الجارود بن منذر: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۱: خط ۲۱:
* کنیه‌اش ابومنذر، و خود، ساکن [[بحرین]] و [[مسیحی]] بود و بعدها ساکن [[بصره]] شد<ref>رجال الطوسی، طوسی، ص۳۴.</ref>. گفته شده که نام او [[بشر بن حنش]]<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۵۲.</ref> یا [[بشر بن عمر بن حنش]]<ref>الانساب، سمعانی، ج۴، ص۱۳۵؛ الثقات، ابن حبان، ج۳، ص۵۹.</ref> بوده است و در سال [[حدیبیه]] ([[ششم هجری]]) و یا [[سال دهم هجری]] به [[اسلام]] گروید و در سال ۲۱ [[هجری]] در زمان [[خلیفه دوم]] در [[جنگ]] [[نهاوند]] و یا [[سرزمین]] [[فارس]] از [[دنیا]] رفت<ref>التاریخ الکبیر، بخاری، ج۲، ص۲۳۶؛ مشاهیر علماء الأمصار، ابن حبان، ص۷۰؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۶۱.</ref>؛ برخی نیز گفته‌اند، او تا دوران [[خلافت عثمان]] زنده بوده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۵۲؛ مستدرکات علم الرجال، غازی شاهرودی، ج۲، ص۱۱۱.</ref>.
* کنیه‌اش ابومنذر، و خود، ساکن [[بحرین]] و [[مسیحی]] بود و بعدها ساکن [[بصره]] شد<ref>رجال الطوسی، طوسی، ص۳۴.</ref>. گفته شده که نام او [[بشر بن حنش]]<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۵۲.</ref> یا [[بشر بن عمر بن حنش]]<ref>الانساب، سمعانی، ج۴، ص۱۳۵؛ الثقات، ابن حبان، ج۳، ص۵۹.</ref> بوده است و در سال [[حدیبیه]] ([[ششم هجری]]) و یا [[سال دهم هجری]] به [[اسلام]] گروید و در سال ۲۱ [[هجری]] در زمان [[خلیفه دوم]] در [[جنگ]] [[نهاوند]] و یا [[سرزمین]] [[فارس]] از [[دنیا]] رفت<ref>التاریخ الکبیر، بخاری، ج۲، ص۲۳۶؛ مشاهیر علماء الأمصار، ابن حبان، ص۷۰؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۶۱.</ref>؛ برخی نیز گفته‌اند، او تا دوران [[خلافت عثمان]] زنده بوده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۵۲؛ مستدرکات علم الرجال، غازی شاهرودی، ج۲، ص۱۱۱.</ref>.
*درباره [[اعتقاد]] و [[مذهب]] او به [[نقل روایت]] زیر اکتفا می‌کنیم:
*درباره [[اعتقاد]] و [[مذهب]] او به [[نقل روایت]] زیر اکتفا می‌کنیم:
*[[کراچکی]] در کنز الفوائد می‌نویسد: [[جارود بن منذر]] عبدی [[نصرانی]] بود و در جریان [[حدیبیه]] [[مسلمان]] شد و اسلامش بسیار [[نیکو]] بود. او مردی بود که به کتاب‌های آسمانی و [[تأویل]] آنها و [[مردم]] زمان خود و گذشتگان و همچنین به [[فلسفه]] و طب آشنا بود و آرای او [[استواری]] داشت. روزی در ایام [[عمر بن خطاب]] برای ما گفت: "روزی به همراه گروهی از مردان [[قبیله]] [[عبد]] [[قیس]] و شخصیت‌های بزرگ و سخاوتمند و سخنور و فهمیده و صاحب [[استدلال]] به حضور [[پیامبر]]{{صل}} رفتیم؛ همین که چشم آنها به [[پیامبر اکرم]] افتاد، از دیدن ایشان لرزه بر تن آنها افتاد و از سخن باز ماندند؛ مثل اینکه تب کرده بودند؛ پس [[رهبر]] آنها به من گفت: "خودت با [[پیامبر]] صحبت کن، ما یارای [[سخن گفتن]] نداریم". پس من پیش رفته، مقابل [[پیامبر اکرم]] ایستادم و گفتم: [[سلام]] علیک یا [[رسول الله]]! [[پدر]] و مادرم فدایت! از سفری طولانی آمده‌ام و درباره [[رنج]] [[سفر]] گفتم؛
*[[کراچکی]] در کنز الفوائد می‌نویسد: [[جارود بن منذر]] عبدی [[نصرانی]] بود و در جریان [[حدیبیه]] [[مسلمان]] شد و اسلامش بسیار [[نیکو]] بود. او مردی بود که به کتاب‌های آسمانی و [[تأویل]] آنها و [[مردم]] زمان خود و گذشتگان و همچنین به [[فلسفه]] و طب آشنا بود و آرای او [[استواری]] داشت. روزی در ایام [[عمر بن خطاب]] برای ما گفت: "روزی به همراه گروهی از مردان [[قبیله]] [[عبد]] [[قیس]] و شخصیت‌های بزرگ و سخاوتمند و سخنور و فهمیده و صاحب [[استدلال]] به حضور [[پیامبر]]{{صل}} رفتیم؛ همین که چشم آنها به [[پیامبر اکرم]] افتاد، از دیدن ایشان لرزه بر تن آنها افتاد و از سخن باز ماندند؛ مثل اینکه تب کرده بودند؛ پس [[رهبر]] آنها به من گفت: "خودت با [[پیامبر]] صحبت کن، ما یارای [[سخن گفتن]] نداریم". پس من پیش رفته، مقابل [[پیامبر اکرم]] ایستادم و گفتم: [[سلام]] علیک یا [[رسول الله]]! [[پدر]] و مادرم فدایت! از سفری طولانی آمده‌ام و درباره [[رنج]] [[سفر]] گفتم؛ سپس [[پیامبر اکرم]] که صورتش در درخشش چنان مانند برق به نظر می‌آمد، رو به [[حق]] کرد و فرمود: "جارود دیر آمدی"‌؛ من [[وعده]] داده بودم یک سال جلوتر از این زمان با [[قوم]] خود [[خدمت]] [[پیامبر]] برسم ولی در سال [[حدیبیه]] آمده بودم؛ گفتم: فدایت شوم یا [[رسول]] [[اللّه]]! علت تأخیر من این بود که بیشتر [[قبیله]] من از آمدن خودداری می‌کردند تا اینکه بالاخره برکتی که باید نصیب آنها می‌شد، ایشان را به جانب شما کشید و هر که نیامده است از بهره [[دیدار]] شما [[محروم]] شده است و این، خود، بزرگترین [[اندوه]] و گرفتاری است و اگر تو را دیده بودند، از خدمتت دست بر نمی‌داشتند. در [[خدمت]] [[پیامبر اکرم]] مردی بود که او را نمی‌شناختم، پس گفتم: این شخص کیست؟
سپس [[پیامبر اکرم]] که صورتش در درخشش چنان مانند برق به نظر می‌آمد، رو به [[حق]] کرد و فرمود: "جارود دیر آمدی"‌؛ من [[وعده]] داده بودم یک سال جلوتر از این زمان با [[قوم]] خود [[خدمت]] [[پیامبر]] برسم ولی در سال [[حدیبیه]] آمده بودم؛ گفتم: فدایت شوم یا [[رسول]] [[اللّه]]! علت تأخیر من این بود که بیشتر [[قبیله]] من از آمدن خودداری می‌کردند تا اینکه بالاخره برکتی که باید نصیب آنها می‌شد، ایشان را به جانب شما کشید و هر که نیامده است از بهره [[دیدار]] شما [[محروم]] شده است و این، خود، بزرگترین [[اندوه]] و گرفتاری است و اگر تو را دیده بودند، از خدمتت دست بر نمی‌داشتند. در [[خدمت]] [[پیامبر اکرم]] مردی بود که او را نمی‌شناختم، پس گفتم: این شخص کیست؟
*گفتند: "[[سلمان فارسی]] که مردی دانشمند و با [[شخصیت]] است"؛ پس [[سلمان فارسی]] گفت: چگونه [[پیامبر]] را قبل از دیدن ایشان شناختی؟
*گفتند: "[[سلمان فارسی]] که مردی دانشمند و با [[شخصیت]] است"؛ پس [[سلمان فارسی]] گفت: چگونه [[پیامبر]] را قبل از دیدن ایشان شناختی؟
*من رو به جانب [[پیامبر اکرم]] کردم و در حالی که صورتش از [[نور]] و [[شادی]] می‌درخشید، گفتم: یا [[رسول]] [[اللّه]]! [[منتظر]] [[بعثت]] شما بودم و نام شما و [[پدر]] و [[مادر]] و اسمهای دیگری را که اکنون آنها را نمی‌بینم و جزء [[پیروان]] فعلی شما نیستند، بر زبان می‌راندم؛
*من رو به جانب [[پیامبر اکرم]] کردم و در حالی که صورتش از [[نور]] و [[شادی]] می‌درخشید، گفتم: یا [[رسول]] [[اللّه]]! [[منتظر]] [[بعثت]] شما بودم و نام شما و [[پدر]] و [[مادر]] و اسمهای دیگری را که اکنون آنها را نمی‌بینم و جزء [[پیروان]] فعلی شما نیستند، بر زبان می‌راندم؛
*[[سلمان فارسی]] گفت: "ما را نیز مطلع کن!" و من به [[سخن گفتن]] پرداخته، در حالی که اطرافیان گوش می‌دادند و مطالب را با دقت به خاطر می‌سپردند؛ [[پیامبر اکرم]] نیز می‌شنید<ref>کنز الفوائد، أبوالفتح کراجکی، ج۲، ص۱۳۶؛ مقتضب الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر، ابن عیاشی، ص۳۲؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۵، ص۲۴۱ (ترجمه بحارالانوار، بخش امامت)، ج۴، ص۲۲۵- ۲۲۶.</ref>.
*[[سلمان فارسی]] گفت: "ما را نیز مطلع کن!" و من به [[سخن گفتن]] پرداخته، در حالی که اطرافیان گوش می‌دادند و مطالب را با دقت به خاطر می‌سپردند؛ [[پیامبر اکرم]] نیز می‌شنید<ref>کنز الفوائد، أبوالفتح کراجکی، ج۲، ص۱۳۶؛ مقتضب الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر، ابن عیاشی، ص۳۲؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۵، ص۲۴۱ (ترجمه بحارالانوار، بخش امامت)، ج۴، ص۲۲۵- ۲۲۶.</ref>.
===چهارم: [[الجارود بن المنذر العبدی]]===
===چهارم: [[الجارود بن المنذر العبدی]]===
[[بخاری]] در کتاب الوحدان بین او و بین الجارود بن المنذر (المعلی) فرق گذاشته است و عامل این کار، [[راوی]] از او یعنی [[ابن‌ سیرین]] است<ref>الاصابه، ابن حجر، ص۵۵۴.</ref><ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[الجارود بن منذر (مقاله)|الجارود بن منذر]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۲۴۷-۲۵۱.</ref>.
[[بخاری]] در کتاب الوحدان بین او و بین الجارود بن المنذر (المعلی) فرق گذاشته است و عامل این کار، [[راوی]] از او یعنی [[ابن‌ سیرین]] است<ref>الاصابه، ابن حجر، ص۵۵۴.</ref><ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[الجارود بن منذر (مقاله)|الجارود بن منذر]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۲۴۷-۲۵۱.</ref>.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش