|
|
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{ویرایش غیرنهایی}}
| | #تغییر_مسیر [[عبدالله بن زبعری سهمی]] |
| {{نبوت}}
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ابن زبعری در قرآن]] | [[ابن زبعری در تاریخ اسلامی]]</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| | |
| ==مقدمه==
| |
| وی از شعرای بنام [[عصر جاهلی]] بود، و برخی او را بدیعگویترین شاعر [[مکّه]] دانستهاند؛ هر چند برخی دیگر، چون [[زبیر بن بکار]]، چنین باوری ندارند.<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۶.</ref> وی اشعاری در [[ستایش]] و [[سرزنش]] افراد و [[اقوام]] داشت و همین امر، گاه او یا قومش را دچار مشکل میکرد؛ چنانکه شعرش در [[ستودن]] [[هاشم بن عبدمناف]] و [[اطعام]] او در خشکسالی، [[حسادت]] [[امیة بن عبدشمس]] را برانگیخت و نزاعی را پیش آورد و نیز هجوی که درباره [[بنی قصی بن کلاب]] سرود، برای او درد سر آفرید <ref> الطبقات، ج ۱، ص ۶۲.</ref>. اشعار وی گاه مایه [[صلح]] و مانع انتقامجویی نیز میشد؛<ref> المنمّق، ص ۱۹۶ و ۱۹۷.</ref> به هر روی، سرودههای ابنزبعری درباره [[تاریخ]] [[جاهلیّت]]، از مستندات مورّخان است<ref> سیره ابنهشام، ج ۳، ص ۱۳۶ به بعد؛ البدایة و النهایه، ج ۸، ص ۱۷۹ به بعد.</ref>. شعرهای او گاهی در محاورهها نیز به کار میآمد؛ چنانکه [[یزید]]، پس از [[واقعه کربلا]]، بهشعری از وی در بزرگی شیوخ مکّه و [[قریش]] استناد کرد: {{عربی{"ليت اشياخي ببدر شهدوا"}}.<ref>البدایة و النهایه، ج ۸، ص ۱۷۹.</ref> اینکه ابنزبعری در جاهلیّت از چه موقعیّتی برخوردار بوده، در تاریخ روشن نیست. فقط گفتهاند که در "حِلْفُ المُطَیّبین" شرکت داشت و همیشه پایبندی خود را به آن نشان میداد <ref> المنمّق، ص۵۰ و ۵۱؛ سیره ابنهشام، ج۳، ص ۲۷۸.</ref>.
| |
| | |
| با [[ظهور اسلام]] و آغاز [[دعوت]] آشکار [[پیامبر]]{{صل}} او در شمار [[دشمنان اسلام]] قرار گرفت و با [[شعر]] و [[شمشیر]] با [[اسلام]] و [[مسلمانان]] به [[ستیز]] برخاست.<ref>المنمّق، ص ۵۰ و ۵۱.</ref> گفتهاند: او یکی از سه [[شاعری]] است که پیامبر{{صل}} را در مکّه هجو کرده است.<ref>الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۴.</ref> وی در بازداری دیگران از [[گرایش]] به اسلام نیز میکوشید؛<ref> سیره ابنهشام، ج ۳، ص ۲۷۸.</ref> ازاینرو برخی او را از بزرگترین دشمنان اسلام شمردهاند.<ref>البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۲۴۷.</ref>
| |
| | |
| [[نقل]] است که گاهی از طرف سران قریش مورد [[بیمهری]] قرار میگرفت؛ چنانکه وقتی خواست به [[دارالندوه]] درآید تا [[مشورت]] بنیقصی را بشنود، مانعش شدند؛ بدین روی، شعری در [[نکوهش]] و هجو آنان بر در دارالندوه نوشت که آزارش را در پی داشت و در نهایت به ناچار در [[ستایش]] آنان نیز اشعاری سرود.<ref>المنمّق، ص ۳۴۳ و ۳۴۴.</ref> ابنزبعری تا سال [[فتح مکّه]] (۸ [[هجری]]) در [[سپاه مشرکان]] بود و در تقویت آنان و [[تضعیف]] [[سپاه اسلام]] [[شعر]] میگفت. پس از [[جنگ بدر]]، برای کشتهشدگان [[قریش]] مرثیهای خواند که [[مشرکان]] را به [[تدارک]] نیرو و انتقامجویی برانگیخت و حتّی با سه تن دیگر [[مأموریت]] یافت تا دیگر تیرههای اطراف [[مکّه]] را نیز به [[مبارزه]] با [[مسلمانان]] فراخواند.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۲۰۱.</ref> در [[جنگ احد]] نیز شرکت کرد و [[مسلمانی]] را کشت <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۰۲.</ref> و پس از [[پیروزی]] قریش، با اظهار [[خشنودی]] از کشته شدن بعضی مسلمانان چون [[حمزه]]، اشعاری سرود که البتّه از طرف [[حسان بن ثابت]] بیپاسخ نماند <ref>سیره ابنهشام، ج ۳، ص ۱۳۶ و ۱۳۷.</ref>. وی در [[جنگ احزاب]] نیز حضور داشت و پس از دیدن محاصره [[مدینه]]، به وجد آمد و قصیدهای در ستایش سران [[احزاب]] و [[خوشحالی]] از پایان کار مسلمانان سرود؛ امّا پس از پیروزی مسلمانان و [[شکست]] مشرکان، وی آن را مرهون [[خندق]] دانسته، گفت: اگر خندق نبود، از مسلمانان جز کشتههایی برای پرندگان بیابان و گرگها چیزی باقی نمیماند.<ref>سیره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۵۷ و ۲۵۸.</ref> ابنزبعری در سال فتح مکّه، به اتفاق [[هبیرة بن ابیوهب مخزومی]] به [[نجران]] گریخت <ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۶۲؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۶.</ref> و به نجرانیان درباره خطر [[حمله]] [[پیامبر]]{{صل}} به آنجا هشدار داد.<ref> المغازی، ج ۲، ص ۸۴۷.</ref> وی مدّتی در آنجا اقامت گزید تا حسان بن ثابت، شاعر [[مسلمان]]، در یک [[بیت]] پیامی بدین مضمون برای او فرستاد: مردمی را که [[دشمنی]] با آنان، تو را به [[زندگی]] سخت در نجران واداشت، از دست مده <ref> الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۷.</ref> و بدین طریق از او خواست تا [[اسلام]] آورد. گویی وی پس از دریافت [[نامه]]، در همین سال اسلام آورد و در [[امان]] [[پیامبر]]{{صل}} قرار گرفت<ref> الاغانی، ج ۱۵، ص ۱۷۴؛ الاصابه، ج ۴، ص ۷۶.</ref> و با اظهار [[پشیمانی]] از گذشته، در ضمن اشعاری، انگیزههای [[مخالفت]] خود را با پیامبر، قساوتِ [[قلب]] و [[پیروی از هوای نفس]] و [[شیطان]] برشمرد <ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۷.</ref>. از وی جملههایی هنگام [[پذیرش اسلام]] [[نقل]] شده که از پشیمانی او حکایت دارد.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۸۴۷ و ۸۴۸.</ref> او پس از [[مسلمانی]]، در حوادث بعدی با پیامبر{{صل}} بود.<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۸.</ref> پس از آن، اطلاعی از او در دست نیست؛ ولی گویا [[خلافت عمر]] را [[درک]] کرد. از ابنزبعری [[فرزندی]] نماند.<ref>جمهرة انسابالعرب، ص ۱۶۵؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۲۴۰.</ref>
| |
| | |
| ==ابن زبعری در [[شان نزول]]==
| |
| # در غررالتبیان، ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ}}<ref>«و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند» سوره شعراء، آیه ۲۲۴.</ref> آمده است که مقصود از شعرا در آیه، شعرای [[مشرکان]] از جمله [[عبداللّه بن زبعری]] است که در وادیها سرگردانند<ref>غررالتبیان، ص ۳۷۶.</ref>. [[طبرسی]]، تمام این شعرا جز یک تن را از [[قریش]] دانسته که به گزاف، مدّعی بودند چون [[محمد]]{{صل}} [[سخن]] میگویند<ref>مجمعالبیان، ج ۷، ص ۳۲۵.</ref>. | |
| #{{متن قرآن|وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا}}<ref>«و بیگمان در این قرآن برای مردم از هر مثلی گوناگون آوردهایم و آدمی از هر چیزی پرخاشگرتر است» سوره کهف، آیه ۵۴.</ref> بر پایه قولی، منظور از انسانِ مجادلهگر، عبداللّه بن زبعری ذکر شده که به [[مجادله]] با پیامبر{{صل}} برمیخاست<ref>مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۱۶۷.</ref>.
| |
| # چون پیامبر [[آیات]] {{متن قرآن|إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَارِدُونَ لَوْ كَانَ هَؤُلاء آلِهَةً مَّا وَرَدُوهَا وَكُلٌّ فِيهَا خَالِدُونَ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَهُمْ فِيهَا لا يَسْمَعُونَ }}<ref>«بیگمان شما و آنچه به جای خداوند میپرستید فروزینه دوزخید؛ شما در آن در میآیید اگر اینان (به راستی) خدایان میبودند در آن (دوزخ) درنمیآمدند؛ و همه در آن جاودانند آنان را در آن خروشی است و در آنجا (سخنی دلپسند) نمیشنوند» سوره انبیاء، آیه ۹۸-۱۰۰.</ref> را بر مشرکان [[تلاوت]] کرد که در آن از [[پرستش]] غیر خدا [[نهی]] و معبودهایشان، هیزم [[آتش دوزخ]] خوانده شدهاند، ابنزبعری گفت: اگر چنین باشد، پس [[فرشتگان]]، [[مسیح]] و [[عزیر]] که [[معبود]] ما، [[نصارا]] و یهودند، هیزم دوزخند! پیامبر{{صل}} در پاسخ بدو گفت: همه آنها (جز [[خدا]]) که میپسندند معبود واقع شوند، با پرستندگانشان شیطانیاند <ref>جامعالبیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۱۲۶ و ۱۲۷.</ref>. در [[مجمعالبیان]]، تفصیلِ داستان چنین آمده است: چون [[آیات]] {{متن قرآن|إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَارِدُونَ لَوْ كَانَ هَؤُلاء آلِهَةً مَّا وَرَدُوهَا وَكُلٌّ فِيهَا خَالِدُونَ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَهُمْ فِيهَا لا يَسْمَعُونَ }}<ref>«بیگمان شما و آنچه به جای خداوند میپرستید فروزینه دوزخید؛ شما در آن در میآیید اگر اینان (به راستی) خدایان میبودند در آن (دوزخ) درنمیآمدند؛ و همه در آن جاودانند آنان را در آن خروشی است و در آنجا (سخنی دلپسند) نمیشنوند» سوره انبیاء، آیه ۹۸-۱۰۰.</ref> نازل شد، وی نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و گفت: ای [[محمد]]! آیا [[گمان]] نداری که [[عزیر]] و [[عیسی]]، مردانی [[صالح]] و [[مریم]] زنی [[نیکوکار]] بودند؟ چون پیامبر{{صل}} پاسخ مثبت داد، پرسید: اینانکه به جای خداپرستیده میشوند، آیا در [[آتش]] دوزخند؟ در پاسخ به او، [[خداوند]] [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَى أُوْلَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ}}<ref>«کسانی که برای آنان از سوی ما از پیش نیکی مقرّر است ، از آن (آتش)، برکنارند آوای آن (دوزخ) را نمیشنوند؛ و آنان در میان آنچه دلخواه آنهاست جاودانند» سوره انبیاء، آیه ۱۰۱-۱۰۲.</ref> را فرود آورد. بدین طریق، عیسی، عزیر و مریم و [[ملائکه]] که به جای خداپرستیده میشدند، در حالی که خود ناخرسند بودند، مستثنا شدند <ref>مجمعالبیان، ج ۷، ص ۱۰۲ و ۱۰۳.</ref>.
| |
| # [[قرطبی]] <ref>قرطبی، ج ۱۳، ص ۶.</ref> به [[نقل]] از ماوردی، مقصود از {{متن قرآن|الظَّالِمُونَ}} را در آیه {{متن قرآن|أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا}}<ref>«یا چرا گنجی به سوی او (از آسمان) نمیافکنند یا باغی ندارد که از (بار و بر) آن بخورد؟» سوره فرقان، آیه ۸.</ref> ابنزبعری دانسته است<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابن زبعری (مقاله)|مقاله «ابن زبعری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref>
| |
| | |
| == پرسشهای وابسته ==
| |
| | |
| == جستارهای وابسته ==
| |
| | |
| ==منابع==
| |
| *[[پرونده:000052.jpg|22px]] [[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابن زبعری (مقاله)|مقاله «ابن زبعری»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱''']]
| |
| | |
| ==پانویس==
| |
| | |
| {{پانویس2}}
| |
| | |
| [[رده:ابن زبعری]]
| |
| [[رده:مدخل]]
| |
| [[رده:اعلام]]
| |