأخبار، ص۳۷۲.</ref> [[احادیث]] فراوانی با این تعبیر و مضمون نقل شده است<ref>از جمله ر. ک: «موسوعة الامام علی بن ابی طالب»، ج ۲ ص۱۳۷.</ref>. این منصب والا و [[مقدس]]، جامه‌ای است که بر اندام [[ولیّ خدا]] برازنده است، همانگونه که علی{{ع}} در [[خطبه شقشقیه]] فرمود: [[پسر ابو قحافه]] جامۀ [[خلافت]] را به‌ تن کرده است، در حالی که می‌داند من شایسته‌ترین فرد برای آنم<ref>{{متن حدیث|أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا ابْنُ أَبِي قُحَافَة...}}؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۳.</ref>.
[[رسول خدا]] بارها در طول حیات خویش، [[امیر المؤمنین]] را به [[امر خداوند]]، خلیفۀ خود خواند و معرفی کرد. از جمله فرمود: "[[یا علی]] تو [[جانشین]] من هستی و من تو را به [[فرمان]] پروردگارم جانشین خود ساختم"<ref>{{متن حدیث|يَا عَلِيُّ أَنْتَ خَلِيفَتِي اسْتَخْلَفْتُكَ بِأَمْرِ رَبِّي‏}}؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۴ ص۱۷۹.</ref>، و فرمود: "ای مردم، پس از من پیشوای شما علی است و او جانشین من بر شماست"<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ عَلِيّاً إِمَامُكُمْ مِنْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُم‏}}؛ معانی الأخبار، ص۳۷۲.</ref> [[احادیث]] فراوانی با این تعبیر و مضمون نقل شده است<ref>از جمله ر. ک: «موسوعة الامام علی بن ابی طالب»، ج ۲ ص۱۳۷.</ref>. این منصب والا و [[مقدس]]، جامه‌ای است که بر اندام [[ولیّ خدا]] برازنده است، همانگونه که علی{{ع}} در [[خطبه شقشقیه]] فرمود: [[پسر ابو قحافه]] جامۀ [[خلافت]] را به‌ تن کرده است، در حالی که می‌داند من شایسته‌ترین فرد برای آنم<ref>{{متن حدیث|أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا ابْنُ أَبِي قُحَافَة...}}؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۳.</ref>.
خط ۷۷: خط ۷۷:
از روزی که [[خلیفه دوم]]، [[معاویه]] را به [[فرمانروایی]] [[شام]] [[منصوب]] کرد، اولین پایه‌های [[حکومت]] [[بنی‌امیه]] نهاده شد و در سال چهل و یک هجری پس از برقراری [[پیمان]] [[صلح امام حسن]] {{ع}} با معاویه، [[حکومت امویان]] به نحو رسمی، آغاز گردید<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۱۱.</ref>.  
از روزی که [[خلیفه دوم]]، [[معاویه]] را به [[فرمانروایی]] [[شام]] [[منصوب]] کرد، اولین پایه‌های [[حکومت]] [[بنی‌امیه]] نهاده شد و در سال چهل و یک هجری پس از برقراری [[پیمان]] [[صلح امام حسن]] {{ع}} با معاویه، [[حکومت امویان]] به نحو رسمی، آغاز گردید<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۱۱.</ref>.  


بنی‌امیه بیش از هشتاد سال بر [[سرزمین‌های اسلامی]] حکومت کردند و در سال یکصدو‌سی‌و‌دو ه‍. ق با کشته شدن [[مروان بن محمد]] معروف به [[مروان حمار]]، [[خلافت]] آنان پایان یافت<ref>مروج الذهب، ج۳، ص۲۷۷.</ref>. در [[عهد]] بنی‌امیه، فتوحات اسلامی، همچنان ادامه یافت و سپاهیان [[مسلمان]] با [[خلق]] حماسه‌های شگفت‌انگیز، سرزمین‌های پهناور دیگری را به تصرف خود درآورند. [[فتح]] [[اندلس]] و [[نفوذ]] [[مسلمانان]] به شمال [[آفریقا]] از جمله حوادث مهم این دوره از [[تاریخ]] به شمار می‌رود.
بنی‌امیه بیش از هشتاد سال بر [[سرزمین‌های اسلامی]] حکومت کردند و در سال یکصدو‌سی‌و‌دو ه‍. ق با کشته شدن [[مروان بن محمد]] معروف به [[مروان حمار]]، [[خلافت]] آنان پایان یافت<ref>مروج الذهب، ج۳، ص۲۷۷.</ref>. در [[عهد]] بنی‌امیه، فتوحات اسلامی، همچنان ادامه یافت و سپاهیان [[مسلمان]] با [[خلق]] حماسه‌های شگفت‌انگیز، سرزمین‌های پهناور دیگری را به تصرف خود درآورند. [[فتح]] اندلس و نفوذ [[مسلمانان]] به شمال [[آفریقا]] از جمله حوادث مهم این دوره از [[تاریخ]] به شمار می‌رود.


با ورود بنی‌امیه به عرصه [[سیاست]]، چهره جدیدی از [[نظام خلافت]] به نمایش گذاشته شد؛ زیرا [[حاکمان]] بنی‌امیه، هم از لحاظ شکل به [[قدرت]] رسیدن و هم از لحاظ شیوه عملکرد و برخورد با مردم، وضعیتی کاملاً متفاوت با خلفای پیشین داشتند. آنان در نخستین گام با تصرف در مفهوم خلافت، آن را به [[سلطنت]] موروثی تبدیل نموده و قدرت و [[حاکمیت]] را به نام خود و فرزندانشان به [[ثبت]] رساندند و سپس در ادامه از هر طریق [[مشروع]] یا غیرمشروعی برای باقی ماندن خلافت در دست [[آل ابوسفیان]] و [[آل مروان]] تلاش کردند؛ بنابراین [[نظام سیاسی]] در [[زمان]] [[بنی‌امیه]]، نه تنها جنبه [[دینی]] نداشت؛ بلکه حتی فاقد هرگونه وجهه مردمی و [[مشروعیت]] رایج [[سیاسی]] بود<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۲۳۰-۲۴۰.</ref>.
با ورود بنی‌امیه به عرصه [[سیاست]]، چهره جدیدی از [[نظام خلافت]] به نمایش گذاشته شد؛ زیرا [[حاکمان]] بنی‌امیه، هم از لحاظ شکل به [[قدرت]] رسیدن و هم از لحاظ شیوه عملکرد و برخورد با مردم، وضعیتی کاملاً متفاوت با خلفای پیشین داشتند. آنان در نخستین گام با تصرف در مفهوم خلافت، آن را به [[سلطنت]] موروثی تبدیل نموده و قدرت و [[حاکمیت]] را به نام خود و فرزندانشان به [[ثبت]] رساندند و سپس در ادامه از هر طریق [[مشروع]] یا غیرمشروعی برای باقی ماندن خلافت در دست [[آل ابوسفیان]] و [[آل مروان]] تلاش کردند؛ بنابراین [[نظام سیاسی]] در [[زمان]] [[بنی‌امیه]]، نه تنها جنبه [[دینی]] نداشت؛ بلکه حتی فاقد هرگونه وجهه مردمی و [[مشروعیت]] رایج [[سیاسی]] بود<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۲۳۰-۲۴۰.</ref>.


علاوه بر این، خلفای بنی‌امیه [[خط مشی]] تازه‌ای برای [[اداره جامعه]] در پیش گرفتند که آمیخته از سه ابزار مهم [[قدرت]]، یعنی زر، [[زور]] و [[تزویر]] بود<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۰۲.</ref>.
علاوه بر این، خلفای بنی‌امیه [[خط مشی]] تازه‌ای برای اداره جامعه در پیش گرفتند که آمیخته از سه ابزار مهم [[قدرت]]، یعنی زر، [[زور]] و تزویر بود<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۰۲.</ref>.
 
=== خلافت عباسیان ===
{{اصلی|خلافت عباسیان}}
=== خلافت عثمانیان ===
{{اصلی|خلافت عثمانیان}}


== [[مشروعیت]] و عدم مشروعیت خلافت ==
== [[مشروعیت]] و عدم مشروعیت خلافت ==
۱۱۷٬۲۱۳

ویرایش