ویژه‌خواری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = فساد اقتصادی
| موضوع مرتبط = فساد اقتصادی
| عنوان مدخل  =  
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط =  
| مداخل مرتبط = [[مبارزه با ویژه‌خواری در معارف و سیره علوی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


==بررسی دیدگاه [[اسلام]] درباره پدیده [[انحصارطلبی]] و ویژه‌خواری==
== مقدمه ==
اسلام بر گردش سالم [[اقتصاد]] تاکید دارد؛ زیرا این اصل نقش اساسی در ایجاد عدالت قسطی ایفا می‌‌کند و شرایط را به گونه ای سامان می‌‌دهد که همگان بتوانند از [[نعمت‌های الهی]] برای دست یابی به [[خوشبختی]] و [[آسایش]] و [[آرامش]] بهره مند شوند. از همین روست که با رفتارهای نامناسب [[اقتصادی]] چون [[ربا]]، کنزاندوزی، [[ویژه خواری]]، انحصارطلبی و مانند آن [[مبارزه]] کرده و بر توزیع منابع و ثروت از طریق ابزارهایی چون [[صدقات]]، [[زکات]]، [[خمس]]، [[انفال]]، [[انفاق]] و مانند آن تاکید کرده تا این گونه گردش سالم [[ثروت]] در [[جامعه]] تحقق یابد<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[ویژه‌خواری خیانت و ظلم به مردم (مقاله)|ویژه‌خواری خیانت و ظلم به مردم]].</ref>.
اسلام بر گردش سالم [[اقتصاد]] تاکید دارد؛ زیرا این اصل نقش اساسی در ایجاد عدالت قسطی ایفا می‌‌کند و شرایط را به گونه ای سامان می‌‌دهد که همگان بتوانند از [[نعمت‌های الهی]] برای دست یابی به [[خوشبختی]] و [[آسایش]] و [[آرامش]] بهره مند شوند. از همین روست که با رفتارهای نامناسب [[اقتصادی]] چون [[ربا]]، کنزاندوزی، [[ویژه خواری]]، انحصارطلبی و مانند آن [[مبارزه]] کرده و بر توزیع منابع و ثروت از طریق ابزارهایی چون [[صدقات]]، [[زکات]]، [[خمس]]، [[انفال]]، [[انفاق]] و مانند آن تاکید کرده تا این گونه گردش سالم [[ثروت]] در [[جامعه]] تحقق یابد<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[ویژه‌خواری خیانت و ظلم به مردم (مقاله)|ویژه‌خواری خیانت و ظلم به مردم]].</ref>.
== معناشناسی ==
«انحصار» از باب انفعال از ریشه [[حصر]] گرفته شده است. حصر در لغت به معنای محدود و کوتاه کردن است. وقتی [[عرب]] می‌گوید: {{عربی|علی سبیلِ الحَصْر}} به معنای بدون [[رقابت]] است. انحصار نیز به معنای محدود کردن و بی‌رقیب کردن در چیزی است.
انحصار در اصطلاح به معنای مخصوص بودن کاری یا امری یا فروش کالایی به کسی یا مؤسسه‌ای است. اما در اصطلاح [[اقتصادی]]، انحصار (به [[انگلیسی]]: monopoly) به معنای محدود کردن ساخت، [[توزیع]] یا فروش چیزی برای [[دولت]]، مؤسسه یا شرکتی یا شخصی است<ref>لغت‌نامه، ج ۳، ص۲۹۸۹، «انحصار»؛ دائرة‌المعارف علوم اجتماعی، ص۴۶۲.</ref>.
یک [[انحصارطلب]] می‌تواند قیمت و مقدار [[تولید]] را [[تغییر]] دهد. او مقادیر بیشتری را با دریافت قیمت کمتر در مقابل تولید در یک [[بازار]] با کشش بالاتر و مقادیر کمتری را با دریافت قیمت بیشتری در یک بازار با کشش [[پایین‌تر]] می‌فروشد.
گاهی این واژه در معنای گسترده‌تر، به هر نوع تخطّی از حدود [[اخلاقی]] و قانونی اطلاق می‌شود که [[حریم]] [[آزادی]] دیگران را مختل سازد و امتیازهایی فراتر از حد لازم یا [[شایستگی]] به فرد یا گروهی خاص عطا کند. در این جا وقتی از انحصار سخن به میان می‌آید، معنا و مفهومی عام و فراگیر است و شامل روحیّه‌ای است که فرد یا گروهی، همه چیز و یا چیزی را منحصر به خود بداند<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[انحصارطلبی و ویژه‌خواری علل و آثار آن (مقاله)|انحصارطلبی و ویژه‌خواری علل و آثار آن]].</ref>.
==دیدگاه [[قرآن]] درباره فزون‌خواهی==
اسلام‌ با رانت‌خواری و سوء استفاده از موقعیت به شدت برخورد می‌کند؛ چراکه [[رانت‌خواری]] و ویژه‌طلبی خلاف [[فطرت]] و [[طبیعت انسانی]] و [[عدالت]] است. براساس [[آموزه‌های قرآنی]]، عدالت به معنای قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسب خود و اعطای [[حق]] به هر صاحب حقی است. بنابراین، اگر کسی بخواهد از طریق موقعیت خویش یا دیگران، [[امتیاز]] انحصاری کسب کند تا بر موقعیت و [[ثروت]] و [[قدرت]] خود بیفزاید، [[ظلم]] روا داشته است؛ چراکه [[اجازه]] نداده و نمی‌دهد تا هر چیزی یا هر کسی در جای مناسب و حق خود قرار گیرد.
[[انسان‌ها]] به طور [[فطری]] خواهان عدالت هستند؛ زیرا [[عقل]] و فطرت به آنان می‌گوید قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسب خود، به معنای رسیدن به موقعیتی است که [[خداوند]] برای کمال هر کس و هر چیزی قرار داده است؛ یعنی اگر هر چیزی در موقعیت مناسب و حق خود قرار گیرد، به مقصد و مقصود کمالی خود رسیده است؛ اما جابجائی موقعیت‌ها از طریق ظلم و [[بی‌عدالتی]]، دور شدن از جایگاه مناسب است که می‌تواند به موقعیت خود فرد نیز آسیب برساند؛ چراکه [[جهان هستی]] از نظمی مبتنی بر عدالت برخوردار است که هر جابجائی، می‌تواند اثرات مخرب و زیانباری را در موقعیت چیز یا کس دیگر ایجاد کرده و در نهایت همانند [[سقوط]] یک سبب از سبب‌های [[بازی]] دومینو می‌تواند یک مجموعه [[منظم]] و کامل را تخریب کند.
[[پیامبر گرامی]]{{صل}} نیز به شدت با هرگونه سوءاستفاده از موقعیت [[مبارزه]] و [[مخالفت]] می‌کند؛ زیرا این‌گونه [[رفتار]] بیرون از [[طبیعت]] فطری [[بشر]] و مخالف عدالت و [[عدالت‌خواهی]] است. [[پیامبر]]{{صل}} گاه به این نکته توجه می‌دهد که حاضر نیست از موقعیت خود سوءاستفاده کند و از [[علم غیبی]] که خداوند در اختیارش گذاشته بهره‌برداری شخصی کند و خود را به ثروت و قدرت برساند؛ چراکه [[علم غیب]] ایشان استقلالی نیست، بلکه تابع [[علم]] [[غیب الهی]] و در محدوده [[رضایت خداوند]] است<ref>انبیاء، آیه ۲۸؛ جن، آیه ۲۷.</ref>. پس اولا اطلاعات و علم غیب ایشان، تابع [[علم الهی]] و محدود به [[رضایت خداوند]] و در چارچوب مسئولیت‌های اوست که اگر برخلاف آن عمل کند اول خودش آسیب می‌بیند. از همین رو، نمی‌تواند از آن [[سوء]] استفاده کند و به [[ثروت‌اندوزی]] و [[تکاثر]] و استکثار بپردازد. از همین رو از سوی [[خداوند]] مامور می‌شود تا به طور رسمی و آشکار و شفاف اعلام کند که [[علم غیب]] او استقلالی نیست و اگر این چنین بود احتمال این داشت که تکاثری داشته باشد، اما چون علم غیب ایشان [[علم غیب تبعی]] و در محدوده [[رضایت]] و [[مسئولیت الهی]] اوست، نمی‌تواند استکثار و تکاثری داشته باشد و بر [[ثروت]] و [[قدرت]] خود بیفزاید. در [[آیه ۱۸۸ سوره اعراف]] آمده است: قل لا املک لنفسی نفعا و لا ضرا الا ماشاءالله ولو کنت [[اعلم]] الغیب لاستکثرت من [[الخیر]] و ما مسنی السوء، ان انا الا [[نذیر]] و [[بشیر]] لقوم یؤمنون؛ بگو:‌«جز آنچه [[خدا]] بخواهد، برای خودم [[اختیار]] [[سود]] و زیانی ندارم و اگر [[غیب]] (استقلالی نه تبعی) می‌دانستم قطعا خیر بیشتری برای خود می‌اندوختم و هرگز به من آسیبی نمی‌رسید؛ اما من جز بیم‌دهنده و بشارتگر برای گروهی که [[ایمان]] می‌آورند، نیستم».
بنابراین، [[پیامبر گرامی]]{{صل}} هرگز از موقعیت خود سوءاستفاده نخواهد کرد و بر قدرت و ثروت خود نمی‌افزاید و [[گرایش]] به تکاثر و کثرت [[مال]] و ثروت نخواهد داشت. البته [[مردم]] و [[اعراب]] [[حجاز]] و نجد [[دوست]] می‌داشتند که [[پیامبر]]{{صل}} به‌عنوان یک [[انسان]] همانند آنان از این موقعیت سوءاستفاده کند؛ چراکه مردم [[جاهلی]] آن [[زمان]]، از [[عقل]] دورافتاده و گرایش به [[جهالت]] و [[سفاهت]] داشتند؛ به همین جهت [[آسیب‌های اجتماعی]] چون [[فزون‌خواهی]] و سوءاستفاده از موقعیت برای [[انحصارگرایی]] در میان آنان [[رشد]] و تقویت شده بود.
آنان از پیامبر{{صل}} [[انتظار]] داشتند به اعتبار موقعیت خود با خدا، از آن برای نفع شخصی بهره گیرد و ویژه‌خواهی کند؛ لذا به آن حضرت می‌گفتند که اگر ارتباطی با [[آسمان]] و خداوند دارد، باید دارای خانه‌ای از طلا و بوستانی از درختان خرما و انگور و مانند آنها داشته باشد: {{متن قرآن|وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ يَنبُوعًا * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِيرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ قَبِيلاً * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إِلاَّ بَشَرًا رَّسُولاً}}<ref>«و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمه‌ای فرا جوشانی * یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابه‌لای آن جویبارهایی، نیک روان‌سازی * یا چنان که می‌پنداری، آسمان را پاره‌پاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری * یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۰-۹۳.</ref>.
[[خداوند]] بارها در [[آیات قرآنی]] بیان کرده که [[هدف پیامبران]] از [[دعوت]] [[مردم]] تنها دعوت به سوی خداست نه به سوی خود<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ}} «و یاد کن که خداوند به عیسی پسر مریم فرمود: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را دو خدا به جای خداوند بگزینید؟ گفت: پاکا که تویی، مرا نسزد که آنچه را حقّ من نیست بر زبان آورم، اگر آن را گفته باشم تو دانسته‌ای، تو آنچه در درون من است می‌دانی و من آنچه در ذات توست نمی‌دانم، بی‌گمان این تویی که بسیار داننده نهان‌هایی» سوره مائده، آیه ۱۱۶.</ref> در حالی که [[مردم]] برخلاف آن رفته‌اند<ref>{{متن قرآن|اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ}} «آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیده‌اند و نیز مسیح پسر مریم را در حالی که جز این فرمان نیافته‌اند که خدایی یگانه را بپرستند که خدایی جز او نیست؛ پاکا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره توبه، آیه ۳۱.</ref>. آنان همچنین مامور بودند که از موقعیت خود سوءاستفاده نکنند و چیزی از مردم نخواهند و خود را بر مردم [[تحمیل]] نکنند<ref>انعام، آیه ۹۰؛ هود، آیات ۲۹ و ۵۱؛ شعراء، آیات ۱۰۹ و ۱۲۷ و ۱۴۵.</ref>.
[[پیامبران]] گاه متهم می‌شدند که می‌خواهند از موقعیت خود سوءاستفاده کنند و خود را به‌عنوان [[رهبر]] مردم جا بزنند و [[موقعیت سیاسی]] و [[اجتماعی]] دیگران را در خطر اندازند. [[منافقان]] در دوره [[پیامبر]]{{صل}} چنین [[تصوری]] داشتند و برای همین [[توطئه]] کردند تا جلوی ایشان را بگیرند.
[[ضرورت]] [[هوشیاری]] [[حاکمان]] و [[مسئولان]] نسبت به اطرافیان خود البته برخی از افراد همیشه از موقعیت خود سوءاستفاده می‌کنند و از موقعیت [[خویشی]] و فامیلی برای [[برتری]] در [[امور سیاسی]]، اجتماعی و [[اقتصادی]] بهره می‌گیرند. از جمله کسانی که معروف به سوء‌استفاده از موقعیت خود بود می‌توان به [[قارون]] اشاره کرد.
معروف است که قارون از بستگان نزدیک [[حضرت موسی]]{{ع}} بود و از نظر اطلاعات و [[آگاهی]]، معلومات قابل ملاحظه‌ای از [[تورات]] داشت و نخست در صف [[مؤمنان]] بود. ولی [[غرور]] [[ثروت]] او را به آغوش [[کفر]] کشید و بالاخره با [[پیامبر خدا]] به [[مبارزه]] برخاست و سرانجام هلاک شد.
گرچه قارون از [[نزدیکان]] حضرت موسی{{ع}} بود، ولی آن حضرت او را به خاطر [[رفتار]] [[ناپسند]] و [[قدرت‌طلبی]] و [[ثروت‌اندوزی]] زیاد و [[طغیان]]، از خود طرد کرد و او به دربار [[فرعون]] [[پناه]] برد. [[پیامبران الهی]] و [[پیشوایان معصوم]]{{عم}} در [[طول حیات]] خویش بسیار مراقب [[نزدیکان]] و [[خویشان]] خود بودند و [[اجازه]] [[رانت‌خواری]] و [[سوء استفاده از قدرت]] را به آنان نمی‌دادند و در [[زمان]] [[غیبت امام زمان]]{{ع}} نیز که [[رهبری]] و [[حاکمیت]] به عهده [[فقیه عادل]] و جامع‌الشرایط گذاشته شده، آنان تاکنون اجازه هیچ سوءاستفاده به نزدیکان خود نداده‌اند و اگر موردی نیز [[مشاهده]] کرده‌اند، به شدت با آن برخورد کرده‌اند.
[[زمامداران]] و [[صاحبان قدرت]] و [[مسئولان]] [[حکومت اسلامی]] نیز باید در مقابل افراد فرصت‌طلب و نان به نرخ روزخور هوشیار باشند و اجازه ندهند که [[اقوام]] و [[خویشاوندان]] آنها در پناه مقام و جایگاه آنان به [[منافع]] [[نامشروع]] مادی برسند<ref>مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارلکتب الاسلامیهًْ، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ ش، ج ۱۶، ص۱۵۲، ۱۶۱.</ref>.
به خاطر احتمال و امکان سوءاستفاده از موقعیت، [[خداوند]]، [[زنان پیامبر]]{{صل}} را به‌عنوان [[مادران]] [[امت]] معرفی می‌کند تا کسی پس از [[پیامبر]]{{صل}} با آنان [[ازدواج]] نکند و این‌گونه شرایط برای سوءاستفاده از این [[زنان]] برای برتری‌جویی‌های [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] فراهم نشود<ref>{{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلاَّ أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا}} «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref>.
همچنین به زنان پیامبر{{صل}} به شکل خاص [[فرمان]] می‌دهد تا در [[امور اجتماعی]] و سیاسی [[جامعه]] وارد نشوند و در خانه‌های خودشان آرام و قرار بگیرند؛ زیرا احتمال سوءاستفاده جریان‌های سیاسی و اجتماعی از موقعیت آنان برای پیشبرد اهداف حزبی و گروهی وجود دارد. از همین رو به صراحت فرمان می‌دهد: و [[قرن]] فی بیوتکن؛ و در خانه‌هایتان قرار گیرید<ref>{{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} «و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.
سوءاستفاده از موقعیت و [[رانت‌خواری]] و ویژه‌طلبی مسئله‌ای است که در [[فرمان]] [[امیرمؤمنان]] [[حضرت علی]]{{ع}} به [[مالک اشتر]] به هنگام [[فرمانداری مصر]] نیز مورد توجه بوده است. ایشان در آن فرمان می‌نویسد: «همانا [[زمامداران]] را [[خواص]] و نزدیکانی است که [[خودخواه]] و چپاولگرند و در [[معاملات]] [[انصاف]] ندارند، ریشه ستمکاری‌شان را با بریدن اسباب آن بخشکان و به هیچ کدام از اطرافیان و خویشاوندانت [[زمین]] را واگذار مکن و به‌گونه‌ای با آنان [[رفتار]] کن که قرار دادی به سودشان منعقد نگردد که به [[مردم]] [[زیان]] رساند، مانند آبیاری مزارع، یا [[زراعت]] مشترک، که هزینه‌های آن را بر دیگران [[تحمیل]] کنند، در آن صورت سودش برای آنان و [[عیب]] و ننگش در [[دنیا]] و [[آخرت]] برای تو خواهد ماند… [[حق]] را به صاحب حق، هر کس که باشد، نزدیک یا دور، بپرداز و در این کار [[شکیبا]] باش و این [[شکیبایی]] را به حساب [[خدا]] بگذار، گرچه [[اجرای حق]] مشکلاتی برای نزدیکانت فراهم آورد، [[تحمل]] سنگینی آن را به یاد [[قیامت]] بر خود هموار ساز...»<ref>نهج‌البلاغه، نامه شماره ۵۳، ص۵۸۷.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[رانت‌خواری و ویژه‌خواهی از منظر اسلام (مقاله)|رانت‌خواری و ویژه‌خواهی از منظر اسلام]].</ref>


==آسیب‌شناسی گردش سالم ثروت==
==آسیب‌شناسی گردش سالم ثروت==
خط ۴۹: خط ۸۶:


با نگاهی به [[جهان]] امروز به آسانی می‌توان به نقش قدرت و مناصب اجتماعی و سیاسی در ویژه‌خواری و افزایش [[فاصله طبقاتی]] و چالش [[فقیر]] و [[ثروتمند]] پی برد. امروز شاید کمتر از یک درصد از افراد [[جامعه]]، ۹۹ درصد [[ثروت]] [[جهان]] را در [[اختیار]] دارند که همه آنها از طریق ویژه‌خواری و [[انحصارطلبی]] به دست آمده است<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[ویژه‌خواری خیانت و ظلم به مردم (مقاله)|ویژه‌خواری خیانت و ظلم به مردم]].</ref>.
با نگاهی به [[جهان]] امروز به آسانی می‌توان به نقش قدرت و مناصب اجتماعی و سیاسی در ویژه‌خواری و افزایش [[فاصله طبقاتی]] و چالش [[فقیر]] و [[ثروتمند]] پی برد. امروز شاید کمتر از یک درصد از افراد [[جامعه]]، ۹۹ درصد [[ثروت]] [[جهان]] را در [[اختیار]] دارند که همه آنها از طریق ویژه‌خواری و [[انحصارطلبی]] به دست آمده است<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[ویژه‌خواری خیانت و ظلم به مردم (مقاله)|ویژه‌خواری خیانت و ظلم به مردم]].</ref>.
عوامل چندی در ایجاد چنین روحیه در افراد موثر است؛ ریشه انحصارطلبی [[خودبرتربینی]]، [[اشرافیت]]، [[استکبار]] و تکبر، غرور [[باطل]]، [[جهالت]] و مانند آن است. در همین [[آیات]] به خوبی روشن شده که چگونه جهالت و خودبرتربینی و اشرافیت و مانند آن موجب شده که برخی [[حقوقی]] انحصاری برای خود قائل شوند و دیگران را از [[حقوق]] خود محروم سازند و بر آنان [[ظلم و ستم]] روا دارند.
آثاری که در این [[آیات]] بیان شده به خوبی نشان می‌دهد که انحصار، محدودیت‌هایی برای دیگران ایجاد می‌کند و [[آزادی]] عمل و [[فکر و عقیده]] را از دیگران سلب می‌کند و [[اقتصاد]] افراد و [[جامعه]] را با آسیب و اختلال جدی مواجه می‌سازد.
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} با اشاره به ویژه‌خواری که نوعی انحصار در [[قدرت]] و [[ثروت]] است نشان می‌دهد که چگونه این انحصارطلبی‌ها جامعه و افراد آن را از کمال دور ساخته و به [[تباهی]] می‌کشاند.
آن حضرت در سخنی به برخی آثار ویژه‌خواری و [[انحصارطلبی]] اشاره کرده و نشان می‌دهد که این عمل زشت و مجرمانه و [[گناه]] و [[ظلم]] تنها به حوزه [[اقتصادی]] محدود نخواهد شد، بلکه دیگر حوزه‌های [[زندگی]] فرد و جامعه را به شدت تحت تاثیر آثار زیانبار و مخرب قرار خواهد داد. ایشان می‌فرماید: {{متن حدیث|الاِستِئثارُ يوجِبُ الحَسَدَ، وَ الحَسَدُ يوجِبُ البِغضَةَ، وَ البِغضَةُ توجِبُ الاِختِلافَ، وَ الاِختِلافُ يوجِبُ الفُرقَةَ، وَ الفُرقَةُ توجِبُ الضَّعفَ، وَ الضَّعفُ يوجِبُ الذُّلَّ، وَ الذُّلُ يوجِبُ زَوالَ الدَّولَةِ وَ ذَهابَ النِّعمَةِ}}؛ ویژه‌خواری و انحصارطلبی، [[حسادت]] می‌‌آورد و حسادت، [[دشمنی]] و دشمنی، [[اختلاف]] و اختلاف، پراکندگی و پراکندگی، [[ضعف]] و ضعف، [[زبونی]] و زبونی، زوال [[دولت]] و از میان رفتن [[نعمت]]<ref>شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج ۲۰ ص۳۴۵ ح ۹۶۱.</ref>.
از نظر امیرمؤمنان علی{{ع}} خود ویژه‌خوار پیش از [[مردم]] به هلاکت و تباهی خواهد افتاد؛ زیرا اگر مردم دنیای خود را از دست می‌دهند، ویژه‌خوار [[آخرت]] خویش را به بهایی اندک فروخته و هلاکت [[ابدی]] را برای خود رقم زده است. آن حضرت می‌فرماید: {{متن حدیث|مَن يَستَأثِر مِنَ الأَموالِ يَهلِك}}؛ هر که در اموالْ انحصارطلبی کند، نابود می‌‌شود<ref>بحارالأنوار، ج ۷۸ ص۵۶ ح ۱۱۸.</ref>.
آن حضرت{{ع}} در فرمانش به [[مالک اشتر]] نیز می‌فرماید: از انحصارطلبی در آنچه مردم در آن برابرند و [[غفلت]] از آنچه در حوزه [[مسئولیت]] تو قرار دارد و در برابر دیدگان مردم روشن است، بپرهیز؛ زیرا تو، به خاطر دیگران مؤاخذه‌خواهی شد و بزودی پرده‌های امور از برابر دیدگانت کنار خواهد رفت و داد ستمدیده از تو گرفته خواهد شد<ref>نهج البلاغة: نامه ۵۳.</ref>.
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} درباره [[انحصارطلبی]] [[عثمان]] و ویژه‌خواری وی که نابودی دولتش را نیز به دنبال داشت می‌فرماید: او انحصارطلبی کرد و بد انحصارطلبی کرد. شما نیز ناشکیبی کردید و بد ناشکیبی کردید (هر دو از حد گذراندید) و [[خداوند]] را در‌باره انحصارطلب و ناشکیب، حُکمی است [[قطعی]] که در [[آینده]] یا [[قیامت]]، تحقّق خواهد یافت<ref>نهج البلاغة، خطبه ۳۰.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[انحصارطلبی و ویژه‌خواری علل و آثار آن (مقاله)|انحصارطلبی و ویژه‌خواری علل و آثار آن]].</ref>


==آثار پدیده [[زشت]] و مجرمانه ویژه‌خواری==
==آثار پدیده [[زشت]] و مجرمانه ویژه‌خواری==
خط ۶۸: خط ۱۱۹:


در [[آیات]] و [[روایات]] به‌ویژه روایاتی که از [[پیامبر]]{{صل}} و [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} نقل شده [[مبارزه]] با ویژه‌خواری در دستور کار قرار گرفته است. امیرمؤمنان علی{{ع}} به سبب شرایط ویژه‌ای که ایجاد شده بود و [[ثروت]] بسیاری در [[اختیار]] [[دولت]] و [[مسئولان]] بود به شدت با ویژه‌خواری و بهره‌مندی مسئولان و [[خویشان]] آنان مبارزه می‌کرده است که پرداختن به این موضوع [[فرصت]] بیشتری می‌طلبد<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[ویژه‌خواری خیانت و ظلم به مردم (مقاله)|ویژه‌خواری خیانت و ظلم به مردم]].</ref>.
در [[آیات]] و [[روایات]] به‌ویژه روایاتی که از [[پیامبر]]{{صل}} و [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} نقل شده [[مبارزه]] با ویژه‌خواری در دستور کار قرار گرفته است. امیرمؤمنان علی{{ع}} به سبب شرایط ویژه‌ای که ایجاد شده بود و [[ثروت]] بسیاری در [[اختیار]] [[دولت]] و [[مسئولان]] بود به شدت با ویژه‌خواری و بهره‌مندی مسئولان و [[خویشان]] آنان مبارزه می‌کرده است که پرداختن به این موضوع [[فرصت]] بیشتری می‌طلبد<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[ویژه‌خواری خیانت و ظلم به مردم (مقاله)|ویژه‌خواری خیانت و ظلم به مردم]].</ref>.
==انواع [[آسیب‌های اجتماعی]]==
[[جامعه بشری]] دارای [[فلسفه]] و اهدافی است که شامل اهداف کمالی نسبت به فرد و عموم اعضای [[جامعه]] است. با توجه به اینکه [[جوامع]] برای [[پاسخگویی]] به نیازهای [[عاطفی]] و مادی و [[معنوی]] و مانند آنها شکل می‌گیرد، هرگونه [[انحراف]] و [[کژی]] در این میان می‌تواند جامعه را دچار [[بحران]] کرده و گاه [[مشروعیت]] آن را از میان بردارد و موجبات [[فروپاشی]] درونی جامعه فراهم آورد. در طول [[تاریخ]] [[جوامع بشری]] در مناطق گوناگون [[جهان]] به همین دلیل فروپاشیده و [[مردم]] از روستا، [[شهر]] و حتی [[کشور]] و مناطق جغرافیایی [[فرار]] کرده و به مناطق دیگر و جوامع دیگر پیوسته‌اند؛ زیرا جامعه موجود را نه تنها پاسخگو به نیازهای ابتدایی ندانسته بلکه حتی مانع جدی در سر راه [[پیشرفت]] خود و رسیدن به [[مکانت]] و [[منزلت]] [[انسانی]] قلمداد کرده‌اند. در سده‌های اخیر کوچ‌ها و مهاجرت‌های جمعی از مناطقی از جهان به مناطق دیگر بیشتر در همین ارتباط انجام گرفته است.
مطالعه [[انحرافات]] و کجروی‌های [[اجتماعی]] و به اصطلاح، [[آسیب‌شناسی]] اجتماعی (Social Pathology) عبارت از مطالعه و ریشه‌یابی بی‌نظمی‌ها، [[ناهنجاری‌ها]] و آسیب‌هایی نظیر [[بیکاری]]، اعتیاد، [[فقر]]، خودکشی، [[طلاق]] و مانند آنها، همراه با بررسی تحلیل علل و تبیین شیوه‌های [[پیشگیری]] و درمان آنها و نیز مطالعه شرایط بیمارگونه و [[نابسامانی اجتماعی]] است.
آسیب‌های اجتماعی شامل [[آسیب‌های اقتصادی]] چون [[سرقت]]، [[رانت‌خواری]]، [[اختلاس]]، [[کلاهبرداری]]، تکدی‌گری و مانند آنها، [[آسیب‌های قدرت]] [[سیاسی]] چون رابطه‌گری، پارتی‌بازی، خویشاوندگرایی، حذف رقیب، [[ترور]] [[شخصیت]] و مانند آنها، آسیب‌های [[مسئولیت]] و نقش اجتماعی چون فرار از [[منزل]]، [[خیانت]] به [[همسر]]، پرخاشگری، [[خشونت]]، [[جنگ]]، [[قتل]] و مانند آنها و نیز آسیب‌های [[فرهنگی]] و [[علمی]] چون [[دورویی]]، [[نیرنگ]]، [[دروغگویی]]، گسست فرهنگی، گسست نسلی، [[بی‌اعتمادی]] و مانند آنها می‌شود<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[رانت‌خواری و ویژه‌خواهی از منظر اسلام (مقاله)|رانت‌خواری و ویژه‌خواهی از منظر اسلام]].</ref>.


==رانت‌خواری و ویژه‌خواهی، [[سوء استفاده از موقعیت]]==
==رانت‌خواری و ویژه‌خواهی، [[سوء استفاده از موقعیت]]==
خط ۸۷: خط ۱۳۱:
در جوامعی که [[آلوده]] به انواع [[آسیب‌های اجتماعی]] است هر کسی به طریقی در جست‌وجوی ویژه‌خواهی است. این گونه است که [[احزاب]] و [[جناح‌ها]] و گروه‌هایی شکل می‌گیرد که به دنبال [[زیاده‌خواهی]] و رانت‌خواری هستند تا از امتیازات و [[انحصار]] در اموری برخوردار شوند. چنین رویه‌ای همه ابعاد جامعه از [[فرهنگی]]، سیاسی، [[اجتماعی]]، اقتصادی و [[علمی]] و مانند آن را آلوده می‌کند و یک [[بحران]] اجتماعی فراگیر را بوجود می‌آورد<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[رانت‌خواری و ویژه‌خواهی از منظر اسلام (مقاله)|رانت‌خواری و ویژه‌خواهی از منظر اسلام]].</ref>.
در جوامعی که [[آلوده]] به انواع [[آسیب‌های اجتماعی]] است هر کسی به طریقی در جست‌وجوی ویژه‌خواهی است. این گونه است که [[احزاب]] و [[جناح‌ها]] و گروه‌هایی شکل می‌گیرد که به دنبال [[زیاده‌خواهی]] و رانت‌خواری هستند تا از امتیازات و [[انحصار]] در اموری برخوردار شوند. چنین رویه‌ای همه ابعاد جامعه از [[فرهنگی]]، سیاسی، [[اجتماعی]]، اقتصادی و [[علمی]] و مانند آن را آلوده می‌کند و یک [[بحران]] اجتماعی فراگیر را بوجود می‌آورد<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[رانت‌خواری و ویژه‌خواهی از منظر اسلام (مقاله)|رانت‌خواری و ویژه‌خواهی از منظر اسلام]].</ref>.


==دیدگاه [[قرآن]] درباره فزون‌خواهی==
== اقسام و انواع انحصارطلبی ==
اسلام‌ با رانت‌خواری و سوء استفاده از موقعیت به شدت برخورد می‌کند؛ چراکه [[رانت‌خواری]] و ویژه‌طلبی خلاف [[فطرت]] و [[طبیعت انسانی]] و [[عدالت]] است. براساس [[آموزه‌های قرآنی]]، عدالت به معنای قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسب خود و اعطای [[حق]] به هر صاحب حقی است. بنابراین، اگر کسی بخواهد از طریق موقعیت خویش یا دیگران، [[امتیاز]] انحصاری کسب کند تا بر موقعیت و [[ثروت]] و [[قدرت]] خود بیفزاید، [[ظلم]] روا داشته است؛ چراکه [[اجازه]] نداده و نمی‌دهد تا هر چیزی یا هر کسی در جای مناسب و حق خود قرار گیرد.
 
[[انسان‌ها]] به طور [[فطری]] خواهان عدالت هستند؛ زیرا [[عقل]] و فطرت به آنان می‌گوید قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسب خود، به معنای رسیدن به موقعیتی است که [[خداوند]] برای کمال هر کس و هر چیزی قرار داده است؛ یعنی اگر هر چیزی در موقعیت مناسب و حق خود قرار گیرد، به مقصد و مقصود کمالی خود رسیده است؛ اما جابجائی موقعیت‌ها از طریق ظلم و [[بی‌عدالتی]]، دور شدن از جایگاه مناسب است که می‌تواند به موقعیت خود فرد نیز آسیب برساند؛ چراکه [[جهان هستی]] از نظمی مبتنی بر عدالت برخوردار است که هر جابجائی، می‌تواند اثرات مخرب و زیانباری را در موقعیت چیز یا کس دیگر ایجاد کرده و در نهایت همانند [[سقوط]] یک سبب از سبب‌های [[بازی]] دومینو می‌تواند یک مجموعه [[منظم]] و کامل را تخریب کند.
 
[[پیامبر گرامی]]{{صل}} نیز به شدت با هرگونه سوءاستفاده از موقعیت [[مبارزه]] و [[مخالفت]] می‌کند؛ زیرا این‌گونه [[رفتار]] بیرون از [[طبیعت]] فطری [[بشر]] و مخالف عدالت و [[عدالت‌خواهی]] است. [[پیامبر]]{{صل}} گاه به این نکته توجه می‌دهد که حاضر نیست از موقعیت خود سوءاستفاده کند و از [[علم غیبی]] که خداوند در اختیارش گذاشته بهره‌برداری شخصی کند و خود را به ثروت و قدرت برساند؛ چراکه [[علم غیب]] ایشان استقلالی نیست، بلکه تابع [[علم]] [[غیب الهی]] و در محدوده [[رضایت خداوند]] است<ref>انبیاء، آیه ۲۸؛ جن، آیه ۲۷.</ref>. پس اولا اطلاعات و علم غیب ایشان، تابع [[علم الهی]] و محدود به [[رضایت خداوند]] و در چارچوب مسئولیت‌های اوست که اگر برخلاف آن عمل کند اول خودش آسیب می‌بیند. از همین رو، نمی‌تواند از آن [[سوء]] استفاده کند و به [[ثروت‌اندوزی]] و [[تکاثر]] و استکثار بپردازد. از همین رو از سوی [[خداوند]] مامور می‌شود تا به طور رسمی و آشکار و شفاف اعلام کند که [[علم غیب]] او استقلالی نیست و اگر این چنین بود احتمال این داشت که تکاثری داشته باشد، اما چون علم غیب ایشان [[علم غیب تبعی]] و در محدوده [[رضایت]] و [[مسئولیت الهی]] اوست، نمی‌تواند استکثار و تکاثری داشته باشد و بر [[ثروت]] و [[قدرت]] خود بیفزاید. در [[آیه ۱۸۸ سوره اعراف]] آمده است: قل لا املک لنفسی نفعا و لا ضرا الا ماشاءالله ولو کنت [[اعلم]] الغیب لاستکثرت من [[الخیر]] و ما مسنی السوء، ان انا الا [[نذیر]] و [[بشیر]] لقوم یؤمنون؛ بگو:‌«جز آنچه [[خدا]] بخواهد، برای خودم [[اختیار]] [[سود]] و زیانی ندارم و اگر [[غیب]] (استقلالی نه تبعی) می‌دانستم قطعا خیر بیشتری برای خود می‌اندوختم و هرگز به من آسیبی نمی‌رسید؛ اما من جز بیم‌دهنده و بشارتگر برای گروهی که [[ایمان]] می‌آورند، نیستم».
 
بنابراین، [[پیامبر گرامی]]{{صل}} هرگز از موقعیت خود سوءاستفاده نخواهد کرد و بر قدرت و ثروت خود نمی‌افزاید و [[گرایش]] به تکاثر و کثرت [[مال]] و ثروت نخواهد داشت. البته [[مردم]] و [[اعراب]] [[حجاز]] و نجد [[دوست]] می‌داشتند که [[پیامبر]]{{صل}} به‌عنوان یک [[انسان]] همانند آنان از این موقعیت سوءاستفاده کند؛ چراکه مردم [[جاهلی]] آن [[زمان]]، از [[عقل]] دورافتاده و گرایش به [[جهالت]] و [[سفاهت]] داشتند؛ به همین جهت [[آسیب‌های اجتماعی]] چون [[فزون‌خواهی]] و سوءاستفاده از موقعیت برای [[انحصارگرایی]] در میان آنان [[رشد]] و تقویت شده بود.
 
آنان از پیامبر{{صل}} [[انتظار]] داشتند به اعتبار موقعیت خود با خدا، از آن برای نفع شخصی بهره گیرد و ویژه‌خواهی کند؛ لذا به آن حضرت می‌گفتند که اگر ارتباطی با [[آسمان]] و خداوند دارد، باید دارای خانه‌ای از طلا و بوستانی از درختان خرما و انگور و مانند آنها داشته باشد: {{متن قرآن|وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ يَنبُوعًا * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِيرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ قَبِيلاً * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إِلاَّ بَشَرًا رَّسُولاً}}<ref>«و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمه‌ای فرا جوشانی * یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابه‌لای آن جویبارهایی، نیک روان‌سازی * یا چنان که می‌پنداری، آسمان را پاره‌پاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری * یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۰-۹۳.</ref>.
 
[[خداوند]] بارها در [[آیات قرآنی]] بیان کرده که [[هدف پیامبران]] از [[دعوت]] [[مردم]] تنها دعوت به سوی خداست نه به سوی خود<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ}} «و یاد کن که خداوند به عیسی پسر مریم فرمود: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را دو خدا به جای خداوند بگزینید؟ گفت: پاکا که تویی، مرا نسزد که آنچه را حقّ من نیست بر زبان آورم، اگر آن را گفته باشم تو دانسته‌ای، تو آنچه در درون من است می‌دانی و من آنچه در ذات توست نمی‌دانم، بی‌گمان این تویی که بسیار داننده نهان‌هایی» سوره مائده، آیه ۱۱۶.</ref> در حالی که [[مردم]] برخلاف آن رفته‌اند<ref>{{متن قرآن|اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ}} «آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیده‌اند و نیز مسیح پسر مریم را در حالی که جز این فرمان نیافته‌اند که خدایی یگانه را بپرستند که خدایی جز او نیست؛ پاکا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره توبه، آیه ۳۱.</ref>. آنان همچنین مامور بودند که از موقعیت خود سوءاستفاده نکنند و چیزی از مردم نخواهند و خود را بر مردم [[تحمیل]] نکنند<ref>انعام، آیه ۹۰؛ هود، آیات ۲۹ و ۵۱؛ شعراء، آیات ۱۰۹ و ۱۲۷ و ۱۴۵.</ref>.
 
[[پیامبران]] گاه متهم می‌شدند که می‌خواهند از موقعیت خود سوءاستفاده کنند و خود را به‌عنوان [[رهبر]] مردم جا بزنند و [[موقعیت سیاسی]] و [[اجتماعی]] دیگران را در خطر اندازند. [[منافقان]] در دوره [[پیامبر]]{{صل}} چنین [[تصوری]] داشتند و برای همین [[توطئه]] کردند تا جلوی ایشان را بگیرند.
 
[[ضرورت]] [[هوشیاری]] [[حاکمان]] و [[مسئولان]] نسبت به اطرافیان خود البته برخی از افراد همیشه از موقعیت خود سوءاستفاده می‌کنند و از موقعیت [[خویشی]] و فامیلی برای [[برتری]] در [[امور سیاسی]]، اجتماعی و [[اقتصادی]] بهره می‌گیرند. از جمله کسانی که معروف به سوء‌استفاده از موقعیت خود بود می‌توان به [[قارون]] اشاره کرد.
 
معروف است که قارون از بستگان نزدیک [[حضرت موسی]]{{ع}} بود و از نظر اطلاعات و [[آگاهی]]، معلومات قابل ملاحظه‌ای از [[تورات]] داشت و نخست در صف [[مؤمنان]] بود. ولی [[غرور]] [[ثروت]] او را به آغوش [[کفر]] کشید و بالاخره با [[پیامبر خدا]] به [[مبارزه]] برخاست و سرانجام هلاک شد.
 
گرچه قارون از [[نزدیکان]] حضرت موسی{{ع}} بود، ولی آن حضرت او را به خاطر [[رفتار]] [[ناپسند]] و [[قدرت‌طلبی]] و [[ثروت‌اندوزی]] زیاد و [[طغیان]]، از خود طرد کرد و او به دربار [[فرعون]] [[پناه]] برد. [[پیامبران الهی]] و [[پیشوایان معصوم]]{{عم}} در [[طول حیات]] خویش بسیار مراقب [[نزدیکان]] و [[خویشان]] خود بودند و [[اجازه]] [[رانت‌خواری]] و [[سوء استفاده از قدرت]] را به آنان نمی‌دادند و در [[زمان]] [[غیبت امام زمان]]{{ع}} نیز که [[رهبری]] و [[حاکمیت]] به عهده [[فقیه عادل]] و جامع‌الشرایط گذاشته شده، آنان تاکنون اجازه هیچ سوءاستفاده به نزدیکان خود نداده‌اند و اگر موردی نیز [[مشاهده]] کرده‌اند، به شدت با آن برخورد کرده‌اند.
 
[[زمامداران]] و [[صاحبان قدرت]] و [[مسئولان]] [[حکومت اسلامی]] نیز باید در مقابل افراد فرصت‌طلب و نان به نرخ روزخور هوشیار باشند و اجازه ندهند که [[اقوام]] و [[خویشاوندان]] آنها در پناه مقام و جایگاه آنان به [[منافع]] [[نامشروع]] مادی برسند<ref>مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارلکتب الاسلامیهًْ، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ ش، ج ۱۶، ص۱۵۲، ۱۶۱.</ref>.
 
به خاطر احتمال و امکان سوءاستفاده از موقعیت، [[خداوند]]، [[زنان پیامبر]]{{صل}} را به‌عنوان [[مادران]] [[امت]] معرفی می‌کند تا کسی پس از [[پیامبر]]{{صل}} با آنان [[ازدواج]] نکند و این‌گونه شرایط برای سوءاستفاده از این [[زنان]] برای برتری‌جویی‌های [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] فراهم نشود<ref>{{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلاَّ أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا}} «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref>.
 
همچنین به زنان پیامبر{{صل}} به شکل خاص [[فرمان]] می‌دهد تا در [[امور اجتماعی]] و سیاسی [[جامعه]] وارد نشوند و در خانه‌های خودشان آرام و قرار بگیرند؛ زیرا احتمال سوءاستفاده جریان‌های سیاسی و اجتماعی از موقعیت آنان برای پیشبرد اهداف حزبی و گروهی وجود دارد. از همین رو به صراحت فرمان می‌دهد: و [[قرن]] فی بیوتکن؛ و در خانه‌هایتان قرار گیرید<ref>{{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} «و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.
 
سوءاستفاده از موقعیت و [[رانت‌خواری]] و ویژه‌طلبی مسئله‌ای است که در [[فرمان]] [[امیرمؤمنان]] [[حضرت علی]]{{ع}} به [[مالک اشتر]] به هنگام [[فرمانداری مصر]] نیز مورد توجه بوده است. ایشان در آن فرمان می‌نویسد: «همانا [[زمامداران]] را [[خواص]] و نزدیکانی است که [[خودخواه]] و چپاولگرند و در [[معاملات]] [[انصاف]] ندارند، ریشه ستمکاری‌شان را با بریدن اسباب آن بخشکان و به هیچ کدام از اطرافیان و خویشاوندانت [[زمین]] را واگذار مکن و به‌گونه‌ای با آنان [[رفتار]] کن که قرار دادی به سودشان منعقد نگردد که به [[مردم]] [[زیان]] رساند، مانند آبیاری مزارع، یا [[زراعت]] مشترک، که هزینه‌های آن را بر دیگران [[تحمیل]] کنند، در آن صورت سودش برای آنان و [[عیب]] و ننگش در [[دنیا]] و [[آخرت]] برای تو خواهد ماند… [[حق]] را به صاحب حق، هر کس که باشد، نزدیک یا دور، بپرداز و در این کار [[شکیبا]] باش و این [[شکیبایی]] را به حساب [[خدا]] بگذار، گرچه [[اجرای حق]] مشکلاتی برای نزدیکانت فراهم آورد، [[تحمل]] سنگینی آن را به یاد [[قیامت]] بر خود هموار ساز...»<ref>نهج‌البلاغه، نامه شماره ۵۳، ص۵۸۷.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[رانت‌خواری و ویژه‌خواهی از منظر اسلام (مقاله)|رانت‌خواری و ویژه‌خواهی از منظر اسلام]].</ref>
 
==معناشناسی [[انحصار]]==
واژه انحصار از باب [[انفعال]] از ریشه [[حصر]] گرفته شده است. حصر در لغت به معنای محدود و کوتاه کردن است. وقتی [[عرب]] می‌گوید: {{عربی|علی سبیلِ الحَصْر}} به معنای بدون [[رقابت]] است. انحصار نیز به معنای محدود کردن و بی‌رقیب کردن در چیزی است.
 
انحصار در اصطلاح به معنای مخصوص بودن کاری یا امری یا فروش کالایی به کسی یا مؤسسه‌ای است. اما در اصطلاح [[اقتصادی]]، انحصار (به [[انگلیسی]]: monopoly) به معنای محدود کردن ساخت، [[توزیع]] یا فروش چیزی برای [[دولت]]، مؤسسه یا شرکتی یا شخصی است<ref>لغت‌نامه، ج ۳، ص۲۹۸۹، «انحصار»؛ دائرة‌المعارف علوم اجتماعی، ص۴۶۲.</ref>.
 
یک [[انحصارطلب]] می‌تواند قیمت و مقدار [[تولید]] را [[تغییر]] دهد. او مقادیر بیشتری را با دریافت قیمت کمتر در مقابل تولید در یک [[بازار]] با کشش بالاتر و مقادیر کمتری را با دریافت قیمت بیشتری در یک بازار با کشش [[پایین‌تر]] می‌فروشد.
گاهی این واژه در معنای گسترده‌تر، به هر نوع تخطّی از حدود [[اخلاقی]] و قانونی اطلاق می‌شود که [[حریم]] [[آزادی]] دیگران را مختل سازد و امتیازهایی فراتر از حد لازم یا [[شایستگی]] به فرد یا گروهی خاص عطا کند. در این جا وقتی از انحصار سخن به میان می‌آید، معنا و مفهومی عام و فراگیر است و شامل روحیّه‌ای است که فرد یا گروهی، همه چیز و یا چیزی را منحصر به خود بداند<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[انحصارطلبی و ویژه‌خواری علل و آثار آن (مقاله)|انحصارطلبی و ویژه‌خواری علل و آثار آن]].</ref>.
 
==[[انحصارطلبی]] در [[قرآن]]==
واژه حصر و انحصار به مفهوم و معنای پیش گفته در قرآن به کار گرفته نشده است؛ اما از جمله‌هایی مانند {{متن قرآن|نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ}}؛ ما سزاوار به [[حکومت]] و سطلنت هستیم»، {{متن قرآن|لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى}}؛ هرگز جز [[یهودی]] و [[مسیحی]] داخل [[بهشت]] نشوند»، {{متن قرآن|يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ}}؛ تا تمام توجه پدر به شما باشد»، «ما علمت لکم من إلـه غیری؛ جز خودم [[معبود]] و [[الهی]] برای شما نمی‌شناسم و نمی‌دانم» و‌ مانند این جملات می‌توان [[روحیه]] انحصارطلبی را در افراد و گروه‌های مذهبی [[شناسایی]] کرد و مفهوم اصطلاحی را از آنها برداشت نمود<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[انحصارطلبی و ویژه‌خواری علل و آثار آن (مقاله)|انحصارطلبی و ویژه‌خواری علل و آثار آن]].</ref>.
 
==[[ویژه‌خواری]] از مصادیق [[انحصار]]==
ویژه‌خواری که در [[عربی]] واژه [[استئثار]] برای آن به کار می‌رود، از مصادیق [[انحصارطلبی]] است. استئثار به معنای خودگزینی و اختصاص دادن چیزی به خود است<ref>العین: ص۳۷ ماده «أثر»؛ لسان‌العرب: ج ۴ ص۸ ماده «أثر».</ref>. بر این اساس استئثار و ویژه‌خواری به معنای «مقدّم داشتن خود یا وابستگان و هواداران خود بر دیگران در تأمین نیازها و خواسته‌هاست».
 
از نظر [[آموزه‌های قرآنی]] ویژه‌خواری و انحصارطلبی می‌تواند به دو گونه شکل گیرد: ۱- اینکه خود را بر دیگران برگزیند و از اطلاعات و [[دانش]] و مقامی که دارد برای افزایش [[قدرت]] و [[ثروت]] خود بهره‌گیرد؛ به این معنا که اطلاعاتی را که به [[حکم]] [[مسئولیت]] در [[اختیار]] دارد برای خود نگه دارد و از آن برای حذف رقیبان یا [[سبقت]] در [[معاملات]] و [[قراردادها]] و مانند آن استفاده کند؛ ۲- این اطلاعات و دانش را در اختیار [[خویشان]] و اقرباء قرار دهد و یا آنان را در معاملات دولتی و ملی بر دیگران مقدم دارد و پیشنهاد انجام کاری را به آنان داده و یا طرح‌های ملی را در وهله نخست به آنان واگذار کند<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[انحصارطلبی و ویژه‌خواری علل و آثار آن (مقاله)|انحصارطلبی و ویژه‌خواری علل و آثار آن]].</ref>.
 
==اقسام و انواع انحصارطلبی==
انحصارطلبی محدوده خاصی را شامل نمی‌شود و منحصر به حوزه‌ای نیست بلکه همه ابعاد [[زندگی]] [[بشر]] را دربر می‌گیرد. در اینجا به برخی از حوزه‌های انحصارطلبی اشاره می‌شود:
انحصارطلبی محدوده خاصی را شامل نمی‌شود و منحصر به حوزه‌ای نیست بلکه همه ابعاد [[زندگی]] [[بشر]] را دربر می‌گیرد. در اینجا به برخی از حوزه‌های انحصارطلبی اشاره می‌شود:


۱. '''انحصار [[اخلاقی]]''': در حوزه [[اخلاق]]، [[روحیه]] انحصارطلبی موجب می‌شود که [[انسان]] همه چیز را برای خود بخواهد و نسبت به دیگران [[بخل]] و [[حسادت]] ورزد. در [[روان‌شناسی]] [[شخصیت]]، می‌توان افرادی را [[شناسایی]] کرد که دارای چنین شخصیتی هستند و علاقه شدید دارند تا همه چیز را در اختیار خود بگیرند. در روان‌شناسی [[اجتماعی]] این روحیه به شکل مانع شدن از داشتن بروز و ظهور می‌کند. یعنی شخص اگر نمی‌خواهد دیگران از داشته‌هایش [[سود]] برند، بلکه مانع می‌شود تا دیگران به چیزی که او دارد یا همانند آن دست یابند. از این‌رو مانع از [[تسلط]] و [[تصرف]] دیگران می‌شود.
۱. '''انحصار [[اخلاقی]]''': در حوزه [[اخلاق]]، روحیه انحصارطلبی موجب می‌شود که [[انسان]] همه چیز را برای خود بخواهد و نسبت به دیگران [[بخل]] و [[حسادت]] ورزد. در روان‌شناسی [[شخصیت]]، می‌توان افرادی را [[شناسایی]] کرد که دارای چنین شخصیتی هستند و علاقه شدید دارند تا همه چیز را در اختیار خود بگیرند. در روان‌شناسی [[اجتماعی]] این روحیه به شکل مانع شدن از داشتن بروز و ظهور می‌کند. یعنی شخص اگر نمی‌خواهد دیگران از داشته‌هایش سود برند، بلکه مانع می‌شود تا دیگران به چیزی که او دارد یا همانند آن دست یابند. از این‌رو مانع از [[تسلط]] و تصرف دیگران می‌شود.


[[حسادت]] گاهی درونی است و گاه بروز و ظهور بیرونی دارد و به شکل [[رفتار اجتماعی]] در می‌آید. در این صورت است که حسادت که نوعی [[انحصارطلبی]] است، موجب می‌شود تا شخص مانع از تحقق چیزی در دیگری شود یا اگر وجود داشته باشد با ایجاد علل و عوامل، آن را حذف کند. این حذف حتی به حذف فیزیکی افرادی می‌انجامد که تلاش می‌کنند تا به [[فضیلت]] و چیزی دست یابند.
[[حسادت]] گاهی درونی است و گاه بروز و ظهور بیرونی دارد و به شکل رفتار اجتماعی در می‌آید. در این صورت است که حسادت که نوعی [[انحصارطلبی]] است، موجب می‌شود تا شخص مانع از تحقق چیزی در دیگری شود یا اگر وجود داشته باشد با ایجاد علل و عوامل، آن را حذف کند. این حذف حتی به حذف فیزیکی افرادی می‌انجامد که تلاش می‌کنند تا به [[فضیلت]] و چیزی دست یابند.


از دیگر مصادیق [[انحصار]] [[اخلاقی]] می‌توان به [[ضیق صدر]] و تنگ‌دلی افراد اشاره کرد. به این معنا که [[دوست]] نمی‌دارد دیگری چیزی را در [[اختیار]] داشته باشد که او در اختیار دارد. از این روست که گرفتار ضیق صدر در برابر [[شرح صدر]] است و نه تنها کمکی به دیگران برای کسب فضلیت یا چیزی نمی‌کند، بلکه مانع می‌شود تا افراد دیگر به آن دست یابند و اگر کسی به آنها دست یابد از نظر [[روحی]] تحت فشار شدید قرار می‌گیرد و گویی سینه‌اش تنگ شده و روحیه‌اش را از دست می‌دهد.
از دیگر مصادیق انحصار [[اخلاقی]] می‌توان به [[ضیق صدر]] و تنگ‌دلی افراد اشاره کرد. به این معنا که [[دوست]] نمی‌دارد دیگری چیزی را در [[اختیار]] داشته باشد که او در اختیار دارد. از این روست که گرفتار ضیق صدر در برابر [[شرح صدر]] است و نه تنها کمکی به دیگران برای کسب فضلیت یا چیزی نمی‌کند، بلکه مانع می‌شود تا افراد دیگر به آن دست یابند و اگر کسی به آنها دست یابد از نظر [[روحی]] تحت فشار شدید قرار می‌گیرد و گویی سینه‌اش تنگ شده و روحیه‌اش را از دست می‌دهد.


[[قرآن]] بیان می‌کند که [[برادران یوسف]]{{ع}} از چنین [[روحیه]] انحصارطلبی نسبت به [[محبت]] [[والدین]] برخوردار بودند. [[برادران حضرت یوسف]]{{ع}} تلاش داشتند تا توجه و محبت [[حضرت یعقوب]]{{ع}} را منحصر در خود کنند و [[حضرت یوسف]]{{ع}} را از محبت و توجه پدر [[محروم]] سازند<ref>سوره یوسف، آیه ۹.</ref>. این روحیه که برخاسته از [[حس]] حسادت و انحصارطلبی است حتی موجب شده تا برای حذف [[برادر]] به شکل [[قتل]] یا فروش و [[بردگی]] [[اقدام]] کنند که کردند<ref>{{متن قرآن|إِذْ قَالُواْ لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ * اقْتُلُواْ يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُواْ مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ * قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ لاَ تَقْتُلُواْ يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ}} «(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی)‌اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوست‌داشتنی‌ترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بی‌گمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است * یوسف را بکشید یا به سرزمینی (دور) بیفکنید تا پدرتان تنها به شما روی آورد و پس از آن (خطا) گروهی شایسته باشید * گوینده‌ای از آنان گفت: اگر می‌خواهید کاری بکنید یوسف را نکشید، او را در ژرفگاه چاه بیندازید تا کاروانی وی را بردارد» سوره یوسف، آیه ۸-۱۰ و آیات دیگر.</ref>.
[[قرآن]] بیان می‌کند که [[برادران یوسف]]{{ع}} از چنین [[روحیه]] انحصارطلبی نسبت به [[محبت]] [[والدین]] برخوردار بودند. برادران حضرت یوسف{{ع}} تلاش داشتند تا توجه و محبت [[حضرت یعقوب]]{{ع}} را منحصر در خود کنند و [[حضرت یوسف]]{{ع}} را از محبت و توجه پدر [[محروم]] سازند<ref>سوره یوسف، آیه ۹.</ref>. این روحیه که برخاسته از [[حس]] حسادت و انحصارطلبی است حتی موجب شده تا برای حذف [[برادر]] به شکل [[قتل]] یا فروش و [[بردگی]] [[اقدام]] کنند که کردند<ref>{{متن قرآن|إِذْ قَالُواْ لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ * اقْتُلُواْ يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُواْ مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ * قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ لاَ تَقْتُلُواْ يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ}} «(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی)‌اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوست‌داشتنی‌ترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بی‌گمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است * یوسف را بکشید یا به سرزمینی (دور) بیفکنید تا پدرتان تنها به شما روی آورد و پس از آن (خطا) گروهی شایسته باشید * گوینده‌ای از آنان گفت: اگر می‌خواهید کاری بکنید یوسف را نکشید، او را در ژرفگاه چاه بیندازید تا کاروانی وی را بردارد» سوره یوسف، آیه ۸-۱۰ و آیات دیگر.</ref>.


در روایتی از [[امام سجاد]]{{ع}} آمده که [[حضرت یعقوب]] در آغاز به همه [[فرزندان]] خود‌ به‌طور یکسان [[محبت]] می‌ورزید و چون [[حضرت یوسف]]{{ع}} [[سجده]] [[خورشید و ماه]] و ۱۱ [[ستاره]] را در [[خواب]] دید و آن را برای پدر باز گفت، حضرت یعقوب{{ع}} از او خواست که خواب خود را برای برادرانش بازگو نکند؛ اما حضرت یوسف{{ع}} خواب خود را برای [[برادران]] باز گفت و آنان [[حسادت]] ورزیدند<ref>المیزان، ج ۱۱، ص۹۶.</ref> و چون حضرت یعقوب{{ع}} چنین دید نسبت به یوسف{{ع}} دلسوزتر شد، ازاین رو برادران گفتند: یوسف را بکشید یا به جایی دور از چشم پدر منتقل کنید تا پدر فقط به ما محبت کند<ref>نورالثقلین، ج۲، ص۴۱۲.</ref>.
در روایتی از [[امام سجاد]]{{ع}} آمده که [[حضرت یعقوب]] در آغاز به همه [[فرزندان]] خود‌ به‌طور یکسان [[محبت]] می‌ورزید و چون [[حضرت یوسف]]{{ع}} [[سجده]] [[خورشید و ماه]] و ۱۱ [[ستاره]] را در [[خواب]] دید و آن را برای پدر باز گفت، حضرت یعقوب{{ع}} از او خواست که خواب خود را برای برادرانش بازگو نکند؛ اما حضرت یوسف{{ع}} خواب خود را برای [[برادران]] باز گفت و آنان [[حسادت]] ورزیدند<ref>المیزان، ج ۱۱، ص۹۶.</ref> و چون حضرت یعقوب{{ع}} چنین دید نسبت به یوسف{{ع}} دلسوزتر شد، ازاین رو برادران گفتند: یوسف را بکشید یا به جایی دور از چشم پدر منتقل کنید تا پدر فقط به ما محبت کند<ref>نورالثقلین، ج۲، ص۴۱۲.</ref>.


۲. '''[[انحصار]] [[دینی]] و مذهبی''': یکی دیگر از اقسام [[انحصارطلبی]]، انحصار در حوزه دینی است که دارای تنوع بسیاری است. از جمله این اشکال متنوع می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
۲. '''انحصار [[دینی]] و مذهبی''': یکی دیگر از اقسام [[انحصارطلبی]]، انحصار در حوزه دینی است که دارای تنوع بسیاری است. از جمله این اشکال متنوع می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
# انحصار در [[هدایت]]: [[انحصارطلبان]] دینی بر این [[اعتقاد]] هستند که هدایت تنها در [[اختیار]] آنان است و دیگران بویی از هدایت نبرده‌اند. از جمله این گروه‌ها که [[قرآن]] به آن اشاره کرده است [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] هستند که مدعی هستند هدایت در اختیار آنان است. همچنین [[اهل کتاب]] ادعا می‌کنند که اگر در پی هدایت هستید از [[اسلام]] دست کشیده [[یهودی]] یا [[نصاری]] باشید: {{متن قرآن|وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درست‌آیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.</ref> و منظور این است که [[دین خدا]] تنها از راه آنان باید مطالبه شود و نبوت‌ به‌طور انحصاری نزد آنان است<ref>التبیان، ج ۱، ص۴۸۷.</ref> و آنان نمی‌خواهند [[پیامبر]] دیگری بیاید و کتاب دیگری بر [[مؤمنان]] نازل شود، چون [[انحصار]] وجود کتاب از دست آنان خارج می‌شود، حال آنکه کسی داشتن [[کتاب الهی]] را به آنان منحصر نکرده بود.
# انحصار در [[هدایت]]: انحصارطلبان دینی بر این [[اعتقاد]] هستند که هدایت تنها در [[اختیار]] آنان است و دیگران بویی از هدایت نبرده‌اند. از جمله این گروه‌ها که [[قرآن]] به آن اشاره کرده است [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] هستند که مدعی هستند هدایت در اختیار آنان است. همچنین [[اهل کتاب]] ادعا می‌کنند که اگر در پی هدایت هستید از [[اسلام]] دست کشیده [[یهودی]] یا [[نصاری]] باشید: {{متن قرآن|وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درست‌آیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.</ref> و منظور این است که [[دین خدا]] تنها از راه آنان باید مطالبه شود و نبوت‌ به‌طور انحصاری نزد آنان است<ref>التبیان، ج ۱، ص۴۸۷.</ref> و آنان نمی‌خواهند [[پیامبر]] دیگری بیاید و کتاب دیگری بر [[مؤمنان]] نازل شود، چون انحصار وجود کتاب از دست آنان خارج می‌شود، حال آنکه کسی داشتن [[کتاب الهی]] را به آنان منحصر نکرده بود.
# انحصار در [[حقانیت]]: از دیگر مصادیق انحصار [[دینی]] انحصار در حقانیت است. به این معنا که حقانیت را منحصر در یک [[شریعت]] یا [[مذهب]] دانسته و بقیه را [[باطل]] و [[گمراه]] می‌شمارند. البته این انحصار در حقانیت اگر در مرتبه حرف و سخن باشد هیچ اشکالی ندارد اما اگر به عمل کشیده شود موجب [[رفتار]] تکفیری‌ها می‌شود که [[قتل]] دیگر [[پیروان]] [[شرایع]] و [[مذاهب]] را مجاز می‌شمارند. در [[آیات قرآن]] بیان شده که [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] حقانیت در [[دین]] را منحصر به مذهب و شریعت خویش می‌دانستند و دیگران را باطل و گمراه می‌شمردند<ref>{{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ}} «و یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ بر حق نیستند و مسیحیان گفتند: یهودیان هیچ بر حق نیستند با آنکه (همه) آنان کتاب (آسمانی) را می‌خوانند، کسانی که چیزی نمی‌دانند (نیز) همانند گفتار آنان را گفتند؛ باری، خداوند میان آنها در آنچه اختلاف می‌داشتند، روز رستخیز داوری خواهد کرد» سوره بقره، آیه ۱۱۳.</ref>. از [[آیه]] ۷۵ [[سوره آل عمران]] به دست می‌اید که مسیحیان و یهودیان با ادعای انحصار در حقانیت، مجوزی برای خود صادر کردند تا نه تنها دیگران را از [[حقوق]] خودشان منع کنند، بلکه حتی بتوانند [[حقوق دیگران]] را [[غضب]] نمایند مالشان را بدزدند و در [[امانت]] [[خیانت]] کنند. همچنین از [[آیات]] ۵۱ تا ۵۴ [[سوره نساء]] می‌فرماید که وجود این روحیّه [[انحصارطلبی]] در [[یهود]] تا آنجا پیش می‌رود که همه [[منافع]] [[مادّی]] و [[معنوی]] را به خود اختصاص می‌دهند.
# انحصار در [[حقانیت]]: از دیگر مصادیق انحصار [[دینی]] انحصار در حقانیت است. به این معنا که حقانیت را منحصر در یک [[شریعت]] یا [[مذهب]] دانسته و بقیه را [[باطل]] و [[گمراه]] می‌شمارند. البته این انحصار در حقانیت اگر در مرتبه حرف و سخن باشد هیچ اشکالی ندارد اما اگر به عمل کشیده شود موجب [[رفتار]] تکفیری‌ها می‌شود که [[قتل]] دیگر [[پیروان]] [[شرایع]] و [[مذاهب]] را مجاز می‌شمارند. در [[آیات قرآن]] بیان شده که [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] حقانیت در [[دین]] را منحصر به مذهب و شریعت خویش می‌دانستند و دیگران را باطل و گمراه می‌شمردند<ref>{{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ}} «و یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ بر حق نیستند و مسیحیان گفتند: یهودیان هیچ بر حق نیستند با آنکه (همه) آنان کتاب (آسمانی) را می‌خوانند، کسانی که چیزی نمی‌دانند (نیز) همانند گفتار آنان را گفتند؛ باری، خداوند میان آنها در آنچه اختلاف می‌داشتند، روز رستخیز داوری خواهد کرد» سوره بقره، آیه ۱۱۳.</ref>. از [[آیه]] ۷۵ [[سوره آل عمران]] به دست می‌اید که مسیحیان و یهودیان با ادعای انحصار در حقانیت، مجوزی برای خود صادر کردند تا نه تنها دیگران را از [[حقوق]] خودشان منع کنند، بلکه حتی بتوانند [[حقوق دیگران]] را [[غضب]] نمایند مالشان را بدزدند و در [[امانت]] [[خیانت]] کنند. همچنین از [[آیات]] ۵۱ تا ۵۴ [[سوره نساء]] می‌فرماید که وجود این روحیّه [[انحصارطلبی]] در [[یهود]] تا آنجا پیش می‌رود که همه [[منافع]] [[مادّی]] و [[معنوی]] را به خود اختصاص می‌دهند.
# [[انحصار]] در [[کتاب الهی]]: [[یهودیان]] کتاب الهی را منحصر به [[تورات]]، و [[مسیحیان]] آن را محدود به تورات و [[انجیل]] دانسته‌اند؛ این گونه است که کتاب [[قرآن]] را از جمله [[کتب الهی]] و آسمانی نمی‌دانند و بر همین اساس با دیگران تعامل می‌کنند و [[حقوق دیگران]] را تضییع می‌کنند<ref>{{متن قرآن|وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}} «و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس می‌دهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان می‌گویند: درباره بی‌سوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ می‌بندند با آنکه خود می‌دانند» سوره آل عمران، آیه ۷۵.</ref>. [[انحصارطلبان]] در این حوزه [[دوست]] ندارند [[پیامبر]] دیگری بیاید و کتاب دیگری بر [[مؤمنان]] نازل شود، چون انحصار وجود کتاب از دست آنان خارج می‌شود، حال آن‌که کسی داشتن کتاب الهی را به آنان منحصر نکرده بود ولی آنان چنین دوست داشتند و می‌خواستند و همین [[روحیه]] موجب شد تا به [[انکار]] کتب الهی دیگر از جمله قرآن بپردازند و [[اسلام]] و [[پیامبری]] محمد{{صل}} را نپذیرند.
# انحصار در کتاب الهی: [[یهودیان]] کتاب الهی را منحصر به [[تورات]]، و [[مسیحیان]] آن را محدود به تورات و [[انجیل]] دانسته‌اند؛ این گونه است که کتاب [[قرآن]] را از جمله [[کتب الهی]] و آسمانی نمی‌دانند و بر همین اساس با دیگران تعامل می‌کنند و [[حقوق دیگران]] را تضییع می‌کنند<ref>{{متن قرآن|وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}} «و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس می‌دهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان می‌گویند: درباره بی‌سوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ می‌بندند با آنکه خود می‌دانند» سوره آل عمران، آیه ۷۵.</ref>. [[انحصارطلبان]] در این حوزه [[دوست]] ندارند [[پیامبر]] دیگری بیاید و کتاب دیگری بر [[مؤمنان]] نازل شود، چون انحصار وجود کتاب از دست آنان خارج می‌شود، حال آن‌که کسی داشتن کتاب الهی را به آنان منحصر نکرده بود ولی آنان چنین دوست داشتند و می‌خواستند و همین [[روحیه]] موجب شد تا به [[انکار]] کتب الهی دیگر از جمله قرآن بپردازند و [[اسلام]] و [[پیامبری]] محمد{{صل}} را نپذیرند.
# انحصار در سرای [[آخرت]] و [[بهشت]]: همچنانکه آنان در امور پیشین مدعی انحصار شدند، بهشت و سرای آخرت را هم منحصر به [[پیروان]] خود دانسته و دیگران را [[اهل دوزخ]] شمرده‌اند<ref>سوره بقره، آیه ۱۱۱.</ref>.
# انحصار در سرای [[آخرت]] و [[بهشت]]: همچنانکه آنان در امور پیشین مدعی انحصار شدند، بهشت و سرای آخرت را هم منحصر به [[پیروان]] خود دانسته و دیگران را [[اهل دوزخ]] شمرده‌اند<ref>سوره بقره، آیه ۱۱۱.</ref>.
# انحصار [[دوستی خدا]]: از دیگر اشکال انحصار مذهبی و [[دینی]] می‌توان به ادعای انحصار [[محبت]] [[خداوند]] و [[دوستی]] او نسبت به [[یهودیان]] اشاره کرد<ref>{{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}} «بگو: ای یهودیان! اگر می‌پندارید که از میان مردم، تنها شما دوستان خداوندید اگر راست می‌گویید آرزوی مرگ کنید» سوره جمعه، آیه ۶.</ref>.
# انحصار [[دوستی خدا]]: از دیگر اشکال انحصار مذهبی و [[دینی]] می‌توان به ادعای انحصار [[محبت]] [[خداوند]] و [[دوستی]] او نسبت به [[یهودیان]] اشاره کرد<ref>{{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}} «بگو: ای یهودیان! اگر می‌پندارید که از میان مردم، تنها شما دوستان خداوندید اگر راست می‌گویید آرزوی مرگ کنید» سوره جمعه، آیه ۶.</ref>.
# [[انحصار]] در [[قانونگذاری]]: یکی دیگر از مصادیق انحصار [[دینی]]، انحصار در قانونگذاری است که [[فرعون]] خود را [[برتر]] از دیگران دانسته و مدعی بود که او چون بر [[هدایت]] و [[حقانیت]] است باید قانونگذاری کند. اینکه فرعون می‌گوید من [[رب]] اعلای شمایم به خاطر این است او خود را [[پروردگار]] این ناحیه از [[جهان]] و [[مردم]] آن می‌داند و جز خود کسی را نمی‌بیند که [[مسئولیت]] قانونگذاری و [[مجازات]] و [[سود]] و [[زیان]] برای مردم را در [[اختیار]] و انحصار داشته باشد<ref>{{متن قرآن|فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى}} «و گفت: من پروردگار برتر شمایم،» سوره نازعات، آیه ۲۴.</ref>.
# انحصار در قانونگذاری: یکی دیگر از مصادیق انحصار [[دینی]]، انحصار در قانونگذاری است که [[فرعون]] خود را [[برتر]] از دیگران دانسته و مدعی بود که او چون بر [[هدایت]] و [[حقانیت]] است باید قانونگذاری کند. اینکه فرعون می‌گوید من [[رب]] اعلای شمایم به خاطر این است او خود را [[پروردگار]] این ناحیه از [[جهان]] و [[مردم]] آن می‌داند و جز خود کسی را نمی‌بیند که [[مسئولیت]] قانونگذاری و [[مجازات]] و [[سود]] و [[زیان]] برای مردم را در [[اختیار]] و انحصار داشته باشد<ref>{{متن قرآن|فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى}} «و گفت: من پروردگار برتر شمایم،» سوره نازعات، آیه ۲۴.</ref>.


۳. '''انحصار [[سیاسی]]''': افرادی چون فرعون بر این [[روحیه]] هستند که [[حاکمیت سیاسی]] مردم در اختیار اوست و او صرفاً مجاز است که [[قدرت سیاسی]] را در اختیار داشته باشد و [[کشور]] [[ملک]] طلق اوست<ref>{{متن قرآن|وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَفَلَا تُبْصِرُونَ}} «و فرعون در میان قوم خود بانگ برداشت و گفت: ای قوم من! آیا پادشاهی مصر از آن من نیست در حالی که این جویبارها از زیر (کاخ) من روان است؟ آیا نمی‌بینید؟» سوره زخرف، آیه ۵۱.</ref>.
۳. '''انحصار [[سیاسی]]''': افرادی چون فرعون بر این [[روحیه]] هستند که [[حاکمیت سیاسی]] مردم در اختیار اوست و او صرفاً مجاز است که [[قدرت سیاسی]] را در اختیار داشته باشد و [[کشور]] [[ملک]] طلق اوست<ref>{{متن قرآن|وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَفَلَا تُبْصِرُونَ}} «و فرعون در میان قوم خود بانگ برداشت و گفت: ای قوم من! آیا پادشاهی مصر از آن من نیست در حالی که این جویبارها از زیر (کاخ) من روان است؟ آیا نمی‌بینید؟» سوره زخرف، آیه ۵۱.</ref>.
خط ۱۶۱: خط ۱۶۰:
البته [[خداوند]] گزارش می‌کند که [[فرعون]] و [[فرعونیان]] نیز این گونه بودند و در مقابل [[حضرت موسی]]{{ع}} می‌گفتند که او [[شایسته]] مناصب اجتماعی یا [[الهی]] نیست. جالب این است که در [[زمان پیامبر]]{{صل}} عده‌ای بر این باور بودند که اگر [[پیامبری]] باید تعیین شود باید نصیب دو فرد [[ثروتمند]] [[مکه]] و [[طائف]] می‌شد و [[پیامبر]]{{صل}} شایسته این مقام نیست.{{متن قرآن|وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ}} «و گفتند: چرا این [[قرآن]] بر مردی سترگ از این دو [[شهر]] ([[مکّه]] و طائف) فرو فرستاده نشد؟»<ref>سوره زخرف، آیه ۳۱.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[انحصارطلبی و ویژه‌خواری علل و آثار آن (مقاله)|انحصارطلبی و ویژه‌خواری علل و آثار آن]].</ref>
البته [[خداوند]] گزارش می‌کند که [[فرعون]] و [[فرعونیان]] نیز این گونه بودند و در مقابل [[حضرت موسی]]{{ع}} می‌گفتند که او [[شایسته]] مناصب اجتماعی یا [[الهی]] نیست. جالب این است که در [[زمان پیامبر]]{{صل}} عده‌ای بر این باور بودند که اگر [[پیامبری]] باید تعیین شود باید نصیب دو فرد [[ثروتمند]] [[مکه]] و [[طائف]] می‌شد و [[پیامبر]]{{صل}} شایسته این مقام نیست.{{متن قرآن|وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ}} «و گفتند: چرا این [[قرآن]] بر مردی سترگ از این دو [[شهر]] ([[مکّه]] و طائف) فرو فرستاده نشد؟»<ref>سوره زخرف، آیه ۳۱.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[انحصارطلبی و ویژه‌خواری علل و آثار آن (مقاله)|انحصارطلبی و ویژه‌خواری علل و آثار آن]].</ref>


==عوامل و آثار انحصارطلبی==
==جستارهای وابسته==
با توجه به آنچه گذشت معلوم شد که عوامل چندی در ایجاد چنین روحیه در افراد موثر است؛ ریشه انحصارطلبی [[خودبرتربینی]]، [[اشرافیت]]، [[استکبار]] و تکبر، غرور [[باطل]]، [[جهالت]] و مانند آن است. در همین [[آیات]] به خوبی روشن شده که چگونه جهالت و خودبرتربینی و اشرافیت و مانند آن موجب شده که برخی [[حقوقی]] انحصاری برای خود قائل شوند و دیگران را از [[حقوق]] خود محروم سازند و بر آنان [[ظلم و ستم]] روا دارند.
* [[انحصارطلبی]]
 
آثاری که در این [[آیات]] بیان شده به خوبی نشان می‌دهد که [[انحصار]]، محدودیت‌هایی برای دیگران ایجاد می‌کند و [[آزادی]] عمل و [[فکر و عقیده]] را از دیگران سلب می‌کند و [[اقتصاد]] افراد و [[جامعه]] را با آسیب و اختلال جدی مواجه می‌سازد.
 
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} با اشاره به [[ویژه‌خواری]] که نوعی انحصار در [[قدرت]] و [[ثروت]] است نشان می‌دهد که چگونه این انحصارطلبی‌ها جامعه و افراد آن را از کمال دور ساخته و به [[تباهی]] می‌کشاند.
 
آن حضرت در سخنی به برخی آثار ویژه‌خواری و [[انحصارطلبی]] اشاره کرده و نشان می‌دهد که این [[عمل زشت]] و مجرمانه و [[گناه]] و [[ظلم]] تنها به حوزه [[اقتصادی]] محدود نخواهد شد، بلکه دیگر حوزه‌های [[زندگی]] فرد و جامعه را به شدت تحت تاثیر آثار زیانبار و مخرب قرار خواهد داد. ایشان می‌فرماید: {{متن حدیث|الاِستِئثارُ يوجِبُ الحَسَدَ، وَ الحَسَدُ يوجِبُ البِغضَةَ، وَ البِغضَةُ توجِبُ الاِختِلافَ، وَ الاِختِلافُ يوجِبُ الفُرقَةَ، وَ الفُرقَةُ توجِبُ الضَّعفَ، وَ الضَّعفُ يوجِبُ الذُّلَّ، وَ الذُّلُ يوجِبُ زَوالَ الدَّولَةِ وَ ذَهابَ النِّعمَةِ}}؛ ویژه‌خواری و انحصارطلبی، [[حسادت]] می‌‌آورد و حسادت، [[دشمنی]] و دشمنی، [[اختلاف]] و اختلاف، پراکندگی و پراکندگی، [[ضعف]] و ضعف، [[زبونی]] و زبونی، زوال [[دولت]] و از میان رفتن [[نعمت]]<ref>شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج ۲۰ ص۳۴۵ ح ۹۶۱.</ref>.
 
از نظر امیرمؤمنان علی{{ع}} خود ویژه‌خوار پیش از [[مردم]] به [[هلاکت]] و تباهی خواهد افتاد؛ زیرا اگر مردم دنیای خود را از دست می‌دهند، ویژه‌خوار [[آخرت]] خویش را به [[بهایی]] اندک فروخته و هلاکت [[ابدی]] را برای خود رقم زده است. آن حضرت می‌فرماید: {{متن حدیث|مَن يَستَأثِر مِنَ الأَموالِ يَهلِك}}؛ هر که در اموالْ انحصارطلبی کند، نابود می‌‌شود<ref>بحارالأنوار، ج ۷۸ ص۵۶ ح ۱۱۸.</ref>.
 
آن حضرت{{ع}} در فرمانش به [[مالک اشتر]] نیز می‌فرماید: از انحصارطلبی در آنچه مردم در آن برابرند و [[غفلت]] از آنچه در حوزه [[مسئولیت]] تو قرار دارد و در برابر دیدگان مردم روشن است، بپرهیز؛ زیرا تو، به خاطر دیگران مؤاخذه‌خواهی شد و بزودی پرده‌های امور از برابر دیدگانت کنار خواهد رفت و داد ستمدیده از تو گرفته خواهد شد<ref>نهج البلاغة: نامه ۵۳.</ref>.
 
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} درباره [[انحصارطلبی]] [[عثمان]] و [[ویژه‌خواری]] وی که نابودی دولتش را نیز به دنبال داشت می‌فرماید: او انحصارطلبی کرد و بد انحصارطلبی کرد. شما نیز ناشکیبی کردید و بد ناشکیبی کردید (هر دو از حد گذراندید) و [[خداوند]] را در‌باره [[انحصارطلب]] و ناشکیب، حُکمی است [[قطعی]] که در [[آینده]] یا [[قیامت]]، تحقّق خواهد یافت<ref>نهج البلاغة، خطبه ۳۰.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[انحصارطلبی و ویژه‌خواری علل و آثار آن (مقاله)|انحصارطلبی و ویژه‌خواری علل و آثار آن]].</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۲۱۸٬۳۳۱

ویرایش