←پرداخت بدهی و دَین پدر
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب') |
|||
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = خانواده | | موضوع مرتبط = خانواده | ||
| عنوان مدخل = خانواده | | عنوان مدخل = خانواده | ||
| مداخل مرتبط = [[خانواده در قرآن]] - [[خانواده در | | مداخل مرتبط = [[خانواده در قرآن]] - [[خانواده در نهج البلاغه]] - [[خانواده در معارف دعا و زیارات]] - [[خانواده در فقه سیاسی]] - [[خانواده در فقه اسلامی]] - [[خانواده در معارف و سیره نبوی]] - [[خانواده در معارف و سیره علوی]] - [[خانواده در معارف و سیره سجادی]] - [[خانواده در معارف و سیره امام جواد]] - [[خانواده در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== [[سفر]] به [[خراسان]] برای [[زیارت]] | ==[[سفر]] به [[خراسان]] برای [[زیارت]] پدر == | ||
[[سید محسن امین]] از کتاب [[تاریخ]] | [[سید محسن امین]] از کتاب [[تاریخ]] بیهقی [[روایت]] میکند: زمانی که [[امام رضا]]{{ع}} در خراسان ساکن بود، [[امام جواد]]{{ع}} برای زیارت پدر از مسیر طبس- مسینان به بیهق، که از نواحی [[نیشابور]] است، سفر کرد و از آنجا به [[قریه]] ششتمد، که از نواحی سبزوار است، رفت و سپس به زیارت پدر بزرگوارش نایل شد. او مینویسد: این [[مسافرت]] در سال (۲۰۲ هجری قمری)؛ یعنی یک سال پیش از [[شهادت امام رضا]]{{ع}} رخ داد. | ||
او مینویسد: این [[مسافرت]] در سال (۲۰۲ | |||
قابل توجه | قابل توجه که بنابر صحت این روایت [[تاریخی]]، امام جواد{{ع}} از آنجا به [[مدینه]] بازگشته سپس به دستور [[مأمون]] به [[بغداد]] سفر نموده است<ref>اعیان الشیعة، ج۲، ص۳۳.</ref>. | ||
== [[گریه]] به یاد پدر == | == [[گریه]] به یاد پدر == | ||
یکی از افرادی که [[ | یکی از افرادی که محضر [[امام رضا]] و امام جواد{{ع}} را [[درک]] نمود و از [[یاران]] نزدیک هر دو بوده، ابراهیم فرزند ابومحمود است. او میگوید: [[دست]] نوشتههایی از امام رضا{{ع}} پیش من مانده بود. پس از گذشت مدتی از [[شهادت]] آن حضرت، روزی آنها را برداشته، خدمت فرزند بزرگوارش، [[جواد الائمه]]{{ع}} [[تسلیم]] نمودم. | ||
او میگوید: دست نوشتههایی از امام رضا {{ع}} پیش من مانده بود. پس از گذشت مدتی از [[شهادت]] آن | |||
[[امام]] یکایک دست نوشتهها را خواند. در میان نامهها، نامهای بلندتر و با نوشته بیشتر وجود داشت. امام{{ع}} پس از خواندن، آن را روی چشمانش گذاشت و در حالی که [[بغض]] گلویش را گرفته و [[اشک]] از دیدگانش جاری بود، فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]! خط و نوشته پدرم همین است. گفتم: مولای من، فدایت گردم! پدر بزرگوارت بارها در [[حق]] من [[دعا]] کرده و میفرمود: {{متن حدیث|أَسْكَنَكَ اللَّهُ الْجَنَّةَ أَدْخَلَكَ اللَّهُ الْجَنَّةَ!}}؛ خدا تو را ساکن [[بهشت]] سازد، خدا تو را وارد بهشت سازد. آیا شما ضمانت میکنید که [[خداوند]] مرا به بهشت وارد نماید؟ فرمود: آری؛ در این لحظه ابراهیم از شدت [[عشق]] و علاقه، برای تشکر و [[قدردانی]] به پای حضرت افتاد و قدمهای [[مبارک]] وی را بوسه داد تا لبهای خویش را در مقابل [[آتش جهنم]] بیمه نماید<ref>{{متن حدیث|حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ أَبِي مَحْمُودٍ، قَالَ:، دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} وَ مَعِي كُتُبٌ إِلَيْهِ مِنْ أَبِيهِ، فَجَعَلَ يَقْرَؤُهَا وَ يَضَعُ كِتَاباً كَبِيراً عَلَى عَيْنَيْهِ، وَ يَقُولُ خَطُّ أَبِي وَ اللَّهِ، وَ يَبْكِي حَتَّى سَالَتْ دُمُوعُهُ عَلَى خَدَّيْهِ. فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ كَانَ أَبُوكَ رُبَّمَا قَالَ لِي فِي الْمَجْلِسِ الْوَاحِدِ مَرَّاتٍ: أَسْكَنَكَ اللَّهُ الْجَنَّةَ أَدْخَلَكَ اللَّهُ الْجَنَّةَ! قَالَ، فَقَالَ: وَ أَنَا أَقُولُ أَدْخَلَكَ اللَّهُ الْجَنَّةَ! فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ تَضْمَنُ لِي عَنْ رَبِّكَ أَنْ تُدْخِلَنِي الْجَنَّةَ! قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: فَأَخَذْتُ رِجْلَهُ فَقَبَّلْتُهَا}}؛ [[رجال کشی]]، ص۵۶۷، ح۱۰۷۳.</ref>. | |||
[[ | |||
[[ | |||
== | == توصیه به [[گریه]] برای پدر == | ||
مطرفی میگوید: مبلغ چهار هزار درهم [[پول]] و [[دارایی]] من در [[اختیار]] امام رضا {{ع}} بود که ناگهان خبر [[شهادت]] وی به گوشم رسید، با خود گفتم: پول و داراییام از دست رفت! | [[ابوطالب]] [[قمی]] میگوید: برای [[امام جواد]]{{ع}} نامهای نوشتم و مسائلی را پرسیدم. [[امام]] پاسخ نامه مرا این چنین نوشت: برای من و پدرم گریه و [[نوحه]] کن<ref>{{متن حدیث|أَبُو طَالِبٍ الْقُمِّيُّ، قَالَ:، كَتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ابْنِ الرِّضَا{{ع}}: فَأَذِنَ لِي أَنْ أَرْثِىَ أَبَا الْحَسَنِ أَعْنِي أَبَاهُ! قَالَ، فَكَتَبَ إِلَيَّ انْدُبْنِي وَ انْدُبْ أَبِي}}؛ رجال کشی، ص۵۶۷، ح۱۰۷۴.</ref>. | ||
فردای آن [[روز]] فرزندش [[جواد الائمه]] {{ع}} [[جانشین]] پدر شد و | |||
سپس نامهای دیگر نوشتم و چند [[بیت]] [[شعر]]، که در رثای پدر بزرگوارش [[امام رضا]]{{ع}} سروده بودم، همراه نامه برای آن حضرت فرستادم و از او [[اجازه]] خواستم تا درباره وی نیز اشعاری بسرایم. زمانی که نامه به دست امام{{ع}} رسید، قسمتی از نامه را، که اشعار مزبور روی آن نوشته شده بود، جدا کرد و نزد خویش نگاه داشت و پاسخ نامه را در بالای مقدار باقیمانده از کاغذ، چنین نوشت: آفرین! [[خداوند]] [[پاداش]] [[خیر]] به تو عطا کند<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي طَالِبٍ الْقُمِّيِّ، قَالَ:، كَتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} بِأَبْيَاتِ شِعْرٍ وَ ذَكَرْتُ فِيهَا أَبَاهُ، وَ سَأَلْتُهُ أَنْ يَأْذَنَ لِي فِي أَنْ أَقُولَ فِيهِ! فَقَطَعَ الشِّعْرَ وَ حَبَسَهُ، وَ كَتَبَ فِي صَدْرِ مَا بَقِيَ مِنَ الْقِرْطَاسِ: قَدْ أَحْسَنْتَ جَزَاكَ اللَّهُ خَيْراً...}}؛ (رجال کشی، ص۵۶۸، ح۱۰۷۵).</ref>. | |||
امام {{ع}} با دستان [[مبارک]] خویش، سجادهای را که بر آن نشسته بود، بلند کرد؛ نگاه من به دینارهای زیرین که زیرسجاده انباشته بود و چشم [[انسان]] را [[خیره]] میکرد، افتاد. | |||
امام {{ع}} همه آنها را برداشت و به من داد تا بدهی | == پرداخت بدهی و دَین پدر == | ||
مطرفی میگوید: مبلغ چهار هزار درهم [[پول]] و [[دارایی]] من در [[اختیار]] امام رضا{{ع}} بود که ناگهان خبر [[شهادت]] وی به گوشم رسید، با خود گفتم: پول و داراییام از دست رفت! فردای آن [[روز]] فرزندش [[جواد الائمه]]{{ع}} [[جانشین]] پدر شد و مسند امامت و [[زعامت]] [[شیعه]] را به عهده گرفت تا در پی حل مشکلات [[مردم]] برآید. هم چنان که در [[اندیشه]] [[امامت امام جواد]]{{ع}} و مبلغ از دست رفته خود بودم، نمایندهای از سوی [[امام]]{{ع}} نزد من آمد و حامل پیامی بود که امام{{ع}} تو را احضار کرده است. فردا خدمت ایشان برو! | |||
روز بعد فرا رسید و من به خدمت امام{{ع}} رسیدم. چون نگاهش به من افتاد، فرمود: پدرم [[امام رضا]]{{ع}} از [[دنیا]] رفت و چهار هزار درهم به تو بدهکار بود، گفتم: آری، همین [[طور]] است. امام{{ع}} با دستان [[مبارک]] خویش، سجادهای را که بر آن نشسته بود، بلند کرد؛ نگاه من به دینارهای زیرین که زیرسجاده انباشته بود و چشم [[انسان]] را [[خیره]] میکرد، افتاد. | |||
امام{{ع}} همه آنها را برداشت و به من داد تا بدهی پدر بزرگوارش را ادا نموده باشد. من نیز آنها را برداشتم و در حالی که از آنچه درباره پدر بزرگوارش پنداشته بودم، [[احساس]] شرمندگی میکردم؛ از محضر امام{{ع}} خارج شدم<ref>{{متن حدیث|عَنِ الْمُطَرِّفِيِّ قَالَ: مَضَى أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا{{ع}} وَ لِيَ عَلَيْهِ أَرْبَعَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي ذَهَبَ مَالِي فَأَرْسَلَ إِلَيَّ أَبُو جَعْفَرٍ{{ع}}: إِذَا كَانَ غَداً فَأْتِنِي وَ لْيَكُنْ مَعَكَ مِيزَانٌ وَ أَوْزَانٌ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} فَقَالَ لِي مَضَى أَبُو الْحَسَنِ وَ لَكَ عَلَيْهِ أَرْبَعَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ فَقُلْتُ نَعَمْ فَرَفَعَ الْمُصَلَّى الَّذِي كَانَ تَحْتَهُ فَإِذَا تَحْتَهُ دَنَانِيرُ فَدَفَعَهَا إِلَيَّ}}؛ کافی، ج۱، ص۴۹۷، ح۱۱؛ ارشاد مفید، ص۳۲۵؛ خرایج و جرایح، ج۱، ص۳۷۸، ح۷؛ مناقب ابنشهرآشوب، ج۴، ص۳۹۱؛ روضة الواعظین، ص۲۹۷؛ اعلام الوری، ج۲، ص۹۹؛ کشف الغمة، ج۲، ص۳۶۰؛ بحار الأنوار، ج۵۰، ص۵۴، ح۲۹؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۱۰، ح۲۳۴۶؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۳۳۴، ح۱۷؛ وافی، ج۳، ص۸۳۲، ح۱۴۴۴.</ref>. | |||
== [[لطف]] و [[مهربانی]] به فرزند == | == [[لطف]] و [[مهربانی]] به فرزند == | ||
[[خلیفه عباسی]] [[امام جواد]] {{ع}} را از [[مدینه]]؛ یعنی زادگاه و [[وطن]] مألوفش به [[بغداد]] احضار کرد. آن | [[خلیفه عباسی]] [[امام جواد]]{{ع}} را از [[مدینه]]؛ یعنی زادگاه و [[وطن]] مألوفش به [[بغداد]] احضار کرد. آن حضرت، هنگام حرکت فرزندش [[امام هادی]]{{ع}} را در دامن خویش نشاند و پس از معرفی [[امامت]] وی، فرمود: فرزندم! چه هدیهای [[دوست]] داری از [[مسافرت]] برایت بیاورم؟ گفت: دوست دارم شمشیری که همچون شعله [[آتش]] افروخته باشد، برایم بیاوری. سپس به فرزند دیگرش، [[موسی]] فرمود: تو چه هدیهای دوست داری؟ گفت: اسب [[تربیت]] شده سواری. [[امام جواد]]{{ع}} پس از شنیدن سخنان شیرین دو فرزندش، فرمود: [[هادی]] روحیه و [[اخلاق]] پدر را به [[ارث]] برده است و موسی روحیه و اخلاق مادر را<ref>{{متن حدیث|رَوَى الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ{{ع}} لَمَّا أَرَادَ الْخُرُوجَ مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى الْعِرَاقِ وَ مُعَاوَدَتَهَا أَجْلَسَ أَبَا الْحَسَنِ فِي حَجْرِهِ بَعْدَ النَّصِ عَلَيْهِ وَ قَالَ لَهُ مَا الَّذِي تُحِبُّ أَنْ أُهْدِيَ إِلَيْكَ مِنْ طَرَائِفِ الْعِرَاقِ فَقَالَ{{ع}} سَيْفاً كَأَنَّهُ شُعْلَةُ نَارٍ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى مُوسَى ابْنِهِ وَ قَالَ لَهُ مَا تُحِبُّ أَنْتَ فَقَالَ فَرَساً فَقَالَ{{ع}} أَشْبَهَنِي أَبُو الْحَسَنِ وَ أَشْبَهَ هَذَا أُمَّهُ}}؛ عیون المعجزات، ص۱۳۳، س ۴؛ بحار الانوار، ج۵۰، ص۱۲۳، ح۵؛ اثبات الوصیة، ص۲۲۸.</ref>. | ||
گفت: دوست دارم شمشیری که همچون شعله [[آتش]] افروخته باشد، برایم بیاوری. | |||
سپس به فرزند دیگرش، [[موسی]] فرمود: تو چه هدیهای دوست داری؟ | == نوشتن حرز و [[تعویذ]] برای فرزند == | ||
گفت: اسب [[تربیت]] شده سواری. | [[سید بن طاووس]] با سندی طولانی از [[عبدالعظیم بن عبدالله حسنی]] [[روایت]] میکند که امام جواد{{ع}} دعایی مخصوص را برای فرزند خردسالش، که در گهواره بود، نوشت و او را بدین وسیله از [[شر]] و بدی دور نگاه میداشت. | ||
[[امام جواد]] {{ع}} پس از شنیدن سخنان شیرین دو فرزندش، فرمود: [[هادی]] | |||
متن حرز: {{متن حدیث|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ. اللَّهُمَّ رَبَّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ وَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ قَاهِرَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ خَالِقَ كُلِّ شَيْءٍ وَ مَالِكَهُ كُفَّ عَنَّا بَأْسَ أَعْدَائِنَا وَ مَنْ أَرَادَ بِنَا سُوءاً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ أَعْمِ أَبْصَارَهُمْ وَ قُلُوبَهُمْ وَ اجْعَلْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ حِجَاباً وَ حَرَساً وَ مَدْفَعاً إِنَّكَ رَبُّنَا لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ لَنَا إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا وَ إِلَيْهِ أَنَبْنَا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ. {{متن قرآن|رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَاغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}} رَبَّنَا عَافِنَا مِنْ كُلِّ سُوءٍ وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ {{متن قرآن|آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا}} وَ مِنْ شَرِّ مَا يَسْكُنُ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ سُوءٍ وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ ذِي شَرٍّ رَبَّ الْعَالَمِينَ وَ إِلَهَ الْمُرْسَلِينَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِينَ وَ أَوْلِيَائِكَ وَ خُصَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ أَجْمَعِينَ بِأَتَمِّ ذَلِكَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ. بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ أُومِنُ بِاللَّهِ وَ بِاللَّهِ أَعُوذُ وَ بِاللَّهِ أَعْتَصِمُ وَ بِاللَّهِ أَسْتَجِيرُ وَ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَ مَنْعَتِهِ أَمْتَنِعُ مِنْ شَيَاطِينِ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ وَ مِنْ رَجِلِهِمْ وَ خَيْلِهِمْ وَ رَكْضِهِمْ وَ عَطْفِهِمْ وَ رَجْعَتِهِمْ وَ كَيْدِهِمْ وَ شَرِّهِمْ وَ شَرِّ مَا يَأْتُونَ بِهِ تَحْتَ اللَّيْلِ وَ تَحْتَ النَّهَارِ مِنَ الْبُعْدِ وَ الْقُرْبِ وَ مِنْ شَرِّ الْغَائِبِ وَ الْحَاضِرِ و الشَّاهِدِ وَ الزَّائِرِ أَحْيَاءً وَ أَمْوَاتاً أَعْمَى وَ بَصِيراً وَ مِنْ شَرِّ الْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ وَ مِنْ شَرِّ نَفْسٍ وَ وَسْوَسَتِهَا وَ مِنْ شَرِّ الدَّنَاهِشِ وَ الْحِسِّ وَ اللَّمْسِ وَ اللُّبْسِ وَ مِنْ عَيْنِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ بِالاسْمِ الَّذِي اهْتَزَّ بِهِ عَرْشُ بِلْقِيسَ وَ أُعِيذُ دِينِي وَ نَفْسِي وَ جَمِيعَ مَا تَحُوطُهُ عِنَايَتِي مِنْ شَرِّ كُلِّ صُورَةٍ وَ خَيَالٍ أَوْ بَيَاضٍ أَوْ سَوَادٍ أَوْ تِمْثَالٍ أَوْ مُعَاهَدٍ أَوْ غَيْرِ مُعَاهَدٍ مِمَّنْ يَسْكُنُ الْهَوَاءَ وَ السَّحَابَ وَ الظُّلُمَاتِ وَ النُّورَ وَ الظِّلَّ وَ الْحَرُورَ وَ الْبَرَّ وَ الْبُحُورَ وَ السَّهْلَ وَ الْوُعُورَ وَ الْخَرَابَ وَ الْعُمْرَانَ وَ الْآكَامَ وَ الْآجَامَ وَ الغِيَاضَ وَ الْكَنَائِسَ وَ النَّوَاوِيسَ وَ الْفَلَوَاتِ وَ الْجَبَّانَاتِ وَ مِنْ شَرِّ الصَّادِرِينَ وَ الْوَارِدِينَ مِمَّنْ يَبْدُو بِاللَّيْلِ وَ يَنْتَشِرُ بِالنَّهَارِ وَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِبْكَارِ وَ الْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ وَ الْمُرِيبِينَ وَ الْأَسَامِرَةِ وَ الْأَفَاثِرَةِ [الْأَفَاتِرَةِ] وَ الْفَرَاعِنَةِ وَ الْأَبَالِسَةِ وَ مِنْ جُنُودِهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ عَشَائِرِهِمْ وَ قَبَائِلِهِمْ وَ مِنْ هَمْزِهِمْ وَ لَمْزِهِمْ وَ نَفْثِهِمْ وَ وِقَاعِهِمْ وَ أَخْذِهِمْ وَ سِحْرِهِمْ وَ ضَرْبِهِمْ وَ عَبَثِهِمْ وَ لَمْحِهِمْ وَ احْتِيَالِهِمْ وَ اخْتِلَافِهِمْ- وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ ذِي شَرٍّ مِنَ السَّحَرَةِ وَ الْغِيلَانِ وَ أُمِّ الصِّبْيَانِ وَ مَا وَلَدُوا وَ مَا وَرَدُوا وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ ذِي شَرٍّ دَاخِلٍ وَ خَارِجٍ وَ عَارِضٍ وَ مُتَعَرِّضٍ وَ سَاكِنٍ وَ مُتَحَرِّكٍ وَ ضَرَبَانِ عِرْقٍ وَ صُدَاعٍ وَ شَقِيقَةٍ وَ أُمِّ مِلْدَمٍ وَ الْحُمَّى وَ الْمُثَلَّثَةِ وَ الرِّبْعِ وَ الْغِبِّ وَ النَّافِضَةِ وَ الصَّالِبَةِ وَ الدَّاخِلَةِ وَ الْخَارِجَةِ وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ {{متن قرآن|آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا}} إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ}}. | |||
[[به نام خداوند بخشنده مهربان]]، نیرو و توانی جز از سوی خدای [[برتر]] و والاتر نیست. خدایا! ای [[پروردگار]] [[فرشتگان]] و [[روح]] و [[پیامبران]] و [[مرسلین]]، و توانا بر هر چه در [[آسمانها]] و [[زمینها]] است، و [[آفریدگار]] هرچیز و مالک آنها، [[ضرر]] [[دشمنان]] ما را و هر [[جن]] و انس، که قصد [[سوء]] به ما دارد، از ما دفع نما، و چشمان و دلهایشان را کور گردان، و میان ما و آنان پوششها و نگاهبانان و [[دفاع]] کنندهای قرار ده، به [[درستی]] که تو پروردگار مایی، نیرو و توانی برای ما جز از سوی [[خدا]] نیست، بر او [[توکل]] نمودیم و به سوی او توجه کردیم و بازگشت به سوی اوست. پروردگارا، ما را وسیله [[آزمایش]] [[کافران]] قرار نده، و ما را بیامرز، به درستی که تو گرامی و حکیمی. پروردگارا، به ما از هر بدی [[سلامتی]] عطا کن، و از [[شر]] هر جنبدهای که زمام امورش به دست توست، و از شر آنچه در شب و [[روز]] سکنی میپذیرد، و از شر بدی و از شر هر شروری. ای پروردگار جهانیان و [[معبود]] پیامبران، بر محمد و خاندان او و اولیای خودت [[درود]] فرست و محمد و همه خاندانش را به بهترین آنها ویژه گردان، و نیرو و توانی جز از سوی خدای برتر و والا نیست. | |||
به نام خدا و یاد او، به خدا [[ایمان]] میآورم، و به [[خدا]] پناه میبرم، و به خدا چنگ میزنم، و به خدا پناه میجویم، و به [[عزت]] و [[قدرت خدا]] خودداری میکنم از [[شیاطین]] [[انسانی]] و جنی، و از [[یاران]] پیادهرو و سوارهشان، و از پریدن و گردیدن و بازگشت آنان، و از [[کید]] و [[مکر]] و [[شر]] ایشان، و از شر آنچه از دور و نزدیک در شب یا [[روز]] میآیند، و از شر غایب و حاضر و [[شاهد]] و [[زائر]] آنان، زندهها و مردهها، کور و بینای آنان، و از شر عوام و خواصشان، و از شر نفس و وسوسههایش، و از شر گروهی از [[جن]]، و [[حس]] کردن و لمس کردنشان، و از چشم جن و انس، و به نامی که با آن عرش بلقیس به لرزه درآمد. | |||
و [[دین]] و [[جان]] و همه آنچه را که توجهم به آنهاست، پناه میدهم از شر صورت یا خیال یا سفیدی یا شکلی، یا با [[پیمان]] یا بدون پیمان، از آنان که در هوا و [[ابر]] و تاریکیها و [[نور]] و [[سایه]] و [[آفتاب]] و خشکی و دریاها و جاهای هموار و جاهای ترسناک و جاهای خراب و آباد و تپهها و [[بیشهها]] و نیزارها و معابد [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] و بیابانها و دشتها ساکن میباشند. | |||
و از شر بیرون روندگان و وارد شوندگان، از آنان که در شب ظاهر شده و در روز پراکنده میشوند، و در شب و صبح زود، و هنگام طلوع و غروب [[خورشید]]، و آنان که [[انسان]] را به [[شک]] میاندازند و دیگر گروههای آنان، و فرعونها و شیاطین، و از [[لشکریان]] آنان و همسرانشان، و قبیلهها و دودمانشان، و از [[مسخره کردن]] و طعنه زدن و دمیدن و پرتاب کردن و گرفتن، و [[سحر]] نمودن و زدن و [[بازی]] کردن و گوشه چشم زدن و [[حیله]] نمودن و [[اختلاف]] انداختن ایشان، و از شر هر شروری از [[ساحران]] و غولها، و مادر (غول) بچهها، و آنچه به [[دنیا]] آورند، و آنجا که وارد شوند. | |||
[[ | |||
و | و از [[شر]] هر شروری در داخل و خارج، و مانع و جلوگیر، و ساکن و حرکت کننده، و از ضربان رگ و درد سر و درد نیمه سرو روی، و تب، و تب سه [[روز]] یک بار، و تب چهار روز یک بار، و تب نوبه به نوبه، و تب و لرز، و هر [[بیماری]] درون و برون، و از شر هر جنبندهای که زمام امورش در [[اختیار]] توست، به [[درستی]] که تو در [[راه مستقیم]] قرار داری، و درود خدا بر پیامبرش محمد و [[خاندان]] [[پاک]] او{{عم}} باد<ref>مهج الدعوات، ج۱۶، ص۶۰؛ مصباح المتهجد، ص۴۹۹، ح۵۸۱؛ بحارالأنوار، ج۶۰، ص۲۶۶، ح۱۵۱؛ ج۹۱، ص۳۶۱، ح۱؛ ج۸۷، ص۱۳۶، ح۵؛ بلد الامین، ص۸۸؛ مصباح کفعمی، ص۱۴۰.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص۲۱۵.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |