صبر در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{سیره معصوم}}
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[صبر]]''' است. "'''[[صبر]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = صبر
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[صبر در قرآن]] - [[صبر در حدیث]] - [[صبر در فقه اسلامی]] - [[صبر در نهج البلاغه]] - [[صبر در اخلاق اسلامی]] - [[صبر در معارف مهدویت]] - [[صبر در سیره پیامبر خاتم]] - [[صبر در معارف و سیره حسینی]] - [[صبر در فقه سیاسی]] - [[صبر در معارف دعا و زیارات]] - [[صبر در معارف و سیره سجادی]] - [[صبر در سیره معصوم]] - [[صبر در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[صبر در خانواده]] - [[صبر در معارف و سیره نبوی]]</div>
| عنوان مدخل = صبر
| مداخل مرتبط = [[صبر در قرآن]] - [[صبر در حدیث]] - [[صبر در نهج البلاغه]] - [[صبر در معارف دعا و زیارات]] - [[صبر در فقه اسلامی]] - [[صبر در فقه سیاسی]] - [[صبر در اخلاق اسلامی]] - [[صبر در معارف و سیره نبوی]] - [[صبر در معارف و سیره علوی]] - [[صبر در معارف و سیره فاطمی]] - [[صبر در معارف و سیره امام حسن]] - [[صبر در معارف و سیره حسینی]] - [[صبر در معارف و سیره سجادی]] - [[صبر در معارف و سیره امام باقر]] - [[صبر در معارف مهدویت]] -  [[صبر در سیره معصوم]] - [[صبر در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[صبر در خانواده]] - [[صبر در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =
}}


==مقدمه==
== معناشناسی ==
*"صبر"، نام یک داروی تلخ<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۶، ص ۱۸۱؛ ابن منظور، لسان العرب، ج ۴، ص ۴۴۲ و الزبیری، تاج العروس، ج ۷، ص ۷۴.</ref> و به معنای [[خویشتن‌داری]] در [[سختی]] و تنگی است<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۷۴.</ref>. صبر، در اصطلاح، یعنی [[شکیبایی]] و خودداری [[نفس]] از آنچه [[عقل]] و [[شرع]] [[حکم]] می‌کند و آن را می‌طلبد، یا آن‌چه را که [[عقل]] و [[شرع]]، خودداری [[نفس]] از آن را اقتضا می‌کند<ref>همان (تمامی موارد چهارگانه یاد شده از "المفردات" راغب اصفهانی نقل شده است).</ref><ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۰.</ref>.
"صبر"، نام یک داروی تلخ<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۶، ص ۱۸۱؛ ابن منظور، لسان العرب، ج ۴، ص ۴۴۲ و الزبیری، تاج العروس، ج ۷، ص ۷۴.</ref> و به معنای [[خویشتن‌داری]] در [[سختی]] و تنگی است<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۷۴.</ref>. صبر، در اصطلاح، یعنی [[شکیبایی]] و خودداری [[نفس]] از آنچه [[عقل]] و [[شرع]] [[حکم]] می‌کند و آن را می‌طلبد، یا آنچه را که [[عقل]] و [[شرع]]، خودداری [[نفس]] از آن را اقتضا می‌کند<ref>همان (تمامی موارد چهارگانه یاد شده از "المفردات" راغب اصفهانی نقل شده است).</ref>.<ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۰.</ref>


==[[پیامبر]]{{صل}} و [[شکیبایی]]==
== [[صبر]] و تحمل ==
*صبر [[پیامبر]]{{صل}} را می‌توان در چهار محور بررسی کرد:
[[پیامبر اعظم]] {{صل}} در برابر [[آزار]] و [[اذیت]] [[کفار]] صبری شگرف داشت و این در حالی بود که خود فرمود: {{متن حدیث|مَا أُوذِىَ أَحَدٌ مَا أُوذِيتُ فِي اللَّهِ‌}}<ref>«هیچ کس آن چنان که من در راه خدا آزار دیدم، آزار ندید» الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۲۵.</ref>. آن حضرت در برابر آن آزارها صبر کرد و در مقابل زیاده‌روی‌های [[جاهلان]] جز [[بردباری]] روا نداشت. وقتی در [[جنگ احد]]، دندان‌های حضرت را شکستند و پیشانی ایشان شکاف برداشت، این صحنه بر بسیاری از [[اصحاب]] گران آمد و برخی عرض کردند: ای [[رسول خدا]]! نفرینشان کن تا به [[لعنت الهی]] دچار شوند. آن حضرت در پاسخ گفت: من برانگیخته نشده‌ام تا [[انسان‌ها]] را [[لعنت]] کنم. من [[مبعوث]] شده‌ام تا آنها را به سوی [[خدا]] [[دعوت]] کنم و به سوی [[رحمت]] رهنمون گردم و برای آنان رحمت باشم، نه لعنت. خدایا! این [[قوم]] مرا [[هدایت]] فرما؛ زیرا نمی‌فهمند<ref>الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۳۵. </ref>.
===[[دستور]] الهی‌===
*[[خداوند]] بارها در [[قرآن]]، پیامبرش را به صبر توصیه می‌کند و بیشتر این موارد در سختی‌هایی بود که به خاطر [[دعوت پیامبر]]{{صل}} و [[لجاجت]] [[کافران]] و کسانی که موقعیت خود را با این [[دین جدید]] در خطر می‌دیدند، پدید می‌آمد و مشکلات فراوانی را برای آن [[حضرت]] ایجاد می‌کرد؛ به ویژه زمانی که تهمت‌ها و گفتارهای ناسزای [[کفار]] و غیر آنها روان آن بزرگوار را سخت آزرده می‌ساخت. و [[خداوند]] در این باره به [[رسول]] گرامی اش می‌فرماید: {{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ}}<ref>«بر آنچه می‌گویند شکیب کن» سوره طه، آیه ۱۳۰. (خداوند ۱۱ بار با لفظ {{متن قرآن|فَاصْبِر}} پیامبرش را به صبر دعوت کرده است).</ref><ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۰.</ref>.
*[[خداوند سبحان]] در [[آیات]] پیش و پس از این [[آیه شریفه]] نیز [[پیامبر]]{{صل}} خود را به صبر امر می‌کند. [[آیات]] [[دعوت]] به [[شکیبایی]] در سه مرحله نازل شده است:
#زمانی که مسائل ناروایی به آن [[حضرت]] نسبت داده، باعث ناخرسندی ایشان می‌شدند؛ مانند اینکه ایشان را ساحر و [[کذاب]]<ref>سوره ص، آیه ۴ و سوره غافر، آیه ۲۴. </ref>، مجنون<ref>سوره ذاریات، آیات ۳۹ و ۵۲.</ref>، [[ریاست]] خواه و [[ریاست]] طلب می‌نامیدند<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۱۷، ص ۱۸۹.</ref>؛‌
#هنگامی که برخی از [[مردم]]، آن [[حضرت]] را [[تکذیب]] می‌کردند<ref>{{متن قرآن|فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ}} «پس اگر تو را دروغگو شمرده‌اند (بدان که) پیامبران پیش از تو (نیز) که برهان‌ها و نوشته‌ها و کتاب روشنگر را آورده بودند، دروغگو شمرده شده‌اند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۴؛ و همچنین ر.ک: سوره انبیاء، آیه ۴۱.</ref>؛‌
#وقتی که [[کفار]] بی‌ادبی را از حد گذرانده، به [[خداوند]] [[جسارت]] می‌کردند؛ [[پیامبر]]{{صل}} فرموده‌اند: "من در برابر ناملایمات نسبت به خود و [[خانواده]] و حیثیتم صبر می‌کنم؛ ولی در برابر [[بدگویی]] به پروردگارم [[شکیبایی]] ندارم"<ref>سید هاشم بحرانی، حلیة الأبرار، ج ۱، ص ۳۴۰؛ محمد حسین طباطبایی، سنن النبی، ج ۱، ص ۲۵؛ ابن جمعه هویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۱۱۷؛ کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۸۸؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۲۶۲ و محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۶۱.</ref>. [[خداوند عزوجل]] نیز این [[آیات]] را نازل فرمود: {{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ * فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ}}<ref>«و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست  در شش روز آفریدیم و هیچ ماندگی به ما نرسید * پس بر آنچه می‌گویند شکیبا باش و پروردگارت را پیش از برآمدن خورشید و پیش از غروب با سپاس به پاکی بستای!» سوره ق، آیه ۳۸-۳۹.</ref><ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۱.</ref>.


===[[شکیبایی]] در [[سیره پیامبر]]{{صل}}===
در نتیجه همین صبر و بردباری بود که توانست انسان‌ها را متحول سازد و آنان را از [[تاریکی]] [[جاهلیت]] [[رهایی]] بخشد. نقل شده است که روزی شخصی [[یهودی]] در میان راهی جلو پیامبر اعظم {{صل}} را که به سمت [[مسجد]] برای ادای [[فریضه]] [[نماز]] می‌رفتند، گرفت و مدّعی شد که از [[پیامبر]] طلبکار است. وی اظهار کرد که هم اکنون و در همین کوچه باید طلب مرا بدهی! پیامبر فرمود: شما از من طلبی ندارید. بعد هم اجازه بدهید بروم [[خانه]] و [[پول]] بیاورم. یهودی گفت: یک قدم نمی‌گذارم عقب بروی! پیامبر بردباری نشان داد، ولی مرد عبا و ردای پیامبر را گرفت و شروع به کشیدن کرد، به گونه‌ای که گردن آن حضرت قرمز شد. [[مردم]] در مسجد نگران شدند و به دنبال ایشان آمدند و دیدند مردی یهودی آن حضرت را گرفته است و توهین می‌کند. خواستند او را بزنند. پیامبر فرمود: هیچ کاری با او نداشته باشید. من خودم می‌دانم که با این رفیقم چگونه معامله کنم. پس با [[ملایمت]] و حوصله با او صحبت کرد و آن قدر [[صبر]] نشان داد که [[مرد]] [[یهودی]] همان جا شهادتین گفت و [[مسلمان]] شد. مرد گفت: [[انسان]] عادی نمی‌تواند چنین صبر و تحملی داشته باشد. به [[یقین]]، تو از جانب [[خدا]] [[مبعوث]] شده‌ای و [[پیامبری]]. این صبر، صبر انبیاست<ref>سیره نبوی، ص۱۳۹.</ref>.
*یکی از [[اصحاب]] [[روایت]] کرده است: "[[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[جنگ حنین]]، بعضی را بر بعضی دیگر ترجیح داد؛ مثلا به اقرع بن حابس، صد شتر و به عیینه نیز همین تعداد شتر داد و به [[مردمان]] دیگر هم چیزهایی بخشید.‌ پس، مردی گفت: "در این تقسیم کردن [[خشنودی]] [[خداوند]] خواسته نشده است!" من گفتم: قطعاً این گفتار را به [[رسول خدا]]{{صل}} خبر خواهم داد. پس به آن بزرگوار خبر دادم و ایشان فرمود: "[[خداوند]] [[موسی]] را [[رحمت]] کند! بیشتر از این [[آزار]] دید و صبر کرده"<ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۲-۴۸۳.</ref>.
*در [[جنگ احد]] که جنازه [[حضرت حمزه]] پس از پایان [[جنگ]] با وضع دلخراشی (مثله شده) یافت شد، زمانی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بر جنازه ایشان، حاضر شد و وضعیت وی را دید، از شدت [[ناراحتی]] فرمود: "هر آینه چنین کاری را با هفتاد نفر از [[قریش]] انجام خواهم داد"<ref>{{متن حدیث| لَأُمَثِّلَنَ‌ بِسَبْعِينَ‌ مِنْ‌ قُرَيْشٍ}}</ref> در پی این گفتار آن [[حضرت]]، این [[آیه شریفه]] نازل شد: {{متن قرآن|وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ}}<ref>«و اگر کیفر می‌کنید مانند آنچه خود کیفر شده‌اید کیفر کنید و اگر شکیبایی پیشه کنید همان برای شکیبایان بهتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۶.</ref>. در این هنگام نیز آن [[حضرت]] فرمود: "پس صبر می‌کنم"<ref>طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۱، ص ۱۸۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۴، ص ۲۸۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۵۲۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۳، ص ۲۸۷؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۲، ص ۹۶؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، ج ۳، ص ۱۰۳ - ۱۰۴؛ جارالله زمخشری، الکشاف، ج ۲، ص ۶۴۴ - ۶۴۵ و محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۱، ص ۲۰۱.</ref><ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۳.</ref>.


===فرا [[خواندن]] [[مردم]] به صبر===
آن حضرت نشانه‌های [[صابر]] را چنین برمی شمارد: {{متن حدیث|عَلَامَةُ الصَّابِرِ فِي ثَلَاثٍ أَوَّلُهَا أَنْ لَا يَكْسَلَ وَ الثَّانِيَةُ أَنْ لَا يَضْجَرَ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا يَشْكُوَ مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَنَّهُ إِذَا كَسِلَ فَقَدْ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ وَ إِذَا ضَجِرَ لَمْ يُؤَدِّ الشُّكْرَ وَ إِذَا شَكَا مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَصَاهُ}}<ref>«نشانه‌های انسان صابر سه چیز است: اول آنکه تنبلی و سستی نمی‌کند. دوم آنکه دل‌تنگی نمی‌کند و سوم آنکه از پروردگارش شِکوه نمی‌کند؛ زیرا اگر سستی و تنبلی کند، حق را ضایع می‌سازد و اگر دل تنگی کند، شکر او را ادا نکند و چنانچه شکوه کند، به یقین، در برابر پروردگارش عصیان کرده است». بحارالانوار، ج۷۱، ص۸۶.</ref>.
*در [[حدیثی]] از آن بزرگوار [[نقل]] شده است: "شگفتا از کار [[مؤمن]]؟ همه کارش خیر است و این ویژگی جز برای [[مؤمن]] حاصل نمی‌شود؛ اگر [[خوشی]] به او برسد، [[شکر]] می‌کند؛ زیرا برایش خیر است و اگر [[سختی]] به وی برسد، [[بردباری]] می‌کند و این نیز برایش خیر است"<ref>{{متن حدیث| عَجَباً لِأَمْرِ الْمُؤْمِنِ‌ إِنَّ أَمْرَهُ كُلَّهُ لَهُ خَيْرٌ وَ لَيْسَ ذَلِكَ لِأَحَدٍ إِلَّا لِلْمُؤْمِنِ إِنْ أَصَابَتْهُ سَرَّاءُ شَكَرَ فَكَانَ خَيْراً لَهُ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ ضَرَّاءُ صَبَرَ فَكَانَ خَيْراً لَهُ}}؛ شهید ثانی، مسکن الفؤاد، ص ۴۵، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۴، ص ۳۳۲؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۸، ص ۲۲۷ و ابن حبان، صحیح، ج ۷، ص ۱۵۵ - ۱۵۶.</ref><ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۳-۴۸۴.</ref>.
*شایان ذکر است که اینجا خبر (که می‌فرماید [[مؤمن]] این چنین است) در [[مقام]] انشاء است؛ یعنی [[مؤمن]] باید این گونه باشد؛ نه اینکه همیشه همه [[مؤمنان]] این گونه هستند<ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۴.</ref>.


===[[تبیین]] صبر و تقسیمات آن ===
در [[آیات الهی]]، [[نصرت]] و [[پیروزی]] از پیامدهای صبر عنوان شده است<ref>نک: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ * يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ}} «ای پیامبر! تو را خداوند و مؤمنان پیرو تو، بس * ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز می‌شوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمی‌یابند» سوره انفال، آیه ۶۴-۶۵؛ {{متن قرآن|إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ}} «چون نیکی‌یی به شما رسد آنان را غمگین می‌کند و چون بدی‌یی دامنگیرتان شود از آن شادمان می‌شوند؛ و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید نیرنگ آنان به شما هیچ زیانی نخواهد رساند؛ که خداوند آنچه را انجام می‌دهند فراگیر است» سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.</ref>. [[حضرت رسول الله]] {{صل}} نیز در [[کلامی]] متین به این امر اشاره می‌کند: {{متن حدیث|إِنَّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ}}<ref>«به درستی که پیروزی با صبر است» مکارم الاخلاق، ص۴۶۹.</ref>.
*[[رسول الله]]{{صل}} فرموده است: "نسبت صبر با [[ایمان]]، همچون نسبت سر با [[بدن]] است"<ref>{{متن حدیث| الصَّبْرُ مِنَ‌ الْإِيمَانِ‌ كَالرَّأْسِ‌ مِنَ‌ الْجَسَدِ}}؛ بحارالأنوار، ج ۶۸، ص ۶۱؛ الکافی، ج ۲، ص ۸۸ و وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۶۲.</ref>؛ همچنین آن [[حضرت]] در [[تبیین]] انواع صبر می‌فرماید: "صبر، سه گونه است: صبر بر [[مصیبت]]، صبر بر [[طاعت]] ([[پیروی]] از [[دستورهای الهی]] و انجام آن به طور [[شایسته]] در عین رعایت بایستگی‌های آن) و صبر بر [[معصیت]] (انجام ندادن [[گناه]] و دوری از آن)"<ref>{{متن حدیث| الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ صَبْرٌ عَلَى الْمُصِيبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى‌ الْمَعْصِيَةِ}}؛ الکافی، ج ۲، ص ۹۱؛ تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۱۶؛ جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۱۱۴ و المتقی الهندی، کنزالعمال، ج ۳، ص ۲۷۳.</ref><ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۴.</ref>.
*ایشان در ادامه همین [[روایت]] و در بیان [[جایگاه]] و [[پاداش]] صبر هم فرموده است: "پس، هر که بر [[مصیبت]] صبر کند، تا آنجا که آن را با [[حسن]] [[عزاداری]] پاسخ گوید، [[خداوند]] برایش سیصد درجه مقرر می‌کند که فاصله هر درجه تا درجه [دیگر] همچون فاصله بین [[آسمان]] تا [[زمین]] است و هر کس بر [[طاعت]] [[بردباری]] ورزد، [[خداوند]] برای او ششصد درجه مقرر می‌فرماید که فاصله [هر] درجه تا درجه [دیگر] همچون فاصله بین حدود [[زمین]] تا منتهای [[عرش]] است"<ref>حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۲۷ - ۱۲۸، الکافی، ج ۲، ص ۹۱؛ جامع الاخبار ص ۱۱۶؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۴۰؛ مسکن الفؤاد، ص ۴۶ - ۴۷؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۱۱۴ و کنزالعمال، ج ۳، ص ۲۷۳.</ref>. همچنین آن [[حضرت]] فرموده است:  "چون بنده‌ام را با دو چشمانش بیازمایم و صبر پیشه کند، در قبال [از دست رفتن] دو چشمانش، [[بهشت]] را به او می‌دهم"<ref>{{متن حدیث|انَّ اللَّهِ عَزَّ وَجَلٍ قَالَ: إِذَا ابْتُلِيتُ عَبْدِي بِحَبيبَتيهِ فَصَبَرَ، عَوَّضتُهُ مِنْهُمَا الجَنَّةَ }}؛ نووی دمشقی، ریاض الصالحین، ص ۲۴؛ البخاری، صحیح، ج ۷، ص ۵ و العینی، عمدة القاری، ج ۲۱، ص ۲۱۵. </ref><ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۴.</ref>.
*در [[روایت]] دیگری آمده است: "([[خداوند]] فرموده است:) اگر بنده‌ای از بندگانم را به مصیبتی در بدنش یا مالش یا فرزندش دچار گردانم و او (در مقابله با این مشکل) با صبری [[نیکو]] (یعنی با [[رضایت]] به [[خواست الهی]] و ناشکری نکردن.) از آن استقبال کند، من ابا دارم از اینکه برای وی میزانی برپا کنم یا دیوانی را (برای [[محاسبه]] [[اعمال]] وی) بگسترانم"<ref>نهج الفصاحة، ص ۵۹۴؛ جامع الاخبار، ص ۱۱۶؛ قطب الدین راوندی، الدعوات، ص ۱۷۲؛ مسکن الفؤاد، ص ۴۴؛ کنز العمال، ج ۳، ص ۲۸۲ و أبن سلامه، مسند الشهاب، ج ۲، ص ۳۳۰.</ref>.‌ در [[روایت]] دیگر آمده است: "اگر یکی از [[مؤمنان]]، به گرفتاری دچار شود و بر آن صبر کند (و بی‌تابی نکند) اجری مانند اجر هزار [[شهید]] برای او خواهد بود"<ref>{{متن حدیث| مَنِ ابْتُلِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ بِبَلَاءٍ فَصَبَرَ عَلَيْهِ كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ أَلْفِ شَهِيد}}؛ جامع الأخبار، ص ۱۱۷ و بحارالأنوار، ج ۶۸، ص ۹۳.</ref><ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۵.</ref>.


==[[شکیبایی]] [[پیامبر]]{{صل}} در همه [[کارها]]==
[[پیامبر اعظم]] {{صل}} در گفتاری دیگر فرمود: هنگامی که [[روز قیامت]] می‌شود، منادی ندا می‌کند، به گونه‌ای که همه صدای او را می‌شنوند و می‌گویند: کجایند صاحبان فضل! گروهی از [[مردم]] برمی خیزند، [[فرشتگان]] از آنها استقبال می‌کنند و می‌گویند: [[فضیلت]] شما چه بود که به عنوان «صاحب فضل» شما را صدا زده‌اند؟ آنها در پاسخ گویند: در [[دنیا]] وقتی که از ناحیه [[ناآگاهان]] به ما آسیب می‌رسید، تحمل می‌کردیم و اگر از ناحیه آنها به ما بدی می‌شد، [[عفو]] می‌کردیم. منادی از طرف [[خداوند]] اعلام می‌کند: این بندگانم راست می‌گویند. آنها را [[آزاد]] بگذارید تا بدون حساب وارد [[بهشت]] شوند<ref>داستان‌ها و پندها، ج۶، ص۱۴۲.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[نگین رسالت (کتاب)|نگین رسالت]] ص ۲۲.</ref>
*[[قرآن]] می‌فرماید:
 
[[حضرت رسول الله]] {{صل}} بسیار بردبار بود. این ویژگی سبب می‌شد که دیگران [[روز]] به روز بر گرد وجود او حلقه زنند و بر محبتشان به ایشان افزوده شود. [[انس بن مالک]] می‌گوید: «روزی عربی [[بادیه نشین]] سراغ پیامبرآمد و به شدت ردای آن بزرگوار را کشید به گونه‌ای که ردا، بر گردن [[رسول خدا]] {{صل}} خط انداخت و اثر گذاشت. آن گاه به [[پیامبر]] خطاب کرد: ای محمد! از آن [[اموال]] [[خدا]] که در [[اختیار]] توست، دستور بده مقداری به من بدهند! حضرت لبخندی زد و دستور داد که چیزی به او بدهند»<ref>مکارم الاخلاق، ص۱۷.</ref>.
 
[[حضرت علی]] {{ع}} می‌فرماید: [[پیامبر خدا]] در برابر جفا و تندی غریبان در حرف زدن و سؤال کردن و خواسته‌شان، آن قدر [[صبر]] و تحمّل از خود نشان می‌داد که [[اصحاب]] تصمیم می‌گرفتند آن غریبان را جلب و بازخواست کنند و نگذارند رسول خدا {{صل}} مورد [[آزار]] قرار گیرد<ref>مکارم الاخلاق، ص۱۵.</ref>.
 
در خبری وارد شده است که روزی مردی [[اعرابی]] حضور [[پیامبر اکرم]] {{صل}} آمد و از حضرت چیزی طلب کرد. رسول خدا {{صل}} به او عطا کرد و فرمود: آیا به تو [[احسان]] کردم؟ آن مرد گفت: نه، هرگز به من احسان و [[نیکی]] نکردی. اصحاب از [[ناسپاسی]] این [[مرد]] [[خشمگین]] شدند و قصد آزار او را داشتند، ولی پیامبر آنان را از تعرّض به وی باز داشت. آن گاه حضرت به [[خانه]] رفت و مقدار بیشتری به او عطا کرد و فرمود: آیا اکنون به تو احسان کردم؟ آن مرد گفت: بلی، [[خداوند]] به تو پاداشی خیر دهد. رسول خدا {{صل}} فرمود: به جهت سخنی که نزد اصحاب من گفتی، ممکن است نسبت به تو بدبین شده باشند. اگر [[دوست]] داری نزد آنان حاضر شو و [[رضایت]] خود را [[اعلان]] کن تا آن [[فکر]] از سرشان بیرون رود. آن گاه مرد به همراه پیامبر نزد اصحاب آمد و پیامبر فرمود: این مرد از ما [[راضی]] شده است؛ آیا چنین است؟ او گفت: بلی، خدا به تو و [[خانواده]] ات جزای خیر دهد. آن گاه [[پیامبر]] خطاب به [[اصحاب]] فرمود: من اگر [[روز]] گذشته شما را [[آزاد]] می‌گذاشتم، آن مرد را بر اثر بدزبانی‌اش به [[قتل]] می‌رساندید و او در آن حال به [[دوزخ]] می‌رفت<ref>سفینة البحار، ج۱، ص۴۱۶.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|مروارید نبوت]] ص ۲۹.</ref>
 
== [[پیامبر]] {{صل}} و [[شکیبایی]] ==
صبر [[پیامبر]] {{صل}} را می‌توان در چهار محور بررسی کرد:
 
=== [[دستور]] الهی‌===
[[خداوند]] بارها در [[قرآن]]، پیامبرش را به صبر توصیه می‌کند و بیشتر این موارد در سختی‌هایی بود که به خاطر [[دعوت پیامبر]] {{صل}} و [[لجاجت]] [[کافران]] و کسانی که موقعیت خود را با این [[دین جدید]] در خطر می‌دیدند، پدید می‌آمد و مشکلات فراوانی را برای آن حضرت ایجاد می‌کرد؛ به ویژه زمانی که تهمت‌ها و گفتارهای ناسزای [[کفار]] و غیر آنها روان آن بزرگوار را سخت آزرده می‌ساخت و [[خداوند]] در این باره به [[رسول]] گرامی اش می‌فرماید: {{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ}}<ref>«بر آنچه می‌گویند شکیب کن» سوره طه، آیه ۱۳۰. (خداوند ۱۱ بار با لفظ {{متن قرآن|فَاصْبِر}} پیامبرش را به صبر دعوت کرده است).</ref>.
 
[[خداوند سبحان]] در [[آیات]] پیش و پس از این [[آیه شریفه]] نیز [[پیامبر]] {{صل}} خود را به صبر امر می‌کند. [[آیات]] [[دعوت]] به [[شکیبایی]] در سه مرحله نازل شده است:
# زمانی که مسائل ناروایی به آن حضرت نسبت داده، باعث ناخرسندی ایشان می‌شدند؛ مانند اینکه ایشان را ساحر و [[کذاب]]<ref>سوره ص، آیه ۴ و سوره غافر، آیه ۲۴. </ref>، مجنون<ref>سوره ذاریات، آیات ۳۹ و ۵۲.</ref>، [[ریاست]] خواه و ریاست طلب می‌نامیدند<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۱۷، ص ۱۸۹.</ref>؛ ‌
# هنگامی که برخی از [[مردم]]، آن حضرت را [[تکذیب]] می‌کردند<ref>{{متن قرآن|فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ}} «پس اگر تو را دروغگو شمرده‌اند (بدان که) پیامبران پیش از تو (نیز) که برهان‌ها و نوشته‌ها و کتاب روشنگر را آورده بودند، دروغگو شمرده شده‌اند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۴؛ و همچنین ر. ک: سوره انبیاء، آیه ۴۱.</ref>؛ ‌
# وقتی که [[کفار]] بی‌ادبی را از حد گذرانده، به [[خداوند]] جسارت می‌کردند؛ [[پیامبر]] {{صل}} فرموده‌اند: "من در برابر ناملایمات نسبت به خود و [[خانواده]] و حیثیتم صبر می‌کنم؛ ولی در برابر بدگویی به پروردگارم [[شکیبایی]] ندارم"<ref>سید هاشم بحرانی، حلیة الأبرار، ج ۱، ص ۳۴۰؛ محمد حسین طباطبایی، سنن النبی، ج ۱، ص ۲۵؛ ابن جمعه هویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۱۱۷؛ کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۸۸؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۲۶۲ و محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۶۱.</ref>. [[خداوند عزوجل]] نیز این [[آیات]] را نازل فرمود: {{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ * فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ}}<ref>«و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست در شش روز آفریدیم و هیچ ماندگی به ما نرسید * پس بر آنچه می‌گویند شکیبا باش و پروردگارت را پیش از برآمدن خورشید و پیش از غروب با سپاس به پاکی بستای!» سوره ق، آیه ۳۸-۳۹.</ref>.<ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۰ ـ ۴۸۱.</ref>
 
=== [[شکیبایی]] در [[سیره پیامبر]] {{صل}} ===
یکی از [[اصحاب]] [[روایت]] کرده است: "[[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[جنگ حنین]]، بعضی را بر بعضی دیگر ترجیح داد؛ مثلا به اقرع بن حابس، صد شتر و به عیینه نیز همین تعداد شتر داد و به [[مردمان]] دیگر هم چیزهایی بخشید. ‌ پس، مردی گفت: "در این تقسیم کردن [[خشنودی]] [[خداوند]] خواسته نشده است!" من گفتم: قطعاً این گفتار را به [[رسول خدا]] {{صل}} خبر خواهم داد. پس به آن بزرگوار خبر دادم و ایشان فرمود: "[[خداوند]] [[موسی]] را [[رحمت]] کند! بیشتر از این [[آزار]] دید و صبر کرده است".
 
در [[جنگ احد]] که جنازه [[حضرت حمزه]] پس از پایان [[جنگ]] با وضع دلخراشی (مثله شده) یافت شد، زمانی که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بر جنازه ایشان، حاضر شد و وضعیت وی را دید، از شدت ناراحتی فرمود: "هر آینه چنین کاری را با هفتاد نفر از [[قریش]] انجام خواهم داد"<ref>{{متن حدیث| لَأُمَثِّلَنَ‌ بِسَبْعِينَ‌ مِنْ‌ قُرَيْشٍ}}</ref> در پی این گفتار آن حضرت، این [[آیه شریفه]] نازل شد: {{متن قرآن|وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ}}<ref>«و اگر کیفر می‌کنید مانند آنچه خود کیفر شده‌اید کیفر کنید و اگر شکیبایی پیشه کنید همان برای شکیبایان بهتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۶.</ref>. در این هنگام نیز آن حضرت فرمود: "پس صبر می‌کنم"<ref>طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۱، ص ۱۸۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۴، ص ۲۸۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۵۲۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۳، ص ۲۸۷؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۲، ص ۹۶؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، ج ۳، ص ۱۰۳ - ۱۰۴؛ جارالله زمخشری، الکشاف، ج ۲، ص ۶۴۴ - ۶۴۵ و محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۱، ص ۲۰۱.</ref>.<ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۲ ـ ۴۸۳.</ref>
 
=== فرا خواندن [[مردم]] به صبر ===
در [[حدیثی]] از آن بزرگوار [[نقل]] شده است: "شگفتا از کار [[مؤمن]]؟ همه کارش خیر است و این ویژگی جز برای مؤمن حاصل نمی‌شود؛ اگر [[خوشی]] به او برسد، [[شکر]] می‌کند؛ زیرا برایش خیر است و اگر [[سختی]] به وی برسد، [[بردباری]] می‌کند و این نیز برایش خیر است"<ref>{{متن حدیث| عَجَباً لِأَمْرِ الْمُؤْمِنِ‌ إِنَّ أَمْرَهُ كُلَّهُ لَهُ خَيْرٌ وَ لَيْسَ ذَلِكَ لِأَحَدٍ إِلَّا لِلْمُؤْمِنِ إِنْ أَصَابَتْهُ سَرَّاءُ شَكَرَ فَكَانَ خَيْراً لَهُ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ ضَرَّاءُ صَبَرَ فَكَانَ خَيْراً لَهُ}}؛ شهید ثانی، مسکن الفؤاد، ص ۴۵، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۴، ص ۳۳۲؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۸، ص ۲۲۷ و ابن حبان، صحیح، ج ۷، ص ۱۵۵ - ۱۵۶.</ref>.
 
شایان ذکر است که اینجا خبر (که می‌فرماید مؤمن این چنین است) در مقام انشاء است؛ یعنی [[مؤمن]] باید این گونه باشد؛ نه اینکه همیشه همه [[مؤمنان]] این گونه هستند<ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۳ ـ ۴۸۴.</ref>.
 
=== [[تبیین]] صبر و تقسیمات آن ===
[[رسول الله]] {{صل}} فرموده است: "نسبت صبر با [[ایمان]]، همچون نسبت سر با بدن است"<ref>{{متن حدیث|الصَّبْرُ مِنَ‌ الْإِيمَانِ‌ كَالرَّأْسِ‌ مِنَ‌ الْجَسَدِ}}؛ بحارالأنوار، ج ۶۸، ص ۶۱؛ الکافی، ج ۲، ص ۸۸ و وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۶۲.</ref>؛ همچنین آن حضرت در [[تبیین]] انواع صبر می‌فرماید: "صبر، سه گونه است: صبر بر [[مصیبت]]، صبر بر [[طاعت]] ([[پیروی]] از [[دستورهای الهی]] و انجام آن به طور شایسته در عین رعایت بایستگی‌های آن) و صبر بر [[معصیت]] (انجام ندادن [[گناه]] و دوری از آن)"<ref>{{متن حدیث| الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ صَبْرٌ عَلَى الْمُصِيبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى‌ الْمَعْصِيَةِ}}؛ الکافی، ج ۲، ص ۹۱؛ تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۱۶؛ جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۱۱۴ و المتقی الهندی، کنزالعمال، ج ۳، ص ۲۷۳.</ref>.
 
ایشان در ادامه همین [[روایت]] و در بیان جایگاه و [[پاداش]] صبر هم فرموده است: "پس، هر که بر [[مصیبت]] صبر کند، تا آنجا که آن را با [[حسن]] [[عزاداری]] پاسخ گوید، [[خداوند]] برایش سیصد درجه مقرر می‌کند که فاصله هر درجه تا درجه [دیگر] همچون فاصله بین [[آسمان]] تا [[زمین]] است و هر کس بر [[طاعت]] [[بردباری]] ورزد، [[خداوند]] برای او ششصد درجه مقرر می‌فرماید که فاصله [هر] درجه تا درجه [دیگر] همچون فاصله بین حدود [[زمین]] تا منتهای [[عرش]] است"<ref>حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۲۷ - ۱۲۸، الکافی، ج ۲، ص ۹۱؛ جامع الاخبار ص ۱۱۶؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۴۰؛ مسکن الفؤاد، ص ۴۶ - ۴۷؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۱۱۴ و کنزالعمال، ج ۳، ص ۲۷۳.</ref>. همچنین آن حضرت فرموده است: "چون بنده‌ام را با دو چشمانش بیازمایم و صبر پیشه کند، در قبال [از دست رفتن] دو چشمانش، [[بهشت]] را به او می‌دهم"<ref>{{متن حدیث|انَّ اللَّهِ عَزَّ وَجَلٍ قَالَ: إِذَا ابْتُلِيتُ عَبْدِي بِحَبيبَتيهِ فَصَبَرَ، عَوَّضتُهُ مِنْهُمَا الجَنَّةَ }}؛ نووی دمشقی، ریاض الصالحین، ص ۲۴؛ البخاری، صحیح، ج ۷، ص ۵ و العینی، عمدة القاری، ج ۲۱، ص ۲۱۵.</ref>.
 
در [[روایت]] دیگری آمده است: "([[خداوند]] فرموده است:) اگر بنده‌ای از بندگانم را به مصیبتی در بدنش یا مالش یا فرزندش دچار گردانم و او (در مقابله با این مشکل) با صبری [[نیکو]] (یعنی با [[رضایت]] به [[خواست الهی]] و ناشکری نکردن.) از آن استقبال کند، من ابا دارم از اینکه برای وی میزانی برپا کنم یا دیوانی را (برای [[محاسبه]] [[اعمال]] وی) بگسترانم"<ref>نهج الفصاحة، ص ۵۹۴؛ جامع الاخبار، ص ۱۱۶؛ قطب الدین راوندی، الدعوات، ص ۱۷۲؛ مسکن الفؤاد، ص ۴۴؛ کنز العمال، ج ۳، ص ۲۸۲ و أبن سلامه، مسند الشهاب، ج ۲، ص ۳۳۰.</ref>. ‌ در روایت دیگر آمده است: "اگر یکی از [[مؤمنان]]، به گرفتاری دچار شود و بر آن صبر کند (و بی‌تابی نکند) اجری مانند اجر هزار [[شهید]] برای او خواهد بود"<ref>{{متن حدیث|مَنِ ابْتُلِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ بِبَلَاءٍ فَصَبَرَ عَلَيْهِ كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ أَلْفِ شَهِيد}}؛ جامع الأخبار، ص ۱۱۷ و بحارالأنوار، ج ۶۸، ص ۹۳.</ref>.<ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۴ ـ ۴۸۵.</ref>
 
== [[شکیبایی]] [[پیامبر]] {{صل}} در همه [[کارها]] ==
[[قرآن]] می‌فرماید:
#{{متن قرآن|فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ}}<ref>«بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند و برای آنان (عذاب را به) شتاب مخواه» سوره احقاف، آیه ۳۵.</ref>.
#{{متن قرآن|فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ}}<ref>«بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند و برای آنان (عذاب را به) شتاب مخواه» سوره احقاف، آیه ۳۵.</ref>.
#{{متن قرآن|فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا}}<ref>«پس به نکویی شکیب کن» سوره معارج، آیه ۵.</ref>.
#{{متن قرآن|فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا}}<ref>«پس به نکویی شکیب کن» سوره معارج، آیه ۵.</ref>.
خط ۳۹: خط ۶۵:
#{{متن قرآن|وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا}}<ref>«و خانواده‌ات را به نماز فرمان ده و بر آن شکیب کن» سوره طه، آیه ۱۳۲.</ref>.
#{{متن قرآن|وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا}}<ref>«و خانواده‌ات را به نماز فرمان ده و بر آن شکیب کن» سوره طه، آیه ۱۳۲.</ref>.


*[[صبر]] [[پیامبر]] در [[حدیث]]
[[صبر]] [[پیامبر]] در [[حدیث]]:


==داستان‌هایی از [[شکیبایی]] [[پیامبر]]{{صل}}==
== داستان‌هایی از [[شکیبایی]] [[پیامبر]] {{صل}} ==
#[[پیامبر
# [[پیامبر


==تأکید بر شکیبایی و بردباری در زندگی خانوادگی در راه و رسم نبوی==
== تأکید بر شکیبایی و بردباری در زندگی خانوادگی در راه و رسم نبوی ==
در آموزه‌های [[نبوی]] تأکیدی شگفت بر [[شکیبایی]] و [[بردباری]] در [[زندگی خانوادگی]] شده است تا جایی که از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده است که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|‏ إِنَّ‏ فِي‏ الْجَنَّةِ دَرَجَةً لَا يَنَالُهَا إِلَّا إِمَامٌ عَادِلٌ أَوْ ذُو رَحِمٍ وَصُولٍ أَوْ ذُو عِيَالٍ صَبُورٍ}}<ref>«در بهشت درجه‌ای است که به آن دست نمی‌یابد مگر پیشوای دادگر یا خویشاوندی که زیاد صله رحم به جا آورد و یا عیالوار شکیبا». الخصال، ج۱، ص۹۳؛ أعلام الدین، ص۱۵۲ [{{متن حدیث|لَا يَبْلُغُهَا إِلَّا ثَلَاثَةٌ}} آمده است]؛ کنزالعمال، ج۱۵، ص۸۳۴، ج۱۶، ص۲۳۵ [{{متن حدیث|لَا يَبْلُغُهَا إِلَّا ثَلَاثَةٌ}} آمده است]؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۹۰، ج۱۰۴، ص۷۰.</ref>.
در آموزه‌های [[نبوی]] تأکیدی شگفت بر [[شکیبایی]] و [[بردباری]] در زندگی خانوادگی شده است تا جایی که از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شده است که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|‏ إِنَّ‏ فِي‏ الْجَنَّةِ دَرَجَةً لَا يَنَالُهَا إِلَّا إِمَامٌ عَادِلٌ أَوْ ذُو رَحِمٍ وَصُولٍ أَوْ ذُو عِيَالٍ صَبُورٍ}}<ref>«در بهشت درجه‌ای است که به آن دست نمی‌یابد مگر پیشوای دادگر یا خویشاوندی که زیاد صله رحم به جا آورد و یا عیالوار شکیبا». الخصال، ج۱، ص۹۳؛ أعلام الدین، ص۱۵۲ [{{متن حدیث|لَا يَبْلُغُهَا إِلَّا ثَلَاثَةٌ}} آمده است]؛ کنزالعمال، ج۱۵، ص۸۳۴، ج۱۶، ص۲۳۵ [{{متن حدیث|لَا يَبْلُغُهَا إِلَّا ثَلَاثَةٌ}} آمده است]؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۹۰، ج۱۰۴، ص۷۰.</ref>.


در برخی نقل‌ها آمده است که پس از بیان این سخن، [[علی]]{{ع}} از [[پیامبر]]{{صل}} پرسید: {{متن حدیث|مَا صَبْرُ ذِي عِيَالٍ؟}} شکیبایی فرد عیالوار چیست؟ [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|لَا يَمُنُّ عَلَى أَهْلِهِ بِمَا يَنْفُقُ عَلَيْهِمْ}}<ref>«به سبب نفقه دادن و خرج کردن برای خانواده‌اش بر سرشان منت نگذارد». کنزالعمال، ج۱۶، ص۲۳۵.</ref>.
در برخی نقل‌ها آمده است که پس از بیان این سخن، [[علی]] {{ع}} از [[پیامبر]] {{صل}} پرسید: {{متن حدیث|مَا صَبْرُ ذِي عِيَالٍ؟}} شکیبایی فرد عیالوار چیست؟ حضرت فرمود: {{متن حدیث|لَا يَمُنُّ عَلَى أَهْلِهِ بِمَا يَنْفُقُ عَلَيْهِمْ}}<ref>«به سبب نفقه دادن و خرج کردن برای خانواده‌اش بر سرشان منت نگذارد». کنزالعمال، ج۱۶، ص۲۳۵.</ref>.


شکیبایی و بردباری تأکید شده در [[منطق]] نبوی شامل همه مسائل زندگی خانوادگی است، و از آن جمله است شکیبایی بر [[ناملایمات]] حاصل از [[خلق]] و خوی‌ها و بردباری در برابر کج‌خلقی‌ها و بدخویی‌ها. ممکن است گاهی [[خلق و خوی]] یکی از دو [[همسر]]، برای دیگری ناخوشایند نماید، و یا علی‌رغم همه [[خوبی‌ها]] و نیک‌رفتاری‌های یکی از دو همسر، کج‌خلقی‌هایی نیز داشته باشد، و یا گاهی به سبب مسائل پیش‌آمده در زندگی یکی از دو همسر گرفتار بدخویی گردد، که در این موارد [[راه]] چاره و [[بهترین]] وسیله مقابله شکیبایی و بردباری است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرموده است:
شکیبایی و بردباری تأکید شده در منطق نبوی شامل همه مسائل زندگی خانوادگی است، و از آن جمله است شکیبایی بر [[ناملایمات]] حاصل از [[خلق]] و خوی‌ها و بردباری در برابر کج‌خلقی‌ها و بدخویی‌ها. ممکن است گاهی [[خلق و خوی]] یکی از دو [[همسر]]، برای دیگری ناخوشایند نماید، و یا علی‌رغم همه [[خوبی‌ها]] و نیک‌رفتاری‌های یکی از دو همسر، کج‌خلقی‌هایی نیز داشته باشد، و یا گاهی به سبب مسائل پیش‌آمده در زندگی یکی از دو همسر گرفتار بدخویی گردد، که در این موارد راه چاره و [[بهترین]] وسیله مقابله شکیبایی و بردباری است. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرموده است: {{متن حدیث|مَنْ‏ صَبَرَ عَلَى‏ سُوءِ خُلُقِ‏ امْرَأَتِهِ‏ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الْأَجْرِ مَا أَعْطَى‏ أَيُّوبَ {{ع}} عَلَى بَلَائِهِ وَ مَنْ صَبَرَتْ عَلَى سُوءِ خُلُقِ زَوْجِهَا أَعْطَاهَا اللَّهُ مِثْلَ ثَوَابِ آسِيَةَ بِنْتِ مُزَاحِمٍ}}<ref>«هر مردی که در برابر بداخلاقی همسرش شکیبایی ورزد، خداوند همان ثوابی را به وی دهد که به ایّوب {{ع}} در قبال گرفتاری‌اش عطا کرد؛ و هر زنی که در برابر بداخلاقی شوهرش شکیبایی ورزد، خداوند همانند ثواب آسیه بنت مزاحم (همسر فرعون) را به او عطا کند». مکارم الاخلاق، ص۲۱۳-۲۱۴.</ref>.
{{متن حدیث|مَنْ‏ صَبَرَ عَلَى‏ سُوءِ خُلُقِ‏ امْرَأَتِهِ‏ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الْأَجْرِ مَا أَعْطَى‏ أَيُّوبَ{{ع}} عَلَى بَلَائِهِ وَ مَنْ صَبَرَتْ عَلَى سُوءِ خُلُقِ زَوْجِهَا أَعْطَاهَا اللَّهُ مِثْلَ ثَوَابِ آسِيَةَ بِنْتِ مُزَاحِمٍ}}<ref>«هر مردی که در برابر بداخلاقی همسرش شکیبایی ورزد، خداوند همان ثوابی را به وی دهد که به ایّوب{{ع}} در قبال گرفتاری‌اش عطا کرد؛ و هر زنی که در برابر بداخلاقی شوهرش شکیبایی ورزد، خداوند همانند ثواب آسیه بنت مزاحم (همسر فرعون) را به او عطا کند». مکارم الاخلاق، ص۲۱۳-۲۱۴.</ref>.


[[زن]] و مردی که [[خلق و خوی]] [[نیکی]] دارند، ممکن است به سبب برخی عوارض درونی و اختلالات جسمی و [[روحی]]، دچار [[بداخلاقی]] و [[تندخویی]] و غرولُندورزی گردند، که [[راه و رسم نبوی]] در این موارد [[شکیبایی]] ورزیدن و [[بردباری]] نمودن است و [[رسول خدا]]{{صل}} [[پیروان]] خود را بدین [[راه و رسم]] فراخوانده است:
[[زن]] و مردی که [[خلق و خوی]] [[نیکی]] دارند، ممکن است به سبب برخی عوارض درونی و اختلالات جسمی و [[روحی]]، دچار [[بداخلاقی]] و تندخویی و غرولُندورزی گردند، که [[راه و رسم نبوی]] در این موارد [[شکیبایی]] ورزیدن و [[بردباری]] نمودن است و [[رسول خدا]] {{صل}} [[پیروان]] خود را بدین راه و رسم فراخوانده است: {{متن حدیث|مَنْ‏ صَبَرَ عَلَى‏ سُوءِ خُلُقِ‏ امْرَأَتِهِ‏ وَ احْتَسَبَهُ‏ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى بِكُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ يَصْبِرُ عَلَيْهَا مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا أُعْطِيَ أَيُّوبَ {{ع}} عَلَى بَلَائِهِ}}<ref>«هر مردی که به خاطر و به امید پاداش او در برابر بداخلاقی همسرش شکیبایی ورزد، خدای متعال برای هر روز و شبی که او شکیبایی می‌ورزد، همان ثوابی را به وی دهد که به ایوب {{ع}} در قبال گرفتاری‌اش عطا کرد». ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۳۳۶؛ أعلام الدین، ص۴۱۹؛ بحارالانوار، ج۷۶، ص۳۶۷؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۰، ص۲۵۴.</ref>.
{{متن حدیث|مَنْ‏ صَبَرَ عَلَى‏ سُوءِ خُلُقِ‏ امْرَأَتِهِ‏ وَ احْتَسَبَهُ‏ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى بِكُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ يَصْبِرُ عَلَيْهَا مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا أُعْطِيَ أَيُّوبَ{{ع}} عَلَى بَلَائِهِ}}<ref>«هر مردی که به خاطر و به امید پاداش او در برابر بداخلاقی همسرش شکیبایی ورزد، خدای متعال برای هر روز و شبی که او شکیبایی می‌ورزد، همان ثوابی را به وی دهد که به ایوب{{ع}} در قبال گرفتاری‌اش عطا کرد». ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۳۳۶؛ أعلام الدین، ص۴۱۹؛ بحارالانوار، ج۷۶، ص۳۶۷؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۰، ص۲۵۴.</ref>.


در [[زندگی خانوادگی]] ممکن است فردی گرفتار بداخلاقی [[پایدار]] باشد که بی‌گمان شکیبایی و بردباری بر آن کاری بس گرانقدر، و نشانه والایی [[شریک]] زندگی اوست، و چنین کسی [[مقام]] شاکران را دارد، چنان‌که در [[حدیث نبوی]] آمده است: {{متن حدیث|أَلَا وَ مَنْ‏ صَبَرَ عَلَى‏ خُلُقِ‏ امْرَأَةٍ سَيِّئَةِ الْخُلُقِ‏ وَ احْتَسَبَ فِي ذَلِكَ الْأَجْرَ أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ الشَّاكِرِينَ فِي الْآخِرَةِ}}<ref>«بدانید هر مردی که به خاطر و به امید پاداش [الهی] در برابر بداخلاقی همسرش شکیبایی ورزد، خداوند در آخرت به او ثواب شاکران را عطا خواهد کرد». امالی الصدوق، ص۳۵۰؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۶؛ مکارم الاخلاق، ص۴۳۱؛ تنبیه الخواطر، ج۳، ص۲۶۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۲۴؛ بحارالانوار، ج۷۶، ص۳۳۵، ج۱۰۳، ص۲۴۴؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۰، ص۲۵۳.</ref>.
در زندگی خانوادگی ممکن است فردی گرفتار بداخلاقی [[پایدار]] باشد که بی‌گمان شکیبایی و بردباری بر آن کاری بس گرانقدر، و نشانه والایی [[شریک]] زندگی اوست، و چنین کسی مقام شاکران را دارد، چنان‌که در حدیث نبوی آمده است: {{متن حدیث|أَلَا وَ مَنْ‏ صَبَرَ عَلَى‏ خُلُقِ‏ امْرَأَةٍ سَيِّئَةِ الْخُلُقِ‏ وَ احْتَسَبَ فِي ذَلِكَ الْأَجْرَ أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ الشَّاكِرِينَ فِي الْآخِرَةِ}}<ref>«بدانید هر مردی که به خاطر و به امید پاداش [الهی] در برابر بداخلاقی همسرش شکیبایی ورزد، خداوند در آخرت به او ثواب شاکران را عطا خواهد کرد». امالی الصدوق، ص۳۵۰؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۶؛ مکارم الاخلاق، ص۴۳۱؛ تنبیه الخواطر، ج۳، ص۲۶۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۲۴؛ بحارالانوار، ج۷۶، ص۳۳۵، ج۱۰۳، ص۲۴۴؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۰، ص۲۵۳.</ref>.


چنین شکیبایی و بردباری منشأ گشوده شدن درهای [[رحمت]] و [[برکت الهی]] بر فرد است. [[امام باقر]]{{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|‏مَنِ‏ احْتَمَلَ‏ مِنِ‏ امْرَأَتِهِ‏ وَ لَوْ كَلِمَةً وَاحِدَةً أَعْتَقَ اللَّهُ رَقَبَتَهُ مِنَ النَّارِ وَ أَوْجَبَ لَهُ الْجَنَّةَ...}}<ref>«هر که [بداخلاقی]همسرش را، هرچند به اندازه یک کلمه تحمل کند و شکیبایی ورزد، خداوند گردن او را از آتش آزاد سازد و بهشت را بر او واجب گرداند». مکارم الاخلاق، ص۲۱۶.</ref>.
چنین شکیبایی و بردباری منشأ گشوده شدن درهای [[رحمت]] و برکت الهی بر فرد است. [[امام باقر]] {{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|‏مَنِ‏ احْتَمَلَ‏ مِنِ‏ امْرَأَتِهِ‏ وَ لَوْ كَلِمَةً وَاحِدَةً أَعْتَقَ اللَّهُ رَقَبَتَهُ مِنَ النَّارِ وَ أَوْجَبَ لَهُ الْجَنَّةَ...}}<ref>«هر که [بداخلاقی]همسرش را، هرچند به اندازه یک کلمه تحمل کند و شکیبایی ورزد، خداوند گردن او را از آتش آزاد سازد و بهشت را بر او واجب گرداند». مکارم الاخلاق، ص۲۱۶.</ref>.


این [[رحمت]] و [[برکت]]، [[بهترین]] زمینه کمال [[آدمی]] و دستیابی به مراتب والای [[انسانی]] است. ملای [[روم]] در داستانی [[زیبا]] این [[حقیقت]] را تصویرگری کرده است.
این [[رحمت]] و [[برکت]]، [[بهترین]] زمینه کمال [[آدمی]] و دستیابی به مراتب والای [[انسانی]] است. ملای [[روم]] در داستانی [[زیبا]] این [[حقیقت]] را تصویرگری کرده است.


یکی از مریدان “شیخ [[ابو الحسن]] خرقانی”<ref>ابوالحسن علی بن جعفر (یا احمد) خرقانی از بزرگان مشایخ طریقت است. پدر او دهقان خرقان بود و او در اول امر به تحصیل علوم دینی همت گماشت و در آن سرآمد عصر گردید و سپس به طریقت مایل شد و با مجاهدت و ریاضت به کمال رسید. وی در سال ۴۲۵ هجری درگذشته است. فرهنگ معین، ج۵، ص۵۹؛ و نیز ر.ک: عباس بن محمد رضا القمی، الکنی و الالقاب، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳ ق. ج۱، ص۵۰-۵۱.</ref> برای دیدن شیخ راهی شد و پس از [[تحمل سختی‌ها]] و مرارت‌های بسیار به مقصد رسید و سراغ [[خانه]] شیخ را گرفت. پس از یافتن خانه با صد [[احترام]] و رعایت [[آداب]] حلقه در را کوبید، زنی در را باز کرد و با برخوردی [[زشت]] و لحنی نامیمون به مسخرگی پرداخت و گفت: به‌به! این احمق را ببین که چه [[مسافرت]] [[سختی]] را متحمل شده و بیخود چه رنجی بر خود هموار کرده است! مگر تو در [[وطن]] خود بیکار بودی که [[بیهوده]] به [[راه]] افتادی و این [[سفر]] را نمودی؟ مگر [[هوس]] ولگردی به سرت زده بود یا از [[محل زندگی]] خود دلتنگ شده بودی؟ یا مگر [[شیطان]]، یوغ بر گردنت نهاده بود و [[وسوسه]] چنین سفری را در دلت افکنده بود؟ باری، آن [[زن]] هرچه توانست از سخنان بی‌سروته و [[دشنام]] و یاوه بار آن [[جوان]] کرد که قابل بازگو کردن نیست. جوان از شنیدن آن سخنان زشت و گزنده و تمسخرهای بی‌اندازه، دل‌شکسته و افسرده گشت و اشکش جاری شد، و با این همه، با [[رعایت ادب]] پرسید: با همه این احوال بگو آن [[پادشاه]] خوشنام کجاست؟ [[زن]] تا چنین تعبیری را از [[جوان]] شنید و فهمید که آن [[مرید]] برای دیدن شیخ [[مصر]] است، سخت برآشفت و دوباره با بیانی [[زشت]] و گزنده هرچه از [[ناسزا]] توانست نثار شیخ کرد.
یکی از مریدان “شیخ [[ابو الحسن]] خرقانی”<ref>ابوالحسن علی بن جعفر (یا احمد) خرقانی از بزرگان مشایخ طریقت است. پدر او دهقان خرقان بود و او در اول امر به تحصیل علوم دینی همت گماشت و در آن سرآمد عصر گردید و سپس به طریقت مایل شد و با مجاهدت و ریاضت به کمال رسید. وی در سال ۴۲۵ هجری درگذشته است. فرهنگ معین، ج۵، ص۵۹؛ و نیز ر. ک: عباس بن محمد رضا القمی، الکنی و الالقاب، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳ ق. ج۱، ص۵۰-۵۱.</ref> برای دیدن شیخ راهی شد و پس از [[تحمل سختی‌ها]] و مرارت‌های بسیار به مقصد رسید و سراغ [[خانه]] شیخ را گرفت. پس از یافتن خانه با صد [[احترام]] و رعایت [[آداب]] حلقه در را کوبید، زنی در را باز کرد و با برخوردی [[زشت]] و لحنی نامیمون به مسخرگی پرداخت و گفت: به‌به! این احمق را ببین که چه [[مسافرت]] [[سختی]] را متحمل شده و بیخود چه رنجی بر خود هموار کرده است! مگر تو در [[وطن]] خود بیکار بودی که [[بیهوده]] به راه افتادی و این [[سفر]] را نمودی؟ مگر [[هوس]] ولگردی به سرت زده بود یا از محل زندگی خود دلتنگ شده بودی؟ یا مگر [[شیطان]]، یوغ بر گردنت نهاده بود و [[وسوسه]] چنین سفری را در دلت افکنده بود؟ باری، آن [[زن]] هرچه توانست از سخنان بی‌سروته و [[دشنام]] و یاوه بار آن [[جوان]] کرد که قابل بازگو کردن نیست. جوان از شنیدن آن سخنان زشت و گزنده و تمسخرهای بی‌اندازه، دل‌شکسته و افسرده گشت و اشکش جاری شد، و با این همه، با [[رعایت ادب]] پرسید: با همه این احوال بگو آن [[پادشاه]] خوشنام کجاست؟ [[زن]] تا چنین تعبیری را از [[جوان]] شنید و فهمید که آن مرید برای دیدن شیخ [[مصر]] است، سخت برآشفت و دوباره با بیانی [[زشت]] و گزنده هرچه از [[ناسزا]] توانست نثار شیخ کرد.


زن، شیخ را [[نیرنگ‌باز]] و [[حیله‌گر]] و بی‌محتوا خواند و اظهار کرد که او همان کسی است که آدم‌های کودن را به دام می‌اندازد و [[گمراه]] می‌کند، و تاکنون بسیاری چون تو به وسیله این شیخ از [[راه]] به در شده‌اند و اگر او را [[دیدار]] نکنی و به [[سرزمین]] خود برگردی به خیر و [[صلاح]] توست و از [[گمراهی]] [[نجات]] می‌یابی، زیرا این شیخ کارش یاوه‌سرایی و مفت‌خواری و [[شکمبارگی]] است و همه این را می‌دانند و کوس [[رسوایی]] او زده شده است.
زن، شیخ را نیرنگ‌باز و [[حیله‌گر]] و بی‌محتوا خواند و اظهار کرد که او همان کسی است که آدم‌های کودن را به دام می‌اندازد و [[گمراه]] می‌کند و تاکنون بسیاری چون تو به وسیله این شیخ از راه به در شده‌اند و اگر او را دیدار نکنی و به سرزمین خود برگردی به خیر و [[صلاح]] توست و از [[گمراهی]] [[نجات]] می‌یابی، زیرا این شیخ کارش یاوه‌سرایی و مفت‌خواری و شکمبارگی است و همه این را می‌دانند و کوس رسوایی او زده شده است.
زن هرچه در انبان درون خویش از [[زشتی]] داشت بر زبان جاری ساخت و شیخ را به خوبی نواخت! اما جوان مصمم بود که شیخ را بیابد و با شنیدن این سخنان در [[شگفتی]] فرورفت و با خود گفت که قطعا اینجا [[خانه]] شیخ نیست و او [[اشتباه]] آمده است. [[باور]] نمی‌کرد که شیخ چنین [[همنشینی]] داشته باشد. دوباره سراغ خانه شیخ را گرفت، اما همان نشانی را دادند. او مشوش و ناراحت در جستجوی شیخ برآمد و [[مردم]] او را [[راهنمایی]] کردند که شیخ در کوهسار مشغول جمع‌آوری هیزم است. پس در جستجوی شیخ راهی بیشه شد، اما در درونش آتشی برپا بود که مگر ممکن است [[کفر]] و [[ایمان]] باهم جمع شود؟ و از چه زمانی [[ضد]] با ضد مأنوس شده و آدم‌نما با پیشوای [[حقیقی]] مردم از کجا [[انس]] گرفته است؟ و دیو را با [[جبرئیل]] چه نسبتی است؟ و چگونه [[آزر]] و [[خلیل]] باهم توانند ساخت؟ و چطور راهنمای مسافران با [[راهزنان]] کنار می‌آید؟


[[جوان]] در این احوال بود که ناگاه شیخ را در برابر خود دید، درحالی‌که بر شیری سوار بود و هیزم‌هایش را بار آن کرده بود و ماری نیز به صورت تازیانه در دست داشت! چون نزدیک شد، شیخ نگاهی بدو افکند و مشکل او را در چهره‌اش خواند و سخن آغاز کرد تا رفع ابهام و [[شبهه]] کند. فرمود: من از سر [[هوای نفس]] با او [[شکیبایی]] نورزیده‌ام و آن‌طور که تو پنداشته‌ای و آشفته شده‌ای، نیست. شکیبایی و [[بردباری]] من بر جفای آن [[زن]] [[نفسانی]] نیست و مپندار که من به خاطر التذاذ [[جسمانی]] و [[امیال]] [[شهوانی]]، آزارها و درشتی‌های آن زن را [[تحمل]] می‌کنم، بلکه اگر من بر این [[رفتار]] او شکیبایی نمی‌ورزیدم، به چنین مقامی نمی‌رسیدم که شیر مرکبم باشد و مار ترکه‌ام.
زن هرچه در انبان درون خویش از [[زشتی]] داشت بر زبان جاری ساخت و شیخ را به خوبی نواخت! اما جوان مصمم بود که شیخ را بیابد و با شنیدن این سخنان در [[شگفتی]] فرورفت و با خود گفت که قطعا اینجا [[خانه]] شیخ نیست و او [[اشتباه]] آمده است. [[باور]] نمی‌کرد که شیخ چنین [[همنشینی]] داشته باشد. دوباره سراغ خانه شیخ را گرفت، اما همان نشانی را دادند. او مشوش و ناراحت در جستجوی شیخ برآمد و [[مردم]] او را [[راهنمایی]] کردند که شیخ در کوهسار مشغول جمع‌آوری هیزم است. پس در جستجوی شیخ راهی بیشه شد، اما در درونش آتشی برپا بود که مگر ممکن است [[کفر]] و [[ایمان]] باهم جمع شود؟ و از چه زمانی ضد با ضد مأنوس شده و آدم‌نما با پیشوای [[حقیقی]] مردم از کجا [[انس]] گرفته است؟ و دیو را با [[جبرئیل]] چه نسبتی است؟ و چگونه [[آزر]] و [[خلیل]] باهم توانند ساخت؟ و چطور راهنمای مسافران با [[راهزنان]] کنار می‌آید؟
 
[[جوان]] در این احوال بود که ناگاه شیخ را در برابر خود دید، درحالی‌که بر شیری سوار بود و هیزم‌هایش را بار آن کرده بود و ماری نیز به صورت تازیانه در دست داشت! چون نزدیک شد، شیخ نگاهی بدو افکند و مشکل او را در چهره‌اش خواند و سخن آغاز کرد تا رفع ابهام و [[شبهه]] کند. فرمود: من از سر [[هوای نفس]] با او [[شکیبایی]] نورزیده‌ام و آن‌طور که تو پنداشته‌ای و آشفته شده‌ای، نیست. شکیبایی و [[بردباری]] من بر جفای آن [[زن]] [[نفسانی]] نیست و مپندار که من به خاطر التذاذ جسمانی و [[امیال]] [[شهوانی]]، آزارها و درشتی‌های آن زن را تحمل می‌کنم، بلکه اگر من بر این [[رفتار]] او شکیبایی نمی‌ورزیدم، به چنین مقامی نمی‌رسیدم که شیر مرکبم باشد و مار ترکه‌ام.


ملای [[روم]] در پایان این داستان، نتیجه می‌گیرد که منظور از این [[تمثیل]]، حقیقتی بلند است و او داستان‌پردازی نکرده است، بلکه این تمثیل بیانگر این [[حقیقت]] است که عرصه کمال چنین گشوده می‌شود.
ملای [[روم]] در پایان این داستان، نتیجه می‌گیرد که منظور از این [[تمثیل]]، حقیقتی بلند است و او داستان‌پردازی نکرده است، بلکه این تمثیل بیانگر این [[حقیقت]] است که عرصه کمال چنین گشوده می‌شود.


محض خاطر تو مرتبه [[کلام]] را پایین آوردم تا تو بیاموزی که چگونه با [[اخلاق]] [[محمدی]]، جفای قرین و همسرت را تحمل کنی و شکیبایی بورزی تا در عوض آن به مراتب والای [[روحی]] دست یازی<ref>شرح جامع مثنوی، ج۶، ص۵۷۸.</ref>.<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۴۶۴.</ref>
محض خاطر تو مرتبه [[کلام]] را پایین آوردم تا تو بیاموزی که چگونه با [[اخلاق]] محمدی، جفای قرین و همسرت را تحمل کنی و شکیبایی بورزی تا در عوض آن به مراتب والای [[روحی]] دست یازی<ref>شرح جامع مثنوی، ج۶، ص۵۷۸.</ref>.<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۴۶۴.</ref>
 
==[[صبر]] و [[تحمل]]==
[[پیامبر اعظم]]{{صل}} در برابر [[آزار]] و [[اذیت]] [[کفار]] صبری شگرف داشت و این در حالی بود که خود فرمود: {{متن حدیث|مَا أُوذِىَ أَحَدٌ مَا أُوذِيتُ فِي اللَّهِ‌}}<ref>«هیچ کس آن چنان که من در راه خدا آزار دیدم، آزار ندید» الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۲۵.</ref>. آن [[حضرت]] در برابر آن آزارها صبر کرد و در مقابل زیاده‌روی‌های [[جاهلان]] جز [[بردباری]] روا نداشت. وقتی در [[جنگ احد]]، دندان‌های حضرت را شکستند و پیشانی ایشان شکاف برداشت، این صحنه بر بسیاری از [[اصحاب]] گران آمد و برخی عرض کردند: ای [[رسول خدا]]! نفرینشان کن تا به [[لعنت الهی]] دچار شوند. آن حضرت در پاسخ گفت:
من برانگیخته نشده‌ام تا [[انسان‌ها]] را [[لعنت]] کنم. من [[مبعوث]] شده‌ام تا آنها را به سوی [[خدا]] [[دعوت]] کنم و به سوی [[رحمت]] رهنمون گردم و برای آنان رحمت باشم، نه لعنت. خدایا! این [[قوم]] مرا [[هدایت]] فرما؛ زیرا نمی‌فهمند<ref>الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۳۵. </ref>.
 
در نتیجه همین صبر و بردباری بود که توانست انسان‌ها را متحول سازد و آنان را از [[تاریکی]] [[جاهلیت]] [[رهایی]] بخشد. نقل شده است که روزی شخصی [[یهودی]] در میان راهی جلو پیامبر اعظم{{صل}} را که به سمت [[مسجد]] برای ادای [[فریضه]] [[نماز]] می‌رفتند، گرفت و مدّعی شد که از [[پیامبر]] طلبکار است. وی اظهار کرد که هم اکنون و در همین کوچه باید [[طلب]] مرا بدهی! پیامبر فرمود: شما از من‌طلبی ندارید. بعد هم اجازه بدهید بروم [[خانه]] و [[پول]] بیاورم. یهودی گفت: یک قدم نمی‌گذارم عقب بروی! پیامبر بردباری نشان داد، ولی مرد [[عبا]] و ردای پیامبر را گرفت و شروع به کشیدن کرد، به گونه‌ای که گردن آن حضرت قرمز شد. [[مردم]] در مسجد نگران شدند و به دنبال ایشان آمدند و دیدند مردی یهودی آن حضرت را گرفته است و توهین می‌کند. خواستند او را بزنند. پیامبر فرمود: هیچ کاری با او نداشته باشید. من خودم می‌دانم که با این رفیقم چگونه [[معامله]] کنم. پس با [[ملایمت]] و حوصله با او صحبت کرد و آن قدر [[صبر]] نشان داد که [[مرد]] [[یهودی]] همان جا [[شهادتین]] گفت و [[مسلمان]] شد. مرد گفت: [[انسان]] عادی نمی‌تواند چنین صبر و تحملی داشته باشد. به [[یقین]]، تو از جانب [[خدا]] [[مبعوث]] شده‌ای و [[پیامبری]]. این صبر، صبر انبیاست<ref>سیره نبوی، ص۱۳۹.</ref>.
 
آن [[حضرت]] نشانه‌های [[صابر]] را چنین برمی شمارد:
{{متن حدیث|عَلَامَةُ الصَّابِرِ فِي ثَلَاثٍ أَوَّلُهَا أَنْ لَا يَكْسَلَ وَ الثَّانِيَةُ أَنْ لَا يَضْجَرَ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا يَشْكُوَ مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَنَّهُ إِذَا كَسِلَ فَقَدْ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ وَ إِذَا ضَجِرَ لَمْ يُؤَدِّ الشُّكْرَ وَ إِذَا شَكَا مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَصَاهُ}}<ref>«نشانه‌های انسان صابر سه چیز است: اول آنکه تنبلی و سستی نمی‌کند. دوم آنکه دل‌تنگی نمی‌کند و سوم آنکه از پروردگارش شِکوه نمی‌کند؛ زیرا اگر سستی و تنبلی کند، حق را ضایع می‌سازد و اگر دل تنگی کند، شکر او را ادا نکند و چنانچه شکوه کند، به یقین، در برابر پروردگارش عصیان کرده است». بحارالانوار، ج۷۱، ص۸۶.</ref>.
 
در [[آیات الهی]]، [[نصرت]] و [[پیروزی]] از پیامدهای صبر عنوان شده است<ref>نک: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ * يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ}} «ای پیامبر! تو را خداوند و مؤمنان پیرو تو، بس * ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز می‌شوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمی‌یابند» سوره انفال، آیه ۶۴-۶۵؛ {{متن قرآن|إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ}} «چون نیکی‌یی به شما رسد آنان را غمگین می‌کند و چون بدی‌یی دامنگیرتان شود از آن شادمان می‌شوند؛ و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید نیرنگ آنان به شما هیچ زیانی نخواهد رساند؛ که خداوند آنچه را انجام می‌دهند فراگیر است» سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.</ref>. [[حضرت رسول الله]]{{صل}} نیز در [[کلامی]] [[متین]] به این امر اشاره می‌کند: {{متن حدیث|إِنَّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ}}<ref>«به درستی که پیروزی با صبر است» مکارم الاخلاق، ص۴۶۹.</ref>.
 
[[پیامبر اعظم]]{{صل}} در گفتاری دیگر فرمود:
هنگامی که [[روز قیامت]] می‌شود، منادی ندا می‌کند، به گونه‌ای که همه صدای او را می‌شنوند و می‌گویند: کجایند صاحبان فضل! گروهی از [[مردم]] برمی خیزند، [[فرشتگان]] از آنها استقبال می‌کنند و می‌گویند: [[فضیلت]] شما چه بود که به عنوان «صاحب فضل» شما را صدا زده‌اند؟ آنها در پاسخ گویند: در [[دنیا]] وقتی که از ناحیه [[ناآگاهان]] به ما آسیب می‌رسید، [[تحمل]] می‌کردیم و اگر از ناحیه آنها به ما [[بدی]] می‌شد، [[عفو]] می‌کردیم. منادی از طرف [[خداوند]] اعلام می‌کند: این بندگانم راست می‌گویند. آنها را [[آزاد]] بگذارید تا بدون حساب وارد [[بهشت]] شوند<ref>داستان‌ها و پندها، ج۶، ص۱۴۲.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[نگین رسالت (کتاب)|نگین رسالت]] ص ۲۲.</ref>
 
== جستارهای وابسته ==


==پرسش مستقیم==
== پرسش مستقیم ==
#[[سیره پیامبر خاتم درباره صبر و بردباری در زندگی خانوادگی چه بوده است؟ (پرسش)]]
# [[سیره پیامبر خاتم درباره صبر و بردباری در زندگی خانوادگی چه بوده است؟ (پرسش)]]


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:152259.jpg|22px]] [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|'''فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم''']]
# [[پرونده:152259.jpg|22px]] [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|'''فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم''']]
# [[پرونده:1379259.jpg|22px]] [[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|'''سیره پیامبر خاتم ج۱''']]
# [[پرونده:1379259.jpg|22px]] [[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|'''سیره پیامبر خاتم ج۱''']]
# [[پرونده: 1100685.jpg|22px]] [[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|'''سیره نبوی ج۴''']]
# [[پرونده: 1100685.jpg|22px]] [[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|'''سیره نبوی ج۴''']]
# [[پرونده:1379753.jpg|22px]] [[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[نگین رسالت (کتاب)|'''نگین رسالت''']]
# [[پرونده:1379752.jpg|22px]] [[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[نگین رسالت (کتاب)|'''نگین رسالت''']]
# [[پرونده:1379754.jpg|22px]] [[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|'''مروارید نبوت''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:صبر]]
[[رده:صبر]]
[[رده:مدخل]]
۱۱۷٬۲۷۲

ویرایش