بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
*[[ابو بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است که فرمود: "ولادت [[امام مهدی|صاحب الامر]] بر این [[مردم]] [[نهان]] است، تا چون [[خروج]] کند، [[بیعت]] هیچکس بر گردنش نباشد و [[خدای تعالی]] امر وی را در یک شب به سامان رساند"<ref>{{عربی|" صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ تَغِيبُ وِلَادَتُهُ عَنْ هَذَا الْخَلْقِ لِئَلَّا يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ وَ يُصْلِحُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ"}}، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۴۸۰، باب ۴۴، ح ۵.</ref>. | *[[ابو بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است که فرمود: "ولادت [[امام مهدی|صاحب الامر]] بر این [[مردم]] [[نهان]] است، تا چون [[خروج]] کند، [[بیعت]] هیچکس بر گردنش نباشد و [[خدای تعالی]] امر وی را در یک شب به سامان رساند"<ref>{{عربی|" صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ تَغِيبُ وِلَادَتُهُ عَنْ هَذَا الْخَلْقِ لِئَلَّا يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ وَ يُصْلِحُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ"}}، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۴۸۰، باب ۴۴، ح ۵.</ref>. | ||
*[[مخفی بودن ولادت]]، درباره برخی از بزرگان [[نقل]] شده است که میتوان از آن جمله به ولادت مخفیانه [[حضرت ابراهیم|ابراهیم خلیل]]{{ع}} از [[ترس]] کشته شدن به دست [[پادشاه]] زمانش و نیز به ولادت پنهانی [[حضرت موسی|موسی بن عمران]]{{ع}} از [[ترس]] کشته شدن به دست [[فرعون]] اشاره کرد. | *[[مخفی بودن ولادت]]، درباره برخی از بزرگان [[نقل]] شده است که میتوان از آن جمله به ولادت مخفیانه [[حضرت ابراهیم|ابراهیم خلیل]]{{ع}} از [[ترس]] کشته شدن به دست [[پادشاه]] زمانش و نیز به ولادت پنهانی [[حضرت موسی|موسی بن عمران]]{{ع}} از [[ترس]] کشته شدن به دست [[فرعون]] اشاره کرد. | ||
*به همین جهت [[شیخ طوسی]]، ولادت پنهانی [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} را امری عادی و معمولی دانسته، مینویسد: "این نخستین و آخرین حادثه نبوده و در طول [[تاریخ]] بشری، نمونههای فراوان داشته است"<ref>[[شیخ طوسی]]، کتاب الغیبة، ص ۷۷، ح ۱۰۵</ref>. | *به همین جهت [[شیخ طوسی]]، ولادت پنهانی [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} را امری عادی و معمولی دانسته، مینویسد: "این نخستین و آخرین حادثه نبوده و در طول [[تاریخ]] بشری، نمونههای فراوان داشته است"<ref>[[شیخ طوسی]]، کتاب الغیبة، ص ۷۷، ح ۱۰۵</ref>. این [[حقیقت]] را [[صاحب]] [[منتخب الاثر]] نیز به تفصیل بیان کرده است<ref> لطف اللّه صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص ۳۵۳</ref><ref>[[سلیمیان، خدامراد|خدامراد سلیمیان]]، [[فرهنگنامه مهدویت]]، ص۴۶۹، ۴۷۰.</ref> | ||
*«از [[روایات]] استفاده میشود، مهمترین [[فلسفه غیبت]] "مصون ماندن ایشان از خطر نابودی" است. به این بیان که [[خداوند متعال]] میدانست اگر [[امامان]] پیشین ظاهر شوند، از کشته شدن در [[امان]] خواهند بود؛ برخلاف [[مهدی]]{{ع}} که اگر ظاهر شود، کشته خواهد شد. اگر یکی از [[پدران]] [[مهدی]] کشته میشد، [[حکمت]] و [[تدبیر]] [[الهی]] اقتضا میکرد، دیگری به جای او [[نصب]] گردد؛ ولی اگر [[مهدی]]{{ع}} کشته شود، [[مصلحت]] و [[تدبیر امور]] [[انسانها]] اقتضا نمیکرد که، [[امام]] دیگری به جای او [[نصب]] گردد. [[ابو بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است: "[[صاحب هذا الامر]] تغیب ولادته عن هذا الخلق لئلا یکون لاحد فی عنقه بیعة إذا خرج و یصلح [[الله]] عز و جل أمره فی لیلة"<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۰، باب ۴۴، ح ۵.</ref>؛ "ولادت [[صاحب الامر]] بر این [[مردم]] [[نهان]] است تا چون [[خروج]] کند، [[بیعت]] هیچکس بر گردنش نباشد و [[خدای تعالی]] امر وی را در یک شب به سامان رساند". [[مخفی بودن ولادت]]، درباره برخی از بزرگان [[نقل]] شده که میتوان از آن جمله به ولادت مخفیانه [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} از [[ترس]] کشته شدن به دست [[پادشاه]] زمانش و نیز به ولادت پنهانی [[موسی بن عمران]]{{ع}} از [[ترس]] کشته شدن به دست [[فرعون]] اشاره کرد. به همین جهت [[شیخ طوسی]]، ولادت پنهانی [[حضرت مهدی]]{{ع}} را امری عادی و معمولی دانسته، مینویسد: "این نخستین و آخرین حادثه نبوده و در طول [[تاریخ]] بشری، نمونههای فراوان داشته است"<ref>محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص ۷۷، ح ۱۰۵.</ref>. این [[حقیقت]] را [[صاحب]] [[منتخب الاثر]] اینگونه بیان کرده است: "[[راز]] مخفی نگه داشتن ولادت [[مهدی]]{{ع}} این بود: خلفای [[بنی عباس]]، از طریق روایاتی که [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه طاهرین]]{{عم}} [[نقل]] شده بود، میدانستند [[دوازدهمین امام]]، همان [[مهدی]] است که [[زمین]] را پر از [[عدل و داد]] میکند و دژهای [[گمراهی]] و [[فساد]] را درهم میکوبد. [[دولت]] [[جباران]] را سرنگون میسازد و [[طاغوت]] را به [[قتل]] میرساند و خود، [[امیر]] [[مشرق]] و [[مغرب]] [[جهان]] میشود. چون این امر را میدانستند، درصدد برآمدند تا این [[نور]] را خاموش کنند و او را به [[قتل]] رسانند. ازاینرو، جاسوسان و مراقبانی چند گماشتند؛ حتی قابلههایی را [[مأمور]] کردند تا داخل منزل [[امام عسکری]]{{ع}} را زیر نظر بگیرند. لیکن [[خداوند]]، در هرحال، [[نور]] [[هدایت]] را پاینده خواهد داشت. این بود که [[خدا]] به [[اراده]] خویش، دوران بارداری [[مادر]] او را [[پنهان]] ساخت. مورخان گفتهاند: [[معتمد]] [[عباسی]] به قابلهها امر کرده بود تا وقت و بیوقت، سرزده، وارد خانه [[سادات]] شوند- به ویژه خانه [[امام حسن عسکری]]{{ع}}- و در درون خانه بگردند و تفتیش کنند و از حال [[همسر]] او باخبر گردند و گزارش دهند. اما آنان از هیچ چیز [[آگاه]] نگشتند. [[خداوند]] درباره [[حضرت مهدی]]{{ع}}، همان کار را کرد که درباره [[موسی]]{{ع}} کرد؛ چنانکه [[دشمنان]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} نیز، همان روش فرعونی و [[سیاست]] فرعونی را دنبال کردند. [[فرعون]] دانست که زوال [[سلطنت]] او به دست مردی از [[بنی اسرائیل]] خواهد بود. این بود که بازرسانی گماشت تا [[زنان]] حامله [[بنی اسراییل]] را زیر نظر گیرند و کودکانی را که متولد میشوند، تحت [[مراقبت]] شدید قرار دهند و اگر [[کودک]] پسر بود، او را بکشند. بدینگونه [[کودکان]] بسیاری را کشتند تا [[موسی]] پدید نیاید. چنانکه در [[قرآن کریم]] ذکر شده است<ref>اعراف، آیه ۱۴.</ref> و با این همه [[خدای متعال]]، [[پیامبر]] خود [[موسی]]{{ع}} را حفظ کرد و ولادت او را مخفی داشت. سپس به [[مادر موسی]] امر فرمود: تا او را در صندوقی گذارد و به [[نیل]] سپارد<ref>قصص، آیه ۷.</ref>. در [[احادیث]] بسیاری آمده است: [[حضرت مهدی]]{{ع}} شباهتهایی به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و [[حضرت موسی]]{{ع}} دارد"<ref>لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص ۳۵۳.</ref>»<ref>[[سلیمیان، خدامراد|خدامراد سلیمیان]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ج۱، ص۱۸۳، ۱۸۴.</ref>. | |||
==اثبات ولادت | ==[[اثبات ولادت امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}== | ||
*ولادت [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}، به دلایلی پنهانی صورت گرفت و باعث شد برخی، آن را [[انکار]] کنند؛ اما [[شیعه]] برای اثبات ولادت آن حضرت، دلیلهای فراوانی آورده است. | *ولادت [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}، به دلایلی پنهانی صورت گرفت و باعث شد برخی، آن را [[انکار]] کنند؛ اما [[شیعه]] برای اثبات ولادت آن حضرت، دلیلهای فراوانی آورده است. | ||
#نوید [[امام عسکری]]{{ع}} به ولادت [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}}: [[امام حسن عسکری]]{{ع}} گاهی، نوید مولودش را به [[یاران خاص]] میداد<ref> {{عربی|" سيرزقني اللّه ولدا بمنّه و لطفه"}}، محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۱۳</ref>. و نیز در نویدی به همسر بزرگوار خود داد، چنین فرمود: در آیندهای نزدیک دارای فرزندی خواهی شد. نامش [[محمد]] است. او [[قائم]] از بعد من است<ref>{{عربی|" سَتَحْمِلِينَ وَلَداً وَ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِي"}}، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۴۰۸، ح ۴</ref>. | #نوید [[امام عسکری]]{{ع}} به ولادت [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}}: [[امام حسن عسکری]]{{ع}} گاهی، نوید مولودش را به [[یاران خاص]] میداد<ref> {{عربی|" سيرزقني اللّه ولدا بمنّه و لطفه"}}، محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۱۳</ref>. و نیز در نویدی به همسر بزرگوار خود داد، چنین فرمود: در آیندهای نزدیک دارای فرزندی خواهی شد. نامش [[محمد]] است. او [[قائم]] از بعد من است<ref>{{عربی|" سَتَحْمِلِينَ وَلَداً وَ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِي"}}، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۴۰۸، ح ۴</ref>. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
#کسانی که ولادت [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} را گزارش کردهاند؛ ولی در باره [[موعود]] بودن او ساکت ماندهاند<ref> برخی اهل سنّت که ولادت حضرت مهدی{{ع}} را گزارش کردهاند، فقط آن را از دیدگاه شیعه بیان کردهاند، در حالی که عدهای گمان کردهاند کسانی که ولادت آن حضرت را نقل کردهاند بر این باور هستند که آن حضرت به دنیا آمده است</ref>. [[ابن اثیر]]، در الکامل فی التاریخ درباره حوادث سال ۲۶۰ ق چنین مینویسد: در این سال، [[ابو محمد علوی عسکری]] [[وفات]] کرد. او یکی از [[دوازده]] [[امام]] [[مذهب امامیه]] و پدر محمّد است که معتقدند او [[منتظر]] میباشد<ref> سید ثامر هاشم العمیدی، مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، ص ۱۸۶، به نقل از: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۲۷۴ در پایان حوادث سال ۲۶۰ قمری</ref>. [[ابن خلکان]] در وفیات الاعیان<ref> وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۱۷۶، ح ۵۶۲</ref> و [[ذهبی]] در کتاب العبر<ref> وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۱۷۶، ح ۵۶۲</ref> چنین گزارشی ارائه کردهاند. | #کسانی که ولادت [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} را گزارش کردهاند؛ ولی در باره [[موعود]] بودن او ساکت ماندهاند<ref> برخی اهل سنّت که ولادت حضرت مهدی{{ع}} را گزارش کردهاند، فقط آن را از دیدگاه شیعه بیان کردهاند، در حالی که عدهای گمان کردهاند کسانی که ولادت آن حضرت را نقل کردهاند بر این باور هستند که آن حضرت به دنیا آمده است</ref>. [[ابن اثیر]]، در الکامل فی التاریخ درباره حوادث سال ۲۶۰ ق چنین مینویسد: در این سال، [[ابو محمد علوی عسکری]] [[وفات]] کرد. او یکی از [[دوازده]] [[امام]] [[مذهب امامیه]] و پدر محمّد است که معتقدند او [[منتظر]] میباشد<ref> سید ثامر هاشم العمیدی، مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، ص ۱۸۶، به نقل از: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۲۷۴ در پایان حوادث سال ۲۶۰ قمری</ref>. [[ابن خلکان]] در وفیات الاعیان<ref> وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۱۷۶، ح ۵۶۲</ref> و [[ذهبی]] در کتاب العبر<ref> وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۱۷۶، ح ۵۶۲</ref> چنین گزارشی ارائه کردهاند. | ||
#کسانی که علاوه بر گزارش ولادت آن حضرت، به [[موعود]] بودن آن حضرت تصریح کردهاند "البته این دسته کم شمارند": [[کمال الدین محمد بن طلحه شافعی]] در کتاب مطالب السؤول گوید: [[ابو القاسم محمد بن حسن خالص]]، پسر [[علی متوکل]]، پسر [[قانع]]، پسر [[علی رضا]]، پسر [[موسی کاظم]]، پسر [[جعفر صادق]]، پسر [[محمد باقر]]، پسر [[علی زین العابدین]]، پسر [[حسین زکی]]، پسر [[علی مرتضی امیر المؤمنین]]، پسر [[ابو طالب]]، [[مهدی]]، [[حجت]]، [[خلف]]، [[صالح]]، [[منتظر]]{{عم}} و [[رحمت]] و [[برکات]] [[خداوند]] سبحانه و تعالی بر او باد<ref> طلحه شافعی، مطالب السؤول، ج ۲، ص ۷۹، باب ۱۲</ref>. | #کسانی که علاوه بر گزارش ولادت آن حضرت، به [[موعود]] بودن آن حضرت تصریح کردهاند "البته این دسته کم شمارند": [[کمال الدین محمد بن طلحه شافعی]] در کتاب مطالب السؤول گوید: [[ابو القاسم محمد بن حسن خالص]]، پسر [[علی متوکل]]، پسر [[قانع]]، پسر [[علی رضا]]، پسر [[موسی کاظم]]، پسر [[جعفر صادق]]، پسر [[محمد باقر]]، پسر [[علی زین العابدین]]، پسر [[حسین زکی]]، پسر [[علی مرتضی امیر المؤمنین]]، پسر [[ابو طالب]]، [[مهدی]]، [[حجت]]، [[خلف]]، [[صالح]]، [[منتظر]]{{عم}} و [[رحمت]] و [[برکات]] [[خداوند]] سبحانه و تعالی بر او باد<ref> طلحه شافعی، مطالب السؤول، ج ۲، ص ۷۹، باب ۱۲</ref>. | ||
*[[نور الدین علی بن محمد بن صباغ مالکی]] فصل دوازدهم از کتاب الفصول المهمّة را با این عنوان آورده است: "در شرح حال [[ابو القاسم]] [[حجت]]، [[خلف صالح]]، پسر [[ابو محمد]] [[حسن خالص]]، او [[امام دوازدهم]] است"<ref> ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ص ۲۸۷</ref>. | *[[نور الدین علی بن محمد بن صباغ مالکی]] فصل دوازدهم از کتاب الفصول المهمّة را با این عنوان آورده است: "در شرح حال [[ابو القاسم]] [[حجت]]، [[خلف صالح]]، پسر [[ابو محمد]] [[حسن خالص]]، او [[امام دوازدهم]] است"<ref> ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ص ۲۸۷</ref><ref>[[سلیمیان، خدامراد|خدامراد سلیمیان]]، [[فرهنگنامه مهدویت]]، ص۴۷۰-۴۷۳.</ref><ref>[[سلیمیان، خدامراد|خدامراد سلیمیان]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]] ج۱، ص۱۸۷-۱۹۱.</ref>. | ||
==زمان و مکان ولادت== | ==زمان و مکان ولادت== | ||
*مطابق روایتهای بسیاری از [[شیعه]]<ref> محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۱۴؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۴۲۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۴۷</ref> و برخی از [[اهل سنت]]، میلاد [[خجسته]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} [[شب نیمه شعبان]] ۲۵۵ ق، واقع و باعث مزید [[فضیلت]] این شب مبارک شده است. | *مطابق روایتهای بسیاری از [[شیعه]]<ref> محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۱۴؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۴۲۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۴۷</ref> و برخی از [[اهل سنت]]، میلاد [[خجسته]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} [[شب نیمه شعبان]] ۲۵۵ ق، واقع و باعث مزید [[فضیلت]] این شب مبارک شده است. البته عده اندکی، زمانهای دیگری را نیز [[نقل]] کردهاند<ref>ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۹؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۳۱</ref>. [[ابو الفضل حسین بن حسن علوی]] گوید: در [[سامرا]]، به منزل [[امام حسن]]{{ع}} رفتم و ولادت سرورمان، [[امام مهدی|صاحب الزمان]]{{ع}} را به وی تبریک گفتم<ref>[[شیخ طوسی]]، کتاب الغیبة، ص ۲۲۹؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۷</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]،[[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص ۴۶۷ - ۴۷۳.</ref>. | ||
*«مطابق روایتهای بسیاری از [[شیعه]] و برخی از [[اهل سنت]]، میلاد [[خجسته]] [[امام عصر]]{{ع}} در [[شب نیمه شعبان]] ۲۵۵ ه واقع و باعث مزید [[فضیلت]] این شب [[مبارک]] شده است. البته عده اندکی، زمانهای دیگری را نیز [[نقل]] کردهاند<ref>ر.ک: کافی، ج ۱، ص ۳۲۹؛ کتاب الغیبة، ص ۲۳۱.</ref>. عصام از کلینی از [[علی بن محمد]] [[نقل]] کرده است: "ولد الصاحب{{ع}} فی النصف من [[شعبان]] سنة [[خمس]] و خمسین و مائتین"<ref>کافی، ج ۱، ص ۵۱۴؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۲۴؛ کتاب الغیبة، ص ۱۴۷.</ref>؛ "[[صاحب]]{{ع}} [[نیمه شعبان]] ۲۵۵ ه به [[دنیا]] آمد". درباره چگونگی [[زندگی حضرت مهدی]]{{ع}} در دوران [[پدر]] بزرگوارشان، احتمالات مختلفی ذکر شده است؛ از جمله: | |||
*الف) او تا آخر [[عمر]] [[امام عسکری]]{{ع}}، در [[سامرا]] [[زندگی]] کرده است. | |||
*ب) مدتی پس از ولادت، برای [[حفاظت]] و رشد، به [[مدینه]] برده شد. | |||
*'''[[دلایل]] احتمال نخست:''' | |||
#روایاتی که بیانگر تهنیت [[شیعیان]]، بر [[امام عسکری]]{{ع}} است: [[ابو الفضل حسین بن حسن علوی]] گوید: {{متن حدیث|"دَخَلْتُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِسُرَّ مَنْ رَأَى فَهَنَّأْتُهُ بِسَيِّدِنَا صَاحِبِ اَلزَّمَانِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لَمَّا وُلِدَ"}}<ref>کتاب الغیبة، ص ۲۲۹؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۷.</ref>؛ "در [[سامرا]]، به منزل [[امام حسن]]{{ع}} رفتم و ولادت سرورمان، [[صاحب الزمان]]{{ع}} را به وی تبریک گفتم". | |||
#روایاتی که از زبان [[حکیمه خاتون]]، بر دیدن آن [[حضرت]] در خانه [[امام حسن عسکری]]{{ع}} دلالت دارد. | |||
#روایاتی که بیانگر دیده شدن [[حضرت مهدی]]{{ع}} از سوی گروهی از [[اصحاب]] در منزل [[امام عسکری]]{{ع}} است. | |||
*'''[[دلایل]] احتمال دوم:''' | |||
*براساس این احتمال، آن [[حضرت]] مدتی پس از ولادت، به جهت مسائل [[امنیتی]] به ناگزیر [[سامرا]] را ترک کرد و به [[مدینه منوره]] برده شد. برای تأیید این دیدگاه به [[روایات]] و گزارشهای چندی اشاره شده است: [[ابو هاشم جعفری]] گوید: به [[امام حسن عسکری]]{{ع}} عرض کردم: [[بزرگواری]] شما مانع از آن است که من از شما پرسش کنم؛ اجازه میدهید چیزی بپرسم! [[حضرت]] فرمود: بپرس؛ گفتم: آقای من! آیا برای شما فرزندی هست؟ فرمود: بله. گفتم: اگر اتفاق ناگواری برای شما رخ داد، در کجا او را جستوجو کنم؟ فرمود: "در [[مدینه]]"<ref>کتاب الغیبة، ص ۲۳۲، ح ۱۹۹، کافی، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۲.</ref>. از این [[روایت]] استفاده میشود آن [[حضرت]] پس از ولادت، مدت نامعلومی در زادگاه خود سپری کرده است؛ آنگاه قبل از [[شهادت]] [[پدر]] خود به [[مدینه]] رفته است. البته وجود روایتهای مختلف، مبنی بر دیده شدن [[حضرت مهدی]]{{ع}} در زمانهای مختلف در دوران حیات [[امام عسکری]]{{ع}} و [[نماز خواندن]] ایشان بر [[پیکر مطهر]] [[پدر]]، این احتمال را ضعیف مینماید. علاوه بر اینکه، در این [[روایت]] اشاره شده است: پس از رخ دادن حادثهای برای [[امام عسکری]]{{ع}} ([[شهادت]] آن [[حضرت]])، از [[مهدی]]{{ع}} در [[مدینه]] جستوجو شود. مؤید این سخن، روایاتی است که [[جایگاه]] [[حضرت]] را در مدت [[غیبت]]، در [[مدینه منوره]] ذکر کردهاند. [[ابو بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده است: {{متن حدیث|"لاَ بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ مِنْ غَيْبَةٍ وَ لاَ بُدَّ لَهُ فِي غَيْبَتِهِ مِنْ عُزْلَةٍ وَ نِعْمَ اَلْمَنْزِلُ طَيْبَةُ وَ مَا بِثَلاَثِينَ مِنْ وَحْشَةٍ"}}<ref>کافی، ج ۱، ص ۳۴۰؛ الغیبة، ص ۱۸۸، ح ۴۱؛ کتاب الغیبة، ص ۱۶۲، ح ۱۲۱.</ref>؛ "[[صاحب]] این امر ناگزیر از غیبتی است و در این مدت ناچار از گوشهگیری و کنارهجویی از دیگران است و [[طیبه]] ([[مدینه]]) خوش منزلی است و با وجود سی تن (یا به [[همراهی]] سی نفر) در آنجا [[وحشت]] و ترسی نیست". بنابراین [[حضرت مهدی]]{{ع}}، در [[نهان]] میزیست و [[مردم]] بهطور عموم از او خبر نداشتند. در این مدت جز تنی چند، کسی او را ندیده بود تا اینکه روز درگذشت [[امام یازدهم]] (روز هشتم ماه [[ربیع الاول]] سال ۲۶۰ ه) فرارسید. در این روز، چهار امر باعث شد تا [[حضرت مهدی]]{{ع}}، خود را به گروهی از [[مردم]] بنمایاند و کسانی که برای مراسم تشییع و خاکسپاری [[امام یازدهم]] حاضر شده بودند، او را ببینند: | |||
*یکم. باید [[امام]] بر جنازه [[امام]] [[نماز]] گزارد. [[حضرت مهدی]]{{ع}} برای رعایت این [[سنت الهی]] و سر ربانی، میبایست ظاهر شود و بر پیکر [[پدر]] [[نماز]] گزارد. | |||
*دوم: مانع این شود که کسی از سوی [[خلیفه]] بیاید و بر پیکر [[امام]] [[نماز]] بخواند و سپس جریان [[امامت]] ختم شده اعلام گردد. در نهایت [[خلیفه]] [[ستمگر]] [[عباسی]]، [[وارث]] [[امامت]] [[شیعی]] معرفی شود!! | |||
*سوم: از روی دادن [[انحراف]] داخلی در جریان [[امامت]] جلوگیری شود؛ زیرا [[جعفر بن علی الهادی]]، معروف به [[جعفر کذاب]] (برادر [[امام عسکری]]{{ع}})، درصدد ادعای [[امامت]] بود و میخواست بر پیکر آن [[حضرت]] [[نماز]] گزارد. | |||
*چهارم: ادامه جریان [[امامت]] و [[ولایت]] آن [[حضرت]] تثبیت شود و بر معتقدان معلوم گردد که پس از [[امام حسن عسکری]]{{ع}}، [[امام دوازدهم]]، حامل این [[وراثت]] معنوی و [[ولایت]] [[دینی]] و [[دنیایی]] است. او [[تولد]] یافته و موجود است. بر این اساس مردمی که برای انجام مراسم آمده بودند، ناگاه [[کودکی]] خردسال را دیدند که در نهایت [[شکوه]] و حشمت همچون خورشیدی فروزان، از اندرون منزل خارج شد و عمویش [[جعفر]] را- که آماده [[نماز]] گزاردن بر پیکر پیشوای یازدهم شده بود- به یک سو زد و بر پیکر [[پدر]] [[نماز]] گزارد<ref>ر.ک: خورشید مغرب، ص ۲۴ و ۲۵.</ref>»<ref>[[سلیمیان، خدامراد|خدامراد سلیمیان]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۴</ref>. | |||
==ولادت [[امام مهدی]] در موعودنامه== | ==ولادت [[امام مهدی]] در موعودنامه== | ||
*[[حکیمه خاتون]] میگوید: هرگاه خدمت [[امام عسکری]] {{ع}} میرسیدم، برای او [[دعا]] میکردم که [[خداوند]] فرزندی به او عطا کند؛ تا آنکه غروب روز [[پنجشنبه]] چهاردهم ماه [[شعبان]] سال ۲۵۵ ه. ق نزد [[امام عسکری]] {{ع}} رفتم و طبق روال گذشته [[دعا]] کردم که [[خدا]] به تو فرزندی عطا کند. وقتی شب فرارسید، به کنیزم گفتم جامهام را بیاور تا به منزل بازگردیم، [[امام عسکری]] {{ع}} فرمودند: عمه [[جان]]، امشب نزد ما بمان، زیرا در این شب [[فرزند]] مبارکی متولد میشود که [[زمین]] مرده را حیات بخشیده زنده میکند. عرض کردم: این [[فرزند]] بابرکت از کدام کدبانو متولد خواهد شد؟ فرمود: از [[نرجس]] و فقط از او متولد میشود. [[حکیمه]] میگوید: من به نزدیک [[نرجس]] رفتم و به دقت به او نگریستم، ولی هیچ اثری از حمل و داشتن [[فرزند]] در او مشاهده نکردم. نزد [[امام]] رفتم و ماجرا را به اطلاع [[امام]] رساندم. | *[[حکیمه خاتون]] میگوید: هرگاه خدمت [[امام عسکری]] {{ع}} میرسیدم، برای او [[دعا]] میکردم که [[خداوند]] فرزندی به او عطا کند؛ تا آنکه غروب روز [[پنجشنبه]] چهاردهم ماه [[شعبان]] سال ۲۵۵ ه. ق نزد [[امام عسکری]] {{ع}} رفتم و طبق روال گذشته [[دعا]] کردم که [[خدا]] به تو فرزندی عطا کند. وقتی شب فرارسید، به کنیزم گفتم جامهام را بیاور تا به منزل بازگردیم، [[امام عسکری]] {{ع}} فرمودند: عمه [[جان]]، امشب نزد ما بمان، زیرا در این شب [[فرزند]] مبارکی متولد میشود که [[زمین]] مرده را حیات بخشیده زنده میکند. عرض کردم: این [[فرزند]] بابرکت از کدام کدبانو متولد خواهد شد؟ فرمود: از [[نرجس]] و فقط از او متولد میشود. [[حکیمه]] میگوید: من به نزدیک [[نرجس]] رفتم و به دقت به او نگریستم، ولی هیچ اثری از حمل و داشتن [[فرزند]] در او مشاهده نکردم. نزد [[امام]] رفتم و ماجرا را به اطلاع [[امام]] رساندم. | ||
خط ۴۸: | خط ۶۱: | ||
*در حالی که من از این [[تردید]] شرمنده بودم به طرف اطاق برگشتم. دیدم نرجسخاتون نمازش را تمام کرده و با حالتی غیرعادی و شتابزده بیرون میآید. به او گفتم پدر و مادرم به فدایت! آیا چیزی احساس میکنی؟ گفت: بله. عمه [[جان]]! چیزی را شدیدا در خود یافتم. گفتم به خواست [[خدا]] جای نگرانی نیست، سپس او را به درون اطاق بردم. هنگام [[طلوع فجر]] [[صادق]]، درد زایمان [[نرجس]] شروع شد. از درون خانه، [[امام عسکری]] صدا زد: عمه [[جان]]! [[سوره قدر]] را بر او بخوان! [[حکیمه]] میگوید مشغول خواندن [[سوره قدر]] شدم، در این هنگام طفل داخل رحم [[نرجس]] نیز همانگونه که من میخواندم، میخواند. در حال تعجب بودم که [[امام]] با صدای بلند فرمود: عمه از امر [[خدا]] تعجب مکن که [[خداوند]] زبان ما را در کودکی به [[حکمت]] باز کرده و در بزرگیحجت خود در [[زمین]] قرار میدهد<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳.</ref>. هنوز [[کلام]] [[امام]] تمام نشده بود که نرجسخاتون از نظرم ناپدید شده و گویا بین من و او پردهای کشیده شد که دیگر او را ندیدم. وحشتزده و نگران، فریادکنان به طرف اطاق [[امام عسکری]] {{ع}} دویدم. در این لحظه [[امام]] فرمود: عمه برگرد، که او را در جای خود خواهی دید. با تعجب برگشتم. وقتی وارد اطاق شدم، دیدم نوری از [[نرجس]] میدرخشد که چشمها را خیره میکند، سپس دیدم نوزاد، طیب و [[طاهر]]، نافبریده و ختنهکرده در حالی که در بازوی راستش نوشته است: {{متن قرآن|جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا}} مواضع [[سجده]] را به [[زمین]] گذاشته، انگشتان سبابه را به طرف [[آسمان]] بالا گرفته و میگوید: {{عربی|"أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} وَ أَنَّ أَبِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ"}}؛ [[شهادت]] میدهم که معبودی جز خدای یگانه نیست. او بیهمتا است و شریکی ندارد، جدم [[محمد]] {{صل}} فرستاده [[خدا]] و پدرم [[علی]] [[امیر مؤمنان]] است." سپس نام یکایک [[ائمه]] را برشمرد تا به نام مبارک خود رسید، آنگاه به درگاه الهی عرضه داشت: {{عربی|"اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِي وَعْدِي وَ أَتْمِمْ لِي أَمْرِي وَ ثَبِّتْ وَطْأَتِي وَ امْلَأِ الْأَرْضَ بِي عَدْلًا وَ قِسْطاً"}}؛ پروردگارا، آنچه را به من وعده دادی برآورده ساز و کارم را به اتمام رسان. مخالفانم را نابود و مغلوب کرده، مرا بر دشمنانم پیروز فرما و [[زمین]] را به وسیله من سرشار از [[انصاف]] و [[عدالت]] گردان. | *در حالی که من از این [[تردید]] شرمنده بودم به طرف اطاق برگشتم. دیدم نرجسخاتون نمازش را تمام کرده و با حالتی غیرعادی و شتابزده بیرون میآید. به او گفتم پدر و مادرم به فدایت! آیا چیزی احساس میکنی؟ گفت: بله. عمه [[جان]]! چیزی را شدیدا در خود یافتم. گفتم به خواست [[خدا]] جای نگرانی نیست، سپس او را به درون اطاق بردم. هنگام [[طلوع فجر]] [[صادق]]، درد زایمان [[نرجس]] شروع شد. از درون خانه، [[امام عسکری]] صدا زد: عمه [[جان]]! [[سوره قدر]] را بر او بخوان! [[حکیمه]] میگوید مشغول خواندن [[سوره قدر]] شدم، در این هنگام طفل داخل رحم [[نرجس]] نیز همانگونه که من میخواندم، میخواند. در حال تعجب بودم که [[امام]] با صدای بلند فرمود: عمه از امر [[خدا]] تعجب مکن که [[خداوند]] زبان ما را در کودکی به [[حکمت]] باز کرده و در بزرگیحجت خود در [[زمین]] قرار میدهد<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳.</ref>. هنوز [[کلام]] [[امام]] تمام نشده بود که نرجسخاتون از نظرم ناپدید شده و گویا بین من و او پردهای کشیده شد که دیگر او را ندیدم. وحشتزده و نگران، فریادکنان به طرف اطاق [[امام عسکری]] {{ع}} دویدم. در این لحظه [[امام]] فرمود: عمه برگرد، که او را در جای خود خواهی دید. با تعجب برگشتم. وقتی وارد اطاق شدم، دیدم نوری از [[نرجس]] میدرخشد که چشمها را خیره میکند، سپس دیدم نوزاد، طیب و [[طاهر]]، نافبریده و ختنهکرده در حالی که در بازوی راستش نوشته است: {{متن قرآن|جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا}} مواضع [[سجده]] را به [[زمین]] گذاشته، انگشتان سبابه را به طرف [[آسمان]] بالا گرفته و میگوید: {{عربی|"أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} وَ أَنَّ أَبِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ"}}؛ [[شهادت]] میدهم که معبودی جز خدای یگانه نیست. او بیهمتا است و شریکی ندارد، جدم [[محمد]] {{صل}} فرستاده [[خدا]] و پدرم [[علی]] [[امیر مؤمنان]] است." سپس نام یکایک [[ائمه]] را برشمرد تا به نام مبارک خود رسید، آنگاه به درگاه الهی عرضه داشت: {{عربی|"اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِي وَعْدِي وَ أَتْمِمْ لِي أَمْرِي وَ ثَبِّتْ وَطْأَتِي وَ امْلَأِ الْأَرْضَ بِي عَدْلًا وَ قِسْطاً"}}؛ پروردگارا، آنچه را به من وعده دادی برآورده ساز و کارم را به اتمام رسان. مخالفانم را نابود و مغلوب کرده، مرا بر دشمنانم پیروز فرما و [[زمین]] را به وسیله من سرشار از [[انصاف]] و [[عدالت]] گردان. | ||
*همچنان غرق تماشای [[مناجات]] دلنشین و کلمات معجزهآسای این نوزاد بودم که ناگهان صدای [[امام عسکری]] بلند شد که عمه [[جان]]، آن [[فرزند]] را در آغوش بگیر و به نزد من آر. من جلو رفتم، آن نوزاد را بغل کرده به طرف [[امام عسکری]] بردم. وقتی بچه در مقابل پدر قرار گرفت، هنوز روی دست من بود که بر پدرش [[سلام]] کرد. آنگاه حضرت فرزندش را از من گرفت و زبانش را در دهان آن طفل نهاد و کودک از (زبان [[علم]] و [[عصمت]])آن حضرت، ([[دانش]] و [[معرفت]] و [[اسرار]] [[امامت]]) نوشید. بعد به من فرمود: این کودک را بگیر و به مادرش بسپار تا او را شیر دهد. وقتی [[نرجس]] به او شیر داد، بار دیگر فرزندم را نزد من بیاور. من نوزاد را به مادرش برگرداندم و پس از نوشیدن شیر دو مرتبه نزد حضرت آوردم. حضرت اینبار نیز زبان به کام فرزندش فروبرد، سپس فرمود: ای [[فرزند]]! بخوان! طفل شروع به خواندن کرد، از [[صحف]] [[آدم]] و [[زبور داود]] تا [[تورات]] و [[انجیل]] را به زبان عبرانی و [[سریانی]] خواند، سپس این [[آیه]] را تلاوت کرد: {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ * وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَ...}}<ref>قصص، آیه ۵.</ref> آنگاه بر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امیر المؤمنین]] {{ع}} و همه [[ائمه]] تا پدرش [[درود]] فرستاد<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۲؛ کمال الدین، دوجلدی، ص ۴۲۴.</ref><ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۵۹.</ref>. | *همچنان غرق تماشای [[مناجات]] دلنشین و کلمات معجزهآسای این نوزاد بودم که ناگهان صدای [[امام عسکری]] بلند شد که عمه [[جان]]، آن [[فرزند]] را در آغوش بگیر و به نزد من آر. من جلو رفتم، آن نوزاد را بغل کرده به طرف [[امام عسکری]] بردم. وقتی بچه در مقابل پدر قرار گرفت، هنوز روی دست من بود که بر پدرش [[سلام]] کرد. آنگاه حضرت فرزندش را از من گرفت و زبانش را در دهان آن طفل نهاد و کودک از (زبان [[علم]] و [[عصمت]])آن حضرت، ([[دانش]] و [[معرفت]] و [[اسرار]] [[امامت]]) نوشید. بعد به من فرمود: این کودک را بگیر و به مادرش بسپار تا او را شیر دهد. وقتی [[نرجس]] به او شیر داد، بار دیگر فرزندم را نزد من بیاور. من نوزاد را به مادرش برگرداندم و پس از نوشیدن شیر دو مرتبه نزد حضرت آوردم. حضرت اینبار نیز زبان به کام فرزندش فروبرد، سپس فرمود: ای [[فرزند]]! بخوان! طفل شروع به خواندن کرد، از [[صحف]] [[آدم]] و [[زبور داود]] تا [[تورات]] و [[انجیل]] را به زبان عبرانی و [[سریانی]] خواند، سپس این [[آیه]] را تلاوت کرد: {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ * وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَ...}}<ref>قصص، آیه ۵.</ref> آنگاه بر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امیر المؤمنین]] {{ع}} و همه [[ائمه]] تا پدرش [[درود]] فرستاد<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۲؛ کمال الدین، دوجلدی، ص ۴۲۴.</ref><ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۵۹.</ref>. | ||
==ولادت امام مهدی در درسنامه== | |||
*[[حضرت مهدی]] {{ع}}، ولادت استثنایی داشته و این برای بسیاری سؤالانگیز بوده است. از اینرو، ترسیم و تصویر مقدمات ولادت و برخورد [[مخالفان]] و [[دشمنان اهل بیت]] {{عم}}، در برابر این پدیده، ضروری مینماید. جریان [[امامت]] [[پیشوایان معصوم]] {{عم}}، پس از [[رسول خدا]] {{صل}} فراز و فرودهای فراوانی پیدا کرد. [[امامان معصوم]] {{عم}}، با حفظ استراتژی کلی و خطوط اساسی [[امامت]]، در رابطه با حفظ [[مکتب]] و ارزشهای آن، روشهای گوناگونی را در برابر [[ستمگران]]، در پیش گرفتند. این فراز و نشیبها، تا زمان [[امامت]] [[علی بن موسی الرضا]] {{عم}}، استمرار داشت و [[ائمه]] {{عم}} تا آن زمان، هر یک به تناسب زمان و مکان و ارزیابی شرایط [[سیاسی]] و [[اجتماعی]]، موضعی خاص [[انتخاب]] میکردند. پس از [[امام رضا]] {{ع}}، جریان [[امامت]] شکل دیگری یافت. [[امام جواد]]، [[هادی]] و [[عسکری]] {{عم}}، در برابر دستگاه [[حاکم]] و [[خلفای عباسی]] موضعی یگانه برگزیدند<ref>جمعی از نویسندگان، چشم به راه مهدی {{ع}}، ص ۳۱۸.</ref>. پس از اینکه دو قرن و اندی از [[هجرت پیامبر]] {{صل}} سپری شد و [[امامت]] به آنان رسید، اندک اندک در میان حکومتگران [[مسلمین]] در مرکز [[خلافت]]، نگرانیهایی عمیق [[جان]] گرفت. این نگرانیها مربوط به [[اخبار]] و [[احادیث]] بسیاری بود که در آنها آمده بود: از [[امام عسکری]] {{ع}} فرزندی [[تولد]] خواهد یافت که برهم زننده اساس [[حکومتها]] است. این [[پیشگویی]]، هم در کتابهای پیشینیان آمده بود و به وسیله آگاهان در میان [[مسلمین]] [[نقل]] میشد و هم در [[اخبار]] [[اسلامی]]، به [[تواتر]] از [[پیامبر]] {{صل}} [[نقل]] شده بود. بر مبنای این [[بشارتها]]، قرار بود از [[امام یازدهم]] فرزندی پدید آید که ویرانکننده تختها و فروافکننده تاجها و پایمال کننده قدرتهای [[ستمگر]] باشد.... ازاینرو بر فشارها و سختگیریها نسبت به [[امام حسن عسکری]] {{ع}} افزوده شد تا شاید با نابودی ایشان، از [[تولد مهدی]] {{ع}} و [[تداوم امامت]] جلوگیری شود. اما برخلاف برنامهریزیها و پیشگیریهای دقیق و پیدرپی [[دشمنان]]، مقدمات [[ولادت حضرت مهدی]] {{ع}} آماده شد و توطئههای [[ستمگران]]، راه به جایی [[نبرد]]. بدین [[علت]] دورانی که آن [[حضرت]] در شکم [[مادر]] بزرگوار خود بود و سپس تولدش، همه و همه، از [[مردم]] [[پنهان]] بود و جز چند تن از [[نزدیکان]]، [[شاگردان]] و [[اصحاب خاص]] [[امام عسکری]] {{ع}}، کسی او را پس از ولادت نمیدید. آنان نیز [[مهدی]] {{ع}} را گاهگاه میدیدند؛ نه پیوسته و به صورت عادی<ref>محمد رضا حکیمی، خورشید مغرب، صص ۲۱- ۲۲.(با تصرف)</ref><ref>[[سلیمیان، خدامراد|خدامراد سلیمیان]]، درسنامه مهدویت، ج۱، ص۱۸۲.</ref>. | |||
*درباره چگونگی ولادت ایشان مشهورترین نظر، سخنان ارزشمند بانوی بزرگوار، [[حضرت]] [[حکیمه]] {{س}} عمه [[امام عسکری]] {{ع}} است. [[شیخ صدوق]]، این حادثه بزرگ را از زبان او چنین آورده است: [[امام حسن عسکری]] {{ع}} مرا به نزد خود فراخواند و فرمود: ای عمه! امشب افطار نزد ما باش که [[شب نیمه شعبان]] است و [[خدای تعالی]] امشب [[حجت]] خود را- که [[حجت]] او در روی [[زمین]] است- ظاهر سازد. گفتم: [[مادر]] او کیست؟ فرمود: [[نرجس]]. گفتم: فدایت شوم! اثری از حمل در او نیست، فرمود: همین است که به تو میگویم. گوید: آمدم و چون [[سلام]] کردم و نشستم؛ [[نرجس]] آمد و کفش مرا برداشت و گفت: ای بانوی من و بانوی خاندانم! حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوی من و بانوی [[خاندان]] من هستی، از [[کلام]] من ناخرسند شد و گفت: ای عمه [[جان]]! این چه فرمایشی است؟ بدو گفتم: ای دختر [[جان]]! [[خدای تعالی]] امشب به تو فرزندی عطا فرماید که در [[دنیا]] و [[آخرت]] آقا است. [[نرجس]] خجالت کشید و [[حیا]] نمود. چون از [[نماز]] عشا فارغ شدم، افطار کردم و در بستر خود خوابیدم. در [[دل]] شب برای ادای [[نماز]] برخاستم و آن را به جای آوردم؛ در حالیکه [[نرجس]] خوابیده بود. برای تعقیبات نشستم و پس از آن نیز دراز کشیدم و هراسان بیدار شدم. او همچنان [[خواب]] بود، پس برخاست و [[نماز]] گزارد و خوابید. [[حکیمه]] گوید: بیرون آمدم و در جستوجوی [[فجر]] به [[آسمان]] نگریستم و دیدم [[فجر]] اول دمیده است و او در [[خواب]] است. [[شک]] بر دلم عارض گردید، ناگاه [[ابو محمد]] از محل خود فریاد زد: ای عمه! شتاب مکن که اینجا کار نزدیک شده است. گوید: نشستم و به قرائت سورههای "الم [[سجده]]" و "[[یس]]" پرداختم. در این میان او هراسان بیدار شد و من به نزد او پریدم و بدو گفتم: [[نام خدا]] بر تو باد، آیا چیزی احساس میکنی؟ گفت: ای عمه! آری. گفتم: خودت را جمع کن و دلت را [[استوار]] دار که همان است که با تو گفتم. [[حکیمه]] گوید: من و [[نرجس]] را ضعفی فرا گرفت و به ندای سرورم به خود آمدم و جامه را از روی او برداشتم و ناگهان سرور خود ([[فرزند]] [[نرجس]]) را دیدم که در حال [[سجده]] بوده و مواضع سجودش بر [[زمین]] است. او را در آغوش گرفتم، دیدم [[پاک]] و نظیف است. [[ابو محمد]] فرمود: ای عمه! فرزندم را به نزد من آور! او را نزد وی بردم و او دو [[کف]] دستش را گشود و [[فرزند]] را در میان آن قرار داد و دو پای او را به سینه خود نهاد. پس زبانش را در دهان او گذاشت و دستش را بر چشمان و گوش و مفاصل وی کشید. سپس فرمود: ای فرزندم! سخن گوی. گفت: {{متن عربی|"أَشْهَدُ أَنّ لَّا إِلَٰهَ إِلَّإ الله وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وأَشْهَدُ ان محمداً رسول الله"}}. سپس بر [[امیر مؤمنان]] و سایر [[امامان]] {{عم}} [[درود]] فرستاد تا آنکه بر پدرش رسید و زبان درکشید"<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۲، ح ۱؛ همچنین ر.ک: کتاب الغیبة، ص ۲۳۸؛ کشف الغمة، ج ۲، ص ۴۴۹.</ref><ref>[[سلیمیان، خدامراد|خدامراد سلیمیان]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ج۱، ص۱۸۳، ۱۸۴.</ref>. | |||
==پرسش مستقیم== | ==پرسش مستقیم== | ||
* [[چه دلیلی بر متولد شدن امام مهدی هست؟ (پرسش)]] | * [[چه دلیلی بر متولد شدن امام مهدی هست؟ (پرسش)]] | ||
خط ۵۹: | خط ۷۷: | ||
* [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|'''فرهنگنامه مهدویت''']]. | * [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|'''فرهنگنامه مهدویت''']]. | ||
* [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']]. | * [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']]. | ||
* [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|'''درسنامه مهدویت''']]. | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
خط ۷۰: | خط ۸۹: | ||
[[رده:مدخل موعودنامه]] | [[رده:مدخل موعودنامه]] | ||
[[رده:اتمام لینک داخلی]] | [[رده:اتمام لینک داخلی]] | ||
[[رده:مدخل]] |