←منابع
(←منابع) |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۳۵۹: | خط ۳۵۹: | ||
پس از آنکه پیکر امام{{ع}} غسل داده شد، [[مردم]] [[بغداد]] از همه قشر و طبقه، نیکوکردار و [[بدکار]] برای [[تشییع پیکر]] [[پاک]] امام کاظم{{ع}} روان شدند تا از [[فیض]] بر دوش گرفتن جنازه آن [[بزرگوار]] بهرهمند گردند. دستههای سوگوار در گذرگاههای بغداد به [[حرکت]] درآمده، درحالیکه در رثای آن [[امام]] عزیز گلواژههای [[غم]] و [[مصیبت]] سر میدادند، راه «باب التین» را در پیش گرفتند. | پس از آنکه پیکر امام{{ع}} غسل داده شد، [[مردم]] [[بغداد]] از همه قشر و طبقه، نیکوکردار و [[بدکار]] برای [[تشییع پیکر]] [[پاک]] امام کاظم{{ع}} روان شدند تا از [[فیض]] بر دوش گرفتن جنازه آن [[بزرگوار]] بهرهمند گردند. دستههای سوگوار در گذرگاههای بغداد به [[حرکت]] درآمده، درحالیکه در رثای آن [[امام]] عزیز گلواژههای [[غم]] و [[مصیبت]] سر میدادند، راه «باب التین» را در پیش گرفتند. | ||
[[سلیمان بن ابی جعفر]] درحالیکه لباسهای فاخر از تن کنده بود، با پا و سر برهنه، [[لباس]] [[عزا]] بر تن و گریبان چاکشده پیشاپیش [[جمعیت]] [[عزادار]] در حرکت بود. سرانجام به گورستان [[قریش]] رسیدند و سلیمان پیکر پاک امام کاظم{{ع}} را در [[قبر]] گذارد. پس از پایان یافتن کار [[خاکسپاری]]، مردم عزادار پیش رفته، این مصیبت بزرگ را به سلیمان [[تسلیت]] میگفتند<ref>کمال الدین، ص۳۸؛ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۹۹، حدیث ۵؛ بحار الانوار، ج۴۸، ص۲۲۸، حدیث ۲۹ (به نقل از کمال الدین، ص۳۸؛ عیون الاخبار، ج۱، ص۹۹، حدیث ۵).</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|سید منذر حکیم،سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۹ (کتاب)|پیشوایان هدایت]]، ج۹، ص ۲۳۷.</ref> | [[سلیمان بن ابی جعفر]] درحالیکه لباسهای فاخر از تن کنده بود، با پا و سر برهنه، [[لباس]] [[عزا]] بر تن و گریبان چاکشده پیشاپیش [[جمعیت]] [[عزادار]] در حرکت بود. سرانجام به گورستان [[قریش]] رسیدند و سلیمان پیکر پاک امام کاظم{{ع}} را در [[قبر]] گذارد. پس از پایان یافتن کار [[خاکسپاری]]، مردم عزادار پیش رفته، این مصیبت بزرگ را به سلیمان [[تسلیت]] میگفتند<ref>کمال الدین، ص۳۸؛ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۹۹، حدیث ۵؛ بحار الانوار، ج۴۸، ص۲۲۸، حدیث ۲۹ (به نقل از کمال الدین، ص۳۸؛ عیون الاخبار، ج۱، ص۹۹، حدیث ۵).</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|سید منذر حکیم،سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۹ (کتاب)|پیشوایان هدایت]]، ج۹، ص ۲۳۷.</ref> | ||
==[[جانشینی]] [[امام کاظم]]{{ع}}== | |||
#از «[[حسن بن نعیم صحاف]]» نقل شده است که گفت: «من و هشام بن الحکم و [[علی بن یقطین]] در [[بغداد]] بودیم. علی بن یقطین گفت: در حضور [[عبد صالح]] بودم که فرزندش علی بر او وارد شد. [[امام]]{{ع}} به من فرمود: ای علی بن یقطین، این علی [[سرور]] [[فرزندان]] من است. من [[کنیه]] خود را به او دادم. هشام بن الحکم با دست بر پیشانی خود کوفت و گفت: وای بر تو. چگونه چنین میگویی؟ علی بن یقطین گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، این را همینگونه از او شنیدم. هشام گفت: امام{{ع}} با این عبارت، [[جانشین]] خود را در امر [[امامت]] به تو شناسانده است»<ref>اصول کافى، ج۱، ص۳۱۱.</ref>. | |||
#«[[نعیم بن القابوسی]]» از [[ابو الحسن]]{{ع}} نقل کرده که فرمود: علی، بزرگترین و نیکوکارترین و محبوبترین فرزندانم نزد من است و او همراه من در «[[جفر]]» مینگرد (این [[علم]] را میداند) و بدان که جز [[پیامبر]] یا [[جانشین پیامبر]] در جفر نمینگرد<ref>اصول کافى، ج۱، ص۳۱۲.</ref>. | |||
#«داوود رقی» میگوید: «به [[ابو ابراهیم]]{{ع}} گفتم: فدایت گردم، [[کهنسال]] شدم و [[بیم]] [[لغزش]] در [[شناخت امام]] خود دارم، پس دست مرا بگیر و از [[دوزخ]] رهاییام بخش. او به فرزندش ابو الحسن{{ع}} اشاره کرده، فرمود: او پس از من امام شماست»<ref>اصول کافى، ج۱، ص۳۱۲.</ref>. | |||
#از «[[محمد بن اسحاق بن عمار]]» نقل شده که: «به ابو الحسن{{ع}} اول گفتم: به جاست که مرا با کسی آشنا کنی تا احکام دینم را از او فراگیرم؟ امام{{ع}} فرمود: از این فرزندم علی [[احکام]] دینت را بگیر. پدرم مرا با خود کنار [[قبر رسول خدا]] برد و فرمود: ای پسرکم، خدا فرموده است: «من در [[زمین]] خلیفهای از [[بشر]] خواهم گماشت»<ref>{{متن قرآن|متن}} بقره، ۳۰.</ref> و چون [[خداوند]] چیزی بگوید، بدان [[وفا]] کند<ref>اصول کافى، ج۱، ص۳۱۲.</ref>. | |||
#از «داوود رقی» نقل است که گفت: به [[ابو الحسن موسی]]{{ع}} گفتم: کهنسال و [[پیری]] شدهام. از پدرت درباره جانشین او پرسیدم، تو را معرفی کرد، حال مرا با [[جانشین]] خود آشنا کن. [[امام]]{{ع}} فرمود: این [[ابو الحسن]] [[رضا]] جانشین من است<ref>اصول کافى، ج۱، ص۳۱۲.</ref>. | |||
#از «[[زیاد بن مروان قندی]]» (که [[واقفی مذهب]] بود) نقل شده است که گفت: «بر [[ابو ابراهیم]] وارد شدم. فرزندش ابو الحسن{{ع}} نزد او بود. ابو ابراهیم به من فرمود: ای زیاد، این، فرزندم فلان است. کتابش (نامهاش) کتاب من، گفتارش، گفتار من و پیک او پیک من است و هرچه بگوید [[حجت]] است و گفته او نافذ است»<ref>اصول کافى، ج۱، ص۳۱۲.</ref>. | |||
#از «[[محمد بن فضیل]]» نقل است که: «[[مخزومی]] (که مادرش از [[نوادگان]] [[جعفر بن ابی طالب]] است) گفت: [[ابو الحسن موسی]]{{ع}} ما را فراخواند و ما در حضور او گرد آمدیم. آنگاه فرمود: آیا میدانید چرا شما را خواندم؟ گفتیم: نه. فرمود: [[گواهی]] دهید که این فرزندم [[وصی]] من، متولی امور من و جانشین من است. هر کس وامی بر من دارد از این فرزندم بگیرد و هرکس از من وعدهای (حقی) دارد وفای به آن را از او بخواهد و هرکس که ناچار به دیدار من میباشد باید با [[نامه]] او به دیدارم بیاید»<ref>اصول کافى، ج۱، ص۳۱۲.</ref>. | |||
#از «[[حسین بن مختار]]» نقل شده است که گفت: «آن هنگام که ابو الحسن{{ع}} در [[بصره]] بود، نامه برای ما فرستاد که در آن آمده بود: جانشین من فرزند بزرگتر من است. به فلان چنان دهد، فلان چنان دهد و به فلان چیزی ندهد تا خود بیایم یا [[حکم خدا]] ([[مرگ]]) فرا رسد، که او هرچه خواهد همان کند<ref>اصول کافى، ج۱، ص۳۱۳.</ref>. | |||
#از «[[داوود بن زربی]]» نقل شده است که گفت: «[[مالی]] را برای ابو ابراهیم{{ع}} بردم. او قسمتی از آن را گرفته، قسمتی را بازگرداند. به او گفتم: فدایت گردم، چرا این قسمت از [[مال]] را نزد من نهادی؟ او فرمود: صاحب این امر ([[منصب امامت]]) آن را از تو خواهدطلبید. چون خبر [[وفات]] او (ابو الحسن موسی{{ع}}) رسید، ابو الحسن (رضا) فرزند او کسی را از نزد من فرستاده، آن [[مال]] را خواست و آن را به او دادم»<ref>اصول کافى، ج۱، ص۳۱۳.</ref>. | |||
#از «[[سلیمان بن حفص مروزی]]» نقل شده است که گفت: «بر [[ابو الحسن]]، [[موسی بن جعفر]]{{ع}} وارد شدم تا از او درباره [[امام]] بعدی و [[جانشین]] حضرتش، سئوال کنم. چون نگاه حضرت بر من افتاد سخن آغاز کرده، فرمود: ای سلیمان بدان که علی ([[رضا]]) فرزند و پس از من جانشین من و [[حجت خدا]] بر [[مردم]] است و این، [[برترین]] [[فرزندان]] من است. اگر پس از من بودی نزد [[شیعیان]] و [[پیروان]] من که در جستوجوی [[خلیفه]] پس من هستند، بر این امر [[گواه]] باش<ref>عیون الاخبار، ج۱، ص۲۶.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|سید منذر حکیم،سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۹ (کتاب)|پیشوایان هدایت]]، ج۹، ص ۳۱۰.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |