مسجد جمکران: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|' به '{{عربی|'
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|' به '{{عربی|')
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|' به '{{عربی|')
خط ۱۴: خط ۱۴:
*نخستین کتابی که به صورت گسترده حکایت بنای مسجد را نقل کرده، کتاب "نجم الثاقب" است.
*نخستین کتابی که به صورت گسترده حکایت بنای مسجد را نقل کرده، کتاب "نجم الثاقب" است.
*این حکایت به عنوان حکایت نخست در باب هفتم با عنوان "در ذکر احوال کسانی که در دوران [[غیبت کبرا]] خدمت آن جناب رسیده‌‏اند" این‏گونه نقل شده است: "شیخ [[فاضل حسن بن محمد بن حسن قمی]]<ref>در کتاب‏های رجالی متقدم و متأخر چنین نامی نیامده است</ref>، معاصر [[شیخ صدوق]]<ref>  برخی گفته‏‌اند: با توجه به این‏که طبق این نقل، صاحب تاریخ قم، معاصر شیخ صدوق و نیز اتفاق یاد شده در زمان او رخ داده است، شایسته بود به جای نقل از کتاب صدوق حکایت را، از خود او و یا حسن بن مثله یا شاهدان این حادثه نقل می‏کرد</ref>، در تاریخ قم نقل کرده‏<ref>  در تاریخ قم، نسخه سال ۱۰۰۱، تصحیح سید جلال الدین طهرانی به سال ۱۳۵۳ ق، این حکایت وجود ندارد. ممکن است در نسخه در اختیار صاحب نجم الثاقب وجود داشته است( نرم افزار نور السیرة ۲، تاریخ قم، توس، تهران)</ref> از کتاب "مونس الحزین‏ فی معرفة الحق و الیقین"<ref>  در کتاب مستدرک از آن، با عنوان« مونس الحزین فی معرفة الدین و الیقین»، یاد شده است.( محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۴۷، ح ۳۹۶۱) و در مستدرک اشاره‏ای به کتاب تاریخ قم نشده است</ref>، از مصنفات شیخ [[ابی جعفر محمد بن بابویه قمی]]<ref>  مرحوم نوری درباره این کتاب می‏نویسد:« و لم اجد الکتاب فی فهرس کتبه»، مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۴۷</ref>، به این عبارت در باب بنای مسجد جمکران از قول حضرت امام محمد<ref>بسیاری از علما، از جمله محدث نوری نام بردن حضرت را به این نام حرام می‏دانند</ref> مهدی علیه صلوات اللّه الرحمن که سبب بنای مسجد مقدس جمکران و عمارت آن به قول [[امام]]{{ع}} این بوده است که شیخ عفیف صالح [[حسن بن مثله جمکرانی]] (رحمه اللّه) می‏‌گوید: که من شب سه‌‏شنبه هفدهم ماه مبارک رمضان سنه ثلث و تسعین<ref>روشن نیست ۲۹۳ است یا ۳۹۳</ref> در سرای خود خفته بودم که ناگاه جماعتی مردم به در سرای من آمدند نصفی از شب گذشته مرا بیدار کردند گفتند برخیز و طلب امام محمد مهدی صاحب الزمان صلوات علیه را اجابت کن که تو را می‌‏خواند ... آنگاه حکایت رفتن و دیدار خود را شرح داده است. تا اینکه نقل می‌‏کند: حضرت [[امام]]{{ع}} مرا به نام خود خواند و گفت برو و حسن مسلم را بگو که تو چند سال است که عمارت این زمین می‌‏کنی و می‏کاری و ما خراب می‏‌کنیم و پنج سال است که زراعت می‌‏کنی و امسال دیگر باره بازگرفتی و عمارتش می‌‏کنی رخصت نیست که تو در این زمین دیگرباره زراعت کنی باید هر انتفاع که از این زمین برگرفته رد کنی تا بدین موضع مسجد بنا کنند و بگو این حسن مسلم را که این زمین شریفی است و حق‏ تعالی این زمین را از زمینهای دیگر برگزیده است و شریف کرده و تو با زمین خود گرفتنی و دو پسر جوان خدای عز و جل از تو باز ستد و تو تنبیه نشدی و اگرنه چنین کنی آزار وی به تو رسد آنچه تو آگاه نباشی ...<ref>  از این سخنان به دست می‏آید این زمین پیش‏تر مسجد بوده یا این‏که حداقل ملک حسن مسلم نبوده است و او آن را غصب کرده است</ref> مردم را بگو تا رغبت بکنند بدین موضع و عزیز دارند و چهار رکعت نماز اینجا بگذارند دو رکعت تحیت مسجد در هر رکعتی یک بار الحمد و هفت بار قل هو اللّه احد و تسبیح رکوع و سجود هفت بار بگویند و دو رکعت نماز [[امام مهدی|امام صاحب الزمان]]{{ع}} بگذارند<ref>  ممکن است این بخش را محدث نوری افزوده باشد؛ چرا که نمازی که بزرگان به نام نماز امام زمان علیه السّلام معرفی کرده‏اند، اندکی با این بیان متفاوت است. ر. ک: قطب الدین راوندی، الدعوات، ص ۸۹؛ سید بن طاوس، جمال الاسبوع، ص ۲۸۸؛ کفعمی، البلد الامین، ص ۱۶۴؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۸، ص ۱۸۴، ح ۱۰۳۷۴؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۸۸، ص ۱۸۹</ref>  بر این نسق چون فاتحه خواند به‏ {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ}}﴾}}‏؛ رسد صد بار بگوید و بعد از آن فاتحه را تا آخر بخواند و در رکعت دوم نیز به همین طریق بگذارد و تسبیح در رکوع و سجود هفت بار بگوید و چون نماز تمام کرده باشد تهلیل بگوید و تسبیح [[فاطمه زهرا]]{{س}} و چون از تسبیح فارغ شود سر به سجده نهد و صد بار صلوات بر [[پیغمبر]]{{صل}} و آلش صلوات اللّه علیهم بفرستد و این نقل از لفظ مبارک [[امام]]{{ع}} است که هرکه این دو رکعت نماز بگذارد همچنین باشد که دو رکعت نماز در کعبه گزارده باشد <ref>{{عربی|اندازه=120%|" مَنْ صَلَّاهَا فَكَأَنَّمَا صَلَّاهَا فِي‏ الْبَيْتِ‏ الْعَتِيقِ‏‏‏‏‏‏"}}</ref><ref> پیش‏تر، چنین تشبیهی از هیچ‏یک از پیشوایان معصوم علیهم السّلام برای هیچ مکانی ذکر نشده است</ref>
*این حکایت به عنوان حکایت نخست در باب هفتم با عنوان "در ذکر احوال کسانی که در دوران [[غیبت کبرا]] خدمت آن جناب رسیده‌‏اند" این‏گونه نقل شده است: "شیخ [[فاضل حسن بن محمد بن حسن قمی]]<ref>در کتاب‏های رجالی متقدم و متأخر چنین نامی نیامده است</ref>، معاصر [[شیخ صدوق]]<ref>  برخی گفته‏‌اند: با توجه به این‏که طبق این نقل، صاحب تاریخ قم، معاصر شیخ صدوق و نیز اتفاق یاد شده در زمان او رخ داده است، شایسته بود به جای نقل از کتاب صدوق حکایت را، از خود او و یا حسن بن مثله یا شاهدان این حادثه نقل می‏کرد</ref>، در تاریخ قم نقل کرده‏<ref>  در تاریخ قم، نسخه سال ۱۰۰۱، تصحیح سید جلال الدین طهرانی به سال ۱۳۵۳ ق، این حکایت وجود ندارد. ممکن است در نسخه در اختیار صاحب نجم الثاقب وجود داشته است( نرم افزار نور السیرة ۲، تاریخ قم، توس، تهران)</ref> از کتاب "مونس الحزین‏ فی معرفة الحق و الیقین"<ref>  در کتاب مستدرک از آن، با عنوان« مونس الحزین فی معرفة الدین و الیقین»، یاد شده است.( محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۴۷، ح ۳۹۶۱) و در مستدرک اشاره‏ای به کتاب تاریخ قم نشده است</ref>، از مصنفات شیخ [[ابی جعفر محمد بن بابویه قمی]]<ref>  مرحوم نوری درباره این کتاب می‏نویسد:« و لم اجد الکتاب فی فهرس کتبه»، مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۴۷</ref>، به این عبارت در باب بنای مسجد جمکران از قول حضرت امام محمد<ref>بسیاری از علما، از جمله محدث نوری نام بردن حضرت را به این نام حرام می‏دانند</ref> مهدی علیه صلوات اللّه الرحمن که سبب بنای مسجد مقدس جمکران و عمارت آن به قول [[امام]]{{ع}} این بوده است که شیخ عفیف صالح [[حسن بن مثله جمکرانی]] (رحمه اللّه) می‏‌گوید: که من شب سه‌‏شنبه هفدهم ماه مبارک رمضان سنه ثلث و تسعین<ref>روشن نیست ۲۹۳ است یا ۳۹۳</ref> در سرای خود خفته بودم که ناگاه جماعتی مردم به در سرای من آمدند نصفی از شب گذشته مرا بیدار کردند گفتند برخیز و طلب امام محمد مهدی صاحب الزمان صلوات علیه را اجابت کن که تو را می‌‏خواند ... آنگاه حکایت رفتن و دیدار خود را شرح داده است. تا اینکه نقل می‌‏کند: حضرت [[امام]]{{ع}} مرا به نام خود خواند و گفت برو و حسن مسلم را بگو که تو چند سال است که عمارت این زمین می‌‏کنی و می‏کاری و ما خراب می‏‌کنیم و پنج سال است که زراعت می‌‏کنی و امسال دیگر باره بازگرفتی و عمارتش می‌‏کنی رخصت نیست که تو در این زمین دیگرباره زراعت کنی باید هر انتفاع که از این زمین برگرفته رد کنی تا بدین موضع مسجد بنا کنند و بگو این حسن مسلم را که این زمین شریفی است و حق‏ تعالی این زمین را از زمینهای دیگر برگزیده است و شریف کرده و تو با زمین خود گرفتنی و دو پسر جوان خدای عز و جل از تو باز ستد و تو تنبیه نشدی و اگرنه چنین کنی آزار وی به تو رسد آنچه تو آگاه نباشی ...<ref>  از این سخنان به دست می‏آید این زمین پیش‏تر مسجد بوده یا این‏که حداقل ملک حسن مسلم نبوده است و او آن را غصب کرده است</ref> مردم را بگو تا رغبت بکنند بدین موضع و عزیز دارند و چهار رکعت نماز اینجا بگذارند دو رکعت تحیت مسجد در هر رکعتی یک بار الحمد و هفت بار قل هو اللّه احد و تسبیح رکوع و سجود هفت بار بگویند و دو رکعت نماز [[امام مهدی|امام صاحب الزمان]]{{ع}} بگذارند<ref>  ممکن است این بخش را محدث نوری افزوده باشد؛ چرا که نمازی که بزرگان به نام نماز امام زمان علیه السّلام معرفی کرده‏اند، اندکی با این بیان متفاوت است. ر. ک: قطب الدین راوندی، الدعوات، ص ۸۹؛ سید بن طاوس، جمال الاسبوع، ص ۲۸۸؛ کفعمی، البلد الامین، ص ۱۶۴؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۸، ص ۱۸۴، ح ۱۰۳۷۴؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۸۸، ص ۱۸۹</ref>  بر این نسق چون فاتحه خواند به‏ {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ}}﴾}}‏؛ رسد صد بار بگوید و بعد از آن فاتحه را تا آخر بخواند و در رکعت دوم نیز به همین طریق بگذارد و تسبیح در رکوع و سجود هفت بار بگوید و چون نماز تمام کرده باشد تهلیل بگوید و تسبیح [[فاطمه زهرا]]{{س}} و چون از تسبیح فارغ شود سر به سجده نهد و صد بار صلوات بر [[پیغمبر]]{{صل}} و آلش صلوات اللّه علیهم بفرستد و این نقل از لفظ مبارک [[امام]]{{ع}} است که هرکه این دو رکعت نماز بگذارد همچنین باشد که دو رکعت نماز در کعبه گزارده باشد <ref>{{عربی|اندازه=120%|" مَنْ صَلَّاهَا فَكَأَنَّمَا صَلَّاهَا فِي‏ الْبَيْتِ‏ الْعَتِيقِ‏‏‏‏‏‏"}}</ref><ref> پیش‏تر، چنین تشبیهی از هیچ‏یک از پیشوایان معصوم علیهم السّلام برای هیچ مکانی ذکر نشده است</ref>
*[[حسن مثله جمکرانی]] گفت که من چون این سخن بشنیدم گفتم با خویشتن که گویا این موضع است که تو می‌‏پنداری{{عربی|اندازه=150%|" انما هذا المسجد للامام صاحب الزمان‏‏‏‏‏‏"}}.
*[[حسن مثله جمکرانی]] گفت که من چون این سخن بشنیدم گفتم با خویشتن که گویا این موضع است که تو می‌‏پنداری{{عربی|" انما هذا المسجد للامام صاحب الزمان‏‏‏‏‏‏"}}.
*مولف گوید: در نسخه فارسی تاریخ قم و در نسخه عربی آن‏که عالم جلیل آقا [[محمد علی کرمانشاهی]] مختصر این قصه را از آن نقل کرده در حواشی رجال میر مصطفی در باب حسن تاریخ قصه را در ثلث و تسعین یعنی نود و سه بعد از دویست‏<ref>  اگر حادثه در سال ۲۷۳ ق رخ داده باشد، سی سال و اگر در ۲۹۳ ق پدید آمده باشد، ده سال پیش از ولادت شیخ صدوق بوده و لازمه، آن این است که ایشان از کسی نقل کرده باشد، در حالی که به آن، هیچ اشاره‏ای نشده است</ref> افزون بر آن، در این صورت می‏بایست ایشان در برخی آثار دیگر خود- همچون کمال الدین و تمام النعمه که ویژه امام زمان علیه السّلام است- نیز به آن اشاره می‏کرد. نیز آن‏که می‏بایست در رخدادهای غیبت صغرا قرار می‏گرفت و نواب خاص هم بدان اشاره می‏کردند؛ بنابراین سال ۳۷۳ ق بهتر است</ref>  نقل کرده و ظاهرا بر ناسخ‏ مشتبه شده و اصل سبعین بوده که به معنی هفتاد است زیرا که وفات [[شیخ صدوق]] پیش از نود است<ref>متن دارای اضطراب است؛ روشن نیست مقصود ۲۷۳ است یا ۳۷۳</ref>. آنچه در بالا آمد فقط بخش‏هایی از داستان نوشته مرحوم نوری در کتاب "نجم الثاقب" بود. لازم یادآوری است که [[محدث نوری]] در کتاب "مستدرک الوسائل" و نیز جنة المأوی به نقل این داستان با برخی تفاوت‏‌ها، پرداخته است<ref>  برخی گفته‌‏اند: با توجه به اهمیت این داستان- به ویژه شفا یافتن انسان‏های بسیار در آن حادثه شایسته بود در کتاب‏های فراوانی نقل شود</ref>.  
*مولف گوید: در نسخه فارسی تاریخ قم و در نسخه عربی آن‏که عالم جلیل آقا [[محمد علی کرمانشاهی]] مختصر این قصه را از آن نقل کرده در حواشی رجال میر مصطفی در باب حسن تاریخ قصه را در ثلث و تسعین یعنی نود و سه بعد از دویست‏<ref>  اگر حادثه در سال ۲۷۳ ق رخ داده باشد، سی سال و اگر در ۲۹۳ ق پدید آمده باشد، ده سال پیش از ولادت شیخ صدوق بوده و لازمه، آن این است که ایشان از کسی نقل کرده باشد، در حالی که به آن، هیچ اشاره‏ای نشده است</ref> افزون بر آن، در این صورت می‏بایست ایشان در برخی آثار دیگر خود- همچون کمال الدین و تمام النعمه که ویژه امام زمان علیه السّلام است- نیز به آن اشاره می‏کرد. نیز آن‏که می‏بایست در رخدادهای غیبت صغرا قرار می‏گرفت و نواب خاص هم بدان اشاره می‏کردند؛ بنابراین سال ۳۷۳ ق بهتر است</ref>  نقل کرده و ظاهرا بر ناسخ‏ مشتبه شده و اصل سبعین بوده که به معنی هفتاد است زیرا که وفات [[شیخ صدوق]] پیش از نود است<ref>متن دارای اضطراب است؛ روشن نیست مقصود ۲۷۳ است یا ۳۷۳</ref>. آنچه در بالا آمد فقط بخش‏هایی از داستان نوشته مرحوم نوری در کتاب "نجم الثاقب" بود. لازم یادآوری است که [[محدث نوری]] در کتاب "مستدرک الوسائل" و نیز جنة المأوی به نقل این داستان با برخی تفاوت‏‌ها، پرداخته است<ref>  برخی گفته‌‏اند: با توجه به اهمیت این داستان- به ویژه شفا یافتن انسان‏های بسیار در آن حادثه شایسته بود در کتاب‏های فراوانی نقل شود</ref>.  
*مرحوم نوری در کتاب مستدرک سال این رخداد را ۳۹۳ ق<ref>  این تاریخ، نه فقط با توجه به سال رحلت شیخ صدوق( ۳۸۱ ق)، دوازده سال پس از رحلت شیخ صدوق خواهد بود که با توجه به نگارش کتاب تاریخ قم( ۳۷۸ ق) پانزده سال پس از آن کتاب است؛ بنابراین غیرقابل‏قبول است</ref>، دانسته و در جنة المأوی نیز بر آن تأکید کرده است<ref>  محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۲۳۰</ref>.
*مرحوم نوری در کتاب مستدرک سال این رخداد را ۳۹۳ ق<ref>  این تاریخ، نه فقط با توجه به سال رحلت شیخ صدوق( ۳۸۱ ق)، دوازده سال پس از رحلت شیخ صدوق خواهد بود که با توجه به نگارش کتاب تاریخ قم( ۳۷۸ ق) پانزده سال پس از آن کتاب است؛ بنابراین غیرقابل‏قبول است</ref>، دانسته و در جنة المأوی نیز بر آن تأکید کرده است<ref>  محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۲۳۰</ref>.