←شادی معاویه
(صفحهای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
برخوردهایی پیش آمد که کنانه در آن به [[شهادت]] رسید. او را [[محمد]] در رأس دوهزار نفر برای رویارویی با [[عمرو عاص]] فرستاده بود. این سبب شد که [[یاران]] [[محمد بن ابی بکر]]، [[امیر]] خود را تنها گذاشتند، او هم به چنگ [[دشمن]] افتاد. از سوی دیگر، یاریخواهی [[امام]]{{ع}} از [[مردم کوفه]] برای [[پشتیبانی]] [[محمد]]، بیفایده بود. کار به آنجا کشید که [[معاویة بن خدیج]]، [[محمد بن ابی بکر]] را داخل پوست الاغ مُرده بگذارد و [[آتش]] بزند، در حالی که تشنه بود. در برخی نقلها آمده است که او را زنده زنده سوزاند. [[شهادت]] [[محمد بن ابی بکر]]، [[امام]]{{ع}} را بسیار [[اندوهگین]] ساخت و به سختترین وجه، بر آنچه بر سر [[عزیز]] از دست رفتهاش آمد، نالید. وقتی [[علت]] این ناله و بیتابی شدید را پرسیدند، فرمود: "[[خدا]] [[محمد]] را [[رحمت]] کند! [[جوان]] نورسی بود. به [[خدا]] [[سوگند]]، [[دوست]] داشتم که [[هاشم مرقال]] را بر [[مصر]] بگمارم، بیآن که از [[محمد بن ابی بکر]] نکوهشی کنم. او کوشید و به [[تکلیف]] خود عمل کرد"<ref>الغارات، ج ۱، ص ۳۰۱.</ref>. [[حضرت]] پیوسته در مناسبتهای مختلف از [[محمد]] یاد میکرد و او را میستود و میفرمود: "برایم [[دوست]] داشتنی بود. [[تربیت]] شده من بود<ref>نهج البلاغة، خطبه ۶۸.</ref>. در [[مرگ]] او از [[خداوند]] اجر میطلبیم. فرزندی [[خیرخواه]]، کارگزاری سختکوش، شمشیری بُرنده و ستونی جلوگیرنده بود"<ref>نهج البلاغه: نامه ۳۵.</ref>. | برخوردهایی پیش آمد که کنانه در آن به [[شهادت]] رسید. او را [[محمد]] در رأس دوهزار نفر برای رویارویی با [[عمرو عاص]] فرستاده بود. این سبب شد که [[یاران]] [[محمد بن ابی بکر]]، [[امیر]] خود را تنها گذاشتند، او هم به چنگ [[دشمن]] افتاد. از سوی دیگر، یاریخواهی [[امام]]{{ع}} از [[مردم کوفه]] برای [[پشتیبانی]] [[محمد]]، بیفایده بود. کار به آنجا کشید که [[معاویة بن خدیج]]، [[محمد بن ابی بکر]] را داخل پوست الاغ مُرده بگذارد و [[آتش]] بزند، در حالی که تشنه بود. در برخی نقلها آمده است که او را زنده زنده سوزاند. [[شهادت]] [[محمد بن ابی بکر]]، [[امام]]{{ع}} را بسیار [[اندوهگین]] ساخت و به سختترین وجه، بر آنچه بر سر [[عزیز]] از دست رفتهاش آمد، نالید. وقتی [[علت]] این ناله و بیتابی شدید را پرسیدند، فرمود: "[[خدا]] [[محمد]] را [[رحمت]] کند! [[جوان]] نورسی بود. به [[خدا]] [[سوگند]]، [[دوست]] داشتم که [[هاشم مرقال]] را بر [[مصر]] بگمارم، بیآن که از [[محمد بن ابی بکر]] نکوهشی کنم. او کوشید و به [[تکلیف]] خود عمل کرد"<ref>الغارات، ج ۱، ص ۳۰۱.</ref>. [[حضرت]] پیوسته در مناسبتهای مختلف از [[محمد]] یاد میکرد و او را میستود و میفرمود: "برایم [[دوست]] داشتنی بود. [[تربیت]] شده من بود<ref>نهج البلاغة، خطبه ۶۸.</ref>. در [[مرگ]] او از [[خداوند]] اجر میطلبیم. فرزندی [[خیرخواه]]، کارگزاری سختکوش، شمشیری بُرنده و ستونی جلوگیرنده بود"<ref>نهج البلاغه: نامه ۳۵.</ref>. | ||
==[[شادی]] معاویه== | ==[[شادی]] معاویه== | ||
*[[الغارات (کتاب)|الغارات]]- به [[نقل]] از [[جندب بن عبد الله]]، در خبر کشته شدن [[محمد بن ابی بکر]]-: [[عبد]] [[الرحمان]] بن مسیب فزاری که [[مأمور]] مخفی [[علی]]{{ع}} در [[شام]] بود، [[خدمت]] [[امام]] رسید و خبر داد که از [[شام]] بیرون نشد، مگر آن که از سوی [[عمرو عاص]]، مژدههای پی در پی آمد که [[مصر]] [[فتح]] شده و [[محمد بن ابی بکر]] کشته شده است. [[معاویه]] هم بر فراز [[منبر]] خبر کشته شدنش را اعلام کرده است. و به آن [[حضرت]] گفت: ای [[امیر مؤمنان]]! من هرگز در [[شام]]، روزی شاد به [[شادمانی]] آن روز ندیده بودم، تا آن که خبر کشته شدن [[محمد بن ابی بکر]] به آنان رسید. [[علی]]{{ع}} فرمود: "هلا! [[حزن]] ما بر [[شهادت]] او به اندازه | *[[الغارات (کتاب)|الغارات]]- به [[نقل]] از [[جندب بن عبد الله]]، در خبر کشته شدن [[محمد بن ابی بکر]]-: [[عبد]] [[الرحمان]] بن مسیب فزاری که [[مأمور]] مخفی [[علی]]{{ع}} در [[شام]] بود، [[خدمت]] [[امام]] رسید و خبر داد که از [[شام]] بیرون نشد، مگر آن که از سوی [[عمرو عاص]]، مژدههای پی در پی آمد که [[مصر]] [[فتح]] شده و [[محمد بن ابی بکر]] کشته شده است. [[معاویه]] هم بر فراز [[منبر]] خبر کشته شدنش را اعلام کرده است. و به آن [[حضرت]] گفت: ای [[امیر مؤمنان]]! من هرگز در [[شام]]، روزی شاد به [[شادمانی]] آن روز ندیده بودم، تا آن که خبر کشته شدن [[محمد بن ابی بکر]] به آنان رسید. [[علی]]{{ع}} فرمود: "هلا! [[حزن]] ما بر [[شهادت]] او به اندازه شادمانی آنان بر این واقعه است؛ نه، بلکه چند برابر است"<ref>الغارات، ج ۱، ص ۲۹۵.</ref>. | ||
==[[خطبه امام]]{{ع}}، پس از کشته شدن [[محمد بن ابی بکر]]== | ==[[خطبه امام]]{{ع}}، پس از کشته شدن [[محمد بن ابی بکر]]== | ||
*[[امام علی]]{{ع}}- در خطبهاش پس از کشته شدن [[محمد بن ابی بکر]]-: [[آگاه]] باشید! [[مصر]] را [[فاجران]] [[ستمگر]] گشودند؛ آنان که [[راه خدا]] را بسته و [[اسلام]] را به [[انحراف]] کشاندند. هلا که [[محمد بن ابی بکر]] به [[شهادت]] رسید و ما از [[خداوند]] بر این امر، [[انتظار]] اجر داریم! به [[خدا]] [[سوگند]]، تا آن جا که من میدانم، او از کسانی بود که [[منتظر]] [[قضای الهی]] ([[مرگ]]) بود و برای [[پاداش]] [آخرتْ] کار میکرد و از روش هر [[فاجر]] بدش میآمد و روش [[مؤمن]] را [[دوست]] میداشت. من- به [[خدا]] [[سوگند]]- خودم را بر کوتاهی در کارم [[سرزنش]] نمیکنم. همانا من در سختیهای [[جنگ]]، جدی و کاردانم. در کار [[نبرد]]، پیشرو و به شیوه [[تدبیر]] آگاهم و [[اندیشه]] درست را در میان شما به کار میگیرم. آشکارا شما را به فریادرسی میخوانم و بیپرده شما را برای [[یاری]] ندا میدهم، نه سخنم را میشنوید و نه فرمانم را [[اطاعت]] میکنید، تا [[کارها]] به سرانجام شومی کشیده میشود. شما قومی هستید که با شما نه میتوان [[خونخواهی]] کرد و نه میتوان داغ [[دلها]] را به پایان برد. از پنجاه و چند شب پیش تاکنون شما را فرا خواندم که به داد برادرانتان برسید. مثل شتر نرِ [[کف]] بر لب، خُرخُر کردید و همچون کسی که [[عزم]] [[نبرد]] با [[دشمن]] ندارد و در پی اجر نیست، زمینگیر شدید. سپس سپاهی اندک و [[سست]] از میان شما نزد من بیرون شد، رنگ پریده "گویا که آنان را در حالیکه مینگرند، به سوی [[مرگ]] میکشانند"<ref>انفال، آیه ۶.</ref>. پس اف بر شما!<ref>{{متن حدیث|الإمام علی{{ع}}- فی خُطبَتِهِ بَعدَ قَتلِ مُحَمدِ بنِ أبی بَکرٍ-: ألا إن مِصرَ قَدِ افتَتَحَهَا الفَجَرَةُ اولُو الجَورِ وَالظلمِ الذینَ صَدوا عَن سَبیلِ اللهِ، وبَغَوا الإِسلامَ عِوَجاً. ألا وإن مُحَمدَ بنَ أبی بَکرٍ قَدَ استُشهِدَ، فَعِند اللهِ نَحتَسِبُهُ. أما وَاللهِ إن کانَ ما عَلِمتُ لَمِمن ینتَظِرُ القَضاءَ، ویعمَلُ لِلجَزاءِ، ویبغِضُ شَکلَ الفاجِرِ، ویحِب هُدَی المُؤمِنِ، إنی وَاللهِ ما ألومُ نَفسی عَلَی التقصیرِ، وإنی لِمُقاساةِ الحَربِ لَجِد خَبیرٌ، وإنی لَأَقدَمُ عَلَی الأَمرِ وأعرِفُ وَجهَ الحَزمِ، وأقومُ فیکم بِالرأی المُصیبِ، فَأَستَصرِخُکم مُعلِناً، وانادیکم نِداءَ المُستَغیثِ مُعرِباً، فَلا تَسمَعونَ لی قَولًا، ولا تُطیعونَ لی أمراً، حَتی تَصیرَ بِی الامورُ إلی عَواقِبِ المَساءَةِ، فَأَنتُمُ القَومُ لا یدرَک بِکمُ الثأرُ، ولا تُنقَضُ بِکمُ الأَوتارُ، دَعَوتُکم إلی غِیاثِ إخوانِکم مُنذُ بِضعٍ وخَمسینَ لَیلَةً فَتَجَرجَرتُم جَرجَرَةَ الجَمَلِ الأَشدَقِ، وتَثاقَلتُم إلَی الأَرضِ تَثاقُلَ مَن لَیسَ لَهُ نِیةٌ فی جِهادِ العَدُو، ولَا اکتِسابِ الأَجرِ، ثُم خَرَجَ إلَی مِنکم جُنَیدٌ مُتَذانِبٌ «کأَنمَا یسَاقُونَ إِلَی الْمَوْتِ وَهُمْ ینظُرُونَ» فَاف لَکم!}} (تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۱۰۸).</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۳۳-۵۴۱.</ref>. | *[[امام علی]]{{ع}}- در خطبهاش پس از کشته شدن [[محمد بن ابی بکر]]-: [[آگاه]] باشید! [[مصر]] را [[فاجران]] [[ستمگر]] گشودند؛ آنان که [[راه خدا]] را بسته و [[اسلام]] را به [[انحراف]] کشاندند. هلا که [[محمد بن ابی بکر]] به [[شهادت]] رسید و ما از [[خداوند]] بر این امر، [[انتظار]] اجر داریم! به [[خدا]] [[سوگند]]، تا آن جا که من میدانم، او از کسانی بود که [[منتظر]] [[قضای الهی]] ([[مرگ]]) بود و برای [[پاداش]] [آخرتْ] کار میکرد و از روش هر [[فاجر]] بدش میآمد و روش [[مؤمن]] را [[دوست]] میداشت. من- به [[خدا]] [[سوگند]]- خودم را بر کوتاهی در کارم [[سرزنش]] نمیکنم. همانا من در سختیهای [[جنگ]]، جدی و کاردانم. در کار [[نبرد]]، پیشرو و به شیوه [[تدبیر]] آگاهم و [[اندیشه]] درست را در میان شما به کار میگیرم. آشکارا شما را به فریادرسی میخوانم و بیپرده شما را برای [[یاری]] ندا میدهم، نه سخنم را میشنوید و نه فرمانم را [[اطاعت]] میکنید، تا [[کارها]] به سرانجام شومی کشیده میشود. شما قومی هستید که با شما نه میتوان [[خونخواهی]] کرد و نه میتوان داغ [[دلها]] را به پایان برد. از پنجاه و چند شب پیش تاکنون شما را فرا خواندم که به داد برادرانتان برسید. مثل شتر نرِ [[کف]] بر لب، خُرخُر کردید و همچون کسی که [[عزم]] [[نبرد]] با [[دشمن]] ندارد و در پی اجر نیست، زمینگیر شدید. سپس سپاهی اندک و [[سست]] از میان شما نزد من بیرون شد، رنگ پریده "گویا که آنان را در حالیکه مینگرند، به سوی [[مرگ]] میکشانند"<ref>انفال، آیه ۶.</ref>. پس اف بر شما!<ref>{{متن حدیث|الإمام علی{{ع}}- فی خُطبَتِهِ بَعدَ قَتلِ مُحَمدِ بنِ أبی بَکرٍ-: ألا إن مِصرَ قَدِ افتَتَحَهَا الفَجَرَةُ اولُو الجَورِ وَالظلمِ الذینَ صَدوا عَن سَبیلِ اللهِ، وبَغَوا الإِسلامَ عِوَجاً. ألا وإن مُحَمدَ بنَ أبی بَکرٍ قَدَ استُشهِدَ، فَعِند اللهِ نَحتَسِبُهُ. أما وَاللهِ إن کانَ ما عَلِمتُ لَمِمن ینتَظِرُ القَضاءَ، ویعمَلُ لِلجَزاءِ، ویبغِضُ شَکلَ الفاجِرِ، ویحِب هُدَی المُؤمِنِ، إنی وَاللهِ ما ألومُ نَفسی عَلَی التقصیرِ، وإنی لِمُقاساةِ الحَربِ لَجِد خَبیرٌ، وإنی لَأَقدَمُ عَلَی الأَمرِ وأعرِفُ وَجهَ الحَزمِ، وأقومُ فیکم بِالرأی المُصیبِ، فَأَستَصرِخُکم مُعلِناً، وانادیکم نِداءَ المُستَغیثِ مُعرِباً، فَلا تَسمَعونَ لی قَولًا، ولا تُطیعونَ لی أمراً، حَتی تَصیرَ بِی الامورُ إلی عَواقِبِ المَساءَةِ، فَأَنتُمُ القَومُ لا یدرَک بِکمُ الثأرُ، ولا تُنقَضُ بِکمُ الأَوتارُ، دَعَوتُکم إلی غِیاثِ إخوانِکم مُنذُ بِضعٍ وخَمسینَ لَیلَةً فَتَجَرجَرتُم جَرجَرَةَ الجَمَلِ الأَشدَقِ، وتَثاقَلتُم إلَی الأَرضِ تَثاقُلَ مَن لَیسَ لَهُ نِیةٌ فی جِهادِ العَدُو، ولَا اکتِسابِ الأَجرِ، ثُم خَرَجَ إلَی مِنکم جُنَیدٌ مُتَذانِبٌ «کأَنمَا یسَاقُونَ إِلَی الْمَوْتِ وَهُمْ ینظُرُونَ» فَاف لَکم!}} (تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۱۰۸).</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۳۳-۵۴۱.</ref>. |