ضرورت وجود امام: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۶ ژوئن ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۳: خط ۲۳:
*[[امامیه]] همواره از این [[نظریه]] [[دفاع]] می‌‌کرده‌اند که می‌‌بایست در میان [[جامعه انسانی]] [[امام]] که [[حافظ دین خداوند]] و [[حجت خدا در زمین]] است، پیوسته وجود داشته باشد و در هیچ حال [[زمین]] از [[حجت]] خالی نخواهد بود. به عنوان یک متن مهم بازمانده از نیمه اول سده ۳ ق باید از [[کتاب ]]"العلل " [[فضل بن شاذان]] نام برد که به روشنی از ضرورت وجود امام{{ع}} بحث کرده است <ref>فضل بن شاذان، العلل، ص ۱۰۰-۱۰۱.</ref>.
*[[امامیه]] همواره از این [[نظریه]] [[دفاع]] می‌‌کرده‌اند که می‌‌بایست در میان [[جامعه انسانی]] [[امام]] که [[حافظ دین خداوند]] و [[حجت خدا در زمین]] است، پیوسته وجود داشته باشد و در هیچ حال [[زمین]] از [[حجت]] خالی نخواهد بود. به عنوان یک متن مهم بازمانده از نیمه اول سده ۳ ق باید از [[کتاب ]]"العلل " [[فضل بن شاذان]] نام برد که به روشنی از ضرورت وجود امام{{ع}} بحث کرده است <ref>فضل بن شاذان، العلل، ص ۱۰۰-۱۰۱.</ref>.
*برخی از دلیل‌های مطرح شده از سوی او در [[وجوب امامت]]، ضرورتهای [[اجتماعی]] [[وجود امام]]{{ع}} را منعکس می‌‌کند و با بررسی ساختار [[جوامع بشری]] و [[ضرورت]] وجود [[قانون]]، [[وجود امام]]{{ع}} را الزامی می‌‌داند. البته [[فضل بن شاذان]] بر [[وجوب عقلی تعیین امام]]{{ع}} از سوی [[خداوند]] تکیه می‌‌کند و بی آنکه سخنی از انگاره "[[اختیار]]" در بحث [[امامت]] و [[انکار]] آن داشته باشد، از [[انتصاب الهی]] و تلویحاً از [[نظریه نص]] [[دفاع]] می‌‌کند <ref>برای پیشینه اعتقاد به وجوب نص، در میان هشام بن حکم و شاگردانش، نک: سید مرتضی، الذخیره، به کوشش احمد حسینی، ص۴۶۳-۴۶۴؛ ابن ندیم، الفهرست، ۲۲۵.</ref>.
*برخی از دلیل‌های مطرح شده از سوی او در [[وجوب امامت]]، ضرورتهای [[اجتماعی]] [[وجود امام]]{{ع}} را منعکس می‌‌کند و با بررسی ساختار [[جوامع بشری]] و [[ضرورت]] وجود [[قانون]]، [[وجود امام]]{{ع}} را الزامی می‌‌داند. البته [[فضل بن شاذان]] بر [[وجوب عقلی تعیین امام]]{{ع}} از سوی [[خداوند]] تکیه می‌‌کند و بی آنکه سخنی از انگاره "[[اختیار]]" در بحث [[امامت]] و [[انکار]] آن داشته باشد، از [[انتصاب الهی]] و تلویحاً از [[نظریه نص]] [[دفاع]] می‌‌کند <ref>برای پیشینه اعتقاد به وجوب نص، در میان هشام بن حکم و شاگردانش، نک: سید مرتضی، الذخیره، به کوشش احمد حسینی، ص۴۶۳-۴۶۴؛ ابن ندیم، الفهرست، ۲۲۵.</ref>.
*او همچنین از [[امامت]] به عنوان [[رهبری]] و [[سیادت]] [[جامعه]] [[سیاسی]] سخن به میان آورده است. بعدها نیز [[امامیه]] از [[امامت]] به عنوان "[[ریاست عامه]] مطلقه بر امور [[دین]] و [[دنیا]]" یاد کرده‌اند <ref>نک: سید مرتضی، علی، «الحدود و الحقائق»، به کوشش محمد تقی دانش پژوه، ضمن الذکری الالفیه للشیخ الطوسی، ص۷۳۴؛ شیخ طوسی، «رساله فی الاعتقادات»، به کوشش محمدعلی روضاتی، ضمن ج ۳ یادنامه شیخ طوسی، ص۷۲۹؛ علامه حلی، حسن، کشف الفوائد، ص۷۷.</ref>. در [[حقیقت]] [[امامیه]] با وجود اینکه به [[ختم نبوت]] پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} معتقدند، بر این باورند که [[حفظ]] و استمرار [[شریعت]] و [[دین]] [[خداوند]] جز از طریق وجود مستمر "[[حجّت]] " امکان پذیر نیست. در تداوم این [[سنت]]، ابن [[قبه]] از [[ضرورت]] وجود [[حجت]] در [[زمین]] تا [[برپایی قیامت]] و [[ضرورت]] وجود [[نص الهی بر امام]] تأکید می‌‌کند و [[معتقد]] است که [[امام]] باید مصون از [[اشتباه]] بوده، و عالم و [[عادل]] باشد و [[مردمان]] را آنچه نمی‌دانند، بیاموزاند و به [[حق]] [[حکم]] کند و گفتارش عاری از [[خطا]] و [[اختلاف]] و [[پریشانی]] باشد. او همچنین از [[ضرورت عقلی]] [[نص الهی]] به [[امام]]{{ع}} از سوی [[خداوند]] و نفی [[اختیار]] بحث کرده است. وی بر [[نیاز]] به وجود [[نص]] از این طریق [[استدلال]] می‌‌کند که [[تعیین]] [[معصوم]]، بر [[انسان‌ها]] ممکن نیست، زیرا ظاهر [[آدمیان]] نمی‌تواند روشن کننده [[عصمت]] آنان باشد و تنها [[خداوند]] بر [[عصمت]] بندگانش [[آگاه]] است <ref>نک: «مسأله»، بندهای ۱-۲، «النقض»، بندهای ۴، ۱۳؛ برای نظر مثبت فضل بن شاذان در باب عصمت، نک: سید مرتضی، الفصول المختاره، ص۱۲۰، به نقل از مناظرات فضل.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 [[حسن انصاری|انصاری، حسن]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
*او همچنین از [[امامت]] به عنوان [[رهبری]] و [[سیادت]] [[جامعه]] [[سیاسی]] سخن به میان آورده است. بعدها نیز [[امامیه]] از [[امامت]] به عنوان "[[ریاست عامه]] مطلقه بر امور [[دین]] و [[دنیا]]" یاد کرده‌اند <ref>نک: سید مرتضی، علی، «الحدود و الحقائق»، به کوشش محمد تقی دانش پژوه، ضمن الذکری الالفیه للشیخ الطوسی، ص۷۳۴؛ شیخ طوسی، «رساله فی الاعتقادات»، به کوشش محمدعلی روضاتی، ضمن ج ۳ یادنامه شیخ طوسی، ص۷۲۹؛ علامه حلی، حسن، کشف الفوائد، ص۷۷.</ref>. در [[حقیقت]] [[امامیه]] با وجود اینکه به [[ختم نبوت]] پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} معتقدند، بر این باورند که [[حفظ]] و استمرار [[شریعت]] و [[دین]] [[خداوند]] جز از طریق وجود مستمر "[[حجّت]] " امکان پذیر نیست. در تداوم این [[سنت]]، [[ابن قبه]] از [[ضرورت]] وجود [[حجت]] در [[زمین]] تا [[برپایی قیامت]] و [[ضرورت]] وجود [[نص الهی بر امام]] تأکید می‌‌کند و [[معتقد]] است که [[امام]] باید مصون از [[اشتباه]] بوده، و عالم و [[عادل]] باشد و [[مردمان]] را آنچه نمی‌دانند، بیاموزاند و به [[حق]] [[حکم]] کند و گفتارش عاری از [[خطا]] و [[اختلاف]] و [[پریشانی]] باشد. او همچنین از [[ضرورت عقلی]] [[نص الهی]] به [[امام]]{{ع}} از سوی [[خداوند]] و نفی [[اختیار]] بحث کرده است. وی بر [[نیاز]] به وجود [[نص]] از این طریق [[استدلال]] می‌‌کند که [[تعیین]] [[معصوم]]، بر [[انسان‌ها]] ممکن نیست، زیرا ظاهر [[آدمیان]] نمی‌تواند روشن کننده [[عصمت]] آنان باشد و تنها [[خداوند]] بر [[عصمت]] بندگانش [[آگاه]] است <ref>نک: «مسأله»، بندهای ۱-۲، «النقض»، بندهای ۴، ۱۳؛ برای نظر مثبت فضل بن شاذان در باب عصمت، نک: سید مرتضی، الفصول المختاره، ص۱۲۰، به نقل از مناظرات فضل.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 [[حسن انصاری|انصاری، حسن]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
*[[ابو سهل نوبختی]] در [[کتاب ]]"التنبیه " که حدود سال ۲۹۰ ق آن را به انجام رسانده، بر [[لزوم وجود امام]] [[منصوص]] و عالم بر [[کتاب و سنت]] که [[واجب]] الطاعه است و در [[کتاب خدا]] و [[سنت]] دچار [[فراموشی]] و [[اشتباه]] و [[خطا]] نمی‌شود، به عنوان آموزه [[امامیه]] تأکید کرده است. او بر [[وجوب عقلی]] [[نص]] از سوی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بر [[جانشین]] خود و [[امام]] [[مؤمنان]] [[استدلال]] می‌‌کند<ref>التنبیه، ص ۹۴، ۹۶-۹۷.</ref>. [[ابو سهل نوبختی]] تصریح می‌‌کند که شخص [[امام]]، [[حجت خداوند]] تلقی می‌‌شود و به واسطه وجود اوست که [[شرایع]] [[خداوند]] زنده و پایدار می‌‌ماند و در غیر این صورت اگر [[امام]] و [[حجت]] در [[زمین]] نباشد، [[شریعت]] [[خداوند]] تعطیل و ساقط می‌‌شود<ref>التنبیه، ص ۹۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 [[حسن انصاری|انصاری، حسن]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
*[[ابو سهل نوبختی]] در [[کتاب ]]"التنبیه " که حدود سال ۲۹۰ ق آن را به انجام رسانده، بر [[لزوم وجود امام]] [[منصوص]] و عالم بر [[کتاب و سنت]] که [[واجب]] الطاعه است و در [[کتاب خدا]] و [[سنت]] دچار [[فراموشی]] و [[اشتباه]] و [[خطا]] نمی‌شود، به عنوان آموزه [[امامیه]] تأکید کرده است. او بر [[وجوب عقلی]] [[نص]] از سوی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بر [[جانشین]] خود و [[امام]] [[مؤمنان]] [[استدلال]] می‌‌کند<ref>التنبیه، ص ۹۴، ۹۶-۹۷.</ref>. [[ابو سهل نوبختی]] تصریح می‌‌کند که شخص [[امام]]، [[حجت خداوند]] تلقی می‌‌شود و به واسطه وجود اوست که [[شرایع]] [[خداوند]] زنده و پایدار می‌‌ماند و در غیر این صورت اگر [[امام]] و [[حجت]] در [[زمین]] نباشد، [[شریعت]] [[خداوند]] تعطیل و ساقط می‌‌شود<ref>التنبیه، ص ۹۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 [[حسن انصاری|انصاری، حسن]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
*در منظومه [[دینی]] [[شیخ مفید]] و [[مکتب کلامی]] او، بحث ضرورت وجود امام از [[جایگاه]] ویژه ای برخوردار است و از این رو، [[نیازمند]] مطالعه و بررسی است: از دیدگاه [[شیخ مفید]]، [[امامان]] "[[قائم مقام]] " [[پیامبران]] در تنفیذ [[احکام]] و برپا داشتن [[حدود الهی]] و [[پاسداری]] از [[شرایع]] و [[تربیت]] بشرند <ref>نک: شیخ مفید، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۷۴.</ref>. از این رو، [[شیخ مفید]] تأکید بیشتری به نقش [[امام]] در [[جامعه]] [[مؤمنان]] به عنوان [[ریاست]] [[اجتماع]] [[دینی]] دارد؛ از اینجا بود که [[متکلمان]] امامی در این دوره در تداوم [[اندیشه]] [[فضل بن شاذان]]، ضرورت وجود امام را از طریق [[قاعده لطف]] [[تبیین]] کردند و اصول [[امامت]] را از این راه مورد باز اندیشی قرار دادند. در این دیدگاه وجود "[[تکلیف]] " عقلاً ضرورت وجود امام را توضیح می‌‌دهد و [[تعیین امام]] را از سوی [[خداوند]] [[واجب]] می‌‌سازد. در جایگاهی که [[شیخ مفید]] و شاگردانش برای [[امام]] به عنوان [[ریاست]] [[جامعه]] [[مؤمنان]] قائلند، [[وجود امام]] برای [[مصالح دینی]] [[مؤمنان]] [[پیش بینی]] شده، و بدین سبب، با ثبوت "[[تکلیف]] "، بر [[خداوند]] [[واجب]] است که بر مبنای [[لطف]] عمل کند و [[امام]] را که وجودش برای وجود [[تکلیف]] ضروری است، [[تعیین]] نماید. در این [[تفسیر]] از [[وجود امام]]، [[امام]] صرفاً یک [[مفسر قرآن]] و [[سنت نبوی]] نیست، بلکه به عنوان [[رئیس جامعه]] [[مؤمنان]]، کسی است که دارای نفاذ [[امر و نهی]] است و طاعتش مفروض است و از این رو، [[ریاست]] او، [[ریاست]] مطلقه به حساب می‌‌آید. صرف وجود چنین کسی در هنگامی که از [[وجوب]] [[تکلیف]] و ثبوت آن سخن گفته می‌‌شود، برای [[مؤمنان]] امری [[واجب]] است، چه، مقتضای [[لطف]] [[باری تعالی]] است. بر این اساس، [[تصرف امام]] در [[امت]]، [[لطف]] است و [[مصلحت دینی]] آنان را در بر دارد. [[متکلمان]] در [[استدلال]] به [[قاعده لطف]]، افزون بر ثبوت [[تکلیف عقلی]]، ارتفاع [[عصمت]] را نیز شرط کرده‌اند، به این معنا که هنگامی می‌‌توان بر [[وجود امام]] به عنوان [[لطف]] تأکید کرد که [[مکلفان]] از [[عصمت]] برخوردار نباشند و از این رو، برای انجام دادن [[واجب]] و [[امتناع]] از [[قبیح]]، به وجود [[رئیس]] [[نیازمند]] باشند. طبعاً برای چنین رئیسی [[عصمت]] ضروری است، چه، مقتضای درونمایه [[قاعده لطف]] است و از آنجا که تنها [[خداوند]] کاشف از [[عصمت امام]] است، [[امت]] را به [[انتخاب]] کردن [[امام]] راهی نیست و بنابراین، نمی‌توان برپایه [[استدلال]] به وجود [[امامت]] به عنوان [[ریاست]] [[الهی]] [[جامعه]] [[مؤمنان]]، برای "[[اختیار]]" [[جامعه]] [[مؤمنان]]، شأنی در [[انتخاب امام]] مفروض دانست، زیرا جدا از [[لطف]] و [[نص]]، [[کشف]] [[عصمت امام]] نیز از سوی [[مردم]] امکان ناپذیر است. بر این اساس، طبق [[قاعده لطف]] که [[متکلمان]] امامی بر مبنای آن منظومه [[امامت]] را در دوره‌های [[شیخ مفید]] و شاگردانش تنظیم کردند، با ثبوت عدم [[عصمت]] در یک شخص، نمی‌توان از [[انتخاب]] او از سوی [[مردم]] و [[دینی]] بودن [[ریاست]] مطلقه وی و نیز ابتنای آن بر [[مصالح دینی]] [[مؤمنان]] سخن گفت، زیرا برطبق این قاعده، به صرف وجود [[مصالح دینی]] در [[ریاست]] [[امام]]، وجود و [[تعیین]] و [[عصمت]] او [[ضرورت]] می‌‌یابد و بر [[خدا]] [[واجب]] می‌‌شود که از باب [[لطف]] او را [[تعیین]] نماید<ref> (نک: شیخ مفید، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۴۶؛ سید مرتضی، الذخیره، به کوشش احمد حسینی، ص۴۰۹ بب؛ شیخ طوسی، الغیبه، ۳- ۱۵</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 [[حسن انصاری|انصاری، حسن]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
*در منظومه [[دینی]] [[شیخ مفید]] و [[مکتب کلامی]] او، بحث ضرورت وجود امام از [[جایگاه]] ویژه ای برخوردار است و از این رو، [[نیازمند]] مطالعه و بررسی است: از دیدگاه [[شیخ مفید]]، [[امامان]] "[[قائم مقام]] " [[پیامبران]] در تنفیذ [[احکام]] و برپا داشتن [[حدود الهی]] و [[پاسداری]] از [[شرایع]] و [[تربیت]] بشرند <ref>نک: شیخ مفید، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۷۴.</ref>. از این رو، [[شیخ مفید]] تأکید بیشتری به نقش [[امام]] در [[جامعه]] [[مؤمنان]] به عنوان [[ریاست]] [[اجتماع]] [[دینی]] دارد؛ از اینجا بود که [[متکلمان]] امامی در این دوره در تداوم [[اندیشه]] [[فضل بن شاذان]]، ضرورت وجود امام را از طریق [[قاعده لطف]] [[تبیین]] کردند و اصول [[امامت]] را از این راه مورد باز اندیشی قرار دادند. در این دیدگاه وجود "[[تکلیف]] " عقلاً ضرورت وجود امام را توضیح می‌‌دهد و [[تعیین امام]] را از سوی [[خداوند]] [[واجب]] می‌‌سازد. در جایگاهی که [[شیخ مفید]] و شاگردانش برای [[امام]] به عنوان [[ریاست]] [[جامعه]] [[مؤمنان]] قائلند، [[وجود امام]] برای [[مصالح دینی]] [[مؤمنان]] [[پیش بینی]] شده، و بدین سبب، با ثبوت "[[تکلیف]] "، بر [[خداوند]] [[واجب]] است که بر مبنای [[لطف]] عمل کند و [[امام]] را که وجودش برای وجود [[تکلیف]] ضروری است، [[تعیین]] نماید. در این [[تفسیر]] از [[وجود امام]]، [[امام]] صرفاً یک [[مفسر قرآن]] و [[سنت نبوی]] نیست، بلکه به عنوان [[رئیس جامعه]] [[مؤمنان]]، کسی است که دارای نفاذ [[امر و نهی]] است و طاعتش مفروض است و از این رو، [[ریاست]] او، [[ریاست]] مطلقه به حساب می‌‌آید. صرف وجود چنین کسی در هنگامی که از [[وجوب]] [[تکلیف]] و ثبوت آن سخن گفته می‌‌شود، برای [[مؤمنان]] امری [[واجب]] است، چه، مقتضای [[لطف]] [[باری تعالی]] است. بر این اساس، [[تصرف امام]] در [[امت]]، [[لطف]] است و [[مصلحت دینی]] آنان را در بر دارد. [[متکلمان]] در [[استدلال]] به [[قاعده لطف]]، افزون بر ثبوت [[تکلیف عقلی]]، ارتفاع [[عصمت]] را نیز شرط کرده‌اند، به این معنا که هنگامی می‌‌توان بر [[وجود امام]] به عنوان [[لطف]] تأکید کرد که [[مکلفان]] از [[عصمت]] برخوردار نباشند و از این رو، برای انجام دادن [[واجب]] و [[امتناع]] از [[قبیح]]، به وجود [[رئیس]] [[نیازمند]] باشند. طبعاً برای چنین رئیسی [[عصمت]] ضروری است، چه، مقتضای درونمایه [[قاعده لطف]] است و از آنجا که تنها [[خداوند]] کاشف از [[عصمت امام]] است، [[امت]] را به [[انتخاب]] کردن [[امام]] راهی نیست و بنابراین، نمی‌توان برپایه [[استدلال]] به وجود [[امامت]] به عنوان [[ریاست]] [[الهی]] [[جامعه]] [[مؤمنان]]، برای "[[اختیار]]" [[جامعه]] [[مؤمنان]]، شأنی در [[انتخاب امام]] مفروض دانست، زیرا جدا از [[لطف]] و [[نص]]، [[کشف]] [[عصمت امام]] نیز از سوی [[مردم]] امکان ناپذیر است. بر این اساس، طبق [[قاعده لطف]] که [[متکلمان]] امامی بر مبنای آن منظومه [[امامت]] را در دوره‌های [[شیخ مفید]] و شاگردانش تنظیم کردند، با ثبوت عدم [[عصمت]] در یک شخص، نمی‌توان از [[انتخاب]] او از سوی [[مردم]] و [[دینی]] بودن [[ریاست]] مطلقه وی و نیز ابتنای آن بر [[مصالح دینی]] [[مؤمنان]] سخن گفت، زیرا برطبق این قاعده، به صرف وجود [[مصالح دینی]] در [[ریاست]] [[امام]]، وجود و [[تعیین]] و [[عصمت]] او [[ضرورت]] می‌‌یابد و بر [[خدا]] [[واجب]] می‌‌شود که از باب [[لطف]] او را [[تعیین]] نماید<ref> (نک: شیخ مفید، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۴۶؛ سید مرتضی، الذخیره، به کوشش احمد حسینی، ص۴۰۹ بب؛ شیخ طوسی، الغیبه، ۳- ۱۵</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 [[حسن انصاری|انصاری، حسن]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش