نص بر امام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = امامت
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[امامت]]''' است. "'''[[نص بر امام]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[نص بر امام در قرآن]] - [[نص بر امام در کلام اسلامی]] - [[نص بر امام در معارف و سیره فاطمی]] - [[نص بر امام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[نص بر امام در قرآن]] | [[نص بر امام در حدیث]] | [[نص بر امام در کلام اسلامی]] | [[نص بر امام در تاریخ اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[نص بر امام (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="فpadding: 0.4em 0em 0.0em;">


قبل از [[بیان]] راه‌های [[شناخت]] و [[تعیین امام]] [[تذکر]] این نکته لازم است که [[نیاز]] به تعیین و [[تشخیص امام]] [[مورد اتفاق]] [[فریقین]] است زیرا [[امامت]] مشروط به ویژگی‌ها و اوصافی است لذا لازم است راهی برای تشخیص فرد واجد اوصاف و شرائط [[امامت]] وجود داشته باشند<ref>ر.ک: گوهرمراد، ص ۴۴۷؛ شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۵۱.</ref>.
'''نص بر امام''' یکی از راه‌های [[شناخت امام]] و [[جانشین پیامبر]] است. اصطلاح “نص” درباره توصیه [[نبی اکرم]]{{صل}} یا [[امام]] سابق نسبت به [[جانشین]] خود به کار می‌رود. [[نص]] بر دو گونه است جلیّ و خفی؛ نص جلیّ آن است که دلالتش بر [[امامت]] شخص مورد نظر روشن است؛ اما نص خفیّ آن است که دلالت بر امامت آن شخص به کمک قراین و [[استدلال]] ممکن می‌شود. برای [[تعیین امام]] دو راه اصلی وجود دارد: راه اول نص پیامبر{{صل}} و یا امام سابق ([[استخلاف]]راه دوم [[بیعت]] یا [[اختیار]].
برای [[تعیین امام]] و مشخص شدن فرد واجد شرائط [[امامت]] دو راه اصلی وجود دارد: راه اول [[نص پیامبر]]{{صل}} و یا [[امام]] سابق، به این راه [[استخلاف]] نیز گفته شده است. راه دوم که بعد از راه اول قابل مطرح شدن است [[بیعت]] یا [[اختیار]] است.


غیر از این دو طریق راه‌های دیگری وجود دارد مانند [[دعوت]] که از ابداعات [[زیدیه]] می‌‌باشد<ref>ر.ک: النجاة فی القیامة فی تحقیق أمر الإمامة، ص ۶۹.</ref> و راه [[استیلا]] که در [[مقام عمل]] و به مرور زمان نزد [[اهل سنت]] رواج و [[مشروعیت]] یافته است.
== معناشناسی ==
=== معنای لغوی ===
بر اساس منابع لغت، همچنین در اصطلاح [[کلام]]، وقتی نص درباره [[قرآن]] یا [[سنت]] به کار رود، به معنای لفظی خواهد بود که ظاهر آن بر حکمی دلالت دارد<ref>ر.ک: محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۷، ص۹۸.</ref> یا لفظی بر معنایی دلالت می‌کند که احتمال غیر در آن ممکن نبوده<ref>ر.ک: محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج۹، ص۳۶۹-۳۷۰.</ref> و نتوان آن را [[تأویل]] کرد: “آنچه در دلالت بر معنایی که متکلم [[اراده]] کرده است، واضح و روشن بوده، تنها دارای یک معنی باشد و گفته‌اند نص آن است که احتمال تأویل در آن داده نشود”<ref>میر سید شریف جرجانی، التعریفات، ص۱۰۶؛ همچنین ر.ک: ابوحامد غزالی، المستصفی من علم الاصول، ص۱۹۶.</ref>. نص در این کاربرد، واژه‌ای است که در برابر “ظاهر” به کار می‌رود؛ چنان‌که می‌گوییم نص در مطلب است یا در آن ظهور دارد<ref>برای نمونه به عبارات زیر توجه کنید: {{عربی|المجاز لا يدخل في النصوص انما يدخل في الظواهر}}، محمد بن مکی عاملی نبطی جزینی (شهید اول)، القواعد و الفوائد، تحقیق عبدالهادی حکیم، ج۱، ص۴۳۳؛ {{عربی|فان النصوص فيها قليلة... و انما هي الظواهر}}، محمد بن احمد قرطبی، تفسیر القرطبی، تصحیح احمد عبدالعلیم البردونی، ج۶، ص۲۸۹.</ref>؛ اما گاهی به مطلق [[ادله]] لفظی، [[نصوص]] می‌گوییم، اعم از آنکه دلالتشان صریح باشد یا ظاهر؛ چنان‌که تعابیری مانند “ظواهر النصوص” به کار می‌رود<ref>ر.ک: ابن ادریس حلی، السرائر، ج۲، ص۵۵۳؛ زین‌الدین بن علی عاملی جبعی شهید ثانی، رسائل، ص۲۳۸؛ یوسف بحرانی، الحدائق الناضره، ج۳، ص۹۷.</ref>.


نزد [[امامیه]] نص تنها [[راه تعیین]] و [[شناخت امام]] است به این معنی که [[رسول خدا]]{{صل}} به امر [[خدای تعالی]] [[جانشین]] خود را برای [[زعامت]] و [[رهبری]] [[امت]] برای [[مردم]] نام برده و معرفی نماید و یا [[امام]] [[منصوب]] از سوی [[خداوند]]، [[امام]] بعد از خود را معرفی کند. از این راه در کتاب‌های [[روائی]] و [[کلامی]] به [[استخلاف]]، [[عهد]] و [[وصیت]] نیز تعبیر شده است<ref>ر.ک: کمال الدین، ج ۲، ص ۱۹۹؛ الارشاد، ج ۱، ص ۸ و ص ۱۷۹؛ احتجاج، ج ۲، ص ۳۱۶؛ شرح مقاصد، ج ۵، ص ۲۳۳؛ بحار، ج ۲۳، ص ۵۷؛ ج ۲۵، ص ۱۳۸.</ref>. باید دانست در اینکه [[شناخت امام]] به تنصیص حاصل می‌‌شود بین [[فریقین]] اختلافی نیست اما [[اختلاف]] در انحصاری بودن این راه است<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۵۱-۱۵۵</ref>.
=== معنای اصطلاحی ===
نص در کاربرد اصطلاحی‌اش در بحث [[امامت]]، به معنای یکی از رام‌های [[شناخت امام]] و [[جانشین پیامبر]] است. با مراجعه به منابع کلامی می‌توان گفت که اصطلاح “نص” درباره توصیه [[نبی اکرم]]{{صل}} یا [[امام]] سابق نسبت به [[جانشین]] خود به کار می‌رود. این سفارش دو گونه است: گاه یک فرد خاص به عنوان امام تعیین می‌شود؛ گاه یک فرد از میان جمعی چند نفره<ref>در برخی از منابع کلامی، به این قسم نیز «نص» اطلاق شده است (ر.ک: علی بن حسین الشریف المرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ص۴۷۰؛ محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی تحقیق حسین بحرالعلوم، ج۲، ص۱۰۵؛ سیدعلی بن موسی ابن طاووس، الطرائف، ج۲، ص۴۸۴؛ ابوبکر بن الطیب باقلانی، الانصاف فیما یجب اعتقاده، ص۱۳۱). </ref>، به این شکل که [[خلیفه]]، گروهی را معین کند تا فردی را از میان خود برای [[خلافت]] برگزینند؛ مانند شورایی که [[خلیفه دوم]] برای امر خلافت پس از خود تعیین نمود. نصی که خلیفه با آن، فرد معینی را به عنوان [[جانشین]] خود برگزیند نیز به دو گونه “نص جلیّ” و “نص خفیّ” تقسیم می‌شود.


برخی [[متکلمان]] در بحث [[امامت]] به این مسئله پرداخته و از [[نص]] جلیّ و خفیّ سخن گفته‌اند. نص جلیّ آن است که دلالتش بر امامت شخص مورد نظر روشن است و به قرینه و [[استدلال]] نیازی ندارد؛ اما نص خفیّ آن است که دلالت بر امامت آن شخص به کمک قراین و استدلال ممکن می‌شود<ref>ر.ک: علی بن حسین الشریف المرتضی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۶۷؛ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی، ج۲، ص۴۵-۴۶؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ص۳۳۵ و ۳۳۷؛ عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۸۶.</ref>.


==مقدمه ==
برخی متفکران خواسته‌اند تا نص را تنها به جانشین [[نبی اکرم]]{{صل}} اختصاص دهند. از نظر ایشان، نص به عنوان راه [[شناخت امام]]، تنها در مورد سخن [[رسول خدا]]{{صل}} به کار می‌رود؛ یعنی اگر نبی اکرم{{صل}} کسی را به عنوان جانشین خود معرفی کرده باشد، از آن به “نص” تعبیر می‌شود؛ ولی اگر خلیفه فردی را به [[جانشینی]] خود معرفی کند، آن را “استخلاف”<ref>ر.ک: اسماعیل بن عمر ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۷۵؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۵، ص۲۴۳.</ref> نامیده‌اند. برخی نیز [[تعیین خلیفه]] از سوی [[امام]] و خلیفه پیشین را “عهد”<ref>ر.ک: ابوالحسن ماوردی، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیة، ص۷ و ۱۱.</ref> خوانده‌اند؛ در حالی که این تفاوت از سوی اغلب [[متکلمان]] پذیرفته نشده است. آنها معرفی [[جانشین]] را، چه از سوی [[رسول خدا]]{{صل}} و چه از سوی [[امام]] سابق باشد، نص” نامیده‌اند<ref>ر.ک: ابوحامد غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، تحقیق علی بوملحم، ص۱۵۴؛ علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ سیف‌الدین آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین ج۲، ص۱۳۲؛ شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۴۰-۴۱؛ حسن بن یوسف حلی (علامه حلیالالفین، ص۳۵.</ref>.<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص۳۸.</ref>
*[[خداوند]] در [[قرآن]] به [[اطاعت از اولی الامر]]، [[امر]] فرموده؛ از آنجا که نمی‌توان از همه کسانی که مدعی ولایتند، [[اطاعت]] کرد. پس [[مسلمانان]] باید به دنبال شناسایی [[اولی الامر]] باشند<ref>ر.ک. [[علی رضا امینی|امینی، علی رضا]]؛ [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی]]، ج۲، ص ۱۰۹.</ref>.
*مهمترین [[اختلاف]] [[شیعه]] و [[اهل سنت]] در بحث [[امامت]]، مربوط به [[نص]] [[الهی]] و [[انتخاب]] مردمی است<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص ۴۰۱.</ref>.
*در نظر [[شیعه]]، تنها [[راه تعیین امام]] آن است که [[پیامبر]] یا شخصی که امامتش ثابت شده است به [[امامت]] او تصریح نمایند.
*با توجه به [[عصمت امام]]، [[سنت]] [[امامت]] همچون [[سنت پیامبر]]، معتبر است پس اگر [[امام]]، شخصی را برای [[امامت]] پس از خود معرفی کند، در [[حکم]] معرفی [[خدا]] و پیامبرش خواهد بود<ref>ر.ک. [[علی رضا امینی|امینی، علی رضا]]؛ [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی]]، ج۲، ص ۱۸۲.</ref>.
*[[عالمان]] [[اهل سنت]] در این مسئله نظرات متفاوتی دارند:
*# [[بیعت]] [[اهل حل و عقد]]: گروهی از بزرگان، [[امامت]] شخصی را بپذیرند. حتی اگر تنها یکی از [[اهل حل و عقد]] با شخصی [[بیعت]] کند کافی است.
*# [[غلبه]] [[قهر]]آمیز "نظامی": حتی اگر شخص [[فاسق]]، [[ظالم]]، یا [[جاهل]] با [[توسل]] به [[زور]] بر [[مسند حکومت]] نشست، [[امام]] [[جامعه اسلامی]] می‌باشد<ref>ر.ک. [[علی رضا امینی|امینی، علی رضا]]؛ [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی]]، ج۲، ص۱۵۰ - ۱۵۱.</ref>.
*نظریه اول "[[بیعت]] [[اهل حل و عقد]]" و [[اجماع]]، گرفتار مصادره به مطلوب است زیرا براساس توجیه وضع موجود و [[مشروعیت]] بخشیدن به [[خلافت ابوبکر]] و [[عمر]] و [[عثمان]] و [[حاکمان]] دیگر، راه‌هایی را معرفی کرده‌اند.
*ضمناً، این [[استدلال]]، چیزی جز دور [[باطل]] نیست چون [[دلیل]] [[حقانیت]] [[ابوبکر]] را [[اجماع]] می‌دانند و از طرفی [[دلیل]] [[حجیت]] [[اجماع]] را نحوه [[انتخاب]] [[ابوبکر]] می‌دانند که دور [[باطل]] است<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص۴۰۴.</ref>.
*[[شیعه]]، [[امامت]] را یک [[مقام]] [[دنیوی]] نمی‌دند، بلکه منصبی [[الهی]] برای [[حفظ شریعت]] است که ویژگی‌هایی مثل [[عصمت]] و [[علم لدنی]] و [[افضلیت]] در آن شرط است که جز [[خداوند]] و [[پیامبر]] و [[امام]] پیشین، کسی از آنها [[آگاه]] نیست. مثلاً، [[معصوم]] یعنی کسی که دارای ملکه اجتناب از [[گناه]] و خطاست و این ملکه امری درونی و [[پنهانی]] است<ref>ر.ک. [[علی رضا امینی|امینی، علی رضا]]؛ [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی]]، ج۲، ص۱۵۲؛ [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص ۴۰۴ - ۴۰۵.</ref>.
*همچنین [[تعیین امام]]، لطفی است از جانب [[خداوند]] بر [[بندگان]] و هر لطفی، بر [[خداوند]] [[واجب]] و لازم است. بنابراین، [[خدای متعال]]، [[امام]] را خود [[تعیین]] می‌فرماید<ref>ر. ک. جمعی از نویسندگان، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص۲۷۰.</ref>.
*اساساً با وجود [[نصب]] از طرف [[خدا]] که [[ولایت]] در اصل، از آنِ او است، نوبت به [[انتخاب]] دشواری نمی‌رسد. [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}}: "یکی گفت: پسر [[ابوطالب]]! تو بر این امر بسیار [[حرص]] می‌ورزی. گفتم: نه! به [[خدا]] قسم شما حریص‌ترند... من حقی را که از آنهم بود، طلب کردم و شما مرا از رسیدن به [[حق]] خود باز می‌دارید". [[حضرت]]، [[حق حاکمیت]] را برای [[امامان]] پس از خود نیز قائل است: "... [[آل محمد]]، پایه [[دین]] و ستون تعیین‌اند... [[حق ولایت]]، خاص ایشان است...".
*در عین حال، شرایط به گونه‌ای است که [[اقدام]] برای [[تصدی]] [[ولایت]] را به [[اصلاح]] [[مسلمانان]] نمی‌بیند: "به صبر‌گراییدم... میراثم ربودۀ این و آن و من بدان نگران". این بیانات نشان می‌دهد که [[حضرت]] نه در [[مقام]] [[بیان]] [[اولویت]] خویش، بلکه بیانگر [[حق]] قطعی خود است. اما [[امام علی]]{{ع}} در مقابل [[معاویه]] به گونه‌ای دیگر [[استدلال]] می‌کند: "مردمی که با [[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[عثمان]] [[بیعت]] کردند، [[بیعت]] مرا نیز پذیرفتند. پس کسی که حاضر است، نمی‌تواند دیگری را [[انتخاب]] کند و [[غایب]] هم نمی‌تواند [[اقدام]] حاضران را نپذیرد..." زیرا [[حضرت]] در مواجهه با فردی مانند [[معاویه]]، تنها از طریق اجتماع به شیوه [[سلف]] و معمول، می‌تواند [[استدلال]] کند<ref>ر.ک. [[علی رضا امینی|امینی، علی رضا]]؛ [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی]]، ج۲، ص۱۱۲ - ۱۱۵.</ref>.
*همچنین تمامی [[امامان]] با [[بیان]] [[پیامبر]] و یا [[بیان]] [[امام]] پیشین شناسایی می‌شوند. از آنجا که [[امامان]]، نه به کسب و [[اجتهاد]]، که به [[الهام]] و [[تربیت الهی]]، به این [[مقام]] می‌رسند، سن، اثری در [[تعیین امام]] ندارد. مانند [[نبوت]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} و [[حضرت یحیی]]{{ع}} در [[کودکی]].
*[[موقعیت]] [[علمی]] [[امامان]] در حضور [[عالمان]] و [[اندیشمندان]]، که همیشه با [[پیروزی]] [[امام]] همراه بود و بروز [[کرامات]] از ایشان، برای [[شیعیان]] هیچ‌گونه تردیدی باقی نمی‌گذارد<ref>ر.ک. [[علی رضا امینی|امینی، علی رضا]]؛ [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی]]، ج۲، ص۱۲۱ - ۱۲۳.</ref>.


==معناشناسی نص==
== راه‌های [[شناخت]] و [[تعیین امام]] ==
===واژه شناسی لغوی===
برای تعیین امام و مشخص شدن فرد واجد شرائط امامت دو راه اصلی وجود دارد: راه اول نص پیامبر{{صل}} و یا [[امام]] سابق، به این راه [[استخلاف]] نیز گفته شده است. راه دوم که بعد از راه اول قابل مطرح شدن است [[بیعت]] یا [[اختیار]] است.
بر اساس منابع لغت، همچنین در اصطلاح [[کلام]]، وقتی [[نص]] درباره [[قرآن]] یا [[سنت]] به کار رود، به معنای لفظی خواهد بود که ظاهر آن بر حکمی دلالت دارد<ref>ر.ک: محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۷، ص۹۸.</ref> یا لفظی بر معنایی دلالت می‌کند که احتمال غیر در آن ممکن نبوده<ref>ر.ک: محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج۹، ص۳۶۹-۳۷۰.</ref>، و نتوان آن را [[تأویل]] کرد: “آنچه در دلالت بر معنایی که [[متکلم]] [[اراده]] کرده است، واضح و روشن بوده، تنها دارای یک معنی باشد؛ و گفته‌اند [[نص]] آن است که احتمال [[تأویل]] در آن داده نشود”<ref>میر سید شریف جرجانی، التعریفات، ص۱۰۶؛ همچنین ر.ک: ابوحامد غزالی، المستصفی من علم الاصول، ص۱۹۶.</ref>. [[نص]] در این کاربرد، واژه‌ای است که در برابر “ظاهر” به کار می‌رود؛ چنان‌که می‌گوییم [[نص]] در مطلب است یا در آن [[ظهور]] دارد<ref>برای نمونه به عبارات زیر توجه کنید: {{عربی|المجاز لا يدخل في النصوص انما يدخل في الظواهر}}، محمد بن مکی عاملی نبطی جزینی (شهید اول)، القواعد و الفوائد، تحقیق عبدالهادی حکیم، ج۱، ص۴۳۳؛ {{عربی|فان النصوص فيها قليلة... و انما هي الظواهر}}، محمد بن احمد قرطبی، تفسیر القرطبی، تصحیح احمد عبدالعلیم البردونی، ج۶، ص۲۸۹. </ref>؛ اما گاهی به مطلق [[ادله]] لفظی، [[نصوص]] می‌گوییم، اعم از آنکه دلالتشان صریح باشد یا ظاهر؛ چنان‌که تعابیری مانند “ظواهر النصوص” به کار می‌رود<ref>ر.ک: ابن ادریس حلی، السرائر، ج۲، ص۵۵۳؛ زین‌الدین بن علی عاملی جبعی شهید ثانی، رسائل، ص۲۳۸؛ یوسف بحرانی، الحدائق الناضره، ج۳، ص۹۷.</ref>.
===اصطلاح شناسی ===
[[نص]] در کاربرد اصطلاحی‌اش در بحث [[امامت]]، به معنای یکی از رام‌های [[شناخت امام]] و [[جانشین پیامبر]] است. با مراجعه به منابع [[کلامی]] می‌توان گفت که اصطلاح “نص” درباره توصیه [[نبی اکرم]]{{صل}} یا [[امام]] سابق نسبت به [[جانشین]] خود به کار می‌رود. این سفارش دو گونه است: گاه یک [[فرد]] خاص به عنوان [[امام]] [[تعیین]] می‌شود؛ گاه یک [[فرد]] از میان جمعی چند نفره<ref>در برخی از منابع کلامی، به این قسم نیز «نص» اطلاق شده است .ک: علی بن حسین الشریف المرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ص۴۷۰؛ محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی تحقیق حسین بحرالعلوم، ج۲، ص۱۰۵؛ سیدعلی بن موسی ابن طاووس، الطرائف، ج۲، ص۴۸۴؛ ابوبکر بن الطیب باقلانی، الانصاف فیما یجب اعتقاده، ص۱۳۱). </ref>. به این شکل که [[خلیفه]]، گروهی را معین کند تا فردی را از میان خود برای [[خلافت]] برگزینند؛ مانند شورایی که [[خلیفه دوم]] برای امر [[خلافت]] پس از خود [[تعیین]] نمود. نصی که [[خلیفه]] با آن، [[فرد]] معینی را به عنوان [[جانشین]] خود برگزیند نیز به دو گونه “نص جلیّ” و “نص خفیّ” تقسیم می‌شود.
برخی [[متکلمان]] در بحث [[امامت]] به این مسئله پرداخته و از [[نص]] جلیّ و خفیّ سخن گفته‌اند. [[نص]] جلیّ آن است که دلالتش بر [[امامت]] شخص مورد نظر روشن است و به قرینه و [[استدلال]] نیازی ندارد؛ اما [[نص]] خفیّ آن است که دلالت بر [[امامت]] آن شخص به کمک قراین و [[استدلال]] ممکن می‌شود<ref>ر.ک: علی بن حسین الشریف المرتضی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۶۷؛ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی، ج۲، ص۴۵-۴۶؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ص۳۳۵ و ۳۳۷؛ عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۸۶.</ref>.
برخی متفکران خواسته‌اند تا [[نص]] را تنها به [[جانشین]] [[نبیّ]] اکرم{{صل}} اختصاص دهند. از نظر ایشان، [[نص]] به عنوان [[راه]] [[شناخت امام]]، تنها در مورد سخن [[رسول خدا]]{{صل}} به کار می‌رود؛ یعنی اگر [[نبی اکرم]]{{صل}} کسی را به عنوان [[جانشین]] خود معرفی کرده باشد، از آن به “نص” تعبیر می‌شود؛ ولی اگر [[خلیفه]] فردی را به [[جانشینی]] خود معرفی کند، آن را “استخلاف”<ref>ر.ک: اسماعیل بن عمر ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۷۵؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۵، ص۲۴۳.</ref> نامیده‌اند. برخی نیز [[تعیین خلیفه]] از سوی [[امام]] و [[خلیفه]] پیشین را “عهد”<ref>ر.ک: ابوالحسن ماوردی، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیة، ص۷ و ۱۱.</ref> خوانده‌اند؛ در حالی که این تفاوت از سوی اغلب [[متکلمان]] پذیرفته نشده است. آنها معرفی [[جانشین]] را، چه از سوی [[رسول خدا]]{{صل}} و چه از سوی [[امام]] سابق باشد، نص” نامیده‌اند<ref>ر.ک: ابوحامد غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، تحقیق علی بوملحم، ص۱۵۴؛ علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ سیف‌الدین آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین ج۲، ص۱۳۲؛ شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۴۰-۴۱؛ حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، الالفین، ص۳۵.</ref><ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۳۸.</ref>.


==اقسام نص بر امام==
غیر از این دو طریق راه‌های دیگری وجود دارد مانند [[دعوت]] که از ابداعات [[زیدیه]] است<ref>ر.ک: النجاة فی القیامة فی تحقیق أمر الإمامة، ص۶۹.</ref> و راه استیلا که در مقام عمل و به مرور [[زمان]] نزد [[اهل سنت]] رواج و [[مشروعیت]] یافته است.
*[[قرآن]] فرآیند [[نصّ بر امام]] یا [[امامان]] را در قالب‌ها و اشکال مختلفی بیان کرده است که مى‌‌توان آنها را به سه گروه تقسیم کرد:
*'''گروه اول،''' آیاتی که بر وجود [[امامان]] در طول [[تاریخ]] دلالت مى‌‌کند؛ آیاتی که نشان مى‌‌دهد در طول [[تاریخ]] بشری، امامانی منصّوب از طرف [[خدای متعال]] وجود داشته‌اند که [[خدای سبحان]]، [[مردم]] را به [[اطاعت]] از آنها امر کرده است.
*'''گروه دوم،''' آیاتی که دال بر وجود [[امامان]] از [[آل ابراهیم]]{{ع}} است. این گروه از [[آیات]] نشان مى‌‌دهد که [[امامت الهی]]، در [[فرزندان]] [[ابراهیم]]{{ع}} و [[نسل]] او، در طول [[تاریخ]] استمرار مى‌‌یابد.
*'''گروه سوم،''' نصوصی که به [[تعیین]] امامانی از  [[اهل بیت]] [[رسول خدا]]{{ع}} پس از او دلالت مى‌‌کنند. این [[امامان]]، [[حضرت علی]]{{ع}} و مردان خاصی از [[فرزندان]] او هستند که [[خدا]] هرگونه [[پلیدی]] را از آنان دور کرده و آنها را کاملاً [[پاک]] ساخته است.
*نصوص [[سنت نبوی]] درباره [[امامت]]، شرح و بیان نصوص [[قرآنی]] در این زمینه است؛ چرا که از طرفی، [[سنت نبوی]] چیزی جز [[تفسیر آیات قرآن]] نیست و از طرف دیگر، آیاتی در [[قرآن]] وجود دارد که به صراحت [[اطاعت از پیامبر]]{{صل}} را [[واجب]] مى‌شمارد، مانند: "پیامبر را [[اطاعت]] کنید"<ref>{{متن قرآن| أَطِيعُوا الرَّسُولَ }}؛
سوره نساء، آیه ۵۹، سوره مائده، آیه ۹۲، سوره نور، آیه ۵۴و۵۶، سوره محمد{{صل}}، آیه ۳۳، سوره تغابن، آیه ۱۲.</ref>، و نیز [[آیات]] دیگری که تأکید مى‌کند [[پیامبر]] "هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‌گوید و آنچه مى‌گوید چیزى جز وحى [[الهی]] که بر او نازل شده نیست"{{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>. این [[آیات]]، نصوص [[متواتر]] [[سنت پیامبر]]{{صل}} درباره [[امامت]] را به نصوصی [[الهی]] بدل مى‌سازد که شرح و بیان [[آیات قرآنی]] است و در [[روح]] و ذات خود به [[نصّ]] [[قرآن کریم]] باز مى‌گردد.
*اکنون هر یک از گروه‌های سه‌گانه [[آیات]] را به [[اجمال]] برمى‌رسیم:


===نخست: [[نصوص]] عام===
نزد [[امامیه]] [[نص]] تنها راه تعیین و [[شناخت امام]] است به این معنی که [[رسول خدا]]{{صل}} به امر [[خدای تعالی]] [[جانشین]] خود را برای [[زعامت]] و [[رهبری]] [[امت]] برای [[مردم]] نام برده و معرفی نماید و یا امام [[منصوب از سوی خداوند]]، امام بعد از خود را معرفی کند. از این راه در کتاب‌های [[روائی]] و [[کلامی]] به استخلاف، [[عهد]] و [[وصیت]] نیز تعبیر شده است<ref>ر. ک: کمال الدین، ج ۲، ص۱۹۹؛ الارشاد، ج ۱، ص۸ و ص۱۷۹؛ احتجاج، ج ۲، ص۳۱۶؛ شرح مقاصد، ج ۵، ص۲۳۳؛ بحار، ج ۲۳، ص۵۷؛ ج ۲۵، ص۱۳۸.</ref>. باید دانست در اینکه شناخت امام به [[تنصیص]] حاصل می‌‌شود بین فریقین اختلافی نیست اما [[اختلاف]] در انحصاری بودن این راه است<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)| معارف و عقاید ۵ ج۱]]، ص۱۵۱-۱۵۵.</ref>.
* گروه اول، نصوص عام دالّ بر وجود [[ائمه]] در طول [[تاریخ]] است، که نشان مى‌دهد [[خداوند متعال]] در هر زمانی، امامانی را برای [[مردم]] [[منصوب]] کرده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref>.
*بنا بر این [[آیه شریفه]]، [[خداوند متعال]] در هر امتی در طول [[تاریخ]]، رسولی برانگیخت و [[رسالت]] و [[پیام]] او این بود که [[خدای یکتا]] را بپرستید و از [[طاغوت]] اجتناب کنید. منظور از [[عبادت]] در این [[آیه]] چنانکه کاملاً [[آشکار]] بوده و معنای لغوی آن نیز همین است، [[تسلیم]] کامل بودن در برابر [[خدای سبحان]] است. این [[تسلیم]] شامل تمام [[افعال]] ارادی [[انسان]] مى‌شود و ما پیش از این گفتیم که [[امامت]] در [[قرآن کریم]]، به معنای [[رهبری]] [[انسان]] در تمام [[افعال]] اختیاری به سوی کمال است و این کمال، همان [[تسلیم]] بودن کامل در برابر [[خدای سبحان]] است. بنابراین حقیقتِ [[امامت]]، [[پیشوایی]] و [[رهبری]] [[مردم]] در راه [[عبادت]] [[خدای متعال]]، در تمام اموری است که به نحوی به [[زندگی]] [[انسان]] مربوط مى‌شود. این همان چیزی است که ضد [[طاغوت]] و منافی آن است و با آن [[مبارزه]] مى‌کند؛ زیرا معنای [[طاغوت]] کسی است که بسیار [[طغیان]] و [[سرپیچی]] از [[دستورات الهی]] مى‌کند و [[مردم]] را به بیرون رفتن از دایره [[اطاعت]] و [[عبودیت]] [[خدای سبحان]] فرا مى‌خواند، و مصداق آن [[ابلیس]]، [[ائمه کفر]] و [[گمراهی]]، [[رهبران]] سیاستهای ظالمانه و نیز همه قدرتمندان و مستکبرانی است که [[مردم]] را از [[راه خدا]] باز مى‌دارند و به غیر حُکم او، [[دعوت]] مى‌کنند.
*[[شایسته]] است برای [[تعیین]] دقیقه مفهوم [[طاغوت]] و [[عبادت]]، به [[قرآن]] مراجعه کنیم، که مى‌فرماید:{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر را، و هر گاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید و از آنها داورى بطلبید اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، این کار براى شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ}}<ref>«آیا ندیدى کسانى را که ادّعا مى‌‌کنند به آن‌چه از کتاب‌هاى آسمانى که بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آورده‌اند، ولى مى‌‌خواهند براى داورى نزد طاغوت و حکام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند» سوره نساء، آیه ۶۰.</ref>.
*بر پایه این [[آیات]] و دیگر [[آیات]] مشابه آن، [[طاغوت]] هر حاکمی غیر از [[خدای سبحان]]، و هم چنین هر کسی است که به حاکمیتی غیر [[الهی]] [[دعوت]] کند. پس معنای این [[کلام]] [[خدای متعال]] که فرمود: {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«ما در هر امتى رسولى مبعوث کردیم که خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref>.
*این است که ما در هر امتی، [[رهبران الهی]] و [[سیاسی]] برانگیختیم که به آنچه [[خدا]] امر مى‌کند [[حکومت]] مى‌کنند و [[مردم]] را به [[عبادت خدا]] و [[تسلیم]] حُکم او شدن، و نپذیرفتن [[حکومت]] طاغوت‌ها و [[عدم اطاعت]] از آنها فرا مى‌خوانند.
*البته همانگونه که معلوم است و [[تاریخ]] [[انبیاء]] و [[رسولان]] بر آن دلالت دارد، لازمه [[بعثت]] [[رسولان]] [[رجوع]] به آنان طبیعتاً اقتضا مى‌کند که آنان [[اوصیاء]] و نمایندگانی داشته باشند که برای عصرهای پس از [[حیات]] [[رسول]]، یا در مکان‌های دور از [[رسول]]، [[مردم]] بتوانند به او [[رجوع]] کنند تا از [[رجوع]] به [[طاغوت]] و گرویدن به او در [[امان]] بمانند. این مطلب را تا حدودی در رابطه با آیۀ کریمۀ {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ}}<ref>«به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به حکمیت طلبند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref> توضیح دادیم.
*{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى اینکه به فرمان خدا، از وى اطاعت شود» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>.
*این [[آیه]] به صراحت بیان مى‌کند که [[خدای سبحان]]، هماره [[رسولان]] را در طول [[تاریخ]] برای [[رهبری]] و [[حکومت]] بر [[مردم]] منصّوب و [[مردم]] را به [[اطاعت]] و [[پذیرش]] از ایشان[[امر]] کرده است. پس هر [[پیامبری]] [[مبعوث]] شده است تا [[رهبری]] [[مطاع]] باشد. در این [[آیه شریفه]]، اشارتی [[زیبا]] وجود دارد، و آن اینکه "به [[فرمان خدا]]، از وى [[اطاعت]] شود"؛ عبارت "به [[فرمان]] خدا" بیانگر آن است که این [[اطاعت]]، [[اطاعت]] [[حکومتی]] است نه [[تبلیغی]] و بدین جهت باید از [[رسول]] [[اطاعت]] کرد که [[حاکم]] و [[رهبر]] است، نه فقط برای اینکه او پیغامرسانی از جانب [[خدا]] است و [[امر و نهی]] او را به [[خلق]] مى‌رساند؛ چرا که عبارت "به [[فرمان]] خدا" یعنی فرمانی از طرف [[خدا]] مبنی بر [[وجوب]] [[اطاعت از رسول]] و یا به عبارت دیگر، دلالت [[آیه]] بر این است که [[خدا]] [[رسول]] را نصّب کرده تا [[مطاع]] باشد. این تعبیر به صراحت حاکی از آن است که این [[اطاعت]]، [[اطاعت]] [[حکم]] و [[رهبری]] و [[فرمانروایی]] است نه [[اطاعت]] [[تبلیغی]] صرف؛ چه اینکه در غیر این صورت بهتر بود که [[خداوند متعال]] مى‌فرمود: "ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى اینکه [[خدا]] [[اطاعت]] شود".
*{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«به راستى که رسولانمان را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم عدل را به پا دارند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>.
*مضمون این [[آیه]] چنین است: ما در طول [[تاریخ]] [[بشریت]]، رسولانمان را با [[دلایل]] روشن و با کتاب و [[میزان]] فرستادیم و [[مأموریت]] همه آنها این بود که [[حکومت]] [[خدا]] را در [[زمین]] بر پا کنند و [[عدالت]] را در میان [[مردم]] بگسترند.
*در این آیۀ شریفه، کتاب به معنای [[قانون]] و [[دستور الهی]] است؛ زیرا کتاب در لغت، به معنای مکتوب است و مکتوب از مصدر "کتابت" است؛ به معنای [[وجوب]] و ثبوت. پس مراد از کتاب، [[اوامر و نواهی]] ثابت و لازم است. [[میزان]] نیز چیزی است که اشیاء به [[وسیله]] آن ارزیابی مى‌شود، تا سالم و خراب آنها از هم جدا شود، و منظور از [[میزان]] در این [[آیه]] [[میزان]] [[افعال]] است، نه اشیاء. به [[وسیله]] این [[میزان]]، [[اعمال]] عادلانه از ظالمانه و [[افعال]] [[حق]] از [[باطل]] جدا مى‌شود و این [[میزان]] چیزی نیست جز ملکه [[عدالت]] و [[قوه]] [[عصمت]] که با [[هدایت]] و [[عنایت الهی]] در [[شخصیت]] [[انبیاء]] نهادینه شده است. [[حاکم]] به این دو [[قوه]] [[نیاز]] دارد؛ او محتاج [[شناخت]] [[قانون الهی]] و نیز ملکه [[عدالت]] است تا [[رفتار]]، اقدامات و فعالیت‌هایش مطابق [[عدل]] باشد و بتواند [[حکومت]] [[خدا]] را برپا کرده، و [[شریعت]] او را محقق کند.
*{{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و اسحاق و یعقوب را به او ابراهیم‌ بخشیدیم و هر دو را هدایت کردیم و نوح را نیز پیش از آن هدایت نمودیم و از فرزندان او، داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون را هدایت کردیم این‌گونه نیکوکاران را پاداش مى‌‌دهیم. همچنین زکریا و یحیى و عیسى و الیاس را؛ همه از صالحان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را، و همه را بر جهانیان برترى دادیم. و از پدران و فرزندان و برادران آنها افرادى را برترى دادیم و برگزیدیم و به راه راست، هدایت نمودیم. این، هدایت خداست، که هر کس از بندگان خود را بخواهد با آن راهنمایى مى‌‌کند، و اگر اینان در اطاعت خدا شرک ورزند - یعنی سر سوزنی از اوامر و نواهی الهی سرپیچی کنند -، اعمال نیکى که انجام داده‌اند، نابود مى‌‌گردد. آنها کسانى هستند که کتاب و حُکم و نبوّت به آنان دادیم. اگر مؤمنان به تو از اطاعت خدا و رهبری تو سرپیچی کنند و به رسالت رهبری تو کفر ورزند، آیین حقّ زمین نمى‌‌ماند؛ زیرا کسان دیگرى را نگاهبان آن مى‌‌سازیم که نسبت به آن، کافر نیستند. آن پیامبران و رهبران الهی کسانى هستند که خداوند هدایتشان کرده؛ پس به هدایت آنان اقتدا کن و بگو: در برابر این رسالت و تبلیغ، پاداشى از شما نمى‌‌طلبم. این کتاب، چیزى جز یک یادآورى براى جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۸۴-۹۰.</ref>.
*بنا بر این [[آیات]]، [[خداوند متعال]] در طول [[تاریخ]]، رهبرانی منصّوب از طرف خود داشته و آنان را از [[نوح]]{{ع}} تا [[رسول خاتم]] [[حضرت محمد]]{{صل}}، [[برگزیده]] و به ایشان کتاب، [[حکم]] و [[نبوت]] عطا کرده است. مضمون [[کلام]] [[خدای متعال]] در این [[آیات]]، این است که این افرادی که ما به آنها کتاب، [[حکم]] و [[نبوت]] دادیم و به [[رهبری]] [[مردم]] برانگیختیم، آمدهاند تا در طول [[تاریخ]]  وبدون اینکه هیچ بازه زمانی از این قاعده مستثنا باشد - در میان [[مردم]] به [[عدالت]] [[حکم]] رانند. بنابراین [[امامت]] و [[رهبری الهی]] - که [[رسالت]] [[رسولان]] متضمن آن است - در بازه زمانی خاصی محدود نیست؛ بلکه هماره بوده است و خواهد بود<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص ۶۳-۶۸</ref>.


===دوم: نصوص خاص بر [[امامت]] برگزیدگان [[آل ابراهیم]]{{ع}}===
== اقسام نص بر امام ==
*گروه دوم، دربردارنده بسیاری از [[آیات قرآن کریم]] است که بر وجود امامانی منصّوب از سوی [[خدا]] از [[آل ابراهیم]]{{ع}} در هر زمان پس از عصر [[ابراهیم]]{{ع}} دلالت دارد و ما تنها به برخی از آنها اشاره مى‌کنیم، از جمله:
[[قرآن]] فرآیند [[نصّ]] بر امام یا [[امامان]] را در قالب‌ها و اشکال مختلفی بیان کرده است که مى‌‌توان آنها را به سه گروه تقسیم کرد:
*آیاتی که به [[ابراهیم]] [[بشارت]] مى‌دهند که او و فرزندانش، به [[امامت]] منصّوب شده‌اند؛ [[امامان]] صالحی که به [[فرمان خدا]] [[مردم]] را [[هدایت]] مى‌کنند. اعطای این [[مقام]]، [[اجابت]] دعای او بود که در [[جوانی]] و در اوج درگیری با پدرخوانده‌اش و [[مشرکین]] و کافرین [[قوم]] خود، از [[خدای متعال]] چنین درخواستی کرده بود. [[خدای تعالی]] مى‌فرماید: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ قَالَ أَفَرَأَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الأَقْدَمُونَ فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّي إِلاَّ رَبَّ الْعَالَمِينَ الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ}}<ref>«و بر آنان خبر ابراهیم را بخوان. هنگامى‌ که به پدر و قومش گفت: چه چیز را مى‌‌پرستید؟ گفتند: بت‌هایى را مى‌‌پرستیم، و همه روز ملازم عبادت آنهاییم. گفت: آیا هنگامى‌ که آنها را مى‌‌خوانید صداى شما را مى‌‌شنوند؟! یا سود و زیانى به شما مى‌‌رسانند؟! گفتند: ما نیاکان خود را یافتیم که چنین مى‌‌کنند. گفت: مى‌‌بینید این چیزهایى را که پیوسته پرستش مى‌‌کردید، شما و پدران پیشین شما. همه آنها دشمن و منفور من هستند، مگر پروردگار عالمیان [که تنها تکیه‌گاه من است]؛ همان کسى که مرا آفرید، و پیوسته راهنماییم مى‌‌کند، و کسى که مرا غذا مى‌‌دهد و سیراب مى‌‌نماید، و هنگامى‌ که بیمار شوم مرا شفا مى‌‌دهد، و کسى که مرا مى‌‌میراند و سپس زنده مى‌‌کند، و کسى که امید دارم گناهم را در روز جزا ببخشد. پروردگارا! به من حکم و فرمانروایی و امامت ببخش، و مرا به صالحان ملحق کن» سوره شعراء، آیه ۶۹-۸۳.</ref>.
# '''گروه اول،''' آیاتی که بر وجود امامان در طول [[تاریخ]] دلالت مى‌‌کند؛ آیاتی که نشان مى‌‌دهد در طول تاریخ بشری، امامانی منصّوب از طرف [[خدای متعال]] وجود داشته‌اند که [[خدای سبحان]]، [[مردم]] را به [[اطاعت]] از آنها امر کرده است.
*همچنین [[خدای متعال]] از زبان [[ابراهیم]]{{ع}} مى‌فرماید: {{متن قرآن|وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ}}<ref>«گفت: من به سوی خدا روانه‌ام. پروردگارا مرا فرزند صالحی عنایت فرما. پس او را به پسری خردمند مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۹۹-۱۰۱.</ref>.
# '''گروه دوم،''' آیاتی که دال بر وجود امامان از [[آل ابراهیم]]{{ع}} است. این گروه از [[آیات]] نشان مى‌‌دهد که [[امامت الهی]]، در [[فرزندان]] ابراهیم{{ع}} و نسل او، در طول تاریخ استمرار مى‌‌یابد.
*[[ابراهیم]]{{ع}}، زمانی چنین دعایی کرد که [[جوان]] بود و در [[بابل]] مى‌زیست و با [[قوم]] و [[پدر]] خود [[نزاع]] داشت. او از [[خدا]] خواست که به او [[حکم]] بدهد و او را امامی قرار دهد که در میان [[مردم]] به [[حق]] [[حکم]] راند و ایشان را به [[عدالت خدا]] و راه مستقیم او [[دعوت]] کند. [[ابراهیم]]{{ع}} پس از این [[دعا]] درخواست دیگری نیز از [[خدا]] کرد؛ از [[خدا]] خواست به او [[فرزندان]] صالحی بدهد که راه او را ادامه دهند و [[رسالت]] او را به همه نسل‌ها برسانند: {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ}}<ref>«و براى من در میان امّت‌هاى آینده، زبان صدق و ذکر خیرى قرارده!» سوره شعراء، آیه ۸۴.</ref>. و نیز از [[خدا]] خواسته بود: {{متن قرآن|رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ}}<ref>«پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق کن» سوره شعراء، آیه ۸۳.</ref>.
# '''گروه سوم،''' نصوصی که به تعیین امامانی از [[اهل بیت]] رسول خدا{{ع}} پس از او دلالت مى‌‌کنند. این امامان، [[حضرت علی]]{{ع}} و مردان خاصی از فرزندان او هستند که [[خدا]] هرگونه [[پلیدی]] را از آنان دور کرده و آنها را کاملاً [[پاک]] ساخته است.
*[[خداوند متعال]] نیز مى‌فرماید: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«به او اسحاق و یعقوب را افزون - بر آن‌چه عطا کرده بودیم (اسماعیل) - دادیم و هر یک از آنان را صالح و رستگار قرار دادیم و آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت مى‌‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.</ref>.
*[[خداوند]] در [[آیه]] دیگری نیز به [[استجابت]] دعای او اشاره مى‌کند: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و [در اواخر عمر،] اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و نبوت و کتاب آسمانى را در دودمانش قرار دادیم و پاداش او را در دنیا دادیم و او در آخرت از صالحان است» سوره عنکبوت، آیه ۲۷.</ref>.
*به نظر مى‌رسد منظور از [[اجر]] او در [[دنیا]]، همان [[حکومت]] و [[امامت]] است؛ چراکه [[اجر]] [[الهی]] در [[کلام خدا]]، به [[حکومت]] و [[مُلک]] [[تفسیر]] شده است: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَلَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و این‌گونه ما به یوسف در سرزمین [مصر] قدرت دادیم، که هر جا مى‌‌خواست در آن منزل مى‌‌گزید [و تصرّف مى‌‌کرد]، ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم [و شایسته بدانیم] مى‌‌بخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمى‌‌کنیم» سوره یوسف، آیه ۵۶.</ref>.
*[[امام خمینی]] در [[تفسیر]] دعای {{متن قرآن|رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً}}<ref>«پروردگارا! به ما در دنیا نیکى عطا کن» سوره بقره، آیه ۲۰۱.</ref> مى‌فرمود: منظور از [[نیکی]] در [[دنیا]]، [[امامت]] و [[سلطه]] و مُلکی است که [[خداوند]] به [[بندگان]] [[صالح]] خویش مى‌دهد و آنها بدین [[وسیله]] [[حکومت]] [[خدا]] را بر روی [[زمین]] به پا مى‌کنند و [[عدل]] را گسترده، و [[زمین]] را از [[شرک]] و [[ظلم]] [[پاک]] مى‌نمایند.
*{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«از دودمان من نیز امامانى قرار بده! خداوند فرمود: پیمان من، به ستم‌کاران نمى‌‌رسد! [و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند]» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
*در این [[آیه]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} از [[خدا]] مى‌خواهد که [[امامت]] را در [[فرزندان]] او قرار دهد. باید توجه داشت که درخواست‌های [[انبیاء]] از [[خداوند متعال]]، با [[اذن]] خداست؛ یعنی آنها فقط چیزی را درخواست مى‌کنند که مى‌دانند [[خدا]] از آن [[راضی]] است و به ایشان اجازه درخواست آن را داده است. بنابراین [[خدای متعال]]، به [[ابراهیم]]{{ع}} اجازه داده بود که قرار دادن [[امامت]] در فرزندانش را از [[خدا]] بخواهد. [[خدای سبحان]] - که در [[اجابت]]، [[حکیم]] و در [[بخشش]]، [[کریم]] است  دعای [[ابراهیم]]{{ع}} را که با اجازه خود [[خدا]] و با این عبارت: "از دودمان من نیز امامانى قرار بده!" بیان شده بود، اینگونه پاسخ داد: "پیمان من، به [[ستمکاران]] نمى‌رسد". سپس دعای او را [[مستجاب]] کرد و [[امامت]] را در [[فرزندان]] او استمرار بخشید؛ البته این استمرار به شرط [[عدالت کامل]] بود که [[اراده الهی]] هرگز از این شرط چشم نمى‌پوشد. بنابراین [[امامت]] در [[نسل ابراهیم]]{{ع}} مشروط به [[عدالت]] تام‌های است که به حد [[عصمت]] مى‌رسد. پاسخ [[خداوند]] به درخواست [[ابراهیم]]{{ع}} که با نفی [[امامت]] از ظالمینِ [[نسل]] او، بیان شد به دلالت التزامی، دالّ بر ثبوت [[امامت]] در غیر ظالمین [[نسل]] او است و نشان مى‌دهد که این [[دعا]] در مورد [[فرزندان]] [[صالح]] او [[مستجاب]] شده است. همانگونه که [[آیات]] فراوانی از [[قرآن کریم]] - که به تعدادی از آنها اشاره کردیم - بر این [[استجابت دعا]] دلالت دارند.
*توضیح آنکه، اگر کسی بگوید: از کجا معلوم که دعای [[ابراهیم]]{{ع}} [[مستجاب]] شد و [[خدا]] [[امامت]] را در [[فرزندان]] او قرار داد؟ پاسخ این سؤال در بسیاری از [[آیات قرآن کریم]] وجود دارد؛ آیاتی که به وضوح نشان مى‌دهد که [[خداوند متعال]] دعای [[ابراهیم]]{{ع}} را [[اجابت]] نموده و [[امامت]] را در دودمان او قرار داده است، ازجمله این آیۀ شریفه: {{متن قرآن|وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و او و لوط را به سرزمین =شام - که آن را براى همه جهانیان پربرکت ساختیم - نجات دادیم. و به او اسحاق و یعقوب را افزون - بر آن‌چه عطا کرده بودیم (اسماعیل) - دادیم و هر یک از آنان را صالح و رستگار قرار دادیم و آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت مى‌‌کنند، و انجام کارهاى نیک و برپاداشتن نماز و اداى زکات را به آنها وحى کردیم و تنها ما را عبادت مى‌‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۱-۷۳.</ref>.
*[[خداوند متعال]] به درخواست [[ابراهیم]]{{ع}} که گفت: "از دودمان من نیز امامانى قرار بده!" این عطای افزون که همان [[نسل]] [[پاک]] و طیب است را [[امام]] قرار داد و [[آیه]] نیز بر این امر تأکید مى‌کند: "و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به [[فرمان]] ما، [[مردم]] را [[هدایت]] مى‌کردند و انجام کارهاى [[نیک]] و برپاداشتن [[نماز]] و اداى [[زکات]] را به آنها وحى کردیم و تنها ما را [[عبادت]] مى‌کردند".
*{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد. آنها فرزندان و دودمانى بودند که [از نظر پاکى، تقوا، درستى و راستى‌] برخى از [آنان از] برخى دیگرند و خداوند، شنوا و داناست» سوره آل عمران، آیه ۳۳-۳۴.</ref>.
*این [[آیه]] به دو نوع [[انتخاب]] و اصطفای [[الهی]] اشاره مى‌کند:
#اصطفا و [[گزینش]] فردی، که همان [[انتخاب]] و [[برتری]] دادن [[آدم]] و [[نوح]] و... است.
#اصطفا و [[گزینش]] خاندانی است، که [[انتخاب]] [[آل ابراهیم]] و [[آل]] [[عمران]] است.
*با توجه به اینکه [[آل عمران]]، گروهی از [[آل ابراهیم]] است، بنابراین عطف [[آل عمران]] به [[آل ابراهیم]]، عطف خاص به عام است و دالّ بر این مطلب که اصطفای خاندانی در دو مرحله صورت گرفته است؛ مرحله اول، [[انتخاب]] [[آل ابراهیم]] و مرحله دوم، [[انتخاب]] [[آل عمران]] از [[آل ابراهیم]]. از این رو [[آیات]] بعد، اصطفا و [[گزینش]] [[آل عمران]] را توضیح مى‌دهد: {{متن قرآن|إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«آن گاه که زن عمران گفت: پروردگارا، من عهد کردم فرزندى که در رحم دارم [از فرزندى خود] در راه [خدمت] تو آزاد گردانم، این عهد من را بپذیر که تویى شنوا و آگاه» سوره آل عمران، آیه ۳۵.</ref> تا آنجا که: {{متن قرآن|إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ}}<ref>«چون فرشتگان مریم را گفتند که خدا تو را به کلمه خود بشارت مى‌‌دهد که نامش مسیح، عیسى پسر مریم است، که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقرّبان [درگاه خدا] است» سوره آل عمران، آیه ۴۵.</ref>.
*پس در اینجا انتخابی در ضمن [[انتخاب]] دیگر صورت گرفته است که همان اصطفای [[آل عمران]] به طور خاص از [[آل ابراهیم]] است. حال اگر این [[آیات]] را به آیه‌ای که [[ابراهیم]]{{ع}} در آن از [[خدا]] درخواست مى‌کند که [[امامت]] را در [[نسل]] او قرار دهد<ref>«از دودمان من [نیز امامانى قرار بده!]».</ref> و پاسخ [[خداوند]] که فرمود: "پیمان من، به [[ستمکاران]] نمى‌رسد" ضمیمه کنیم، درمى‌یابیم که [[خدای تعالی]]، دعای [[ابراهیم]]{{ع}} را [[مستجاب]] کرده و [[امامت]] را بر پایه شایستگی‌ها و صلاحیت‌ها، در [[فرزندان]] او قرار داده است که از این امر، به اصطفا تعبیر شده است. بنابراین [[امامت]] در [[نسل ابراهیم]] تنها به [[دلیل]] انتساب آنها به او، نیست؛ بلکه از رهگذر وجود صفات و شایستگی‌های [[رهبری]] در آنان است که ایشان را به [[مقام]] اصطفای [[الهی]] رسانده است. بنابراین [[عهد الهی]] به ظالمین [[نسل ابراهیم]]{{ع}} نمى‌رسد، چنانکه غیر ظالمین هم تنها بر پایه اصطفا و [[انتخاب]] [[الهی]] به این [[مقام]] مى‌رسند. بدین رو از همه [[آل ابراهیم]]، [[امامت]] فقط به [[آل عمران]] رسید و آن نیز به [[دلیل]] شایستگی‌های آنان بود. سپس این اصطفای خاص در مجموعه [[آل ابراهیم]] در مورد [[محمد]] و [[آل]] [[محمد]]{{صل}} نیز به وقوع پیوست: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«خداوند فقط مى‌‌خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.
*این اصطفا و [[انتخاب]] خاندانی نیز بر اساس شایستگی‌ها و صلاحیت‌ها است، نه صرف نَسَب و حَسَب: {{متن قرآن|ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ}}<ref>«که [از نظر پاکى، تقوا، درستى و راستى‌] برخى از برخى دیگرند» سوره آل عمران، آیه ۳۴.</ref>.
*در نتیجه این بعضیت، بعضیت نَسَبی نیست، بلکه رسالتی است؛ یعنی تنها به این [[دلیل]]، اصطفا شامل این [[فرزندان]] مى‌شود که اینان [[مظهر]] ارزشها و آرمان‌هایی هستند که خود مؤسس و زعیم [[خاندان]] [[مظهر]] آنها بوده است.
*یکی از آیاتی که این مطلب را [[تأیید]] مى‌کند و نشان مى‌دهد که این [[انتخاب]] و اصطفا رسالتی است نه نَسَبی، [[کلام]] [[خدای تعالی]] به [[نوح]] است. [[نوح]] به [[خداوند متعال]] عرض کرد: {{متن قرآن|رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ}}<ref>«پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعدۀ تو در مورد نجات خاندانم حق است و تو از همه حُکم‌کنندگان برترى. خداوند متعال فرمود: اى نوح! او از اهل تو نیست، او عمل غیر صالحى است [فرد ناشایسته‌اى است‌]» سوره هود، آیه ۴۵-۴۶.</ref>.
*مفهوم [[آیه]] این است که اهل، در [[منطق]] [[قرآن کریم]] کسی است که با زعیم [[خاندان]] [[نبوی]]، از لحاظ [[روحی]] منسجم و هماهنگ است، و هر شخصی که صرفاً به واسطۀ نَسَب، به [[خاندان]] [[نبوی]] متصل باشد، از اهل [[پیامبری]] که [[خدا]] او را برای [[هدایت مردم]] فرستاده است به حساب نمى‌آید. در مورد خاندانی هم که اصطفا شامل آن مى‌شود نیز مسئله به همین صورت است؛ به این معنی که [[فرزندان]] [[برگزیده]]، بعضی از [[شخصیت]] [[پدر]] خویش ([[پیامبر]] صاحب ذُرّیه) به حساب مى‌آیند؛ شخصیتی که فانی در [[اطاعت]] [[خدای سبحان]] شده و تمام و کمال، [[تسلیم]] و [[خاضع]] [[خدا]] است؛ که از این حالت در [[قرآن]]، به [[اسلام]] تعبیر شده است. از اینجاست که درمى‌یابیم، [[قرآن]] در پی تأکید بر این است که [[اسلام]]، عهدی بوده که [[فرزندان]] [[ابراهیم]]{{ع}} یکی پس از دیگری به هم منتقل مى‌کردهاند.
*[[خدای تعالی]] مى‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِي قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref>«جز افراد سفیه و نادان، چه کسى از آیین ابراهیم، با آن پاکى و درخشندگى، روى‌گردان خواهد شد؟! ما او را در این جهان برگزیدیم و همانا در جهان دیگر، از صالحان است. در آن هنگام که پروردگارش به او گفت: اسلام بیاور! و در برابر حق، تسلیم باش! او فرمان پروردگار را، از جان و دل پذیرفت و گفت: در برابر پروردگار جهانیان، تسلیم شدم. و ابراهیم و یعقوب در واپسین لحظات عمر فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند و هر کدام به فرزندان خویش گفتند: فرزندان من! خداوند این آیین پاک را براى شما برگزیده است و شما، جز به آیین اسلام تسلیم در برابر فرمان خدا از دنیا نروید. آیا هنگامى‌ که مرگ یعقوب فرا رسید، شما حاضر بودید؟! در آن هنگام که به فرزندان خود گفت: پس از من، چه چیز را مى‌‌پرستید؟ گفتند: خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا را، و ما در برابر او تسلیم هستیم» سوره بقره، آیه ۱۳۰-۱۳۳.</ref>.
*این [[آیات]] به وضوح نشان مى‌دهد که [[امامت الهی]] - مبتنی بر اساس اصطفای [[الهی]]  در همه نسل‌ها در [[فرزندان]] [[ابراهیم]]{{ع}} مستمر بوده است؛ چه اینکه [[آیات]]: {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«از دودمان من نیز امامانى قرار بده!، خداوند فرمود: پیمان من، به ستمکاران نمى‌‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد»... سوره آل عمران، آیه ۳۳.</ref>، {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«حکومت عظیمى‌ در اختیار آنها قرار دادیم» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>.
*و نیز دیگر [[آیات]]، بر استمرار اصطفای [[الهی]] در [[آل ابراهیم]] دلالت دارند و نیز بیان مى‌کنند که دوره‌های مختلف، [[شاهد]] اصطفا و انتخاب‌های مختلفی در [[آل ابراهیم]] بوده است که آخرین آنها [[انتخاب]] [[محمد]] و [[آل]] [[محمد]]{{صل}} است. ما در ادامه مباحث، بار دیگر به مناسبت به این نکته خواهیم پرداخت.
*{{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«یا اینکه نسبت به مردم [=پیامبر و خاندانش‌]، بر آن‌چه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد مى‌‌ورزند؟! ما به آل ابراهیم، کتاب و حکمت دادیم و مُلک عظیمى‌ در اختیار آنها قرار دادیم» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>.
*[[آیه]] بیانگر این مطلب است که [[خدای تعالی]] به [[آل ابراهیم]]{{ع}} علاوه بر [[نبوت]]، که با "[[کتاب ]]" و "[[حکمت]]" بیان شده است، [[مُلک]] عظیمی نیز عطا فرموده است. [[مُلک]] نیز به معنای [[فرمانروایی]] و [[حکومت]] مى‌باشد؛ در نتیجه مقصود از [[مُلک]] در اینجا، همان [[امامت الهی]] است. نکته قابل توجه در اینجا، این [[کلام الهی]] است که فرمود: "یا اینکه نسبت به [[مردم]] [[پیامبر]] و خاندانش، بر آنچه [[خدا]] از فضلش به آنان بخشیده، [[حسد]] مى‌ورزند؟"، این کسانی که مورد [[حسادت]] واقع شدهاند و [[خداوند]] به آنان از [[فضل]] خود بخشیده است (یعنی به آنان فضیلتی بیش از دیگران بخشیده است) چه کسانی هستند؟ از سیاق [[آیه]] به خوبی روشن مى‌شود که این حسادت شدگان، گروهی از مؤمناناند که در آن زمان با [[رسول خدا]]{{صل}} و از [[آل ابراهیم]]{{ع}} بودهاند؛ زیرا [[آیه]]، فضلی را که [[خدا]] به این گروه عطا کرده است، به کتاب و [[حکمت]] و [[مُلک]] عظیمی [[تفسیر]] مى‌کند که [[خداوند]] به [[آل ابراهیم]]{{ع}} بخشیده است.
*از سیاق این [[آیه]] و [[آیات]] دیگری که آن را تقویت مى‌کنند، روشن مى‌شود که این گروه محسود، [[محمد]] و [[آل]] [[محمد]]{{صل}} هستند. در [[روایات]] بسیاری نیز تصریح شده است که "محسودین" در این [[آیه]]، [[امامان]] از [[آل]] [[محمد]]{{صل}} مى‌باشند. مرحوم [[کلینی]] در کتاب [[شریف]] کافی از [[امام باقر]]{{ع}} [[نقل]] مى‌کند که [[حضرت]]، در [[تفسیر]] [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ}}<ref>«آیا آنها سهمى‌ در مُلک  یعنی امامت و خلافت  دارند؟» سوره نساء، آیه ۵۳.</ref> "یا اینکه نسبت به [[مردم]] [[پیامبر]] و خاندانش، و بر آنچه [[خدا]] از فضلش به آنان بخشیده، [[حسد]] مى‌ورزند؟ فرمود: ما آن مردمی هستیم که به [[دلیل]] امامتی که [[خدا]] در میان همه آفریدگانش، فقط به ما عطا فرموده است مورد [[حسادت]] واقع شدیم"<ref>اصول کافی، ج۱، ص۳۹۵، باب «الائمة ولاة الامر و هم المحسودون الذین ذکرهم الله عزوجل».</ref>.
*برای [[تأیید]] صحت این [[تفسیر]]، کافی است که بدانیم [[آیات قرآن]] ماجرایی زنده، واقعی و معاصر را حکایت کرده، اشاره مى‌کند که گروهی از [[مردم]] که معاصر زمان [[نزول]] این [[آیه]] هستند نسبت به گروهی از [[مؤمنان]]، به [[دلیل]] آنچه [[خدا]] از [[فضل]] خود به آنان بخشیده، [[حسادت]] مى‌ورزند و سپس بیان مى‌کند که این گروه محسود، از [[آل ابراهیم]] هستند. جواب [[خدا]] به این گروه حاسد که به خاطر [[فضل]] [[خدا]] به [[محمد]] و [[آل]] [[محمد]]{{صل}}، [[دشمنی]] آنان را در [[دل]] داشتند و این [[انتخاب]] [[الهی]] را نمى‌پذیرفتند، در همین [[آیه]] به این صورت بیان شده است: این [[فضل]] پیش از این هم در [[آل ابراهیم]] قرار داده شده بود و این گروه حاسد، به [[فضل]] [[آل ابراهیم]] [[ایمان]] آورده و آن را پذیرفته بودند؛ اکنون چرا این [[فضل]] را برای [[آل]] [[محمد]]{{عم}} [[انکار]] مى‌کنند و [[عداوت]] آنان را در [[دل]] مى‌پرورانند؟
*چنانکه پیش از این نیز اشاره شد، [[قرآن]] این نکته را مورد تأکید قرار مى‌دهد که [[امامت]]، فقط در [[فرزندان]] [[ابراهیم]] قرار داده شده و استمرار یافته است و این امر به [[دلیل]] شایستگی‌ها و صلاحیت‌های ربانی [[رهبری]] بود که در این دودمان وجود داشت، و همچنین فقط در افراد [[شایسته]] [[آل ابراهیم]] قرار داده شده و شامل همه [[خاندان]] او نیز نمى‌شود.
*علاوه بر آن [[قرآن]] به [[حقیقت]] دیگری اشاره مى‌کند و آن اینکه، [[امامت]] از بعضی [[فرزندان]] [[ابراهیم]] سلب و به گروه دیگری از [[آل ابراهیم]] منتقل مى‌شود و این در زمانی است که گروه اول، صلاحیت‌ها و شایستگی‌های لازم را به مرور زمان از دست دادند. [[قرآن]] در برخی [[آیات]] به طور عام به این مطلب اشاره مى‌کند، مانند آیۀ شریفه: {{متن قرآن|تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ}}<ref>«مُلک را به هر آن کس که بخواهی عطا مى‌‌کنی و از هر آن کس که بخواهی بازپس مى‌‌گیری و هر که را بخواهى، عزیز و هر که را بخواهى ذلیل مى‌‌گردانی. تمام خوبی‌ها به دست توست» سوره آل عمران، آیه ۲۶.</ref>.
*و گاهی به طور مشخص و خاص به این مطلب مى‌پردازد، مانند: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا}}<ref>«آنها پیامبرانى بودند که خداوند مشمول نعمتشان قرار داده بود، از فرزندان آدم، و از کسانى که با نوح بر کشتى سوار کردیم، و از دودمان ابراهیم و یعقوب، و از کسانى که هدایت کردیم و برگزیدیم. آنها کسانى بودند که وقتى آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده مى‌‌شد به خاک مى‌‌افتادند، در حالى که سجده مى‌‌کردند و گریان بودند؛ سپس بعد از آنان نسلى جایگزین [آنان‌] شد که نماز را تباه کردند، و از شهوات پیروى نمودند» سوره مریم، آیه ۵۸-۵۹.</ref>، {{متن قرآن|فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ}}<ref>«به خاطر پیمان‌شکنى آنها، و انکار آیات خدا، و کشتن به ناحق پیامبران، و به خاطر اینکه مى‌‌گفتند: بر دل‌هاى ما، پرده افکنده [شده و سخنان پیامبر را درک نمى‌‌کنیم، رانده درگاه خدا شدند]» سوره نساء، آیه ۱۵۵.</ref>.
*در این دو [[آیه]] و نیز [[آیات]] دیگر، [[قرآن کریم]] تأکید مى‌کند که آن [[امامت]] و [[برتری]] که [[خدا]] به [[فرزندان]] [[ابراهیم]]{{ع}} از [[نسل]] [[اسحاق]] و [[یعقوب]]{{ع}} ارزانی داشت، به [[دلیل]] اینکه به [[گمراهی]] و [[انحراف]] و [[کفر]] و [[ظلم]] کشیده شدند، از آنان گرفته شد و به جای این [[برتری]]، [[لعنت الهی]] شامل حالشان گشت: {{متن قرآن|فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ}}<ref>«پس آنان را به سبب پیمان شکستن‌شان لعنت کردیم» سوره مائده، آیه ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ}}<ref>«و [داغِ‌] خوارى و بیچارگى و نیاز، بر آنان زده شد و گرفتار خشم خدایى شدند» سوره بقره، آیه ۶۱.</ref>.
*اینگونه شد که [[امامت]] از [[فرزندان]] [[ابراهیم]]{{ع}} از [[نسل]] [[اسحاق]]{{ع}} گرفته شد و به [[پاکان]] [[آل ابراهیم]] از [[نسل]] [[اسماعیل]]{{ع}} یعنی همان [[محمد]] و [[آل]] [[محمد]]{{صل}} منتقل گشت.
*در [[آیه]] دیگری از [[قرآن کریم]] نیز به این مطلب اشاره شده است که انتقال [[امامت الهی]] به [[فرزندان]] [[ابراهیم]]{{ع}} جز بر اساس استمرار شایستگیها و صلاحیت‌های [[الهی]] در این [[خاندان]] نبوده است، آنجا که مى‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا}}<ref>«سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروى کردند، و [در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند، همچنین] این پیامبر و کسانى که [به او] ایمان آورده‌اند [از همه سزاوارترند]» سوره آل عمران، آیه ۶۸.</ref>.
*این [[آیه]] تأکید مى‌کند که سزاوارترین [[مردم]] به [[ابراهیم]]{{ع}} و نزدیکترین و شبیه‌ترین افراد به [[شخصیت]] [[الهی]] وی، کسانی‌اند که از او [[پیروی]] کردند و همچنین [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و کسانی که به او [[ایمان]] آوردند.
*اگر در این تعبیر [[قرآنی]]: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} دقت کنیم و موارد استفاده آن در [[قرآن]] را بررسیم، درمى‌یابیم که [[قرآن]] بارها این عبارت را برای گروه خاصی از [[مؤمنان]] استفاده کرده است. این گروه خاص از [[مؤمنان]]، همان کسانی هستند که [[ایمان]] در وجودشان به درجهای از کمال رسیده است که [[خدا]]، [[مقام امامت]] سایر [[مؤمنان]] را به ایشان عطا کرده و آنان را به عنوان [[رهبران]] [[امت]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}}، [[برگزیده]] است و در [[قرآن]] با ذکر اوصافشان، آنان را معرفی کرده است. آنان نمونه‌های کامل و الگوهای متعالی هستند که [[خدا]] [[دستور]] داده پس از [[رسول خدا]]{{صل}} به آنان [[اقتدا]] شود. این مطلب را مى‌توان در آیاتی نظیر: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند؛ همان‌ها که نماز را برپا مى‌‌دارند، و در حال رکوع، زکات مى‌‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>.
*و در [[سورۀ توبه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً}}<ref>«آیا گمان کردید که [به حال خود] رها مى‌شوید در حالى که هنوز کسانى از شما که جهاد کردند، و غیر از خدا و رسولش و مؤمنان را مورد اعتماد و تکیهگاه خویش انتخاب ننمودند، [از دیگران] مشخّص نشدهاند؟! [باید آزمون شوید و صفوف از هم جدا گردد]» سوره توبه، آیه ۱۶.</ref> و همچنین در [[آیات]] دیگری از [[قرآن کریم]] [[مشاهده]] کرد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص ۶۸-۸۱</ref>.


===سوم: نصوص دالّ بر [[امامت اهل بیت]]{{عم}}===
[[نصوص]] [[سنت نبوی]] درباره [[امامت]]، شرح و بیان نصوص [[قرآنی]] در این زمینه است؛ چراکه از طرفی، سنت نبوی چیزی جز [[تفسیر آیات قرآن]] نیست و از طرف دیگر، آیاتی در قرآن وجود دارد که به صراحت [[اطاعت از پیامبر]]{{صل}} را [[واجب]] مى‌شمارد، مانند: "[[پیامبر]] را اطاعت کنید"<ref>{{متن قرآن| أَطِيعُوا الرَّسُولَ}}؛ [[سوره نساء]]، [[آیه]] ۵۹، [[سوره مائده]]، [[آیه]] ۹۲، [[سوره نور]]، آیه ۵۴و۵۶، [[سوره محمد]]{{صل}}، آیه ۳۳، [[سوره تغابن]]، آیه ۱۲.</ref>، و نیز [[آیات]] دیگری که تأکید مى‌کند [[پیامبر]] "هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‌گوید و آنچه مى‌گوید چیزى جز وحى [[الهی]] که بر او نازل شده نیست"{{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>. این آیات، [[نصوص]] متواتر [[سنت پیامبر]]{{صل}} درباره [[امامت]] را به نصوصی الهی بدل مى‌سازد که شرح و بیان [[آیات قرآنی]] است و در [[روح]] و ذات خود به [[نصّ]] [[قرآن کریم]] باز مى‌گردد.
*این نصوص، آیاتی است که با اشاره و توصیف، به [[امامت]] امامانی از [[اهل  بیت]] [[پیامبر]]{{صل}} دلالت مى‌‌کند. پیشتر گفتیم که [[حکمت الهی]] در [[حفظ قرآن]]، اقتضا مى‌‌کرد که [[قرآن]] در [[نصّ]] بر [[ائمه]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}} از روش اشاره و توصیف استفاده کند نه ذکر [[اسامی]]؛ زیرا نام بردن از ایشان، بی‌شک منجر به این مى‌‌شد که چشم دوختگان به [[سلطه]] و [[حکومت]]، به [[قرآن]] دست دراز کرده، [[آیات]] آن را [[تحریف]] کنند یا [[مانع]] از انتشار [[قرآن]] در میان [[مسلمانان]] شوند؛ چنانکه در مورد [[سنت رسول خدا]]{{صل}} چنین کردند.
*در [[سنت پیامبر]]{{صل}} تصریحات بسیاری وجود داشت که [[ائمه]] [[اهل  بیت]]{{عم}} را با [[اسامی]] آنها [[تعیین]] و معرفی کرده بود که این مسئله، [[خشم]] [[دشمنان]] [[ائمه]] را برانگیخت و در نتیجه آنها از همان عصر [[رسول خدا]]{{صل}} شروع به جلوگیری از [[کتابت]] [[احادیث نبوی]] کردند. [[ابوداود]] و دارمی هر کدام در "سنن" خود و همچنین [[احمد بن حنبل]] در کتاب [[مسند]] از [[عبدالله بن عمرو بن عاص]] [[نقل]] کرده‌اند: من هر چه را از [[رسول خدا]] مى‌‌شنیدم، مى‌‌نوشتم؛ تا اینکه [[قریش]] مرا از این کار باز داشتند و گفتند: آیا تو هر چه از [[رسول خدا]] مى‌‌شنوی، مى‌‌نویسی و حال آنکه او نیز بشری است که از روی [[خشم]] و خوشنودی سخن مى‌‌گوید؟! پس من از [[کتابت]] [[دست]] برداشتم. سپس ماجرا را برای [[رسول خدا]] باز گفتم. او با انگشت به دهانش اشاره کرد و فرمود: "بنویس! قسم به کسی که جانم به دست اوست از این دهان جز [[حق]] بیرون نیامده است"<ref>سنن الدارمی، ج۱، ص۱۲۵، باب «من رخص فی الکتابة من المقدمة» و سنن ابی‌داود، ج۲، ص۱۲۶، باب «کتابة العلم» و مسند احمد، ج۲، ص۱۶۲.</ref>.
*همچنین [[بخاری]] در صحیح، و نیز مسلم و دیگران [[روایت]] کرده‌اند: چون هنگامه [[وفات پیامبر]]{{صل}} نزدیک شد و در [[خانه]] او مردانی بودند که [[عمر بن خطاب]] هم در میانشان بود، [[رسول اکرم]]{{صل}} فرمود: "چیزی بیاورید تا برای شما نوشته‌ای بنویسم که پس از آن هرگز [[گمراه]] نشوید". در این هنگام [[عمر]] گفت: [[بیماری]] بر [[پیامبر]] چیره شده است و شما [[کتاب خدا]] را دارید و همان [[کتاب خدا]] برای ما کافی است، پس بین حاضران [[اختلاف]] و [[مشاجره]] افتاد و عده‌ای همان [[کلام]] [[عمر]] را تکرار کردند. وقتی حاضران بسیار همهمه و [[اختلاف]] کردند، [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "از اینجا برخیزید که [[نزاع]] نزد من [[شایسته]] نیست"<ref>البخاری، کتاب «العلم»، باب «العلم»، ج۱، ص۲۲ و کتاب «المرض»، باب «قول المریض قوموا عنی» و صحیح مسلم، آخر کتاب «الوصیة».</ref>.
*[[ذهبی]] در تذکرة الحفاظ [[روایت]] کرده است: [[ابوبکر]] پس از [[وفات پیامبر]]، [[مردم]] را جمع کرد و گفت: شما از [[پیامبر]] احادیثی مى‌‌گویید و در آن [[احادیث]]، با هم [[اختلاف]] مى‌‌کنید و به حتم [[اختلاف مردم]] پس از شما شدیدتر خواهد بود. پس هیچ روایتی از [[رسول خدا]] [[نقل]] نکنید و هر کس از شما درباره این کار پرسید، پاسخ دهید که [[کتاب خدا]] در میان ما هست؛ پس حرامش را [[حرام]]، و حلالش را [[حلال]] بشمارید<ref>ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۲ (باب زندگینامه ابوبکر).</ref>.
*[[عمر]] و [[عثمان]] نیز در [[عهد]] خود چنین کردند<ref>ر.ک: «معالم المدرستین»؛ ج۲، ص۵۰ و پس از آن.</ref>. وقتی [[بنی امیه]] به [[حکومت]] رسیدند به این مقدار بسنده نکردند؛ بلکه از سویی، [[روایات]] جعلی بسیاری از زبان [[رسول خدا]]{{صل}} ساختند و از سوی دیگر، از هیچ [[آزار]] و اذیتی نسبت به [[اهل بیت]] [[رسول خدا]]{{صل}} فروگذار نکردند؛ تا آنجا که تنها نیم قرن پس از [[وفات پیامبر]]{{صل}}، [[اهل  بیت]] آن [[حضرت]] را در [[کربلا]] به [[خاک]] و [[خون]] کشیدند. بدین سبب - و به منظور [[حفظ]] [[قرآن کریم]] - [[حکمت الهی]]، در [[نص بر امامت]] [[اهل  بیت]]{{عم}} در [[قرآن]]، اسلوب اشاره و توصیف را برگزید.
*اکنون آیاتی که با همین روش، به [[امامت]] [[اهل  بیت]]{{عم}} دلالت مى‌‌کند را برمى‌‌رسیم<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص ۸۱-۸۳</ref>:


====[[آیۀ ولایت]]====
=== نخست: نصوص عام ===
گروه اول، نصوص عام دالّ بر وجود [[ائمه]] در طول [[تاریخ]] است، که نشان مى‌دهد [[خداوند متعال]] در هر زمانی، امامانی را برای [[مردم]] [[منصوب]] کرده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref>.


====[[آیۀ تطهیر]]====
بنا بر این [[آیه شریفه]]، خداوند متعال در هر امتی در طول تاریخ، رسولی برانگیخت و [[رسالت]] و [[پیام]] او این بود که [[خدای یکتا]] را بپرستید و از [[طاغوت]] اجتناب کنید. منظور از [[عبادت]] در این آیه چنانکه کاملاً آشکار بوده و معنای لغوی آن نیز همین است، [[تسلیم]] کامل بودن در برابر [[خدای سبحان]] است. این [[تسلیم]] شامل تمام [[افعال]] ارادی [[انسان]] مى‌شود و ما پیش از این گفتیم که [[امامت در قرآن]] کریم، به معنای [[رهبری]] انسان در تمام افعال اختیاری به سوی کمال است و این کمال، همان تسلیم بودن کامل در برابر خدای سبحان است. بنابراین حقیقتِ امامت، [[پیشوایی]] و رهبری مردم در راه عبادت [[خدای متعال]]، در تمام اموری است که به نحوی به [[زندگی]] [[انسان]] مربوط مى‌شود. این همان چیزی است که ضد [[طاغوت]] و منافی آن است و با آن [[مبارزه]] مى‌کند؛ زیرا معنای طاغوت کسی است که بسیار [[طغیان]] و [[سرپیچی]] از [[دستورات الهی]] مى‌کند و [[مردم]] را به بیرون رفتن از دایره [[اطاعت]] و [[عبودیت]] [[خدای سبحان]] فرا مى‌خواند، و مصداق آن [[ابلیس]]، ائمه کفر و [[گمراهی]]، [[رهبران]] سیاستهای [[ظالمانه]] و نیز همه [[قدرتمندان]] و مستکبرانی است که مردم را از [[راه خدا]] باز مى‌دارند و به غیر [[حُکم]] او، [[دعوت]] مى‌کنند.


====[[آیۀ مودَّت]]====
شایسته است برای تعیین دقیقه مفهوم طاغوت و [[عبادت]]، به [[قرآن]] مراجعه کنیم، که مى‌فرماید:{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر را، و هر گاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید و از آنها داورى بطلبید اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، این کار براى شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ}}<ref>«آیا ندیدى کسانى را که ادّعا مى‌‌کنند به آن‌چه از کتاب‌هاى آسمانى که بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آورده‌اند، ولى مى‌‌خواهند براى داورى نزد طاغوت و حکام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند» سوره نساء، آیه ۶۰.</ref>.
*{{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: من هیچ پاداشى از شما برای رسالتم درخواست نمى‌‌کنم جز دوست داشتن نزدیکانم [اهل بیتم‌]» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>.
*این [[آیه]] نشان مى‌دهد که [[دوست داشتن]] [[اهل بیت]]{{عم}} [[واجب]] بوده و [[خداوند متعال]] آن را [[اجر رسالت]] قرار داده است. اینکه [[دوست داشتن]] [[اهل بیت]]{{عم}} به عنوان [[پاداش]] [[رسالت پیامبر]]{{صل}} قرار داده شده است، بدین معناست که [[محبت]] اهل [[بیت]]{{عم}} در اهمیت، [[شأن]] و [[منزلت]]، با اصل [[رسالت]] [[برابری]] مى‌کند؛ زیرا [[اجر]] عمل باید در [[ارزش]] با اصل عمل معادل باشد و گرنه اجری ناعادلانه خواهد بود و از ساحت [[خدای متعال]] به دور است که برای مهمترین رخداد هستی، یعنی [[رسالت پیامبر]] اعظم{{صل}} [[اجر]] و پاداشی ناعادلانه قرار دهد. اگر در دیگر [[آیات قرآن]] نیز به نظر دقت و [[تأمل]] بنگریم، درخواهیم یافت که منظور از این [[اجر]] چیست. [[خدای سبحان]] در [[آیه]] دیگری فرموده است: {{متن قرآن|قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا}}<ref>«بگو: من از شما [در برابر تبلیغ دین هیچ‌] پاداشى نمى‌‌خواهم، جز اینکه هر که بخواهد راهى به سوى پروردگارش بگیرد» سوره فرقان، آیه ۵۷.</ref>.
*این [[آیه]] تصریح مى‌کند: پاداشی که [[خداوند]] در مقابل [[رسالت]] پیامبرش{{صل}} [[واجب]] فرموده، چیزی نیست جز راهی به سوی [[پروردگار]]، و در [[آیه]] دیگری از [[قرآن کریم]] مى‌بینیم که [[قرآن]] نیز به "راه پروردگار" توصیف شده است: {{متن قرآن|إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا}}<ref>«بى‌تردید این [قرآن‌] مایه تذکر و پند است؛ پس هر کس بخواهد راهى به سوى پروردگارش [باتکیه‌براین‌قرآن‌] برگزیند» سوره مزمل، آیه ۱۹.</ref>.
*در نتیجه [[قرآن کریم]]، [[اهل بیت پیامبر]]{{عم}} را معادل [[قرآن]] قرار داده است و در واقع هر دو آنها "راهی به سوی [[پروردگار]] متعال" هستند؛ همانطور که [[رسول خدا]]{{صل}}، خود "راهی به سوی [[پروردگار]] متعال" است. [[خدای سبحان]] مى‌فرماید: {{متن قرآن|وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا}}<ref>«و [به خاطر آور] روزى را که ستم‌کار دست خود را [از شدّت حسرت] به دندان مى‌‌گزد و مى‌‌گوید: اى کاش با رسول [خدا] راهى برگزیده بودم! اى واى بر من، کاش فلان [شخص گمراه] را دوست خود انتخاب نکرده بودم! او مرا از یادآورى [حق] گمراه ساخت بعد از آن‌که حق برای من آشکار شده بود. و شیطان همیشه انسان را در لحظه‌های نیاز تنها مى‌‌گذارد» سوره فرقان، آیه ۲۷-۲۹.</ref>.
*از نکات جالب توجه در این [[آیه]] این است که [[قرآن]]، [[دوستی]] و [[محبت]] را [[تعیین]] کننده راهی که [[انسان]] در [[حیات دنیوی]] خویش برمى‌گزیند، معرفی مى‌کند. این [[آیات]]، [[حسرت]] و [[پشیمانی]] [[ظالم]] را از اینکه راهش را از [[رسول خدا]] جدا کرده است، حکایت مى‌کند و از این کار او (همراه نشدن با [[رسول]]) اینگونه تعبیر مى‌کند که او، دیگری را به عنوان [[دوست]] خود [[انتخاب]] کرده است. بنابراین [[دوستی]] غیر [[رسول خدا]]{{صل}}، در اینجا به این معنا است که [[ظالم]]، راه دیگری غیر از [[راه خدا]] و [[رسول]] [[برگزیده]] است. در نتیجه [[آیه]] دالّ بر این است که [[دوستی]] و [[مودت]]، به معنای [[پیروی]] از راه و [[تبعیت]] و اقتداست، و [[حسرت]] و [[پشیمانی]] [[ظالم]] در [[روز قیامت]] به [[دلیل]] اینکه به کسی غیر از [[رسول]] [[اقتدا]] کرده و او را به عنوان [[دوست]] و راه زیستن خویش [[برگزیده]]، پایان ندارد.
*در هر صورت این [[آیات]]، جای هیچ [[شک]] و شبه‌های باقی نمى‌گذارد که منظور از [[دوست داشتن]] [[نزدیکان]] [[رسول خدا]]{{صل}}، [[انتخاب]] آنان به عنوان راهی به سوی خداست؛ یعنی [[انسان]]، به ایشان [[اقتدا]] کرده و قدم به قدم و بی هیچ [[انحرافی]] پشت سر آنها حرکت کند و آنان را به عنوان امامی [[مطاع]] (که [[شأن]] آنان در [[وجوب اطاعت]] و [[اقتدا]]، مانند خود [[رسول خدا]]{{صل}} است) برگزیند و در تمامی [[اوامر و نواهی]] از ایشان [[تبعیت]] کامل داشته باشد.
*یکی از آیاتی که به اهل [[تدبّر]] کمک مى‌کند که مقصود [[قرآن]] از "ذوی القربی" را بفهمند، آیهای است که در [[روز غدیر]]، درباره [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} نازل شد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«اى پیامبر! آن‌چه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر انجام ندهى پیام خدا را نرسانده‌اى، و خدا تو را از [آسیب و گزند] مردم نگه مى‌‌دارد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.
*طبق [[احادیث صحیح]] [[متواتر]]، این [[آیه]] در [[روز غدیر خم]] نازل شده و [[رسول خدا]]{{صل}} را امر مى‌کند که [[امامت]] [[حضرت علی]]{{ع}} را در حضور [[عامه]] [[مسلمانان]]، اعلام و [[ابلاغ]] نماید<ref>در ادامه درباره این آیه به تفصیل بیشتری سخن خواهیم گفت.</ref>. در این [[آیه]] [[خدای سبحان]]، [[ابلاغ]] [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} را مساوی با [[ابلاغ]] تمام [[رسالت الهی]] قرار داده است؛ چه اینکه [[آیه]] تأکید دارد که اگر [[رسول خدا]]{{صل}} [[امامت علی]]{{ع}} را [[تبلیغ]] نکند، [[رسالت]] [[خدای متعال]] را [[زمین]] نهاده است. چنانکه در آیۀ "مودت"{{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref> «بگو: من هیچ پاداشى از شما برای رسالتم درخواست نمى‌‌کنم جز دوست داشتن نزدیکانم اهل بیتم‌» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> و آیۀ "سبیل"{{متن قرآن|وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا * لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا}}<ref> «و به خاطر آور روزى را که ستم‌کار دست خود را از شدّت حسرت به دندان مى‌‌گزد و مى‌‌گوید: اى کاش با رسول خدا راهى برگزیده بودم! اى واى بر من، کاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نکرده بودم! او مرا از یادآورى حق گمراه ساخت بعد از آن‌که حق برای من آشکار شده بود. و شیطان همیشه انسان را در لحظه‌های نیاز تنها مى‌‌گذارد» سوره فرقان، آیه ۲۷-۲۹.</ref>.
*[[دوستی]] [[اهل  بیت]]{{عم}} [[اجر رسالت]] [[رسول خدا]]{{صل}} و معادل آن و نیز راه رسیدن به [[خدای متعال]]، قرار داده شده است. پس [[دوستی]] آنان و [[راه خدا]]، یکی است؛ چنانکه [[دوستی]] با غیر ایشان، روی گرداندن از [[راه خدا]] و [[رسول]] و موجب [[حسرت]] و [[تأسف]] [[ظالم]] در [[روز قیامت]] است؛ حسرتی که دیگر سودی به حالش نمى‌بخشد.
*همچنین بنا بر [[روایات]] صحیح و [[متواتر]] نزد [[مسلمانان]] و [[اجماع]] علمای [[اسلام]]، ذوی القربی =[[نزدیکان]] [[پیامبر]]{{صل}}] عبارتاند از: [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}}. [[علامه امینی]] در کتاب [[شریف]] [[الغدیر]] مى‌نویسد:[[احمد]] در المناقب و [[ابن منذر]] و [[ابن ابی حاتم]] و [[طبرانی]] و [[ابن مردویه]] و واحدی و [[ثعلبی]] و [[ابونعیم]] و [[بغوی]]، در کتاب تفسیرش، و [[ابن مغازلی]] در المناقب، همگی به اسناد خودشان از [[ابن عباس]] [[نقل]] کرده‌اند: وقتی این [[آیه]] نازل شد، به [[پیامبر]]] گفتند: ای [[رسول خدا]]! این نزدیکانی که [[دوست داشتن]] آنان بر ما [[واجب]] شده چه کسانی هستند؟ فرمود: [[علی]]، [[فاطمه]] و دو پسرشان<ref>برای تفصیل بیشتر ر.ک: الغدیر؛ ج۲، ص۳۰۶ و بعد از آن.</ref>.
*شایان ذکر است که [[اجر]] مذکور در [[آیه]]، مثل اجرهایی که [[مردم]] در مقابل خدمات به یکدیگر مى‌دهند، نیست؛ بلکه این [[اجر]] به معنای نتیجه و ثمره است؛ چه اینکه [[اجر]] [[کشاورزی]] که کشت مى‌کند و باغبانی که درخت مى‌کارد و آن را [[رشد]] مى‌دهد، همان میوه و محصولی است که از آن کشت به دست مى‌آورد؛ در واقع نتیجه مورد [[انتظار]] از هر کوشش و عملی، [[اجر]] واقعی انجامدهنده آن است. [[اجر]] مذکور در [[آیه]]، نیز به این معناست، چنانکه معنای [[سبیل]] (راه) هم بر این مفهوم دلالت مى‌کند. بنابراین مقصود از [[اجر رسالت]] در آیۀ "مودت"{{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref> «بگو: من هیچ پاداشى از شما برای رسالتم درخواست نمى‌‌کنم جز دوست داشتن نزدیکانم [اهل بیتم‌]» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> این است: [[مؤمنان]]، [[دعوت]] [[رسول خدا]]{{صل}} را مبنی بر پیمودن [[راه خدا]] و [[ثبات]] قدم در آن، که فقط از رهگذر [[تبعیت]] و [[اطاعت از اهل بیت]]{{عم}} حاصل خواهد شد، [[اجابت]] کنند تا تلاش‌های [[رسول خدا]]{{صل}} ثمر دهد و به نتیجه برسد و [[عدل]]، در سراسر [[زمین]] برپا شده و [[هدایت الهی]] انتشار یابد، و وعده‌های [[خدای متعال]] محقق گردد؛ آنجا که فرمود: {{متن قرآن|وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ}}<ref>«خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‌اند وعده مى‌‌دهد که قطعاً آنان را حکمران روى زمین خواهد کرد» سوره نور، آیه ۵۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«و اگر اهل شهرها و آبادی‌ها، ایمان مى‌‌آوردند و تقوا پیشه مى‌‌کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مى‌‌گشودیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>، {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«او کسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند» سوره توبه، آیه ۳۳.</ref>.
*این وعده‌ها و پیامدها، همگی ثمرات و نتایج زحمات و کوشش‌های [[رسول خدا]]{{صل}} در [[زندگی دنیوی]] است؛ اما ثمره [[رسالت]] او در [[آخرت]]، اینگونه خواهد بود: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ عَلِيمًا}}<ref>«و کسى که خدا و پیامبر را اطاعت کند، [در روز رستاخیز،] همنشین کسانى از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده و اینان نیک رفیقانى هستند، این موهبتى از ناحیه خداست. و کافى است که او، [از حالِ بندگان، و نیات و اعمالشان] آگاه است» سوره نساء، آیه ۶۹-۷۰.</ref>.
*از آنجا که سود و [[منافع]] این [[اجر]]، به خود [[مؤمنان]] بازمى‌گردد، نه به شخص [[رسول اکرم]]{{صل}}، [[قرآن]] تأکید مى‌کند که این [[اجر]]، از نوع پاداش‌هایی نیست که [[مردم]] به آن خو گرفته‌اند و [[منفعت]] آن به خود اجیر بازمى‌گردد. [[پیامبر]]{{صل}} برای [[رسالت]] خویش چنین اجری نمى‌خواهد: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«بگو: در برابر این [رسالت و تبلیغ]، پاداشى از شما نمى‌‌طلبم، این [رسالت]، چیزى جز یک یادآورى براى جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>.
*همچنین [[خدای متعال]] برای [[تفسیر]] و توضیح این نوع [[اجر]] که [[رسول خدا]] از خواستن آن از [[مردم]] ابا کرده است، مى‌فرماید: {{متن قرآن|أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ}}<ref>«آیا تو از آنان پاداشى مى‌‌طلبى که در زیر بار گران آن قرار دارند؟!» سوره طور، آیه ۴۰.</ref>.
*[[منفعت]] این [[پاداش]] و [[اجر]] به خود [[مردم]] بازمى‌گردد که با پیمودن راه اهل [[بیت]] [[رسول خدا]] پس از [[رسول خدا]] [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] خود را تضمین مى‌کنند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص ۸۷-۹۲</ref>.


====[[آیۀ تبلیغ]]====
بر پایه این [[آیات]] و دیگر آیات مشابه آن، طاغوت هر حاکمی غیر از خدای سبحان، و همچنین هر کسی است که به حاکمیتی غیر [[الهی]] دعوت کند. پس معنای این [[کلام]] [[خدای متعال]] که فرمود: {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«ما در هر امتى رسولى مبعوث کردیم که خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref>.
*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«اى پیامبر! آن‌چه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر انجام ندهى، پیام خدا را نرسانده‌اى. و خدا تو را از [آسیب و گزند] مردم نگه مى‌‌دارد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.
*در این [[آیه]]، [[خدا]] به [[رسول]] خود{{صل}} [[دستور]] مى‌دهد که [[امامت علی]]{{ع}} را [[تبلیغ]] و اعلام عمومی کند. متن [[آیه]]، خود [[شاهد]] [[نزول]] این [[آیه]] درباره [[امامت]] است؛ زیرا در اواخر [[عمر]] [[مبارک]] [[پیامبر]]{{صل}} نازل شده است؛ زمانیکه ایشان، [[دین خدا]] و [[احکام]] آن را به طور کامل [[ابلاغ]] کرده بود و هیچ یک از [[واجبات]] و [[احکام شریعت]] باقی نمانده بود مگر، مسئله [[امامت]]، که شخص [[رسول الله]]{{صل}} آن را نیز در مناسبت‌های خاصی که عامۀ [[مسلمانان]] در آن حضور نداشتند، اعلام کرده بود؛ لذا [[امر الهی]] مبنی بر عمومی کردن اعلام [[امامت علی]] و [[تبلیغ]] این مسئله برای عموم [[مسلمانان]]، نازل شد.
*قرائن واضحی وجود دارد که نشان مى‌دهد این [[آیه]] درباره [[امامت]] نازل شده است؛ از جمله تأکید [[الهی]] با عبارت "اگر انجام ندهى [[رسالت]] [[خدا]] را [[تبلیغ]] نکرده‌ای". این تأکید دلالت دارد که اهمیت [[ابلاغ]] [[امامت]]، با همۀ [[رسالت]] [[برابری]] مى‌کند؛ زیرا تحقق اهداف [[رسالت]]، در گرو [[امامت]] است، و اگر [[امامت]] نباشد، اهداف و مقاصد [[رسالت]] که از مهمترین آنها استقرار [[عدالت]] در سراسر [[گیتی]] است، محقق نمى‌شود.
*[[روایات]] صحیحی دربارۀ [[نزول]] این [[آیه]] در [[روز غدیر]]، و در [[شأن]] [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} به [[تواتر]] [[نقل]] شده است<ref>ر.ک: الغدیر: ج۱، ص۲۱۴ به بعد.</ref>. یکی از این [[روایات]]، روایتی است که [[سیوطی]] در الدرالمنثور<ref>الدر المنثور؛ ج۲، ص۳۹۸.</ref> و همچنین دیگران در سایر کتب، از ابن مسعود [[نقل]] کردهاند که گفت: در زمان [[رسول خدا]]{{صل}} این [[آیه]] را اینگونه قرائت مى‌کردیم: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}} -{{عربی|أن علیاً مولی المؤمنین}}- {{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«اى پیامبر! آن‌چه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده  که علی مولای مؤمنین است را، ابلاغ کن و اگر انجام ندهى پیام خدا را نرسانده‌اى. و خدا تو را از آسیب و گزند مردم نگه مى‌‌دارد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.
*[[حافظ]] [[ابوجعفر محمد بن جریر طبری]] با اسناد خود در کتاب [[الولایة فی طریق حدیث الغدیر (کتاب)|الولایة فی طریق حدیث الغدیر]] از [[زید بن ارقم]] [[نقل]] مى‌کند: وقتی [[پیامبر]]{{صل}} در بازگشت از [[حجةالوداع]]، در [[غدیر خم]]، هنگام ظهر و در هوای بسیار گرم، منزل کرد و [[دستور]] داد، چادرها را افراشتند و امر به [[نماز جماعت]] کرد، همگی جمع شدیم و [[حضرت]]، [[خطبه]] بلیغی خواند و سپس فرمود: "خدای تعالی بر من این [[آیه]] را نازل کرده است: اى [[پیامبر]]! آنچه از سوى پروردگارت [درباره [[ولایت]] و رهبرى [[علی بن ابی طالب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر تو نازل شده، [[ابلاغ]] کن و اگر انجام ندهى [[پیام]] [[خدا]] را نرسانده‌اى. و [[خدا]] تو را از آسیب و گزند [[مردم]] نگه مى‌دارد. و [[جبرئیل]] از طرف پروردگارم به من امر کرده است که در این مکان بایستم و هر سفید و سیاهی را از این امر [[آگاه]] سازم که: [[علی بن ابی طالب]]، [[برادر]]، [[وصی]]، [[خلیفه]] و [[امام]] پس از من است. تا آنجا که فرمود: ای [[مردم]]! بدانید که [[خدا]] او را به عنوان ولی و [[امام]] شما منصّوب کرده است، و [[اطاعت]] از او را بر همگان [[واجب]] فرموده است. پس [[حکم]] او لازم الاجرا و [[کلام]] او نافذ است، هرکس با او [[مخالفت]] کند، [[ملعون]]، و هر که او را [[تصدیق]] نماید مرحوم است. بشنوید و [[اطاعت]] کنید که [[الله]]، مولای شما و [[علی]]، امامتان است و پس از او، [[امامت]] در [[فرزندان]] من از صلب اوست تا [[روز قیامت]]. حلالی نیست جز آنچه [[خدا]] و رسولش [[حلال]] کرده‌اند و حرامی نیست جز آنچه [[خدا]] و رسولش [[حرام]] کرده‌اند... [[محکمات]] [[قرآن]] را بشناسید و از [[متشابهات]] آن [[پیروی]] نکنید، و آن [[متشابهات]] را برای شما [[تفسیر]] نخواهد کرد مگر کسی که اکنون من دستش را گرفته‌ام و بازویش را بالا برده‌ام. و بدانید: هر که من مولای اویم، این [[علی]] نیز مولای اوست و [[موالات]] او از جانب خدای عزّوجلّ [[واجب]] شده است که این [[موالات]] را نازل فرمود. [[آگاه]] باشید که من تکلیف‌ام را ادا کردم، [[آگاه]] باشید که من [[تبلیغ]] کردم، [[آگاه]] باشید که من به [[گوش ]] همگان رساندم، [[آگاه]] باشید که من این امر را [[آشکار]] کردم، بعد از من [[امارت]] بر [[مؤمنان]] برای احدی غیر از او [[حلال]] نیست".
*سپس [[علی]] را آنقدر به طرف [[آسمان]] بلند کرد که پاهایش به زانوهای [[پیامبر]] رسید و گفت: "ای [[مردم]]! این [[علی]] [[برادر]] و [[وصی]] و دارنده [[علم]] من، و [[جانشین]] من در میان کسانی است که به من [[ایمان]] آوردهاند، و [[مفسر]] کتاب پروردگارم پس از من است و..."<ref>ر.ک: الغدیر؛ ج۱، ص۲۱۴-۲۱۶.</ref>.
*[[ابو اسحاق ثعلبی]] نیز در کتاب تفسیرش (الکبیر) در [[تفسیر]] [[سوره]] [[معراج]] [[نقل]] کرده است: "وقتی [[رسول خدا]] در [[غدیر خم]] بود، همه [[مردم]] را فراخواند، چون همگی جمع شدند، [[دست]] [[علی]] را گرفت و گفت: هر که من مولای اویم، این [[علی]] مولای اوست. این مسئله در همه جا انتشار یافت تا اینکه به [[گوش]] [[حارث بن نعمان فهری]] رسید. او سوار بر شترش شد و به محضر [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و شترش را خوابانید و از آن پیاده شد و به [[حضرت]] گفت: ای [[محمد]]! به ما امر کردی که [[شهادت]] بدهیم خدایی جز [[الله]] نیست و تو فرستاده او هستی، ما هم از تو قبول کردیم، [[امر]] کردی پنج بار در روز [[نماز]] بگزاریم، قبول کردیم، به [[زکات]] امر کردی، گردن نهادیم، [[دستور]] دادی [[رمضان]] را [[روزه]] بگیریم، پذیرفتیم، به [[حج]] امر کردی، قبول کردیم. سپس، از این همه [[راضی]] نشدی تا اینکه بازوان پسر عمویت را بالابُردی و او را بر ما [[برتری]] دادی و گفتی که هر کس من مولای اویم، [[علی]] هم مولای اوست؟! آیا این اعلام [[جانشینی]] او از طرف توست یا از طرف [[خدا]]؟ [[حضرت]] فرمود: به خدایی که خدایی جز او نیست، [[سوگند]] که این امر از جانب خداست. پس [[حارث]] به سوی مرکبش بازگشت و اینچنین مى‌گفت: خدایا اگر آنچه [[محمد]] مى‌گوید [[حق]] است، پس بر ما سنگی از [[آسمان]] فرو بفرست یا عذابی دردناک بر ما نازل کن. پس هنوز به مرکبش نرسیده بود که [[خدا]]، سنگی به سوی او فرو فرستاد که به سرش اصابت کرد و از مخرجش خارج شد و سپس [[خدای متعال]] این [[آیه]] را نازل نمود: تقاضا کنندهاى تقاضاى عذابى کرد که واقع شد. این [[عذاب]] مخصوص [[کافران]] است، و هیچ کس نمى‌تواند آن را دفع کند، از سوى [[خداوند]] ذى المعارج [خداوندى که فرشتگانش بر [[آسمانها]] [[صعود]] و [[عروج]] مى‌کنند<ref>{{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ  لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ}} «خواهنده‌ای عذابی رخ‌دهنده را خواست» سوره معارج، آیه ۱-۳.</ref><ref>این حدیث را علامه شبلنجی در کتاب «نور الابصار فی احوال علی» صفحه ۷۱ از ثعلبی نقل کرده است، حلبی نیز در جلد سوم «السیرة الحلبیة»، صفحه ۲۷۴ در ضمن روایات «حجة الوداع»، این روایت را نقل کرده است.</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص ۹۳-۹۶</ref>.


====[[آیات شهادت]]====
این است که ما در هر امتی، [[رهبران الهی]] و [[سیاسی]] برانگیختیم که به آنچه [[خدا]] امر مى‌کند [[حکومت]] مى‌کنند و [[مردم]] را به [[عبادت خدا]] و [[تسلیم]] [[حُکم]] او شدن، و نپذیرفتن حکومت [[طاغوت‌ها]] و [[عدم اطاعت]] از آنها فرا مى‌خوانند.
*این [[آیات]] نشان مى‌دهد که [[خدای عزوجل]] در هر عصری، رهبرانی دارد که [[گواه]] بر [[کتاب خدا]] و [[مؤمنان]] هستند، و [[خدا]] آنان را به عنوان [[امامان]] [[مردم]] منصّوب کرده و آنان در میان [[مردم]] بر اساس آنچه [[خدا]] نازل فرموده است، [[حکم]] مى‌کنند.
*همچنین این [[آیات]]، حاکی از آن است که [[پیامبر]]، [[شاهد]] بر [[امت]] خویش است و پس از ایشان نیز شاهدانی بر [[مسلمانان]] وجود دارد. [[قرآن]] این [[شاهدان]] را اینگونه توصیف مى‌کند: آنان از [[رسول خدا]]{{صل}} بوده و [[جانشین]] او در مسئله [[شهادت]] بر [[مؤمنان]] هستند. [[آیات قرآن]] و [[روایات نبوی]] مسلَّم و قطعی نشان مى‌دهند که این [[شاهدان]] [[علی]] و [[ائمه طاهرین]] از [[فرزندان]] او هستند. در ادامه، این مطلب را به اختصار در ضمن چند نکته توضیح مى‌دهیم:
=====[[خدا]] در هر امتی، [[گواه]] دارد=====
*[[آیات]] بسیاری از [[قرآن کریم]]، دالّ بر این است که [[خدا]] در هر امتی، [[گواهی]] دارد و این امر، [[سنت]] مستمر [[الهی]] در هر عصر و زمانی است: {{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا ثُمَّ لَا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ}}<ref>«روزى را که از هر امّتى گواهى بر آنان برمى‌‌انگیزیم؛ سپس به آنان که کفر ورزیدند، اجازه [سخن گفتن] داده نمى‌‌شود، و [نیز] اجازه عذرخواهى و تقاضاى عفو به آنان نمى‌‌دهند» سوره نحل، آیه ۸۴.</ref>. نیز مى‌فرماید: {{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ}}<ref>«روزى را که از هر امتى، گواهى از خودشان بر آنها برمى‌‌انگیزیم و تو را گواه بر آنان قرار مى‌‌دهیم» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref>.
*[[گواهی]] این [[گواهان]] فقط بر افراد [[امت]] نیست؛ بلکه [[شهادت]] و [[گواهی]] بر همه [[مردم]] است، چه اینکه [[خدای تعالی]] مى‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ}}<ref>«هر انسانى وارد محشر مى‌‌گردد در حالى که همراه او حرکت دهنده و گواهى است» سوره ق، آیه ۲۱.</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص ۹۶-۹۷</ref>.
=====ویژگی‌های [[گواهان]]=====
*در [[قرآن کریم]]، [[آیات]] بسیاری وجود دارد که به توصیف ویژگی‌های این [[گواهان]] مى‌پردازد. یکی از این ویژگی‌ها معاصر بودن است؛ یعنی هر [[گواهی]]، با کسانی که بر آنها [[شهادت]] مى‌دهد، هم عصر است. بنابراین همه [[مردم]]، [[گواه]] معاصر خود را دارند. [[خدای تعالی]] از زبان [[حضرت عیسی]]{{ع}} مى‌فرماید: {{متن قرآن|وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ}}<ref>«و تا زمانى که در میان آنها بودم، بر آنها گواه بودم ولى هنگامى‌ که مرا از میانشان برگرفتى، تو خود مراقب و ناظر آنها بودى» سوره مائده، آیه ۱۱۷.</ref>.
*از دیگر ویژگی‌های این [[شاهدان]]، این است که حجت‌های [[خدا]]، بر مردماند؛ یعنی [[خداوند]] باری‌ تعالی با ایشان بر [[خلق]] خویش [[احتجاج]] مى‌کند. به دیگر سخن، [[خدا]] آنان را میزانی قرار داده است که [[صلاح]] و [[فساد]] [[مردم]] و [[اطاعت]] و عصیانشان، بر اساس آن سنجیده مى‌شود. از این رو است که آنان بر [[کتاب خدا]] نیز گواهند؛ یعنی [[کتاب خدا]]، در وجودشان [[ظهور]] و در [[افکار]] و رفتارشان تجسم یافته است.
*در نتیجه به واسطه آنها [[کتاب خدا]] [[فهم]] و [[تفسیر]] مى‌شود و مفاهیمش [[آشکار]] مى‌گردد و هر اختلافی در [[تفسیر]] [[کتاب خدا]] به [[وسیله]] [[تبیین]] و شرح آنها برطرف مى‌شود.
*[[خدای سبحان]] مى‌فرماید: {{متن قرآن|وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ وَنَزَعْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ}}<ref>«روزى را که آنها را ندا مى‌‌دهد و مى‌‌گوید: کجایند همتایانى که براى من مى‌‌پنداشتید؟! [در آن روز] از هر امتى گواهى برمى‌‌گزینیم و به مشرکان مى‌‌گوییم: برهان خود را بیاورید، پس آنها خواهند دانست که حق از آن خداست، و تمام آن‌چه را افترا مى‌‌بستند از نظر آنها گم خواهد شد» سوره قصص، آیه ۷۴-۷۵.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أُولَئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الْأَشْهَادُ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى رَبِّهِمْ}}<ref>«چه کسى ستم‌کارتر است از کسانى که بر خدا افترا مى‌‌بندند؟! آنان [روز رستاخیز] بر پروردگارشان عرضه مى‌‌شوند، در حالى که شاهدان مى‌‌گویند: اینها همان‌ها هستند که به پروردگارشان دروغ بستند» سوره هود، آیه ۱۸.</ref>.
*یکی دیگر از ویژگی‌های آنان این است که حافظان [[کتاب خدا]] هستند و به آنچه [[خدای متعال]] در آن نازل فرموده است، عمل مى‌کنند. [[خدای تعالی]] مى‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ}}<ref>«ما تورات را نازل کردیم در حالى‌که در آن، هدایت و نور بود و پیامبران، که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، با آن براى یهود حُکم مى‌‌کردند و [هم‌چنین] اوصیاء پیامبران و عالمان به این کتاب که نگهبانی کتاب به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، حکم مى‌‌نمودند» سوره مائده، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>، {{متن قرآن|شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ}}<ref>«خدا در حالى‌که برپا دارنده عدل است [با منطق وحى، با نظام مُتقن آفرینش و با زبان همه موجودات‌] گواهى مى‌‌دهد که هیچ معبودى جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش نیز [شهادت مى‌‌دهند]» سوره آل عمران، آیه ۱۸.</ref>.
*ویژگی دیگر این [[گواهان]]، آن است که بر اساس آنچه [[خدای تعالی]] نازل کرده است [[حکم]] مى‌کنند؛ چنانکه در [[آیه]] پیشین از سورۀ مبارکۀ "مائده" خواندیم: {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ}}<ref>«ما تورات را نازل کردیم در حالى‌که در آن، هدایت و نور بود و پیامبران، که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، با آن براى یهود حُکم مى‌‌کردند و [هم‌چنین] اوصیای پیامبران و عالمان به این کتاب که به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، حکم مى‌‌نمودند» سوره مائده، آیه ۴۴.</ref>.
*همچنین آنان به [[خداوند متعال]] و [[رسولان]] او [[ایمان]] دارند؛ ایمانی [[حقیقی]] که هیچ [[شک]] و تردیدی در آن راه ندارد. [[خدای تعالی]] مى‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ}}<ref>«و کسانى که به خدا و پیامبرش ایمان آوردند، آنان‌اند که صدّیقان و گواهان [اعمال‌] نزد پروردگارشان هستند، [و] براى آنان است پاداش [اعمال‌] شان و نور [ایمان‌] شان» سوره حدید، آیه ۱۹.</ref>.
*و نیز فرمود: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref>«مؤمنان فقط کسانى‌اند که به خدا و پیامبرش ایمان آورده‌اند، آن گاه [در حقّانیت آن‌چه به آن ایمان آورده‌اند] شک ننموده و با اموال و جان‌هایشان در راه خدا جهاد کرده‌اند، اینان [در گفتار و کردار] اهل صدق و راستى‌اند» سوره حجرات، آیه ۱۵.</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص ۹۷-۱۰۰</ref>.
=====[[شهادت]] [[رسول خدا]]{{صل}} بر [[مسلمانان]]، در عصر [[نبوت]]=====
*[[قرآن کریم]]، [[رسول اعظم]]{{صل}} را "شهید و شاهد" =[[گواه]] خوانده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«اى پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارت‌دهنده و انذارکننده» سوره احزاب، آیه ۴۵.</ref>.
*و نیز فرموده است: {{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا}}<ref>«حال آنها چگونه است آن روزى که از هر امتى، شاهد و گواهى [بر اعمالشان] مى‌‌آوریم، و تو را نیز بر اینان گواه خواهیم آورد؟» سوره نساء، آیه ۴۱.</ref>.
*از عبارت "اینان" استفاده مى‌شود که [[رسول خدا]]{{صل}} تنها بر معاصران خویش [[شهادت]] مى‌دهد، آیۀ ۱۱۷ [[سورۀ مائده]] نیز بر این مطلب دلالت مى‌کند؛ چنانکه اشاره شد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص ۱۰۰</ref>.
=====شاهدی که پس از [[رسول خدا]]{{صل}} مى‌آید=====
*[[قرآن کریم]] تصریح کرده است که پس از [[رسول خدا]]{{صل}} شاهدی دیگر بر [[مسلمانان]] مى‌آید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ}}<ref>«آیا آن کس که دلیل آشکارى از پروردگار خویش دارد، و به دنبال آن، شاهدى از او مى‌‌باشد.».. سوره هود، آیه ۱۷.</ref>.
*معنی ظاهری کلمه: {{متن قرآن|يَتْلُوهُ}} یعنی [[جانشین]] او مى‌شود و پس از او مى‌آید، و معنای [[خلافت]] و [[جانشینی]]، این است که آن [[جانشین]]، در همه چیز جز [[نبوت]] - که با [[پیامبر]]{{صل}} ختم شده است - [[قائم مقام]] او است. [[خدای متعال]]، این [[شاهد]] را با اشاره و توصیف، معین کرده است. در اینجا او را از [[رسول خدا]]{{صل}} خوانده {{متن قرآن|شَاهِدٌ مِنْهُ}} و در جایی دیگر او را کسی معرفی مى‌کند که {{متن قرآن|عِلْمُ الْكِتَابِ}} نزد اوست: {{متن قرآن|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب نزد اوست، میان من و شما گواه باشند» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>.
*این دو صفت، بر هیچکس جز [[اهل بیت]]{{عم}} و در پیشاپیش همه ایشان، [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} [[صدق]] نمى‌کند. در مورد صفت اول (از [[رسول خدا]]{{صل}} بودن)، [[آیه مباهله]] به خوبی روشنگر است.[[مسلمانان]] [[اتفاق نظر]] دارند که [[آیه مباهله]]: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref> «هرگاه بعد از علم و دانشى که [درباره مسیح] به تو رسیده، [باز] کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از انفُس(خودها)خود دعوت کنیم، شما هم از انفُس(خودها) خود، آن‌گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>.
*در [[شأن]] [[حسن]] و [[حسین]] و [[فاطمه]] و [[علی]]{{عم}} نازل شده است. به [[تواتر]] نوشته‌اند: "رسول [[خدا]]{{صل}} در روز [[مباهله]]، [[دست]] [[علی]]{{ع}} و [[حسن]]{{ع}} و [[حسین]]{{ع}} را گرفت و [[فاطمه]]{{س}} هم در پشت سر ایشان مى‌آمد. سپس فرمود: اینان [[فرزندان]] ما و انفُس(خودها) ما و [[زنان]] ما هستند. پس شما نیز انفُس خود(خودهای خود) و فرزندانتان و زنانتان را بیاورید، آنگاه [[مباهله]] کنیم و [[لعنت خدا]] را بر [[دروغگویان]] قرار دهیم"<ref>صحیح مسلم، کتاب «الفضائل»، باب فضائل علی و صحیح ترمذی، ج۴، ص۲۹۳، ح۳۰۸۵ و دیگر مصادر.</ref>.
*در [[حدیث صحیح]] [[متواتر]] دیگری نیز آمده است: "[[علی]] از من است و من از [[علی]] و جز [[علی]]، کسی از جانب من امرم را انجام نمى‌دهد"<ref>سنن ابن ماجه، کتاب المقدمه، باب فضائل صحابه و ترمذی، کتاب المناقب و الکنز، ج۱، ص۱۵۳، ح۲۵۳۱، چ۱ و مسند احمد، ج۴، ص۱۶۴-۱۶۵.</ref>.
*همچنین در [[روایت]] [[متواتر]] دیگری درباره ماجرای [[تبلیغ]] [[سوره]] [[برائت]]، [[نقل]] شده است: "پیامبر [[ابوبکر]] را فرستاد تا [[سوره]] [[برائت]] را به [[مشرکان]] [[مکه]] [[تبلیغ]] کند و اعلام کند که از آن سال دیگر هیچ مشرکی [[حق]] ندارد [[حج]] بگزارد و عریان [[طواف]] کند، و جز [[مسلمان]] کسی وارد [[بهشت]] نخواهد شد، و هر کس با [[رسول خدا]]{{صل}} قراری داشته است تا همان قرار معهود مهلت دارد، و [[خدا]] و [[رسول]] او از [[مشرکان]] بیزارند. [[ابوبکر]] سه منزل از [[مدینه]] فاصله گرفته بود که [[پیامبر]]{{صل}} به [[علی]] فرمود: دنبال [[ابوبکر]] برو و او را نزد من برگردان، و خود این [[سوره]] را [[تبلیغ]] کن. [[علی]] نیز چنین کرد. وقتی [[ابوبکر]] نزد [[پیامبر]] بازگشت، گریست و گفت: ای [[رسول خدا]]، آیا در مورد من اتفاقی افتاده است؟ فرمود: جز خیر، چیزی در مورد تو روی نداده است؛ ولی من [[مأمور]] شدم به اینکه، این [[سوره]] را فقط من یا مردی از من، [[تبلیغ]] کند"<ref>مسند احمد، ج۱، ص۳ و سنن ترمذی، ج۱۳، ص۱۶۴-۱۶۵ و مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۵۱-۵۲.</ref>.
*همچنین در [[حدیث متواتر]] دیگری آمده است که [[رسول خدا]]{{صل}} [[حسن]]{{ع}} را در دامن خود نهاد و گفت: "این از من است"<ref>مسند احمد، ج۴، ص۱۳۲.</ref>. و نیز فرمود: "حسین از من است و من از [[حسین]]، هرکس [[حسین]] را [[دوست]] بدارد، [[خداوند]] او را [[دوست]] مى‌دارد، [[حسین]] سبطی از [[اسباط]] است"<ref>صحیح بخاری فی الادب المفرد، باب معانقه الصبی، ح۳۶۴ و ترمذی، باب مناقب الحسن و الحسین، ج۱۳، ص۱۹۵.</ref>.
*صفت دوم (داشتن [[علم الکتاب]])، نیز جز بر [[حضرت علی]] و [[فرزندان]] [[طاهر]] او منطبق نمى‌شود. در [[حدیث صحیح]] متواتری از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] شده است: "من [[شهر]] علمم و [[علی]] درِ آن، پس هر کس ورود به [[شهر]] را مى‌خواهد، از در آن وارد شود"<ref>مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۲۶.</ref>.
*[[حاکم]] مى‌گوید: "اسناد این [[روایت]] صحیح است، و این [[کلام]] [[علی]]{{ع}} نیز صحیح  الاسناد است: به [[خدا]] [[سوگند]]، من [[برادر]] او  [[رسول خدا]] {{صل}} - و ولی و [[پسر عمو]] و [[وارث علم]] او هستم، پس چه کسی از من نسبت به او شایسته‌تر است؟"<ref>مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۲۶. این روایت را حاکم و ذهبی صحیح دانسته‌اند. و نیز خصائص نسائی، ص۱۸.</ref>
*از [[رسول خدا]]{{صل}} [[روایت]] شده است: "سپاس خدایی را که [[حکمت]] را در ما [[اهل  بیت]] قرار داد"<ref>احمد بن حنبل این روایت را در المناقب نقل کرده است. الطبری، الریاض النضره، ج۲، ص۱۹۴.</ref>.
*در [[روایت]] صحیح دیگری آمده است: "هر کس [[دوست]] دارد همچون من [[زندگی]] کند و بسان من بمیرد و در بهشتی که پروردگارم [[آفریده]]، سکنا گزیند، پس [[موالات]] [[علی]] و [[دوستداران]] [[علی]] را داشته باشد، و پس از من به اهل بیتم [[اقتدا]] کند، که آنان [[عترت]] من هستند، از طینت من [[خلق]] شدهاند و [[فهم]] و [[علم]] من به آنان عطا شده است. پس وای بر کسانی که [[برتری]] آنان بر امتم را [[انکار]] کنند، و [[حقّ]] صلۀ من در مورد آنان را رعایت نکنند، [[خدا]] [[شفاعت]] من را شامل آنان نخواهد کرد"<ref>کنز العمال، ج۶، ص۲۱۸، ح۳۸۱۹.</ref>.
*همچنین به [[تواتر]] از [[پیامبر اعظم]]{{صل}} [[روایت]] شده: "من در میان شما دو شیئ گران باقی گذاشتم و تا زمانی که به آنها [[تمسک]] کنید، [[گمراه]] نخواهید شد. یکی از آن دو از دیگری بزرگتر است: [[کتاب خدا]] که از [[زمین]] تا [[آسمان]] امتداد دارد و عترتم، اهل بیتم، این دو از یکدیگر جدایی نخواهند داشت تا اینکه در کنار [[حوض]] بر من وارد شوند. پس بنگرید و مراقب باشید که پس از من با آنان چگونه [[رفتار]] خواهید کرد"<ref>ترمذی، ج۵، ص۳۲۹.</ref>. برای دلالت بر اینکه [[اهل بیت]]{{عم}} و در صدر ایشان [[علی]] و [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} - عالم به [[کتاب خدا]] و [[وارث علم]] [[رسول خدا]]{{صل}} هستند، همین یک [[روایت]] به [[تنهایی]]، کافی است. در متن [[روایت]] [[طبرانی]]، در پایان [[حدیث]] اینگونه آمده است: از آنان پیشی نگیرید که هلاک مى‌شوید، و از آنان عقب نمانید که هلاک مى‌شوید، و به ایشان هیچ نیاموزید، که ایشان از شما عالم‌ترند <ref>کنز العمال؛ ج۱، ص۱۶۸.</ref>.
*بنابراین از [[آیات شهادت]]، نکات زیر به دست مى‌آید:
#[[رسول خدا]]{{صل}} اولین [[گواه]] بر [[مسلمانان]] است، چنانکه [[پیامبران]]{{ع}} پیشین [[گواهان]] امت‌های خود بودهاند.
#[[شهادت]] و [[گواهی]] بر [[مسلمانان]]، پس از [[رسول خدا]]{{صل}} [[استمرار]] دارد، و همچنین گواهانی [[جانشین]] او هستند که بر اساس [[کتاب خدا]] [[حکم]] مى‌کنند؛ چنانکه [[خدای متعال]] مى‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ}}<ref>«ما تورات را نازل کردیم در حالى‌که در آن، هدایت و نور بود و پیامبران، که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، با آن براى یهود حُکم مى‌‌کردند و [هم‌چنین] اوصیای پیامبران و عالمان، به این کتاب که نگهبانی آن به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، حکم مى‌‌نمودند» سوره مائده، آیه ۴۴.</ref>. و ایشان، همان کسانی هستند که پس از [[رسول خدا]]{{صل}} مى‌آیند و در همه امور، جز [[نبوت]]، [[جانشین]] او هستند: "و به دنبال آن، شاهدى از او مى‌باشد. این [[گواه]] یا [[گواهان]] بعد از او، "علم الکتاب" دارند و از [[رسول خدا]]{{صل}} هستند.
#[[علی]]{{ع}} و [[فرزندان]] او ([[عترت]] و [[اهل بیت]] [[رسول خدا]]{{صل}})، تنها کسانی هستند که این دو صفت با وجود [[مبارک]] آنها انطباق دارد؛ هم عالم به [[کتاب خدا]] هستند و هم [[پیامبر]]{{صل}}، آنان را اینگونه توصیف کرده که از او هستند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص ۱۰۰-۱۰۴</ref>.


==پیشینه نص بر امام==
البته همانگونه که معلوم است و [[تاریخ انبیاء]] و [[رسولان]] بر آن دلالت دارد، لازمه [[بعثت]] رسولان [[رجوع]] به آنان طبیعتاً اقتضا مى‌کند که آنان [[اوصیاء]] و نمایندگانی داشته باشند که برای عصرهای پس از [[حیات]] [[رسول]]، یا در مکان‌های دور از رسول، مردم بتوانند به او رجوع کنند تا از [[رجوع به طاغوت]] و گرویدن به او در [[امان]] بمانند: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى اینکه به فرمان خدا، از وى اطاعت شود» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>. این [[آیه]] به صراحت بیان مى‌کند که [[خدای سبحان]]، هماره رسولان را در طول [[تاریخ]] برای [[رهبری]] و حکومت بر مردم منصّوب و مردم را به [[اطاعت]] و پذیرش از ایشانامر کرده است. پس هر [[پیامبری]] [[مبعوث]] شده است تا رهبری [[مطاع]] باشد. در این [[آیه شریفه]]، اشارتی [[زیبا]] وجود دارد، و آن اینکه "به [[فرمان خدا]]، از وى اطاعت شود"؛ عبارت "به فرمان خدا" بیانگر آن است که این اطاعت، [[اطاعت]] [[حکومتی]] است نه [[تبلیغی]] و بدین جهت باید از رسول اطاعت کرد که [[حاکم]] و [[رهبر]] است، نه فقط برای اینکه او پیغامرسانی از جانب خدا است و [[امر و نهی]] او را به [[خلق]] مى‌رساند؛ چراکه عبارت "به [[فرمان خدا]]" یعنی فرمانی از طرف [[خدا]] مبنی بر [[وجوب اطاعت از رسول]] و یا به عبارت دیگر، دلالت [[آیه]] بر این است که خدا [[رسول]] را نصّب کرده تا [[مطاع]] باشد. این تعبیر به صراحت حاکی از آن است که این [[اطاعت]]، [[اطاعت]] [[حکم]] و [[رهبری]] و [[فرمانروایی]] است نه اطاعت [[تبلیغی]] صرف؛ چه اینکه در غیر این صورت بهتر بود که [[خداوند متعال]] مى‌فرمود: "ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى اینکه خدا اطاعت شود".
==ویژگی های نص بر امام==
==[[اثبات نص بر امام]]==


==[[تعیین امام از دیدگاه اهل سنت]]==
{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«به راستى که رسولانمان را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم عدل را به پا دارند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>. مضمون این آیه چنین است: ما در طول [[تاریخ]] [[بشریت]]، رسولانمان را با [[دلایل]] روشن و با کتاب و [[میزان]] فرستادیم و [[مأموریت]] همه آنها این بود که [[حکومت خدا]] را در [[زمین]] بر پا کنند و [[عدالت]] را در میان [[مردم]] بگسترند.


===[[آیات]] [[مشورت]]===
در این آیۀ شریفه، کتاب به معنای [[قانون]] و [[دستور الهی]] است؛ زیرا کتاب در لغت، به معنای مکتوب است و مکتوب از مصدر "[[کتابت]]" است؛ به معنای [[وجوب]] و ثبوت. پس مراد از کتاب، [[اوامر و نواهی]] [[ثابت]] و لازم است. میزان نیز چیزی است که اشیاء به وسیله آن ارزیابی مى‌شود، تا سالم و خراب آنها از هم جدا شود، و منظور از میزان در این آیه میزان [[افعال]] است، نه اشیاء. به وسیله این میزان، [[اعمال]] عادلانه از [[ظالمانه]] و افعال[[حق]] از [[باطل]] جدا مى‌شود و این میزان چیزی نیست جز [[ملکه عدالت]] و [[قوه]] [[عصمت]] که با [[هدایت]] و [[عنایت الهی]] در [[شخصیت]] [[انبیاء]] نهادینه شده است. [[حاکم]] به این دو قوه نیاز دارد؛ او محتاج [[شناخت]] [[قانون الهی]] و نیز ملکه عدالت است تا [[رفتار]]، اقدامات و فعالیت‌هایش مطابق [[عدل]] باشد و بتواند [[حکومت خدا]] را برپا کرده، و [[شریعت]] او را محقق کند.


===[[بیعت]] و [[اجماع]]===
{{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و اسحاق و یعقوب را به او ابراهیم‌ بخشیدیم و هر دو را هدایت کردیم و نوح را نیز پیش از آن هدایت نمودیم و از فرزندان او، داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون را هدایت کردیم این‌گونه نیکوکاران را پاداش مى‌‌دهیم. همچنین زکریا و یحیى و عیسى و الیاس را؛ همه از صالحان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را، و همه را بر جهانیان برترى دادیم. و از پدران و فرزندان و برادران آنها افرادى را برترى دادیم و برگزیدیم و به راه راست، هدایت نمودیم. این، هدایت خداست، که هر کس از بندگان خود را بخواهد با آن راهنمایى مى‌‌کند، و اگر اینان در اطاعت خدا شرک ورزند - یعنی سر سوزنی از اوامر و نواهی الهی سرپیچی کنند - اعمال نیکى که انجام داده‌اند، نابود مى‌‌گردد. آنها کسانى هستند که کتاب و حُکم و نبوّت به آنان دادیم. اگر مؤمنان به تو از اطاعت خدا و رهبری تو سرپیچی کنند و به رسالت رهبری تو کفر ورزند، آیین حقّ زمین نمى‌‌ماند؛ زیرا کسان دیگرى را نگاهبان آن مى‌‌سازیم که نسبت به آن، کافر نیستند. آن پیامبران و رهبران الهی کسانى هستند که خداوند هدایتشان کرده؛ پس به هدایت آنان اقتدا کن و بگو: در برابر این رسالت و تبلیغ، پاداشى از شما نمى‌‌طلبم. این کتاب، چیزى جز یک یادآورى براى جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۸۴-۹۰.</ref>.


==[[نصوص امامت]]==
بنابراین [[آیات]]، [[خداوند متعال]] در طول [[تاریخ]]، رهبرانی منصّوب از طرف خود داشته و آنان را از نوح{{ع}} تا [[رسول خاتم]] [[حضرت محمد]]{{صل}}، برگزیده و به ایشان کتاب، [[حکم]] و [[نبوت]] عطا کرده است. مضمون [[کلام]] [[خدای متعال]] در این آیات، این است که این افرادی که ما به آنها کتاب، حکم و نبوت دادیم و به [[رهبری]] [[مردم]] برانگیختیم، آمده‌اند تا در طول تاریخ وبدون اینکه هیچ بازه زمانی از این قاعده مستثنا باشد ـ در میان مردم به [[عدالت]] حکم رانند. بنابراین [[امامت]] و [[رهبری الهی]] ـ که [[رسالت]] [[رسولان]] متضمن آن است ـ در بازه زمانی خاصی محدود نیست؛ بلکه هماره بوده است و خواهد بود<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۶۳-۶۸</ref>.
===[[نصوص جلی امامت]]===
===[[نصوص فعلی امامت]]===


==منابع==
=== دوم: [[نصوص]] خاص بر امامت [[برگزیدگان]] [[آل ابراهیم]]{{ع}} ===
* [[پرونده:1368903.jpg|22px]] [[علی رضا امینی|امینی، علی رضا]]؛ [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|'''معارف اسلامی ج۲''']]
گروه دوم، دربردارنده بسیاری از [[آیات قرآن کریم]] است که بر وجود امامانی منصّوب از سوی [[خدا]] از آل ابراهیم{{ع}} در هر [[زمان]] پس از عصر ابراهیم{{ع}} دلالت دارد و ما تنها به برخی از آنها اشاره مى‌کنیم، از جمله:
* [[پرونده:Imamat.jpg|22px]] جمعی از نویسندگان، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|'''امامت‌پژوهی''']]
* [[پرونده:1368142.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|'''درسنامه امام‌شناسی''']]
* [[پرونده:11246.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|'''امامت در قرآن''']]
* [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵''']]
* [[پرونده:1100557.jpg|22px]] [[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|'''نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه''']]


==جستارهای وابسته==
آیاتی که به ابراهیم [[بشارت]] مى‌دهند که او و فرزندانش، به امامت منصّوب شده‌اند؛ [[امامان]] صالحی که به [[فرمان خدا]] مردم را [[هدایت]] مى‌کنند. اعطای این مقام، [[اجابت]] دعای او بود که در [[جوانی]] و در اوج درگیری با پدرخوانده‌اش و [[مشرکین]] و کافرین [[قوم]] خود، از خدای متعال چنین درخواستی کرده بود. [[خدای تعالی]] مى‌فرماید: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ قَالَ أَفَرَأَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الأَقْدَمُونَ فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّي إِلاَّ رَبَّ الْعَالَمِينَ الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ}}<ref>«و بر آنان خبر ابراهیم را بخوان. هنگامى‌ که به پدر و قومش گفت: چه چیز را مى‌‌پرستید؟ گفتند: بت‌هایى را مى‌‌پرستیم، و همه روز ملازم عبادت آنهاییم. گفت: آیا هنگامى‌ که آنها را مى‌‌خوانید صداى شما را مى‌‌شنوند؟! یا سود و زیانى به شما مى‌‌رسانند؟! گفتند: ما نیاکان خود را یافتیم که چنین مى‌‌کنند. گفت: مى‌‌بینید این چیزهایى را که پیوسته پرستش مى‌‌کردید، شما و پدران پیشین شما. همه آنها دشمن و منفور من هستند، مگر پروردگار عالمیان [که تنها تکیه‌گاه من است]؛ همان کسى که مرا آفرید، و پیوسته راهنماییم مى‌‌کند، و کسى که مرا غذا مى‌‌دهد و سیراب مى‌‌نماید، و هنگامى‌ که بیمار شوم مرا شفا مى‌‌دهد، و کسى که مرا مى‌‌میراند و سپس زنده مى‌‌کند، و کسى که امید دارم گناهم را در روز جزا ببخشد. پروردگارا! به من حکم و فرمانروایی و امامت ببخش، و مرا به صالحان ملحق کن» سوره شعراء، آیه ۶۹-۸۳.</ref>.
{{پرسش‌های وابسته}}
 
{{ستون-شروع|3}}  
همچنین [[خدای متعال]] از زبان ابراهیم{{ع}} مى‌فرماید: {{متن قرآن|وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ}}<ref>«گفت: من به سوی خدا روانه‌ام. پروردگارا مرا فرزند صالحی عنایت فرما. پس او را به پسری خردمند مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۹۹-۱۰۱.</ref>. ابراهیم{{ع}}، زمانی چنین دعایی کرد که [[جوان]] بود و در [[بابل]] مى‌زیست و با [[قوم]] و پدر خود [[نزاع]] داشت. او از [[خدا]] خواست که به او [[حکم]] بدهد و او را امامی قرار دهد که در میان [[مردم]] به [[حق]] حکم راند و ایشان را به [[عدالت خدا]] و [[راه مستقیم]] او [[دعوت]] کند. ابراهیم{{ع}} پس از این [[دعا]] درخواست دیگری نیز از خدا کرد؛ از خدا خواست به او [[فرزندان]] صالحی بدهد که راه او را ادامه دهند و [[رسالت]] او را به همه نسل‌ها برسانند: {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ}}<ref>«و براى من در میان امّت‌هاى آینده، زبان صدق و ذکر خیرى قرارده!» سوره شعراء، آیه ۸۴.</ref> و نیز از [[خدا]] خواسته بود: {{متن قرآن|رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ}}<ref>«پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق کن» سوره شعراء، آیه ۸۳.</ref>.
 
[[خداوند متعال]] نیز مى‌فرماید: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«به او اسحاق و یعقوب را افزون - بر آن‌چه عطا کرده بودیم (اسماعیل) - دادیم و هر یک از آنان را صالح و رستگار قرار دادیم و آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت مى‌‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.</ref>. [[خداوند]] در [[آیه]] دیگری نیز به [[استجابت]] دعای او اشاره مى‌کند: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و [در اواخر عمر،] اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و نبوت و کتاب آسمانى را در دودمانش قرار دادیم و پاداش او را در دنیا دادیم و او در آخرت از صالحان است» سوره عنکبوت، آیه ۲۷.</ref>.
 
به نظر مى‌رسد منظور از [[اجر]] او در [[دنیا]]، همان [[حکومت]] و [[امامت]] است؛ چراکه اجر [[الهی]] در [[کلام خدا]]، به حکومت و [[مُلک]] [[تفسیر]] شده است: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَلَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و این‌گونه ما به یوسف در سرزمین [مصر] قدرت دادیم، که هر جا مى‌‌خواست در آن منزل مى‌‌گزید [و تصرّف مى‌‌کرد]، ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم [و شایسته بدانیم] مى‌‌بخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمى‌‌کنیم» سوره یوسف، آیه ۵۶.</ref>.
 
[[امام خمینی]] در تفسیر دعای {{متن قرآن|رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً}}<ref>«پروردگارا! به ما در دنیا نیکى عطا کن» سوره بقره، آیه ۲۰۱.</ref> مى‌فرمود: منظور از [[نیکی]] در [[دنیا]]، [[امامت]] و [[سلطه]] و مُلکی است که [[خداوند]] به [[بندگان]] [[صالح]] خویش مى‌دهد و آنها بدین وسیله [[حکومت خدا]] را بر روی [[زمین]] به پا مى‌کنند و [[عدل]] را گسترده، و زمین را از [[شرک]] و [[ظلم]] [[پاک]] مى‌نمایند.
 
{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«از دودمان من نیز امامانى قرار بده! خداوند فرمود: پیمان من، به ستم‌کاران نمى‌‌رسد! [و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند]» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. در این [[آیه]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} از [[خدا]] مى‌خواهد که [[امامت]] را در [[فرزندان]] او قرار دهد. باید توجه داشت که درخواست‌های [[انبیاء]] از [[خداوند متعال]]، با [[اذن]] خداست؛ یعنی آنها فقط چیزی را درخواست مى‌کنند که مى‌دانند خدا از آن [[راضی]] است و به ایشان [[اجازه]] درخواست آن را داده است. بنابراین [[خدای متعال]]، به ابراهیم{{ع}} اجازه داده بود که قرار دادن امامت در فرزندانش را از خدا بخواهد. [[خدای سبحان]] - که در [[اجابت]]، [[حکیم]] و در [[بخشش]]، [[کریم]] است دعای ابراهیم{{ع}} را که با اجازه خود خدا و با این عبارت: "از [[دودمان]] من نیز امامانى قرار بده!" بیان شده بود، اینگونه پاسخ داد: "[[پیمان]] من، به [[ستمکاران]] نمى‌رسد". سپس دعای او را [[مستجاب]] کرد و امامت را در فرزندان او استمرار بخشید؛ البته این استمرار به شرط [[عدالت کامل]] بود که [[اراده الهی]] هرگز از این شرط چشم نمى‌پوشد. بنابراین امامت در [[نسل ابراهیم]]{{ع}} مشروط به [[عدالت]] تام‌های است که به حد [[عصمت]] مى‌رسد. پاسخ خداوند به درخواست ابراهیم{{ع}} که با [[نفی]] امامت از ظالمینِ [[نسل]] او، بیان شد به دلالت التزامی، دالّ بر ثبوت امامت در غیر [[ظالمین]] نسل او است و نشان مى‌دهد که این [[دعا]] در مورد فرزندان صالح او [[مستجاب]] شده است. همانگونه که [[آیات]] فراوانی از [[قرآن کریم]] - که به تعدادی از آنها اشاره کردیم - بر این [[استجابت دعا]] دلالت دارند.
 
توضیح آنکه، اگر کسی بگوید: از کجا معلوم که دعای ابراهیم{{ع}} مستجاب شد و [[خدا]] [[امامت]] را در [[فرزندان]] او قرار داد؟ پاسخ این سؤال در بسیاری از [[آیات قرآن کریم]] وجود دارد؛ آیاتی که به وضوح نشان مى‌دهد که [[خداوند متعال]] دعای ابراهیم{{ع}} را [[اجابت]] نموده و امامت را در [[دودمان]] او قرار داده است، ازجمله این آیۀ شریفه: {{متن قرآن|وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و او و لوط را به سرزمین =شام - که آن را براى همه جهانیان پربرکت ساختیم - نجات دادیم. و به او اسحاق و یعقوب را افزون - بر آن‌چه عطا کرده بودیم (اسماعیل) - دادیم و هر یک از آنان را صالح و رستگار قرار دادیم و آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت مى‌‌کنند، و انجام کارهاى نیک و برپاداشتن نماز و اداى زکات را به آنها وحى کردیم و تنها ما را عبادت مى‌‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۱-۷۳.</ref>.
 
خداوند متعال به درخواست ابراهیم{{ع}} که گفت: "از دودمان من نیز امامانى قرار بده!" این عطای افزون که همان [[نسل]] [[پاک]] و [[طیب]] است را [[امام]] قرار داد و [[آیه]] نیز بر این امر تأکید مى‌کند: "و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به [[فرمان]] ما، [[مردم]] را [[هدایت]] مى‌کردند و انجام کارهاى [[نیک]] و برپاداشتن [[نماز]] و اداى [[زکات]] را به آنها وحى کردیم و تنها ما را [[عبادت]] مى‌کردند".
 
{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد. آنها فرزندان و دودمانى بودند که [از نظر پاکى، تقوا، درستى و راستى‌] برخى از [آنان از] برخى دیگرند و خداوند، شنوا و داناست» سوره آل عمران، آیه ۳۳-۳۴.</ref>.
 
این [[آیه]] به دو نوع [[انتخاب]] و [[اصطفای الهی]] اشاره مى‌کند:
# [[اصطفا]] و [[گزینش]] فردی، که همان انتخاب و [[برتری]] دادن [[آدم]] و نوح و... است.
# اصطفا و گزینش خاندانی است، که انتخاب [[آل ابراهیم]] و [[آل عمران]] است.
 
با توجه به اینکه آل عمران، گروهی از آل ابراهیم است، بنابراین عطف آل عمران به آل ابراهیم، عطف خاص به عام است و دالّ بر این مطلب که اصطفای خاندانی در دو مرحله صورت گرفته است؛ مرحله اول، انتخاب آل ابراهیم و مرحله دوم، انتخاب آل عمران از آل ابراهیم. از این رو [[آیات]] بعد، اصطفا و گزینش آل عمران را توضیح مى‌دهد: {{متن قرآن|إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«آن گاه که زن عمران گفت: پروردگارا، من عهد کردم فرزندى که در رحم دارم [از فرزندى خود] در راه [خدمت] تو آزاد گردانم، این عهد من را بپذیر که تویى شنوا و آگاه» سوره آل عمران، آیه ۳۵.</ref> تا آنجا که: {{متن قرآن|إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ}}<ref>«چون فرشتگان مریم را گفتند که خدا تو را به کلمه خود بشارت مى‌‌دهد که نامش مسیح، عیسى پسر مریم است، که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقرّبان [درگاه خدا] است» سوره آل عمران، آیه ۴۵.</ref>.
 
پس در اینجا انتخابی در ضمن انتخاب دیگر صورت گرفته است که همان اصطفای آل عمران به طور خاص از آل ابراهیم است. حال اگر این آیات را به آیه‌ای که ابراهیم{{ع}} در آن از [[خدا]] درخواست مى‌کند که [[امامت]] را در [[نسل]] او قرار دهد<ref>«از دودمان من [نیز امامانى قرار بده!]».</ref> و پاسخ [[خداوند]] که فرمود: "[[پیمان]] من، به [[ستمکاران]] نمى‌رسد" ضمیمه کنیم، درمى‌یابیم که [[خدای تعالی]]، دعای ابراهیم{{ع}} را [[مستجاب]] کرده و [[امامت]] را بر پایه [[شایستگی‌ها]] و صلاحیت‌ها، در [[فرزندان]] او قرار داده است که از این امر، به [[اصطفا]] تعبیر شده است. بنابراین امامت در [[نسل ابراهیم]] تنها به دلیل انتساب آنها به او، نیست؛ بلکه از رهگذر وجود صفات و شایستگی‌های [[رهبری]] در آنان است که ایشان را به مقام [[اصطفای الهی]] رسانده است. بنابراین [[عهد الهی]] به [[ظالمین]] نسل ابراهیم{{ع}} نمى‌رسد، چنانکه غیر ظالمین هم تنها بر پایه اصطفا و [[انتخاب الهی]] به این مقام مى‌رسند. بدین رو از همه [[آل ابراهیم]]، [[امامت]] فقط به [[آل عمران]] رسید و آن نیز به دلیل شایستگی‌های آنان بود. سپس این اصطفای خاص در مجموعه آل ابراهیم در مورد [[محمد و آل محمد]]{{صل}} نیز به وقوع پیوست: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«خداوند فقط مى‌‌خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.
 
این اصطفا و [[انتخاب]] خاندانی نیز بر اساس شایستگی‌ها و صلاحیت‌ها است، نه صرف نَسَب و حَسَب: {{متن قرآن|ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ}}<ref>«که [از نظر پاکى، تقوا، درستى و راستى‌] برخى از برخى دیگرند» سوره آل عمران، آیه ۳۴.</ref>.
 
در نتیجه این بعضیت، بعضیت نَسَبی نیست، بلکه رسالتی است؛ یعنی تنها به این دلیل، اصطفا شامل این فرزندان مى‌شود که اینان [[مظهر]] ارزشها و آرمان‌هایی هستند که خود مؤسس و [[زعیم]] [[خاندان]] مظهر آنها بوده است.
 
یکی از آیاتی که این مطلب را [[تأیید]] مى‌کند و نشان مى‌دهد که این انتخاب و اصطفا رسالتی است نه نَسَبی، [[کلام]] خدای تعالی به نوح است. نوح به [[خداوند متعال]] عرض کرد: {{متن قرآن|رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ}}<ref>«پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعدۀ تو در مورد نجات خاندانم حق است و تو از همه حُکم‌کنندگان برترى. خداوند متعال فرمود: اى نوح! او از اهل تو نیست، او عمل غیر صالحى است [فرد ناشایسته‌اى است‌]» سوره هود، آیه ۴۵-۴۶.</ref>.
 
مفهوم [[آیه]] این است که [[اهل]]، در [[منطق قرآن کریم]] کسی است که با [[زعیم]] [[خاندان]] [[نبوی]]، از لحاظ [[روحی]] منسجم و هماهنگ است، و هر شخصی که صرفاً به واسطۀ نَسَب، به خاندان نبوی متصل باشد، از اهل [[پیامبری]] که [[خدا]] او را برای [[هدایت مردم]] فرستاده است به حساب نمى‌آید. در مورد خاندانی هم که [[اصطفا]] شامل آن مى‌شود نیز مسئله به همین صورت است؛ به این معنی که [[فرزندان]] برگزیده، بعضی از [[شخصیت]] پدر خویش ([[پیامبر]] صاحب ذُرّیه) به حساب مى‌آیند؛ شخصیتی که فانی در [[اطاعت]] [[خدای سبحان]] شده و تمام و کمال، [[تسلیم]] و [[خاضع]] خدا است؛ که از این حالت در [[قرآن]]، به [[اسلام]] تعبیر شده است. از اینجاست که درمى‌یابیم، قرآن در پی تأکید بر این است که اسلام، عهدی بوده که فرزندان ابراهیم{{ع}} یکی پس از دیگری به هم منتقل مى‌کردهاند.
 
[[خدای تعالی]] مى‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِي قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref>«جز افراد سفیه و نادان، چه کسى از آیین ابراهیم، با آن پاکى و درخشندگى، روى‌گردان خواهد شد؟! ما او را در این جهان برگزیدیم و همانا در جهان دیگر، از صالحان است. در آن هنگام که پروردگارش به او گفت: اسلام بیاور! و در برابر حق، تسلیم باش! او فرمان پروردگار را، از جان و دل پذیرفت و گفت: در برابر پروردگار جهانیان، تسلیم شدم. و ابراهیم و یعقوب در واپسین لحظات عمر فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند و هر کدام به فرزندان خویش گفتند: فرزندان من! خداوند این آیین پاک را براى شما برگزیده است و شما، جز به آیین اسلام تسلیم در برابر فرمان خدا از دنیا نروید. آیا هنگامى‌ که مرگ یعقوب فرا رسید، شما حاضر بودید؟! در آن هنگام که به فرزندان خود گفت: پس از من، چه چیز را مى‌‌پرستید؟ گفتند: خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا را، و ما در برابر او تسلیم هستیم» سوره بقره، آیه ۱۳۰-۱۳۳.</ref>.
 
این [[آیات]] به وضوح نشان مى‌دهد که [[امامت الهی]] - مبتنی بر اساس [[اصطفای الهی]] در همه نسل‌ها در [[فرزندان]] ابراهیم{{ع}} مستمر بوده است؛ چه اینکه آیات: {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«از دودمان من نیز امامانى قرار بده!، خداوند فرمود: پیمان من، به ستمکاران نمى‌‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد»... سوره آل عمران، آیه ۳۳.</ref>، {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«حکومت عظیمى‌ در اختیار آنها قرار دادیم» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>.
 
و نیز دیگر آیات، بر استمرار اصطفای الهی در [[آل ابراهیم]] دلالت دارند و نیز بیان مى‌کنند که دوره‌های مختلف، [[شاهد]] [[اصطفا]] و انتخاب‌های مختلفی در آل ابراهیم بوده است که آخرین آنها [[انتخاب]] [[محمد و آل محمد]]{{صل}} است. ما در ادامه مباحث، بار دیگر به مناسبت به این نکته خواهیم پرداخت.
 
{{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«یا اینکه نسبت به مردم [=پیامبر و خاندانش‌]، بر آن‌چه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد مى‌‌ورزند؟! ما به آل ابراهیم، کتاب و حکمت دادیم و مُلک عظیمى‌ در اختیار آنها قرار دادیم» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>. [[آیه]] بیانگر این مطلب است که [[خدای تعالی]] به [[آل ابراهیم]]{{ع}} علاوه بر [[نبوت]]، که با "کتاب" و "[[حکمت]]" بیان شده است، [[مُلک]] عظیمی نیز عطا فرموده است. مُلک نیز به معنای [[فرمانروایی]] و [[حکومت]] مى‌باشد؛ در نتیجه مقصود از مُلک در اینجا، همان [[امامت الهی]] است. نکته قابل توجه در اینجا، این [[کلام الهی]] است که فرمود: "یا اینکه نسبت به [[مردم]] [[پیامبر]] و خاندانش، بر آنچه [[خدا]] از فضلش به آنان بخشیده، [[حسد]] مى‌ورزند؟"، این کسانی که مورد [[حسادت]] واقع شدهاند و [[خداوند]] به آنان از فضل خود بخشیده است (یعنی به آنان فضیلتی بیش از دیگران بخشیده است) چه کسانی هستند؟ از [[سیاق آیه]] به خوبی روشن مى‌شود که این حسادت شدگان، گروهی از مؤمناناند که در آن [[زمان]] با [[رسول خدا]]{{صل}} و از آل ابراهیم{{ع}} بودهاند؛ زیرا آیه، فضلی را که خدا به این گروه عطا کرده است، به کتاب و حکمت و مُلک عظیمی [[تفسیر]] مى‌کند که خداوند به آل ابراهیم{{ع}} بخشیده است.
 
از سیاق این آیه و [[آیات]] دیگری که آن را تقویت مى‌کنند، روشن مى‌شود که این گروه محسود، [[محمد و آل محمد]]{{صل}} هستند. در [[روایات]] بسیاری نیز تصریح شده است که "محسودین" در این آیه، [[امامان]] از [[آل محمد]]{{صل}} مى‌باشند. مرحوم [[کلینی]] در [[کتاب شریف کافی]] از [[امام باقر]]{{ع}} نقل مى‌کند که حضرت، در تفسیر [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ}}<ref>«آیا آنها سهمى‌ در مُلک یعنی امامت و خلافت دارند؟» سوره نساء، آیه ۵۳.</ref> "یا اینکه نسبت به مردم پیامبر و خاندانش، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد مى‌ورزند؟ فرمود: ما آن مردمی هستیم که به دلیل امامتی که خدا در میان همه آفریدگانش، فقط به ما عطا فرموده است مورد [[حسادت]] واقع شدیم"<ref>اصول کافی، ج۱، ص۳۹۵، باب «الائمة ولاة الامر و هم المحسودون الذین ذکرهم الله عزوجل».</ref>.
 
برای [[تأیید]] [[صحت]] این [[تفسیر]]، کافی است که بدانیم [[آیات قرآن]] ماجرایی زنده، [[واقعی]] و معاصر را حکایت کرده، اشاره مى‌کند که گروهی از [[مردم]] که معاصر [[زمان]] [[نزول]] این [[آیه]] هستند نسبت به گروهی از [[مؤمنان]]، به دلیل آنچه [[خدا]] از فضل خود به آنان بخشیده، حسادت مى‌ورزند و سپس بیان مى‌کند که این گروه محسود، از [[آل ابراهیم]] هستند. جواب خدا به این گروه حاسد که به خاطر [[فضل خدا]] به [[محمد و آل محمد]]{{صل}}، [[دشمنی]] آنان را در [[دل]] داشتند و این [[انتخاب الهی]] را نمى‌پذیرفتند، در همین آیه به این صورت بیان شده است: این فضل پیش از این هم در آل ابراهیم قرار داده شده بود و این گروه حاسد، به فضل آل ابراهیم[[ایمان]] آورده و آن را پذیرفته بودند؛ اکنون چرا این فضل را برای [[آل محمد]]{{عم}} [[انکار]] مى‌کنند و [[عداوت]] آنان را در دل مى‌پرورانند؟
 
[[قرآن]] این نکته را مورد تأکید قرار مى‌دهد که [[امامت]]، فقط در [[فرزندان]] ابراهیم قرار داده شده و استمرار یافته است و این امر به دلیل [[شایستگی‌ها]] و صلاحیت‌های ربانی [[رهبری]] بود که در این [[دودمان]] وجود داشت، و همچنین فقط در افراد [[شایسته]] آل ابراهیم قرار داده شده و شامل همه [[خاندان]] او نیز نمى‌شود.
 
علاوه بر آن قرآن به [[حقیقت]] دیگری اشاره مى‌کند و آن اینکه، [[امامت]] از بعضی فرزندان ابراهیم سلب و به گروه دیگری از آل ابراهیم منتقل مى‌شود و این در زمانی است که گروه اول، صلاحیت‌ها و شایستگی‌های لازم را به مرور زمان از دست دادند. قرآن در برخی [[آیات]] به طور عام به این مطلب اشاره مى‌کند، مانند آیۀ شریفه: {{متن قرآن|تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ}}<ref>«مُلک را به هر آن کس که بخواهی عطا مى‌‌کنی و از هر آن کس که بخواهی بازپس مى‌‌گیری و هر که را بخواهى، عزیز و هر که را بخواهى ذلیل مى‌‌گردانی. تمام خوبی‌ها به دست توست» سوره آل عمران، آیه ۲۶.</ref>.
 
و گاهی به طور مشخص و خاص به این مطلب مى‌پردازد، مانند: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا}}<ref>«آنها پیامبرانى بودند که خداوند مشمول نعمتشان قرار داده بود، از فرزندان آدم، و از کسانى که با نوح بر کشتى سوار کردیم، و از دودمان ابراهیم و یعقوب، و از کسانى که هدایت کردیم و برگزیدیم. آنها کسانى بودند که وقتى آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده مى‌‌شد به خاک مى‌‌افتادند، در حالى که سجده مى‌‌کردند و گریان بودند؛ سپس بعد از آنان نسلى جایگزین [آنان‌] شد که نماز را تباه کردند، و از شهوات پیروى نمودند» سوره مریم، آیه ۵۸-۵۹.</ref>، {{متن قرآن|فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ}}<ref>«به خاطر پیمان‌شکنى آنها، و انکار آیات خدا، و کشتن به ناحق پیامبران، و به خاطر اینکه مى‌‌گفتند: بر دل‌هاى ما، پرده افکنده [شده و سخنان پیامبر را درک نمى‌‌کنیم، رانده درگاه خدا شدند]» سوره نساء، آیه ۱۵۵.</ref>.
 
در این دو [[آیه]] و نیز [[آیات]] دیگر، [[قرآن کریم]] تأکید مى‌کند که آن [[امامت]] و [[برتری]] که [[خدا]] به [[فرزندان]] ابراهیم{{ع}} از [[نسل]] [[اسحاق]] و [[یعقوب]]{{ع}} ارزانی داشت، به دلیل اینکه به [[گمراهی]] و [[انحراف]] و [[کفر]] و [[ظلم]] کشیده شدند، از آنان گرفته شد و به جای این برتری، [[لعنت الهی]] شامل حالشان گشت: {{متن قرآن|فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ}}<ref>«پس آنان را به سبب پیمان شکستن‌شان لعنت کردیم» سوره مائده، آیه ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ}}<ref>«و [داغِ‌] خوارى و بیچارگى و نیاز، بر آنان زده شد و گرفتار خشم خدایى شدند» سوره بقره، آیه ۶۱.</ref>.
 
اینگونه شد که [[امامت]] از [[فرزندان]] ابراهیم{{ع}} از [[نسل]] [[اسحاق]]{{ع}} گرفته شد و به [[پاکان]] [[آل ابراهیم]] از نسل اسماعیل{{ع}} یعنی همان [[محمد و آل محمد]]{{صل}} منتقل گشت.
 
در [[آیه]] دیگری از [[قرآن کریم]] نیز به این مطلب اشاره شده است که [[انتقال امامت]] [[الهی]] به فرزندان ابراهیم{{ع}} جز بر اساس استمرار شایستگیها و صلاحیت‌های الهی در این [[خاندان]] نبوده است، آنجا که مى‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا}}<ref>«سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروى کردند، و [در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند، همچنین] این پیامبر و کسانى که [به او] ایمان آورده‌اند [از همه سزاوارترند]» سوره آل عمران، آیه ۶۸.</ref>.
 
این آیه تأکید مى‌کند که سزاوارترین [[مردم]] به ابراهیم{{ع}} و نزدیکترین و شبیه‌ترین افراد به [[شخصیت]] الهی وی، کسانی‌اند که از او [[پیروی]] کردند و همچنین [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و کسانی که به او [[ایمان]] آوردند.
 
اگر در این تعبیر [[قرآنی]]: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} دقت کنیم و موارد استفاده آن در [[قرآن]] را بررسیم، درمى‌یابیم که قرآن بارها این عبارت را برای گروه خاصی از [[مؤمنان]] استفاده کرده است. این گروه خاص از مؤمنان، همان کسانی هستند که ایمان در وجودشان به درجهای از کمال رسیده است که [[خدا]]، [[مقام امامت]] سایر مؤمنان را به ایشان عطا کرده و آنان را به عنوان [[رهبران]] [[امت]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}}، برگزیده است و در قرآن با ذکر اوصافشان، آنان را معرفی کرده است. آنان نمونه‌های کامل و الگوهای متعالی هستند که خدا دستور داده پس از رسول خدا{{صل}} به آنان [[اقتدا]] شود. این مطلب را مى‌توان در آیاتی نظیر: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند؛ همان‌ها که نماز را برپا مى‌‌دارند، و در حال رکوع، زکات مى‌‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>.
 
و در [[سورۀ توبه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً}}<ref>«آیا گمان کردید که [به حال خود] رها مى‌شوید در حالى که هنوز کسانى از شما که جهاد کردند، و غیر از خدا و رسولش و مؤمنان را مورد اعتماد و تکیهگاه خویش انتخاب ننمودند، [از دیگران] مشخّص نشدهاند؟! [باید آزمون شوید و صفوف از هم جدا گردد]» سوره توبه، آیه ۱۶.</ref> و همچنین در [[آیات]] دیگری از [[قرآن کریم]] [[مشاهده]] کرد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۶۸-۸۱</ref>.
 
=== سوم: نصوص دالّ بر امامت اهل بیت{{عم}} ===
این [[نصوص]]، آیاتی است که با اشاره و توصیف، به [[امامت]] امامانی از [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} دلالت مى‌‌کند. پیشتر گفتیم که [[حکمت الهی]] در حفظ قرآن، اقتضا مى‌‌کرد که [[قرآن]] در [[نصّ]] بر [[ائمه]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}} از روش اشاره و توصیف استفاده کند نه ذکر اسامی؛ زیرا نام بردن از ایشان، بی‌شک منجر به این مى‌‌شد که چشم دوختگان به [[سلطه]] و [[حکومت]]، به قرآن دست دراز کرده، آیات آن را [[تحریف]] کنند یا مانع از انتشار قرآن در میان [[مسلمانان]] شوند؛ چنانکه در مورد [[سنت رسول خدا]]{{صل}} چنین کردند.
 
در [[سنت پیامبر]]{{صل}} تصریحات بسیاری وجود داشت که [[ائمه اهل بیت]]{{عم}} را با اسامی آنها تعیین و معرفی کرده بود که این مسئله، [[خشم]] [[دشمنان]] ائمه را برانگیخت و در نتیجه آنها از همان عصر رسول خدا{{صل}} شروع به جلوگیری از [[کتابت]] [[احادیث نبوی]] کردند. [[ابوداود]] و دارمی هر کدام در "[[سنن]]" خود و همچنین [[احمد بن حنبل]] در کتاب [[مسند]] از [[عبدالله بن عمرو بن عاص]] نقل کرده‌اند: من هر چه را از [[رسول خدا]] مى‌‌شنیدم، مى‌‌نوشتم؛ تا اینکه [[قریش]] مرا از این کار باز داشتند و گفتند: آیا تو هر چه از رسول خدا مى‌‌شنوی، مى‌‌نویسی و حال آنکه او نیز بشری است که از روی [[خشم]] و [[خوشنودی]] [[سخن]] مى‌‌گوید؟! پس من از [[کتابت]] [[دست]] برداشتم. سپس ماجرا را برای رسول خدا باز گفتم. او با انگشت به دهانش اشاره کرد و فرمود: "بنویس! قسم به کسی که جانم به دست اوست از این دهان جز [[حق]] بیرون نیامده است"<ref>سنن الدارمی، ج۱، ص۱۲۵، باب «من رخص فی الکتابة من المقدمة» و سنن ابی‌داود، ج۲، ص۱۲۶، باب «کتابة العلم» و مسند احمد، ج۲، ص۱۶۲.</ref>.
 
همچنین [[بخاری]] در صحیح، و نیز مسلم و دیگران [[روایت]] کرده‌اند: چون هنگامه [[وفات پیامبر]]{{صل}} نزدیک شد و در [[خانه]] او مردانی بودند که [[عمر بن خطاب]] هم در میانشان بود، [[رسول اکرم]]{{صل}} فرمود: "چیزی بیاورید تا برای شما نوشته‌ای بنویسم که پس از آن هرگز [[گمراه]] نشوید". در این هنگام [[عمر]] گفت: [[بیماری]] بر [[پیامبر]] چیره شده است و شما [[کتاب خدا]] را دارید و همان کتاب خدا برای ما کافی است، پس بین حاضران [[اختلاف]] و [[مشاجره]] افتاد و عده‌ای همان [[کلام]] عمر را تکرار کردند. وقتی حاضران بسیار همهمه و اختلاف کردند، رسول خدا{{صل}} فرمود: "از اینجا برخیزید که [[نزاع]] نزد من [[شایسته]] نیست"<ref>البخاری، کتاب «العلم»، باب «العلم»، ج۱، ص۲۲ و کتاب «المرض»، باب «قول المریض قوموا عنی» و صحیح مسلم، آخر کتاب «الوصیة».</ref>.
 
[[ذهبی]] در تذکرة الحفاظ روایت کرده است: [[ابوبکر]] پس از وفات پیامبر، [[مردم]] را جمع کرد و گفت: شما از پیامبر احادیثی مى‌‌گویید و در آن [[احادیث]]، با هم اختلاف مى‌‌کنید و به حتم [[اختلاف مردم]] پس از شما شدیدتر خواهد بود. پس هیچ روایتی از رسول خدا نقل نکنید و هر کس از شما درباره این کار پرسید، پاسخ دهید که [[کتاب خدا]] در میان ما هست؛ پس حرامش را [[حرام]]، و حلالش را [[حلال]] بشمارید<ref>ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۲ (باب زندگینامه ابوبکر).</ref>.
 
[[عمر]] و [[عثمان]] نیز در [[عهد]] خود چنین کردند<ref>ر.ک: «معالم المدرستین»؛ ج۲، ص۵۰ و پس از آن.</ref>. وقتی [[بنی امیه]] به [[حکومت]] رسیدند به این مقدار بسنده نکردند؛ بلکه از سویی، [[روایات]] جعلی بسیاری از زبان [[رسول خدا]]{{صل}} ساختند و از سوی دیگر، از هیچ [[آزار]] و اذیتی نسبت به [[اهل بیت]] رسول خدا{{صل}} فروگذار نکردند؛ تا آنجا که تنها نیم [[قرن]] پس از [[وفات پیامبر]]{{صل}}، اهل بیت آن حضرت را در [[کربلا]] به خاک و [[خون]] کشیدند. بدین سبب - و به منظور [[حفظ]] [[قرآن کریم]] - [[حکمت الهی]]، در [[نص]] بر [[امامت اهل بیت]]{{عم}} در [[قرآن]]، اسلوب اشاره و توصیف را برگزید.
 
از جمله آیاتی که با همین روش، به امامت اهل بیت{{عم}} دلالت مى‌‌کند را موارد ذیل اند:<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۸۱-۸۳</ref>:
 
==== آیه ولایت ====
{{همچنین|آیه ولایت}}
آيه ولايت، آيۀ پنجاه و پنجم از [[سورۀ مائده]] است که دربارۀ ولايت [[خدا]]، [[رسول]] و [[ائمه]]{{ع}} است: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>. [[آیه]] یاد شده به [[ولایت]] و [[سرپرستی]] [[خدا]]، [[رسول خدا]] {{صل}} و [[مؤمنان]] ویژه اشاره دارد<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص۱۵-۱۶.</ref>
 
همه [[مفسران]] [[اجماع]] دارند که این آیه، در [[شأن]] [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} نازل شده است و دلالت آن بر [[امامت]]، واضح است و [[حصر]] موجود در آیه: "[[سرپرست]] و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که [[ایمان]] آورده‌اند..." هر احتمال دیگری را برای معنای [[ولایت]]، غیر از [[سلطه]] و [[حکومت]] از بین مى‌برد؛ زیرا هیچ یک از معانی دیگر ولایت نمى‌تواند فقط مخصوص [[خدا]] و [[رسول خدا]]{{صل}} و [[مؤمنان]] خاص که در رأس آنان [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} است، باشد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۸۳-۸۴.</ref>.
 
==== آیه تطهیر ====
{{همچنین|آیه تطهیر}}
بخش دوم آیۀ ۳۳ [[سورۀ احزاب]] به آیۀ تطهیر شهرت یافته است: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. مفاد [[آیه]] این است که [[عصمت]] [[شرط امامت]] است و از طرفی [[عصمت]] هم جز از جانب [[خدا]] معلوم نمى‌شود و دلیلی هم بر [[عصمت]] کسی وجود ندارد، مگر [[اهل بیت]] {{عم}} که آیه تطهیر به وضوح دالّ بر [[عصمت]] ایشان است و در نتیجه بر [[امامت]] ایشان نیز دلالت مى‌کند.
 
این مطلب، افزون بر سخنی است که در ذیل [[آیه]]: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر را» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> گفته شده است و آن اینکه امر به [[اطاعت از رسول]] و اولی الامر با یک کلمه و یک صیغه {{متن قرآن|أَطِيعُوا}} آمده است<ref>در این آیه امر به اطاعت از خدا {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ}} امری مستقل است و امر به اطاعت از رسول و اولی الامر با تکرار دوباره فعل و با یک امر واحد بیان شده است: {{متن قرآن|أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}.</ref> به این معنا، همان وجوبی که برای [[اطاعت از رسول]] ثابت است برای اولی الامر نیز ثابت است. از طرفی [[اطاعت از رسول]]، به طور مطلق [[واجب]] شده است و به تصریح [[قرآن کریم]]، هیچ حد و قیدی ندارد: {{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>«آن ‌چه را رسول خدا براى شما آورده، بگیرید [و اجرا کنید]، و از آن‌چه نهى کرده، خوددارى نمایید» سوره حشر، آیه ۷.</ref> که نشان مى‌دهد هر آنچه [[رسول خدا]] {{صل}} مى‌گوید [[وحی]] بوده و [[اطاعت]] از آن بر هر مؤمنی [[واجب]] است؛ زیرا او {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‌‌گوید، آن‌چه مى‌‌گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>. پس "از [[رسول]] [[اطاعت]] کنید" یعنی، به طور مطلق در هر مسئله کوچک و بزرگی و در هر امری از او [[اطاعت]] کنید. چنین اطاعتی ممکن نیست برای کسی [[واجب]] شود جز برای [[معصوم]] که هیچ [[گناه]] و خطایی در وجود [[مطهر]] او راه ندارد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص ۸۴-۸۷.</ref>.
 
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[هدایت]]
* [[هدایت]]
* [[ولایت]] ([[ولایت تکوینی]]؛ [[ولایت تشریعی]]؛ [[ولایت امر]])
* [[ولایت]] ([[ولایت تکوینی]]؛ [[ولایت تشریعی]]؛ [[ولایت امر]])
خط ۲۲۲: خط ۱۶۵:
* [[امامت در حدیث]]
* [[امامت در حدیث]]
* [[امامت در کلام اسلامی]]
* [[امامت در کلام اسلامی]]
* [[امامت در حکمت اسلامی]]
* [[امامت در فلسفه اسلامی]]
* [[امامت در عرفان اسلامی]]
* [[امامت در عرفان اسلامی]]
* [[امامت از دیدگاه برون‌دینی]]
* [[امامت از دیدگاه برون‌دینی]]
خط ۲۴۳: خط ۱۸۶:
* [[امامت امام مهدى]]
* [[امامت امام مهدى]]
* [[امامان از اهل بیت پیامبر خاتم]]
* [[امامان از اهل بیت پیامبر خاتم]]
{{پایان}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
{{پایان}}
 
=='''[[:رده:آثار نص بر امام|منبع‌شناسی جامع نص بر امام]]'''==
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های نص بر امام|کتاب‌شناسی نص بر امام]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های نص بر امام|مقاله‌شناسی نص بر امام]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های نص بر امام|پایان‌نامه‌شناسی نص بر امام]].


== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:11246.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|'''امامت در قرآن''']]
# [[پرونده:1368142.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|'''درسنامه امام‌شناسی''']]
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵ ج۱''']]
# [[پرونده:1100557.jpg|22px]] [[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|'''نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:تعیین امام]]
[[رده:نص بر امام]]
[[رده:اصطلاحات کلامی]]
[[رده:امامت]]
[[رده:باورهای اختصاصی شیعه]]
[[رده:صفات امام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۲۵

نص بر امام یکی از راه‌های شناخت امام و جانشین پیامبر است. اصطلاح “نص” درباره توصیه نبی اکرم(ص) یا امام سابق نسبت به جانشین خود به کار می‌رود. نص بر دو گونه است جلیّ و خفی؛ نص جلیّ آن است که دلالتش بر امامت شخص مورد نظر روشن است؛ اما نص خفیّ آن است که دلالت بر امامت آن شخص به کمک قراین و استدلال ممکن می‌شود. برای تعیین امام دو راه اصلی وجود دارد: راه اول نص پیامبر(ص) و یا امام سابق (استخلاف)، راه دوم بیعت یا اختیار.

معناشناسی

معنای لغوی

بر اساس منابع لغت، همچنین در اصطلاح کلام، وقتی نص درباره قرآن یا سنت به کار رود، به معنای لفظی خواهد بود که ظاهر آن بر حکمی دلالت دارد[۱] یا لفظی بر معنایی دلالت می‌کند که احتمال غیر در آن ممکن نبوده[۲] و نتوان آن را تأویل کرد: “آنچه در دلالت بر معنایی که متکلم اراده کرده است، واضح و روشن بوده، تنها دارای یک معنی باشد و گفته‌اند نص آن است که احتمال تأویل در آن داده نشود”[۳]. نص در این کاربرد، واژه‌ای است که در برابر “ظاهر” به کار می‌رود؛ چنان‌که می‌گوییم نص در مطلب است یا در آن ظهور دارد[۴]؛ اما گاهی به مطلق ادله لفظی، نصوص می‌گوییم، اعم از آنکه دلالتشان صریح باشد یا ظاهر؛ چنان‌که تعابیری مانند “ظواهر النصوص” به کار می‌رود[۵].

معنای اصطلاحی

نص در کاربرد اصطلاحی‌اش در بحث امامت، به معنای یکی از رام‌های شناخت امام و جانشین پیامبر است. با مراجعه به منابع کلامی می‌توان گفت که اصطلاح “نص” درباره توصیه نبی اکرم(ص) یا امام سابق نسبت به جانشین خود به کار می‌رود. این سفارش دو گونه است: گاه یک فرد خاص به عنوان امام تعیین می‌شود؛ گاه یک فرد از میان جمعی چند نفره[۶]، به این شکل که خلیفه، گروهی را معین کند تا فردی را از میان خود برای خلافت برگزینند؛ مانند شورایی که خلیفه دوم برای امر خلافت پس از خود تعیین نمود. نصی که خلیفه با آن، فرد معینی را به عنوان جانشین خود برگزیند نیز به دو گونه “نص جلیّ” و “نص خفیّ” تقسیم می‌شود.

برخی متکلمان در بحث امامت به این مسئله پرداخته و از نص جلیّ و خفیّ سخن گفته‌اند. نص جلیّ آن است که دلالتش بر امامت شخص مورد نظر روشن است و به قرینه و استدلال نیازی ندارد؛ اما نص خفیّ آن است که دلالت بر امامت آن شخص به کمک قراین و استدلال ممکن می‌شود[۷].

برخی متفکران خواسته‌اند تا نص را تنها به جانشین نبی اکرم(ص) اختصاص دهند. از نظر ایشان، نص به عنوان راه شناخت امام، تنها در مورد سخن رسول خدا(ص) به کار می‌رود؛ یعنی اگر نبی اکرم(ص) کسی را به عنوان جانشین خود معرفی کرده باشد، از آن به “نص” تعبیر می‌شود؛ ولی اگر خلیفه فردی را به جانشینی خود معرفی کند، آن را “استخلاف”[۸] نامیده‌اند. برخی نیز تعیین خلیفه از سوی امام و خلیفه پیشین را “عهد”[۹] خوانده‌اند؛ در حالی که این تفاوت از سوی اغلب متکلمان پذیرفته نشده است. آنها معرفی جانشین را، چه از سوی رسول خدا(ص) و چه از سوی امام سابق باشد، نص” نامیده‌اند[۱۰].[۱۱]

راه‌های شناخت و تعیین امام

برای تعیین امام و مشخص شدن فرد واجد شرائط امامت دو راه اصلی وجود دارد: راه اول نص پیامبر(ص) و یا امام سابق، به این راه استخلاف نیز گفته شده است. راه دوم که بعد از راه اول قابل مطرح شدن است بیعت یا اختیار است.

غیر از این دو طریق راه‌های دیگری وجود دارد مانند دعوت که از ابداعات زیدیه است[۱۲] و راه استیلا که در مقام عمل و به مرور زمان نزد اهل سنت رواج و مشروعیت یافته است.

نزد امامیه نص تنها راه تعیین و شناخت امام است به این معنی که رسول خدا(ص) به امر خدای تعالی جانشین خود را برای زعامت و رهبری امت برای مردم نام برده و معرفی نماید و یا امام منصوب از سوی خداوند، امام بعد از خود را معرفی کند. از این راه در کتاب‌های روائی و کلامی به استخلاف، عهد و وصیت نیز تعبیر شده است[۱۳]. باید دانست در اینکه شناخت امام به تنصیص حاصل می‌‌شود بین فریقین اختلافی نیست اما اختلاف در انحصاری بودن این راه است[۱۴].

اقسام نص بر امام

قرآن فرآیند نصّ بر امام یا امامان را در قالب‌ها و اشکال مختلفی بیان کرده است که مى‌‌توان آنها را به سه گروه تقسیم کرد:

  1. گروه اول، آیاتی که بر وجود امامان در طول تاریخ دلالت مى‌‌کند؛ آیاتی که نشان مى‌‌دهد در طول تاریخ بشری، امامانی منصّوب از طرف خدای متعال وجود داشته‌اند که خدای سبحان، مردم را به اطاعت از آنها امر کرده است.
  2. گروه دوم، آیاتی که دال بر وجود امامان از آل ابراهیم(ع) است. این گروه از آیات نشان مى‌‌دهد که امامت الهی، در فرزندان ابراهیم(ع) و نسل او، در طول تاریخ استمرار مى‌‌یابد.
  3. گروه سوم، نصوصی که به تعیین امامانی از اهل بیت رسول خدا(ع) پس از او دلالت مى‌‌کنند. این امامان، حضرت علی(ع) و مردان خاصی از فرزندان او هستند که خدا هرگونه پلیدی را از آنان دور کرده و آنها را کاملاً پاک ساخته است.

نصوص سنت نبوی درباره امامت، شرح و بیان نصوص قرآنی در این زمینه است؛ چراکه از طرفی، سنت نبوی چیزی جز تفسیر آیات قرآن نیست و از طرف دیگر، آیاتی در قرآن وجود دارد که به صراحت اطاعت از پیامبر(ص) را واجب مى‌شمارد، مانند: "پیامبر را اطاعت کنید"[۱۵]، و نیز آیات دیگری که تأکید مى‌کند پیامبر "هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‌گوید و آنچه مى‌گوید چیزى جز وحى الهی که بر او نازل شده نیست"﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى[۱۶]. این آیات، نصوص متواتر سنت پیامبر(ص) درباره امامت را به نصوصی الهی بدل مى‌سازد که شرح و بیان آیات قرآنی است و در روح و ذات خود به نصّ قرآن کریم باز مى‌گردد.

نخست: نصوص عام

گروه اول، نصوص عام دالّ بر وجود ائمه در طول تاریخ است، که نشان مى‌دهد خداوند متعال در هر زمانی، امامانی را برای مردم منصوب کرده است: ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[۱۷].

بنا بر این آیه شریفه، خداوند متعال در هر امتی در طول تاریخ، رسولی برانگیخت و رسالت و پیام او این بود که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید. منظور از عبادت در این آیه چنانکه کاملاً آشکار بوده و معنای لغوی آن نیز همین است، تسلیم کامل بودن در برابر خدای سبحان است. این تسلیم شامل تمام افعال ارادی انسان مى‌شود و ما پیش از این گفتیم که امامت در قرآن کریم، به معنای رهبری انسان در تمام افعال اختیاری به سوی کمال است و این کمال، همان تسلیم بودن کامل در برابر خدای سبحان است. بنابراین حقیقتِ امامت، پیشوایی و رهبری مردم در راه عبادت خدای متعال، در تمام اموری است که به نحوی به زندگی انسان مربوط مى‌شود. این همان چیزی است که ضد طاغوت و منافی آن است و با آن مبارزه مى‌کند؛ زیرا معنای طاغوت کسی است که بسیار طغیان و سرپیچی از دستورات الهی مى‌کند و مردم را به بیرون رفتن از دایره اطاعت و عبودیت خدای سبحان فرا مى‌خواند، و مصداق آن ابلیس، ائمه کفر و گمراهی، رهبران سیاستهای ظالمانه و نیز همه قدرتمندان و مستکبرانی است که مردم را از راه خدا باز مى‌دارند و به غیر حُکم او، دعوت مى‌کنند.

شایسته است برای تعیین دقیقه مفهوم طاغوت و عبادت، به قرآن مراجعه کنیم، که مى‌فرماید:﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۱۸]، ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ[۱۹].

بر پایه این آیات و دیگر آیات مشابه آن، طاغوت هر حاکمی غیر از خدای سبحان، و همچنین هر کسی است که به حاکمیتی غیر الهی دعوت کند. پس معنای این کلام خدای متعال که فرمود: ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[۲۰].

این است که ما در هر امتی، رهبران الهی و سیاسی برانگیختیم که به آنچه خدا امر مى‌کند حکومت مى‌کنند و مردم را به عبادت خدا و تسلیم حُکم او شدن، و نپذیرفتن حکومت طاغوت‌ها و عدم اطاعت از آنها فرا مى‌خوانند.

البته همانگونه که معلوم است و تاریخ انبیاء و رسولان بر آن دلالت دارد، لازمه بعثت رسولان رجوع به آنان طبیعتاً اقتضا مى‌کند که آنان اوصیاء و نمایندگانی داشته باشند که برای عصرهای پس از حیات رسول، یا در مکان‌های دور از رسول، مردم بتوانند به او رجوع کنند تا از رجوع به طاغوت و گرویدن به او در امان بمانند: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ[۲۱]. این آیه به صراحت بیان مى‌کند که خدای سبحان، هماره رسولان را در طول تاریخ برای رهبری و حکومت بر مردم منصّوب و مردم را به اطاعت و پذیرش از ایشانامر کرده است. پس هر پیامبری مبعوث شده است تا رهبری مطاع باشد. در این آیه شریفه، اشارتی زیبا وجود دارد، و آن اینکه "به فرمان خدا، از وى اطاعت شود"؛ عبارت "به فرمان خدا" بیانگر آن است که این اطاعت، اطاعت حکومتی است نه تبلیغی و بدین جهت باید از رسول اطاعت کرد که حاکم و رهبر است، نه فقط برای اینکه او پیغامرسانی از جانب خدا است و امر و نهی او را به خلق مى‌رساند؛ چراکه عبارت "به فرمان خدا" یعنی فرمانی از طرف خدا مبنی بر وجوب اطاعت از رسول و یا به عبارت دیگر، دلالت آیه بر این است که خدا رسول را نصّب کرده تا مطاع باشد. این تعبیر به صراحت حاکی از آن است که این اطاعت، اطاعت حکم و رهبری و فرمانروایی است نه اطاعت تبلیغی صرف؛ چه اینکه در غیر این صورت بهتر بود که خداوند متعال مى‌فرمود: "ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى اینکه خدا اطاعت شود".

﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۲۲]. مضمون این آیه چنین است: ما در طول تاریخ بشریت، رسولانمان را با دلایل روشن و با کتاب و میزان فرستادیم و مأموریت همه آنها این بود که حکومت خدا را در زمین بر پا کنند و عدالت را در میان مردم بگسترند.

در این آیۀ شریفه، کتاب به معنای قانون و دستور الهی است؛ زیرا کتاب در لغت، به معنای مکتوب است و مکتوب از مصدر "کتابت" است؛ به معنای وجوب و ثبوت. پس مراد از کتاب، اوامر و نواهی ثابت و لازم است. میزان نیز چیزی است که اشیاء به وسیله آن ارزیابی مى‌شود، تا سالم و خراب آنها از هم جدا شود، و منظور از میزان در این آیه میزان افعال است، نه اشیاء. به وسیله این میزان، اعمال عادلانه از ظالمانه و افعالحق از باطل جدا مى‌شود و این میزان چیزی نیست جز ملکه عدالت و قوه عصمت که با هدایت و عنایت الهی در شخصیت انبیاء نهادینه شده است. حاکم به این دو قوه نیاز دارد؛ او محتاج شناخت قانون الهی و نیز ملکه عدالت است تا رفتار، اقدامات و فعالیت‌هایش مطابق عدل باشد و بتواند حکومت خدا را برپا کرده، و شریعت او را محقق کند.

﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ[۲۳].

بنابراین آیات، خداوند متعال در طول تاریخ، رهبرانی منصّوب از طرف خود داشته و آنان را از نوح(ع) تا رسول خاتم حضرت محمد(ص)، برگزیده و به ایشان کتاب، حکم و نبوت عطا کرده است. مضمون کلام خدای متعال در این آیات، این است که این افرادی که ما به آنها کتاب، حکم و نبوت دادیم و به رهبری مردم برانگیختیم، آمده‌اند تا در طول تاریخ وبدون اینکه هیچ بازه زمانی از این قاعده مستثنا باشد ـ در میان مردم به عدالت حکم رانند. بنابراین امامت و رهبری الهی ـ که رسالت رسولان متضمن آن است ـ در بازه زمانی خاصی محدود نیست؛ بلکه هماره بوده است و خواهد بود[۲۴].

دوم: نصوص خاص بر امامت برگزیدگان آل ابراهیم(ع)

گروه دوم، دربردارنده بسیاری از آیات قرآن کریم است که بر وجود امامانی منصّوب از سوی خدا از آل ابراهیم(ع) در هر زمان پس از عصر ابراهیم(ع) دلالت دارد و ما تنها به برخی از آنها اشاره مى‌کنیم، از جمله:

آیاتی که به ابراهیم بشارت مى‌دهند که او و فرزندانش، به امامت منصّوب شده‌اند؛ امامان صالحی که به فرمان خدا مردم را هدایت مى‌کنند. اعطای این مقام، اجابت دعای او بود که در جوانی و در اوج درگیری با پدرخوانده‌اش و مشرکین و کافرین قوم خود، از خدای متعال چنین درخواستی کرده بود. خدای تعالی مى‌فرماید: ﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ قَالَ أَفَرَأَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الأَقْدَمُونَ فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّي إِلاَّ رَبَّ الْعَالَمِينَ الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ[۲۵].

همچنین خدای متعال از زبان ابراهیم(ع) مى‌فرماید: ﴿وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ[۲۶]. ابراهیم(ع)، زمانی چنین دعایی کرد که جوان بود و در بابل مى‌زیست و با قوم و پدر خود نزاع داشت. او از خدا خواست که به او حکم بدهد و او را امامی قرار دهد که در میان مردم به حق حکم راند و ایشان را به عدالت خدا و راه مستقیم او دعوت کند. ابراهیم(ع) پس از این دعا درخواست دیگری نیز از خدا کرد؛ از خدا خواست به او فرزندان صالحی بدهد که راه او را ادامه دهند و رسالت او را به همه نسل‌ها برسانند: ﴿وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ[۲۷] و نیز از خدا خواسته بود: ﴿رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ[۲۸].

خداوند متعال نیز مى‌فرماید: ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۲۹]. خداوند در آیه دیگری نیز به استجابت دعای او اشاره مى‌کند: ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ[۳۰].

به نظر مى‌رسد منظور از اجر او در دنیا، همان حکومت و امامت است؛ چراکه اجر الهی در کلام خدا، به حکومت و مُلک تفسیر شده است: ﴿وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَلَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ[۳۱].

امام خمینی در تفسیر دعای ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً[۳۲] مى‌فرمود: منظور از نیکی در دنیا، امامت و سلطه و مُلکی است که خداوند به بندگان صالح خویش مى‌دهد و آنها بدین وسیله حکومت خدا را بر روی زمین به پا مى‌کنند و عدل را گسترده، و زمین را از شرک و ظلم پاک مى‌نمایند.

﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۳۳]. در این آیه حضرت ابراهیم(ع) از خدا مى‌خواهد که امامت را در فرزندان او قرار دهد. باید توجه داشت که درخواست‌های انبیاء از خداوند متعال، با اذن خداست؛ یعنی آنها فقط چیزی را درخواست مى‌کنند که مى‌دانند خدا از آن راضی است و به ایشان اجازه درخواست آن را داده است. بنابراین خدای متعال، به ابراهیم(ع) اجازه داده بود که قرار دادن امامت در فرزندانش را از خدا بخواهد. خدای سبحان - که در اجابت، حکیم و در بخشش، کریم است دعای ابراهیم(ع) را که با اجازه خود خدا و با این عبارت: "از دودمان من نیز امامانى قرار بده!" بیان شده بود، اینگونه پاسخ داد: "پیمان من، به ستمکاران نمى‌رسد". سپس دعای او را مستجاب کرد و امامت را در فرزندان او استمرار بخشید؛ البته این استمرار به شرط عدالت کامل بود که اراده الهی هرگز از این شرط چشم نمى‌پوشد. بنابراین امامت در نسل ابراهیم(ع) مشروط به عدالت تام‌های است که به حد عصمت مى‌رسد. پاسخ خداوند به درخواست ابراهیم(ع) که با نفی امامت از ظالمینِ نسل او، بیان شد به دلالت التزامی، دالّ بر ثبوت امامت در غیر ظالمین نسل او است و نشان مى‌دهد که این دعا در مورد فرزندان صالح او مستجاب شده است. همانگونه که آیات فراوانی از قرآن کریم - که به تعدادی از آنها اشاره کردیم - بر این استجابت دعا دلالت دارند.

توضیح آنکه، اگر کسی بگوید: از کجا معلوم که دعای ابراهیم(ع) مستجاب شد و خدا امامت را در فرزندان او قرار داد؟ پاسخ این سؤال در بسیاری از آیات قرآن کریم وجود دارد؛ آیاتی که به وضوح نشان مى‌دهد که خداوند متعال دعای ابراهیم(ع) را اجابت نموده و امامت را در دودمان او قرار داده است، ازجمله این آیۀ شریفه: ﴿وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۳۴].

خداوند متعال به درخواست ابراهیم(ع) که گفت: "از دودمان من نیز امامانى قرار بده!" این عطای افزون که همان نسل پاک و طیب است را امام قرار داد و آیه نیز بر این امر تأکید مى‌کند: "و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما، مردم را هدایت مى‌کردند و انجام کارهاى نیک و برپاداشتن نماز و اداى زکات را به آنها وحى کردیم و تنها ما را عبادت مى‌کردند".

﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۳۵].

این آیه به دو نوع انتخاب و اصطفای الهی اشاره مى‌کند:

  1. اصطفا و گزینش فردی، که همان انتخاب و برتری دادن آدم و نوح و... است.
  2. اصطفا و گزینش خاندانی است، که انتخاب آل ابراهیم و آل عمران است.

با توجه به اینکه آل عمران، گروهی از آل ابراهیم است، بنابراین عطف آل عمران به آل ابراهیم، عطف خاص به عام است و دالّ بر این مطلب که اصطفای خاندانی در دو مرحله صورت گرفته است؛ مرحله اول، انتخاب آل ابراهیم و مرحله دوم، انتخاب آل عمران از آل ابراهیم. از این رو آیات بعد، اصطفا و گزینش آل عمران را توضیح مى‌دهد: ﴿إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۳۶] تا آنجا که: ﴿إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ[۳۷].

پس در اینجا انتخابی در ضمن انتخاب دیگر صورت گرفته است که همان اصطفای آل عمران به طور خاص از آل ابراهیم است. حال اگر این آیات را به آیه‌ای که ابراهیم(ع) در آن از خدا درخواست مى‌کند که امامت را در نسل او قرار دهد[۳۸] و پاسخ خداوند که فرمود: "پیمان من، به ستمکاران نمى‌رسد" ضمیمه کنیم، درمى‌یابیم که خدای تعالی، دعای ابراهیم(ع) را مستجاب کرده و امامت را بر پایه شایستگی‌ها و صلاحیت‌ها، در فرزندان او قرار داده است که از این امر، به اصطفا تعبیر شده است. بنابراین امامت در نسل ابراهیم تنها به دلیل انتساب آنها به او، نیست؛ بلکه از رهگذر وجود صفات و شایستگی‌های رهبری در آنان است که ایشان را به مقام اصطفای الهی رسانده است. بنابراین عهد الهی به ظالمین نسل ابراهیم(ع) نمى‌رسد، چنانکه غیر ظالمین هم تنها بر پایه اصطفا و انتخاب الهی به این مقام مى‌رسند. بدین رو از همه آل ابراهیم، امامت فقط به آل عمران رسید و آن نیز به دلیل شایستگی‌های آنان بود. سپس این اصطفای خاص در مجموعه آل ابراهیم در مورد محمد و آل محمد(ص) نیز به وقوع پیوست: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۳۹].

این اصطفا و انتخاب خاندانی نیز بر اساس شایستگی‌ها و صلاحیت‌ها است، نه صرف نَسَب و حَسَب: ﴿ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ[۴۰].

در نتیجه این بعضیت، بعضیت نَسَبی نیست، بلکه رسالتی است؛ یعنی تنها به این دلیل، اصطفا شامل این فرزندان مى‌شود که اینان مظهر ارزشها و آرمان‌هایی هستند که خود مؤسس و زعیم خاندان مظهر آنها بوده است.

یکی از آیاتی که این مطلب را تأیید مى‌کند و نشان مى‌دهد که این انتخاب و اصطفا رسالتی است نه نَسَبی، کلام خدای تعالی به نوح است. نوح به خداوند متعال عرض کرد: ﴿رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ[۴۱].

مفهوم آیه این است که اهل، در منطق قرآن کریم کسی است که با زعیم خاندان نبوی، از لحاظ روحی منسجم و هماهنگ است، و هر شخصی که صرفاً به واسطۀ نَسَب، به خاندان نبوی متصل باشد، از اهل پیامبری که خدا او را برای هدایت مردم فرستاده است به حساب نمى‌آید. در مورد خاندانی هم که اصطفا شامل آن مى‌شود نیز مسئله به همین صورت است؛ به این معنی که فرزندان برگزیده، بعضی از شخصیت پدر خویش (پیامبر صاحب ذُرّیه) به حساب مى‌آیند؛ شخصیتی که فانی در اطاعت خدای سبحان شده و تمام و کمال، تسلیم و خاضع خدا است؛ که از این حالت در قرآن، به اسلام تعبیر شده است. از اینجاست که درمى‌یابیم، قرآن در پی تأکید بر این است که اسلام، عهدی بوده که فرزندان ابراهیم(ع) یکی پس از دیگری به هم منتقل مى‌کردهاند.

خدای تعالی مى‌فرماید: ﴿وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِي قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ[۴۲].

این آیات به وضوح نشان مى‌دهد که امامت الهی - مبتنی بر اساس اصطفای الهی در همه نسل‌ها در فرزندان ابراهیم(ع) مستمر بوده است؛ چه اینکه آیات: ﴿وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۴۳]، ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ[۴۴]، ﴿وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا[۴۵].

و نیز دیگر آیات، بر استمرار اصطفای الهی در آل ابراهیم دلالت دارند و نیز بیان مى‌کنند که دوره‌های مختلف، شاهد اصطفا و انتخاب‌های مختلفی در آل ابراهیم بوده است که آخرین آنها انتخاب محمد و آل محمد(ص) است. ما در ادامه مباحث، بار دیگر به مناسبت به این نکته خواهیم پرداخت.

﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا[۴۶]. آیه بیانگر این مطلب است که خدای تعالی به آل ابراهیم(ع) علاوه بر نبوت، که با "کتاب" و "حکمت" بیان شده است، مُلک عظیمی نیز عطا فرموده است. مُلک نیز به معنای فرمانروایی و حکومت مى‌باشد؛ در نتیجه مقصود از مُلک در اینجا، همان امامت الهی است. نکته قابل توجه در اینجا، این کلام الهی است که فرمود: "یا اینکه نسبت به مردم پیامبر و خاندانش، بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد مى‌ورزند؟"، این کسانی که مورد حسادت واقع شدهاند و خداوند به آنان از فضل خود بخشیده است (یعنی به آنان فضیلتی بیش از دیگران بخشیده است) چه کسانی هستند؟ از سیاق آیه به خوبی روشن مى‌شود که این حسادت شدگان، گروهی از مؤمناناند که در آن زمان با رسول خدا(ص) و از آل ابراهیم(ع) بودهاند؛ زیرا آیه، فضلی را که خدا به این گروه عطا کرده است، به کتاب و حکمت و مُلک عظیمی تفسیر مى‌کند که خداوند به آل ابراهیم(ع) بخشیده است.

از سیاق این آیه و آیات دیگری که آن را تقویت مى‌کنند، روشن مى‌شود که این گروه محسود، محمد و آل محمد(ص) هستند. در روایات بسیاری نیز تصریح شده است که "محسودین" در این آیه، امامان از آل محمد(ص) مى‌باشند. مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی از امام باقر(ع) نقل مى‌کند که حضرت، در تفسیر آیه شریفه ﴿أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ[۴۷] "یا اینکه نسبت به مردم پیامبر و خاندانش، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد مى‌ورزند؟ فرمود: ما آن مردمی هستیم که به دلیل امامتی که خدا در میان همه آفریدگانش، فقط به ما عطا فرموده است مورد حسادت واقع شدیم"[۴۸].

برای تأیید صحت این تفسیر، کافی است که بدانیم آیات قرآن ماجرایی زنده، واقعی و معاصر را حکایت کرده، اشاره مى‌کند که گروهی از مردم که معاصر زمان نزول این آیه هستند نسبت به گروهی از مؤمنان، به دلیل آنچه خدا از فضل خود به آنان بخشیده، حسادت مى‌ورزند و سپس بیان مى‌کند که این گروه محسود، از آل ابراهیم هستند. جواب خدا به این گروه حاسد که به خاطر فضل خدا به محمد و آل محمد(ص)، دشمنی آنان را در دل داشتند و این انتخاب الهی را نمى‌پذیرفتند، در همین آیه به این صورت بیان شده است: این فضل پیش از این هم در آل ابراهیم قرار داده شده بود و این گروه حاسد، به فضل آل ابراهیمایمان آورده و آن را پذیرفته بودند؛ اکنون چرا این فضل را برای آل محمد(ع) انکار مى‌کنند و عداوت آنان را در دل مى‌پرورانند؟

قرآن این نکته را مورد تأکید قرار مى‌دهد که امامت، فقط در فرزندان ابراهیم قرار داده شده و استمرار یافته است و این امر به دلیل شایستگی‌ها و صلاحیت‌های ربانی رهبری بود که در این دودمان وجود داشت، و همچنین فقط در افراد شایسته آل ابراهیم قرار داده شده و شامل همه خاندان او نیز نمى‌شود.

علاوه بر آن قرآن به حقیقت دیگری اشاره مى‌کند و آن اینکه، امامت از بعضی فرزندان ابراهیم سلب و به گروه دیگری از آل ابراهیم منتقل مى‌شود و این در زمانی است که گروه اول، صلاحیت‌ها و شایستگی‌های لازم را به مرور زمان از دست دادند. قرآن در برخی آیات به طور عام به این مطلب اشاره مى‌کند، مانند آیۀ شریفه: ﴿تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ[۴۹].

و گاهی به طور مشخص و خاص به این مطلب مى‌پردازد، مانند: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا[۵۰]، ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ[۵۱].

در این دو آیه و نیز آیات دیگر، قرآن کریم تأکید مى‌کند که آن امامت و برتری که خدا به فرزندان ابراهیم(ع) از نسل اسحاق و یعقوب(ع) ارزانی داشت، به دلیل اینکه به گمراهی و انحراف و کفر و ظلم کشیده شدند، از آنان گرفته شد و به جای این برتری، لعنت الهی شامل حالشان گشت: ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ[۵۲]، ﴿وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ[۵۳].

اینگونه شد که امامت از فرزندان ابراهیم(ع) از نسل اسحاق(ع) گرفته شد و به پاکان آل ابراهیم از نسل اسماعیل(ع) یعنی همان محمد و آل محمد(ص) منتقل گشت.

در آیه دیگری از قرآن کریم نیز به این مطلب اشاره شده است که انتقال امامت الهی به فرزندان ابراهیم(ع) جز بر اساس استمرار شایستگیها و صلاحیت‌های الهی در این خاندان نبوده است، آنجا که مى‌فرماید: ﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا[۵۴].

این آیه تأکید مى‌کند که سزاوارترین مردم به ابراهیم(ع) و نزدیکترین و شبیه‌ترین افراد به شخصیت الهی وی، کسانی‌اند که از او پیروی کردند و همچنین پیامبر اسلام(ص) و کسانی که به او ایمان آوردند.

اگر در این تعبیر قرآنی: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا دقت کنیم و موارد استفاده آن در قرآن را بررسیم، درمى‌یابیم که قرآن بارها این عبارت را برای گروه خاصی از مؤمنان استفاده کرده است. این گروه خاص از مؤمنان، همان کسانی هستند که ایمان در وجودشان به درجهای از کمال رسیده است که خدا، مقام امامت سایر مؤمنان را به ایشان عطا کرده و آنان را به عنوان رهبران امت پس از رسول خدا(ص)، برگزیده است و در قرآن با ذکر اوصافشان، آنان را معرفی کرده است. آنان نمونه‌های کامل و الگوهای متعالی هستند که خدا دستور داده پس از رسول خدا(ص) به آنان اقتدا شود. این مطلب را مى‌توان در آیاتی نظیر: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۵۵].

و در سورۀ توبه می‌فرماید: ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً[۵۶] و همچنین در آیات دیگری از قرآن کریم مشاهده کرد[۵۷].

سوم: نصوص دالّ بر امامت اهل بیت(ع)

این نصوص، آیاتی است که با اشاره و توصیف، به امامت امامانی از اهل بیت پیامبر(ص) دلالت مى‌‌کند. پیشتر گفتیم که حکمت الهی در حفظ قرآن، اقتضا مى‌‌کرد که قرآن در نصّ بر ائمه پس از رسول خدا(ص) از روش اشاره و توصیف استفاده کند نه ذکر اسامی؛ زیرا نام بردن از ایشان، بی‌شک منجر به این مى‌‌شد که چشم دوختگان به سلطه و حکومت، به قرآن دست دراز کرده، آیات آن را تحریف کنند یا مانع از انتشار قرآن در میان مسلمانان شوند؛ چنانکه در مورد سنت رسول خدا(ص) چنین کردند.

در سنت پیامبر(ص) تصریحات بسیاری وجود داشت که ائمه اهل بیت(ع) را با اسامی آنها تعیین و معرفی کرده بود که این مسئله، خشم دشمنان ائمه را برانگیخت و در نتیجه آنها از همان عصر رسول خدا(ص) شروع به جلوگیری از کتابت احادیث نبوی کردند. ابوداود و دارمی هر کدام در "سنن" خود و همچنین احمد بن حنبل در کتاب مسند از عبدالله بن عمرو بن عاص نقل کرده‌اند: من هر چه را از رسول خدا مى‌‌شنیدم، مى‌‌نوشتم؛ تا اینکه قریش مرا از این کار باز داشتند و گفتند: آیا تو هر چه از رسول خدا مى‌‌شنوی، مى‌‌نویسی و حال آنکه او نیز بشری است که از روی خشم و خوشنودی سخن مى‌‌گوید؟! پس من از کتابت دست برداشتم. سپس ماجرا را برای رسول خدا باز گفتم. او با انگشت به دهانش اشاره کرد و فرمود: "بنویس! قسم به کسی که جانم به دست اوست از این دهان جز حق بیرون نیامده است"[۵۸].

همچنین بخاری در صحیح، و نیز مسلم و دیگران روایت کرده‌اند: چون هنگامه وفات پیامبر(ص) نزدیک شد و در خانه او مردانی بودند که عمر بن خطاب هم در میانشان بود، رسول اکرم(ص) فرمود: "چیزی بیاورید تا برای شما نوشته‌ای بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید". در این هنگام عمر گفت: بیماری بر پیامبر چیره شده است و شما کتاب خدا را دارید و همان کتاب خدا برای ما کافی است، پس بین حاضران اختلاف و مشاجره افتاد و عده‌ای همان کلام عمر را تکرار کردند. وقتی حاضران بسیار همهمه و اختلاف کردند، رسول خدا(ص) فرمود: "از اینجا برخیزید که نزاع نزد من شایسته نیست"[۵۹].

ذهبی در تذکرة الحفاظ روایت کرده است: ابوبکر پس از وفات پیامبر، مردم را جمع کرد و گفت: شما از پیامبر احادیثی مى‌‌گویید و در آن احادیث، با هم اختلاف مى‌‌کنید و به حتم اختلاف مردم پس از شما شدیدتر خواهد بود. پس هیچ روایتی از رسول خدا نقل نکنید و هر کس از شما درباره این کار پرسید، پاسخ دهید که کتاب خدا در میان ما هست؛ پس حرامش را حرام، و حلالش را حلال بشمارید[۶۰].

عمر و عثمان نیز در عهد خود چنین کردند[۶۱]. وقتی بنی امیه به حکومت رسیدند به این مقدار بسنده نکردند؛ بلکه از سویی، روایات جعلی بسیاری از زبان رسول خدا(ص) ساختند و از سوی دیگر، از هیچ آزار و اذیتی نسبت به اهل بیت رسول خدا(ص) فروگذار نکردند؛ تا آنجا که تنها نیم قرن پس از وفات پیامبر(ص)، اهل بیت آن حضرت را در کربلا به خاک و خون کشیدند. بدین سبب - و به منظور حفظ قرآن کریم - حکمت الهی، در نص بر امامت اهل بیت(ع) در قرآن، اسلوب اشاره و توصیف را برگزید.

از جمله آیاتی که با همین روش، به امامت اهل بیت(ع) دلالت مى‌‌کند را موارد ذیل اند:[۶۲]:

آیه ولایت

آيه ولايت، آيۀ پنجاه و پنجم از سورۀ مائده است که دربارۀ ولايت خدا، رسول و ائمه(ع) است: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۶۳]. آیه یاد شده به ولایت و سرپرستی خدا، رسول خدا (ص) و مؤمنان ویژه اشاره دارد[۶۴]

همه مفسران اجماع دارند که این آیه، در شأن علی بن ابی‌طالب(ع) نازل شده است و دلالت آن بر امامت، واضح است و حصر موجود در آیه: "سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند..." هر احتمال دیگری را برای معنای ولایت، غیر از سلطه و حکومت از بین مى‌برد؛ زیرا هیچ یک از معانی دیگر ولایت نمى‌تواند فقط مخصوص خدا و رسول خدا(ص) و مؤمنان خاص که در رأس آنان امیرالمؤمنین علی(ع) است، باشد[۶۵].

آیه تطهیر

بخش دوم آیۀ ۳۳ سورۀ احزاب به آیۀ تطهیر شهرت یافته است: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۶۶]. مفاد آیه این است که عصمت شرط امامت است و از طرفی عصمت هم جز از جانب خدا معلوم نمى‌شود و دلیلی هم بر عصمت کسی وجود ندارد، مگر اهل بیت (ع) که آیه تطهیر به وضوح دالّ بر عصمت ایشان است و در نتیجه بر امامت ایشان نیز دلالت مى‌کند.

این مطلب، افزون بر سخنی است که در ذیل آیه: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۶۷] گفته شده است و آن اینکه امر به اطاعت از رسول و اولی الامر با یک کلمه و یک صیغه ﴿أَطِيعُوا آمده است[۶۸] به این معنا، همان وجوبی که برای اطاعت از رسول ثابت است برای اولی الامر نیز ثابت است. از طرفی اطاعت از رسول، به طور مطلق واجب شده است و به تصریح قرآن کریم، هیچ حد و قیدی ندارد: ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا[۶۹] که نشان مى‌دهد هر آنچه رسول خدا (ص) مى‌گوید وحی بوده و اطاعت از آن بر هر مؤمنی واجب است؛ زیرا او ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى[۷۰]. پس "از رسول اطاعت کنید" یعنی، به طور مطلق در هر مسئله کوچک و بزرگی و در هر امری از او اطاعت کنید. چنین اطاعتی ممکن نیست برای کسی واجب شود جز برای معصوم که هیچ گناه و خطایی در وجود مطهر او راه ندارد[۷۱].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۷، ص۹۸.
  2. ر.ک: محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج۹، ص۳۶۹-۳۷۰.
  3. میر سید شریف جرجانی، التعریفات، ص۱۰۶؛ همچنین ر.ک: ابوحامد غزالی، المستصفی من علم الاصول، ص۱۹۶.
  4. برای نمونه به عبارات زیر توجه کنید: المجاز لا يدخل في النصوص انما يدخل في الظواهر، محمد بن مکی عاملی نبطی جزینی (شهید اول)، القواعد و الفوائد، تحقیق عبدالهادی حکیم، ج۱، ص۴۳۳؛ فان النصوص فيها قليلة... و انما هي الظواهر، محمد بن احمد قرطبی، تفسیر القرطبی، تصحیح احمد عبدالعلیم البردونی، ج۶، ص۲۸۹.
  5. ر.ک: ابن ادریس حلی، السرائر، ج۲، ص۵۵۳؛ زین‌الدین بن علی عاملی جبعی شهید ثانی، رسائل، ص۲۳۸؛ یوسف بحرانی، الحدائق الناضره، ج۳، ص۹۷.
  6. در برخی از منابع کلامی، به این قسم نیز «نص» اطلاق شده است (ر.ک: علی بن حسین الشریف المرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ص۴۷۰؛ محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی تحقیق حسین بحرالعلوم، ج۲، ص۱۰۵؛ سیدعلی بن موسی ابن طاووس، الطرائف، ج۲، ص۴۸۴؛ ابوبکر بن الطیب باقلانی، الانصاف فیما یجب اعتقاده، ص۱۳۱).
  7. ر.ک: علی بن حسین الشریف المرتضی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۶۷؛ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی، ج۲، ص۴۵-۴۶؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ص۳۳۵ و ۳۳۷؛ عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۸۶.
  8. ر.ک: اسماعیل بن عمر ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۷۵؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۵، ص۲۴۳.
  9. ر.ک: ابوالحسن ماوردی، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیة، ص۷ و ۱۱.
  10. ر.ک: ابوحامد غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، تحقیق علی بوملحم، ص۱۵۴؛ علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ سیف‌الدین آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین ج۲، ص۱۳۲؛ شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۴۰-۴۱؛ حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، الالفین، ص۳۵.
  11. حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۳۸.
  12. ر.ک: النجاة فی القیامة فی تحقیق أمر الإمامة، ص۶۹.
  13. ر. ک: کمال الدین، ج ۲، ص۱۹۹؛ الارشاد، ج ۱، ص۸ و ص۱۷۹؛ احتجاج، ج ۲، ص۳۱۶؛ شرح مقاصد، ج ۵، ص۲۳۳؛ بحار، ج ۲۳، ص۵۷؛ ج ۲۵، ص۱۳۸.
  14. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص۱۵۱-۱۵۵.
  15. ﴿ أَطِيعُوا الرَّسُولَ؛ سوره نساء، آیه ۵۹، سوره مائده، آیه ۹۲، سوره نور، آیه ۵۴و۵۶، سوره محمد(ص)، آیه ۳۳، سوره تغابن، آیه ۱۲.
  16. «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
  17. «ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید» سوره نحل، آیه ۳۶.
  18. «اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر را، و هر گاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید و از آنها داورى بطلبید اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، این کار براى شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  19. «آیا ندیدى کسانى را که ادّعا مى‌‌کنند به آن‌چه از کتاب‌هاى آسمانى که بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آورده‌اند، ولى مى‌‌خواهند براى داورى نزد طاغوت و حکام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند» سوره نساء، آیه ۶۰.
  20. «ما در هر امتى رسولى مبعوث کردیم که خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید» سوره نحل، آیه ۳۶.
  21. «ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى اینکه به فرمان خدا، از وى اطاعت شود» سوره نساء، آیه ۶۴.
  22. «به راستى که رسولانمان را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم عدل را به پا دارند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  23. «و اسحاق و یعقوب را به او ابراهیم‌ بخشیدیم و هر دو را هدایت کردیم و نوح را نیز پیش از آن هدایت نمودیم و از فرزندان او، داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون را هدایت کردیم این‌گونه نیکوکاران را پاداش مى‌‌دهیم. همچنین زکریا و یحیى و عیسى و الیاس را؛ همه از صالحان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را، و همه را بر جهانیان برترى دادیم. و از پدران و فرزندان و برادران آنها افرادى را برترى دادیم و برگزیدیم و به راه راست، هدایت نمودیم. این، هدایت خداست، که هر کس از بندگان خود را بخواهد با آن راهنمایى مى‌‌کند، و اگر اینان در اطاعت خدا شرک ورزند - یعنی سر سوزنی از اوامر و نواهی الهی سرپیچی کنند - اعمال نیکى که انجام داده‌اند، نابود مى‌‌گردد. آنها کسانى هستند که کتاب و حُکم و نبوّت به آنان دادیم. اگر مؤمنان به تو از اطاعت خدا و رهبری تو سرپیچی کنند و به رسالت رهبری تو کفر ورزند، آیین حقّ زمین نمى‌‌ماند؛ زیرا کسان دیگرى را نگاهبان آن مى‌‌سازیم که نسبت به آن، کافر نیستند. آن پیامبران و رهبران الهی کسانى هستند که خداوند هدایتشان کرده؛ پس به هدایت آنان اقتدا کن و بگو: در برابر این رسالت و تبلیغ، پاداشى از شما نمى‌‌طلبم. این کتاب، چیزى جز یک یادآورى براى جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۸۴-۹۰.
  24. اراکی، محسن، امامت در قرآن، ص۶۳-۶۸
  25. «و بر آنان خبر ابراهیم را بخوان. هنگامى‌ که به پدر و قومش گفت: چه چیز را مى‌‌پرستید؟ گفتند: بت‌هایى را مى‌‌پرستیم، و همه روز ملازم عبادت آنهاییم. گفت: آیا هنگامى‌ که آنها را مى‌‌خوانید صداى شما را مى‌‌شنوند؟! یا سود و زیانى به شما مى‌‌رسانند؟! گفتند: ما نیاکان خود را یافتیم که چنین مى‌‌کنند. گفت: مى‌‌بینید این چیزهایى را که پیوسته پرستش مى‌‌کردید، شما و پدران پیشین شما. همه آنها دشمن و منفور من هستند، مگر پروردگار عالمیان [که تنها تکیه‌گاه من است]؛ همان کسى که مرا آفرید، و پیوسته راهنماییم مى‌‌کند، و کسى که مرا غذا مى‌‌دهد و سیراب مى‌‌نماید، و هنگامى‌ که بیمار شوم مرا شفا مى‌‌دهد، و کسى که مرا مى‌‌میراند و سپس زنده مى‌‌کند، و کسى که امید دارم گناهم را در روز جزا ببخشد. پروردگارا! به من حکم و فرمانروایی و امامت ببخش، و مرا به صالحان ملحق کن» سوره شعراء، آیه ۶۹-۸۳.
  26. «گفت: من به سوی خدا روانه‌ام. پروردگارا مرا فرزند صالحی عنایت فرما. پس او را به پسری خردمند مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۹۹-۱۰۱.
  27. «و براى من در میان امّت‌هاى آینده، زبان صدق و ذکر خیرى قرارده!» سوره شعراء، آیه ۸۴.
  28. «پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق کن» سوره شعراء، آیه ۸۳.
  29. «به او اسحاق و یعقوب را افزون - بر آن‌چه عطا کرده بودیم (اسماعیل) - دادیم و هر یک از آنان را صالح و رستگار قرار دادیم و آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت مى‌‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.
  30. «و [در اواخر عمر،] اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و نبوت و کتاب آسمانى را در دودمانش قرار دادیم و پاداش او را در دنیا دادیم و او در آخرت از صالحان است» سوره عنکبوت، آیه ۲۷.
  31. «و این‌گونه ما به یوسف در سرزمین [مصر] قدرت دادیم، که هر جا مى‌‌خواست در آن منزل مى‌‌گزید [و تصرّف مى‌‌کرد]، ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم [و شایسته بدانیم] مى‌‌بخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمى‌‌کنیم» سوره یوسف، آیه ۵۶.
  32. «پروردگارا! به ما در دنیا نیکى عطا کن» سوره بقره، آیه ۲۰۱.
  33. «از دودمان من نیز امامانى قرار بده! خداوند فرمود: پیمان من، به ستم‌کاران نمى‌‌رسد! [و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند]» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  34. «و او و لوط را به سرزمین =شام - که آن را براى همه جهانیان پربرکت ساختیم - نجات دادیم. و به او اسحاق و یعقوب را افزون - بر آن‌چه عطا کرده بودیم (اسماعیل) - دادیم و هر یک از آنان را صالح و رستگار قرار دادیم و آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت مى‌‌کنند، و انجام کارهاى نیک و برپاداشتن نماز و اداى زکات را به آنها وحى کردیم و تنها ما را عبادت مى‌‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۱-۷۳.
  35. «خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد. آنها فرزندان و دودمانى بودند که [از نظر پاکى، تقوا، درستى و راستى‌] برخى از [آنان از] برخى دیگرند و خداوند، شنوا و داناست» سوره آل عمران، آیه ۳۳-۳۴.
  36. «آن گاه که زن عمران گفت: پروردگارا، من عهد کردم فرزندى که در رحم دارم [از فرزندى خود] در راه [خدمت] تو آزاد گردانم، این عهد من را بپذیر که تویى شنوا و آگاه» سوره آل عمران، آیه ۳۵.
  37. «چون فرشتگان مریم را گفتند که خدا تو را به کلمه خود بشارت مى‌‌دهد که نامش مسیح، عیسى پسر مریم است، که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقرّبان [درگاه خدا] است» سوره آل عمران، آیه ۴۵.
  38. «از دودمان من [نیز امامانى قرار بده!]».
  39. «خداوند فقط مى‌‌خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  40. «که [از نظر پاکى، تقوا، درستى و راستى‌] برخى از برخى دیگرند» سوره آل عمران، آیه ۳۴.
  41. «پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعدۀ تو در مورد نجات خاندانم حق است و تو از همه حُکم‌کنندگان برترى. خداوند متعال فرمود: اى نوح! او از اهل تو نیست، او عمل غیر صالحى است [فرد ناشایسته‌اى است‌]» سوره هود، آیه ۴۵-۴۶.
  42. «جز افراد سفیه و نادان، چه کسى از آیین ابراهیم، با آن پاکى و درخشندگى، روى‌گردان خواهد شد؟! ما او را در این جهان برگزیدیم و همانا در جهان دیگر، از صالحان است. در آن هنگام که پروردگارش به او گفت: اسلام بیاور! و در برابر حق، تسلیم باش! او فرمان پروردگار را، از جان و دل پذیرفت و گفت: در برابر پروردگار جهانیان، تسلیم شدم. و ابراهیم و یعقوب در واپسین لحظات عمر فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند و هر کدام به فرزندان خویش گفتند: فرزندان من! خداوند این آیین پاک را براى شما برگزیده است و شما، جز به آیین اسلام تسلیم در برابر فرمان خدا از دنیا نروید. آیا هنگامى‌ که مرگ یعقوب فرا رسید، شما حاضر بودید؟! در آن هنگام که به فرزندان خود گفت: پس از من، چه چیز را مى‌‌پرستید؟ گفتند: خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا را، و ما در برابر او تسلیم هستیم» سوره بقره، آیه ۱۳۰-۱۳۳.
  43. «از دودمان من نیز امامانى قرار بده!، خداوند فرمود: پیمان من، به ستمکاران نمى‌‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  44. «خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد»... سوره آل عمران، آیه ۳۳.
  45. «حکومت عظیمى‌ در اختیار آنها قرار دادیم» سوره نساء، آیه ۵۴.
  46. «یا اینکه نسبت به مردم [=پیامبر و خاندانش‌]، بر آن‌چه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد مى‌‌ورزند؟! ما به آل ابراهیم، کتاب و حکمت دادیم و مُلک عظیمى‌ در اختیار آنها قرار دادیم» سوره نساء، آیه ۵۴.
  47. «آیا آنها سهمى‌ در مُلک یعنی امامت و خلافت دارند؟» سوره نساء، آیه ۵۳.
  48. اصول کافی، ج۱، ص۳۹۵، باب «الائمة ولاة الامر و هم المحسودون الذین ذکرهم الله عزوجل».
  49. «مُلک را به هر آن کس که بخواهی عطا مى‌‌کنی و از هر آن کس که بخواهی بازپس مى‌‌گیری و هر که را بخواهى، عزیز و هر که را بخواهى ذلیل مى‌‌گردانی. تمام خوبی‌ها به دست توست» سوره آل عمران، آیه ۲۶.
  50. «آنها پیامبرانى بودند که خداوند مشمول نعمتشان قرار داده بود، از فرزندان آدم، و از کسانى که با نوح بر کشتى سوار کردیم، و از دودمان ابراهیم و یعقوب، و از کسانى که هدایت کردیم و برگزیدیم. آنها کسانى بودند که وقتى آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده مى‌‌شد به خاک مى‌‌افتادند، در حالى که سجده مى‌‌کردند و گریان بودند؛ سپس بعد از آنان نسلى جایگزین [آنان‌] شد که نماز را تباه کردند، و از شهوات پیروى نمودند» سوره مریم، آیه ۵۸-۵۹.
  51. «به خاطر پیمان‌شکنى آنها، و انکار آیات خدا، و کشتن به ناحق پیامبران، و به خاطر اینکه مى‌‌گفتند: بر دل‌هاى ما، پرده افکنده [شده و سخنان پیامبر را درک نمى‌‌کنیم، رانده درگاه خدا شدند]» سوره نساء، آیه ۱۵۵.
  52. «پس آنان را به سبب پیمان شکستن‌شان لعنت کردیم» سوره مائده، آیه ۱۳.
  53. «و [داغِ‌] خوارى و بیچارگى و نیاز، بر آنان زده شد و گرفتار خشم خدایى شدند» سوره بقره، آیه ۶۱.
  54. «سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروى کردند، و [در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند، همچنین] این پیامبر و کسانى که [به او] ایمان آورده‌اند [از همه سزاوارترند]» سوره آل عمران، آیه ۶۸.
  55. «سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند؛ همان‌ها که نماز را برپا مى‌‌دارند، و در حال رکوع، زکات مى‌‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  56. «آیا گمان کردید که [به حال خود] رها مى‌شوید در حالى که هنوز کسانى از شما که جهاد کردند، و غیر از خدا و رسولش و مؤمنان را مورد اعتماد و تکیهگاه خویش انتخاب ننمودند، [از دیگران] مشخّص نشدهاند؟! [باید آزمون شوید و صفوف از هم جدا گردد]» سوره توبه، آیه ۱۶.
  57. اراکی، محسن، امامت در قرآن، ص۶۸-۸۱
  58. سنن الدارمی، ج۱، ص۱۲۵، باب «من رخص فی الکتابة من المقدمة» و سنن ابی‌داود، ج۲، ص۱۲۶، باب «کتابة العلم» و مسند احمد، ج۲، ص۱۶۲.
  59. البخاری، کتاب «العلم»، باب «العلم»، ج۱، ص۲۲ و کتاب «المرض»، باب «قول المریض قوموا عنی» و صحیح مسلم، آخر کتاب «الوصیة».
  60. ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۲ (باب زندگینامه ابوبکر).
  61. ر.ک: «معالم المدرستین»؛ ج۲، ص۵۰ و پس از آن.
  62. اراکی، محسن، امامت در قرآن، ص۸۱-۸۳
  63. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  64. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۱۵-۱۶.
  65. اراکی، محسن، امامت در قرآن، ص۸۳-۸۴.
  66. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  67. «اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر را» سوره نساء، آیه ۵۹.
  68. در این آیه امر به اطاعت از خدا ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ امری مستقل است و امر به اطاعت از رسول و اولی الامر با تکرار دوباره فعل و با یک امر واحد بیان شده است: ﴿أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ.
  69. «آن ‌چه را رسول خدا براى شما آورده، بگیرید [و اجرا کنید]، و از آن‌چه نهى کرده، خوددارى نمایید» سوره حشر، آیه ۷.
  70. «هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‌‌گوید، آن‌چه مى‌‌گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست» سوره نجم، آیه ۳-۴.
  71. اراکی، محسن، امامت در قرآن، ص ۸۴-۸۷.