←آیه ۸۸ سوره یونس
(۳۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
'''عصمت حضرت موسی {{ع}}''' به معنای مصونیت ایشان از هر [[گناه]] و [[خطا]] و اشتباهی است. به طور کلی عصمت حضرت موسی{{ع}} با استناد به براهین عقلی و [[ادله]] [[نقلی]] که در اثبات عصمت سایر انبیا از آنها بهره گرفته میشود قابل اثبات است. به عنوان نمونه [[برهان حفظ شریعت]]، [[برهان لطف]]، [[برهان تسلسل]]، [[برهان]] [[وجوب]] [[اطاعت از پیامبر]]، برخی از براهین عقلی عصمت آن حضرت هستند. همچنین است استناد به آیات و روایاتی که در آنها خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسانهای برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، | '''عصمت حضرت موسی {{ع}}''' به معنای مصونیت ایشان از هر [[گناه]] و [[خطا]] و اشتباهی است. به طور کلی عصمت حضرت موسی{{ع}} با استناد به براهین عقلی و [[ادله]] [[نقلی]] که در اثبات عصمت سایر انبیا از آنها بهره گرفته میشود قابل اثبات است. به عنوان نمونه [[برهان حفظ شریعت]]، [[برهان لطف]]، [[برهان تسلسل]]، [[برهان]] [[وجوب]] [[اطاعت از پیامبر]]، برخی از براهین عقلی عصمت آن حضرت هستند. همچنین است استناد به آیات و روایاتی که در آنها خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسانهای برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند. | ||
== معناشناسی [[عصمت]] == | == معناشناسی [[عصمت]] == | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
== ادله اثبات عصمت حضرت موسی{{ع}} == | == ادله اثبات عصمت حضرت موسی{{ع}} == | ||
=== براهین عقلی === | === براهین عقلی === | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)| دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟]]'''{{پایان}} | |||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |||
{{اصلی|اثبات عصمت پیامبران در کلام اسلامی}} | {{اصلی|اثبات عصمت پیامبران در کلام اسلامی}} | ||
از آنجا که [[حضرت موسی]]{{ع}} یکی از [[انبیای الهی]] است؛ لذا میتوان جهت [[اثبات عصمت]] آن حضرت به همان براهین عقلی که [[متکلمان]] در [[اثبات عصمت انبیا]] به آنها استناد کردهاند، استناد نمود که بارزترین آنها عبارتاند از: [[برهان امتناع تسلسل]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[امیر دیوانی]]؛ [[محمد سعیدی مهر]]؛ [[علی رضا امینی]] و [[محسن جوادی]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی ج۲]]، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>، برهان لزوم هدایت بشر، برهان نقض غرض<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۳.</ref>، [[برهان]] وجوب اطاعت از معصوم<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>، [[برهان حفظ شریعت]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> برهان لزوم اطمینان<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳؛ [[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>، [[برهان لطف]]<ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref> و غیره. | از آنجا که [[حضرت موسی]]{{ع}} یکی از [[انبیای الهی]] است؛ لذا میتوان جهت [[اثبات عصمت]] آن حضرت به همان براهین عقلی که [[متکلمان]] در [[اثبات عصمت انبیا]] به آنها استناد کردهاند، استناد نمود که بارزترین آنها عبارتاند از: [[برهان امتناع تسلسل]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[امیر دیوانی]]؛ [[محمد سعیدی مهر]]؛ [[علی رضا امینی]] و [[محسن جوادی]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی ج۲]]، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>، برهان لزوم هدایت بشر، برهان نقض غرض<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۳.</ref>، [[برهان]] وجوب اطاعت از معصوم<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>، [[برهان حفظ شریعت]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> برهان لزوم اطمینان<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳؛ [[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>، [[برهان لطف]]<ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref> و غیره. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۶: | ||
=== ادله نقلی === | === ادله نقلی === | ||
==== ادله قرآنی ==== | ==== ادله قرآنی ==== | ||
در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسانهای برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)| دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |||
در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسانهای برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند. کلیت این [[آیات]] شامل [[حضرت موسی]]{{ع}} نیز شده و بر اساس آنها، [[عصمت]] آن حضرت نیز ثابت میگردد. | |||
===== عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]] ===== | ===== عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]] ===== | ||
به عنوان نمونه [[خدای متعال]] در آیهای خطاب به شيطان مىفرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ}}<ref>«قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>. فراز: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ}}، نكره در سياق نفى و مفيد عموم است، در نتيجه هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از [[بندگان]] حقيقى [[خداوند]] را منتفی میکند. از طرفی عمومیت این فراز از [[آیه]]، قرینه است بر اینکه مراد از «[[عبادی]]»، صرفا بندگان [[خالص]] و [[حقیقی]] خداوند است و نه گنهکاران یا کسانی که در [[زندگی]] خویش مرتکب برخی [[گناهان]] شدهاند. با این بیان، مراد از اثر، اعم از [[ارتکاب معاصی]]، خطا، اشتباه و نسیان است که از تأثیر [[وسوسههای ابلیس]] نشأت میگیرد. بدیهی است که انتفای اثر صرفا به معنای [[نفی]] تأثیر [[وسوسه]] در [[عبادالله]] است و نه نفی خروج ایشان از دایره وسوسههای ابلیس. همین معنا در آیه دیگری از [[قرآن کریم]] و با بیان دیگر نیز آمده و تسلط شیطان بر مؤمنانی که به [[خدا]] [[توکل]] میکنند را نفی نموده است که حقیقت عصمت را در بندگان | به عنوان نمونه [[خدای متعال]] در آیهای خطاب به شيطان مىفرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ}}<ref>«قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>. فراز: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ}}، نكره در سياق نفى و مفيد عموم است، در نتيجه هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از [[بندگان]] حقيقى [[خداوند]] را منتفی میکند. از طرفی عمومیت این فراز از [[آیه]]، قرینه است بر اینکه مراد از «[[عبادی]]»، صرفا بندگان [[خالص]] و [[حقیقی]] خداوند است و نه گنهکاران یا کسانی که در [[زندگی]] خویش مرتکب برخی [[گناهان]] شدهاند. با این بیان، مراد از اثر، اعم از [[ارتکاب معاصی]]، خطا، اشتباه و نسیان است که از تأثیر [[وسوسههای ابلیس]] نشأت میگیرد. بدیهی است که انتفای اثر صرفا به معنای [[نفی]] تأثیر [[وسوسه]] در [[عبادالله]] است و نه نفی خروج ایشان از دایره وسوسههای ابلیس. همین معنا در آیه دیگری از [[قرآن کریم]] و با بیان دیگر نیز آمده و تسلط شیطان بر مؤمنانی که به [[خدا]] [[توکل]] میکنند را نفی نموده است که حقیقت عصمت را در بندگان واقعی خدا، [[ثابت]] مینماید<ref>سوره نحل، آیات ۹۹ و ۱۰۰.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref> | ||
===== اصطفای الهی پیامبران ===== | ===== اصطفای الهی پیامبران ===== | ||
خط ۳۵: | خط ۳۹: | ||
===== امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]] ===== | ===== امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]] ===== | ||
[[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس | [[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس قواعد [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است.؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمیشود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، نسیان، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر مکلفین به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>. | ||
===== معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی [[حسنه]] ===== | ===== معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی [[حسنه]] ===== | ||
خط ۴۶: | خط ۵۰: | ||
===== آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند ===== | ===== آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند ===== | ||
در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمیجویند و آنان به فرمان وی کار میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که نقض [[امانتداری]] | در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمیجویند و آنان به فرمان وی کار میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که نقض [[امانتداری]] فرشته وحی محسوب میشود، نقض [[امانتداری]] [[پیامبران]] هم خواهد بود<ref>ر. ک: [[رحمتالله احمدی|احمدی، رحمتالله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۱۹ - ۲۲۱. </ref>. | ||
==== ادله روایی ==== | ==== ادله روایی ==== | ||
خط ۵۹: | خط ۶۳: | ||
=== [[آیه]] ۱۵ [[سوره قصص]] === | === [[آیه]] ۱۵ [[سوره قصص]] === | ||
{{ | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۱۵ و ۱۶ سوره قصص بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۱۵ و ۱۶ سوره قصص بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |||
یکی از وقایعی که در زندگانی [[حضرت موسی]]{{ع}} اتفاق افتاده، داستان کشته شدن یکی از [[فرعونیان]] به دست آن حضرت بوده است. در این جریان [[حضرت موسی]]{{ع}} در حین درگیری یکی از [[بنیاسرائیل]] با یکی از [[فرعونیان]] در مقام [[دفاع]] و رفع [[ستم]] از بنیاسرائیلی، با زدن مشت موجب شد آن [[مرد]] مصری بر [[زمین]] بیفتد و بمیرد. هنگامی که [[فرعون]] با [[آگاهی]] از این حادثه در صدد تعقیب [[موسی]]{{ع}} برآمد، وی به سوی [[مدین]] فرار کرد<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص۲۲۹.</ref>. [[قرآن کریم]] در این باره میفرماید: {{متن قرآن|وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ}}<ref>«و هنگام بیخبری مردم وارد شهر شد و در آن دو مرد را یافت یکی از گروه خویش و دیگری از دشمنانش که با هم کارزار میکردند؛ آنکه از گروه (خود) او بود در برابر آنکه از دشمنانش بود از وی یاری خواست، پس موسی مشتی بر او زد که او را کشت، (موسی) گفت: این از کار شیطان است که او دشمن گمراهکننده آشکاری است» سوره قصص، آیه ۱۵.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۶۷.</ref> | یکی از وقایعی که در زندگانی [[حضرت موسی]]{{ع}} اتفاق افتاده، داستان کشته شدن یکی از [[فرعونیان]] به دست آن حضرت بوده است. در این جریان [[حضرت موسی]]{{ع}} در حین درگیری یکی از [[بنیاسرائیل]] با یکی از [[فرعونیان]] در مقام [[دفاع]] و رفع [[ستم]] از بنیاسرائیلی، با زدن مشت موجب شد آن [[مرد]] مصری بر [[زمین]] بیفتد و بمیرد. هنگامی که [[فرعون]] با [[آگاهی]] از این حادثه در صدد تعقیب [[موسی]]{{ع}} برآمد، وی به سوی [[مدین]] فرار کرد<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص۲۲۹.</ref>. [[قرآن کریم]] در این باره میفرماید: {{متن قرآن|وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ}}<ref>«و هنگام بیخبری مردم وارد شهر شد و در آن دو مرد را یافت یکی از گروه خویش و دیگری از دشمنانش که با هم کارزار میکردند؛ آنکه از گروه (خود) او بود در برابر آنکه از دشمنانش بود از وی یاری خواست، پس موسی مشتی بر او زد که او را کشت، (موسی) گفت: این از کار شیطان است که او دشمن گمراهکننده آشکاری است» سوره قصص، آیه ۱۵.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۶۷.</ref> | ||
خط ۶۶: | خط ۷۱: | ||
[[حضرت موسی]]{{ع}} کشتن آن مصری را کاری [[شیطانی]] خوانده و با اعتراف به [[ظلم]] خویشتن از [[خداوند]] [[طلب مغفرت]] و [[آمرزش]] میکند. از سوی دیگر، هنگامی که [[خداوند]] به وی مأموریت داد تا با رفتن به نزد [[فرعون]] و [[فرعونیان]] آنها را به [[توحید]] [[دعوت]] کند، آن حضرت از ارتکاب «[[ذنب]]» در مورد آنها [[سخن]] گفت: {{متن قرآن|وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ}}<ref>«و در چشم آنان به گردن من گناهی است که میهراسم مرا بکشند» سوره شعراء، آیه ۱۴.</ref>. | [[حضرت موسی]]{{ع}} کشتن آن مصری را کاری [[شیطانی]] خوانده و با اعتراف به [[ظلم]] خویشتن از [[خداوند]] [[طلب مغفرت]] و [[آمرزش]] میکند. از سوی دیگر، هنگامی که [[خداوند]] به وی مأموریت داد تا با رفتن به نزد [[فرعون]] و [[فرعونیان]] آنها را به [[توحید]] [[دعوت]] کند، آن حضرت از ارتکاب «[[ذنب]]» در مورد آنها [[سخن]] گفت: {{متن قرآن|وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ}}<ref>«و در چشم آنان به گردن من گناهی است که میهراسم مرا بکشند» سوره شعراء، آیه ۱۴.</ref>. | ||
[[فرعون]] نیز هنگام | [[فرعون]] نیز هنگام دیدار با [[موسی]]{{ع}} به این [[اقدام]] او اشاره کرد و آن حضرت خود را در آن [[زمان]] از «[[ضالین]]» خواند: {{متن قرآن|وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنْتَ مِنَ الْكَافِرِينَ * قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ}}<ref>«و (آن) کار خود را که کردی، کردی و تو از ناسپاسانی * گفت: آن را هنگامی کردم که از ناآگاهان بودم» سوره شعراء، آیه ۱۹-۲۰.</ref>. | ||
شماری با استناد به [[آیات]] یاد شده به مواردی چون [[ظلم]]، [[ذنب]] و [[ضلالت]] [[حضرت | شماری با استناد به [[آیات]] یاد شده به مواردی چون [[ظلم]]، [[ذنب]] و [[ضلالت]] [[حضرت موسی]]{{ع}} اشاره کردهاند و معتقدند که ممکن است [[انبیا]] پیش از بعثت [[مرتکب گناه]] شده و در [[ضلالت]] و [[گمراهی]] بوده باشند<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص۲۲۹.</ref>. روشن است که این [[آیات]] بر [[لغزش]] و خطایی بزرگ از آن حضرت حکایت دارد که با [[عصمت]] ایشان ناسازگار است. | ||
'''پاسخ به شبهه''' | '''پاسخ به شبهه''' | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۶: | ||
=== آیه ۱۶ سوره قصص === | === آیه ۱۶ سوره قصص === | ||
{{ | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۱۵ و ۱۶ سوره قصص بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۱۵ و ۱۶ سوره قصص بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |||
'''تبیین [[شبهه]]''' | '''تبیین [[شبهه]]''' | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۳۵: | ||
=== آیه ۱۴۳ سوره اعراف === | === آیه ۱۴۳ سوره اعراف === | ||
{{ | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۱۴۳ سوره اعراف با عصمت حضرت موسی منافات دارد؟ (پرسش)| آیا آیه ۱۴۳ سوره اعراف با عصمت حضرت موسی منافات دارد؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |||
'''تبیین شبهه''' | '''تبیین شبهه''' | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۶۴: | ||
=== آیات ۶۱ تا ۶۳ سوره کهف === | === آیات ۶۱ تا ۶۳ سوره کهف === | ||
{{ | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۶۳ سوره کهف بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۶۳ سوره کهف بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |||
برخی با استناد به پارهای از [[آیات قرآنی]]، [[عصمت]] آن حضرت را زیر سوال برده و معتقدند به نص قرآن آن حضرت دچار [[فراموشی]] شده و [[فراموشی]] با [[عصمت]] ناسازگار است. [[آیات]] ۶۱ تا ۶۳ [[سوره کهف]] شاهدی بر مدعای این گروه آورده شده است. [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا* فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا* قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلاَّ الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا}}<ref>«پس هنگامی که به محل برخورد دو دریا رسیدند، ماهی خود را [که برای خوردن فراهم کرده بودند] از یاد بردند، [آن] ماهی راه خود را [به طور سرازیر] در دریا پیش گرفت.* پس چون که از آن مکان بگذشتند موسی به شاگردش گفت: چاشت ما را بیاور که ما در این سفر رنج بسیار دیدیم.* وی گفت: در نظر داری آنجا که بر سر سنگی منزل گرفتیم؟ من (آنجا) ماهی را فراموش کردم و آن را جز شیطان از یادم نبرد و شگفت آنکه ماهی بریان راه دریا گرفت و برفت». سوره کهف، آیات ۶۱ تا ۶۳.</ref>. | برخی با استناد به پارهای از [[آیات قرآنی]]، [[عصمت]] آن حضرت را زیر سوال برده و معتقدند به نص قرآن آن حضرت دچار [[فراموشی]] شده و [[فراموشی]] با [[عصمت]] ناسازگار است. [[آیات]] ۶۱ تا ۶۳ [[سوره کهف]] شاهدی بر مدعای این گروه آورده شده است. [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا* فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا* قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلاَّ الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا}}<ref>«پس هنگامی که به محل برخورد دو دریا رسیدند، ماهی خود را [که برای خوردن فراهم کرده بودند] از یاد بردند، [آن] ماهی راه خود را [به طور سرازیر] در دریا پیش گرفت.* پس چون که از آن مکان بگذشتند موسی به شاگردش گفت: چاشت ما را بیاور که ما در این سفر رنج بسیار دیدیم.* وی گفت: در نظر داری آنجا که بر سر سنگی منزل گرفتیم؟ من (آنجا) ماهی را فراموش کردم و آن را جز شیطان از یادم نبرد و شگفت آنکه ماهی بریان راه دریا گرفت و برفت». سوره کهف، آیات ۶۱ تا ۶۳.</ref>. | ||
'''پاسخ نخست: [[لغزش]] نبودن این گونه [[فراموشی]]''': | '''پاسخ نخست: [[لغزش]] نبودن این گونه [[فراموشی]]''': نسیان در موارد معینی که متعلق آن امر مهمی نباشد و به حدی هم تکرار نشود که مایه سلب اعتماد گردد، هیچ خدشهای بر [[عصمت]] وارد نمیسازد. این مورد را میتوان از موارد اینگونه نسیان دانست. البته نسیان شخص همراه [[حضرت موسی]] {{ع}} به [[شیطان]] نسبت داده شده است و باید این تصرف را همچون تصرف شیطان در [[حضرت ایوب]] {{ع}} دانست {{متن قرآن|...أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ}}<ref>«و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است» سوره ص، آیه ۴۱.</ref> که هیچگونه تأثیری در امر [[نبوت]] ندارد<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۶، ص۱۲۲.</ref>. | ||
'''پاسخ دوم: نسبت فراموشی به موسی {{ع}} از باب تغلیب''': نسبت دادن فراموشی به حضرت موسی {{ع}} از باب تغلیب است؛ چون ماهی غذای هر دو نفر بود، ولی تنها یوشع آوردن ماهی را بر عهده داشت. پس در حقیقت حضرت موسی {{ع}} دچار هیچگونه فراموشی نشده است. گرچه هیچ [[دلیل عقلی]] این نوع فراموشی را از [[پیامبران]] [[نفی]] نمیکند، به [[اتفاق نظر]] تمام [[مسلمانان]]، پیامبران در رساندن [[پیام الهی]] دچار فراموشی نمیشوند؛ چراکه از نوعی [[بینش]] ذاتی و [[آگاهی]] درونی، شبیه آنچه برای [[انسان]] به حالت ملکه نفسانی در میآید، برخوردارند که به سبب آن [[فراموشی]] در مورد آنان بیمعناست؛ زیرا در این [[بینش]] ویژه، میان امور مربوط به [[وحی]] و غیر آن تفاوتی نخواهد بود<ref>ر.ک: محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۴، ص۳۶۰.</ref>. پس باید گفت [[پیامبران]] از فراموش کردن نیز مصوناند. | '''پاسخ دوم: نسبت فراموشی به موسی {{ع}} از باب تغلیب''': نسبت دادن فراموشی به حضرت موسی {{ع}} از باب تغلیب است؛ چون ماهی غذای هر دو نفر بود، ولی تنها یوشع آوردن ماهی را بر عهده داشت. پس در حقیقت حضرت موسی {{ع}} دچار هیچگونه فراموشی نشده است. گرچه هیچ [[دلیل عقلی]] این نوع فراموشی را از [[پیامبران]] [[نفی]] نمیکند، به [[اتفاق نظر]] تمام [[مسلمانان]]، پیامبران در رساندن [[پیام الهی]] دچار فراموشی نمیشوند؛ چراکه از نوعی [[بینش]] ذاتی و [[آگاهی]] درونی، شبیه آنچه برای [[انسان]] به حالت ملکه نفسانی در میآید، برخوردارند که به سبب آن [[فراموشی]] در مورد آنان بیمعناست؛ زیرا در این [[بینش]] ویژه، میان امور مربوط به [[وحی]] و غیر آن تفاوتی نخواهد بود<ref>ر.ک: محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۴، ص۳۶۰.</ref>. پس باید گفت [[پیامبران]] از فراموش کردن نیز مصوناند. | ||
خط ۱۷۳: | خط ۱۸۱: | ||
[[سید محسن امین]] موضوع عصمت از هرگونه لغزش در [[امور شرعی]] و غیر [[شرعی]] را به عنوان [[اعتقاد شیعه]] مطرح میکند<ref>{{عربی|اعتقادهم في الانبياء... انهم معصومون... عن السهو والنسيان في الشرعيات وغيرها}}؛ (سید محسن امین، اعیان الشیعه، تحقیق حسن الامین، ج۱، ص۱۰۷). وی در عبارتی دیگر، عصمت را تنها در ترک گناه معرفی کرده است؛ در آنجا (صفحه ۶۳) در مقام پاسخ به اظهارات احمد امین مینویسد: عصمت علم غیب نیست، بلکه پاک بودن از گناه است؛ اما جملهای که در متن نقل شد، پس از این قرار دارد. ثانیاً آن جمله را به عنوان اعتقاد شیعه بیان کرده است.</ref>. در پارهای از کتب [[کلامی]] برای [[اثبات]] این دیدگاه به [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] [[استدلال]] شده و [[ادله]] دیدگاه مخالف در بوته نقد نهاده شده است<ref>ر.ک: جعفر سبحانی، الالهیات، به قلم حسن محمد مکی العاملی، ج۳، ص۱۹۱.</ref>. از جمله ادله این است که [[معصومان]] با چهره [[واقعی]] موجودات در ارتباطاند و در این صورت وقوع [[اشتباه]] بیمورد خواهد بود. [[پیامبران الهی]]، با [[واقعیت]] هستی ارتباط و اتصال درونی دارند و در متن واقعیت اشتباه فرض نمیشود؛ مثلاً اگر ما صد دانه [[تسبیح]] را در ظرفی بریزیم و باز صد دانه دیگر را، و این عمل را صد بار تکرار کنیم، ممکن است ذهن ما اشتباه کند؛ اما محال است که خود واقعیت اشتباه کند. پس انسانهایی که از نظر [[آگاهیها]] در متن جریان واقعیت قرار میگیرند، از هرگونه اشتباهی مصون و [[معصوم]] خواهند بود<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۶۱.</ref>. به دیگر سخن، واقعیت [[عصمت]] در این امور، [[علم گسترده]] و [[استوار]] فرد معصوم به [[جهان]] و اشیاست که هرگز [[غفلت]] و اشتباه در آن رخ نمیدهد و چهره واقعی عمل از او پنهان نمیشود<ref>ر.ک: جعفر سبحانی، منشور جاوید، ص۱۸.</ref>. | [[سید محسن امین]] موضوع عصمت از هرگونه لغزش در [[امور شرعی]] و غیر [[شرعی]] را به عنوان [[اعتقاد شیعه]] مطرح میکند<ref>{{عربی|اعتقادهم في الانبياء... انهم معصومون... عن السهو والنسيان في الشرعيات وغيرها}}؛ (سید محسن امین، اعیان الشیعه، تحقیق حسن الامین، ج۱، ص۱۰۷). وی در عبارتی دیگر، عصمت را تنها در ترک گناه معرفی کرده است؛ در آنجا (صفحه ۶۳) در مقام پاسخ به اظهارات احمد امین مینویسد: عصمت علم غیب نیست، بلکه پاک بودن از گناه است؛ اما جملهای که در متن نقل شد، پس از این قرار دارد. ثانیاً آن جمله را به عنوان اعتقاد شیعه بیان کرده است.</ref>. در پارهای از کتب [[کلامی]] برای [[اثبات]] این دیدگاه به [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] [[استدلال]] شده و [[ادله]] دیدگاه مخالف در بوته نقد نهاده شده است<ref>ر.ک: جعفر سبحانی، الالهیات، به قلم حسن محمد مکی العاملی، ج۳، ص۱۹۱.</ref>. از جمله ادله این است که [[معصومان]] با چهره [[واقعی]] موجودات در ارتباطاند و در این صورت وقوع [[اشتباه]] بیمورد خواهد بود. [[پیامبران الهی]]، با [[واقعیت]] هستی ارتباط و اتصال درونی دارند و در متن واقعیت اشتباه فرض نمیشود؛ مثلاً اگر ما صد دانه [[تسبیح]] را در ظرفی بریزیم و باز صد دانه دیگر را، و این عمل را صد بار تکرار کنیم، ممکن است ذهن ما اشتباه کند؛ اما محال است که خود واقعیت اشتباه کند. پس انسانهایی که از نظر [[آگاهیها]] در متن جریان واقعیت قرار میگیرند، از هرگونه اشتباهی مصون و [[معصوم]] خواهند بود<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۶۱.</ref>. به دیگر سخن، واقعیت [[عصمت]] در این امور، [[علم گسترده]] و [[استوار]] فرد معصوم به [[جهان]] و اشیاست که هرگز [[غفلت]] و اشتباه در آن رخ نمیدهد و چهره واقعی عمل از او پنهان نمیشود<ref>ر.ک: جعفر سبحانی، منشور جاوید، ص۱۸.</ref>. | ||
'''پاسخ چهارم: | '''پاسخ چهارم: نسیان به معنای ترک گفتن''': نسیان به معنای ترک است؛ همانگونه که در [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ}}<ref>«و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵.</ref> به این معنا [[تفسیر]] شده است. [[حضرت موسی]] {{ع}} از [[حضرت خضر]] {{ع}} درخواست میکند او را در مورد کاری که ترک کرده است، بازخواست نکند: {{متن قرآن|لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ}}<ref>«(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳.</ref><ref>ر.ک: سید مرتفی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۲۱.</ref>، یعنی [[تعهد]] خود را ترک کردم و شما در این امر بر من سخت نگیرید و امیدوارم بتوانم [[صبر]] کنم؛ نه اینکه سعی میکنم مورد [[عهد]] خود را به یاد بسپارم و آن را فراموش نکنم<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۶، ص۱۲۲.</ref>. | ||
در نقد این پاسخ میتوان گفت اولاً | در نقد این پاسخ میتوان گفت اولاً نسیان گرچه در لغت به معنای ترک آمده است<ref>ر.ک: احمد بن محمد فیومی مقری، المصباح المنیر، ص۶۰۴.</ref>، معنای متداولتر آن همان [[فراموشی]] است؛ تا آنجا که برخی لغتشناسان بنام، در معنای نسیان همان فراموشی را مطرح، و معنای ترک را در حد اشاره ذکر کردهاند<ref>{{عربی|نسي فلان شيئا كان يذكره}}؛ (خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، ج۲، ص۱۷۸۸). {{عربی|النسيان... ضد الذكر والحفظ... فلما كان النسيان ضربا من الترك وضعه موضعه... النسيان الترك}} (محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۲۲).</ref>. در [[المیزان]]، معنای فراموشی ظاهرتر است<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۳۴۴.</ref>. | ||
پس در این مورد، معنای فراموشی ظهور بیشتری دارد<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۷، ص۱۲۷.</ref>؛ برخلاف [[آیه]] ۱۱۵ [[سوره طه]] که این چنین نیست؛ چراکه [[حضرت آدم]] {{ع}} [[پیمان الهی]] را در مورد نخوردن از درخت ممنوع فراموش نکرده بود، ولی چون به آن بیاعتنایی کرد، تعبیر فراموشی به کار رفته است<ref>به نقل از: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۷، ص۱۲۷.</ref>. اما در این آیه، [[شاهد]] و قرینهای بر معنای ترک وجود ندارد؛ | پس در این مورد، معنای فراموشی ظهور بیشتری دارد<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۷، ص۱۲۷.</ref>؛ برخلاف [[آیه]] ۱۱۵ [[سوره طه]] که این چنین نیست؛ چراکه [[حضرت آدم]] {{ع}} [[پیمان الهی]] را در مورد نخوردن از درخت ممنوع فراموش نکرده بود، ولی چون به آن بیاعتنایی کرد، تعبیر فراموشی به کار رفته است<ref>به نقل از: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۷، ص۱۲۷.</ref>. اما در این آیه، [[شاهد]] و قرینهای بر معنای ترک وجود ندارد؛ | ||
خط ۱۸۱: | خط ۱۸۹: | ||
ثانیاً این [[تفسیر]] با ظاهر [[آیه شریفه]] ناسازگار است؛ زیرا در این آیه، عامل فراموشی، [[شیطان]] معرفی شده است، ولی در آیه {{متن قرآن|لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ}}، سخن از گذشت و بازخواست نکردن به میان آمده است که این توجیه را مردود میسازد. پس باید گفت این نسیان از نوع نسیان مذموم است، نه انصراف [[ممدوح]]؛ و لحن توجیه، تنها با انصراف ممدوح همخوان است. | ثانیاً این [[تفسیر]] با ظاهر [[آیه شریفه]] ناسازگار است؛ زیرا در این آیه، عامل فراموشی، [[شیطان]] معرفی شده است، ولی در آیه {{متن قرآن|لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ}}، سخن از گذشت و بازخواست نکردن به میان آمده است که این توجیه را مردود میسازد. پس باید گفت این نسیان از نوع نسیان مذموم است، نه انصراف [[ممدوح]]؛ و لحن توجیه، تنها با انصراف ممدوح همخوان است. | ||
'''پاسخ پنجم: نسیان به معنای تأخیر انداختن''': | '''پاسخ پنجم: نسیان به معنای تأخیر انداختن''': نسیان در این مورد به معنای تأخیر آمده است. در [[دعا]] گفته شده است: {{متن حدیث|أَنسَأَ اللّهُ أَجَلَكَ}}؛ «[[خداوند]] [[اجل]] تو را به تأخیر اندازد». [[حضرت موسی]] {{ع}} و هم سفرش هنگام عبور از [[صخره]]، حمل ماهی را به تأخیر انداختند<ref>ر.ک: محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۱۳.</ref>. | ||
ایراد این پاسخ در این است که اولاً در لغت میان نسیان و تأخیر انداختن، تفاوت دیده میشود. نسیان به معنای [[فراموشی]] از ماده «نسی»، و تأخیر از ماده «نسأ» گرفته شده است؛ مانند: {{متن قرآن|إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ...}}<ref>«بیگمان واپس افکندن (ماههای حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده میشوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام میشمارند تا با شمار ماههایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال میگ» سوره توبه، آیه ۳۷.</ref> که همان تأخیر انداختن پارهای از [[ماههای قمری]] به ماهی دیگر است<ref>ر.ک: حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده «نسأ»؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۱۴.</ref>؛ ثانیاً این پاسخ در [[آیه]] {{متن قرآن|لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ}} کاربرد نخواهد داشت؛ زیرا در این آیه سخن از تأخیر نیست، بلکه سخن از عهدی است که فراموش شده است<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۶۷-۲۷۴.</ref>. | ایراد این پاسخ در این است که اولاً در لغت میان نسیان و تأخیر انداختن، تفاوت دیده میشود. نسیان به معنای [[فراموشی]] از ماده «نسی»، و تأخیر از ماده «نسأ» گرفته شده است؛ مانند: {{متن قرآن|إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ...}}<ref>«بیگمان واپس افکندن (ماههای حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده میشوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام میشمارند تا با شمار ماههایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال میگ» سوره توبه، آیه ۳۷.</ref> که همان تأخیر انداختن پارهای از [[ماههای قمری]] به ماهی دیگر است<ref>ر.ک: حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده «نسأ»؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۱۴.</ref>؛ ثانیاً این پاسخ در [[آیه]] {{متن قرآن|لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ}} کاربرد نخواهد داشت؛ زیرا در این آیه سخن از تأخیر نیست، بلکه سخن از عهدی است که فراموش شده است<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۶۷-۲۷۴.</ref>. | ||
=== آیه ۲۰ سوره شعراء === | === آیه ۲۰ سوره شعراء === | ||
{{ | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۲۰ سوره شعراء بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۲۰ سوره شعراء بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |||
قرآن کریم در یکی از آیات خود از اعتراف حضرت موسی{{ع}} بر گمراهی خویش سخن به میان آورده و میفرماید: {{متن قرآن|قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ}}<ref>«موسی گفت: آن را در آن زمان در حالی انجام دادم که بی خبر از این واقعه بودم [که با مشت من در دفاع از مظلوم، آن مرد قبطی کشته می شود.]».</ref> روشن است که اعتراف به گمراهی با عصمت منافات دارد. | قرآن کریم در یکی از آیات خود از اعتراف حضرت موسی{{ع}} بر گمراهی خویش سخن به میان آورده و میفرماید: {{متن قرآن|قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ}}<ref>«موسی گفت: آن را در آن زمان در حالی انجام دادم که بی خبر از این واقعه بودم [که با مشت من در دفاع از مظلوم، آن مرد قبطی کشته می شود.]».</ref> روشن است که اعتراف به گمراهی با عصمت منافات دارد. | ||
خط ۲۱۲: | خط ۲۲۱: | ||
=== آیه ۳۱ سوره قصص === | === آیه ۳۱ سوره قصص === | ||
{{ | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۳۱ سوره قصص بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۳۱ سوره قصص بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |||
یکی از آیاتی که توهم عدم عصمت حضرت موسی {{ع}} را در اذهان برخی به وجود آورده، آیه ۳۱ سوره قصص است که میفرماید: {{متن قرآن|وَأَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى أَقْبِلْ وَلا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الآمِنِينَ}}<ref>«و [فرمود:] «عصاى خود را بيفكن.» پس چون ديد آن مِثْل مارى مىجنبد، پشت كرد و برنگشت. «اى موسى، پيش آى و مترس كه تو در امانى.» سوره قصص، آیه ۳۱.</ref>. | یکی از آیاتی که توهم عدم عصمت حضرت موسی {{ع}} را در اذهان برخی به وجود آورده، آیه ۳۱ سوره قصص است که میفرماید: {{متن قرآن|وَأَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى أَقْبِلْ وَلا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الآمِنِينَ}}<ref>«و [فرمود:] «عصاى خود را بيفكن.» پس چون ديد آن مِثْل مارى مىجنبد، پشت كرد و برنگشت. «اى موسى، پيش آى و مترس كه تو در امانى.» سوره قصص، آیه ۳۱.</ref>. | ||
خط ۲۴۴: | خط ۲۵۴: | ||
=== آیات ۱۰ تا ۱۳ سوره شعراء === | === آیات ۱۰ تا ۱۳ سوره شعراء === | ||
{{ | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۱۰ و ۱۳ سوره شعراء بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۱۰ و ۱۳ سوره شعراء بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |||
[[قرآن]] ماجرای واکنش [[حضرت موسی]] به [[پیامبری]] خود که با [[ترس]] از [[فرعونیان]] و تنگ شدن سینه و گرفتگی زبان [[سخن]] همراه شده و به واگذاری این منصب به [[هارون]] رسید را چنین [[نقل]] کرده و میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ* قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلا يَتَّقُونَ* قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ* وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ}}<ref>«و (یاد آر) هنگامی که خدایت به موسی ندا کرد که اینک به سوی قوم ستمکار روی آور.* به سوی قوم ستمکار فرعون که آیا باز هم نمیخواهند خدا ترس و پرهیزگار شوند؟* موسی عرض کرد: ای پروردگار، از آن میترسم که فرعونیان سخت مرا تکذیب کنند.* و (از کفر آنها) دلتنگ شوم و عقده زبانم (به هدایت آنان) باز نگردد، پس به سوی هارون (برادرم) فرست (تا با من به رسالت روانه شود)». سوره شعراء، آیات ۱۰ تا ۱۳.</ref>. برخی بر اساس ظاهر این [[آیه]] گفتهاند که این نوع واکنش، لغزشی برای آن حضرت به شمار میآید و با [[عصمت]] ناسازگار است. | [[قرآن]] ماجرای واکنش [[حضرت موسی]] به [[پیامبری]] خود که با [[ترس]] از [[فرعونیان]] و تنگ شدن سینه و گرفتگی زبان [[سخن]] همراه شده و به واگذاری این منصب به [[هارون]] رسید را چنین [[نقل]] کرده و میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ* قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلا يَتَّقُونَ* قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ* وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ}}<ref>«و (یاد آر) هنگامی که خدایت به موسی ندا کرد که اینک به سوی قوم ستمکار روی آور.* به سوی قوم ستمکار فرعون که آیا باز هم نمیخواهند خدا ترس و پرهیزگار شوند؟* موسی عرض کرد: ای پروردگار، از آن میترسم که فرعونیان سخت مرا تکذیب کنند.* و (از کفر آنها) دلتنگ شوم و عقده زبانم (به هدایت آنان) باز نگردد، پس به سوی هارون (برادرم) فرست (تا با من به رسالت روانه شود)». سوره شعراء، آیات ۱۰ تا ۱۳.</ref>. برخی بر اساس ظاهر این [[آیه]] گفتهاند که این نوع واکنش، لغزشی برای آن حضرت به شمار میآید و با [[عصمت]] ناسازگار است. | ||
خط ۲۵۴: | خط ۲۶۵: | ||
=== آیه ۱۵۵ سوره اعراف === | === آیه ۱۵۵ سوره اعراف === | ||
{{ | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۱۵۵ سوره اعراف بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۱۵۵ سوره اعراف بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |||
'''تبیین شبهه''' | '''تبیین شبهه''' | ||
خط ۲۷۴: | خط ۲۸۶: | ||
=== آیه ۱۵۱ و ۱۵۲ سوره اعراف === | === آیه ۱۵۱ و ۱۵۲ سوره اعراف === | ||
{{ | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۱۵۱ و ۱۵۲ سوره اعراف بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۱۵۱ و ۱۵۲ سوره اعراف بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |||
'''تبیین شبهه''' | '''تبیین شبهه''' | ||
خط ۳۳۶: | خط ۳۴۹: | ||
=== آیه ۸۸ سوره یونس === | === آیه ۸۸ سوره یونس === | ||
{{ | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۸۸ سوره یونس بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۸۸ سوره یونس بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | ||
از ظاهر یکی دیگر از [[آیات قرآن]]، [[اعتراض]] [[حضرت موسی]] به [[خداوند]] برداشت میشود که منافی با [[عصمت]] آن حضرت است. آنجا که میفرماید: {{متن قرآن|وَ قَالَ مُوسَى رَبَّنَا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلأهُ زِينَةً وَأَمْوَالاً فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِكَ...}} <ref>«و موسی عرض کرد: بار الها تو به فرعون و فرعونیان در حیات دنیا ملک و اموال و زیورهای بسیار بخشیدی که-پروردگارا-بدین وسیله بندگان را از راه تو گمراه کنند..». سوره یونس، آیه ۸۸.</ref>. | |تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | ||
از ظاهر یکی دیگر از [[آیات قرآن]]، [[اعتراض]] [[حضرت موسی]] به [[خداوند]] برداشت میشود که منافی با [[عصمت]] آن حضرت است. آنجا که میفرماید: {{متن قرآن|وَ قَالَ مُوسَى رَبَّنَا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلأهُ زِينَةً وَأَمْوَالاً فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِكَ...}}<ref>«و موسی عرض کرد: بار الها تو به فرعون و فرعونیان در حیات دنیا ملک و اموال و زیورهای بسیار بخشیدی که-پروردگارا-بدین وسیله بندگان را از راه تو گمراه کنند..». سوره یونس، آیه ۸۸.</ref>. | |||
'''پاسخ به شبهه''' | '''پاسخ به شبهه''' | ||
'''پاسخ نخست: نسبت [[اضلال]] به [[خدا]] با توجه به [[توحید افعالی]]''': در توجیه این [[آیه]]، از توحید افعالی بهره میجوییم. بنا بر توحید افعالی، آنچه در این [[جهان]] رخ میدهد، به [[اراده]] و [[خواست خداوند]] است: {{متن قرآن|وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى}}<ref>«پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۱۷.</ref>. پس نگاه به [[ضلالت]] و [[گمراهی]] نیز با دید توحید افعالی، راه را بر هر گونه ایرادی مسدود میسازد. | '''پاسخ نخست: نسبت [[اضلال]] به [[خدا]] با توجه به [[توحید افعالی]]''': در توجیه این [[آیه]]، از توحید افعالی بهره میجوییم. بنا بر توحید افعالی، آنچه در این [[جهان]] رخ میدهد، به [[اراده]] و [[خواست خداوند]] است: {{متن قرآن|وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى}}<ref>«پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۱۷.</ref>. پس نگاه به [[ضلالت]] و [[گمراهی]] نیز با دید توحید افعالی، راه را بر هر گونه ایرادی مسدود میسازد. این پاسخ، کامل و به دور از ایراد است. | ||
این پاسخ، کامل و به دور از ایراد است. | |||
'''پاسخ دوم: در تقدیر بودن دو واژه «لا» و «اَن» در آیه''': در این آیه، دو واژه «لا» و «ان» حذف شدهاند؛ یعنی در اصل، آیه بدین گونه بوده است: {{عربی|لئلا لیضلوا عن سبیلک}}. نظیر این نوع حذف را در آیاتی از [[قرآن]]<ref>ر.ک: {{متن قرآن|يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}} «از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر میرسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث میبرد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را میبرند و اگر (میراثبران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث میبرد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان میدارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶؛ {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ}} «ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کردهاید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.</ref> میتوان دید<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۰۹.</ref>. این [[تفسیر]] به دلیل ناهمخوانی با سیاق آیه پذیرفته نیست<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۱۱۵.</ref>. | |||
این تفسیر نقد شده است به اینکه [[ابوعلی جبائی]] که در این [[آیه]]، در تقدیر گرفتن را نوعی [[تحریف]] دانسته است، خود در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ}}<ref>«(ای آدمی!) هر نیکی به تو رسد از خداوند است و هر بدی به تو رسد از خود توست. و (ای محمّد!) ما تو را برای مردم، پیامبر فرستادهایم و خداوند، (شما را) گواه بس» سوره نساء، آیه ۷۹.</ref> مفاد آیه را استفهامی دانسته و حرف استفهام را در تقدیر گرفته است<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۷، ص۱۵۲.</ref>. پس ایراد بر خود او وارد است؛ زیرا حرف «لا» معنای جمله را از حالت [[اثبات]] به [[نفی]] تبدیل میسازد و این [[تغییر]] در معنا، از تغییری که حذف حرف استفهام به وجود میآورد، عمیقتر است و در این صورت اعتماد به [[آیات قرآن]] به چالش کشیده میشود. | این تفسیر نقد شده است به اینکه [[ابوعلی جبائی]] که در این [[آیه]]، در تقدیر گرفتن را نوعی [[تحریف]] دانسته است، خود در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ}}<ref>«(ای آدمی!) هر نیکی به تو رسد از خداوند است و هر بدی به تو رسد از خود توست. و (ای محمّد!) ما تو را برای مردم، پیامبر فرستادهایم و خداوند، (شما را) گواه بس» سوره نساء، آیه ۷۹.</ref> مفاد آیه را استفهامی دانسته و حرف استفهام را در تقدیر گرفته است<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۷، ص۱۵۲.</ref>. پس ایراد بر خود او وارد است؛ زیرا حرف «لا» معنای جمله را از حالت [[اثبات]] به [[نفی]] تبدیل میسازد و این [[تغییر]] در معنا، از تغییری که حذف حرف استفهام به وجود میآورد، عمیقتر است و در این صورت اعتماد به [[آیات قرآن]] به چالش کشیده میشود. | ||
خط ۳۶۱: | خط ۳۷۵: | ||
ایرادهای این نقد عبارتاند از: | ایرادهای این نقد عبارتاند از: | ||
اولاً در پارهای از [[آیات قرآن]]، از وضع آینده [[کافران]] و [[منافقان]] خبر داده شده است، مانند: {{متن قرآن|...سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بیگمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمیآورند» سوره بقره، آیه ۶.</ref> یا {{متن قرآن|سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ...}}<ref>«برای آنان برابر است چه برایشان آمرزش بخواهی چه نخواهی هرگز خداوند آنان را نمیآمرزد؛ بیگمان خداوند نافرمانان را راهنمایی نمیکند» سوره منافقون، آیه ۶.</ref> یا {{متن قرآن|وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ...}}<ref>«و برخی از آنان کسانی هستند که به تو گوش میدهند در حالی که بر دلهایشان پوششهایی افکندهایم تا درنیابند و در گوشهایشان سنگینییی (نهادهایم) و اگر هر نشانهای ببینند به آن ایمان نمیآورند تا آنجا که چون نزد تو آیند با تو چالش میورزند؛ کافران میگوی» سوره انعام، آیه ۲۵.</ref>. از توجیهی که در این [[آیات]] مطرح میشود، در [[آیه]] مورد بحث نیز میتوان بهره جست و میتوان «لام» در {{متن قرآن|لِيُضِلُّوا}} را بر همان معنای [[هدف]] و | اولاً در پارهای از [[آیات قرآن]]، از وضع آینده [[کافران]] و [[منافقان]] خبر داده شده است، مانند: {{متن قرآن|...سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بیگمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمیآورند» سوره بقره، آیه ۶.</ref> یا {{متن قرآن|سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ...}}<ref>«برای آنان برابر است چه برایشان آمرزش بخواهی چه نخواهی هرگز خداوند آنان را نمیآمرزد؛ بیگمان خداوند نافرمانان را راهنمایی نمیکند» سوره منافقون، آیه ۶.</ref> یا {{متن قرآن|وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ...}}<ref>«و برخی از آنان کسانی هستند که به تو گوش میدهند در حالی که بر دلهایشان پوششهایی افکندهایم تا درنیابند و در گوشهایشان سنگینییی (نهادهایم) و اگر هر نشانهای ببینند به آن ایمان نمیآورند تا آنجا که چون نزد تو آیند با تو چالش میورزند؛ کافران میگوی» سوره انعام، آیه ۲۵.</ref>. از توجیهی که در این [[آیات]] مطرح میشود، در [[آیه]] مورد بحث نیز میتوان بهره جست و میتوان «لام» در {{متن قرآن|لِيُضِلُّوا}} را بر همان معنای [[هدف]] و غایت حمل کرد. در این صورت، توجیه آیه این خواهد شد که خداوند هرگز [[مردم]] را [[گمراه]] نمیسازد و آنچه برخی [[مفسران]] را بر آن داشته است تا «لام» را به لام عاقبت نیز [[تفسیر]] کنند، همین نکته است. البته توجه به این موضوع در این مجال ضروری مینماید که [[خداوند]] هیچگاه آغازگر این [[گمراهسازی]] نخواهد بود؛ اما گمراهسازی که در مقام [[مجازات]] و واکنشی در برابر [[رفتار]] خود [[انسانها]] باشد، هیچ ایرادی ندارد. در این [[آیه]] هم، [[شاهد]] پافشاری [[فرعون]] و [[فرعونیان]] بر [[استکبار]] و [[فساد]] در زمینیم. پس گمراهسازی آنان نتیجه رفتار ناشایست خودشان بوده است. در ادامه، نمونه [[آیات]] این موضوع را بر میشماریم: {{متن قرآن|...فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ...}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! چرا مرا آزار میدهید با آنکه میدانید من پیامبر خداوند به سوی شمایم؟ و چون (از حق) بگشتند خدا دلهایشان را بگردانید و خداوند قوم نافرمان را راهنمایی نمیکند» سوره صف، آیه ۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ فَزَيَّنُوا لَهُمْ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ...}}<ref>«و سببساز همنشینانی برای آنان شدیم که آنچه را در پیش و پس آنان بود در چشم آنها آراستند و فرمان عذاب بر آنان در زمره امتهایی از پریان و آدمیان که پیش از ایشان بودند به حقیقت پیوست؛ بیگمان آنان زیانکار بودند» سوره فصلت، آیه ۲۵.</ref>. | ||
{{متن قرآن|...وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ...}}<ref>«خداوند، مؤمنان را در زندگی این جهان و جهان واپسین با گفتار استوار پا برجا میدارد و خداوند ستمگران را بیراه میگذارد و خداوند هر چه بخواهد انجام میدهد» سوره ابراهیم، آیه ۲۷.</ref>؛ | {{متن قرآن|...وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ...}}<ref>«خداوند، مؤمنان را در زندگی این جهان و جهان واپسین با گفتار استوار پا برجا میدارد و خداوند ستمگران را بیراه میگذارد و خداوند هر چه بخواهد انجام میدهد» سوره ابراهیم، آیه ۲۷.</ref>؛ | ||
خط ۳۷۶: | خط ۳۹۰: | ||
# [[علم خدا]] به موجود با تمام شرایطش: پس [[علم مطلق]] نیست تا مستلزم [[جبر]] باشد<ref>ر.ک: محمد بن مکی عاملی (شهید اول)، القواعد و الفوائد، تحقیق عبدالهادی الحکیم، ج۲، ص۵۶.</ref>؛ | # [[علم خدا]] به موجود با تمام شرایطش: پس [[علم مطلق]] نیست تا مستلزم [[جبر]] باشد<ref>ر.ک: محمد بن مکی عاملی (شهید اول)، القواعد و الفوائد، تحقیق عبدالهادی الحکیم، ج۲، ص۵۶.</ref>؛ | ||
# [[علم الهی]] به [[نظام]]: یعنی هر فاعلی همان طور که در عالم عینی هست، در عالم علمی نیز هست.... آنچه علم الهی اقتضا دارد، این است که فعل فاعل مختار از فاعلی مختار، و فعل فاعل مجبور از فاعلی مجبور صادر شود؛ نه اینکه علم الهی ایجاب میکند که فاعل مختاری مجبور بشود یا فاعل مجبوری مختار شود<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۴۳۴.</ref>. احاطه [[خداوند]] بر هر چیزی، احاطه بر آن است با همان وضعیت. هر فعل اختیاری، خود به خود اختیاری است و با همین وضع محاط و منسوب به خداوند و [[انسان]] است<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، پاورقی الاسفار الاربعه، ج۶، ص۳۸۵.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۳۱۳-۳۱۸.</ref> | # [[علم الهی]] به [[نظام]]: یعنی هر فاعلی همان طور که در عالم عینی هست، در عالم علمی نیز هست.... آنچه علم الهی اقتضا دارد، این است که فعل فاعل مختار از فاعلی مختار، و فعل فاعل مجبور از فاعلی مجبور صادر شود؛ نه اینکه علم الهی ایجاب میکند که فاعل مختاری مجبور بشود یا فاعل مجبوری مختار شود<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۴۳۴.</ref>. احاطه [[خداوند]] بر هر چیزی، احاطه بر آن است با همان وضعیت. هر فعل اختیاری، خود به خود اختیاری است و با همین وضع محاط و منسوب به خداوند و [[انسان]] است<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، پاورقی الاسفار الاربعه، ج۶، ص۳۸۵.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۳۱۳-۳۱۸.</ref> | ||
== پرسشهای مستقیم == | |||
{{پرسشهای وابسته}} | |||
# [[دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)]] | |||
# [[دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)]] | |||
# [[آیا آیه ۱۵ و ۱۶ سوره قصص بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)]] | |||
# [[آیا آیه ۱۴۳ سوره اعراف با عصمت حضرت موسی منافات دارد؟ (پرسش)]] | |||
# [[آیا آیه ۶۳ سوره کهف بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)]] | |||
# [[آیا آیه ۲۰ سوره شعراء بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)]] | |||
# [[آیا آیه ۳۱ سوره قصص بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)]] | |||
# [[آیا آیه ۱۰ و ۱۳ سوره شعراء بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)]] | |||
# [[آیا آیه ۱۵۵ سوره اعراف بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)]] | |||
# [[آیا آیه ۸۸ سوره یونس بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)]] | |||
# [[آیا آیه ۱۵۱ و ۱۵۲ سوره اعراف بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)]] | |||
{{پایان پرسشهای وابسته}} | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۴۰۱: | خط ۴۳۰: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:عصمت | [[رده:عصمت حضرت موسی]] | ||
[[رده: | [[رده:حضرت موسی]] |