جز
جایگزینی متن - 'روزی' به 'روزی'
جز (جایگزینی متن - 'روزی' به 'روزی') |
|||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
*از شیوههای دیگر [[امام]] {{ع}} به هنگام توصیف، استفاده از توجیه و تنبیه است. امتیاز این توصیف در آن است که مخاطبی را که تا حدودی با واقعیت آشناست، به [[درک]] [[عظمت]] هویّت آن واقعیت که منظور است تحریک میکند. در نتیجه، خود مخاطب با به جریان انداختن [[عقل]] و [[وجدان]] خود، واقعیت و مختصات آن را درمییابد. برای نمونه به موارد زیر توجه کنید<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 228.</ref>: | *از شیوههای دیگر [[امام]] {{ع}} به هنگام توصیف، استفاده از توجیه و تنبیه است. امتیاز این توصیف در آن است که مخاطبی را که تا حدودی با واقعیت آشناست، به [[درک]] [[عظمت]] هویّت آن واقعیت که منظور است تحریک میکند. در نتیجه، خود مخاطب با به جریان انداختن [[عقل]] و [[وجدان]] خود، واقعیت و مختصات آن را درمییابد. برای نمونه به موارد زیر توجه کنید<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 228.</ref>: | ||
===توصیف [[حق]]=== | ===توصیف [[حق]]=== | ||
*[[حق]]، هنگام توصیف، وسیعترین اشیا و هنگام عمل عینی، تنگترین اشیاست. [[حق]] هرگز به سوی کسی به جریان نمیافتد، مگر این که | *[[حق]]، هنگام توصیف، وسیعترین اشیا و هنگام عمل عینی، تنگترین اشیاست. [[حق]] هرگز به سوی کسی به جریان نمیافتد، مگر این که روزی هم به ضرر او جریان پیدا کند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶: {{متن حدیث|"فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ، لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ"}}</ref>. در این توصیف هویّت خود [[حق]] مطرح نیست، بلکه دو ویژگی آن را میبینم که برای [[آگاه]] ساختن [[مردم]] و توجیه آنان به سوی [[شناخت]] [[حقیقت]] تذکر داده شده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 228.</ref> | ||
===[[توصیف قاضی و دادرسی]]=== | ===[[توصیف قاضی و دادرسی]]=== | ||
*هنگامی که [[امام]] {{ع}} میخواهد [[قاضی]] مورد نظر خود را توصیف کند، از شیوه توجیهی استفاده میکند. برای مثال در [[نامه]] ۵۳ خطاب به [[مالک اشتر]] میفرماید: برای [[داوری]] میان [[مردم]] [[بهترین]] رعیت را از نظر خود برگزین؛ کسی که کارها بر او تنگ و دشوار نیاید، ستیز ستیزهگران او را به لحاجت درنیندازند، در لغزش نپاید و از بازگشت به حق –هرگاه او را شناخت- در نماند، نفسش به [[طمع]] مایل نشود، به اندک فهمی –بیآنکه به [[حقیقت]] آن برسد- در نماند، درباره شبههها بیش از همه درنگ کند، [[دلایل]] را بیش از همه به کار برد، کمتر از همه از مراجعه دادخواه به ستوه آید، در [[آشکار]] کردن امور شکیباترین آنها باشد، به هنگام روشن شدن [[حکم]] قاطعترین آنها باشد، [[ستایش]] بسیار او را به خودبینی نکشاند و خوشامدگویی او را برانگیخته نسازد. از روشها و شیوههای دیگر [[امام]] {{ع}} در توصیف، شیوه ارزشی است به این معنا که بیان امتیازات و ارزشهای هر چیز میتواند در معرفی و توصیف آن مؤثر باشد. بدیهی است که استفاده از این روش نیز میتواند برای عموم مخاطبان بیش از توصیفات و تعریفات منطقی مفید باشد، زیرا [[مردم]] عموماً با مفاهیم ارزشی آشناتر و مأنوسترند تا مفاهیم صرفاً منطقی و انتزاعی. از نمونههای این نوع توصیف است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 228-229.</ref>. | *هنگامی که [[امام]] {{ع}} میخواهد [[قاضی]] مورد نظر خود را توصیف کند، از شیوه توجیهی استفاده میکند. برای مثال در [[نامه]] ۵۳ خطاب به [[مالک اشتر]] میفرماید: برای [[داوری]] میان [[مردم]] [[بهترین]] رعیت را از نظر خود برگزین؛ کسی که کارها بر او تنگ و دشوار نیاید، ستیز ستیزهگران او را به لحاجت درنیندازند، در لغزش نپاید و از بازگشت به حق –هرگاه او را شناخت- در نماند، نفسش به [[طمع]] مایل نشود، به اندک فهمی –بیآنکه به [[حقیقت]] آن برسد- در نماند، درباره شبههها بیش از همه درنگ کند، [[دلایل]] را بیش از همه به کار برد، کمتر از همه از مراجعه دادخواه به ستوه آید، در [[آشکار]] کردن امور شکیباترین آنها باشد، به هنگام روشن شدن [[حکم]] قاطعترین آنها باشد، [[ستایش]] بسیار او را به خودبینی نکشاند و خوشامدگویی او را برانگیخته نسازد. از روشها و شیوههای دیگر [[امام]] {{ع}} در توصیف، شیوه ارزشی است به این معنا که بیان امتیازات و ارزشهای هر چیز میتواند در معرفی و توصیف آن مؤثر باشد. بدیهی است که استفاده از این روش نیز میتواند برای عموم مخاطبان بیش از توصیفات و تعریفات منطقی مفید باشد، زیرا [[مردم]] عموماً با مفاهیم ارزشی آشناتر و مأنوسترند تا مفاهیم صرفاً منطقی و انتزاعی. از نمونههای این نوع توصیف است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 228-229.</ref>. |