|
|
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| | {{مدخل مرتبط |
| | | موضوع مرتبط = بلال بن رباح حبشی |
| | | عنوان مدخل = بلال بن رباح حبشی |
| | | مداخل مرتبط = [[بلال بن رباح حبشی در قرآن]] - [[بلال بن رباح حبشی در تاریخ اسلامی]] - [[بلال بن رباح حبشی در تراجم و رجال]] |
| | | پرسش مرتبط = |
| | }} |
|
| |
|
| {{امامت}}
| | == مقدمه == |
| <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[بلال بن رباح حبشی]]''' است. "'''[[بلال بن رباح حبشی]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | | از وی به ابن حمامه،<ref> المعارف، ص۱۷۶؛ تهذیبالکمال، ج ۴، ص۲۸۸؛ البدایةوالنهایه، ج ۵، ص۲۵۳.</ref> [[ابوعبدالله]]،<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص۱۷۴؛ المستدرک، ج ۳، ص۳۱۹؛ رجالالطوسی، ص۲۷.</ref> ابوعبدالکریم،<ref> التاریخ الکبیر، ج۱، ص۱۷۵؛ المستدرک، ج ۳، ص۳۱۹؛ اسدالغابه، ج ۱، ص۴۱۵.</ref> [[ابوعمرو]]<ref>الثقات، ج ۳، ص۲۸؛ تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص۴۲۹؛ تهذیبالتهذیب، ج ۴، ص۲۸۸.</ref> و ابو عبدالرحمن<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص۲۵۸؛ تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص۴۲۹.</ref> نیز یاد شده است. |
| <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[بلال بن رباح حبشی در قرآن]] - [[بلال بن رباح حبشی در تاریخ اسلامی]]</div> | |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | |
|
| |
|
| ==مقدمه==
| | گفتهاند: وی در [[سراة]] <ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص۱۷۵؛ تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص۴۷۶ ـ ۴۷۷؛ الکامل، ج ۲، ص۶۶.</ref> (منطقهای بین [[یمن]] و [[طائف]]) یا [[مکّه]] <ref> الاستیعاب، ج ۱، ص۲۵۹؛ المعارف، ص۱۷۶؛ اسدالغابه، ج۱، ص۴۱۵.</ref> حدود سه سال بعد از عامالفیل به [[دنیا]] آمد.<ref> تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص۴۷۵.</ref> پدرش [[رباح]] و مادرش حمامه از [[اسیران]] [[حبشه]] بودند <ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص۲۰۹؛ الکامل، ج ۲، ص۶۶.</ref> و پیش از [[اسلام]] بردهای بود که در اطراف [[مکه]] برای مولایش [[چوپانی]] میکرد.<ref> تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص۴۳۶.</ref> مشهور است که [[بلال]] پیش از [[آزادی]] [[غلام]] [[امیة بن خلف]] بود؛<ref> انسابالاشراف، ج ۱، ص۲۰۹، السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۲، ص۶۸۲.</ref> ولی در برخی نقلها از [[عبدالله بن جدعان]]<ref>تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص۴۳۶.</ref> و یتیمانی تحت [[سرپرستی]] [[ابوجهل]] <ref>تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص۴۴۴.</ref> به عنوان مولای بلال یاد شده است که احتمالا ناشی از تعدد [[مالکیت]] بلال در دورههای متعدد است. |
| از وی به [[ابن حمامه]]،<ref> المعارف، ص ۱۷۶؛ تهذیبالکمال، ج ۴، ص ۲۸۸؛ البدایةوالنهایه، ج ۵، ص ۲۵۳.</ref> ابوعبدالله،<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۱۷۴؛ المستدرک، ج ۳، ص ۳۱۹؛ رجالالطوسی، ص ۲۷.</ref> ابوعبدالکریم،<ref> التاریخ الکبیر، ج۱، ص۱۷۵؛ المستدرک، ج ۳، ص ۳۱۹؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۴۱۵.</ref> ابوعمرو <ref>الثقات، ج ۳، ص ۲۸؛ تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص ۴۲۹؛ تهذیبالتهذیب، ج ۴، ص ۲۸۸.</ref> و [[ابو عبدالرحمن]] <ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۵۸؛ تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص ۴۲۹.</ref> نیز یاد شده است.
| |
|
| |
|
| گفتهاند: وی در سراة <ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۱۷۵؛ تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص۴۷۶ ـ ۴۷۷؛ الکامل، ج ۲، ص ۶۶.</ref> (منطقهای بین [[یمن]] و [[طائف]]) یا [[مکّه]] <ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۵۹؛ المعارف، ص ۱۷۶؛ اسدالغابه، ج۱، ص ۴۱۵.</ref> حدود سه سال بعد از عامالفیل به [[دنیا]] آمد.<ref> تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص ۴۷۵.</ref> پدرش [[رباح]] و مادرش حمامه از [[اسیران]] [[حبشه]] بودند <ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۰۹؛ الکامل، ج ۲، ص ۶۶.</ref> و پیش از [[اسلام]] بردهای بود که در اطراف [[مکه]] برای مولایش [[چوپانی]] میکرد.<ref> تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص ۴۳۶.</ref> مشهور است که [[بلال]] پیش از [[آزادی]] [[غلام]] [[امیة بن خلف]] بود؛<ref> انسابالاشراف، ج ۱، ص ۲۰۹، السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۲، ص ۶۸۲.</ref> ولی در برخی نقلها از [[عبدالله بن جدعان]]<ref>تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص ۴۳۶.</ref> و یتیمانی تحت [[سرپرستی]] [[ابوجهل]] <ref>تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص ۴۴۴.</ref> به عنوان مولای بلال یاد شده است که احتمالا ناشی از تعدد [[مالکیت]] بلال در دورههای متعدد است.
| | [[روایت]] ضعیفی از [[همراهی]] بلال با [[پیامبر]]{{صل}} پیش از بعثت در ماجرای [[سفر]] آن حضرت به [[شام]] در ۱۲ سالگی خبر میدهد که بنا به سفارش [[بحیرای راهب]]، [[ابوطالب]] آن حضرت را به همراه [[ابوبکر]] و بلال به مکه بازگرداند؛<ref>عارضة الاحوذی، ج ۷، ص۱۱۰؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج ۱، ص۲۴۷.</ref> ولی محققان با توجّه به ضعف سند، [[اضطراب]] متن، سنّ کم ابوبکر و بلال در آن [[زمان]]، خریداری شدن بلال به وسیله ابوبکر بعد از [[اسلام]] و... در صحت [[روایت]] مزبور تردید کردهاند.<ref>الصحیح من سیره، ج ۲، ص۹۳ ـ ۹۴؛ الغدیر، ج ۷، ص۲۷۵ ـ ۲۷۷.</ref> [[بلال]] از نخستین گروندگان به [[پیامبر]]{{صل}} بود.<ref>اسدالغابه، ج ۱، ص۴۱۵؛ تهذیب الکمال، ج ۴، ص۲۸۸؛ المنتظم، ج ۲، ص۱۱۷.</ref> |
|
| |
|
| [[روایت]] ضعیفی از [[همراهی]] بلال با [[پیامبر]] {{صل}} [[پیش از بعثت]] در ماجرای [[سفر]] آن [[حضرت]] به [[شام]] در ۱۲ سالگی خبر میدهد که بنا به سفارش [[بحیرای راهب]]، [[ابوطالب]] آن حضرت را به همراه [[ابوبکر]] و بلال به مکه بازگرداند؛<ref>عارضة الاحوذی، ج ۷، ص ۱۱۰؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج ۱، ص ۲۴۷.</ref> ولی محققان با توجّه به [[ضعف سند]]، [[اضطراب]] متن، سنّ کم [[ابوبکر]] و [[بلال]] در آن [[زمان]]، خریداری شدن بلال به وسیله ابوبکر بعد از [[اسلام]] و... در صحت [[روایت]] مزبور تردید کردهاند.<ref>الصحیح من سیره، ج ۲، ص۹۳ ـ ۹۴؛ الغدیر، ج ۷، ص۲۷۵ ـ ۲۷۷.</ref> بلال از نخستین گروندگان به [[پیامبر]] {{صل}} بود.<ref>اسدالغابه، ج ۱، ص ۴۱۵؛ تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۲۸۸؛ المنتظم، ج ۲، ص ۱۱۷.</ref> | | در حال چرانیدن گوسفندان مولایش بود که در کوههای پیرامون [[مکه]] با رسولخدا{{صل}} آشنا شد و اسلام آورد و به [[فرمان]] آن حضرت ایمانش را مخفی میکرد. روزی [[قریش]] او را در حال انداختن آب دهان به بتها دیدند و به مولایش [[اعتراض]] کردند و او بلال را برای [[مجازات]] در [[اختیار]] [[امیة بن خلف]] و [[ابوجهل]] قرار داد.<ref> تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص۴۳۶ ـ ۴۳۷.</ref> مؤرخان او را با چهرهای سیاه چرده، کممو، قامتی بلند، پشتی خمیده <ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص۱۸۰؛ المعارف، ص۱۷۶؛ المستدرک، ج ۳، ص۳۱۹.</ref> و دارای [[قلبی]] [[پاک]]، [[ایمانی]] راستین و سخنوری [[فصیح]] وصف کردهاند.<ref>السیرةالنبویه، ابن هشام، ج ۱، ص۳۱۷؛ البدایة والنهایه، ج ۳، ص۴۷؛ ج ۵، ص۲۵۳.</ref> |
|
| |
|
| در حال چرانیدن گوسفندان مولایش بود که در کوههای پیرامون [[مکه]] با رسولخدا {{صل}} آشنا شد و اسلام آورد و به [[فرمان]] آن [[حضرت]] ایمانش را مخفی میکرد. روزی [[قریش]] او را در حال انداختن آب دهان به بتها دیدند و به مولایش [[اعتراض]] کردند و او بلال را برای [[مجازات]] در [[اختیار]] [[امیة بن خلف]] و [[ابوجهل]] قرار داد.<ref> تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص ۴۳۶ ـ ۴۳۷.</ref> مؤرخان او را با چهرهای سیاه چرده، کممو، قامتی بلند، پشتی خمیده <ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص۱۸۰؛ المعارف، ص ۱۷۶؛ المستدرک، ج ۳، ص۳۱۹.</ref> و دارای [[قلبی]] [[پاک]]، [[ایمانی]] [[راستین]] و [[سخنوری]] [[فصیح]] [[وصف]] کردهاند.<ref>السیرةالنبویه، ابن هشام، ج ۱، ص ۳۱۷؛ البدایة والنهایه، ج ۳، ص ۴۷؛ ج ۵، ص ۲۵۳.</ref>
| | وی از نخستین مسلمانانی است که ایمانش را آشکار کرد و از اینرو به [[سختی]] بهدست [[مشرکان]] [[شکنجه]] شد؛ ولی بر ایمانش [[پایداری]] کرد و هرگز سخنی که آنها را [[خشنود]] سازد بر زبانش جاری نکرد.<ref> مسند احمد، ج ۱، ص۶۶۷؛ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص۵۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص۱۷۶.</ref> خودش میگوید: یک شبانه [[روز]] مرا [[تشنه]] نگه داشتند. سپس در [[زمین]] تفتیده شکنجهام دادند.<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص۲۱۱.</ref> امیّة بن خلف ریسمان به گردنش میافکند و به دست نوجوانان مکه داده، او را در میان درّههای مکه میکشیدند.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص۱۷۵؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص۲۰۹ ـ ۲۱۰.</ref> همو نیمروز که هوا به شدّت گرم میشد بلال را به سنگلاخهای پیرامون مکه برده، سنگی بزرگ بر سینهاش مینهاد و به وی میگفت: یا به خدای محمد [[کافر]] میشوی یا به همین حال میمیری.<ref> السیرةالنبویه، ابن هشام، ج ۱، ص۳۱۷ ـ ۳۱۸؛ البدء والتاریخ، ج ۵، ص۱۰۱؛ البدایة والنهایه، ج ۳، ص۴۷.</ref> [[ابوجهل]] نیز او را به رو، بر صخرههای سوزان میخوابانید و سنگ بزرگی بر او نهاده، میگفت: باید به خدای محمد [[کافر]] شوی؛ ولی او با گفتن {{عربی|"اَحَد، اَحَد"}} جواب ردّ به آنها میداد.<ref>اسدالغابه، ج ۱، ص۴۱۵.</ref> |
|
| |
|
| وی از نخستین مسلمانانی است که ایمانش را آشکار کرد و از اینرو به [[سختی]] بهدست [[مشرکان]] [[شکنجه]] شد؛ ولی بر ایمانش [[پایداری]] کرد و هرگز سخنی که آنها را [[خشنود]] سازد بر زبانش جاری نکرد.<ref> مسند احمد، ج ۱، ص ۶۶۷؛ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۵۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۱۷۶.</ref> خودش میگوید: یک شبانه [[روز]] مرا [[تشنه]] نگه داشتند. سپس در [[زمین]] تفتیده شکنجهام دادند.<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۱۱.</ref> امیّة بن خلف ریسمان به گردنش میافکند و به دست [[نوجوانان]] مکه داده، او را در میان درّههای مکه میکشیدند.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۱۷۵؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص۲۰۹ ـ ۲۱۰.</ref> همو نیمروز که هوا به شدّت گرم میشد [[بلال]] را به سنگلاخهای پیرامون [[مکه]] برده، سنگی بزرگ بر سینهاش مینهاد و به وی میگفت: یا به خدای [[محمد]] [[کافر]] میشوی یا به همین حال میمیری.<ref> السیرةالنبویه، ابن هشام، ج ۱، ص ۳۱۷ ـ ۳۱۸؛ البدء والتاریخ، ج ۵، ص ۱۰۱؛ البدایة والنهایه، ج ۳، ص ۴۷.</ref> [[ابوجهل]] نیز او را به رو، بر صخرههای سوزان میخوابانید و سنگ بزرگی بر او نهاده، میگفت: باید به خدای محمد کافر شوی؛ ولی او با گفتن {{عربی|"اَحَد، اَحَد"}} جواب ردّ به آنها میداد.<ref>اسدالغابه، ج ۱، ص ۴۱۵.</ref>
| | از [[عمرو بن عاص]] گزارش شده است: [[بلال]] را در [[زمین]] تفتیده و سوزانی [[شکنجه]] میکردند که اگر تکه گوشتی بر آن میگذاشتند میپخت؛ ولی او فریاد میزد: من به [[لات]] و [[عُزّی]] کافرم و [[امیّه]] بر شکنجه وی میافزود و هرچند گاه بر اثر شدّت شکنجه از [[هوش]] میرفت.<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص۲۰۹ ـ ۲۱۰.</ref> [[ورقة بن نوفل]] ضمن [[اعتراض]] به شکنجه وی به [[مشرکان]] میگفت: اگر بلال با این حال بمیرد من قبرش را [[زیارتگاه]] خود میکنم.<ref> السیر و المغازی، ج ۱، ص۱۹۰؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۱، ص۳۱۸.</ref> [[عمار یاسر]] با یاد کردن [[پایداری]] بلال در ضمن اشعاری او را [[ستوده]] است.<ref>السیر و المغازی، ج ۱، ص۱۹۱؛ تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص۴۴۱.</ref> هرچند [[آزادی]] بلال توسط [[ابوبکر]] [[شهرت]] دارد؛<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۱، ص۳۱۸؛ صحیح البخاری، ج ۴، ص۲۶۱.</ref> لکن برخی برآناند که [[پیامبر]]{{صل}} او را [[آزاد کرده]] است.<ref> [[رجال الطوسی]]، ص۲۷؛ [[مناقب]]، ج ۱، ص۲۲۱؛ الصحیح من [[سیره]]، ج ۳، ص۹۰ ـ ۹۱.</ref> ابن ابی الحدید ضمن استناد این سخن به استادش آن را مطابق نقل [[ابن اسحاق]]، [[واقدی]] و غیر ایشان میداند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج ۱۳، ص۲۷۳.</ref> بلال از نخستین <ref>تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص۴۵۰.</ref> (سومین)<ref>مسند احمد، ج ۵، ص۳۷۰.</ref> [[مهاجران به مدینه]] بود. بنا به [[روایت]] واقدی [[رسول خدا]]{{صل}} بین او و [[عبیدة بن حارث]] [[پیمان برادری]] بست؛ ولی به نقل ابناسحاق آن حضرت او را با [[ابورویحه]] ([[ابوزرعه]])<ref> المحبر، ص۷۳.</ref> [[برادر]] کرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص۱۷۶؛ الاستیعاب، ج ۱، ص۲۵۸.</ref> ابن حبیب با [[تأیید]] هر دو جریان، [[پیمان]] نخست را در [[مکه]] و دومی را در [[مدینه]] میداند.<ref> المحبر، ص۷۱، ۷۳.</ref> برخی از [[پیمان برادری]] بین او و [[ابوذر]] خبر دادهاند.<ref>المنتظم، ج ۲، ص۱۹۰.</ref> [[ابن اثیر]] مینویسد: [[پیامبر]]{{صل}} بین [[بلال]] و [[ابوعبیده جراح]] پیمان برادری بست.<ref> اسد الغابه، ج ۱، ص۴۱۶.</ref> از نظر محقق تستری [[پیمان اخوت]] بین افراد با مراعات تناسب [[روحی]] آنها بود و هماهنگ نبودن [[روحیات]] بلال و [[ابوعبیده]] دلیل نادرستی این قول است.<ref> قاموس الرجال، ج ۲، ص۴۰۰.</ref> بلال خدمتگزار و خزانهدار [[رسول خدا]]{{صل}}<ref> مسند احمد، ج ۱، ص۵۴۵؛ ج ۲، ص۹۵، ۴۳۰؛ صفة الصفوه، ج ۱، ص۱۸۵؛ اسدالغابه، ج ۱، ص۴۱۵.</ref> و همواره ملازم آن حضرت بود، به گونهای که پیامبر او را از [[رفقا]]، [[نجبا]] و وزرای خود دانست.<ref> مسند احمد، ج ۱، ص۲۳۸.</ref> هرگاه آن گرامی برای برپاداشتن نمازهای [[عید]] و [[باران]] به مصلا میرفت او عصای مخصوص آن حضرت ([[عنزه]]) را میآورد و در برابرش مینهاد.<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص۲۱۳؛ تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص۴۶۹.</ref> بلال در [[بدر]]، [[اُحد]]، خندق و دیگر [[جنگهای رسول خدا]]{{صل}} حضور فعال داشت.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص۱۸۰؛ المستدرک، ج ۳، ص۳۱۹؛ الاستیعاب، ج ۱، ص۲۵۸.</ref> در [[جنگ بدر]] زمانی که بلال متوجه شد [[عبدالرحمن بن عوف]] [[امیّه]] را دستگیر کرده و میخواهد او را با [[تبانی]]، زنده از معرکه بیرون برد فریاد برآورد: ای [[یاران]] [[خدا]]! [[امیه]] از سران [[شرک]] است و نباید زنده بماند که با فریاد او [[مسلمانان]] امیّه را از پای درآوردند.<ref>المغازی، ج ۱، ص۸۳؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۲، ص۶۳۲.</ref> برخی معتقدند وی شخصاً مولا و شکنجهگر پیشین خود را کشت.<ref>الاستیعاب، ج ۱، ص۲۶۱.</ref> بنا به [[نقلی]] با ضربه او، امیّه بر [[زمین]] افتاد و دیگران او را کشتند.<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص۲۱۷.</ref> در [[عمرة القضاء]] <ref>المغازی، ج ۲، ص۷۳۷.</ref> و [[فتح مکه]] به [[فرمان پیامبر]]{{صل}} بر بام [[کعبه]] [[اذان]] گفت که برای سران شرک به حدی گران آمد که برخی از آنها آرزوی [[مرگ]] کردند.<ref> اخبار مکه، ج ۱، ص۲۷۴ ـ ۲۷۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۶۰.</ref> او از معدود افرادی بود که پس از فتح آن [[شهر]] به همراه [[رسول خدا]]{{صل}} وارد [[کعبه]] شد.<ref> المغازی، ج ۲، ص۸۳۵؛ مسند احمد، ج ۲، ص۶۱، ۱۱۷.</ref> [[بلال]] در [[فتوحات]] [[شام]] در دوره [[خلافت ابوبکر]] و عمر از جمله در فتح مَرْجُ الصُفَّر <ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۱۴۰.</ref> (منطقهای نزدیک [[دمشق]])، محاصره دمشق و [[حمص]] شرکت داشت.<ref> تاریخ طبری، ج ۲، ص۴۴۴.</ref> وقتی [[مسلمانان]] [[عراق]] را فتح کردند، برخلاف [[رأی]] عمر بر تقسیم [[اراضی]] آن پافشاری داشت.<ref>المجموع، ج ۱۹، ص۴۵۶.</ref> مسلمانان برایش [[احترام]] ویژهای قائل بودند. عمر از او به "سیّدنا" یاد میکرد.<ref>المستدرک، ج ۳، ص۳۲۱.</ref> |
|
| |
|
| از [[عمرو بن عاص]] گزارش شده است: بلال را در [[زمین]] تفتیده و سوزانی [[شکنجه]] میکردند که اگر تکه گوشتی بر آن میگذاشتند میپخت؛ ولی او فریاد میزد: من به [[لات]] و عُزّی کافرم و [[امیّه]] بر شکنجه وی میافزود و هرچند گاه بر اثر شدّت شکنجه از هوش میرفت.<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰.</ref> [[ورقة بن نوفل]] ضمن [[اعتراض]] به شکنجه وی به [[مشرکان]] میگفت: اگر بلال با این حال بمیرد من قبرش را [[زیارتگاه]] خود میکنم.<ref> السیر و المغازی، ج ۱، ص ۱۹۰؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۱، ص ۳۱۸.</ref> [[عمار یاسر]] با یاد کردن [[پایداری]] بلال در ضمن اشعاری او را ستوده است.<ref>السیر و المغازی، ج ۱، ص ۱۹۱؛ تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص ۴۴۱.</ref> هرچند [[آزادی]] بلال توسط [[ابوبکر]] [[شهرت]] دارد؛<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۱، ص ۳۱۸؛ صحیح البخاری، ج ۴، ص ۲۶۱.</ref> لکن برخی برآناند که [[پیامبر]] {{صل}} او را [[آزاد]] کرده است.<ref> [[رجال]] الطوسی، ص ۲۷؛ [[مناقب]]، ج ۱، ص ۲۲۱؛ الصحیح من [[سیره]]، ج ۳، ص ۹۰ ـ ۹۱.</ref> [[ابن ابی الحدید]] ضمن استناد این سخن به استادش آن را مطابق [[نقل]] [[ابن اسحاق]]، [[واقدی]] و غیر ایشان میداند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج ۱۳، ص ۲۷۳.</ref> بلال از نخستین <ref>تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص ۴۵۰.</ref> (سومین)<ref>مسند احمد، ج ۵، ص ۳۷۰.</ref> [[مهاجران به مدینه]] بود. بنا به [[روایت]] واقدی [[رسول خدا]] {{صل}} بین او و [[عبیدة بن حارث]] [[پیمان برادری]] بست؛ ولی به [[نقل]] ابناسحاق آن [[حضرت]] او را با ابورویحه (ابوزرعه)<ref> المحبر، ص ۷۳.</ref> [[برادر]] کرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۱۷۶؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۵۸.</ref> ابن حبیب با [[تأیید]] هر دو جریان، [[پیمان]] نخست را در [[مکه]] و دومی را در [[مدینه]] میداند.<ref> المحبر، ص ۷۱، ۷۳.</ref> برخی از پیمان برادری بین او و [[ابوذر]] خبر دادهاند.<ref>المنتظم، ج ۲، ص ۱۹۰.</ref> [[ابن اثیر]] مینویسد: [[پیامبر]] {{صل}} بین [[بلال]] و [[ابوعبیده جراح]] پیمان برادری بست.<ref> اسد الغابه، ج ۱، ص ۴۱۶.</ref> از نظر محقق تستری [[پیمان اخوت]] بین افراد با مراعات تناسب [[روحی]] آنها بود و هماهنگ نبودن [[روحیات]] بلال و [[ابوعبیده]] [[دلیل]] [[نادرستی]] این قول است.<ref> قاموس الرجال، ج ۲، ص ۴۰۰.</ref> بلال خدمتگزار و خزانهدار رسول خدا {{صل}}<ref> مسند احمد، ج ۱، ص ۵۴۵؛ ج ۲، ص ۹۵، ۴۳۰؛ صفة الصفوه، ج ۱، ص ۱۸۵؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۴۱۵.</ref> و همواره ملازم آن حضرت بود، به گونهای که پیامبر او را از [[رفقا]]، [[نجبا]] و وزرای خود دانست.<ref> مسند احمد، ج ۱، ص ۲۳۸.</ref> هرگاه آن گرامی برای برپاداشتن نمازهای [[عید]] و [[باران]] به مصلا میرفت او عصای مخصوص آن حضرت ([[عنزه]]) را میآورد و در برابرش مینهاد.<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۱۳؛ تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص ۴۶۹.</ref> بلال در [[بدر]]، [[اُحد]]، خندق و دیگر جنگهای رسول خدا {{صل}} حضور فعال داشت.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۱۸۰؛ المستدرک، ج ۳، ص ۳۱۹؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۵۸.</ref> در [[جنگ بدر]] زمانی که بلال متوجه شد [[عبدالرحمن بن عوف]] [[امیّه]] را دستگیر کرده و میخواهد او را با تبانی، زنده از معرکه بیرون برد فریاد برآورد: ای [[یاران]] [[خدا]]! [[امیه]] از سران [[شرک]] است و نباید زنده بماند که با فریاد او [[مسلمانان]] [[امیّه]] را از پای درآوردند.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۸۳؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۲، ص۶۳۲.</ref> برخی معتقدند وی شخصاً مولا و شکنجهگر پیشین خود را کشت.<ref>الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۶۱.</ref> بنا به [[نقلی]] با ضربه او، امیّه بر [[زمین]] افتاد و دیگران او را کشتند.<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۱۷.</ref> در [[عمرة القضاء]] <ref>المغازی، ج ۲، ص ۷۳۷.</ref> و [[فتح مکه]] به [[فرمان پیامبر]] {{صل}} بر بام [[کعبه]] [[اذان]] گفت که برای سران [[شرک]] به حدی گران آمد که برخی از آنها آرزوی [[مرگ]] کردند.<ref> اخبار مکه، ج ۱، ص ۲۷۴ ـ ۲۷۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۰.</ref> او از معدود افرادی بود که پس از [[فتح]] آن [[شهر]] به همراه [[رسول خدا]] {{صل}} وارد کعبه شد.<ref> المغازی، ج ۲، ص ۸۳۵؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۶۱، ۱۱۷.</ref> [[بلال]] در [[فتوحات]] [[شام]] در دوره [[خلافت ابوبکر]] و [[عمر]] از جمله در فتح مَرْجُ الصُفَّر <ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۴۰.</ref> (منطقهای نزدیک [[دمشق]])، محاصره دمشق و [[حمص]] شرکت داشت.<ref> تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۴۴.</ref> وقتی مسلمانان [[عراق]] را فتح کردند، برخلاف [[رأی]] عمر بر تقسیم [[اراضی]] آن پافشاری داشت.<ref>المجموع، ج ۱۹، ص ۴۵۶.</ref> مسلمانان برایش [[احترام]] ویژهای قائل بودند. عمر از او به "سیّدنا" یاد میکرد.<ref>المستدرک، ج ۳، ص ۳۲۱.</ref>
| | درباره [[زندگی]] [[زناشویی]] وی نقلهایی چون [[ازدواج]] با [[خواهر]] عبدالرحمن بن [[عوف]]،<ref>فقه السنه، ج ۲، ص۱۴۵.</ref> زنی از [[قبیله]] [[بنی زهره]]،<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص۱۷۹ ـ ۱۸۰؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۱۴.</ref> دختر بُکیر با وساطت [[پیامبر]]{{صل}}<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص۱۷۹.</ref> و هند خولانیه<ref>الثقات، ج ۳، ص۲۸؛ اسد الغابه، ج ۷، ص۲۷۹.</ref> گزارش شده است که احتمالاً مورد اخیر مربوط به اواخر عمر او در شام بوده است، به هر روی مشهور است که از بلال نسلی نماند؛<ref> السیرة النبویه، ج ۲، ص۶۸۲؛ اسد الغابه، ج ۱، ص۴۱۸؛ تهذیبالکمال، ج ۴، ص۲۹۰.</ref> ولی از بعضی منابع جز این برداشت میشود.<ref>اللباب، ج ۱، ص۱۹۴؛ الکامل، ج ۱۰، ص۶۳۰.</ref> در [[زمان]] و مکان [[وفات]] بلال و نیز [[محل دفن]] وی بین تاریخنگاران [[اختلاف]] است. بلال به هنگام مرگ از اینکه به [[ملاقات]] پیامبر و [[یاران]] او میشتابد بسیار شادمان بود و [[شادمانی]] خود را با سرودن اشعاری ابراز کرده، میگفت: فردا با دوستانم محمد{{صل}} و یارانش ملاقات میکنم <ref>تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص۴۷۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص۳۵۹.</ref> بلال در دوره [[خلافت عمر]] و در سال ۱۷،<ref> اسدالغابه، ج ۱، ص۴۱۸؛ تهذیب الکمال، ج ۴، ص۲۹۰.</ref> ۱۸،<ref>رجال الطوسی، ص۲۷؛ حواشی شهید ثانی، ص۳.</ref> ۱۹،<ref> اعیان الشیعه، ج ۳، ص۶۰۱.</ref> ۲۰ <ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص۱۸۰؛ المعارف، ص۱۷۶.</ref> یا ۲۱ [[هجری]] <ref>الطبقات، ابن خیاط، ص۵۰؛ الاستیعاب، ج ۱، ص۲۵۹.</ref> در [[شام]] ([[حلب]]،<ref> تهذیب التهذیب، ج ۱، ص۴۶۱.</ref> داریا <ref> البدایه والنهایه، ج ۷، ص۸۳.</ref> یا عمواس)<ref>الثقات، ج ۳، ص۲۸.</ref> از [[دنیا]] رفت و در باب الأربعین، باب [[کیسان]] یا باب الصغیر [[دفن]] شد؛<ref>اسدالغابه، ج ۱، ص۴۱۸؛ تهذیب التهذیب، ج ۱، ص۴۶۱؛ المستدرک، ج ۳، ص۳۱۹.</ref> ولی بنا به نقل مشهور در سال بیستم از دنیا رفت و در بابالصغیر به خاک سپرده شد. |
|
| |
|
| درباره [[زندگی]] [[زناشویی]] وی نقلهایی چون [[ازدواج]] با [[خواهر]] [[عبدالرحمن بن عوف]]،<ref>فقه السنه، ج ۲، ص ۱۴۵.</ref> زنی از [[قبیله]] [[بنی زهره]]،<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰؛ انساب الاشراف، ج۱، ص ۲۱۴.</ref> دختر بُکیر با وساطت [[پیامبر]] {{صل}}<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۱۷۹.</ref> و [[هند خولانیه]]<ref>الثقات، ج ۳، ص ۲۸؛ اسد الغابه، ج ۷، ص ۲۷۹.</ref> گزارش شده است که احتمالاً مورد اخیر مربوط به اواخر عمر او در شام بوده است، به هر روی مشهور است که از بلال نسلی نماند؛<ref> السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۸۲؛ اسد الغابه، ج ۱، ص ۴۱۸؛ تهذیبالکمال، ج ۴، ص ۲۹۰.</ref> ولی از بعضی منابع جز این برداشت میشود.<ref>اللباب، ج ۱، ص ۱۹۴؛ الکامل، ج ۱۰، ص ۶۳۰.</ref> در [[زمان]] و مکان [[وفات]] [[بلال]] و نیز [[محل دفن]] وی بین تاریخنگاران [[اختلاف]] است. بلال به هنگام [[مرگ]] از اینکه به [[ملاقات]] [[پیامبر]] و [[یاران]] او میشتابد بسیار شادمان بود و [[شادمانی]] خود را با سرودن اشعاری ابراز کرده، میگفت: فردا با دوستانم [[محمد]]{{صل}} و یارانش ملاقات میکنم <ref>تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص ۴۷۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۵۹.</ref> بلال در دوره [[خلافت عمر]] و در سال ۱۷،<ref> اسدالغابه، ج ۱، ص ۴۱۸؛ تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۲۹۰.</ref> ۱۸،<ref>رجال الطوسی، ص ۲۷؛ حواشی شهید ثانی، ص ۳.</ref> ۱۹،<ref> اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۶۰۱.</ref> ۲۰ <ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۱۸۰؛ المعارف، ص ۱۷۶.</ref> یا ۲۱ [[هجری]] <ref>الطبقات، ابن خیاط، ص ۵۰؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۵۹.</ref> در [[شام]] ([[حلب]]،<ref> تهذیب التهذیب، ج ۱، ص ۴۶۱.</ref> داریا <ref> البدایه والنهایه، ج ۷، ص ۸۳.</ref> یا عمواس)<ref>الثقات، ج ۳، ص ۲۸.</ref> از [[دنیا]] رفت و در باب الأربعین، باب [[کیسان]] یا باب الصغیر [[دفن]] شد؛<ref>اسدالغابه، ج ۱، ص ۴۱۸؛ تهذیب التهذیب، ج ۱، ص ۴۶۱؛ المستدرک، ج ۳، ص ۳۱۹.</ref> ولی بنا به [[نقل]] مشهور در سال بیستم از دنیا رفت و در بابالصغیر به [[خاک]] سپرده شد.
| | [[رسول خدا]]{{صل}} علاقه فراوانی به [[بلال]] داشت. او را به [[بهشت]] [[بشارت]] <ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص۳۴۸.</ref> و از رستگاریش خبر داد <ref>مسند احمد، ج ۱، ص۴۲۵.</ref> و برایش [[دعا]] کرد.<ref>مسند احمد، ج ۳، ص۶۲۰.</ref> در ماجرایی، از [[ابوذر]] به سبب [[سرزنش]] بلال روی برگرداند <ref>تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص۴۶۴.</ref> و به [[ابوبکر]] درباره ناراحت کردن او و جمعی دیگر هشدار داد.<ref> مسند احمد، ج ۶، ص۵۷؛ تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص۴۶۳.</ref> و خطاب به [[همسر]] بلال فرمود: هرچه او از من نقل میکند راست میگوید. او را ناراحت نکن که هیچ عملی از تو پذیرفته نمیشود.<ref>تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص۴۶۳.</ref> بنابر روایات نبوی بلال مردی [[نیکو]] و [[سید]] مؤذّنان،<ref> المعجم الکبیر، ج ۵، ص۲۰۹؛ المستدرک، ج ۳، ص۳۲۲.</ref> از [[حبشیان]] پیشتاز در [[اسلام]]،<ref>الطبقات، ج ۳، ص۱۷۵؛ الخصال، ج ۱، ص۳۱۲.</ref> از بهترین سیاه چهرگان <ref>المستدرک، ج ۳، ص۳۲۱.</ref> و اولین [[شفیع]] [[مؤمنان]] [[حبشه]] است.<ref>مناقب، ج ۲، ص۱۸۸؛ بحارالانوار، ج ۸، ص۴۲.</ref> او نخستین مؤذنی است که وارد بهشت میشود <ref> تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص۴۶۰.</ref> و بهشت [[مشتاق]] اوست.<ref>تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص۴۵۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص۳۵۵.</ref> او بنده صالح خدا <ref>اختیار معرفة الرجال، ص۳۸ ـ ۳۹.</ref> و از نخستین کسانی است که پس از [[پیامبر]] و [[شهیدان]] در قیامت لباس بهشتی بر تن میکنند <ref>تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص۴۶۰.</ref> |
|
| |
|
| [[رسول خدا]] {{صل}} علاقه فراوانی به بلال داشت. او را به [[بهشت]] [[بشارت]] <ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۴۸.</ref> و از رستگاریش خبر داد <ref>مسند احمد، ج ۱، ص ۴۲۵.</ref> و برایش [[دعا]] کرد.<ref>مسند احمد، ج ۳، ص ۶۲۰.</ref> در ماجرایی، از [[ابوذر]] به سبب [[سرزنش]] بلال روی برگرداند <ref>تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص ۴۶۴.</ref> و به [[ابوبکر]] درباره ناراحت کردن او و جمعی دیگر هشدار داد.<ref> مسند احمد، ج ۶، ص ۵۷؛ تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص ۴۶۳.</ref> و خطاب به [[همسر]] بلال فرمود: هرچه او از من [[نقل]] میکند راست میگوید. او را ناراحت نکن که هیچ عملی از تو پذیرفته نمیشود.<ref>تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص ۴۶۳.</ref> بنابر [[روایات نبوی]] [[بلال]] مردی [[نیکو]] و [[سید]] مؤذّنان،<ref> المعجم الکبیر، ج ۵، ص ۲۰۹؛ المستدرک، ج ۳، ص ۳۲۲.</ref> از [[حبشیان]] پیشتاز در [[اسلام]]،<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۷۵؛ الخصال، ج ۱، ص ۳۱۲.</ref> از [[بهترین]] سیاه چهرگان <ref>المستدرک، ج ۳، ص ۳۲۱.</ref> و اولین [[شفیع]] [[مؤمنان]] [[حبشه]] است.<ref>مناقب، ج ۲، ص ۱۸۸؛ بحارالانوار، ج ۸، ص ۴۲.</ref> او نخستین مؤذنی است که وارد [[بهشت]] میشود <ref> تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص ۴۶۰.</ref> و بهشت [[مشتاق]] اوست.<ref>تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص ۴۵۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۵۵.</ref> او [[بنده صالح خدا]] <ref>اختیار معرفة الرجال، ص ۳۸ ـ ۳۹.</ref> و از نخستین کسانی است که پس از [[پیامبر]] و [[شهیدان]] در قیامت [[لباس]] بهشتی بر تن میکنند <ref>تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص ۴۶۰.</ref> | | [[بلال]] از [[دوستداران]] و علاقهمندان [[اهل بیت]]{{ع}} بود. روزی با تأخیر به [[مسجد]] آمد. [[پیامبر]]{{صل}} [[راز]] آن را جویا شد. او گفت: برای کمک کردن به [[فاطمه]]{{س}} رفته بودم که آن حضرت برایش [[دعا]] کرد.<ref>مسند احمد، ج ۳، ص۶۲۰.</ref> با شنیدن خبر [[شهادت]] یگانه [[دختر پیامبر]]{{صل}} به شدّت گریست.<ref> الدرجات الرفیعه، ص۳۶۶.</ref> [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[امام سجاد]] از او [[ستایش]] کردند <ref>تفسیر منسوب به امام عسکری{{ع}}، ص۹۰، ۶۲۱ ـ ۶۲۲.</ref> [[امام صادق]]{{ع}} دربارهاش فرمود: [[خدا]] [[رحمت]] کند بلال را که همواره اهل بیت{{ع}} را [[دوست]] میداشت.<ref>الاختصاص، ص۷۳.</ref> بلال از راویان حدیث پیامبر{{صل}} است. بسیاری از [[صحابه]] و [[تابعان]] از او [[روایت]] نقل کردهاند.<ref>تهذیب الکمال، ج ۴، ص۲۸۸ ـ ۲۸۹؛ تهذیب التهذیب، ج ۱، ص۴۶۱.</ref> احمد حنبل شماری از احادیثش را در [[مسند]] خود جمعآوری کرده است.<ref>مسند احمد، ج ۷، ص۲۰، ۲۶.</ref> |
|
| |
|
| بلال از [[دوستداران]] و علاقهمندان [[اهل بیت]]{{ع}} بود. روزی با تأخیر به [[مسجد]] آمد. پیامبر {{صل}} [[راز]] آن را جویا شد. او گفت: برای کمک کردن به [[فاطمه]]{{س}} رفته بودم که آن [[حضرت]] برایش [[دعا]] کرد.<ref>مسند احمد، ج ۳، ص ۶۲۰.</ref> با شنیدن خبر [[شهادت]] یگانه [[دختر پیامبر]] {{صل}} به شدّت گریست.<ref> الدرجات الرفیعه، ص ۳۶۶.</ref> [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[امام سجاد]] از او [[ستایش]] کردند <ref>تفسیر منسوب به امام عسکری{{ع}}، ص ۹۰، ۶۲۱ ـ ۶۲۲.</ref> [[امام صادق]]{{ع}} دربارهاش فرمود: [[خدا]] [[رحمت]] کند بلال را که همواره اهل بیت{{ع}} را [[دوست]] میداشت.<ref>الاختصاص، ص ۷۳.</ref> بلال از [[راویان حدیث پیامبر]] {{صل}} است. بسیاری از [[صحابه]] و [[تابعان]] از او [[روایت]] نقل کردهاند.<ref>تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۲۸۸ ـ ۲۸۹؛ تهذیب التهذیب، ج ۱، ص ۴۶۱.</ref> [[احمد حنبل]] شماری از احادیثش را در [[مسند]] خود جمعآوری کرده است.<ref>مسند احمد، ج ۷، ص ۲۰، ۲۶.</ref>
| | روایت مشهوری درباره [[اذان]] در منابع [[امامیه]] از او نقل شده است.<ref>الامالی، ص۲۷۹، ۲۸۳.</ref> [[عبدالله بن عمر]] دربارهاش گفت: بلالِ [[رسول الله]] بهترین بلالهاست،<ref>سنن ابن ماجه، ج ۱، ص۵۴.</ref> با این حال بسیار [[فروتن]] بود. هرگاه در حضور وی از فضایلش یاد میشد با [[فروتنی]] میگفت: من همان [[حبشی]] هستم که تا دیروز برده بودم.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص۱۸۰.</ref> به ندرت اشعاری به زبان عربی<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۲، ص۵۸۹؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص۲۱۸.</ref> و حتی چند [[بیت]] حبشی<ref>سفینة البحار، ج ۱، ص۲۶۵.</ref> در [[مدح]] [[رسول خدا]]{{صل}} از بلال نقل شده است<ref>[[سید عبدالرسول حسینیزاده|حسینیزاده، سید عبدالرسول]]، [[بلال بن رباح حبشی - حسینیزاده (مقاله)|مقاله «بلال بن رباح حبشی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۶]]، ج۶.</ref>. |
|
| |
|
| روایت مشهوری درباره [[اذان]] در منابع [[امامیه]] از او نقل شده است.<ref>الامالی، ص ۲۷۹، ۲۸۳.</ref> [[عبدالله بن عمر]] دربارهاش گفت: بلالِ [[رسول الله]] [[بهترین]] بلالهاست،<ref>سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۵۴.</ref> با این حال بسیار [[فروتن]] بود. هرگاه در حضور وی از فضایلش یاد میشد با [[فروتنی]] میگفت: من همان [[حبشی]] هستم که تا دیروز برده بودم.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۱۸۰.</ref> به ندرت اشعاری به [[زبان عربی]] <ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۲، ص ۵۸۹؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۱۸.</ref> و حتی چند [[بیت]] حبشی<ref>سفینة البحار، ج ۱، ص ۲۶۵.</ref> در [[مدح]] [[رسول خدا]] {{صل}} از [[بلال]] [[نقل]] شده است.<ref>[[سید عبدالرسول حسینیزاده|حسینیزاده، سید عبدالرسول]]، [[بلال بن رباح حبشی - حسینیزاده (مقاله)|مقاله «بلال بن رباح حبشی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۶]]، ج۶.</ref>.
| | == اذان گویی بلال == |
| | همزمان با [[تشریع]] اذان از طرف [[خداوند]] در [[سال دوم هجری]]،<ref>وسائل الشیعه، ج ۴، ص۶۱۲ ـ ۶۱۳؛ سفینة البحار، ج۱، ص۴۳؛ الصحیح من سیره، ج ۴، ص۲۶۷ ـ ۲۷۷.</ref> بلال افتخار مؤذّنی رسول خدا{{صل}} را یافت و نخستین کسی بود که برای آن حضرت [[اذان]] گفت و تا پایان عمر آن حضرت همواره، در [[مدینه]] یا بیرون آن [[مؤذن]] آن بزرگوار بود.<ref>المعارف، ص۱۷۶؛ صفة الصفوه، ج ۱، ص۱۸۵؛ اسد الغابه، ج۱، ص۴۱۵.</ref> او مؤذنی وقتشناس بود، از اینرو [[پیامبر]]{{صل}} به یارانش توصیه کرد که با اذان وی [[افطار]] و امساک کنند؛ نه اذان ابن امّمکتوم که به سبب نابینایی چندان دقیق نبود.<ref> مسند احمد، ج ۷، ص۲۶۶.</ref> برخی نقلها از طریق [[اهل]] [[سنّت]] عکس این معنا را دلالت دارد <ref> مسند احمد، ج ۲، ص۲۷۵.</ref> که آن را جعلی و از روی غرضورزی دانستهاند.<ref>منلایحضره الفقیه، ج ۱، ص۲۹۷.</ref> [[بلال]] پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} حاضر به اذان گفتن برای [[خلفا]] نشد <ref>الاختصاص، ص۷۳؛ تهذیب الکمال، ج ۴، ص۲۸۹.</ref> و برای [[جهاد]] به [[شام]] رفت و در پی [[اصرار]] [[ابوبکر]] که از او خواست برایش اذان بگوید گفت: پس از [[پیامبر خدا]]{{صل}} برای هیچکس اذان نمیگویم.<ref>الطبقات، ج ۳، ص۱۷۸-۱۷۹؛ المعارف، ص۱۷۶؛ الفتوح، ج۱، ص۹۶ ـ ۹۷.</ref> برخی گزارش کردهاند که بلال برای ابوبکر <ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص۱۷۸؛ الاستیعاب، ج ۱، ص۲۶۰.</ref> و حتّی عمر اذان گفت؛<ref> مسند احمد، ج ۴، ص۴۰۸.</ref> لکن دادههای [[تاریخی]] این [[رأی]] را رد میکند، از این رو مُزی آن را به لفظ "قیل" نقل کرده است <ref> تهذیب الکمال، ج ۴، ص۲۸۹.</ref> و [[ابن کثیر]] دیدگاه نخست را صحیحتر و مشهور میداند.<ref>البدایة والنهایه، ج ۵، ص۲۵۳.</ref> [[سید محسن امین]] این [[روایات]] را با روایات دیدگاه اوّل که در نظرش صحیحتر و بیشتر است و نیز شواهد تاریخی دیگر معارض میداند و قول مشهور را برمیگزیند.<ref>اعیان الشیعه، ج ۳، ص۶۰۳.</ref> |
|
| |
|
| ==[[اذان]] گویی بلال==
| | بعضی نقلها حکایت دارد که اذان نگفتن بلال برای [[خلیفه]] به سبب [[اعتراض]] به [[انحراف]] مسیر [[خلافت]] بوده است.<ref>الدرجات الرفیعه، ص۳۶۷؛ سفینة البحار، ج ۱، ص۲۶۳.</ref> شاید بتوان لحن تند بلال در ردّ درخواست خلیفه برای ماندنش در مدینه که به او گفت: اگر برای [[خدا]] آزادم کردهای مرا رها کن تا بروم وگرنه نزد خودت نگهدار تأییدی بر این نکته دانست.<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص۲۱۸؛ ج ۲، ص۶۸۵؛ تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۴۷۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص۳۵۷.</ref> بعضی معتقدند که رفتن [[بلال]] به [[شام]] به میل خودش نبود، بلکه به سبب [[مخالفت]] با [[بیعت]]، او را به نوعی از [[مدینه]] بیرون راندند؛ زیرا رفتن به [[جهاد]] که سبب حضور وی در شام شده است با سکونت در مدینه منافاتی نداشت، چنانکه بسیاری از [[صحابه]] چنین کردند.<ref>اعیان الشیعه، ج ۳، ص۶۰۵.</ref> برخی نقلها نیز این معنا را [[تأیید]] میکند.<ref> الدرجات الرفیعه، ص۳۶۷.</ref> از [[روایات]] استفاده میشود که بلال پس از [[رسول خدا]]{{صل}} فقط ۴ بار [[اذان]] گفت و هر بار [[مسلمانان]] با شنیدن اذان وی به یاد [[پیامبر]]{{صل}} افتاده، به شدّت گریستند: نخستین بار پیش از خاک سپاری آن حضرت <ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص۱۷۸.</ref> و مرتبه دوم بنا به درخواست حضرت [[فاطمه]]{{س}} که با بیهوش شدن آن حضرت بلال اذان را ناتمام گذاشت<ref>منلایحضره الفقیه، ج ۱، ص۲۹۸.</ref> و بار سوم پس از آنکه بلال به شام رفت رسول خدا{{صل}} را در [[خواب]] دید که به او میگوید: این چه جفایی است که در [[حقّ]] ما روا داشتهای؟ آیا [[زمان]] آن نرسیده که به [[زیارت]] ما بیایی؟ از این رو بلال از شام برای [[زیارت پیامبر]]{{صل}} به مدینه آمد و بنا به درخواست حسن و حسین{{ع}} و صحابه اذان گفت <ref>اسد الغابه، ج ۱، ص۴۱۷؛ تهذیب الکمال، ج ۴، ص۲۸۹.</ref>. [[مزی]] مینویسد: این بار نیز بلال به سبب [[گریه]] شدید [[مردم]] اذان را ناتمام گذاشت.<ref>تهذیب الکمال، ج ۴، ص۲۸۹.</ref> آخرین اذان وی در [[سفر]] عمر به شام بود که از وی تقاضای اذان کرد.<ref>التاریخ الاوسط، ج ۱، ص۱۳۹؛ المعارف، ص۱۷۶؛ الاستیعاب، ج ۱، ص۲۶۰.</ref> بنا به روایتی از آن [[روز]] که بلال اذان نگفت {{متن حدیث|حَيَّ عَلَى خَيْرِ اَلْعَمَلِ}} را از [[اذان]] حذف کردند<ref>وسائل الشیعه، ج ۵، ص۴۱۶ ـ ۴۱۸.</ref>.<ref>[[سید عبدالرسول حسینیزاده|حسینیزاده، سید عبدالرسول]]، [[بلال بن رباح حبشی - حسینیزاده (مقاله)|مقاله «بلال بن رباح حبشی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۶]]</ref> |
| همزمان با [[تشریع]] اذان از طرف [[خداوند]] در [[سال دوم هجری]]،<ref>وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۶۱۲ ـ ۶۱۳؛ سفینة البحار، ج۱، ص ۴۳؛ الصحیح من سیره، ج ۴، ص ۲۶۷ ـ ۲۷۷.</ref> بلال [[افتخار]] مؤذّنی رسول خدا {{صل}} را یافت و نخستین کسی بود که برای آن [[حضرت]] اذان گفت و تا پایان [[عمر]] آن حضرت همواره، در [[مدینه]] یا بیرون آن [[مؤذن]] آن بزرگوار بود.<ref>المعارف، ص ۱۷۶؛ صفة الصفوه، ج ۱، ص ۱۸۵؛ اسد الغابه، ج۱، ص ۴۱۵.</ref> او مؤذنی وقتشناس بود، از اینرو [[پیامبر]] {{صل}} به یارانش توصیه کرد که با اذان وی [[افطار]] و امساک کنند؛ نه اذان [[ابن امّمکتوم]] که به سبب [[نابینایی]] چندان دقیق نبود.<ref> مسند احمد، ج ۷، ص ۲۶۶.</ref> برخی نقلها از طریق [[اهل سنّت]] عکس این معنا را دلالت دارد <ref> مسند احمد، ج ۲، ص ۲۷۵.</ref> که آن را جعلی و از روی غرضورزی دانستهاند.<ref>منلایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۹۷.</ref> بلال پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} حاضر به اذان گفتن برای [[خلفا]] نشد <ref>الاختصاص، ص ۷۳؛ تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۲۸۹.</ref> و برای [[جهاد]] به [[شام]] رفت و در پی [[اصرار]] [[ابوبکر]] که از او خواست برایش اذان بگوید گفت: پس از [[پیامبر خدا]] {{صل}} برای هیچکس اذان نمیگویم.<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۷۸-۱۷۹؛ المعارف، ص ۱۷۶؛ الفتوح، ج۱، ص ۹۶ ـ ۹۷.</ref> برخی گزارش کردهاند که [[بلال]] برای [[ابوبکر]] <ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۱۷۸؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۶۰.</ref> و حتّی [[عمر]] [[اذان]] گفت؛<ref> مسند احمد، ج ۴، ص ۴۰۸.</ref> لکن دادههای [[تاریخی]] این [[رأی]] را رد میکند، از این رو مُزی آن را به لفظ "قیل" [[نقل]] کرده است <ref> تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۲۸۹.</ref> و [[ابن کثیر]] دیدگاه نخست را صحیحتر و مشهور میداند.<ref>البدایة والنهایه، ج ۵، ص ۲۵۳.</ref> [[سید محسن امین]] این [[روایات]] را با روایات دیدگاه اوّل که در نظرش صحیحتر و بیشتر است و نیز شواهد تاریخی دیگر معارض میداند و قول مشهور را برمیگزیند.<ref>اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۶۰۳.</ref>
| |
|
| |
|
| بعضی نقلها حکایت دارد که اذان نگفتن بلال برای [[خلیفه]] به سبب [[اعتراض]] به [[انحراف]] مسیر [[خلافت]] بوده است.<ref>الدرجات الرفیعه، ص ۳۶۷؛ سفینة البحار، ج ۱، ص ۲۶۳.</ref> شاید بتوان لحن تند بلال در ردّ درخواست خلیفه برای ماندنش در [[مدینه]] که به او گفت: اگر برای [[خدا]] آزادم کردهای مرا رها کن تا بروم وگرنه نزد خودت نگهدار تأییدی بر این نکته دانست.<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۱۸؛ ج ۲، ص ۶۸۵؛ تاریخ دمشق، ج۱۰، ص ۴۷۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۵۷.</ref> بعضی معتقدند که رفتن بلال به [[شام]] به میل خودش نبود، بلکه به سبب [[مخالفت]] با [[بیعت]]، او را به نوعی از مدینه بیرون راندند، زیرا رفتن به [[جهاد]] که سبب حضور وی در شام شده است با سکونت در مدینه منافاتی نداشت، چنانکه بسیاری از [[صحابه]] چنین کردند.<ref>اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۶۰۵.</ref> برخی نقلها نیز این معنا را [[تأیید]] میکند.<ref> الدرجات الرفیعه، ص ۳۶۷.</ref> از روایات استفاده میشود که بلال پس از [[رسول خدا]] {{صل}} فقط ۴ بار اذان گفت و هر بار [[مسلمانان]] با شنیدن اذان وی به یاد [[پیامبر]] {{صل}} افتاده، به شدّت گریستند: نخستین بار پیش از [[خاک]] سپاری آن [[حضرت]] <ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۱۷۸.</ref> و مرتبه دوم بنا به درخواست [[حضرت فاطمه]]{{س}} که با بیهوش شدن آن [[حضرت]] [[بلال]] [[اذان]] را ناتمام گذاشت<ref>منلایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۹۸.</ref> و بار سوم پس از آنکه بلال به [[شام]] رفت [[رسول خدا]] {{صل}} را در [[خواب]] دید که به او میگوید: این چه جفایی است که در [[حقّ]] ما روا داشتهای؟ آیا [[زمان]] آن نرسیده که به [[زیارت]] ما بیایی؟ از این رو بلال از شام برای [[زیارت پیامبر]] {{صل}} به [[مدینه]] آمد و بنا به درخواست [[امام حسن|حسن]] و [[حسین]] {{ع}} و [[صحابه]] اذان گفت <ref>اسد الغابه، ج ۱، ص ۴۱۷؛ تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۲۸۹.</ref>. مزی مینویسد: این بار نیز بلال به سبب [[گریه]] شدید [[مردم]] اذان را ناتمام گذاشت.<ref>تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۲۸۹.</ref> آخرین اذان وی در [[سفر]] [[عمر]] به شام بود که از وی تقاضای اذان کرد.<ref>التاریخ الاوسط، ج ۱، ص ۱۳۹؛ المعارف، ص ۱۷۶؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۶۰.</ref> بنا به روایتی از آن [[روز]] که بلال اذان نگفت {{متن حدیث|حَيَّ عَلَى خَيْرِ اَلْعَمَلِ}} را از اذان حذف کردند<ref>وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۴۱۶ ـ ۴۱۸.</ref><ref>[[سید عبدالرسول حسینیزاده|حسینیزاده، سید عبدالرسول]]، [[بلال بن رباح حبشی - حسینیزاده (مقاله)|مقاله «بلال بن رباح حبشی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶</ref>
| | == [[بلال]] در [[شأن نزول]] == |
| | [[مفسران]] جز [[آیه]] ۴۹ [[سوره حجرات]] که به روایتی اختصاصاً در [[شأن]] بلال نازل شده است [[آیات]] متعدد دیگری را هم درباره جمعی دانستهاند که بلال از جمله آنها بوده است. در برخی [[روایات]]، آیاتی که در مورد [[مؤمنان]] [[تهیدست]] و [[مستضعف]] نازل شده بر او تطبیق شدهاست: |
| | # پس از [[فتح مکه]]، [[پیامبر]]{{صل}} به بلال [[فرمان]] داد بر پشت بام [[کعبه]] رفته، اذان بگوید. عتاب بن اُسید گفت: [[سپاس]] [[خدا]] را که پدرم مُرد و امروز را ندید. [[حارث بن هشام]] گفت: آیا محمد{{صل}} غیر از این کلاغ سیاه کسی نیافت تا برایش اذان بگوید. [[ابوسفیان]] گفت: میترسم چیزی بگویم و خدای محمد{{صل}} به او خبر دهد. در پی این ماجرا [[جبرئیل]] فرود آمد و [[رسول خدا]] را از گفتار آنان باخبر کرد و آیه {{متن قرآن|ا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}<ref>«ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بازشناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref> نازل شد و آنان را از [[ناسزا]] گفتن، عیبجویی و [[فخرفروشی]] به نسب و [[ثروت]] باز داشت<ref>اسباب النزول، ص۳۳۵، کشف الاسرار، ج ۹، ص۲۶۳؛ مجمعالبیان، ج ۹، ص۲۰۳.</ref> |
| | # از [[مقاتل]] و کلبی و نقاش [[روایت]] شده است که برخی از [[مشرکان]] به سبب موقعیت اجتماعی خود بر این [[باور]] بودند که با پذیرش اسلام با فرودستانی چون بلال همسان خواهند شد و آنان بر اثر پیشینه خود بر نو [[مسلمانان]] [[برتری]] میجویند! که آیه {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا}}<ref>«و پیش از تو پیامبران را نفرستادیم مگر آنکه بیگمان آنان خوراک میخورند و در بازارها راه میرفتند و شما را مایه آزمون یکدیگر کردیم (تا ببینیم) آیا شکیب میورزید؟ و پروردگار تو بیناست» سوره فرقان، آیه ۲۰.</ref><ref> تفسیر بغوی، ج ۳، ص۳۱۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص۱۵.</ref> نازل شد. |
| | # به نقل [[مقاتل]] در پی [[تمسخر]] [[مسلمانان]] [[فقیر]] از جمله [[بلال]] توسط بنی تمیم [[آیه]] {{متن قرآن|بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَأَعْتَدْنَا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرًا}}<ref>«بلکه آنان رستخیز را دروغ شمردهاند و ما برای هر کس که رستخیز را دروغ شمارد آتشی فروزان آماده کردهایم» سوره فرقان، آیه ۱۱.</ref> نازل شد و [[خداوند]] [[مؤمنان]] را از تمسخر یکدیگر بازداشت.<ref>تفسیر ابن ابیحاتم، ج ۱۰، ص۳۳۰۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص۲۱۳.</ref> |
| | # [[ابن عباس]] میگوید: [[ابوجهل]] و دیگر سران قریش، ضمن تمسخر برخی از مؤمنان از جمله بلال [[ایمان]] آنان را مبنای [[انکار]] [[رسالت پیامبر]] میدانستند و میگفتند: اگر [[آیین]] او [[حق]] بود اشراف ما از او [[پیروی]] میکردند نه اینان، که آیه {{متن قرآن|زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>«زندگانی این جهان برای کافران آراسته شده است و (آنان) مؤمنان را به ریشخند میگیرند اما پرهیزگاران در روز رستخیز از آنان فراترند و خداوند به هر کس بخواهد بیشمار روزی میرساند» سوره بقره، آیه ۲۱۲.</ref> وجایگاه مؤمنان فقیر را در [[قیامت]] [[برتر]] از کافران دانست.<ref>مجمع البیان، ج ۲، ص۵۴۰ ـ ۵۴۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص۲۱.</ref> |
| | # جمعی از [[مفسران]] آوردهاند که ابوجهل، ولید بن [[مغیره]] و دیگر سران [[مشرک]] هنگامی که در [[جهنّم]] [[عمّار]]، [[صهیب]]، بلال و... را در کنار خود نمیبینند میگویند: چرا کسانی را که از [[اشرار]] میپنداشتند در [[آتش دوزخ]] نمیبینند {{متن قرآن|وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ}}<ref>«و میگویند: بر ما چه رفته است که مردانی را که آنان را از بدکاران میشمردیم نمیبینیم؟» سوره ص، آیه ۶۲.</ref>، {{متن قرآن|أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ}}<ref>«آیا آنان را به ریشخند گرفتهایم یا از چشمها پنهانند» سوره ص، آیه ۶۳.</ref><ref>جامع البیان، مج ۱۲، ج۲۳، ص۲۱۶؛ مجمع البیان، ج۸، ص۷۵۵؛ الدرالمنثور، ج۷، ص۲۰۱.</ref> |
| | # بنا به نقل کلبی ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|أَهَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لَا يَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ}}<ref>«آیا همینانند که سوگند میخوردید خداوند به آنان بخشایشی نمیرساند؟ (آنگاه به رهروان بهشت میگویند) به بهشت در آیید، نه بیمی خواهید داشت و نه اندوهگین خواهید شد» سوره اعراف، آیه ۴۹.</ref>، در [[قیامت]] به سران [[شرک]] خطاب میشود که آیا [[بلال]] و دیگر [[مؤمنان]] [[فقیر]] نبودند که [[سوگند]] یاد میکردید مشمول [[رحمت الهی]] نمیشوند. |
| | # هنگامی که گروهی از [[کافران]] بعد از [[مرگ]] با دیدن عذابهای [[الهی]] از [[خداوند]] درخواست بازگشت به [[دنیا]] برای جبران گذشته میکنند به آنان خطاب میشود که شما گروندگان به مرا مسخره میکردید: {{متن قرآن| إِنَّهُ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنتُم مِّنْهُمْ تَضْحَكُونَ إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ}}<ref>«همانا دستهای از بندگان من میگفتند: پروردگارا! ایمان آوردهایم پس ما را بیامرز و بر ما بخشایش آور و تو بهترین بخشایندگانی؛ اما شما آنان را به ریشخند گرفتید تا جایی که یاد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان میخندیدید من امروز به آنان برای شکیبی که ورزیده بودند پاداش دادم؛ بیگمان آنانند که کامیابند» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۹-۱۱۱.</ref> از [[مقاتل]] و [[مجاهد]] [[روایت]] شده است که مراد از {{متن قرآن|فَرِيقٌ}} در این [[آیه شریفه]] بلال و [[خباب]] و دیگر مؤمنانی هستند که برخی سران شرک آنها را مسخره میکردند.<ref>تفسیر بغوی، ج۳، ص۲۷۰؛ تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۱۰۳.</ref> |
| | # بنا به نظر [[طبرسی]] در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ}}<ref>«بیگمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان میخندیدند» سوره مطففین، آیه ۲۹.</ref> مقصود از {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} [[یاران پیامبر]]{{صل}} مانند [[عمّار]]، [[خباب]] و بلالاند که [[مشرکان]] آنها را مسخره میکردند؛ ولی در [[قیامت]] این [[مؤمنان]] هستند که به [[کافران]] میخندند: {{متن قرآن|فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ}}<ref>«اما امروز این مؤمناناند که به کافران میخندند» سوره مطففین، آیه ۳۴.</ref><ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۹۳.</ref> |
| | # به گفته [[قتاده]] مقصود از {{متن قرآن|لِلَّذِینَ آمَنُوا}} در آیه {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا لَوْ کَانَ خَیْرًا مَا سَبَقُونَا إِلَیْهِ وَإِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هَذَا إِفْکٌ قَدِیمٌ}}<ref>«و کافران درباره مؤمنان گفتند: اگر آن (ایمان به قرآن) خیر میبود آنان در آن بر ما پیشی نمیگرفتند و چون با آن (قرآن) رهیاب نشدهاند خواهند گفت که این دروغی دیرین است» سوره احقاف، آیه ۱۱.</ref> [[بلال]] و دیگر [[فقیران]] هستند که در آغاز [[دعوت پیامبر]]{{صل}} به آن حضرت [[ایمان]] آوردند و سران [[خودخواه]] و [[متکبّر]] [[قریش]] میگفتند: اگر [[اسلام]] [[آیین]] خوبی بود هرگز آنها (در پذیرش آن) بر ما پیشی نمیگرفتند<ref>بحرالمحیط، ج ۹، ص۴۳۷.</ref> |
| | # [[مفسران]] آوردهاند که [[پیامبر]]{{صل}} در جمع بلال و دیگر مؤمنان [[تهیدست]] نشسته بود. [[اشراف قریش]] خطاب به آن حضرت گفتند: ای محمد! آیا به این افراد [[راضی]] شدهای و [[خداوند]] بر آنها [[منّت]] گذاشته است و ما باید دنبالهرو آنان باشیم؟ هرگز! اینها را از خود دور کن. شاید از تو [[پیروی]] کنیم، که آیه ذیل نازل شد:{{متن قرآن|وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِم مِّن شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لِّيَقُولُوا أَهَؤُلاء مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّن بَيْنِنَا أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref>«و کسانی را که پروردگارشان را در سپیدهدمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی میخوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی. و چنین آنان را با یکدیگر آزمودیم تا به فرجام بگویند: «آیا از میان ما (تنها) اینانند که خداوند بر آنها منّت نهاده است؟» آیا خداوند به سپاسگزاران داناتر نیست؟ و چون مؤمنان به آیات ما، نزد تو آیند بگو: درود بر شما! پروردگارتان بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است: چنانچه هر یک از شما از سر نادانی کار بدی انجام دهد، آنگاه از پس آن توبه کند و به راه آید، چنین است که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۵۲-۵۴.</ref><ref>جامع البیان، مج ۵، ج ۷، ص۲۶۲-۲۶۵؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۴۷۲؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص۲۷۲.</ref> بعضی [[روایات]] نزول آیه {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ}}<ref>«و با آن (قرآن) کسانی را که از گرد آورده شدن نزد پروردگارشان میهراسند در حالی که جز او، هیچ سرور و میانجی ندارند، بیم بده باشد که پرهیزگاری ورزند» سوره انعام، آیه ۵۱.</ref> را نیز در این ماجرا میدانند <ref> مسند احمد، ج ۱، ص۶۹۲؛ تفسیر ابن ابیحاتم، ج ۴، ص۱۲۹۶.</ref> [[سدّی]] میگوید: [[نزول]] این [[آیات]] در پی پیشنهاد جمعی از "[[مؤلفة قلوبهم]]" بود که از آن حضرت خواستند تا جایگاه ویژهای برای آنها قرار دهد که [[مؤمنان]] [[فقیر]] در آن حضور نداشته باشند.<ref>جامع البیان، مج ۵، ج ۷، ص۲۶۳؛ تفسیر ابن ابیحاتم، ج ۴، ص۱۲۹۷.</ref> مکّی بودن [[سوره انعام]] [[شأن نزول]] نخست را [[تأیید]] میکند.<ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص۱۲۶، ۱۳۹.</ref> شبیه این دو [[روایت]] نیز در سبب [[نزول آیات]] {{متن قرآن|وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا}}<ref>«و با آنان که پروردگار خویش را سپیدهدمان و در پایان روز به شوق لقای وی میخوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کردهایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن» سوره کهف، آیه ۲۸.</ref>، {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا}}<ref>«و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را فرا میگیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان میرسند که (گرمای آن) چهرهها را بریان میکند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است (آن آتش)». سوره کهف، آیه ۲۹.</ref> نقل شده است که [[خداوند]] در پی طرح این پیشنهاد خطاب به [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: و خودت را با کسانی [[شکیبا]] بدار که پروردگارشان را بامداد و شبانگاه میخوانند و ذات یا [[خشنودی]] او را میخواهند و دیدگانت از آنان برنگردد از آن رو که [[آرایش]] زندگانی این [[جهان]] بخواهی، و از آن کس [[فرمان]] مبر که [[دل]] او را ازیادمان [[غافل]] کردهایم و از خواهش و [[هوس]] خویش [[پیروی]] کرده و کارش گزافکاری است<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص۷۱۸؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص۸۵؛ روح المعانی، مج ۹، ج ۱۵، ص۳۷۷.</ref> ابن عطیّه و ابوحیّان میگویند: مکی بودن [[سوره]] دلیل بر این است که این پیشنهاد سران [[مشرک]] [[مکّه]] بوده است،<ref> المحرر الوجیز، ج ۱۰، ص۳۹۳؛ البحرالمحیط، ج ۷، ص۱۶۶.</ref> لکن [[آلوسی]] میگوید: هرچند سوره مکی است؛ ولی این دو [[آیه]] در [[مدینه]] نازل شده است؛ زیرا بیشتر [[روایات]]، این پیشنهاد را از طرف "مؤلّفة قلوبهم" میدانند؛<ref>روح المعانی، مج ۹، ج ۱۵، ص۳۷۸.</ref> ولی [[علامه طباطبایی]] سیاق آیات را با مدنی بودن آنها سازگار نمیداند.<ref> المیزان، ج ۱۳، ص۳۰۶.</ref> احتمالاً آیه یاد شده در [[مکه]] در پی پیشنهاد اشراف قریش به [[پیامبر]] برای طرد مؤمنان [[تهیدست]] نازل شده است و [[مفسران]] نخستین بعد آن را بر جریانی مشابه که در مدینه رخ داده است تطبیق کردهاند. |
| | # بعضی گفتهاند: مقصود از {{متن قرآن|النَّاسُ}} در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ}}<ref>«آیا مردم پنداشتهاند همان بگویند ایمان آوردهایم وانهاده میشوند و آنان را نمیآزمایند؟» سوره عنکبوت، آیه ۲.</ref> [[عمّار]]، [[خباب]]، [[بلال]] و دیگر کسانی هستند که در مکه به پیامبر{{صل}} [[ایمان]] آورده و به دست [[مشرکان]] [[شکنجه]] شدند. [[خداوند]] با بیان اینکه این شکنجهها [[آزمایش الهی]] است آنان را به [[بردباری]] و [[مقاومت]] [[تشویق]] کردهاست.<ref> تفسیر ماوردی، ج ۴، ص۲۷۵؛ غررالتبیان، ص۴۰۰.</ref> |
| | # آیه {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref> درباره مسلمانانی نازل شده که زیر فشار شکنجه مشرکان بر خلاف ایمان قلبی خود به زبان [[کفر]] میگفتند تا مشرکان از شکنجه آنها دست بردارند و ذیل این آیه روایات پرشماری نقل شده است که بلال حتی از اقرار زبانی به کفر هم [[امتناع]] ورزید<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۰، ص۱۲۱، تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص۶۰۹.</ref>. |
| | # بنا به [[نقلی]] آیه {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref> که بر اساس [[روایات]] فراوان در لیلةالمبیت و درباره علی بن ابیطالب نازل شده <ref>البرهان، ج ۱، ص۴۴۱ ـ ۴۴۵؛ روحالمعانی، مج ۲، ج ۲، ص۱۴۶؛ المیزان، ج ۲، ص۱۰۰.</ref> بر مؤمنانی چون [[بلال]] که مورد [[آزار]] و [[شکنجه]] [[مشرکان]] قرار میگرفتند و [[مقاومت]] میکردند نیز تطبیق شده است.<ref>الدرالمنثور، ج ۱، ص۵۷۷.</ref> |
| | # بلال و دیگر یارانش پس از تحمّل شکنجههای فراوان برای [[ایمنی]] از آزار مشرکان به [[مدینه]] [[هجرت]] کردند. [[قرآن کریم]] در وصف آنها میگوید: آنها که پس از [[ستم]] دیدن، در [[راه خدا]] هجرت کردند، در این [[دنیا]] جایگاه و [[مقام]] خوبی به آنها میدهیم و [[پاداش]] [[آخرت]]، از آن هم بزرگتر است: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و کسانی را که پس از ستم دیدن در راه خداوند هجرت کردند در این جهان در جایی نیکو جا میدهیم و پاداش دنیای واپسین بزرگتر است اگر میدانستند» سوره نحل، آیه ۴۱.</ref><ref>تفسیر الوسیط، ج ۳، ص۶۳؛ اسباب النزول، ص۲۳۴؛ مجمعالبیان، ج ۶، ص۵۵۶.</ref> [[میبدی]] [[روایت]] میکند که نزول آیه{{متن قرآن|ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«سپس پروردگارت برای آنان که پس از آزار دیدن هجرت گزیدند آنگاه جهاد کردند و شکیبایی ورزیدند، بیگمان پس از آن آمرزندهای بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۱۱۰.</ref> نیز درباره بلال و دیگر مؤمنانی است که پس از تحمل شکنجه در راه خدا هجرت کردند.<ref> کشف الاسرار، ج ۵، ص۴۶۲.</ref> |
| | # به موجب روایت [[ابن عباس]] [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}<ref>«و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند به راستی مؤمناند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۷۴.</ref>، درباره جمعی از جمله [[بلال]] نازل شده است.<ref>مناقب، ج ۲، ص۶۹.</ref> |
| | # [[بغوی]] نزول آیه {{متن قرآن|وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَيْسُورًا}}<ref>«و اگر در جستجوی بخشایشی که از پروردگارت امید داری (روزی چند) از آنان روی میگردانی با آنان سخن به نرمی گو» سوره اسراء، آیه ۲۸.</ref> را در پی درخواست کمک گروهی از [[مؤمنان]] چون بلال از [[پیامبر]] دانسته است که حضرت چون چیزی در [[اختیار]] نداشت [[شرم]] کرده، روی از آنها برمیگردانید. [[خداوند]] در این [[آیه]] از پیامبر خواست چنانچه [[امید]] به گشایشی داری، روی از آنها بر مگردان و با نرمی با آنان سخن بگو. |
| | # هنگامی که پیامبر از [[سختی]] [[قیامت]] [[سخن]] میگفت گروهی از [[اصحاب]] تصمیم گرفتند خود را از [[لذات]] [[دنیوی]] [[محروم]] کرده، [[رهبانیت]] در پیش گیرند.<ref>جامع البیان، مج ۵، ج ۷، ص۱۳ - ۱۸؛ تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص۴۵۵؛ التبیان، ج ۴، ص۸.</ref> بر اساس [[روایت]] [[امام صادق]]، بلال تصمیم گرفته بود همه روزها را [[روزه]] بدارد <ref> تفسیر قمی، ج ۱، ص۱۷۹؛ مجمعالبیان، ج ۳، ص۳۶۴؛ روحالمعانی، مج ۵، ج ۷، ص۱۳.</ref> که [[آیات]] ۸۷{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! چیزهای پاکیزهای را که خداوند برای شما حلال کرده است حرام مشمارید و تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره مائده، آیه ۸۷.</ref>، {{متن قرآن|وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ}}<ref>«و از آنچه خداوند حلال و پاکیزه روزی شما کرده است بخورید و از خداوند که بدو ایمان دارید پروا کنید» سوره مائده، آیه ۸۸.</ref> نازل شد. |
| | # به نقل [[ابن عباس]] بلال از جمله صالحانی است که در [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref> مشمول [[نعمت الهی]] شمرده شده است<ref>شواهدالتنزیل، ج ۱، ص۱۹۷.</ref>.<ref>[[سید عبدالرسول حسینیزاده|حسینیزاده، سید عبدالرسول]]، [[بلال بن رباح حبشی - حسینیزاده (مقاله)|مقاله «بلال بن رباح حبشی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۶]].</ref> |
|
| |
|
| ==بلال در [[شأن نزول]]== | | == منابع == |
| [[مفسران]] جز [[آیه]] ۴۹ سوره حجرات که به روایتی اختصاصاً در [[شأن]] بلال نازل شده است [[آیات]] متعدد دیگری را هم درباره جمعی دانستهاند که بلال از جمله آنها بوده است. در برخی [[روایات]]، آیاتی که در مورد [[مؤمنان]] تهیدست و [[مستضعف]] نازل شده بر او [[تطبیق]] شدهاست:
| | {{منابع}} |
| #پس از [[فتح مکه]]، [[پیامبر]] {{صل}} به بلال [[فرمان]] داد بر پشت بام [[کعبه]] رفته، اذان بگوید. [[عتاب بن اُسید]] گفت: [[سپاس]] [[خدا]] را که پدرم مُرد و امروز را ندید. [[حارث بن هشام]] گفت: آیا [[محمد]] {{صل}} غیر از این کلاغ سیاه کسی نیافت تا برایش اذان بگوید. [[ابوسفیان]] گفت: میترسم چیزی بگویم و خدای محمد {{صل}} به او خبر دهد. در پی این ماجرا [[جبرئیل]] فرود آمد و [[رسول خدا]] را از گفتار آنان باخبر کرد و [[آیه]] {{متن قرآن|ا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}<ref>«ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref> نازل شد و آنان را از [[ناسزا]] گفتن، عیبجویی و [[فخرفروشی]] به [[نسب]] و [[ثروت]] باز داشت <ref>اسباب النزول، ص ۳۳۵، کشف الاسرار، ج ۹، ص ۲۶۳؛ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۲۰۳.</ref>
| | # [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[سید عبدالرسول حسینیزاده|حسینیزاده، سید عبدالرسول]]، [[بلال بن رباح حبشی - حسینیزاده (مقاله)|مقاله «بلال بن رباح حبشی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۶''']] |
| #از [[مقاتل]] و کلبی و [[نقاش]] [[روایت]] شده است که برخی از [[مشرکان]] به سبب [[موقعیت اجتماعی]] خود بر این [[باور]] بودند که با [[پذیرش اسلام]] با فرودستانی چون [[بلال]] همسان خواهند شد و آنان بر اثر پیشینه خود بر نو [[مسلمانان]] [[برتری]] میجویند! که آیه {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا}}<ref>«و پیش از تو پیامبران را نفرستادیم مگر آنکه بیگمان آنان خوراک میخورند و در بازارها راه میرفتند و شما را مایه آزمون یکدیگر کردیم (تا ببینیم) آیا شکیب میورزید؟ و پروردگار تو بیناست» سوره فرقان، آیه ۲۰.</ref>.<ref> تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۳۱۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۱۵.</ref> نازل شد.
| | {{پایان منابع}} |
| #به [[نقل]] مقاتل در پی [[تمسخر]] مسلمانان [[فقیر]] از جمله [[بلال توسط بنی تمیم]] آیه {{متن قرآن|بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَأَعْتَدْنَا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرًا}}<ref>«بلکه آنان رستخیز را دروغ شمردهاند و ما برای هر کس که رستخیز را دروغ شمارد آتشی فروزان آماده کردهایم» سوره فرقان، آیه ۱۱.</ref> نازل شد و [[خداوند]] [[مؤمنان]] را از تمسخر یکدیگر بازداشت.<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۱۰، ص ۳۳۰۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۱۳.</ref>
| |
| #[[ابن عباس]] میگوید: [[ابوجهل]] و دیگر سران [[قریش]]، ضمن تمسخر برخی از مؤمنان از جمله بلال [[ایمان]] آنان را مبنای [[انکار]] [[رسالت پیامبر]] میدانستند و میگفتند: اگر [[آیین]] او [[حق]] بود اشراف ما از او [[پیروی]] میکردند نه اینان، که آیه {{متن قرآن|زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>«زندگانی این جهان برای کافران آراسته شده است و (آنان) مؤمنان را به ریشخند میگیرند اما پرهیزگاران در روز رستخیز از آنان فراترند و خداوند به هر کس بخواهد بیشمار روزی میرساند» سوره بقره، آیه ۲۱۲.</ref> وجایگاه مؤمنان فقیر را در [[قیامت]] [[برتر]] از کافران دانست.<ref>مجمع البیان، ج ۲، ص ۵۴۰ ـ ۵۴۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۲۱.</ref>
| |
| #جمعی از [[مفسران]] آوردهاند که [[ابوجهل]]، ولیدبن [[مغیره]] و دیگر سران [[مشرک]] هنگامی که در جهنّم [[عمّار]]، [[صهیب]]، [[بلال]] و... را در کنار خود نمیبینند میگویند: چرا کسانی را که از [[اشرار]] میپنداشتند در [[آتش دوزخ]] نمیبینند {{متن قرآن|وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ}}<ref>«و میگویند: بر ما چه رفته است که مردانی را که آنان را از بدکاران میشمردیم نمیبینیم؟» سوره ص، آیه ۶۲.</ref>، {{متن قرآن|أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ}}<ref>«آیا آنان را به ریشخند گرفتهایم یا از چشمها پنهانند» سوره ص، آیه ۶۳.</ref><ref>جامع البیان، مج ۱۲، ج۲۳، ص ۲۱۶؛ مجمع البیان، ج۸، ص۷۵۵؛ الدرالمنثور، ج۷، ص۲۰۱.</ref>
| |
| #بنا به [[نقل]] کلبی ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|أَهَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لَا يَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ}}<ref>«آیا همینانند که سوگند میخوردید خداوند به آنان بخشایشی نمیرساند؟ (آنگاه به رهروان بهشت میگویند) به بهشت در آیید، نه بیمی خواهید داشت و نه اندوهگین خواهید شد» سوره اعراف، آیه ۴۹.</ref>، در قیامت به سران [[شرک]] خطاب میشود که آیا بلال و دیگر [[مؤمنان]] [[فقیر]] نبودند که سوگند یاد میکردید مشمول [[رحمت الهی]] نمیشوند.
| |
| #هنگامی که گروهی از [[کافران]] بعد از [[مرگ]] با دیدن عذابهای [[الهی]] از [[خداوند]] درخواست بازگشت به [[دنیا]] برای جبران گذشته میکنند به آنان خطاب میشود که شما گروندگان به مرا مسخره میکردید: {{متن قرآن| إِنَّهُ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنتُم مِّنْهُمْ تَضْحَكُونَ إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ}}<ref>«همانا دستهای از بندگان من میگفتند: پروردگارا! ایمان آوردهایم پس ما را بیامرز و بر ما بخشایش آور و تو بهترین بخشایندگانی؛ اما شما آنان را به ریشخند گرفتید تا جایی که یاد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان میخندیدید من امروز به آنان برای شکیبی که ورزیده بودند پاداش دادم؛ بیگمان آنانند که کامیابند» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۹-۱۱۱.</ref> از [[مقاتل]] و [[مجاهد]] [[روایت]] شده است که مراد از {{متن قرآن|فَرِيقٌ}} در این [[آیه شریفه]] بلال و [[خباب]] و دیگر مؤمنانی هستند که برخی سران شرک آنها را مسخره میکردند.<ref>تفسیر بغوی، ج۳، ص۲۷۰؛ تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۱۰۳.</ref>
| |
| #بنا به نظر [[طبرسی]] در ذیل آیه {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ}}<ref>«بیگمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان میخندیدند» سوره مطففین، آیه ۲۹.</ref> مقصود از {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} [[یاران پیامبر]] {{صل}} مانند عمّار، خباب و بلالاند که [[مشرکان]] آنها را مسخره میکردند؛ ولی در قیامت این مؤمنان هستند که به کافران میخندند: {{متن قرآن|فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ}}<ref>«اما امروز این مؤمناناند که به کافران میخندند» سوره مطففین، آیه ۳۴.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص ۶۹۳.</ref>
| |
| #به گفته [[قتاده]] مقصود از {{متن قرآن|لِلَّذِینَ آمَنُوا}} در [[آیه]] {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا لَوْ کَانَ خَیْرًا مَا سَبَقُونَا إِلَیْهِ وَإِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هَذَا إِفْکٌ قَدِیمٌ}}<ref>«و کافران درباره مؤمنان گفتند: اگر آن (ایمان به قرآن) خیر میبود آنان در آن بر ما پیشی نمیگرفتند و چون با آن (قرآن) رهیاب نشدهاند خواهند گفت که این دروغی دیرین است» سوره احقاف، آیه ۱۱.</ref> [[بلال]] و دیگر [[فقیران]] هستند که در آغاز [[دعوت پیامبر]] {{صل}} به آن [[حضرت]] [[ایمان]] آوردند و سران [[خودخواه]] و [[متکبّر]] [[قریش]] میگفتند: اگر [[اسلام]] [[آیین]] خوبی بود هرگز آنها (در [[پذیرش]] آن) بر ما پیشی نمیگرفتند<ref>بحرالمحیط، ج ۹، ص ۴۳۷.</ref>
| |
| #[[مفسران]] آوردهاند که [[پیامبر]] {{صل}} در جمع بلال و دیگر [[مؤمنان]] تهیدست نشسته بود. [[اشراف قریش]] خطاب به آن حضرت گفتند: ای [[محمد]]! آیا به این افراد [[راضی]] شدهای و [[خداوند]] بر آنها منّت گذاشته است و ما باید دنبالهرو آنان باشیم؟ هرگز! اینها را از خود دور کن. شاید از تو [[پیروی]] کنیم، که آیه ذیل نازل شد:{{متن قرآن|وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِم مِّن شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لِّيَقُولُوا أَهَؤُلاء مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّن بَيْنِنَا أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ }}<ref>«و کسانی را که پروردگارشان را در سپیدهدمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی میخوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی. و چنین آنان را با یکدیگر آزمودیم تا به فرجام بگویند: «آیا از میان ما (تنها) اینانند که خداوند بر آنها منّت نهاده است؟» آیا خداوند به سپاسگزاران داناتر نیست؟ و چون مؤمنان به آیات ما، نزد تو آیند بگو: درود بر شما! پروردگارتان بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است: چنانچه هر یک از شما از سر نادانی کار بدی انجام دهد، آنگاه از پس آن توبه کند و به راه آید، چنین است که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۵۲-۵۴.</ref><ref>جامع البیان، مج ۵، ج ۷، ص ۲۶۲-۲۶۵؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۴۷۲؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص ۲۷۲.</ref> بعضی [[روایات]] [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ}}<ref>«و با آن (قرآن) کسانی را که از گرد آورده شدن نزد پروردگارشان میهراسند در حالی که جز او، هیچ سرور و میانجی ندارند، بیم بده باشد که پرهیزگاری ورزند» سوره انعام، آیه ۵۱.</ref> را نیز در این ماجرا میدانند <ref> مسند احمد، ج ۱، ص ۶۹۲؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۴، ص ۱۲۹۶.</ref> سدّی میگوید: [[نزول]] این [[آیات]] در پی پیشنهاد جمعی از "[[مؤلفة قلوبهم]]" بود که از آن حضرت خواستند تا [[جایگاه]] ویژهای برای آنها قرار دهد که مؤمنان [[فقیر]] در آن حضور نداشته باشند.<ref>جامع البیان، مج ۵، ج ۷، ص ۲۶۳؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۴، ص۱۲۹۷.</ref> مکّی بودن [[سوره انعام]] [[شأن نزول]] نخست را [[تأیید]] میکند.<ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۱۲۶، ۱۳۹.</ref> شبیه این دو [[روایت]] نیز در [[سبب نزول]] آیات {{متن قرآن|وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا}}<ref>«و با آنان که پروردگار خویش را سپیدهدمان و در پایان روز به شوق لقای وی میخوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کردهایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن» سوره کهف، آیه ۲۸.</ref>، {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا}}<ref>«و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را فرا میگیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان میرسند که (گرمای آن) چهرهها را بریان میکند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است (آن آتش).» سوره کهف، آیه ۲۹.</ref> [[نقل]] شده است که خداوند در پی طرح این پیشنهاد خطاب به پیامبر {{صل}} فرمود: و خودت را با کسانی [[شکیبا]] بدار که پروردگارشان را بامداد و شبانگاه میخوانند و ذات یا [[خشنودی]] او را میخواهند و دیدگانت از آنان برنگردد از آن رو که آرایش زندگانی این [[جهان]] بخواهی، و از آن کس [[فرمان]] مبر که [[دل]] او را ازیادمان [[غافل]] کردهایم و از خواهش و [[هوس]] خویش [[پیروی]] کرده و کارش گزافکاری است<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۷۱۸؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۸۵؛ روح المعانی، مج ۹، ج ۱۵، ص ۳۷۷.</ref> ابن عطیّه و ابوحیّان میگویند: مکی بودن [[سوره]] [[دلیل]] بر این است که این پیشنهاد سران [[مشرک]] [[مکّه]] بوده است،<ref> المحرر الوجیز، ج ۱۰، ص ۳۹۳؛ البحرالمحیط، ج ۷، ص ۱۶۶.</ref> لکن [[آلوسی]] میگوید: هرچند سوره مکی است؛ ولی این دو [[آیه]] در [[مدینه]] نازل شده است، زیرا بیشتر [[روایات]]، این پیشنهاد را از طرف "مؤلّفة قلوبهم" میدانند؛<ref>روح المعانی، مج ۹، ج ۱۵، ص ۳۷۸.</ref> ولی [[علامه طباطبایی]] [[سیاق آیات]] را با [[مدنی]] بودن آنها سازگار نمیداند.<ref> المیزان، ج ۱۳، ص ۳۰۶.</ref> احتمالاً آیه یاد شده در [[مکه]] در پی پیشنهاد [[اشراف قریش]] به [[پیامبر]] برای طرد [[مؤمنان]] تهیدست نازل شده است و [[مفسران]] نخستین بعد آن را بر جریانی مشابه که در مدینه رخ داده است [[تطبیق]] کردهاند. | |
| #بعضی گفتهاند: مقصود از {{متن قرآن|النَّاسُ}} در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ}}<ref>«آیا مردم پنداشتهاند همان بگویند ایمان آوردهایم وانهاده میشوند و آنان را نمیآزمایند؟» سوره عنکبوت، آیه ۲.</ref> [[عمّار]]، [[خباب]]، [[بلال]] و دیگر کسانی هستند که در مکه به پیامبر {{صل}} [[ایمان]] آورده و به دست [[مشرکان]] [[شکنجه]] شدند. [[خداوند]] با بیان اینکه این شکنجهها [[آزمایش الهی]] است آنان را به [[بردباری]] و [[مقاومت]] [[تشویق]] کردهاست.<ref> تفسیر ماوردی، ج ۴، ص ۲۷۵؛ غررالتبیان، ص ۴۰۰.</ref>
| |
| #[[آیه]] {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref> درباره مسلمانانی نازل شده که زیر فشار [[شکنجه]] [[مشرکان]] بر خلاف [[ایمان قلبی]] خود به [[زبان]] [[کفر]] میگفتند تا مشرکان از شکنجه آنها دست بردارند و ذیل این آیه [[روایات]] پرشماری [[نقل]] شده است که [[بلال]] حتی از [[اقرار زبانی]] به کفر هم [[امتناع]] ورزید.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۰، ص ۱۲۱، تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۶۰۹.</ref>
| |
| #بنا به [[نقلی]] آیه {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref> که بر اساس روایات فراوان در لیلةالمبیت و درباره [[علی بن ابیطالب]] نازل شده <ref>البرهان، ج ۱، ص ۴۴۱ ـ ۴۴۵؛ روحالمعانی، مج ۲، ج ۲، ص۱۴۶؛ المیزان، ج ۲، ص ۱۰۰.</ref> بر مؤمنانی چون بلال که مورد [[آزار]] و شکنجه مشرکان قرار میگرفتند و [[مقاومت]] میکردند نیز [[تطبیق]] شده است.<ref>الدرالمنثور، ج ۱، ص ۵۷۷.</ref>
| |
| #بلال و دیگر یارانش پس از [[تحمّل]] شکنجههای فراوان برای [[ایمنی]] از آزار مشرکان به مدینه [[هجرت]] کردند. [[قرآن کریم]] در [[وصف]] آنها میگوید: آنها که پس از [[ستم]] دیدن، در [[راه خدا]] هجرت کردند، در این [[دنیا]] [[جایگاه]] و [[مقام]] خوبی به آنها میدهیم و [[پاداش]] [[آخرت]]، از آن هم بزرگتر است: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و کسانی را که پس از ستم دیدن در راه خداوند هجرت کردند در این جهان در جایی نیکو جا میدهیم و پاداش دنیای واپسین بزرگتر است اگر میدانستند» سوره نحل، آیه ۴۱.</ref>.<ref>تفسیر الوسیط، ج ۳، ص ۶۳؛ اسباب النزول، ص ۲۳۴؛ مجمعالبیان، ج ۶، ص ۵۵۶.</ref> [[میبدی]] [[روایت]] میکند که [[نزول آیه]]{{متن قرآن|ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«سپس پروردگارت برای آنان که پس از آزار دیدن هجرت گزیدند آنگاه جهاد کردند و شکیبایی ورزیدند، بیگمان پس از آن آمرزندهای بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۱۱۰.</ref> نیز درباره بلال و دیگر مؤمنانی است که پس از [[تحمل]] شکنجه در راه خدا هجرت کردند.<ref> کشف الاسرار، ج ۵، ص ۴۶۲.</ref>
| |
| #به موجب [[روایت]] [[ابن عباس]] [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}<ref>«و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند به راستی مؤمناند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۷۴.</ref>، درباره جمعی از جمله [[بلال]] نازل شده است.<ref>مناقب، ج ۲، ص ۶۹.</ref>
| |
| #[[بغوی]] [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَيْسُورًا}}<ref>«و اگر در جست و جوی بخشایشی که از پروردگارت امید داری (روزی چند) از آنان روی میگردانی با آنان سخن به نرمی گو» سوره اسراء، آیه ۲۸.</ref> را در پی درخواست کمک گروهی از مؤمنان چون بلال از [[پیامبر]] دانسته است که [[حضرت]] چون چیزی در [[اختیار]] نداشت [[شرم]] کرده، روی از آنها برمیگردانید. [[خداوند]] در این [[آیه]] از پیامبر خواست چنانچه [[امید]] به گشایشی داری، روی از آنها بر مگردان و با [[نرمی]] با آنان سخن بگو.
| |
| #هنگامی که پیامبر از [[سختی]] [[قیامت]] [[سخن]] میگفت گروهی از [[اصحاب]] [[تصمیم]] گرفتند خود را از [[لذات]] [[دنیوی]] [[محروم]] کرده، [[رهبانیت]] در پیش گیرند.<ref>جامع البیان، مج ۵، ج ۷، ص ۱۳ - ۱۸؛ تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۴۵۵؛ التبیان، ج ۴، ص ۸.</ref> بر اساس روایت [[امام صادق]]، بلال تصمیم گرفته بود همه روزها را [[روزه]] بدارد <ref> تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۷۹؛ مجمعالبیان، ج ۳، ص ۳۶۴؛ روحالمعانی، مج ۵، ج ۷، ص ۱۳.</ref> که [[آیات]] ۸۷{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! چیزهای پاکیزهای را که خداوند برای شما حلال کرده است حرام مشمارید و تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره مائده، آیه ۸۷.</ref>، {{متن قرآن|وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ}}<ref>«و از آنچه خداوند حلال و پاکیزه روزی شما کرده است بخورید و از خداوند که بدو ایمان دارید پروا کنید» سوره مائده، آیه ۸۸.</ref> نازل شد.
| |
| #به [[نقل]] ابن عباس بلال از جمله صالحانی است که در آیه {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref> مشمول [[نعمت الهی]] شمرده شده است<ref>شواهدالتنزیل، ج ۱، ص ۱۹۷.</ref>.<ref>[[سید عبدالرسول حسینیزاده|حسینیزاده، سید عبدالرسول]]، [[بلال بن رباح حبشی - حسینیزاده (مقاله)|مقاله «بلال بن رباح حبشی»]]، [[[[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>.
| |
|
| |
|
| == جستارهای وابسته ==
| | == پانویس == |
| | |
| ==منابع==
| |
| * [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[سید عبدالرسول حسینیزاده|حسینیزاده، سید عبدالرسول]]، [[بلال بن رباح حبشی - حسینیزاده (مقاله)|مقاله «بلال بن رباح حبشی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۶''']]
| |
| | |
| ==پانویس== | |
| {{پانویس}} | | {{پانویس}} |
|
| |
|
| | | [[رده:اصحاب پیامبر]] |
| [[رده: بلال بن رباح حبشی]] | |