حدیث سد ابواب در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۴: خط ۱۴:
==[[سند حدیث]]==
==[[سند حدیث]]==
به گفته جوینی خراسانی، حدیث الاسدّ الابواب از سی نفر از [[صحابه]] نقل شده است<ref>فرائد السمطین، ج۱، ص۲۰۸.</ref> و چنان که [[جلال الدین سیوطی]] تصریح کرده، [[متواتر]] است. مضاف بر اینکه مطابق قاعده «تقویت [[احادیث]] دارای طرق متعدد» نیز –چنان‌که از [[ابن حجر عسقلانی]] گذشت- اعتبار آن ثابت می‌باشد. علاوه بر این، سند تعدادی از احادیث سدّ الابواب بر اساس [[موازین]] [[علم الحدیث]]، معتبر بوده و در ذیل چند مورد از آنها مورد بررسی واقع می‌شود:
به گفته جوینی خراسانی، حدیث الاسدّ الابواب از سی نفر از [[صحابه]] نقل شده است<ref>فرائد السمطین، ج۱، ص۲۰۸.</ref> و چنان که [[جلال الدین سیوطی]] تصریح کرده، [[متواتر]] است. مضاف بر اینکه مطابق قاعده «تقویت [[احادیث]] دارای طرق متعدد» نیز –چنان‌که از [[ابن حجر عسقلانی]] گذشت- اعتبار آن ثابت می‌باشد. علاوه بر این، سند تعدادی از احادیث سدّ الابواب بر اساس [[موازین]] [[علم الحدیث]]، معتبر بوده و در ذیل چند مورد از آنها مورد بررسی واقع می‌شود:
# [[احمد بن حنبل]] در «[[المسند]]»<ref>المسند، ج۳، ص۳۳۱ – ۳۳۳، ح۳۰۶۲.</ref> از یحیی بن [[عمار]] از ابوعوانه، از ابوبلج ([[یحیی بن سلیم]]) از [[عمرو بن میمون]] از [[عبدالله بن عباس]] [[حدیثی]] را نقل کرده که در آن ده فضیلت برای امیرالمؤمنین{{ع}} بیان شده است که «سدّ الابواب» از آن جمله است [[نسائی]] نیز همین حدیث را در «خصائص امیرالمؤمنین»<ref>خصائص امیرالمؤمنین، ص۵۲، ح۲۴۶.</ref> [[روایت]] کرده است. [[ابو مریم]] اعظمی، ابوبلج (یحیی بن سلیم) را [[ضعیف]] دانسته و بدین جهت، حدیث را ضعیف شمرده است<ref>الحجج الدامغات، ج۱، ص۳۴۴ – ۳۴۵.</ref>. احمد محمد [[شاکر]]، سند آن را صحیح دانسته و گفته است: ابوبلج که نامش [[یحیی بن سلیم]] است و به او [[یحیی بن ابی الاسود]] نیز گفته می‌شود، [[ثقه]] است. [[ابن معین]]، [[ابن سعد]]، [[نسائی]]، [[دارقطنی]] و دیگران او را [[توثیق]] کرده‌اند. در «التهذیب» از [[بخاری]] نقل شده که گفته است: {{عربی|فيه نظر}} و من نمی‌دانم وی این سخن را کی گفته است زیرا در «التاریخ [[الکبیر]]»<ref>التاریخ الکبیر، ج۴، ص۲۷۹ – ۲۸۰.</ref> که شرح [[حال]] او را ذکر کرده درباره [[جرح]] ([[قدح]]) او چیزی نگفته و در «التاریخ الصغیر» از او نام نبرده است و نسائی در «الضعفاء» او را ذکر نکرده است و شعبة (بن حجاج) که از غیر ثقه [[روایت]] نمی‌کند، از او [[نقل روایت]] کرده است. این [[حدیث]] در «[[مجمع الزوائد]]»<ref>مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۹ – ۱۲۰.</ref> آمده و [[هیثمی]] گفته: احمد در «[[المسند]]» و [[طبرانی]] در «[[المعجم الکبیر]]» و «المعجم الاوسط» به اختصار آن را روایت کرده‌اند و [[رجال]] (روایت [[مسند]]) احمد، رجال صحیح است، غیر از ابوبلج [[فزاری]] که او ثقه است<ref>المسند، شرح احمد محمد شاکر، ج۳، ص۳۳۰، پاورقی.</ref>.
# [[احمد بن حنبل]] در «[[المسند]]»<ref>المسند، ج۳، ص۳۳۱ – ۳۳۳، ح۳۰۶۲.</ref> از یحیی بن [[عمار]] از ابوعوانه، از ابوبلج ([[یحیی بن سلیم]]) از [[عمرو بن میمون]] از [[عبدالله بن عباس]] [[حدیثی]] را نقل کرده که در آن ده فضیلت برای امیرالمؤمنین{{ع}} بیان شده است که «سدّ الابواب» از آن جمله است [[نسائی]] نیز همین حدیث را در «خصائص امیرالمؤمنین»<ref>خصائص امیرالمؤمنین، ص۵۲، ح۲۴۶.</ref> [[روایت]] کرده است. [[ابو مریم اعظمی]]، [[ابوبلج]] (یحیی بن سلیم) را [[ضعیف]] دانسته و بدین جهت، حدیث را ضعیف شمرده است<ref>الحجج الدامغات، ج۱، ص۳۴۴ – ۳۴۵.</ref>. احمد محمد [[شاکر]]، سند آن را صحیح دانسته و گفته است: ابوبلج که نامش [[یحیی بن سلیم]] است و به او [[یحیی بن ابی الاسود]] نیز گفته می‌شود، [[ثقه]] است. [[ابن معین]]، [[ابن سعد]]، [[نسائی]]، [[دارقطنی]] و دیگران او را [[توثیق]] کرده‌اند. در «التهذیب» از [[بخاری]] نقل شده که گفته است: {{عربی|فيه نظر}} و من نمی‌دانم وی این سخن را کی گفته است زیرا در «التاریخ [[الکبیر]]»<ref>التاریخ الکبیر، ج۴، ص۲۷۹ – ۲۸۰.</ref> که شرح [[حال]] او را ذکر کرده درباره [[جرح]] ([[قدح]]) او چیزی نگفته و در «التاریخ الصغیر» از او نام نبرده است و نسائی در «الضعفاء» او را ذکر نکرده است و شعبة (بن حجاج) که از غیر ثقه [[روایت]] نمی‌کند، از او [[نقل روایت]] کرده است. این [[حدیث]] در «[[مجمع الزوائد]]»<ref>مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۹ – ۱۲۰.</ref> آمده و [[هیثمی]] گفته: احمد در «[[المسند]]» و [[طبرانی]] در «[[المعجم الکبیر]]» و «المعجم الاوسط» به اختصار آن را روایت کرده‌اند و [[رجال]] (روایت [[مسند]]) احمد، رجال صحیح است، غیر از ابوبلج [[فزاری]] که او ثقه است<ref>المسند، شرح احمد محمد شاکر، ج۳، ص۳۳۰، پاورقی.</ref>.
#احمدبن حنبل، در «المسند»<ref>المسند، ج۴، ص۴۰۲، ح۴۷۹۷.</ref> از وکیع، از [[هشام بن سعد]]، از [[عمر بن اسید]]، از [[عبدالله بن عمر]] روایت کرده که «به [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}» سه [[خصلت]] داده شده است که اگر یکی از آنها را می‌داشتم برایم از شتران سرخ‌مو دوست‌داشتنی‌تر بود: «[[رسول خدا]]{{صل}} دخترش را به [[ازدواج]] او درآورد و برایش فرزند آورد و جز درِ [[خانه]] او به سوی [[مسجد]]، درهای دیگران را بست و [[روز خیبر]] [[پرچم]] را به او داد». در کتاب «[[فضائل الصحابه]]» نیز آن را نقل کرده است<ref>فضائل اهل البیت، ص۶۶، ح۷۸.</ref>. احمد محمد [[شاکر]]، سند آن را صحیح دانسته و گفته است: عمر بن اسید ([[عمر بن ابی سفیان بن اسید بن ثقفی]]) ثقه است، [[ابن حبان]] او را در کتاب «الثقات» ذکر نموده و بخاری و مسلم از او روایت نقل کرده‌اند. این [[حدیث]] در «[[مجمع الزوائد]]»<ref>مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۰.</ref> آمده و [[هیثمی]] گفته است: احمد و [[ابویعلی]] آن را [[روایت]] کرده‌اند و [[رجال]] آن دو، رجال صحیح است. [[ابن جوزی]] که آن را در «الموضوعات» نقل کرده، به [[خطا]] رفته است و [[حافظ ابن حجر]]، در «القول المسدد»<ref>القول المسدد، ج۶، ص۱۶ – ۲۰.</ref> در رد او به تفصیل سخن گفته است<ref>المسند، شرح احمد محمد شاکر، ج۴، ص۴۰۲، پاورقی.</ref>.
#احمدبن حنبل، در «المسند»<ref>المسند، ج۴، ص۴۰۲، ح۴۷۹۷.</ref> از وکیع، از [[هشام بن سعد]]، از [[عمر بن اسید]]، از [[عبدالله بن عمر]] روایت کرده که «به [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}» سه [[خصلت]] داده شده است که اگر یکی از آنها را می‌داشتم برایم از شتران سرخ‌مو دوست‌داشتنی‌تر بود: «[[رسول خدا]]{{صل}} دخترش را به [[ازدواج]] او درآورد و برایش فرزند آورد و جز درِ [[خانه]] او به سوی [[مسجد]]، درهای دیگران را بست و [[روز خیبر]] [[پرچم]] را به او داد». در کتاب «[[فضائل الصحابه]]» نیز آن را نقل کرده است<ref>فضائل اهل البیت، ص۶۶، ح۷۸.</ref>. احمد محمد [[شاکر]]، سند آن را صحیح دانسته و گفته است: عمر بن اسید ([[عمر بن ابی سفیان بن اسید بن ثقفی]]) ثقه است، [[ابن حبان]] او را در کتاب «الثقات» ذکر نموده و بخاری و مسلم از او روایت نقل کرده‌اند. این [[حدیث]] در «[[مجمع الزوائد]]»<ref>مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۰.</ref> آمده و [[هیثمی]] گفته است: احمد و [[ابویعلی]] آن را [[روایت]] کرده‌اند و [[رجال]] آن دو، رجال صحیح است. [[ابن جوزی]] که آن را در «الموضوعات» نقل کرده، به [[خطا]] رفته است و [[حافظ ابن حجر]]، در «القول المسدد»<ref>القول المسدد، ج۶، ص۱۶ – ۲۰.</ref> در رد او به تفصیل سخن گفته است<ref>المسند، شرح احمد محمد شاکر، ج۴، ص۴۰۲، پاورقی.</ref>.
#ابوعیسی [[ترمذی]] از علی بن منذر، از [[محمد بن فضیل]]، از [[سالم بن ابی حفصه]]، از [[عطیه عوفی]]، از [[ابوسعید خدری]] روایت کرده است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به علی فرمود: {{متن حدیث|‌يَا عَلِيُّ لَا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ يُجْنِبَ فِي هَذَا الْمَسْجِدِ غَيْرِي وَ غَيْرُكَ‌}}؛ «ای علی! برای غیر از من و تو جایز نیست که در این [[مسجد]] با جنابت حضور یابد»<ref>سنن ترمذی، ج۴، ص۴۷۹، ح۳۷۲۷.</ref>. ترمذی این حدیث را «حسن [[غریب]]» دانسته است. توضیح اینکه، هرگاه [[راوی حدیث]] [[صدوق]] بوده و حافظه‌اش [[قوی]] و در حد عالی باشد، حدیث را «صحیح» می‌گویند و هرگاه [[راوی]]، صدوق باشد ولی حافظه‌اش قوی و در حد عالی نباشد آن را «حسن» می‌نامند<ref>تدریب الراوی، ص۷۵ – ۷۶.</ref>. غریب نیز به [[حدیثی]] گفته می‌شود که از طریق دیگر و راوی دیگری نقل نشده است<ref>تدریب الراوی، ص۲۶۷.</ref>. چنین حدیثی اگر مخالف مشهور نباشد یا معارض با حدیثی که سندش صحیح است نباشد، معتبر بوده و از این جهت با [[حدیث صحیح]] تفاوتی نداد<ref>تدریب الراوی، ص۷۶.</ref>.
#[[ابوعیسی ترمذی]] از [[علی بن منذر]]، از [[محمد بن فضیل]]، از [[سالم بن ابی حفصه]]، از [[عطیه عوفی]]، از [[ابوسعید خدری]] روایت کرده است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به علی فرمود: {{متن حدیث|‌يَا عَلِيُّ لَا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ يُجْنِبَ فِي هَذَا الْمَسْجِدِ غَيْرِي وَ غَيْرُكَ‌}}؛ «ای علی! برای غیر از من و تو جایز نیست که در این [[مسجد]] با جنابت حضور یابد»<ref>سنن ترمذی، ج۴، ص۴۷۹، ح۳۷۲۷.</ref>. ترمذی این حدیث را «حسن [[غریب]]» دانسته است. توضیح اینکه، هرگاه [[راوی حدیث]] [[صدوق]] بوده و حافظه‌اش [[قوی]] و در حد عالی باشد، حدیث را «صحیح» می‌گویند و هرگاه [[راوی]]، صدوق باشد ولی حافظه‌اش قوی و در حد عالی نباشد آن را «حسن» می‌نامند<ref>تدریب الراوی، ص۷۵ – ۷۶.</ref>. غریب نیز به [[حدیثی]] گفته می‌شود که از طریق دیگر و راوی دیگری نقل نشده است<ref>تدریب الراوی، ص۲۶۷.</ref>. چنین حدیثی اگر مخالف مشهور نباشد یا معارض با حدیثی که سندش صحیح است نباشد، معتبر بوده و از این جهت با [[حدیث صحیح]] تفاوتی نداد<ref>تدریب الراوی، ص۷۶.</ref>.
وجه اینکه ترمذی این حدیث را «حسن» دانسته این است که عطیه عوفی از نظر [[حافظه]] قوی نبوده است، چنان‌که [[ابن حجر عسقلانی]] درباره‌اش گفته است: {{عربی|صدوق يخطئ كثيرا}}<ref>تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۰۳.</ref> چنان‌که «[[مدلس]]» نیز شمرده شده است. از [[احمد بن حنبل]] نقل شده که [[عطیه]] نزد کلبی ([[محمد بن سائب]]) [[تفسیر]] می‌آموخته و از او با [[کنیه]] [[ابوسعید]] نام می‌برده که موهم این است که مطالب تفسیرش را از ابوسعید خدری نقل می‌کند<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص٧٩ - ۸۰؛ تهذیب التهذیب، ج۵، ص۵۹۱.</ref> عده‌ای از [[عالمان]] [[جرح و تعدیل]] - شاید به خاطر [[ضعف]] [[حافظه]] یا [[شیعی]] بودنش- او را [[تضعیف]] کرده‌اند، ولی یحیی بن معین او را [[صالح]] دانسته است<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص٧٩ - ۸۰؛ تهذیب التهذیب، ج۵، ص۵۹۱.</ref> و [[ابن سعد]] او را [[ثقه]] و [[صالح الحدیث]] وصف کرده است<ref>الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۰۴.</ref>. احمد محمد [[شاکر]]، روایاتی را که [[عطیه]] از [[ابوسعید خدری]] نقل کرده به این دلیل که حافظه‌اش مورد اشکال واقع شده، «حسن» شمرده و تصریح کرده است که اشکال مزبور به [[اعتبار حدیث]] او ضرر نمی‌رساند<ref>المسند، ج۱۰، ص۲۵ و ۳۴، شرح روایت ۱۰۹۸۰ و ۱۱۰۱۱، پاورقی.</ref>.
وجه اینکه ترمذی این حدیث را «حسن» دانسته این است که عطیه عوفی از نظر [[حافظه]] قوی نبوده است، چنان‌که [[ابن حجر عسقلانی]] درباره‌اش گفته است: {{عربی|صدوق يخطئ كثيرا}}<ref>تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۰۳.</ref> چنان‌که «[[مدلس]]» نیز شمرده شده است. از [[احمد بن حنبل]] نقل شده که [[عطیه]] نزد کلبی ([[محمد بن سائب]]) [[تفسیر]] می‌آموخته و از او با [[کنیه]] [[ابوسعید]] نام می‌برده که موهم این است که مطالب تفسیرش را از ابوسعید خدری نقل می‌کند<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص٧٩ - ۸۰؛ تهذیب التهذیب، ج۵، ص۵۹۱.</ref> عده‌ای از [[عالمان]] [[جرح و تعدیل]] - شاید به خاطر [[ضعف]] [[حافظه]] یا [[شیعی]] بودنش- او را [[تضعیف]] کرده‌اند، ولی یحیی بن معین او را [[صالح]] دانسته است<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص٧٩ - ۸۰؛ تهذیب التهذیب، ج۵، ص۵۹۱.</ref> و [[ابن سعد]] او را [[ثقه]] و [[صالح الحدیث]] وصف کرده است<ref>الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۰۴.</ref>. احمد محمد [[شاکر]]، روایاتی را که [[عطیه]] از [[ابوسعید خدری]] نقل کرده به این دلیل که حافظه‌اش مورد اشکال واقع شده، «حسن» شمرده و تصریح کرده است که اشکال مزبور به [[اعتبار حدیث]] او ضرر نمی‌رساند<ref>المسند، ج۱۰، ص۲۵ و ۳۴، شرح روایت ۱۰۹۸۰ و ۱۱۰۱۱، پاورقی.</ref>.
[[ابو مریم]] اعظمی، با این [[استدلال]] که عطیه [[مدلس]] بوده و [[روایت]] او از [[ابوسعید]]، [[معنعن]] است، اعتبار این [[حدیث]] را نپذیرفته است<ref>الحجج الدامغات، ج۱، ص۳۹۴.</ref>. همان‌گونه که بیان شد، [[ترمذی]] روایت معنعن وی از ابوسعید را «حسن» دانسته است و در [[سنن ابوداود]] دو روایت معنمن از عطیه از ابوسعید<ref>ح ۳۴۶۸ و ۳۹۸۷.</ref> نقل شده است. خطابی گفته است: [[روایات]] سنن ابوداود یا صحیح است یا حسن و روایت [[ضعیف]] در آن نیست<ref>سنن ابی داود، ص۱۰، مقدمه محقق کتاب.</ref>. مضاف بر اینکه [[ضعف روایت]] مدلس با متابعات و شواهد جبران می‌شود<ref>تدریب الراوی، ص۸۴.</ref> و روایت عطیه، شواهد بسیاری دارد.
[[ابو مریم]] اعظمی، با این [[استدلال]] که عطیه [[مدلس]] بوده و [[روایت]] او از [[ابوسعید]]، [[معنعن]] است، اعتبار این [[حدیث]] را نپذیرفته است<ref>الحجج الدامغات، ج۱، ص۳۹۴.</ref>. همان‌گونه که بیان شد، [[ترمذی]] روایت معنعن وی از ابوسعید را «حسن» دانسته است و در [[سنن ابوداود]] دو روایت معنمن از عطیه از ابوسعید<ref>ح ۳۴۶۸ و ۳۹۸۷.</ref> نقل شده است. خطابی گفته است: [[روایات]] سنن ابوداود یا صحیح است یا حسن و روایت [[ضعیف]] در آن نیست<ref>سنن ابی داود، ص۱۰، مقدمه محقق کتاب.</ref>. مضاف بر اینکه [[ضعف روایت]] مدلس با متابعات و شواهد جبران می‌شود<ref>تدریب الراوی، ص۸۴.</ref> و روایت عطیه، شواهد بسیاری دارد.
۲۱۷٬۶۰۳

ویرایش