←منابع
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) |
||
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
==معنای اصطلاحی [[امامت در قرآن]] | == نکته مهم == | ||
'''هنگام نوشتن متن نهایی برای امامت در قرآن حتما از مطالب صفحه بحث استفاده شود.''' | |||
==امامت در موسوعه رد شبهات== | |||
===[[شبهه]] اول: عدم تصریح [[قرآن]] به [[امامت اهل بیت]]{{عم}}=== | |||
[[وهابیان]]، با توجه به [[فراگیری قرآن]] نسبت به همه [[احکام]] و [[معارف]]، این شبهه را مطرح میکنند که اگر امامت اهل بیت{{عم}} جزو [[دین]] بود و [[ضرورت]] داشت باید قرآن آن را آشکارا بیان میفرمود؛ در حالی که برخلاف ادعای [[شیعه]] در قرآن آیهای که به [[صراحت]] این مطلب را بیان فرموده باشد وجود ندارد<ref>قفاری، مسألة التقریب بین اهل السنة والشیعة، ج۲، ص۲۸۹؛ السالوس، مع الاثنی عشریة فی الاصول الفروع، ص۵۴۲.</ref>. همچنین نصی (سخن صریحی) درباره [[تعیین امام]] و [[جانشین پیامبر]]{{صل}} از جانب [[خدا]] و [[رسول]] به چشم نمیخورد<ref>{{عربی|قول الرافضه أن النبی{{صل}} نص علی علیّ نصاً قاطعاً للعذر و انه امام معصوم... و منهم ظهرت امهات الزندقة و النفاق...}}. (العثیمین، مجموع فتاوی، ج۳، ص۵۵).</ref>. | |||
محققان ژرفاندیش شیعه از دیرباز پاسخ چنین شبههای را دادهاند. | |||
برای نمونه به دو پاسخ نقضی و حلی اشاره میشود: | |||
===پاسخ نقضی=== | |||
ضمن [[باور]] به اینکه [[قرآن کریم]] بیانگر همه [[حقایق]] است<ref>{{متن قرآن|تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْ}} «و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref>، اما مراد از آن، بیان همه جزئیات ریز و درشت احکام، معارف و موضوعات [[جهان هستی]] در قرآن نیست؛ چراکه در آن صورت برای حجم قرآن، حد و مرزی ممکن نبود. بر اساس بیان [[ائمه اطهار]]{{عم}}، احکام و موضوعات فراوانی وجود دارد که جزئیات آنها به تفصیل در قرآن نیامده است؛ هرچند برخی از آنها از [[ارکان دین]] [[اسلام]] هستند؛ مانند: [[نماز]]، [[زکات]]، [[خمس]]، [[حج]] و.... شاید بین احکام و دستورهای [[شریعت]]، مطلبی به اهمیت و محوریت نماز وجود نداشته باشد؛ چراکه تعابیری نظیر «ستون [[خیمه]] دین»<ref>{{متن حدیث|الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّينِ...}}. (برقی، ج۱، ص۲۸۴).</ref>، «مرز میان [[کفر]] و [[ایمان]]»<ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۳۱.</ref>، «عامل [[تقرب]] هر [[پرهیزکار]]»<ref>{{متن حدیث|الصَّلَاةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِيٍّ}}. (کلینی، کافی، ج۳، ص۲۶۵).</ref> و «نخستین [[پرسش]] و اساسیترین عامل پذیرش دیگر [[اعمال]]»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ أَوَّلَ مَا يُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلَاةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا...}}؛ (کلینی، ج۱، ص۲۶۸).</ref> و... نشاندهنده اهمیت این [[تکلیف الهی]] است؛ اما در [[آیات قرآن]]، نشانی از تعداد رکعات و خصوصیات این [[فریضه]] وجود ندارد»! [[قرآن]] به اصل [[وجوب]] [[نماز]] و اقامه آن<ref>{{متن قرآن|أَقِيمُوا الصَّلَاةَ}} «و نماز را برپا دارید» سوره بقره، آیه ۴۳.</ref> در اوقات خاص<ref>{{متن قرآن|حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى}} «بر نمازها به ویژه نماز میانه پایبند باشید» سوره بقره، آیه ۲۳۸.</ref> و [[طهارت]] هنگام نماز<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا}} «ای مؤمنان! در حال مستی به نماز رو نیاورید تا هنگامی که دریابید چه میگویید و نیز در حال جنابت (به نماز و محل نماز رو نیاورید) مگر رهگذر باشید تا آنکه غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا یکی از شما از جای قضای حاجت باز آمد یا با زنان آمیزش کردید و آب نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید و بخشی از رخسارهها و دستهایتان را با آن مسح کنید که خداوند، در گذرندهای آمرزنده است» سوره نساء، آیه ۴۳؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}} «ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دستهایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دستهای خود را مسح نمایید، خداوند نمیخواهد شما را در تنگنا افکند ولی میخواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.</ref> اشاره فرموده؛ اما بیان خصوصیات دیگر این امر مهم را به «[[سنت]]» واگذاشته است. [[قرآن]] درباره اجناس و نصاب [[زکات]] [[واجب]]<ref>{{متن قرآن|وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ * وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ}} «و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید * و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید» سوره بقره، آیه ۴۳ و ۸۳ و....</ref>، [[خمس]]<ref>{{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}} «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱..</ref>، بسیاری از [[مناسک حج]]،<ref>{{متن قرآن|وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ * الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ}} «و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید، پس اگر بازداشته شدید؛ از قربانی آنچه دست دهد (قربانی کنید)، و سر نتراشید تا هنگامی که قربانی به قربانگاه خود برسد، و اگر کسی از شما بیمار بود یا در سر آسیبی داشت (و ناچار از تراشیدن سر شد) بر (عهده) او (جایگزینی) است از روزه گرفتن یا صدقه دادن یا قربانی کردن و چون ایمن شدید آنکه از عمره به حجّ تمتّع میپردازد آنچه از قربانی دست دهد (قربانی کند)، و هر کس (که قربانی) نیافت روزه سه روز از ایّام حج و هفت روز هنگامی که (از حج) بازگشتید (بر عهده اوست)؛ این ده روز کامل است؛ این (حکم تمتّع) برای کسی است که خانوادهاش ساکن مکّه نباشند و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند سخت کیفر است * حجّ (در) ماههای شناختهای (انجامپذیر) است پس کسی که در آن ماهها حجّ میگزارد (بداند که) در حجّ، آمیزش و نافرمانی و کشمکش (روا) نیست و هر کار نیکی کنید خداوند بدان داناست؛ و رهتوشه بردارید و بهترین رهتوشه پرهیزگاری است، و ای خردمندان! از من پروا کنید» سوره بقره، آیه ۱۹۶ و ۱۹۷ و....</ref>(مانند عدد سعی بین [[صفا و مروه]] و عدد دورهای [[طواف]])، مسائلی در زمینه حدود<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ * وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}} «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی)اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خونبها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت * و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۸ و ۱۷۹.</ref> و [[دیات]]<ref>{{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ يَصَّدَّقُوا فَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا}} «هیچ مؤمنی حق ندارد مؤمنی (دیگر) را بکشد جز به خطا و هر که به خطا مؤمنی را بکشد آزاد کردن بردهای مؤمن و پرداخت خونبهایی به خانوادهاش (بر عهده کشنده است) مگر آنان در گذرند پس اگر (کشته) از گروه دشمن شما امّا مؤمن است، آزاد کردن بردهای مؤمن (بس است) و اگر از گروهی است که میان شما و ایشان پیمانی هست پرداخت خونبهایی به خانوادهاش و آزاد کردن بردهای مؤمن (لازم است) و آن کس که (بردهای) نیابد روزه دو ماه پیاپی (بر عهده اوست) برای پذیرش توبهای از سوی خداوند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۹۲.</ref>، [[آداب]] [[قضاوت]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا}} «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸؛ {{متن قرآن|مَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئًا وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ}} «گوش سپارندگان به دروغ و بسیار حرام خوارند پس اگر به نزد تو آمدند میان آنان داوری کن و یا از آنان رو بگردان؛ و اگر از ایشان رو بگردانی هرگز هیچ زیانی به تو نمیتوانند رساند و اگر میان آنان داوری کردی به داد داوری کن که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۴۲.</ref>، شرایط [[معاملات]]<ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}} «آنان که ربا میخورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمیخیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان میگویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند، آنچه گذشته، از آن آنهاست و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref> و سایر دستورهای [[شریعت مقدس]] نیز از همین [[نظام]] [[پیروی]] کرده است؛ یعنی مقصود اصلی را بر تثبیت این [[واجبات]] گذاشته و بیان خصوصیات را به دستگاه دیگر ([[سنت]]) واگذار کرده است. بدین جهت، عدم تصریح به خصوصیات و تعداد و [[نام امامان]]{{عم}}، منافاتی با جنبه بیانگری [[قرآن]] ندارد؛ چراکه قرآن، متکفل بیان تمام مصادیق و جزئیات [[فروع]] [[معارف]] و دستورالعملها نیست تا [[عدم تصریح به نام امامان]] مورد نظر [[شیعه]]، امری خلاف [[انتظار]] و غیر موافق با سبک ویژه قرآن باشد. | |||
[[ابوبصیر]]، از [[شاگردان]] بزرگ [[امام صادق]]{{ع}}، پیرامون [[آیه]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، که [[مردم]] را به [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] و اولیای امور فرامیخواند، از آن حضرت{{ع}} پرسید: «چرا قرآن نام [[اولیالامر]] را نبرده است؛! اگر واقعاً [[حق]] با شیعه است و مراد از اولیای امور، [[امام علی]]{{ع}} و [[اهل بیت]] هستند، چرا آنان را با نامشان معرفی نفرمود؟» امام صادق{{ع}} در پاسخ به سؤال ابوبصیر به همین سبک خاص قرآن اشاره کرد و فرمود: | |||
وقتی برای [[پیامبر اسلام]]{{صل}} آیه [[نماز]] نازل شد، [[خداوند]] در آن به تعداد رکعات نماز و بسیاری از جزئیات اشاره نکرد تا آنکه [[رسول خدا]]{{صل}} آن را شرح داد. [[آیه زکات]] نازل شد، [[خداوند]] نام [[نبرد]] که باید از چهل درهم یک درهم به عنوان [[زکات]] پرداخت شود تا [[رسول خدا]]{{صل}} آن را شرح داد. همچنین [[آیه حج]] نازل شد، اما به [[مردم]] نفرمود هفت دور [[طواف]] کنید تا آنکه رسول خدا{{صل}} آن را برای مردم توضیح داد. [[آیه]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} نیز به صورت کلی و مطلق به [[وجوب اطاعت]] از اولیای امر اشاره کرد؛ اما [[پیامبر]]{{صل}} توضیح داد که این آیه درباره علی، حسن و حسین{{عم}} نازل شده است. همچنین رسول خدا{{صل}} درباره علی{{ع}} فرمود: «هر کس من مولا و آقای اویم، علی مولا و آقای او است» و فرمود: «به شما درباره [[کتاب خدا]] و خاندانم [[وصیت]] میکنم؛ زیرا من از [[خدای عزوجل]] خواستهام میانشان جدایی نیفکند تا آنها را کنار [[حوض]] به من رساند. خداوند این درخواست من را برآوَرد...<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۶ - ۲۸۸.</ref>. | |||
از این [[روایت]] درمییابیم [[وظیفه]] بیان مصداقها و نیز تبیین جزئیات، بر [[دوش پیامبر]]{{صل}} است. همین امور [[شیعه]] را بر آن داشت تا بر [[لزوم]] [[پیروی]] از [[سنت پیامبر]]{{صل}} و عدم اکتفا به [[قرآن]] در تشخیص امور پای فشارد و تلاش برخی افراد در سدهٔ نخستین [[هجری]] در ممنوعیت [[نگارش]] [[سنت رسول الله]]{{صل}} را [[اشتباه]] فاحش بخواند. | |||
لازم به ذکر است که نظریه نیاز به [[سنت]]، اختصاص به شیعه ندارد؛ [[قرطبی]] - از [[مفسران اهل سنت]] - در مقدمه تفسیرش مینویسد [[عمران بن حُصین]] به مردی که [[گمان]] میکرد [[کتابالله]] به سنت نیاز ندارد، گفت: «آیا [[حکم]] [[نماز ظهر]] را که باید چهار رکعت خواند و [[حمد]] و سورهاش را آشکار نخواند، در قرآن یافتهای؟!» و به همینگونه به زکات و مانند آن اشاره کرد و گفت: «آیا این امور را در قرآن به صورت روشن و آشکار یافتهای؟!» بدان که کتاب خدا این امور را مبهم بیان کرد؛ ولی سنت، آنها را [[تفسیر]] میکند». [[قرطبی]] در همان [[تفسیر]] از «مکحول» یکی از علمای [[اهل سنت]] چنین نقل میکند: {{عربی|القرآن احوج الى السنة من السنة إلى القرآن}}؛ «[[قرآن]] به [[سنت]] نیازمندتر است از نیاز سنت به قرآن»<ref>قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱، ص۳۹.</ref>. البته این تعبیر افراطگونه مورد [[تأیید]] [[شیعه]] نیست؛ چراکه بر اساس [[باورهای شیعه]] سنت، [[مشروعیت]] و حتی [[صحت]] مندرجات و محتویات خود را از موافقت با قرآن و اصول [[حاکم]] بر آن به دست میآورد. سند [[حجیت]] و اعتبار سنت، قرآن است؛ ولی به هر حال، [[فهم]] صحیح [[معارف]] و [[وظایف دینی]]، بدون توجه به [[سنت نبوی]] و [[روایات اهل بیت]]{{عم}} ممکن نیست. بدین روی [[قرآن کریم]] نیز «[[سنت پیامبر]]» را [[مفسر قرآن]] و یکی از منابع اصلی [[دریافت احکام]] [[الهی]] و [[معارف اسلامی]] میشمارد: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«(آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref> | |||
[[سیوطی]] از «اوزاعی» نقل میکند که در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref> گفته است: «بالسنة»<ref>سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۱۲۸.</ref>؛ یعنی به وسیله سنت، همه حقایقی که در قرآن وجود دارد، [[کشف]] میشود. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نیز طبق صریح «[[حدیث ثقلین]]»، [[اهل بیت]] و [[عترت]] خود را به عنوان یکی از منابع مطمئن [[احکام]] و معارف اسلامی معرفی فرموده که از قرآن جدایی ندارند و طبعاً بیشتر از همه [[مردم]] با [[حقایق قرآن]] آشنایی دارند<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۷۵؛ طبری آملی، المسترشد، ص۴۶۸؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۳۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۷۱؛ نسائی، السنن الکبری، ج۷، ص۳۱۰.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} در این زمینه میفرماید: | |||
{{متن حدیث|كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ نَبَأُ مَا قَبْلَكُمْ وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ وَ فَصْلُ مَا بَيْنَكُمْ وَ نَحْنُ نَعْلَمُهُ}}<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۱.</ref>. | |||
در [[کتاب خدا]] [[اخبار]] پیشینیان و خبرهای [[آینده]] و آنچه سبب میشود که [[اختلاف]] را میان شما حل کند، وجود دارد و ما همه آنها را میدانیم.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[قرآن و امامت اهل بیت (مقاله)|مقاله «قرآن و امامت اهل بیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۲۷-۳۲.</ref> | |||
===[[سنت]] یا [[وحی]] تبیینی=== | |||
باید توجه داشت که بیان و تشریح مقاصد [[آیات قرآن]] نیز از ناحیه [[خداوند]] است؛ اما به وسیله وحی دیگری جز [[وحی قرآنی]] در [[اختیار]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} قرار گرفته است. در واقع ما با دو نوع وحی روبهرو هستیم: «وحی قرآنی» و «وحی تبیینی». در وحی قرآنی، لفظ و معنا - هر دو - از ناحیه خداست؛ اما در وحی تبیینی، معنا از [[خدا]] و لفظ از سوی [[رسول خدا]]{{صل}} است. [[ابن کثیر]] ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}}<ref>«(آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>، از رسول خدا{{صل}} نقل کرده است: {{متن حدیث|ألا إني أوتيت القرآن و مثله معه}}؛ «[[آگاه]] باشید به من [[قرآن]] داده شد و مثل قرآن نیز به همراه آن به من داده شد». سپس مینویسد: مراد از «مثل قرآن»، سنت است و سنت نیز همانند قرآن، به وسیله [[وحی بر پیامبر]] نازل میشود و [[امام شافعی]] و دیگر [[ائمه]] [[اهل سنت]]، با [[دلایل]] فراوان، به آن [[استدلال]] کردهاند. غرض اینکه [[تفسیر قرآن]] ابتدا از خود قرآن خواسته میشود؛ اگر نبود از سنت درخواست میشود<ref>ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۹.</ref>. | |||
بنابراین [[آیات]] یادشده<ref>{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ * وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}} «و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی میکردیم نفرستادیم؛ اگر نمیدانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید * (آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند * و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۴۳، ۴۴ و ۸۹.</ref> به این دو گونه [[وحی]] اشاره میکند و تمام [[سخنان پیامبر]]{{صل}} در زمینه [[معارف]] و دستورالعملهای [[دینی]] را شامل میشود. این مقدمات نشان میدهد عدم ذکر مصداقها در [[قرآن]] فقط به نام [[ائمه اطهار]]{{عم}} اختصاص ندارد؛ بلکه غالب معارف و [[احکام الهی]] را شامل میشود. بر این اساس برای [[شناخت]] نام [[امامان معصوم]]{{عم}} باید سراغ [[سنت نبوی]] رفت؛ همانگونه که در [[تفسیر]] و [[تبیین معارف]] و دیگر [[فرائض]] دینی، به «[[سنت]]» نیازمند هستیم.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[قرآن و امامت اهل بیت (مقاله)|مقاله «قرآن و امامت اهل بیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۳۲.</ref> | |||
===پاسخ حَلّی=== | |||
دومین و اصلیترین [[پاسخ به شبهه]] یاد شده پاسخ حلی و استدلالی است. [[مفسران]] و علمای بزرگ [[شیعه]] بیشتر تلاش عالمانه خود را به [[اثبات ولایت]] و [[شئون]] آن معطوف داشته و [[ولایت امامان]] شیعه را به [[آیات الهی]] مستند ساختهاند. تلاش و تألیفهای آنان ذیل آیاتی چون «[[اولی الامر]]»، «[[ذوی القربی]]»، «[[ولایت]]»، «[[اکمال دین]]» و... فراوان به چشم میخورد. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|لَوْ قَدْ قُرِئَ الْقُرْآنُ كَمَا أُنْزِلَ لَأَلْفَيْتَنَا فِيهِ مُسَمَّيْنَ}}<ref>عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۳.</ref>؛ اگر قرآن آنگونه که [[خدا]] خواسته و نازل شده [[تلاوت]] میشد و مورد [[تدبر]] قرار گیرد هر آینه ما را با نشانههای ارائه شدهاش خواهید یافت». | |||
برخی از آیاتی که به ولایت و [[امامت ائمه اطهار]]{{عم}} پرداخته است و [[علمای شیعه]] و [[سنی]] به آن تصریح کردهاند به شرح ذیل است: | |||
====[[آیه صادقین]]==== | |||
یکی از [[فرامین الهی]] [[همراهی]] با [[راستگویان]] است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>. | |||
برای [[اثبات]] دلالت [[آیه]] بر [[ولایت اهل بیت]]{{عم}} به چند مطلب اشاره میشود: یک هرچند در برخی منابع در تعیین مصداق [[صادقان]] به برخی افراد غیر از [[اهل بیت]]{{عم}} نیز اشاره شده است<ref>ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۲۰۵.</ref>، ولی چون مراد از {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}، صِرف [[همراهی]] نیست بلکه [[پیروی]] کردن مدّنظر است<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۱۲۲.</ref> بنابراین باید در تعیین مصداق آن از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} کسب [[تکلیف]] شود؛ چنانکه [[امام علی]]{{ع}} در یکی از مناشدههای خود<ref>مناشدة: [مُ شدَ] (ع مص) سوگند دادن کسی را به خدا (لغتنامه دهخدا، ماده نَشَدَ).</ref> در جمع [[مردم]] فرمود: | |||
شما را قسم میدهم به [[خدا]] آیا درست است (شما میدانید) هنگامی که [[خداوند]] آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} را نازل کرد و [[پیامبر]] برای مردم قرائت کرد، [[سلمان]] گفت: «آیا دستور در این آیه عمومیت دارد یا خاص است؟» پیامبر در جوابش فرمود: «همه [[مؤمنان]] [[مأمور]] هستند از صادقان پیروی کنند؛ اما مراد از صادقان فقط برادرم علی و اوصیای پس از ایشان تا [[قیامت]] است»؟ | |||
علی{{ع}} وقتی مردم را قسم داد و از آنان در اینباره سؤال کرد، همگی گفتند: «آری این مطلب درست است»<ref>سلیم بن قیس الهلالی، کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۶۴۷.</ref>. از این رو همه [[علمای شیعه]] و بسیاری از علمای [[اهل سنت]] مراد از صادقان را علی{{ع}} دانستهاند؛ از جمله گنجی [[شافعی]] از جابر و [[ابن عباس]] نقل کرده که {{متن قرآن|مَعَ الصَّادِقِينَ}} یعنی {{عربی|كُونُوا مَعَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ}}<ref>گنجی، کفایة الطالب، ص۲۳۶، به نقل از: الغدیر، ج۲، ص۴۳۰؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۲۹۰.</ref>؛ «با [[علی بن ابیطالب]] باشید». [[سبط ابن جوزی]] نیز میگوید: {{عربی|قال أصحابُ السَّير معناه كونُوا مَعَ عَلِي وَ أَهلِ بَيْتِهِ}}<ref>ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۱۶ و در چاپ دیگر ص۱۰، به نقل از: الغدیر، ج۲، ص۴۳۰.</ref>؛ «[[اصحاب]] [[سیره]] گفتهاند: معنای مَعَ الصَّادِقِین این است که با علی و [[اهل]] بیتش باشید». [[حاکم حسکانی]] علاوه بر [[روایت]] فوق روایت دیگری نیز از [[عبدالله بن عمر]] نقل کرده که میگوید: {{متن قرآن|مَعَ الصَّادِقِينَ}} {{عربی|اي مع محمد و اهل بيته}}<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۴۲؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ج۵، ص۱۰۹.</ref>؛ «معنای با [[صادقان]] بودن این است که با [[محمد و خاندانش]] باشید». | |||
دو - دستور به [[همراه بودن با صادقان]] به طور مطلق و جدا نشدن از آنان بدون هیچ قید و شرط دو مطلب را ثابت میکند: اول آنکه در هر عصر و زمانی صادق یا صادقانی وجود دارند؛ دوم آنکه آن صادقان باید [[معصوم]] باشند؛ زیرا [[پیروی]] بدون قید و شرط جز در مورد [[معصومان]] معنا ندارد. بر اساس مفاد [[آیات]] ۱۵ [[سوره حجرات]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}} «تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آوردهاند سپس تردید نورزیدهاند و با داراییها و جانهایشان در راه خداوند جهاد کردهاند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.</ref>، ۱۷۷ [[سوره بقره]]<ref>{{متن قرآن|لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}} «نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راهماندگان و کمکخواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref> و ۸ [[سوره حشر]]<ref>{{متن قرآن|لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}} «(بخشی از این غنیمتها) برای مستمندان مهاجری است که از خانهها و داراییهای خود، رانده شدهاند در حالی که بخشش و خشنودییی از خداوند را میجویند و خداوند و پیامبرش را یاری میکنند؛ آنانند که راستگویند» سوره حشر، آیه ۸.</ref> نشانۀ اصلی [[صادقان]] عبارت است از [[ایمان کامل]] به [[خدا]] و [[رسول]] و [[اطاعت]] از [[فرمان خداوند]] در همه زمینهها به خصوص [[نماز]]، [[زکات]]، [[انفاق]] و [[استقامت]] در [[جهاد]] و در مقابل [[مشکلات]]. روشنترین مصادیق این معانی [[اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]]{{عم}} هستند؛ زیرا بر اساس [[روایات]] و گزارههای [[تاریخی]] اولین [[ایمان]] آورنده به [[اسلام]] از میان مردان علی{{ع}} بود؛ چنان که [[پیامبر اکرم]] فرمود: {{متن حدیث|رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} أَوَّلُكُمْ وُرُوداً عَلَيَّ الْحَوْضَ أَوَّلُكُمْ إِسْلَاماً عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ}}<ref>حاکم، المستدرک، ج۳، ص۱۳۶؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۴۵۷.</ref>؛ «اولین کسی که در [[حوض کوثر]] بر من وارد میشود، اولین فرد از شماست که اسلام را پذیرفت؛ یعنی [[علی بن ابیطالب]]». همچنین ایمان و جهاد و دیگر فضیلتهای علی{{ع}}، یکی از [[دلایل امامت]] و [[خلافت علی]]{{ع}} است. عباس - [[عموی پیامبر]] - وقتی متوجه [[غصب]] شدن خلافت علی{{ع}} شد، گفت: {{عربی|أَ لَيْسَ أَوَّلَ مَنْ صَلَّى لِقِبْلَتِكُمْ وَ أَعْلَمَ النَّاسِ بِالْآثَارِ وَ السُّنَنِ}}<ref>سلیم بن قیس هلالی کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۵۷۲ - ۵۷۷.</ref>؛ «آیا او اول کسی نیست که به سمت [[قبله]] شما نماز خواند؟ آیا او [[عالمترین]] [[مردم]] به آثار و [[سنن]] نیست؟» | |||
[[سعید بن قیس همدانی]] نیز در [[صفین]] اشعاری در بیان فضیلتهای علی{{ع}} بر زبان جاری کرد؛ از جمله این [[بیت]]: | |||
{{عربی|هذا عَلِيٌّ و ابنُ عَمِّ المُصطَفَى أَوَّلُ مَن أَجَابَهُ مِمَّن دَعا}}<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۳، ص۲۵۹؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۳۲۸.</ref> | |||
این است علی [[پسر عم]] [[مصطفی]]، اول [[اجابت]] کننده [[دعوت]] او | |||
یازده [[امام]] [[معصوم]] از [[فرزندان علی]]{{ع}} نیز در طول [[تاریخ]] چنین بودهاند یگانه راه [[سعادت]] و [[نجات]] [[مردم]] در [[پیروی]] از [[خط مشی]] [[الهی]] آنان است.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[قرآن و امامت اهل بیت (مقاله)|مقاله «قرآن و امامت اهل بیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۳۴.</ref> | |||
====[[آیه ولایت]]==== | |||
[[خداوند متعال]]، [[ولایت]] و [[سرپرستی]] [[انسانها]] را در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>، در انحصار خود و رسولش و کسانی قرار داده است که این ویژگی را دارند؛ «همان کسانی که [[نماز]] برپا میدارند و در حال [[رکوع]]، [[زکات]] میدهند». بنا بر تصریح بسیاری از علمای [[اهل سنت]]، مراد از آن شخص، امیرالمؤمنین علی{{ع}} است؛ از جمله [[قاضی عضدالدین ایجی]] (م.۷۵۶)، [[تفتازانی]] و [[آلوسی]] در اینباره میگویند: {{عربی|و اجمع ائمة التفسير ان المراد علي}}<ref>جرجانی، شرح المواقف، ج۸ ص۳۶۰؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۰؛ آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۵۲.</ref>؛ «[[پیشوایان]] و بزرگان در [[تفسیر قرآن]]، اتفاق و [[اجماع]] دارند که مراد آیه، علی است». در [[تأیید]] گفتار آنها در برخی [[منابع اهل سنت]] روایاتی نیز وجود دارد؛ از جمله در [[مناقب]] خوارزمی<ref>خوارزمی، المناقب، ص۲۶۴ – ۲۶۵؛ ابن المغازلی، منتقب الامام علی بن ابیطالب{{ع}}، ص۳۱۱؛ ابن عساکر، تاریخ ابن عساکر، ج۲، ص۴۰۹.</ref> از [[ابن عباس]] نقل شده است: | |||
[[عبدالله بن سلام]] با شماری از [[قوم]] خود وقتی [[مسلمان]] شدند، نزد [[پیامبر]] آمده و عرض کردند: «ای [[رسول خدا]]، وقتی ما به [[خدا]] و رسولش [[ایمان]] آوردیم، برخی از [[اقوام]] با ما [[قطع رابطه]] کرده و هم قسم شدهاند که با ما نشست و برخاست نکنند، همغذا نشوند و [[روابط خانوادگی]] نداشته باشند و این برای ما بسیار دشوار است». | |||
[[پیامبر خدا]]{{صل}} آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> را [[تلاوت]] فرمود<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۱۲ و ۲۳۲ – ۲۳۴.</ref>. پس از آن [[پیامبر]]{{صل}} به [[مسجد]] رفت؛ دید [[مردم]] در حال نمازند و سائلی در مسجد است. پرسید: «کسی به شما چیزی نداد؟» وی گفت: «چرا، یک [[انگشتر]] به من دادند». پرسید: «چه کسی داد؟» وی به علی{{ع}} اشاره کرد که در حال [[نماز]] بود. پرسید: «در کدام حال انگشتر را به شما داد؟» گفت: «در حال [[رکوع]]». پیامبر{{صل}} [[تکبیر]] گفت و این [[آیه]] را تلاوت فرمود: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ}}<ref>«و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بیگمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.</ref><ref>خوارزمی، المناقب، ص۲۶۴؛ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۱۸۶ و ۱۸۷.</ref>. | |||
برخی گفتهاند: «ولی» در این آیه به معنای [[دوست]] است؛ اما قرائنی در آیه وجود دارد که نشان میدهد در اینجا به معنای [[سرپرستی]] و [[رهبری]] است. | |||
#اگر ولی به معنای دوست و [[یاور]] باشد، شامل همه [[مؤمنان]] میشود و حال آنکه [[ولایت]] در آیه محل بحث به موردی خاص اختصاص یافته و آن کسی است که در حال رکوع [[صدقه]] داده؛ چراکه کلمه «انما» که دلیل بر [[حصر]] است، همراه آن آمده است. | |||
#در آیه پس از این، واژه {{متن قرآن|حِزْبَ اللَّهِ}} به کار رفته است. تعبیر به آن، مربوط به [[حکومت اسلامی]] است نه یک [[دوستی]] ساده؛ چراکه در معنای [[حزب]] یک نوع [[تشکل]] و [[همبستگی اجتماعی]] برای تأمین اهداف مشترک افتاده است و این خود میرساند که «ولی» در آیه پیشین به معنای [[سرپرست]] است. | |||
# [[ولایت مؤمنین]] در این، آیه همسان با [[ولایت خدا]] و [[رسول]] قرار گرفته است؛ با در نظر گرفتن [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> که در [[سرپرستی]] [[پیامبر]]{{صل}} نسبت به [[مؤمنان]] [[صراحت]] دارد - به طور [[یقین]] میتوان گفت شخص [[زکات]] دهنده در حال [[رکوع]] و [[نماز]] همانند پیامبر، در [[ولایت]]، یعنی [[حق تصرف]]، [[حق]] [[تدبیر]]، حق [[مدیریت]] و [[رهبری جامعه اسلامی]] - مشارکت خواهد داشت. | |||
قرینه دیگر، سرودۀ [[حسان بن ثابت]] است. پس از آنکه پیامبر{{صل}} [[آیات]] فوق را قرائت فرمود، ایشان اشعار ذیل را سرود و در آن به [[ولایت علی]]{{ع}} تصریح کرد و پیامبر{{صل}} و حاضران در مجلس نگفتند چرا «ولی» را به معنای «ولایت» تعبیر کردی. | |||
{{عربی|أَبَا حَسَنِ تَقْدِیک نَفْسِی وَ مُهْجَتِی وَکلُّ بَطِیءٍ فِی الهُدَی وَ مُسَارع | |||
ا یَذْهَبُ مَدْحِی وَ المحبین ضَائِعاً مَا المُدْحُ فِی جَنْبِ الْإِلَهِ بِضَائِعِ | |||
وَ أَنْتَ الَّذِی أَعْطَیْتَ إِذْ کُنْتَ رَاکعاً زَکَاةً فَدَتْک النفس ([[نفوس]] القوم) یا خیرراکعِ | |||
بخاتمک المیمون یا خیر سَیّدِ و یا خیر شارٍ ثُمَّ یا خیر بایعِ | |||
فَأَنْزَلَ فِیک [[الله]] خَیْرَ وَلَایَةٍ فَبَیَّنَهَا فِی نَیرَاتِ([[محکمات]]) الشَّرَائِع}}<ref>خوارزمی، المناقب، ص۱۷۸؛ گنجی کفایة الطالب، ص۱۰۷؛ ابن جوزی، تذکره الخواص، ص۱۰؛ حسکانی، شواهد التنزل، ج۱، ص۲۲۹ و ۲۳۵ - ۲۳۷.</ref> | |||
ای [[ابوالحسن]] [[جان]] و [[دل]] من فدای تو باد و جان و دل هر رهسپار [[راه هدایت]]؛ چه به کندی پیش رود و چه به [[تندی]]! | |||
آیا [[ستایش]] من و دوستانت از بین میرود و حال اینکه ستایش ذات [[پروردگار]] از بینرفتنی نیست. | |||
پس تو بودی که در حال رکوع زکات دادی، فدای تو جان همه ای بهترین رکوعکنندگان. | |||
[[انگشتر]] بامیمنت خویش را دادی ای بهترین آقایان و ای بهترین خریداران و ای بهترین فروشندگان. | |||
[[خداوند]] درباره تو بهترین ولایت (و حکمفرمایی) را نازل کرد و در [[آیات محکمات]]، [[قرآن]] ولایت تو را توضیح داد و بیان فرمود.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[قرآن و امامت اهل بیت (مقاله)|مقاله «قرآن و امامت اهل بیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۳۸.</ref> | |||
====[[آیه]] [[اطاعت از اولیالامر]]==== | |||
در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> به تصریح [[روایات]]، منظور از [[اولوالامر]] [[دوازده امام]] [[شیعه]] هستند. [[قندوزی]] در کتاب [[ینابیع المودة]] در [[تفسیر]] همین [[آیه]] آورده است: | |||
شخصی از [[امام علی بن ابیطالب]]{{ع}} سؤال کرد: کمترین چیزی که [[انسان]] را جزء [[گمراهان]] قرار میدهد، چیست؟ حضرت فرمود: اینکه [[حجت الهی]] را فراموش کند و از او [[اطاعت]] ننماید. آن شخص دوباره پرسید: توضیح بیشتری بدهید این حجت الهی که اشاره کردید، کیست؟ حضرت فرمود همان کس که در [[آیه ۵۹ سوره نساء]]، به عنوان اولوالامر از او یاد شده است. سؤال کننده برای بار سوم پرسید: اولوالامر چه کسی است؟ لطفاً روشنتر بیان کنید. [[امام]] در پاسخ فرمود: همان کسی است که [[پیامبر]] بارها دربارهاش فرمود: {{متن حدیث|اني تركت فيكم أمرين لن تضلوا بعدي إن تمسكتم بهما كتاب الله عزوجل و عترتي اهل بيتي}}<ref>قندوزی، ینابیع المودة، ج۱، ص۳۵۰ و ج۲، ص۴۳۷ و ج۳، ص۲۹۴.</ref>؛ «من در میان شما دو چیز را باقی میگذارم. اگر پس از من به آن دو چنگ بزنید، هرگز [[گمراه]] نخواهید شد: [[کتاب خدا]] و خاندانم». | |||
سخن علی{{ع}} این [[حقیقت]] را برای ما روشن میکند که یگانه راه [[سعادت]] و [[نجات]] [[مردم]]، [[پیروی]] از [[حجتهای خداوند]] ([[اهل بیت پیامبر]] و [[ائمه اطهار]]{{عم}}) است که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به پیروی و [[تمسک]] به [[سیره]] آنان به عنوان امام و مقتدای [[مسلمانان]] دستور داده است. افزون بر آن [[قرآن]]، در این آیه، [[اطاعت اولی الامر]] را بدون هیچ قید و شرطی [[واجب]] میداند و حال آنکه اطاعت در آیه ۸ [[سورۀ عنکبوت]]<ref>{{متن قرآن|وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا}} «و به آدمی سپردهایم به پدر و مادرش نکویی کند و اگر در تو کوشیدند تا چیزی را که دانشی درباره آن نداری شریک من سازی، از آن دو فرمان نبر!» سوره عنکبوت، آیه ۸.</ref> که در رابطه با [[اطاعت]] از [[والدین]] و [[احسان]] به آنهاست [[مقید]] به عدم [[انحراف]] آنها شده است. از تفاوت بین این دو [[آیه]] میتوان به یک نکته مهم پی برد و آن اینکه [[اولی الامر]] باید از [[خطا]] و [[عصیان]] [[معصوم]] باشند؛ لذا [[فرمان]] به اطاعت مطلقه از اولی الامر، تنها کسانی را شامل میشود که در ردیف [[رسول خدا]]{{صل}} یعنی معصوم باشند؛ زیرا اطاعت مطلقه در غیر معصوم ممکن نیست.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[قرآن و امامت اهل بیت (مقاله)|مقاله «قرآن و امامت اهل بیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۴۱.</ref> | |||
====[[آیه تبلیغ]]==== | |||
بر اساس روایاتی که در [[منابع معتبر شیعه]] و [[سنی]] نقل شده [[پیامبر اسلام]]{{صل}} پس از برگزاری [[مراسم حج]] [[سال دهم هجری]] ([[حجة الوداع]]) که با حضور [[جمعیت]] زیادی از [[مسلمانان]] (از جمله [[حاجیان]] [[مدینه]] که در آن سال از ۹۰ تا ۱۲۴ هزار نفر گزارش شده است)<ref>حلبی، السیرة النبویة، ج۳، ص۲۸۳؛ ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۱۸.</ref> برگزار شد هنگام بازگشت به سوی مدینه در [[روز]] [[پنجشنبه]]<ref>طبری آملی، المسترشد، ص۴۶۸؛ امینی، الغدیر، ج۱، ص۳۳.</ref>، [[هجدهم ذیالحجه]]، به [[غدیر خم]] از منطقه [[جُحفه]] رسیدند. در آن مکان که محل جدا شدن [[حجاج]] [[مدنی]]، [[مصری]] و عراقی است [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> بر آن حضرت نازل شد<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۷۵؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۵۷.</ref>. با [[نزول]] این آیه، رسول خدا{{صل}} دستور توقف داد و اعلام کرد آن عده از [[حاجیان]] که تا نزدیک [[جحفه]] رفته بودند، بازگردند و آنان که عقب مانده بودند، فرا برسند<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۵۷.</ref>. [[پیامبر اسلام]] هنگام [[ظهر]](به روایتی پیش از [[اقامه نماز]] ظهر<ref>الارشاد، ج۱، ص۱۷۶.</ref> و در نقل دیگر پس از اقامه نماز) میان [[جمعیت]]، روی [[جهاز شتران]] (و به روایتی روی یک بلندی شبیه [[منبر]] که از سنگ درست شده بود<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۵۸.</ref>) ایستاد و با صدای بلند درباره نزدیک بودن [[وفات]] خویش و اهمیت [[قرآن]] و [[اهل بیت]]{{عم}} ([[ثقلین]]) سخنانی ایراد فرمود<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۷۵؛ طبری آملی، المسترشد، ص۴۶۸؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۳۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر ج۵، ص۱۷۱؛ نسائی، السنن الکبری، ج۷، ص۳۱۰.</ref> و دست علی{{ع}} را بلند کرد و گفت: «آیا من بر [[مؤمنان]] از خودشان اولی نیستم؟» همه گفتند: «بلی». سپس فرمود: «هرکس من مولای او هستم، این علی هم مولای او است. خدایا [[دوست]] بدار هر کس که علی را دوست میدارد و [[دشمن]] بدار هر که علی را دشمن میدارد»<ref>الارشاد، ج۱، ص۱۷۷؛ ابن حنبل، فضائل الصحابة، ج۲، ص۵۹۶؛ ابن حنبل، المسند، ج۳۰، ص۴۳۰؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۱۸؛ نسائی، السنن الکبری، ج۷، ص۳۱۰؛ المعجم الکبیر، ج۲، ص۳۵۷ و ج۵، ص۱۷۱؛ سمهودی، وفاء الوفا، ج۳، ص۱۷۱؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۵، ص۲۱۰.</ref>. | |||
[[علمای شیعه]] در تبیین [[آیه]] فوق، [[اتفاق نظر]] دارند که علت فرود آمدن [[پیامبر]] در [[غدیر]]، [[نزول آیه]] در خصوص [[نصب علی]]{{ع}} به عنوان [[رهبر]] [[جامعه]] و [[جانشین رسول خدا]]{{صل}} بود؛ چراکه در این زمینه قبلاً [[وحی]] آمده بود و پیامبر بنا بر ملاحظاتی آن را تأخیر انداخت تا در جایی که زمینه [[اختلاف]] کمتر باشد، آن را مطرح کند؛ [[خداوند]] اما در [[غدیر خم]] با نزول آیه «[[تبلیغ]]» به پیامبرش دستور داد علی{{ع}} را به عنوان [[جانشین]] خود معرفی، و [[ولایت]] او و [[وجوب]] اطاعتش را بر همگان اعلام کند<ref>امینی، الغدیر، ج۱، ص۳۳؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۰ - ۲۵۷.</ref>. و در همین [[آیه]] تضمین داد که پیامبرش را از توطئههای [[مخالفان]] نگهداری میکند: {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>. بدین جهت [[پیامبر]] ابتدا [[خطبه]] مفصلی در زمینه مسائل مهم ایراد فرمود و دست علی{{ع}} را بلند کرد و فرمود: {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْكُمْ بِأَنْفُسِكُمْ فَقَالُوا اللَّهُمَّ بَلَى... فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ...}}<ref>شیخ صدوق، الامالی، ص۳۵۴ - ۳۵۶؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۷۵ – ۱۷۷؛ ابن المغازلی، مناقب الامام امیر المؤمنین علی{{ع}}، ص۶۸ - ۶۹.</ref>. | |||
برخی ادعا کردهاند که واژه «مولا» به معنای «[[دوست]]» و «[[یاور]]» است؛ و این فرمایش پیامبر که مستمسک [[شیعه]] است، نمیتواند موضوع [[ولایت]] و [[رهبری علی]]{{ع}} را ثابت کند اما دلایلی که اقامه خواهد شد، ثابت میکند که مراد [[رسول خدا]]{{صل}} از کلمۀ «مولا»، [[سرپرستی]] و [[رهبری جامعه]] است و [[شأن نزول آیه]] [[تبلیغ]] نیز موضوع رهبری علی{{ع}} و [[جانشینی رسول خدا]]{{صل}} است: | |||
۱. بیان [[دوستی علی]]{{ع}} نیازی به متوقف ساختن آن قافله [[عظیم]] در آن موقعیت ویژه که همراه با سختیهای فراوان بوده، نداشت. | |||
۲. جمله پیشین در بیان پیامبر{{صل}} که فرمود {{متن حدیث||أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ}} - به هیچ وجه تناسبی با بیان یک [[دوستی]] ساده ندارد. این قرینه است بر اینکه مولا در جمله بعدی به معنای دوستی گرفته نشده است. | |||
۳. برابر روایاتی که در بیشتر [[منابع شیعه]] و برخی [[منابع اهل سنت]] نقل شده پیامبر{{صل}} پس از ایراد خطبه و بالا بردن دست علی{{ع}} و معرفی آن حضرت به عنوان مولای [[مردم]] در [[خیمه]] خود نشست و دستور داد علی{{ع}} نیز در خیمهای که روبهروی خیمه رسول خدا{{صل}} برپا شده بود، بنشیند. سپس دستور داد همۀ [[مسلمانان]] گروهگروه به خیمه علی{{ع}} وارد شوند و [[مقام ولایت]] و [[رهبری]] حضرت را به وی تبریک بگویند و به عنوان [[امیرالمؤمنین]]، با ایشان [[بیعت]] کنند. همه مردم از [[دستور پیامبر]]{{صل}} [[اطاعت]] و با [[امام علی]]{{ع}} [[بیعت]] کردند. سپس به [[همسران]] خود و همه [[بانوان]] حاضر در آن [[مراسم]] دستور داد داخل [[خیمه]] علی{{ع}} شوند و به عنوان [[امیرالمؤمنین]] با ایشان بیعت کنند آنان نیز [[وظیفه]] خود را انجام دادند<ref>شیخ صدوق، الامالی، ص۳۵۴ - ۳۵۶؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۷۵ - ۱۷۷؛ ابن المغازلی، مناقب الامام امیر المؤمنین علی{{ع}}، ص۶۸ - ۶۹.</ref>. | |||
۴. از جمله کسانی که در همان لحظۀ نخست تبریک گفت [[عمر بن خطاب]] بود که در هر دو گزارش [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، ایشان خطاب به امام علی{{ع}} گفت: «[[مبارک]] باد بر تو ای علی، تو مولای من و مولای هر مرد و [[زن]] [[مؤمن]] شدی»<ref>ابن حنبل، فضائل الصحابة، ج۲، ص۵۹۶؛ ابن حنبل، المسند، ج۳۰، ص۴۳۰؛ الارشاد، ج۱، ص۱۷۷.</ref>. از متون این تبریکها روشن است که این تعبیرها نمیتواند تنها برای موضوع [[دوستی]] گفته شده باشد؛ چراکه [[پیامبر اسلام]]{{صل}} درباره [[لزوم]] [[دوست داشتن اهل بیت]]{{عم}}- خصوصاً علی{{ع}} برای [[مردم]] سفارشهای زیادی تا آن [[زمان]] کرده بود. بر پایه روایاتی که در منابع [[شیعی]] نقل شده، هنگامی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از [[عمر]] و [[ابوبکر]] خواست تا با علی{{ع}} بیعت کنند آن دو بیعت نکردند؛ مگر آنکه از [[پیامبر خدا]]{{صل}} پرسیدند: «آیا این بیعت به امر خداست یا خواسته شخصی [[پیامبر]] است؟» [[حضرت رسول]]{{صل}} جواب داد: «آری، این [[دستوری]] از سوی [[خداوند عزوجل]] است». سپس فرمود: «بدانید که هر کس این بیعت را بشکند، [[کافر]] است و هر کس از علی اطاعت نکند کافر است؛ چراکه سخن علی سخن من و امر او امر من است هر کس با سخن علی و امر او [[مخالفت]] کند با من مخالفت کرده است». پس از آنکه حضرت رسول{{صل}} درباره بیعت علی{{ع}} بر آنان تأکید کرد، دستور داد تا هرچه زودتر بیعت کنند. آن دو برخاستند و نزد علی{{ع}} رفتند و به عنوان امیرالمؤمنین با او بیعت کردند. عمر هنگام بیعت به علی{{ع}} تبریک گفت<ref>سلیم بن قیس هلالی کتاب سلیم، ج۱، ص۳۹۱ و ج۲، ص۸۲۹؛ ابن حنبل، المسند، ج۳۰، ص۴۳۰؛ ابن حنبل، فضائل الصحابة، ج۲، ص۵۹۶؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۰ و ۲۰۳.</ref>. | |||
۵. از [[سیاق]] [[کلام]] [[عالمان]] و [[مفسران]] بزرگ [[اهل سنت]] در تبیین [[واقعه غدیر]] نیز برمیآید که در نظر آنها [[هدف]] از توقف در [[غدیر]] و بالا بردن دست علی{{ع}} و گفتن جمله {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} توسط [[پیامبر]]{{صل}} اعلام [[ولایت]] و [[رهبری علی]]{{ع}} بوده است؛ نه صرف [[دعوت]] به [[دوست داشتن علی]]{{ع}}. [[نسائی]] و [[ابونعیم اصفهانی]] و گروهی دیگر گفتهاند که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[غدیر خم]] از قریب الوقوع بودن [[وفات]] خویش خبر دادند و [[مردم]] را به [[حقشناسی]] و [[پیروی]] از [[قرآن و عترت]] توصیه کردند؛ سپس به [[وحدانیت خدا]] و اولی بودن [[رسول]] بر مردم از خودشان [[اقرار]] گرفتند. پس از آن اظهار داشتند: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ مَوْلَايَ وَ أَنَا وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ}}؛ «همانا [[خداوند]] [[سرپرست]] من است و من سرپرست هر [[مؤمن]] هستم». سپس دست علی{{ع}} را گرفت و گفت: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَهَذَا وَلِيُّهُ...}}<ref>أبونعیم، فضائل الخلفاء الأربعة، ص۴۴؛ ابن أبی شیبة، المصنف، ج۶، ص۳۷۲؛ نسائی، السنن الکبری، ج۷، ص۳۱۰.</ref>؛ «هر کس من ولی (سرپرست) او هستم، پس این (علی) نیز ولی او است.»... | |||
سپس.. [[طبرانی]] [[روایت]] غدیر را چنین آورده است که پیامبر{{صل}} خطاب به مردم گفت: «ای مردم به چه چیزی [[شهادت]] میدهید؟» آنها گفتند: «به وحدانیت خدا و [[رسالت پیامبر]]{{صل}}». سپس پرسید: {{متن حدیث|فمن وليكم؟}}؛ «سرپرست شما کیست؟» گفتند: {{عربی|الله و رسوله مولانا}}؛ «[[خدا]] و رسول سرپرست ماست». سپس با دست خود، بازوی علی{{ع}} را گرفت، بلندش کرد و گفت: {{متن حدیث|من يكن الله و رسوله مولاه، فإن هذا مولاه...}}؛ «هر کس خدا و رسول مولای (سرپرست) اوست، این علی هم مولا و سرپرست اوست»<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۳۵۷ و ج۵، ص۱۷۱.</ref>. | |||
همو در روایت دیگر چنین آورده است که پیامبر{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إن الله مولاي و أنا ولي كل مؤمن}}؛ «[[خداوند]] [[سرپرست]] من و من نیز ولی و سرپرست هر [[انسان]] [[مؤمن]] هستم». سپس دست علی{{ع}} را گرفت و فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ}}<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۶۶.</ref>؛ «هر کس من مولای او هستم این [علی] مولای او است». | |||
[[احمد بن حنبل]] در دو اثر مهم خود [[روایت]] را از [[براء]] اینگونه نقل کرده که [[پیامبر]]{{صل}} دست علی{{ع}} را گرفت و فرمود: {{متن حدیث|أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّي أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟}}؛ «آیا نمیدانستید که من بر [[مؤمنان]] از خودشان اولی هستم؟» همگی گفتند: «بلی». آنجا بود که پیامبر{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ}}؛ «پروردگارا، هر کس من مولای (سرپرست) او هستم پس علی مولای (سرپرست) او است». [[براء بن عازب]] گفت پس از آن [[عمر بن خطاب]] علی{{ع}} را دید و گفت: {{متن حدیث|هَنِيئاً لَكَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَيْتَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ}}؛ «گوارا باد تو را ای فرزند [[ابوطالب]] که مولای هر مرد و [[زن]] باایمان گردیدی»<ref>ابن حنبل، المسند، ج۳۰، ص۴۳۰؛ ابن حنبل، فضائل الصحابة، ج۲، ص۵۹۶.</ref>. | |||
در روایتی [[ابن کثیر دمشقی]] آورده آمده است که پیامبر{{صل}} دست علی{{ع}} را گرفت و فرمود: «آیا من بر همه [[انسانها]] از خودشان اولی نیستم؟» همۀ حاضران گفتند: «ای [[نبی]] [[خدا]] اولی هستی». پیامبر{{صل}} فرمود: این (علی) مولا بر همه کسانی است که من مولای آنها هستم»<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۵، ص۲۱۰.</ref>. | |||
[[محمد بن جریر طبری]] (م.۳۱۰) در [[کتاب الولایة]] فی طرق [[حدیث]] [[الغدیر]] از [[زید بن أرقم]]، درباره [[واقعه غدیر]] نقل کرده است که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} هنگام بازگشت از [[حجة الوداع]] در [[غدیر خم]] توقف کرد. ورود پیامبر{{صل}} همراه با حجگزاران به غدیر خم نزدیک [[اذان]] ظهر، و هوا بسیار گرم بود. (به دستور) پیامبر{{صل}} خارهای زیر درختان جمعآوری شد و [[مردم]] به [[اقامه نماز]] ظهر فراخوانده شدند. در این هنگام [[پیامبر]]{{صل}} [[خطبه]] رسا و جامعی را ایراد فرمودند: | |||
ای [[مردم]]، [[خداوند]] این [[آیه]] را فرو فرستاده است: {{متن قرآن|بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>. [[جبرئیل]] از جانب خداوند به من دستور داده در این مکان توقف کنم و به همه مردم (اعم از سیاه و سفید) اعلام نمایم که [[علی بن ابیطالب]] [[برادر]] و [[وصی]] و [[جانشین]] و [[امام]] پس از من است. من از جبرئیل خواستم از خداوند درخواست کند تا من را از این کار معاف بدارد؛ زیرا افراد [[پرهیزگار]] اندک، و آزاردهندگان و سرزنشکنندگان من (به جهت علاقهام به علی) بسیارند؛ به طوری که من را «اُذُن» تا پا گوش در برابر او نامیدند. خداوند به دنبال آن فرمود: {{متن قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ...}}<ref>«و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار میکنند و میگویند او خوشباور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست که به خداوند ایمان و مؤمنان را باور دارد و برای آن دسته از شما که ایمان آوردهاند رحمت است و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار میرسانند» سوره توبه، آیه ۶۱.</ref> اگر بخواهم، همه آنها را با اسم و مشخصات معرفی میکنم؛ ولی کریمانه نام آنها را پوشیده داشتم. اما خداوند دستور أکید فرمود تا علی را به عنوان جانشین خود معرفی نمایم. | |||
پس ای مردم، بدانید که خداوند، علی را برای شما به عنوان ولی و امام [[منصوب]] نموده و [[اطاعت]] از او را بر همه مردم [[واجب]] کرده است. [[فرمان]] او جاری، و سخن او رواست و کسی که با وی [[مخالفت]] کند، [[ملعون]] است و آن کس که او را [[تصدیق]] کند، مورد [[رحمت الهی]] است. بشنوید و [[پیروی]] کنید. همانا [[خداوند]] مولای شما، و علی [[امام]] شماست. سپس [[امامت]] در [[فرزندان]] من از صلب علی تا [[روز قیامت]] است. حلالی جز آنچه [[خدا]] و رسولش [[حلال]] کردهاند، وجود ندارد و حرامی نیز جز آنچه خدا و [[رسول]] و آنان (علی و اولادش) [[حرام]] کردهاند وجود ندارد. هر دانشی که خداوند در وجود من به [[امانت]] گذاشت من به علی منتقل کردم. پس، از [[فرمان علی]] سر باز نزنید و از او [[گمراه]] نشوید. او است که [همه را] به سوی [[حق]] [[هدایت]] میکند و به حق عمل مینماید. هر کس علی را [[انکار]] کند، خداوند توبهاش را نمیپذیرد و او را نمیآمرزد و به طور حتم چنین کسی را تا ابد [[عذاب]] سخت خواهد کرد. پس علی [[افضل]] [[مردم]] پس از من است. | |||
کسی که با علی مخالفت نماید ملعون است. این سخن من از [[جبرئیل]]، و سخن جبرئیل از جانب خداوند است. سخن محکم [[قرآن]] را بفهمید و از سخن [[متشابه]] آن پیروی نکنید و کسی نمیتواند قرآن را برای شما [[تفسیر]] کند مگر کسی که من اکنون دستش را گرفتهام. علی مولای او است و [[ولایت علی]] از جانب خداوند است که دستورش را به من نازل فرموده است. [[آگاه]] باشید من [[وظیفه]] خود را و [[پیام]] خداوند را به گوش شما رسانیدم و به صورت و به شما اعلام میکنم هر کس من مولای او هستم این انجام داده آشکار بیان کردم که [[رهبری جامعه]] پس از من به جز علی به کسی روا نیست. | |||
سپس علی را بلند کرد تا اندازهای که پای علی، محاذی زانوی [[پیامبر]]{{صل}} قرار گرفت. سپس فرمود: | |||
ای مردم، این علی [[برادر]] و [[وصی]] من و [[نگهدارنده]] [[دانش]] من و جانشینم بر همۀ ایمانآورندگان و جانشینم بر تفسیر کتاب پروردگارم است. بارالها، تو هنگام بیان [[ولایت علی]] این [[آیه]] را فرو فرستادی: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>؛ یعنی با [[امامت علی]]. هر کس [[امامت]] او و [[فرزندان]] من از صلب او را تا [[قیامت]] نپذیرد، اعمالشان تباه خواهد بود و در [[آتش]] [[ابدی]] گرفتار خواهد شد<ref>امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۲۴ - ۴۲۶، به نقل از: کتاب الولایة فی طرق حدیث الغدیر.</ref>. | |||
۶. در [[روز غدیر خم]]، وقتی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} علی{{ع}} را به [[مقام خلافت]] [[منصوب]] کرد، [[حسان بن ثابت]] اشعار ذیل را سرود. در این اشعار، واژههای «ولی»، «[[امام]]» و «[[وزیر]]» درباره علی{{ع}} به کار رفته است که حاکی از برداشت معنای [[ولایت]] و [[امارت]] و [[سرپرستی]] علی{{ع}} بر [[جامعه اسلامی]] توسط [[حسان]] است: | |||
{{عربی|يُنَادِيهِمْ يَوْمَ الْغَدِيرِ نَبِيُّهُمْ بِخُمٍّ وَ أَسْمِعْ بِالرَّسُولِ مُنَادِياً | |||
وَ قَالَ فَمَنْ مَوْلَاكُمْ وَ وَلِيُّكُمْ فَقَالُوا وَ لَمْ يَبْدُوا هُنَاكَ التَّعَادِيَا | |||
إِلَهُكَ مَوْلَانَا وَ أَنْتَ وَلِيُّنَا وَ لَنْ تَجِدَنَّ مِنَّا لَكَ الْيَوْمَ عَاصِياً | |||
فَقَالَ لَهُ قُمْ يَا عَلِيُّ فَإِنَّنِي رَضِيتُكَ مِنْ بَعْدِي إِمَاماً وَ هَادِياً | |||
فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا وَلِيُّهُ فَكُونُوا لَهُ أَنْصَارَ صِدْقٍ مُوَالِياً | |||
هُنَاكَ دَعَا اللَّهُمَّ وَالِ وَلِيَّهُ وَ كُنْ لِلَّذِي عَادَى عَلِيّاً مُعَادِياً | |||
فَخَصَّ بِهَا دُونَ الْبَرِيَّةِ كُلِّهَا عَلِيّاً وَ سَمَّاهُ الْوَزِيرَ الْمُؤَاخِيَا}} | |||
[[پیامبر]] ایشان در روز غدیر خم به [[مردم]] خطاب کرد. پس بشنو که پیامبر{{صل}} در خطاب خود چه فرمود! | |||
گفت: چه کسی [[مولی]] و ولی ([[نبی]]) شماست؟ مردم پاسخ دادند و خود را به [[نادانی]] و بیخبری نزدند. | |||
خدای تو مولای ماست و تو ولی ما، و از ولایت تو [[سرپیچی]] نمیکنیم. | |||
سپس پیامبر{{صل}} به او فرمود: ای علی، برخیز؛ زیرا من به امامت و [[هدایت]] تو پس از خودم خشنودم. | |||
پس هر کس که من مولای او هستم، این مرد ولی او است. پس [[دوستان]] [[صدیق]] و [[راستین]] او باشید. | |||
در اینجا پیامبر{{صل}} [[دعا]] فرمود: خدایا، [[دوست]] او را دوست، و [[دشمن]] او را دشمن بدار. | |||
[از میان همه مردم] تنها علی را مخصوص به ولایت نمود؛ وی را [[وزیر]] و [[برادر]] خود نامید. | |||
غیر از [[حسان بن ثابت]] افراد زیادی نیز بودند که موضوع [[ولایت علی]]{{ع}} را از [[کلام]] [[رسول خدا]]{{صل}} در [[روز غدیر خم]] فهمیده و در سرودههای خود بیان کردهاند؛ از جمله [[قیس بن سعد بن عبادة انصاری]] - [[صحابی]] [[عظیم]] القدر [[پیامبر]]{{صل}}- که در سروده خود آورده است: | |||
{{عربی|وَ عَلِيٌّ إِمَامُنَا وَ إِمَامٌ لِسِوَانَا أَتَى بِهِ التَّنْزِيلُ | |||
يَوْمَ قَالَ النَّبِيُّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ خَطْبٌ جَلِيلُ | |||
إِنَّمَا قَالَهُ النَّبِيُّ عَلَى الْأُمَّةِ حَتْماً مَا فِيهِ قَالٌ وَ قِيلُ}} | |||
علی [[امام]] ما و امام همه [[مردم]] است. این چیزی است که [[قرآن]] در آن زمینه نازل شده است. | |||
روزی که [[نبی اکرم]]{{صل}} فرمود {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ}}، این مطلب بسیار امری بزرگ و مهم است. | |||
آنچه پیامبر{{صل}} [در این خصوص] به مردم فرموده، برگشتناپذیر است و هیچ گفتهای در این زمینه، مقبول نیست. | |||
همچنین [[عبدی]] [[کوفی]] - از شعرای [[قرن دوم]]- در قصیده بائیه خود همین موضوع را به عنوان بخشی از [[فضائل علی]]{{ع}} مورد اشاره قرار داده است: | |||
{{عربی| [[قم]] يا علي فإني قد أمرت بأن أبلغ [[الناس]] و التبليغ أجدر بي | |||
إني نصبت عليا هادياً [[علما]] بعدي و إن عليا خير منتصب | |||
فبايعوك و كل [[باسط]] يده اليك من فوق [[قلب]] عنك منقلب}}<ref>امینی، الغدیر، ج۱، ص۶۱۲.</ref> | |||
برخیز ای علی! همانا به من امر شد که به مردم [[ابلاغ]] کنم و این کار، مرا سزاوار و درخور است. | |||
همانا من علی را به سمت [[راهنما]] و نشانه پس از خود واداشتم و همانا علی بهترین کسی است که به این [[مقام]] [[منصوب]] شده است. | |||
سپس همگان دست [[بیعت]] به سوی تو گشودند؛ از روی دلی که از تو [[منحرف]] و دگرگون بود.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[قرآن و امامت اهل بیت (مقاله)|مقاله «قرآن و امامت اهل بیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۴۳-۵۴.</ref> | |||
====[[آیه اکمال دین]]==== | |||
در [[منابع شیعه]] و برخی [[منابع اهل سنت]] تصریح شده که [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.</ref> [[روز]] [[واقعه غدیر خم]]<ref>کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۷.</ref> و به روایتی، بلافاصله پس از [[نصب علی]]{{ع}} به [[ولایت]] [[مسلمانان]] نازل شده است<ref>شیخ صدوق، الأمالی، ص۳۵۶؛ طبری، آملی، بشارة المصطفی، ص۲۱۱؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص٢٠٣.</ref>. بر پایه روایاتی، وقتی این [[آیه]] نازل شد، [[پیامبر اسلام]]{{صل}} با صدای بلند فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى إِكْمَالِ الدِّينِ وَ إِتْمَامِهِ وَ رِضَا الرَّبِّ تَعَالَى بِرِسَالَتِي وَ الْوَلَايَةِ لِعَلِيٍّ}}<ref>بشارة المصطفی، ص۲۱۱.</ref>، «[[خدا]] بزرگ است، به خاطر کامل نمودن [[دین]] و تمام ساختن [[نعمت]] و [[خشنودی پروردگار]] به [[رسالت]] من و [[ولایت علی]]». | |||
[[امام علی]]{{ع}} نیز تصریح فرموده است که آیه {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...}} در روز [[واقعه غدیر]] نازل شد؛ چنان که فرموده است: «ولایت من [[نشانه]] [[کمال دین]] و سبب [[خشنودی]] و [[رضایت پروردگار]] است»<ref>الکافی، ج۸ ص۲۷؛ امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۴۸.</ref>. | |||
بر اساس گزارش [[علامه امینی]] از [[محمد بن جریر طبری]] (م. ۳۱۰ ق.) ایشان در [[کتاب الولایة]] فی طرق [[حدیث]] [[الغدیر]] از [[زید بن أرقم]] [[روایت]] کرده که آیه {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}} در [[غدیر خم]] درباره [[امامت]] [[أمیر المؤمنین]] علی{{ع}} نازل شده است<ref>الغدیر، ج۱، ص۴۴۸ به نقل از کتاب الولایة فی طرق حدیث الغدیر.</ref>. | |||
[[جلال الدین سیوطی]] با سندهای خود روایت کرده است که [[ابن مردویه]] و [[ابن عساکر]] از [[أبی سعید خدری]] نقل کردهاند وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} [[روز غدیر خم]]، علی{{ع}} را به عنوان [[امیر المؤمنین]] [[نصب]] فرمودند و ولایت او را اعلام کردند، [[جبرئیل]] این آیه را آورد: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}}. همچنین ابن مردویه و [[خطیب]] و ابن عساکر از [[أبی هریره]] نقل کردهاند که روز غدیر خم که همان ۱۸ [[ذیالحجه]] است، رسول خدا{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}. [[خداوند]] هم آیه {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...}} را نازل کرد<ref>سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۵۹.</ref>. | |||
[[ابونعیم اصفهانی]] (م. ۴۳۰) به سند خود از [[أبو سعید]] خُدری نقل میکند: | |||
[[نبی]] [[خدا]]{{صل}} [[روز غدیر]] خُم - که مصادف با [[روز]] [[پنجشنبه]] بود- [[مردم]] را فراخواند و دست علی{{ع}} را بالا برد؛ به اندازهای که سفیدی زیر بغلهای [[پیامبر]]{{صل}} دیده میشد [و علی را به عنوان [[ولی خدا]] معرفی کرد]. مردم متفرق نشده بودند که این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...}}. [[رسول الله]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى إِكْمَالِ الدِّينِ وَ إِتْمَامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَى الرَّبِّ بِرِسَالَتِي وَ بِوِلَايَةِ عَلِيٍّ مِنْ بَعْدِي}}؛ «خدا بزرگ است، بر کامل شدن [[دین]] و تمام گشتن [[نعمت]] و [[خشنودی خداوند]] به [[رسالت]] من و به [[ولایت علی]] پس از من»<ref>امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۴۹ - ۴۵۰، به نقل از: کتاب ما نزل من القرآن فی علی، ص۵۶؛ الخوارزمی، المناقب، ص۲۶۴؛ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۱۸۶ و ۱۸۷.</ref>.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[قرآن و امامت اهل بیت (مقاله)|مقاله «قرآن و امامت اهل بیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۵۴.</ref> | |||
====[[آیات]] اولیه [[سوره معارج]]==== | |||
از جمله آیاتی که پیرامون ولایت علی{{ع}} نازل شده و دلیل بر [[الهی]] بودن آن است، آیات اولیه سوره معارج است که پس از [[واقعه غدیر خم]] نازل شد و همه [[علمای شیعه]] و بسیاری از [[مفسران]] و [[محدثان اهل سنت]] آن را در کتابهای خود نقل کردهاند: از جمله: أبو عُبید هروی (م.۲۲۳ یا ۲۲۴) در [[تفسیر]] خود [[غریب القرآن]]، [[ابوبکر]] نقّاش موصلی [[بغدادی]] (م.۳۵۱) در تفسیر [[شفاء]] الصدور، [[ثعلبی نیشابوری]] (م.۴۲۷، ۴۳۷) در [[تفسیر الکشف و البیان]]، [[أبوبکر]] [[یحیی]] [[قرطبی]] (م.۵۶۷) در تفسیر خود بر سوره معارج، [[سبط ابن جوزی حنفی]] (م.۶۵۴) در [[تذکرة الخواص]]، شیخ الإسلام حمّوئی (م.۷۲۲) در [[فرائد السمطین]] و [[شمس]] الدین شربینی قاهری [[شافعی]] (م.۹۷۷) در تفسیر السراج المنیر. | |||
آنان با عبارتهای مختلف نقل کردهاند پس از آنکه [[رسول خدا]]{{صل}} با دستور [[پروردگار]]، در [[غدیر خم]] ولایت علی{{ع}} را اعلام، و ایشان را به عنوان [[جانشین]] خود و [[خلیفه]] [[مسلمانان]] معرفی فرمود، شخصی به نام [[جابر بن نضر بن حارث]] و در نقل دیگر [[حارث بن نعمان فهری]]، نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و عرض کرد: «یا محمد، به ما دستور دادی به [[یگانگی خدا]] [[شهادت]] بدهیم و [[رسالت]] تو را بپذیریم و [[نماز]] بخوانیم و [[روزه]] بگیریم و [[حج]] برویم و [[زکات]] بدهیم و.... همه را پذیرفتیم؛ ولی شما به آنها بسنده نکردی و اینک دستان پسرعمویت، علی، را گرفته و بلند کردی و وی را بر ما [[برتری]] بخشیدی و گفتی {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}. آیا این اقدامی از ناحیه خودت است یا [[دستوری]] از جانب [[خداوند]] است؟» رسول خدا فرمود: {{متن حدیث|وَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِنَ هَذَا مِنَ اللَّهِ}}؛ «قسم به خدایی که غیر او معبودی نیست، این امر از جانب خداوند است!» جابر ([[حارث]]) از نزد [[پیامبر]] به سوی مرکب خود حرکت کرد و میگفت: {{عربی|اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ مَا يَقُولُ مُحَمَّدٌ حَقّاً {{متن قرآن|فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که گفتند: بار خداوندا! اگر این (آیات) که از سوی توست راستین است بر ما از آسمان سنگ ببار یا بر (سر) ما عذابی دردناک بیاور» سوره انفال، آیه ۳۲.</ref>}}؛ «بارالها اگر آنچه محمد{{صل}} میگوید، [[حق]] است، پس سنگ از [[آسمان]] بر ما بباران یا به ما عذابی دردناک بفرست». او به مرکب خود نرسیده بود که سنگی از آسمان به سرش فرود آمد و از پایین بدنش بیرون رفت. به دنبال آن [[خداوند متعال]] این [[آیات]] را نازل فرمود: {{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ * مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ}}<ref>«خواهندهای عذابی رخدهنده را خواست * که از آن کافران است، بیآنکه بازدارندهای داشته باشد * از سوی خداوند دارنده پایگاهها (ی بلند)» سوره معارج، آیه ۱-۳.</ref><ref>امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۶۰ - ۴۶۶؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۱ - ۳۸۲.</ref>.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[قرآن و امامت اهل بیت (مقاله)|مقاله «قرآن و امامت اهل بیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۵۶.</ref> | |||
==عدم ذکر نام ائمه{{عم}} در قرآن== | |||
یکی از شبهههایی که درباره [[امامت اهل بیت]]{{عم}} مطرح شده، این است که چرا به [[نام امامان]] در [[قرآن]] تصریح نشده است<ref>قفاری، اصول مذهب الشیعة، ج۲، ص۷۰۵.</ref>؟ | |||
===پاسخ: [[ذکر اوصاف ائمه]]{{عم}} در قرآن=== | |||
[[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] افراد را به دو طریق معرفی فرموده است: گاهی افراد را به نام معرفی کرده؛ مانند برخی از [[پیامبران]] که در [[سوره مریم]] از آنها نام برده است: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref>، {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ}}<ref>«و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درستپیمان و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.</ref>، {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref>؛ بعضی اوقات نیز فرد مورد نظر را با اوصاف معرفی فرموده است: مانند [[آصف]] برخیا در داستان [[حضرت سلیمان]]، که میفرماید: {{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ}}<ref>«آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس میگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بیگمان پروردگار من بینیازی ارجمند است» سوره نمل، آیه ۴۰.</ref>. | |||
شیوه [[قرآن مجید]] در رابطه با [[ائمه هدی]]{{عم}}، به ویژه [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}}، نیز اینگونه است که به معرفی [[شخصیت]] ممتاز و برجستگیهای آنان میپردازد؛ نه به معرفی شخص؛ مانند [[آیه]] {{متن قرآن|وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا}}<ref>«و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر میدهند» سوره انسان، آیه ۸.</ref> و همچنین [[آیه تطهیر]]<ref>{{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} «و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> و [[آیه ولایت]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> که در [[آیه]] اول اوج [[ایثار]] در شدت نیاز، در آیه دوم [[طهارت]] مطلق از هر [[کاستی]] و [[عیب]] و [[گناه]]، و در آیه تلفیق دو [[عبادت]] بزرگ با یکدیگر همراه با اوج [[اخلاص]] و [[خدادوستی]] نمایان گردیده است. برای روش توصیفی، دلایلی نیز ذکر شده است: | |||
====تأثیر مثبت بیان شاخصهها==== | |||
سوم یکی از حکمتهای تأکید [[قرآن]] بر صفات و ویژگیها و عدم [[اصرار]] بر ذکر نام اشخاص، توجه دادن [[امت]] به ویژگیهای خوب و بد در طول [[زمان]] است تا بر اساس اوصاف ذکر شده، به [[شناخت]] اشخاص و تطبیق صفات بر آنان بپردازند و اهمیت و جایگاه اشخاص را با [[میزان]] صفات تجلی یافته در آنان بسنجند. روش بیان «توصیفی»، به [[معارف قرآن]] تازگی و دوام میبخشد و باعث میشود در هر قطعهای از زمان، زمینه تطبیق افراد و [[جوامع]] بر شاخصههای ذکر شده در قرآن فراهم شود و امکان دستیابی به [[داوری]] قرآن در مسائل نوپدید فردی و [[اجتماعی]] تأمین گردد. [[قرآن]]، «[[کلام]] فصل» است<ref>{{متن قرآن|إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ}} «که آن (قرآن) گفتاری جدّی و قاطع است،» سوره طارق، آیه ۱۳.</ref> و بین [[حق و باطل]] تمییز میدهد. برای [[راهنما]] و [[فصلالخطاب]] شدن در گسترهای چنین پهناور، بیان شاخصهها و [[شایستگیها]] و ویژگیهای [[صالحان]] و [[مفسدان]]، حق و باطل و خوب و بد، بهترین راه شمرده میشود. بدین سبب، قرآن جز در موارد ضروری از بردن نام [[مؤمنان]]، [[منافقان]]، [[حواریون]]، [[پادشاهان]]، مترفان و... صرف نظر کرده ده است تا مخاطبان قرآن به صفات و ویژگیها توجه کنند - نه فقط نامها - و امکان بهرهگیریهای نو از قرآن فراهم شود. | |||
در موضوع [[ائمه]]{{عم}} نیز [[مسلمانان]] در [[آیات]] بسیاری به [[ائمه اطهار]]{{عم}} رهنمون شدهاند و [[وظیفه]] دارند با تطبیق ویژگیهای یادشده در قرآن، [[امام]] خود را بشناسند و پاسخ نیازهای [[دینی]]، اجتماعی و [[سیاسی]] خود را از درگاه آنان جویا شوند؛ چنانکه [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|مَنْ لَمْ يَعْرِفْ أَمْرَنَا مِنَ الْقُرْآنِ، لَمْ يَتَنَكَّبِ الْفِتَنَ}}<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۷؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۳.</ref>؛ «هر کس امر [[ولایت]] ما را از قرآن به دست نیاورد، نمیتواند از [[فتنهها]] مصون بماند». در این [[روایت]]، دو نکته قابل [[تأمل]] است: | |||
اول اینکه امر [[ولایت اهل بیت]]{{عم}} در قرآن وجود دارد و توصیفات موجود در قرآن، ما را به [[امامان معصوم]]{{عم}} رهنمون میشود. اگر با [[هدف]] [[فهم]] [[حقیقت]] و بدون هیچگونه اعوجاج و [[کجفهمی]] سراغ [[آیات قرآن]] برویم، [[نشانهها]] و صفات و ویژگیهایی که برای [[امامان]] بیان شده، ما را به [[دوازده امام]] [[هدایت]] خواهد کرد. پس امر [[ولایت امامان]] [[شیعه]] را میتوان از قرآن استخراج کرد؛ البته همانگونه که [[پروردگار]] در تمام آفریدهها تجلی کرده است و تنها [[شایستگان]] از توان [[مشاهده]] برخوردارند، [[شناخت]] امر ولایت اهل بیت{{عم}} از آیات نیز به خواست، [[طلب]]، ذوق و [[سلامت]] نیازمند است. | |||
دوم اینکه [[شیعیان]] ممکن است از راههای گوناگون به امر ولایت امامان دست یابند؛ اما با توجه به اهمیت و [[مرجعیت قرآن]]، تنها کسانی از [[فتنهها]]، [[شبههها]] و [[افراط]] و [[تفریطها]] در [[امان]] هستند که [[معرفت]] به [[ولایت]] و [[شئون]] آن را از [[قرآن]] گرفته باشند؛ در غیر این صورت، در فتنههای ناشی از افراط و [[تفریط]]، [[سقوط]] خواهند کرد.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[قرآن و امامت اهل بیت (مقاله)|مقاله «قرآن و امامت اهل بیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۵۹.</ref> | |||
====[[حفظ]] و [[حراست]] از [[ائمه]]{{عم}}==== | |||
معرفی شخصیتها به صورت [[الگو]]، [[جامعه]] را به سمت [[تعقل]] و [[ژرفاندیشی]] و توجه به ملاکها، [[فضایل]] و امتیازات [[واقعی]] سوق میدهد و زمینهساز پذیرش معقول است؛ در حالی که معرفی شخص در مواردی دافعه موجب میشود و [[مخالفان]] برای [[تحریف قرآن]] [[انگیزه]] پیدا میکنند و ستیزهگری خود را با [[اسلام]] و قرآن آشکار میسازند. | |||
در موضوع [[ائمه اطهار]]{{عم}} نیز چه بسا ذکر نامشان سبب میشد آزمندانِ [[حکومت]] و [[ریاست]]، برای اینکه از [[تولد]] آن [[امامان]] جلوگیری کنند، به نسلکشی [[اهل بیت]]{{عم}} بپرازند. بنابراین درباره [[حضرت مهدی]]{{ع}} هم که در [[احادیث]] به [[نسب]] و [[خاندان]] ایشان تأکید شده بود، میبینیم حساسیتهای فراوانی پدید آمد و [[خانه]] [[حضرت عسکری]]{{ع}} مدتها تحت نظر و [[مراقبت]] بود تا [[فرزندی]] از او به [[دنیا]] نیاید و در صورت تولد، هرچه زودتر به [[حیات]] او خاتمه داده شود؛ همچنان که درباره [[حضرت موسی]]{{ع}} رخ داد<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۵۱، ص۲۱۶ و ۲۲۰ – ۲۲۱.</ref>.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[قرآن و امامت اهل بیت (مقاله)|مقاله «قرآن و امامت اهل بیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۶۱.</ref> | |||
====ذکر نام، مساوی با پذیرش نیست==== | |||
یکی از حکمتهای نام نبردن از اشخاص در قرآن این است که ذکر نام، مساوی با پذیرش آن توسط [[حقستیزان]] و [[هدایت]] آنها نیست؛ چنانکه [[بشارت پیامبر]] اسلام{{صل}} در [[تورات]] و [[انجیل]] آمده، اما بسیاری از [[اهل کتاب]]، [[اهل حقیقت]] را [[کتمان]] کردند و [[ایمان]] نیاوردند. [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] به این عدم [[پذیرش مردم]]، حتی در صورت ذکر نام، در مورد [[قوم بنیاسرائیل]] تصریح کرده و میفرماید: | |||
{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست میشمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهانها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه ۶.</ref>. | |||
به همین دلیل ذکر نام [[ائمه]]{{عم}} در [[قرآن]]، مساوی با پذیرش آن توسط [[حقستیزان]] و [[هدایت]] آنها نیست. برخی میگویند اگر نام ائمه{{عم}} در قرآن ذکر میشد، جلوی اینهمه [[اختلاف]] و [[خونریزی]] که به خاطر [[خلافت]] در طول [[تاریخ]] انجام شده، گرفته میشد و اگر کسی حرفی میداشت، او را به قرآن ارجاع میدادند و او هم با [[مشاهده]] نام آنها، دیگر ادعایی نمیداشت! در پاسخ باید گفت مسائل زیادی در طول تاریخ پدید آمده که باعث خونریزی بین [[مردم]] شده است؛ اما [[خداوند متعال]] آنها را به طور مشخص در قرآن بیان نکرده است؛ مانند اینکه آیا [[صفات خدا]] عین ذات او است یا زائد بر ذات؟ [[حقیقت]] [[صفات خبری]] مانند [[استواری]] بر [[عرش]]، دست داشتن [[خدا]] و... چیست؟ حدوث یا قدوم [[کلام خدا]] و.... | |||
در موارد مشابه میبینیم ذکر نام، مشکلی را حل نکرده است. گاهی [[صحابه]] از [[اوامر]] صریح [[رسول الله]]{{صل}} -که [[خداوند]] دستور ایشان را به منزلهٔ دستور خود میداند- آن هم در ایام حضورش، [[سرپیچی]] میکردند؛ مانند گروهی که به خاطر جمعآوری [[غنیمت]] در [[جنگ احد]]، تنگه را رها کردند و همین امر باعث شد که [[دشمن]] شکستخورده [[جان]] دوباره بگیرد و معادله [[جنگ]] را عوض کند<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۱۷۳؛ طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۵۰۷ - ۵۰۸.</ref>. در جریان [[سپاه اسامه]]، [[پیامبر خدا]]{{صل}} لشکری را به [[فرماندهی]] [[اسامة بن زید]] [[تجهیز]] کرد و فرمود: «خدا [[لعنت]] کند هرکه از [[لشکر اسامه]] جا بماند»؛ اما عدهای [[اطاعت]] نکردند و لعنت [[پیامبر]]{{صل}} را به جان خریدند و ماندند.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[قرآن و امامت اهل بیت (مقاله)|مقاله «قرآن و امامت اهل بیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۶۲.</ref> | |||
� | |||
===نتیجهگیری=== | |||
دیدگاه [[شیعه امامیه]] درباره [[ولایت]] و [[امامت اهل بیت]]{{عم}} در [[قرآن]] که با نظر شماری از علمای [[اهل سنت]] نیز [[پشتیبانی]] میشود، این شد که چندین [[آیه قرآن]] پیرامون [[ولایت اهل بیت]]{{عم}} نازل شده است. و در تبیین علت [[عدم تصریح به نام امامان]] نیز گفتیم که قرآن در این زمینه از روش توصیفی بهره برده است تا [[مردم]] ملاکهای [[امامت]] و [[رهبری الهی]] را از قرآن جویا شوند و با تطبیق ویژگیهای یادشده در قرآن، [[امام]] خود را در هر [[زمان]] بشناسند. از سوی دیگر، عدم تصریح به نام اشخاص، موج مصون ماندن آنان از [[کید]] و [[مکر]] بدخواهان میشود؛ ضمن اینکه تصریح به نام اشخاص، مساوی با پذیرش [[قطعی]] توسط مردم نیست.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[قرآن و امامت اهل بیت (مقاله)|مقاله «قرآن و امامت اهل بیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۶۴.</ref> | |||
==[[ادله قرآنی]] [[امامت]]== | |||
برای [[اثبات]] [[الهی بودن منصب امامت]] به [[آیات]] فراوانی میتوان استناد کرد که به جهت اختصار تنها به دو نمونه اکتفا میکنیم: | |||
===[[آیه ابتلا]]=== | |||
{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> | |||
مراد از [[امام]] در عبارت {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} غیر از [[نبوت]]، یعنی امامت است<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۲۷۰ و ۲۷۱؛ حکیم، الإمامة وأهل البیت{{عم}}، ص۲۲. برخی از اهل سنت مراد از امامت را نبوت دانستهاند. (فخررازی، التفسیر الکبیر، ج۴، ص۳۶؛ آلوسی، روح المعانی، ج۱، ص۳۷۴).</ref>؛ زیرا: | |||
'''اولاً''': {{متن قرآن|إِمَامًا}} مفعول دوم {{متن قرآن|جَاعِلُكَ}} است و در صورتی اسم فاعل عمل میکند و مفعول میگیرد که به معنای حال یا [[آینده]] باشد و اگر به معنای ماضی باشد، عمل نمیکند. بنا بر این قاعده، جمله {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} وعدهای است در آینده برای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}. خود این [[وعده]] از راه [[وحی]] به [[ابراهیم]]{{ع}} [[ابلاغ]] شده است؛ پس معلوم میشود پیش از آنکه این وعده به او برسد، [[پیامبر]] بوده است. بنابراین به طور قطع امامتی که بعدها به او عطا میشود، غیر از نبوتی است که در آن حال داشت؛ | |||
'''ثانیاً''': امامت ابراهیم{{ع}} در اواخر [[عمر]] او و بعد از [[بشارت]] به [[اسحاق]] و اسماعیل{{ع}} بود. [[ملائکه]] این بشارت را هنگامی آوردند که آمده بودند [[قوم لوط]] را هلاک کنند و آن وقت ابراهیم{{ع}} پیامبر بود. پس معلوم میشود پیش از امامت دارای نبوت بود. در نتیجه امامتش غیر از نبوتش بوده است. | |||
مراد از {{متن قرآن|عَهْدِي}} نیز، که [[خداوند]] به خود اضافه کرده، امامت است<ref>ر.ک: طوسی، التبیان، ج۱، ص۴۴۸؛ بحرانی، منار الهدی، ص۱۵۱؛ مطهری، مجموعه آثار، ج۴، ص۷۸۳؛ فخر رازی، الأربعین فی أصول الدین، ج۲، ص۱۲۲؛ جصاص، احکام القرآن، ج۱، ص۸۵؛ زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۱۸۴.</ref>؛ زیرا {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي}} پاسخ [[خداوند]] به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} است که با قولش {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} از خداوند [[مقام امامت]] را برای فرزندانش درخواست کرد. بنابراین اگر مراد [[امامت]] نباشد، جواب با سؤال و درخواست، مطابقت نخواهد داشت<ref>جمعی از نویسندگان، امامتپژوهی، ص۲۶۸.</ref>. | |||
[[آیه شریفه]] از جهاتی دلالت بر [[الهی بودن مقام امامت]] دارد: | |||
اول: فقره {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} دلالت دارد که امامت مقامی است که باید از طرف [[خدای تعالی]] معین و [[جعل]] شود<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۲۷۴.</ref>؛ | |||
دوم: در فقره {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} نیز امامت «[[عهد]] [[خدا]]» نامیده شده است؛ {{متن قرآن|عَهْدِي}} یعنی امامت عهد من است، نه عهد [[مردم]]؛ لذا امامت، منصبی [[الهی]] است<ref>مطهری، مجموعه آثار، ج۴، ص۷۸۳.</ref>. روشن است [[عهد خداوند]] تنها از سوی او معنا دارد؛ نه از سوی مردم. اگر امامت، منصبی الهی و به [[نص]] و تعیین خداوند نبود، خداوند نمیفرمود {{متن قرآن|عَهْدِي}} و آن را به جعل و نص خود [[مقید]] نمیکرد و نمیفرمود: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>بحرانی، منار الهدی، ص۱۵۱.</ref>؛ | |||
سوم: درخواست حضرت ابراهیم{{ع}} برای [[جعل امامت]] در ذریهاش، دلالت بر الهی بودن مقام امامت دارد؛ زیرا اگر [[منصب امامت]] در [[اختیار]] [[بشر]] بود، حضرت ابراهیم{{ع}} بدون درخواست از خداوند، خود امامت را برای ذریهاش اختیار میکرد. بنابراین از درخواست [[ابراهیم]]{{ع}} برای جعل امامت در [[ذریه]] خود، معلوم میشود که امامت امری الهی است و در اختیار بشر نیست<ref>بحرانی، منار الهدی، ص۱۵۰.</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[الهی بودن مقام امامت (مقاله)|مقاله «الهی بودن مقام امامت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]] ص ۲۱.</ref> | |||
===[[آیه تبلیغ]]=== | |||
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> | |||
[[آیه شریفه]] با [[صراحت]] و تأکید به [[پیامبر]]{{صل}} دستور میدهد که آنچه را از طرف [[پروردگار]] بر او نازل شده است، به [[مردم]] [[ابلاغ]] کند: {{متن قرآن|بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}}. سپس برای تأکید بیشتر به او [[اخطار]] میدهد که اگر از این کار خودداری کند، [[رسالت]] [[خدا]] را [[تبلیغ]] نکرده است: {{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}. از آنجا که آیه شریفه، به [[اذعان]] بسیاری از [[عالمان]] و [[مفسران شیعه]] و اذعان ضمنی برخی از [[مفسرین]] [[سنی]]، در [[روز عید غدیر]] و درباره [[امام علی]]{{ع}} و [[ولایت]] او نازل شده است و مراد از {{متن قرآن|مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}} [[ولایت امیرمؤمنان]] علی{{ع}} است<ref>ر.ک: قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۷۱؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۲۸ و ۳۳۱-۳۳۴؛ بحرانی، البرهان، ج۲، ص۲۲۹-۲۳۱؛ طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۴۸؛ واحدی، اسباب نزول القرآن، ص۲۰۴؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۴۹-۲۵۹؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۲۳۷؛ ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۲؛ ابن مردویه، مناقب علی بن أبیطالب، ص۲۳۹ و ۲۴۰؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸؛ علامه امینی در کتاب الغدیر حدود سی حدیث از منابع مختلف اهل سنت در این باره نقل کرده است. (امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۲۳-۴۳۸).</ref>، از این رو طبق این [[آیه]]، ولایت و [[امامت امام علی]]{{ع}} از سوی خدا نازل شده است و پیامبر{{صل}} [[وظیفه]] ابلاغ آن را بر عهده داشته است. بر این اساس [[امامت]] [[منصب]] و مقامی [[الهی]] و به [[نص]] و تعیین [[خداوند]] است؛ نه امری بشری و در [[اختیار]] مردم<ref>به آیات دیگری مانند آیه ۶۸ قصص (آل یاسین، أصول الدین، ص۲۷۹؛ مجلسی، امامشناسی، ص۷۲؛ بحرانی، منار الهدی، ص۱۵۴ و ۱۵۵)، آیه سوم سوره مائده (امامشناسی، ص۶۸)، آیه ۲۴۷ سوره بقره (منار الهدی، ص۱۵۳) و آیات دیگر (ر.ک: منار الهدی، ص۱۵۳-۱۵۶؛ امامشناسی، ص۶۸-۷۲) برای اثبات الهی بودن امامت استناد شده است.</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[الهی بودن مقام امامت (مقاله)|مقاله «الهی بودن مقام امامت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]] ص ۲۳.</ref> | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:IM010024.jpg|22px]] [[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[قرآن و امامت اهل بیت (مقاله)|مقاله «قرآن و امامت اهل بیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|'''موسوعه رد شبهات ج۲۱''']] | |||
# [[پرونده:IM009895.jpg|22px]] [[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[الهی بودن مقام امامت (مقاله)|مقاله «الهی بودن مقام امامت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|'''موسوعه رد شبهات ج۱۶''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== کاربردهای امام در قرآن == | |||
واژه [[امام]] در [[قرآن کریم]] کاربردهای گوناگونی دارد که به دو دسته بشری و غیر بشری تقسیم میشوند: | |||
# کاربردهای غیر بشری [[امام]] عبارتاند از: | |||
## [[لوح محفوظ]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}} «ما خود، مردگان را زنده میگردانیم و هر چه را پیش فرستادهاند و آنچه را از آنان بر جای مانده است مینگاریم و هر چیزی را در نوشتهای روشن بر شمردهایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref>. | |||
## راه آشکار<ref>{{متن قرآن|فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}} «پس از آنان داد ستاندیم و (نشانههای) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref>. | |||
## [[کتاب آسمانی]] [[حضرت موسی]]<ref>{{متن قرآن|أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}} «پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟» سوره هود، آیه ۱۷.</ref>. | |||
# کاربردهای بشری [[امام در قرآن]] دو گونه است: | |||
## [[حق]] | |||
## [[باطل]]. | |||
[[مصادیق امام]] [[حق]] عبارتاند از: | |||
# [[پیامبران الهی]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}} «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳؛ {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}} «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>. | |||
# [[بندگان]] [[شایسته]] [[خداوند]]<ref>{{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}} «و آنان که میگویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref>. | |||
# [[مستضعفان]]<ref>{{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}} «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.</ref>. | |||
[[پیشوایان]] [[کفر]] و از آن جمله [[فرعون]] و دستیاران او [[مصادیق امام]] [[باطل]] در [[قرآن کریم]] هستند<ref>{{متن قرآن|وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ}} «و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲؛ {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ}} «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>. | |||
در آیهای نیز [[امام]] به گونهای به کار رفته است که همه کاربردهای پیشین را شامل میشود: [[آیه]] {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref>. [[پیامبران الهی]]، [[کتابهای آسمانی]]، نامههای [[اعمال]] و هر کس که در [[دنیا]] از او [[پیروی]] شده است، وجوهی است که [[مفسران]] درباره مقصود از [[امام]] در [[آیه]] یاد شده گفتهاند<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۴۲۹- ۴۳۰.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۰۵.</ref> | |||
== شباهت امامان{{ع}} به پیامبر{{صل}} در آیات قرآن == | |||
در [[قرآن کریم]] به تعبیرهایی بر میخوریم که از شباهت بیچون و چرای [[امامان]] با [[پیامبر]] {{صل}} پرده بر میدارد: | |||
# '''قرار گرفتن در کنار [[رسول]] به عنوان [[اولوالامر]]:''' {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} <ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.</ref>، | |||
# '''اشتراک در [[عصمت]] به جهت امر به [[تبعیت]] بیچون و چرای از آنها:''' {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref> «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.</ref>، | |||
# '''[[لزوم]] [[محبت]]:''' {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref> «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>، | |||
# '''[[نفی]] هر گونه [[ناپاکی]] و [[رجس]]:''' {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref> «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>، | |||
# '''"نفس" [[پیامبر]] بودن:''' {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref> «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> و... همۀ ویژگیهایی است که نشان میدهد [[امامت]] باید از سنخ [[نبوت]] باشد و نه صرفاً [[رهبری سیاسی]] و [[حکومتی]]<ref>[[یعقوبعلی برجی|برجی، یعقوبعلی]]، [[امامت - برجی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲.</ref>. | |||
==کاربردهای [[قرآنی]] واژه امام== | |||
در [[قرآن کریم]] واژه امام و جمع آن «[[ائمه]]» در معانی مختلف به کار رفته است که عبارتاند از: | |||
#پیشوا، [[مقتدا]]، [[رهبر]] (در دو زمینه): | |||
##در [[راه راست]]: {{متن قرآن|...قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا...}}<ref>«...فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم.».. سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. | |||
##در [[گمراهی]] و [[کفر]]: {{متن قرآن|...فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ...}}<ref>«و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref> | |||
#کتاب یا نسخه اصلی و نوشتهای که از آن [[علم]] آموزند، [[لوح محفوظ]]: {{متن قرآن|...وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«... و هر چیزی را در نوشتهای روشن بر شمردهایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref> | |||
#راهنمای [[احکام عملی]]: {{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ}}<ref>«و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود و این کتابی است راستشمارنده (ی کتاب موسی) به زبان عربی، تا به ستمگران بیم دهد و نیکوکاران را نوید است» سوره احقاف، آیه ۱۲.</ref>. | |||
#راه و روش، طریق: {{متن قرآن|...وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«پس از آنان داد ستاندیم و (نشانههای) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref>. | |||
#کتاب و [[نامه عمل]]: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ...}}<ref>«روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم آنگاه کسانی که کارنامهشان را به دست راست آنان دهند، آن را میخوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref><ref>محمود سرمدی، واژگان پژوهی قرآنی، ص۶۵؛ حسین بن محمد الدامغانی، الوجوه و النظائر لألفاظ کتاب الله العزیز، ص۱۰۸.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۴۹.</ref> | |||
==معنای اصطلاحی [[امامت در قرآن]]== | |||
یکی از منابع مورد [[غفلت]] برای تبیین معنای لغوی واژگان، قرآن کریم است. واژۀ «امام» دوازده بار در [[قرآن]]، هفت بار به صورت مفرد و پنج بار به شکل جمع<ref>{{عربی|الإِمامُ الذی یُقْتَدی به و جمعه أَیِمَّة، و أَصله أَأْمِمَة، علی أَفْعِلة}}؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص۲۵.</ref> به [[کار]] رفته است که در هشت مورد آن به معنای [[پیشوا]]<ref>سورۀ اسراء، آیه ۷۱؛ سورۀ قصص، آیه ۴۱؛ سورۀ توبه، آیه ۱۲؛ سورۀ سجده، آیه ۲۴؛ سورۀ بقره، آیه ۱۲۴؛ سورۀ انبیاء، آیه ۷۳؛ سورۀ فرقان، آیه ۷۴؛ سوره قصص، آیه ۵.</ref>، در سه [[آیه]] به معنی کتاب<ref>سورۀ احقاف، آیه ۱۲؛ سورۀ هود، آیه ۱۷؛ سورۀ یس، آیه ۱۲. </ref> و در یک آیه به معنی راه و طریق<ref>سورۀ حجر، آیه ۷۹. </ref> آمده است. | یکی از منابع مورد [[غفلت]] برای تبیین معنای لغوی واژگان، قرآن کریم است. واژۀ «امام» دوازده بار در [[قرآن]]، هفت بار به صورت مفرد و پنج بار به شکل جمع<ref>{{عربی|الإِمامُ الذی یُقْتَدی به و جمعه أَیِمَّة، و أَصله أَأْمِمَة، علی أَفْعِلة}}؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص۲۵.</ref> به [[کار]] رفته است که در هشت مورد آن به معنای [[پیشوا]]<ref>سورۀ اسراء، آیه ۷۱؛ سورۀ قصص، آیه ۴۱؛ سورۀ توبه، آیه ۱۲؛ سورۀ سجده، آیه ۲۴؛ سورۀ بقره، آیه ۱۲۴؛ سورۀ انبیاء، آیه ۷۳؛ سورۀ فرقان، آیه ۷۴؛ سوره قصص، آیه ۵.</ref>، در سه [[آیه]] به معنی کتاب<ref>سورۀ احقاف، آیه ۱۲؛ سورۀ هود، آیه ۱۷؛ سورۀ یس، آیه ۱۲. </ref> و در یک آیه به معنی راه و طریق<ref>سورۀ حجر، آیه ۷۹. </ref> آمده است. | ||
واژۀ [[امام در قرآن]] در معانی لغوی آن به کار رفته است، تفلیسی در وجوه [[قرآن]] بر آن است که "[[امام]]" در قرآن بر پنج [[وجه]] به کار رفته است: | واژۀ [[امام در قرآن]] در معانی لغوی آن به کار رفته است، تفلیسی در وجوه [[قرآن]] بر آن است که "[[امام]]" در قرآن بر پنج [[وجه]] به کار رفته است: | ||
خط ۱۲: | خط ۲۴۵: | ||
امامت و پیشوایی [[حق]]، یک [[منصب الهی]] و به تعبیر [[قرآن کریم]] [[عهد خداوند]] است: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۴۴.</ref> | امامت و پیشوایی [[حق]]، یک [[منصب الهی]] و به تعبیر [[قرآن کریم]] [[عهد خداوند]] است: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۴۴.</ref> | ||
از [[کلام]] راغب اصفهانی اینگونه استفاده میشود که امامت به معنای [[مقتدا]] و متقدم بودن است. [[اقتدا]] کردن نیز به معنای [[تبعیت]] و [[پیروی]] است. [[خدای متعال]] در | از [[کلام]] راغب اصفهانی اینگونه استفاده میشود که امامت به معنای [[مقتدا]] و متقدم بودن است. [[اقتدا]] کردن نیز به معنای [[تبعیت]] و [[پیروی]] است. [[خدای متعال]] در وصف رابطه [[فرعون]] و قومش میفرماید: {{متن قرآن|فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ}}<ref>«نزد فرعون و سرکردگان وی؛ آنگاه، آن (سرکرده) ها از فرمان فرعون پیروی کردند و فرمان فرعون از سر کاردانی نبود او در روز رستخیز، پیشاپیش قومش میآید و آنان را به دوزخ درمیآورد و بد آبشخوری است که بدان درمیآیند» سوره هود، آیه ۹۷ ـ ۹۸.</ref>. طبق این [[آیه]]، [[دلیل]] تقدّم و پیشروی فرعون بر قومش در [[روز قیامت]] این است که [[قوم فرعون]] از امر او پیروی کردهاند و این نکته نشان میدهد مسألۀ اصلی و سرنوشتساز [[امتها]] و [[ملتها]]، "[[اتّباع]] [[امر]]" است. بنابراین، "اقتدا" و "ائتمام" (پذیرش امامت) به معنی "اتّباع امر" یا "اتّباع در فعل و قول" و "امامت" یعنی "تقدّم"، "مقتدا شدن" و "متبوع شدن" است<ref>ر.ک: [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»].</ref>. ابنمنظور در لسان العرب و طریحی در [[مجمع]] البحرین نیز به همین معنی اشاره میکنند<ref>حاصل سخن ابن منظور دربارۀ ریشه لغوی امام این است: این واژه، به صورت متعدی و لازم به کار برده میشود. اگر گفته شود: {{عربی|أَمَّ القومَ وأَمَّ بِهِمْ}} یعنی: بر آنها مقدم شد؛ نه اینکه فقط از لحاظ مکانی، بلکه از لحاظ عمل؛ او جلو باشد و اینها مثل او عمل کنند. ازاینرو، میگوید: معنای {{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ}}«با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲. اینکه: با سران و رهبران کفر بجنگید؛ آنان که ضعیفان، تابعشان بودند. پس امامت به معنای مقتدا بودن است و مقتدا شدن به این است که دیگران تبعیت کنند. بنابراین، محور اصلی این واژه "تبعیت" و "اقتدا" است. در ادامه گفته است:امام هر چیزی قیّم بر آن است؛ یعنی امام، آن کسی است که مسئولیت اصلاح چیزی را بر عهده دارد. در انتهای سخن نیز برخی از استعمالات امام را برمیشمارد و میگوید: قرآن امام مسلمین است و خلیفه امام رعیت، امام لشکریان نیز رهبر آنان است، {{عربی|أَمَّ القومَ وأَم بِهِمْ: تقدَّمهم، وَهِیَ الإِمامةُ. والإِمامُ: کُلُّ مَنِ ائتَمَّ بِهِ قومٌ کَانُوا عَلَی الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِیمِ أَو کَانُوا ضالِّین... [قال] ابْنُ سِیدَهْ: والإِمامُ مَا ائْتُمَّ بِهِ مِنْ رئیسٍ وغیرِه، وَالْجَمْعُ أَئِمَّة. وَفِی التَّنْزِیلِ الْعَزِیزِ: (فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ (أَی: قاتِلوا رؤساءَ الکُفْر وقادَتَهم الَّذِینَ ضُعَفاؤهم تَبَعٌ لَهُمْ... وقال الْمَازِنِیُّ: أُیَیْمَة وَلَمْ یقلِب، وإِمامُ کلِّ شَیْءٍ: قَیِّمُهُ والمُصْلِح لَهُ، والقرآنُ إِمامُ المُسلمین، وسَیدُنا مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله{{صل}}: إِمام الأَئِمَّة، وَالْخَلِیفَةُ: إِمَامُ الرَّعِیَّةِ، وإِمامُ الجُنْد: قَائِدُهُمْ}}؛ ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴؛ طریحی، فخرالدین بن محمدعلی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۴: «امام به کسر الف، بر وزن فِعال به معنای کسی است که از او پیروی میشود، {{عربی|الإِمَامُ - بالکسر علی فِعَال - للذی یُؤتَمُّ بِه، وجمعه: أَئِمَّة}} حاصل مطلب این است که: هر کسی که دیگران به او "ائتمام" کنند - یعنی "اقتدا" و "تبعیت" کنند - "امام میگویند. سپس تعریفی از شیخ صدوق و متکلمان نقل میکند که در تعریف اصطلاحی به آن دو اشاره خواهد شد؛ [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»].</ref>. | ||
به گفته بیشتر [[مفسران]]، [[امامت در قرآن]] با معنای لغوی آن هماهنگ است و [[امام]] کسی است که به او [[اقتدا]] کنند و او را [[الگو]] و [[سرمشق]] خود قرار دهند<ref>جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۷۳۶-۷۳۷؛ مج ۹، ج۱۵، ص۱۵۹؛ التبیان، ج۶، ص۵۰۴؛ التفسیرالکبیر، ج۲، ص۴۴.</ref>؛ خواه [[عادل]] و راه یافته باشد و خواه [[باطل]] و [[گمراه]]<ref>مطهری، مرتضی،مجموعه آثار، ج۴، ص۸۴۲؛ [[محمد رضا مصطفیپور|مصطفیپور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ج۴، ج۴.</ref>. | به گفته بیشتر [[مفسران]]، [[امامت در قرآن]] با معنای لغوی آن هماهنگ است و [[امام]] کسی است که به او [[اقتدا]] کنند و او را [[الگو]] و [[سرمشق]] خود قرار دهند<ref>جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۷۳۶-۷۳۷؛ مج ۹، ج۱۵، ص۱۵۹؛ التبیان، ج۶، ص۵۰۴؛ التفسیرالکبیر، ج۲، ص۴۴.</ref>؛ خواه [[عادل]] و راه یافته باشد و خواه [[باطل]] و [[گمراه]]<ref>مطهری، مرتضی،مجموعه آثار، ج۴، ص۸۴۲؛ [[محمد رضا مصطفیپور|مصطفیپور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ج۴، ج۴.</ref>. | ||
خط ۸۶: | خط ۳۱۹: | ||
*[[مقام امامت]] با این [[شرافت]] و عظمتی که دارد، هرگز در کسی یافت نمیشود، مگر آنکه ذاتاً سعید و [[پاک]] باشد. که [[قرآن کریم]] در این باره میفرماید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى}}<ref>«آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>. توضیح اینکه در این [[آیه]] میانه [[هادی]] به سوی [[حق]]، و بینِ کسی که تا دیگران هدایتش نکنند راه را پیدا نمیکند، مقابله انداخته، و این مقابله اقتضا دارد که [[هادی]] به سوی [[حق]] کسی باشد که چون دومی محتاج به [[هدایت]] دیگران نباشد، بلکه خودش راه را پیدا کند، و نیز این مقابله اقتضا میکند که دومی نیز مشخصات اوّلی را نداشته باشد؛ یعنی [[هادی]] به سوی [[حق]] نباشد. از این دو استفاده، دو نتیجه عاید میشود: | *[[مقام امامت]] با این [[شرافت]] و عظمتی که دارد، هرگز در کسی یافت نمیشود، مگر آنکه ذاتاً سعید و [[پاک]] باشد. که [[قرآن کریم]] در این باره میفرماید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى}}<ref>«آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>. توضیح اینکه در این [[آیه]] میانه [[هادی]] به سوی [[حق]]، و بینِ کسی که تا دیگران هدایتش نکنند راه را پیدا نمیکند، مقابله انداخته، و این مقابله اقتضا دارد که [[هادی]] به سوی [[حق]] کسی باشد که چون دومی محتاج به [[هدایت]] دیگران نباشد، بلکه خودش راه را پیدا کند، و نیز این مقابله اقتضا میکند که دومی نیز مشخصات اوّلی را نداشته باشد؛ یعنی [[هادی]] به سوی [[حق]] نباشد. از این دو استفاده، دو نتیجه عاید میشود: | ||
*'''اوّل اینکه:''' [[امام]] باید [[معصوم]] از هر [[ضلالت]] و گناهی باشد، وگرنه مُهتَدی به نفس نخواهد بود، بلکه محتاج به [[هدایت]] غیر خواهد بود. و [[آیه شریفه]] از مشخصات [[امام]] این را بیان کرد که: او محتاج به [[هدایت]] اَحَدی نیست، پس [[امام]] [[معصوم]] است. | *'''اوّل اینکه:''' [[امام]] باید [[معصوم]] از هر [[ضلالت]] و گناهی باشد، وگرنه مُهتَدی به نفس نخواهد بود، بلکه محتاج به [[هدایت]] غیر خواهد بود. و [[آیه شریفه]] از مشخصات [[امام]] این را بیان کرد که: او محتاج به [[هدایت]] اَحَدی نیست، پس [[امام]] [[معصوم]] است. | ||
*[[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> نیز بر این معنا دلالت دارد، چون میفهماند عمل [[امام]] هر چه باشد، خیراتی است که خودش به سوی آنها [[هدایت]] شده، نه به هدایتِ دیگران، بلکه به [[هدایت]] خود، و به [[تأیید الهی]]، و تَسدید ربانی، چون در [[آیه]] نمیفرماید: {{عربی|و اوحينا اليهم ان افعلوا الخيرات}}؛ ما به ایشان [[وحی]] کردیم که [[خیرات]] را انجام دهید. بلکه فرموده: {{متن قرآن|فِعْلَ الْخَيْرَاتِ}} را به ایشان [[وحی]] کردیم و میانه این دو تعبیر فرقی است روشن، زیرا در اوّلی میفهماند که [[امامان]] آنچه میکنند [[خیرات]] است، و موجی [[باطنی]] و [[تأیید]] آسمانی است، و اما در [[وحی]] این دلالت نیست، یعنی نمیفهماند که این [[خیرات]] از [[امامان]] تحقق هم یافته، تنها میفرماید: ما به ایشان گفتهایم کار خوب کنند، و اما کار خوب میکنند یا نمیکنند، نسبت به آن ساکت است و در تعبیر دومی، فرقی میان [[امام]] و [[مردم]] عادی نیست، چون [[خدا]] به همه بندگانش [[دستور]] داده که کار خوب کنند - البته بعضی میکنند و بعضی نمیکنند - | *[[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> نیز بر این معنا دلالت دارد، چون میفهماند عمل [[امام]] هر چه باشد، خیراتی است که خودش به سوی آنها [[هدایت]] شده، نه به هدایتِ دیگران، بلکه به [[هدایت]] خود، و به [[تأیید الهی]]، و تَسدید ربانی، چون در [[آیه]] نمیفرماید: {{عربی|و اوحينا اليهم ان افعلوا الخيرات}}؛ ما به ایشان [[وحی]] کردیم که [[خیرات]] را انجام دهید. بلکه فرموده: {{متن قرآن|فِعْلَ الْخَيْرَاتِ}} را به ایشان [[وحی]] کردیم و میانه این دو تعبیر فرقی است روشن، زیرا در اوّلی میفهماند که [[امامان]] آنچه میکنند [[خیرات]] است، و موجی [[باطنی]] و [[تأیید]] آسمانی است، و اما در [[وحی]] این دلالت نیست، یعنی نمیفهماند که این [[خیرات]] از [[امامان]] تحقق هم یافته، تنها میفرماید: ما به ایشان گفتهایم کار خوب کنند، و اما کار خوب میکنند یا نمیکنند، نسبت به آن ساکت است و در تعبیر دومی، فرقی میان [[امام]] و [[مردم]] عادی نیست، چون [[خدا]] به همه بندگانش [[دستور]] داده که کار خوب کنند - البته بعضی میکنند و بعضی نمیکنند - ولی تعبیر اوّلی میرساند که این [[دستور]] را انجام هم دادهاند، و جز [[خیرات]] چیزی از ایشان سر نمیزند. | ||
*'''دوم اینکه:''' عکسِ نتیجه اوّل نیز به دست میآید؛ یعنی هرکس [[معصوم]] نباشد، [[امام]] و [[هادی]] به سوی [[حق]] نخواهد بود<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۴.</ref>. | *'''دوم اینکه:''' عکسِ نتیجه اوّل نیز به دست میآید؛ یعنی هرکس [[معصوم]] نباشد، [[امام]] و [[هادی]] به سوی [[حق]] نخواهد بود<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۴.</ref>. | ||
*[[امام]]، تنها آن کسی است که در تمام عمرش حتی کوچکترین ظلمی را مرتکب نشده باشد. به عبارت دیگر، [[امام]] دارای [[مقام عصمت]] است. [[علامه طباطبائی]] برای [[اثبات]] این مدعی، [[نقل]] قولی را به این مضمون میآورد:[[مردم]] به [[حکم عقل]]، از یکی از چهار قسم بیرون نیستند، و قسم پنجمی هم برای این تقسیم نیست: یا در تمام [[عمر]] ظالماند، و یا در تمام [[عمر]] [[ظالم]] نیستند، یا در اوّل [[عمر]] [[ظالم]] و در آخِر توبهکارند، و یا به عکس، در اوّل [[صالح]]، و در آخِر ظالماند، و [[ابراهیم]]{{ع}} شأنش، اَجَل از این است که از [[خدای تعالی]] درخواست کند که [[مقام امامت]] را به دسته اوّل، و چهارم، از ذریهاش بدهد، پس بهطور [[قطع]]، دعای [[ابراهیم]] شامل حال این دو دسته نیست. باقی میماند دوم و سوم؛ یعنی آن کسی که در تمام عمرش [[ظلم]] نمیکند، و آن کسی که اگر در اوّل [[عمر]] [[ظلم]] کرده، در آخر [[توبه]] کرده است. از این دو قسم، قسم دوم را [[خدا]] [[نفی]] کرده، باقی میماند یک قسم و آن کسی است که در تمام عمرش هیچ ظلمی مرتکب نشده. پس، از چهار قسم بالا دو قسمش را [[ابراهیم]] از [[خدا]] نخواست، و از دو قسمی که خواست، یک قسمش [[مستجاب]] شد، و آن کسی است که در تمام [[عمر]] [[معصوم]] باشد<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۴.</ref><ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۲۰۲-۲۰۹.</ref>. | *[[امام]]، تنها آن کسی است که در تمام عمرش حتی کوچکترین ظلمی را مرتکب نشده باشد. به عبارت دیگر، [[امام]] دارای [[مقام عصمت]] است. [[علامه طباطبائی]] برای [[اثبات]] این مدعی، [[نقل]] قولی را به این مضمون میآورد:[[مردم]] به [[حکم عقل]]، از یکی از چهار قسم بیرون نیستند، و قسم پنجمی هم برای این تقسیم نیست: یا در تمام [[عمر]] ظالماند، و یا در تمام [[عمر]] [[ظالم]] نیستند، یا در اوّل [[عمر]] [[ظالم]] و در آخِر توبهکارند، و یا به عکس، در اوّل [[صالح]]، و در آخِر ظالماند، و [[ابراهیم]]{{ع}} شأنش، اَجَل از این است که از [[خدای تعالی]] درخواست کند که [[مقام امامت]] را به دسته اوّل، و چهارم، از ذریهاش بدهد، پس بهطور [[قطع]]، دعای [[ابراهیم]] شامل حال این دو دسته نیست. باقی میماند دوم و سوم؛ یعنی آن کسی که در تمام عمرش [[ظلم]] نمیکند، و آن کسی که اگر در اوّل [[عمر]] [[ظلم]] کرده، در آخر [[توبه]] کرده است. از این دو قسم، قسم دوم را [[خدا]] [[نفی]] کرده، باقی میماند یک قسم و آن کسی است که در تمام عمرش هیچ ظلمی مرتکب نشده. پس، از چهار قسم بالا دو قسمش را [[ابراهیم]] از [[خدا]] نخواست، و از دو قسمی که خواست، یک قسمش [[مستجاب]] شد، و آن کسی است که در تمام [[عمر]] [[معصوم]] باشد<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۴.</ref><ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۲۰۲-۲۰۹.</ref>. | ||
خط ۱۹۰: | خط ۴۲۳: | ||
[[دست]] کم در یک [[آیه]]، واژه [[امام]] به معنای طریق به کار رفته است. [[خداوند متعال]] پس از بیان سرگذشت [[قوم]] [[حضرت نوح]] و [[شعیب]]{{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«پس از آنان داد ستاندیم و (نشانههای) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref>. | [[دست]] کم در یک [[آیه]]، واژه [[امام]] به معنای طریق به کار رفته است. [[خداوند متعال]] پس از بیان سرگذشت [[قوم]] [[حضرت نوح]] و [[شعیب]]{{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«پس از آنان داد ستاندیم و (نشانههای) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref>. | ||
گفتنی است، اگرچه برخی [[مفسران]] واژه [[امام]] را به معنای طریق دانستهاند<ref>نصر بن محمد سمرقندی، بحر العلوم، ج۲، ص۲۶۱؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۴۶۷؛ محمد بن یوسف اندلسی، البحر المحیط، ج۶، ص۴۹۱؛ احمد بن محمد بن عجیبة، البحر المدید، ج۳،ص۱۰۰؛ سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۸، ص۶۴؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۱۲۱.</ref>، از این کاربرد [[قرآنی]] نمیتوان نتیجه گرفت که هر [[سیر]] و طریقی را میتوان [[امام]] نامید. در توضیح این مطلب باید گفت، برخی از [[مفسران]] گفتهاند که مقصود از طریق در این [[آیه]]، [[راه]] میان [[مکه]] و [[مدینه]] و [[شام]] است<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۱۸۵؛ محمد صادقی تهرانی، البلاغ فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۲۶؛ سید علی اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج۵، ص۳۷۵؛ عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۶، ص۴۱۹.</ref> و چنانکه پیشتر نیز بیان شد، برخی [[مفسران]] نیز یادآور شدهاند<ref>محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۳؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۹، ص۱۵۷؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۲۹؛ فضل بن حسن طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج۲، ص۲۷۰؛ حسین بن علی ابوالفتح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۱۱، ص۳۳۹؛ محمد بن احمد قربطی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۴۵؛ ملا فتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۵، ص۱۶۸؛ محمد بن علی لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۲، ص۶۸۴ و ۶۸۵؛ محمد جواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج۴، ص۴۸۷؛ سید عبدالله شبر، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۲۶۶؛ محمد بن حبیب الله سبزواری، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۹۴؛ محمد بن علی شوکانی، فتح القدیر، ج۳، ص۱۶۸؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۳، ص۲۱۶؛ محمد ثناءالله مظهری، تفسیر المظهری، ج۵، ص۳۱۱؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر للعقیدة، ج۱۴، ص۶۱؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۷، ص۳۱۸؛ سید محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۳، ص۱۷۲.</ref> که این معنا از [[امام]]، بریده از معنای تقدم، [[پیشوایی]] و مقصود بودن نیست و میتوان گفت شهرهای ویران شده [[اقوام]] پیشین در مسیر سفرهای [[مردم]] به [[شام]]، به گونهای است که میتواند مایه [[عبرت]] و موجب [[هدایت]] شود و در [[حقیقت]] همچون [[امام]]، مقصود و نیز پیشوای [[مردم]] باشد. بنابراین، تنها این طریق خاص به هر طریقی مانند آن است که چون شأنیت [[پیشوایی]] و [[هدایت مردم]] را دارد، متصف به این | گفتنی است، اگرچه برخی [[مفسران]] واژه [[امام]] را به معنای طریق دانستهاند<ref>نصر بن محمد سمرقندی، بحر العلوم، ج۲، ص۲۶۱؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۴۶۷؛ محمد بن یوسف اندلسی، البحر المحیط، ج۶، ص۴۹۱؛ احمد بن محمد بن عجیبة، البحر المدید، ج۳،ص۱۰۰؛ سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۸، ص۶۴؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۱۲۱.</ref>، از این کاربرد [[قرآنی]] نمیتوان نتیجه گرفت که هر [[سیر]] و طریقی را میتوان [[امام]] نامید. در توضیح این مطلب باید گفت، برخی از [[مفسران]] گفتهاند که مقصود از طریق در این [[آیه]]، [[راه]] میان [[مکه]] و [[مدینه]] و [[شام]] است<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۱۸۵؛ محمد صادقی تهرانی، البلاغ فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۲۶؛ سید علی اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج۵، ص۳۷۵؛ عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۶، ص۴۱۹.</ref> و چنانکه پیشتر نیز بیان شد، برخی [[مفسران]] نیز یادآور شدهاند<ref>محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۳؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۹، ص۱۵۷؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۲۹؛ فضل بن حسن طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج۲، ص۲۷۰؛ حسین بن علی ابوالفتح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۱۱، ص۳۳۹؛ محمد بن احمد قربطی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۴۵؛ ملا فتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۵، ص۱۶۸؛ محمد بن علی لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۲، ص۶۸۴ و ۶۸۵؛ محمد جواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج۴، ص۴۸۷؛ سید عبدالله شبر، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۲۶۶؛ محمد بن حبیب الله سبزواری، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۹۴؛ محمد بن علی شوکانی، فتح القدیر، ج۳، ص۱۶۸؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۳، ص۲۱۶؛ محمد ثناءالله مظهری، تفسیر المظهری، ج۵، ص۳۱۱؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر للعقیدة، ج۱۴، ص۶۱؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۷، ص۳۱۸؛ سید محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۳، ص۱۷۲.</ref> که این معنا از [[امام]]، بریده از معنای تقدم، [[پیشوایی]] و مقصود بودن نیست و میتوان گفت شهرهای ویران شده [[اقوام]] پیشین در مسیر سفرهای [[مردم]] به [[شام]]، به گونهای است که میتواند مایه [[عبرت]] و موجب [[هدایت]] شود و در [[حقیقت]] همچون [[امام]]، مقصود و نیز پیشوای [[مردم]] باشد. بنابراین، تنها این طریق خاص به هر طریقی مانند آن است که چون شأنیت [[پیشوایی]] و [[هدایت مردم]] را دارد، متصف به این وصف میشود. | ||
=== مفهوم [[امام]] و امامت در [[آیه ابتلا]]=== | === مفهوم [[امام]] و امامت در [[آیه ابتلا]]=== | ||
خط ۲۶۰: | خط ۴۹۳: | ||
ثانیاً، امام به لحاظ لغوی، به معنای [[پیشوا]] است؛ و امام در این مقام کسی است که پیشوا و قافله سالار دیگران در [[هدایت به عالم ملکوت]] است. | ثانیاً، امام به لحاظ لغوی، به معنای [[پیشوا]] است؛ و امام در این مقام کسی است که پیشوا و قافله سالار دیگران در [[هدایت به عالم ملکوت]] است. | ||
*امام والاترین اسم برای والاترین [[بندگان خدا]] است. در [[فرهنگ]] کلمات [[اهل بیت]]{{عم}}، [[مقام امامت]] عالیترین اسمی است که [[خداوند]] بر مقربترین [[بندگان]] خود، هنگامی که در عالیترین مدارج [[سیر]] [[قربی]] قرار دارند، مینهد؛ چنانکه [[امام صادق]]{{ع}} در بیان [[آیه امامت]]، خطاب به [[هشام بن حکم]] میفرمایند: {{متن حدیث|لَوْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّ اسْماً أَفْضَلُ مِنْهُ لَسَمَّانَا بِهِ}}<ref>تفسیر العیاشی (ط. مکتبة العلمیة الاسلامیة. ۱۳۸۰ | *امام والاترین اسم برای والاترین [[بندگان خدا]] است. در [[فرهنگ]] کلمات [[اهل بیت]]{{عم}}، [[مقام امامت]] عالیترین اسمی است که [[خداوند]] بر مقربترین [[بندگان]] خود، هنگامی که در عالیترین مدارج [[سیر]] [[قربی]] قرار دارند، مینهد؛ چنانکه [[امام صادق]]{{ع}} در بیان [[آیه امامت]]، خطاب به [[هشام بن حکم]] میفرمایند: {{متن حدیث|لَوْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّ اسْماً أَفْضَلُ مِنْهُ لَسَمَّانَا بِهِ}}<ref>تفسیر العیاشی (ط. مکتبة العلمیة الاسلامیة. ۱۳۸۰ ﻫ.ق)، ج۱، ص۵۸.</ref>. | ||
از فحوای [[کلام امام]] صادق{{ع}} بر میآید که مقام امامت در این [[آیه]] بالاترین مقامی است که انسانی میتواند به آن نائل شود و از این بیان برمی آید که هر آنچه خداوند به [[حضرت ابراهیم]] و [[ذریه]] ایشان{{عم}} [[عطا]] فرمود، کاملتر از آن را به [[رسول اکرم]]{{صل}} و [[اوصیاء]] گرامیاش، [[ائمه اطهار]]{{عم}}، [[عنایت]] کرد. | از فحوای [[کلام امام]] صادق{{ع}} بر میآید که مقام امامت در این [[آیه]] بالاترین مقامی است که انسانی میتواند به آن نائل شود و از این بیان برمی آید که هر آنچه خداوند به [[حضرت ابراهیم]] و [[ذریه]] ایشان{{عم}} [[عطا]] فرمود، کاملتر از آن را به [[رسول اکرم]]{{صل}} و [[اوصیاء]] گرامیاش، [[ائمه اطهار]]{{عم}}، [[عنایت]] کرد. | ||
خط ۲۶۸: | خط ۵۰۱: | ||
*[[امام]] تنها راه رسیدن به [[عالم ملکوت]] است. با توجه به ویژگیهایی که برای [[مقام امامت]] ذکر شد ([[مهتدی]] بودن به [[هدایت]] [[پروردگار]]، استقرار بر [[صراط مستقیم]]، برخورداری از [[علم]] و [[عصمت الهی]] و وساطت در [[هدایت ایصالی]] [[خداوند]]) روشن میشود که امام تنها راه نیل [[انسانها]] به هدایت، [[سعادت حقیقی]] و [[هدف]] غائی از [[خلقت]] است. | *[[امام]] تنها راه رسیدن به [[عالم ملکوت]] است. با توجه به ویژگیهایی که برای [[مقام امامت]] ذکر شد ([[مهتدی]] بودن به [[هدایت]] [[پروردگار]]، استقرار بر [[صراط مستقیم]]، برخورداری از [[علم]] و [[عصمت الهی]] و وساطت در [[هدایت ایصالی]] [[خداوند]]) روشن میشود که امام تنها راه نیل [[انسانها]] به هدایت، [[سعادت حقیقی]] و [[هدف]] غائی از [[خلقت]] است. | ||
[[امام صادق]]{{ع}} در بیان بلندی به مفصل، در [[عظمت]] مقام امامت میفرمایند: «اگر به ما اجازه داده میشد تا جایگاه و [[مقام]] خود نزد پروردگار را بیان کنیم، شما تاب [[تحمل]] آن را نداشتید». [[مفضل]] میپرسد: «یعنی [[مقام علمی]] شما در نزد خداوند؟» [[حضرت]] میفرمایند: «مقام علمی کمترین آن است». ایشان سپس به گوشههایی از [[مقامات]] نوری مرتبه [[امامت]] در [[نظام]] کیانی اشاره میکنند: {{متن حدیث|عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: لَوْ أُذِنَ لَنَا أَنْ نُعْلِمَ النَّاسَ حَالَنَا عِنْدَ اللَّهِ وَ مَنْزِلَتَنَا مِنْهُ لَمَا احْتَمَلْتُمْ فَقَالَ لَهُ فِي الْعِلْمِ فَقَالَ الْعِلْمُ أَيْسَرُ مِنْ ذَلِكَ إِنَّ الْإِمَامَ وَكْرٌ لِإِرَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَشَاءُ إِلَّا مَنْ يَشَاءُ اللَّهُ}}<ref>بحارالانوار (ط. دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ | [[امام صادق]]{{ع}} در بیان بلندی به مفصل، در [[عظمت]] مقام امامت میفرمایند: «اگر به ما اجازه داده میشد تا جایگاه و [[مقام]] خود نزد پروردگار را بیان کنیم، شما تاب [[تحمل]] آن را نداشتید». [[مفضل]] میپرسد: «یعنی [[مقام علمی]] شما در نزد خداوند؟» [[حضرت]] میفرمایند: «مقام علمی کمترین آن است». ایشان سپس به گوشههایی از [[مقامات]] نوری مرتبه [[امامت]] در [[نظام]] کیانی اشاره میکنند: {{متن حدیث|عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: لَوْ أُذِنَ لَنَا أَنْ نُعْلِمَ النَّاسَ حَالَنَا عِنْدَ اللَّهِ وَ مَنْزِلَتَنَا مِنْهُ لَمَا احْتَمَلْتُمْ فَقَالَ لَهُ فِي الْعِلْمِ فَقَالَ الْعِلْمُ أَيْسَرُ مِنْ ذَلِكَ إِنَّ الْإِمَامَ وَكْرٌ لِإِرَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَشَاءُ إِلَّا مَنْ يَشَاءُ اللَّهُ}}<ref>بحارالانوار (ط. دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ﻫ.ق)، ج۲۵، ص۳۸۵، باب ۱۳؛ غرائب أفعالهم و أحوالهم و وجوب التسلیم لهم فی جمیع ذلک.</ref>. | ||
پیرامون مقام علمی امام [[روایات]] فراوانی وارد شده. در اینجا تنها به روایتی اشاره مینماییم که طی آن، امام روشنی و اشراف خود بر عالم را به اشراف افراد عادی بر [[کف دست]] خود [[تشبیه]] مینمایند: {{متن حدیث|قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} لِحُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ يَا حُمْرَانُ إِنِ الدُّنْيَا عِنْدَ الْإِمَامِ وَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ إِلَّا هَكَذَا وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى رَاحَتِهِ يَعْرِفُ ظَاهِرَهَا وَ بَاطِنَهَا وَ دَاخِلَهَا وَ خَارِجَهَا وَ رَطْبَهَا وَ يَابِسَهَا}}<ref>بحارالانوار (ط. دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ | پیرامون مقام علمی امام [[روایات]] فراوانی وارد شده. در اینجا تنها به روایتی اشاره مینماییم که طی آن، امام روشنی و اشراف خود بر عالم را به اشراف افراد عادی بر [[کف دست]] خود [[تشبیه]] مینمایند: {{متن حدیث|قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} لِحُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ يَا حُمْرَانُ إِنِ الدُّنْيَا عِنْدَ الْإِمَامِ وَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ إِلَّا هَكَذَا وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى رَاحَتِهِ يَعْرِفُ ظَاهِرَهَا وَ بَاطِنَهَا وَ دَاخِلَهَا وَ خَارِجَهَا وَ رَطْبَهَا وَ يَابِسَهَا}}<ref>بحارالانوار (ط. دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ﻫ.ق)، ج۲۵، ص۳۸۵. محدوده علم امام تنها منحصر به عالم دنیا نیست؛ بلکه امام - بنا بر مقام خلافت اللهی که دارد- بر همه عوالم امکان. علم احاطی دارد؛ چنان که در روایت ابیبصیر به آن اشاره شده است: {{متن حدیث|الْمُحْتَضَرُ، مِنْ نَوَادِرِ الْحِكْمَةِ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} فَدَخَلَ عَلَيْهِ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ فَقَالَ مَسْأَلَةٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ سَلْ يَا مُفَضَّلُ قَالَ مَا مُنْتَهَى عِلْمِ الْعَالِمِ قَالَ قَدْ سَأَلْتَ جَسِيماً وَ لَقَدْ سَأَلْتَ عَظِيماً مَا السَّمَاءُ الدُّنْيَا فِي السَّمَاءِ الثَّانِيَةِ إِلَّا كَحَلْقَةِ دِرْعٍ مُلْقَاةٍ فِي أَرْضِ فَلَاةٍ وَ كَذَلِكَ كُلُّ سَمَاءٍ عِنْدَ سَمَاءٍ أُخْرَى وَ كَذَا السَّمَاءُ السَّابِعَةُ عِنْدَ الظُّلْمَةِ وَ لَا الظُّلْمَةُ عِنْدَ النُّورِ وَ لَا ذَلِكَ كُلُّهُ فِي الْهَوَاءِ وَ لَا الْأَرَضِينَ بَعْضِهَا فِي بَعْضٍ وَ لَا مِثْلُ ذَلِكَ كُلِّهِ فِي عِلْمِ الْعَالِمِ يَعْنِي الْإِمَامَ مِثْلَ مُدٍّ مِنْ خَرْدَلٍ دَقَقْتَهُ دَقّاً ثُمَّ ضَرَبْتَهُ بِالْمَاءِ حَتَّى إِذَا اخْتَلَطَ وَ رَغَا أَخَذْتَ مِنْهُ لَعْقَةً بِإِصْبَعِكَ وَ لَا عِلْمُ الْعَالِمِ فِي عِلْمِ اللَّهِ تَعَالَى إِلَّا مِثْلَ مُدٍّ مِنْ خَرْدَلٍ دَقَقْتَهُ دَقّاً ثُمَّ ضَرَبْتَهُ بِالْمَاءِ حَتَّى إِذْ اخْتَلَطَ وَ رَغَا انْتَهَزْتَ مِنْهُ بِرَأْسِ إِبْرَةٍ نَهْزَةً ثُمَّ قَالَ{{ع}} يَكْفِيكَ مِنْ هَذِهِ الْبَيَانِ بِأَقَلِّهِ وَ أَنْتَ بِأَخْبَارِ الْأُمُورِ تُصِيبُ}} (بحارالانوار (ط. دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ﻫ.ق)، ج۲۵، ص۳۸۵، باب ۱۳، روایت ۴۳).</ref>. | ||
بنابراین، [[امام]] نه تنها بر حوادث [[عوالم]] [[ملک]] و [[ملکوت]] [[آگاهی]] دارد، بلکه بر خفایای [[قلوب]] [[انسانها]] نیز آگاهی دارد؛ و هر آن چه در عالم به [[اراده الهی]] در ظاهر و [[باطن]] جاری شود، از طریق امام و به [[اذن]] و [[مشیت]] امام انجام میگیرد. این موضوع با تعابیر گوناگون در [[روایات]] و [[زیارات]] [[ائمه اطهار]]{{عم}} مطرح گردیده است؛ از جمله [[امام صادق]]{{ع}} در [[زیارت امام حسین]]{{ع}} میفرمایند: {{متن حدیث|... بِكُمْ يُنَزِّلُ اللَّهُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ تَسِيخُ الْأَرْضُ الَّتِي تَحْمِلُ أَبْدَانَكُمْ وَ تَسْتَقِرُّ جِبَالُهَا عَنْ مَرَاسِيهَا إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ وَ الصَّادِرُ عَمَّا فَصَلَ مِنْ أَحْكَامِ الْعِبَادِ}}<ref>الکافی (ط. الإسلامیة، ۱۴۰۷ | بنابراین، [[امام]] نه تنها بر حوادث [[عوالم]] [[ملک]] و [[ملکوت]] [[آگاهی]] دارد، بلکه بر خفایای [[قلوب]] [[انسانها]] نیز آگاهی دارد؛ و هر آن چه در عالم به [[اراده الهی]] در ظاهر و [[باطن]] جاری شود، از طریق امام و به [[اذن]] و [[مشیت]] امام انجام میگیرد. این موضوع با تعابیر گوناگون در [[روایات]] و [[زیارات]] [[ائمه اطهار]]{{عم}} مطرح گردیده است؛ از جمله [[امام صادق]]{{ع}} در [[زیارت امام حسین]]{{ع}} میفرمایند: {{متن حدیث|... بِكُمْ يُنَزِّلُ اللَّهُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ تَسِيخُ الْأَرْضُ الَّتِي تَحْمِلُ أَبْدَانَكُمْ وَ تَسْتَقِرُّ جِبَالُهَا عَنْ مَرَاسِيهَا إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ وَ الصَّادِرُ عَمَّا فَصَلَ مِنْ أَحْكَامِ الْعِبَادِ}}<ref>الکافی (ط. الإسلامیة، ۱۴۰۷ ﻫ.ق). ج۴، ص۵۷۷: باب زیارة قبر أبی عبدالله الحسین بن علی{{عم}}.</ref>. | ||
*[[امام]] [[شفیع]] [[انسانها]] در پیشگاه [[خداوند]] است. امام به همان ترتیب که [[واسطه فیض الهی]] به سوی انسانها است، شفیع و واسطه التجای انسانها به درگاه خداوند است. به عبارت دیگر، در مسیر [[انسان]] به سوی [[خدا]]، بازگشت همه امور به [[پروردگار]] از طریق امام تحقق مییابد؛ لذا هرگونه ارتقاء و نیل به هر مقامی در [[نظام تکوین]] و [[تشریع]]، صرفاً از طریق امام و با وساطت و [[شفاعت]] ایشان امکانپذیر است. | *[[امام]] [[شفیع]] [[انسانها]] در پیشگاه [[خداوند]] است. امام به همان ترتیب که [[واسطه فیض الهی]] به سوی انسانها است، شفیع و واسطه التجای انسانها به درگاه خداوند است. به عبارت دیگر، در مسیر [[انسان]] به سوی [[خدا]]، بازگشت همه امور به [[پروردگار]] از طریق امام تحقق مییابد؛ لذا هرگونه ارتقاء و نیل به هر مقامی در [[نظام تکوین]] و [[تشریع]]، صرفاً از طریق امام و با وساطت و [[شفاعت]] ایشان امکانپذیر است. | ||
[[روایت]] ذیل به گوشهای از این [[مقامات]] اشاره مینماید: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ خَيْثَمَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ وَ نَحْنُ صَفْوَتُهُ وَ نَحْنُ خِيَرَتُهُ وَ نَحْنُ مُسْتَوْدَعُ مَوَارِيثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ وَ نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَرْكَانُ الْإِيمَانِ وَ نَحْنُ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ وَ نَحْنُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يَفْتَحُ اللَّهُ وَ بِنَا يَخْتِمُ وَ نَحْنُ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ نَحْنُ مَصَابِيحُ الدُّجَى وَ نَحْنُ مَنَارُ الْهُدَى وَ نَحْنُ السَّابِقُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ وَ نَحْنُ الْعَلَمُ الْمَرْفُوعُ لِلْخَلْقِ مَنْ تَمَسَّكَ بِنَا لَحِقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنَّا غَرِقَ وَ نَحْنُ قَادَةُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ نَحْنُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ الطَّرِيقُ وَ صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِيمُ إِلَى اللَّهِ وَ نَحْنُ مِنْ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ نَحْنُ الْمِنْهَاجُ وَ نَحْنُ مَعْدِنُ النُّبُوَّةِ وَ نَحْنُ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ إِلَيْنَا مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ نَحْنُ السِّرَاجُ لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِنَا وَ نَحْنُ السَّبِيلُ لِمَنِ اقْتَدَى بِنَا وَ نَحْنُ الْهُدَاةُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ نَحْنُ عِزُّ الْإِسْلَامِ وَ نَحْنُ الْجُسُورُ وَ الْقَنَاطِرُ مَنْ مَضَى عَلَيْهَا سَبَقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا مَحَقَ وَ نَحْنُ السَّنَامُ الْأَعْظَمُ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا نَزَلَ الرَّحْمَةُ وَ بِنَا تُسْقَوْنَ الْغَيْثَ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يُصْرَفُ عَنْكُمُ الْعَذَابُ فَمَنْ عَرَفَنَا وَ نَصَرَنَا وَ عَرَفَ حَقَّنَا وَ أَخَذَ بِأَمْرِنَا فَهُوَ مِنَّا وَ إِلَيْنَا}}<ref>بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد{{صل}} (ط. مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۲ | [[روایت]] ذیل به گوشهای از این [[مقامات]] اشاره مینماید: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ خَيْثَمَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ وَ نَحْنُ صَفْوَتُهُ وَ نَحْنُ خِيَرَتُهُ وَ نَحْنُ مُسْتَوْدَعُ مَوَارِيثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ وَ نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَرْكَانُ الْإِيمَانِ وَ نَحْنُ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ وَ نَحْنُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يَفْتَحُ اللَّهُ وَ بِنَا يَخْتِمُ وَ نَحْنُ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ نَحْنُ مَصَابِيحُ الدُّجَى وَ نَحْنُ مَنَارُ الْهُدَى وَ نَحْنُ السَّابِقُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ وَ نَحْنُ الْعَلَمُ الْمَرْفُوعُ لِلْخَلْقِ مَنْ تَمَسَّكَ بِنَا لَحِقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنَّا غَرِقَ وَ نَحْنُ قَادَةُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ نَحْنُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ الطَّرِيقُ وَ صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِيمُ إِلَى اللَّهِ وَ نَحْنُ مِنْ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ نَحْنُ الْمِنْهَاجُ وَ نَحْنُ مَعْدِنُ النُّبُوَّةِ وَ نَحْنُ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ إِلَيْنَا مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ نَحْنُ السِّرَاجُ لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِنَا وَ نَحْنُ السَّبِيلُ لِمَنِ اقْتَدَى بِنَا وَ نَحْنُ الْهُدَاةُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ نَحْنُ عِزُّ الْإِسْلَامِ وَ نَحْنُ الْجُسُورُ وَ الْقَنَاطِرُ مَنْ مَضَى عَلَيْهَا سَبَقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا مَحَقَ وَ نَحْنُ السَّنَامُ الْأَعْظَمُ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا نَزَلَ الرَّحْمَةُ وَ بِنَا تُسْقَوْنَ الْغَيْثَ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يُصْرَفُ عَنْكُمُ الْعَذَابُ فَمَنْ عَرَفَنَا وَ نَصَرَنَا وَ عَرَفَ حَقَّنَا وَ أَخَذَ بِأَمْرِنَا فَهُوَ مِنَّا وَ إِلَيْنَا}}<ref>بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد{{صل}} (ط. مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۲ ﻫ.ق). ج۱، ص۶۳.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۴ ص ۹۹-۱۰۶.</ref> | ||
==کاربردهای امام در قرآن== | |||
واژه امام در هفت [[آیه]] از [[قرآن کریم]] ذکر شده است. با مراجعه به کتب [[تفسیری]] روشن میشود که این واژه در پنج معنا به کار رفته است: | |||
وجه نخست، امام به معنای مقتدا و پیشواست؛ چنانکه [[خدای متعال]] در [[آیه ۱۲۴ سوره بقره]] فرمود: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«من تو را پیشوای مردم میگمارم». سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref><ref>برای نمونه ر.ک: طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۸۰؛ سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۱۴۰.</ref>. همچنین در آیه ۷۴ [[سوره فرقان]] فرمود: {{متن قرآن|وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}}<ref>«و آنان که میگویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref><ref>برای نمونه ر.ک: طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۲۸۴؛ رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۲۹۱.</ref>. | |||
وجه دوم، به معنای «[[نامه اعمال]]» است؛ چنانکه [[خداوند]] در [[آیه]] ۷۱ [[سوره]] [[بنی اسرائیل]] میفرماید: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref><ref>برای نمونه ر.ک: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۵، ص۹۰؛ مراغی، تفسیر المراغی، ج۱۵، ص۷۷.</ref>. البته برخی [[مفسران]]، واژه «[[امام]]» در [[آیه کریمه]] را به همان معنای نخست یعنی [[رهبر]] و [[پیشوا]] [[تفسیر]] کردهاند<ref>برای نمونه ر.ک: طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۱۶۵؛ امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج۷، ص۳۴۱.</ref>. | |||
وجه سوم، به معنای «[[لوح محفوظ]]» است؛ همان [[طور]] که در آیه ۱۲ [[سوره یس]] فرموده است: {{متن قرآن|كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«ما خود، مردگان را زنده میگردانیم و هر چه را پیش فرستادهاند و آنچه را از آنان بر جای مانده است مینگاریم و هر چیزی را در نوشتهای روشن بر شمردهایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref><ref>برای نمونه: ر.ک: محلی و سیوطی، تفسیر الجلالین، ص۴۴۳؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۱۶۵.</ref>. | |||
وجه چهارم، به معنای «کتاب [[تورات]]» است؛ چنان که خداوند در آیه ۱۷ [[سوره هود]] و همچنین در آیه ۱۲ [[سوره احقاف]]، از تورات با عنوان امام یاد میکند و میفرماید: {{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا}}<ref>«پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟ آنان (که اهل بینشاند) به آن ایمان دارند و از دستهها (ی مشرکان) هر کس بدان کفر ورزد آتش (دوزخ) وعدهگاه اوست پس نسبت به آن در تردید مباش که آن (کتاب) از سوی پروردگار تو راستین است اما بیشتر (این) مردم ایمان نمیآورند» سوره هود، آیه ۱۷.</ref><ref>{{متن قرآن|إِمَامًا}} حال است برای {{متن قرآن|كِتَابُ مُوسَى}} (تورات).</ref>. البته در اینجا نیز مفهوم لغوی [[امام]] [[حفظ]] شده و مراد، [[پیشوایی]] [[تورات]] است. | |||
وجه پنجم، به معنای راه روشن و پیداست؛ چنان که در [[آیه]] ۷۹ [[سوره حجر]] فرمود: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«پس از آنان داد ستاندیم و (نشانههای) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref><ref>برای نمونه ر.ک: کاشانی، تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج۵، ص۱۶۸؛ قمی مشهدی، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۷، ص۱۵۴.</ref>.<ref>[[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]، ص۲۹</ref> | |||
==دلالت [[قرآن]]== | |||
از [[آیات قرآن]] به خوبی استفاده میشود که [[امامت]] از [[اصول دین]] است، [[خدای تعالی]] میفرماید: | |||
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>. | |||
و نیز میفرماید: | |||
{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>. | |||
و در آیهای دیگر میفرماید: | |||
{{متن قرآن|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ}}<ref>«و محمد جز فرستادهای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشتهاند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز میگردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمیرساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref>. | |||
با توجه به [[شأن نزول]] دو [[آیه]] قبل<ref>این دو آیه در غدیر خم -آیه اول قبل از خطبۀ رسول الله و آیه دوم بعد از بیعت گرفتن از مردم- نازل شده، و تفصیل این مطلب در شرح حدیث غدیر خم خواهد آمد ان شاء الله.</ref>، و با توجه به این که [[مردم]] بعد از [[رسول الله]] همچنان [[تظاهر به اسلام]] داشتند و هیچ یک از [[شعائر دین]] ترک نشده بود، نتیجه سه آیه این است که عدم [[پذیرش امامت]] و [[تسلیم نشدن]] در مقابل [[جانشین]] [[خاتم الانبیاء]]{{ع}}، [[ارتداد]] و [[بازگشت به جاهلیت]] است. بنابراین از اصول دین بودن [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} به وضوح از [[آیات]] فوق به [[اثبات]] میرسد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۲۹۱.</ref> | |||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |