←دستور مراجعت به حجاز و مقابله حُر با امام {{ع}}
جز (جایگزینی متن - '(پسر عمو)' به '(عموزاده)') |
|||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[حُر بن یزید بن ناجیة بن قعنب بن عتاب الرّدف بن هرمی بن ریاحی یربوعی]]، از اشراف و بزرگان [[کوفه]] و از فرماندهان سپاه [[عبید الله بن زیاد]] بود و تا [[روز عاشورا]] هم [[فرماندهی]] بخشی از | [[حُر بن یزید بن ناجیة بن قعنب بن عتاب الرّدف بن هرمی بن ریاحی یربوعی]]، از اشراف و بزرگان [[کوفه]] و از فرماندهان سپاه [[عبید الله بن زیاد]] بود و تا [[روز عاشورا]] هم [[فرماندهی]] بخشی از نیروی نظامی در [[لشکر]] عمر سعد را داشت، اما هیچ اقدامی علیه [[امام]] {{ع}} و [[یاران]] حضرت انجام نداد. | ||
در روز عاشورا ناگهان [[تغییر]] مسیر داد و راه [[حق]] را پیدا کرد و از سپاه [[عمر سعد]] خارج شد و تمامی مقام و [[شئون]] خود را در سپاه عمر سعد کنار گذاشت و به حق، دست از [[دنیا]] و [[خواستههای نفسانی]] شست و با [[علم]] و [[آگاهی]] به اینکه کشته خواهد شد و در خاک و [[خون]] خواهد غلطید به کاروان [[امام حسین]] {{ع}} وارد شد و پس از [[توبه]] و [[ندامت]] از [[کردار]] گذشتهاش با کسب اجازه از محضر امام {{ع}} به میدان رفت و با [[کوفیان]] [[سخن]] گفت و آنان را [[ارشاد]] و [[راهنمایی]] کرد و آنان را از [[رفتار]] ناهنجار و بی رحمانه شان علیه سبط [[رسول خدا]] {{صل}} برحذر داشت و [[حسین بن علی]] {{ع}} و همراهانش را به خوبی معرفی نمود، اما سخنانش چون مؤثر نیفتاد با آن [[قوم]] سنگ [[دل]] و [[فریب]] خورده، جنگید و سرانجام به [[شهادت]] رسید و به [[سعادت ابدی]] نایل آمد<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۳۸۷-۳۸۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۸۶؛ [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۵۴۲.</ref>. | در روز عاشورا ناگهان [[تغییر]] مسیر داد و راه [[حق]] را پیدا کرد و از سپاه [[عمر سعد]] خارج شد و تمامی مقام و [[شئون]] خود را در سپاه عمر سعد کنار گذاشت و به حق، دست از [[دنیا]] و [[خواستههای نفسانی]] شست و با [[علم]] و [[آگاهی]] به اینکه کشته خواهد شد و در خاک و [[خون]] خواهد غلطید به کاروان [[امام حسین]] {{ع}} وارد شد و پس از [[توبه]] و [[ندامت]] از [[کردار]] گذشتهاش با کسب اجازه از محضر امام {{ع}} به میدان رفت و با [[کوفیان]] [[سخن]] گفت و آنان را [[ارشاد]] و [[راهنمایی]] کرد و آنان را از [[رفتار]] ناهنجار و بی رحمانه شان علیه سبط [[رسول خدا]] {{صل}} برحذر داشت و [[حسین بن علی]] {{ع}} و همراهانش را به خوبی معرفی نمود، اما سخنانش چون مؤثر نیفتاد با آن [[قوم]] سنگ [[دل]] و [[فریب]] خورده، جنگید و سرانجام به [[شهادت]] رسید و به [[سعادت ابدی]] نایل آمد<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۳۸۷-۳۸۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۸۶؛ [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۵۴۲.</ref>. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
== [[دستور]] مراجعت به [[حجاز]] و مقابله حُر با [[امام]] {{ع}} == | == [[دستور]] مراجعت به [[حجاز]] و مقابله حُر با [[امام]] {{ع}} == | ||
پس از مذاکراتی که بین امام {{ع}} و [[حر بن یزید]]، انجام شد و [[اذعان]] حر به اینکه من مأمورم تا شما را در [[کوفه]] تحویل عبیدالله بدهم؛ حضرت سخت ناراحت شد و به او فرمود: «ای حر، [[مرگ]] به تو نزدیکتر از این [[آرزو]] است؛ سپس امام {{ع}} به [[یاران]] خود [[فرمان]] داد: برخیزید و بر مرکبها سوار شوید، همه سوار شدند. امام {{ع}} کمی [[انتظار]] کشید تا [[زنان]] و | پس از مذاکراتی که بین امام {{ع}} و [[حر بن یزید]]، انجام شد و [[اذعان]] حر به اینکه من مأمورم تا شما را در [[کوفه]] تحویل عبیدالله بدهم؛ حضرت سخت ناراحت شد و به او فرمود: «ای حر، [[مرگ]] به تو نزدیکتر از این [[آرزو]] است؛ سپس امام {{ع}} به [[یاران]] خود [[فرمان]] داد: برخیزید و بر مرکبها سوار شوید، همه سوار شدند. امام {{ع}} کمی [[انتظار]] کشید تا [[زنان]] و کودکان را سوار کردند بعد فرمود: به سوی حجاز مراجعت نمایید»<ref>{{متن حدیث|اَلْمَوْتُ أَدْنَى إِلَيْكَ مِنْ ذَلِكَ!. ثُمَّ قَالَ لِأَصْحَابِهِ: قُومُوا فَارْكَبُوا. فَرَكِبُوا، وَ اِنْتَظَرُوا حَتَّى رَكِبَتْ نِسَاؤُهُمْ، فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ: إِنْصَرِفُوا}}؛ارشاد مفید، ج۲، ص۸۰؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۲؛ کامل ابن اثیر، ج۶، ص۵۵۲؛ مقتل مقرم، ص۱۸۴؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۷۷ و نفس المهموم، ص۱۸۴.</ref>. | ||
همین که اصحاب امام {{ع}} آماده برگشتن شدند، حر بن یزید از [[قدرت]] نظامی استفاده کرد و بزرگترین [[خطا]] را مرتکب شد؛ زیرا به نظامیان خود دستور داد که از برگشت کاروان [[حسین]] {{ع}} جلوگیری کنند و نگذارند کاروان او به [[مکه]] بازگردند! حُر بن یزید ریاحی خودش در [[روز عاشورا]] به این خطای بزرگ اعتراف کرد و گفت: من همان کسم که نگذاشتم به حجاز بازگردید». امام {{ع}} از این جلوگیری جاهلانه سخت ناراحت شد و با لحنی تند به او فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند چه میخواهی؟»<ref>{{متن حدیث|ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ! مَا تُرِيدُ؟}}</ref> | همین که اصحاب امام {{ع}} آماده برگشتن شدند، حر بن یزید از [[قدرت]] نظامی استفاده کرد و بزرگترین [[خطا]] را مرتکب شد؛ زیرا به نظامیان خود دستور داد که از برگشت کاروان [[حسین]] {{ع}} جلوگیری کنند و نگذارند کاروان او به [[مکه]] بازگردند! حُر بن یزید ریاحی خودش در [[روز عاشورا]] به این خطای بزرگ اعتراف کرد و گفت: من همان کسم که نگذاشتم به حجاز بازگردید». امام {{ع}} از این جلوگیری جاهلانه سخت ناراحت شد و با لحنی تند به او فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند چه میخواهی؟»<ref>{{متن حدیث|ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ! مَا تُرِيدُ؟}}</ref> |