بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
کلمه {{عربی|اولوا}} از واژه {{عربی|الأول}} به معنای [[رجوع]]، مشتق شده و در معنا همانند کلمه {{عربی|آل}} است با این تفاوت که {{عربی|آل}} در عقلا به کار میرود؛ ولی {{عربی|اولوا}} در معنای منسوب به محسوس یا معقول کاربرد دارد. «[[اولوا الامر]]» نیز به معنای مصاحبان و «[[صاحبان فرمان]] و امر» است. بعضی گفتهاند: اسم جمع و مفرد آن «ذو» است. اولو همواره به شکل اضافه به امر محسوس یا معقول به کار میرود؛ مانند: [[اولوالارحام]]، [[اولوالقربی]]، [[اولوالعلم]]، [[اولوالفضل]]، اولو الامر<ref>القاموس المحیط، ج۲، ص۱۷۶۷؛ التحقیق، ج۱، ص۱۸۰، «اولو».</ref>. | کلمه {{عربی|اولوا}} از واژه {{عربی|الأول}} به معنای [[رجوع]]، مشتق شده و در معنا همانند کلمه {{عربی|آل}} است با این تفاوت که {{عربی|آل}} در عقلا به کار میرود؛ ولی {{عربی|اولوا}} در معنای منسوب به محسوس یا معقول کاربرد دارد. «[[اولوا الامر]]» نیز به معنای مصاحبان و «[[صاحبان فرمان]] و امر» است. بعضی گفتهاند: اسم جمع و مفرد آن «ذو» است. اولو همواره به شکل اضافه به امر محسوس یا معقول به کار میرود؛ مانند: [[اولوالارحام]]، [[اولوالقربی]]، [[اولوالعلم]]، [[اولوالفضل]]، اولو الامر<ref>القاموس المحیط، ج۲، ص۱۷۶۷؛ التحقیق، ج۱، ص۱۸۰، «اولو».</ref>. | ||
تفاوت میان کلمه {{عربی|اولوا}} و کلمه {{عربی|ذوو}} در آن است که {{عربی|اولوا}} بر شدت [[همنشینی]] دلالت دارد و تنها زمانی به کار میرود که جزء، عضو، صفت، حال، عملی لازم یا شأنی از [[شئون]] شخص یا مانند آن به متعلق آن متصل باشد، برخلاف کلمه {{عربی|ذوو}} که عامتر از آن است<ref>التحقیق فی کلمات القرآن کریم، ج۱، ص۱۸۰.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص۱۶۳؛ [[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[اولواالامر (مقاله)| مقاله «اولواالامر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، | تفاوت میان کلمه {{عربی|اولوا}} و کلمه {{عربی|ذوو}} در آن است که {{عربی|اولوا}} بر شدت [[همنشینی]] دلالت دارد و تنها زمانی به کار میرود که جزء، عضو، صفت، حال، عملی لازم یا شأنی از [[شئون]] شخص یا مانند آن به متعلق آن متصل باشد، برخلاف کلمه {{عربی|ذوو}} که عامتر از آن است<ref>التحقیق فی کلمات القرآن کریم، ج۱، ص۱۸۰.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص۱۶۳؛ [[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[اولواالامر (مقاله)| مقاله «اولواالامر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۶۶ -۶۹.</ref> | ||
واژه «اولی» در کهنترین منبع لغوی (کتاب العین) چنین معنا شده است: «اولی و اولات در معنا مانند ذوو و ذوات [به معنای صاحبان] هستند و تنها برای جمعی از [[مردم]] یا مانند آن گفته میشود»<ref>{{عربی|أُولُو و أولات: مثل: ذوو و ذوات في المعنى، و لا يقال إلا للجميع من الناس و ما يشبهه}}، خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۳۷۰.</ref>. | واژه «اولی» در کهنترین منبع لغوی (کتاب العین) چنین معنا شده است: «اولی و اولات در معنا مانند ذوو و ذوات [به معنای صاحبان] هستند و تنها برای جمعی از [[مردم]] یا مانند آن گفته میشود»<ref>{{عربی|أُولُو و أولات: مثل: ذوو و ذوات في المعنى، و لا يقال إلا للجميع من الناس و ما يشبهه}}، خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۳۷۰.</ref>. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
اگرچه ابنفارس، خود، [[اعراب]] ماده «امر» را، آنگاه که به دو معنای علامت و شیء عجیب به کار میرود، روشن نساخته است، برخی دیگر از لغویون تصریح کردهاند که اعراب این ماده، در معنای شیء عجیب، همانا «اِمر» به کسر همزه و سکون میم است و با بیان واژه «الأمارة» آن را به معنای علامت دانستهاند<ref>اسماعیل بن عباد صاحب، المحیط فی اللغة، ج۱۰، ص۲۸۴.</ref>. | اگرچه ابنفارس، خود، [[اعراب]] ماده «امر» را، آنگاه که به دو معنای علامت و شیء عجیب به کار میرود، روشن نساخته است، برخی دیگر از لغویون تصریح کردهاند که اعراب این ماده، در معنای شیء عجیب، همانا «اِمر» به کسر همزه و سکون میم است و با بیان واژه «الأمارة» آن را به معنای علامت دانستهاند<ref>اسماعیل بن عباد صاحب، المحیط فی اللغة، ج۱۰، ص۲۸۴.</ref>. | ||
فیومی «اَمر» را به معنای حال نیز دانستهاند<ref>احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ص۲۱-۲۲.</ref> و راغب | فیومی «اَمر» را به معنای حال نیز دانستهاند<ref>احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ص۲۱-۲۲.</ref> و راغب اصفهانی نیز معنای [[شأن]] را برای آن ذکر کرده است<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، ص۸۸.</ref> و [[اولوالامر]]، یعنی کسانی که [[مردم]] به وسیله آنها از افتادن در گردابها و [[مشکلات]] باز میایستند و [[آسایش]] مییابند<ref>مفردات الفاظ قرآن، ص۲۵۰.</ref>. البته به نظر میرسد، معنایی که فیومی و راغب بیان کردهاند، میتواند به معنای نخست، یعنی کار (چیز)، برگردد. همچنین باید توجه داشت که این واژه، آنگاه که جمع بسته میشود، در معانی مختلف، هیئتهای متفاوتی به خود میگیرد؛ چنانکه اگر به معنای کار یا شأن و امثال آن باشد، جمع آن، «امور» است و اگر به معنای طلب باشد، جمع آن، «اوامر» است. | ||
صاحب التحقیق در این باره میگوید: ماده «امر» دارای یک اصل بوده و به معنای خواستن و [[تکلیف]] همراه با [[استعلا]] است؛ سپس به هر آنچه که مطلوب و مورد توجه باشد تکلیف اطلاق میشود، چه از جانب مولا و یا از جانب خود باشد، صریح باشد یا مقدر<ref>التحقیق فی کلمات القرآن کریم، ج۱، ص۱۴۴.</ref>. | صاحب التحقیق در این باره میگوید: ماده «امر» دارای یک اصل بوده و به معنای خواستن و [[تکلیف]] همراه با [[استعلا]] است؛ سپس به هر آنچه که مطلوب و مورد توجه باشد تکلیف اطلاق میشود، چه از جانب مولا و یا از جانب خود باشد، صریح باشد یا مقدر<ref>التحقیق فی کلمات القرآن کریم، ج۱، ص۱۴۴.</ref>. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
شاید بتوان گفت از میان این معانی، معنای اصلی و جامع امر، شیئ است که با توجه به [[سیر]] تطور و [[تحول]] لغت به معنای شیئ خاص (کار) و منشأ تحقق کار ([[فرمان]]) نیز دانسته شده است. براساس [[تفاسیر]] و [[روایات شیعه]]، «شیئ» در معنای اخیر اصطلاحاً یک شیئ معهود و شناخته شده یعنی [[مقام ولایت]]، [[خلافت]] و [[حکومت]] است؛ زیرا بنابر معنای مذکور «ال» در الامر برای [[عهد]] است، بنابراین [[اولو الامر]] کسانیاند که [[شئون]] [[دین]] و دنیای [[مردم]] به دست آنان است<ref>المیزان، ج۴، ص۳۹۱؛ مواهب الرحمن، ج۸، ص۳۱۲؛ تفسیرآیات الاحکام، ج۵، ص۱۰۲.</ref> و آنان باید صاحبان کار حکومت و [[کارگزاران]] آن باشند، چنانکه ایشان صاحبان دستور بوده و اطاعتشان بر مردم لازم است. | شاید بتوان گفت از میان این معانی، معنای اصلی و جامع امر، شیئ است که با توجه به [[سیر]] تطور و [[تحول]] لغت به معنای شیئ خاص (کار) و منشأ تحقق کار ([[فرمان]]) نیز دانسته شده است. براساس [[تفاسیر]] و [[روایات شیعه]]، «شیئ» در معنای اخیر اصطلاحاً یک شیئ معهود و شناخته شده یعنی [[مقام ولایت]]، [[خلافت]] و [[حکومت]] است؛ زیرا بنابر معنای مذکور «ال» در الامر برای [[عهد]] است، بنابراین [[اولو الامر]] کسانیاند که [[شئون]] [[دین]] و دنیای [[مردم]] به دست آنان است<ref>المیزان، ج۴، ص۳۹۱؛ مواهب الرحمن، ج۸، ص۳۱۲؛ تفسیرآیات الاحکام، ج۵، ص۱۰۲.</ref> و آنان باید صاحبان کار حکومت و [[کارگزاران]] آن باشند، چنانکه ایشان صاحبان دستور بوده و اطاعتشان بر مردم لازم است. | ||
با توجه به معنای لغوی الامر میتوان برای [[اولوالامر]] معانی ذیل را برشمرد: صاحبان دستور، صاحبان کار و صاحبان شیئ<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص۱۶۳؛ [[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[اولواالامر (مقاله)| مقاله «اولواالامر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، | با توجه به معنای لغوی الامر میتوان برای [[اولوالامر]] معانی ذیل را برشمرد: صاحبان دستور، صاحبان کار و صاحبان شیئ<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص۱۶۳؛ [[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[اولواالامر (مقاله)| مقاله «اولواالامر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۶۶ -۶۹.</ref>. | ||
=== [[اولوالامر]] === | === [[اولوالامر]] === |