بحث:عصمت پیامبران از دیدگاه اهل سنت: تفاوت میان نسخه‌ها

 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:


== عصمت پیش از بعثت از دیدگاه ابن تیمیه ==
== عصمت پیش از بعثت از دیدگاه ابن تیمیه ==
به [[باور]] ابن تیمیه عصمت پیش از بعثت [[واجب]] نیست. وی [[معتقد]] است که [[مسلمانان]] بر این مسئله [[اتفاق نظر]] دارند که انبیا، تنها در آنچه از طرف [[خدا]] [[تبلیغ]] می‌کنند معصومند و به این ترتیب مقصود از [[بعثت]] حاصل می‌شود؛ اما [[وجوب]] اینکه نبی، پیش از [[مبعوث]] شدن به نبوت، خطایی نکند و یا گناهی ننماید، چنین چیزی در نبوت لازم نیست<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۳۹۷-۳۹۶؛ ابن تیمیه، احمد، مجموعه الفتاوی، ج۱۰، ص۳۰۸.</ref>.<ref>حمید ملک‌مکان، علی الله‌بداشتی، علی اکبر علی‌زاده، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>
به [[باور]] ابن تیمیه عصمت پیش از بعثت [[واجب]] نیست. وی [[معتقد]] است که [[مسلمانان]] بر این مسئله [[اتفاق نظر]] دارند که انبیا، تنها در آنچه از طرف [[خدا]] [[تبلیغ]] می‌کنند معصومند و به این ترتیب مقصود از [[بعثت]] حاصل می‌شود؛ اما [[وجوب]] اینکه نبی، پیش از [[مبعوث]] شدن به نبوت، خطایی نکند و یا گناهی ننماید، چنین چیزی در نبوت لازم نیست<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۳۹۷-۳۹۶؛ ابن تیمیه، احمد، مجموعه الفتاوی، ج۱۰، ص۳۰۸.</ref>.<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>


== عصمت پس از بعثت از دیدگاه [[ابن تیمیه]] ==
== عصمت پس از بعثت از دیدگاه [[ابن تیمیه]] ==
خط ۷۶: خط ۷۶:


== نتیجه ==
== نتیجه ==
اولاً با وجود [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]]، باید از [[ظواهر]] آیاتی که با [[مقام]] [[عصمت انبیا]] سازگار نیستند دست کشید؛ ثانیاً بسیاری از [[آیات]] فوق اگر درست معنا شوند، منافاتی با مقام عصمت انبیا ندارند<ref>مانند آیات ۶۷-۶۵ سوره زمر؛ آیه ۱۲۰ سوره بقره؛ آیات ۵۳ - ۵۲ سوره حج؛ آیات ۳۷ - ۳۵ سوره بقره؛ آیات ۲۴ و ۱۹ سوره اعراف؛ آیات ۱۲۳ - ۱۱۵ سوره طه؛ آیات ۲-۱ سوره فتح و....</ref>؛ ثالثاً آیات زیادی در [[قرآن]] هست که دلالت بر وجود و [[لزوم عصمت]] در [[انبیا]] دارد<ref>مانند آیات ۴۸-۴۵ سوره ص؛ آیات ۹۰-۸۴ سوره انعام؛ آیات ۳۲-۳۱ سوره آل عمران؛ آیه ۸۰ سوره نساء، آیات ۲۸-۲۶ سوره جن و آیه ۳۳ سوره احزاب.</ref>.<ref>حمید ملک‌مکان، علی الله‌بداشتی، علی اکبر علی‌زاده، بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار. </ref>
اولاً با وجود [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]]، باید از [[ظواهر]] آیاتی که با [[مقام]] [[عصمت انبیا]] سازگار نیستند دست کشید؛ ثانیاً بسیاری از [[آیات]] فوق اگر درست معنا شوند، منافاتی با مقام عصمت انبیا ندارند<ref>مانند آیات ۶۷-۶۵ سوره زمر؛ آیه ۱۲۰ سوره بقره؛ آیات ۵۳ - ۵۲ سوره حج؛ آیات ۳۷ - ۳۵ سوره بقره؛ آیات ۲۴ و ۱۹ سوره اعراف؛ آیات ۱۲۳ - ۱۱۵ سوره طه؛ آیات ۲-۱ سوره فتح و....</ref>؛ ثالثاً آیات زیادی در [[قرآن]] هست که دلالت بر وجود و [[لزوم عصمت]] در [[انبیا]] دارد<ref>مانند آیات ۴۸-۴۵ سوره ص؛ آیات ۹۰-۸۴ سوره انعام؛ آیات ۳۲-۳۱ سوره آل عمران؛ آیه ۸۰ سوره نساء، آیات ۲۸-۲۶ سوره جن و آیه ۳۳ سوره احزاب.</ref>.<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>


== دیدگاه ابن‎تیمیه درباره [[سنت]] و نقد آن ==
== دیدگاه ابن‎تیمیه درباره [[سنت]] و نقد آن ==
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:


همچنین با توجه به تعریف او از [[سنت]]، این نکته به دست آمد که ادعای [[پیروی]] او از سنت تا چه اندازه [[سست]] و بی‌بنیاد است و آثار، لوازم و نتایجی دارد که [[التزام]] به آنها مستلزم [[خروج از دین]] و [[اسلام]] است<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>.
همچنین با توجه به تعریف او از [[سنت]]، این نکته به دست آمد که ادعای [[پیروی]] او از سنت تا چه اندازه [[سست]] و بی‌بنیاد است و آثار، لوازم و نتایجی دارد که [[التزام]] به آنها مستلزم [[خروج از دین]] و [[اسلام]] است<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>.
==جایگاه «[[عصمت]]» در میان [[فرقه‌های اسلامی]]==
از آنجا که بررسی تمام نظریه‌های موجود در [[منابع حدیثی]]، [[کلامی]] و [[تفاسیر اهل تسنن]] موجب پراکندگی و اطناب مملّ خواهد شد از این رو فقط به بررسی اجمالی برخی از جوانب بحث اکتفا می‌شود.
[[ابن حزم]] به «عصمت» از دیدگاه فرقه‌های مختلف اشاره کرده، می‌نویسد:
{{عربی|إختلف الناس في هل تعصي الأنبياء{{عم}} أم لا؟ فذهبت طائفة إلى أن [[رسل]] [[الله]] صلى الله عليهم وسلم يعصون الله في جميع الكبائر والصغائر عمداً، حاشا الكذب في التبليغ فقط. وهذا قول الكرامية من المرجئة و قول ابن الطيب الباقلاني من الأشعرية ومن اتبعه وهو قول اليهود والنصارى.
و أما هذا الباقلاني، فإنا رأينا في كتاب صاحبه أبي جعفر السمناني قاضي [[الموصل]] أنه كان يقول أن كل [[ذنب]] دق أو جل فإنه جائز على الرسل حاشا الكذب في التبليغ فقط، قال: وجائز عليهم أن يكفروا، قال: وإذا نهى النبي{{صل}} عن شيء ثم فعله فليس دليلا على أن ذلك النهي قد [[نسخ]] لأنه قد يفعله عاصيا لله عز وجل، قال: وليس لأصحابه أن ينكروا ذلك عليه. وجوز أن يكون في أمة محمد من هو أفضل من محمد عليه الصلاة والسلام مذ [[بعث]] إلى أن مات}}<ref>الفصل فی الملل والنحل، ج۴، ص۲.</ref>؛
درباره این که [[پیامبران]]{{عم}} [[گناه]] می‌کنند یا خیر [[اختلاف]] نظر است. گروهی معتقدند که [[رسول خدا]] به صورت عمدی -به استثنای [[دروغ]] در [[تبلیغ]] - در تمام [[گناهان کبیره]] و [[صغیره]] از [[پروردگار]] [[نافرمانی]] می‌کند. این [[اعتقاد]] [[کرامیه]] از [[مرجئه]] و نظر [[ابن طیب باقلانی]]<ref>باقلانی متوفای ۴۰۳، از محققان بزرگ و صاحب‌نظران اشاعره است. وی کتاب‌های متعددی در اصول دین نگاشته و نزد اهل تسنن بسیار محترم است. با این حال جای بسی تعجب است که ابن حزم قول وی را همان قول یهود و نصارا دانسته است.</ref> از [[اشاعره]] و [[پیروان]] اوست. این اعتقاد همان اعتقاد [[یهود]] و [[نصارا]] است.
اما درباره این نظر باقلانی باید گفت که در کتاب [[دوست]] و همراه ابوجعفر سمنانی ([[قاضی]] [[موصل]]) دیدم که می‌گوید: همه [[گناهان]] اعم از کوچک و بزرگ بر [[رسولان]] جایز است به استثنای [[دروغ]] در [[تبلیغ]]، و چنان چه [[پیامبر]] از چیزی [[نهی]] کند و خود آن را انجام دهد، این امر دلیل بر [[نسخ]] نهی ابتدایی نیست؛ زیرا ممکن است آن را از سر [[نافرمانی]] [[خدای تعالی]] انجام داده باشد و سزاوار نیست که [[یاران]] آن پیامبر به او [[اعتراض]] کنند. همچنین در [[امت محمد]] جایز است که از هنگام [[بعثت]] کسی [[برتر]] از او باشد<ref>این سخن در حقیقت کبرایی برای قضیه تفضیل عمر بر پیامبر اکرم{{صل}} است. در منابع اهل تسنن داستان‌های بسیاری نقل شده که در آنها علم و تدبیر عمر بالاتر از علم و تدبیر رسول خدا{{صل}} معرفی شده است. وقتی این داستان‌ها در کنار این قول که «ممکن است در امت پیامبر کسی برتر از پیامبر باشد» قرار گیرد، این نتیجه به دست می‌آید که عمر از پیامبر برتر بوده است! - نعوذ بالله.</ref>.
پس با بیان فوق، [[کرامیه]] که گروهی از [[مرجئه]] و از [[فرقه‌های کلامی]] [[اهل تسنن]] هستند، «[[عصمت]]» در [[پیامبران]] - به جز دروغ در تبلیغ- را لازم نمی‌دانند. اما برخی از این گروه گستره عدم نیاز به عصمت را بالا برده و [[عصمت در تبلیغ]] را نیز لازم نمی‌دانند. [[ابن حزم]] می‌گوید:
{{عربی|سمعت من يحكي عن بعض الكرامية أنهم يجوزون على الرسل{{عم}} الكذب في التبليغ أيضا}}<ref>الفصل فی الملل والنحل، ج۴، ص۲.</ref>؛
شنیدم از کسی که می‌گفت: برخی از کرامیه دروغ در تبلیغ را هم بر پیامبران جایز می‌دانند.
هر چند ابن حزم می‌گوید [[باقلانی]] دروغ در تبلیغ را برای پیامبران جایز نمی‌داند، اما از آن چه به وی نسبت داده به روشنی استفاده می‌شود که باقلانی هم به عصمت در تبلیغ قائل نیست؛ چراکه اگر به [[اعتقاد]] وی عمل به منهیات بر پیامبر جایز باشد، عصمت در تبلیغ نیز [[نفی]] خواهد شد؛ زیرا بیان نهی در [[حقیقت]] همان تبلیغ است و عدم [[پایبندی]] به آن به معنای عدم [[عصمت در تبلیغ]] خواهد بود. پس [[باقلانی]] نیز به عصمت در تبلیغ قائل نخواهد بود.
[[فخر رازی]] نیز [[ارتکاب معاصی]] را برای [[انبیاء]] جایز دانسته است. وی پس از مطرح کردن اقوال در این مسئله می‌نویسد:
{{عربی|والذي نقول: إن الأنبياء عليهم الصلاة والسلام معصومون في زمان النبوة عن الكبائر والصغائر بالعمد. أما على سبيل السهو فهو جائز}}<ref>عصمة الأنبیاء، ص٩.</ref>.
در [[شرح مواقف]]، از قول [[محققان]] [[اشاعره]] نیز نقل شده است که آنان [[عصمت از کبائر]] را در غیر [[تبلیغ]] لازم نمی‌دانند. در همین کتاب به نقل از برخی فرقه‌های [[اهل تسنن]] آمده است:
{{عربی|يجوز أن يبعث الله نبيا علم الله أنه يكفر بعد نبوته}}<ref>المواقف، ج۳، ص۴۲۶؛ شرح المواقف، ج۸، ص۲۶۴.</ref>؛
جایز است که [[خداوند]] [[پیامبری]] را برانگیزد که می‌داند پس از نبوتش [[کافر]] خواهد شد.
[[ابو حامد غزالی]]<ref>غزالی متوفای ۵۰۵، امام اهل تسنن و از بزرگان صوفیه است. در احوالات وی نوشته‌اند: «اگر قرار بود پس از خاتم الانبیاء پیامبری مبعوث شود، غزالی لایق این مقام بود!» چنان‌که در مورد عمر نیز چنین مطالبی آمده است. در فضایل عمر نوشته اند: {{عربی|لو لم أبعث فيكم لبعث فيكم عمر!}} و از پیامبر نقل می‌کنند که هر گاه نزول وحی به تأخیر می‌افتاد، رسول خدا می‌فرمود: «گمان می‌کنم جبرئیل بر عمر نازل شده است!»؛ ر.ک: تاریخ مدینة دمشق، ج۴۴، ص۱۱۴ - ۱۱۶؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۵۶۵ – ۵۸۵. (برای اطلاع بیشتر از این مطالب ساختگی ر.ک: شرح نهج البلاغة (ابن ابی الحدید)، ج۱۲، ص۱۷۷ - ۱۸۲).</ref> نیز می‌گوید:
{{عربی|فإنا نجوز أن ينبئ الله تعالى كافرا و يؤيده بالمعجزة}}<ref>المنخول، ص٣١٠.</ref>؛
ما جایز می‌دانیم که [[خدای تعالی]] کافری را [[نبوت]] دهد و او را با [[معجزه]] [[تأیید]] نماید.
با توجه به سخن پیشین، برخی از اهل تسنن علاوه بر [[گناه]] و [[خطا]]، [[کفر]] را نیز بر [[پیامبر]] جایز می‌شمارند و معتقدند که ممکن است شخص کافر نیز [[نبی]] گردد. همچنین برخی دیگر از [[عالمان اهل سنت]] علاوه بر جواز نبوتِ [[کافر]]، [[کفر]] [[نبی]] پس از [[نبوت]] را نیز جایز دانسته‌اند. [[ابن حزم]] از [[ابوبکر باقلانی]] این چنین نقل می‌کند:
{{عربی|و جائز عليهم أن يكفروا}}<ref>الفصل فی الملل والنحل، ج۴، ص۲.</ref>؛
جایز است که [[انبیاء]] کافر شوند.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۴۴.</ref>.
==منشأ [[اعتقاد اهل سنت]] درباره [[عصمت پیامبران]]==
این‌گونه اعتقاد اهل سنت پیرامون [[عصمت انبیاء]] بر پایه احادیثی شکل گرفته است که - العیاذ بالله – بیان‌گر [[گناه]] [[خطا]] کفر و [[شرک]] [[پیامبران الهی]]، به ویژه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است. مهم‌ترین منبع این‌گونه [[اعتقادات]] [[گمراه کننده]] را می‌توان روایاتی برشمرد که در مجامع و [[منابع اهل سنت]] آمده است. در ذیل به برخی از این [[روایات]] اشاره می‌کنیم.
===عدم [[عصمت حضرت ابراهیم]]===
چنان که گفتیم، [[اهل تسنن]] [[دروغ]]، [[معصیت]]، [[فسق]] و حتی کفر را برای [[پیامبران]] جایز می‌دانند. آنان داستان‌هایی در کفر و فسق برخی از انبیاء نقل کرده‌اند که از آن جمله می‌توان به حضرت [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} اشاره نمود که اموری همچون [[درخواست شفاعت]] برای کافر و [[دروغ‌گویی]] به ایشان نسبت داده شده است.
[[ابو هریره]] به نقل از [[پیامبر]] می‌گوید:
{{عربی|يلقي إبراهيم أباه آزر يوم القيامة وعلى وجه آزر قترة و غبرة فيقول له إبراهيم ألم أقل لك لا تعصني؟ فيقول أبوه: فاليوم لا أعصيك، فيقول إبراهيم: يا رب، إنك وعدتني أن لا تخزيني يوم يبعثون فأي خزي من أبي الأبعد فيقول الله تعالى: إني حرمت الجنة على الكافرين}}<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۱۱۰؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۲۳۸؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۴۸۵، ش۳۲۲۹۲؛ فتح الملک العلی، ص١٢٣؛ تفسیر البغوی، ج۲، ص۳۲۲؛ تفسیر القرطبی، ج۱۳، ص۱۱۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۳۵۱؛ الدر المنثور، ج٣، ص۹۰؛ فتح القدیر، ج۴، ص۱۰۷؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۶، ص۱۶۶؛ البدایة والنهایة، ج۱، ص۱۶۳.</ref>؛
ابراهیم{{ع}} پدرش [[آزر]] را در [[روز قیامت]] [[ملاقات]] می‌کند در حالی که چهره او گرفته و غبارآلود است. ابراهیم{{ع}} به او می‌گوید: آیا به تو نگفتم که از من [[سرپیچی]] نکن؟ پدرش می‌گوید: امروز از تو سرپیچی نمی‌کنم. ابراهیم خطاب به [[خداوند]] می‌گوید: پروردگارا به من [[وعده]] کردی که مرا در [[روز رستاخیز]] [[خوار]] نسازی و کدام [[خواری]] بالاتر از پدرم که هلاک شده است. [[خدای تعالی]] می‌فرماید: من [[بهشت]] را بر [[کافران]] [[حرام]] کرده‌ام.
در این [[حدیث]] دو امر [[باطل]] وجود دارد:
نخست این که پدر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} [[کافر]] و [[اهل جهنم]] است!
و دوم این که حضرت ابراهیم برای کافر [[شفاعت]] کرده است، با این که می‌دانسته [[خداوند متعال]] کافر را وارد بهشت نمی‌کند.
روشن است که درخواست امری بر خلاف [[اراده خداوند]] با [[عصمت]] ناسازگار است، به همین جهت برخی از [[عالمان اهل سنت]] حدیث را مردود دانسته و برخی کوشیده‌اند به گونه‌ای آن را توجیه کنند. [[ابن حجر]] پس از [[نقل حدیث]] و بحث پیرامون آن می‌نویسد:
{{عربی|وقد استشكل الإسماعيلي هذا الحديث من أصله وطعن في صحته فقال بعد أن أخرجه: هذا خبر في صحته نظر، من جهة أن إبراهيم علم أن الله لا يخلف الميعاد فكيف يجعل ما صار لأبيه خزيا مع علمه بذلك. و قال غيره: هذا الحديث مخالف لظاهر قوله تعالى {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ}}<ref>«و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز بنا به وعده‌ای نبود که به وی داده بود و چون بر او آشکار گشت که وی دشمن خداوند است از وی دوری جست؛ بی‌گمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴.</ref> انتهی. والجواب عن ذلك أن [[أهل]] التفسير إختلفوا في الوقت الذي تبرأ فيه إبراهيم من أبيه... و قيل: إن إبراهيم لم يتيقن [[موته]] على الكفر بجواز أن يكون آمن في نفسه ولم يطلع إبراهيم على ذلك}}<ref>فتح الباری، ج۸، ص۳۸۴ - ۳۸۵.</ref>؛
[[اسماعیلی]]<ref>ابوبکر احمد بن ابراهیم جرجانی شافعی، معروف به «اسماعیلی» از بزرگان شافعیه است. وی متولد ۲۷۷ و درگذشته سال ۳۷۱ هجری است. او صاحب کتاب الصحیح و برخی دیگر است که خود شاهد بر پیشوا بودن او در علم فقه و حدیث است. حاکم نیشابوری درباره او می‌گوید: «او یگانه دوران خویش و بزرگ محدثان و فقهاء است»؛ ر.ک: سیر أعلام النبلاء، ج۱۶، ص۲۹۲ – ۲۹۴، ش۲۰۸.</ref> به اصل این [[حدیث]] اشکال و در [[صحت]] آن تردید کرده است. و پس از نقل آن می‌گوید: این خبر، خبری است که در صحت آن تردید وجود دارد، از آن رو که ابراهیم{{ع}} می‌داند که [[خدای تعالی]] [[خلف وعده]] نمی‌کند، پس چگونه آن چه را بر پدرش می‌گذرد [[خواری]] تلقی کرده است؟ دیگری گفته است این حدیث با ظاهر آیه‌ای از [[قرآن]] مخالف است که می‌فرماید «[[استغفار]] ابراهیم برای پدرش نبود مگر به خاطر عهدی که با او کرده بود، ولی چون بر او روشن شد که او [[دشمن]] خداست از او [[بیزاری]] جست».
جواب اشکال این است که [[اهل تفسیر]] درباره [[زمان]] [[تبری]] ابراهیم از پدرش [[اختلاف]] کرده‌اند و گفته شده که ابراهیم [[یقین]] نداشت که [[آذر]] با [[کفر]] از [[دنیا]] رفته است، به جهت آن‌که ممکن است وی در [[باطن]] [[ایمان]] آورده و ابراهیم از آن مطلع نبوده باشد.
اما [[ابوهریره]] به همین مقدار نیز بسنده نکرده و پا را فراتر گذاشته و به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} نسبت [[دروغ‌گویی]] نیز می‌دهد. وی [[حدیثی]] را به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نسبت می‌دهد که فرمود:
{{عربی|لم يكذب إبراهيم عليه الصلاة والسلام إلا ثلاث كذبات؛ ثنتين منهن في ذات الله عز وجل قوله {{متن قرآن|إِنِّي سَقِيمٌ}}<ref>«و گفت: من بیمارم» سوره صافات، آیه ۸۹.</ref>، و قوله {{متن قرآن|بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا}}<ref>«گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است» سوره انبیاء، آیه ۶۳.</ref>، و قال بينا هو ذات يوم و [[سارة]] إذ أتى على جبار من الجبابرة، فقيل له إن ههنا رجلا معه امرأة من أحسن [[الناس]]، فأرسل إلي فسأله عنها، فقال من هذه؟ قال أختي فأتى سارة. قال: يا سارة، ليس على وجه الأرض [[مؤمن]] غيري و غيرك وإن هذا سألني عنك فأخبرته أنك أختي، فلا تكذبيني}}<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۱۱۲؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۹۸؛ السنن الکبری (بیهقی)، ج۷، ص۳۶۶؛ تفسیر السمرقندی، ج٣، ص١٣٨؛ أحکام القرآن، ج۳، ص۲۶۴؛ فتح الباری، ج۱۳، ص۳۲۳؛ عمدة القاری، ج۱۵، ص۲۴۷.</ref>؛
ابراهیم [[نبی]]{{ع}} [[دروغ]] نگفت مگر در سه مورد؛ دو مورد از آن در کتاب [[خدای عزوجل]] است. یکی آیه‌ای است که از قول ابراهیم می‌فرماید: «من مریض هستم»؛ و دیگری آیه‌ای که از قول او می‌فرماید: «بلکه [[شکستن بت‌ها]] کار این [[بت]] بزرگ است». داستان سوم نیز از این قرار است که ابراهیم روزی با [[ساره]] به [[شهر]] یکی از [[ستمگران]] وارد شدند. به آن [[ستمگر]] گفته شد در این جا مردی است که یکی از [[زیباترین]] [[زنان]] همراه اوست. وی به دنبال [[حضرت ابراهیم]] فرستاد تا در این باره از او سؤال کند. وی پرسید این [[زن]] کیست؟ حضرت ابراهیم فرمود: [[خواهر]] من است. سپس نزد ساره آمد و به او فرمود: ای ساره، در روی [[زمین]] هیچ مؤمنی غیر از من و تو نیست و این مرد از من درباره تو پرسید و من به او گفتم که تو خواهر من هستی؛ پس تو مرا [[تکذیب]] نکن.
در این [[حدیث]] به روشنی به حضرت [[ابراهیم خلیل الله]] نسبت [[دروغ‌گویی]] داده شده است. این حدیث به قدری بی‌اساس است که [[فخر رازی]] نیز چاره‌ای جز اعتراف به دروغ بودن آن ندارد، هر چند که [[بخاری]] و مسلم در صحیح خود آن را نقل کرده‌اند!
فخر رازی درباره این حدیث می‌نویسد:
{{عربی|هذا الحديث لا ينبغي أن يقبل، لأن نسبة الكذب إلى إبراهيم لا تجوز، فقال ذلك الرجل فكيف يحكم بكذب الرواة العدول؟ فقلت لما وقع التعارض بين نسبة الكذب إلى الراوي و بين نسبته إلى الخليل{{ع}}، كان من المعلوم بالضرورة أن نسبته إلى الراوي أولى}}<ref>تفسیر الرازی، ج۲۶، ص۱۴۸.</ref>؛
این حدیث شایسته پذیرش نیست؛ زیرا نسبت دروغ به ابراهیم جایز نمی‌باشد. اما اگر کسی بگوید: چگونه به دروغ‌گویی [[راویان]] [[عادل]] [[حکم]] می‌کنی؟ در پاسخ می‌گوییم: وقتی بین نسبت دروغ‌گویی به [[راوی]] و به [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} [[تعارض]] باشد، به [[ضرورت]] روشن است که نسبت [[دروغ‌گویی]] به [[راوی]] سزاوارتر است.
[[مشاهده]] می‌شود که [[دروغ]] بودن این‌گونه [[احادیث]] به قدری روشن است که حتی فرد متعصبی هم‌چون [[فخر رازی]]، علی‌رغم وجود این [[حدیث]] در [[صحیحین]] به خود [[جرأت]] می‌دهد [[راویان]] صحیحین را [[تکذیب]] کند؛ چراکه وی [[معتقد]] است نسبت [[کذب]] و دروغ به [[رجال]] و راویان صحیحین بهتر از آن است که بگوییم [[ابراهیم خلیل الرحمان]] سه مرتبه دروغ گفته است.
به جز فخر رازی [[عالمان]] دیگری نیز به دروغ بودن این حدیث تصریح کرده‌اند. [[عمر بن علی]] در اللباب فی [[علوم]] الکتاب می‌نویسد:
{{عربی|إن قبلناه لزمنا الحكم بتكذيب إبراهيم صلوات الله وسلامه عليه و إن رددناه لزمنا الحكم بتكذيب الرواة، ولا شك أن صون إبراهيم صلوات الله وسلامه عليه عن الكذب أولى من صون طائفة من المجاهيل عن الكذب}}<ref>اللباب فی علوم الکتاب، ج۱۱، ص۶۶؛ تفسیر الرازی، ج۱۸، ص۹۶.</ref>؛
اگر آن خبر را قبول کنیم، آن وقت باید ابراهیم [[صلوات]] [[الله]] و [[سلامه علیه]] را تکذیب نمائیم و اگر خبر را رد کنیم تکذیب راویان آن را در پی خواهد داشت و شکی نیست که [[حفظ]] [[مقام ابراهیم]] صلوات الله وسلامه علیه از دروغ، سزاوارتر از حفظ [[مقام]] برخی از راویان ناشناخته است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۴۷.</ref>.
===[[حضرت سلیمان]] و برخی دیگر از پیامبران الهی===
[[ابو هریره]] درباره حضرت سلیمان نیز چنین نقل می‌کند:
{{عربی|عن رسول الله{{صل}} قال: قال سليمان بن داوود{{ع}}: لأطوفن الليلة على مائة امرأة أو تسع و تسعین... فقال له صاحبه: قل إن شاء [[الله]] فلم يقل إن شاء الله، فلم يحمل منهن إلا امرأة [[واحدة]]}}<ref>صحیح البخاری، ج٣، ص٢٠٩؛ صحیح مسلم، ج۵، ص۸۷ - ۸۸؛ سنن الترمذی، ج۳، ص۴۴ - ۴۵، ش۱۵۷۱؛ سنن النسائی، ج۷، ص۲۵؛ عمدة القاری، ج۱۴، ص۱۱۵؛ المصنف (ابن أبی‌شیبه)، ج۱، ص۱۷۳؛ تغلیق التعلیق، ج۳، ص۴۳۳؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۲۴۹، ش۶۰۸۵؛ کنز العمال، ج۳، ص۵۵، ش۵۴۶۹؛ کشف الخفاء، ج۲، ص۱۰۴، ش۱۹۱۰ و منابع دیگر.</ref>.
این حدیث نیز در [[صحیحین]] و بسیاری از منابع معتبر اهل تسنن آمده است و در آن در نهایت [[بی‌شرمی]] از ورود حضرت سلیمان بر صد یا نود و نه [[زن]] در یک شب سخن به میان آمده است. بر اساس این حدیث، حضرت سلیمان نه تنها به نقش [[مشیت خداوند]] در امور توجه نداشته، بلکه [[تذکر]] یکی از [[اصحاب]] نیز در او کارساز نشده است و آن حضرت با [[بی‌اعتنایی]] از گفتن «ان شاء الله» خودداری کرده است! [[پناه]] می‌بریم به [[خدا]] از چنین نسبت‌های [[ناپسند]] به [[انبیاء الهی]].
ابو هریره درباره یکی دیگر از [[انبیاء]] چنین می‌گوید:
{{عربی|إن رسول الله قال: نزل نبي من الأنبياء تحت شجرة فلدغته نملة، فأمر بجهازه فأخرج من تحتها ثم أمر ببيتها فأحرق بالنار؛ فأوحى الله إليه فهلا نملة واحدة}}<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۱۰۰؛ مسند الشامیین، ج۴، ص۲۷۷ - ۲۷۸، ش۳۲۸۰؛ کنز العمال، ج۵، ص۳۹۲، ش۱۳۳۸۳؛ أحکام القرآن، ج۳، ص۴۷۳ و در بسیاری دیگر از منابع اهل سنت با اندکی اختلافات در بعضی از کلمات نیز آمده است.</ref>؛
[[رسول خدا]] گفت یکی از [[پیامبران]] در مسافرتی با همراهانش زیر درختی پیاده شده و اتراق کردند. مورچه‌ای آن [[پیامبر]] را گزید. وی در [[انتقام]] از آن مورچه دستور داد تا لانه مورچه‌ها را به [[آتش]] بکشند. آن‌گاه از جانب [[پروردگار]] [[وحی]] نازل شد: یک مورچه تو را گزید نه همه مورچه‌ها!<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۵۳.</ref>.


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
۱۱۷٬۲۱۳

ویرایش