ماریه سعدیه: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==جستارهای وابسته== +== جستارهای وابسته ==)) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = زنان در نهضت عاشورا | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ماریه سعدیه در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[بصره]] پس از [[خلافت امام علی]]{{ع}} و [[پیروزی]] آن [[حضرت]] در [[جنگ جمل]]، یکی از مناطق شیعهنشین به شمار میرفت، تا آنکه [[زیاد بن ابیه]] در سال ۴۵ ق [[والی بصره]] شد و [[کشتار]] وسیعی از [[علویان]] و [[شیعیان]] به راه انداخت. او در سال ۵۳ ق از [[دنیا]] رفت (پسرش عبیدالله در این [[زمان]] [[حاکم]] ولایات [[خراسان]] بود). عبیدالله در سال ۵۶ ق از سوی [[معاویه]] بر بصره گمارده شد. وی همانند پدرش با [[خشونت]] تمام با شیعیان [[رفتار]] میکرد. [[دوستی اهل بیت]] از نگاه او گناهی نابخشودنی به شمار میآمد. در این چنین جو و فضایی [[خانه]] ماریه سعدیه یا [[ماریه بنت منقذ عبدی]] مرکزی برای تجمع و برگزاری مجالس شیعیان و هواداران [[اهل بیت]] بود. | [[بصره]] پس از [[خلافت امام علی]] {{ع}} و [[پیروزی]] آن [[حضرت]] در [[جنگ جمل]]، یکی از مناطق شیعهنشین به شمار میرفت، تا آنکه [[زیاد بن ابیه]] در سال ۴۵ ق [[والی بصره]] شد و [[کشتار]] وسیعی از [[علویان]] و [[شیعیان]] به راه انداخت. او در سال ۵۳ ق از [[دنیا]] رفت (پسرش عبیدالله در این [[زمان]] [[حاکم]] ولایات [[خراسان]] بود). عبیدالله در سال ۵۶ ق از سوی [[معاویه]] بر بصره گمارده شد. وی همانند پدرش با [[خشونت]] تمام با شیعیان [[رفتار]] میکرد. [[دوستی اهل بیت]] از نگاه او گناهی نابخشودنی به شمار میآمد. در این چنین جو و فضایی [[خانه]] ماریه سعدیه یا [[ماریه بنت منقذ عبدی]] مرکزی برای تجمع و برگزاری مجالس شیعیان و هواداران [[اهل بیت]] بود. | ||
ماریه از [[زنان]] [[متعهد]] و [[شجاع]] [[شیعی]] در بصره بود. او از کسانی بود که [[همسر]] و فرزندانش در جنگ جمل در رکاب علی{{ع}} [[شهید]] شده بودند و خود او نیز، از [[یاری رساندن]] به [[نهضت امام حسین]]{{ع}} از هیچ کاری دریغ نداشت. او با همه توان در خدمت [[امام]] بود و همه شیعیان و علاقهمندان به آن حضرت و به ویژه [[اهل]] [[قبیله]] خود را به [[یاری امام حسین]] [[تشویق]] میکرد. وی در این راه نه تنها [[منزل]] خود و همه امکاناتش را در راه خدمت به اهل بیت به ویژه [[امام حسین]] قرار داده بود. هنگامی که گزارش [[دعوت]] امام حسین{{ع}} از سوی [[کوفیان]] به شیعیان بصره رسید، در خانه ماریه جمع شدند و درباره [[امامت]] و [[رهبری امت اسلامی]] و [[انحراف]] [[جامعه اسلامی]] به [[گفتوگو]] پرداختند، تا جایی که برخی [[تصمیم]] گرفتند به [[نهضت حسینی]] بپیوندند و بعضی با [[نوشتن]] [[نامه]] از امام دعوت کردند که به بصره تشریف بیاورند<ref>مامقانی، رجال، ج۳، فصل النساء، ص۸۳؛ سماوی، ابصار العین، ص۲۵.</ref>. | ماریه از [[زنان]] [[متعهد]] و [[شجاع]] [[شیعی]] در بصره بود. او از کسانی بود که [[همسر]] و فرزندانش در جنگ جمل در رکاب علی {{ع}} [[شهید]] شده بودند و خود او نیز، از [[یاری رساندن]] به [[نهضت امام حسین]] {{ع}} از هیچ کاری دریغ نداشت. او با همه توان در خدمت [[امام]] بود و همه شیعیان و علاقهمندان به آن حضرت و به ویژه [[اهل]] [[قبیله]] خود را به [[یاری امام حسین]] [[تشویق]] میکرد. وی در این راه نه تنها [[منزل]] خود و همه امکاناتش را در راه خدمت به اهل بیت به ویژه [[امام حسین]] قرار داده بود. هنگامی که گزارش [[دعوت]] امام حسین {{ع}} از سوی [[کوفیان]] به شیعیان بصره رسید، در خانه ماریه جمع شدند و درباره [[امامت]] و [[رهبری امت اسلامی]] و [[انحراف]] [[جامعه اسلامی]] به [[گفتوگو]] پرداختند، تا جایی که برخی [[تصمیم]] گرفتند به [[نهضت حسینی]] بپیوندند و بعضی با [[نوشتن]] [[نامه]] از امام دعوت کردند که به بصره تشریف بیاورند<ref>مامقانی، رجال، ج۳، فصل النساء، ص۸۳؛ سماوی، ابصار العین، ص۲۵.</ref>. | ||
امام حسین{{ع}} هنگام اقامت در [[مکه]] سفیری به نام [[سلیمان بن رزین]] را به بصره فرستاد و رؤسای پنجگانه آنجا را به [[یاری]] خود فرا خواند. سلیمان بن رزین هنگام ورود به [[منزل]] [[ماریه]] آمد و از آنجا به سوی بزرگان [[بصره]] رفت<ref>ابنکثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۵۹؛ محمدرضا انصاری، حرکة النساء، ص۹۸.</ref> و [[نامه امام]] را به آنان رساند. در بخشی از این [[نامه]] آمده است: | امام حسین {{ع}} هنگام اقامت در [[مکه]] سفیری به نام [[سلیمان بن رزین]] را به بصره فرستاد و رؤسای پنجگانه آنجا را به [[یاری]] خود فرا خواند. سلیمان بن رزین هنگام ورود به [[منزل]] [[ماریه]] آمد و از آنجا به سوی بزرگان [[بصره]] رفت<ref>ابنکثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۵۹؛ محمدرضا انصاری، حرکة النساء، ص۹۸.</ref> و [[نامه امام]] را به آنان رساند. در بخشی از این [[نامه]] آمده است: | ||
با پیک خود این نامه را به سوی شما فرستادم و شما را به عمل به [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]]{{صل}} فرا میخوانم؛ زیرا سنت پیامبر{{صل}} از بین رفته و در [[دین]] [[بدعت]] ایجاد شده است. اگر به سخن من گوش فرا دهید و دستور مرا [[اطاعت]] کنید شما را به [[رشد]] و [[سعادت]] [[هدایت]] خواهم کرد<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۲۶۵ - ۲۶۶.</ref>. | با پیک خود این نامه را به سوی شما فرستادم و شما را به عمل به [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] {{صل}} فرا میخوانم؛ زیرا سنت پیامبر {{صل}} از بین رفته و در [[دین]] [[بدعت]] ایجاد شده است. اگر به سخن من گوش فرا دهید و دستور مرا [[اطاعت]] کنید شما را به [[رشد]] و [[سعادت]] [[هدایت]] خواهم کرد<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۲۶۵ - ۲۶۶.</ref>. | ||
با [[رعب]] و وحشتی که [[ابن زیاد]] در بصره ایجاد کرده بود، خبر این نامه به بسیاری از [[شیعیان]] و [[دوستداران]] [[اهل بیت]] نرسید و تنها گروه اندکی توانستند از محتوای آن [[آگاهی]] یابند. طبیعی بود که با چنین وضعیتی این نامه بازتاب زیادی نداشت و تنها موجی کوچک ایجاد نمود که عدهای را از همان [[خانه]] ماریه سعدیه راهی [[مکه]] و سپس [[کربلا]] کرد. | با [[رعب]] و وحشتی که [[ابن زیاد]] در بصره ایجاد کرده بود، خبر این نامه به بسیاری از [[شیعیان]] و [[دوستداران]] [[اهل بیت]] نرسید و تنها گروه اندکی توانستند از محتوای آن [[آگاهی]] یابند. طبیعی بود که با چنین وضعیتی این نامه بازتاب زیادی نداشت و تنها موجی کوچک ایجاد نمود که عدهای را از همان [[خانه]] ماریه سعدیه راهی [[مکه]] و سپس [[کربلا]] کرد. | ||
[[یزید بن ثبیط عبدی]] و دو فرزندش [[عبدالله بن یزید بن نبیط عبدی]] و [[عبیدالله بن یزید بن نبیط عبدی]] و [[ادهم بن امیه عبدی]] و [[سیف بن مالک عبدی]]... از کسانی بودند که از همان مجمع سری که در خانه ماریه بر گزار میشد، [[تصمیم]] گرفتند به [[یاری امام حسین]]{{ع}} بشتابند. وقتی ابن ثبیط تصمیم [[قطعی]] خود را برای | [[یزید بن ثبیط عبدی]] و دو فرزندش [[عبدالله بن یزید بن نبیط عبدی]] و [[عبیدالله بن یزید بن نبیط عبدی]] و [[ادهم بن امیه عبدی]] و [[سیف بن مالک عبدی]]... از کسانی بودند که از همان مجمع سری که در خانه ماریه بر گزار میشد، [[تصمیم]] گرفتند به [[یاری امام حسین]] {{ع}} بشتابند. وقتی ابن ثبیط تصمیم [[قطعی]] خود را برای پیوستن به [[امام]] اعلام کرد و از دیگران نیز خواست که با او همراه شوند، همان چند نفر یاد شده به [[دعوت]] او پاسخ مثبت دادند، اما دیگران [[ترس]] از ابن زیاد را بهانه کرده گفتند: «ما از [[یاران]] ابن زیاد میترسیم». | ||
یزید بن ثبیط پس از این [[گفتوگو]] بصره را با همراهان به قصد مکه ترک کرده و از راههای بیابانی و خشک به [[سختی]] خود را به مکه رساندند. ابن ثبیط پس از اندکی استراحت به سوی [[اقامتگاه]] [[امام]] رفت. امام نیز پس از [[آگاهی]] از آمدنش به [[مکه]] به [[منزل]] وی رفت و [[منتظر]] بازگشت او شد. وی نیز بیدرنگ به [[خانه]] برگشت و چون امام{{ع}} را دید [[شادی]] خود را با خواندن [[آیه]] زیر اظهار کرد:{{متن قرآن|قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا}}<ref>«بگو: به بخشش خداوند و به بخشایش وی- آری، به آن- باید شاد گردند، این از آنچه فراهم میآورند بهتر است» سوره یونس، آیه ۵۸.</ref>. | یزید بن ثبیط پس از این [[گفتوگو]] بصره را با همراهان به قصد مکه ترک کرده و از راههای بیابانی و خشک به [[سختی]] خود را به مکه رساندند. ابن ثبیط پس از اندکی استراحت به سوی [[اقامتگاه]] [[امام]] رفت. امام نیز پس از [[آگاهی]] از آمدنش به [[مکه]] به [[منزل]] وی رفت و [[منتظر]] بازگشت او شد. وی نیز بیدرنگ به [[خانه]] برگشت و چون امام {{ع}} را دید [[شادی]] خود را با خواندن [[آیه]] زیر اظهار کرد:{{متن قرآن|قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا}}<ref>«بگو: به بخشش خداوند و به بخشایش وی- آری، به آن- باید شاد گردند، این از آنچه فراهم میآورند بهتر است» سوره یونس، آیه ۵۸.</ref>. | ||
سپس به امام [[درود]] فرستاد، و در کنارش نشست و اعلام کرد که برای [[یاری]] آن [[حضرت]] به او پیوسته است. امام نیز برایش [[دعا]] کرد. پس از این، ابن ثبیط و همراهان در کنار اقامتگاه امام [[خیمه]] خود را برپا کردند و با ایشان راهی [[کربلا]] شدند. در [[روز عاشورا]] او و دو فرزندش در [[حمله اول]] به [[شهادت]] رسیدند<ref>سماوی، ابصارالعین، ص۱۸۹ - ۱۹۰.</ref>. | سپس به امام [[درود]] فرستاد، و در کنارش نشست و اعلام کرد که برای [[یاری]] آن [[حضرت]] به او پیوسته است. امام نیز برایش [[دعا]] کرد. پس از این، ابن ثبیط و همراهان در کنار اقامتگاه امام [[خیمه]] خود را برپا کردند و با ایشان راهی [[کربلا]] شدند. در [[روز عاشورا]] او و دو فرزندش در [[حمله اول]] به [[شهادت]] رسیدند<ref>سماوی، ابصارالعین، ص۱۸۹ - ۱۹۰.</ref>. | ||
خط ۲۳: | خط ۲۱: | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{مدخل وابسته}} | |||
* [[یزید بن ثبیط عبدی]] | * [[یزید بن ثبیط عبدی]] | ||
==منابع== | {{پایان مدخل وابسته}} | ||
== منابع == | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1100854.jpg|22px]] [[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|'''نقش زنان در حماسه عاشورا''']] | # [[پرونده:1100854.jpg|22px]] [[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|'''نقش زنان در حماسه عاشورا''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:بانوان عاشورایی]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۰
مقدمه
بصره پس از خلافت امام علی (ع) و پیروزی آن حضرت در جنگ جمل، یکی از مناطق شیعهنشین به شمار میرفت، تا آنکه زیاد بن ابیه در سال ۴۵ ق والی بصره شد و کشتار وسیعی از علویان و شیعیان به راه انداخت. او در سال ۵۳ ق از دنیا رفت (پسرش عبیدالله در این زمان حاکم ولایات خراسان بود). عبیدالله در سال ۵۶ ق از سوی معاویه بر بصره گمارده شد. وی همانند پدرش با خشونت تمام با شیعیان رفتار میکرد. دوستی اهل بیت از نگاه او گناهی نابخشودنی به شمار میآمد. در این چنین جو و فضایی خانه ماریه سعدیه یا ماریه بنت منقذ عبدی مرکزی برای تجمع و برگزاری مجالس شیعیان و هواداران اهل بیت بود.
ماریه از زنان متعهد و شجاع شیعی در بصره بود. او از کسانی بود که همسر و فرزندانش در جنگ جمل در رکاب علی (ع) شهید شده بودند و خود او نیز، از یاری رساندن به نهضت امام حسین (ع) از هیچ کاری دریغ نداشت. او با همه توان در خدمت امام بود و همه شیعیان و علاقهمندان به آن حضرت و به ویژه اهل قبیله خود را به یاری امام حسین تشویق میکرد. وی در این راه نه تنها منزل خود و همه امکاناتش را در راه خدمت به اهل بیت به ویژه امام حسین قرار داده بود. هنگامی که گزارش دعوت امام حسین (ع) از سوی کوفیان به شیعیان بصره رسید، در خانه ماریه جمع شدند و درباره امامت و رهبری امت اسلامی و انحراف جامعه اسلامی به گفتوگو پرداختند، تا جایی که برخی تصمیم گرفتند به نهضت حسینی بپیوندند و بعضی با نوشتن نامه از امام دعوت کردند که به بصره تشریف بیاورند[۱].
امام حسین (ع) هنگام اقامت در مکه سفیری به نام سلیمان بن رزین را به بصره فرستاد و رؤسای پنجگانه آنجا را به یاری خود فرا خواند. سلیمان بن رزین هنگام ورود به منزل ماریه آمد و از آنجا به سوی بزرگان بصره رفت[۲] و نامه امام را به آنان رساند. در بخشی از این نامه آمده است:
با پیک خود این نامه را به سوی شما فرستادم و شما را به عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) فرا میخوانم؛ زیرا سنت پیامبر (ص) از بین رفته و در دین بدعت ایجاد شده است. اگر به سخن من گوش فرا دهید و دستور مرا اطاعت کنید شما را به رشد و سعادت هدایت خواهم کرد[۳].
با رعب و وحشتی که ابن زیاد در بصره ایجاد کرده بود، خبر این نامه به بسیاری از شیعیان و دوستداران اهل بیت نرسید و تنها گروه اندکی توانستند از محتوای آن آگاهی یابند. طبیعی بود که با چنین وضعیتی این نامه بازتاب زیادی نداشت و تنها موجی کوچک ایجاد نمود که عدهای را از همان خانه ماریه سعدیه راهی مکه و سپس کربلا کرد.
یزید بن ثبیط عبدی و دو فرزندش عبدالله بن یزید بن نبیط عبدی و عبیدالله بن یزید بن نبیط عبدی و ادهم بن امیه عبدی و سیف بن مالک عبدی... از کسانی بودند که از همان مجمع سری که در خانه ماریه بر گزار میشد، تصمیم گرفتند به یاری امام حسین (ع) بشتابند. وقتی ابن ثبیط تصمیم قطعی خود را برای پیوستن به امام اعلام کرد و از دیگران نیز خواست که با او همراه شوند، همان چند نفر یاد شده به دعوت او پاسخ مثبت دادند، اما دیگران ترس از ابن زیاد را بهانه کرده گفتند: «ما از یاران ابن زیاد میترسیم».
یزید بن ثبیط پس از این گفتوگو بصره را با همراهان به قصد مکه ترک کرده و از راههای بیابانی و خشک به سختی خود را به مکه رساندند. ابن ثبیط پس از اندکی استراحت به سوی اقامتگاه امام رفت. امام نیز پس از آگاهی از آمدنش به مکه به منزل وی رفت و منتظر بازگشت او شد. وی نیز بیدرنگ به خانه برگشت و چون امام (ع) را دید شادی خود را با خواندن آیه زیر اظهار کرد:﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا﴾[۴].
سپس به امام درود فرستاد، و در کنارش نشست و اعلام کرد که برای یاری آن حضرت به او پیوسته است. امام نیز برایش دعا کرد. پس از این، ابن ثبیط و همراهان در کنار اقامتگاه امام خیمه خود را برپا کردند و با ایشان راهی کربلا شدند. در روز عاشورا او و دو فرزندش در حمله اول به شهادت رسیدند[۵].
درباره دیگر همراهان ابن ثبیط مورخان چنین گزارش کردهاند: ادهم بن امیه عبدی که برخی او را از اصحاب پیامبر شمردهاند[۶] و نیز سیف بن مالک از شیعیانی بودند که به خانه ماریه سعدیه رفت و آمد داشتند. آن دو نیز همراه ابن ثبیط در مکه به امام پیوستند و در کربلا همراه امام به شهادت رسیدند[۷]. در زیارت ناحیه مقدسه و نیز زیارت رجبیه از این دو شهید یاد شده است[۸].[۹]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ مامقانی، رجال، ج۳، فصل النساء، ص۸۳؛ سماوی، ابصار العین، ص۲۵.
- ↑ ابنکثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۵۹؛ محمدرضا انصاری، حرکة النساء، ص۹۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۶۵ - ۲۶۶.
- ↑ «بگو: به بخشش خداوند و به بخشایش وی- آری، به آن- باید شاد گردند، این از آنچه فراهم میآورند بهتر است» سوره یونس، آیه ۵۸.
- ↑ سماوی، ابصارالعین، ص۱۸۹ - ۱۹۰.
- ↑ نمازی شاهرودی، مستدرکات علم الرجال، ج۱، ص۵۳۳.
- ↑ سماوی، ابصارالعین، ص۱۹۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۵، ص۷۲؛ ج۱۰۱، ص۳۴۰.
- ↑ مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص۴۰-۴۲.