←دستور مراجعت به حجاز و مقابله حُر با امام {{ع}}
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[حر بن یزید ریاحی در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = اصحاب امام حسین | |||
| عنوان مدخل = | |||
| مداخل مرتبط = [[حر بن یزید ریاحی در تاریخ اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
{{جعبه اطلاعات اصحاب | {{جعبه اطلاعات اصحاب | ||
| نام = حر بن یزید ریاحی | | نام = حر بن یزید ریاحی | ||
خط ۱۵: | خط ۱۹: | ||
| از قبیله = [[بنی تمیم]] | | از قبیله = [[بنی تمیم]] | ||
| از تیره = | | از تیره = | ||
| | | پدر = [[یزید بن ناجیة]] | ||
| | | مادر = | ||
| همسر = | | همسر = | ||
| | | دختر = | ||
| | | پسر = | ||
| خواهر = | | خواهر = | ||
| برادر = | | برادر = | ||
| خویشاوندان = [[زید بن عمرو بن قیس عتاب]] ( | | خویشاوندان = [[زید بن عمرو بن قیس عتاب]] (عموزاده) | ||
| وابستگان = | | وابستگان = | ||
| تاریخ تولد = | | تاریخ تولد = | ||
خط ۳۶: | خط ۴۰: | ||
| مذهب = | | مذهب = | ||
| از اصحاب = [[امام حسین]] | | از اصحاب = [[امام حسین]] | ||
| از طبقه = | | از طبقه = | ||
| در جنگ = | |||
| در جنگ = | |||
| نقشها = | | نقشها = | ||
| فعالیتها = | | فعالیتها = | ||
| علت شهرت = توبه در لحظات آخر | | علت شهرت = توبه در لحظات آخر | ||
| علت درگذشت = شهادت در کربلا | | علت درگذشت = | ||
| علت شهادت = نبرد در [[واقعه کربلا]] | |||
| راوی از = | | راوی از = | ||
| روایات مشهور = | |||
| مشایخ او = | | مشایخ او = | ||
| راویان از او = | | راویان از او = | ||
خط ۵۰: | خط ۵۴: | ||
}} | }} | ||
''' | '''حُر بن یزید ریاحی'''، از اشراف و بزرگان [[کوفه]] و از فرماندهان سپاه [[عبید الله بن زیاد]] بود؛ روز عاشورا ناگهان [[تغییر]] مسیر داد و راه [[حق]] را پیدا کرد و به کاروان [[امام حسین]] {{ع}} پیوست و در راه آن حضرت به [[شهادت]] رسید. | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[حُر بن یزید بن ناجیة بن قعنب بن عتاب الرّدف بن هرمی بن ریاحی یربوعی]]، از اشراف و بزرگان [[کوفه]] و از فرماندهان سپاه [[عبید الله بن زیاد]] بود و تا [[روز عاشورا]] هم [[فرماندهی]] بخشی از نیروی نظامی در [[لشکر]] عمر سعد را داشت، اما هیچ اقدامی علیه [[امام]] {{ع}} و [[یاران]] حضرت انجام نداد. | |||
در روز عاشورا ناگهان [[تغییر]] مسیر داد و راه [[حق]] را پیدا کرد و از سپاه [[عمر سعد]] خارج شد و تمامی مقام و [[شئون]] خود را در سپاه عمر سعد کنار گذاشت و به حق، دست از [[دنیا]] و [[خواستههای نفسانی]] شست و با [[علم]] و [[آگاهی]] به اینکه کشته خواهد شد و در خاک و [[خون]] خواهد غلطید به کاروان [[امام حسین]] {{ع}} وارد شد و پس از [[توبه]] و [[ندامت]] از [[کردار]] گذشتهاش با کسب اجازه از محضر امام {{ع}} به میدان رفت و با [[کوفیان]] [[سخن]] گفت و آنان را [[ارشاد]] و [[راهنمایی]] کرد و آنان را از [[رفتار]] ناهنجار و بی رحمانه شان علیه سبط [[رسول خدا]] {{صل}} برحذر داشت و [[حسین بن علی]] {{ع}} و همراهانش را به خوبی معرفی نمود، اما سخنانش چون مؤثر نیفتاد با آن [[قوم]] سنگ [[دل]] و [[فریب]] خورده، جنگید و سرانجام به [[شهادت]] رسید و به [[سعادت ابدی]] نایل آمد<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۳۸۷-۳۸۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۸۶؛ [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۵۴۲.</ref>. | |||
== اولین برخورد حُر با [[امام]] {{ع}} در [[منزل]] ذیحُسم == | |||
[[پرونده:ضریح حر بن یزید ریاحی.jpg|300px|بندانگشتی|ضریح حر بن یزید ریاحی]] | |||
کاروان امام حسین {{ع}} [[منزل]] شُراف را در صبح اول محرم سال ۶۱ه.ق پشت سرگذاشتند و به طرف شمال شرقی به سوی کوفه پیش میرفتند و تا نزدیکی ظهر بیابانهای مرز [[عراق]] را پیمودند. ناگاه یکی از همراهان [[امام]] {{ع}} به [[گمان]] آنکه نخلهای [[عراق]] را دیده و به [[کوفه]] نزدیک شده است، بیاختیار «[[الله اکبر]]» گفت؛ حضرت هم [[تکبیر]] گفت سپس از آن مرد پرسید، چرا تکبیر گفتی؟ آن مرد عرض کرد از دور نخلستانی به نظرم آمد به همین دلیل تکبیر گفتم. جمعی از [[قبیله بنی اسد]] که با منطقه کوفه آشنا و همراه امام بودند گفتند: ما هیچ وقت در این مکان نخلستانی ندیده بودیم. | |||
امام {{ع}} پرسید: پس آنچه از دور نمایان است چیست؟ گفتند: به [[خدا]] [[سوگند]] گوشهای اسبان است که از دور به شکل نخلستان به نظر میآید. امام فرمود: من هم همین را میبینم. سپس امام {{ع}} از [[یاران]] پرسید: آیا ممکن است در این بیابان به پناهگاهی برویم و آنجا را در پشت سر خود قرار دهیم و از جلو با اینها روبه رو شویم؟<ref>{{متن حدیث|مَا لَنَا مَلْجَأٌ نَلْجَأُ إِلَيْهِ فَنَجْعَلُهُ فِي ظُهُورِنَا وَ نَسْتَقْبِلُ اَلْقَوْمَ بِوَجْهٍ وَاحِدٍ}}</ref> گفتند آری، این کوههای ذی حُسم است که در طرف چپ شماست، اگر با [[شتاب]] به آنجا برویم، به آنچه میخواهید میرسید. | |||
راوی گوید: حضرت {{ع}} به جانب چپ خود حرکت کرد و ما هم به [[پیروی]] از پیشوای خود به طرف چپ برگشتیم؛ طولی نکشید که دیدیم گردن اسبهای سواران هویدا شد و ما به وجود [[دشمنان]] [[آگاه]] شدیم. بلافاصله به [[بیراهه]] تاختیم و آنها هم از راه [[منحرف]] شدند و به جانب ما آمدند و چنان به شتاب میآمدند که سر نیزههایشان همچون انبوه زنبور و پرچمهایشان به سان بال پرنده بود. ما زودتر از آنها به دامنه کوههای ذی حُسم رسیدیم. در این هنگام اُردوی هزار نفری [[دشمن]]، به [[فرماندهی]] [[حر بن یزید ریاحی]] در برابر توقفگاه [[سپاه]] [[حضرت امام حسین]] {{ع}} صف آرایی کردند که از [[قادسیه]] (مرز عراق، پانزده فرسخی کوفه) به [[دستور]] [[ابن زیاد]] آمده و مانع از حرکت کاروان امام حسین {{ع}} شدند. | |||
امام و یارانش همگی [[عمامه]] بر سر نهاده و شمشیرها بر کمر بسته و در آماده باش کامل بودند. حضرت [[دستور]] داد [[لشکریان]] حُر و اسبهای آنها را آب دهند. [[یاران]] [[وفادار]] [[امام]] {{ع}} ظرفها را پُر از آب کردند و پس از آنکه سپاهیان حر سیراب شدند، ظرفهای پُر از آب را در برابر اسبها بردند. | |||
طبق نقل [[سید ابن طاووس]]، امام {{ع}} پس از نوشاندن آب به [[سپاه]] حُر و مرکبهای آنان، سؤال کرد و فرمود: «شما کیستید؟». گفتند: یاران [[عبید الله بن زیاد]] هستیم. فرمود: «فرمانده شما کیست؟» گفتند: [[حر بن یزید ریاحی]]. امام {{ع}} فرمود: «آیا به کمک ما آمدهاید یا برای [[جنگ]] با ما؟»<ref>{{متن حدیث|أَلَنَا أَمْ عَلَيْنَا}}؟</ref> حُر گفت: «بلکه به [[مخالفت]] با شما آمدهایم». امام {{ع}} در این جا کلمه [[استرجاع]] به زبان آورد، فرمود: {{متن حدیث|لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِ الْعَظِيمِ}}. بدین ترتیب، [[امام حسین]] {{ع}} و همراهانش در کنار کوههای ذی حُسم در محاصره [[لشکر]] [[دشمن]] درآمدند<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۳۸۹-۳۹۱.</ref>. | |||
== [[دستور]] مراجعت به [[حجاز]] و مقابله حُر با [[امام]] {{ع}} == | |||
پس از مذاکراتی که بین امام {{ع}} و [[حر بن یزید]]، انجام شد و [[اذعان]] حر به اینکه من مأمورم تا شما را در [[کوفه]] تحویل عبیدالله بدهم؛ حضرت سخت ناراحت شد و به او فرمود: «ای حر، [[مرگ]] به تو نزدیکتر از این [[آرزو]] است؛ سپس امام {{ع}} به [[یاران]] خود [[فرمان]] داد: برخیزید و بر مرکبها سوار شوید، همه سوار شدند. امام {{ع}} کمی [[انتظار]] کشید تا [[زنان]] و کودکان را سوار کردند بعد فرمود: به سوی حجاز مراجعت نمایید»<ref>{{متن حدیث|اَلْمَوْتُ أَدْنَى إِلَيْكَ مِنْ ذَلِكَ!. ثُمَّ قَالَ لِأَصْحَابِهِ: قُومُوا فَارْكَبُوا. فَرَكِبُوا، وَ اِنْتَظَرُوا حَتَّى رَكِبَتْ نِسَاؤُهُمْ، فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ: إِنْصَرِفُوا}}؛ارشاد مفید، ج۲، ص۸۰؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۲؛ کامل ابن اثیر، ج۶، ص۵۵۲؛ مقتل مقرم، ص۱۸۴؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۷۷ و نفس المهموم، ص۱۸۴.</ref>. | |||
همین که اصحاب امام {{ع}} آماده برگشتن شدند، حر بن یزید از [[قدرت]] نظامی استفاده کرد و بزرگترین [[خطا]] را مرتکب شد؛ زیرا به نظامیان خود دستور داد که از برگشت کاروان [[حسین]] {{ع}} جلوگیری کنند و نگذارند کاروان او به [[مکه]] بازگردند! حُر بن یزید ریاحی خودش در [[روز عاشورا]] به این خطای بزرگ اعتراف کرد و گفت: من همان کسم که نگذاشتم به حجاز بازگردید». امام {{ع}} از این جلوگیری جاهلانه سخت ناراحت شد و با لحنی تند به او فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند چه میخواهی؟»<ref>{{متن حدیث|ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ! مَا تُرِيدُ؟}}</ref> | |||
حر از این جمله که حضرت نام مادر او را برد ناراحت شد، ولی کمال [[ادب]] را رعایت کرد و گفت: «اگر دیگری از [[عرب]] این کلمه را میگفت و او در چنین گرفتاری قرار داشت که شما هستید، با همین جمله پاسخ او را میدادم و مادرش را به عزای فرزندش نام میبردم، لکن چه کنم به [[خدا]] [[سوگند]] من چاره ندارم جز این که از مادر تو به [[نیکی]] نام ببرم!»<ref>{{عربی|أَمَا لَوْ غَيْرُكَ مِنَ اَلْعَرَبِ يَقُولُهَا لِي وَ هُوَ عَلَى مِثْلِ اَلْحَالِ اَلَّتِي أَنْتَ عَلَيْهَا مَا تَرَكْتُ ذِكْرَ أُمِّهِ بِالثُّكْلِ أَنْ أَقُولَهُ كَائِناً مَنْ كَانَ، وَ لَكِنْ - وَ اَللَّهِ - مَا لِي إِلَى ذِكْرِ أُمِّكَ مِنْ سَبِيلٍ إِلاَّ بِأَحْسَنِ مَا يُقْدَرُ عَلَيْهِ}}</ref>. | |||
[[ | [[امام]] {{ع}} به او فرمود: «چه میخواهی؟»<ref>{{متن حدیث|فَمَا تُرِيدُ؟ ؟}}</ref> حُر گفت: میخواهم شما را نزد [[عبید الله بن زیاد]] ببرم. حضرت فرمود: «به خدا سوگند من [[تسلیم]] تو نمیشوم!»<ref>{{متن حدیث|إِذَنْ وَ اَللَّهِ لاَ أَتَّبِعُكَ}}</ref>. حر پاسخ داد: «من هم شما را رها نمیکنم»<ref>{{عربی|إِذَنْ وَ اَللَّهِ لاَ أَدَعُكَ}}</ref>. | ||
این گفتار سه نوبت تکرار شد و تنها تدبیری که به [[فکر]] [[حر بن یزید]] آمد، این بود که گفت: «من [[دستور]] ندارم با شما [[کارزار]] کنم و وارد [[جنگ]] شوم، بلکه مأمورم از شما جدا نشوم تا وارد [[کوفه]] شوید؛ ولی راهی را [[انتخاب]] کنید که نه به کوفه منتهی شود و نه به [[مدینه]]، تا من از [[عبیدالله بن زیاد]] ـ به وسیله نامهای ـ کسب [[تکلیف]] کنم، امیدوارم طوری پاسخ دهد که من از پیش آمدهای ناگوار در [[امان]] باشم»<ref>ارشاد مفید، ج۲، ص۸۰؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۲؛ کامل ابن اثیر، ج۶، ص۵۵۲؛ مقتل مقرم، ص۱۸۴؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۷۷ و نفس المهموم، ص۱۸۴.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۳۹۷-۳۹۸.</ref> | |||
== حُر بر سر دوراهی [[دنیا]] و [[آخرت]] == | |||
[[امام]] {{ع}} سرانجام با مراقبتهای ویژه حر و سپاهیانش در [[روز]] پنجشنبه، دوم [[محرم]] سال ۶۱ه.ق وارد [[کربلا]] شد. تا قبل از [[حادثه کربلا]]، مورخان نامی از [[حر بن یزید ریاحی]]، ذکر نکردهاند و [[تاریخ]] در اینکه او قبل از کربلا در چه کاری بوده و چگونه [[روزگار]] سپری نموده، ساکت است. اما در این مدت هشت روزی که حر، سپاه امام {{ع}} را [[همراهی]] میکرد، چنان متأثر از امام {{ع}} شده بود که [[دل]] از دنیا [[برید]] و در لوای ولایت امام [[معصوم]] {{ع}} عاشقانه، [[جان]] خویش را [[فدا]] نمود. | |||
امام {{ع}} در برابر سپاه دشمن آمد در حالی که به صفهای آنها نظاره میکرد خطبه غرایی ایراد نمود و آنها را [[نصیحت]] فرمود. یکی از کسانی که تحت تأثیر سخنان دلنشین و گفتار [[امام حسین]] {{ع}} قرار گرفت [[حر بن یزید ریاحی]] بود. حُر پس از [[استغاثه]] امام با [[قلبی]] لرزان و آهی سوزان، نزد عمر سعد رفت<ref>الملهوف، ص۱۵۹. ولی طبق نقل دیگر مورخان، مثل شیخ مفید، طبری، ابن اثیر، ابن کثیر، پس از سخنان امام {{ع}}، حردانست لشکر کوفه، تصمیم به جنگ با حسین دارد و پیشنهاد او پذیرفته نمیشود؛ لذا نزد عمر سعد رفت.</ref> و گفت: آیا با این [[مرد]] (یعنی با [[امام حسین]] {{ع}}) میجنگی؟ [[عمر سعد]] گفت: آری، به [[خدا]] [[جنگ]] [[سختی]] خواهم کرد که آسانترین آن، سرها از تنها جدا شود و دستها قلم گردد. حُر پرسید: آیا به یکی از پیشنهادهایی که [[حسین]] به تو داده [[راضی]] نمیشوی؟<ref> امام {{ع}} مکرر پیام داده بود و با سخن و خطبه خوانده بود.</ref> عمر سعد گفت: اگر کار به دست من بود میپذیرفتم، ولی امیرت (یعنی [[ابن زیاد]]) راضی نمیشود و نمیگذارد خواسته من عملی شود<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۷؛ و ر.ک: ارشاد مفید، ج۲، ص۹۹ و الملهوف، ص۱۵۹.</ref>. | |||
حر آرام آرام به لشکرگاه [[حسین]] {{ع}} نزدیک شد. در همین حال یکی از بستگان دیگرش به نام [[مهاجر بن اوس ریاحی]]، چون حُر را با وضع غیر عادی دید پرسید: ای حر! چه خیال داری، حالت را دگرگون میبینم، آیا میخواهی حمله کنی؟ حُر پاسخ او را نداد ـ چون از گذشته نادم و به [[آینده]] [[امیدوار]] بود در این جزر و مد درونی ـ لرزه بر اندامش افتاد اما ساکت ماند. مهاجر به او گفت: ای حر! به خدا قسم، کار تو مشکوک است. به خدا [[سوگند]] تو را در هیچ موقعی مانند آنچه الآن از تو میبینم مشاهده نکرده بودم و اگر از من سؤال میشد شجاعترین [[مردم کوفه]] کیست. من از تو نمیگذشتم، پس این چه حالی است که از تو میبینم که لرزان و پریشان هستی؟ حُر گفت: راستش این است که به [[خدا]] قسم من خود را بین [[بهشت و جهنم]] مخیر میبینم! و به خدا [[سوگند]] چیزی را بر [[بهشت]] [[اختیار]] نمیکنم، گرچه مرا قطعه قطعه کنند، و در [[آتش]] بسوزانند! | |||
بعد تازیانه به اسب خود زد و رو به خیمههای [[حسین]] {{ع}} رفت. همین که نزدیک خیام [[حرم]] [[آل]] البیت رسید، طبق نقل مقرم، سر به زیر انداخته و از [[اهل]] حرم شرمسار دست بر سر گذاشت و ضمن عذرخواهی، از کرده خود طلب [[مغفرت]] نمود<ref>{{عربی|اَللَّهُمَّ إِلَيْكَ أُنِيبُ فَتُبْ عَلَيَّ فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِيَائِكَ وَ أَوْلاَدَ نَبِيِّكَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ هَلْ لِي مِنْ تَوْبَةٍ}}</ref>. | |||
[[امام]] پذیرش گناهش را از طرف خدا اعلام کرد و لذا در پاسخش فرمود: «آری، توبهات را خدا قبول میکند و تو را میآمرزد!»<ref>{{متن حدیث|نَعَمْ، يَتُوبُ اَللَّهُ عَلَيْكَ، وَ يَغْفِرُ لَكَ}}</ref>، سپس امام {{ع}} از اسم او سؤال کرد و فرمود: «اسم تو چیست؟»<ref>{{متن حدیث|مَا اِسْمُكَ؟}}</ref>، حُر گفت: «من حر بن یزیدم»<ref>{{عربی|أَنَا اَلْحُرُّ بْنُ يَزِيدَ}}؛ شاید حضرت با اینکه اسم او را میدانست، به این دلیل نام او را پرسید چون امام {{ع}} نیز در بین راه مکه به کربلا به حر فرموده بود: «مادرت به عزایت بنشیند» و حر از شنیدن نام مادرش با این تعبیر ناراحت شده بود، اما به احترام فاطمه زهرا، به حسین {{ع}} پاسخ نداد. علی القاعده امام حسین {{ع}} میخواست این ناراحتی حر را به نحوی برطرف کند؛ لذا از اسم او سؤال کرد تا با یاد و احترام از مادرار، گذشته را جبران کند و این درسی است که به پیروان خود آموخته است.</ref>. حضرت در پاسخ او فرمود: «تو حری همانگونه که مادرت نامت را گذارده، ان شاء [[الله]] تو حر و آزادهای در [[دنیا]] و [[آخرت]]»<ref>{{متن حدیث|أَنْتَ اَلْحُرُّ كَمَا سَمَّتْكَ أُمُّكَ، أَنْتَ اَلْحُرُّ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ}}</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۴۰۵-۴۱۰؛ [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۵۴۲.</ref> | |||
== حُر در آغوش [[جنگ]] و [[شهادت]] == | |||
در جنگهای گذشته رسم بر این بوده که پس از صف آرایی [[سپاه]]، ستون راست و چپ و [[قلب]] [[لشکر]] تشکیل میگردید، سپس یک نفر به میدان میشتافت و اشعاری ([[رجز]]) میخواند و [[مبارز]] و هماورد میطلبید و نبردی بین او و یک نفر از سپاه مقابل رخ میداد و هرگاه این مبارز خیلی [[شجاع]] بود و حریفی نداشت، [[فرمان]] حمله عمومی صادر میشد و [[مرد]] مبارز به ناچار با چندین تن مواجه میگردید که گاهی این حمله عمومی بسیار خطرناک و احیاناً به نابودی یکی از دو سپاه میانجامید و تا طبل بازگشت هم زده نمیشد، کسی دست از جنگ برنمیداشت. | |||
[[حر بن یزید ریاحی]] این [[مرد]] [[دلاور]]، برای رفتن به میدان [[نبرد]] محضر امام {{ع}} آمد و عرض کرد: ای پسر [[پیامبر خدا]]! من اولین کسی بودم که بر شما خروج کردم، حال به من [[اذن]] دهید تا اولین کسی باشم که در رکاب شما بجنگم و [[شهید]] شوم و نخستین کسی باشم<ref>در کتاب الملهوف، ص۱۶۰ آمده: مراد حر از اولین شهید، در آن ساعتی بوده که او به امام {{ع}} مراجعه کرده و توبه کرده و در زمره یاران امام {{ع}} درآمده، و گرنه پیش از او جماعتی به شهادت رسیده بودند.</ref> که با جدت [[حضرت محمد]] {{صل}} فردای [[قیامت]] [[مصافحه]] کنم<ref>{{عربی|یابن رَسُولُ الله! كُنْتُ أَوَّلَ خَارِجٍ عَلَيْكَ فَأْذَنْ لِي أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ قَتِيلٍ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ لَعَلِّي أَكُونُ مِمَّنْ يُصَافِحُ جَدَّكَ مُحَمَّداً {{صل}} غَداً فِي الْقِيَامَةِ}}؛ الملهوف، ص۱۶۰ و بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۳.</ref>. | |||
طبق نقل [[طبری]]: حُر ریاحی همراه با [[زهیر]] به میدان [[نبرد]] رفت. هر دو [[جنگی]] مردانه کردند. هرگاه یکی از آن دو، در [[دل]] [[دشمن]] میرفت و گرفتار میشد، دیگری حمله میکرد و او را [[نجات]] میداد. آن [[قدر]] جنگید تا عاقبت عدهای به حُر حمله کردند و او را به [[شهادت]] رساندند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۱.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۴۱۲-۴۱۵؛ [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۵۴۲.</ref> | |||
== [[امام حسین]] {{ع}} بر بالین حُر ریاحی == | |||
همین که حر ریاحی روی زمین افتاد، امام حسین {{ع}} با [[عجله]] بر بالین او آمد<ref>امالی صدوق، مجلس ۳۰ و ابصار العین، ۱۹۶.</ref> و به قولی، [[اصحاب]] [[امام حسین]] {{ع}} جنازه نیمه جانش را نزد [[امام]] {{ع}} کنار سایر کشتهها بردند<ref>بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۴ و به نقل علامه قندوزی در ینابیع الموده، ج۲، ص۱۷۰، سر حر ریاحی را دشمن برید و به نزد امام حسین {{ع}} پرتاب کرد. این قول بعید به نظر میرسد و اولا مورخان معتبر نگفتهاند و ثانیا، با داستانی که بعدا میآوریم که شاه اسماعیل قبر را شکافت و دستمال امام {{ع}} بر سر و پیشانی حر بسته شده بود، موافقت ندارد.</ref>، حضرت بر چهره [[خون]] آلود او دست کشید و خون از صورت حر زدود و میفرمود: «تو آزادهای همانگونه که مادرت نامت را حُر گذاشته، تو حری در دینا و [[آخرت]]!»<ref>{{متن حدیث|أَنْتَ الْحُرُّ كَمَا سَمَّتْكَ أُمُّكَ حُرّاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ}}؛ اللهوف، ص۱۶۰؛ امالی صدوق، مجلس ۳۰؛ ابصار العین، ص۱۸۳؛ بحارالانوار، ج۴۵،ص۱۴؛ مقتل مقرم، ص۲۴۵؛ به نقل ینابیع الموده، ج۲، ص۱۷۰، فرمود:{{متن حدیث|والله ما اخطات امک اذ سمتک حرا فانت و الله حر فی الدنیا و سعید فی الاخره}}.</ref>. از داستانی که از نبش قبر حُر بر میآید، [[امام]] {{ع}} دستمالی بر پیشانی او بست تا از [[خون]] پیشانی او جلوگیری نماید<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۴۱۵-۴۱۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۸۶.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۷۲: | خط ۱۰۹: | ||
# [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']] | # [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']] | ||
# [[پرونده:13681353.jpg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امام حسین''']] | # [[پرونده:13681353.jpg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امام حسین''']] | ||
# [[پرونده:1100374.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|'''اصحاب امام حسین''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۷۹: | خط ۱۱۷: | ||
{{حرکت امام حسین از مدینه تا کربلا}} | {{حرکت امام حسین از مدینه تا کربلا}} | ||
[[رده: | [[رده:اصحاب امام حسین]] | ||
[[رده:مدخل فرهنگ عاشورا]] | [[رده:مدخل فرهنگ عاشورا]] | ||
[[رده:اعلام]] | [[رده:اعلام]] | ||
[[رده:شهدای واقعه کربلا]] | [[رده:شهدای واقعه کربلا]] |