سریه عمیر بن عدی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ج۱، ص:' به 'ج۱، ص'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ج۱، ص:' به 'ج۱، ص')
خط ۱۰: خط ۱۰:


==مقدمه==
==مقدمه==
*[[عمیر بن عدی بن خرشه بن امیه بن عامر بن خطمه]]" یکی از [[شاعران]] [[عرب]] است. [[برادر]] او "[[حارث]]" در [[جنگ احد]] کشته شد<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۵۹۸.</ref>. او اولین نفر از [[قبیله]] "[[بنی خطمه]]" بود که [[اسلام]] آورد<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۵۹۸.</ref>. وی دارای [[ضعف]] [[بینایی]] بوده است؛ از این رو در برخی از رویدادها همراه [[رسول خدا]]{{صل}} حضور نداشت<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۲۱۸.</ref>. در برخی از [[روایات]] نیز گفته‌اند او [[نابینا]] بوده است<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۶۰۰.</ref>. [[عمیر بن عدی]] از آنجایی که بخشی از [[قرآن]] را [[حفظ]] بود در میان [[قبیله]] خود به [[قاری]] مشهور شده بود<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۲۱۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۵۹۹.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء (مقاله)|سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۴۸۵.</ref>.
*[[عمیر بن عدی بن خرشه بن امیه بن عامر بن خطمه]]" یکی از [[شاعران]] [[عرب]] است. [[برادر]] او "[[حارث]]" در [[جنگ احد]] کشته شد<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۵۹۸.</ref>. او اولین نفر از [[قبیله]] "[[بنی خطمه]]" بود که [[اسلام]] آورد<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۵۹۸.</ref>. وی دارای [[ضعف]] [[بینایی]] بوده است؛ از این رو در برخی از رویدادها همراه [[رسول خدا]]{{صل}} حضور نداشت<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۲۱۸.</ref>. در برخی از [[روایات]] نیز گفته‌اند او [[نابینا]] بوده است<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۶۰۰.</ref>. [[عمیر بن عدی]] از آنجایی که بخشی از [[قرآن]] را [[حفظ]] بود در میان [[قبیله]] خود به [[قاری]] مشهور شده بود<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۲۱۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۵۹۹.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء (مقاله)|سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۸۵.</ref>.


==علت وقوع [[سریه]]==
==علت وقوع [[سریه]]==
*"عصماء" دختر "[[مروان]]" [[یهودی]] از [[قبیله]] "[[بنی امیه بن زید]]"، که [[همسر]] "[[یزید بن زید بن حصن خطمی]]" بود، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را [[آزار]] می‌داد و از [[اسلام]] ایراد می‌گرفت. او [[مردم]] را علیه [[رسول خدا]]{{صل}} تحریک می‌کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۱؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۹۴؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۱، ص۳۴۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۲.</ref>.
*"عصماء" دختر "[[مروان]]" [[یهودی]] از [[قبیله]] "[[بنی امیه بن زید]]"، که [[همسر]] "[[یزید بن زید بن حصن خطمی]]" بود، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را [[آزار]] می‌داد و از [[اسلام]] ایراد می‌گرفت. او [[مردم]] را علیه [[رسول خدا]]{{صل}} تحریک می‌کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۱؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۹۴؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۱، ص۳۴۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۲.</ref>.
*در [[نقلی]] دیگر آمده است که عصماء با مردی از "بنی خطمه"[[ازدواج]] کرد و چون جریان [[قتل]] "بوعفک" را شنید، [[منافق]] شد و برای [[عیب‌جویی]] [[مسلمانان]] و [[دیانت]] [[مقدس]] [[اسلام]]، اشعاری گفت<ref>قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله{{صل}}، ج۲، ص۱۰۹۱؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۶۳۶-۶۳۷.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء (مقاله)|سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۴۸۵-۴۸۶.</ref>.
*در [[نقلی]] دیگر آمده است که عصماء با مردی از "بنی خطمه"[[ازدواج]] کرد و چون جریان [[قتل]] "بوعفک" را شنید، [[منافق]] شد و برای [[عیب‌جویی]] [[مسلمانان]] و [[دیانت]] [[مقدس]] [[اسلام]]، اشعاری گفت<ref>قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله{{صل}}، ج۲، ص۱۰۹۱؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۶۳۶-۶۳۷.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء (مقاله)|سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۸۵-۴۸۶.</ref>.


==[[عمیر بن عدی]] به سوی عصماء==
==[[عمیر بن عدی]] به سوی عصماء==
*"[[عمیر بن عدی]]" در بیست و پنجم [[رمضان]] [[سال دوم هجرت]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۱.</ref> که سخنان و اشعار عصماء و شوراندن [[مردم]] علیه [[اسلام]] را دید، گفت: "پروردگارا! [[نذر]] می‌کنم که اگر [[محمد]] را به [[مدینه]] بازگردانی، من عصماء را به [[قتل]] برسانم"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۳.</ref>. (در برخی از نقل‌ها نیز آمده است که [[رسول خدا]]{{صل}} او را برای انجام این سریه اعزام فرمود)<ref>محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۱.</ref>. هنگامی که [[پیامبر]] از [[جنگ بدر]] برگشت، [[عمیر بن عدی]] در [[دل]] شب به [[خانه]] عصماء رفت و او را به [[قتل]] رساند. پس از آن به [[مدینه]] آمد و [[نماز صبح]] را با [[رسول خدا]]{{صل}} اقامه کرد. هنگامی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از [[مسجد]] بیرون آمد، نگاهی به عمیر انداخته و پرسیدند: "آیا دختر [[مروان]] را کشتی؟" (از این سخن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌توان این‌گونه برداشت کرد که [[عمیر بن عدی]] به [[دستور]] [[رسول خدا]]{{صل}} این [[مأموریت]] را انجام داده است). [[عمیر بن عدی]] گفت: "آری [[پدر]] و مادرم به فدایت شوند"<ref>ابن سعد، الطباقات الکبری، ج۲، ص۲۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۳. </ref> در این هنگام [[عمیر بن عدی]] ترسید که نکند با [[قتل]] عصماء، مرتکب [[نافرمانی]] و [[خطا]] شده باشد، از این رو از [[رسول خدا]]{{صل}} پرسید:"آیا با این [[قتل]] [[مرتکب گناه]] و مشکلی برایم پیش می‌آید؟" [[پیامبر]]{{صل}} فرمود:" نه، به خاطر او حتی دو بز هم شاخ به شاخ نخواهند شد". منظور [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آن بود که این مسئله [[ارزش]] [[سخن گفتن]] را نیز ندارد. این مثل برای اولین بار از [[پیامبر]]{{صل}} شنیده شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۳؛ ابن سیدالدین، عیون الأثر، ج۱، ص۳۴۰؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۱.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء (مقاله)|سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۴۸۶.</ref>.
*"[[عمیر بن عدی]]" در بیست و پنجم [[رمضان]] [[سال دوم هجرت]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۱.</ref> که سخنان و اشعار عصماء و شوراندن [[مردم]] علیه [[اسلام]] را دید، گفت: "پروردگارا! [[نذر]] می‌کنم که اگر [[محمد]] را به [[مدینه]] بازگردانی، من عصماء را به [[قتل]] برسانم"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۳.</ref>. (در برخی از نقل‌ها نیز آمده است که [[رسول خدا]]{{صل}} او را برای انجام این سریه اعزام فرمود)<ref>محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۱.</ref>. هنگامی که [[پیامبر]] از [[جنگ بدر]] برگشت، [[عمیر بن عدی]] در [[دل]] شب به [[خانه]] عصماء رفت و او را به [[قتل]] رساند. پس از آن به [[مدینه]] آمد و [[نماز صبح]] را با [[رسول خدا]]{{صل}} اقامه کرد. هنگامی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از [[مسجد]] بیرون آمد، نگاهی به عمیر انداخته و پرسیدند: "آیا دختر [[مروان]] را کشتی؟" (از این سخن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌توان این‌گونه برداشت کرد که [[عمیر بن عدی]] به [[دستور]] [[رسول خدا]]{{صل}} این [[مأموریت]] را انجام داده است). [[عمیر بن عدی]] گفت: "آری [[پدر]] و مادرم به فدایت شوند"<ref>ابن سعد، الطباقات الکبری، ج۲، ص۲۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۳. </ref> در این هنگام [[عمیر بن عدی]] ترسید که نکند با [[قتل]] عصماء، مرتکب [[نافرمانی]] و [[خطا]] شده باشد، از این رو از [[رسول خدا]]{{صل}} پرسید:"آیا با این [[قتل]] [[مرتکب گناه]] و مشکلی برایم پیش می‌آید؟" [[پیامبر]]{{صل}} فرمود:" نه، به خاطر او حتی دو بز هم شاخ به شاخ نخواهند شد". منظور [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آن بود که این مسئله [[ارزش]] [[سخن گفتن]] را نیز ندارد. این مثل برای اولین بار از [[پیامبر]]{{صل}} شنیده شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۳؛ ابن سیدالدین، عیون الأثر، ج۱، ص۳۴۰؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۱.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء (مقاله)|سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۸۶.</ref>.


==[[یاری]] [[رسول خدا]]{{صل}}==
==[[یاری]] [[رسول خدا]]{{صل}}==
*پس از آن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به اطرافیان خود نگاه کرد و فرمود: "هرگاه [[دوست]] داشتید به مردی نگاه کنید که [[خدا]] و [[رسول]] را از [[غیب]] [[یاری]] داده است، به [[عمیر بن عدی]] بنگرید". [[عمر بن خطاب]] هم گفت: "به این کور بنگرید که چگونه در [[اطاعت خدا]] کوشا و سخت‌گیر است". [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "به او کور نگو، او [[بصیر]] و بیناست". هنگامی که [[عمیر بن عدی]] از پیش [[رسول خدا]]{{صل}} برگشت، متوجه شد که پسران عصماء به اتفاق گروهی مشغول به [[خاک]] سپردن او هستند. آنها هنگامی که متوجه حضور [[عمیر بن عدی]] شدند که از [[مدینه]] می‌آید، پرسیدند: "ای [[عمیر بن عدی]]! آیا عصماء را تو کشته‌ای؟" [[عمیر بن عدی]] گفت: "آری، همه به من حمله کنید و مهلتم ندهید. [[سوگند]] به آن کسی که [[جان]] من در دست اوست، اگر همه شما هم آنچه را که او می‌گفت بگویید، با این [[شمشیر]] همه شما من را می‌زنم تا کشته شوم یا همه شما را بکشم"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء (مقاله)|سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۴۸۶-۴۸۷.</ref>.
*پس از آن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به اطرافیان خود نگاه کرد و فرمود: "هرگاه [[دوست]] داشتید به مردی نگاه کنید که [[خدا]] و [[رسول]] را از [[غیب]] [[یاری]] داده است، به [[عمیر بن عدی]] بنگرید". [[عمر بن خطاب]] هم گفت: "به این کور بنگرید که چگونه در [[اطاعت خدا]] کوشا و سخت‌گیر است". [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "به او کور نگو، او [[بصیر]] و بیناست". هنگامی که [[عمیر بن عدی]] از پیش [[رسول خدا]]{{صل}} برگشت، متوجه شد که پسران عصماء به اتفاق گروهی مشغول به [[خاک]] سپردن او هستند. آنها هنگامی که متوجه حضور [[عمیر بن عدی]] شدند که از [[مدینه]] می‌آید، پرسیدند: "ای [[عمیر بن عدی]]! آیا عصماء را تو کشته‌ای؟" [[عمیر بن عدی]] گفت: "آری، همه به من حمله کنید و مهلتم ندهید. [[سوگند]] به آن کسی که [[جان]] من در دست اوست، اگر همه شما هم آنچه را که او می‌گفت بگویید، با این [[شمشیر]] همه شما من را می‌زنم تا کشته شوم یا همه شما را بکشم"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء (مقاله)|سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۸۶-۴۸۷.</ref>.
== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==


۲۱۸٬۱۲۲

ویرایش