عصمت حضرت یعقوب: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۳٬۱۷۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۰ اوت ۲۰۲۴
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


'''عصمت حضرت یعقوب {{ع}}''' به معنای مصونیت ایشان از هر [[گناه]] و [[خطا]] و اشتباهی است. به طور کلی عصمت حضرت یعقوب{{ع}} با استناد به براهین عقلی و [[ادله]] [[نقلی]] که در اثبات عصمت سایر انبیا از آنها بهره گرفته می‌شود قابل اثبات است. به عنوان نمونه [[برهان حفظ شریعت]]، [[برهان لطف]]، [[برهان تسلسل]]، [[برهان]] [[وجوب]] [[اطاعت از پیامبر]]، برخی از براهین عقلی عصمت آن حضرت هستند. همچنین است استناد به آیات و روایاتی که در آنها خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند.
'''عصمت حضرت یعقوب {{ع}}''' به معنای مصونیت ایشان از هر [[گناه]] و [[خطا]] و اشتباهی است. به طور کلی عصمت حضرت یعقوب{{ع}} با استناد به براهین عقلی و [[ادله]] [[نقلی]] که در اثبات عصمت سایر انبیا از آنها بهره گرفته می‌شود قابل اثبات است. به عنوان نمونه [[برهان حفظ شریعت]]، [[برهان لطف]]، [[برهان تسلسل]]، [[برهان]] [[وجوب]] [[اطاعت از پیامبر]]، برخی از براهین عقلی عصمت آن حضرت هستند. همچنین است استناد به آیات و روایاتی که در آنها خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند.


== معناشناسی [[عصمت]] ==
== معناشناسی [[عصمت]] ==
=== معنای لغوی ===
=== معنای لغوی ===
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَكَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|"العصم: الإمساك والاعتصام الاستمساك... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما يعصم به‌ اي يشد وعصمة الأنبياء حفظه إياهم"}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن آدم، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَكَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|"العصم: الإمساك والاعتصام الاستمساك... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما يعصم به‌ اي يشد وعصمة الأنبياء حفظه إياهم"}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن آدم، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>


=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
خط ۱۹: خط ۱۹:
== ادله اثبات عصمت حضرت یعقوب{{ع}} ==
== ادله اثبات عصمت حضرت یعقوب{{ع}} ==
=== براهین عقلی ===
=== براهین عقلی ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)| دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|اثبات عصمت پیامبران در کلام اسلامی}}
{{اصلی|اثبات عصمت پیامبران در کلام اسلامی}}
از آنجا که [[حضرت یعقوب]]{{ع}} یکی از [[انبیای الهی]] است؛ لذا می‌توان جهت [[اثبات عصمت]] آن حضرت به همان براهین عقلی که [[متکلمان]] در [[اثبات عصمت انبیا]] به آنها استناد کرده‌اند، استناد نمود که بارزترین آنها عبارت‌اند از: [[برهان امتناع تسلسل]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[امیر دیوانی]]؛ [[محمد سعیدی مهر]]؛ [[علی رضا امینی]] و [[محسن جوادی]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی ج۲]]، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>، برهان لزوم هدایت بشر، برهان نقض غرض<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۳.</ref>، [[برهان]] وجوب اطاعت از معصوم<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>، [[برهان حفظ شریعت]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> برهان لزوم اطمینان <ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳؛ [[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>، [[برهان لطف]]<ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref> و غیره.
از آنجا که [[حضرت یعقوب]]{{ع}} یکی از [[انبیای الهی]] است؛ لذا می‌توان جهت [[اثبات عصمت]] آن حضرت به همان براهین عقلی که [[متکلمان]] در [[اثبات عصمت انبیا]] به آنها استناد کرده‌اند، استناد نمود که بارزترین آنها عبارت‌اند از: [[برهان امتناع تسلسل]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[امیر دیوانی]]؛ [[محمد سعیدی مهر]]؛ [[علی رضا امینی]] و [[محسن جوادی]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی ج۲]]، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>، برهان لزوم هدایت بشر، برهان نقض غرض<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۳.</ref>، [[برهان]] وجوب اطاعت از معصوم<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>، [[برهان حفظ شریعت]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> برهان لزوم اطمینان<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳؛ [[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>، [[برهان لطف]]<ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref> و غیره.


=== ادله نقلی ===
=== ادله نقلی ===
==== ادله قرآنی ====
==== ادله قرآنی ====
در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند. کلیت این [[آیات]] شامل [[حضرت یعقوب]]{{ع}} نیز شده و بر اساس آنها، [[عصمت]] آن حضرت نیز ثابت می‌گردد.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)| دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند. کلیت این [[آیات]] شامل [[حضرت یعقوب]]{{ع}} نیز شده و بر اساس آنها، [[عصمت]] آن حضرت نیز ثابت می‌گردد.


===== عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]] =====
===== عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]] =====
خط ۳۰: خط ۳۴:


===== اصطفای الهی پیامبران =====
===== اصطفای الهی پیامبران =====
واژه «[[اصطفا]]» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است<ref>راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، ۵۸ و دخان، آیه ۳۲.</ref>. روشن است که حاصل [[گزینش الهی]] و [[خالص]] کردن برخی توسط او چیزی جز [[عصمت]] نیست. به عنوان نمونه [[قرآن کریم]] در جایی می‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ }}<ref>«خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‌گمان خدا شنواى بيناست. آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند و [همه‌] كارها به خدا بازگردانيده مى‌شود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.</ref>. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات {{متن قرآن|أَيْدِيهِمْ}} و {{متن قرآن|خَلْفَهُمْ}} بر اساس دیدگاه برخی [[مفسران]] به {{متن قرآن|رُسُلًا}}<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۱۰.</ref> و طبق نظر برخی دیگر به {{متن قرآن|النَّاسِ}}<ref>زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...</ref> برمی‌گردد و با عنایت به معنای لغوی [[اصطفا]]، [[تفسیر آیه]] چنین می‌شود که [[خداوند]] از میان [[مردم]] و [[فرشتگان]]، شایستگان را برمی‌گزیند. از این رو اگر عصمت [[پیام]] آور تضمین نشده باشد، [[ابلاغ]] این پیام دچار آسیب شده و با غرض [[ارسال رسل]] ناسازگار خواهد بود<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
واژه «[[اصطفا]]» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است<ref>راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، ۵۸ و دخان، آیه ۳۲.</ref>. روشن است که حاصل [[گزینش الهی]] و [[خالص]] کردن برخی توسط او چیزی جز [[عصمت]] نیست. به عنوان نمونه [[قرآن کریم]] در جایی می‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ}}<ref>«خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‌گمان خدا شنواى بيناست. آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند و [همه‌] كارها به خدا بازگردانيده مى‌شود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.</ref>. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات {{متن قرآن|أَيْدِيهِمْ}} و {{متن قرآن|خَلْفَهُمْ}} بر اساس دیدگاه برخی [[مفسران]] به {{متن قرآن|رُسُلًا}}<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۱۰.</ref> و طبق نظر برخی دیگر به {{متن قرآن|النَّاسِ}}<ref>زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...</ref> برمی‌گردد و با عنایت به معنای لغوی [[اصطفا]]، [[تفسیر آیه]] چنین می‌شود که [[خداوند]] از میان [[مردم]] و [[فرشتگان]]، شایستگان را برمی‌گزیند. از این رو اگر عصمت پیام‌آور تضمین نشده باشد، [[ابلاغ]] این پیام دچار آسیب شده و با غرض [[ارسال رسل]] ناسازگار خواهد بود<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


===== امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]] =====
===== امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]] =====
[[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس [[قواعد]] [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، [[نسیان]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر مکلفین به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
[[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس قواعد [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، نسیان، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر مکلفین به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


===== معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی [[حسنه]] =====
===== معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی [[حسنه]] =====
[[مصونیت انبیا]] {{عم}} را می‌توان از [[آیات]] دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از آنان ترغیب می‌نمایند، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوه‌ای [[نیکو]] یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. همچنین از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ}}<ref>«قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست»، سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>.
[[مصونیت انبیا]] {{عم}} را می‌توان از [[آیات]] دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از آنان ترغیب می‌نمایند، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوه‌ای [[نیکو]] یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. همچنین از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ}}<ref>«قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست»، سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>.


[[خدای متعال]]، [[پیامبراکرم]] {{صل}} و حضرت ابراهیم{{ع}} را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان [[الگو]] و [[سرمشق]] دیگران معرفی کرده است. با عنایت به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار می‌گیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا {{عم}}[[ امر]] کرده‌اند و امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر [[معصوم]] و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
[[خدای متعال]]، [[پیامبراکرم]] {{صل}} و حضرت ابراهیم{{ع}} را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان [[الگو]] و [[سرمشق]] دیگران معرفی کرده است. با عنایت به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار می‌گیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا {{عم}} [[امر]] کرده‌اند و امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر [[معصوم]] و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


===== [[اتمام حجت]] [[هدف]] از [[بعثت انبیا]] =====
===== [[اتمام حجت]] [[هدف]] از [[بعثت انبیا]] =====
خط ۴۴: خط ۴۸:


===== آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند =====
===== آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند =====
در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که نقض [[امانتداری]] [[فرشته وحی]] محسوب می‌‌شود، نقض [[امانتداری]] [[پیامبران]] هم خواهد بود<ref>ر.ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۱۹ - ۲۲۱. </ref>.
در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که نقض [[امانتداری]] فرشته وحی محسوب می‌‌شود، نقض [[امانتداری]] [[پیامبران]] هم خواهد بود<ref>ر.ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۱۹ - ۲۲۱.</ref>.


==== ادله روایی ====
==== ادله روایی ====
در [[روایات]] متعددی بر [[قطعی]] بودن [[عصمت انبیا]]{{ع}} تأکید شده است<ref>نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۹۲ـ۲۰۴.</ref> از جمله آنها روایتی است از [[امام باقر]]{{ع}} که در آن آمده است: «[[انبیا]] [[گناه]] نمی‌کنند؛ چون همگی [[معصوم]] و پاک‌اند و آنان [[مرتکب گناه]] کوچک یا بزرگ نمی‌شوند»<ref>صدوق، الخصال، ص۳۹۹.</ref>.
در [[روایات]] متعددی بر [[قطعی]] بودن [[عصمت انبیا]]{{ع}} تأکید شده است<ref>نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۹۲ـ۲۰۴.</ref>، از جمله آنها روایتی است از [[امام باقر]]{{ع}} که در آن آمده است: «[[انبیا]] [[گناه]] نمی‌کنند؛ چون همگی [[معصوم]] و پاک‌اند و آنان [[مرتکب گناه]] کوچک یا بزرگ نمی‌شوند»<ref>صدوق، الخصال، ص۳۹۹.</ref>.


[[امام رضا]] {{ع}} نیز دربارۀ [[عصمت پیامبران]] برای [[مأمون]] نوشت: «[[خداوند]] [[فرمان]] کسی که می‌‌داند [[مردم]] را [[گمراه]] می‌‌کند [[واجب]] نمی‌کند و برای [[رسالت]] خویش کسی را [[انتخاب]] نمی‌کند که می‌‌داند او به [[خدا]] و بندگانش [[کفر]] ورزیده و [[شیطان]] را به جایی [[خدا]] [[عبادت]] می‌‌کند»<ref>{{متن حدیث|فِیمَا کَتَبَ الرِّضَا {{ع}} لِلْمَأْمُونِ لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ‏ یَعْلَمُ‏ أَنَّهُ‏ یُضِلُّهُمْ‏ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ}}؛ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۹۹، ح۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۱۸۰-۱۸۱.</ref>
[[امام رضا]] {{ع}} نیز دربارۀ [[عصمت پیامبران]] برای [[مأمون]] نوشت: «[[خداوند]] [[فرمان]] کسی که می‌‌داند [[مردم]] را [[گمراه]] می‌‌کند [[واجب]] نمی‌کند و برای [[رسالت]] خویش کسی را [[انتخاب]] نمی‌کند که می‌‌داند او به [[خدا]] و بندگانش [[کفر]] ورزیده و [[شیطان]] را به جایی [[خدا]] [[عبادت]] می‌‌کند»<ref>{{متن حدیث|فِیمَا کَتَبَ الرِّضَا {{ع}} لِلْمَأْمُونِ لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ‏ یَعْلَمُ‏ أَنَّهُ‏ یُضِلُّهُمْ‏ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ}}؛ بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۹۹، ح۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۱۸۰-۱۸۱.</ref>


== توهم تعارض برخی [[آیات]] با عصمت حضرت یعقوب{{ع}} ==
== توهم تعارض برخی [[آیات]] با عصمت حضرت یعقوب{{ع}} ==
برغم ادله فوق، ظاهر برخی آیات دیگر از قرآن کریم موجب شده تا برخی در عصمت حضرت یعقوب{{ع}} تردید کرده و این آیات را منافی با عصمت آن حضرت بدانند. به عنوان نمونه دو مورد را ذکر می‌کنیم
ظاهر برخی [[آیات قرآن کریم]] موجب شده تا برخی در [[عصمت]] [[حضرت یعقوب]]{{ع}} [[تردید]] کرده و این [[آیات]] را منافی با عصمت آن حضرت بدانند. به عنوان نمونه دو مورد را ذکر می‌کنیم:


=== آیه ۸ سوره یوسف ===
=== آیه ۸ سوره یوسف ===
یکی از آیاتی که توهم عدم [[عصمت]] [[حضرت یعقوب]] را در اذهان برخی ایجاد کرده است، [[آیه]] ۸ [[سوره یوسف]] است که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی)‌اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوست‌داشتنی‌ترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بی‌گمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است» سوره یوسف، آیه ۸.</ref>. بر اساس این [[آیه]] [[حضرت یعقوب]] در [[رفتار]] با فرزندانش، [[یوسف]]{{ع}} را بر آنان [[برتری]] داد که همین امر سبب شد تا [[آتش]] [[حسد]] در وجودشان شعله‌ور گردد و به آن ماجراهای ناگوار بینجامد. (و حال آنکه [[وظیفه]] یک پدر، رفتار عادلانه و نگاه [[محبت]] آمیز به همه فرزندانش به صورت مساوی و عدم ترجیح یکی بر دیگری به صورت آشکار است) این مطلبی نبوده که حضرت از آن [[ناآگاه]] باشد. او می‌دانست که این گونه [[رفتار]]، [[آتش]] [[حسد]] را در [[انسان]] شعله‌ور می‌سازد. از این رو این [[رفتار]] نوعی [[لغزش]] و [[خطا]] به شمار آمده و با [[عصمت]] ناسازگار است.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا آیه ۸ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یعقوب دلالت می‌کند؟ (پرسش)| آیا آیه ۸ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یعقوب دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
یکی از آیاتی که توهم عدم [[عصمت]] [[حضرت یعقوب]] را در اذهان برخی ایجاد کرده است، [[آیه]] ۸ [[سوره یوسف]] است که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی)‌اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوست‌داشتنی‌ترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بی‌گمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است» سوره یوسف، آیه ۸.</ref>. بر اساس این [[آیه]] [[حضرت یعقوب]] در [[رفتار]] با فرزندانش، [[یوسف]]{{ع}} را بر آنان [[برتری]] داد که همین امر سبب شد تا [[آتش]] [[حسد]] در وجودشان شعله‌ور گردد و به آن ماجراهای ناگوار بینجامد. (و حال آنکه [[وظیفه]] یک پدر، رفتار عادلانه و نگاه [[محبت]] آمیز به همه فرزندانش به صورت مساوی و عدم ترجیح یکی بر دیگری به صورت آشکار است) این مطلبی نبوده که حضرت از آن [[ناآگاه]] باشد. او می‌دانست که این گونه [[رفتار]]، [[آتش]] حسد را در [[انسان]] شعله‌ور می‌سازد. از این رو این رفتار نوعی [[لغزش]] و [[خطا]] به شمار آمده و با [[عصمت]] ناسازگار است.


'''پاسخ نخست: [[ثابت]] نشدن موضوع''': در [[قرآن]] سخنی از این [[برتری]] دادن به میان نیامده است و [[محبت]] [[قلبی]] هم امری خارج از دایره [[اختیار انسان]] است<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۹۵.</ref>. [[قرآن]] در مورد [[محبت]] به [[همسران]] می‌فرماید: شما هرقدر تلاش کنید، هرگز نمی‌توانید بین همسرانتان از جهت [[محبت]] [[قلبی]] [[مساوات]] داشته باشید<ref>ر.ک: {{متن قرآن|وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا}} «و هرگز نمی‌توانید میان زنان (خود) دادگری کنید هر چند (به آن) آزمند باشید پس، (از یکی) یکسره رو مگردانید که او را سرگردان واگذارید و اگر (میان خود و او را) سازش دهید و پرهیزگاری ورزید بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۲۹.</ref>.
'''پاسخ نخست: [[ثابت]] نشدن موضوع''': در [[قرآن]] سخنی از این برتری دادن به میان نیامده است و [[محبت]] [[قلبی]] هم امری خارج از دایره [[اختیار انسان]] است<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۹۵.</ref>. ایراد این پاسخ در آن است که [[فرزندان]] از [[محبت]] درونی پدرشان [[آگاهی]] نداشتند و [[محبت]] درونی تا زمانی که اظهار نشود، هرگز این چنین حسدبرانگیز نخواهد بود.


ایراد این پاسخ در آن است که [[فرزندان]] از [[محبت]] درونی پدرشان [[آگاهی]] نداشتند و [[محبت]] درونی تا زمانی که اظهار نشود، هرگز این چنین حسدبرانگیز نخواهد بود.
'''پاسخ دوم: [[برتری]] حضرت طبق ظاهر حال فرزندان''': ظاهر حال فرزندان، حاکی از آن بود که دچار حسد نخواهند شد و حضرت هم بر اساس همین ظاهر رفتار کرد؛ اما آنان برخلاف ظاهرشان حسد ورزیدند<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۶۸.</ref>. این پاسخ نارساست؛ چراکه ظاهر حال در بسیاری موارد کارساز نیست، به ویژه در مورد صفات [[باطنی]]؛ زیرا [[انسان]] تا در مواقع حساس در بوته [[آزمایش]] قرار نگیرد، صفت [[باطنی]] خود را بروز نمی‌دهد. [[حسد]] از جمله اموری است که تا مورد آن پیش نیاید، [[قضاوت]] درباره آن نادرست است<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۹، ص۳۲۱.</ref>.


'''پاسخ دوم: [[برتری]] حضرت طبق ظاهر حال [[فرزندان]]''': ظاهر حال [[فرزندان]]، حاکی از آن بود که دچار [[حسد]] نخواهند شد و حضرت هم بر اساس همین ظاهر [[رفتار]] کرد؛ اما آنان برخلاف ظاهرشان [[حسد]] ورزیدند<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۶۸.</ref>.
'''پاسخ سوم: طبیعی بودن [[رفتار]] حضرت''': در این باره [[حضرت یعقوب]]{{ع}} قطعاً خطایی مرتکب نشده است؛ زیرا [[محبت]] او به [[حضرت یوسف]]{{ع}} و برادرش به این [[دلیل]] بود که اولاً کوچک‌ترین [[فرزندان]] او شمرده می‌شدند و طبعاً به حمایت و محبت بیشتری نیاز داشتند؛ ثانیاً بر پایه برخی [[روایات]] مادرشان از [[دنیا]] رفته بود و از این جهت نیز [[نیازمند]] محبتی افزون‌تر بودند؛ علاوه بر آنکه آثار نبوغ و فوق العادگی در [[یوسف]] نمایان بود. [[برادران]] [[حسود]] بدون توجه به این جهات، از این موضوع به شدت ناراحت شدند<ref>ر.ک: محمد رشید رضا، المنار، ج۱۲، ص۲۶۱؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۹، ص۳۲۷.</ref>. این [[سخن]] نادرست است؛ زیرا محبتی که به [[دلیل]] کوچک بودن [[فرزند]] باشد، به طور معمول بر [[برادران]] بزرگ‌تر گران نمی‌آید؛ چون به محض اینکه موضوع به آنان گوشزد بشود، آنان نیز بر این ترحم و محبت مُهر [[تأیید]] می‌زنند؛ زیرا در دوران کودکی، شبیه آن را درباره خودشان [[شاهد]] بوده‌اند<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۹۲.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص۲۲۱.</ref>
 
این پاسخ نارساست؛ چراکه ظاهر حال در بسیاری موارد کارساز نیست، به ویژه در مورد صفات [[باطنی]]؛ زیرا [[انسان]] تا در مواقع حساس در بوته [[آزمایش]] قرار نگیرد، صفت [[باطنی]] خود را بروز نمی‌دهد. [[حسد]] از جمله اموری است که تا مورد آن پیش نیاید، [[قضاوت]] درباره آن نادرست است. برخی [[مفسران]] بر آن‌اند که درس آموزنده این داستان این است که پدران و مادران در اظهار محبت به فرزندانشان عنایتی ویژه داشته باشند و به گونه‌ای [[رفتار]] نکنند که [[حسد]] آنان را برانگیزند<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۹، ص۳۲۱.</ref>.
 
'''پاسخ سوم: طبیعی بودن [[رفتار]] حضرت''': در این باره [[حضرت یعقوب]] قطعاً خطایی مرتکب نشده است؛ زیرا [[محبت]] او به [[حضرت یوسف]]{{ع}} و برادرش به این [[دلیل]] بود که اولاً کوچک‌ترین [[فرزندان]] او شمرده می‌شدند و طبعاً به حمایت و [[محبت]] بیشتری نیاز داشتند؛ ثانیاً بر پایه برخی [[روایات]] مادرشان از [[دنیا]] رفته بود و از این جهت نیز [[نیازمند]] محبتی افزون‌تر بودند؛ علاوه بر آنکه آثار نبوغ و فوق العادگی در [[یوسف]] نمایان بود. [[برادران]] [[حسود]] بدون توجه به این جهات، از این موضوع به شدت ناراحت شدند<ref>ر.ک: محمد رشید رضا، المنار، ج۱۲، ص۲۶۱؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۹، ص۳۲۷.</ref>.
 
این [[سخن]] نادرست است؛ زیرا محبتی که به [[دلیل]] کوچک بودن [[فرزند]] باشد، به طور معمول بر [[برادران]] بزرگ‌تر گران نمی‌آید؛ چون به محض اینکه موضوع به آنان گوشزد بشود، آنان نیز بر این ترحم و [[محبت]] [[مهر]] [[تأیید]] می‌زنند؛ زیرا در دوران کودکی، شبیه آن را درباره خودشان [[شاهد]] بوده‌اند<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۹۲.</ref>.
 
برخی این نقد را نادرست دانسته‌اند؛ زیرا [[انسان‌ها]] به [[برتری]] دیگران بر خود حساسیت دارند؛ حال علت و [[دلیل]] آن هر چه باشد. [[عدالت]] [[رفتاری]] اقتضا داشت که [[رفتار]] [[حضرت یعقوب]]{{ع}} با [[حضرت یوسف]]{{ع}} نسبت به دیگر [[برادران]] کاملاً متفاوت باشد؛ اما آنان به [[دلیل]] آنکه دچار مشکل [[اخلاقی]] بودند، این [[رفتار]] آن حضرت را برنتابیدند. پس حضرت مرتکب خطایی نشده است<ref>مصطفی کریمی، ناظر محترم کتاب.</ref>.
 
این ایراد وارد نیست؛ زیرا در بیشتر موارد، [[رفتار]] ترحم‌آمیز پدر و [[مادر]] با [[فرزند]] کوچک به [[دلیل]] کوچک بودن وی، مورد حسد قرار نمی‌گیرد؛ اما اگر دلیلی دیگر داشته باشد، چه بسا حساسیت دیگر [[فرزندان]] را برانگیزد»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص۲۲۱.</ref>.


=== آیه ۱۰۰ سوره یوسف ===
=== آیه ۱۰۰ سوره یوسف ===
یکی از آیاتی که توهم عدم [[عصمت]] [[حضرت یعقوب]]{{ع}} را برای برخی ایجاد کرده، [[آیه]] ۱۰۰ [[سوره یوسف]] است که به [[نقل]] جریان [[ملاقات]] [[حضرت یعقوب]] با پسرش [[یوسف]] بعد از سالها دوری و فراق و تحمل [[رنج]] آن پرداخته و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا...}}<ref>«و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بی‌گمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازک‌بین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۱۰۰.</ref>.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا آیه ۱۰۰ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یعقوب دلالت می‌کند؟ (پرسش)| آیا آیه ۱۰۰ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یعقوب دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
 
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
[[پرسش]] اصلی این است که چرا [[حضرت یعقوب]]{{ع}} در برابر غیر [[خدا]] ([[حضرت یوسف]]{{ع}}) به [[سجده]] می‌افتد؟ [[پرسش]] فرعی آن است که چرا [[حضرت یوسف]]{{ع}} در برابر این [[رفتار]] هیچ‌گونه واکنشی از خود نشان نداد؟[[ سجده]] (نمونه روشن [[عبادت]]) در برابر غیر [[خداوند]]، با [[توحید در عبادت]] تضاد کامل دارد و [[شرک]] است و [[قرآن]] [[شرک به خداوند]] را [[گناه]] شمرده است: {{متن قرآن|وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا}}<ref>«بی‌گمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمی‌آمرزد؛ و (گناه) پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد می‌بخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸.</ref>. همچنین از آن به عنوان ستمی بس بزرگ یاد می‌فرماید: {{متن قرآن|...إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>. در پاره‌ای از [[روایات]]،[[ شرک]]، نخستین یا بزرگ‌ترین [[گناه کبیره]] معرفی شده است: {{متن حدیث|أَوَّلُ الْكَبَائِرِ الشِّرْكَ}}<ref>محمد بن علی بن بابویه (صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۶۱.</ref>؛ {{متن حدیث|أَكْبَرَ الْكَبَائِرِ الشِّرْكُ‌}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۷۰.</ref>. این [[شرک]]، همان شرک در عبادت است<ref>ر.ک: محمدتقی مصباح، معارف قرآن: خداشناسی، ص۱۷۴.</ref>.
یکی از آیاتی که توهم عدم [[عصمت]] [[حضرت یعقوب]]{{ع}} را برای برخی ایجاد کرده، [[آیه]] ۱۰۰ [[سوره یوسف]] است که به [[نقل]] جریان [[ملاقات]] [[حضرت یعقوب]] با پسرش [[یوسف]] بعد از سال‌ها دوری و فراق و تحمل [[رنج]] آن پرداخته و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا...}}<ref>«و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند ...» سوره یوسف، آیه ۱۰۰.</ref>. [[پرسش]] اصلی این است که چرا [[حضرت یعقوب]]{{ع}} در برابر غیر [[خدا]] ([[حضرت یوسف]]{{ع}}) به [[سجده]] می‌افتد؟ [[پرسش]] فرعی آن است که چرا [[حضرت یوسف]]{{ع}} در برابر این [[رفتار]] هیچ‌گونه واکنشی از خود نشان نداد؟ سجده (نمونه روشن [[عبادت]]) در برابر غیر [[خداوند]]، با [[توحید در عبادت]] تضاد کامل دارد و [[شرک]] است و [[قرآن]] [[شرک به خداوند]] را [[گناه]] شمرده است: {{متن قرآن|وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا}}<ref>«و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸.</ref>.
 
'''پاسخ نخست: [[یوسف]]{{ع}} [[قبله]] [[عبادت]]، نه [[معبود]]''': [[سجده]] [[حضرت یعقوب]]{{ع}} تنها در برابر [[خداوند]] بود، اما [[یوسف]]{{ع}} را [[قبله]] خود قرار داد<ref>ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۵-۶، ص۴۰۶.</ref>. در آن هنگام که [[حضرت یعقوب]]{{ع}} و همراهانش نظاره‌گر رخ [[یوسف]]{{ع}} گشتند، آن چنان [[نور الهی]] در چهره پرفروغ حضرتش تجلی یافته بود که آنان [[اختیار]] از کف دادند و در برابر او کرنش و ادای [[احترام]] کردند؛ همان‌گونه که [[حضرت آدم]]{{ع}} هم به [[امر خداوند]] مسجود [[فرشتگان]] قرار گرفت. [[شاهد]] روشنی که نشان می‌دهد [[سجده]] در اینجا به معنای [[پرستش]] [[حضرت یوسف]]{{ع}} نیست، بلکه او تنها [[قبله]] بوده است)، این است که [[حضرت یعقوب]]{{ع}} به تصریح [[قرآن]]، خود از [[مخلصان]] (کسانی که [[خالص]] شده‌اند) بوده است که هرگز غیر [[خداوند]] را نپرستیدند: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ}}<ref>«و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۵-۴۶.</ref>. افزون بر آن، [[حضرت یوسف]]{{ع}} نیز همان کسی است که به همراهان زندانی‌اش اعلام می‌دارد: {{متن قرآن|...مَا كَانَ لَنَا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ}}<ref>«و از آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی می‌کنم؛ در خور ما نیست که هیچ چیز را شریک خداوند بدانیم؛ این از بخشش خداوند به ما و به مردم است امّا بیشتر مردم سپاس نمی‌گزارند» سوره یوسف، آیه ۳۸.</ref>. از این مطالب به این نتیجه دست می‌یابیم که آنان [[خداوند]] را [[عبادت]] کردند و [[حضرت یوسف]]{{ع}} را [[نشانه ]][[الهی]] و همانند [[کعبه]]، قبله‌گاه خود قرار دادند. در پاره‌ای از [[روایات]] نیز به این توجیه و و توجیه [[شکر]] گزاردن اشاره شده است: {{متن حدیث|أَمَّا سُجُودُ يَعْقُوبَ وَ وُلْدِهِ لِيُوسُفَ فَإِنَّهُ لَمْ يَكُنْ لِيُوسُفَ وَ إِنَّمَا كَانَ ذَلِكَ مِنْ يَعْقُوبَ وَ وُلْدِهِ طَاعَةً لِلَّهِ- وَ تَحِيَّةً لِيُوسُفَ كَمَا كَانَ السُّجُودُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ لِآدَمَ وَ لَمْ يَكُنْ لِآدَمَ إِنَّمَا كَانَ ذَلِكَ مِنْهُمْ طَاعَةً لِلَّهِ وَ تَحِيَّةً لِآدَمَ فَسَجَدَ يَعْقُوبُ وَ وُلْدُهُ- وَ سَجَدَ يُوسُفُ مَعَهُمْ شُكْراً لِلَّهِ لِاجْتِمَاعِ شَمْلِهِمْ}}<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، تصحیح طیب الموسوی الجزائری، ج۱، ص۳۵۶.</ref>؛ [[سجده]] [[حضرت یعقوب]]{{ع}} و فرزندانش برای [[یوسف]]{{ع}} نبود، بلکه آن [[سجده]] در راستای [[اطاعت از خداوند]] و [[احترام]] به [[حضرت یوسف]]{{ع}} بود. [[سجده فرشتگان]] در برابر [[حضرت آدم]]{{ع}} نیز این گونه بود. پس [[حضرت یعقوب]]{{ع}} و فرزندانش و [[حضرت یوسف]]{{ع}}، همگی در درگاه الهی به [[دلیل]] اجتماعشان در یک جا سجده شکر به جا آوردند.
 
از آنجا که [[یوسف]]{{ع}} [[آیه]] و [[نشانه]] [[پروردگار]] است، هرگز [[استقلال]] در وجود ندارد و قهراً [[معبود]] او تنها [[خداوند]] خواهد بود<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۲۴۶.</ref>. در مورد [[نماز]] به سوی [[قبله]]، دو اصطلاح کاربرد دارد: ۱. {{عربی|صلی الی القبله}}؛ ۲. {{عربی|صلی للقبله}}.
 
پس جمله {{متن قرآن|وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا...}} با [[قبله]] بودن آن حضرت [[سازگاری]] دارد و این بدان معنا نیست که هیچ گونه تعظیمی به او انجام نشده است، بلکه آن جهت را نیز کاملاً می‌رساند؛ همانند اینکه [[کعبه]] [[قبله]] است، اما عظمت و [[احترام]] آن امری [[مسلم]] است<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۸۸.</ref>. برخی [[مفسران]] در این مجال، عنوان سجده شکر را مطرح کرده‌اند<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۸۲.</ref> که با این توجیه به گونه‌ای جمع شدنی است؛ یعنی می‌توان گفت آنان در برابر [[خداوند]] سجده شکر به جا آوردند و در این [[سجده]]، [[یوسف]]{{ع}} را [[قبله]] خود قرار دادند. این فراز [[آیه]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ...}} این برداشت را [[تأیید]] می‌کند؛ زیرا آنان از تخت بالا آمدند. اگر بنا بر این بود که در برابر [[یوسف]]{{ع}} [[سجده]] کنند، بهتر آن بود که پیش از بالا آمدن از تخت سر به [[سجده]] می‌نهادند. این توجیه در [[آیه]] ۴ همین [[سوره]] نیز کارساز است: {{متن قرآن|رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که یوسف به پدرش گفت: ای پدر! من (در خواب) یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برای من فروتن بودند» سوره یوسف، آیه ۴.</ref>؛ یعنی آنان به [[دلیل]] [[نعمت]] بازگشت من، در برابر [[خداوند]] [[سجده شکر]] به جا آوردند. [[فخر رازی]] در [[تأیید]] این [[وجه]] می‌گوید: «این [[وجه]] متعین است؛ زیرا [[رضایت]] [[یوسف]]{{ع}} به [[سجده]] در برابرش، آن هم از سوی پدرش، با [[عقل انسان]] [[سازگاری]] ندارد»<ref>محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۲۱۶.</ref>. این توجیه با اصول [[مسلم]] [[اعتقادی]] سازگار، و بدون اشکال و ایراد است.
 
'''پاسخ دوم: سجده؛ رسم [[احترام]] در آن [[زمان]]''': [[تحیت]] و [[احترام]] در آن [[زمان]] به صورت [[سجده]] انجام می‌شد؛ همچنان که در [[دین اسلام]]، [[سلام کردن]] به عنوان [[احترام]] معرفی شده است.
 
این توجیه چنین نقد شده است که اگر [[سجده]] [[کمال]] [[احترام]] بود، باید [[یوسف]]{{ع}} در برابر پدرش، [[حضرت یعقوب]]{{ع}} این سان [[احترام]] می‌کرد<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۲۱۷.</ref>. افزون بر آن، این ادعا بی‌دلیل است.
 
'''پاسخ سوم: [[عبادت]] نبودن مطلق [[سجده]]''': سجده بدون [[نیت]] عبادت در آن، عنوان [[عبادت]] نخواهد داشت. پس اگر آنان از انجام دادن این سجده قصد [[عبادت]] نداشته‌اند، هیچ ایرادی بر کارشان وارد نیست<ref>به نقل از: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۸۸.</ref>.
 
در نقد این [[سخن]] می‌توان گفت معنای سجده در لغت، با عبادت و نهایت [[خضوع]] آمیخته است و دست‌کم [[عرف]] [[قرآنی]] و تعابیر [[شرعی]] این معنا را می‌رساند: {{عربی|... و سجد الرجل: وضع جبهته بالأرض...}}<ref>احمد بن محمد فیومی مقری، المصباح المنیر، ص۲۶۶.</ref>. {{عربی|السجود اصله التطامن و التذلل وجعل ذلک عباره عن التذلل لله و عبادته...}}<ref>حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده «سجد».</ref>. {{عربی|ان الأصل الواحد فی هذه الماده هو کمال الخضوع بحیث لا یبقی اثر من الانانیه...}}<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۶۱.</ref>.
 
'''پاسخ چهارم: [[سجده]]؛ به معنای کرنش متداول''': سجده در آن [[عصر]]، تنها به همین معنای سر بر [[زمین]] نهادن نبوده است، بلکه در هر گونه کرنشی کاربرد داشته است. [[میبدی]] می‌نویسد: «بلکه آن پشت [[خم]] دادن بود»<ref>ابوالفضل رشیدالدین میبدی، کشف الاسرار، به سعی و اهتمام علی اصغر حکمت، ج۵، ص۱۳۸.</ref>.
 
ایراد این [[تفسیر]] در این است که اولاً دلیلی بر انصراف لفظ [[سجده]] از معنای متعارف آن وجود ندارد؛ ثانیاً با فراز {{متن قرآن|خَرُّوا لَهُ سُجَّدًا}}: «در برابر او بر [[زمین]] افتادند» ناسازگار است<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۸۲.</ref>. البته می‌توان به این اشکال پاسخ داد که ماده خرور چه بسا در معنای مرور به [[کار]] رفته است، مانند [[آیه]] {{متن قرآن|لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا}}<ref>«و آنان که هر گاه آیات پروردگارشان را به یادشان آورند ناشنیده و نادیده بر (پای) آنها نمی‌افتند» سوره فرقان، آیه ۷۳.</ref> که {{متن قرآن|لَمْ يَخِرُّوا}} به معنای {{عربی|لم یمروا}} آمده است<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۲۱۶.</ref>.


با نگاهی به ترجمه‌های [[آیه]] و [[تفسیر]] آن در [[تفاسیر]] گوناگون، این نتیجه به دست می‌آید که این ایراد وارد نیست؛ زیرا {{متن قرآن|يَخِرُّوا}} به همان معنای افتادن [[تفسیر]] شده است. [[زمخشری]] می‌نویسد: «این [[آیه]] افتادن را [[نفی]] نمی‌کند، بلکه مفاد [[آیه]] این است که آنان کر و کور بر [[آیات الهی]] نمی‌افتند؛ بلکه افتادنشان از روی [[بصیرت]] و علاقه است. در برابر [[آیات الهی]] [[چشم]] و گوش خود را باز می‌کنند»<ref>محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۲۹۵.</ref>. پس {{متن قرآن|لَمْ يَخِرُّوا}} به معنای {{عربی|لم یمروا}} نیست<ref>ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۷۸، ص۲۸۴؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۵، ص۲۴۴.</ref>. وجوه دیگری در کتب [[تفسیری]] مطرح شده است که فاقد [[دلیل]] و اعتبارند<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۲۱۷.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص۲۲۴-۲۲۹.</ref>
'''پاسخ: [[یوسف]]{{ع}} [[قبله]] [[عبادت]]، نه [[معبود]]''': سجده [[حضرت یعقوب]]{{ع}} تنها در برابر [[خداوند]] بود، اما یوسف{{ع}} را قبله خود قرار داد<ref>ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۵-۶، ص۴۰۶.</ref>. در آن هنگام که حضرت یعقوب{{ع}} و همراهانش نظاره‌گر رخ یوسف{{ع}} گشتند، آن چنان [[نور الهی]] در چهره پرفروغ حضرتش تجلی یافته بود که آنان [[اختیار]] از کف دادند و در برابر او کرنش و ادای [[احترام]] کردند؛ همان‌گونه که [[حضرت آدم]]{{ع}} هم به [[امر خداوند]] مسجود [[فرشتگان]] قرار گرفت. شاهد روشنی که نشان می‌دهد سجده در اینجا به معنای [[پرستش]] [[حضرت یوسف]]{{ع}} نیست، بلکه او تنها [[قبله]] بوده است)، این است که حضرت یعقوب{{ع}} به تصریح [[قرآن]]، خود از [[مخلصان]] (کسانی که [[خالص]] شده‌اند) بوده است که هرگز غیر [[خداوند]] را نپرستیدند: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ}}<ref>«و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۵-۴۶.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص۲۲۴-۲۲۹.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش مستقیم ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{پرسش‌های وابسته}}
# [[دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)]]
# [[دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۸ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یعقوب دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۸ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یعقوب دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۱۰۰ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یعقوب دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۱۰۰ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یعقوب دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
خط ۱۲۶: خط ۱۰۶:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:عصمت نبی]]
[[رده:عصمت پیامبران]]
[[رده:پیامبران]]
[[رده:حضرت یعقوب]]
۱۱۸٬۳۵۶

ویرایش