سیره اخلاقی پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{سیره معصوم}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = پیامبر خاتم
| موضوع مرتبط = سیره پیامبر خاتم
| عنوان مدخل  = [[سیره اخلاقی پیامبر خاتم]]
| عنوان مدخل  = سیره اخلاقی پیامبر خاتم
| مداخل مرتبط =  
| مداخل مرتبط = [[سیره اخلاقی پیامبر خاتم در قرآن]]
| پرسش مرتبط  = پیامبر خاتم (پرسش)
| پرسش مرتبط  = پیامبر خاتم (پرسش)
}}
}}
خط ۴۶: خط ۴۵:
آن حضرت می‌فرمود: "پنج کار را ترک نمی‌کنم تا پس از من برای امتم [[سنت]] گردد: روی [[زمین]] با [[غلامان]] [[غذا خوردن]]، سوار الاغ بی‌پالان شدن، بز را با دست خود دوشیدن، [[لباس]] پشمینه [[پوشیدن]] و به [[کودکان]] [[سلام کردن]]"<ref>صدوق، خصال، ج۱، ص۲۷۱.</ref>. بر همین اساس، ایشان [[جامه]] خود را وصله می‌کرد و پای افزار خویش را پینه می‌زد و گوسفندان را خود می‌دوشید و با [[غلامان]] هم‌غذا می‌شد و بر [[زمین]] می‌نشست و بر خر بی‌پالان سوار می‌شد و دیگری را بر ترک خود سوار می‌کرد و بدون اینکه [[احساس]] [[خجالت]] کند، مایحتجاج خانه‌اش را از بازار تهیه و به سوی خانواده‌اش حمل می‌کرد و با توانگر و [[تنگدست]] یکسان [[مصافحه]] می‌نمود و دست خود را نمی‌کشید تا طرف دست خود را می‌کشید و به هر کس می‌رسید [[سلام]] می‌کرد؛ چه توانگر، چه تنگدست و چه کوچک، چه بزرگ و اگر به خوردن چیزی [[دعوت]] می‌شد، آن را کوچک نمی‌شمرد، هر چند خرمایی پوسیده می‌بود و مخارج زندگی‌اش سبک بود<ref>دیلمی، ج۱، ص۱۱۵؛ حر عاملی، ج۵، ص۵۴.</ref>.
آن حضرت می‌فرمود: "پنج کار را ترک نمی‌کنم تا پس از من برای امتم [[سنت]] گردد: روی [[زمین]] با [[غلامان]] [[غذا خوردن]]، سوار الاغ بی‌پالان شدن، بز را با دست خود دوشیدن، [[لباس]] پشمینه [[پوشیدن]] و به [[کودکان]] [[سلام کردن]]"<ref>صدوق، خصال، ج۱، ص۲۷۱.</ref>. بر همین اساس، ایشان [[جامه]] خود را وصله می‌کرد و پای افزار خویش را پینه می‌زد و گوسفندان را خود می‌دوشید و با [[غلامان]] هم‌غذا می‌شد و بر [[زمین]] می‌نشست و بر خر بی‌پالان سوار می‌شد و دیگری را بر ترک خود سوار می‌کرد و بدون اینکه [[احساس]] [[خجالت]] کند، مایحتجاج خانه‌اش را از بازار تهیه و به سوی خانواده‌اش حمل می‌کرد و با توانگر و [[تنگدست]] یکسان [[مصافحه]] می‌نمود و دست خود را نمی‌کشید تا طرف دست خود را می‌کشید و به هر کس می‌رسید [[سلام]] می‌کرد؛ چه توانگر، چه تنگدست و چه کوچک، چه بزرگ و اگر به خوردن چیزی [[دعوت]] می‌شد، آن را کوچک نمی‌شمرد، هر چند خرمایی پوسیده می‌بود و مخارج زندگی‌اش سبک بود<ref>دیلمی، ج۱، ص۱۱۵؛ حر عاملی، ج۵، ص۵۴.</ref>.


[[پیامبر]] به چهره هیچ کس [[خیره]] نمی‌شد. خشمش برای [[خدا]] بود و هرگز برای خود [[خشم]] نمی‌گرفت. در [[تشییع جنازه]] شرکت و در دورترین نقاط [[شهر]] از [[بیماران]] [[عیادت]] می‌کرد. با تنگدستان می‌نشست و به کسانی که در [[اخلاق]] بافضیلت بودند، [[احترام]] می‌گذاشت. با اشخاص [[آبرومند]] [[الفت]] می‌گرفت و به آنان [[نیکی]] می‌کرد. با [[خویشاوندان]] خود [[صله رحم]] می‌کرد، ولی در عین حال آنان را بر دیگران [[برتری]] ‌نمی‌داد و جز آنچه خدا [[فرمان]] داده است درباره‌شان روا نمی‌داشت. چون خدمتگزارش در دستاس کردن (آسیاب کردن) خسته می‌شد، او را کمک می‌کرد. آب وضوی شبش را خود تهیه می‌نمود و هنگام نشستن تکیه نمی‌کرد. در [[کارها]] به [[اهل]] [[خانه]] کمک می‌نمود و با دست خود گوشت [[خرد]] می‌کرد<ref>ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۴۵.</ref>.
[[پیامبر]] به چهره هیچ کس [[خیره]] نمی‌شد. خشمش برای [[خدا]] بود و هرگز برای خود [[خشم]] نمی‌گرفت. در [[تشییع جنازه]] شرکت و در دورترین نقاط [[شهر]] از [[بیماران]] [[عیادت]] می‌کرد. با تنگدستان می‌نشست و به کسانی که در [[اخلاق]] بافضیلت بودند، [[احترام]] می‌گذاشت. با اشخاص [[آبرومند]] [[الفت]] می‌گرفت و به آنان [[نیکی]] می‌کرد. با [[خویشاوندان]] خود [[صله رحم]] می‌کرد، ولی در عین حال آنان را بر دیگران [[برتری]] ‌نمی‌داد و جز آنچه خدا [[فرمان]] داده است درباره‌شان روا نمی‌داشت. چون خدمتگزارش در دستاس کردن (آسیاب کردن) خسته می‌شد، او را کمک می‌کرد. آب وضوی شبش را خود تهیه می‌نمود و هنگام نشستن تکیه نمی‌کرد. در [[کارها]] به [[اهل]] [[خانه]] کمک می‌نمود و با دست خود گوشت [[خرد]] می‌کرد<ref>ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۴۵.</ref>.


[[راه و رسم]] [[رسول خدا]] {{صل}} این بود که تا حد ممکن کارهای خویش را خود انجام دهد و به دیگران تکیه نکند. می‌فرمود: "هرگز در کارهای خود از دیگران کمک نخواهید و به دیگران تکیه نکنید، اگرچه برای قطعه‌ای چوب [[مسواک]] باشد"<ref>مقریزی، ج۲، ص۱۸۹.</ref> [[رسول خدا]] {{صل}} به هیچ وجه سربار دیگران نبود و کارهایش را حتی در [[منزل]] خود انجام می‌داد. [[عایشه]] می‌گفت: [[پیامبر]] در [[خانه]] [[لباس]] خود را [[پاکیزه]] می‌کرد، گوسفندش را می‌دوشید و کارهای خود را انجام می‌داد<ref>بیهقی، ج۱، ص۳۲۸.</ref>. در سفرها نیز سربار دیگران نبود و در [[کارها]] کمک می‌کرد و چون همراهان می‌گفتند کارها را انجام می‌دهند، می‌فرمود: "می‌دانم که شما کار مرا انجام می‌دهید، ولی [[دوست]] ندارم امتیازی بر شما داشته باشم؛ زیرا [[خداوند]] دوست نمی‌دارد بنده‌اش را در میان [[یاران]] خود متمایز ببیند"<ref>شامی، ج۷، ص۱۳.</ref>.
[[راه و رسم]] [[رسول خدا]] {{صل}} این بود که تا حد ممکن کارهای خویش را خود انجام دهد و به دیگران تکیه نکند. می‌فرمود: "هرگز در کارهای خود از دیگران کمک نخواهید و به دیگران تکیه نکنید، اگرچه برای قطعه‌ای چوب [[مسواک]] باشد"<ref>مقریزی، ج۲، ص۱۸۹.</ref> [[رسول خدا]] {{صل}} به هیچ وجه سربار دیگران نبود و کارهایش را حتی در [[منزل]] خود انجام می‌داد. [[عایشه]] می‌گفت: [[پیامبر]] در [[خانه]] [[لباس]] خود را [[پاکیزه]] می‌کرد، گوسفندش را می‌دوشید و کارهای خود را انجام می‌داد<ref>بیهقی، ج۱، ص۳۲۸.</ref>. در سفرها نیز سربار دیگران نبود و در [[کارها]] کمک می‌کرد و چون همراهان می‌گفتند کارها را انجام می‌دهند، می‌فرمود: "می‌دانم که شما کار مرا انجام می‌دهید، ولی [[دوست]] ندارم امتیازی بر شما داشته باشم؛ زیرا [[خداوند]] دوست نمی‌دارد بنده‌اش را در میان [[یاران]] خود متمایز ببیند"<ref>شامی، ج۷، ص۱۳.</ref>.
خط ۵۴: خط ۵۳:
آن حضرت راست‌گفتارترین [[مردم]]<ref>سهیلی، ج۳، ص۴۰۰.</ref> و [[حیا]]، صفت و [[راه و رسم]] او بود<ref>کلینی، ج۱، ص۴۴۴.</ref>. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[جامعه]] و خانه بسیار [[صبور]] بود. [[انس بن مالک]] گوید: من مدت نُه سال به پیامبر [[خدمت]] کردم و هیچگاه ندیدم ایراد بگیرد و بگوید: چرا چنین نکردی یا کردی؛ و هرگز از من ایراد نگرفت<ref>طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۱۶</ref>.
آن حضرت راست‌گفتارترین [[مردم]]<ref>سهیلی، ج۳، ص۴۰۰.</ref> و [[حیا]]، صفت و [[راه و رسم]] او بود<ref>کلینی، ج۱، ص۴۴۴.</ref>. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[جامعه]] و خانه بسیار [[صبور]] بود. [[انس بن مالک]] گوید: من مدت نُه سال به پیامبر [[خدمت]] کردم و هیچگاه ندیدم ایراد بگیرد و بگوید: چرا چنین نکردی یا کردی؛ و هرگز از من ایراد نگرفت<ref>طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۱۶</ref>.


با مردم بسیار [[مهربان]] بود. چنانچه مشغول [[نماز]] بود و کسی در کنارش می‌نشست، نماز خود را [[تخفیف]] می‌داد و زود تمام می‌کرد و به او می‌فرمود: آیا حاجتی داری؟<ref>قاضی عیاض، ج۱، ص۲۴۹؛ ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۲۷.</ref> هرکس بر ایشان داخل می‌شد، بدو [[احترام]] می‌کرد و او را بر تشک خود می‌نشانید<ref>طبرسی، مکارم الأخلاقی، ص۲۱.</ref>.
با مردم بسیار [[مهربان]] بود. چنانچه مشغول [[نماز]] بود و کسی در کنارش می‌نشست، نماز خود را [[تخفیف]] می‌داد و زود تمام می‌کرد و به او می‌فرمود: آیا حاجتی داری؟<ref>قاضی عیاض، ج۱، ص۲۴۹؛ ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۲۷.</ref> هرکس بر ایشان داخل می‌شد، بدو [[احترام]] می‌کرد و او را بر تشک خود می‌نشانید<ref>طبرسی، مکارم الأخلاقی، ص۲۱.</ref>.


گاه [[فرزندان]] خردسال را به حضور پیامبر می‌آوردند تا به عنوان [[برکت]] یافتن، برایشان از [[خداوند]] [[خیر]] و برکت بخواهد یا نامگذاری کند. [[رسول خدا]] {{صل}} به خاطر [[دلجویی]] بستگان آن فرزند، وی را می‌گرفت و در دامن خویش می‌نهاد. گاه اتفاق می‌افتاد که [[کودک]] همان جا ادرار می‌کرد. برخی که حضور داشتند سر فرزند داد می‌کشیدند، ولی حضرت آنها را [[نهی]] می‌نمود و [[صبر]] می‌کرد تا ادرار بچه تمام شود. آن گاه [[دعا]] یا نامگذاری را به پایان می‌برد<ref>ر. ک: بخاری، الصحیح، ج۷، ص۷۶؛ ابن عدی، ج۷، ص۲۸۹.</ref>. حضرت حتی سراغ ضعیف‌ترین افراد را می‌گرفت. [[زن]] سیاه‌پوستی در [[مدینه]] بود که کارهای [[مسجد النبی]] {{صل}} را انجام می‌داد. چون درگذشت، [[مردم]] به [[خیال]] اینکه این حادثه برای رسول خدا {{صل}} اهمیت ندارد، به وی اطلاع ندادند. چون رسول خدا {{صل}} پس از چند [[روز]] [[آگاه]] شد، از آنان [[گله]] کرد و بر سر [[قبر]] او رفت و برایش [[درود]] فرستاد<ref>احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۵۳؛ خزاعی، ص۱۳۷.</ref>.
گاه [[فرزندان]] خردسال را به حضور پیامبر می‌آوردند تا به عنوان [[برکت]] یافتن، برایشان از [[خداوند]] [[خیر]] و برکت بخواهد یا نامگذاری کند. [[رسول خدا]] {{صل}} به خاطر [[دلجویی]] بستگان آن فرزند، وی را می‌گرفت و در دامن خویش می‌نهاد. گاه اتفاق می‌افتاد که [[کودک]] همان جا ادرار می‌کرد. برخی که حضور داشتند سر فرزند داد می‌کشیدند، ولی حضرت آنها را [[نهی]] می‌نمود و [[صبر]] می‌کرد تا ادرار بچه تمام شود. آن گاه [[دعا]] یا نامگذاری را به پایان می‌برد<ref>ر. ک: بخاری، الصحیح، ج۷، ص۷۶؛ ابن عدی، ج۷، ص۲۸۹.</ref>. حضرت حتی سراغ ضعیف‌ترین افراد را می‌گرفت. [[زن]] سیاه‌پوستی در [[مدینه]] بود که کارهای [[مسجد النبی]] {{صل}} را انجام می‌داد. چون درگذشت، [[مردم]] به [[خیال]] اینکه این حادثه برای رسول خدا {{صل}} اهمیت ندارد، به وی اطلاع ندادند. چون رسول خدا {{صل}} پس از چند [[روز]] [[آگاه]] شد، از آنان [[گله]] کرد و بر سر [[قبر]] او رفت و برایش [[درود]] فرستاد<ref>احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۵۳؛ خزاعی، ص۱۳۷.</ref>.
۲۱۷٬۶۰۳

ویرایش