مصر: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۳ آوریل ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - 'حوزه' به 'حوزه'
جز (جایگزینی متن - 'رده:اتمام لینک داخلی' به '')
جز (جایگزینی متن - 'حوزه' به 'حوزه')
خط ۵: خط ۵:
*[[کشور]] مصر از نظر [[موقعیت]] استراتژیک همواره با اهمیت بوده است. مصر از [[ناحیه]] شمال خاوری با قاره آفریقا هم‌مرز است. در واقع راه نفوذ قاره آسیا به قاره آفریقا از طریق مصر ممکن می‌شود. مصر در جنوب دریای مدیترانه و غرب دریای سرخ قرار دارد و از غرب با لیبی، از جنوب با سودان و از سوی شبه‌جزیره سینا با رژیم اشغالگر [[قدس]] و نوار غزه در [[فلسطین]] مرز زمینی دارد. از این‌رو در واقع می‌توان مصر را لولای سه قاره در نظر گرفت<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 705.</ref>.
*[[کشور]] مصر از نظر [[موقعیت]] استراتژیک همواره با اهمیت بوده است. مصر از [[ناحیه]] شمال خاوری با قاره آفریقا هم‌مرز است. در واقع راه نفوذ قاره آسیا به قاره آفریقا از طریق مصر ممکن می‌شود. مصر در جنوب دریای مدیترانه و غرب دریای سرخ قرار دارد و از غرب با لیبی، از جنوب با سودان و از سوی شبه‌جزیره سینا با رژیم اشغالگر [[قدس]] و نوار غزه در [[فلسطین]] مرز زمینی دارد. از این‌رو در واقع می‌توان مصر را لولای سه قاره در نظر گرفت<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 705.</ref>.
*پس از [[قتل عثمان]]، همه مناطق [[اسلامی]] به‌جز [[شام]] در قلمرو [[حکومت امام علی]] {{ع}} درآمد، همه‌چیز تغییر کرد و به اوضاع مصر، که حساسیت و [[موقعیت]] ویژه‌ای داشت، توجه خاصی شد، زیرا سرزمین مصر نه‌تنها در میان دیگر مناطق [[اسلامی]]، بلکه اصولاً در تمامی سرزمین‌ها و کشورهای جهانِ آن روز از لحاظ [[تمدن]]، [[علم]] و [[فرهنگ]]، موقعیتی ممتاز داشت<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 705.</ref>.
*پس از [[قتل عثمان]]، همه مناطق [[اسلامی]] به‌جز [[شام]] در قلمرو [[حکومت امام علی]] {{ع}} درآمد، همه‌چیز تغییر کرد و به اوضاع مصر، که حساسیت و [[موقعیت]] ویژه‌ای داشت، توجه خاصی شد، زیرا سرزمین مصر نه‌تنها در میان دیگر مناطق [[اسلامی]]، بلکه اصولاً در تمامی سرزمین‌ها و کشورهای جهانِ آن روز از لحاظ [[تمدن]]، [[علم]] و [[فرهنگ]]، موقعیتی ممتاز داشت<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 705.</ref>.
*این سرزمین در طول سال‌ها، غنی‌ترین [[ولایت]] تابعِ [[حکومت]] [[روم]] شرقی (بیزانس) بود. در نواحی [[حوزه]] [[نیل]]، به [[برکت]] [[آب]] و هوای مناسب آن، سالی سه‌بار محصول برمی‌داشتند و از این‌جهت، مصر در واقع [[انبار]] غله بیزانس به‌شمار می‌رفت. در آستانه [[فتح]] مصر به‌دست [[مسلمانان]]، اوضاع آن‌جا آشفته بود. [[مصریان]] از بیزانس نفرت و [[کینه]] داشتند. زیرا به‌خصوص در کشمکش‌های مذهبی از آنان [[آزار]] و [[رنج]] بسیار می‌دیدند. قبطیان که پیرو [[مذهب]] یعقوبی بودند از عمال [[حکومت]] بیزانس که [[مذهب]] ملکایی "[[مسیحی]] ارتدکس" داشتند ناراضی بودند و و [[کشیشان]] ملکایی و عوامل حکومتی هم، با [[اعمال]] فشار و [[ظلم]] و [[تعدی]]، این [[خشم]] و نفرت و [[دشمنی]] را دامن می‌زدند. چند سال پیش از ورود [[مسلمانان]]، [[خسرو]] [[پرویز]]، [[پادشاه ایران]]، هم به مصر تاخت‌وتاز کرده و آن‌جا را عرصه [[جنگ]] و [[تجاوز]] قرار داده و مدتی هم قسمت‌های مهم سرزمین [[نیل]] را به [[تصرف]] درآورده بود. ولی [[حکومت]] [[روم]] در جنگی دیگر دوباره مصر را از [[خسرو]] [[پرویز]] باز پس گرفته بود<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 705-706.</ref>.
*این سرزمین در طول سال‌ها، غنی‌ترین [[ولایت]] تابعِ [[حکومت]] [[روم]] شرقی (بیزانس) بود. در نواحی حوزه [[نیل]]، به [[برکت]] [[آب]] و هوای مناسب آن، سالی سه‌بار محصول برمی‌داشتند و از این‌جهت، مصر در واقع [[انبار]] غله بیزانس به‌شمار می‌رفت. در آستانه [[فتح]] مصر به‌دست [[مسلمانان]]، اوضاع آن‌جا آشفته بود. [[مصریان]] از بیزانس نفرت و [[کینه]] داشتند. زیرا به‌خصوص در کشمکش‌های مذهبی از آنان [[آزار]] و [[رنج]] بسیار می‌دیدند. قبطیان که پیرو [[مذهب]] یعقوبی بودند از عمال [[حکومت]] بیزانس که [[مذهب]] ملکایی "[[مسیحی]] ارتدکس" داشتند ناراضی بودند و و [[کشیشان]] ملکایی و عوامل حکومتی هم، با [[اعمال]] فشار و [[ظلم]] و [[تعدی]]، این [[خشم]] و نفرت و [[دشمنی]] را دامن می‌زدند. چند سال پیش از ورود [[مسلمانان]]، [[خسرو]] [[پرویز]]، [[پادشاه ایران]]، هم به مصر تاخت‌وتاز کرده و آن‌جا را عرصه [[جنگ]] و [[تجاوز]] قرار داده و مدتی هم قسمت‌های مهم سرزمین [[نیل]] را به [[تصرف]] درآورده بود. ولی [[حکومت]] [[روم]] در جنگی دیگر دوباره مصر را از [[خسرو]] [[پرویز]] باز پس گرفته بود<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 705-706.</ref>.
*در این [[فتح]] مجدد، [[رفتار]] هر دو طرف ([[رومیان]] و [[مصریان]]) خصمانه‌تر شده و اوضاع داخلی مصر آشفته‌تر بود. [[والی]] مصر در این زمان "قفقازی" خوانده می‌شد و [[مسلمانان]] او را "مقوقس" می‌نامیدند. مقوقس، بنا به [[فرمان]] هرقل یا هراکلیوس، امپراتور بیزانس، به سرزمین مصر آمده بود و در [[اداره]] امور مصر، [[نایب]] امپراتور هرقل به‌شمار می‌رفت. او که در سرزمین مصر [[قدرت]] و شوکتی داشت، همان کسی بود که [[رسول خدا]] {{صل}}، ضمن [[نوشتن]] نامه‌ای، او را به پذیرش [[اسلام]] [[دعوت]] کرده بود. وی نیز با فرستاده [[رسول خدا]] {{صل}} به [[خوشرویی]] [[رفتار]] کرده و ضمن ادای [[احترام]]، هدایایی برای آن [[حضرت]] ارسال کرده بود<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 706.</ref>.
*در این [[فتح]] مجدد، [[رفتار]] هر دو طرف ([[رومیان]] و [[مصریان]]) خصمانه‌تر شده و اوضاع داخلی مصر آشفته‌تر بود. [[والی]] مصر در این زمان "قفقازی" خوانده می‌شد و [[مسلمانان]] او را "مقوقس" می‌نامیدند. مقوقس، بنا به [[فرمان]] هرقل یا هراکلیوس، امپراتور بیزانس، به سرزمین مصر آمده بود و در [[اداره]] امور مصر، [[نایب]] امپراتور هرقل به‌شمار می‌رفت. او که در سرزمین مصر [[قدرت]] و شوکتی داشت، همان کسی بود که [[رسول خدا]] {{صل}}، ضمن [[نوشتن]] نامه‌ای، او را به پذیرش [[اسلام]] [[دعوت]] کرده بود. وی نیز با فرستاده [[رسول خدا]] {{صل}} به [[خوشرویی]] [[رفتار]] کرده و ضمن ادای [[احترام]]، هدایایی برای آن [[حضرت]] ارسال کرده بود<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 706.</ref>.
*در دوران [[حکومت خلیفه دوم]]، برخی (همچون [[عمروعاص]]) حمله به مصر را پیشنهاد می‌کردند، ولی [[خلیفه]] که مصر را تحت نفوذ [[رومیان]] و سربازان مسلح و مجهز و فراوان آن‌ها می‌دید و [[امید]] [[فتح]] آن دیار را به‌دست سربازان [[اسلام]] نداشت، هر بار با این پیشنهاد [[مخالفت]] می‌کرد. اما [[عمروعاص]] [[اصرار]] داشت [[فتح]] مصر به [[عظمت]] و [[سربلندی]] هر چه بیشتر [[اسلام]] کمک می‌کند. او که مردی سیاست‌باز و [[حیله‌گری]] فرصت‌طلب از تبار [[امیه]] بود (و بیشتر در [[اندیشه]] شهرت و ترقی و مقامی برای خود بود تا [[عظمت]] [[اسلام]]) [[آرزو]] می‌کرد [[لیاقت]] و [[کفایت]] و جلادت او در [[جنگ‌ها]] همچون دیگر فرماندهانِ پرآوازه [[سپاه اسلام]] زبانزد همگان باشد. وی سرانجام بدون اطلاع [[خلیفه]] به مصر حمله کرد و پس از حدود یک ماه [[جنگ]] با [[حاکم مصر]] از [[مدینه]] [[استمداد]] طلبید. [[خلیفه]] هم چهار نفر از [[سرداران سپاه]] به نام‌های [[زبیر بن عوام]]، [[مقداد بن اسود]]، عبادة بن صامت و مسلمة بن مخلد را همراه [[دوازده نفر]] به کمک [[عمروعاص]] فرستاد و پس از حدود سه ماه [[جنگ]]، دیار مصر به دست [[سپاه اسلام]] [[فتح]] شد و مقوقس پرداخت [[جزیه]] را پذیرفت. سپس، [[سپاه]] [[مسلمانان]] [[شهر]] بزرگ و سرزمین آباد و پایتخت این دیار، اسکندریه، را به آسانی و با [[صلح]] [[فتح]] کرد و [[عمروعاص]] با خرسندیِ توصیف‌ناپذیری در گزارشی به [[خلیفه]] نوشت: "شهری را [[فتح]] کرده‌ام که در [[وصف]] آن سخنی نمی‌گویم جز این‌که چهار هزار کاخ ییلاقی، چهار هزار حمام، چهار هزار [[یهودی]] جزیه‌پرداز و چهار هزار تفرجگاه شاهان به‌دست آورده‌ام...". او حدود چهار سال و اندی با [[رفتاری]] نامطلوب و ناشایست (که سبب وازدگی [[مصریان]] از [[اعمال]] [[حکومت]] [[خلیفه]] شد) بر ایشان [[حکومت]] کرد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 706.</ref>.
*در دوران [[حکومت خلیفه دوم]]، برخی (همچون [[عمروعاص]]) حمله به مصر را پیشنهاد می‌کردند، ولی [[خلیفه]] که مصر را تحت نفوذ [[رومیان]] و سربازان مسلح و مجهز و فراوان آن‌ها می‌دید و [[امید]] [[فتح]] آن دیار را به‌دست سربازان [[اسلام]] نداشت، هر بار با این پیشنهاد [[مخالفت]] می‌کرد. اما [[عمروعاص]] [[اصرار]] داشت [[فتح]] مصر به [[عظمت]] و [[سربلندی]] هر چه بیشتر [[اسلام]] کمک می‌کند. او که مردی سیاست‌باز و [[حیله‌گری]] فرصت‌طلب از تبار [[امیه]] بود (و بیشتر در [[اندیشه]] شهرت و ترقی و مقامی برای خود بود تا [[عظمت]] [[اسلام]]) [[آرزو]] می‌کرد [[لیاقت]] و [[کفایت]] و جلادت او در [[جنگ‌ها]] همچون دیگر فرماندهانِ پرآوازه [[سپاه اسلام]] زبانزد همگان باشد. وی سرانجام بدون اطلاع [[خلیفه]] به مصر حمله کرد و پس از حدود یک ماه [[جنگ]] با [[حاکم مصر]] از [[مدینه]] [[استمداد]] طلبید. [[خلیفه]] هم چهار نفر از [[سرداران سپاه]] به نام‌های [[زبیر بن عوام]]، [[مقداد بن اسود]]، عبادة بن صامت و مسلمة بن مخلد را همراه [[دوازده نفر]] به کمک [[عمروعاص]] فرستاد و پس از حدود سه ماه [[جنگ]]، دیار مصر به دست [[سپاه اسلام]] [[فتح]] شد و مقوقس پرداخت [[جزیه]] را پذیرفت. سپس، [[سپاه]] [[مسلمانان]] [[شهر]] بزرگ و سرزمین آباد و پایتخت این دیار، اسکندریه، را به آسانی و با [[صلح]] [[فتح]] کرد و [[عمروعاص]] با خرسندیِ توصیف‌ناپذیری در گزارشی به [[خلیفه]] نوشت: "شهری را [[فتح]] کرده‌ام که در [[وصف]] آن سخنی نمی‌گویم جز این‌که چهار هزار کاخ ییلاقی، چهار هزار حمام، چهار هزار [[یهودی]] جزیه‌پرداز و چهار هزار تفرجگاه شاهان به‌دست آورده‌ام...". او حدود چهار سال و اندی با [[رفتاری]] نامطلوب و ناشایست (که سبب وازدگی [[مصریان]] از [[اعمال]] [[حکومت]] [[خلیفه]] شد) بر ایشان [[حکومت]] کرد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 706.</ref>.
۲۱۸٬۵۲۹

ویرایش