بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
== پاسخ نخست== | == پاسخ نخست== | ||
[[پرونده:Pic259.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[عبدالمجید زهادت]]]] | [[پرونده:Pic259.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[عبدالمجید زهادت]]]] | ||
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[عبدالمجید زهادت]]'''، در کتاب ''«[[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::[[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[عبدالمجید زهادت]]'''، در کتاب ''«[[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«فرقههای انحرافی که در [[اسلام]] به وجود آمدهاند، بسیارند؛ ولی در میان فرق انحرافی که به موضوع [[مهدویت]] ارتباط دارند، سه فرقه در ایران شهرت دارند که عبارتاند از [[شیخیه]]، [[بابیت]] و [[بهائیت]]. [[شیخیه]] با انحراف در بعضی از امور اعتقادی زمینهساز [[بابیت]] و [[بهائیت]] شد و موسّسان این دو | ::::::«فرقههای انحرافی که در [[اسلام]] به وجود آمدهاند، بسیارند؛ ولی در میان فرق انحرافی که به موضوع [[مهدویت]] ارتباط دارند، سه [[فرقه]] در [[ایران]] شهرت دارند که عبارتاند از [[شیخیه]]، [[بابیت]] و [[بهائیت]]. [[شیخیه]] با [[انحراف]] در بعضی از امور اعتقادی زمینهساز [[بابیت]] و [[بهائیت]] شد و موسّسان این دو [[فرقه]]، براساس بعضی از [[عقاید]] غلط [[شیخیه]] به ادّعاهای [[باطل]] روی آوردند. [[علی محمد باب شیرازی]] خود از [[پیروان]] و شاگردان [[سید کاظم رشتی]] بود و [[میرزا حسین علی نوری]]، بزرگان [[شیخیه]] را مبشران [[ظهور]] خود میدانست<ref>[[میرزا حسین علی نوری]] (بهاء الله) از [[شیخ احمد احسائی]] و [[کاظم رشتی]] با لقب "نورین نیّرین" یاد کرده و آنها را مبشران ظهور خود و باب میخواند. (ایقان، ص ۳ و ۴).</ref> [[شیخیه]] مکتبی است که در اوایل قرن سیزدهم بر اساس تفکرات [[شیخ احمد احسائی]] پایهگذاری شد و پس از او به وسیله شاگردانش ادامه یافت و به تدریج در برخی از [[عقاید]]، پایهگذاری شد و پس از او به وسیله شاگردانش ادامه یافت و به تدریج در برخی از [[عقاید]]، از [[شیعه|تشیع]] فاصله گرفت. [[شیخ احمد احسائی]] و پیروانش بر این باورند که [[امام]] [[غایب]] در عالم دیگری به نام هورقلیا<ref>هورقلیا از نظر احمد به معنای عالمی غیر از عالم دنیا (عالم مادّه) و بالاتر از آن است. به عبارت روشنتر، هورقلیا حد وسط بین عالم دنیا و عالم ملکوت و از جنس عالم مثال است. این ملک محلههای متعددی دارد که تنها در دو مجلۀ جابرسا و جابلقا میلیونها امت با زبانهای متفاوت و با بدن مثالی و جسم لطیف به سر میبرند. جسم لطیف، همان سرشت آدمی است که از آن آفریده شده و همان بدنی است که در قیامت مردگان با آن زنده خواهند شد. (فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۷۰ با تلخیص و تصرّف).</ref> زندگی میکنند و [[راز]] [[عمر طولانی]] او در همین است که با بدنی هورقلیایی و غیرمادی در آن عالم به سر میبرد و هرگاه بخواهد به این دنیای مادّی پا گذارد، صورتی از صورتهای اهل [[زمین]] را میپوشد و کسی او را نمیشناسد<ref>جوامع الکلم، ج ۲، قسمت دوم، ص ۱۰۳.</ref>. | ||
::::::گروهی از [[شیخیه]] معتقدند که اصول [[دین]]، ایمان به چهار اصل است: [[توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و پس از آن، رکن چهارم | ::::::گروهی از [[شیخیه]] معتقدند که اصول [[دین]]، [[ایمان]] به چهار اصل است: [[توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و پس از آن، رکن چهارم [[ایمان]]، یعنی [[شناخت]] [[شیعه]] کامل است که در [[زمان غیبت]]، [[واسطه فیض]] میان [[امام]] [[غایب]] و [[مردم]] است. او [[احکام]] را بیواسطه از [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} میگیرد و به دیگران میرساند.<ref>فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۹.</ref> به [[اعتقاد]] اینان [[پیشوایان]] [[شیخیه]] یعنی احسائی و [[جانشینان]] او، مصداق [[شیعه]] کامل و رکن رابع هستند و تنها کسانی هستند که میتوانند [[احکام]] فقهی را برای دیگران بیان کنند. به همین [[دلیل]]، این گروه از [[شیخیه]] به [[اجتهاد]] و تقلید عقیدهای ندارند<ref>ر.ک: احقاق الحق، ص ۳۵۶ (ص ۲۸۳، ۳۶۳) و بهائیان، ص ۱۱۰، ۱۵۲.</ref>. | ||
::::::پس از وفات [[احسائی]]، پیروان او، [[کاظم رشتی]] را پیشوای خوی دانستند. کاظم از جوانی در مجلس درس احسائی شرکت میکرد و بسیار مورد احترام استاد بود. او شانزده سال، طایفه [[شیخیه]] را رهبری کرد و با بیان و | ::::::پس از [[وفات]] [[احسائی]]، [[پیروان]] او، [[کاظم رشتی]] را پیشوای خوی دانستند. کاظم از [[جوانی]] در مجلس درس احسائی شرکت میکرد و بسیار مورد [[احترام]] استاد بود. او شانزده سال، طایفه [[شیخیه]] را [[رهبری]] کرد و با بیان و [[قلم]]، افکار [[شیخ]] و نظریات خود را نشر داد. بسیاری از آرای [[باطل]] [[شیخیه]] به [[کاظم رشتی]] نسبت داده شده و ربطی به [[شیخ احمد احسائی]] ندارد، به همین سبب علمای بزرگ معاصرِ رشتی، در [[انحراف]] اعتقادی او تردیدی نداشتند. | ||
::::::پس از درگذشت [[کاظم رشتی]]، یکی از شاگردان او به نام [[علی محمد شیرازی]]، مدعی جانشینی او شد که با حمایت جمعی از شاگردان رشتی از او، مرحلهای جدید و حساس در شکلگیری فرقههای انحرافی پدید آمد. سرانجام فرقهای به نام [[بابیت]] شکل گرفت که خود بستری آماده برای انحرافی بزرگتر به نام [[بهائیت]] شد. | ::::::پس از درگذشت [[کاظم رشتی]]، یکی از شاگردان او به نام [[علی محمد شیرازی]]، مدعی [[جانشینی]] او شد که با [[حمایت]] جمعی از شاگردان رشتی از او، مرحلهای جدید و حساس در شکلگیری فرقههای انحرافی پدید آمد. سرانجام فرقهای به نام [[بابیت]] شکل گرفت که خود بستری آماده برای انحرافی بزرگتر به نام [[بهائیت]] شد. | ||
::::::پس از انتشار خبر جانشینی [[علی محمد شیرازی]]، وی فرصت را غنیمت شمرده، پای را از جانشینی استادش فراتر نهاد و در ابتدای کار، ادعای ذِکریّت<ref>به معنای مفسر [[قرآن]] بودن است. او بخشهایی از [[قرآن]] کریم را با روشی که از مکتب [[شیخیه]] آموخته بود تأویل کرده، مدعی شد که [[امام]] دوازدهم شیعیان، او را مأمور کرده است تا جهانیان را ارشاد کند و همزمان خود را "ذکر" نامید. تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۲۷.</ref> کرد، سپس با ادعای [[بابیت]]، خود را باب [[امام]] دوازدهم شیعیان -یعنی واسطه میان مردم و [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}}- معرفی نمود. و او بر این اعتقاد اصرار داشت که برای پیبردن به اسرار و حقایق بزرگ و | ::::::پس از انتشار خبر [[جانشینی]] [[علی محمد شیرازی]]، وی فرصت را غنیمت شمرده، پای را از [[جانشینی]] استادش فراتر نهاد و در ابتدای کار، ادعای ذِکریّت<ref>به معنای مفسر [[قرآن]] بودن است. او بخشهایی از [[قرآن]] کریم را با روشی که از مکتب [[شیخیه]] آموخته بود تأویل کرده، مدعی شد که [[امام]] دوازدهم شیعیان، او را مأمور کرده است تا جهانیان را ارشاد کند و همزمان خود را "ذکر" نامید. تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۲۷.</ref> کرد، سپس با ادعای [[بابیت]]، خود را باب [[امام]] دوازدهم [[شیعیان]] -یعنی واسطه میان [[مردم]] و [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}}- معرفی نمود. و او بر این [[اعتقاد]] اصرار داشت که برای پیبردن به [[اسرار]] و حقایق بزرگ و [[مقدس]]، باید [[مردم]] به ناچار از «در» بگذرند و به [[حقیقت]] برسند؛ لذا میگفت: [[مردم]]، باید به من [[ایمان]] آورند، تا به کمک من –که واقف به [[اسرار]] هستم- بر آن [[اسرار]] دست یابند. او آشکارا میگفت: {{عربی|«يا عبادالله! اسمعوا نداء الحجة من حول الباب»}}؛ ای [[بندگان خدا]]! صدای [[حجت خدا]] و [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} را از طرف باب بشنوید. | ||
::::::[[علی محمد شیرازی]]، پیش از رفتن به [[مکه]]، خود را باب [[امام مهدی|امام زمان]]میخواند و دعوت خود را هم پنهانی انجام میداد؛ ولی پس از آنکه از مکه به شیراز بازگشت، هم عنوان خود را عوض کرد و خود را [[امام مهدی|مهدی موعود]]{{ع}} و همان [[امام]] غایب خواند و هم دعوتش را علنی کرد. او آشکارا میگفت که من همان مهدی موعودم که هزاران سال است در انتظار ظهور و بودهاند. مریدان او و به ویژه شاگردان [[کاظم رشتی]] این ادعای باطل او را نیز تأیید کرده، به او ایمان آوردند؛ چرا که تحت تأثیر سخنان استاد خود، [[کاظم رشتی]] بودند که پیش از وفات خود بشارت داده بود: زود است که پس از من، [[امام]] | ::::::[[علی محمد شیرازی]]، پیش از رفتن به [[مکه]]، خود را باب [[امام مهدی|امام زمان]]میخواند و [[دعوت]] خود را هم پنهانی انجام میداد؛ ولی پس از آنکه از [[مکه]] به شیراز بازگشت، هم عنوان خود را عوض کرد و خود را [[امام مهدی|مهدی موعود]]{{ع}} و همان [[امام]] [[غایب]] خواند و هم دعوتش را علنی کرد. او آشکارا میگفت که من همان [[مهدی]] موعودم که هزاران سال است در [[انتظار ظهور]] و بودهاند. مریدان او و به ویژه شاگردان [[کاظم رشتی]] این ادعای [[باطل]] او را نیز تأیید کرده، به او [[ایمان]] آوردند؛ چرا که تحت تأثیر سخنان استاد خود، [[کاظم رشتی]] بودند که پیش از [[وفات]] خود [[بشارت]] داده بود: زود است که پس از من، [[امام]] [[غایب]]، [[آشکار]] شود و شاید [[امام]] [[غایب]] در میان شما باشد. او به پیروانش تأکید میکرد که بر یک یک شما لازم است که در [[شهرها]] بگردید و ندای [[امام]] [[غایب]] را [[اجابت]] کنید<ref>شیخیگری، بابیگری، ص۷۹.</ref>. | ||
::::::[[علی محمد شیرازی]]، به ادعای [[بابیت]] و [[مهدویت]] اکتفا نکرد و انحراف و گمراهی را به حدی رساند که مدعی نزول کتاب و دین جدید شد و به گمان خود، احکام جاودانه اسلام را با نوشتن کتاب "بیان" نسخ کرد. وی، در ابتدای کتاب "بیان" خود را برتر از همه انبیای الهی و مظهر نفس پروردگار معرفی کرد و عقیده داشت که با ظهورش آیین [[اسلام]]، منسوخ و قیامت موعود در [[قرآن]]، به پا شده است<ref>تلخیص تاریخ نبیل، صص ۱۳۰، ۱۷۰.</ref>. | ::::::[[علی محمد شیرازی]]، به ادعای [[بابیت]] و [[مهدویت]] اکتفا نکرد و [[انحراف]] و [[گمراهی]] را به حدی رساند که مدعی [[نزول]] کتاب و [[دین جدید]] شد و به گمان خود، [[احکام]] جاودانه [[اسلام]] را با نوشتن کتاب "بیان" [[نسخ]] کرد. وی، در ابتدای کتاب "بیان" خود را [[برتر]] از همه [[انبیای الهی]] و مظهر [[نفس]] [[پروردگار]] معرفی کرد و [[عقیده]] داشت که با ظهورش [[آیین]] [[اسلام]]، منسوخ و [[قیامت]] [[موعود]] در [[قرآن]]، به پا شده است<ref>تلخیص تاریخ نبیل، صص ۱۳۰، ۱۷۰.</ref>. | ||
::::::پس از اعدام باب، عموم بابیان به جانشینی [[میرزا یحیی نوری]] معروف به "صبح ازل" معتقد شدند و برادر بزرگترش [[حسین علی نوری]] حدود هیجده سال از دستورات [[میرزا یحیی]] در ظاهر اطاعت میکرد؛ اما در تمام این مدت با زیرکی و سیاست به تحکیم جایگاه خود و تضعیف موقعیت [[میرزا یحیی]] همت گماشت. اختلاف جدی میان دو برادر وقتی بود که [[حسین علی نوری]] خود را "من یظهره الله" یعنی همان موعودی خواند که باب به ظهور او بشارت داده است. | ::::::پس از اعدام باب، عموم بابیان به [[جانشینی]] [[میرزا یحیی نوری]] معروف به "صبح ازل" [[معتقد]] شدند و برادر بزرگترش [[حسین علی نوری]] [[حدود]] هیجده سال از [[دستورات]] [[میرزا یحیی]] در ظاهر [[اطاعت]] میکرد؛ اما در تمام این مدت با زیرکی و [[سیاست]] به تحکیم [[جایگاه]] خود و تضعیف [[موقعیت]] [[میرزا یحیی]] [[همت]] گماشت. [[اختلاف]] جدی میان دو برادر وقتی بود که [[حسین علی نوری]] خود را "من یظهره الله" یعنی همان موعودی خواند که باب به [[ظهور]] او [[بشارت]] داده است. | ||
::::::[[علی محمد شیرازی|باب]]، در چند جای کتاب بیان، ظهور شخص بزرگی در آینده بسیار دور را پیشگویی کرده، با عبارت "من یظهره الله" یعنی کسی که خدا او را آشکار خواهد ساخت از او خبر داده و با بیان را به اطاعت از او دعوت کرده بود. با اینکه این بشارت در بیانِ باب به حدود ۲۰۰۰ سالپس از آیین باب مربوط میشد، حسین علی نوری پس از حدود ۱۸ سال مدعی مقام "من یظهره الله" شد و کتاب اقدس<ref>این کتاب شامل احکام و تعالیم اصلی بهائیان است.</ref> را نگاشت. | ::::::[[علی محمد شیرازی|باب]]، در چند جای کتاب بیان، [[ظهور]] شخص بزرگی در آینده بسیار دور را [[پیشگویی]] کرده، با عبارت "من یظهره الله" یعنی کسی که [[خدا]] او را [[آشکار]] خواهد ساخت از او خبر داده و با بیان را به [[اطاعت]] از او [[دعوت]] کرده بود. با اینکه این [[بشارت]] در بیانِ باب به [[حدود]] ۲۰۰۰ سالپس از [[آیین]] باب مربوط میشد، [[حسین]] [[علی]] نوری پس از [[حدود]] ۱۸ سال مدعی [[مقام]] "من یظهره الله" شد و کتاب اقدس<ref>این کتاب شامل احکام و تعالیم اصلی بهائیان است.</ref> را نگاشت. | ||
::::::[[میرزا حسین علی نوری|بهاء الله]] مدعی شد که پیامبری است که پس از ظهور [[علی محمد شیرازی|باب]]و [[دین]] او، بار دیگر آیین جدیدی به نام [[بهائیت]] آورده و [[دین]] بیان را نسخ کرده است. ولی او به ادعای پیامبری اکتفا نکرد و ادعا کرد که خدا در او تجسم یافته است. او شهر عکّا را زندان و خود را خدای زندانی شمرده و نوشته است: {{عربی|«لا اله الا أنا المسجون الفريد»}}؛ یعنی هیچ خدایی جز من که [در عکّا] زندانی شده و یگانه هستم وجود ندارد. در حال حاضر [[بهائیت]] زیر نظر "بیت العدل" که در اسرائیل و شهر حیفا قرار دارد، اداره میشود و هر چند سال یکبار، اعضای آن به وسیله انتخابات تغییر میکنند<ref>برای مطالعه بیشتر ر.ک: بهائیان نوشته سید محمد باقر نجفی.</ref>»<ref>[[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص۳۰۹، ۳۱۱.</ref>. | ::::::[[میرزا حسین علی نوری|بهاء الله]] مدعی شد که [[پیامبری]] است که [[پس از ظهور]] [[علی محمد شیرازی|باب]]و [[دین]] او، بار دیگر [[آیین]] جدیدی به نام [[بهائیت]] آورده و [[دین]] بیان را [[نسخ]] کرده است. ولی او به [[ادعای پیامبری]] اکتفا نکرد و ادعا کرد که [[خدا]] در او تجسم یافته است. او شهر عکّا را زندان و خود را خدای زندانی شمرده و نوشته است: {{عربی|«لا اله الا أنا المسجون الفريد»}}؛ یعنی هیچ خدایی جز من که [در عکّا] زندانی شده و یگانه هستم وجود ندارد. در حال حاضر [[بهائیت]] زیر نظر "بیت العدل" که در [[اسرائیل]] و شهر حیفا قرار دارد، اداره میشود و هر چند سال یکبار، اعضای آن به وسیله انتخابات تغییر میکنند<ref>برای مطالعه بیشتر ر.ک: بهائیان نوشته سید محمد باقر نجفی.</ref>»<ref>[[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص۳۰۹، ۳۱۱.</ref>. | ||
==پاسخهای دیگر== | ==پاسخهای دیگر== | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
{{جمع شدن|۱. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛}} | {{جمع شدن|۱. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛}} | ||
[[پرونده:136863.JPG|بندانگشتی|right|100px|[[خدامراد سلیمیان]]]] | [[پرونده:136863.JPG|بندانگشتی|right|100px|[[خدامراد سلیمیان]]]] | ||
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[خدامراد سلیمیان]]'''، در کتاب ''«[[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::[[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[خدامراد سلیمیان]]'''، در کتاب ''«[[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]»'' در اینباره گفته است: | ||
:::::*«از فرقههایی که انحراف آنها، به نوعی با بحث مهدویت مرتبط است، مغیریه یا محمدیه است<ref>ر. ک: نعمت اللّه صفری فروشانی، غالیان، ص ۹۳</ref>. این | :::::*«از فرقههایی که [[انحراف]] آنها، به نوعی با بحث [[مهدویت]] مرتبط است، [[مغیریه]] یا [[محمدیه]] است<ref>ر. ک: نعمت اللّه صفری فروشانی، غالیان، ص ۹۳</ref>. این [[فرقه]]، از [[پیروان]] [[محمد بن عبد اللّه بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب]]{{عم}} هستند. | ||
::::::که ملقب به "[[نفس زکیه]]" و "[[امام مهدی|مهدی]]" و "ارقط" "دارای لکه سپید و سیاه در صورت" بود. آنان، کشته شدن او را باور ندارند و میگویند: وی در کوه حاجر در نجد پنهان است و تا فرمان خدا به وی نرسد، از آنجا بیرون نمیآید۵<ref>ر. ک: شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۹۴</ref>. | ::::::که ملقب به "[[نفس زکیه]]" و "[[امام مهدی|مهدی]]" و "ارقط" "دارای لکه سپید و سیاه در صورت" بود. آنان، کشته شدن او را باور ندارند و میگویند: وی در کوه حاجر در نجد [[پنهان]] است و تا [[فرمان خدا]] به وی نرسد، از آنجا بیرون نمیآید۵<ref>ر. ک: شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۹۴</ref>. | ||
::::::[[مغیرة بن سعید عجلی]] به یاران خویش میگفت: [[محمد بن عبد اللّه بن حسن بن حسن بن علی مهدی]]{{عم}} آینده است؛ زیرا وی همنام [[رسول خدا]]{{صل}} و پدرش نیز همنام پدر [[پیامبر]]{{صل}} بود. آنها گمان کردهاند در حدیثی از [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} روایت شده که درباره [[امام مهدی|مهدی]] فرموده است: "[[امام مهدی|مهدی]] همنام من و پدرش همنام پدر من است". | ::::::[[مغیرة بن سعید عجلی]] به [[یاران]] خویش میگفت: [[محمد بن عبد اللّه بن حسن بن حسن بن علی مهدی]]{{عم}} آینده است؛ زیرا وی همنام [[رسول خدا]]{{صل}} و پدرش نیز همنام پدر [[پیامبر]]{{صل}} بود. آنها گمان کردهاند در حدیثی از [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} [[روایت]] شده که درباره [[امام مهدی|مهدی]] فرموده است: "[[امام مهدی|مهدی]] همنام من و پدرش همنام پدر من است". | ||
::::::[[محمد بن عبد اللّه بن حسن]] در مدینه دعوت خویش را آشکار کرد و بر مکه و مدینه چیره شد. برادرش [[ابراهیم بن عبد اللّه]] بصره را گرفت و برادر دیگرش [[ادریس بن عبد اللّه]] به برخی شهرهای مغرب دست یافت؛ پس [[ابو جعفر منصور]] خلیفه | ::::::[[محمد بن عبد اللّه بن حسن]] در [[مدینه]] [[دعوت]] خویش را [[آشکار]] کرد و بر [[مکه]] و [[مدینه]] چیره شد. برادرش [[ابراهیم بن عبد اللّه]] [[بصره]] را گرفت و برادر دیگرش [[ادریس بن عبد اللّه]] به برخی شهرهای [[مغرب]] دست یافت؛ پس [[ابو جعفر منصور]] [[خلیفه عباسی]]، [[عیسی بن موسی]] را با سپاهی انبوه به [[جنگ]] او فرستاد. در [[مدینه]] نبردی روی داد و [[محمد]] در آن [[جنگ]] کشته شد. پس از آن [[منصور عیسی بن موسی]] را به [[جنگ]] [[ابراهیم بن عبد اللّه بن حسن بن حسن]]{{عم}} گسیل داشت". | ||
::::::گروهی کشته شدن او را راست دانستند و از [[مغیرة بن سعید عجلی]]، بیزاری جستند. گروهی دیگر در دوستی و پیروی از [[مغیرة بن سعید عجلی]]، استوار مانده، گفتند: [[محمد بن عبد اللّه]] هرگز کشته نشده و او مهدی آینده است<ref> ر. ک: محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص ۳۹۳</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص: ۴۰۵ - ۴۰۶.</ref>. | ::::::گروهی کشته شدن او را راست دانستند و از [[مغیرة بن سعید عجلی]]، بیزاری جستند. گروهی دیگر در [[دوستی]] و [[پیروی]] از [[مغیرة بن سعید عجلی]]، استوار مانده، گفتند: [[محمد بن عبد اللّه]] هرگز کشته نشده و او [[مهدی]] آینده است<ref> ر. ک: محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص ۳۹۳</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص: ۴۰۵ - ۴۰۶.</ref>. | ||
:::::* | :::::*«[[ناووسیه]] برگرفته از اسم شخصی با نام ناووس از اهالی [[بصره]] است<ref> شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۸۴</ref>. | ||
::::::برخی گفتند: او [[عبد اللّه بن ناووس]] یا [[عجلان بن ناووس]] نام داشت. وی میگفت: "[[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} برترین فرد امت اسلام بود و هرکس او را تفضیل ندهد، کافر است". | ::::::برخی گفتند: او [[عبد اللّه بن ناووس]] یا [[عجلان بن ناووس]] نام داشت. وی میگفت: "[[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} [[برترین]] فرد [[امت]] [[اسلام]] بود و هرکس او را تفضیل ندهد، [[کافر]] است". | ||
::::::ناووسیه عقیده داشتند [[جعفر بن محمّد]]{{ع}} زنده است و نمیمیرد. او [[مهدی]] [[آخر الزمان]] است. آشکار میشود و بر مردمان فرمانروایی میکند. آنان میپنداشتند از وی روایت شده است: "اگر کسی بر شما فراز آید و بگوید مرا بیمار یافته و مرده مرا شسته است، باور نکنید و بدانید من سرور شما و دارنده شمشیر هستم" به سبب کلمه | ::::::[[ناووسیه]] [[عقیده]] داشتند [[جعفر بن محمّد]]{{ع}} زنده است و نمیمیرد. او [[مهدی]] [[آخر الزمان]] است. [[آشکار]] میشود و بر مردمان [[فرمانروایی]] میکند. آنان میپنداشتند از وی [[روایت]] شده است: "اگر کسی بر شما فراز آید و بگوید مرا [[بیمار]] یافته و مرده مرا شسته است، باور نکنید و بدانید من سرور شما و دارنده [[شمشیر]] هستم" به سبب کلمه [[شمشیر]]، این طایفه را صارمیه نیز خواندهاند"<ref> ر. ک: محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص ۴۳۶</ref>. | ||
::::::روشن است این ادعا درباره [[امام صادق]]{{ع}} درست نیست و طبق شهادت مسلّم تاریخ آن حضرت به شهادت رسیده است<ref>ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، مقدمه</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} خود فرمود: "هنگامی که سه اسم محمّد، علی و | ::::::روشن است این ادعا درباره [[امام صادق]]{{ع}} درست نیست و طبق [[شهادت]] مسلّم [[تاریخ]] آن حضرت به [[شهادت]] رسیده است<ref>ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، مقدمه</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} خود فرمود: "هنگامی که سه اسم محمّد، [[علی]] و [[حسن]]، به طور متوالی در [[امامان]]{{عم}} جمع شد، چهارمین آنان [[قائم]] است". | ||
::::::[[مفضل بن عمر]] گوید: بر [[امام صادق]]{{ع}} وارد شدم و عرض کردم: "ای آقای من! کاش جانشین خودت را به ما معرفی میکردی. فرمود: ای مفضّل! [[امام]] بعد از من فرزندم موسی است و [[امام]] خلف و موعود منتظر "محمد"، فرزند [[حسن بن علی بن محمّد بن علی بن موسی]]{{عم}} است<ref> شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۳۴، ح ۴</ref>. | ::::::[[مفضل بن عمر]] گوید: بر [[امام صادق]]{{ع}} وارد شدم و عرض کردم: "ای آقای من! کاش [[جانشین]] خودت را به ما معرفی میکردی. فرمود: ای مفضّل! [[امام]] بعد از من فرزندم [[موسی]] است و [[امام]] [[خلف]] و [[موعود منتظر]] "[[محمد]]"، [[فرزند]] [[حسن بن علی بن محمّد بن علی بن موسی]]{{عم}} است<ref> شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۳۴، ح ۴</ref>. | ||
::::::این گروه، پس از چندی از بین رفتند<ref>ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، فصل ۱، الدلیل علی فساد قول الناووسیه</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص: ۴۴۰ - ۴۴۱.</ref>. | ::::::این گروه، پس از چندی از بین رفتند<ref>ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، فصل ۱، الدلیل علی فساد قول الناووسیه</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص: ۴۴۰ - ۴۴۱.</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
{{جمع شدن|۲. نویسندگان کتاب [[نگین آفرینش ج۲ (کتاب)|نگین آفرینش]]؛}} | {{جمع شدن|۲. نویسندگان کتاب [[نگین آفرینش ج۲ (کتاب)|نگین آفرینش]]؛}} | ||
[[پرونده:991395.jpg|بندانگشتی|100px|right|]] | [[پرونده:991395.jpg|بندانگشتی|100px|right|]] | ||
::::::نویسندگان کتاب ''«[[نگین آفرینش ج۲ (کتاب)|نگین آفرینش]]»'' در این باره گفتهاند: | ::::::نویسندگان کتاب ''«[[نگین آفرینش ج۲ (کتاب)|نگین آفرینش]]»'' در این باره گفتهاند: | ||
::::::«فرقههای انحرافیای که در [[اسلام]] به وجود آمدهاند، بسیارند؛ ولی در میان فرق انحرافی که به موضوع مهدویّت ارتباط دارند، سه فرقه در ایران شهرت دارند که عبارتند از شیخیّه، بابیّت و بهائیت. البتّه بابیّت و بهائیت دو فرقه شناخته شدهاند که کسی در انحراف آنها از [[اسلام]]، تردیدی ندارد و پیروان این دو | ::::::«فرقههای انحرافیای که در [[اسلام]] به وجود آمدهاند، بسیارند؛ ولی در میان فرق انحرافی که به موضوع مهدویّت ارتباط دارند، سه [[فرقه]] در [[ایران]] شهرت دارند که عبارتند از شیخیّه، بابیّت و [[بهائیت]]. البتّه بابیّت و [[بهائیت]] دو [[فرقه]] شناخته شدهاند که کسی در [[انحراف]] آنها از [[اسلام]]، تردیدی ندارد و [[پیروان]] این دو [[فرقه]]، دیدگاههای مخالف با [[اسلام]] و [[قرآن]] را آشکارا بیان میکنند؛ و شیخیّه با [[انحراف]] در بعضی از امور اعتقادی زمینهساز [[ظهور]] [[بابیت]] و [[بهائیت]] شد و موسّسان این دو [[فرقه]]، بر اساس بعضی از [[عقاید]] غلط [[شیخیه]] به ادّعاهای [[باطل]] روی آوردند. [[سید علی محمد شیرازی|علی محمد باب شیرازی]] خود از [[پیروان]] و شاگردان [[سید کاظم رشتی]] بود و میرزا [[حسین علی نوری]]، بزرگان [[شیخیه]] را مبشران [[ظهور]] خود میدانست.<ref> میرزا [[حسین]] [[علی]] نوری (بهاء الله) از [[شیخ احمد احسائی]] و [[سید کاظم رشتی]] با لقب «نورین نیّرین» یاد کرده و آنها را مبشّران [[ظهور]] خود و باب میخواند؛ | ||
ایقان، ص ۳ و ۴)</ref> | ایقان، ص ۳ و ۴)</ref> | ||
::::::*'''فرقه [[شیخیه]]:''' شیخیّه مکتبی است که در اوایل قرن سیزدهم بر اساس تفکرات شیخ [[احمد احسائی]] پایهگذاری شد و پس از او به وسیله شاگردانش ادامه یافت و به تدریج در برخی از | ::::::*'''[[فرقه]] [[شیخیه]]:''' شیخیّه مکتبی است که در اوایل قرن سیزدهم بر اساس تفکرات [[شیخ]] [[احمد احسائی]] پایهگذاری شد و پس از او به وسیله شاگردانش ادامه یافت و به تدریج در برخی از [[عقاید]]، از تشیّع فاصله گرفت. | ||
::::::*'''شیخ [[احمد احسایی]]:''' [[احمد بن زین الدین]] معروف به شیخ [[احمد احسایی]] که در [[شیخیه]] به "شیخ جلیل" معروف است، در روستای "مطیرفی" از استان "احساء" در عربستان به دنیا آمد. او، [[قرآن]] و علوم متداول را نزد پدرش فرا گرفت و برای ادامه تحصیل به [[کربلا]] و [[نجف]] هجرت کرد و در درس عالمان بزرگ آنجا شرکت نمود. او علاوه بر فقه و اصول در علوم مختلف مانند طب و نجوم و علم حروف و اعداد مطالعاتی داشت. شیخ [[احمد احسایی]] پس از مدتی راهی ایران و خراسان شد و پس از زیارت [[امام رضا]]{{ع}} به دلیل استقبال مردم یزد از وی، مدتی آن شهر را مسکن خود قرار داد و شهرت بسیاری کسب کرد. چندی بعد [[فتحعلی شاه قاجار]] او را به تهران دعوت کرد. شاه در حق او نهایت احترام را به جای آورد و از شیخ خواست تا در تهران بماند؛ ولی او نپذیرفت و به یزد بازگشت. در سال ۱۲۲۹ ق در مسیر زیارت عتبات، با استقبال مردم و حاکم کرمانشاه در آن شهر اقامت کرد و در سال ۱۲۳۷ ق در مسیر مشهد، مدتی را در قزوین ماند. در همین زمان بود که به دلیل برخی دیدگاههای انحرافی و غلوآمیز با مخالفت بعضی از علما روبرو شد، تا آنجا که از سوی ملا [[محمد تقی برغانی]] معروف به شهید ثالث از علمای با نفوذ | ::::::*'''[[شیخ]] [[احمد احسایی]]:''' [[احمد بن زین الدین]] معروف به [[شیخ]] [[احمد احسایی]] که در [[شیخیه]] به "[[شیخ]] جلیل" معروف است، در روستای "مطیرفی" از استان "احساء" در [[عربستان]] به [[دنیا]] آمد. او، [[قرآن]] و [[علوم]] متداول را نزد پدرش فرا گرفت و برای ادامه تحصیل به [[کربلا]] و [[نجف]] [[هجرت]] کرد و در درس [[عالمان]] بزرگ آنجا شرکت نمود. او علاوه بر [[فقه]] و اصول در [[علوم]] مختلف مانند طب و نجوم و [[علم]] حروف و اعداد مطالعاتی داشت. [[شیخ]] [[احمد احسایی]] پس از مدتی راهی [[ایران]] و [[خراسان]] شد و پس از [[زیارت]] [[امام رضا]]{{ع}} به [[دلیل]] استقبال [[مردم]] یزد از وی، مدتی آن شهر را مسکن خود قرار داد و شهرت بسیاری کسب کرد. چندی بعد [[فتحعلی شاه قاجار]] او را به [[تهران]] [[دعوت]] کرد. شاه در [[حق]] او نهایت [[احترام]] را به جای آورد و از [[شیخ]] خواست تا در [[تهران]] بماند؛ ولی او نپذیرفت و به یزد بازگشت. در سال ۱۲۲۹ ق در مسیر [[زیارت]] عتبات، با استقبال [[مردم]] و [[حاکم]] [[کرمانشاه]] در آن شهر اقامت کرد و در سال ۱۲۳۷ ق در مسیر مشهد، مدتی را در [[قزوین]] ماند. در همین زمان بود که به [[دلیل]] برخی دیدگاههای انحرافی و غلوآمیز با [[مخالفت]] بعضی از [[علما]] روبرو شد، تا آنجا که از سوی ملا [[محمد تقی برغانی]] معروف به [[شهید]] ثالث از علمای با نفوذ [[قزوین]]، [[تکفیر]] شد. انتشار این خبر، سبب تضعیف پایگاه مردمی [[شیخ]] [[احمد احسایی]] و نیز صدور فتاوایی مشابه از سوی علمای [[کربلا]] و [[نجف]] شد.<ref> عالمانی مانند آخوند ملا آقا دربندی، مرحوم شریف العلماء، شیخ محمد حسین صاحب فصول و شیخ محمد حسن (صاحب جواهر) نیز به تکفیر احسائی حکم کردند (بهائیان، ص ۴۹).</ref> در نهایت عرصه بر [[شیخ]] [[احمد احسایی]] تنگ شد و پس از سفر به [[کربلا]] عازم وطن خود گردید؛ ولی در نزدیکی [[مدینه]] و در سال ۱۲۴۱ ق درگذشت و در قبرستان [[بقیع]] به [[خاک]] سپرده شد.<ref> قصص العلماء، تنکابنی، ص ۱۹ – ۲۰.</ref> پس از [[وفات]] [[احمد احسایی]]، [[پیروان]] او، [[سید کاظم رشتی]] را پیشوای خویش دانستند. [[سید کاظم رشتی]] از [[جوانی]] در مجلس درس [[احمد احسایی]] شرکت میکرد و بسیار مورد [[احترام]] استاد بود. او شانزده سال، طایفه [[شیخیه]] را [[رهبری]] کرد و با بیان و [[قلم]]، افکار [[شیخ]] و نظریات خود را نشر داد. بسیاری از آرای [[باطل]] [[شیخیه]] به [[سید کاظم رشتی]] نسبت داده شده و ربطی به [[شیخ]] [[احمد احسائی]] ندارد؛ به همین سبب علمای بزرگ معاصرِ [[سید رشتی]]، در [[انحراف]] اعتقادی او تردیدی نداشتند. | ||
::::::*'''انشعابات [[شیخیه]]:''' [[سید کاظم رشتی]] بدون اینکه جانشینی برای خود تعیین کند از دنیا رفت؛ زیرا ظهور [[امام غایب]] را بسیار نزدیک میدانست. پس از او در میان [[شیخیه]]، بسیاری ادعای جانشینی کردند که البته در عقاید و افکار، اختلافاتی داشتند. مدعیان جانشینی [[سید کاظم رشتی]]، عبارت بودند از: | ::::::*'''انشعابات [[شیخیه]]:''' [[سید کاظم رشتی]] بدون اینکه [[جانشینی]] برای خود تعیین کند از [[دنیا]] رفت؛ زیرا [[ظهور]] [[امام غایب]] را بسیار نزدیک میدانست. پس از او در میان [[شیخیه]]، بسیاری ادعای [[جانشینی]] کردند که البته در [[عقاید]] و افکار، اختلافاتی داشتند. مدعیان [[جانشینی]] [[سید کاظم رشتی]]، عبارت بودند از: | ||
:::::#[[سید علی محمد شیرازی|علی محمد باب شیرازی]]. | :::::#[[سید علی محمد شیرازی|علی محمد باب شیرازی]]. | ||
:::::#یکی از شاگردان رشتی به نام حاج [[محمد کریم خان کرمانی]] که با توجه به [[موقعیت]] ویژه | |||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۱: | ||
[[رده:(اا): پرسشهایی با ۱ پاسخ]] | [[رده:(اا): پرسشهایی با ۱ پاسخ]] | ||
[[رده:(اا): پرسشهای مهدویت با ۱ پاسخ]] | [[رده:(اا): پرسشهای مهدویت با ۱ پاسخ]] | ||
[[رده: اتمام لینک داخلی]] |