شخصیت امام باقر: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = امام باقر | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==برداشتهایی از شخصیت حضرت امام باقر{{ع}}== #ابرش کلبی به امام باقر{{ع}} عرضه داشت: تو به حقّ، فرزند رسول خدا هستی. سپس به سمت هشام بن عبدالملک رفت و ب...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
# [[احمد بن حجر]] گفته است: [[وارث]] [[امام زین العابدین]]{{ع}} از میان فرزندانش که [[عبادت]]، دانش و [[پارسایی]] او را به [[میراث]] برده باشد ابو جعفر محمّد باقر است. لقبش یعنی باقر از ریشه بقر الارض یعنی شکافتن [[زمین]] و شیار کردن آن گرفته شده است و همچنان که گنجهای پنهان از [[دل]] زمین با کندن و شکافتن خارج میشود آن حضرت نیز سینه [[دانشها]] را شکافته و گنجهای پنهان معرفت را از زمین دانش استخراج نموده است؛ لذاست که میبینیم [[امام]] [[محمّد]] [[باقر]]{{ع}} گنجهای پنهان [[معارف]] و [[حقیقت]] [[احکام]] و [[حکم]] و لطایف را آنچنان استخراج کرده و به [[جامعه]] نمایانده است بهگونهای که تنها آنان که چشم حقیقتبینشان [[نابینا]] است و نیز کسانی که [[باطن]] و نهانخانه دلشان آکنده از [[امراض قلبی]] باشد از دیدن آن [[امتناع]] میورزند. از اینجا است که درباره او گفته شده است: او شکافنده [[دانش]]، جمعکننده دانش، انتشاردهنده دانش، برافرازنده دانش بوده، قلبش [[پاک]] و [[علم]] و عملش [[مطهّر]]، جانش مبرّای از هر [[پلیدی]] و اخلاقش آکنده از [[شرافت]] بوده، همه اوقات زندگیاش با [[فرمانبرداری]] [[خدا]] [[آبادان]] گشته و در [[مقامات]] [[عارفان]] دارای رسومی تا بدانپایه است که زبان توصیفکنندگان از وصف آن عاجز گردیده است. وی در رابطه با سیروسلوک و معارف و [[شناخت]] کلماتی دارد که در این مختصر نمیگنجد. در شرافت و [[جلالت قدر]] این [[بزرگوار]] همین بسکه [[ابن مدینی]] [[روایت]] کرده که [[جابر بن عبدالله انصاری]] در [[زمان]] [[کودکی امام]] محمّد باقر{{ع}} به نزد آن حضرت رفته و به آن حضرت عرض کرده است: [[پیامبر خدا]]{{صل}} بر تو [[سلام]] رسانده است. به جابر گفته شد: چگونه چنین چیزی ممکن است؟ جابر گفت: من در نزد پیامبر خدا{{صل}} نشسته بودم، [[امام حسین]]{{ع}} نیز در دامن [[پیامبر]] نشسته و پیامبر با او [[بازی]] میکردند، آنگاه [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به من فرمودند: ای جابر، از این حسین [[فرزندی]] متولّد خواهد شد که نام او علی است. پس هنگامی که [[روز قیامت]] برپا گردید، منادی از جانب [[حق]] ندا میکند که [[سید]] [[عابدان]] یا [[سرور]] [[عبادتکنندگان]] برخیزد و [[فرزند حسین]]، علی برخواهد خواست. سپس از آن فرزند، فرزندی متولّد خواهد شد که نام او محمّد است. پس ای جابر، اگر آن فرزند را دیدی سلام مرا به او برسان<ref>الصواعق المحرقه، ص۳۰۵.</ref>. | # [[احمد بن حجر]] گفته است: [[وارث]] [[امام زین العابدین]]{{ع}} از میان فرزندانش که [[عبادت]]، دانش و [[پارسایی]] او را به [[میراث]] برده باشد ابو جعفر محمّد باقر است. لقبش یعنی باقر از ریشه بقر الارض یعنی شکافتن [[زمین]] و شیار کردن آن گرفته شده است و همچنان که گنجهای پنهان از [[دل]] زمین با کندن و شکافتن خارج میشود آن حضرت نیز سینه [[دانشها]] را شکافته و گنجهای پنهان معرفت را از زمین دانش استخراج نموده است؛ لذاست که میبینیم [[امام]] [[محمّد]] [[باقر]]{{ع}} گنجهای پنهان [[معارف]] و [[حقیقت]] [[احکام]] و [[حکم]] و لطایف را آنچنان استخراج کرده و به [[جامعه]] نمایانده است بهگونهای که تنها آنان که چشم حقیقتبینشان [[نابینا]] است و نیز کسانی که [[باطن]] و نهانخانه دلشان آکنده از [[امراض قلبی]] باشد از دیدن آن [[امتناع]] میورزند. از اینجا است که درباره او گفته شده است: او شکافنده [[دانش]]، جمعکننده دانش، انتشاردهنده دانش، برافرازنده دانش بوده، قلبش [[پاک]] و [[علم]] و عملش [[مطهّر]]، جانش مبرّای از هر [[پلیدی]] و اخلاقش آکنده از [[شرافت]] بوده، همه اوقات زندگیاش با [[فرمانبرداری]] [[خدا]] [[آبادان]] گشته و در [[مقامات]] [[عارفان]] دارای رسومی تا بدانپایه است که زبان توصیفکنندگان از وصف آن عاجز گردیده است. وی در رابطه با سیروسلوک و معارف و [[شناخت]] کلماتی دارد که در این مختصر نمیگنجد. در شرافت و [[جلالت قدر]] این [[بزرگوار]] همین بسکه [[ابن مدینی]] [[روایت]] کرده که [[جابر بن عبدالله انصاری]] در [[زمان]] [[کودکی امام]] محمّد باقر{{ع}} به نزد آن حضرت رفته و به آن حضرت عرض کرده است: [[پیامبر خدا]]{{صل}} بر تو [[سلام]] رسانده است. به جابر گفته شد: چگونه چنین چیزی ممکن است؟ جابر گفت: من در نزد پیامبر خدا{{صل}} نشسته بودم، [[امام حسین]]{{ع}} نیز در دامن [[پیامبر]] نشسته و پیامبر با او [[بازی]] میکردند، آنگاه [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به من فرمودند: ای جابر، از این حسین [[فرزندی]] متولّد خواهد شد که نام او علی است. پس هنگامی که [[روز قیامت]] برپا گردید، منادی از جانب [[حق]] ندا میکند که [[سید]] [[عابدان]] یا [[سرور]] [[عبادتکنندگان]] برخیزد و [[فرزند حسین]]، علی برخواهد خواست. سپس از آن فرزند، فرزندی متولّد خواهد شد که نام او محمّد است. پس ای جابر، اگر آن فرزند را دیدی سلام مرا به او برسان<ref>الصواعق المحرقه، ص۳۰۵.</ref>. | ||
# [[محمد امین بغدادی سویدی]] گوید: از هیچیک از [[فرزندان حسین]] کسی مانند [[ابو جعفر]] [[رضی]] [[الله]] عنه [[علم دین]]، [[سنّت]]، [[سیر]] و رشتههای مختلف ادبی را به منصه ظهور نگذاشته است<ref>سبائک الذهب، ص۷۲.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۲۳.</ref>. | # [[محمد امین بغدادی سویدی]] گوید: از هیچیک از [[فرزندان حسین]] کسی مانند [[ابو جعفر]] [[رضی]] [[الله]] عنه [[علم دین]]، [[سنّت]]، [[سیر]] و رشتههای مختلف ادبی را به منصه ظهور نگذاشته است<ref>سبائک الذهب، ص۷۲.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۲۳.</ref>. | ||
==جلوههایی از [[شخصیت]] [[حضرت امام باقر]]{{ع}}== | |||
تمام صفتهای پسندیدهای که برای [[امامت]] و [[رهبری]] [[امّت]] لازم است، همگی در [[شخصیت امام]] [[ابو جعفر]] [[محمّد]] [[باقر]]{{ع}} جمع گردیده بود. | |||
این پیشوای عظیمالشّأن بهواسطه برخورداری از استعدادهای عظیم [[روحی]] و [[عقلی]]، [[فضائل نفسانی]] و [[اخلاقیات]] والا توانسته بود در میان همه بزرگان و [[مصلحان جامعه]] به برجستگی بینظیری دست پیدا کند. این خصوصیات در کنار حسب و [[نسب]] [[شریف]] و روشن آن حضرت که به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} ختم میشود تشکیل ساختاری شخصیتی دادند که [[امام باقر]]{{ع}} را در عالیترین درجه [[انسانیت]] قرار میدهد. | |||
پیامبر اکرم{{صل}} نسبت به امّت خود که [[امّت اسلام]] باشد بیشترین دلمشغولی و شدیدترین [[احتیاط]] را داشتند. پیامبر اکرم{{صل}} هیچگاه [[راضی]] نبودند که [[امّت اسلامی]] در طبقات پایین قافله [[امّتها]] و [[ملّتها]] قرار بگیرد. بلکه آن حضرت بسیار علاقمند بودند که امّت اسلامی دارای [[عزّت]] و [[کرامت]] و [[بزرگواری]] بوده و چنانکه [[قرآن شریف]] نیز تصریح فرموده است، این امّت بهترین امّتی باشد که برای [[مردم]] پدیدار گشته است. بنابراین پیامبر اکرم{{صل}} برای مسأله [[خلافت]] و امامت اهمیت بسیار زیادی قائل شده، بیشتر از هر مسأله و قضیه دیگری از مسائل [[دینی]] به مسأله خلافت و امامت پرداختند و [[مسلمانان]] را در رابطه با آن [[راهنمائی]] و [[ارشاد]] فرمودند.؛ چراکه امامت و رهبری مهمترین پایه و بنیان [[استوار]] برای [[پیشرفت]] هر امّتی در عرصههای [[فکر]]، [[اجتماع]] و [[سیاست]] میباشد. پیامبر اکرم{{صل}} برای تصدّی این امر مهمّ [[ائمّه]] [[طاهرین]] را که از [[اهل بیت]] خود آن حضرت و [[معصوم]] بودند، [[انتخاب]] کرد و این امر را به آنان اختصاص داد. همانان که هیچگاه و در هیچ شرایطی با انگیزههای [[مادّی]] عمل نکرده و همواره در همه [[رفتار]] و [[کردار]] خود [[اطاعت خداوند]] و [[مصالح]] امّت اسلام را بر هر انگیزه و [[هدف]] دیگری ترجیح میدادند. | |||
[[امام]] محمّد باقر{{ع}} در [[اخلاق]]، [[منش]] و رفتار خود جامع تمام [[کمالات انسانی]] بوده است. آن حضرت پس از پدر بزرگوارش حضرت [[امام سجّاد]] [[امام زین العابدین]]{{ع}} حقیقتا [[شایستگی امامت]] کبرای [[امّت اسلام]] را داشت. | |||
همه آنچه را که کتابهای [[تاریخ]] درباره [[فضایل]] بیشمار آن حضرت ذکر کردهاند به مثابه قطرهای در برابر اقیانوس بیکران [[فضیلت]] و بزرگی آن [[امام همام]] است، اکنون ما نیز به اندکی از آنچه را که کتابهای تاریخ در رابطه با [[خلق]] و خو و [[رفتار]] و [[منش]] [[حمیده]] آن حضرت ذکر نمودهاند اشارهای گذرا میکنیم: | |||
===[[صبر]] و بردباری=== | |||
صبر و [[بردباری]] از بارزترین صفات حضرت [[امام]] [[ابو جعفر]] [[محمّد]] [[باقر]]{{ع}} است. همه [[تاریخنویسان]] بر این نکته اتّفاقنظر دارند که آن حضرت هیچگاه در برابر کسانی که به آن حضرت [[ستم]] و تعدّی روا داشته بودند مقابله بهمثل و برخورد [[سوء]] انجام نمیدادند. بلکه همیشه مقابله آن حضرت با [[احسان]] و نیکویی بوده است. آن حضرت همیشه در مقابل کسانی که به آن حضرت ستم روا میداشتند با گذشت و [[نیکی]] برخورد میکردهاند. تاریخنویسان موارد بسیاری از صبر و بردباری عظیم آن امام همام ذکر کردهاند. | |||
از آن جمله است: | |||
۱. مردی از [[اهل کتاب]] ([[مسیحی]] یا [[یهودی]]) به [[امام باقر]]{{ع}} [[حمله]] آورده، آن حضرت را مورد [[توهین]] قرار داده، با [[کلامی]] تلخ به آن حضرت گفت: | |||
{{عربی|أَنْتَ بَقَرٌ!}}؛ «تو بقر هستی!» (کلمه «بقر» که از نظر لفظی به کلمه «باقر» شبیه است بهمعنای گاو میباشد). | |||
امام{{ع}} با [[ملاطفت]] و چهرهای خندان با [[جوانمردی]] کامل رو به او کرده فرمود: | |||
«نه، من باقر هستم». | |||
[[مرد]] کتابی، [[حیا]] نکرده و باز به آن حضرت خطاب کرد و گفت: | |||
«تو فرزند [[زن]] آشپز هستی!» | |||
امام{{ع}} با تبسّمی ملیح نهتنها از حرف او ناراحت نشده بلکه به او فرمودند: | |||
«این [[شغل]] و [[حرفه]] او بوده است». | |||
امّا مرد کتابی باز دست از [[گمراهی]] و [[لجاجت]] برنداشته و آن حضرت را اینگونه مورد خطاب قرار داد که: | |||
«تو فرزند زنی سیاه و زنگی و هرزه بودهای!» | |||
امام باقر{{ع}} از سخن او در [[غضب]] نشدند. بلکه با ملاطفت تمام به او پاسخ دادند: | |||
اگر تو راست میگویی [[خدا]] آن [[زن]] را ببخشد، و اگر تو [[دروغ]] میگویی خدا تو را ببخشد. | |||
[[مرد]] کتابی از [[اخلاق امام]] [[باقر]]{{ع}} مبهوت شد. وی با دیدن چنین [[اخلاقی]] که شبیه [[اخلاق]] [[پیامبران]] است شیفته و فریفته [[امام باقر]]{{ع}} گردید و در همان مجلس [[اسلام]] خود را آشکار کرده و طریق [[حق]] را که طریق [[اهل بیت]] باشد در پیش گرفت<ref>مناقب آل أبى طالب، ج۳، ص۳۳۷؛ بحار الانوار، ج۴۶، ص۲۸۹؛ الانوار البهیه، ص۱۴۲؛ مستدرک البحار، ج۲، ص۳۸۳.</ref>. | |||
۲. از دیگر مظاهر باشکوه و شگفتانگیز [[صبر]] و [[بردباری]] امام باقر{{ع}} میتوان به داستان زیر اشاره کرد: | |||
آوردهاند که مردی شامی به مجلس درس [[امام]] [[محمّد]] باقر{{ع}} میآمد و به درس آن حضرت گوش فرامیداد. او بسیار شیفته مباحث [[علمی]] امام باقر{{ع}} گردیده بود. امّا روزی با تندی رو به امام باقر{{ع}} کرده، به آن حضرت گفت: | |||
محمّد!، [[گمان]] نکنی که من از روی [[دوستی]] و [[محبّت]] به تو به مجلس درست حاضر میشوم. چنین نیست. بلکه من نسبت به کسی در روی [[زمین]] بیشتر از تو و اهل بیت تو [[کینه]] ندارم. و به این مطلب [[اعتقاد قلبی]] دارم که [[اطاعت]] و [[پیروی]] از [[فرامین خداوند]] و [[فرامین]] [[امیر المؤمنین]] که [[خلیفه]] [[مسلمانان]] است در [[بغض]] و [[ناپسند]] داشتن شما [[خاندان]] است. امّا از آنجا که میبینم مرد فصیحی هستی و الفاظ و کلمات تو از نظر ادبی زیباست به سوی تو میآیم!!. | |||
امام باقر{{ع}} نگاهی از روی [[لطف]] و [[دلسوزی]] به او انداختند. از آن پس آن حضرت او را بیش از پیش [[غرق]] در [[احسان]] و نیکویی کردند تا حدّی که آن مرد متنبّه شده و راه [[حقّ]] و [[حقیقت]] بر او آشکار گردید. او از حالت کینه و [[دشمنی]] به دوستی و [[ولایت امام باقر]]{{ع}} منتقل گردید، تا آنجا که تا هنگام [[مرگ]] ملازم محضر امام باقر{{ع}} بود و در هنگام مرگ [[وصیت]] کرد تا امام باقر{{ع}} بر او [[نماز]] بگذارد<ref>بحار الانوار، ج۱۱، ص۶۶.</ref>. این [[سجایای اخلاقی]] بلند [[امام باقر]]{{ع}} جلوههایی از [[خلق عظیم]] جدّ گرامیاش [[حضرت پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} بود که توانست با [[اخلاق]] والای خود میان قلبهای [[مردم]] انس و [[الفت]] ایجاد نموده و به [[احساسات]] و [[عواطف]] مردم [[وحدت]] بخشیده و همگان را پس از سالها [[فرقهگرایی]] و [[تحزّب]] و [[تشتّت]] و جدایی بر کلمه [[توحید]] جمع نماید.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۳۲.</ref>. | |||
===[[صبر]] امام باقر{{ع}}=== | |||
صبر یکی از [[صفات ذاتی]] [[ائمّه]] [[پاکیزه]] از [[اهل بیت پیامبر]] اکرم{{صل}} بوده است. | |||
آنان بر تمام سختیهای [[روزگار]] و مرارتهای زمانه صبر کردند. آنان مصیبتهایی را به [[جان]] خریدند که [[کوهها]] نیز از کشیدن بار آنها [[ناتوان]] بوده است. حضرت [[سید]] الشّهداء [[امام حسین]]{{ع}} بر روی [[خاک کربلا]] با موجهایی از [[محنت]] و [[رنج]] و [[مشقّت]] روبرو گردید که [[هوش]] از سر هر [[انسان]] زندهای میرباید. در حالیکه این [[کلام]] [[زیبا]] را در زیر لب ترنّم میفرمود که: خداوندا بر [[قضاء]] تو صبر میکنم؛ چراکه معبودی جز تو وجود ندارد. | |||
امام باقر{{ع}} نیز مانند [[پدران]] پاکش در راه [[تحمّل]] [[سختی]] و محنت و [[مصیبت]] راه صبر را پیشه کرده است. اکنون به نمونههائی از این صبر عظیم توجّه میکنیم: | |||
۱. یکی از سختترین [[مصائب]] و ناراحتیهایی که بر [[ائمّه اطهار]] خصوصا امام باقر{{ع}} وارد شده بود ربودن [[مقام خلافت]] بوده که [[حقّ]] مسلّم و [[قطعی]] [[اهل بیت]]{{عم}} بوده و دیگر اعلام [[سبّ]] و [[لعن]] پدران گرامی آن حضرت بر [[منبر پیامبر]] اکرم{{صل}} و گلدسته [[مساجد]] بود. امام باقر{{ع}} این اهانتها را همواره میشنیدند. امّا در برابر آنها صبر پیشه کرده و امکان اینکه حتّی کلمهای بر زبان جاری کنند نداشتند. آن حضرت راه صبر پیشه کرده و [[خشم]] خود را فرو میخوردند و امر این [[ستمگران]] را به خداوندی واگذار میکردند که در [[روز قیامت]] به حقّ در میان [[بندگان]] خود [[قضاوت]] خواهد کرد. | |||
۲. از دیگر مصیبتهایی که امام باقر{{ع}} با آن روبرو بوده و بر آن صبر میکردند، فشار شدیدی بود که به [[شیعیان اهل بیت]]{{عم}} وارد میگردید. | |||
مزدوران [[سلطنت]] [[اموی]] [[شیعیان]] را حتّی در زیر سنگ هم تعقیب و جستوجو میکرده و آنان را به دست جلّادان [[حکومت اموی]] میسپردند. در همین حال [[حضرت امام باقر]]{{ع}} [[قدرت]] هیچگونه فعّالیت و حرکتی نداشت.؛ چراکه حکومت اموی بر آن حضرت مراقبتهای شدیدی روا داشته، هرگونه خواستهای که آن حضرت در [[ارتباط با شیعیان]] خود داشته است به کلّی ردّ مینموده است. | |||
۳. [[تاریخنویسان]] بهعنوان نمونهای از [[صبر]] و [[بردباری]] عظیم [[امام باقر]]{{ع}} این داستان را نقل کردهاند: | |||
آن حضرت روزی با [[اصحاب]] خود در جلسه درس نشسته بود. ناگهان از [[خانه]] آن حضرت صدای فریاد بلندی شنیده شد. یکی از [[غلامان]] امام باقر{{ع}} نزد آن حضرت آمد و مطلبی را خصوصی به آن حضرت عرض کرد. امام باقر{{ع}} در پاسخ او فرمودند: | |||
[[شکر]] [[خداوند]] را بر آنچه به ما داد. و هرآنچه از ما گرفت در [[حقیقت]] از آن خود او بود. | |||
[[زنان]] را از [[گریه]] بازدار و او را [[تجهیز]] و [[کفن]] نمایید. از خداوند برای خود [[طلب]] [[آرامش]] کنید. به مادر طفل نیز بگویید که تو در این ماجرا هیچ گناهی نداری و بهخاطر [[ترس]] و [[وحشت]] و [[درد]] و [[ناراحتی]] که از این واقعه بر تو وارد آمد تو را در [[راه خدا]] [[آزاد]] کردم. | |||
پس از این موضوع امام باقر{{ع}} به دنباله سخنان خود پرداخت. | |||
حاضران از هیبت آن حضرت [[جرأت]] سؤال کردن از چگونگی جریان را پیدا نکردند. سپس باردیگر آن [[غلام]] برگشت و به امام باقر{{ع}} عرض کرد که: ما کار تکفین او را به پایان رساندهایم. در این هنگام امام باقر{{ع}} دستور فرمود تا به همراه آن حضرت برای [[نماز]] بر جنازه فرزند آن حضرت و [[دفن]] او به پاخیزند و به [[یاران]] خود خبر داد و به آنها فرمود: «این [[کودک]] از کنیزی که به او حامله بود سقط شد و از [[دنیا]] رفت»<ref>عیون الاخبار و فنون الآثار، ص۲۱۸.</ref>. | |||
۴. همچنین [[روایت]] کردهاند که [[امام باقر]]{{ع}} پسری داشت که بسیار در نزد آن حضرت [[محبوب]] بود و آن حضرت وی را بسیار [[دوست]] میداشت. از [[قضا]] آن فرزند به [[بیماری]] [[مبتلا]] گردید و [[یاران امام باقر]]{{ع}} چون میدانستند که آن حضرت چه اندازه به این فرزند علاقهمند است، بر [[جان]] آن حضرت و سلامتیاش بیمناک گردیدند. امّا دیدند هنگامی که آن طفل از [[دنیا]] رفت [[امام]] آرام گرفته و [[صبر]] پیشه کردند، [[یاران]] به آن حضرت عرضه داشتند: ای [[فرزند پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} علاقه شما به این طفل و [[بیتابی]] شما در بیماری او به حدّی بود که ما بر [[سلامتی]] شما بیمناک شدیم. امّا اکنون که او از دنیا رفته است میبینیم که شما [[آرامش]] یافته و صبر پیشه نمودهاید، امام باقر{{ع}} با دلی مالامال از آرامش، [[طمأنینه]] و [[رضایت به قضای الهی]] در پاسخ آنان فرمودند: «ما برای دست یافتن به آنچه میپسندیم خدا را میخوانیم، امّا اگر آنچه ما نمیپسندیم واقع گردید [[یقین]] میکنیم که این امر مورد پسند [[خداوند]] بوده؛ لذا با کاری که مورد پسند و [[رضایت خداوند]] است مخالفتی روا نمیداریم»<ref>تاریخ دمشق، ج۵۱، ص۵۲؛ عیون الاخبار، ص۵۷.</ref>. | |||
امام باقر{{ع}} در برابر گزش حوادث سوزناک دنیا خود را با [[سلاح]] صبر و [[بردباری]] مسلّح کرده بود. آن حضرت با فجایع و مصیبتهای زمانه با ارادهای پولادین و [[ایمانی]] [[راسخ]] روبهرو میگردید. امام باقر{{ع}} بدون هیچگونه [[ناراحتی]] و دلزدگی، مصیبتهای [[روزگار]] را [[تحمّل]] مینموده و در این راه جز دستیابی به [[اجر]] و [[پاداش]] در نزد [[خداوند متعال]] [[هدف]] و غرض دیگری نداشتند.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۳۵.</ref>. | |||
===[[کرم]] و [[سخاوت امام]] [[باقر]]{{ع}}=== | |||
کرم و [[بخشندگی]] از آشکارترین [[فضایل]] و مکارمی بود که همه [[ائمّه]] از [[اهل بیت پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} بدان ممتاز بودند. آنان همواره دستانی گشاده داشته و سخاوتشان به [[فقرا]] و [[نیازمندان]] بسیار بیمانند بود. درباره فضل و [[کرامت]] و [[جود]] [[اهل بیت]]{{عم}} [[شاعر]] چنین گفته است: | |||
«اگر پیش از ایشان (اهل بیت پیامبر) رویه و [[سنّت]] [[بزرگواری]] و عزّتی یافت شود، هر آینه که با رتبه [[بزرگواری]] آنان فرسنگها فاصله خواهد داشت. | |||
اگر به سوی آنان بروی در میان خانههایشان [[بخشندگی]] و کرمی، خواهی دید که باوجود آن هرگز محتاج درخواست و خواهش نخواهی بود [چون پیش از خواهش حاجتت را برآورده میکنند]. | |||
چرا که پرتوهای [[نور]] [[نبوّت]] و [[مکارم اخلاق]] در [[خرد]] و کلانشان زبانه میکشد<ref>الفصول المهمّه، ص۲۲۷. {{عربی|لو كان يوجد عرف مجد قبلهم *** لوجدته منهم على أميال /// إن جئتهم أبصرت بين بيوتهم *** كرما يقيك مواقف التسآل /// نور النبوة و المكارم فيهم *** متوقد في الشيب و الاطفال}}.</ref>. | |||
[[امام]] [[محمّد]] [[باقر]]{{ع}} فطرتاً [[دوستدار]] خیر، [[نیکوکاری]]، عطا و [[دهش]] به [[مردم]] و [[شاد کردن]] [[دل]] آنان بود. | |||
#'''[[بزرگداشت]] نیازمندان''': از [[اخلاق]] والای آن حضرت این بوده است که آن حضرت [[فقرا]] و [[نیازمندان]] را بسیار [[احترام]] مینموده، [[شأن]] آنها را بالا میبرده تا [[ذلّت]] احتیاج بر آنها [[غلبه]] نکند و اثری از آن در آنها دیده نگردد، [[تاریخنویسان]] اینگونه نگاشتهاند که به [[خانواده]] و [[اهل بیت]] خود سفارش کرده بود، اگر [[سائل]] و [[نیازمندی]] به نزد آنها آمد، هنگامی که به او چیزی میدهند نگویند: ای سائل این را بگیر، بلکه به او بگویند: ای [[بنده خدا]] بگیر که مبارکت باشد<ref>عیون الاخبار، ج۳، ص۲۰۸.</ref>. آن حضرت همچنین فرمودهاند: آنها را با بهترین نامهایشان صدا بزنید<ref>البیان و التبیین، ص۱۵۸.</ref>. | |||
#'''[[آزاد]] کردن بندگان''': [[امام باقر]]{{ع}} بسیار به [[آزاد کردن بندگان]] و [[رهایی]] دادنشان از زنجیر [[بندگی]] علاقه وافری داشت. آن حضرت یک خانواده برده را که تعدادشان به یازده نفر میرسید یکجا آزاد فرمود<ref>به نقل از شرح شافیه ابى فراس، ج۲، ص۱۷۶.</ref>. همچنین آوردهاند که آن حضرت شصت [[بنده]] داشت که در هنگام [[وفات]] یک سوّم از آنها را آزاد فرمود<ref>شرح شافیه ابى فراس، ج۲، ص۱۷۶.</ref>. | |||
#'''[[نیکی]] به [[اصحاب]] و یاران''': امام باقر{{ع}} هیچچیز را در [[دنیا]] بیشتر از نیکوکاری نسبت به برادران [[ایمانی]] [[دوست]] نمیداشت. آن حضرت هیچگاه از [[نیکوکاری]] به [[دوستان]] و [[اصحاب]] خود خسته نمیشد و همواره درصدد [[نیکی]] به کسانی بود که به سمت آن حضرت آمده و به [[کرم]] آن حضرت [[امیدوار]] بودند. [[امام باقر]]{{ع}} به فرزند خود [[امام صادق]]{{ع}} اینگونه [[وصیت]] کرد که پس از [[وفات]] او به اصحاب و یارانش مستمرّی بدهد تا آنان برای انتشار [[دانش]] و پخش آن در میان [[مردم]] [[فراغت]] بال داشته و [[غم]] روزی نداشته باشند<ref>حیاة الامام محمّد الباقر{{ع}}، ج۱، ص۱۲۴.</ref>. | |||
#'''[[صدقه دادن]] آن حضرت به فقرای مدینه''': امام باقر{{ع}} به گدایان و [[فقیران]] یثرب بسیار نیکویی میکرد. هنگامی که [[صدقات]] آن حضرت را بر [[نیازمندان]] [[مدینه]] شماره کردند به هشت هزار دینار بالغ گردید<ref>شرح شافیه ابو فراس، ج۲، ص۱۷۶.</ref>. امام باقر{{ع}} هرروز [[جمعه]] یک دینار [[صدقه]] میداد و میفرمود: صدقه دادن در [[روز جمعه]] چند برابر صدقه دادن در روزهای دیگر [[ثواب]] دارد<ref>فى رحاب ائمّة اهل البیت{{عم}}، ج۴، ص۱۲.</ref>. | |||
[[تاریخنویسان]] ذکر کردهاند که امام باقر{{ع}} در میان [[اهل بیت]] از کمدرآمدترین و پرهزینهترین آنان بوده است<ref>فى رحاب ائمّة اهل البیت{{عم}}، ج۴، ص۱۲.</ref>. در عینحال آن حضرت آنچه که در دست داشته برای [[خوشی]] و [[راحتی]] [[فقرا]] و [[محرومان]] به آنها میبخشیده است. [[راویان]] موارد بسیاری از این [[جود]] و [[بخشش]] بینظیر ذکر کردهاند که در اینجا نمونههایی از آن را میبینیم: | |||
# [[سلیمان بن قرم]] [[روایت]] کند که: امام باقر{{ع}} گاه پانصد درهم، ششصد درهم تا هزار درهم به ما بخشش مینمود و هیچگاه از نیکوکاری نسبت به [[برادران]] و همچنین کسانی که به [[امید]] کرم و [[بزرگواری]] به نزد آن حضرت میآمدند خسته و دلگیر نمیگردید<ref>الارشاد، ص۲۹۹.</ref>. | |||
# [[حسن بن کثیر]] گوید: به نزد [[امام]] [[محمّد]] [[باقر]]{{ع}} رفته و [[شکایت]] [[نیازمندی]] خود و عدم رسیدگی و کمک [[یاران]] و اصحاب را به آن حضرت گفتم، امام باقر{{ع}} از شنیدن این سخن متأثّر شده و فرمودند: بدترین برادران کسی است که در حال [[بینیازی]] و [[دارایی]] دائم به تو سر بزند و با تو رابطه داشته باشد. امّا چون [[فقیر]] و نیازمند گردیدی با تو [[قطع رابطه]] کند. سپس به [[غلام]] خود امر کردند کیسهای که در آن هفتصد درهم بود بیاورد و آن را به آن مرد داده فرمودند: این پولها را به [[مصرف]] خود و خانوادهات برسان و چون تمام شد به من خبر بده<ref>صفة الصّفوه، ج۲، ص۶۳.</ref>. | |||
# [[امام باقر]]{{ع}} همواره به کسانی که به مجلس درس ایشان رفتوآمد مینمودند [[بذل و بخشش]] داشته و به آنان از صد تا هزار درهم [[پول]] میدادند. آن حضرت [[مجالست]] و [[همنشینی]] با آنان را [[دوست]] میداشتند. از جمله آنان میتوان به [[عمرو بن دینار]] و [[عبدالله بن عبید]] اشاره کرد. امام باقر{{ع}} پول و [[لباس]] را به [[خانه]] آنان میفرستاد و میفرمود: ما از اوّل سال اینها را برای شما آماده کرده بودیم<ref>عیون الاخبار و فنون الآثار، ج۳، ص۲۱۷؛ ارشاد، ص۲۲۹.</ref>. | |||
# سلمی [[کنیز امام]] [[محمّد]] [[باقر]]{{ع}} [[روایت]] میکند که: وقتی [[برادران دینی]] به نزد امام باقر{{ع}} میآمدند، آن حضرت پیش از آنکه به آنها از غذاهای گوارا بخوراند، لباسهای خوب به آنها بپوشاند و به آنها درهم و دینار عطا کند نمیگذاشت تا از نزدش خارج شوند، سلمی امام باقر{{ع}} را از این کار [[نهی]] کرد. امام باقر{{ع}} به او فرمودند: ای سلمی، در [[دنیا]] بعد از [[شناخت خداوند]] و [[معرفت دینی]] جز برادران دینی به چه چیزی میتوان [[امید]] داشت؟<ref>صفة الصّفوه، ج۲، ص۶۳.</ref> و آن حضرت همواره میفرمودند: دنیا را فقط نیکویی به [[برادران]]، کسب [[معارف]] و شناخت خداوند [[زیبا]] کرده است<ref>صفة الصّفوه، ج۲، ص۶۳.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۳۸.</ref>. | |||
===[[عبادت امام]] [[باقر]]{{ع}}=== | |||
{{اصلی|سیره عبادی امام باقر}} | |||
[[امام]] [[ابو جعفر]] [[محمّد]] باقر{{ع}} از [[پیشوایان]] [[اهل تقوا]] در [[تاریخ اسلام]] بوده است. آن حضرت چنان [[خدا]] را شناخته بود که [[شناخت خداوند]] همه جوهره ذات آن حضرت را پر نموده و با [[قلبی]] پر از [[انابه]] به درگاه [[خداوند]] حاضر میشده است. [[امام باقر]]{{ع}} در [[عبادت]] و [[فرمانبرداری]] [[خداوند متعال]] نهایت [[اخلاص]] را بهکار میآورده است. از جلوههای عبادت آن حضرت میتوان به این نکتهها اشاره نمود: | |||
# '''[[خشوع]] در هنگام [[نماز]]''': درباره آن حضرت گفتهاند که چون به نماز میایستاد از [[ترس]] خداوند رنگ رخسار مبارکش زرد میگردید<ref>ر.ک: تاریخ ابن عساکر، ج۵۱، ص۴۴.</ref>. و این مطلب هیچ تعجّبی ندارد.؛ چراکه آن حضرت [[عظمت]] خداوند متعال را [[درک]] کرده بود. خداوندی که [[جهان هستی]] را بهوجود آورده و به آن [[حیات]] بخشیده بود. پس آن حضرت نیز همچون [[پرهیزگاران]] انابهکننده خدا را عبادت مینمود. | |||
# '''نماز بسیار''': امام باقر{{ع}} بسیار به نماز میپرداختند. حتّی گفته شده است که آن حضرت در شبانهروز یکصد و پنجاه رکعت نماز میخواندند<ref>تذکرة الحفّاظ، ج۱، ص۱۲۵؛ تاریخ ابن عساکر، ج۵۱، ص۴۴؛ حلیة الاولیاء، ج۳، ص۱۸۲.</ref> و کارهای مربوط به [[مرجعیت]] [[امّت]] و مسائل [[علمی]] آن حضرت را از بسیاری نماز بازنمیداشت،؛ چراکه نماز به جهت ارتباط و رشته محکمی که بین [[نمازگزار]] و خداوند متعال ایجاد مینماید محبوبترین و عزیزترین کار [[جهان]] در نزد امام باقر{{ع}} بود. | |||
#'''دعای امام باقر{{ع}} در حال [[سجده]]''': مسلّم است که نزدیکترین حالت یک [[بنده]] به خداوند متعال حالت سجده است. از همینجا است که میبینیم امام باقر{{ع}} همواره در حال [[سجود]]، [[قلب]] و [[احساسات]] خود را به سوی خداوند متعال منعطف کرده و خداوند را با [[دل]] بریدن کامل از همهچیز و در طبق اخلاص نهادن دل و [[روح]]، به [[مناجات]] مینشسته است. به همین جهت است که میبینیم در کتب [[ادعیه]]، دعاهای بسیاری برای حالت سجده از امام باقر{{ع}} نقل گردیده است. از آن جمله: | |||
## [[اسحاق بن عمّار]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده است که آن حضرت فرمودند: من همیشه رختخواب پدرم را آماده میکردم و به [[انتظار]] آمدن آن حضرت مینشستم. هنگامی که آن حضرت به رختخواب میآمدند و به [[خواب]] میرفتند من برخاسته و به رختخواب خود میرفتم و میخوابیدم. در شبی از شبها آمدن آن حضرت به رختخواب به طول انجامید. من به جستجوی آن حضرت به [[مسجد]] رفتم. در آن وقت شب [[مردم]] به خواب رفته بودند و کسی در مسجد نبود. دیدم که آن حضرت در مسجد و در حال [[سجود]] است و کسی در مسجد غیر از آن حضرت نیست. من صدای ناله آن حضرت را شنیدم که در حال [[سجده]] میفرمود: {{متن حدیث|سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ، أَنْتَ رَبِّي حَقّاً حَقّاً، سَجَدْتُ لَكَ يَا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً؛ اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ، فَضَاعِفْهُ لِي؛ اللَّهُمَّ قِنِي عَذَابَكَ يَوْمَ تَبْعَثُ عِبَادَكَ، وَ تُبْ عَلَيَّ؛ إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}؛ خداوندا تو [[پاک]] و منزّهی، خداوندا تو به [[حقیقت]] و باز هم به حقیقت [[پروردگار]] [[منی]]، خداوندا سجده من بر تو از روی تعبّد و [[بندگی]] است، خدای من، کارهایم در برابر ذات [[مقدّس]] تو [[ضعیف]] و کم است. تو کارهای مرا به [[لطف]] و کرمت زیاد کن... خداوندا مرا از [[عذاب]] [[روز قیامت]] همان روزی که بندگانت را در پیشگاه خود به پا میداری [[حفظ]] کن. خداوندا [[توبه]] مرا بپذیر؛ چراکه تو توبهپذیر مهربانی<ref>فروع کافى، ج۳، ص۳۲۲.</ref>. | |||
## [[ابو عبیده]] حذاء روایت میکند که: از [[امام باقر]]{{ع}} در حال سجود شنیدم که میفرمود: {{متن حدیث|أَسْأَلُكَ بِحَقِّ حَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ{{صل}} إِلَّا بَدَّلْتَ سَيِّئَاتِي حَسَنَاتٍ وَ حَاسَبْتَنِي حِسَاباً يَسِيراً}}؛ خدایا تو را به [[حقّ]] حبیبت [[محمّد]]{{صل}} [[سوگند]] میدهم که [[گناهان]] مرا تبدیل به [[حسنات]] نمایی و در هنگام [[حساب]] بر من [[آسانگیری]]. سپس شنیدم که آن حضرت در دوّمین سجده خود فرمودند: {{متن حدیث|أَسْأَلُكَ بِحَقِّ حَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ{{صل}} إِلَّا كَفَيْتَنِي مَئُونَةَ الدُّنْيَا وَ كُلَّ هَوْلٍ دُونَ الْجَنَّةِ}}؛ خدایا تو را به [[حقّ]] حبیبت [[محمّد]]{{صل}} [[سوگند]] میدهم که مرا از [[طلب]] زادوتوشه دنیایم کفایت کنی و هر [[بلا]] و اندوهی که فرجامی جز [[بهشت]] داشته باشد. سپس آن حضرت برای سوّمینبار به [[سجده]] رفته و در [[سجود]] خود فرمودند: {{متن حدیث|أَسْأَلُكَ بِحَقِّ حَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ{{صل}} لَمَّا غَفَرْتَ لِيَ الْكَثِيرَ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْقَلِيلَ وَ قَبِلْتَ مِنِّي عَمَلِيَ الْيَسِيرَ}}؛ خداوندا تو را به حقّ حبیبت محمّد{{صل}} سوگند میدهم که گناهانم را کم یا زیاد بیامرزی و عملم را اگرچه کم و ناچیز است از من بپذیری. سپس [[امام باقر]]{{ع}} برای چهارمین بار به سجده رفته و به محضر [[خداوند متعال]] عرضه داشتند که: {{متن حدیث|أَسْأَلُكَ بِحَقِّ حَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ{{صل}} لَمَّا أَدْخَلْتَنِي الْجَنَّةَ وَ جَعَلْتَنِي مِنْ سُكَّانِهَا وَ لَمَّا نَجَّيْتَنِي مِنْ سَفَعَاتِ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ}}؛ خداوندا تو را به حقّ حبیبت محمّد{{صل}} سوگند میدهم که مرا وارد بهشت گردانده و از ساکنان آن قرار دهی و به [[لطف]] و [[رحمت]] خود مرا از زبانههای داغ [[آتش]] [[جهنّم]] برهانی و [[خداوند]] بر محمّد و آلش [[درود]] فرستد<ref>فروع کافى، ج۳، ص۳۲۲.</ref>. | |||
این [[دعاها]] شدّت رابطه امام باقر{{ع}} و [[انابه]] آن حضرت به درگاه [[حی]] [[متعال]] را نشان میدهد.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۴۲.</ref>. | |||
===[[حجّ]] [[امام باقر]]{{ع}}=== | |||
[[امام]] [[ابو جعفر]] [[محمّد]] [[باقر]]{{ع}} هنگامی که به حجّ [[خانه خدا]] مشرّف میشدند از همه علایق [[دنیوی]] بهطور کامل بریده، به سمت [[خدا]] [[گرایش]] پیدا کرده و آثار [[خضوع]] و [[خشوع]] و [[بندگی خدا]] در چهره آن حضرت ظاهر میگردید. [[غلام]] آن حضرت، [[افلح]] میگوید: من با امام باقر{{ع}} به [[سفر]] حجّ رفتم. هنگامی که امام باقر{{ع}} قدم به درون [[مسجد الحرام]] نهادند، صدای آن حضرت به [[گریه]] بلند شد. | |||
به آن حضرت عرض کردم: پدر و مادرم فدای شما باد، [[مردم]] همه [[منتظر]] شما هستند. اگر کمی صدای خود را در حال گریه پایین بیاوری بهتر است. امام{{ع}} به این [[کلام]] من اعتنا نکرد و فرمودند: وای بر تو ای افلح، من صدای خود را به گریه بلند میکنم، باشد تا [[خداوند]] نظر رحمتی به من بیاندازد و من بهوسیله این نظر [[رحمت]] در [[روز قیامت]] [[رستگار]] گردم. | |||
سپس امام باقر{{ع}} [[خانه کعبه]] را [[طواف]] نمودند و به پشت [[مقام ابراهیم]] آمده و [[نماز]] خواندند. هنگامی که امام باقر{{ع}} نماز را به پایان بردند دیدم که سجدهگاه آن حضرت از [[اشک]] چشمانش خیس شده است<ref>صفة الصّفوه، ج۲، ص۶۳؛ نور الابصار، ص۱۳۰.</ref>. | |||
در یکی از سفرهای حجّ [[حاجیان]] دور آن حضرت را گرفتند. آنان به دور امام باقر{{ع}} ازدحام کرده و درباره [[مناسک حج]] و دیگر مسائل [[دینی]] از آن حضرت سؤال میکردند. امام باقر{{ع}} نیز به همه آنها کاملا جواب میدادند. | |||
مردم از وسعت [[دانش]] امام باقر{{ع}} در شگفت شدند. در این میانه کسی سؤال کرد این شخص کیست؟ در این هنگام بود که یکی از [[اصحاب امام باقر]]{{ع}} به پا خواست و با صدای بلند گفت: | |||
[[آگاه]] باشید که این شکافنده دانش [[پیامبران]] و آشکارکننده راهها است، این بهترین کسی است که از پشت سرنشینان [[کشتی نوح]] بهجا مانده است، این [[فرزند فاطمه]] [[عذراء]] و زهرای ارجمند است، این باقی مانده خدا در روی [[زمین]] است، وی رازدار [[جهان آفرینش]] پسر [[محمّد]] و [[خدیجه]]، علی و [[فاطمه]] است. این برافراشته [[چراغ هدایت]] [[دین]] خداست<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۸۳.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۴۵.</ref>. | |||
===[[مناجات امام]] [[باقر]]{{ع}} با [[خداوند متعال]]=== | |||
[[امام باقر]]{{ع}} در [[دل]] تاریک و ظلمانی شب با خدای خود [[نجوا]] میکرد. آن حضرت در [[مناجات]] خود چنین میفرمود: خدای من، مرا دستور دادی و من [[فرمان]] تو را [[اجابت]] نکردم، و مرا از انجام دادن بعضی کارها [[نهی]] کردی، امّا من آن کارها را انجام دادم. | |||
حال، این [[بنده]] توست که در برابرت ایستاده است<ref>حلیة الاولیا، ج۳، ص۱۸۶؛ ترجمة محمّد بن على الباقر{{ع}}، شماره ۲۳۵؛ صفة الصّفوه، ج۲، ص۶۳.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۴۷.</ref>. | |||
===یاد خداوند متعال=== | |||
امام باقر{{ع}} همیشه در حال ذکر و یاد [[خداوند متعال]] بودهاند. زبان آن حضرت در اکثر اوقات در حال ذکر و [[تسبیح]] و [[تقدیس]] خداوند متعال بوده در هنگام [[راه رفتن]] نیز ذکر میگفت، آن حضرت حتّی در هنگامی که با [[مردم]] سخن میگفت نیز از [[یاد خدا]] [[غافل]] نمیگردید. امام باقر{{ع}} [[فرزندان]] خود را جمع میکرد و آنان را وامیداشت که تا هنگام [[طلوع]] [[خورشید]] به ذکر و یاد خداوند متعال مشغول شوند. آن حضرت همچنین فرزندان و [[اهل بیت]] خود را به [[خواندن قرآن]] امر میفرمود و آن دسته از بچّهها را که [[قدرت]] بر خواندن قرآن نداشتند به [[ذکر خداوند]] فرمان میداد<ref>فى رحاب ائمّة اهل البیت{{عم}}، ج۴، ص۶.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۴۷.</ref>. | |||
===[[زهد]] و [[پارسایی]] در [[زندگی دنیا]]=== | |||
امام باقر{{ع}} در برابر همه زرقوبرق و [[شکوه]] و جلال ظاهری زندگی دنیا زهد و پارسایی پیشه کرده و از زروزیور و [[زینت]] [[دنیا]] رویگردان بود. آن حضرت هرگز در [[خانه]] خود اثاثیه تجمّلاتی قرار نداد. بلکه همواره فرش مجلس آن حضرت [[حصیر]] بود<ref>دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۵۸.</ref>. | |||
دیدگاه امام باقر{{ع}} نسبت به زندگی دنیا دیدگاهی عمیق و از روی [[بصیرت]] بود. آن حضرت به تمام جنبههای [[زندگی دنیوی]] با [[روشنبینی]] کامل نگاه میکرد و از همین جهت بود که از همه لذّتهای [[دنیوی]] پارسایی پیشه کرده و دل [[خاشع]] خود را به سوی [[خداوند متعال]] متوجّه ساخته بود. | |||
از [[جابر بن یزید جعفی]] [[روایت]] شده است که گفت: [[امام]] [[محمّد]] [[باقر]]{{ع}} روزی به من فرمودند: «ای جابر، من بسیار [[اندوهگین]] و نگران هستم». | |||
جابر رو به آن حضرت کرده عرضه داشت: [[نگرانی]] و [[اندوه]] شما از چه سبب ایجاد شده است؟ | |||
[[امام باقر]]{{ع}} در پاسخ جابر اینگونه فرمودند: | |||
ای جابر، هرکس که دلش در چشمه زلال [[دین]] [[خداوند عزّ و جلّ]] وارد شده باشد، ورود در این چشمه جوشان او را از آنچه غیر اوست مشغول میکند. ای جابر، [[دنیا]] چیست و چه ارزشی دارد و نهایت آن به کجا خواهد رسید؟ آیا جز این است که نهایت دنیا و رسیدن آن مرکبی است که بر آن سوار شوی و یا لباسی که بپوشی و یا زنی که به دست آوری؟!<ref>البدایه و النّهایه، ج۹، ص۳۱۰؛ حیاة الامام محمّد الباقر، ج۱، ص۱۱۵- ۱۳۴ با اندکى تصرّف.</ref>. | |||
درباره موضوع [[ترغیب]] [[مردم]] به [[زهد]] و [[پارسایی]] در دنیا و رو آوردن به خداوند متعال و بر [[حذر]] بودن از [[فریفتگی]] به زرقوبرق دنیا و مرتکب شدن [[گناه]] در آن، کلمات درربار فراوانی از امام باقر{{ع}} نقل گردیده است. | |||
در اینجا به بحث ویژگیهای شخصیتی درخشان امام باقر{{ع}} خاتمه میدهیم.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۴۷.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == |