امیرالحاج: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۵۰: خط ۵۰:
اولین کسی که مستقلاً به عنوان امیرالحاج از سوی [[پیامبر]]{{صل}} عازم [[سفر حج]] شد و [[سرپرستی]] و امارت حجاج و نیز [[ابلاغ پیام]] [[برائت از مشرکان]] را بر عهده گرفت، [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} بود. ماجرا آن‌گونه که از [[روایات شیعه]] و [[اهل سنت]] استفاده می‌شود، از این قرار بود که پیامبر{{صل}} پس از [[نزول]] آیاتی از [[سوره]] [[برائت]]، به [[ابوبکر]] [[مأموریت]] داد تا برای [[ابلاغ]] این سوره به [[مردم]] در [[سرزمین منا]]، عازم [[بیت الله الحرام]] شود. اما پس از مدتی علی بن ابی‌طالب{{ع}} را احضار فرمود و به او مأموریت داد تا به سراغ ابوبکر رفته، [[سوره]] برائت را از او دریافت نماید و خود این مأموریت را انجام دهد. [[علامه امینی]] این ماجرا را از ۷۳ تن از [[مفسران]] و [[مورخان]] اهل سنت با اختلافاتی جزئی نقل کرده است<ref>الغدیر، علامه امینی، ج۶، ص۳۳۸ – ۳۴۱.</ref>.<ref>مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه (کتاب)|محمدنامه، ص۱۴۸.</ref>
اولین کسی که مستقلاً به عنوان امیرالحاج از سوی [[پیامبر]]{{صل}} عازم [[سفر حج]] شد و [[سرپرستی]] و امارت حجاج و نیز [[ابلاغ پیام]] [[برائت از مشرکان]] را بر عهده گرفت، [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} بود. ماجرا آن‌گونه که از [[روایات شیعه]] و [[اهل سنت]] استفاده می‌شود، از این قرار بود که پیامبر{{صل}} پس از [[نزول]] آیاتی از [[سوره]] [[برائت]]، به [[ابوبکر]] [[مأموریت]] داد تا برای [[ابلاغ]] این سوره به [[مردم]] در [[سرزمین منا]]، عازم [[بیت الله الحرام]] شود. اما پس از مدتی علی بن ابی‌طالب{{ع}} را احضار فرمود و به او مأموریت داد تا به سراغ ابوبکر رفته، [[سوره]] برائت را از او دریافت نماید و خود این مأموریت را انجام دهد. [[علامه امینی]] این ماجرا را از ۷۳ تن از [[مفسران]] و [[مورخان]] اهل سنت با اختلافاتی جزئی نقل کرده است<ref>الغدیر، علامه امینی، ج۶، ص۳۳۸ – ۳۴۱.</ref>.<ref>مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه (کتاب)|محمدنامه، ص۱۴۸.</ref>


== رابطه [[منصب]] امیرالحاج با [[زیارت]] ==
== رابطه منصب امیرالحاج با [[زیارت]] ==
این برنامه، نقش [[هدایت]] [[فکری]] و [[معنوی]] حج‌گزاران را داشته و [[حکومت اسلامی]]، [[مسلمانان]] را در این مجتمع عظیم [[اسلامی]]، به حال خود رها نمی‌کرده که هر کس، هر وقت، هر کاری خواست بکند و هیچ [[نظم]] و [[نظام]] و [[مدیریت]] و [[هدایتی]] در کار نباشد. بلکه خود را ملزم به نوعی سامان بخشیدن و [[سازمان]] دادن به امور انبوه حجاج [[مسلمان]] می‌دانسته است. از این جهت، گاهی آنان که نمی‌خواستند زیر بار [[حکومت مرکزی]] بروند، یا خود در این مسأله، داعیه‌ای و نماینده‌ای داشتند، به نحوی در امر "امیرالحاج" اختلال ایجاد می‌کردند که نوعی معارضه با [[حکومت]] رسمی محسوب می‌شد. در دوران [[خلافت]] و [[زمامداری]] [[حضرت امیر]]{{ع}}، سه سال "[[عبدالله بن عباس]]" این [[مسؤولیت]] را به عهده داشت، و یک سال هم [[کارگزار]] [[حکومتی]] آن حضرت در [[مکه]]، یعنی "قُثم بن عباس" [[طیّ]] ابلاغیه‌ای از سوی [[امام]]، [[مأمور]] شد که [[حج]] را برای [[مردم]] اقامه کند<ref>{{عربی|«فاقم للناس الحجّ»}} نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه ۶۷.</ref>.
این برنامه، نقش [[هدایت]] [[فکری]] و [[معنوی]] حج‌گزاران را داشته و [[حکومت اسلامی]]، [[مسلمانان]] را در این مجتمع عظیم [[اسلامی]]، به حال خود رها نمی‌کرده که هر کس، هر وقت، هر کاری خواست بکند و هیچ [[نظم]] و [[نظام]] و [[مدیریت]] و [[هدایتی]] در کار نباشد. بلکه خود را ملزم به نوعی سامان بخشیدن و [[سازمان]] دادن به امور انبوه حجاج [[مسلمان]] می‌دانسته است. از این جهت، گاهی آنان که نمی‌خواستند زیر بار حکومت مرکزی بروند، یا خود در این مسأله، داعیه‌ای و نماینده‌ای داشتند، به نحوی در امر "امیرالحاج" اختلال ایجاد می‌کردند که نوعی معارضه با [[حکومت]] رسمی محسوب می‌شد. در دوران [[خلافت]] و [[زمامداری]] [[حضرت امیر]]{{ع}}، سه سال "[[عبدالله بن عباس]]" این [[مسؤولیت]] را به عهده داشت، و یک سال هم [[کارگزار]] [[حکومتی]] آن حضرت در [[مکه]]، یعنی "قُثم بن عباس" [[طیّ]] ابلاغیه‌ای از سوی [[امام]]، [[مأمور]] شد که [[حج]] را برای [[مردم]] اقامه کند<ref>{{عربی|«فاقم للناس الحجّ»}} نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه ۶۷.</ref>.


[[مسعودی]]، در [[تاریخ]] خود نقل می‌کند که: "در سال ۳۷هجری که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، عبدالله بن عباس را به [[نمایندگی]] خود برای [[سرپرستی]] حجاج در آن سال فرستاد، معاویه هم از آن طرف، شخص دیگری را به نامِ "[[یزید بن شجره رهاوی]]" فرستاد. این دو [[نماینده]]، بر سر مسأله امیرالحاج بودن و سرپرستی زائرانِ [[خانه خدا]]، کارشان به [[نزاع]] و [[کشمکش]] منجر شد و هیچکدام، حاضر نبود که مسؤولیت را به دیگری واگذار نماید. تا اینکه بالأخره، هر دوی آنان توافق کردند که شخص ثالثی به نام"[[شیبه بن عثمان]]" عهده‌دار این کار شود و [[امامت]] مردم را در [[نماز]]، به دوش بگیرد" <ref>مروج الذهب، ج۴، ص۳۰۲.</ref>. معلوم است که مسأله، در حد یک [[امام جماعت]] بودن خلاصه نمی‌شده، بلکه آثار و تبعات [[سیاسی]] و جنبی دیگر داشته است. به همین جهت هم معاویه، برای درهم شکستن وحدتِ کلمه [[مسلمین]] و [[مخالفت با امامت]] و [[ولایت علی بن ابی طالب]]{{ع}} دکّانی در مقابل آن حضرت باز کرد و از طرف خود، امیرالحاج دیگری به مکه اعزام نمود.
[[مسعودی]]، در [[تاریخ]] خود نقل می‌کند که: "در سال ۳۷هجری که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، عبدالله بن عباس را به [[نمایندگی]] خود برای [[سرپرستی]] حجاج در آن سال فرستاد، معاویه هم از آن طرف، شخص دیگری را به نامِ "[[یزید بن شجره رهاوی]]" فرستاد. این دو [[نماینده]]، بر سر مسأله امیرالحاج بودن و سرپرستی زائرانِ [[خانه خدا]]، کارشان به [[نزاع]] و [[کشمکش]] منجر شد و هیچکدام، حاضر نبود که مسؤولیت را به دیگری واگذار نماید. تا اینکه بالأخره، هر دوی آنان توافق کردند که شخص ثالثی به نام"[[شیبه بن عثمان]]" عهده‌دار این کار شود و [[امامت]] مردم را در [[نماز]]، به دوش بگیرد" <ref>مروج الذهب، ج۴، ص۳۰۲.</ref>. معلوم است که مسأله، در حد یک [[امام جماعت]] بودن خلاصه نمی‌شده، بلکه آثار و تبعات [[سیاسی]] و جنبی دیگر داشته است. به همین جهت هم معاویه، برای درهم شکستن وحدتِ کلمه [[مسلمین]] و [[مخالفت با امامت]] و [[ولایت علی بن ابی طالب]]{{ع}} دکّانی در مقابل آن حضرت باز کرد و از طرف خود، امیرالحاج دیگری به مکه اعزام نمود.
۱۱۸٬۱۹۶

ویرایش