بدون خلاصۀ ویرایش
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = توحید| عنوان مدخل = | {{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = توحید| عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ایمان در لغت]] - [[ایمان در قرآن]] - [[ایمان در حدیث]] - [[ایمان در کلام اسلامی]] - [[ایمان در نهج البلاغه]] - [[ایمان در معارف دعا و زیارات]] - [[ایمان در اخلاق اسلامی]] - [[ایمان در فقه اسلامی]] - [[ایمان در فقه سیاسی]] - [[مقام ایمان]] - [[ایمان در معارف و سیره علوی]] - [[ایمان در معارف و سیره فاطمی]] - [[ایمان در معارف و سیره حسینی]] - [[ایمان در معارف و سیره سجادی]] - [[ایمان در معارف و سیره رضوی]] - [[ایمان در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
'''ایمان''' [[باور قلبی]] و تصدیق به تمام فرمودههای [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امامان دوازده گانه]] بعد از اوست. فقهای شیعه ایمان را شرط قبولی تمام [[اعمال عبادی]] میدانند و معتقدند [[تقلید]] در ایمان راه ندارد. اندیشمندان و متکلمین [[شیعه]]، بنابر آموزههای [[قرآن]]، ایمان را در مقابل [[اسلام]] قرار داده و اسلام را مرحلۀ [[اقرار]] به [[معتقدات]] و ایمان را مرحلۀ عمل همراه با [[عقیده]] میدانند. | '''ایمان''' [[باور قلبی]] و تصدیق به تمام فرمودههای [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امامان دوازده گانه]] بعد از اوست. فقهای شیعه ایمان را شرط قبولی تمام [[اعمال عبادی]] میدانند و معتقدند [[تقلید]] در ایمان راه ندارد. اندیشمندان و متکلمین [[شیعه]]، بنابر آموزههای [[قرآن]]، ایمان را در مقابل [[اسلام]] قرار داده و اسلام را مرحلۀ [[اقرار]] به [[معتقدات]] و ایمان را مرحلۀ عمل همراه با [[عقیده]] میدانند. | ||
== معناشناسی ایمان و مؤمن == | == معناشناسی ایمان و مؤمن == | ||
«ایمان» در لغت به معنای [[آرامش]] و [[اطمینان]] [[قلب]] و نبود [[ترس]] است، همچنین به معنای [[تصدیق]] کردن هم آمده است<ref>کتاب العین، ص۵۶.</ref><ref>[[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[ایمان - عالمی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۶۹-۵۸۵.</ref> و در اصطلاح عام به معنای آن است که اعتقاد [[آدمی]] در قلب او جای گیرد و در آن [[شک و تردید]] وجود نداشته باشد و از گذر آن به نوعی [[امنیت]] و آرامش درونی برسد. به عبارت دیگر ایمان به معنای ایجاد اطمینان و آرامش در قلب خویش یا دیگری است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۴۶-۱۴۷؛ [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[ایمان - عالمی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۶۹-۵۸۵؛ [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص۱۵۷.</ref>. ایمان نیز در اصطلاح [[علوم اسلامی]]، به معنای [[باور]] و [[اعتقاد]] به تمام آنچه که [[پیامبر خاتم]] {{صل}} از طرف [[خدا]] برای [[مردم]] آورده است<ref>شاید کاملترین تعریف برای مصادیق ایمان که تمام آنچه گفته شد را در بربگیرد، تعریفی باشد که طبرسی در تفسیر مجمع البیان گفته است: «ایمان، تصدیق جمیع آن چیزهایی است که خداوند تصدیق آنها را واجب کرده است». ر.ک: مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۲۳۸.</ref> و در اصطلاحی رایج در [[روایات اهل بیت]]، ایمان به معنای [[عقیده به امامت]] و [[ولایت امیر المؤمنین]] {{ع}} و [[ائمه]] {{ع}} است و [[مؤمن]] به معنای [[شیعه]] به کار میرود و در روایات بسیاری، آیاتی از [[قرآن]] که به ایمان اشاره دارد، به [[ایمان به امامت]] [[اهل بیت]] {{ع}} [[تفسیر]] و [[تأویل]] شده و [[ایمان واقعی]] مرادف با [[ولایت]] [[عترت]] به شمار رفته است. حتی در اصطلاح [[فقهی]] اشتراط ایمان در برخی موارد (مثل [[نماز]]، [[حج]]، [[زکات]]، [[خمس]]، [[روزه]]، [[امام جماعت]]، [[قاضی]]، [[مجتهد]]، ذابح در [[قربانی]] و...) به معنای شرط [[شیعه]] بودن است. با این تحلیل، همۀ آنان که [[مؤمن]] هستند، مسلمانند، امّا هرکس [[مسلمان]] باشد، لزوما مؤمن نیست. از آنجا که [[مودّت اهل بیت]] و [[اطاعت]] از آنان [[فرمان الهی]] است و [[امامت ائمه]] {{ع}}، براساس [[نصب]] و [[وصیّت]] و امر [[رسول خدا]] {{صل}} است؛ لذا مؤمن [[واقعی]] کسی است که [[مطیع]] [[امر]] [[خدا]] و [[رسول]] و پیرو [[امامان شیعه]] باشد. | «ایمان» در لغت به معنای [[آرامش]] و [[اطمینان]] [[قلب]] و نبود [[ترس]] است، همچنین به معنای [[تصدیق]] کردن هم آمده است<ref>کتاب العین، ص۵۶.</ref><ref>[[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[ایمان - عالمی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۶۹-۵۸۵.</ref> و در اصطلاح عام به معنای آن است که اعتقاد [[آدمی]] در قلب او جای گیرد و در آن [[شک و تردید]] وجود نداشته باشد و از گذر آن به نوعی [[امنیت]] و آرامش درونی برسد. به عبارت دیگر ایمان به معنای ایجاد اطمینان و آرامش در قلب خویش یا دیگری است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۴۶-۱۴۷؛ [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[ایمان - عالمی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۶۹-۵۸۵؛ [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص۱۵۷.</ref>. ایمان نیز در اصطلاح [[علوم اسلامی]]، به معنای [[باور]] و [[اعتقاد]] به تمام آنچه که [[پیامبر خاتم]] {{صل}} از طرف [[خدا]] برای [[مردم]] آورده است<ref>شاید کاملترین تعریف برای مصادیق ایمان که تمام آنچه گفته شد را در بربگیرد، تعریفی باشد که طبرسی در تفسیر مجمع البیان گفته است: «ایمان، تصدیق جمیع آن چیزهایی است که خداوند تصدیق آنها را واجب کرده است». ر.ک: مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۲۳۸.</ref> و در اصطلاحی رایج در [[روایات اهل بیت]]، ایمان به معنای [[عقیده به امامت]] و [[ولایت امیر المؤمنین]] {{ع}} و [[ائمه]] {{ع}} است و [[مؤمن]] به معنای [[شیعه]] به کار میرود و در روایات بسیاری، آیاتی از [[قرآن]] که به ایمان اشاره دارد، به [[ایمان به امامت]] [[اهل بیت]] {{ع}} [[تفسیر]] و [[تأویل]] شده و [[ایمان واقعی]] مرادف با [[ولایت]] [[عترت]] به شمار رفته است. حتی در اصطلاح [[فقهی]] اشتراط ایمان در برخی موارد (مثل [[نماز]]، [[حج]]، [[زکات]]، [[خمس]]، [[روزه]]، [[امام جماعت]]، [[قاضی]]، [[مجتهد]]، ذابح در [[قربانی]] و...) به معنای شرط [[شیعه]] بودن است. با این تحلیل، همۀ آنان که [[مؤمن]] هستند، مسلمانند، امّا هرکس [[مسلمان]] باشد، لزوما مؤمن نیست. از آنجا که [[مودّت اهل بیت]] و [[اطاعت]] از آنان [[فرمان الهی]] است و [[امامت ائمه]] {{ع}}، براساس [[نصب]] و [[وصیّت]] و امر [[رسول خدا]] {{صل}} است؛ لذا مؤمن [[واقعی]] کسی است که [[مطیع]] [[امر]] [[خدا]] و [[رسول]] و پیرو [[امامان شیعه]] باشد. | ||
در اصطلاح [[متکلمین]] و [[اندیشمندان اسلامی]] برای ایمان ارکان مختلفی نقل شده است؛ از جمله: [[علم]]، [[عمل]]، [[تصدیق قلبی]] و [[اقرار زبانی]]<ref>[[نهج البلاغه]]، حکمت ۲۲۷</ref>، تصدیق قلبی و اقرار زبانی و یا به معنای تصدیق قلبی؛ به تمام آموزههای [[حضرت محمد]] {{صل}} و [[جانشینان]] آن | در اصطلاح [[متکلمین]] و [[اندیشمندان اسلامی]] برای ایمان ارکان مختلفی نقل شده است؛ از جمله: [[علم]]، [[عمل]]، [[تصدیق قلبی]] و [[اقرار زبانی]]<ref>[[نهج البلاغه]]، حکمت ۲۲۷</ref>، تصدیق قلبی و اقرار زبانی و یا به معنای تصدیق قلبی؛ به تمام آموزههای [[حضرت محمد]] {{صل}} و [[جانشینان]] آن حضرت از [[امامان معصوم]] {{ع}}<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۱۴؛ ابراهیم زاده آملی، عبدالله، فصلنامه کلام اسلامی</ref> در [[کلام شیعه|کلام]] و [[فقه شیعه]]، [[اعتقاد به امامت]] امامان معصوم {{ع}} از ارکان ایمان است و بدون آن، ایمان مصداق نمییابد هر چند [[اسلام]] تحقق مییابد<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۴۳۴</ref>. | ||
=== رابطه [[اسلام]] و ایمان === | === رابطه [[اسلام]] و ایمان === | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
## آیۀ {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا}}<ref>آن اعراب بادیه نشین گفتند: ما ایمان آورده ایم، به آنان بگو: شما هنوز ایمان نیاورده اید، بلکه بگوئید: اسلام آورده ایم، سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> دال بر تغایر بین ایمان و اسلام است چرا که [[اعراب]]، به زبان، بر [[یگانگی خدا]] و [[نبوت]] و [[معاد]] [[گواهی]] میدادند؛ ولی خداوند با [[صراحت]] به آنها میگوید که شما مؤمن نیستید، شما فقط مسلمانید. | ## آیۀ {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا}}<ref>آن اعراب بادیه نشین گفتند: ما ایمان آورده ایم، به آنان بگو: شما هنوز ایمان نیاورده اید، بلکه بگوئید: اسلام آورده ایم، سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> دال بر تغایر بین ایمان و اسلام است چرا که [[اعراب]]، به زبان، بر [[یگانگی خدا]] و [[نبوت]] و [[معاد]] [[گواهی]] میدادند؛ ولی خداوند با [[صراحت]] به آنها میگوید که شما مؤمن نیستید، شما فقط مسلمانید. | ||
## آیاتی که یکی از آنها را بر دیگری عطف شده است مانند آیه: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ}}<ref>همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان، و مردان با ایمان و زنان با ایمان، سوره احزاب، آیه: ۳۵</ref> که [[دلالت]] دارد ایمان غیر از [[اسلام]] است. | ## آیاتی که یکی از آنها را بر دیگری عطف شده است مانند آیه: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ}}<ref>همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان، و مردان با ایمان و زنان با ایمان، سوره احزاب، آیه: ۳۵</ref> که [[دلالت]] دارد ایمان غیر از [[اسلام]] است. | ||
## در [[روایات]] هم به تغایر بین ایمان و اسلام اشاره شده است از جمله [[حدیثی]] از [[امام صادق]] {{ع}} که میفرمایند: {{متن حدیث|الْإِیمَانَ یُشَارِکُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامَ لَا یُشَارِکُ الْإِیمَانَ}}، در این [[حدیث]] | ## در [[روایات]] هم به تغایر بین ایمان و اسلام اشاره شده است از جمله [[حدیثی]] از [[امام صادق]] {{ع}} که میفرمایند: {{متن حدیث|الْإِیمَانَ یُشَارِکُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامَ لَا یُشَارِکُ الْإِیمَانَ}}، در این [[حدیث]] حضرت به طور واضح ابراز میدارند فرق است میان ایمان و اسلام و ایندو باهم جمع نمیشوند<ref>ایمان شریک اسلام میشود ولی اسلام شریک ایمان نمیشود، کافی، ج۲، ص ۲۵</ref>.<ref>شیخ مفید، اوائل المقالات، انتشارات داوری، ص۵۴</ref> | ||
# گروهی هم میگویند: ایمان و [[اسلام واقعی]] یکی است امّا [[اسلام ظاهری]] با ایمان متفاوت و اعم از آن است، امّا در [[حقیقت]] و واقع، اسلام و ایمان یکی است. به [[دلیل]] [[آیه]]: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>. | # گروهی هم میگویند: ایمان و [[اسلام واقعی]] یکی است امّا [[اسلام ظاهری]] با ایمان متفاوت و اعم از آن است، امّا در [[حقیقت]] و واقع، اسلام و ایمان یکی است. به [[دلیل]] [[آیه]]: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>. | ||
# برخی هم برای اسلام و ایمان مراتبی قائل شده اند: | # برخی هم برای اسلام و ایمان مراتبی قائل شده اند: | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
[[خوارج]] نخستین فرقهای بودند که به مسئله [[ایمان]] و تعیین مرز آن با کفر پرداختند<ref>ایزوتسو، توشیهیکو، مفهوم ایمان در کلام اسلامی، ص۳۴.</ref> و در برابر تندرویهای خوارج، [[فرقه]] [[مرجئه]] ظهور کرد<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۳۲ و ۱۶۱ - ۱۶۲؛ سبحانی، بحوث، ج۱، ص۵۷ ـ ۵۹.</ref>. اینان [[معتقد]] بودند ایمان تنها مبتنی بر قول است بدون عمل و [[معصیت]] نیز به ایمان آسیبی نمیرساند<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۶۱ ـ ۱۶۲؛ جرجانی، سید شریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، ج۸، ص۳۹۶.</ref>. علمای [[اخلاق]] با استفاده از [[متون دینی]]، در کنار بحث از درمان [[رذایل اخلاقی]]، به برخی از اموری که ناسازگار با [[ایمان کامل]] است مانند [[دروغ]] و [[حسد]] اشاره کردهاند<ref>نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۳۳۳؛ شبّر، ص۱۴۹.</ref>. [[فقها]] نیز در آثار خود به [[تعریف ایمان]] و کفر و فرق آن با اسلام<ref>شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج۵، ص۳۳۸ – ۳۳۹.</ref> و همچنین اقسام [[کافر]] و [[احکام]] آن پرداختهاند<ref>کاشف الغطاء، جعفربن خضر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ج۴، ص۳۳۰ (مقاله کافر).</ref>. | [[خوارج]] نخستین فرقهای بودند که به مسئله [[ایمان]] و تعیین مرز آن با کفر پرداختند<ref>ایزوتسو، توشیهیکو، مفهوم ایمان در کلام اسلامی، ص۳۴.</ref> و در برابر تندرویهای خوارج، [[فرقه]] [[مرجئه]] ظهور کرد<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۳۲ و ۱۶۱ - ۱۶۲؛ سبحانی، بحوث، ج۱، ص۵۷ ـ ۵۹.</ref>. اینان [[معتقد]] بودند ایمان تنها مبتنی بر قول است بدون عمل و [[معصیت]] نیز به ایمان آسیبی نمیرساند<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۶۱ ـ ۱۶۲؛ جرجانی، سید شریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، ج۸، ص۳۹۶.</ref>. علمای [[اخلاق]] با استفاده از [[متون دینی]]، در کنار بحث از درمان [[رذایل اخلاقی]]، به برخی از اموری که ناسازگار با [[ایمان کامل]] است مانند [[دروغ]] و [[حسد]] اشاره کردهاند<ref>نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۳۳۳؛ شبّر، ص۱۴۹.</ref>. [[فقها]] نیز در آثار خود به [[تعریف ایمان]] و کفر و فرق آن با اسلام<ref>شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج۵، ص۳۳۸ – ۳۳۹.</ref> و همچنین اقسام [[کافر]] و [[احکام]] آن پرداختهاند<ref>کاشف الغطاء، جعفربن خضر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ج۴، ص۳۳۰ (مقاله کافر).</ref>. | ||
از دیدگاه [[اجتماعی]] ایمان نقش تعیینکنندهای در بهبود [[روابط اجتماعی]] دارد<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، ص۴۹.</ref>. [[باور]] به [[خداوند]] و [[عالم غیب]] در [[زندگی]] [[انسان]] پایه و اساس [[جهانبینی اسلامی]] است<ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۶، ص۲۰۹ ـ ۲۱۰.</ref>. در [[جهان]] امروز که [[ارزشهای اخلاقی]] افول کرده، [[ایمان به خداوند]] که باید اساس [[فلسفه]] زندگی را تشکیل دهد، [[متزلزل]] شده و انسان به موجودی منفعتطلب و سودجو تبدیل شده است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۵، ص۱۳۶.</ref>.<ref>[[عزتالله مرادی|مرادی، عزتالله]]، [[ایمان و کفر (مقاله)| مقاله «ایمان و کفر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]] ص ۵۱۹.</ref> | از دیدگاه [[اجتماعی]] ایمان نقش تعیینکنندهای در بهبود [[روابط اجتماعی]] دارد<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، ص۴۹.</ref>. [[باور]] به [[خداوند]] و [[عالم غیب]] در [[زندگی]] [[انسان]] پایه و اساس [[جهانبینی اسلامی]] است<ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۶، ص۲۰۹ ـ ۲۱۰.</ref>. در [[جهان]] امروز که [[ارزشهای اخلاقی]] افول کرده، [[ایمان به خداوند]] که باید اساس [[فلسفه]] زندگی را تشکیل دهد، [[متزلزل]] شده و انسان به موجودی منفعتطلب و سودجو تبدیل شده است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۵، ص۱۳۶.</ref>.<ref>[[عزتالله مرادی|مرادی، عزتالله]]، [[ایمان و کفر (مقاله)| مقاله «ایمان و کفر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]]، ص ۵۱۹.</ref> | ||
== ارکان ایمان == | == ارکان ایمان == | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
شاید [[کاملترین]] تعریف برای مصادیق ایمان که تمام آنچه گفته شد را در بربگیرد، تعریفی باشد که جناب [[طبرسی]] در [[تفسیر مجمع البیان]] فرمودهاند: "ایمان [[تصدیق]] جمیع آن چیزهایی است که [[خداوند]] تصدیق آنها را [[واجب]] نموده است<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۲۳۸.</ref>. | شاید [[کاملترین]] تعریف برای مصادیق ایمان که تمام آنچه گفته شد را در بربگیرد، تعریفی باشد که جناب [[طبرسی]] در [[تفسیر مجمع البیان]] فرمودهاند: "ایمان [[تصدیق]] جمیع آن چیزهایی است که [[خداوند]] تصدیق آنها را [[واجب]] نموده است<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۲۳۸.</ref>. | ||
[[متعلقات ایمان]] تفکیک ناپذیر هستند و [[مؤمن]] باید به همه آنها ایمان بیاورد چرا که در غیر این صورت مؤمن نخواهد بود، گرچه به برخی هم ایمان داشته باشد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا}}<ref>«کسانی که به خداوند و پیامبرانش کفر میورزند و برآنند تا میان خداوند و پیامبرانش فرق بگذارند و میگویند: ما به برخی ایمان داریم و برخی دیگر را انکار میکنیم و برآنند که راهی میانه بگزینند» سوره نساء، آیه ۱۵۰.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: «اگر شخصی فقط یک [[پیامبر]] مانند [[عیسی بن مریم]] {{ع}} را [[انکار]] کند و همه [[پیامبران]] دیگر را بپذیرد، آن شخص ایمان نیاورده است»<ref>{{متن حدیث|وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَوْ أَنْکَرَ رَجُلٌ- عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ {{ع}}وَ أَقَرَّ بِمَنْ سِوَاهُ مِنَ الرُّسُلِ لَمْ یُؤْمِن}}؛ کافی، ج۱، ص ۱۸۲.</ref>.<ref>ر.ک: [[ابوالفضل روحی|روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۱۹۸؛ [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[ایمان - عالمی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۶۹-۵۸۵.</ref> | [[متعلقات ایمان]] تفکیک ناپذیر هستند و [[مؤمن]] باید به همه آنها ایمان بیاورد چرا که در غیر این صورت مؤمن نخواهد بود، گرچه به برخی هم ایمان داشته باشد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا}}<ref>«کسانی که به خداوند و پیامبرانش کفر میورزند و برآنند تا میان خداوند و پیامبرانش فرق بگذارند و میگویند: ما به برخی ایمان داریم و برخی دیگر را انکار میکنیم و برآنند که راهی میانه بگزینند» سوره نساء، آیه ۱۵۰.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: «اگر شخصی فقط یک [[پیامبر]] مانند [[عیسی بن مریم]] {{ع}} را [[انکار]] کند و همه [[پیامبران]] دیگر را بپذیرد، آن شخص ایمان نیاورده است»<ref>{{متن حدیث|وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَوْ أَنْکَرَ رَجُلٌ- عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ {{ع}}وَ أَقَرَّ بِمَنْ سِوَاهُ مِنَ الرُّسُلِ لَمْ یُؤْمِن}}؛ کافی، ج۱، ص ۱۸۲.</ref>.<ref>ر.ک: [[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[ایمان - روحی (مقاله)|ایمان]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۱۹۸؛ [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[ایمان - عالمی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۶۹-۵۸۵.</ref> | ||
== اقسام و [[مراتب ایمان]] == | == اقسام و [[مراتب ایمان]] == | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
ایمان از جهات گوناگون دارای اقسامی است: | ایمان از جهات گوناگون دارای اقسامی است: | ||
# از حیث دوام و بقا به [[ثابت]] و عاریتی تقسیم میشود: نوعی از ایمان، [[ایمانی]] است مستقرّ که در عمق [[دلها]] ثابت و برقرار است و نوع دیگر ایمانی که به صورت عاریه تا [[زمان]] معیّنی میان دلها و سینهها در نوسان است<ref>{{متن حدیث|فَمِنَ الْإِیمَانِ مَا یَکُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِی الْقُلُوبِ وَ مِنْهُ مَا یَکُونُ عَوَارِیَّ بَیْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ إِلَی أَجَلٍ مَعْلُومٍ}}، نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹.</ref>. ایمان ثابت، ایمانی است که به [[حد]] [[ملکات]] [[نفسانی]] رسیده و در اعماق [[جان]] ریشه دوانده، اما ایمان عاریتی به این [[درجه]] از ثبوت نرسیده است. | # از حیث دوام و بقا به [[ثابت]] و عاریتی تقسیم میشود: نوعی از ایمان، [[ایمانی]] است مستقرّ که در عمق [[دلها]] ثابت و برقرار است و نوع دیگر ایمانی که به صورت عاریه تا [[زمان]] معیّنی میان دلها و سینهها در نوسان است<ref>{{متن حدیث|فَمِنَ الْإِیمَانِ مَا یَکُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِی الْقُلُوبِ وَ مِنْهُ مَا یَکُونُ عَوَارِیَّ بَیْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ إِلَی أَجَلٍ مَعْلُومٍ}}، نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹.</ref>. ایمان ثابت، ایمانی است که به [[حد]] [[ملکات]] [[نفسانی]] رسیده و در اعماق [[جان]] ریشه دوانده، اما ایمان عاریتی به این [[درجه]] از ثبوت نرسیده است. | ||
# از حیث رتبه و [[مقام]]، ایمان به [[قلبی]]، زبانی و عملی تقسیم شده است<ref>{{متن حدیث|الایمانُ معرفَةٌ بالقَلبِ و اقرارٌ باللِسانِ و عَمَلٌ بالأرکانِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ٢٢٧</ref>.<ref>ر.ک: [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۱۵۸.</ref> | # از حیث رتبه و [[مقام]]، ایمان به [[قلبی]]، زبانی و عملی تقسیم شده است<ref>{{متن حدیث|الایمانُ معرفَةٌ بالقَلبِ و اقرارٌ باللِسانِ و عَمَلٌ بالأرکانِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ٢٢٧</ref>.<ref>ر.ک: [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۱۵۸.</ref> | ||
# ایمان در یک تقسیم دیگر به [[عقلی]] و قلبی تقسیم شده است: ایمان عقلی، عبارت از مجموعه معارفی است که [[عقل]] [[انسان]] به آن [[یقین]] پیدا میکند. [[معارف]] مربوط به مبدأ، [[معاد]]، [[نبوّت]]، [[امامت]] و... در این شمار است. [[قرآن کریم]] به طور کلی به این مجموعه [[عناوین]]، "[[اسلام]]" میگوید {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ}}<ref> «تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است» سوره حجرات، آیه ۱۴</ref> و ایمانهای عموم [[مردم]] از همین نوع است. اینگونه از ایمان نیز بدون تردید [[آدمی]] را از [[مخالفت]] [[اوامر الهی]] باز میدارد. [[ایمان قلبی]]، نوری [[الهی]] و [[هدایتی]] ویژه است که برای [[احیاء]] [[قلب]] انسان و جلا دادن او، از سوی [[خداوند]] گسیل و در [[نفوس]] [[مؤمن]] مستقر میشود. این ایمان، با اجتناب از مراتب [[ضعیف]] [[محرّمات]] و انجام مراحل پائینتر [[واجبات]]، در [[قلب]] آغاز و اندک اندک [[رشد]] مینماید؛ تا سرانجام با حصول "ایمان [[قلبی]]"، [[آدمی]] از تمامی محرّمات و مکروهات و حتّی مباحات اجتناب ورزد<ref>ر.ک: [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ص ۴۳۱-۴۳۲.</ref>. | # ایمان در یک تقسیم دیگر به [[عقلی]] و قلبی تقسیم شده است: ایمان عقلی، عبارت از مجموعه معارفی است که [[عقل]] [[انسان]] به آن [[یقین]] پیدا میکند. [[معارف]] مربوط به مبدأ، [[معاد]]، [[نبوّت]]، [[امامت]] و... در این شمار است. [[قرآن کریم]] به طور کلی به این مجموعه [[عناوین]]، "[[اسلام]]" میگوید {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ}}<ref> «تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است» سوره حجرات، آیه ۱۴</ref> و ایمانهای عموم [[مردم]] از همین نوع است. اینگونه از ایمان نیز بدون تردید [[آدمی]] را از [[مخالفت]] [[اوامر الهی]] باز میدارد. [[ایمان قلبی]]، نوری [[الهی]] و [[هدایتی]] ویژه است که برای [[احیاء]] [[قلب]] انسان و جلا دادن او، از سوی [[خداوند]] گسیل و در [[نفوس]] [[مؤمن]] مستقر میشود. این ایمان، با اجتناب از مراتب [[ضعیف]] [[محرّمات]] و انجام مراحل پائینتر [[واجبات]]، در [[قلب]] آغاز و اندک اندک [[رشد]] مینماید؛ تا سرانجام با حصول "ایمان [[قلبی]]"، [[آدمی]] از تمامی محرّمات و مکروهات و حتّی مباحات اجتناب ورزد<ref>ر.ک: [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ص ۴۳۱-۴۳۲.</ref>. | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
# '''[[آرامش]] و [[امنیت]]''': نتیجه نهایی داشتن ایمان، آرامش و امنیت در جامعه است. جامعهای که همه افراد آن با یکدیگر [[روابط]] صحیح و بهدور از [[گناه]] و [[ظلم]] دارند چطور ممکن است [[امنیت]] و [[آرامش]] نداشته باشند، در اینباره [[امام صادق]] {{ع}} میفرمایند: «برای هر کس، چیزی است که با او آرامش مییابد و [[مؤمن]] به [[برادر]] مؤمنش آرامش مییابد، همانطور که پرنده به همنوع خود آرامش مییابد<ref>محمد حکیمی، الحیاه، ج۱،ص۲۶۸</ref>. | # '''[[آرامش]] و [[امنیت]]''': نتیجه نهایی داشتن ایمان، آرامش و امنیت در جامعه است. جامعهای که همه افراد آن با یکدیگر [[روابط]] صحیح و بهدور از [[گناه]] و [[ظلم]] دارند چطور ممکن است [[امنیت]] و [[آرامش]] نداشته باشند، در اینباره [[امام صادق]] {{ع}} میفرمایند: «برای هر کس، چیزی است که با او آرامش مییابد و [[مؤمن]] به [[برادر]] مؤمنش آرامش مییابد، همانطور که پرنده به همنوع خود آرامش مییابد<ref>محمد حکیمی، الحیاه، ج۱،ص۲۶۸</ref>. | ||
همچنین، در [[نهج البلاغه]] آثار و کارکردهایی همچون [[شهود غیب]] و خدابینی برای ایمان [[ذکر]] شده است. [[سخن]] از آن است که [[چشمها]] [[خدا]] را همچون اجسام درنمییابند، امّا [[دلها]] در پرتو [[ایمان راستین]] او را درخواهند یافت<ref>{{متن حدیث|لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِیَانِ وَ لَکِنْ تُدْرِکُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَانِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷٩</ref>. از دیگر کارکردهای ایمان، شرکزدایی و شکزدایی است. [[امام]] میفرماید: به او ایمان داریم، ایمان کسی که غیبها را به چشم دیده است و بر آنچه [[وعده]] دادهاند، [[آگاه]] شده؛ [[ایمانی]] که [[اخلاص]] آن [[شرک]] را زدوده است و [[یقین]] ان [[شک]] را زایل کرده است<ref>{{متن حدیث|وَ نُؤْمِنُ بِهِ إِیمَانَ مَنْ عَایَنَ الْغُیُوبَ وَ وَقَفَ عَلَی الْمَوْعُودِ إِیمَاناً نَفَی إِخْلَاصُهُ الشِّرْکَ وَ یَقِینُهُ الشَّکَّ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۴</ref>.<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۵۹.</ref> | همچنین، در [[نهج البلاغه]] آثار و کارکردهایی همچون [[شهود غیب]] و خدابینی برای ایمان [[ذکر]] شده است. [[سخن]] از آن است که [[چشمها]] [[خدا]] را همچون اجسام درنمییابند، امّا [[دلها]] در پرتو [[ایمان راستین]] او را درخواهند یافت<ref>{{متن حدیث|لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِیَانِ وَ لَکِنْ تُدْرِکُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَانِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷٩</ref>. از دیگر کارکردهای ایمان، شرکزدایی و شکزدایی است. [[امام]] میفرماید: به او ایمان داریم، ایمان کسی که غیبها را به چشم دیده است و بر آنچه [[وعده]] دادهاند، [[آگاه]] شده؛ [[ایمانی]] که [[اخلاص]] آن [[شرک]] را زدوده است و [[یقین]] ان [[شک]] را زایل کرده است<ref>{{متن حدیث|وَ نُؤْمِنُ بِهِ إِیمَانَ مَنْ عَایَنَ الْغُیُوبَ وَ وَقَفَ عَلَی الْمَوْعُودِ إِیمَاناً نَفَی إِخْلَاصُهُ الشِّرْکَ وَ یَقِینُهُ الشَّکَّ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۴</ref>.<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ج۱، ص ۱۵۹.</ref> | ||
[[اندیشمندان اسلامی]] [[آثار ایمان]] را از جهت فردی و [[اجتماعی]] بررسی کردهاند و آثار چندی برای آن برشمردهاند؛ از جمله: | [[اندیشمندان اسلامی]] [[آثار ایمان]] را از جهت فردی و [[اجتماعی]] بررسی کردهاند و آثار چندی برای آن برشمردهاند؛ از جمله: | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
#شیوع [[اخلاق نیکو]]<ref>همان، ج۱۱، ص۱۵۵.</ref>. | #شیوع [[اخلاق نیکو]]<ref>همان، ج۱۱، ص۱۵۵.</ref>. | ||
[[مؤمن حقیقی]] دارای صفاتی است از جمله اینکه قلب او از [[نورانیت]] و [[معنویت]] خاصی برخوردار است<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ص۵۳۰ و ۵۵۳.</ref> و مؤمن در [[عطایا]] [[شاکر]] و در [[بلایا]] [[صابر]] است. این دو صفت از اصول [[صفات پسندیده]] به شمار میروند که از [[صفات جمال و جلال]] و [[لطف]] و [[قهر]] [[حقتعالی]] نشئت میگیرند و [[مؤمن]] پیوسته میان این دو صفت، [[وظیفه]] [[عبودیت]] خود را انجام میدهد<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ص۵۳۵.</ref>. قلب مؤمن بر [[راه مستقیم]] است و در جاده مستقیم [[انسانیت]]، براساس [[فطرت الهی]] گام برمی دارد<ref>چهل حدیث، ص۵۳۰.</ref> <ref>امام خمینی، چهل حدیث، ص۵۳۱ ـ ۵۳۲.</ref>.<ref>[[عزتالله مرادی|مرادی، عزتالله]]، [[ایمان و کفر (مقاله)| مقاله «ایمان و کفر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]] ص ۵۲۶.</ref> | [[مؤمن حقیقی]] دارای صفاتی است از جمله اینکه قلب او از [[نورانیت]] و [[معنویت]] خاصی برخوردار است<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ص۵۳۰ و ۵۵۳.</ref> و مؤمن در [[عطایا]] [[شاکر]] و در [[بلایا]] [[صابر]] است. این دو صفت از اصول [[صفات پسندیده]] به شمار میروند که از [[صفات جمال و جلال]] و [[لطف]] و [[قهر]] [[حقتعالی]] نشئت میگیرند و [[مؤمن]] پیوسته میان این دو صفت، [[وظیفه]] [[عبودیت]] خود را انجام میدهد<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ص۵۳۵.</ref>. قلب مؤمن بر [[راه مستقیم]] است و در جاده مستقیم [[انسانیت]]، براساس [[فطرت الهی]] گام برمی دارد<ref>چهل حدیث، ص۵۳۰.</ref> <ref>امام خمینی، چهل حدیث، ص۵۳۱ ـ ۵۳۲.</ref>.<ref>[[عزتالله مرادی|مرادی، عزتالله]]، [[ایمان و کفر (مقاله)| مقاله «ایمان و کفر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]]، ص ۵۲۶.</ref> | ||
== نشانههای ایمان == | == نشانههای ایمان == | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
# '''[[قلب]]''': ایمان هیچ بندهای راستین نخواهد بود مگر آنکه اطمینانش به آنچه نزد خداست بیش از آن باشد که نزد (خود) اوست<ref>{{متن حدیث|لَا یَصْدُقُ إِیمَانُ عَبْدٍ، حَتَّی یَکُونَ بِمَا فِی یَدِ اللَّهِ، أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِی یَدِه}}، ایمان بنده خدا صادق نباشد تا آن گاه که، به آنچه در دست خداوند است، اعتمادش بیشتر باشد، از آنچه در دست خود اوست، نهج البلاغه، حکمت ۳۱۰</ref>، به بیان دیگر [[اعتماد]] او به [[قدرت الهی]] همواره بیش از داشتههای خود باشد. | # '''[[قلب]]''': ایمان هیچ بندهای راستین نخواهد بود مگر آنکه اطمینانش به آنچه نزد خداست بیش از آن باشد که نزد (خود) اوست<ref>{{متن حدیث|لَا یَصْدُقُ إِیمَانُ عَبْدٍ، حَتَّی یَکُونَ بِمَا فِی یَدِ اللَّهِ، أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِی یَدِه}}، ایمان بنده خدا صادق نباشد تا آن گاه که، به آنچه در دست خداوند است، اعتمادش بیشتر باشد، از آنچه در دست خود اوست، نهج البلاغه، حکمت ۳۱۰</ref>، به بیان دیگر [[اعتماد]] او به [[قدرت الهی]] همواره بیش از داشتههای خود باشد. | ||
# '''[[عقل]]''': [[شرط ایمان]] و نشانه بارز [[مؤمن]]، [[عقلانیت]] اوست. در واقع تا کسی [[خردمند]] نباشد، مؤمن نمیشود. | # '''[[عقل]]''': [[شرط ایمان]] و نشانه بارز [[مؤمن]]، [[عقلانیت]] اوست. در واقع تا کسی [[خردمند]] نباشد، مؤمن نمیشود. | ||
# [[عمل]](شامل [[گفتار]] و [[کردار]]): در حوزه عمل (گفتار و کردار) از جمله نشانههای مؤمن آن است که زبان او ورای قلبش باشد و [[سخن]] او از روی [[تدبیر]]<ref>{{متن حدیث|لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَکَلَّمَ بِکَلَامٍ تَدَبَّرَهُ فِی نَفْسِهِ فَإِنْ کَانَ خَیْراً أَبْدَاهُ وَ إِنْ کَانَ شَرّاً وَارَاهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶</ref>.<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۵۷</ref> | # [[عمل]](شامل [[گفتار]] و [[کردار]]): در حوزه عمل (گفتار و کردار) از جمله نشانههای مؤمن آن است که زبان او ورای قلبش باشد و [[سخن]] او از روی [[تدبیر]]<ref>{{متن حدیث|لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَکَلَّمَ بِکَلَامٍ تَدَبَّرَهُ فِی نَفْسِهِ فَإِنْ کَانَ خَیْراً أَبْدَاهُ وَ إِنْ کَانَ شَرّاً وَارَاهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶</ref>.<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ج۱، ص ۱۵۷</ref> | ||
البته با توجه به [[روایات]]، ایمان شاخصههای دیگری هم دارد، همچون [[حدیثی]] که از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[نقل]] شده است: «[[انسان]] مؤمن نیست مگر آنکه دلش با زبانش و زبانش با دلش یکی باشد و گفتارش با کردارش ناسازگار نباشد»<ref>{{متن حدیث|إنّ الرّجُلَ لا يكونُ مؤمنا حتّى يكونَ قلبُهُ مَع لِسانِهِ سَواءً، ويكونَ لِسانُهُ مَع قلبِهِ سَواءً، ولا يُخالِفَ قولُهُ عمَلَهُ، وَيأمَنَ جارُهُ بَوائقَهُ}}، محمد، محمدی ری شهری، همان، ص ۳۶۵.</ref>. و مثل روایتی که از امام عسکری {{ع}} نقل شده که انجام برخی از اعمال همچون خواندن زیارت اربعین، انگشتر در دست راست کردن، بسم الله را بلند گفتن و ... را از نشانه های مومن برشمرده اند. | البته با توجه به [[روایات]]، ایمان شاخصههای دیگری هم دارد، همچون [[حدیثی]] که از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[نقل]] شده است: «[[انسان]] مؤمن نیست مگر آنکه دلش با زبانش و زبانش با دلش یکی باشد و گفتارش با کردارش ناسازگار نباشد»<ref>{{متن حدیث|إنّ الرّجُلَ لا يكونُ مؤمنا حتّى يكونَ قلبُهُ مَع لِسانِهِ سَواءً، ويكونَ لِسانُهُ مَع قلبِهِ سَواءً، ولا يُخالِفَ قولُهُ عمَلَهُ، وَيأمَنَ جارُهُ بَوائقَهُ}}، محمد، محمدی ری شهری، همان، ص ۳۶۵.</ref>. و مثل روایتی که از امام عسکری {{ع}} نقل شده که انجام برخی از اعمال همچون خواندن زیارت اربعین، انگشتر در دست راست کردن، بسم الله را بلند گفتن و ... را از نشانه های مومن برشمرده اند. | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۵: | ||
همچنین به برخی [[اقسام کفر]] نیز اشاره کرده است: | همچنین به برخی [[اقسام کفر]] نیز اشاره کرده است: | ||
#[[کفر]] [[شرعی]]: [[انکار خداوند]] با [[پیامبر]] اوست<ref>الطهاره، ج۳، ص۴۵۹؛ کشف اسرار، ص۲۰۰.</ref>؛ | #[[کفر]] [[شرعی]]: [[انکار خداوند]] با [[پیامبر]] اوست<ref>الطهاره، ج۳، ص۴۵۹؛ کشف اسرار، ص۲۰۰.</ref>؛ | ||
#کفر انکاری: به این معنا که انسان چیزی را که نزد او مجهول است و نمیتواند [[درک]] کند، [[انکار]] میکند که این ناشی از [[خودخواهی]] و [[خودبینی]] است<ref>امام خمینی، تفسیر حمد، ص۱۶۸؛ صحیفه، ج۱۶، ص۲۱۶.</ref>.<ref>[[عزتالله مرادی|مرادی، عزتالله]]، [[ایمان و کفر (مقاله)| مقاله «ایمان و کفر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]] ص ۵۲۴.</ref> | #کفر انکاری: به این معنا که انسان چیزی را که نزد او مجهول است و نمیتواند [[درک]] کند، [[انکار]] میکند که این ناشی از [[خودخواهی]] و [[خودبینی]] است<ref>امام خمینی، تفسیر حمد، ص۱۶۸؛ صحیفه، ج۱۶، ص۲۱۶.</ref>.<ref>[[عزتالله مرادی|مرادی، عزتالله]]، [[ایمان و کفر (مقاله)| مقاله «ایمان و کفر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]]، ص ۵۲۴.</ref> | ||
== [[مراتب ایمان]] و کفر == | == [[مراتب ایمان]] و کفر == | ||
خط ۱۶۰: | خط ۱۶۰: | ||
# [[ریاضت]] [[قلبی]]: ایمان به [[معارف الهی]] و اصول حق جسورت نمیگیرد، مگر آنکه شخص نخست آن حقایق را به قدم تفکر در معارف و حقایق، ریاضت [[عقلی]] و [[تمسک]] به [[آیات]] و [[براهین عقلی]]، [[ادراک]] کند و این مرحله، به منزله مقدمه ایمان است<ref> امام خمینی، حدیث جنود، ص۸۹.</ref>؛ | # [[ریاضت]] [[قلبی]]: ایمان به [[معارف الهی]] و اصول حق جسورت نمیگیرد، مگر آنکه شخص نخست آن حقایق را به قدم تفکر در معارف و حقایق، ریاضت [[عقلی]] و [[تمسک]] به [[آیات]] و [[براهین عقلی]]، [[ادراک]] کند و این مرحله، به منزله مقدمه ایمان است<ref> امام خمینی، حدیث جنود، ص۸۹.</ref>؛ | ||
# [[تسلیم]]: یکی از راههای [[چشیدن طعم ایمان]] در ذائقه [[روح انسانی]] طبق بعضی [[آیات الهی]]{{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>، تسلیم مقابل [[احکام الهی]] است<ref>حدیث جنود، ص۴۰۴.</ref>؛ | # [[تسلیم]]: یکی از راههای [[چشیدن طعم ایمان]] در ذائقه [[روح انسانی]] طبق بعضی [[آیات الهی]]{{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>، تسلیم مقابل [[احکام الهی]] است<ref>حدیث جنود، ص۴۰۴.</ref>؛ | ||
# [[عبادت]] و [[اذکار]]: [[انسان]] با [[عبادات]] و اذکار به همراه [[خضوع]] و [[طمأنینه]] میتواند مراحل ایمان را در [[درجات عالی]] بپیماید<ref>آداب الصلاة، ص۱۷ ـ ۱۸؛ سرّ الصلاة، ص۲۲.</ref>.<ref>[[عزتالله مرادی|مرادی، عزتالله]]، [[ایمان و کفر (مقاله)| مقاله «ایمان و کفر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]] ص ۵۲۵.</ref> | # [[عبادت]] و [[اذکار]]: [[انسان]] با [[عبادات]] و اذکار به همراه [[خضوع]] و [[طمأنینه]] میتواند مراحل ایمان را در [[درجات عالی]] بپیماید<ref>آداب الصلاة، ص۱۷ ـ ۱۸؛ سرّ الصلاة، ص۲۲.</ref>.<ref>[[عزتالله مرادی|مرادی، عزتالله]]، [[ایمان و کفر (مقاله)| مقاله «ایمان و کفر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]]، ص ۵۲۵.</ref> | ||
== آفات ایمان == | == آفات ایمان == | ||
خط ۱۷۸: | خط ۱۷۸: | ||
[[فقها]]<ref>نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۳۰، ص۹۶ ـ ۹۹؛ انصاری، ج۳، ص۵۹۰ ـ ۵۹۱.</ref>، ایمان مترادف با [[اسلام]] و [[کفر]] را دارای احکامی میدانند؛ چنانکه بنابر بعضی از [[روایات]]<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۶.</ref> مجرد [[اقرار زبانی]] به ایمان، سبب حفظ [[خون]] و [[مال]] و آبروی شخص میشود<ref>الطهاره، ج۳، ص۴۳۷ و ۴۵۱.</ref>. [[مؤمن]] و [[کافر]] در اصل توجه [[تکلیف]] مشترکاند و لکن کافر مادامی که ایمان نیاورد، [[اعمال]] او صحیح نیست؛ زیرا اسلام شرط [[صحت]] [[عبادات]] است<ref>امام خمینی، تعلیقه عروه، ص۷۳۰.</ref>. | [[فقها]]<ref>نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۳۰، ص۹۶ ـ ۹۹؛ انصاری، ج۳، ص۵۹۰ ـ ۵۹۱.</ref>، ایمان مترادف با [[اسلام]] و [[کفر]] را دارای احکامی میدانند؛ چنانکه بنابر بعضی از [[روایات]]<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۶.</ref> مجرد [[اقرار زبانی]] به ایمان، سبب حفظ [[خون]] و [[مال]] و آبروی شخص میشود<ref>الطهاره، ج۳، ص۴۳۷ و ۴۵۱.</ref>. [[مؤمن]] و [[کافر]] در اصل توجه [[تکلیف]] مشترکاند و لکن کافر مادامی که ایمان نیاورد، [[اعمال]] او صحیح نیست؛ زیرا اسلام شرط [[صحت]] [[عبادات]] است<ref>امام خمینی، تعلیقه عروه، ص۷۳۰.</ref>. | ||
کافر به دو قسم اصلی و [[مرتد]] و مرتد نیز به دو قسم [[مرتد ملی]] و [[فطری]] تقسیم میشوند و هر یک به حسب [[طهارت]] و [[نجاست]] و [[قبول توبه]] و عدم آن و [[ارث]] و مانند آن، احکامی دارند<ref>امام خمینی، تحریرالوسیله، ج۲، ص۴۶۹ - ۴۷۰؛ تعلیقه عروه، ص۷۳ (مقالههای کافر؛ ارتداد).</ref>.<ref>[[عزتالله مرادی|مرادی، عزتالله]]، [[ایمان و کفر (مقاله)| مقاله «ایمان و کفر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]] ص ۵۲۵.</ref> | کافر به دو قسم اصلی و [[مرتد]] و مرتد نیز به دو قسم [[مرتد ملی]] و [[فطری]] تقسیم میشوند و هر یک به حسب [[طهارت]] و [[نجاست]] و [[قبول توبه]] و عدم آن و [[ارث]] و مانند آن، احکامی دارند<ref>امام خمینی، تحریرالوسیله، ج۲، ص۴۶۹ - ۴۷۰؛ تعلیقه عروه، ص۷۳ (مقالههای کافر؛ ارتداد).</ref>.<ref>[[عزتالله مرادی|مرادی، عزتالله]]، [[ایمان و کفر (مقاله)| مقاله «ایمان و کفر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]]، ص ۵۲۵.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |