←احادیث شأن نزول آیه ولایت و اسناد آن از دیدگاه سیوطی
برچسب: برگرداندهشده |
برچسب: برگرداندهشده |
||
خط ۱۹۳: | خط ۱۹۳: | ||
ابن جریر از سدی و عتبة بن [[حکیم]] نیز مثل همین [[روایت]] را آورده است. | ابن جریر از سدی و عتبة بن [[حکیم]] نیز مثل همین [[روایت]] را آورده است. | ||
همچنین ابن مردویه، از طریق کلبی، از [[ابو صالح]]، از [[ابن عباس]] آورده است که گفت: [[عبدالله بن سلام]] به همراه گروهی از [[اهل کتاب]] به هنگام ظهر نزد [[پیامبر خدا]]{{صل}} آمدند و گفتند: ای رسول خدا! همانا | همچنین ابن مردویه، از طریق کلبی، از [[ابو صالح]]، از [[ابن عباس]] آورده است که گفت: [[عبدالله بن سلام]] به همراه گروهی از [[اهل کتاب]] به هنگام ظهر نزد [[پیامبر خدا]]{{صل}} آمدند و گفتند: ای رسول خدا! همانا اهل خانههای ما از ما دوری میگزینند و ما غیر از این مسجد کسی را نمییابیم که با ما [[مجالست]] و [[معاشرت]] کند؛ زیرا وقتی [[قوم]] ما دیدند که خدا و رسولش به ما [[تصدق]] فرموده و ما [[دین]] آنها را ترک کردهایم، دشمنی خود را آشکار ساخته و قسم خوردهاند که با ما معاشرت نکرده و همغذا نشوند، پس این امر بر ما گران آمد. در همان حال که آنها از وضع خود نزد [[رسول خدا]]{{صل}} [[شکایت]] میکردند، این [[آیه]] بر رسول خدا{{صل}} نازل شد: «همانا [[سرپرست]] شما [[خدا]] و [[رسول]] او و مؤمنانی هستند که»... و برای [[نماز ظهر]] ندا کردند [و [[اذان]] گفتند] و رسول خدا{{صل}} [برای [[نماز]]] خارج شد و به [[سائل]] فرمود: آیا کسی چیزی به تو عطا کرد؟ وی عرضه داشت: آری. [[پیامبر]] فرمود: چه کسی؟ عرضه داشت: آن مرد که ایستاده. فرمود: در چه حالتی آن را به تو عطا کرد؟ عرض کرد: در [[حال]] [[رکوع]] و آن [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} بود. پس رسول خدا{{صل}} در این هنگام [[تکبیر]] گفتند و فرمودند: «و هر کس به خدا و رسول او و [[مؤمنان]] پشت کند، پس به [[درستی]] که [[حزب]] [[خداوند]] [[پیروز]] است». | ||
[[طبرانی]]، [[ابن مردویه]] و [[ابونعیم]] از [[ابورافع]]<ref>ابو رافع و دو فرزندش بسیار به رسول خدا{{صل}} نزدیک بودند و به خانه ایشان رفت و آمد داشتند. فرزندان ابو رافع عبیدالله و علی نیز به جهت همین قرابت، کاتب امیرالمؤمنین{{ع}} بودهاند؛ ر.ک: رجال النجاشی، ص۴؛ الطبقات الکبری، ج٧، ص١٢٢.</ref> نقل کردهاند که گفت: بر رسول خدا{{صل}} وارد شدم در حالی که ایشان [[خواب]] بودند و به ایشان [[وحی]] میشد. ماری در گوشه [[خانه]] بود، از این رو [[دوست]] نداشتم که به آن [[حمله]] کنم تا مبادا پیامبر{{صل}} [[بیدار]] شوند. از طرفی ترسیدم که در حال وحی شدن به ایشان باشد. از این رو بین مار و پیامبر{{صل}} خوابیدم تا اگر ضرر و گزندی از جانب مار بود به پیامبر نرسد. مدتی مکث کردم تا پیامبر{{صل}} بیدار شدند، در حالی که میفرمودند همانا [[صاحب اختیار]] شما خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که نماز را به پا میدارند و در حال رکوع [[زکات]] میدهند». [[حمد]] مخصوص خداست که نعمتهایش را بر علی{{ع}} تمام کرده و به [[فضل خداوند]] آن را بر علی{{ع}} مهیا ساخت. | [[طبرانی]]، [[ابن مردویه]] و [[ابونعیم]] از [[ابورافع]]<ref>ابو رافع و دو فرزندش بسیار به رسول خدا{{صل}} نزدیک بودند و به خانه ایشان رفت و آمد داشتند. فرزندان ابو رافع عبیدالله و علی نیز به جهت همین قرابت، کاتب امیرالمؤمنین{{ع}} بودهاند؛ ر.ک: رجال النجاشی، ص۴؛ الطبقات الکبری، ج٧، ص١٢٢.</ref> نقل کردهاند که گفت: بر رسول خدا{{صل}} وارد شدم در حالی که ایشان [[خواب]] بودند و به ایشان [[وحی]] میشد. ماری در گوشه [[خانه]] بود، از این رو [[دوست]] نداشتم که به آن [[حمله]] کنم تا مبادا پیامبر{{صل}} [[بیدار]] شوند. از طرفی ترسیدم که در حال وحی شدن به ایشان باشد. از این رو بین مار و پیامبر{{صل}} خوابیدم تا اگر ضرر و گزندی از جانب مار بود به پیامبر نرسد. مدتی مکث کردم تا پیامبر{{صل}} بیدار شدند، در حالی که میفرمودند همانا [[صاحب اختیار]] شما خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که نماز را به پا میدارند و در حال رکوع [[زکات]] میدهند». [[حمد]] مخصوص خداست که نعمتهایش را بر علی{{ع}} تمام کرده و به [[فضل خداوند]] آن را بر علی{{ع}} مهیا ساخت. |