خلافت امام علی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۵ مهٔ ۲۰۲۰
خط ۲۸: خط ۲۸:
#مورد دیگری که [[عمر]] بر [[نص]] [[امام علی|علی]]{{ع}} اعتراف نمود به [[حدیث قلم و دوات]] مربوط می‌شود. وی اعتراف می‌کند که [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در آن مجلس در صدد [[انتصاب]] [[امام علی|علی]]{{ع}} به [[حکومت]] بود که من [[مانع]] شدم. توضیح و تحلیل آن در فصل نقد [[شبهات]] ذیل [[حدیث]] فوق [[گذشت]].  
#مورد دیگری که [[عمر]] بر [[نص]] [[امام علی|علی]]{{ع}} اعتراف نمود به [[حدیث قلم و دوات]] مربوط می‌شود. وی اعتراف می‌کند که [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در آن مجلس در صدد [[انتصاب]] [[امام علی|علی]]{{ع}} به [[حکومت]] بود که من [[مانع]] شدم. توضیح و تحلیل آن در فصل نقد [[شبهات]] ذیل [[حدیث]] فوق [[گذشت]].  
# [[ابن عباس]] همچنین گزارش می‌کند وقتی بر [[عمر]] وارد شدم، او از [[امام علی|علی]]{{ع}} درباره مطرح کردن خود به عنوان [[خلیفه]] در میان [[مردم]] گلایه کرد. [[ابن عباس]] در پاسخ وی صریحاً و با [[شجاعت]] گفت که او خود را کاندیدا مطرح نمی‌کند، بلکه [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] وی را [[نصب]] نموده اما دیگران از او این [[حق]] را گرفتند<ref>{{عربی|" قَدْ رَشَّحَهُ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} فَصُرِفَتْ‏ عَنْهُ "}}</ref>. در اینجا باید به پاسخ [[عمر]] دقت کرد که آیا وی اصل ترشیح و [[انتخاب]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} را نفی می‌کند یا به توجیه کنار گذاشتن [[حضرت علی]]{{ع}} می‌پردازد؟ جواب [[عمر]] مطابق گزارش [[ابن ابی الحدید]] [[سنی]] چنین است: [[عمر]] گفت همانا او [[جوان]] تازه کار بود که [[عرب]] سنّ او را کوچک شمردند<ref>{{عربی|" قَالَ: إِنَّهُ كَانَ شَابّاً حَدَثاً فَاسْتَصْغَرَتِ الْعَرَبُ سِنَّهُ"}}؛ [[شرح نهج البلاغه]] [[ابن ابی الحدید]]، ج۱۲، ص۸۰.</ref>. [[خلیفه دوم]] در این پاسخ اصل ادعای [[ابن عباس]] مبنی بر [[انتخاب]] [[امام علی|علی]]{{ع}} به [[امامت]] و [[حکومت]] توسط [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] را نفی کرد، بلکه به توجیه [[رفتار]] و [[کردار]] شخص خود در [[سقیفه]] پرداخت که [[ابوبکر]] را برآن [[حضرت]] مقدم داشت و برای این‌کار خود پای [[عرب]] را پیش می‌کشد که [[عرب]] به علت [[جوانی]] از [[پذیرفتن]] [[حکومت]] ابا می‌کردند. [[ابن عباس]] جواب این [[استدلال]] [[عمر]] را درهمانجا می‌دهد، آنچه در اینجا ما درصدد آنیم نشان دادن اعتراف [[خلیفه دوم]] به اصل [[نصب]] [[حضرت علی]]{{ع}} توسط [[پیامبر اسلام]]{{صل}} است.  
# [[ابن عباس]] همچنین گزارش می‌کند وقتی بر [[عمر]] وارد شدم، او از [[امام علی|علی]]{{ع}} درباره مطرح کردن خود به عنوان [[خلیفه]] در میان [[مردم]] گلایه کرد. [[ابن عباس]] در پاسخ وی صریحاً و با [[شجاعت]] گفت که او خود را کاندیدا مطرح نمی‌کند، بلکه [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] وی را [[نصب]] نموده اما دیگران از او این [[حق]] را گرفتند<ref>{{عربی|" قَدْ رَشَّحَهُ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} فَصُرِفَتْ‏ عَنْهُ "}}</ref>. در اینجا باید به پاسخ [[عمر]] دقت کرد که آیا وی اصل ترشیح و [[انتخاب]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} را نفی می‌کند یا به توجیه کنار گذاشتن [[حضرت علی]]{{ع}} می‌پردازد؟ جواب [[عمر]] مطابق گزارش [[ابن ابی الحدید]] [[سنی]] چنین است: [[عمر]] گفت همانا او [[جوان]] تازه کار بود که [[عرب]] سنّ او را کوچک شمردند<ref>{{عربی|" قَالَ: إِنَّهُ كَانَ شَابّاً حَدَثاً فَاسْتَصْغَرَتِ الْعَرَبُ سِنَّهُ"}}؛ [[شرح نهج البلاغه]] [[ابن ابی الحدید]]، ج۱۲، ص۸۰.</ref>. [[خلیفه دوم]] در این پاسخ اصل ادعای [[ابن عباس]] مبنی بر [[انتخاب]] [[امام علی|علی]]{{ع}} به [[امامت]] و [[حکومت]] توسط [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] را نفی کرد، بلکه به توجیه [[رفتار]] و [[کردار]] شخص خود در [[سقیفه]] پرداخت که [[ابوبکر]] را برآن [[حضرت]] مقدم داشت و برای این‌کار خود پای [[عرب]] را پیش می‌کشد که [[عرب]] به علت [[جوانی]] از [[پذیرفتن]] [[حکومت]] ابا می‌کردند. [[ابن عباس]] جواب این [[استدلال]] [[عمر]] را درهمانجا می‌دهد، آنچه در اینجا ما درصدد آنیم نشان دادن اعتراف [[خلیفه دوم]] به اصل [[نصب]] [[حضرت علی]]{{ع}} توسط [[پیامبر اسلام]]{{صل}} است.  
# [[حضرت علی]]{{ع}} وقتی از مسجدی خارج شد، یکی از حضار [[حضرت]] را به [[کبر]] و [[عُجب]] متهم می‌کرد، [[عمر]] در جواب او می‌گفت: برای مثل وی حقش است که خود را فرا دست بگیرد؛ چراکه قسم به [[خدا]] اگر [[شمشیر]] او نبود عمود [[اسلام]] برجا باقی نمی‌ماند. دراین هنگام همان شخص از [[عمر]] پرسید پس چرا وی را از حقش منع کردید؟ <ref>{{عربی|"فَمَا مَنَعَكُمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَنْه‏"}}</ref> از سؤال سائل که پس شما چرا او را [[مانع]] شدید، برمی‌آید در اذهان [[مسلمانان]] صدر [[اسلام]] وجود [[نص]] و تعلق [[حکومت]] [[نبوی]] به آن [[حضرت]] ترکز بود، لذا [[عمر]] در جواب وی نگفت که وی اصلاً حقی نداشت، بلکه دوباره به توجیه قدیمی یعنی [[جوانی]] و [[دوست داشتن]] [[فرزندان]] [[عبدالمطلب]] روی آورد <ref>{{عربی|"كَرِهْنَاهُ عَلَى حَدَاثَةِ السِّنِّ وَ حُبِّهِ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِب‏"}}</ref <ref>[[شرح نهج البلاغه]]، [[ابن ابی الحدید]]، ج۱۲، صص ۸۱و۸۲</ref>.
# [[حضرت علی]]{{ع}} وقتی از مسجدی خارج شد، یکی از حضار [[حضرت]] را به [[کبر]] و [[عُجب]] متهم می‌کرد، [[عمر]] در جواب او می‌گفت: برای مثل وی حقش است که خود را فرا دست بگیرد؛ چراکه قسم به [[خدا]] اگر [[شمشیر]] او نبود عمود [[اسلام]] برجا باقی نمی‌ماند. دراین هنگام همان شخص از [[عمر]] پرسید پس چرا وی را از حقش منع کردید؟ <ref>{{عربی|"فَمَا مَنَعَكُمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَنْه‏"}}</ref> از سؤال سائل که پس شما چرا او را [[مانع]] شدید، برمی‌آید در اذهان [[مسلمانان]] صدر [[اسلام]] وجود [[نص]] و تعلق [[حکومت]] [[نبوی]] به آن [[حضرت]] ترکز بود، لذا [[عمر]] در جواب وی نگفت که وی اصلاً حقی نداشت، بلکه دوباره به توجیه قدیمی یعنی [[جوانی]] و [[دوست داشتن]] [[فرزندان]] [[عبدالمطلب]] روی آورد <ref>{{عربی|"كَرِهْنَاهُ عَلَى حَدَاثَةِ السِّنِّ وَ حُبِّهِ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِب‏"}}</ref><ref>[[شرح نهج البلاغه]]، [[ابن ابی الحدید]]، ج۱۲، صص ۸۱و۸۲</ref>.
# [[خلیفه دوم]] در گفتگوی دیگر با [[ابن عباس]] با تأکید و آوردن قسم به اولویت اول [[امام علی|علی]]{{ع}} برای [[حکومت]] بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} اعتراف می‌کند:{{عربی|" أما و الله إن كان صاحبك هذا أولى الناس بالأمر بعد وفاة رسول الله إلا أنا خفناه على اثنتين قال ابن عباس فجاء بمنطق لم أجد بدا معه من مسألته عنه فقلت يا أمير المؤمنين ما هما قال خشيناه على حداثة سنه و حبه بني عبد المطلب"}} <ref>[[شرح نهج البلاغه]] [[ابن ابی الحدید]]، ج۲، ص ۵۷.</ref>. [[ابن عباس]] در این [[روایت]] [[منطق]] و مبنای [[خلیفه دوم]] را به نوعی اعجاب‌آور [[وصف]] می‌کند، و آن را قانع کننده نمی‌داند که [[اعتراض]] خود را در موارد دیگر به [[خلیفه دوم]] به صورت صریح و شفاف ذکر کرده است.  
# [[خلیفه دوم]] در گفتگوی دیگر با [[ابن عباس]] با تأکید و آوردن قسم به اولویت اول [[امام علی|علی]]{{ع}} برای [[حکومت]] بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} اعتراف می‌کند:{{عربی|" أما و الله إن كان صاحبك هذا أولى الناس بالأمر بعد وفاة رسول الله إلا أنا خفناه على اثنتين قال ابن عباس فجاء بمنطق لم أجد بدا معه من مسألته عنه فقلت يا أمير المؤمنين ما هما قال خشيناه على حداثة سنه و حبه بني عبد المطلب"}} <ref>[[شرح نهج البلاغه]] [[ابن ابی الحدید]]، ج۲، ص ۵۷.</ref>. [[ابن عباس]] در این [[روایت]] [[منطق]] و مبنای [[خلیفه دوم]] را به نوعی اعجاب‌آور [[وصف]] می‌کند، و آن را قانع کننده نمی‌داند که [[اعتراض]] خود را در موارد دیگر به [[خلیفه دوم]] به صورت صریح و شفاف ذکر کرده است.  
#'''جمعی از [[صحابه]]:''' غیر از [[خلیفه دوم]] جمعی از [[صحابه]] درباره ورود اصل [[نص]] و به تعبیر دقیق‌تر اصل [[نصب]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[روایات]] مختلفی را گزارش نمودند که بخشی از آنها در پاسخ [[شبهه]] عدم ورود [[نص]] در [[روایات نبوی]] در فصل چهارم گزارش شد که خواننده [[فاضل]] را به آن حواله می‌دهیم.  
#'''جمعی از [[صحابه]]:''' غیر از [[خلیفه دوم]] جمعی از [[صحابه]] درباره ورود اصل [[نص]] و به تعبیر دقیق‌تر اصل [[نصب]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[روایات]] مختلفی را گزارش نمودند که بخشی از آنها در پاسخ [[شبهه]] عدم ورود [[نص]] در [[روایات نبوی]] در فصل چهارم گزارش شد که خواننده [[فاضل]] را به آن حواله می‌دهیم.  
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش