سرگذشت زندگی امام باقر: تفاوت میان نسخه‌ها

 
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = امام باقر
| موضوع مرتبط = امام باقر
| عنوان مدخل  =  
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط =  
| مداخل مرتبط = [[سرگذشت زندگی امام باقر در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
خط ۱۵: خط ۱۵:
== دوران‌های زندگی امام باقر {{ع}} ==
== دوران‌های زندگی امام باقر {{ع}} ==
=== عصر [[امام حسین]] {{ع}} و [[امام سجاد]] {{ع}} ===
=== عصر [[امام حسین]] {{ع}} و [[امام سجاد]] {{ع}} ===
[[امام باقر]] {{ع}} در روزگار [[طفولیت]]، همراه کاروان جد گرامی‌اش، [[حسین بن علی]] {{ع}}، به [[کربلا]] رفت. آن [[امام]] ارجمند {{ع}} چهار سال با [[امام حسین]] {{ع}} و سی و چهار سال با پدر گرامی‌اش زیست.
{{اصلی|امام باقر در زمان امام سجاد}}


مهمترین واقعه [[کودکی]] حضرت، [[همراهی با امام]] [[حسین]] {{ع}} و [[اهل بیت]] ایشان در واقعه کربلاست. [[امام]] در [[زمان]] این واقعه چهارسال بیشتر نداشت. از حضرت نقل شده که فرمود: "من در چهارسالگی [[شاهد]] کشته شدن [[امام حسین]] {{ع}} و آنچه بر اهل بیت {{عم}} گذشت، بودم و همه را به یاد دارم"<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۲۰.</ref>. امام باقر {{ع}} از ایام اندک [[درک]] جدّ بزرگوار خویش خاطراتی را ذکر می‌کنند که قابل توجه است.
[[امام باقر]] {{ع}} در روزگار طفولیت، همراه کاروان جد گرامی‌اش، [[حسین بن علی]] {{ع}}، به [[کربلا]] رفت. آن [[امام]] ارجمند {{ع}} چهار سال با [[امام حسین]] {{ع}} و سی و چهار سال با پدر گرامی‌اش زیست.
 
مهمترین واقعه کودکی حضرت، همراهی با [[امام حسین]] {{ع}} و [[اهل بیت]] ایشان در واقعه کربلاست. [[امام]] در [[زمان]] این واقعه چهارسال بیشتر نداشت. از حضرت نقل شده که فرمود: "من در چهارسالگی [[شاهد]] کشته شدن [[امام حسین]] {{ع}} و آنچه بر اهل بیت {{عم}} گذشت، بودم و همه را به یاد دارم"<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۲۰.</ref>. امام باقر {{ع}} از ایام اندک [[درک]] جدّ بزرگوار خویش خاطراتی را ذکر می‌کنند که قابل توجه است.


نقل است که [[زرارة بن اعین]] از ایشان می‌پرسید آیا جدّتان را درک کرده‌اید؟ ایشان پاسخ مثبت می‌دهد و می‌فرماید من زمانی را به خاطر می‌آورم که با جدّم در [[مسجدالحرام]] بودم و سیل داخل آنجا شده بود و [[مردم]] نگران جابه‌جایی [[مقام ابراهیم]] بودند. امام حسین {{ع}} از یکی از حاضران پرسید این مردم، نگران چه هستند؟ آن شخص گفت [[بیم]] دارند که مقام ابراهیم {{ع}} را سیل برده باشد. امام فرمود: "[[خداوند]] مقام ابراهیم را نشانه قرار داده و از بین نمی‌رود، پس [[استوار]] باشید"<ref>الکافی، ج۴، ص۲۲۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۴۳.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام محمد بن علی (مقاله)|مقاله «امام محمد بن علی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص۴۶۵-۴۸۰.</ref>
نقل است که [[زرارة بن اعین]] از ایشان می‌پرسید آیا جدّتان را درک کرده‌اید؟ ایشان پاسخ مثبت می‌دهد و می‌فرماید من زمانی را به خاطر می‌آورم که با جدّم در [[مسجدالحرام]] بودم و سیل داخل آنجا شده بود و [[مردم]] نگران جابه‌جایی [[مقام ابراهیم]] بودند. امام حسین {{ع}} از یکی از حاضران پرسید این مردم، نگران چه هستند؟ آن شخص گفت [[بیم]] دارند که مقام ابراهیم {{ع}} را سیل برده باشد. امام فرمود: "[[خداوند]] مقام ابراهیم را نشانه قرار داده و از بین نمی‌رود، پس [[استوار]] باشید"<ref>الکافی، ج۴، ص۲۲۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۴۳.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام محمد بن علی (مقاله)|مقاله «امام محمد بن علی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص۴۶۵-۴۸۰.</ref>


=== عصر خلفای اموی ===
=== عصر خلفای اموی ===
امام باقر {{ع}} با چند نفر از خلفای اموی هم عصر بودند که عبارت‌اند از: [[ولید بن عبدالملک]]، [[سلیمان بن عبدالملک]]، [[عمر بن عبدالعزیز]]، [[یزید بن عبدالملک]] و [[هشام بن عبدالملک]]<ref>اعلام الوری‌، ۲۵۹.</ref>.
امام باقر {{ع}} با چند نفر از خلفای اموی هم عصر بودند که عبارت‌اند از: [[عبدالملک بن مروان]]، [[ولید بن عبدالملک]]، [[سلیمان بن عبدالملک]]، [[عمر بن عبدالعزیز]]، [[یزید بن عبدالملک]] و [[هشام بن عبدالملک]]<ref>اعلام الوری‌، ۲۵۹.</ref>.
 
مهم‌ترین ویژگی روزگار [[امامت]] [[امام باقر]] {{ع}} در این دوران آن بود که فرصتی برای راه انداختن نهضتی [[علمی]] و [[فکری]] پیش آمد. بیشتر دوران زندگانی امام باقر {{ع}} در [[زمان]] [[قدرت]] [[آل مروان]] از [[بنی امیه]] سپری شد. دورانی بود که [[مروانیان]] اوج قدرت را تجربه می‌کردند و پایان دوران [[امامت]] [[حضرت باقر]] {{ع}}، همزمان شد با نشانه‌های ضعفِ قدرت بنی امیه. همین موضوع باعث شد امام باقر {{ع}} و بعد [[امام صادق]] {{ع}} [[فرصت]] مناسبی برای بیان [[معارف]] [[ناب]] [[اسلامی]] بیابند. [[امام]] از این [[فرصت]] بهره جست و [[شاگردان]] برجسته‌ای [[تربیت]] کرد و [[فرهنگ شیعی]] و آموزه‌های [[راستین]] [[اسلام]] را گسترانید. پیش از آن، دیگر [[امامان]] تنها مجال یافتند از کیان اسلام به [[دفاع]] برخیزند و بقای [[دین]] را پی جویند؛ زیرا بنیان [[دین]] آسمانی با خطری جدی رو به رو گشته بود. در روزگار [[امام باقر]] {{ع}} می‌باید آنچه [[امامان]] پیشین حفظ کرده بودند، به میان [[جامعه]] می‌رفت و گسترش می‌یافت<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۰۹.</ref>.
 
در مدت کوتاهی که [[عمر بن عبدالعزیز]] [[خلیفه]] بود (۹۹-۱۰۱ق)، [[اموال]] [[فدک]] و [[موقوفات]] [[علی]] {{ع}} را به [[علویان]] بازگرداند؛ ولی به این بهانه که "زید بن حسن" بزرگ‌تر از امام باقر {{ع}} است، آنها را به زید داد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۵-۳۰۶.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص۲۶۳؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۰۹.</ref>
 
این دوره را باید سرآغاز نهضتی [[عظیم]] و همه‌جانبه در زمینه [[فرهنگ]] و [[معارف اسلامی]] دانست. [[مشکلات]] عدیده [[قدرت]] [[غاصب]] از طرفی و شیوع ترجمه [[فلسفه]]، گسترش مباحث [[کلامی]] و پیدایش نحله‌های متعدّد در [[علم عقاید]] و [[کلام]]، سر بر آوردن گروهی [[صوفی]] مسلک و [[زهد]] پیشه که عکس‌العملی در مقابل [[دنیاگرایی]] [[مسلمانان]] بود، پیدایش فقهای درباری و متکلّمان و... ، [[لزوم]] توجّه به [[فرهنگ]] و [[معارف]] [[اسلام]] را بسیار حیاتی می‌کرد و از سوی دیگر، [[جبهه]] نظامی و انقلاب‌های مسلّحانه را شورش‌گران [[علوی]] و دیگران گرم نگه می‌داشتند و تنها نظارتی را از سوی [[امام]] طلب می‌کرد. در چنین شرایطی [[امام]] {{ع}} شرح، توضیح، [[تفسیر]] و تبیین حقایق [[اسلام]] را وجهه [[همّت]] خود قرار داد، در همه زمینه‌ها ([[عقاید]]، [[کلام]]، [[فقه]]، [[حدیث]]، [[تفسیر قرآن]] و سایر [[علوم]]) به شکافتن [[علوم]] مشغول شد. سخنانی که از [[امام باقر]] {{ع}} و فرزندش در زمینه [[معارف]] مختلف [[اسلامی]] رسیده به [[تنهایی]] بیشتر از تمام سخنانی است که از سیزده [[معصوم]] دیگر در دست است. اقیانوسی از [[علوم]] مختلف توسّط [[امام باقر]] {{ع}} و فرزندانش ایجاد شد که تا [[انسان]] در یکی از شاخه‌های [[علوم اسلامی]] به [[پژوهش]] نپردازد، از عمق و وسعت آن [[آگاه]] نخواهد شد.  


بنابراین می‌توان عصر [[امامان معصوم]] {{عم}} را دو دوره دانست: یکی دوره تثبیت و دیگر دوره [[ترویج]]. [[امامت]] [[امام باقر]] {{ع}} در دوره دوم جای داشت و وقت آن بود که [[تعالیم دینی]] از حلقه شیعیانی معدود به‌ عرصه گسترده [[جامعه اسلامی]] راه یابند و آموزه‌های [[شیعی]] در چارچوبی منطقی، آشکارا پدیدار گردند. گفته‌اند که [[امام باقر]] {{ع}} در یک روز هزار مسئله بیان فرمود<ref>بحارالانوار، ۴۶/ ۲۵۹.</ref> و این نشان می‌دهد که در دوره [[ترویج]]، فرصتی گران‌بها به دست آمده بود و [[امام]] {{ع}} به خوبی از آن سود برده است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۰۹.</ref>.
مهم‌ترین ویژگی روزگار [[امامت]] [[امام باقر]] {{ع}} در این دوران آن بود که فرصتی برای راه انداختن نهضتی [[علمی]] و [[فکری]] پیش آمد. بیشتر دوران زندگانی امام باقر {{ع}} در [[زمان]] [[قدرت]] [[آل مروان]] از [[بنی امیه]] سپری شد. دورانی بود که [[مروانیان]] اوج قدرت را تجربه می‌کردند و پایان دوران [[امامت]] [[حضرت باقر]] {{ع}}، همزمان شد با نشانه‌های ضعفِ قدرت بنی امیه. همین موضوع باعث شد امام باقر {{ع}} و بعد [[امام صادق]] {{ع}} فرصت مناسبی برای بیان معارف ناب [[اسلامی]] بیابند. [[امام]] از این فرصت بهره جست و شاگردان برجسته‌ای [[تربیت]] کرد و فرهنگ شیعی و آموزه‌های راستین [[اسلام]] را گسترانید. پیش از آن، دیگر [[امامان]] تنها مجال یافتند از کیان اسلام به [[دفاع]] برخیزند و بقای [[دین]] را پی جویند؛ زیرا بنیان [[دین]] آسمانی با خطری جدی رو به رو گشته بود. در روزگار [[امام باقر]] {{ع}} می‌باید آنچه [[امامان]] پیشین حفظ کرده بودند، به میان [[جامعه]] می‌رفت و گسترش می‌یافت.


[[امام باقر]] {{ع}} برای بهره بردن از [[فرصت]] پیش آمده، دو شیوه برگزید:
این دوره را باید سرآغاز نهضتی عظیم و همه‌جانبه در زمینه [[فرهنگ]] و [[معارف اسلامی]] دانست. [[مشکلات]] عدیده [[قدرت]] [[غاصب]] از طرفی و شیوع ترجمه [[فلسفه]]، گسترش مباحث [[کلامی]] و پیدایش نحله‌های متعدّد در علم عقاید و [[کلام]]، سر بر آوردن گروهی [[صوفی]] مسلک و [[زهد]] پیشه که عکس‌العملی در مقابل [[دنیاگرایی]] [[مسلمانان]] بود، پیدایش فقهای درباری و متکلّمان و...، [[لزوم]] توجّه به [[فرهنگ]] و معارف [[اسلام]] را بسیار حیاتی می‌کرد و از سوی دیگر، جبهه نظامی و انقلاب‌های مسلّحانه را شورش‌گران [[علوی]] و دیگران گرم نگه می‌داشتند و تنها نظارتی را از سوی [[امام]] طلب می‌کرد. در چنین شرایطی [[امام]] {{ع}} شرح، توضیح، [[تفسیر]] و تبیین حقایق [[اسلام]] را وجهه [[همّت]] خود قرار داد، در همه زمینه‌ها ([[عقاید]]، [[کلام]]، [[فقه]]، [[حدیث]]، [[تفسیر قرآن]] و سایر [[علوم]]) به شکافتن علوم مشغول شد. سخنانی که از [[امام باقر]] {{ع}} و فرزندش در زمینه معارف مختلف [[اسلامی]] رسیده به تنهایی بیشتر از تمام سخنانی است که از سیزده [[معصوم]] دیگر در دست است. اقیانوسی از علوم مختلف توسّط [[امام باقر]] {{ع}} و فرزندانش ایجاد شد که تا [[انسان]] در یکی از شاخه‌های علوم اسلامی به پژوهش نپردازد، از عمق و وسعت آن [[آگاه]] نخواهد شد<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۰۹.</ref>.
# [[آموزش و پرورش]] [[شاگردان]] مستعد و تشکیل حوزه [[علمی]]؛ از معروف‌ترین [[شاگردان]] برجسته او می‌‌توان از [[ابان بن تَغلب]]، [[زُراره]]، [[کمیت اسدی]] و [[محمد بن مسلم]] نام برد<ref> [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۰۲؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 109.</ref>.
# آشنا ساختن عموم [[مردم]] با [[تعالیم]] [[راستین]] [[دینی]] از گذر [[سخنرانی]]، جلسه‌های [[علمی]] ـ [[دینی]]، مباحثه با اهل فِرَق و اعزام مبلغ به میان [[مردم]]<ref>پیشوایان ما، ۱۷۳ و ۱۷۴.</ref>.


[[حکومت اموی]] از عصر [[عبدالملک مروان]] به بعد به ظاهر، سیاستِ مماشات با "آل ابی‌طالب" را در پیش گرفت و این از مهم‌ترین علل شدت یافتن فعالیت‌های [[علمی]] ـ [[فرهنگی]] [[امام]] بود<ref>عوالم العلوم‌، ۱۸/ ۱۷۱.</ref>. افزون بر این، نحله‌های کژاندیش [[فقهی]] و [[کلامی]] نیز در این روزگار [[ظهور]] و بروز یافته بودند و از این رو لازم بود برای مقابله با [[انحرافات فکری]] جدید، حرکت [[علمی]] نظام‌مندی راه افتد و مرکزیت و [[مرجعیت]] [[فکری]] [[جامعه]] را در دست گیرد. بر جای ماندن صدها [[روایت]] از [[امام باقر]] {{ع}} درباره مسائل [[فکری]] و [[دینی]] نشان می‌دهد که [[امام باقر]] {{ع}} برای از میان بردن بیراهه‌های [[فکری]] و [[دینی]] بسیار کوشیده است<ref>سیره چهارده معصوم‌، ۴۸۱.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۰۹.</ref>
[[امام باقر]] {{ع}} برای بهره بردن از فرصت پیش آمده، دو شیوه برگزید:
# [[آموزش و پرورش]] شاگردان مستعد و تشکیل حوزه [[علمی]]؛ از معروف‌ترین شاگردان برجسته او می‌‌توان از [[ابان بن تَغلب]]، [[زُراره]]، [[کمیت اسدی]] و [[محمد بن مسلم]] نام برد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۰۲؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 109.</ref>.
# آشنا ساختن عموم [[مردم]] با تعالیم راستین [[دینی]] از گذر سخنرانی، جلسه‌های [[علمی]] ـ [[دینی]]، مباحثه با اهل فِرَق و اعزام مبلغ به میان [[مردم]]<ref>پیشوایان ما، ۱۷۳ و ۱۷۴.</ref>.


محور دیگر دوران [[امامت]] حضرت، [[نظارت]] عمومی بر جریان‌های کلّی [[جامعه]] و جلوگیری از ضربه وارد شدن به [[اسلام]] بود. نقطه و علامت‌گذاری حروف، [[آموزش]] کیفیّت، ضرب سکّه و... از موارد [[دفاع]] از [[جامعه اسلامی]] در مقابل خطرات خارجی است و در پایان برای [[ارشاد]] [[مردم]] بعد از [[شهادت]] [[وصیّت]] کرد، [[مالی]] از او [[وقف]] شود تا به مدّت ده سال در موسم [[حج]] و در [[منی]] برای حضرت اقامه عزا شود. زمان و مکان و [[فلسفه]] اقامه مجلس، از [[جدیت]] حضرت برای روشن شدن حقایق و [[هدایت]] توده [[مردم]] حکایت دارد<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص۱۳۹-۱۴۰.</ref>.
محور دیگر دوران [[امامت]] حضرت، [[نظارت]] عمومی بر جریان‌های کلّی [[جامعه]] و جلوگیری از ضربه وارد شدن به [[اسلام]] بود. نقطه و علامت‌گذاری حروف، [[آموزش]] کیفیّت، ضرب سکّه و... از موارد [[دفاع]] از [[جامعه اسلامی]] در مقابل خطرات خارجی است و در پایان برای [[ارشاد]] [[مردم]] بعد از [[شهادت]] [[وصیّت]] کرد، [[مالی]] از او [[وقف]] شود تا به مدّت ده سال در موسم [[حج]] و در [[منی]] برای حضرت اقامه عزا شود. زمان و مکان و [[فلسفه]] اقامه مجلس، از جدیت حضرت برای روشن شدن حقایق و [[هدایت]] توده [[مردم]] حکایت دارد<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص۱۳۹-۱۴۰.</ref>.


امام باقر{{ع}} بخش بزرگی از دانش‌های [[دینی]] از جمله [[علوم قرآن]]، [[سنت]]، [[تاریخ]] و [[اخلاق]] را منتشر کرد و برخی از بازماندگان از [[صحابه پیامبر]]{{صل}} و بزرگان [[تابعین]] و [[رهبران]] [[مذاهب اسلامی]]<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵۷.</ref>، از ایشان کسب [[دانش]] می‌کردند<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ص۴۶ و ۳۴۰؛ ابوزهره، محمد، الامام الصادق{{ع}} حیاته و عصره، ص۲۲ ـ ۲۳.</ref>.
==== [[امام باقر در زمان عبدالملک بن مروان]]====
{{اصلی|عبدالملک بن مروان}}
پایه‌های [[حکومت اموی]] از طایفه [[بنی‌مروان]] در ایام [[عبدالملک بن مروان]] محکم گردید؛ چراکه او اوّلین [[حاکم]] مقتدر [[مروانی]] بود که اقدامات سیاسی او پایه‌گذار بسیاری از حوادث و پدیده‌های این برهه از زمان بود. [[عبدالملک بن مروان]] دارای صفات و ویژگی‌های [[نفسانی]] پست و منحطّی مانند: [[طغیان]] و [[ستمگری]]؛ [[پیمان‌شکنی]] و [[خیانت]]؛ سنگدلی و [[خشونت]] و [[بخل]] بود.


اهمیت کار [[امام باقر]]{{ع}} به گونه‌ای بود که گفته شده با تلاش ایشان [[تشیع]] به صورت یک [[مکتب فقهی]] متمایز در آمد و [[هویت]] [[شیعی]] به هویتی تثبیت شده مبدّل گردید<ref>مدرس طباطبایی، مکتب در فرایند تکامل، نظری برتطور مبانی فکرتشیع در سه قرن نخستین، ص۳۰ ـ ۳۱؛ ادیب، ص۴۶ ـ ۴۸.</ref>.
در رابطه میان [[امام باقر]]{{ع}} و عبدالملک مروان‌ گفته شده است: عبدالملک به فرماندار یثرب دستور داد تا [[امام]]{{ع}} را دستگیر کرده و آن حضرت را تحت الحفظ نزد او فرستد، [[حاکم]] یثرب در [[اجابت]] [[فرمان]] عبدالملک تردید کرد و دید که [[حکمت]] در این است که به شکلی این دستور را [[لغو]] کند. بنابراین نامه‌ای به عبدالملک نوشت و در آن آورد: این نامه‌ای که به تو می‌نویسم به‌معنای [[مخالفت]] با دستور تو و ردّ فرمانت نیست، امّا این‌گونه می‌بینم که از سر دلسوزی و [[خیرخواهی]] تو را نصیحتی کنم، مردی که او را از من خواسته‌ای کسی است که امروزه در روی [[زمین]] پاکدامن‌تر، پارساتر و پرهیزگارتر از او وجود ندارد. چون او به [[محراب]] [[عبادت]] رفته و [[قرآن]] [[تلاوت]] می‌کند پرندگان و حیوانات وحشی از [[زیبایی]] صدایش گرد او حلقه می‌زنند. قرائت قرآنش شبیه مزامیر [[آل داوود]] است. این مرد از داناترین و مهربانترین [[مردمان]] است. وی از لحاظ عبادت و [[بندگی خدا]] نیز در میان همه [[مردم]] سخت‌کوشترین افراد است، من [[مصلحت]] نمی‌بینم که [[امیرمؤمنان]] متعرّض چنین شخصی گردد؛ چراکه [[خداوند متعال]] هرگز [[سرنوشت]] گروهی را [[تغییر]] نمی‌دهد مگر اینکه خود سرنوشت خود را تغییر بدهند.


امام باقر{{ع}} افرادی از تربیت شدگان خود را برای [[تعلیم و تربیت]] [[مردم]] آماده کرده بود<ref>نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۱۰.</ref> و به کمک آنان تشکلی ایجاد کرد و برخی از آنان به [[اصحاب]] السر (رازداران) شهره شدند<ref>خامنه‌ای، سیدعلی، انسان ۲۵۰ ساله، ص۲۷۹.</ref>.
هنگامی که این نامه به عبدالملک رسید، از رأی خود مبنی بر دستگیری امام باقر{{ع}} صرف‌نظر کرده و سخنان [[حاکم مدینه]] را صحیح دانست‌<ref>الدرّ النظیم، ص۱۸۸؛ ضیاء العالمین، ج۲، شرح‌حال امام باقر{{ع}}.</ref>.


امام برای [[دفاع از اسلام]] و [[هدایت مردم]] [[کوشش]] بسیار کرد. [[مناظره]] ایشان با پیشوای مسیحیان [[شام]]، [[برتری]] [[جایگاه علمی]] ایشان را نشان داد و به توجه مسیحیان به ایشان انجامید<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۱۲۲ ـ ۱۲۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۶، ص۳۰۹ ـ ۳۱۳.</ref>. [[دعوت]] مردم به [[مکتب اهل بیت]]{{عم}} از دیگر کارهای حضرت بود<ref>مسعودی، اثبات‌الوصیه، ص۱۸۰.</ref>.
امام باقر{{ع}} بالاترین خدمت را به [[جهان اسلام]] انجام دادند، آن حضرت سکه‌های رایج در مملکت [[اسلام]] را از [[سلطه]] [[امپراطوری روم]] [[آزاد]] کردند؛ چراکه در آن [[روزگار]] سکه‌ها در [[روم]] ضرب شده و علامت [[حکومت]] [[مسیحی]] روم بر آن حک می‌شد. امام{{ع}} به این سکه‌ها [[استقلال]] بخشیده، علامت [[حکومت اسلامی]] را بر آن حک کرده و رابطه آن سکه‌ها را با حکومت روم قطع کردند<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۷]]، ص۸۹ ـ ۱۰۱.</ref>.


[[مبارزه]] با [[غالیان]] و افراد مدعی [[تشیع]] که [[ائمه]]{{عم}} را به [[مقام]] خدایی ارتقا می‌دادند، از دیگر فعالیت‌های امام باقر{{ع}} بود<ref>ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، ج۸، ص۱۲۱ ـ ۱۲۲.</ref>. حضرت برای تبیین درست [[سنت پیامبر]]{{صل}} با [[رهبران]] دیگر [[مذاهب اسلامی]] از جمله [[پیشوایان]] [[خوارج]]<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۶۴ ـ ۱۶۵؛ امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۵۲.</ref>، پیشوای فقهای [[اهل بصره]]<ref>امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۵۳.</ref> و نیز با رهبران [[صوفیه]] و جریان مدعیان [[زهد]] و [[ترک دنیا]]<ref>همان، ج۱، ص۶۵۲.</ref> مناظراتی انجام داد. مبارزه با [[اسرائیلیات]] و [[افکار]] نادرست [[یهودیان]] درباره [[پیامبران الهی]] از دیگر اقدام‌های ایشان بود<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۲۳۹ ـ ۲۴۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۶، ص۳۵۳ ـ ۳۵۴.</ref>.<ref>[[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، [[محمد بن علی ۱ (مقاله)| مقاله «محمد بن علی»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۹]] ص ۱۳۸.</ref>.
==== [[امام باقر در زمان عمر بن عبدالعزیز اموی]]====
{{اصلی|عمر بن عبدالعزیز اموی}}
پس از سلیمان بن عبدالملک، [[حکومت اموی]] به سفارش خود او به عمر بن عبدالعزیز رسید. عمر بن عبدالعزیز در روز جمعه بیستم صفر سال ۹۹ هجری به خلافت رسید<ref>نهایة الارب، ج۲۱، ص۳۵۵.</ref>. [[مردم]] در دوران کوتاه خلافت او کمی روی [[امنیت]] و [[رفاه]] را به صورت نسبی مشاهده کردند. عمر بن عبدالعزیز اندکی از [[ظلم و ستم]] و [[طغیان]] [[بنی مروان]] را از مردم زدود. وی مرد پخته و کارآزموده‌ای بود که [[تجربه]] خلفای پیشین او را ساخته بود. وی با مردم با سیاستی [[رفتار]] کرد که پیش از او سابقه نداشته است. او از [[سبّ]] و [[لعن امام علی]]{{ع}} جلوگیری کرد؛ نسبت به [[علویان]] رفتار مناسبی داشت و [[فدک]] را [[اهل بیت]]{{ع}} بازگرداند<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۷]]، ص ۱۱۰.</ref>.


==== امام و هشام بن عبدالملک ====
امام باقر{{ع}} چندین‌بار با عمر بن عبدالعزیز روبرو گردید. مانند اینکه [[امام باقر]]{{ع}} قبل از اینکه عمر بن عبدالعزیز به خلافت برسد خلافت وی را [[پیشگویی]] کرده و به خود او اعلام کردند. [[ابو بصیر]] گوید: با امام ابو جعفر محمّد باقر{{ع}} در [[مسجد]] نشسته بودم. ناگاه عمر بن عبدالعزیز در حالی‌که دو [[لباس]] [[مصری]] پوشیده و بر [[غلام]] خود تکیه کرده بود وارد مسجد شد. امام باقر{{ع}} چون او را دیدند به من فرمودند: این پسر حتما به خلافت می‌رسد و چون به خلافت رسید عدل و داد پیشه می‌کند. امّا خلافت او مورد [[تأیید]] نیست؛ زیرا کسی که سزاوارتر از او به [[خلافت]] و [[حکومت]] بر [[جامعه]] باشد در آن [[زمان]] در جامعه موجود است. در ضمن، در دیداری دیگر حضرت در ابتدای خلافت توصیه‌های به او داشت<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۷]]، ص ۱۱۶.</ref>.
دشوارترین [[روزگار]] امام باقر {{ع}} در عصر امامتش به زمان [[هشام بن عبد الملک]] مربوط می‌شود. [[هشام]] شخصی تندخو و در حق [[اهل بیت پیامبر]] {{عم}} به [[غایت]] [[ستمگر]] بود. طبق برخی گزارش‌ها وی در زمان [[خلافت]] برادرش [[ولید]]، [[امام سجاد]] {{ع}} را [[مسموم]] کرد و به [[شهادت]] رساند<ref>بحار الأنوار، ج۴۶، ص۱۵۳.</ref>. وی حکومت عراق را که [[جماعت]] بسیاری از علاقه‌مندان امام باقر {{ع}} در آن به سرمی‌بردند به یکی از اعوان [[حجاج بن یوسف]]، به نام [[خالد بن عبدالله قسری]] واگذار کرد که به زندقه و مانویت متهم بود. خالد به [[مردم]] [[آزار]] بسیار رساند و طریق حَجاج را ادامه داد<ref>فتوح البلدان، ص۴۵۰؛ الأغانی، ج۲۲، ص۲۸۱.</ref>. منابع حاکی از آن است که [[هشام]] در مواجهه با [[امام باقر]] {{ع}} برخوردی نامناسب داشته و می‌کوشیده که وی را مورد [[تحقیر]] و توهین قرار دهد. یکی از مواردی که هشام را نسبت به امام باقر {{ع}} و [[خاندان]] ایشان بیش از پیش حساس نمود، [[احترام]] عمیق مردم به ایشان در موسم [[حج]] بود. نقل است در سالی که هشام به حج رفته بود، [[امام]] نیز در حال به جا آوردن [[مراسم حج]] بود و از ناحیه [[مسلمانان]] [[اکرام]]، بسیار می‌شد. هشام که از این امر ناراحت بود شخصی را نزد حضرت فرستاد و به او گفت: نزد او برو و بگو [[امیرمؤمنان]] می‌گوید، [[خوراک]] و [[آشامیدنی]] مردم در [[روز قیامت]] تا آن‌گاه که از حساب [[فراغت]] یابند چیست؟ حضرت فرمود: مردم در زمینی [[محشور]] شوند که همانند گرده نانی است و در آن چشمه‌هایی از آب است و از آنها می‌خورند و می‌آشامند تا از حساب فارغ گردند. هشام چون این پاسخ را شنید پنداشت که بر حضرت [[غلبه]] یافته، به آن شخص گفت: برو به او بگو مردم در آن [[روز]] کجا به [[خوردن و آشامیدن]] می‌پردازند، در حالی‌که گرفتار حساب‌اند. امام در پاسخ فرمود: مردم در [[دوزخ]] به مراتب سرگرم‌تر از [[روز رستاخیز]] خواهند بود، با این حال از خوردن و آشامیدن [[غافل]] نیستند و چنان‌که [[خداوند]] فرموده: «[[دوزخیان]] تقاضای آب و [[غذا]] می‌کنند»<ref>{{متن قرآن|وَنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ}} «و دمسازان آتش بهشتیان را ندا می‌کنند که از آب یا از آنچه خداوند روزی شما کرده است بر ما (نیز) فرو ریزید! می‌گویند: خداوند هر دو را بر کافران حرام کرده است» سوره اعراف، آیه ۵۰.</ref>. [[هشام]] چون این پاسخ را شنید خاموش شد<ref>الارشاد، ج۲، ص۱۶۳-۱۶۴.</ref>.


منابع حاکی از آن است که در [[زمان]] [[امامت امام باقر]] {{ع}}، در موسم [[حج]]، [[حضرت صادق]] {{ع}} سخنان مهمی در [[مقام]] [[ائمه معصوم]] {{عم}} و [[لزوم]] [[تبعیت]] از ایشان بیان فرمود که شدیداً موجبات [[ناراحتی]] هشام را فراهم آورد. او در آن موضع واکنشی نشان نداد، اما پس از اینکه به [[شام]] رسید، نامه‌ای را به [[مدینه]] ارسال داشت و [[امام]] و فرزندش را احضار کرد. پس از اینکه آن دو بزرگوار به شام رسیدند، هشام تا سه [[روز]] با ایشان [[دیدار]] نکرد و چون اجازه داد، در [[کاخ]] خود بر روی تخت نشسته بود و سران [[سپاه]] و دربارش همه [[غرق]] [[اسلحه]] در دو طرفش ایستاده بودند. او از امام خواست که در مسابقه [[تیراندازی]] شرکت کند. امام ابتدا [[پیری]] خود را مطرح کرد و از او خواست که از این مسابقه درگذرد. هشام [[اصرار]] کرد و امام در تیراندازی چنان مهارتی از خود نشان داد که وی را به [[حیرت]] انداخت. در گفت‌وگوی مفصّلی که میان امام و هشام گذشت، ایشان [[برتری]] [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} را بر دیگران بر اساس [[آیه اکمال]] تشریح فرمود. هشام مانند [[معاویه بن ابی‌سفیان]] که در [[نامه]] به [[امام علی]] {{ع}} خود را مانند ایشان از [[فرزندان]] [[عبدمناف]] به شمار آورده بود<ref>نهج البلاغة، صبحی صالح، ص۳۷۵؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۱۷۹.</ref>، [[نسب]] [[بنی‌هاشم]] و [[بنی‌امیه]] را یکی دانست و به [[تمسخر]] ادعاهای [[اهل بیت]] پرداخت و آن را بدون دلیل دانست، اما [[امام باقر]] {{ع}} به وی [[فضائل امام علی]] {{ع}} و آل او را از قول و [[سیره پیامبر اکرم]] {{صل}} بیان فرمود و نشان داد که او در آنچه می‌گوید بر خطاست<ref>دلائل الإمامة، ص۲۳۳- ۲۳۷؛ نوادر المعجزات، ص۲۷۵-۲۸۱.</ref>.  
==== [[امام باقر در زمان هشام بن عبدالملک]]====
{{اصلی|هشام بن عبدالملک}}
روزی که یزید بن عبدالملک از دنیا رفت، برادرش هشام بن عبدالملک به [[خلافت]] رسید. و این واقعه در روز بیست و پنجم شوّال واقع گردید. هشام بن عبدالملک به احول [[بنی امیه]] معروف بود. و احول به‌معنای کسی است که چشم او لوچ باشد. وی به تمام کسانی که دارای حسب و نسب [[شریف]] و بلند بودند [[حسادت]] کرده و با هر [[انسان]] شریفی [[دشمنی]] می‌ورزید.


برخی [[روایت‌ها]] نیز حاکی از آن است که هشام در [[مجلسی]] در شام قصد توهین به امام باقر {{ع}} داشت و به اطرافیان خود نیز این مطلب را متذکر شده بود که چون او وارد شد، مانند من او را [[توبیخ]] نمایید. [[امام]] به محض ورود در مجلس به حاضران سلامی‌کرد و بدون اینکه [[سلام]] خاصی به [[خلیفه]] کند، در جایی نشست. [[هشام]] که از این واقعه ناراحت شده بود، با بی‌ادبی به امام گفت: [[محمد بن علی]]! همیشه مردی از [[اهل]] شما میان [[مسلمانان]] [[اختلاف]] انداخته و آنان را به سوی خویش [[دعوت]] نموده و از [[بی‌خردی]] و کم‌دانشی [[گمان]] کرده که او امام است. پس از وی اطرافیانش نیز امام را مورد توهین قرار دادند. حضرت که این [[رفتار]] را ملاحظه کرد، رو به [[جماعت]] کرد و به آنان فرمود که شما به واسطه [[خاندان]] ما [[هدایت]] یافته‌اید و اگر به این [[سلطنت]] شتابان، فریفته شده‌اید، بدانید که برای ما سلطنتی جاودان است. هشام که از [[شجاعت امام]] [[درمانده]] شده بود [[دستور]] داد حضرت را به [[زندان]] بیاندازند، اما پس از مدتی [[زندانیان]] شیفته گفتار و [[کردار]] ایشان شدند و به امام گرویدند. زندان‌بان این مطلب را به اطلاع خلیفه رساند و هشام دستور داد که با [[سختی]] بسیار ایشان را به [[مدینه]] بازگردانند. حضرت و [[یاران]] همراه سه شبانه [[روز]] راه رفتند و در این مدت طعام و آبی نیافتند تا به مدینه رسیدند. [[مردم]] این [[شهر]] که از دستور خلیفه [[آگاه]] شده بودند، دروازه شهر را بر ایشان بستند. [[اصحاب امام]] که به تنگ آمده بودند نزد ایشان به [[گله]] پرداختند. امام پس بر بالای کوهی مشرف به شهر رفتند و فرمود: ای اهل شهری که مردمش ستمکارند، من همان بقیة‌الله‌ام که [[خدا]] می‌فرماید<ref>{{متن قرآن|بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}} «برنهاده خداوند برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید» سوره هود، آیه ۸۶.</ref>. [[پیری]] در میان مردم شهر گفت: به خدا که این همان ندای [[حضرت شعیب]] {{ع}} است و اگر به آن [[بی‌اعتنایی]] کنید، گرفتار می‌شوید. پس از این [[مردم]] دروازه و بازار را بر [[امام]] و یارانشان گشودند. چون این خبر به [[هشام]] رسید، آن پیرمرد را نزد خود خواند و [[تعذیب]] کرد<ref>الکافی، ج۱، ص۴۷۱-۴۷۲.</ref>. [[امام باقر]] {{ع}} هرچند مانند [[پدران]] بزرگوارشان به [[تقیه]] توصیه می‌فرمود و آن را برای [[حفظ جان]] ضروری می‌دانست<ref>المحاسن، ج۱، ص۲۵۹؛ الکافی، ج۲، ص۲۱۹.</ref> با این همه [[صراحت]] می‌فرمود: کسی‌که نزد [[سلطان ستمگر]] رود و او را به [[ترس از خدا]] [[دعوت]] کند برایش پاداشی [[عظیم]] خواهد بود<ref>الاختصاص، ص۲۶۱؛ کتاب السرائر، ج۳، ص۶۳۴.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام محمد بن علی (مقاله)|مقاله «امام محمد بن علی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص۴۶۵-۴۸۰؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]]، ص۲۳۲.</ref>
یعقوبی، هشام بن عبدالملک را این‌چنین توصیف می‌نماید: وی فردی‌ [[بخیل]]، [[خشن]]، [[ظالم]] و بسیار قسی القلب بود، وی همان کسی است که [[زید بن علی]] را به [[قتل]] رساند و [[امام]] ابو جعفر باقر{{ع}} در [[زمان]] او [[مبتلا]] به انواع [[مصیبت‌ها]] و [[ناگواری‌ها]] گردید. مانند: دستگیری [[امام]]{{ع}} و بردن آن حضرت به [[دمشق]] و [[زندانی]] کردن ایشان‌. بعد از اینکه هشام از زندانی کردن امام ره به جایی نبرد و برعکس بر عزت و عظمت ایشان افزوده شد، دستور داد تا امام باقر{{ع}} شهر دمشق را ترک کرده و به [[مدینه]] بازگردد؛ چراکه می‌ترسید [[مردم]] [[دمشق]] با دیدن امام باقر{{ع}} شیفته و شیدای او شوند و افکار عمومی بر ضدّ [[بنی امیه]] جهت‌گیری نماید. امّا نقشه [[پلیدی]] در سر پروراند. وی به تمام بازارهای [[شهرها]] و مغازه‌ها و اماکن [[تجاری]] که در راه دمشق به مدینه واقع شده بود دستور داد تا درها را بر روی کاروان امام باقر{{ع}} ببندند و هیچ‌گونه چیزی به آن حضرت نفروشند، مراد هشام بن عبدالملک از این دستور شوم این بود که [[امام]]{{ع}} در اثر [[تشنگی]] و [[گرسنگی]] در میان راه از بین برود و خونش نیز لوث شده به گردن هشام نیفتد. قافله امام حرکت کرد. آنان در حالی‌که از گرسنگی و تشنگی [[ناتوان]] شده بودند به یکی از شهرها رسیدند. امّا [[اهل]] آن [[شهر]] مغازه‌های خود را به روی امام بستند. گویند این شهر، شهر [[تاریخی]] «[[مدین]]» خاستگاه [[حضرت شعیب]] [[پیغمبر]]{{ع}} بوده است؛‌ امام در این زمان خطاب به مردم آن شهر سخنانی گفتند که آنها از ترس نزول عذاب مغازه‌ها را باز کرده و و [[امام]]{{ع}} آنچه را که می‌خواستند خریدند<ref>مناقب، ج۴، ص۶۹۰، بحار الانوار، ج۱۱، ص۷۵؛ و ر.ک: حیاة الامام المحمّد الباقر، ج۲، ص۴۰- ۶۶.</ref> و بدین‌گونه بود که نقشه [[شیطانی]] [[طاغوت]] زمان [[هشام بن عبدالملک]] و آنچه را که برای نابود کردن [[امام باقر]]{{ع}} [[برنامه‌ریزی]] کرده بود همه فاسد شده و درهم [[شکست]]. خبر این مسأله و ناکام ماندن این [[توطئه]] به گوش او رسید. امّا هشام بن عبدالملک به این مقدار از [[پستی]] و [[دشمنی]] بسنده نکرد. وی مدام به دنبال به راه انداختن غائله‌هایی برای امام باقر{{ع}} بود تا اینکه سمّی کشنده برای به [[شهادت]] رساندن آن حضرت فرستاد<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۷]]، ص۱۲۴ ـ ۱۳۶.</ref>.


==== سفرهای امام ====
== سفرهای امام ==
علاوه بر حضور آن حضرت در [[کوفه]] و [[شام]] در خلال فاجعه عاشورا، گزارش‌های [[تاریخی]] و [[روایی]] از حضور دیگر باره ایشان در این سرزمین‌ها خبر می‌دهد. ظاهراً [[امام]] به [[اجبار]] [[خلفا]] بارها به [[شام]] [[سفر]] کرده بوده است. در یک مورد هم، پس از درخواست [[عبدالملک]] جهت حضور ایشان در شام با [[هدف]] [[مناظره]] با یکی از [[عالمان]] قَدَری مسلک، آن حضرت، فرزند خود [[امام صادق]] {{ع}} را به آن دیار گسیل می‌دارد<ref>التفسیر، ج۱، ص۲۳.</ref>. [[تیراندازی]] حیرت‌افکن امام که به [[اصرار]] هشام بن عبدالملک و در شام صورت پذیرفت<ref>دلائل الامامة، ص۲۳۴.</ref>، در کنار مناظره شگرف آن حضرت با [[اسقف]] [[مسیحیان]] و [[اسلام آوردن]] یک [[نصرانی]] در همان سفر<ref>الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۹۲.</ref> از [[توانایی]] [[موهوبی]] امام در [[علم]] و [[جسم]] حکایت می‌کند. سفرهای [[حضرت باقر]] {{ع}} به شام با رخدادهایی رنج‌آور نیز همراه بوده است. [[نامه]] [[خلیفه]] به [[مردم]] مَدین جهت انسداد دروازه‌های [[شهر]] بر امام و [[دستور]] منع آن حضرت و همراهانشان از نوشیدنی و خوردنی<ref>دلائل الامامة، ص۲۳۴؛ الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۹۲.</ref>، از شمار همین رنج‌هاست. برخی از [[پژوهشگران]] نیز از [[حبس]] امام در [[زندان]] هشام در شام خبر داده‌اند<ref>۱۹۹۳ AD,koblberg ۳۹۸/۷.. </ref>.<ref>[[محمد علی موحدی|موحدی، محمد علی]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «امام باقر»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۷۴.</ref>
علاوه بر حضور آن حضرت در [[کوفه]] و [[شام]] در خلال فاجعه عاشورا، گزارش‌های [[تاریخی]] و [[روایی]] از حضور دیگر باره ایشان در این سرزمین‌ها خبر می‌دهد. ظاهراً [[امام]] به [[اجبار]] [[خلفا]] بارها به [[شام]] [[سفر]] کرده بوده است. در یک مورد هم، پس از درخواست [[عبدالملک]] جهت حضور ایشان در شام با [[هدف]] [[مناظره]] با یکی از [[عالمان]] قَدَری مسلک، آن حضرت، فرزند خود [[امام صادق]] {{ع}} را به آن دیار گسیل می‌دارد<ref>التفسیر، ج۱، ص۲۳.</ref>. [[تیراندازی]] حیرت‌افکن امام که به [[اصرار]] هشام بن عبدالملک و در شام صورت پذیرفت<ref>دلائل الامامة، ص۲۳۴.</ref>، در کنار مناظره شگرف آن حضرت با [[اسقف]] [[مسیحیان]] و [[اسلام آوردن]] یک [[نصرانی]] در همان سفر<ref>الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۹۲.</ref> از [[توانایی]] [[موهوبی]] امام در [[علم]] و [[جسم]] حکایت می‌کند. سفرهای [[حضرت باقر]] {{ع}} به شام با رخدادهایی رنج‌آور نیز همراه بوده است. [[نامه]] [[خلیفه]] به [[مردم]] مَدین جهت انسداد دروازه‌های [[شهر]] بر امام و [[دستور]] منع آن حضرت و همراهانشان از نوشیدنی و خوردنی<ref>دلائل الامامة، ص۲۳۴؛ الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۹۲.</ref>، از شمار همین رنج‌هاست. برخی از [[پژوهشگران]] نیز از [[حبس]] امام در [[زندان]] هشام در شام خبر داده‌اند<ref>۱۹۹۳ AD,koblberg ۳۹۸/۷.. </ref>.<ref>[[محمد علی موحدی|موحدی، محمد علی]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «امام باقر»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۷۴.</ref>


==== مواضع سیاسی ====
== مواضع سیاسی ==
{{اصلی|سیره سیاسی امام باقر}}
{{اصلی|سیره سیاسی امام باقر}}
امام باقر{{ع}} با [[حاکمان]] نامشروعی از [[خلفای اموی]] هم‌زمان بود<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۶، ص۲۱۲.</ref>. [[مردم]] [[عراق]] که به [[اهل بیت]]{{عم}} و [[امام باقر]]{{ع}} توجه داشتند، بیش از دیگران زیر فشار [[خلفای اموی]] قرار داشتند<ref>مظفر، محمدحسین تاریخ شیعه، ص۱۴۲.</ref>. از میان [[حاکمان اموی]]، ولید<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۵۷.</ref> و هشام<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۲۸.</ref> بسیار [[ستمکار]] و کینه‌توز بودند.
امام باقر{{ع}} با [[حاکمان]] نامشروعی از [[خلفای اموی]] هم‌زمان بود<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۶، ص۲۱۲.</ref>. [[مردم]] [[عراق]] که به [[اهل بیت]]{{عم}} و [[امام باقر]]{{ع}} توجه داشتند، بیش از دیگران زیر فشار [[خلفای اموی]] قرار داشتند<ref>مظفر، محمدحسین تاریخ شیعه، ص۱۴۲.</ref>. از میان [[حاکمان اموی]]، ولید<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۵۷.</ref> و هشام<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۲۸.</ref> بسیار [[ستمکار]] و کینه‌توز بودند.
خط ۶۸: خط ۶۹:
قیام نکردن امام باقر{{ع}} در برابر [[حاکمان اموی]] به معنای [[سکوت]] در برابر ظلم‌های آنان نبود. ایشان مردم را [[تشویق]] می‌کرد که به [[ستمکاری]] [[حاکمان ستمگر]] [[اعتراض]] کنند<ref>مفید، الاختصاص، ص۲۵۹ ـ ۲۶۱؛ حرّعاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل‌الشیعة الی تحصیل مسائل‌الشریعه، ج۱۶، ص۱۳۴؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۷۲، ص۳۷۵.</ref> و از [[همکاری]] برخی [[خواص]] مانند علما و [[شاعران]] با دربار حاکمان اموی [[انتقاد]] می‌کرد<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۲۰۷؛ عطاردی، عزیزالله، مسند الامام ابوجعفر محمد بن علی، ج۱، ص۳۹.</ref>.
قیام نکردن امام باقر{{ع}} در برابر [[حاکمان اموی]] به معنای [[سکوت]] در برابر ظلم‌های آنان نبود. ایشان مردم را [[تشویق]] می‌کرد که به [[ستمکاری]] [[حاکمان ستمگر]] [[اعتراض]] کنند<ref>مفید، الاختصاص، ص۲۵۹ ـ ۲۶۱؛ حرّعاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل‌الشیعة الی تحصیل مسائل‌الشریعه، ج۱۶، ص۱۳۴؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۷۲، ص۳۷۵.</ref> و از [[همکاری]] برخی [[خواص]] مانند علما و [[شاعران]] با دربار حاکمان اموی [[انتقاد]] می‌کرد<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۲۰۷؛ عطاردی، عزیزالله، مسند الامام ابوجعفر محمد بن علی، ج۱، ص۳۹.</ref>.


[[انتقاد]] [[امام]] محمد باقر{{ع}} از [[حاکمان ستمگر]] [[اموی]]<ref>ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۱، ص۴۳ ـ ۴۴.</ref> و از [[گمراهی]] [[مردم]] در [[انحراف]] از [[سیره اهل بیت]]{{عم}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۲۸۸.</ref> و [[دعوت]] به [[ولایت]] و [[امامت اهل بیت]]{{عم}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۸؛ فیض‌کاشانی، ج۴، ص۸۸.</ref> و همچنین دعوت به [[همراهی]] [[مالی]] با [[ائمه]]{{عم}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴۵.</ref> موجب گردید [[هشام بن عبدالملک]] ایشان را به همراه فرزند خود [[امام صادق]]{{ع}}<ref>طبری امامی، محمدبن جریر، دلائل الامامه، ص۲۳۳ ـ ۲۳۴.</ref> از [[مدینه]] به [[شام]]، مرکز [[خلافت امویان]]، احضار کند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۷۱ ـ ۴۷۲؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۱۸۹ ـ ۱۹۰.</ref> و [[هدف]] از این احضار ترساندن [[امام باقر]]{{ع}} بود<ref>بیهقی، ابراهیم بن محمد، المحاسن و المساوی، ج۲، ص۲۳۲ ـ ۲۳۶؛ طبری امامی، محمدبن جریر، دلائل الامامه، ص۲۳۳ ـ ۲۳۴.</ref>.<ref>[[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، [[محمد بن علی ۱ (مقاله)| مقاله «محمد بن علی»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۹]] ص ۱۴۱.</ref>
[[انتقاد]] [[امام]] محمد باقر{{ع}} از [[حاکمان ستمگر]] [[اموی]]<ref>ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۱، ص۴۳ ـ ۴۴.</ref> و از [[گمراهی]] [[مردم]] در [[انحراف]] از [[سیره اهل بیت]]{{عم}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۲۸۸.</ref> و [[دعوت]] به [[ولایت]] و [[امامت اهل بیت]]{{عم}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۸؛ فیض‌کاشانی، ج۴، ص۸۸.</ref> و همچنین دعوت به [[همراهی]] [[مالی]] با [[ائمه]]{{عم}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴۵.</ref> موجب گردید [[هشام بن عبدالملک]] ایشان را به همراه فرزند خود [[امام صادق]]{{ع}}<ref>طبری امامی، محمدبن جریر، دلائل الامامه، ص۲۳۳ ـ ۲۳۴.</ref> از [[مدینه]] به [[شام]]، مرکز [[خلافت امویان]]، احضار کند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۷۱ ـ ۴۷۲؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۱۸۹ ـ ۱۹۰.</ref> و [[هدف]] از این احضار ترساندن [[امام باقر]]{{ع}} بود<ref>بیهقی، ابراهیم بن محمد، المحاسن و المساوی، ج۲، ص۲۳۲ ـ ۲۳۶؛ طبری امامی، محمدبن جریر، دلائل الامامه، ص۲۳۳ ـ ۲۳۴.</ref>.<ref>[[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، [[محمد بن علی ۱ (مقاله)| مقاله «محمد بن علی»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۹]]، ص ۱۴۱.</ref>


حضرت با توجه به فضای [[سیاسی]]، تأکید داشت قیامی صورت نگیرد و [[مردم]] در خانه‌های خود بمانند<ref>کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۰۷.</ref>، حتی برای فرار از دست [[حکومت ظالم]]، به [[مسافرت]] [[حج]] بروند<ref>نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۱۱.</ref>. با این حال، به اقتضای شرائط با [[حاکمان جور]] مقابله می‌کرد و بیان می‌داشت که ما [[خاندان رسالت]] و شجره [[نور]] و [[مبارک]] هستیم<ref>ابن شهرآشوب، مناقب، ج۱، ص۲۴۱.</ref>. [[امام]]{{ع}} نه تنها [[حکومت اموی]] را به رسمیت نشناخت که دیگران را حتی از کمک به [[دستگاه خلافت]] [[نهی]] کرد. چنان‌که وقتی مردم برای تبریک گویی نزد [[والی]] جدید [[مدینه]] می‌رفتند، امام فرمود: اینان با تبریک خود، دری از درهای جنهم را به روی خود می‌گشایند<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۲؛ ج۵، ص۱۰۷.</ref>.
حضرت با توجه به فضای [[سیاسی]]، تأکید داشت قیامی صورت نگیرد و [[مردم]] در خانه‌های خود بمانند<ref>کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۰۷.</ref>، حتی برای فرار از دست [[حکومت ظالم]]، به [[مسافرت]] [[حج]] بروند<ref>نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۱۱.</ref>. با این حال، به اقتضای شرائط با [[حاکمان جور]] مقابله می‌کرد و بیان می‌داشت که ما [[خاندان رسالت]] و شجره [[نور]] و [[مبارک]] هستیم<ref>ابن شهرآشوب، مناقب، ج۱، ص۲۴۱.</ref>. [[امام]]{{ع}} نه تنها [[حکومت اموی]] را به رسمیت نشناخت که دیگران را حتی از کمک به [[دستگاه خلافت]] [[نهی]] کرد. چنان‌که وقتی مردم برای تبریک گویی نزد [[والی]] جدید [[مدینه]] می‌رفتند، امام فرمود: اینان با تبریک خود، دری از درهای جنهم را به روی خود می‌گشایند<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۲؛ ج۵، ص۱۰۷.</ref>.
خط ۷۵: خط ۷۶:


== شهادت و محل دفن ==
== شهادت و محل دفن ==
حکام [[اموی]]، سرانجام از فعالیت‌های [[امام]] {{ع}} به [[بیم]] افتادند و [[هشام بن عبدالملک]]، دهمین [[حاکم]] [[اموی]] [[فرمان]] داد تا [[ابراهیم بن ولید]]، با [[زهری]] کشنده [[امام باقر]] {{ع}} را [[مسموم]] کند. [[امام]] در ماه ذی‌الحجه ۱۱۴ﻫ. در ۵۷ سالگی به [[شهادت]] رسید و پیکر پاکش در [[قبرستان بقیع]] [[مدینه]] به [[خاک]] سپرده شد<ref>طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص۲۱۵؛ ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابوطالب، ج۲، ص۲۲۷.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۰۹؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۰۲؛ [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص۲۶۶.</ref>
حکام [[اموی]]، سرانجام از فعالیت‌های [[امام]] {{ع}} به [[بیم]] افتادند و [[هشام بن عبدالملک]]، دهمین [[حاکم]] [[اموی]] [[فرمان]] داد تا [[ابراهیم بن ولید]]، با [[زهری]] کشنده [[امام باقر]] {{ع}} را [[مسموم]] کند. [[امام]] در ماه ذی‌الحجه ۱۱۴ﻫ. در ۵۷ سالگی به [[شهادت]] رسید و پیکر پاکش در [[قبرستان بقیع]] [[مدینه]] به خاک سپرده شد<ref>طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص۲۱۵؛ ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابوطالب، ج۲، ص۲۲۷.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۰۹؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۰۲؛ [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص۲۶۶.</ref>


امام باقر{{ع}} وصیت کرد به مدت ده سال در سرزمین مِنی، در [[موسم حج]]، برایش [[عزاداری]] کنند<ref>کلینی، الکافی، ج۳، ص۱۱۷.</ref>، در لباسی که روزهای [[جمعه]] با آن [[نماز]] می‌خواند، کفن شود و عمامه‌اش را بر سرش بپیچند، هنگام [[دفن]] بندهای کفنش باز شود و قبرش چهار گوش و به اندازه چهار انگشت از [[زمین]] بالا باشد<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۷؛ فتال نیسابوری، روضة الواعظین، ص۲۰۸.</ref>. آن‌گاه ودائع [[امامت]] را (مشتمل بر [[صحیفه]] و سلاح [[رسول خدا]]{{صل}}) به فرزندش [[امام صادق]]{{ع}} سپرد.
امام باقر{{ع}} وصیت کرد به مدت ده سال در سرزمین مِنی، در [[موسم حج]]، برایش [[عزاداری]] کنند<ref>کلینی، الکافی، ج۳، ص۱۱۷.</ref>، در لباسی که روزهای [[جمعه]] با آن [[نماز]] می‌خواند، کفن شود و عمامه‌اش را بر سرش بپیچند، هنگام [[دفن]] بندهای کفنش باز شود و قبرش چهار گوش و به اندازه چهار انگشت از [[زمین]] بالا باشد<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۷؛ فتال نیسابوری، روضة الواعظین، ص۲۰۸.</ref>. آن‌گاه ودائع [[امامت]] را (مشتمل بر [[صحیفه]] و سلاح [[رسول خدا]]{{صل}}) به فرزندش [[امام صادق]]{{ع}} سپرد.


پیکر [[پاک]] حضرت در [[خانه]] [[عقیل]]<ref>ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۱۲۷؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج۱، ص۳۴.</ref> واقع در [[قبرستان بقیع]]، کنار [[مزار]] [[پدر]] بزرگوارش{{ع}}<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۶۹.</ref> و جدش [[امام مجتبی]]{{ع}} به خاک سپرده شد<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]]، ص۲۴۸.</ref>.
پیکر [[پاک]] حضرت در [[خانه]] [[عقیل]]<ref>ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۱۲۷؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج۱، ص۳۴.</ref> واقع در [[قبرستان بقیع]]، کنار مزار پدر بزرگوارش{{ع}}<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۶۹.</ref> و جدش [[امام مجتبی]]{{ع}} به خاک سپرده شد<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]]، ص۲۴۸.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۷٬۷۹۳

ویرایش