آیه ولایت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:
دوّم: امیرالمؤمنین علی {{ع}} هم جزء مؤمنین است، آنگاه از دو حال خارج نیست: یا آن حضرت {{ع}} تمام مقصود از آیه است و یا بعضی از مقصودین به آیه است؛ احتمال دوّم [[باطل]] است که امیرالمؤمنین علی {{ع}} بعض المراد باشد و دیگران هم مقصود به آیه باشند؛ زیرا اوصافی که در آیه شریفه ذکر شده (یعنی: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>) عمومیت ندارد و مختص [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} است. پس احتمال اوّل معیّن می‌شود که مراد این است که امیرالمؤمنین علی {{ع}} کلّ المراد [[آیه]] است.
دوّم: امیرالمؤمنین علی {{ع}} هم جزء مؤمنین است، آنگاه از دو حال خارج نیست: یا آن حضرت {{ع}} تمام مقصود از آیه است و یا بعضی از مقصودین به آیه است؛ احتمال دوّم [[باطل]] است که امیرالمؤمنین علی {{ع}} بعض المراد باشد و دیگران هم مقصود به آیه باشند؛ زیرا اوصافی که در آیه شریفه ذکر شده (یعنی: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>) عمومیت ندارد و مختص [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} است. پس احتمال اوّل معیّن می‌شود که مراد این است که امیرالمؤمنین علی {{ع}} کلّ المراد [[آیه]] است.


سوّم: [[شأن نزول آیه]] دلیل بر این است که مراد امیرالمؤمنین علی {{ع}} است؛ زیرا که مفسّرین خاصّه و عامّه [[اجماع]] دارند بر اینکه وقتی [[حضرت امیرالمؤمنین]] علی {{ع}} در حال [[رکوع]] [[انگشتر]] خویش را به [[سائل]] داد، این آیه در [[حق]] او نازل شد<ref>فخررازی در تفسیر کبیر، ج۱۲، ص۲۰؛ ثعلبی در تفسیر کشف البیان، ج۴، ص۷۵؛ زمخشری در کشاف، ج۱، ص۶۲۳؛ طبری در تفسیر جامع البیان، ج۶، ص۳۹۰؛ ابن سعد قرطبی در تفسیر، ج۶، ص۲۲۱؛ فاضل نیشابوری در غرائب، ج۲، ص۶۰۵؛ واحدی در اسباب النزول، ص۱۳۳؛ حافظ ابوبکر جصاص در تفسیر احکام القرآن، ج۲، ص۵۵۷؛ قاضی بیضاوی در انوار التنزیل، ج۱، ص۳۴۵؛ سیوطی در الدرالمنثور، ج۲، ص۲۹۳؛ شوکانی در تفسیر فتح القدیر، ج۲، ص۵۱؛ آلوسی در تفسیر، ج۶، ص۴۹۶؛ ابوالبرکات در تفسیرش، ج۱، ص۴۹۶؛ ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۷۷؛ خازن علاء الدین بغدادی در تفسیر، ج۱، ص۴۹۶؛ سلیمان حنفی در ینابیع المودة، ج۱، ص۱۱؛ ابن عساکر دمشقی در تاریخ شام، ج۴۲، ص۳۵۷؛ سبط ابن جوزی در تذکره، ص۳۵؛ قاضی عضد ایجی در مواقف، ج۳، ص۶۰۱؛ سید شریف جرجانی در شرح مواقف، ج۸، ص۳۶۰؛ ابن صبّاغ مالکی در فصول المهمّة، ج۱، ص۵۸۱؛ طبرانی در اوسط، ج۶، ص۲۱۹؛ ابن مغازلی در مناقب، ص۳۱۳؛ شبلنجی در نور الابصار، ص۱۵۹؛ طبری در ریاض النضره، ص۱۵۹.</ref>، پس منحصرا [[ولیّ]] و [[سرپرست]] [[مردم]]، [[خداوند]] و [[رسول خدا]] {{صل}} و امیرالمؤمنین علی {{ع}} هستند نه دیگران<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۸.</ref>.
سوّم: [[شأن نزول آیه]] دلیل بر این است که مراد امیرالمؤمنین علی {{ع}} است؛ زیرا که مفسّرین خاصّه و عامّه [[اجماع]] دارند بر اینکه وقتی [[حضرت امیرالمؤمنین]] علی {{ع}} در حال [[رکوع]] انگشتر خویش را به [[سائل]] داد، این آیه در [[حق]] او نازل شد<ref>فخررازی در تفسیر کبیر، ج۱۲، ص۲۰؛ ثعلبی در تفسیر کشف البیان، ج۴، ص۷۵؛ زمخشری در کشاف، ج۱، ص۶۲۳؛ طبری در تفسیر جامع البیان، ج۶، ص۳۹۰؛ ابن سعد قرطبی در تفسیر، ج۶، ص۲۲۱؛ فاضل نیشابوری در غرائب، ج۲، ص۶۰۵؛ واحدی در اسباب النزول، ص۱۳۳؛ حافظ ابوبکر جصاص در تفسیر احکام القرآن، ج۲، ص۵۵۷؛ قاضی بیضاوی در انوار التنزیل، ج۱، ص۳۴۵؛ سیوطی در الدرالمنثور، ج۲، ص۲۹۳؛ شوکانی در تفسیر فتح القدیر، ج۲، ص۵۱؛ آلوسی در تفسیر، ج۶، ص۴۹۶؛ ابوالبرکات در تفسیرش، ج۱، ص۴۹۶؛ ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۷۷؛ خازن علاء الدین بغدادی در تفسیر، ج۱، ص۴۹۶؛ سلیمان حنفی در ینابیع المودة، ج۱، ص۱۱؛ ابن عساکر دمشقی در تاریخ شام، ج۴۲، ص۳۵۷؛ سبط ابن جوزی در تذکره، ص۳۵؛ قاضی عضد ایجی در مواقف، ج۳، ص۶۰۱؛ سید شریف جرجانی در شرح مواقف، ج۸، ص۳۶۰؛ ابن صبّاغ مالکی در فصول المهمّة، ج۱، ص۵۸۱؛ طبرانی در اوسط، ج۶، ص۲۱۹؛ ابن مغازلی در مناقب، ص۳۱۳؛ شبلنجی در نور الابصار، ص۱۵۹؛ طبری در ریاض النضره، ص۱۵۹.</ref>، پس منحصرا [[ولیّ]] و [[سرپرست]] [[مردم]]، [[خداوند]] و [[رسول خدا]] {{صل}} و امیرالمؤمنین علی {{ع}} هستند نه دیگران<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۸.</ref>.


برخی از [[عامه]] اشکال کرده‌اند که: «ولیّ» در اینجا به معنای [[دوست]] و [[یاور]] است نه اولی بالتصرف و [[صاحب اختیار]] و در بسیاری از [[آیات قرآنی]] نیز به این معنا [[تفسیر]] شده است، مانند [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.
برخی از [[عامه]] اشکال کرده‌اند که: «ولیّ» در اینجا به معنای [[دوست]] و [[یاور]] است نه اولی بالتصرف و [[صاحب اختیار]] و در بسیاری از [[آیات قرآنی]] نیز به این معنا [[تفسیر]] شده است، مانند [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.
خط ۱۳۸: خط ۱۳۸:
ثانیاً: ما ادعای اختصاص نمی‌کنیم؛ زیرا در [[احادیث]] ما وارد شده است که سایر [[ائمه]] {{عم}} نیز در این [[آیه]] داخل هستند و هر امامی نزدیک امامتش به این [[فضیلت]] فائز می‌شود<ref>الکافی، ج۱، ص۲۸۸، طبع الاسلامیه، حدیث ۳، {{عربی|باب ما نصّ الله عزّوجلّ ورسوله علی الأئمّه {{عم}} واحداً فواحداً}}؛ اثبات الهداة، ج۲، ص۱۳؛ تفسیر الصافی، ج۲، ص۴۴.</ref>.
ثانیاً: ما ادعای اختصاص نمی‌کنیم؛ زیرا در [[احادیث]] ما وارد شده است که سایر [[ائمه]] {{عم}} نیز در این [[آیه]] داخل هستند و هر امامی نزدیک امامتش به این [[فضیلت]] فائز می‌شود<ref>الکافی، ج۱، ص۲۸۸، طبع الاسلامیه، حدیث ۳، {{عربی|باب ما نصّ الله عزّوجلّ ورسوله علی الأئمّه {{عم}} واحداً فواحداً}}؛ اثبات الهداة، ج۲، ص۱۳؛ تفسیر الصافی، ج۲، ص۴۴.</ref>.


ثالثاً: [[زمخشری]] در کشّاف در جواب از این اشکال می‌گوید: مراد از این آیه هر چند امیرالمؤمنین علی {{ع}} است اما به لفظ جمع آورده است که دیگران نیز [[متابعت]] آن [[حضرت]] بکنند و رغبت نمایند در آنچه از آن حضرت صادر شده و در [[تصدّق]] [[فقرا]] تقصیر نکنند تا مثل [[ثواب]] و تعظیمی که به آن حضرت [[کرامت]] شده به ایشان نیز [[عنایت]] گردد<ref>الکشاف، ج۱، ص۶۴۹. و مرحوم سید شرف‌الدین در المراجعات، ص۱۶۴، جواب لطیفی از این اشکال داده است، و علامه بهبهانی در مصباح الهدایة، ص۳۱۹، جوابی دیگر، و مرحوم خراسانی در الامامه عند الشیعه، ص۳۳۴، جواب آخری دادند. فلاحظ إنْ شئتَ.</ref>.
ثالثاً: [[زمخشری]] در کشّاف در جواب از این اشکال می‌گوید: مراد از این آیه هر چند امیرالمؤمنین علی {{ع}} است اما به لفظ جمع آورده است که دیگران نیز [[متابعت]] آن حضرت بکنند و رغبت نمایند در آنچه از آن حضرت صادر شده و در [[تصدّق]] [[فقرا]] تقصیر نکنند تا مثل [[ثواب]] و تعظیمی که به آن حضرت [[کرامت]] شده به ایشان نیز [[عنایت]] گردد<ref>الکشاف، ج۱، ص۶۴۹. و مرحوم سید شرف‌الدین در المراجعات، ص۱۶۴، جواب لطیفی از این اشکال داده است، و علامه بهبهانی در مصباح الهدایة، ص۳۱۹، جوابی دیگر، و مرحوم خراسانی در الامامه عند الشیعه، ص۳۳۴، جواب آخری دادند. فلاحظ إنْ شئتَ.</ref>.


عجب است از فخررازی که در این [[آیه]] در اطلاق لفظ جمع بر مفرد ([[امیر المؤمنین]] {{ع}}) اشکال می‌کند و می‌نویسد: حمل کردن الفاظ جمع بر مفرد به جهت [[تعظیم]] مجاز است و اصل این است که [[کلام]] بر معنای حقیقی‌اش حمل شود، اما در [[تفسیر آیه]]: {{متن قرآن|وَلَا يَأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَالسَّعَةِ}}<ref>«و سرمایه‌داران و توانگران از شما نباید سوگند یاد کنند که به خویشاوندان و مستمندان و مهاجران در راه خدا چیزی ندهند» سوره نور، آیه ۲۲.</ref>، می‌گوید: مراد از «اولی الفضل» [[ابوبکر]] است که به جهت [[علوّ]] [[شأن]] (و تعظیم) او به لفظ جمع آورده شده است<ref>تفسیر رازی، ج۲۳، ص۱۸۷ - ۱۸۸ طبع ثالث. جواب توهّمات فخر رازی در تفاسیر شیعه مذکور است، از جمله آنها: تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۲۷۱ - ۲۷۲.</ref>.
عجب است از فخررازی که در این [[آیه]] در اطلاق لفظ جمع بر مفرد ([[امیر المؤمنین]] {{ع}}) اشکال می‌کند و می‌نویسد: حمل کردن الفاظ جمع بر مفرد به جهت [[تعظیم]] مجاز است و اصل این است که [[کلام]] بر معنای حقیقی‌اش حمل شود، اما در [[تفسیر آیه]]: {{متن قرآن|وَلَا يَأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَالسَّعَةِ}}<ref>«و سرمایه‌داران و توانگران از شما نباید سوگند یاد کنند که به خویشاوندان و مستمندان و مهاجران در راه خدا چیزی ندهند» سوره نور، آیه ۲۲.</ref>، می‌گوید: مراد از «اولی الفضل» [[ابوبکر]] است که به جهت [[علوّ]] [[شأن]] (و تعظیم) او به لفظ جمع آورده شده است<ref>تفسیر رازی، ج۲۳، ص۱۸۷ - ۱۸۸ طبع ثالث. جواب توهّمات فخر رازی در تفاسیر شیعه مذکور است، از جمله آنها: تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۲۷۱ - ۲۷۲.</ref>.
خط ۲۳۷: خط ۲۳۷:


=== [[شبهه]] دوم: ارزشمند نبودن پرداخت [[زکات]] [[واجب]] ===
=== [[شبهه]] دوم: ارزشمند نبودن پرداخت [[زکات]] [[واجب]] ===
مراد از [[زکات]] [[صدقه]] [[واجب]] است زیرا [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَآتُوا الزَّكَاةَ}}<ref>«و زکات بدهید» سوره بقره، آیه ۴۳.</ref> و امر [[ظهور]] در [[وجوب]] دارد و اکثر [[علما]] تأخیر در پرداخت [[زکات]] را [[معصیت]] می‌دانند، بنابراین نمی‌توان گفت [[امیرمؤمنان]] {{ع}} [[انگشتر]] را به عنوان [[زکات]] [[واجب]] به [[فقیر]] داده است چراکه اگر انگشترش به عنوان [[زکات]] بوده باشد باید آن را زودتر به [[فقیر]] می‌‌داد نه هنگام [[نماز]].  
مراد از [[زکات]] [[صدقه]] [[واجب]] است زیرا [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَآتُوا الزَّكَاةَ}}<ref>«و زکات بدهید» سوره بقره، آیه ۴۳.</ref> و امر [[ظهور]] در [[وجوب]] دارد و اکثر [[علما]] تأخیر در پرداخت [[زکات]] را [[معصیت]] می‌دانند، بنابراین نمی‌توان گفت [[امیرمؤمنان]] {{ع}} انگشتر را به عنوان [[زکات]] [[واجب]] به [[فقیر]] داده است چراکه اگر انگشترش به عنوان [[زکات]] بوده باشد باید آن را زودتر به [[فقیر]] می‌‌داد نه هنگام [[نماز]].  


در جواب گفته شده است این ادعا قابل [[دفاع]] نیست چراکه کلمه زکات در بسیاری از [[آیات]] مکی وارد شده است: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى}}<ref>«بی‌گمان آنکه پاکیزه زیست رستگار شد،» سوره اعلی، آیه ۱۴.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّى}}<ref>«همان کس که داراییش را می‌بخشد تا خود پاک و پیراسته شود،» سوره لیل، آیه ۱۸.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«همان کسانی که زکات نمی‌پردازند و اینانند که منکر جهان واپسین‌اند» سوره فصلت، آیه ۷.</ref> در حالی که [[زکات]] [[واجب]] در [[مدینه]] [[تشریع]] شده است بنابراین [[زکات]] نمی‌تواند فقط به معنای صدقۀ [[واجب]] باشد<ref> الشافی الامامة، ج۲، ص۲۳۸. </ref>.
در جواب گفته شده است این ادعا قابل [[دفاع]] نیست چراکه کلمه زکات در بسیاری از [[آیات]] مکی وارد شده است: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى}}<ref>«بی‌گمان آنکه پاکیزه زیست رستگار شد،» سوره اعلی، آیه ۱۴.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّى}}<ref>«همان کس که داراییش را می‌بخشد تا خود پاک و پیراسته شود،» سوره لیل، آیه ۱۸.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«همان کسانی که زکات نمی‌پردازند و اینانند که منکر جهان واپسین‌اند» سوره فصلت، آیه ۷.</ref> در حالی که [[زکات]] [[واجب]] در [[مدینه]] [[تشریع]] شده است بنابراین [[زکات]] نمی‌تواند فقط به معنای صدقۀ [[واجب]] باشد<ref> الشافی الامامة، ج۲، ص۲۳۸. </ref>.


از [[تأمل]] در [[آیات قرآن]] مخصوصاً آیاتی که در آنها از [[زکات]] درباره [[پیامبران]] [[سخن]] گفته است مانند [[ابراهیم]]، [[اسحاق]] و [[یعقوب]]: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> و [[عیسی]] {{متن قرآن|وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا}}<ref>«و هر جا باشم مرا خجسته گردانیده و تا زنده‌ام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است» سوره مریم، آیه ۳۱.</ref> چنین به دست می‌آید که واژۀ [[زکات]] در [[عرف]] [[قرآن]] هرگاه به صورت مطلق یا همراه با [[نماز]] استفاده می‌‌شود دلالت بر [[انفاق مال]] در [[راه خدا]] دارد، چراکه در [[شریعت]] پیشین، [[زکات]] به معنای مصطلح در [[اسلام]] رایج نبوده است؛ از طرفی می‌توان [[صدقه دادن]] [[حضرت]] به [[سائل]] را به عنوان [[زکات]] [[واجب]] دانست و اینکه ادعا شده [[حضرت]] در دادن [[زکات]] تاخیر کرده است ادعای بی [[دلیل]] است چراکه [[حضرت]] [[منتظر]] اولین فقیری بود که اگر [[مشاهده]] کرد [[زکات]] مالش را به او بدهد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱.</ref>.
از [[تأمل]] در [[آیات قرآن]] مخصوصاً آیاتی که در آنها از [[زکات]] درباره [[پیامبران]] [[سخن]] گفته است مانند [[ابراهیم]]، [[اسحاق]] و [[یعقوب]]: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> و [[عیسی]] {{متن قرآن|وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا}}<ref>«و هر جا باشم مرا خجسته گردانیده و تا زنده‌ام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است» سوره مریم، آیه ۳۱.</ref> چنین به دست می‌آید که واژۀ [[زکات]] در [[عرف]] [[قرآن]] هرگاه به صورت مطلق یا همراه با [[نماز]] استفاده می‌‌شود دلالت بر [[انفاق مال]] در [[راه خدا]] دارد، چراکه در [[شریعت]] پیشین، [[زکات]] به معنای مصطلح در [[اسلام]] رایج نبوده است؛ از طرفی می‌توان [[صدقه دادن]] حضرت به [[سائل]] را به عنوان [[زکات]] [[واجب]] دانست و اینکه ادعا شده حضرت در دادن [[زکات]] تاخیر کرده است ادعای بی [[دلیل]] است چراکه حضرت [[منتظر]] اولین فقیری بود که اگر [[مشاهده]] کرد [[زکات]] مالش را به او بدهد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱.</ref>.


=== [[شبهه]] سوم: برداشت [[اشتباه]] از [[حقیقت]] [[ولایت]] [[خداوند]] ===
=== [[شبهه]] سوم: برداشت [[اشتباه]] از [[حقیقت]] [[ولایت]] [[خداوند]] ===
خط ۲۵۳: خط ۲۵۳:
در پاسخ باید گفت: [[براهین عقلی]] و [[نقلی]] بر [[وجوب امامت]] در هر عصر و زمانی دلالت می‌کند. بر این اساس، طبق [[نصوص]] [[قرآنی]] و [[روایی]]، [[امامت]] پس از [[پیامبر]] به [[امامان دوازده‌گانه]] [[شیعه]] اختصاص می‌‌یابد، چنانکه [[قرآن]] از آنان به عنوان [[صادقین]] یاد کرده و [[مسلمانان]] را به [[پیروی]] از آنان فرا خوانده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>. همچنین [[امام صادق]] {{ع}} در [[تفسیر آیه]] مورد بحث، [[ولایت]] را به احق و اولی بودن در [[تدبیر امور]] [[تفسیر]] کرده و فرموده است: «مقصود از {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} [[علی]] {{ع}} و [[امامان]] از [[ذریه]] او تا [[روز قیامت]] است». علاوه بر این در [[صحاح]] [[اهل سنت]] نیز از آنان به عنوان خلفای [[دوازده‌گانه]] یاد شده است.
در پاسخ باید گفت: [[براهین عقلی]] و [[نقلی]] بر [[وجوب امامت]] در هر عصر و زمانی دلالت می‌کند. بر این اساس، طبق [[نصوص]] [[قرآنی]] و [[روایی]]، [[امامت]] پس از [[پیامبر]] به [[امامان دوازده‌گانه]] [[شیعه]] اختصاص می‌‌یابد، چنانکه [[قرآن]] از آنان به عنوان [[صادقین]] یاد کرده و [[مسلمانان]] را به [[پیروی]] از آنان فرا خوانده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>. همچنین [[امام صادق]] {{ع}} در [[تفسیر آیه]] مورد بحث، [[ولایت]] را به احق و اولی بودن در [[تدبیر امور]] [[تفسیر]] کرده و فرموده است: «مقصود از {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} [[علی]] {{ع}} و [[امامان]] از [[ذریه]] او تا [[روز قیامت]] است». علاوه بر این در [[صحاح]] [[اهل سنت]] نیز از آنان به عنوان خلفای [[دوازده‌گانه]] یاد شده است.


بنابراین می‌‌توان میان [[روایات]] با [[حصر]] [[امامت امام علی]] {{ع}} در [[آیه]] را چنین جمع کرد: تا زمانی که آن [[حضرت]] در حال [[حیات]] باشد [[امامت]] مخصوص اوست اما بعد از شهادتشان طبق [[روایات]] [[متواتر]]، [[ولایت]] شامل [[امامان]] بعد از ایشان خواهد شد <ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱.</ref>.
بنابراین می‌‌توان میان [[روایات]] با [[حصر]] [[امامت امام علی]] {{ع}} در [[آیه]] را چنین جمع کرد: تا زمانی که آن حضرت در حال [[حیات]] باشد [[امامت]] مخصوص اوست اما بعد از شهادتشان طبق [[روایات]] [[متواتر]]، [[ولایت]] شامل [[امامان]] بعد از ایشان خواهد شد <ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱.</ref>.


=== [[شبهه]] پنجم: عدم [[احتجاج امیرالمؤمنین]] {{ع}} به [[آیه ولایت]] ===
=== [[شبهه]] پنجم: عدم [[احتجاج امیرالمؤمنین]] {{ع}} به [[آیه ولایت]] ===
اگر [[آیه]] دلالت صریح بر [[ولایت]] و [[خلافت امام علی]] {{ع}} دارد چرا [[حضرت]] هیچگاه در [[مقام]] [[احتجاج]]، از این [[آیه]] استفاده نکردند.  
اگر [[آیه]] دلالت صریح بر [[ولایت]] و [[خلافت امام علی]] {{ع}} دارد چرا حضرت هیچگاه در [[مقام]] [[احتجاج]]، از این [[آیه]] استفاده نکردند.  


این اشکال پذیرفتی نیست چرا که [[حضرت]] در موارد متعدد، به این [[آیه]] تمسّک کرده‌اند از جمله:  
این اشکال پذیرفتی نیست چرا که حضرت در موارد متعدد، به این [[آیه]] تمسّک کرده‌اند از جمله:  
# در روز [[شورا]] در برابر [[سعد بن ابی وقاص]]، [[عثمان]]، [[عبد الرحمن بن عوف]]، [[طلحه]] و [[زبیر]]، به این [[آیه]] [[احتجاج]] کرده و فرمودند: آیا غیر از من در میان شما کسی هست که در حال [[رکوع]]، [[زکات]] داده و درباره او این [[آیه]] نازل شده باشد؟ در این حال همۀ جمع پاسخ منفی دادند<ref>{{متن حدیث|قَالَ: فَهَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ آتَی الزَّکَاةَ وَ هُوَ رَاکِعٌ، فَنَزَلَتْ فِیهِ: (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)، غَیْرِی؟!. قَالُوا: لَا}}؛ بحار الأنوار، ج ۳۱، ص۳۷۷. </ref>.
# در روز [[شورا]] در برابر [[سعد بن ابی وقاص]]، [[عثمان]]، [[عبد الرحمن بن عوف]]، [[طلحه]] و [[زبیر]]، به این [[آیه]] [[احتجاج]] کرده و فرمودند: آیا غیر از من در میان شما کسی هست که در حال [[رکوع]]، [[زکات]] داده و درباره او این [[آیه]] نازل شده باشد؟ در این حال همۀ جمع پاسخ منفی دادند<ref>{{متن حدیث|قَالَ: فَهَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ آتَی الزَّکَاةَ وَ هُوَ رَاکِعٌ، فَنَزَلَتْ فِیهِ: (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)، غَیْرِی؟!. قَالُوا: لَا}}؛ بحار الأنوار، ج ۳۱، ص۳۷۷. </ref>.
# در روایتی آمده است [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} روزی [[فضایل]] خود را به [[ابوبکر]] [[یادآوری]] کردند، از جمله این [[فضایل]] یاد آوری [[ابوبکر]] به [[آیه ولایت]] با این بیان مظلومانۀ [[حضرت]] بود: «تو را به [[خدا]] قسم آیا در قضیه [[زکات]] [[انگشتر]]، [[ولایت]] از طرف [[خدا]] برای تو مقرر شده یا برای من»<ref>{{متن حدیث|قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَ لِیَ الْوَلَایَةُ مِنَ اللَّهِ مَعَ رَسُولِهِ فِی آیَةِ الزَّکَاةِ بِالْخَاتَمِ أَمْ لَکَ؟ قَالَ بَلْ لَک}}؛ ‏ الإحتجاج، ج۱، ص ۱۱۸. </ref>؟ [[ابوبکر]] جواب داد، البته برای تو<ref>ر. ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۴۹-۱۵۱. </ref>.
# در روایتی آمده است [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} روزی [[فضایل]] خود را به [[ابوبکر]] [[یادآوری]] کردند، از جمله این [[فضایل]] یاد آوری [[ابوبکر]] به [[آیه ولایت]] با این بیان مظلومانۀ حضرت بود: «تو را به [[خدا]] قسم آیا در قضیه [[زکات]] انگشتر، [[ولایت]] از طرف [[خدا]] برای تو مقرر شده یا برای من»<ref>{{متن حدیث|قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَ لِیَ الْوَلَایَةُ مِنَ اللَّهِ مَعَ رَسُولِهِ فِی آیَةِ الزَّکَاةِ بِالْخَاتَمِ أَمْ لَکَ؟ قَالَ بَلْ لَک}}؛ ‏ الإحتجاج، ج۱، ص ۱۱۸. </ref>؟ [[ابوبکر]] جواب داد، البته برای تو<ref>ر. ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۴۹-۱۵۱. </ref>.


=== [[شبهه]] ششم: [[شبهه]] [[ابن تیمیه]] ===
=== [[شبهه]] ششم: [[شبهه]] [[ابن تیمیه]] ===
[[شیعه]] و [[اهل سنت]] نسبت به [[نزول]] [[آیۀ ولایت]] در [[شأن]] [[امیرالمؤمنین]] [[اتفاق نظر]] دارند، اما افرادی مانند [[ابن تیمیه]] معتقدند [[آیه]] در وصف [[حضرت]] نازل نشده است، از جمله [[دلایل]] منکرین [[آیه ولایت]] عبارت است از:
[[شیعه]] و [[اهل سنت]] نسبت به [[نزول]] [[آیۀ ولایت]] در [[شأن]] [[امیرالمؤمنین]] [[اتفاق نظر]] دارند، اما افرادی مانند [[ابن تیمیه]] معتقدند [[آیه]] در وصف حضرت نازل نشده است، از جمله [[دلایل]] منکرین [[آیه ولایت]] عبارت است از:
#{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} در [[آیه]] بر جمع دلالت می‌کند و اطلاق آن بر فرد با [[فصاحت]] و [[بلاغت قرآن]] تطابق ندارد: به اشکال پاسخ‌هایی متفاوتی داده شده از جمله:
#{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} در [[آیه]] بر جمع دلالت می‌کند و اطلاق آن بر فرد با [[فصاحت]] و [[بلاغت قرآن]] تطابق ندارد: به اشکال پاسخ‌هایی متفاوتی داده شده از جمله:
## اصولاً اطلاق واژگان جمع بر فرد معین در [[کلام عرب]] و غیر آن به [[انگیزه]] [[تعظیم]] و مانند [[تعظیم]]، امری شایع است؛ چنانکه در [[قرآن]] درباره نشان دادن [[عظمت]] [[خداوند]] از ضمایر جمع استفاده شده است {{متن قرآن|نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ}}<ref>«ما به آنچه وصف می‌کنند داناتریم» سوره مؤمنون، آیه ۹۶.</ref>. در این [[آیه]] هم بی‌تردید، به کار بردن تعبیر {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} در مورد [[امام علی]] بیانگر [[تکریم]] و [[تعظیم]] [[شخصیت]] ایشان است، به این [[دلیل]] که از نظر [[کمالات]] [[ایمان]] در عالی‌ترین [[درجه]] بوده و همین ویژگی سبب شده است پس از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[ولایت]] و [[رهبری]] [[جامعۀ اسلامی]] به ایشان سپرده شود. گذشته از این، با توجه به [[روایات]] [[شأن نزول]] [[آیه]]، اطلاق در [[آیه ولایت]] صورت گرفته است، حال اگر چنین کاربردی در زبان [[عرب]] در [[عصر رسالت]] رایج نبود، صحابه‌ای که [[حدیث]] مربوط به [[شأن نزول]] [[آیه]] را [[نقل]] می‌‌کردند باید معترض چنین [[نقلی]] می‌‌شدند در حالی که هیچکدام اعتراضی نکردند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱؛ [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۵۱-۱۵۵. </ref>.
## اصولاً اطلاق واژگان جمع بر فرد معین در [[کلام عرب]] و غیر آن به [[انگیزه]] [[تعظیم]] و مانند [[تعظیم]]، امری شایع است؛ چنانکه در [[قرآن]] درباره نشان دادن [[عظمت]] [[خداوند]] از ضمایر جمع استفاده شده است {{متن قرآن|نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ}}<ref>«ما به آنچه وصف می‌کنند داناتریم» سوره مؤمنون، آیه ۹۶.</ref>. در این [[آیه]] هم بی‌تردید، به کار بردن تعبیر {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} در مورد [[امام علی]] بیانگر [[تکریم]] و [[تعظیم]] [[شخصیت]] ایشان است، به این [[دلیل]] که از نظر [[کمالات]] [[ایمان]] در عالی‌ترین [[درجه]] بوده و همین ویژگی سبب شده است پس از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[ولایت]] و [[رهبری]] [[جامعۀ اسلامی]] به ایشان سپرده شود. گذشته از این، با توجه به [[روایات]] [[شأن نزول]] [[آیه]]، اطلاق در [[آیه ولایت]] صورت گرفته است، حال اگر چنین کاربردی در زبان [[عرب]] در [[عصر رسالت]] رایج نبود، صحابه‌ای که [[حدیث]] مربوط به [[شأن نزول]] [[آیه]] را [[نقل]] می‌‌کردند باید معترض چنین [[نقلی]] می‌‌شدند در حالی که هیچکدام اعتراضی نکردند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱؛ [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۵۱-۱۵۵. </ref>.
## کاربرد جمع، در بعضی اوقات برای [[تشویق]] [[مردم]] به کارهای خیر صورت می‌‌گیرد چنانکه عده ای گفته‌اند اگر چه [[آیه]] با لفظ جمع آورده شد، ولی مراد از آن فقط [[امام علی]] {{ع}} است و جمع آوردن [[آیه]] دلیلش این بود که [[مردم]] [[ترغیب]] شوند و چنین عملی را انجام دهند<ref>{{عربی|فان قلت کیف صح أن یکون لعلی و اللفظ لفظ جماعه؟ قلت: حی به علی لفظ الجمع، وان کان السبب فیه رجلا واحدا لیرغب الناس فی مثل فعله، فینالوا مثل ثوابه}}؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۶۴۹. </ref>.
## کاربرد جمع، در بعضی اوقات برای [[تشویق]] [[مردم]] به کارهای خیر صورت می‌‌گیرد چنانکه عده ای گفته‌اند اگر چه [[آیه]] با لفظ جمع آورده شد، ولی مراد از آن فقط [[امام علی]] {{ع}} است و جمع آوردن [[آیه]] دلیلش این بود که [[مردم]] [[ترغیب]] شوند و چنین عملی را انجام دهند<ref>{{عربی|فان قلت کیف صح أن یکون لعلی و اللفظ لفظ جماعه؟ قلت: حی به علی لفظ الجمع، وان کان السبب فیه رجلا واحدا لیرغب الناس فی مثل فعله، فینالوا مثل ثوابه}}؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۶۴۹. </ref>.
## در این [[آیه]] لفظ جمع در مفرد استعمال نشده است، بلکه عنوان جمع، بر یکی از افراد تحقق یافتۀ آن، منطبق شده و این امکان وجود دارد که بر دیگر افراد نیز منطبق گردد. به عبارتی دیگر لفظ در اینجا در مفهوم خود استعمال شده است، نه در مصداق خارجی؛ اما مصداق لفظ جمع، گاهی می‌‌تواند فرد است و گاهی جمع، چنانکه در مورد [[امیرالمؤمنین]] و فرزندانش مصداق آن به صورت فردی است، یعنی در زمان [[نزول]]، مصداقش [[امام علی]] ({{ع}} و در زمان بعد، [[امام حسن]] {{ع}} و به ترتیب تا [[امامت]] [[امام عصر]] {{ع}} این مصادیق ادامه خواهد داشت<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱.</ref>.
## در این [[آیه]] لفظ جمع در مفرد استعمال نشده است، بلکه عنوان جمع، بر یکی از افراد تحقق یافتۀ آن، منطبق شده و این امکان وجود دارد که بر دیگر افراد نیز منطبق گردد. به عبارتی دیگر لفظ در اینجا در مفهوم خود استعمال شده است، نه در مصداق خارجی؛ اما مصداق لفظ جمع، گاهی می‌‌تواند فرد است و گاهی جمع، چنانکه در مورد [[امیرالمؤمنین]] و فرزندانش مصداق آن به صورت فردی است، یعنی در زمان [[نزول]]، مصداقش [[امام علی]] ({{ع}} و در زمان بعد، [[امام حسن]] {{ع}} و به ترتیب تا [[امامت]] [[امام عصر]] {{ع}} این مصادیق ادامه خواهد داشت<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱.</ref>.
# شنیدین صدای [[سائل]] و تقدیم [[انگشتر]] به آن توسط [[حضرت]] با [[حضور قلب]] ایشان در [[نماز]] منافات دارد. به این اشکال نیز جواب‌های مختلفی داده شده از جمله:
# شنیدین صدای [[سائل]] و تقدیم انگشتر به آن توسط حضرت با [[حضور قلب]] ایشان در [[نماز]] منافات دارد. به این اشکال نیز جواب‌های مختلفی داده شده از جمله:
## در [[روایات]] آمده است، [[پیامبر]] گاهی [[نماز]] خود را کوتاه می‌کردند. هنگامی‌ که علّت این کار از ایشان پرسیده می‌‌شد می‌‌فرمودند: صدای [[گریه]] طفلی را شنیدم، گفتم شاید مادرش در [[مسجد]] (در حال [[نماز]]) باشد و از [[گریه]] او ناراحت شود. هر قضاوتی نسبت به عملکرد [[پیامبر]] شود همان [[قضاوت]] نیز درباره عملکرد [[علی]] {{ع}} قابل جریان است.  
## در [[روایات]] آمده است، [[پیامبر]] گاهی [[نماز]] خود را کوتاه می‌کردند. هنگامی‌ که علّت این کار از ایشان پرسیده می‌‌شد می‌‌فرمودند: صدای [[گریه]] طفلی را شنیدم، گفتم شاید مادرش در [[مسجد]] (در حال [[نماز]]) باشد و از [[گریه]] او ناراحت شود. هر قضاوتی نسبت به عملکرد [[پیامبر]] شود همان [[قضاوت]] نیز درباره عملکرد [[علی]] {{ع}} قابل جریان است.  
## حالات [[اولیاء]] [[خدا]] یکسان نبوده، بلکه گوناگون و متغیر است و این [[تغییر]]، تابع جذبه‌های گوناگون پرودگار است و هیچ منافاتی ندارد که [[انسان]] کاملی نظیر آن [[حضرت]]، گاه مستغرق عالم [[توحید]] بوده و از حالات بشری دور و گاه در حالت معمولی و عادی باشند، از این‌رو [[اختلاف]] حالات، به [[اراده]] و [[مشیّت]] [[پروردگار]] باز می‌گردد.
## حالات [[اولیاء]] [[خدا]] یکسان نبوده، بلکه گوناگون و متغیر است و این [[تغییر]]، تابع جذبه‌های گوناگون پرودگار است و هیچ منافاتی ندارد که [[انسان]] کاملی نظیر آن حضرت، گاه مستغرق عالم [[توحید]] بوده و از حالات بشری دور و گاه در حالت معمولی و عادی باشند، از این‌رو [[اختلاف]] حالات، به [[اراده]] و [[مشیّت]] [[پروردگار]] باز می‌گردد.
## توجّه آن [[حضرت]] در حین [[نماز]]، به کاری [[عبادی]] یعنی دادن [[زکات]] به [[انسان]] [[فقیر]] امری مطلوب [[پروردگار]] است؛ پس این [[عمل]] [[عبادی]]، منافاتی با [[عمل]] [[عبادی]] دیگر مثل [[نماز خواندن]] ندارد چراکه این دو عمل در طول یکدیگرند و با هم [[تعارض]] نمی‌کنند<ref>ر. ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۵۵-۱۵۷. </ref>.
## توجّه آن حضرت در حین [[نماز]]، به کاری [[عبادی]] یعنی دادن [[زکات]] به [[انسان]] [[فقیر]] امری مطلوب [[پروردگار]] است؛ پس این [[عمل]] [[عبادی]]، منافاتی با [[عمل]] [[عبادی]] دیگر مثل [[نماز خواندن]] ندارد چراکه این دو عمل در طول یکدیگرند و با هم [[تعارض]] نمی‌کنند<ref>ر. ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۵۵-۱۵۷. </ref>.


=== [[شبهه]] هفتم: [[آیه]] در [[شأن]] [[علی]] {{ع}} نازل نشده است ===
=== [[شبهه]] هفتم: [[آیه]] در [[شأن]] [[علی]] {{ع}} نازل نشده است ===
یکی از تشکیک‌هایی که در دلالت آیه بر [[امامت]] [[امیر المؤمنین]] {{ع}} وارد شده تردید در [[نزول آیه]] در [[شأن]] آن [[حضرت]] است. این تردید به صورت‌های مختلف اظهار شده است.
یکی از تشکیک‌هایی که در دلالت آیه بر [[امامت]] [[امیر المؤمنین]] {{ع}} وارد شده تردید در [[نزول آیه]] در [[شأن]] آن حضرت است. این تردید به صورت‌های مختلف اظهار شده است.
# [[ابوعلی جبایی]] گفته است: «آیه در شأن جماعتی از [[صحابه]] نازل گردیده که [[فریضه]] نماز و زکات را پیوسته به جای می‌آوردند، و در [[زمان]] نزول آیه در حال [[رکوع]] بودند، و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} از نظر [[مالی]] در شرایطی نبود که زکات بر او [[واجب]] باشد»<ref>المغنی، الإمامة، ج۱، ص۱۳۷.</ref>.
# [[ابوعلی جبایی]] گفته است: «آیه در شأن جماعتی از [[صحابه]] نازل گردیده که [[فریضه]] نماز و زکات را پیوسته به جای می‌آوردند، و در [[زمان]] نزول آیه در حال [[رکوع]] بودند، و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} از نظر [[مالی]] در شرایطی نبود که زکات بر او [[واجب]] باشد»<ref>المغنی، الإمامة، ج۱، ص۱۳۷.</ref>.
# [[ابوهاشم جبایی]] گفته است: «نمی‌توان زکات در آیه را به صدقه مستحبی [[تفسیر]] کرد، زیرا مفاد آیه این است که ندادن زکات همچون انجام ندادن نماز، با [[مؤمن]] بودن [[انسان]] منافات دارد، یعنی او را از [[ایمان]] خارج می‌سازد، در حالی که ترک فعل [[مستحب]] چنین اثری را ندارد»<ref>المغنی، الإمامة، ج۱، ص۱۳۹.</ref>.
# [[ابوهاشم جبایی]] گفته است: «نمی‌توان زکات در آیه را به صدقه مستحبی [[تفسیر]] کرد، زیرا مفاد آیه این است که ندادن زکات همچون انجام ندادن نماز، با [[مؤمن]] بودن [[انسان]] منافات دارد، یعنی او را از [[ایمان]] خارج می‌سازد، در حالی که ترک فعل [[مستحب]] چنین اثری را ندارد»<ref>المغنی، الإمامة، ج۱، ص۱۳۹.</ref>.
# [[فخرالدین رازی]] گفته است: «استدلال [[شیعه]] به آیه بر [[امامت علی]] {{ع}} به اینکه آیه در شأن او نازل شده است، پذیرفته نیست، زیرا به [[اعتقاد]] اکثر [[مفسران]] آیه در [[حق]] عموم [[امت]] نازل شده است»<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۳۰.</ref>.
# [[فخرالدین رازی]] گفته است: «استدلال [[شیعه]] به آیه بر [[امامت علی]] {{ع}} به اینکه آیه در شأن او نازل شده است، پذیرفته نیست، زیرا به [[اعتقاد]] اکثر [[مفسران]] آیه در [[حق]] عموم [[امت]] نازل شده است»<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۳۰.</ref>.
# وی همچنین گفته است: «زکات اسم است برای صدقه واجب نه صدقه مستحبی، زیرا [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَآتُوا الزَّكَاةَ}}<ref>«و زکات بدهید» سوره بقره، آیه ۴۳.</ref> و امر ظاهر در [[وجوب]] است، و از طرفی تأخیر ادای زکات از اولین اوقات وجوب از نظر بیشتر [[علما]] [[معصیت]] است، بنابراین، نمی‌توان گفت امیرالمؤمنین {{ع}} [[انگشتر]] را به عنوان زکات واجب به [[فقیر]] داده است، زیرا در این صورت تأخیر در پرداخت آن لازم می‌آید که [[شایسته]] [[مقام]] آن [[حضرت]] نیست، و حمل آن بر [[صدقه]] مستحبی نیز خلاف اصل است<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۳۰.</ref>.
# وی همچنین گفته است: «زکات اسم است برای صدقه واجب نه صدقه مستحبی، زیرا [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَآتُوا الزَّكَاةَ}}<ref>«و زکات بدهید» سوره بقره، آیه ۴۳.</ref> و امر ظاهر در [[وجوب]] است، و از طرفی تأخیر ادای زکات از اولین اوقات وجوب از نظر بیشتر [[علما]] [[معصیت]] است، بنابراین، نمی‌توان گفت امیرالمؤمنین {{ع}} انگشتر را به عنوان زکات واجب به [[فقیر]] داده است، زیرا در این صورت تأخیر در پرداخت آن لازم می‌آید که [[شایسته]] [[مقام]] آن حضرت نیست، و حمل آن بر [[صدقه]] مستحبی نیز خلاف اصل است<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۳۰.</ref>.
# [[ابن‌ تیمیه]] می‌نویسد: گفته او ([[علامه حلی]])<ref>منهاج الکرامة فی معرفة الامامة، تألیف علامه حلّی، یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایی است که در تبیین عقاید امامیه نگاشته شده است این کتاب تا جایی اهمیت یافت که کسی همچون ابن تیمیه را بر آن داشت تا کتاب منهاج‌السنه را در رد آن بنگارد</ref> بر اینکه [[آیه]] درباره [[علی]] نازل شده [[اجماع]] وجود دارد» یکی از بزرگ‌ترین ادّعاهای [[دروغ]] است. اتفاقاً [[اهل]] [[علم حدیث]] [[اجماع]] کرده‌اند که این آگهی ویژه درباره [[علی]] فرود نیامده و [[علی]] در [[نماز]] [[انگشتر]] خود را [[صدقه]] نداده است. [[عالمان]] [[حدیث]] [[اجماع]] دارند بر اینکه [[قصه]] [[روایت]] شده در [[شأن نزول]] [[آیه]]، یکی از دروغ‌های بافته شده است<ref>{{عربی|الثاني قوله علامه حلّی قد اجمعوا أنها نزلت في علي من اعظم الدعاوي الكاذبه بل اجمع اهل العلم بالنقل على انها لم تنزل في علي بخصوصه و ان علياً لم يتصدق بخاتمه في الصلاة و اجمع أهل العلم بالحديث على أن القصه المرويه في ذلك من الكذب الموضوع}}منهاج السنه، ج۷، ص۱۲.</ref>.
# [[ابن‌ تیمیه]] می‌نویسد: گفته او ([[علامه حلی]])<ref>منهاج الکرامة فی معرفة الامامة، تألیف علامه حلّی، یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایی است که در تبیین عقاید امامیه نگاشته شده است این کتاب تا جایی اهمیت یافت که کسی همچون ابن تیمیه را بر آن داشت تا کتاب منهاج‌السنه را در رد آن بنگارد</ref> بر اینکه [[آیه]] درباره [[علی]] نازل شده [[اجماع]] وجود دارد» یکی از بزرگ‌ترین ادّعاهای [[دروغ]] است. اتفاقاً [[اهل]] [[علم حدیث]] [[اجماع]] کرده‌اند که این آگهی ویژه درباره [[علی]] فرود نیامده و [[علی]] در [[نماز]] انگشتر خود را [[صدقه]] نداده است. [[عالمان]] [[حدیث]] [[اجماع]] دارند بر اینکه [[قصه]] [[روایت]] شده در [[شأن نزول]] [[آیه]]، یکی از دروغ‌های بافته شده است<ref>{{عربی|الثاني قوله علامه حلّی قد اجمعوا أنها نزلت في علي من اعظم الدعاوي الكاذبه بل اجمع اهل العلم بالنقل على انها لم تنزل في علي بخصوصه و ان علياً لم يتصدق بخاتمه في الصلاة و اجمع أهل العلم بالحديث على أن القصه المرويه في ذلك من الكذب الموضوع}}منهاج السنه، ج۷، ص۱۲.</ref>.


'''پاسخ به این [[شبهه]]''':
'''پاسخ به این [[شبهه]]''':
خط ۲۸۹: خط ۲۸۹:
## [[شریف جرجانی]] در شرح مواقف آورده است: {{عربی|"و قد اجمع ائمة التفسير على أن المراد به الذين يقيمون الصلاة الى قوله و هم راكعون على فأنه كان في الصلاة راكعاً فسأله سایل فاعطاه خاتمه فنزلت الآیة"}}<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰.</ref>.
## [[شریف جرجانی]] در شرح مواقف آورده است: {{عربی|"و قد اجمع ائمة التفسير على أن المراد به الذين يقيمون الصلاة الى قوله و هم راكعون على فأنه كان في الصلاة راكعاً فسأله سایل فاعطاه خاتمه فنزلت الآیة"}}<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰.</ref>.
## [[سعد الدین تفتازانی]] نیز در شرح مقاصد می‌نویسد: {{عربی|"نزلت باتفاق المفسِّران في علي بن ابي‌طالب - رضی الله عنه - حین اعطی السائل خاتمه و هو راكع في صلاته و كلمه انما للحصر بشهادة النقل و الاستعمال"}}<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۰.</ref>.
## [[سعد الدین تفتازانی]] نیز در شرح مقاصد می‌نویسد: {{عربی|"نزلت باتفاق المفسِّران في علي بن ابي‌طالب - رضی الله عنه - حین اعطی السائل خاتمه و هو راكع في صلاته و كلمه انما للحصر بشهادة النقل و الاستعمال"}}<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۰.</ref>.
## همین‌گونه است [[کلام]] مؤلف و شارح المواقف فی [[علم]] الکلام<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰.</ref>. [[ملا علی قوشچی]] نیز در تقریر [[استدلال]]، یادآور شده است که [[آیه]] به اتفاق مفسران در شأن علی {{ع}} نازل شده است؛ آن‌گاه که [[نماز]] گزارد و در حال رکوع، [[انگشتر]] خود را به [[فقیر]] داد، سپس در نقد گفته است: «این سخن مفسران بر اختصاص [[ولایت]] به علی {{ع}} دلالت نمی‌کند»<ref>شرح التجرید، ص۳۶۸-۳۶۹.</ref>. ظاهر آن سخن این است که وی اتفاق مفسران را درباره [[نزول آیه]] در شأن علی {{ع}} پذیرفته است، ولی در اختصاص ولایت در [[حق]] آن [[حضرت]] خدشه کرده است که در این باره پس از این، [[سخن]] خواهیم گفت.  
## همین‌گونه است [[کلام]] مؤلف و شارح المواقف فی [[علم]] الکلام<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰.</ref>. [[ملا علی قوشچی]] نیز در تقریر [[استدلال]]، یادآور شده است که [[آیه]] به اتفاق مفسران در شأن علی {{ع}} نازل شده است؛ آن‌گاه که [[نماز]] گزارد و در حال رکوع، انگشتر خود را به [[فقیر]] داد، سپس در نقد گفته است: «این سخن مفسران بر اختصاص [[ولایت]] به علی {{ع}} دلالت نمی‌کند»<ref>شرح التجرید، ص۳۶۸-۳۶۹.</ref>. ظاهر آن سخن این است که وی اتفاق مفسران را درباره [[نزول آیه]] در شأن علی {{ع}} پذیرفته است، ولی در اختصاص ولایت در [[حق]] آن حضرت خدشه کرده است که در این باره پس از این، [[سخن]] خواهیم گفت.  
## [[فضل بن روزبهان اشعری]] نیز بر این سخن [[علامه حلّی]] که گفته است: «نزول آیه درباره علی {{ع}} مورد [[اجماع]] است» هیچ‌گونه ایرادی وارد نکرده است، هر چند در استدلال به آیه بر [[امامت علی]] {{ع}} از جهت دیگر خدشه کرده است.  
## [[فضل بن روزبهان اشعری]] نیز بر این سخن [[علامه حلّی]] که گفته است: «نزول آیه درباره علی {{ع}} مورد [[اجماع]] است» هیچ‌گونه ایرادی وارد نکرده است، هر چند در استدلال به آیه بر [[امامت علی]] {{ع}} از جهت دیگر خدشه کرده است.  


خط ۲۹۷: خط ۲۹۷:
از [[تأمل]] در [[آیات قرآن]] به دست می‌آید که واژه زکات در عرف [[قرآن]]، هر گاه به صورت مطلق یا همراه [[نماز]] به کار رفته باشد، بر [[انفاق مال]] در [[راه خدا]] دلالت می‌کند.
از [[تأمل]] در [[آیات قرآن]] به دست می‌آید که واژه زکات در عرف [[قرآن]]، هر گاه به صورت مطلق یا همراه [[نماز]] به کار رفته باشد، بر [[انفاق مال]] در [[راه خدا]] دلالت می‌کند.


گذشته از این، می‌توان زکات در [[آیه]] را به زکات واجب هم حمل کرد، و این [[شبهه]] که برخی گفته‌اند، [[علی]] {{ع}} از کسانی نبود که زکات بر او واجب باشد، یعنی از [[ثروتمندان]] نبود، و اینکه زکات بودن [[انگشتر]]، امری بعید است<ref>المغنی، الإمامة، ج۱، ص۱۳۷.</ref>، همگی استبعادهایی است بی‌دلیل، و احتمال اینکه حداقل نصاب زکات برای علی {{ع}} حاصل شده باشد، و اینکه او در نظر داشت در اولین [[فرصت]] مناسب، آن را به عنوان زکات به [[فقیر]] بدهد، کاملاً موجه است، و دلیلی بر [[نادرستی]] آن در دست نیست. [[سید مرتضی]] در پاسخ شبهه یاد شده که [[عبدالجبار]] [[نقل]] کرده گفته است: «بعید شمردن [[وجوب]] زکات بر علی {{ع}} وجهی ندارد، زیرا وجوب آن در پاره‌ای از اوقات بر آن [[حضرت]] محال نبوده است. آنچه در [[حق امام]] {{ع}} بعید است آن است که وی را در آن [[زمان]] از ثروتمندان به شمار آوریم، اما داشتن دویست [[درهم]] سبب نمی‌شود که فرد از [[ثروتمندان]] به شمار آید، چنان که دادن [[انگشتر]] به عنوان [[زکات]] نیز هیچ‌گونه بُعدی ندارد، زیرا انگشتر مانند دیگر چیزهایی است که [[فقرا]] می‌توانند از آن نفع ببرند و می‌توان آن را به عنوان پرداخت زکات به [[فقیر]] داد»<ref>الشافی، ج۲، ص۲۳۸.</ref>.
گذشته از این، می‌توان زکات در [[آیه]] را به زکات واجب هم حمل کرد، و این [[شبهه]] که برخی گفته‌اند، [[علی]] {{ع}} از کسانی نبود که زکات بر او واجب باشد، یعنی از [[ثروتمندان]] نبود، و اینکه زکات بودن انگشتر، امری بعید است<ref>المغنی، الإمامة، ج۱، ص۱۳۷.</ref>، همگی استبعادهایی است بی‌دلیل، و احتمال اینکه حداقل نصاب زکات برای علی {{ع}} حاصل شده باشد، و اینکه او در نظر داشت در اولین [[فرصت]] مناسب، آن را به عنوان زکات به [[فقیر]] بدهد، کاملاً موجه است، و دلیلی بر [[نادرستی]] آن در دست نیست. [[سید مرتضی]] در پاسخ شبهه یاد شده که [[عبدالجبار]] [[نقل]] کرده گفته است: «بعید شمردن [[وجوب]] زکات بر علی {{ع}} وجهی ندارد، زیرا وجوب آن در پاره‌ای از اوقات بر آن حضرت محال نبوده است. آنچه در [[حق امام]] {{ع}} بعید است آن است که وی را در آن [[زمان]] از ثروتمندان به شمار آوریم، اما داشتن دویست [[درهم]] سبب نمی‌شود که فرد از [[ثروتمندان]] به شمار آید، چنان که دادن انگشتر به عنوان [[زکات]] نیز هیچ‌گونه بُعدی ندارد، زیرا انگشتر مانند دیگر چیزهایی است که [[فقرا]] می‌توانند از آن نفع ببرند و می‌توان آن را به عنوان پرداخت زکات به [[فقیر]] داد»<ref>الشافی، ج۲، ص۲۳۸.</ref>.


از آنچه گفته شد، [[نادرستی]] [[سخن]] مؤلف المنار نیز روشن شد که گفته است: «از دادن انگشتر در [[راه خدا]]، در [[کلام]] فصحای [[عرب]] به عنوان دادن زکات تعبیر نشده است، تا چه رسد به کلام [[خداوند متعال]] که [[معجزه]] است»<ref>المنار، ج۶، ص۴۴۲.</ref>. وی هیچ‌گونه دلیلی بر این مدعا اقامه نکرده است و ادعای فاقد [[دلیل]]، [[ارزش]] [[علمی]] ندارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۵۷.</ref>.
از آنچه گفته شد، [[نادرستی]] [[سخن]] مؤلف المنار نیز روشن شد که گفته است: «از دادن انگشتر در [[راه خدا]]، در [[کلام]] فصحای [[عرب]] به عنوان دادن زکات تعبیر نشده است، تا چه رسد به کلام [[خداوند متعال]] که [[معجزه]] است»<ref>المنار، ج۶، ص۴۴۲.</ref>. وی هیچ‌گونه دلیلی بر این مدعا اقامه نکرده است و ادعای فاقد [[دلیل]]، [[ارزش]] [[علمی]] ندارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۵۷.</ref>.
خط ۳۱۲: خط ۳۱۲:
# [[روایات]] [[شأن نزول]]، راه حل استفاده از ضمائر جمع است. بر فرض که حمل جمع بر مفرد، مجاز باشد، این حمل قراینی دارد و آن، [[روایات]] فراوانی است که [[شأن نزول]] [[آیه]] را، جریان [[زکات]] خاتم [[حضرت علی]] {{ع}} را بیان کرده است.
# [[روایات]] [[شأن نزول]]، راه حل استفاده از ضمائر جمع است. بر فرض که حمل جمع بر مفرد، مجاز باشد، این حمل قراینی دارد و آن، [[روایات]] فراوانی است که [[شأن نزول]] [[آیه]] را، جریان [[زکات]] خاتم [[حضرت علی]] {{ع}} را بیان کرده است.
# کاربرد جمع، برای [[تشویق]] [[مردم]] به کارهای خیر است. [[ابوالقاسم جارالله زمخشری حنفی]] در [[تفسیر]] خود می‌گوید: اگر اشکال شود: چگونه این [[آیه]] در [[شأن]] [[علی]] {{ع}} است و حال آنکه [[آیه]] به لفظ جمع وارد شده است؟ در پاسخ می‌گوییم: [[آیه]] به لفظ جمع آمده، گرچه مراد از آن فقط یک نفر است - [[علی]] {{ع}} - است و این به خاطر آن است که [[مردم]] [[ترغیب]] شوند تا مانند چنین کاری انجام دهند و [[ثواب]] آن را ببرند<ref>{{عربی|فان قلت كیف صح أن يكون لعلي و اللفظ لفظ جماعه؟ قلت: حي به علي لفظ الجمع، و ان کان السبب فیه رجلاً واحداً ليرغب الناس في مثل فعله، فينالوا مثل ثوابه}}الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۶۴۹: </ref>.
# کاربرد جمع، برای [[تشویق]] [[مردم]] به کارهای خیر است. [[ابوالقاسم جارالله زمخشری حنفی]] در [[تفسیر]] خود می‌گوید: اگر اشکال شود: چگونه این [[آیه]] در [[شأن]] [[علی]] {{ع}} است و حال آنکه [[آیه]] به لفظ جمع وارد شده است؟ در پاسخ می‌گوییم: [[آیه]] به لفظ جمع آمده، گرچه مراد از آن فقط یک نفر است - [[علی]] {{ع}} - است و این به خاطر آن است که [[مردم]] [[ترغیب]] شوند تا مانند چنین کاری انجام دهند و [[ثواب]] آن را ببرند<ref>{{عربی|فان قلت كیف صح أن يكون لعلي و اللفظ لفظ جماعه؟ قلت: حي به علي لفظ الجمع، و ان کان السبب فیه رجلاً واحداً ليرغب الناس في مثل فعله، فينالوا مثل ثوابه}}الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۶۴۹: </ref>.
# استفاده از الفاظ و ضمایر جمع، برای [[تعظیم]] و تفخیم است. مرحوم [[طبرسی]] می‌نویسد: اطلاق لفظ جمع، بر [[امیرمؤمنان]] {{ع}}، تفخیم و [[تعظیم]] آن [[حضرت]] است، چه اینکه [[اهل]] لغت جمع را بر مفرد برای [[تعظیم]] و [[احترام]] اطلاق میکنند، و این [[حقیقت]] به اندازه‌ای مشهور است، که به [[استدلال]] نیاز ندارد<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۳۶۴.</ref>.
# استفاده از الفاظ و ضمایر جمع، برای [[تعظیم]] و تفخیم است. مرحوم [[طبرسی]] می‌نویسد: اطلاق لفظ جمع، بر [[امیرمؤمنان]] {{ع}}، تفخیم و [[تعظیم]] آن حضرت است، چه اینکه [[اهل]] لغت جمع را بر مفرد برای [[تعظیم]] و [[احترام]] اطلاق میکنند، و این [[حقیقت]] به اندازه‌ای مشهور است، که به [[استدلال]] نیاز ندارد<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۳۶۴.</ref>.
# پاسخ دقیق آن است که در این [[آیه]] لفظ جمع در مفرد استعمال نشده است، بلکه عنوان جمع، بر یکی از افراد تحقق یافته آن (در زمان [[نزول]]) منطبق گردیده و امکان انطباق آن بر دیگر افراد نیز (بر فرض تحقق شرایط و ویژگی‌ها) محفوظ مانده است. میان این دو کیفیّت و دو گونه استعمال نیز، فرق بسیاری است و آنچه از نظر [[اهل]] لغت ناشدنی و نارواست، تنها گونه نخست است<ref>المیزان، ج۶، ص۹.</ref>. به دیگر سخن، لفظ در مفهوم خود استعمال می‌شود، نه در مصداق خارجی، ولی در بیرون، مصداق لفظ گاهی فرد است و گاهی جمع<ref>تفسیر تسنیم، ج۲۳، ص۱۲۵.</ref>.
# پاسخ دقیق آن است که در این [[آیه]] لفظ جمع در مفرد استعمال نشده است، بلکه عنوان جمع، بر یکی از افراد تحقق یافته آن (در زمان [[نزول]]) منطبق گردیده و امکان انطباق آن بر دیگر افراد نیز (بر فرض تحقق شرایط و ویژگی‌ها) محفوظ مانده است. میان این دو کیفیّت و دو گونه استعمال نیز، فرق بسیاری است و آنچه از نظر [[اهل]] لغت ناشدنی و نارواست، تنها گونه نخست است<ref>المیزان، ج۶، ص۹.</ref>. به دیگر سخن، لفظ در مفهوم خود استعمال می‌شود، نه در مصداق خارجی، ولی در بیرون، مصداق لفظ گاهی فرد است و گاهی جمع<ref>تفسیر تسنیم، ج۲۳، ص۱۲۵.</ref>.
# پاسخ دیگری که از دقّت بیشتری برخوردار است این است که، جمع به کار رفته در این [[آیه]]، جمع طولی است یعنی اطلاق جمع بر افراد، در طول یکدیگر است از این‌رو در [[آیه]]، یکی از مصادیق {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} و مهمترین آنها [[علی]] {{ع}} است و تا [[امام زمان]] ادامه دارد. مانند: [[اولوالامر]] که نمی‌شود در یک زمان چند [[اولوالامر]] باشد پس، [[اولوالامر]]، آحاد افراد در طول یکدیگر است.
# پاسخ دیگری که از دقّت بیشتری برخوردار است این است که، جمع به کار رفته در این [[آیه]]، جمع طولی است یعنی اطلاق جمع بر افراد، در طول یکدیگر است از این‌رو در [[آیه]]، یکی از مصادیق {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} و مهمترین آنها [[علی]] {{ع}} است و تا [[امام زمان]] ادامه دارد. مانند: [[اولوالامر]] که نمی‌شود در یک زمان چند [[اولوالامر]] باشد پس، [[اولوالامر]]، آحاد افراد در طول یکدیگر است.
خط ۳۱۹: خط ۳۱۹:


=== [[شبهه]] نهم: [[حضور قلب]] [[علی]] {{ع}} در [[نماز]] با خاتم بخشی او، منافات دارد ===
=== [[شبهه]] نهم: [[حضور قلب]] [[علی]] {{ع}} در [[نماز]] با خاتم بخشی او، منافات دارد ===
آنچه از حالات [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} در [[نماز]] [[نقل]] شده آن است که [[حضرت]] دارای [[حضور قلب]] خاصی بودند به گونه‌ای که از خود بی‌خود می‌شدند. این حالت [[علی]] {{ع}} با این مطلب که در حال [[نماز]] صدای [[سائل]] را شنیدند و [[انگشتر]] خود را به او دادند، منافات دارد؛ زیرا حالت نخست، مستلزم توجّه تام به [[پروردگار]]، ولی حالت دوّم موجب توجّه به غیر [[خداوند]] است؛ از این‌رو، نمی‌توان مدلول [[آیه]] را درباره آن [[حضرت]] پذیرفت.
آنچه از حالات [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} در [[نماز]] [[نقل]] شده آن است که حضرت دارای [[حضور قلب]] خاصی بودند به گونه‌ای که از خود بی‌خود می‌شدند. این حالت [[علی]] {{ع}} با این مطلب که در حال [[نماز]] صدای [[سائل]] را شنیدند و انگشتر خود را به او دادند، منافات دارد؛ زیرا حالت نخست، مستلزم توجّه تام به [[پروردگار]]، ولی حالت دوّم موجب توجّه به غیر [[خداوند]] است؛ از این‌رو، نمی‌توان مدلول [[آیه]] را درباره آن حضرت پذیرفت.


[[فخر رازی]] می‌نویسد: {{عربی|وهو أن اللائق بعلي أن یكون مستغرق القلب بذکر الله حال ما يكون في الصلاة، والظاهر أن من كان كذلك فإنه لا یتفرغ لاستماع كلام الغير و لفهمه، و لهذا قال تعالى:}} {{متن قرآن|الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref>«(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.</ref> {{عربی|ومن كان قلبه مستغرقاً في الفكر كيف يتفرغ لاستماع كلام الغير}}<ref>مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۶.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص:۳۵-۳۶.</ref>
[[فخر رازی]] می‌نویسد: {{عربی|وهو أن اللائق بعلي أن یكون مستغرق القلب بذکر الله حال ما يكون في الصلاة، والظاهر أن من كان كذلك فإنه لا یتفرغ لاستماع كلام الغير و لفهمه، و لهذا قال تعالى:}} {{متن قرآن|الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref>«(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.</ref> {{عربی|ومن كان قلبه مستغرقاً في الفكر كيف يتفرغ لاستماع كلام الغير}}<ref>مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۶.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص:۳۵-۳۶.</ref>
خط ۳۲۵: خط ۳۲۵:
'''پاسخ به این [[شبهه]]''':
'''پاسخ به این [[شبهه]]''':
# بر پایه [[روایات]]، [[پیامبر]] {{صل}} نیز گاهی [[نماز]] را کوتاه می‌کردند و آن را به سرعت پایان می‌دادند. هنگامی که از ایشان علّت این کار پرسیده شد، فرمودند: "صدای [[گریه]] طفلی را شنیدم، گفتم شاید مادرش در [[مسجد]] (در حال [[نماز]]) باشد و از [[گریه]] او ناراحت شود"<ref>سنن النبی، ص۲۷۳.</ref>. از این‌رو هر قضاوتی درباره عملکرد [[پیامبر]] شود، همان [[قضاوت]] نیز درباره عملکرد [[علی]] {{ع}} خواهد شد.
# بر پایه [[روایات]]، [[پیامبر]] {{صل}} نیز گاهی [[نماز]] را کوتاه می‌کردند و آن را به سرعت پایان می‌دادند. هنگامی که از ایشان علّت این کار پرسیده شد، فرمودند: "صدای [[گریه]] طفلی را شنیدم، گفتم شاید مادرش در [[مسجد]] (در حال [[نماز]]) باشد و از [[گریه]] او ناراحت شود"<ref>سنن النبی، ص۲۷۳.</ref>. از این‌رو هر قضاوتی درباره عملکرد [[پیامبر]] شود، همان [[قضاوت]] نیز درباره عملکرد [[علی]] {{ع}} خواهد شد.
# توجّه آن [[حضرت]] هنگام [[نماز]] به کاری بوده که مطلوب [[پروردگار]] است؛ پس این عمل، عبادتی در ضمن [[عبادت]] خواهد بود. [[عظمت]] [[روح]] ایشان چنان بود که می‌توانست در یک زمان دو [[عبادت]] را انجام دهد و این با [[حضور قلب]] در پیشگاه [[پروردگار]] تنافی نخواهد داشت. چنین افرادی [[مظهر اسم]] [[جمال]] {{متن حدیث|يَا مَنْ لَا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ}}‌اند. به دیگر سخن، "ولیِّ [[حق]]"، در هر شأنی از [[شئون]] [[بندگی]]، [[غافل]] از [[شئون]] دیگر نیست؛ پس اگر [[بنده خدا]] به [[نماز]] مشغول است، از [[شأن]] دیگر [[بندگی]]، که ایتاء [[زکات]] است، [[غافل]] نیست.
# توجّه آن حضرت هنگام [[نماز]] به کاری بوده که مطلوب [[پروردگار]] است؛ پس این عمل، عبادتی در ضمن [[عبادت]] خواهد بود. [[عظمت]] [[روح]] ایشان چنان بود که می‌توانست در یک زمان دو [[عبادت]] را انجام دهد و این با [[حضور قلب]] در پیشگاه [[پروردگار]] تنافی نخواهد داشت. چنین افرادی [[مظهر اسم]] [[جمال]] {{متن حدیث|يَا مَنْ لَا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ}}‌اند. به دیگر سخن، "ولیِّ [[حق]]"، در هر شأنی از [[شئون]] [[بندگی]]، [[غافل]] از [[شئون]] دیگر نیست؛ پس اگر [[بنده خدا]] به [[نماز]] مشغول است، از [[شأن]] دیگر [[بندگی]]، که ایتاء [[زکات]] است، [[غافل]] نیست.
# شنیدن صدای [[سائل]] و کمک آن به او، توجّه به خویشتن نیست، بلکه عین توجّه به [[خدا]] است. [[علی]] در حال [[نماز]] از خود [[بیگانه]] بود، نه از [[خدا]]. روشن است، بیگانگی از [[خلق]] [[خدا]] بیگانگی از خداست. [[صدقه]] پیش از آنکه به دست [[سائل]] برسد، به [[دست خدا]] می‌رسد: {{متن قرآن|أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«آیا ندانسته‌اند: خداوند است که از بندگانش توبه را می‌پذیرد و زکات‌ها را دریافت می‌دارد و خداوند است که توبه‌پذیر بخشاینده است؟!» سوره توبه، آیه ۱۰۴.</ref> و در واقع با [[خدا]] در [[ارتباط]] بوده است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص:۳۶-۳۷.</ref>.
# شنیدن صدای [[سائل]] و کمک آن به او، توجّه به خویشتن نیست، بلکه عین توجّه به [[خدا]] است. [[علی]] در حال [[نماز]] از خود [[بیگانه]] بود، نه از [[خدا]]. روشن است، بیگانگی از [[خلق]] [[خدا]] بیگانگی از خداست. [[صدقه]] پیش از آنکه به دست [[سائل]] برسد، به [[دست خدا]] می‌رسد: {{متن قرآن|أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«آیا ندانسته‌اند: خداوند است که از بندگانش توبه را می‌پذیرد و زکات‌ها را دریافت می‌دارد و خداوند است که توبه‌پذیر بخشاینده است؟!» سوره توبه، آیه ۱۰۴.</ref> و در واقع با [[خدا]] در [[ارتباط]] بوده است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص:۳۶-۳۷.</ref>.


۱۱۳٬۰۱۶

ویرایش