←پانویس
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
(←پانویس) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
* [[تبلیغ]] را میتوان به [[تبلیغ]] به خصوصی و گروهی تقسیم کرد؛ [[تبلیغ]] گروهی به معنای صحبت کردن مبلّغ برای عموم [[مردم]] به قصد [[راهنمایی]] آنان به سوی اندیشههای خود است؛ خواه، این [[عقاید]] و [[اندیشهها]] سالم باشند؛ مانند [[دین مبین اسلام]] و خواه غیر سالم؛ مانند [[وهابیت]]<ref>[[محمد علی تاجالدین|تاجالدین، محمد علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۶۸.</ref>. | * [[تبلیغ]] را میتوان به [[تبلیغ]] به خصوصی و گروهی تقسیم کرد؛ [[تبلیغ]] گروهی به معنای صحبت کردن مبلّغ برای عموم [[مردم]] به قصد [[راهنمایی]] آنان به سوی اندیشههای خود است؛ خواه، این [[عقاید]] و [[اندیشهها]] سالم باشند؛ مانند [[دین مبین اسلام]] و خواه غیر سالم؛ مانند [[وهابیت]]<ref>[[محمد علی تاجالدین|تاجالدین، محمد علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۶۸.</ref>. | ||
* [[تبلیغ]] خصوصی و به عبارتی [[تبلیغ]] فردی یا همان [[تبلیغ]] چهره به چهره، آن است که مبلّغ، شخصاً و بدون حضور فرد یا گروه دیگری با مخاطب، ارتباط برقرار و او را با مبانی و اندیشههای خود همراه سازد. [[رسول خدا]]{{صل}} برای [[تبلیغ]] [[دین اسلام]]، در کنار [[تبلیغ]] گروهی به [[تبلیغ]] خصوصی نیز توجه داشت<ref>[[محمد علی تاجالدین|تاجالدین، محمد علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۶۸.</ref>. | * [[تبلیغ]] خصوصی و به عبارتی [[تبلیغ]] فردی یا همان [[تبلیغ]] چهره به چهره، آن است که مبلّغ، شخصاً و بدون حضور فرد یا گروه دیگری با مخاطب، ارتباط برقرار و او را با مبانی و اندیشههای خود همراه سازد. [[رسول خدا]] {{صل}} برای [[تبلیغ]] [[دین اسلام]]، در کنار [[تبلیغ]] گروهی به [[تبلیغ]] خصوصی نیز توجه داشت<ref>[[محمد علی تاجالدین|تاجالدین، محمد علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۶۸.</ref>. | ||
==در جستجوی مخاطب و شکار قلبها == | == در جستجوی مخاطب و شکار قلبها == | ||
*از جالبترین و کارآمدترین شیوههای عملی در [[سیره تبلیغی]] [[پیامبر]]{{صل}} توجه به تک تک افراد و گلچین کردن آنها از میان [[جماعت]] بود؛ امری که امروزه در عصر ارتباطات یک طبیب دوار و [[دلسوز]] از، به دنبال بیماران میگشت تا امراض [[باطنی]] آنان را ش با [[نور]] [[اسلام]] مداوا کند<ref>[[محمد علی تاجالدین|تاجالدین، محمد علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۶۸.</ref>. | * از جالبترین و کارآمدترین شیوههای عملی در [[سیره تبلیغی]] [[پیامبر]] {{صل}} توجه به تک تک افراد و گلچین کردن آنها از میان [[جماعت]] بود؛ امری که امروزه در عصر ارتباطات یک طبیب دوار و [[دلسوز]] از، به دنبال بیماران میگشت تا امراض [[باطنی]] آنان را ش با [[نور]] [[اسلام]] مداوا کند<ref>[[محمد علی تاجالدین|تاجالدین، محمد علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۶۸.</ref>. | ||
* [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[کلامی]] زیبا این [[ویژگی پیامبر]]{{صل}} را چنین توصیف میکند: "[[پیامبر]]، طبیبی است که به همراه معالجه خویش همواره میگردد و مرهمهایش را محکم و آماده و ابزارها را سرخ کرده است؛ هر جا که لازم باشد، مرهمها و ابزارهای داغ کردن را بر روی آنها مینهد که جاهای مجروح و [[نیازمند]] به معالجه، دلهای کور و گوشهای کر و زبانهای لال است. این طبیب [[روحانی]] به [[کمک]] دوا و معالجه خود، بیماریهای [[غفلت]]، [[نادانی]]، [[حیرت]] و سرگردانی را معالجه و برطرف میکند"<ref>{{متن حدیث|طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ يَضَعُ ذَلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُكْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَيْرَةِ}}؛ نهج البلاغه، ص ۱۵۶.</ref><ref>[[محمد علی تاجالدین|تاجالدین، محمد علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۶۹.</ref>. | * [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در [[کلامی]] زیبا این [[ویژگی پیامبر]] {{صل}} را چنین توصیف میکند: "[[پیامبر]]، طبیبی است که به همراه معالجه خویش همواره میگردد و مرهمهایش را محکم و آماده و ابزارها را سرخ کرده است؛ هر جا که لازم باشد، مرهمها و ابزارهای داغ کردن را بر روی آنها مینهد که جاهای مجروح و [[نیازمند]] به معالجه، دلهای کور و گوشهای کر و زبانهای لال است. این طبیب [[روحانی]] به [[کمک]] دوا و معالجه خود، بیماریهای [[غفلت]]، [[نادانی]]، [[حیرت]] و سرگردانی را معالجه و برطرف میکند"<ref>{{متن حدیث|طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ يَضَعُ ذَلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُكْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَيْرَةِ}}؛ نهج البلاغه، ص ۱۵۶.</ref><ref>[[محمد علی تاجالدین|تاجالدین، محمد علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۶۹.</ref>. | ||
* [[پیامبر]]{{صل}} در سه [[سال اول بعثت]] که با [[دعوت]] سرّی همراه بود، به عضو گیری از میان [[جوانان]] پرداخت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۱۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۱۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۴ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۶۲.</ref>؛ زیرا [[جوانان]] از نظر [[فکری]] و روحی، [[آمادگی]] بیشتری داشتند؛ برخلاف افراد مسن که قلبشان با سنتهای [[جاهلی]] و [[سنت]] پرستی آلوده شده بود. [[رسول اکرم]]{{صل}} در این سه سال توانست حدود پنجاه نفر<ref>السیرة النبویة، ج ۱، ص ۲۵۰ - ۲۶۲.</ref> هوادار [[استوار]] و مقاوم، پیدا و پایههای [[نهضت اسلامی]] را محکم کند و این کار مقدمهای برای عمومی کردن [[دعوت اسلامی]] بود؛ [[حضرت علی]]{{ع}}<ref>همان، ص ۲۴۰؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج ۴، ص ۱۴۵؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۱۲؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۱۵ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۵۷.</ref> و [[خدیجه]]{{س}}<ref>السیرة النبویه، ص ۲۴۵؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۷۱؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۳؛ الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۱۵ و الکامل، ج ۲، ص ۵۷. البدء و التاریخ، ج ۴، ص ۱۴۵ - ۱۴۶؛</ref>، اولین [[زن]] و مرد [[مسلمان]] و نیز بلال حبشی، [[عمار]]، [[زید بن حارثه]]، [[جعفر بن ابی طالب]] و... جزو این افراد بودند<ref> | * [[پیامبر]] {{صل}} در سه [[سال اول بعثت]] که با [[دعوت]] سرّی همراه بود، به عضو گیری از میان [[جوانان]] پرداخت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۱۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۱۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۴ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۶۲.</ref>؛ زیرا [[جوانان]] از نظر [[فکری]] و روحی، [[آمادگی]] بیشتری داشتند؛ برخلاف افراد مسن که قلبشان با سنتهای [[جاهلی]] و [[سنت]] پرستی آلوده شده بود. [[رسول اکرم]] {{صل}} در این سه سال توانست حدود پنجاه نفر<ref>السیرة النبویة، ج ۱، ص ۲۵۰ - ۲۶۲.</ref> هوادار [[استوار]] و مقاوم، پیدا و پایههای [[نهضت اسلامی]] را محکم کند و این کار مقدمهای برای عمومی کردن [[دعوت اسلامی]] بود؛ [[حضرت علی]] {{ع}}<ref>همان، ص ۲۴۰؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج ۴، ص ۱۴۵؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۱۲؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۱۵ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۵۷.</ref> و [[خدیجه]] {{س}}<ref>السیرة النبویه، ص ۲۴۵؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۷۱؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۳؛ الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۱۵ و الکامل، ج ۲، ص ۵۷. البدء و التاریخ، ج ۴، ص ۱۴۵ - ۱۴۶؛</ref>، اولین [[زن]] و مرد [[مسلمان]] و نیز بلال حبشی، [[عمار]]، [[زید بن حارثه]]، [[جعفر بن ابی طالب]] و... جزو این افراد بودند<ref>ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۲، ص ۴ و السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۵۰ - ۲۶۲.</ref><ref>[[محمد علی تاجالدین|تاجالدین، محمد علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۶۹.</ref>. | ||
==ویژگیهای [[تبلیغ]] خصوصی در [[سیره رسول خدا]]{{صل}}== | == ویژگیهای [[تبلیغ]] خصوصی در [[سیره رسول خدا]] {{صل}} == | ||
* [[تبلیغ]] خصوصی نسبت به [[دعوت]] گروهی مزیتهای ویژهای دارد. | * [[تبلیغ]] خصوصی نسبت به [[دعوت]] گروهی مزیتهای ویژهای دارد. | ||
#ایجاد ارتباط دوستانه با فرد برای القای بهتر [[عقاید]]؛ | # ایجاد ارتباط دوستانه با فرد برای القای بهتر [[عقاید]]؛ | ||
#برقراری ارتباط با مخاطب بر اساس نیاز وی به منظور تثبیت مطالب در ذهن او و بروز آنها در رفتارش؛ در [[حقیقت]]، در این شیوه، بیشتر به کیفیت کار توجه میشود تا کمیت. [[ابوعبدالرحمن سلمی]] [[نقل]] میکند: "کسانی که برای ما [[قرآن]] میخواندند؛ مانند [[عثمان بن عفان]] و [[عبداللّه بن مسعود]] و...، درباره روش آموزشی [[پیامبر]] [[نقل]] میکردند که آن [[حضرت]]، بیش از ده [[آیه]] به ما یاد نمیداد تا آن را خوب یاد بگیریم و به آنها عمل کنیم"<ref>عبدالرحمن بن محمد ثعالبی، جواهر الحسان، ج ۱، ص ۴۹ و السیوطی، الاتقان، ج ۲، ص ۴۶۸.</ref>. | # برقراری ارتباط با مخاطب بر اساس نیاز وی به منظور تثبیت مطالب در ذهن او و بروز آنها در رفتارش؛ در [[حقیقت]]، در این شیوه، بیشتر به کیفیت کار توجه میشود تا کمیت. [[ابوعبدالرحمن سلمی]] [[نقل]] میکند: "کسانی که برای ما [[قرآن]] میخواندند؛ مانند [[عثمان بن عفان]] و [[عبداللّه بن مسعود]] و... ، درباره روش آموزشی [[پیامبر]] [[نقل]] میکردند که آن [[حضرت]]، بیش از ده [[آیه]] به ما یاد نمیداد تا آن را خوب یاد بگیریم و به آنها عمل کنیم"<ref>عبدالرحمن بن محمد ثعالبی، جواهر الحسان، ج ۱، ص ۴۹ و السیوطی، الاتقان، ج ۲، ص ۴۶۸.</ref>. | ||
#ارتباط مداوم با مخاطب؛ نمونه بارز این ویژگی در [[سیره]] [[رسول الله]]{{صل}} [[پیمان عقبه]] است؛ زمانی که جمع شش نفری از [[قبیله]] [[خزرج]] در ایام [[حج]]، [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} رسیدند و [[مسلمان]] شدند و به [[مدینه]] بازگشتند آنان فعالیت [[مستمری]] داشتند<ref>تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۵۵؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۳۵؛ حمیری کلاعی، الإکتفاء، ج ۱، ص ۲۵۹ و الکامل، ج ۲، ص ۹۶.</ref> تا اینکه در سال بعد، یعنی دوازدهم [[بعثت]]، گروهی دوازده نفره از [[مدینه]] برای [[ملاقات]] با [[پیامبر]] به [[مکه]] رهسپار شدند که به انعقاد نخستین [[پیمان عقبه]]، معروف به "بیعة النساء" انجامید<ref>الإکتفا، ج ۱، ص ۲۶۰؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۳۹؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۵۵؛ دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۳۵ و السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۳۳.</ref>. پس از بازگشت این گروه به [[مدینه]] و تبلیغات پیگیر، آنان با ارسال نامهای به [[پیامبر]]{{صل}}، خواستار فرستادن مبلّغ برای آنان شدند تا [[قرآن]] را به آنان بیاموزد؛ از اینرو، [[پیامبر]] "[[مصعب بن عمیر]]" را برای [[تعلیم و تربیت]] آنها فرستاد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۸؛ انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۰۷ و الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۱۸۷.</ref>. یک سال بعد، یعنی در سال سیزدهم [[بعثت]]، اهل [[مدینه]] با [[اشتیاق]] فراوان، [[منتظر]] مراسم [[حج]] بودند تا ضمن گزاردن [[حج]]، از نزدیک با [[پیامبر]]{{صل}} [[ملاقات]] کنند. در این سفر نیز [[پیمان عقبه]] دوم با نام "بیعة الحرب" بسته شد<ref>تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۶۸؛ دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۵۲ و السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۵۴. بیعة الحرب نامیده شد؛ زیرا حمایت از پیامبر{{صل}} تا حد جنگ، در آن آمده بود.</ref>. این دو [[پیمان]]، حاصل پیگیریهای مستمر [[پیامبر]] و هیئت [[مدینه]] بود<ref>[[محمد علی تاجالدین|تاجالدین، محمد علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۶۹-۲۷۰.</ref>. | # ارتباط مداوم با مخاطب؛ نمونه بارز این ویژگی در [[سیره]] [[رسول الله]] {{صل}} [[پیمان عقبه]] است؛ زمانی که جمع شش نفری از [[قبیله]] [[خزرج]] در ایام [[حج]]، [[خدمت]] [[رسول خدا]] {{صل}} رسیدند و [[مسلمان]] شدند و به [[مدینه]] بازگشتند آنان فعالیت [[مستمری]] داشتند<ref>تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۵۵؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۳۵؛ حمیری کلاعی، الإکتفاء، ج ۱، ص ۲۵۹ و الکامل، ج ۲، ص ۹۶.</ref> تا اینکه در سال بعد، یعنی دوازدهم [[بعثت]]، گروهی دوازده نفره از [[مدینه]] برای [[ملاقات]] با [[پیامبر]] به [[مکه]] رهسپار شدند که به انعقاد نخستین [[پیمان عقبه]]، معروف به "بیعة النساء" انجامید<ref>الإکتفا، ج ۱، ص ۲۶۰؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۳۹؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۵۵؛ دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۳۵ و السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۳۳.</ref>. پس از بازگشت این گروه به [[مدینه]] و تبلیغات پیگیر، آنان با ارسال نامهای به [[پیامبر]] {{صل}}، خواستار فرستادن مبلّغ برای آنان شدند تا [[قرآن]] را به آنان بیاموزد؛ از اینرو، [[پیامبر]] "[[مصعب بن عمیر]]" را برای [[تعلیم و تربیت]] آنها فرستاد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۸؛ انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۰۷ و الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۱۸۷.</ref>. یک سال بعد، یعنی در سال سیزدهم [[بعثت]]، اهل [[مدینه]] با [[اشتیاق]] فراوان، [[منتظر]] مراسم [[حج]] بودند تا ضمن گزاردن [[حج]]، از نزدیک با [[پیامبر]] {{صل}} [[ملاقات]] کنند. در این سفر نیز [[پیمان عقبه]] دوم با نام "بیعة الحرب" بسته شد<ref>تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۶۸؛ دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۵۲ و السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۵۴. بیعة الحرب نامیده شد؛ زیرا حمایت از پیامبر {{صل}} تا حد جنگ، در آن آمده بود.</ref>. این دو [[پیمان]]، حاصل پیگیریهای مستمر [[پیامبر]] و هیئت [[مدینه]] بود<ref>[[محمد علی تاجالدین|تاجالدین، محمد علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۶۹-۲۷۰.</ref>. | ||
#استفاده از تمام شرایط برای [[تبلیغ]]؛ بر خلاف [[تبلیغ]] منقطع که در ایام خاصی صورت میگیرد، [[تبلیغ]] خصوصی محدودیت زمانی ندارد و مبلّغ در اینگونه [[تبلیغ]]، از شرایط موجود به بهترین گونه برای عرضه اندیشههای خود به طرف مقابل بهره میگیرد. [[ملاقات]] با قبایلی که در موسم [[حج]] به [[مکه]] میآمدند، نمونه خوبی در این باره است. ربیعة بن مالک از پدرش [[نقل]] میکند که [[پیامبر]] پس از علنی شدن دعوتش، در ایام [[حج]]، سراغ [[مردم]] میرفت و آنان را به [[اسلام]] [[دعوت]] میکرد. پس از مدتی هم از [[قبایل]] آنها میپرسید و [[قبیله]] به [[قبیله]]، سراغ آنها میرفت<ref>السیرة النبویه، ص ۴۲۲ - ۴۲۶؛ الإکتفاء، ج ۱، ص ۲۴۹ - ۲۵۹؛ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۱، ص ۱۳۱ - ۱۴۱؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۶ و ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۱، ص ۱۷۷ - ۱۸۰.</ref> که یکی از آن [[قبایل]] [[قبیله]] "[[بنی عامر بن صعصعه]]" بود. مردی از بزرگان ایشان به نام "بیحره" گوید: "به [[خدا]] اگر من این [[جوان]] را از [[قریش]] بستانم، به [[کمک]] وی میتوانم [[عرب]] را نیز زیر [[فرمان]] خویش در آورم". از اینرو، از [[رسول خدا]]{{صل}} پرسید: "آیا پس از خود، [[فرمانروایی]] را به ما میدهی؟" [[حضرت]] فرمود: "این مسئله به دست خداست؛ هر جا بخواهد آن را قرار میدهد"<ref>{{متن حدیث|الْأَمْرُ إِلَى اللَّهِ يَضَعُهُ حَيْثُ يَشَاءُ}}؛ الإکتفاء، ج ۱، ص ۲۵۲؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۵؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۲۴ - ۴۲۵ و الکامل، ج ۲، ص ۹۳.</ref>. همچنین آن [[حضرت]] در سفر به [[طائف]] به منظور رهایی از فشارهای [[مشرکان]] و یافتن پایگاهی [[جدید]] برای [[تبلیغ]] [[اسلام]]، پس از آنکه با [[مخالفت]] اشراف و بزرگان قبیلة ثقیف روبه رو شد، به تحریک آنان و با [[هجوم]] و سنگ اندازی اراذل و سفیهان ناگزیر به [[باغی]] [[پناه]] برد که صاحبان آن باغ، "عتبه" و "شیبة بن ربیعة" از [[بت پرستان]] بودند. آنها با دیدن وضع بد آن [[حضرت]] ناراحت شدند و [[غلام]] [[مسیحی]] خود "عداس" را با ظرفی پر از انگور نزد وی فرستادند. عداس با شنیدن کلمه {{متن حدیث|بِسْمِ اللَّهِ}} از آن [[حضرت]] در هنگام خوردن انگور، تعجب کرد و به [[فکر]] فرو رفت. سپس مهر [[سکوت]] را [[شکست]] و گفت: "[[مردم]] شبه جزیره با چنین [[کلامی]] آشنایی ندارند و من تاکنون چنین سخنی را نشنیده ام. [[مردم]] این دیار کارهای خود را با نام لات و عزی آغاز میکنند". پس از گفتگوی [[پیامبر]] با او، عداس، [[اسلام]] آورد و [[خم]] شد و دست و پای [[پیامبر]]{{صل}} را بوسید<ref>السیرة النبویة، ج ۱، ص ۴۲۱ - ۴۲۲؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۴۵ - ۳۴۶ و دلائل النبوه، مقدمه، ص ۶۷ - ۶۸.</ref><ref>[[محمد علی تاجالدین|تاجالدین، محمد علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۷۱-۲۷۲.</ref>. | # استفاده از تمام شرایط برای [[تبلیغ]]؛ بر خلاف [[تبلیغ]] منقطع که در ایام خاصی صورت میگیرد، [[تبلیغ]] خصوصی محدودیت زمانی ندارد و مبلّغ در اینگونه [[تبلیغ]]، از شرایط موجود به بهترین گونه برای عرضه اندیشههای خود به طرف مقابل بهره میگیرد. [[ملاقات]] با قبایلی که در موسم [[حج]] به [[مکه]] میآمدند، نمونه خوبی در این باره است. ربیعة بن مالک از پدرش [[نقل]] میکند که [[پیامبر]] پس از علنی شدن دعوتش، در ایام [[حج]]، سراغ [[مردم]] میرفت و آنان را به [[اسلام]] [[دعوت]] میکرد. پس از مدتی هم از [[قبایل]] آنها میپرسید و [[قبیله]] به [[قبیله]]، سراغ آنها میرفت<ref>السیرة النبویه، ص ۴۲۲ - ۴۲۶؛ الإکتفاء، ج ۱، ص ۲۴۹ - ۲۵۹؛ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۱، ص ۱۳۱ - ۱۴۱؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۶ و ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۱، ص ۱۷۷ - ۱۸۰.</ref> که یکی از آن [[قبایل]] [[قبیله]] "[[بنی عامر بن صعصعه]]" بود. مردی از بزرگان ایشان به نام "بیحره" گوید: "به [[خدا]] اگر من این [[جوان]] را از [[قریش]] بستانم، به [[کمک]] وی میتوانم [[عرب]] را نیز زیر [[فرمان]] خویش در آورم". از اینرو، از [[رسول خدا]] {{صل}} پرسید: "آیا پس از خود، [[فرمانروایی]] را به ما میدهی؟" [[حضرت]] فرمود: "این مسئله به دست خداست؛ هر جا بخواهد آن را قرار میدهد"<ref>{{متن حدیث|الْأَمْرُ إِلَى اللَّهِ يَضَعُهُ حَيْثُ يَشَاءُ}}؛ الإکتفاء، ج ۱، ص ۲۵۲؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۵؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۲۴ - ۴۲۵ و الکامل، ج ۲، ص ۹۳.</ref>. همچنین آن [[حضرت]] در سفر به [[طائف]] به منظور رهایی از فشارهای [[مشرکان]] و یافتن پایگاهی [[جدید]] برای [[تبلیغ]] [[اسلام]]، پس از آنکه با [[مخالفت]] اشراف و بزرگان قبیلة ثقیف روبه رو شد، به تحریک آنان و با [[هجوم]] و سنگ اندازی اراذل و سفیهان ناگزیر به [[باغی]] [[پناه]] برد که صاحبان آن باغ، "عتبه" و "شیبة بن ربیعة" از [[بت پرستان]] بودند. آنها با دیدن وضع بد آن [[حضرت]] ناراحت شدند و [[غلام]] [[مسیحی]] خود "عداس" را با ظرفی پر از انگور نزد وی فرستادند. عداس با شنیدن کلمه {{متن حدیث|بِسْمِ اللَّهِ}} از آن [[حضرت]] در هنگام خوردن انگور، تعجب کرد و به [[فکر]] فرو رفت. سپس مهر [[سکوت]] را [[شکست]] و گفت: "[[مردم]] شبه جزیره با چنین [[کلامی]] آشنایی ندارند و من تاکنون چنین سخنی را نشنیده ام. [[مردم]] این دیار کارهای خود را با نام لات و عزی آغاز میکنند". پس از گفتگوی [[پیامبر]] با او، عداس، [[اسلام]] آورد و [[خم]] شد و دست و پای [[پیامبر]] {{صل}} را بوسید<ref>السیرة النبویة، ج ۱، ص ۴۲۱ - ۴۲۲؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۴۵ - ۳۴۶ و دلائل النبوه، مقدمه، ص ۶۷ - ۶۸.</ref><ref>[[محمد علی تاجالدین|تاجالدین، محمد علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۷۱-۲۷۲.</ref>. | ||
#برخورد کریمانه با افراد و گروهها؛ [[منطق]] ایشان در برخورد با افراد، کریمانه و [[محبت]] آمیز بود و توصیه میفرمود که [[برادران دینی]] خود را گرامی بدارید که اگر کسی چنین کند، [[خدا]] را نیز [[تکریم]] کرده است: {{متن حدیث|مَنْ أَكْرَمَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ فَإِنَّمَا يُكْرِمُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ}}<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۶؛ همو، الامالی، ص ۴۳۱ و ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۶۲.</ref>. این شیوه برخورد [[رسول اکرم]]{{صل}} با [[مردم]]، اولین مرحله [[تبلیغ]] به شمار میرفت؛ به گونهای که شخص در همان [[دیدار]] اول، شیفته [[شخصیت پیامبر]] میشد و زمینه را برای مراحل بعدی مهیا میکرد<ref>[[محمد علی تاجالدین|تاجالدین، محمد علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۷۲.</ref>. | # برخورد کریمانه با افراد و گروهها؛ [[منطق]] ایشان در برخورد با افراد، کریمانه و [[محبت]] آمیز بود و توصیه میفرمود که [[برادران دینی]] خود را گرامی بدارید که اگر کسی چنین کند، [[خدا]] را نیز [[تکریم]] کرده است: {{متن حدیث|مَنْ أَكْرَمَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ فَإِنَّمَا يُكْرِمُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ}}<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۶؛ همو، الامالی، ص ۴۳۱ و ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۶۲.</ref>. این شیوه برخورد [[رسول اکرم]] {{صل}} با [[مردم]]، اولین مرحله [[تبلیغ]] به شمار میرفت؛ به گونهای که شخص در همان [[دیدار]] اول، شیفته [[شخصیت پیامبر]] میشد و زمینه را برای مراحل بعدی مهیا میکرد<ref>[[محمد علی تاجالدین|تاجالدین، محمد علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۷۲.</ref>. | ||
* [[علی]]{{ع}} فرموده است: "[[پیامبر]] هر روز برایم نشان تازهای از [[اخلاق نیکو]] را آشکار میکرد و به من [[فرمان]] میداد تا به او [[اقتدا]] کنم"<ref>نهج البلاغه، ص۳۰۰.</ref>. | * [[علی]] {{ع}} فرموده است: "[[پیامبر]] هر روز برایم نشان تازهای از [[اخلاق نیکو]] را آشکار میکرد و به من [[فرمان]] میداد تا به او [[اقتدا]] کنم"<ref>نهج البلاغه، ص۳۰۰.</ref>. | ||
* [[ | * [[سیرهنویسان]] نیز درباره چگونگی برخورد [[پیامبر]] {{صل}} مینویسند: ایشان به هرکس میرسید، به او [[سلام]] میکرد و هر کس برای خواستهای نزد ایشان میآمد، در انجام کار وی [[بردباری]] میکرد تا خواستهاش، برآورده، یا آن فرد، منصرف شود و هرگز پیش نیامد که کسی با [[پیامبر]] {{صل}} دست بدهد و آن [[حضرت]] جلوتر از آن شخص، دست خود را بکشد. [[پیامبر]] {{صل}} وقتی به مرد مسلمانی میرسید، ابتدا با او [[مصافحه]] میکرد و هنگامی که مشغول [[نماز]] بود و شخصی کنارش مینشست، [[نماز]] خود را کوتاه میکرد و به آن شخص میفرمود: "آیا حاجتی داری؟" ایشان هر کس را که به نزد وی وارد میشد، [[تکریم]] و گاهی [[لباس]] خود را زیر وی پهن میکرد و یا او را بر روی تشک خود مینشاند<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار. ، ج ۱۶، ص ۲۲۸؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۴۰۰ و المناقب، ج ۱، ص ۱۴۶ - ۱۴۷.</ref><ref>[[محمد علی تاجالدین|تاجالدین، محمد علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۷۲.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
[[رده:فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]] | [[رده:فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]] | ||
[[رده:تبلیغ]] | [[رده:تبلیغ]] | ||