بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = امام رضا | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
یکی از اقدامات مزوّرانه [[مأمون]]، برگزاری جلسات مناظره بود. او برای در هم شکستن [[شخصیت]] [[علمی]] امام رضا {{ع}} و درنتیجه، بیاعتمادی [[شیعیان]] به امامشان، این جلسات را [[تربیت]] میداد. چنان که مأمون به [[سلمان]] مروزی، متکلم معروف [[خراسان]] گفت: «بدین جهت به تو پیشنهاد مناظره دادم که قوت علمی تو را میشناسم و قصد من جز این نیست که در یکی از استدلالها، راه را بر ابوالحسن ببندی»<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، باب ۴۶، ص۱۲۱-۱۳۲.</ref>. اما برخلاف نظر مأمون، جلوههای علمی [[امام]] {{ع}} بیشتر بود و امام {{ع}} [[پیروز]] این مناظرات بودند و به این نحو، شایستگی [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} بر [[مردم]] و دانشمندان آشکارتر میشد. چنان که خود امام {{ع}} به نوفلی فرمودند: «هنگامی که بر هر گروهی راه [[استدلال]] را ببندم و استدلالشان را [[باطل]] کنم، مأمون خواهد فهمید که شایستگی آن جایگاه را که [[انتخاب]] کرده است، ندارد»<ref>بحارالانوار، ج۴۹، ۱۷۵.</ref>. | |||
در این که مأمون از تشکیل این مناظرات چه [[هدف]] یا اهدافی را تعقیب مینمود، بین مورخان و صاحبنظران [[اختلاف]] نظر وجود دارد. ظاهر قضیه این بود که او میخواست [[برتری]] علمی امام {{ع}} را به همگان نشان دهد، اما آنچه درستتر به نظر میرسد این است که هدف اصلی مأمون، کسب وجهه برای [[حکومت]] خود بوده است. به عبارت دیگر، او میخواست از موقعیت علمی امام {{ع}} به نفع خود سود بجوید و حکومت خود را در [[جهان]] به عنوان یک حکومت [[برتر]] مطرح سازد<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]]، ص ۷۲۷.</ref>. | |||
== | == مناظره امام رضا با ابن رامین == | ||
یکی از | {{اصلی|مناظره امام رضا با ابن رامین}} | ||
یکی از کسانی که با امام رضا {{ع}} به بحث و منظره پرداخت، ابن رامین متکلم [[اهل]] خراسان بود که پیرامون مسئله [[امامت]] و [[جانشینی]] بعد از [[پیامبر]] {{صل}} با امام رضا {{ع}} مناظره نمود. به گوشهای از این مناظره توجه کنید: | |||
امام رضا {{ع}} به ابن رامین [[فقیه]] فرمودند: ابن رامین! آن وقت که پیامبر {{صل}} از [[مدینه]] خارج شد، کسی را جای خود نگذاشت؟ ابن رامین گفت: [[علی]] {{ع}} را جای خود گذاشت. | |||
امام {{ع}} فرمودند: پس چرا به اهل [[مدینه]] نفرمود خودتان کسی را [[انتخاب]] کنید، چون انتخاب شما [[خطا]] نمیشود. ابن رامین گفت: حضرت چون نگران بودند [[اختلاف]] و درگیری در میان [[مردم]] بیفتد. | |||
[[امام]] {{ع}} فرمودند: خوب چه عیبی داشت، اگر هم اختلافی رخ میداد، هنگامی که از [[مسافرت]] به مدینه بر میگشت آن را [[اصلاح]] مینمود. ابن رامین گفت: البته عمل آن حضرت که خود [[جانشین]] تعیین فرمود، با محکم کاری مناسبتر و منطقیتر بود. | |||
امام {{ع}} فرمودند: بنابراین برای پس از [[مرگ]] خود نیز حتماً کسی را جای خود قرار داده است؟ ابن رامین گفت: نه! امام {{ع}} فرمودند: آیا مرگ [[پیامبر]] {{صل}} از مسافرتش مهمتر نبود؟ [[سفر]] [[دنیا]]، کوتاه است و سفر مرگ، طولانی و [[ابدی]]؛ پس چگونه شد که هنگام مرگ از اختلاف [[امت]] خاطر جمع بود، جانشین تعیین نکرد، اما در مسافرت چند [[روزه]] دنیا خاطر جمع نبود، جانشین تعیین کرد، با این که خود آن حضرت زنده بود و میتوانست [[اختلافات]] را اصلاح نماید. ابن رامین در مقابل سخنان منطقی [[امام رضا]] {{ع}} نتوانست حرفی بگوید و ساکت شد<ref>بحار الانوار، ج۵.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]]، ص ۷۲۷.</ref> | |||
==[[ | == مناظره امام رضا با ابوقره == | ||
{{اصلی|مناظره امام رضا با ابوقره}} | |||
ابوقره [[مسیحی]] و از [[دوستان]] جاثلیق، بزرگ [[مسیحیان]] بود و چون دریافت تعداد زیادی از بزرگان ادیان مختلف با امام رضا {{ع}} دیدار و با ایشان مناظراتی داشتهاند، مشتاق دیدار و انجام مناظره با امام {{ع}} شد. بنابراین به نزد [[صفوان بن یحیی]] آمد و از او خواست تا وی را به مجلس امام {{ع}} ببرد. ابو قرّه چون بر امام {{ع}} وارد شد، فرش زیر پای امام {{ع}} را بوسید و برای [[سلامتی]] ایشان [[دعا]] کرد و سپس خطاب به امام رضا {{ع}} گفت: نظر شما درباره فرقهای که ادعایی دارد و [[فرقه]] دیگر غیر از ایشان که خود به [[عدالت]] معروف است، آنها را در ادعایشان تصدیق میکنند؟ امام {{ع}} فرمودند: ادعایشان ثابت است. | |||
ابو قرّه گفت: فرقه دیگر ادعایی دارند و شاهدی پیدا نمیکنند که آنها را تصدیق کند، مگر از خودشان، اینان چه؟ امام {{ع}} فرمودند: ادعایشان [[کذب]] و مردود است. | |||
ابو قرّه گفت: اینک ما و شما. ما ادعا میکنیم که [[عیسی]] [[روح الله]] و کلمه اوست و به [[مریم]] القا نمود. [[مسلمانان]] با این ادعا موافقند و ما را تصدیق میکنند؛ ولی مسلمانان مدعی آنند که [[محمد]] [[پیامبر]] و فرستاده خداست و ما آن را تصدیق نمیکنیم؛ پس آنچه را که هر دو [[فرقه]] موافقند بر آنچه یک فرقه فقط ادعا میکند [[برتری]] دارد. | |||
[[امام]] {{ع}} فرمودند: ما به [[عیسی بن مریم]] و روح الله و کلمة اللهی [[ایمان]] داریم که به محمد {{صل}} ایمان داشته و مژده آمدن او را داده است و خود [[اقرار]] کرده که [[بنده]] است و پروردگاری دارد. پس اگر تو به کسی اقرار داری که این چنین نیست که به محمد {{صل}} ایمان داشته باشد و خود را بنده و [[خداوند]] را [[پروردگار]] خود بداند، ما از آن عیسی بیزاریم! پس کجا ما بر آن [[اجماع]] داریم؟ | |||
اگر | |||
ابو قرّه که خود را ناکام دید، از [[احکام دین]] و [[حلال و حرام]] پرسشهای کرد تا سؤالش به مسأله [[توحید]] کشیده شد<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۵۵۸-۵۵۹.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]]، ص ۷۲۸.</ref> | |||
امام{{ | == مناظره امام رضا با جاثلیق == | ||
{{اصلی|مناظره امام رضا با جاثلیق}} | |||
در جلسهای که [[امام]] {{ع}} با جاثلیق مناظره مینمودند، نسطاس رومی و رأس [[جالوت]] نیز حضور داشتند. امام {{ع}} در حین مناظره با جاثلیق، با طرح سئوالاتی از این دو [[شخصیت]]، آنها را در بحث شرکت میدادند. | |||
[[ | [[مأمون]] رو به جاثلیق کرد و گفت: ای جاثلیق! این پسر عموی من [[موسی بن جعفر]] {{ع}} است. او از [[فرزندان فاطمه]] {{س}} [[دختر پیامبر]] {{صل}} و فرزند [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} است. من دوست دارم با او سخن بگویی و مناظره کنی، اما طریق [[عدالت]] را در بحث رها مکن. | ||
[[گفتگو]] | جاثلیق گفت: ای [[امیر مؤمنان]]! من چگونه بحث و گفتگو کنم با کسی که با او قدر مشترکی ندارم؛ او به [[کتابی]] [[استدلال]] میکند که من منکر آنم و به [[پیامبری]] [[عقیده]] دارد که من به او [[ایمان]] نیاوردهام. | ||
امام{{ع}} فرمودند: | [[امام رضا]] {{ع}} فرمودند: ای [[نصرانی]]! اگر به [[انجیل]] خودت برای تو استدلال کنم، [[اقرار]] خواهی کرد؟ | ||
جاثلیق گفت: آیا میتوانم گفتار انجیل را [[انکار]] کنم؟ آری به [[خدا]] [[سوگند]] اقرار خواهم کرد، هر چند به ضرر من باشد. | |||
امام {{ع}} فرمودند: هر چه میخواهی بپرس و جوابش رو بشنو. | |||
جاثلیق گفت: درباره [[نبوت]] [[عیسی]] و کتابش چه میگویی؟ آیا چیزی از این دو را انکار میکنی؟ امام {{ع}} فرمودند: من به نبوت عیسی و کتابش و به آنچه به امتش [[بشارت]] داده و [[حواریون]] به آن اقرار کردهاند، اعتراف میکنم، اما به نبوت آن کسی که اقرار به نبوت [[محمد]] {{صل}} و کتابش نکرده و امتش را به آن بشارت نداده، کافرم! | |||
جاثلیق گفت: آیا به هنگام [[قضاوت]] از دو [[شاهد]] [[عادل]] استفاده نمیکنی؟ امام {{ع}} فرمودند: آری. جاثلیق گفت: پس دو [[شاهد]] از غیر [[اهل]] [[مذهب]] خود از کسانی که [[نصاری]] [[شهادت]] آنان را مردود نمیشمارند بر [[نبوت]] [[محمد]] {{صل}} اقامه کن و از ما نیز بخواه که دو شاهد بر این معنا از غیر اهل مذهب خود بیاوریم. | |||
[[ | [[امام]] {{ع}} فرمودند: هماکنون [[انصاف]] را رعایت کردی ای [[نصرانی]]، آیا کسی را که [[عادل]] بود و نزد [[عیسی بن مریم]] مقدم بود میپذیری؟ جاثلیق گفت: این مرد عادل کیست، نامش را ببر؟ امام {{ع}} فرمودند: درباره یوحنای دیلمی چه میگویی؟ جاثلیق گفت: به به! محبوبترین فرد نزد [[مسیح]] را بیان کردی. | ||
امام {{ع}} فرمودند: تو را [[سوگند]] میدهم، آیا [[انجیل]] این سخن را بیان میکنند که [[یوحنا]] گفت: [[حضرت مسیح]] مرا از [[دین]] محمد عربی باخبر ساخت و به من [[بشارت]] داد که بعد از او چنین [[پیامبری]] خواهد آمد، من نیز به [[حواریون]] بشارت دادم و آنها به او [[ایمان]] آوردند؟ | |||
جاثلیق گفت: آری! این سخن را یوحنا از مسیح نقل کرده و بشارت به نبوت مردی و نیز بشارت به [[اهل بیت]] و وصیش داده است؛ اما نگفته است این در چه زمانی واقع میشود و این گروه را برای ما نام نبرده تا آنها را بشناسیم. | |||
امام {{ع}} فرمودند: اگر ما کسی را بیاوریم که انجیل را بخواند و آیاتی از آن را که نام محمد {{صل}} و اهل بیتش و امتش در آنها است، [[تلاوت]] کند آیا ایمان به او میآوری؟(...)<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]]، ص ۷۳۱.</ref> | |||
عمران صابی، پیشوای صائبین و آشنا به مباحث [[فلسفی]] ـ [[کلامی]] در عصر خود بود که در مناظرهای با [[امام رضا]] {{ع}} مسائلی پیرامون [[اثبات]] [[توحید]] میپرسد. از آنجا که عمران [[مسلمان]] نبوده، [[حضرت رضا]] {{ع}} در مقام بحث صراحتاً نمیتوانستهاند به [[آیات]] کتاب الهی استناد کنند، لکن از طرز بیان مباحث و برخی کلمات [[قرآنی]] در [[کلام]] ایشان میتوان فهمید که سخنان ایشان ناظر به [[تفسیر]] چه آیاتی است. در این مناظره، مباحثی چون ابداعی بودن [[خلقت]]، بیغرض و غایت بودن فعل [[الهی]]، [[نور]] بودن [[خدا]] و چگونگی معیت حق با [[خلق]] را مورد بررسی قرار میدهند. | |||
[[ | |||
پاسخ | امام رضا {{ع}} در پاسخ عمران صابی که از ایشان میپرسد: خدا در خلق است و یا خلق در خدا؟ چنین میفرمایند: [[خداوند]] منزه از چنین سخنانی است. اینک به [[لطف الهی]] برایت مثلی میزنم که مطلب را [[درک]] کنی. بگو بدانم، وقتی به آینه مینگری و خود را در آن میبینی، تو در آینهای یا آینه در توست؟ | ||
عمران گفت: هیچ کدام. اگر هیچ کدام از شما در هم قرار ندارید، پس به چه چیزی خود را در آن میبینی؟ عمران گفت: به وسیله نوری که میان من و آینه قرار دارد. امام {{ع}} فرمودند: آن نوری که در آینه است، بیشتر از نوری است که در چشم خود مییابی؟ گفت: آری. | |||
امام {{ع}} فرمودند: به ما نشانش بده؛ و عمران عاجز ماند. سپس حضرت فرمودند: پس در واقع نور واسطه شده که خود و آینه را ببینی بدون این که در یکی جز شما داخل شود. عمران صابی پرسید: خدا که یکتا بود و چیزی جز او نبود، با [[آفرینش]] [[مخلوقات]] تغییری در وی به وجود آمد؟ | |||
امام{{ع}} | حضرت در پاسخ وی از عدم [[تغییر]] در [[خدا]] و وقوع تغییر در مخلوقات سخن گفت و [[عمران صابی]] برای این که تغییری را در خدا [[اثبات]] کند، از حضرت پرسید: مگر خدا قبل از [[خلقت]] ساکت نبوده است؟ [[امام]] {{ع}} در مقام پاسخ به وی متذکر میشوند که [[سکوت]] در جایی معنا دارد که قبل از آن سخن گفتنی باشد<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]]، ص ۷۳۴.</ref>. | ||
== مناظره امام رضا با عمر بن هذاب == | |||
{{اصلی|مناظره امام رضا با عمر بن هذاب}} | |||
او از اهالی [[بصره]] و [[ناصبی]] بود و خود را [[زاهد]] معرفی میکرد. وقتی کاروان [[امام رضا]] {{ع}} به بصره رسید و [[مردم]] پیرامون [[امام]] {{ع}} را گرفتند، امام {{ع}} از مردم خواستند تا هر گونه پرسشی دارند، سؤال نمایند. قبل از هر کس، عمر بن هذاب ناصبی که [[امامت]] امام {{ع}} را قبول نداشت و در پی توهین به ایشان بود، سخن آغاز کرده و گفت: [[محمد بن فضل هاشمی]] از شما سخنانی نقل میکند که [[عقل]] ما آن را نمیپذیرد و قبول نمیکند. | |||
حضرت فرمودند: چه سخنانی؟ عمر بن هذاب گفت: شما میگویید: من هر چه [[خداوند]] بر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرستاده میدانم و به جمیع زبانها و لغتها آگاهم. حضرت فرمودند: آری چنین است، هر چه میخواهید بپرسید. | |||
عمر بن هذاب گفت: در ابتدا همین [[آگاهی]] و [[علم]] خود را به لغات و زبانهای گوناگون ثابت کنید. در مجلس ما افراد رومی و هندی و فارسی هستند، با آنها به زبان خودشان صحبت کنید. حضرت فرمودند: [[بسم الله]]، هر کدام به زبان خود صحبت کند تا جوابش را به زبان خودش بشنود. | |||
عدهای با زبانها و لهجههای مختلف در آن مجلس بودند که از [[امام رضا]] {{ع}} سؤالاتی به زبان خویش پرسیدند و حضرت با زبان هر کدام با آنها صحبت کرد به گونهای که [[اهل]] مجلس حیران شده و همگی [[اقرار]] کردند که حضرت بهتر از آنها به زبان آنها صحبت میکند<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]]، ص ۷۳۶.</ref>. | |||
==مناظره امام رضا{{ | == مناظره امام رضا با مسافر بلخی == | ||
[[ | {{اصلی|مناظره امام رضا با مسافر بلخی}} | ||
مسافری از بلخ، به حضور [[حضرت امام رضا]] {{ع}} آمد و عرض کرد: من از شما مسألهای میپرسم، اگر جواب آن را آن گونه که خودم میدانم بدهی، [[امامت]] تو را میپذیرم. [[امام]] {{ع}} فرمودند: هر چه میخواهی بپرس. مرد مسافر گفت: به من بگو پروردگارت از چه وقت بوده؟ و چگونه بوده و بر چه تکیه دارد؟ امام {{ع}} فرمودند: خداوند مکان را مکان کرد، بیآنکه مکانی داشته باشد و چگونگی را چگونه نموده بیآنکه خود چگونه باشد و بر [[قدرت]] خودش تکیه دارد. | |||
در این هنگام، آن مرد مسافر برخاست و سر [[حضرت رضا]] {{ع}} را بوسید و گفت: [[گواهی]] میدهم که معبودی جز [[خدای یکتا]] نیست و [[محمد]] {{صل}} [[رسول خدا]] است و [[علی]] {{ع}} وصی رسول خدا {{صل}} و [[سرپرست]] [[امت]] پس از اوست و [[پیشوایان]] [[راستگو]]، شما [[امامان]] هستید و تو [[جانشین]] آنها هستی<ref>اصول کافی، ج۱، باب کون و مکان، حدیث دوم، ص۸۸.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]]، ص ۷۳۷.</ref> | |||
== مناظره امام رضا با هربز اکبر == | |||
{{اصلی|مناظره امام رضا با هربز اکبر}} | |||
[[امام رضا]] {{ع}} به بزرگ [[زرتشتیان]] فرمودند: شما که [[زرتشت]] را [[پیامبر]] خود میدانید، دلیلتان بر [[نبوت]] او چیست؟ هربز گفت: زرتشت [[دلایل]] و مطالبی را برای ما آورده است که قبل از او کسی برای ما نیاورده بود؛ البته ما خود [[شاهد]] [[معجزات]] او نبودهایم، بلکه از پیشینیان ما نسل به نسل برای ما گزارش شده است و ما هم پذیرفتهایم. | |||
[[ | [[امام]] {{ع}} فرمودند: پس بر اساس [[اخبار]] و گزارشهای رسیده، به زرتشت [[ایمان]] آوردهاید. آیا نظیر همان اخبار و گزارشها را درباره [[موسی]] {{ع}} و [[عیسی]] {{ع}} و محمد {{صل}} به شما نرسیده است؟ با چه دلیل و منطقی، این اخبار را نپذیرفتهاید، در حالی که همان اخبار را درباره زرتشت پذیرفتهاید! هربز [[سکوت]] کرد و جوابی نداشت<ref>مناظره علی بن موسی الرضا {{ع}} با عالمان دینی، ص۵۰-۵۱.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]]، ص ۷۳۷.</ref> | ||
[[ | |||
یحیی | == مناظره امام رضا با یحیی بن ضحاک سمرقندی == | ||
{{اصلی|مناظره امام رضا با یحیی بن ضحاک سمرقندی}} | |||
[[مأمون]] [[دوست]] داشت امام رضا {{ع}} را در نزد دیگران عاجز نماید، بنابراین به کسانی که برای مناظره به نزد امام {{ع}} میآمدند، در خفا میگفت که حول چه محوری با امام {{ع}} بحث و مناظره نمایید. | |||
مأمون از یحیی بن ضحاک سمرقندی که از فقهای [[اهل]] [[کلام]] بود و در [[خراسان]] همانندی نداشت و بنا بر قول آن سامان، بر همه چیز واقف بود، خواست که حول محور [[امامت]] با امام {{ع}} مناظره نماید. مجلس برپا شد. حضرت فرمودند: ای یحیی! بپرس. | |||
یحیی گفت: ای فرزند رسول خدا {{صل}}! تو بپرس که مایه [[شرف]] و سربلندی من شود. حضرت فرمودند. ای یحیی! چه میگویی درباره مردی که ادعای [[راستی]] کرده و [[راستگویان]] را [[تکذیب]] نموده است، آیا یک چنین فردی، در دینش صادق و محق است یا [[دروغگو]] است؟ | |||
[[یحیی]] یک [[ساعت]] سر در گریبان برده، هر چه [[فکر]] کرد، نتوانست جوابی بدهد. [[مأمون]] گفت: ای یحیی! جواب بده. یحیی پاسخ داد: وی [[حجت]] را از دستم گرفته است و هیچگونه پاسخی ندارم. مأمون به [[امام]] {{ع}} گفت: این چه مسألهای است که یحیی [[اقرار]] به عجز کرده است؟ | |||
==منابع== | امام {{ع}} فرمودند: اگر یحیی [[گمان]] دارد که بر آن شخص لازم است که راستگویان را تصدیق کند، پس بر چنین کسی که علیه خودش [[شهادت]] عجز و [[ناتوانی]] داده، امامتی نخواهد بود که سر [[منبر]] [[رسول خدا]] {{صل}} بگوید: من [[سرپرستی]] شما را به عهده گرفتم، در حالی که بهتر از شما نیستم، در حالی که [[امیر]] از رعیت بهتر است. اگر یحیی گمان برد که او [[صادقین]] و راستگویان را تصدیق کرده، پس امامتی برای اقرارکننده علیه خودش نخواهد بود که بر فراز منبر بگوید: در وجود من [[شیطانی]] هست که مرا پیوسته در معرض کار [[اشتباه]] و خلاف قرار میدهد، در حالی که در امام، [[شیطان]] وجود ندارد. اگر یحیی گمان کند که وی راستگویان را تصدیق کرده، باز هم برای آن فرد، امامتی ثابت نخواهد شد؛ زیرا وقتی که دوستش دربارهاش اقرار کرده که [[امامت ابوبکر]] کاری برخلاف [[مصالح]] [[امت]] بوده که [[خداوند]] همگان را از شرش [[حفظ]] کرد و هر که شبیه آن را انجام دهد، او را بکشید، زمینه [[امامت]] برای او ثابت نمیباشد. | ||
اینجا بود که مأمون از روی [[خشم]] و [[عصبانیت]] بر سر حاضران فریاد کشید که همگان از [[ترس]] و [[وحشت]] مجلس را ترک گفته و متفرق شدند<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۵۵۹-۵۶۱؛ مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۳۵۱.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]]، ص ۷۳۸.</ref> | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:13681348.jpg|22px]] [[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|'''رضانامه''']] | # [[پرونده:13681348.jpg|22px]] [[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|'''رضانامه''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:امام رضا]] | ||