جز
جایگزینی متن - ':{{عربی|﴿' به ': {{عربی|﴿'
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=100%|' به '{{عربی|') |
جز (جایگزینی متن - ':{{عربی|﴿' به ': {{عربی|﴿') |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
*ظِهار مصدر باب مفاعله و در اصطلاح فقه به این معنا است که مردی به همسرش بگوید که پشت تو چون پشت مادر من است؛ یعنی همان طور که مادرم بر من حرام است، تو نیز بر من حرام هستی. در سبب نزول این آیه آمده است که فردی به نام [[اوس بن صامت]] چنین سخنی را به زنش گفت. آن زن نزد [[پیامبر]]{{صل}} شکایت آورد و به دنبال آن، آیات نخستین سوره مجادله نازل شد. | *ظِهار مصدر باب مفاعله و در اصطلاح فقه به این معنا است که مردی به همسرش بگوید که پشت تو چون پشت مادر من است؛ یعنی همان طور که مادرم بر من حرام است، تو نیز بر من حرام هستی. در سبب نزول این آیه آمده است که فردی به نام [[اوس بن صامت]] چنین سخنی را به زنش گفت. آن زن نزد [[پیامبر]]{{صل}} شکایت آورد و به دنبال آن، آیات نخستین سوره مجادله نازل شد. | ||
*از آیه اوّل سوره مجادله به خوبی معلوم میشود که حکم مربوط به ظِهار، که در آیات بعدی این سوره آمده است، دارای سبب خاصی بوده است. با این حال الفاظی نظیر {{عربی|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم}}﴾}}، {{عربی|﴿{{متن قرآن|فَمَن لَّمْ يَجِدْ}}﴾}} و {{عربی|﴿{{متن قرآن|فَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ}}﴾}} که در آیات یادشده در باره ظهارکنندگان و احکام ظهار آمده است، همه عام هستند و به فرد یا افراد خاصی اختصاص ندارند. گفتنی است که دلالت اسمهای موصول {{عربی|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ}}﴾}} و {{عربی|﴿{{متن قرآن|مِّن}}﴾}} بر عمومیّت، به سبب نیاز آن به جمله صله است. چرا که جمله صله موصول را به مفهومی عامّ تبدیل میکند. | *از آیه اوّل سوره مجادله به خوبی معلوم میشود که حکم مربوط به ظِهار، که در آیات بعدی این سوره آمده است، دارای سبب خاصی بوده است. با این حال الفاظی نظیر {{عربی|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم}}﴾}}، {{عربی|﴿{{متن قرآن|فَمَن لَّمْ يَجِدْ}}﴾}} و {{عربی|﴿{{متن قرآن|فَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ}}﴾}} که در آیات یادشده در باره ظهارکنندگان و احکام ظهار آمده است، همه عام هستند و به فرد یا افراد خاصی اختصاص ندارند. گفتنی است که دلالت اسمهای موصول {{عربی|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ}}﴾}} و {{عربی|﴿{{متن قرآن|مِّن}}﴾}} بر عمومیّت، به سبب نیاز آن به جمله صله است. چرا که جمله صله موصول را به مفهومی عامّ تبدیل میکند. | ||
# '''لِعان:'''آیات ششم تا نهم سوره نور را آیات لعان گویند. در این آیات آمده است:{{عربی|﴿{{متن قرآن| وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُن لَّهُمْ شُهَدَاء إِلاَّ أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ وَيَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِن كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}﴾}}<ref> و آنان که به همسران خود تهمت (زنا) میزنند و گواهی جز خود ندارند گواهی هر یک از آنان، چهار بار گواهی دادن (با سوگند) به خداوند است که «به راستی من از راستگویانم».و (بار) پنجم (بگوید): «لعنت خداوند بر من اگر از دروغگویان باشم».و عذاب را از زن باز میدارد اینکه چهار بار (با سوگند) به خداوند گواهی دهد که شوهرش از دروغگویان است.و (بار) پنجم (بگوید): خشم خداوند بر من باد، اگر (شوهرم) از راستگویان باشد؛ سوره نور، آیه:۶-۹.</ref>. | # '''لِعان:'''آیات ششم تا نهم سوره نور را آیات لعان گویند. در این آیات آمده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن| وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُن لَّهُمْ شُهَدَاء إِلاَّ أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ وَيَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِن كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}﴾}}<ref> و آنان که به همسران خود تهمت (زنا) میزنند و گواهی جز خود ندارند گواهی هر یک از آنان، چهار بار گواهی دادن (با سوگند) به خداوند است که «به راستی من از راستگویانم».و (بار) پنجم (بگوید): «لعنت خداوند بر من اگر از دروغگویان باشم».و عذاب را از زن باز میدارد اینکه چهار بار (با سوگند) به خداوند گواهی دهد که شوهرش از دروغگویان است.و (بار) پنجم (بگوید): خشم خداوند بر من باد، اگر (شوهرم) از راستگویان باشد؛ سوره نور، آیه:۶-۹.</ref>. | ||
*لعان مصدر باب مفاعله به معنای لعنت فرستادن بر همدیگر است. پس از نزول آیه چهارم سوره نور که میفرماید: کسانی که نسبت زنا به زنان شوهردار میدهند، سپس چهار گواه نمیآورند، هشتاد تازیانه به آنان بزنید. | *لعان مصدر باب مفاعله به معنای لعنت فرستادن بر همدیگر است. پس از نزول آیه چهارم سوره نور که میفرماید: کسانی که نسبت زنا به زنان شوهردار میدهند، سپس چهار گواه نمیآورند، هشتاد تازیانه به آنان بزنید. | ||
*این حکم بر برخی از مسلمانان گران آمد؛ چرا که حتی اگر به چشم خود میدیدند که همسرشان مرتکب زنا شده است، تا زمانی که چهار شاهد نمیآوردند، نمیتوانستند زن خود را متهم کنند. این مسأله برای شخصی به نام [[هلال بن امیه]] اتفاق افتاد و مطابق آیه بیانشده باید حدّ قذف بر او جاری میشد. در این هنگام آیات ششم تا نهم سوره نور نازل شد و این مشکل را به گونهای دیگر حل کرد. | *این حکم بر برخی از مسلمانان گران آمد؛ چرا که حتی اگر به چشم خود میدیدند که همسرشان مرتکب زنا شده است، تا زمانی که چهار شاهد نمیآوردند، نمیتوانستند زن خود را متهم کنند. این مسأله برای شخصی به نام [[هلال بن امیه]] اتفاق افتاد و مطابق آیه بیانشده باید حدّ قذف بر او جاری میشد. در این هنگام آیات ششم تا نهم سوره نور نازل شد و این مشکل را به گونهای دیگر حل کرد. | ||
*با نزول این آیات، [[پیغمبر]]{{صل}} شادمانه به [[هلال بن امیه]] فرمود:"خدا تو را گشایش داد و [[هلال بن امیه]] گفت: از پروردگار همین امید را داشتم"<ref>اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، تحقیق عصام بن عبد المحسن الحمیدان، بیروت، مؤسسة الریّان، ۱۴۱۱ ﻫ، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۲.</ref>. | *با نزول این آیات، [[پیغمبر]]{{صل}} شادمانه به [[هلال بن امیه]] فرمود:"خدا تو را گشایش داد و [[هلال بن امیه]] گفت: از پروردگار همین امید را داشتم"<ref>اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، تحقیق عصام بن عبد المحسن الحمیدان، بیروت، مؤسسة الریّان، ۱۴۱۱ ﻫ، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۲.</ref>. | ||
*در این آیات به منظور تعمیم، از کلمه موصولی {{عربی|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ}}﴾}} و جمله صله استفاده شده است. از اینرو تمام کسانی که به همسران خود نسبت کار ناشایست میدهند و چهار شاهد برای اثبات آن ندارند، مشمول این حکم میشوند و هیچ قرینهای دالّ بر اختصاص آن وجود ندارد. | *در این آیات به منظور تعمیم، از کلمه موصولی {{عربی|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ}}﴾}} و جمله صله استفاده شده است. از اینرو تمام کسانی که به همسران خود نسبت کار ناشایست میدهند و چهار شاهد برای اثبات آن ندارند، مشمول این حکم میشوند و هیچ قرینهای دالّ بر اختصاص آن وجود ندارد. | ||
#'''شهادت غیر مسلمانان و حدود اعتبار آن:''' در آیات ۱۰۶ و ۱۰۷ سوره مائده آمده است:{{عربی|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الأَرْضِ فَأَصَابَتْكُم مُّصِيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِن بَعْدِ الصَّلاةِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لاَ نَشْتَرِي بِهِ ثَمَنًا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَلاَ نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الآثِمِينَ فَإِنْ عُثِرَ عَلَى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمًا فَآخَرَانِ يَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الأَوْلَيَانِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِن شَهَادَتِهِمَا وَمَا اعْتَدَيْنَا إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ}}﴾}}<ref> ای مؤمنان! چون مرگ یکی از شما در رسد گواه گرفتن میان شما هنگام وصیت، (گواهی) دو (مرد) دادگر از شما (مسلمانان) است و اگر سفر کردید و مصیبت مرگ گریبان شما را گرفت (و گواه مسلمان نیافتید) دو گواه دیگر از غیر شما (مسلمانان) است و اگر (به آنها) شک دارید آنان را تا پس از نماز باز دارید آنگاه سوگند به خداوند خورند که: ما آن (گواهی خود) را به هیچ بهایی نمیفروشیم هرچند (درباره) خویشاوندان (ما) باشد و گواهی (در پیشگاه) خداوند را پنهان نمیداریم که اگر بداریم از گناهکاران خواهیم بود.پس اگر دانسته شود که آن دو گواه خیانت کردهاند، دو تن دیگر از میان همان کسانی که آن دو شاهد سزاوارتر در حق آنان خیانت کردند، جای آن دو را میگیرند و به خداوند سوگند میخورند که: گواهی ما درستتر از گواهی آن دو تن است و ما (از راستی) تجاوز نکردهایم که اگر کنیم بیگمان از ستمکاران خواهیم بود؛ سوره مائده، آیه:۱۰۶ - ۱۰۷.</ref>. | #'''شهادت غیر مسلمانان و حدود اعتبار آن:''' در آیات ۱۰۶ و ۱۰۷ سوره مائده آمده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الأَرْضِ فَأَصَابَتْكُم مُّصِيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِن بَعْدِ الصَّلاةِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لاَ نَشْتَرِي بِهِ ثَمَنًا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَلاَ نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الآثِمِينَ فَإِنْ عُثِرَ عَلَى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمًا فَآخَرَانِ يَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الأَوْلَيَانِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِن شَهَادَتِهِمَا وَمَا اعْتَدَيْنَا إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ}}﴾}}<ref> ای مؤمنان! چون مرگ یکی از شما در رسد گواه گرفتن میان شما هنگام وصیت، (گواهی) دو (مرد) دادگر از شما (مسلمانان) است و اگر سفر کردید و مصیبت مرگ گریبان شما را گرفت (و گواه مسلمان نیافتید) دو گواه دیگر از غیر شما (مسلمانان) است و اگر (به آنها) شک دارید آنان را تا پس از نماز باز دارید آنگاه سوگند به خداوند خورند که: ما آن (گواهی خود) را به هیچ بهایی نمیفروشیم هرچند (درباره) خویشاوندان (ما) باشد و گواهی (در پیشگاه) خداوند را پنهان نمیداریم که اگر بداریم از گناهکاران خواهیم بود.پس اگر دانسته شود که آن دو گواه خیانت کردهاند، دو تن دیگر از میان همان کسانی که آن دو شاهد سزاوارتر در حق آنان خیانت کردند، جای آن دو را میگیرند و به خداوند سوگند میخورند که: گواهی ما درستتر از گواهی آن دو تن است و ما (از راستی) تجاوز نکردهایم که اگر کنیم بیگمان از ستمکاران خواهیم بود؛ سوره مائده، آیه:۱۰۶ - ۱۰۷.</ref>. | ||
*در باره سبب نزول اين آيه از [[ابن عباس]] روایت شده است که [[تمیم الداری]] و [[عدی بن زید]] به مکه رفت و آمد میکردند. مردی از بنی سهم قریش همراه ایشان بود و مرگش در سرزمینی که هیچ مسلمانی حضور نداشت، فرا رسید. او ماتَرک خویش را به آن دو تن سپرد که به ورثهاش برسانند. آنها نیز همه چیز را جز یک جام نقرهای مشبّک به طلا، به ورثهاش دادند و چون ورثه او سراغ آن را گرفتند، آن دو شخص گفتند که آن را ندیدهایم. آن دو را نزد [[پیغمبر]]{{صل}} بردند، [[پیغمبر]]{{صل}} سوگندشان داد و آنها سوگند خوردند که چیزی پنهان نکردهاند و خبر ندارند. [[پیغمبر]]{{صل}} رهایشان کرد. اما پس از مدتی جام نزد جمعی از اهل مکه پیدا شد و آنها گفتند که آن را از تمیم داری و عدی بن زید خریدهایم. ورثه آن مردِ سهمی به دعوی برخاستند و دو تن از ایشان شهادت دادند که این جامِ خویشاوند ماست و گواهی ما از گواهی عدی بن زید و تمیم داری راستتر است، و ناحق نمیگوییم. دو آیه ۱۰۶ و ۱۰۷ سوره مائده به این مناسبت نازل شد<ref>اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، تحقیق عصام بن عبد المحسن الحمیدان، بیروت، مؤسسة الریّان، ۱۴۱۱ ﻫ، ص ۳۳ ـ ۳۴.</ref>. و سخن آنها را تأیید کرد. عمومیت لفظ ﴿یٰا أیُّها الَّذینَ آمَنوا﴾ در آیه صد و ششم این سوره، امر بسیار روشنی است که از توضیح بینیاز است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۴۳.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۴۱ - ۱۴۳.</ref>. | *در باره سبب نزول اين آيه از [[ابن عباس]] روایت شده است که [[تمیم الداری]] و [[عدی بن زید]] به مکه رفت و آمد میکردند. مردی از بنی سهم قریش همراه ایشان بود و مرگش در سرزمینی که هیچ مسلمانی حضور نداشت، فرا رسید. او ماتَرک خویش را به آن دو تن سپرد که به ورثهاش برسانند. آنها نیز همه چیز را جز یک جام نقرهای مشبّک به طلا، به ورثهاش دادند و چون ورثه او سراغ آن را گرفتند، آن دو شخص گفتند که آن را ندیدهایم. آن دو را نزد [[پیغمبر]]{{صل}} بردند، [[پیغمبر]]{{صل}} سوگندشان داد و آنها سوگند خوردند که چیزی پنهان نکردهاند و خبر ندارند. [[پیغمبر]]{{صل}} رهایشان کرد. اما پس از مدتی جام نزد جمعی از اهل مکه پیدا شد و آنها گفتند که آن را از تمیم داری و عدی بن زید خریدهایم. ورثه آن مردِ سهمی به دعوی برخاستند و دو تن از ایشان شهادت دادند که این جامِ خویشاوند ماست و گواهی ما از گواهی عدی بن زید و تمیم داری راستتر است، و ناحق نمیگوییم. دو آیه ۱۰۶ و ۱۰۷ سوره مائده به این مناسبت نازل شد<ref>اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، تحقیق عصام بن عبد المحسن الحمیدان، بیروت، مؤسسة الریّان، ۱۴۱۱ ﻫ، ص ۳۳ ـ ۳۴.</ref>. و سخن آنها را تأیید کرد. عمومیت لفظ ﴿یٰا أیُّها الَّذینَ آمَنوا﴾ در آیه صد و ششم این سوره، امر بسیار روشنی است که از توضیح بینیاز است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۴۳.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۴۱ - ۱۴۳.</ref>. | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
*در احادیث فراوانی از [[اهل سنت]] و [[شیعه]] نقل شده است، هنگامی که [[امام علی]]{{ع}} در حال رکوع، انگشتری خود را به سائلی دادند، آیه ۵۵ سوره مائده، كه به آیه [[ولایت]] مشهور است، نازل شد<ref>البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۱، ص ۱۲۶.</ref>{{عربی|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}﴾}}<ref> سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند؛ سوره مائده، آیه:۵۵.</ref> | *در احادیث فراوانی از [[اهل سنت]] و [[شیعه]] نقل شده است، هنگامی که [[امام علی]]{{ع}} در حال رکوع، انگشتری خود را به سائلی دادند، آیه ۵۵ سوره مائده، كه به آیه [[ولایت]] مشهور است، نازل شد<ref>البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۱، ص ۱۲۶.</ref>{{عربی|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}﴾}}<ref> سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند؛ سوره مائده، آیه:۵۵.</ref> | ||
*این آیه اگر چه از نظر ساخت و ترکیب زبانی، مفهومی عام دارد؛ چرا که از موصول و صله استفاده شده است، امّا نباید در فهم مقصود گوینده تنها به مدلول منطقی الفاظ و ساخت آنها توجه کرد، بلکه علاوه بر آن، باید بافت جمله و فضایی را که آن ترکیب در آن به کار رفته است، نیز در نظر گرفت. بافت خاصّ این آیه، که [[ولایت]] تصدّی "حكومت" و در ردیف ولایت خدا و [[رسول]] بر مردم است، دلالت میکند که از لفظ عامِ {عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ}}﴾}} مدلولی خاص قصد شده باشد. بنا بر این، اگر چه آیه با لفظ عام آمده است، اما با توجه به قرائن مقالی و مقامی تنها بر یک نفر منطبق است. | *این آیه اگر چه از نظر ساخت و ترکیب زبانی، مفهومی عام دارد؛ چرا که از موصول و صله استفاده شده است، امّا نباید در فهم مقصود گوینده تنها به مدلول منطقی الفاظ و ساخت آنها توجه کرد، بلکه علاوه بر آن، باید بافت جمله و فضایی را که آن ترکیب در آن به کار رفته است، نیز در نظر گرفت. بافت خاصّ این آیه، که [[ولایت]] تصدّی "حكومت" و در ردیف ولایت خدا و [[رسول]] بر مردم است، دلالت میکند که از لفظ عامِ {عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ}}﴾}} مدلولی خاص قصد شده باشد. بنا بر این، اگر چه آیه با لفظ عام آمده است، اما با توجه به قرائن مقالی و مقامی تنها بر یک نفر منطبق است. | ||
*آیه زیر به خوبی کاربرد لفظ عام و اراده معنای خاص را نشان میدهد:{{عربی|﴿{{متن قرآن| الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ }}﴾}}<ref> کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما همداستان شدهاند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست؛ سوره آل عمران، آیه:۱۷۳.</ref>. | *آیه زیر به خوبی کاربرد لفظ عام و اراده معنای خاص را نشان میدهد: {{عربی|﴿{{متن قرآن| الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ }}﴾}}<ref> کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما همداستان شدهاند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست؛ سوره آل عمران، آیه:۱۷۳.</ref>. | ||
*این آیه جزء مجموعه آياتی است كه پس از جنگ بدر نازل شده است. اگر در این آیه، تنها معیار عمومیت لفظ را در نظر بگیریم، این امر مستلزم آن است که مراد از لفظ {{عربی|﴿{{متن قرآن|النَّاسَ}}﴾}} در هر دو مورد "همه انسانها" باشد و آنگاه آیه اینگونه معنا میشود که همه انسانها به آن مؤمنان گفتهاند که همه انسانها برای جنگ با شما گرد آمدهاند، در حالی که مسلماً مراد، برخی از انسانها بوده است. زیرا گویندگان سخن، غیر از افرادی هستند که در باره آنان سخن به میان آمده است. مراد از الناسِ اول، نعیم بن سعید است و مراد از الناسِ دوم، ابو سفیان و یاران او هستند<ref>ر. ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، بیروت، مؤسسة الأَعلمی للمطبوعات، ۱۹۹۵م، ج ۲، ص ۴۵۰.</ref>. [[ابو علی فارسی]] گفته است:"دلیلِ آنکه منظور از کلمه {{عربی|﴿{{متن قرآن|النَّاسَ}}﴾}} در جمله {{عربی|﴿{{متن قرآن|قَالَ لَهُمُ النَّاسُ}}﴾}} یک تن است، آیه بعدیِ آن است که میگوید:{{عربی|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ }}﴾}}<ref> جز این نیست که آن شیطان است که دوستانش را میترساند؛ از آنان نترسید و اگر مؤمنید از من بترسید؛ سوره آل عمران، آیه:۱۷۵.</ref>؛ در این آیه با لفظ {{عربی|﴿{{متن قرآن| ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ}}﴾}} به یک فرد معین اشاره شده است<ref>ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، ص ۴۶ ـ ۴۷؛ معنای متن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمینیا، تهران، طرح نو، ص ۱۹۳.</ref>. | *این آیه جزء مجموعه آياتی است كه پس از جنگ بدر نازل شده است. اگر در این آیه، تنها معیار عمومیت لفظ را در نظر بگیریم، این امر مستلزم آن است که مراد از لفظ {{عربی|﴿{{متن قرآن|النَّاسَ}}﴾}} در هر دو مورد "همه انسانها" باشد و آنگاه آیه اینگونه معنا میشود که همه انسانها به آن مؤمنان گفتهاند که همه انسانها برای جنگ با شما گرد آمدهاند، در حالی که مسلماً مراد، برخی از انسانها بوده است. زیرا گویندگان سخن، غیر از افرادی هستند که در باره آنان سخن به میان آمده است. مراد از الناسِ اول، نعیم بن سعید است و مراد از الناسِ دوم، ابو سفیان و یاران او هستند<ref>ر. ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، بیروت، مؤسسة الأَعلمی للمطبوعات، ۱۹۹۵م، ج ۲، ص ۴۵۰.</ref>. [[ابو علی فارسی]] گفته است:"دلیلِ آنکه منظور از کلمه {{عربی|﴿{{متن قرآن|النَّاسَ}}﴾}} در جمله {{عربی|﴿{{متن قرآن|قَالَ لَهُمُ النَّاسُ}}﴾}} یک تن است، آیه بعدیِ آن است که میگوید: {{عربی|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ }}﴾}}<ref> جز این نیست که آن شیطان است که دوستانش را میترساند؛ از آنان نترسید و اگر مؤمنید از من بترسید؛ سوره آل عمران، آیه:۱۷۵.</ref>؛ در این آیه با لفظ {{عربی|﴿{{متن قرآن| ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ}}﴾}} به یک فرد معین اشاره شده است<ref>ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، ص ۴۶ ـ ۴۷؛ معنای متن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمینیا، تهران، طرح نو، ص ۱۹۳.</ref>. | ||
*نتیجه آنکه در موضوع "عمومیت لفظ" و "خصوصیت سبب" باید هم به ساخت و ترکیب منطقی مفاهیم، و هم به بافت و سیاق زبانیِ درونِ متن توجه کرد و چه بسا عدم توجه به یکی از این دو مورد، سبب اختصاص یا تعمیم بیمورد شود<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۴۳ - ۱۴۵.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۳۲ - ۱۴۵.</ref>. | *نتیجه آنکه در موضوع "عمومیت لفظ" و "خصوصیت سبب" باید هم به ساخت و ترکیب منطقی مفاهیم، و هم به بافت و سیاق زبانیِ درونِ متن توجه کرد و چه بسا عدم توجه به یکی از این دو مورد، سبب اختصاص یا تعمیم بیمورد شود<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۴۳ - ۱۴۵.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۳۲ - ۱۴۵.</ref>. | ||
==نقش اسباب نزول در تفسیر قرآن== | ==نقش اسباب نزول در تفسیر قرآن== | ||
*همانگونه که در بخش پیش ذکر شد، برای دریافت مرادِ آیات قرآن، هم باید به ساخت منطقی مفاهیم و گزارهها، و هم به بافت و سیاقی که متن در آن قرار دارد، توجه کرد. بدون تردید، اسباب نزول یکی از ابزارهایی است که ما را در شناخت هر چه بهتر بافت فرهنگی و اجتماعی نزول آیات یاری میکند. نزول قرآن در طول بیست و سه سال، با فراز و نشیبهای زیاد، شرایط مختلف فرهنگی و اجتماعی و نیز تکیه قرآن بر قرینههای مقامی، نیاز به اسباب نزول را برای فهم درست مقاصد آیات دوچندان میکند. با دانستن اسباب نزول، مفسّر در فضای زنده و حقیقی مکه و مدینه قرار میگیرد و شرایط عینی نزول آیات را احساس میکند و به عکس، بدون اطلاع از اسباب نزول، فهم برخی از آیات قرآن، آنچنان که باید، ممکن نیست و چه بسا مفسّر در فهم آنها دچار انحراف شود. برای آشنایی با نقش و اهمیت اسباب نزول در تفسیر قرآن، چند نمونه از کاربردهای اسباب نزول را ذکر میکنیم:<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۴۶.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۴۵.</ref>. | *همانگونه که در بخش پیش ذکر شد، برای دریافت مرادِ آیات قرآن، هم باید به ساخت منطقی مفاهیم و گزارهها، و هم به بافت و سیاقی که متن در آن قرار دارد، توجه کرد. بدون تردید، اسباب نزول یکی از ابزارهایی است که ما را در شناخت هر چه بهتر بافت فرهنگی و اجتماعی نزول آیات یاری میکند. نزول قرآن در طول بیست و سه سال، با فراز و نشیبهای زیاد، شرایط مختلف فرهنگی و اجتماعی و نیز تکیه قرآن بر قرینههای مقامی، نیاز به اسباب نزول را برای فهم درست مقاصد آیات دوچندان میکند. با دانستن اسباب نزول، مفسّر در فضای زنده و حقیقی مکه و مدینه قرار میگیرد و شرایط عینی نزول آیات را احساس میکند و به عکس، بدون اطلاع از اسباب نزول، فهم برخی از آیات قرآن، آنچنان که باید، ممکن نیست و چه بسا مفسّر در فهم آنها دچار انحراف شود. برای آشنایی با نقش و اهمیت اسباب نزول در تفسیر قرآن، چند نمونه از کاربردهای اسباب نزول را ذکر میکنیم:<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۴۶.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۴۵.</ref>. | ||
===بررسی چند نمونه از اسباب نزول=== | ===بررسی چند نمونه از اسباب نزول=== | ||
#'''آیه ۱۴۵ انعام:''' آیه ۱۴۵ انعام در مقام شمارش محرّمات در باره خوردنیها میفرماید:{{عربی|﴿{{متن قرآن| قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمییابم که برای خورندهای که آن را میخورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بیگمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است؛ سوره انعام، آیه:۱۴۵.</ref>. [[مالک بن انس]]، رهبر مالکیها، با توجه به ساخت و ترکیب این آیه، تصور کرده که این آیه تمام محرمات را بر شمرده است، زیرا در آن ترکیب نفی "لا" و استثناء "الاّ" آمده است که نشانه حصر است و با توجه به این ترکیب، این آیه تمامی محرمات را استقصا نموده است. اما شافعی با استناد به سبب نزول آیه، معتقد است که این آیه تمام محرّمات را استقصا نکرده است و تنها در مقام بیان حرمت همین چند مورد خاصّ است، بی آنکه بتوان نتیجه گرفت که امور دیگری كه ذکر نشدهاند، همگی حلال هستند<ref>ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدرالدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، ص ۴۶ ـ ۴۷؛ معنای متن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمینیا، تهران، طرح نو، ص ۱۹۳.</ref>. [[بدر الدین زرکشی]] در اینباره مینویسد: "از آنجا که کافران حلال خداوند را حرام و حرام او را حلال میشمردند و قصدِ مخالفت و دشمنی داشتند، این آیه برای نقض غرضِ ایشان نازل شد. گویی این آیه به کافران اعلام میکند که هیچ حلالی جز آنچه شما حرام کردهاید، و هیچ حرامی جز آنچه حلال کردهاید، وجود ندارد؛ شبیه آنکه چون به تو میگویند: امروز شیرینی نخور، میگویی: امروز فقط شیرینی خواهم خورد. و منظور تو بیان مخالفت است، نه نفی، اثبات و حصر واقعی. در این آیه نیز گویی خداوند گفته است که هیچ حرامی جز مردار، خون، گوشت خوک و ذبیحه غیر شرعی، که شما آنها را حلال میدانید، وجود ندارد. مراد آیه این نیست که جز اینها، همه چیز حلال است، زیرا غرض اثبات تحریم بوده است نه بیان حلیّت<ref>ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدرالدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، ص ۴۶ ـ ۴۷؛ معنای متن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمینیا، تهران، طرح نو، ص ۱۹۳.</ref>. این تفسیر از آیه با استناد به اسبابِ نزول، با ترتیب نزول آیات مربوط به تحریم خوردنیها نیز سازگاری دارد. مطابق نقل سیوطی، نخستین آیهای که در مکه در باره خوردنیها نازل شد، از سوره انعام است: {{عربی|﴿{{متن قرآن| قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمییابم که برای خورندهای که آن را میخورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بیگمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است؛ سوره انعام، آیه:۱۴۵.</ref> سپس آیه سوره نحل نازل شد که میفرماید:{{عربی|﴿{{متن قرآن|فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّبًا وَاشْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ}}﴾}}<ref> پس، از آنچه خداوند روزی شما کرده است حلال و پاکیزه بخورید و نعمت خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را میپرستید؛ سوره نحل، آیه:۱۱۴.</ref> آنگاه در مدینه آیه سوره بقره نازل شد که میفرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره بقره، آیه: ۱۷۳.</ref> و در پایان، آیه سوره مائده{{عربی|﴿{{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ }}﴾}}<ref> سوره مائده، آیه: ۳.</ref> فرود آمد<ref>الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، بیروت، دار الفكر، ۱۹۹۳ م، ج ۱، ص ۱۰۰.</ref> | #'''آیه ۱۴۵ انعام:''' آیه ۱۴۵ انعام در مقام شمارش محرّمات در باره خوردنیها میفرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن| قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمییابم که برای خورندهای که آن را میخورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بیگمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است؛ سوره انعام، آیه:۱۴۵.</ref>. [[مالک بن انس]]، رهبر مالکیها، با توجه به ساخت و ترکیب این آیه، تصور کرده که این آیه تمام محرمات را بر شمرده است، زیرا در آن ترکیب نفی "لا" و استثناء "الاّ" آمده است که نشانه حصر است و با توجه به این ترکیب، این آیه تمامی محرمات را استقصا نموده است. اما شافعی با استناد به سبب نزول آیه، معتقد است که این آیه تمام محرّمات را استقصا نکرده است و تنها در مقام بیان حرمت همین چند مورد خاصّ است، بی آنکه بتوان نتیجه گرفت که امور دیگری كه ذکر نشدهاند، همگی حلال هستند<ref>ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدرالدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، ص ۴۶ ـ ۴۷؛ معنای متن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمینیا، تهران، طرح نو، ص ۱۹۳.</ref>. [[بدر الدین زرکشی]] در اینباره مینویسد: "از آنجا که کافران حلال خداوند را حرام و حرام او را حلال میشمردند و قصدِ مخالفت و دشمنی داشتند، این آیه برای نقض غرضِ ایشان نازل شد. گویی این آیه به کافران اعلام میکند که هیچ حلالی جز آنچه شما حرام کردهاید، و هیچ حرامی جز آنچه حلال کردهاید، وجود ندارد؛ شبیه آنکه چون به تو میگویند: امروز شیرینی نخور، میگویی: امروز فقط شیرینی خواهم خورد. و منظور تو بیان مخالفت است، نه نفی، اثبات و حصر واقعی. در این آیه نیز گویی خداوند گفته است که هیچ حرامی جز مردار، خون، گوشت خوک و ذبیحه غیر شرعی، که شما آنها را حلال میدانید، وجود ندارد. مراد آیه این نیست که جز اینها، همه چیز حلال است، زیرا غرض اثبات تحریم بوده است نه بیان حلیّت<ref>ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدرالدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، ص ۴۶ ـ ۴۷؛ معنای متن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمینیا، تهران، طرح نو، ص ۱۹۳.</ref>. این تفسیر از آیه با استناد به اسبابِ نزول، با ترتیب نزول آیات مربوط به تحریم خوردنیها نیز سازگاری دارد. مطابق نقل سیوطی، نخستین آیهای که در مکه در باره خوردنیها نازل شد، از سوره انعام است: {{عربی|﴿{{متن قرآن| قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمییابم که برای خورندهای که آن را میخورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بیگمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است؛ سوره انعام، آیه:۱۴۵.</ref> سپس آیه سوره نحل نازل شد که میفرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن|فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّبًا وَاشْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ}}﴾}}<ref> پس، از آنچه خداوند روزی شما کرده است حلال و پاکیزه بخورید و نعمت خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را میپرستید؛ سوره نحل، آیه:۱۱۴.</ref> آنگاه در مدینه آیه سوره بقره نازل شد که میفرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره بقره، آیه: ۱۷۳.</ref> و در پایان، آیه سوره مائده{{عربی|﴿{{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ }}﴾}}<ref> سوره مائده، آیه: ۳.</ref> فرود آمد<ref>الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، بیروت، دار الفكر، ۱۹۹۳ م، ج ۱، ص ۱۰۰.</ref> | ||
#'''آیه ۱۵۸ بقره:''' در آیه ۱۵۸ بقره آمده است:{{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ }}﴾}}<ref> بیگمان صفا و مروه از نشانههای (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست؛ سوره بقره، آیه: ۱۵۸.</ref>. کسی که سبب نزول این آیه را نداند، از تعبیر {{عربی|﴿{{متن قرآن|فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا}}﴾}} چنین میپندارد که سعی بین صفا و مروه امری واجب نیست. در سبب نزول آن آمده است که مسلمانان چنین میپنداشتند که این سعی گناه است، چرا که در زمان جاهلیت بر روی دو كوهِ صفا و مروه دو بُت به نامهای اِساف و نائله قرار داشت که مشرکان هنگام سعی، آن دو را مسح میکردند. امّا پس از اسلام، این بتها شکسته شد. با این حال مسلمانان همچنان گمان میکردند که این عمل گناه است. از این رو خداوند با نزول این آیه این توهّم را برطرف نمود<ref>ر.ک: الإِستیعاب فی بیان الأَسباب، سلیم بن عبد الهلالی و محمد بن موسی آل نصر، دار ابن جوزی، عربستان سعودی، ۱۴۲۵ ﻫ، ج ۱ ،ص ۸.</ref>. | #'''آیه ۱۵۸ بقره:''' در آیه ۱۵۸ بقره آمده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ }}﴾}}<ref> بیگمان صفا و مروه از نشانههای (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست؛ سوره بقره، آیه: ۱۵۸.</ref>. کسی که سبب نزول این آیه را نداند، از تعبیر {{عربی|﴿{{متن قرآن|فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا}}﴾}} چنین میپندارد که سعی بین صفا و مروه امری واجب نیست. در سبب نزول آن آمده است که مسلمانان چنین میپنداشتند که این سعی گناه است، چرا که در زمان جاهلیت بر روی دو كوهِ صفا و مروه دو بُت به نامهای اِساف و نائله قرار داشت که مشرکان هنگام سعی، آن دو را مسح میکردند. امّا پس از اسلام، این بتها شکسته شد. با این حال مسلمانان همچنان گمان میکردند که این عمل گناه است. از این رو خداوند با نزول این آیه این توهّم را برطرف نمود<ref>ر.ک: الإِستیعاب فی بیان الأَسباب، سلیم بن عبد الهلالی و محمد بن موسی آل نصر، دار ابن جوزی، عربستان سعودی، ۱۴۲۵ ﻫ، ج ۱ ،ص ۸.</ref>. | ||
#'''آیه ۱۱۵ بقره:''' آیه ۱۱۵ سوره بقره میفرماید:{{عربی|﴿{{متن قرآن| وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}﴾}}<ref> و خاور و باختر از آن خداوند است پس هر سو رو کنید رو به خداوند است، بیگمان خداوند نعمتگستری داناست؛ سوره بقره، آیه:۱۱۵.</ref>. کسی كه شأن نزول این آیه را نداند، تصور میکند که رو به قبله بودن در نماز واجب نیست. اما در شأن نزول آن آمده است که وقتی قبله مسلمانان از بیت المقدس به مسجد الحرام تغییر یافت، یهودیان گفتند که تغییر قبله ممکن نیست و این آیه در جواب آنها نازل شد<ref>ر. ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، بیروت، مؤسسة الأَعلمی للمطبوعات، ۱۹۹۵م، ج ۱، ص ۱۹۱.</ref>. برخی از اخبار نیز حاکی از آن است که این آیه در باره نمازهای نافله است و قرآن در مورد نمازهای واجب میفرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن| وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ }}﴾}}<ref> سوره بقره، آیه: ۱۴۴.</ref> و در برخی اخبار دیگر نیز آمده است که این آیه مربوط به جایی است که تشخیص جهت قبله امکانپذیر نباشد<ref>ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج ۱، ص ۴۲۴؛ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ج ۱، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۶.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۴۶ - ۱۴۸.</ref>. | #'''آیه ۱۱۵ بقره:''' آیه ۱۱۵ سوره بقره میفرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن| وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}﴾}}<ref> و خاور و باختر از آن خداوند است پس هر سو رو کنید رو به خداوند است، بیگمان خداوند نعمتگستری داناست؛ سوره بقره، آیه:۱۱۵.</ref>. کسی كه شأن نزول این آیه را نداند، تصور میکند که رو به قبله بودن در نماز واجب نیست. اما در شأن نزول آن آمده است که وقتی قبله مسلمانان از بیت المقدس به مسجد الحرام تغییر یافت، یهودیان گفتند که تغییر قبله ممکن نیست و این آیه در جواب آنها نازل شد<ref>ر. ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، بیروت، مؤسسة الأَعلمی للمطبوعات، ۱۹۹۵م، ج ۱، ص ۱۹۱.</ref>. برخی از اخبار نیز حاکی از آن است که این آیه در باره نمازهای نافله است و قرآن در مورد نمازهای واجب میفرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن| وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ }}﴾}}<ref> سوره بقره، آیه: ۱۴۴.</ref> و در برخی اخبار دیگر نیز آمده است که این آیه مربوط به جایی است که تشخیص جهت قبله امکانپذیر نباشد<ref>ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج ۱، ص ۴۲۴؛ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ج ۱، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۶.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۴۶ - ۱۴۸.</ref>. | ||
==تعدّد [[اسباب نزول]] و وحدت نازل== | ==تعدّد [[اسباب نزول]] و وحدت نازل== | ||
*گاهی در باره نزول آیه یا آیاتی از قرآن کریم چندین روایت مختلف گزارش شده است و هر یک از این روایات نیز داستانی را به عنوان سبب نزول آن آیه یا آیات بیان کردهاند. در این صورت باید وضعیت این روایات را از نظر متن و سند بررسی نمود. | *گاهی در باره نزول آیه یا آیاتی از قرآن کریم چندین روایت مختلف گزارش شده است و هر یک از این روایات نیز داستانی را به عنوان سبب نزول آن آیه یا آیات بیان کردهاند. در این صورت باید وضعیت این روایات را از نظر متن و سند بررسی نمود. | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
*'''فرض سوم:'''در این فرض، بیش از یک روایت صحیح است، ولی هیچکدام از آنها دارای مرجّح نیست كه بتوان آن را بر روایات دیگر مقدم دانست. امّا میتوان بین آنها را جمع کرد و تمامی آنها را به عنوان اسباب نزول آیه یا آیات مورد نظر تلقی نمود و این در صورتی است که فاصله زمانی میان آنها طولانی نباشد. در این صورت گفتهاند که مانعی ندارد آیه یا آیاتی از قرآن بر اثر وقوع چند حادثه و پیشآمد نازل شده باشد. به عنوان مثال در باره نزول آیات مربوط به "لعان" دو روایت آمده است که یکی در باره "[[هلال بن امیّه]]" و دیگری در باره "[[عُوَیمر بن حارث]]" است. این دو روایت هر دو صحیح است و هیچکدام بر دیگری برتری ندارد<ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن، عبدالعظیم زرقانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص ۱۱۹ ـ ۱۲۰.</ref>. | *'''فرض سوم:'''در این فرض، بیش از یک روایت صحیح است، ولی هیچکدام از آنها دارای مرجّح نیست كه بتوان آن را بر روایات دیگر مقدم دانست. امّا میتوان بین آنها را جمع کرد و تمامی آنها را به عنوان اسباب نزول آیه یا آیات مورد نظر تلقی نمود و این در صورتی است که فاصله زمانی میان آنها طولانی نباشد. در این صورت گفتهاند که مانعی ندارد آیه یا آیاتی از قرآن بر اثر وقوع چند حادثه و پیشآمد نازل شده باشد. به عنوان مثال در باره نزول آیات مربوط به "لعان" دو روایت آمده است که یکی در باره "[[هلال بن امیّه]]" و دیگری در باره "[[عُوَیمر بن حارث]]" است. این دو روایت هر دو صحیح است و هیچکدام بر دیگری برتری ندارد<ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن، عبدالعظیم زرقانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص ۱۱۹ ـ ۱۲۰.</ref>. | ||
*'''فرض چهارم:'''مطابق این فرض دو یا چند روایت صحیح وجود دارد که هیچ یک بر دیگری ترجیح ندارد و هر کدام اسباب نزول متفاوتی را نقل کردهاند. علاوه بر این، متن آنها نیز قابل جمع نیست. برای مثال در مورد نزول آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِّلصَّابِرِينَ}}﴾}}<ref> و اگر کیفر میکنید مانند آنچه خود کیفر شدهاید کیفر کنید و اگر شکیبایی پیشه کنید همان برای شکیبایان بهتر است؛ سوره نحل، آیه: ۱۲۶.</ref> دو روایت است که یک روایت، نزول آن را پس از جنگ اُحد و روایت دیگر نزول آن را در روز فتح مکه ذکر کرده است<ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن، عبدالعظیم زرقانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص ۱۲۱.</ref>. | *'''فرض چهارم:'''مطابق این فرض دو یا چند روایت صحیح وجود دارد که هیچ یک بر دیگری ترجیح ندارد و هر کدام اسباب نزول متفاوتی را نقل کردهاند. علاوه بر این، متن آنها نیز قابل جمع نیست. برای مثال در مورد نزول آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِّلصَّابِرِينَ}}﴾}}<ref> و اگر کیفر میکنید مانند آنچه خود کیفر شدهاید کیفر کنید و اگر شکیبایی پیشه کنید همان برای شکیبایان بهتر است؛ سوره نحل، آیه: ۱۲۶.</ref> دو روایت است که یک روایت، نزول آن را پس از جنگ اُحد و روایت دیگر نزول آن را در روز فتح مکه ذکر کرده است<ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن، عبدالعظیم زرقانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص ۱۲۱.</ref>. | ||
*بسیاری از محققان در مورد این فرض معتقدند که باید این روایات را بر تعدّد و تکرار نزول آیه یا آیات حمل نمود<ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن، عبدالعظیم زرقانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص ۱۲۱.</ref>. تعدّد نزول اگر چه امری ممکن است، امّا وقتی آیهای تنها یک بار در قرآن کریم ثبت شده است، بسیار بعید مینُماید که بیش از یک بار نازل شده باشد. از اینرو در اینگونه موارد بهتر است بگوییم که احتمالاً [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در برخی از حوادثِ ذکر شده، آیه یا آیات مورد نظر را که قبلاً نازل شده بود، تلاوت کرده است. بنا بر این، آیه مورد نظر به سبب حادثهای خاص نازل شده و به مناسبت در حادثه یا حوادث دیگر نیز تلاوت شده است. *[[سیوطی]] در اینباره مینویسد:"گاهی در یکی از دو روایت، عبارت {{عربی|" فَتَلا فِیهِم "}} آمده است، امّا دیگران آن را {{عربی|"فَنَزَلَ"}} دانستهاند. نمونه آن روایتی است که ترمذی آن را صحیح دانسته و از [[ابن عباس]] چنین نقل کرده است: "یکبار شخصی یهودی با [[پیامبر]]{{صل}} برخورد کرد و از او پرسید: یا ابا القاسم! اگر خداوند آسمانها را اینگونه، زمین را آنگونه، آب را چنین، کوهها را چنان و سایر مخلوقات را به این صورت قرار میداد، بهتر نبود؟ پس خداوند این آیه را نازل کرد:{{عربی|﴿{{متن قرآن|وَمَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِّن شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَلاَ آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ }}﴾}}<ref> و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند که گفتند: خداوند بر هیچ بشری چیزی فرو نفرستاده است؛ بگو: کتابی را که موسی آورد چه کسی فرو فرستاد؟ که فروغی و رهنمودی برای مردم بود، آن را بر کاغذهایی مینگارید، (برخی از) آن را آشکار میدارید و بسیاری (دیگر) را پنهان میکنید؛ و آنچه شما و پدرانتان نمیدانستید به شما آموخته شد. بگو: خداوند (این قرآن را فرستاده است)؛ سپس آنان رها کن در بیهودگیشان به بازی پردازند؛ سوره انعام، آیه:۹۱.</ref> امّا در واقع، روایت چنین است که [[رسول خدا]]{{صل}} این آیه را تلاوت نمود و همین درست است، چرا که این آیه مکّی است<ref>ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج ۱، ص ۴۲۴؛ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ج ۱، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۶.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۴۸ - ۱۵۰.</ref>. | *بسیاری از محققان در مورد این فرض معتقدند که باید این روایات را بر تعدّد و تکرار نزول آیه یا آیات حمل نمود<ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن، عبدالعظیم زرقانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص ۱۲۱.</ref>. تعدّد نزول اگر چه امری ممکن است، امّا وقتی آیهای تنها یک بار در قرآن کریم ثبت شده است، بسیار بعید مینُماید که بیش از یک بار نازل شده باشد. از اینرو در اینگونه موارد بهتر است بگوییم که احتمالاً [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در برخی از حوادثِ ذکر شده، آیه یا آیات مورد نظر را که قبلاً نازل شده بود، تلاوت کرده است. بنا بر این، آیه مورد نظر به سبب حادثهای خاص نازل شده و به مناسبت در حادثه یا حوادث دیگر نیز تلاوت شده است. *[[سیوطی]] در اینباره مینویسد:"گاهی در یکی از دو روایت، عبارت {{عربی|" فَتَلا فِیهِم "}} آمده است، امّا دیگران آن را {{عربی|"فَنَزَلَ"}} دانستهاند. نمونه آن روایتی است که ترمذی آن را صحیح دانسته و از [[ابن عباس]] چنین نقل کرده است: "یکبار شخصی یهودی با [[پیامبر]]{{صل}} برخورد کرد و از او پرسید: یا ابا القاسم! اگر خداوند آسمانها را اینگونه، زمین را آنگونه، آب را چنین، کوهها را چنان و سایر مخلوقات را به این صورت قرار میداد، بهتر نبود؟ پس خداوند این آیه را نازل کرد: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَمَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِّن شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَلاَ آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ }}﴾}}<ref> و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند که گفتند: خداوند بر هیچ بشری چیزی فرو نفرستاده است؛ بگو: کتابی را که موسی آورد چه کسی فرو فرستاد؟ که فروغی و رهنمودی برای مردم بود، آن را بر کاغذهایی مینگارید، (برخی از) آن را آشکار میدارید و بسیاری (دیگر) را پنهان میکنید؛ و آنچه شما و پدرانتان نمیدانستید به شما آموخته شد. بگو: خداوند (این قرآن را فرستاده است)؛ سپس آنان رها کن در بیهودگیشان به بازی پردازند؛ سوره انعام، آیه:۹۱.</ref> امّا در واقع، روایت چنین است که [[رسول خدا]]{{صل}} این آیه را تلاوت نمود و همین درست است، چرا که این آیه مکّی است<ref>ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج ۱، ص ۴۲۴؛ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ج ۱، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۶.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۴۸ - ۱۵۰.</ref>. | ||
==وحدت سبب نزول و تعدّد نازل== | ==وحدت سبب نزول و تعدّد نازل== | ||
*این موضوع، عکس موضوع قبلی را ترسیم میکند؛ به این معنی که یک سبب نزول در مورد آیاتِ متعدّد و متفاوتی ذکر شده باشد. در این مورد گفتهاند که هیچ مانعی وجود ندارد که آیات متعدّدی در باره یک حادثه نازل شده باشد. *نمونه آن روایت [[ترمذی]] و [[حاکم نیشابوری]] از [[امّ سلمه]] است که گفت:"ای [[رسول خدا]]، هیچ نمیشنوم که خداوند از هجرت زنان یاد کند". پس خداوند این آیه را نازل کرد:{{عربی|﴿{{متن قرآن| فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ}}﴾}}<ref> آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن- که همانند یکدیگرید- تباه نمیگردانم بنابراین بیگمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم میپوشم و آنان را به بوستانهایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹۵.</ref>. | *این موضوع، عکس موضوع قبلی را ترسیم میکند؛ به این معنی که یک سبب نزول در مورد آیاتِ متعدّد و متفاوتی ذکر شده باشد. در این مورد گفتهاند که هیچ مانعی وجود ندارد که آیات متعدّدی در باره یک حادثه نازل شده باشد. *نمونه آن روایت [[ترمذی]] و [[حاکم نیشابوری]] از [[امّ سلمه]] است که گفت:"ای [[رسول خدا]]، هیچ نمیشنوم که خداوند از هجرت زنان یاد کند". پس خداوند این آیه را نازل کرد: {{عربی|﴿{{متن قرآن| فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ}}﴾}}<ref> آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن- که همانند یکدیگرید- تباه نمیگردانم بنابراین بیگمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم میپوشم و آنان را به بوستانهایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹۵.</ref>. | ||
*همچنین [[حاکم نیشابوری]] از [[امّ سلمه]] نقل میکند که گفت:"به رسول خدا عرض کردم: چگونه است که مردان را یاد میکنی، اما از زنان چیزی نمیگویی؟ آن وقت آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن| إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ}}﴾}}<ref> سوره احزاب، آیه:۳۵.</ref> و آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم}}﴾}} نازل شد". | *همچنین [[حاکم نیشابوری]] از [[امّ سلمه]] نقل میکند که گفت:"به رسول خدا عرض کردم: چگونه است که مردان را یاد میکنی، اما از زنان چیزی نمیگویی؟ آن وقت آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن| إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ}}﴾}}<ref> سوره احزاب، آیه:۳۵.</ref> و آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم}}﴾}} نازل شد". | ||
*هم او در جای دیگر از [[امّ سلمه]] روایت میکند که به [[پیامبر]]{{صل}} گفت:"چگونه مردان به جنگ میروند، اما زنان را جهادی نیست و نیمِ مردان ارث میبرند؟. و خداوند آیه{{عربی|﴿{{متن قرآن| وَلاَ تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُواْ اللَّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}﴾}}<ref> و آنچه را که خداوند با آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داده است آرزو نکنید؛ مردان را از آنچه برای خود به دست میآورند بهرهای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف میآورند بهرهای؛ و بخشش خداوند را درخواست کنید که خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره نساء، آیه:۳۲.</ref> و آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن| إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ}}﴾}}<ref> سوره احزاب، آیه:۳۵.</ref> را نازل کرد<ref>ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج ۱، ص ۴۲۴؛ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ج ۱، ص ۱۲۴ ـ ۱۲۵.</ref>. | *هم او در جای دیگر از [[امّ سلمه]] روایت میکند که به [[پیامبر]]{{صل}} گفت:"چگونه مردان به جنگ میروند، اما زنان را جهادی نیست و نیمِ مردان ارث میبرند؟. و خداوند آیه{{عربی|﴿{{متن قرآن| وَلاَ تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُواْ اللَّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}﴾}}<ref> و آنچه را که خداوند با آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داده است آرزو نکنید؛ مردان را از آنچه برای خود به دست میآورند بهرهای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف میآورند بهرهای؛ و بخشش خداوند را درخواست کنید که خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره نساء، آیه:۳۲.</ref> و آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن| إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ}}﴾}}<ref> سوره احزاب، آیه:۳۵.</ref> را نازل کرد<ref>ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج ۱، ص ۴۲۴؛ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ج ۱، ص ۱۲۴ ـ ۱۲۵.</ref>. |