بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '''']]؛' به '''']]') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
*[[انسانها]] به مقتضای [[فطرت]] و [[طبیعت]] خود موجوداتی [[اجتماعی]] یا "مَدَنیٌ بالطبع" و محتاج و [[نیازمند]] به همدیگرند. این [[نیاز]] فطری [[علت]] پیدایش گروههای [[اجتماعی]]، [[شهرها]]، کشورها و تمدنها در طول [[تاریخ]] است. مکاتب [[الهی]] و [[تعالیم]] [[معصومین]] {{عم}} نسبت به این [[نیاز]] [[بشر]] بیتفاوت نبوده و در تدارک طرح و اصولی برای [[زندگی اجتماعی]] بودهاند، همانطور که مکاتب بشری نیز در [[برنامهریزی]] خود از این مسئله غافل نبودهاند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 233.</ref>. | *[[انسانها]] به مقتضای [[فطرت]] و [[طبیعت]] خود موجوداتی [[اجتماعی]] یا "مَدَنیٌ بالطبع" و محتاج و [[نیازمند]] به همدیگرند. این [[نیاز]] فطری [[علت]] پیدایش گروههای [[اجتماعی]]، [[شهرها]]، کشورها و تمدنها در طول [[تاریخ]] است. مکاتب [[الهی]] و [[تعالیم]] [[معصومین]] {{عم}} نسبت به این [[نیاز]] [[بشر]] بیتفاوت نبوده و در تدارک طرح و اصولی برای [[زندگی اجتماعی]] بودهاند، همانطور که مکاتب بشری نیز در [[برنامهریزی]] خود از این مسئله غافل نبودهاند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 233.</ref>. | ||
*استناد به [[قرآن کریم]] نیز مؤید تأکید بر [[فطرت]] [[اجتماعی]] [[انسان]] است. [[قرآن]] ضمن اشاره به [[خلقت]] اولیه [[بشر]]، به پدیداری شعبهها و نسلهای مختلف اشاره کرده است تا اینکه این نسلها همدیگر را بشناسند و به همدیگر نزدیک شوند<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ }}؛ سوره حجرات، آیه ۱۳ و {{متن قرآن|أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ }}؛ سوره زخرف، آیه۳۲</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 233.</ref>. | *استناد به [[قرآن کریم]] نیز مؤید تأکید بر [[فطرت]] [[اجتماعی]] [[انسان]] است. [[قرآن]] ضمن اشاره به [[خلقت]] اولیه [[بشر]]، به پدیداری شعبهها و نسلهای مختلف اشاره کرده است تا اینکه این نسلها همدیگر را بشناسند و به همدیگر نزدیک شوند<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ }}؛ سوره حجرات، آیه ۱۳ و {{متن قرآن|أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ }}؛ سوره زخرف، آیه۳۲</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 233.</ref>. | ||
*وجود [[اختلاف]] در بین [[مردمان]] ایجادکننده نیازهای گوناگون است که [[تعاون]] و [[همکاری]] [[انسانها]] را میطلبد و [[انسان]] را بهسوی [[زندگی اجتماعی]] حرکت میدهد. [[تعاون]] هم از نظر کمکرسانی و هم از نظر کمکپذیری مورد نظر است. [[امام علی]] {{ع}} نیز به [[ضرورت]] [[زندگی اجتماعی]] [[انسان]] پرداختهاند. [[ضرورت]] و [[نیاز انسان]] به [[عشیره]] و [[خویشان]]، افزون بر جنبه [[عاطفی]]، بر جنبههای گوناگون [[نیاز]] [[آدمی]]، چون [[دفاع]] و [[پشتیبانی]] و در هنگام [[اضطرار]] و [[اضطراب]] تأکید دارد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳</ref>. این مفهوم در [[نامه]] ۳۱ نیز بیان شده و از [[عشیره]] با عنوان پروبال پرواز و اصل و ریشه، دست و نیرو تعبیر شده است. تمایل [[زن]] و مرد به یکدیگر بهعنوان [[نیاز]] فطری و [[میل باطنی]] سبب پیدایش [[خانواده]] و به تبع آن اجتماع میشود. [[امام]] در سخنی حکمتآمیز، با وجود سختیهایی که ممکن است در [[زندگی]] [[خانوادگی]] ایجاد شود، گریزی از [[تشکیل خانواده]] و [[زندگی]] مشترک نمیبیند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۳۰</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 233.</ref>. | *وجود [[اختلاف]] در بین [[مردمان]] ایجادکننده نیازهای گوناگون است که [[تعاون]] و [[همکاری]] [[انسانها]] را میطلبد و [[انسان]] را بهسوی [[زندگی اجتماعی]] حرکت میدهد. [[تعاون]] هم از نظر کمکرسانی و هم از نظر کمکپذیری مورد نظر است. [[امام علی]] {{ع}} نیز به [[ضرورت]] [[زندگی اجتماعی]] [[انسان]] پرداختهاند. [[ضرورت]] و [[نیاز انسان]] به [[عشیره]] و [[خویشان]]، افزون بر جنبه [[عاطفی]]، بر جنبههای گوناگون [[نیاز]] [[آدمی]]، چون [[دفاع]] و [[پشتیبانی]] و در هنگام [[اضطرار]] و [[اضطراب]] تأکید دارد<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَا يَسْتَغْنِي الرَّجُلُ وَ إِنْ كَانَ ذَا مَالٍ عَنْ [عَشِيرَتِهِ] عِتْرَتِهِ وَ دِفَاعِهِمْ عَنْهُ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَلْسِنَتِهِمْ وَ هُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَيْطَةً مِنْ وَرَائِهِ وَ أَلَمُّهُمْ لِشَعَثِهِ وَ أَعْطَفُهُمْ عَلَيْهِ عِنْدَ نَازِلَةٍ إِذَا نَزَلَتْ بِهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۳</ref>. این مفهوم در [[نامه]] ۳۱ نیز بیان شده و از [[عشیره]] با عنوان پروبال پرواز و اصل و ریشه، دست و نیرو تعبیر شده است. تمایل [[زن]] و مرد به یکدیگر بهعنوان [[نیاز]] فطری و [[میل باطنی]] سبب پیدایش [[خانواده]] و به تبع آن اجتماع میشود. [[امام]] در سخنی حکمتآمیز، با وجود سختیهایی که ممکن است در [[زندگی]] [[خانوادگی]] ایجاد شود، گریزی از [[تشکیل خانواده]] و [[زندگی]] مشترک نمیبیند<ref>{{متن حدیث|الْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّهَا، وَ شَرُّ مَا فِيهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۳۰</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 233.</ref>. | ||
*[[اختلاف]] استعدادها و تواناییهای [[انسانها]]، تفاوتهای جسمی و روحی بیانگر [[ضرورت]] [[زندگی اجتماعی]] است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۴</ref>. این [[نیاز]] اجتنابناپذیر از عوامل تشکیل اجتماعهای بشری است. [[امام]] به فردی که از [[خداوند]] تقاضای [[بینیازی]] از خلق را میکرد، فرمود: "اینگونه درخواست نکن، زیرا احتیاج [[آدمی]] به [[مردم]] چون احتیاج او به دست و پاست." ایجاد طبقات مختلف [[اجتماعی]] و صنفی و [[جود]] استعدادها، انگیزهها و علائق گوناگون است که افراد [[جامعه]] را بهحسب تخصصی که دارند، به یکدیگر [[نیازمند]] میکند و افراد در [[جامعه]] با [[تعاون]] و [[همکاری]] تواناییهای خود را به اشتراک میگذارند و نیازهای یکدیگر را برطرف میکنند<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>. مفهوم طبقات [[اجتماعی]] در [[نهج البلاغه]]، تأیید [[اختلاف طبقاتی]] و تبعیضهای نابجا نیست، بلکه ناظر بر وجود اختلافهای [[مردم]] در انجام امور مربوط به زندگیشان است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 233 -234.</ref>. | *[[اختلاف]] استعدادها و تواناییهای [[انسانها]]، تفاوتهای جسمی و روحی بیانگر [[ضرورت]] [[زندگی اجتماعی]] است<ref>{{متن حدیث|إِنَّمَا فَرَّقَ بَيْنَهُمْ مَبَادِئُ طِينِهِمْ، وَ ذَلِكَ أَنَّهُمْ كَانُوا فِلْقَةً مِنْ سَبَخِ أَرْضٍ وَ عَذْبِهَا وَ حَزْنِ تُرْبَةٍ وَ سَهْلِهَا؛ فَهُمْ عَلَى حَسَبِ قُرْبِ أَرْضِهِمْ يَتَقَارَبُونَ وَ عَلَى قَدْرِ اخْتِلَافِهَا يَتَفَاوَتُونَ؛ فَتَامُّ الرُّوَاءِ نَاقِصُ الْعَقْلِ، وَ مَادُّ الْقَامَةِ قَصِيرُ الْهِمَّةِ، وَ زَاكِي الْعَمَلِ قَبِيحُ الْمَنْظَرِ، وَ قَرِيبُ الْقَعْرِ بَعِيدُ السَّبْرِ، وَ مَعْرُوفُ الضَّرِيبَةِ مُنْكَرُ الْجَلِيبَةِ، وَ تَائِهُ الْقَلْبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ، وَ طَلِيقُ اللِّسَانِ حَدِيدُ الْجَنَانِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۴</ref>. این [[نیاز]] اجتنابناپذیر از عوامل تشکیل اجتماعهای بشری است. [[امام]] به فردی که از [[خداوند]] تقاضای [[بینیازی]] از خلق را میکرد، فرمود: "اینگونه درخواست نکن، زیرا احتیاج [[آدمی]] به [[مردم]] چون احتیاج او به دست و پاست." ایجاد طبقات مختلف [[اجتماعی]] و صنفی و [[جود]] استعدادها، انگیزهها و علائق گوناگون است که افراد [[جامعه]] را بهحسب تخصصی که دارند، به یکدیگر [[نیازمند]] میکند و افراد در [[جامعه]] با [[تعاون]] و [[همکاری]] تواناییهای خود را به اشتراک میگذارند و نیازهای یکدیگر را برطرف میکنند<ref>{{متن حدیث|فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللهِ حُصُونُ الرَّعِيَّةِ، وَ زَيْنُ الْوُلاَةِ، وَعِزُّ الدِّينِ، وَسُبُلُ الاَْمْنِ وَلَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّةُ إِلاَّ بِهِمْ. ثُمَّ لاَ قِوَامَ لِلْجُنُودِ إِلاَّ بِمَا يُخْرِجُ اللهُ لَهُمْ مِنَ الْخَرَاجِ الَّذِي يَقْوَوْنَ بِهِ عَلَى جِهَادِ عَدُوِّهِمْ، وَيَعْتَمِدُونَ عَلَيْهِ فِيمَا يُصْلِحُهُمْ وَيَکُونُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِمْ. ثُمَّ لاَ قِوَامَ لِهَذَيْنِ الصِّنْفَيْنِ إِلاَّ بِالصِّنْفِ الثَّالِثِ مِنَ الْقُضَاةِ وَالْعُمَّالِ وَالْکُتَّابِ، لِمَا يُحْکِمُونَ مِنَ الْمَعَاقِدِ، وَيَجْمَعُونَ مِنَ الْمَنَافِعِ، وَيُؤْتَمَنُونَ عَلَيْهِ مِنْ خَوَاصِّ الاْمُورِ وَعَوَامِّهَا. وَلاَ قِوَامَ لَهُمْ جَمِيعاً إِلاَّ بِالتُّجَّارِ وَذَوِي الصِّنَاعَاتِ، فِيمَا يَجْتَمِعُونَ عَلَيْهِ مِنْ مَرَافِقِهِمْ، وَيُقِيمُونَهُ مِنْ أَسْوَاقِهِمْ وَيَکْفُونَهُمْ مِنَ التَّرَفُّقِ بِأَيْدِيهِمْ مَا لاَ يَبْلُغُهُ رِفْقُ غَيْرِهِمْ. ثُمَّ الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ وَالْمَسْکَنَةِ الَّذِينَ يَحِقُّ رِفْدُهُمْ وَمَعُونَتُهُمْ. وَفِي اللهِ لِکُلّ سَعَةٌ، وَلِکُلّ عَلَى الْوَالِي حَقٌّ بِقَدْرِ مَا يُصْلِحُهُ، وَلَيْسَ يَخْرُجُ الْوَالِي مِنْ حَقِيقَةِ مَا أَلْزَمَهُ اللهُ مِنْ ذَلِکَ إِلاَّ بِالاِهْتِمَامِ وَالاِسْتِعَانَةِ بِاللهِ، وَتَوْطِينِ نَفْسِهِ عَلَى لُزُومِ الْحَقِّ، وَالصَّبْرِ عَلَيْهِ فِيمَا خَفَّ عَلَيْهِ أَوْ ثَقُلَ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>. مفهوم طبقات [[اجتماعی]] در [[نهج البلاغه]]، تأیید [[اختلاف طبقاتی]] و تبعیضهای نابجا نیست، بلکه ناظر بر وجود اختلافهای [[مردم]] در انجام امور مربوط به زندگیشان است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 233 -234.</ref>. | ||
*افزون بر آنچه گذشت، بخشی از [[سخنان امام علی]] {{ع}} ناظر بر نیازهای معنوی [[مردمان]] به یکدیگر است. از آن جمله میتوان به عواطف انسانی اشاره کرد. [[امام]] {{ع}} در [[کلامی]] [[مردمان]] را به [[همیاری]] در [[اطاعت از خدا]]، برپاداری [[عدل]] و [[عدالت]]، [[وفای به عهد]] و [[پیمان]] و هر آنچه بر [[انسان]] [[واجب]] شده است، فرامیخواند و میفرماید: "[[مردمان]] به چیزی محتاجتر از [[تعاون]] در اجرای فرامین [[الهی]] نیست." در این [[نیازمندی]] فرقی بین افراد در درجات مختلف [[علمی]]، [[فرهنگی]] و [[اجتماعی]] نیست. در [[نهج البلاغه]] این مسئله با بیانی دیگر مطرح شده است: پس در چنین اوضاعی باید دست در دست هم نهید و یکدیگر را [[پند]] دهید و موج نصیحتگری را به اوج رسانید. پس هیچکس هر چند حریص بر تحصیل [[رضای الهی]] باشد و سخت در این راه بکوشد، آنطورکه باید و شاید به [[حقیقت]] فرمانبرداری [[الهی]] نرسد. امّا مهمترین و [[برترین]] [[حقوق الهی]] بر مردم همان نصیحتگزاری و برپا داشتن [[حق]] در [[جامعه]] است و هیچکس، هر چند جایگاهش در [[حق]] عظیم و برتریاش در [[دین]] پرسابقه باشد، بالاتر از رعایت [[حقّ]] [[خداوند]] و کمک به استواریِ [[حق]] نیست و هیچکس، هر چند [[مردم]] کوتهبین او را کوچک شمارند و دیدهها او را به بزرگی نبینند، سزاوار نیست که بر [[اقامه حق]] کمک نکند یا او را در راه [[برپایی حق]] [[یاری]] ندهند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۷</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 234.</ref>. | *افزون بر آنچه گذشت، بخشی از [[سخنان امام علی]] {{ع}} ناظر بر نیازهای معنوی [[مردمان]] به یکدیگر است. از آن جمله میتوان به عواطف انسانی اشاره کرد. [[امام]] {{ع}} در [[کلامی]] [[مردمان]] را به [[همیاری]] در [[اطاعت از خدا]]، برپاداری [[عدل]] و [[عدالت]]، [[وفای به عهد]] و [[پیمان]] و هر آنچه بر [[انسان]] [[واجب]] شده است، فرامیخواند و میفرماید: "[[مردمان]] به چیزی محتاجتر از [[تعاون]] در اجرای فرامین [[الهی]] نیست." در این [[نیازمندی]] فرقی بین افراد در درجات مختلف [[علمی]]، [[فرهنگی]] و [[اجتماعی]] نیست. در [[نهج البلاغه]] این مسئله با بیانی دیگر مطرح شده است: پس در چنین اوضاعی باید دست در دست هم نهید و یکدیگر را [[پند]] دهید و موج نصیحتگری را به اوج رسانید. پس هیچکس هر چند حریص بر تحصیل [[رضای الهی]] باشد و سخت در این راه بکوشد، آنطورکه باید و شاید به [[حقیقت]] فرمانبرداری [[الهی]] نرسد. امّا مهمترین و [[برترین]] [[حقوق الهی]] بر مردم همان نصیحتگزاری و برپا داشتن [[حق]] در [[جامعه]] است و هیچکس، هر چند جایگاهش در [[حق]] عظیم و برتریاش در [[دین]] پرسابقه باشد، بالاتر از رعایت [[حقّ]] [[خداوند]] و کمک به استواریِ [[حق]] نیست و هیچکس، هر چند [[مردم]] کوتهبین او را کوچک شمارند و دیدهها او را به بزرگی نبینند، سزاوار نیست که بر [[اقامه حق]] کمک نکند یا او را در راه [[برپایی حق]] [[یاری]] ندهند<ref>{{متن حدیث|فَعَلَيْكُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِي ذَلِكَ وَ حُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَيْهِ، فَلَيْسَ أَحَدٌ وَ إِنِ اشْتَدَّ عَلَى رِضَا اللَّهِ حِرْصُهُ وَ طَالَ فِي الْعَمَلِ اجْتِهَادُهُ بِبَالِغٍ حَقِيقَةَ مَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَهْلُهُ مِنَ الطَّاعَةِ لَهُ وَ لَكِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ [سُبْحَانَهُ] عَلَى عِبَادِهِ النَّصِيحَةُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ التَّعَاوُنُ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ بَيْنَهُمْ؛ وَ لَيْسَ امْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِي الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ وَ تَقَدَّمَتْ فِي الدِّينِ فَضِيلَتُهُ بِفَوْقِ أَنْ يُعَانَ عَلَى مَا حَمَّلَهُ اللَّهُ مِنْ حَقِّهِ، وَ لَا امْرُؤٌ وَ إِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُيُونُ بِدُونِ أَنْ يُعِينَ عَلَى ذَلِكَ أَوْ يُعَانَ عَلَيْه}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۷</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 234.</ref>. | ||
==اهمیت [[زندگی اجتماعی]] == | ==اهمیت [[زندگی اجتماعی]] == | ||
*[[امام]] {{ع}} از دیدگاههای مختلف بر اهمیت [[زندگی اجتماعی]] تأکید کردهاند. در این میان میتوان مباحث زیر را در نظر گرفت: دست [[خدا]] با جمعیت است، [[انسان]] در اجتماع از دام [[شیطان]] دور خواهد بود<ref> | *[[امام]] {{ع}} از دیدگاههای مختلف بر اهمیت [[زندگی اجتماعی]] تأکید کردهاند. در این میان میتوان مباحث زیر را در نظر گرفت: دست [[خدا]] با جمعیت است، [[انسان]] در اجتماع از دام [[شیطان]] دور خواهد بود<ref>{{متن حدیث|فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ [عَلَى] مَعَ الْجَمَاعَةِ، وَ إِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ، فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ}}؛ خطبه ۱۲۷</ref>؛ مسکن گزیدن [[آدمی]] در شهرهای بزرگ که اقامتگاه [[مسلمانان]] است، نیز بر این نکته تأکید دارد و گویا مسکن گزیدن در شهرهای بزرگ و وجود تمرکز انسانهای با [[ایمان]]، [[آسایش]] و [[امنیت]] برای [[انسان]] بهوجود میآورد<ref>{{متن حدیث|وَ اسْكُنِ الْأَمْصَارَ الْعِظَامَ فَإِنَّهَا جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ، وَ احْذَرْ مَنَازِلَ الْغَفْلَةِ وَ الْجَفَاءِ وَ قِلَّةَ الْأَعْوَانِ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۶۹</ref>؛ [[برادران دینی]] و [[دوستان]]؛ [[یاران]] [[انسان]] در [[دنیا]] و آخرتاند؛ [[امام]] افرادی را که عزلتگزینی میکنند و خود را از [[جامعه]] جدا میدانند، [[نکوهش]] میکند<ref>{{متن حدیث|قَالَ لَهُ الْعَلَاءُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَشْكُو إِلَيْكَ أَخِي عَاصِمَ بْنَ زِيَادٍ. قَالَ وَ مَا لَهُ؟ قَالَ لَبِسَ الْعَبَاءَةَ [الْعَبَاءَ] وَ تَخَلَّى [مِنَ] عَنِ الدُّنْيَا. قَالَ عَلَيَّ بِهِ. فَلَمَّا جَاءَ قَالَ يَا عُدَيَّ نَفْسِهِ لَقَدِ اسْتَهَامَ بِكَ الْخَبِيثُ، أَمَا رَحِمْتَ أَهْلَكَ وَ وَلَدَكَ؟ أَتَرَى اللَّهَ أَحَلَّ لَكَ الطَّيِّبَاتِ وَ هُوَ يَكْرَهُ أَنْ تَأْخُذَهَا؟ أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ. قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا أَنْتَ فِي خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ وَ جُشُوبَةِ مَأْكَلِكَ. قَالَ وَيْحَكَ، إِنِّي لَسْتُ كَأَنْتَ، إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ [الْحَقِ] الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ، كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰</ref>؛ [[انسانها]] را [[مسئول]] در برابر اجتماع، [[شهرها]] و [[بندگان]] برمیشمرد<ref>{{متن حدیث|فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۶</ref>؛ بر [[دوستی]] و حفظ آن تأکید میورزد<ref>{{متن حدیث|احْمِلْ نَفْسَكَ مِنْ أَخِيكَ عِنْدَ صَرْمِهِ عَلَى الصِّلَةِ وَ عِنْدَ صُدُودِهِ عَلَى اللَّطَفِ وَ الْمُقَارَبَةِ وَ عِنْدَ جُمُودِهِ عَلَى الْبَذْلِ وَ عِنْدَ تَبَاعُدِهِ عَلَى الدُّنُوِّ وَ عِنْدَ شِدَّتِهِ عَلَى اللِّينِ وَ عِنْدَ جُرْمِهِ عَلَى الْعُذْرِ حَتَّى كَأَنَّكَ لَهُ عَبْدٌ وَ كَأَنَّهُ ذُو نِعْمَةٍ عَلَيْكَ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱</ref>؛ تأکیدهای فراوان بر [[رفتار نیکو]] در همسایهداری<ref>{{متن حدیث|اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُمْ، فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۴۷</ref>؛ تأکید بر انس افراد با یکدیگر و [[وحدت]] [[انسانها]] در [[جامعه]]<ref>{{متن حدیث|فَصَدَعَ بِمَا أُمِرَ بِهِ وَ بَلَّغَ رِسَالاتِ رَبِّهِ؛ فَلَمَّ اللَّهُ بِهِ الصَّدْعَ وَ رَتَقَ بِهِ الْفَتْقَ وَ أَلَّفَ بِهِ الشَّمْلَ بَيْنَ ذَوِي الْأَرْحَامِ، بَعْدَ الْعَدَاوَةِ الْوَاغِرَةِ فِي الصُّدُورِ وَ الضَّغَائِنِ الْقَادِحَةِ فِي الْقُلُوبِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴</ref>؛ پرهیز از [[تفرقه]]<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الشَّيْطَانَ الْيَوْمَ قَدِ اسْتَفَلَّهُمْ وَ هُوَ غَداً مُتَبَرِّئٌ مِنْهُمْ}}؛ نهج البلاغه، خطبههای ۱۱۸ و ۱۷۵</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 234-235.</ref>. | ||
==اصناف [[اجتماعی]]== | ==اصناف [[اجتماعی]]== | ||
*[[امام]] {{ع}} صنفهای مختلف را برای [[مردمان]] در نظر میگیرد. این اصناف که در [[نامه]] ۵۳ از آن تعبیر به طبقه شده است، ناظربر تقسیمبندی حرفهای است، نه نظامهای طبقاتی مرسوم در اصطلاح [[سیاسی]] جدید که [[جامعه]] را در یک دستهبندی کلی به دو طبقه [[حاکم]] و محکوم تقسیم میکند. [[امام]] {{ع}} در [[نامه]] ۵۳ مردم را به هفت صنف [[سپاهیان]]، کاتبان، [[قضات]]، اهل [[جزیه]]، بازرگانان و صنعتگران و طبقه فرودست تقسیم میکند. این تقسیمبندی، گرچه در شرایط مختلف [[اجتماعی]] و زمانی تغییر میکند، اما در مجموع بیانگر تأیید [[اختلاف]] سطوح [[مردم]] در [[جامعه]] است. از اینرو [[امام]] در [[کلامی]] در مورد اختلافهای طبیعی افراد فرمود: خیر [[مردم]] در [[اختلاف]] بین آنهاست. اگر [[مردم]] همه برابر باشند، نابود میشوند. اما با این همه مطابق با دستوراتی [[مردمان]] را در برقراری پیوند با یکدیگر و مددرسانی به هم در اجتماع سفارش میکند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 235.</ref>. | *[[امام]] {{ع}} صنفهای مختلف را برای [[مردمان]] در نظر میگیرد. این اصناف که در [[نامه]] ۵۳ از آن تعبیر به طبقه شده است، ناظربر تقسیمبندی حرفهای است، نه نظامهای طبقاتی مرسوم در اصطلاح [[سیاسی]] جدید که [[جامعه]] را در یک دستهبندی کلی به دو طبقه [[حاکم]] و محکوم تقسیم میکند. [[امام]] {{ع}} در [[نامه]] ۵۳ مردم را به هفت صنف [[سپاهیان]]، کاتبان، [[قضات]]، اهل [[جزیه]]، بازرگانان و صنعتگران و طبقه فرودست تقسیم میکند. این تقسیمبندی، گرچه در شرایط مختلف [[اجتماعی]] و زمانی تغییر میکند، اما در مجموع بیانگر تأیید [[اختلاف]] سطوح [[مردم]] در [[جامعه]] است. از اینرو [[امام]] در [[کلامی]] در مورد اختلافهای طبیعی افراد فرمود: خیر [[مردم]] در [[اختلاف]] بین آنهاست. اگر [[مردم]] همه برابر باشند، نابود میشوند. اما با این همه مطابق با دستوراتی [[مردمان]] را در برقراری پیوند با یکدیگر و مددرسانی به هم در اجتماع سفارش میکند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 235.</ref>. | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
==[[تعاون]]، مشارکت و [[همیاری]] [[اجتماعی]]== | ==[[تعاون]]، مشارکت و [[همیاری]] [[اجتماعی]]== | ||
===[[انحطاط]] [[جوامع]] در [[نهج البلاغه]]=== | ===[[انحطاط]] [[جوامع]] در [[نهج البلاغه]]=== | ||
*[[انحطاط]] در لغت به معنای فروافتادن و پستشدن است. گویاترین عبارت [[نهج البلاغه]] درباره [[انحطاط]] یک [[قوم]] و [[علت]] آن، این [[کلام]] است: ... و در احوال گذشتگان پیش از خود بنگرید. مردمی که با [[ایمان]] بودند چه سان بهسر بردند؟ و چگونه آنان را آزمودند؟ پس بنگرید... آیا مهتران سراسر [[زمین]] نبودند و بر [[جهان]] [[پادشاهی]] نمیکردند؟ پس بنگرید که پایان کارشان به کجا کشید، چون میانشان جدایی افتاد و الفت به پراکندگی انجامید و سخنها و دلهاشان گونهگون شد. از هم جدا شدند و به حزبها گراییدند و [[خدا]] [[لباس]] [[کرامت]] خود را از تنشان برون آورد، [[نعمت]] فراخ خویش را از دستشان به در کرد، داستان آنان میان شما ماند و آن را برای پندگیرنده [[عبرت]] گرداند... در کار آنان بیندیشید و روزگاری که پراکنده بودند و از هم جدا، و کسراها و قیصرها بر آنان [[پادشاه]]... آنان را واگذاشتند و مستمند و [[درویش]] و چراننده اشتران پشت ریش. پستترین جاهایشان، خانه و خشکترین بیابانشان، جای قرار و کاشانه. نه –به سوی حق- دعوتی، تا بدان روی آرند و خود را –از گمراهی- بازدارند؛ دستها به خلاف هم در کار، جمعیت پراکنده، در بلای سخت و [[تیه]] [[نادانی]] دست و پا زننده، از زنده به [[گور]] کردن دختران بتان و بریدن پیوند [[خویشان]] و یکدیگر را غارتکنان<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 237.</ref>. | *[[انحطاط]] در لغت به معنای فروافتادن و پستشدن است. گویاترین عبارت [[نهج البلاغه]] درباره [[انحطاط]] یک [[قوم]] و [[علت]] آن، این [[کلام]] است: ... و در احوال گذشتگان پیش از خود بنگرید. مردمی که با [[ایمان]] بودند چه سان بهسر بردند؟ و چگونه آنان را آزمودند؟ پس بنگرید... آیا مهتران سراسر [[زمین]] نبودند و بر [[جهان]] [[پادشاهی]] نمیکردند؟ پس بنگرید که پایان کارشان به کجا کشید، چون میانشان جدایی افتاد و الفت به پراکندگی انجامید و سخنها و دلهاشان گونهگون شد. از هم جدا شدند و به حزبها گراییدند و [[خدا]] [[لباس]] [[کرامت]] خود را از تنشان برون آورد، [[نعمت]] فراخ خویش را از دستشان به در کرد، داستان آنان میان شما ماند و آن را برای پندگیرنده [[عبرت]] گرداند... در کار آنان بیندیشید و روزگاری که پراکنده بودند و از هم جدا، و کسراها و قیصرها بر آنان [[پادشاه]]... آنان را واگذاشتند و مستمند و [[درویش]] و چراننده اشتران پشت ریش. پستترین جاهایشان، خانه و خشکترین بیابانشان، جای قرار و کاشانه. نه –به سوی حق- دعوتی، تا بدان روی آرند و خود را –از گمراهی- بازدارند؛ دستها به خلاف هم در کار، جمعیت پراکنده، در بلای سخت و [[تیه]] [[نادانی]] دست و پا زننده، از زنده به [[گور]] کردن دختران بتان و بریدن پیوند [[خویشان]] و یکدیگر را غارتکنان<ref>{{متن حدیث|وَ احْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالْأُمَمِ قَبْلَكُمْ مِنَ الْمَثُلَاتِ بِسُوءِ الْأَفْعَالِ وَ ذَمِيمِ الْأَعْمَالِ، فَتَذَكَّرُوا فِي الْخَيْرِ وَ الشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ وَ احْذَرُوا أَنْ تَكُونُوا أَمْثَالَهُمْ؛ فَإِذَا تَفَكَّرْتُمْ فِي تَفَاوُتِ حَالَيْهِمْ فَالْزَمُوا كُلَّ أَمْرٍ لَزِمَتِ الْعِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ [حَالَهُمْ] وَ زَاحَتِ الْأَعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ وَ مُدَّتِ الْعَافِيَةُ بِهِ عَلَيْهِمْ وَ انْقَادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ وَ وَصَلَتِ الْكَرَامَةُ عَلَيْهِ حَبْلَهُمْ، مِنَ الِاجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ وَ اللُّزُومِ لِلْأُلْفَةِ وَ التَّحَاضِّ عَلَيْهَا وَ التَّوَاصِي بِهَا؛ وَ اجْتَنِبُوا كُلَّ أَمْرٍ كَسَرَ فِقْرَتَهُمْ وَ أَوْهَنَ مُنَّتَهُمْ، مِنْ تَضَاغُنِ الْقُلُوبِ وَ تَشَاحُنِ الصُّدُورِ وَ تَدَابُرِ النُّفُوسِ وَ تَخَاذُلِ الْأَيْدِي}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 237.</ref>. | ||
*[[اقوام]] سرزنششده در [[کلام امام]]، ویژگیهایی دارند که موجب [[انحطاط]] آنان شده است. [[اقوام]] منحط در [[نهج البلاغه]]، برخی [[فرزندان]] ابراهیماند، برخی در دوره قبل از [[بعثت]] [[پیامبر اسلام]] زیستهاند، برخی [[مسلمانان]] معاصر [[امام علی]] {{ع}} و برخی پس از او خواهند آمد که درباره آنان [[پیشگویی]] شده است.<ref>اهمّ خطبههای حاوی این مطالب عبارتند از: خطبههای ۱، ۹، ۲۵، ۲۹، ۳۰، ۳۲، ۴۳، ۶۲، ۶۹، ۷۱، ۸۸، ۹۶، ۹۷، ۹۸، ۱۰۵، ۱۰۶، ۱۱۶، ۱۱۹، ۱۳۰، ۱۳۱، ۱۳۸، ۱۴۴، ۱۴۷، ۱۵۰، ۱۵۱، ۱۵۶، ۱۶۶، ۱۸۰، ۱۸۷، ۱۹۲، ۲۱۳، ۲۱۷، ۲۳۱ و ۲۳۳.</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 237.</ref>. | *[[اقوام]] سرزنششده در [[کلام امام]]، ویژگیهایی دارند که موجب [[انحطاط]] آنان شده است. [[اقوام]] منحط در [[نهج البلاغه]]، برخی [[فرزندان]] ابراهیماند، برخی در دوره قبل از [[بعثت]] [[پیامبر اسلام]] زیستهاند، برخی [[مسلمانان]] معاصر [[امام علی]] {{ع}} و برخی پس از او خواهند آمد که درباره آنان [[پیشگویی]] شده است.<ref>اهمّ خطبههای حاوی این مطالب عبارتند از: خطبههای ۱، ۹، ۲۵، ۲۹، ۳۰، ۳۲، ۴۳، ۶۲، ۶۹، ۷۱، ۸۸، ۹۶، ۹۷، ۹۸، ۱۰۵، ۱۰۶، ۱۱۶، ۱۱۹، ۱۳۰، ۱۳۱، ۱۳۸، ۱۴۴، ۱۴۷، ۱۵۰، ۱۵۱، ۱۵۶، ۱۶۶، ۱۸۰، ۱۸۷، ۱۹۲، ۲۱۳، ۲۱۷، ۲۳۱ و ۲۳۳.</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 237.</ref>. | ||
*در مجموع سرزنششده در [[کلام امام]]، ویژگیهای نکوهیده [[جوامع]] در [[کلام]] [[امام علی بن ابیطالب]] {{ع}} را در چند مشخصه کلی بررسی کرد: | *در مجموع سرزنششده در [[کلام امام]]، ویژگیهای نکوهیده [[جوامع]] در [[کلام]] [[امام علی بن ابیطالب]] {{ع}} را در چند مشخصه کلی بررسی کرد: |