دیر جماجم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==))
 
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[دیر جماجم در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[دیر جماجم در حدیث]] - [[دیر جماجم در تاریخ اسلامی]]</div>


==مقدمه==
== آشنایی اجمالی ==
بر پایه گزارشی، سبب نام‌گذاری دیر جماجم (جمجمه‌ها) [[جنگی]] بود که میان [[ایاد]] و بهراء القین درگرفت که در آن، گروهی از ایاد کشته شدند و اجساد کشته‌های ایاد در این دیر [[دفن]] شد و بعدها که [[مردمان]] آنجا را حفر کردند، به جمجمه‌هایی برخوردند. نیز آمده است که [[بلال الرماح بن محرز ایادی]] گروهی از [[ایرانیان]] را کشت و سر آنان را در دیر [[نصب]] کرد و از این رو، این مکان به دیر جماجم مشهور شد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲</ref> از آن پس، به [[فرمان]] [[پادشاه ایران]]، آنان به [[تکریت]]، شهری کهن کنار رود دجله، رانده شدند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۵</ref>.<ref>[[محمد حسن الهی‌زاده|الهی‌زاده، محمد حسن]]، [[ایاد (مقاله)|ایاد]].</ref>.
«دیر جماجم» محلی واقع در بیرون کوفه بوده است. بر پایه گزارشی، سبب نام‌گذاری دیر جماجم (جمجمه‌ها) [[جنگی]] بود که میان [[ایاد]] و بهراء القین درگرفت که در آن، گروهی از ایاد کشته شدند و اجساد کشته‌های ایاد در این دیر [[دفن]] شد و بعدها که [[مردمان]] آنجا را حفر کردند، به جمجمه‌هایی برخوردند. همچنین آمده است که [[بلال الرماح بن محرز ایادی]] گروهی از [[ایرانیان]] را کشت و سر آنان را در دیر [[نصب]] کرد و از این رو، این مکان به دیر جماجم مشهور شد<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲.</ref>. از آن پس، به [[فرمان]] [[پادشاه ایران]]، آنان به [[تکریت]]، شهری کهن کنار رود دجله، رانده شدند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۵.</ref>.<ref>[[محمد حسن الهی‌زاده|الهی‌زاده، محمد حسن]]، [[ایاد (مقاله)|ایاد]].</ref>.


واقعه موسوم به «دیر جماجم»، واپسین باری است که منابع و متون [[تاریخی]] از نقش [[نخع]] در تحولات [[قرن نخست هجری]] [[سخن]] به میان آورده‌اند. [[عبدالرحمن بن اشعث بن قیس کندی]] که پیشتر از سردار [[دولت اموی]] بود، [[امیر]] [[عراق]] و [[خلیفه]] [[اموی]] را [[خلع]] نمود و برای مدتی امور قسمت‌هایی از [[ایران]] و عراق به دست گرفت. این امر، مورد توجه برخی از بزرگان و مشاهیر [[علمی]] و مذهبی عراق قرار گرفت از این رو به او پیوستند و با او همراه شدند. تا این که سرانجام، ابن اشعث و سپاهیانش در مقابل [[حجاج بن یوسف ثقفی]] در [[نبرد]] دیر جماجم [[شکست]] خوردند و ابن اشعث در این واقعه کشته شد.<ref>ابن‌اعثم، احمد (م ۳۱۴)، الفتوح، تحقیق على شیرى، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، ۱۴۱۱، ج۷، ص۹۱-۹۳.</ref>
یاقوت می‌گوید: جمجمه چاهی است که در شوره‌زار حفر می‌شود، پس می‌تواند به این دلیل نامگذاری شده باشد. [[ابوالفرج اصفهانی]] می‌گوید: دیر الجماجم بیرون کوفه در راهی است که به [[بصره]] می‌رود و یاقوت می‌گوید: در هفت فرسخی کوفه است. [[هیثم بن عدی]] می‌گوید: «[[دیر اعور]]» همان «دیر جماجم» است<ref>مقاله منطقة الکوفه، (به نقل از فتوح البلدان، التنبیه و الاشراف، البلدان ابن فقیه و معجم البلدان).</ref>.<ref>[[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی]] ص ۱۳۰.</ref>


به دستور [[حجاج]]، بسیاری از بازماندگان این واقعه که [[کمیل بن زیاد نخعی]] نیز یکی از آنان بود، تحت تعقیب قرار گرفته، کشته شدند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۷۹.</ref> از نقش [[قبیله نخع]] در سایر تحولاتی که در [[قرن اول هجری]] رخ داد، گزارشی به ثبت نرسیده است.<ref>مقاله نقش قبیله نخع در تاریخ اسلام در قرن نخست هجری، اصغر منتظر القائم، مؤسسه شیعه‌شناسی، فصل‌نامه علمی پژوهشی شیعه‌شناسی، سال ششم، شماره۲۲.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>.
واقعه موسوم به «دیر جماجم»، واپسین باری است که منابع و متون [[تاریخی]] از نقش [[نخع]] در تحولات [[قرن نخست هجری]] [[سخن]] به میان آورده‌اند. [[عبدالرحمن بن اشعث بن قیس کندی]] که پیشتر از سردار [[دولت اموی]] بود، [[امیر]] [[عراق]] و [[خلیفه]] [[اموی]] را [[خلع]] نمود و برای مدتی امور قسمت‌هایی از [[ایران]] و عراق به دست گرفت. این امر، مورد توجه برخی از بزرگان و مشاهیر [[علمی]] و مذهبی عراق قرار گرفت از این رو به او پیوستند و با او همراه شدند. تا اینکه سرانجام، ابن اشعث و سپاهیانش در مقابل [[حجاج بن یوسف ثقفی]] در [[نبرد]] دیر جماجم [[شکست]] خوردند و ابن اشعث در این واقعه کشته شد<ref>ابن‌اعثم، احمد (م ۳۱۴الفتوح، تحقیق على شیرى، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، ۱۴۱۱، ج۷، ص۹۱-۹۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
 
==[[جنگ]] با [[حجاج]]==
[[سپاه]] بزرگی از [[مردم بصره]] و [[کوفه]] جمع شد و در منطقه‌ای به نام «دیر جماجم» سنگر گرفتند. سپاه حجاج نیز در «دیرقره» مستقر شدند. تعداد جنگجویان [[ابن اشعث]] بیست هزار نفر گفته شده است. جنگ [[سختی]] میان دو [[جبهه]] درگرفت. ابتدا جنگ به نفع [[سپاه عراق]] بود. [[عبدالملک]] که از این اوضاع به [[وحشت]] افتاده بود، برادرش، عبدالله، را همراه نامه‌ای به سوی [[عراق]] فرستاد که تا با ابن اشعث [[مذاکره]] نماید که اگر او خواهان [[عزل]] حجاج است، وی را عزل کند و ابن اشعث دست از جنگ و [[مخالفت]] بردارد. حجاج از این موضوع با خبر شده و هراسناک گشت. از این روی نامه‌ای برای عبدالملک فرستاد و به او خاطرنشان کرد که در صورت عزل او، ابن اشعث وی را نیز عزل خواهد کرد. وی توانست عبدالملک را قانع کرده و به [[نبرد]] با [[عبدالرحمن]] ادامه دهد<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷، ص۳۶۹۲</ref>.
 
در میان سپاه ابن اشعث [[قاریان]] و بزرگانی چون [[شعبی]] و [[سعید بن جبیر]] و [[ابوالبختری طایی]] و [[عبدالرحمن بن ابی لیلی]] و [[کمیل بن زیاد]] دیده می‌شد.<ref>مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا، ج۲، ص۹۲؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷، ص۳۶۹۲</ref> از این روی برخی معتقدند از این پس [[شورش ابن اشعث]] شکل [[عقیدتی]] به خود گرفت<ref>دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۳، عبدالکریم گلشنی، مدخل ابن اشعث</ref>. به گفته مستوفی: «چون [[صحابه]] و [[تابعین]] و [[علما]] و [[فقها]] بر مخالفت حجاج، با عبدالرحمن بن اشعث متفق شدند، حجاج هر که را از ایشان می‌یافت، می‌کشت»<ref>مستوفی قزوینی، حمدالله بن ابی بکر، تاریخ گزیده، تحقیق عبدالحسین نوایی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۴ش، ص۲۷۹</ref>.
 
به گفته [[ابن اثیر]] مدت جنگ این دو سپاه صد و سه [[روز]] طول کشید. شروع جنگ در [[ربیع الاول]] [[سال]] و پایان آن در [[جمادی الثانی]] بود. این [[جنگ]] به [[شکست]] [[سپاه]] [[عبدالرحمن بن اشعث]] انجامید. عبدالرحمن به [[بصره]] گریخت و در آنجا نیز گروهی از سپاه به وی ملحق شده و به [[حجاج]] [[حمله]] بردند؛ اما دوباره شکست خوردند. به جز گروه اندکی همه کشته شدند. عبدالرحمن به [[مسکن]] گریخت و بازهم شکست خورد<ref>تاریخ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷، ص۳۷۱۸</ref> به این ترتیب [[شورش]] عبدالرحمن بن اشعث به پایان رسید.<ref>[[معصومه اخلاقی|اخلاقی، معصومه]]، [[عبدالرحمن بن اشعث (مقاله)|عبدالرحمن بن اشعث]].</ref>.
 
==[[نبرد]] دیر جماجم و پایان کار==
[[حجاج]] نیز در دیر قرّه که نزدیک [[کوفه]] بود اردو زد و مواد غذایی مورد نیاز [[سپاه]] را از روستاهای [[فلوجه]] جبراً تأمین نمود<ref>محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۸، ص۳۶۹۲</ref>. [[ابن اشعث]] نیز در کنار دیر [[قره]] و دیر جماجم اردو زد و در [[ربیع الاول]] [[سال]] هشتاد و دو در منطقه دیر جماجم [[جنگ]] در گرفت، البته [[ابن اثیر]] [[زمان]] وقوع این جنگ را [[ماه شعبان]] ذکر می‌کند<ref>ابن اثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۱۳، ص۷۳</ref>. به سبب وقوع این جنگ در این منطقه، نام جنگ دیر جماجم به این نبرد داده شد. با ورود [[سپاهیان]] شامی، از یک سو حجاج مخالف [[مذاکره]] و ایجاد [[صلح]] بود و لذا به [[عبدالملک]] [[نامه]] فرستاد و از او خواست که این کار را انجام ندهد و از طرفی با وجود [[رضایت]] ابن اشعث مبنی بر ایجاد صلح، قراء و اشراف، صلح‌دوستی عبدالملک را دلیل بر [[ناتوانی]] و عجز او دانسته و خواستار ادامه جنگ بر علیه [[خلیفه]] و حجاج بودند و لذا جنگ بر [[ضد]] [[حکومت بنی امیه]] ادامه پیدا کرد. تعداد سپاه [[شورشیان]] بالغ بر یکصد هزار نفر ذکر شده است<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۸، ص۳۶۹۲</ref> البته ابن اثیر تعداد سپاه را حدود دویست هزار نفر عنوان می‌کند مبنی بر این که یکصد هزار مرد [[جنگی]] [[حقوق]] بگیر و یکصد هزار مرد جنگی غیر سپاهی بودند<ref>ابن اثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۱۳، ص۷۳</ref> اما در هر صورت تعداد آنان بیشتر از سپاه حجاج بود<ref>مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۲۹۴</ref> با این وجود هر دو سپاه در ابتدا به دور اردوگاه خود خندقی حفر نمودند تا از [[حمله]] احتمالی رقیب در [[امان]] باشند<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۸، ص۳۶۹۲</ref>.
 
در نهایت در اواسط ماه [[جمادی الثانی]] [[سال]] هشتاد و دو [[سپاه]] ابن [[اشعث]] متحمل [[شکست]] شد و او و برخی از یارانش به سوی [[کوفه]] گریختند. [[حجاج]] با وجود این که دستور داده بود که فراریان را تعقیب نکنند اما بعد از ورود حجاج به کوفه بسیاری از [[شیعیان]] و قراء را از دم تیغ گذراند؛ چراکه پس از پایان [[جنگ]]، حجاج قسم خورد که هر اسیری که نزد او بیاورند گردنش را بزند.<ref>مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۲، ص۱۵۶</ref> تعداد زیادی از فقهای مشهور [[عراق]] نیز در این جریان به [[قتل]] رسیدند.<ref>دینوری، ابن قتیبه، امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، ج۲، ص۵۶</ref> حجاج در قتل و [[آزار]] اسرای این [[قیام]] چندان [[زیاده‌روی]] کرد که گفته‌اند حتی [[عبدالملک]] نیز این [[میزان]] [[خونریزی]] را برنتابید.<ref>مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۳، ص۱۳۳؛ ابن خلکان، شمس الدین، وفیات الاعیان، ج۲، ص۳۵</ref>. از جمله اشخاص معروفی که در این حادثه کشته شدند [[کمیل بن زیاد]] و [[سعید بن جبیر]] بود.<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۸، ص۳۷۱۷</ref>
 
ابن اشعث نیز بعد از مدتی به سیستان بازگشت و با رتبیل [[صلح]] نمود<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج۲، ص۲۳۱</ref> ولی رتبیل به سبب تهدیدهای حجاج به ابن اشعث [[خیانت]] کرد و او را [[تسلیم]] حجاج کرد اما در بین راه ابن اشعث خودکشی نمود<ref>مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، ص۹۲۲</ref>. تعداد جنگ‌هایی که بین سپاه حجاج و ابن اشعث رخ داده است بالغ بر هشتاد جنگ بود<ref>گردیزی، ابوسعید عبدالحی بن ضحاک، تاریخ گردیزی، تحقیق عبدالحی حبیبی، ص۲۴۶</ref>. [[شورش]] او بر علیه حجاج و [[بنی امیه]] از مهم‌ترین [[شورش‌ها]] بود که باعث متحمل شدن خسارات فراوانی به بدنه [[خاندان]] بنی امیه گردید. در مورد اهمیت [[جنگ]] او گفته شده که بعد از [[صفین]] مهمترین [[جنگی]] بوده که در [[تاریخ اسلام]] روی داده است<ref>مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۲۹۴</ref>. این [[جنگ‌ها]] که برخی آن را از صفین بزرگتر و هولناکترین جنگ عنوان می‌کنند<ref>مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۲۹۴</ref>. آخرین [[شورش]] جدی بود که در دوره [[حجاج]] رخ داد که علاوه بر [[سیاسی]] بودن این [[قیام]]، باید آن را [[دینی]] نیز تلقی نمود؛ چراکه گروه‌ها و فرقه‌های مختلفی در این [[نبرد]] حضور داشتند و با وجود تعداد زیاد قراء در این جنگ، به این نظریه رنگ بیشتری می‌بخشد. بعد از فرار [[ابن اشعث]] به سیستان، [[نهضت]] او به صورت کامل خاموش نشد و [[مردم]] با [[عبدالرحمن بن عباس]] که به رام کننده استران ملقب بود [[بیعت]] کردند که بعد از مدت کوتاهی [[شکست]] خوردند و عبدالرحمن بن عباس نیز گریخت<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، ص۵۰۴</ref>. او نیز ابتدا به [[فارس]] و از آنجا به [[هند]] رفت و در همانجا درگذشت،<ref>دینوری، ابن قتیبه، امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، ترجمه سید ناصر طباطبایی، ص۲۶۴</ref> و به این ترتیب قیام ابن اشعث به کلی خاموش شد.<ref>[[سید مرتضی میرتبار|میرتبار، سید مرتضی]]، [[قیام‌های والیان بنی امیه (مقاله)|قیام‌های والیان بنی امیه]].</ref>.
 
==شرکت در جنگ جماجم==
در این [[جنگ]] بعد از مدتی که از [[نبرد]] گذشت، [[سپاه اموی]] بر آنان [[برتری]] یافت که منجر به فرار [[سپاه]] [[ابن اشعث]] شد که [[عبدالرحمن]] با سخنانش و نقل ماجرایی از [[امام علی]]، مانع فرار آنان شد و باعث [[پایداری]] آنان در این جنگ شد<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۳۵۷، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷</ref>.
 
در این جنگ، یکی از [[اعراف]] به نزد [[حجاج]] رفت و گفت که [[قادر]] است به پشت سپاه عبدالرحمن برود و با دستور حجاج به این کار دست زد؛ اما با [[شکست]] مواجه شد و بعد عبدالرحمن با سپاهش، [[لشکرگاه]] حجاج را [[غارت]] کرد؛ اما نیمه‌شب مورد شبیه [[خون]] [[دشمن]] قرار گرفتند و سپاه عبدالرحمن از هم پاشید و بسیاری در این جریان در دجیل [[غرق]] شده و بسیاری کشته شدند و خود عبدالرحمن نیز در این جریان به [[شهادت]] رسید.<ref>ابن خلدون، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۶۳ ـ ۶۴، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۸</ref>.<ref>[[سید مرتضی میرتبار|میرتبار، سید مرتضی]]، [[عبدالرحمن بن ابی‌لیلی (مقاله)|عبدالرحمن بن ابی‌لیلی]].</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
*[[عبدالرحمن بن اشعث]]
* [[عبدالرحمن بن اشعث]]
{{پایان مدخل‌های وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:13681302.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]
# [[پرونده:IM010499.jpg|22px]] [[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|'''کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی''']]
# [[پرونده:13681302.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:دیر جماجم]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:کوفه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۲

آشنایی اجمالی

«دیر جماجم» محلی واقع در بیرون کوفه بوده است. بر پایه گزارشی، سبب نام‌گذاری دیر جماجم (جمجمه‌ها) جنگی بود که میان ایاد و بهراء القین درگرفت که در آن، گروهی از ایاد کشته شدند و اجساد کشته‌های ایاد در این دیر دفن شد و بعدها که مردمان آنجا را حفر کردند، به جمجمه‌هایی برخوردند. همچنین آمده است که بلال الرماح بن محرز ایادی گروهی از ایرانیان را کشت و سر آنان را در دیر نصب کرد و از این رو، این مکان به دیر جماجم مشهور شد[۱]. از آن پس، به فرمان پادشاه ایران، آنان به تکریت، شهری کهن کنار رود دجله، رانده شدند[۲].[۳].

یاقوت می‌گوید: جمجمه چاهی است که در شوره‌زار حفر می‌شود، پس می‌تواند به این دلیل نامگذاری شده باشد. ابوالفرج اصفهانی می‌گوید: دیر الجماجم بیرون کوفه در راهی است که به بصره می‌رود و یاقوت می‌گوید: در هفت فرسخی کوفه است. هیثم بن عدی می‌گوید: «دیر اعور» همان «دیر جماجم» است[۴].[۵]

واقعه موسوم به «دیر جماجم»، واپسین باری است که منابع و متون تاریخی از نقش نخع در تحولات قرن نخست هجری سخن به میان آورده‌اند. عبدالرحمن بن اشعث بن قیس کندی که پیشتر از سردار دولت اموی بود، امیر عراق و خلیفه اموی را خلع نمود و برای مدتی امور قسمت‌هایی از ایران و عراق به دست گرفت. این امر، مورد توجه برخی از بزرگان و مشاهیر علمی و مذهبی عراق قرار گرفت از این رو به او پیوستند و با او همراه شدند. تا اینکه سرانجام، ابن اشعث و سپاهیانش در مقابل حجاج بن یوسف ثقفی در نبرد دیر جماجم شکست خوردند و ابن اشعث در این واقعه کشته شد[۶].[۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲.
  2. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۵.
  3. الهی‌زاده، محمد حسن، ایاد.
  4. مقاله منطقة الکوفه، (به نقل از فتوح البلدان، التنبیه و الاشراف، البلدان ابن فقیه و معجم البلدان).
  5. رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی ص ۱۳۰.
  6. ابن‌اعثم، احمد (م ۳۱۴)، الفتوح، تحقیق على شیرى، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، ۱۴۱۱، ج۷، ص۹۱-۹۳.
  7. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.