اذن: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - 'واحد' به 'واحد'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'واحد' به 'واحد')
خط ۱۳: خط ۱۳:
*واژه "[[اذن]]" در لغت به معانى گوناگون مانند اجازه و رخصت براى انجام دادن فعلى<ref>المصباح، ص‌۱۰؛ تاج العروس، ج‌۱۸، ص‌۱۲؛ القاموس‌المحيط، ج‌۲، ص‌۲۷۰، «اذن».</ref>، [[امر]]<ref>المصباح، ص‌۹؛ الوجوه و النظائر، ج۱، ص‌۱۶۳، «اذن»؛ التفسير الكبير، ج‌۳، ص‌۱۹۷.</ref>، [[علم]]<ref>مقاييس‌اللغه، ج‌۱، ص‌۷۷؛ اقرب‌الموارد، ج‌۱، ص‌۴۹، «اذن»؛ مجمع‌البيان، ج‌۲، ص‌۵۴۴.</ref> و [[اراده]] <ref>الوجوه و النظائر، ج‌۱، ص‌۱۶۳‌ـ‌۱۶۴، «اذن».</ref> آمده است.
*واژه "[[اذن]]" در لغت به معانى گوناگون مانند اجازه و رخصت براى انجام دادن فعلى<ref>المصباح، ص‌۱۰؛ تاج العروس، ج‌۱۸، ص‌۱۲؛ القاموس‌المحيط، ج‌۲، ص‌۲۷۰، «اذن».</ref>، [[امر]]<ref>المصباح، ص‌۹؛ الوجوه و النظائر، ج۱، ص‌۱۶۳، «اذن»؛ التفسير الكبير، ج‌۳، ص‌۱۹۷.</ref>، [[علم]]<ref>مقاييس‌اللغه، ج‌۱، ص‌۷۷؛ اقرب‌الموارد، ج‌۱، ص‌۴۹، «اذن»؛ مجمع‌البيان، ج‌۲، ص‌۵۴۴.</ref> و [[اراده]] <ref>الوجوه و النظائر، ج‌۱، ص‌۱۶۳‌ـ‌۱۶۴، «اذن».</ref> آمده است.
*واژه "اُذُن" به‌معناى گوش<ref>تاج العروس، ج‌۱۸، ص‌۱۳، «اذن».</ref> و "اَذَن" به‌معناى گوش دادن<ref> المصباح، ص۱۰؛ لسان‌العرب، ج۱، ص۱۰۵؛ النهايه، ج‌۱، ص۳۳، «اذن».</ref> نیز از همین ریشه است. برخى گفته‌اند: ریشه اصلى مشتقّات این واژه، اُذُن (گوش) است؛ سپس از آن، فعل اَذِن له (گوش خود را به‌سوى او مایل ساخت یا به سخن او گوش داد) مشتق شده؛ آن‌گاه از این فعل، اِذن (خطاب به کسى براى [[اباحه]] فعلى و رخصت در آن) اشتقاق یافته که معنایى مجازى به علاقه ملازمه است؛ زیرا گوش دادن به کسى، مستلزم رو کردن به وى و برآوردن خواسته او است. پس از آن، معناى اخیر بسیار شایع شده؛ سپس این واژه در معانى مشابه آن نیز به‌کار رفته است؛ مانند: مشیّت و [[تکوین]] اسباب حوادث یا [[تمکین]] براى انجام دادن فعلى و تیسیر و آسان کردن آن<ref> التحرير و التنوير، ج‌۲، ص‌۳۱۲ و ج‌۳۰، ص‌۵۲.</ref>.
*واژه "اُذُن" به‌معناى گوش<ref>تاج العروس، ج‌۱۸، ص‌۱۳، «اذن».</ref> و "اَذَن" به‌معناى گوش دادن<ref> المصباح، ص۱۰؛ لسان‌العرب، ج۱، ص۱۰۵؛ النهايه، ج‌۱، ص۳۳، «اذن».</ref> نیز از همین ریشه است. برخى گفته‌اند: ریشه اصلى مشتقّات این واژه، اُذُن (گوش) است؛ سپس از آن، فعل اَذِن له (گوش خود را به‌سوى او مایل ساخت یا به سخن او گوش داد) مشتق شده؛ آن‌گاه از این فعل، اِذن (خطاب به کسى براى [[اباحه]] فعلى و رخصت در آن) اشتقاق یافته که معنایى مجازى به علاقه ملازمه است؛ زیرا گوش دادن به کسى، مستلزم رو کردن به وى و برآوردن خواسته او است. پس از آن، معناى اخیر بسیار شایع شده؛ سپس این واژه در معانى مشابه آن نیز به‌کار رفته است؛ مانند: مشیّت و [[تکوین]] اسباب حوادث یا [[تمکین]] براى انجام دادن فعلى و تیسیر و آسان کردن آن<ref> التحرير و التنوير، ج‌۲، ص‌۳۱۲ و ج‌۳۰، ص‌۵۲.</ref>.
*برخى گفته‌اند: اصل [[واحد]] در این ریشه، معناى اطلاع با قید [[رضایت]] و موافقت است؛ خواه امرى نیز صادر بشود یا نه، و این معنا، در تمام موارد کاربرد ریشه اِذن وجود دارد<ref> التحقيق، ج‌۱، ص‌۶۲‌، «اذن».</ref>.
*برخى گفته‌اند: اصل واحد در این ریشه، معناى اطلاع با قید [[رضایت]] و موافقت است؛ خواه امرى نیز صادر بشود یا نه، و این معنا، در تمام موارد کاربرد ریشه اِذن وجود دارد<ref> التحقيق، ج‌۱، ص‌۶۲‌، «اذن».</ref>.
*برخى نیز ریشه اِذن را داراى دو اصل (گوش و [[علم]]) دانسته و گفته‌اند: تمام معانى دیگر به این دو معنا بر مى‌گردند و بین این ۲ نیز نزدیکى وجود دارد؛ زیرا [[علم]] به هر مسموعى با گوش حاصل مى‌شود<ref>مقاييس اللغه، ج‌۱، ص‌۷۵، «اذن».</ref>. بعضى، این مطلب را که اِذن به‌معناى [[علم]] باشد، رد کرده و گفته‌اند: [[اذن]] ملازم با [[علم]] است، نه‌خود‌آن<ref> الميزان، ج‌۱۹، ص‌۳۰۳.</ref>.
*برخى نیز ریشه اِذن را داراى دو اصل (گوش و [[علم]]) دانسته و گفته‌اند: تمام معانى دیگر به این دو معنا بر مى‌گردند و بین این ۲ نیز نزدیکى وجود دارد؛ زیرا [[علم]] به هر مسموعى با گوش حاصل مى‌شود<ref>مقاييس اللغه، ج‌۱، ص‌۷۵، «اذن».</ref>. بعضى، این مطلب را که اِذن به‌معناى [[علم]] باشد، رد کرده و گفته‌اند: [[اذن]] ملازم با [[علم]] است، نه‌خود‌آن<ref> الميزان، ج‌۱۹، ص‌۳۰۳.</ref>.
==[[اذن الهی]]==
==[[اذن الهی]]==
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش