←عدل الهی و قضا و قدر
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
==عدل الهی و [[قضا و قدر]]== | ==عدل الهی و [[قضا و قدر]]== | ||
*منظور از تقدیر [[الهی]] این است که [[خدای متعال]] برای هر پدیدهای کم و کیف و زمان و مکان خاص قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل بهتدریج تحقق مییابد. نیز، منظور از [[قضای الهی]] این است که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط، آن را به مرحله نهایی و حتمی میرساند. [[شیعه]] در مسئله [[قضا و قدر]] [[معتقد]] است که [[انسان]] نه بهصرف قادریت و [[صاحب]] [[اختیار]] دانستن [[خداوند]]، خویشتن را مجبور میبیند و نه بهواسطه مختار دانستن خود در امور، [[خداوند]] را از [[سلطنت]] و قادریت برکنار میداند، بلکه نگرش او جامع هر دو است. [[خداوند متعال]] [[انسانها]] را مجبور به انجام کاری نمیکند تا اینکه بهدلیل انجام آن عمل آنها را [[عذاب]] کند و کار را به [[بندگان]] هم واگذار نکرده است، چرا که اگر آنها را به خود واگذاشته بود، آنان را با [[امر و نهی]] محصور نمیکرد، بلکه [[اختیار انسان]] "[[امر بین الامرین]]" است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 561-562.</ref>. | *منظور از تقدیر [[الهی]] این است که [[خدای متعال]] برای هر پدیدهای کم و کیف و زمان و مکان خاص قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل بهتدریج تحقق مییابد. نیز، منظور از [[قضای الهی]] این است که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط، آن را به مرحله نهایی و حتمی میرساند. [[شیعه]] در مسئله [[قضا و قدر]] [[معتقد]] است که [[انسان]] نه بهصرف قادریت و [[صاحب]] [[اختیار]] دانستن [[خداوند]]، خویشتن را مجبور میبیند و نه بهواسطه مختار دانستن خود در امور، [[خداوند]] را از [[سلطنت]] و قادریت برکنار میداند، بلکه نگرش او جامع هر دو است. [[خداوند متعال]] [[انسانها]] را مجبور به انجام کاری نمیکند تا اینکه بهدلیل انجام آن عمل آنها را [[عذاب]] کند و کار را به [[بندگان]] هم واگذار نکرده است، چرا که اگر آنها را به خود واگذاشته بود، آنان را با [[امر و نهی]] محصور نمیکرد، بلکه [[اختیار انسان]] "[[امر بین الامرین]]" است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 561-562.</ref>. | ||
*[[تدبیر]] مستمر عالم از [[خداوند]] است، ولی [[اختیار]] و [[گزینش]] اعمال از [[انسان]]. بهعبارت دیگر [[علم]] و [[اراده]] ازلی [[خداوند]] به عمل اختیاری [[بندگان]] تعلق میگیرد. پس عمل اختیاری [[انسانها]] بهنوعی بر خواست و [[اراده خداوند]] متکی است. از اینرو [[امام]] {{ع}} سرچشمه همه امور را به دست [[خداوند]] میداند و [[خداوند]] را [[علت]] اصلی [[ظهور]] پدیدهها و بروز اتفاقها برمیشمرد. در عینحال [[سرنوشت]] را [[انسان]]، خود، رقم میزند. [[انسان]] مجبور آفریده نشده است و میتواند در چارچوب [[قوانین]] و سنتهای [[حاکم]] بر هستی، [[سرنوشت]] خود را بسازد و در هر جهت که [[اراده]] کند، پیش رود. [[علی]] {{ع}} [[انسان]] را اختیاردار خویش معرفی کرده است. هنگامیکه شخصی از [[مردم]] [[شام]] از او پرسید: "آیا رفتنت به [[شام]] به [[قضا و قدر]] [[خدا]] بود؟" گفت: وای بر تو! شاید قضای لازم و [[قدر]] حتمی را [[گمان]] کردهای. اگر چنین باشد [[پاداش]] و [[کیفر]] [[باطل]] است و نوید تهدید عاطل. [[خدای سبحان]] [[بندگان]] خود را امر فرمود که (در آنچه بدان مأمورند) دارای اختیارید و [[نهی]] کرد تا بترسند و دست بازدارند. آنچه [[تکلیف]] کرد آسان است نه دشوار و [[پاداش]] او بر [[کردار]] اندک، بسیار. نافرمانیاش نکنند از آن رو که بر آنان چیره است و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند. [[پیامبران]] را به بازیچه نفرستاد و کتبا را برای [[بندگان]] بیهوده نازل نفرمود و آسمانها و [[زمین]] و آنچه میان این دو است به [[باطل]] خلق نکرد. این [[گمان]] کسانی است که [[کافر]] شدند. وای بر آنان که [[کافر]] شدند از [[آتش]]<ref>نهج البلاغه، حکمت ۷۸</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 562.</ref>. | *[[تدبیر]] مستمر عالم از [[خداوند]] است، ولی [[اختیار]] و [[گزینش]] اعمال از [[انسان]]. بهعبارت دیگر [[علم]] و [[اراده]] ازلی [[خداوند]] به عمل اختیاری [[بندگان]] تعلق میگیرد. پس عمل اختیاری [[انسانها]] بهنوعی بر خواست و [[اراده خداوند]] متکی است. از اینرو [[امام]] {{ع}} سرچشمه همه امور را به دست [[خداوند]] میداند و [[خداوند]] را [[علت]] اصلی [[ظهور]] پدیدهها و بروز اتفاقها برمیشمرد. در عینحال [[سرنوشت]] را [[انسان]]، خود، رقم میزند. [[انسان]] مجبور آفریده نشده است و میتواند در چارچوب [[قوانین]] و سنتهای [[حاکم]] بر هستی، [[سرنوشت]] خود را بسازد و در هر جهت که [[اراده]] کند، پیش رود. [[علی]] {{ع}} [[انسان]] را اختیاردار خویش معرفی کرده است. هنگامیکه شخصی از [[مردم]] [[شام]] از او پرسید: "آیا رفتنت به [[شام]] به [[قضا و قدر]] [[خدا]] بود؟" گفت: وای بر تو! شاید قضای لازم و [[قدر]] حتمی را [[گمان]] کردهای. اگر چنین باشد [[پاداش]] و [[کیفر]] [[باطل]] است و نوید تهدید عاطل. [[خدای سبحان]] [[بندگان]] خود را امر فرمود که (در آنچه بدان مأمورند) دارای اختیارید و [[نهی]] کرد تا بترسند و دست بازدارند. آنچه [[تکلیف]] کرد آسان است نه دشوار و [[پاداش]] او بر [[کردار]] اندک، بسیار. نافرمانیاش نکنند از آن رو که بر آنان چیره است و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند. [[پیامبران]] را به بازیچه نفرستاد و کتبا را برای [[بندگان]] بیهوده نازل نفرمود و آسمانها و [[زمین]] و آنچه میان این دو است به [[باطل]] خلق نکرد. این [[گمان]] کسانی است که [[کافر]] شدند. وای بر آنان که [[کافر]] شدند از [[آتش]]<ref>{{متن حدیث|وَيْحَكَ، لَعَلَّكَ ظَنَنْتَ قَضَاءً لَازِماً وَ قَدَراً حَاتِماً! لَوْ كَانَ ذَلِكَ كَذَلِكَ لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ وَ سَقَطَ الْوَعْدُ وَ الْوَعِيدُ. إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَمَرَ عِبَادَهُ تَخْيِيراً وَ نَهَاهُمْ تَحْذِيراً، وَ كَلَّفَ يَسِيراً وَ لَمْ يُكَلِّفْ عَسِيراً، وَ أَعْطَى عَلَى الْقَلِيلِ كَثِيراً، وَ لَمْ يُعْصَ مَغْلُوباً وَ لَمْ يُطَعْ مُكْرِهاً، وَ لَمْ يُرْسِلِ الْأَنْبِيَاءَ لَعِباً وَ لَمْ يُنْزِلِ الْكُتُبَ لِلْعِبَادِ عَبَثاً، وَ لَا خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا؛ "ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۷۸</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 562.</ref>. | ||
==عدل الهی و [[آزمایشهای خداوند]]== | ==عدل الهی و [[آزمایشهای خداوند]]== | ||
*[[خداوند متعال]] برای [[اجرای عدالت]] در میان [[بندگان]]، آنها را مورد [[آزمایش]] قرار میدهد. یکی از اهداف [[آزمایش الهی]]، [[تربیت]] و پرورش استعدادهای [[بندگان]] است. [[خداوند]] استعدادها، امکانات، [[کمالات]] و [[فضایل]] [[اخلاقی]] را بهصورت نهفته در وجود [[انسانها]] قرارداده است. این [[کمالات]] بهوسیله آزمایش [[الهی]] زمینه بروز مییابند. صفات درونی [[انسان]] نمیتواند معیاری برای [[پاداش]] یا [[کیفر]] باشند، مگر آنگاه که در [[اعمال انسان]] [[خودنمایی]] کنند. [[خداوند]] [[بندگان]] را میآزماید تا آنچه در درون دارند، در عمل [[آشکار]] کنند، استعدادها را از [[قوه]] به فعل برسانند و مستحق [[پاداش]] و [[کیفر]] شوند. البته مقصود از [[امتحان]] [[بندگان]] برای [[تربیت]] و پرورش صفات عالی آنها به این معنا نیست که همه میتوانند صفات انسانی و [[ملکات اخلاقی]] را در اعمال خویش نمایان کنند، بلکه مقصود این است که [[امتحان]] [[خداوند]] زمینههای [[تربیت]] و پرورش را بهوجود میآورد و گروهی که خواهان سعادتاند پرورش مییابند. اما برخی نمیتوانند از این زمینه بهره برگیرند و صفات بد در آنها نمایان میشود و در [[اعمال بد]] بروز مییابد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 562.</ref>. | *[[خداوند متعال]] برای [[اجرای عدالت]] در میان [[بندگان]]، آنها را مورد [[آزمایش]] قرار میدهد. یکی از اهداف [[آزمایش الهی]]، [[تربیت]] و پرورش استعدادهای [[بندگان]] است. [[خداوند]] استعدادها، امکانات، [[کمالات]] و [[فضایل]] [[اخلاقی]] را بهصورت نهفته در وجود [[انسانها]] قرارداده است. این [[کمالات]] بهوسیله آزمایش [[الهی]] زمینه بروز مییابند. صفات درونی [[انسان]] نمیتواند معیاری برای [[پاداش]] یا [[کیفر]] باشند، مگر آنگاه که در [[اعمال انسان]] [[خودنمایی]] کنند. [[خداوند]] [[بندگان]] را میآزماید تا آنچه در درون دارند، در عمل [[آشکار]] کنند، استعدادها را از [[قوه]] به فعل برسانند و مستحق [[پاداش]] و [[کیفر]] شوند. البته مقصود از [[امتحان]] [[بندگان]] برای [[تربیت]] و پرورش صفات عالی آنها به این معنا نیست که همه میتوانند صفات انسانی و [[ملکات اخلاقی]] را در اعمال خویش نمایان کنند، بلکه مقصود این است که [[امتحان]] [[خداوند]] زمینههای [[تربیت]] و پرورش را بهوجود میآورد و گروهی که خواهان سعادتاند پرورش مییابند. اما برخی نمیتوانند از این زمینه بهره برگیرند و صفات بد در آنها نمایان میشود و در [[اعمال بد]] بروز مییابد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 562.</ref>. |