حضرت مریم (علیها السلام): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳: خط ۳:
[[حضرت مریم]]، مادر [[حضرت عیسی]]، دختر [[عمران]]، از نواده‌های [[حضرت سلیمان]] بود. مادرش حنه نام داشت. [[مریم]] [[مقدس]] از کودکی در معبد [[بیت المقدس]] به خدمتگزاری و [[عبادت]] مشغول بود و تحت [[سرپرستی]] شوهر خاله‌اش زکریای [[پیامبر]] به سر می‌‌برد.
[[حضرت مریم]]، مادر [[حضرت عیسی]]، دختر [[عمران]]، از نواده‌های [[حضرت سلیمان]] بود. مادرش حنه نام داشت. [[مریم]] [[مقدس]] از کودکی در معبد [[بیت المقدس]] به خدمتگزاری و [[عبادت]] مشغول بود و تحت [[سرپرستی]] شوهر خاله‌اش زکریای [[پیامبر]] به سر می‌‌برد.


[[مریم]]، [[پاک]] و [[اهل عبادت]] بود. وقتی بزرگ شد، بی آنکه [[ازدواج]] کرده باشد، در [[محراب]] عبادتش بود که توسط [[جبرئیل]]، از [[روح]] [[الهی]] در او دمیده شد و باردار گشت و پس از مدتی [[عیسی]] {{ع}} را به [[دنیا]] آورد. [[مریم]] یکی از چهار [[زن]] [[برگزیده]] عالم [[خلقت]] است و یکی از چهار بانویی است که هنگام [[تولد]] [[حضرت زهرا]] از [[حضرت خدیجه]]، به [[کمک]] [[خدیجه]] آمدند.
[[مریم]]، [[پاک]] و اهل عبادت بود. وقتی بزرگ شد، بی آنکه [[ازدواج]] کرده باشد، در [[محراب]] عبادتش بود که توسط [[جبرئیل]]، از [[روح]] [[الهی]] در او دمیده شد و باردار گشت و پس از مدتی [[عیسی]] {{ع}} را به [[دنیا]] آورد. [[مریم]] یکی از چهار [[زن]] [[برگزیده]] عالم [[خلقت]] است و یکی از چهار بانویی است که هنگام تولد [[حضرت زهرا]] از [[حضرت خدیجه]]، به کمک [[خدیجه]] آمدند.


[[حضرت مریم]] مورد [[احترام]] [[مسلمانان]] و [[مسیحیان]] است. [[قرآن کریم]]، در [[آیات]] متعدد، [[مریم دختر عمران]] را ستوده و از او به [[پاکی]] و [[ایمان]] و [[عبادت]] و [[قداست]] یاد کرده است<ref>از جمله: آل عمران ۴۵، ۴۲، ۳۷؛ مریم ۱۸ تا ۳۲؛ مؤمنون ۵۰ و تحریم ۱۲.</ref>.
[[حضرت مریم]] مورد [[احترام]] [[مسلمانان]] و [[مسیحیان]] است. [[قرآن کریم]]، در [[آیات]] متعدد، [[مریم دختر عمران]] را ستوده و از او به [[پاکی]] و [[ایمان]] و [[عبادت]] و [[قداست]] یاد کرده است<ref>از جمله: آل عمران ۴۵، ۴۲، ۳۷؛ مریم ۱۸ تا ۳۲؛ مؤمنون ۵۰ و تحریم ۱۲.</ref>.
خط ۱۱: خط ۱۱:
[[عمران]] (پدر [[مریم]]) از [[فرزندان]] [[سلیمان بن داود]] و از بزرگان و رؤسای [[بنی‌اسرائیل]] بود و حتی در [[حدیثی]] است که وی یکی از [[پیغمبران]] بوده و به سوی [[قوم]] خود [[مبعوث]] گشته است.
[[عمران]] (پدر [[مریم]]) از [[فرزندان]] [[سلیمان بن داود]] و از بزرگان و رؤسای [[بنی‌اسرائیل]] بود و حتی در [[حدیثی]] است که وی یکی از [[پیغمبران]] بوده و به سوی [[قوم]] خود [[مبعوث]] گشته است.
درباره پدر عمران [[اختلاف]] است: برخی او را فرزند ماثان دانسته و عده‌ای نیز نام پدرش را اشهم یا یاشهم ذکر کرده‌اند.
درباره پدر عمران [[اختلاف]] است: برخی او را فرزند ماثان دانسته و عده‌ای نیز نام پدرش را اشهم یا یاشهم ذکر کرده‌اند.
[[همسر]] عمران - که طبق مشهور نامش حنّه بوده است<ref>در حدیثی نام مادر مریم مرتا یا مرثاد ذکر شده و برخی احتمال داده‌اند که آن لقب حنه بوده است. اصول کافی، ج۱، ص۴۷۹ - ۴۸۰.</ref>- سال‌ها در آرزوی داشتن [[فرزندی]] به سر می‌برد و اندک اندک از آن [[مأیوس]] شده بود تا یک [[روز]] که در زیر درختی نشسته بود پرنده‌ای را دید که با منقار خود به جوجه‌اش [[غذا]] می‌دهد. این منظره حنّه را دوباره به یاد فرزند انداخت و با [[حسرت]] و [[اندوه]] به درگاه [[خدای تعالی]] [[دعا]] کرد که [[خداوند]] این آرزویش را برآورد و فرزندی به او [[عنایت]] کند و به دنبال آن دعا، [[نذر]] کرد که اگر صاحب فرزندی شد، او را به خدمت‌کاری [[بیت‌المقدس]] بگمارد<ref>برخی از مفسران احتمال داده‌اند که حنه این نذر را پس از وفات عمران و در دوران حاملگی کرد؛ زیرا با وجود عمران، حنه استقلال و اختیاری نداشت که بدون نظر عمران او را نذر معبد کند. مجمع البیان، ج۲، ص۴۳۴ - ۴۳۷.</ref>.
[[همسر]] عمران - که طبق مشهور نامش حنّه بوده است<ref>در حدیثی نام مادر مریم مرتا یا مرثاد ذکر شده و برخی احتمال داده‌اند که آن لقب حنه بوده است. اصول کافی، ج۱، ص۴۷۹ - ۴۸۰.</ref>- سال‌ها در آرزوی داشتن [[فرزندی]] به سر می‌برد و اندک اندک از آن [[مأیوس]] شده بود تا یک [[روز]] که در زیر درختی نشسته بود پرنده‌ای را دید که با منقار خود به جوجه‌اش [[غذا]] می‌دهد. این منظره حنّه را دوباره به یاد فرزند انداخت و با [[حسرت]] و [[اندوه]] به درگاه [[خدای تعالی]] [[دعا]] کرد که [[خداوند]] این آرزویش را برآورد و فرزندی به او عنایت کند و به دنبال آن دعا، [[نذر]] کرد که اگر صاحب فرزندی شد، او را به خدمت‌کاری [[بیت‌المقدس]] بگمارد<ref>برخی از مفسران احتمال داده‌اند که حنه این نذر را پس از وفات عمران و در دوران حاملگی کرد؛ زیرا با وجود عمران، حنه استقلال و اختیاری نداشت که بدون نظر عمران او را نذر معبد کند. مجمع البیان، ج۲، ص۴۳۴ - ۴۳۷.</ref>.


خدای تعالی دعای حنّه را [[مستجاب]] فرمود و به شوهرش عمران [[وحی]] کرد که ما به تو فرزندی [[مبارک]] خواهیم داد که [[بیماران]] مبتلای به [[مرض]] خوره و پیسی را [[شفا]] بخشد و [[مردگان]] را به [[اذن خدا]] زنده کند و او را [[پیامبری]] برای بنی‌اسرائیل قرار خواهیم داد.
خدای تعالی دعای حنّه را [[مستجاب]] فرمود و به شوهرش عمران [[وحی]] کرد که ما به تو فرزندی [[مبارک]] خواهیم داد که [[بیماران]] مبتلای به [[مرض]] خوره و پیسی را [[شفا]] بخشد و [[مردگان]] را به [[اذن خدا]] زنده کند و او را [[پیامبری]] برای بنی‌اسرائیل قرار خواهیم داد.
خط ۱۸: خط ۱۸:
حنّه طبق مژده [[عمران]]، پیش خود [[فکر]] می‌کرد که این فرزند پسری خواهد بود و خوشحال بود که نذرش هم درباره او مناسب است و پس از [[تولد]] او را به [[خدمت]] [[معبد]] و [[متولیان]] [[بیت‌المقدس]] می‌سپارد و به همین [[امید]] شب و [[روز]] خود را پشت سر می‌گذاشت.
حنّه طبق مژده [[عمران]]، پیش خود [[فکر]] می‌کرد که این فرزند پسری خواهد بود و خوشحال بود که نذرش هم درباره او مناسب است و پس از [[تولد]] او را به [[خدمت]] [[معبد]] و [[متولیان]] [[بیت‌المقدس]] می‌سپارد و به همین [[امید]] شب و [[روز]] خود را پشت سر می‌گذاشت.
در خلال این ماجرا - پیش از این که نوزاد به [[دنیا]] آید - [[مرگ]] عمران فرا رسید و [[روزگار]] [[شادی]] حنّه را به [[اندوه]] مبدل ساخت و او را با [[مصیبت]] از دست دادن شوهر رو به رو کرد و دیگر کسی آن شادی را در چهره حنه [[مشاهده]] نمی‌کرد.
در خلال این ماجرا - پیش از این که نوزاد به [[دنیا]] آید - [[مرگ]] عمران فرا رسید و [[روزگار]] [[شادی]] حنّه را به [[اندوه]] مبدل ساخت و او را با [[مصیبت]] از دست دادن شوهر رو به رو کرد و دیگر کسی آن شادی را در چهره حنه [[مشاهده]] نمی‌کرد.
دوران [[آبستنی]] به پایان رسید و [[کودک]] به دنیا آمد، اما بر خلاف [[انتظار]] حنه، نوزادش دختر بود. این هم اندوه دیگری بود که بر [[قلب]] مادر داغ دیده وارد شد؛ زیرا او [[نذر]] کرده بود فرزندش را به خدمت معبد بسپارد و دختر [[شایسته]] این کار نبود. از سوی دیگر، [[خداوند]] به عمران [[وعده]] کرده بود که [[فرزندی]] بدو [[عنایت]] خواهد کرد که به [[مقام]] [[پیغمبری]] برسد و معجزاتی از وی بروز کند. از این رو، چنان که [[خدای تعالی]] در [[قرآن]] حکایت فرموده است، از روی [[حسرت]] و اندوه رو به درگاه خدای تعالی کرده و عرض کرد: «پروردگارا! من او را دختر زاییدم.».. ولی باز هم [[نومید]] نشد و [[تصمیم]] گرفت او را به معبد ببرد و به بزرگان معبد بسپارد، به همین مناسبت نامی مناسب هم برای او [[انتخاب]] کرد و او را «[[مریم]]» نامید که به معنای [[زن]] عبادت‌کار و خدمت‌کار معبد است.
دوران [[آبستنی]] به پایان رسید و [[کودک]] به دنیا آمد، اما بر خلاف [[انتظار]] حنه، نوزادش دختر بود. این هم اندوه دیگری بود که بر [[قلب]] مادر داغ دیده وارد شد؛ زیرا او [[نذر]] کرده بود فرزندش را به خدمت معبد بسپارد و دختر [[شایسته]] این کار نبود. از سوی دیگر، [[خداوند]] به عمران [[وعده]] کرده بود که [[فرزندی]] بدو عنایت خواهد کرد که به [[مقام]] [[پیغمبری]] برسد و معجزاتی از وی بروز کند. از این رو، چنان که [[خدای تعالی]] در [[قرآن]] حکایت فرموده است، از روی [[حسرت]] و اندوه رو به درگاه خدای تعالی کرده و عرض کرد: «پروردگارا! من او را دختر زاییدم.».. ولی باز هم [[نومید]] نشد و [[تصمیم]] گرفت او را به معبد ببرد و به بزرگان معبد بسپارد، به همین مناسبت نامی مناسب هم برای او [[انتخاب]] کرد و او را «[[مریم]]» نامید که به معنای [[زن]] عبادت‌کار و خدمت‌کار معبد است.
از آن سو از وعده‌ای هم که پرودرگار [[متعال]] به شوهرش عمران داده بود [[مأیوس]] نشد و پیش خود فکر کرد اگر آن [[رسول]] و پیغمبری که [[خدا]] وعده کرده بود از من به دنیا نیامده است، بعدها از همین دختر به دنیا خواهد آمد، از این رو درباره مریم و فرزندانی که از [[نسل]] او پدید خواهد آمد، [[دعا]] کرد و گفت: من او و فرزندانش را از [[شر]] [[شیطان]] رجیم به تو می‌سپارم.
از آن سو از وعده‌ای هم که پرودرگار [[متعال]] به شوهرش عمران داده بود [[مأیوس]] نشد و پیش خود فکر کرد اگر آن [[رسول]] و پیغمبری که [[خدا]] وعده کرده بود از من به دنیا نیامده است، بعدها از همین دختر به دنیا خواهد آمد، از این رو درباره مریم و فرزندانی که از [[نسل]] او پدید خواهد آمد، [[دعا]] کرد و گفت: من او و فرزندانش را از [[شر]] [[شیطان]] رجیم به تو می‌سپارم.


۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش