بحث:اهل بیت پیامبر خاتم در حدیث: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' آیۀ شریفه' به ' آیۀ شریفه') |
جز (جایگزینی متن - 'ابیطالب' به 'ابیطالب') |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
*'''وجه سوم'''<ref>به نظر میرسد دقیقتر باشد.</ref>: بیتردید امیرمؤمنان علی، صدیقۀ طاهره و سائر ائمه{{عم}} با وجود اینکه «أهل بیت» پیامبراکرم{{صل}} هستند از «امّت» آن حضرت{{صل}} نیز هستند. در این «بیت» فقط شخص رسولخدا{{صل}}، پیامبر است و ما شیعیان هرگز به نبوّت امیرمؤمنان علی{{ع}} و دیگر ائمّه{{عم}} معتقد نیستیم؛ چرا که چنین اعتقادی، کفر و غلوّ است. امّا اگر بگوییم: ائمه{{عم}} در نبوّت پیامبر{{صل}} - به معنی: اصل استقرار و استمرار آن - شریک بودهاند، غلوّ نیست. به عنوان شاهد برای مطلب فوق حکایت قرآن از حضرت موسی{{ع}} را در نظر بگیریم که به خداوند عرض کرد: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَ اجْعَلْ لي وَزيراً مِنْ أَهْلي هارُونَ أَخي اشْدُدْ بِهِ أَزْري وَ أَشْرِكْهُ في أَمْري}}﴾}}<ref>«وزیری از خاندانم برای من قرار ده. برادرم هارون را، به او پشتم را محکم کن و او را در کارم شریک ساز». سوره طه:۲۰، آیات۳۲ - ۲۹.</ref>. | *'''وجه سوم'''<ref>به نظر میرسد دقیقتر باشد.</ref>: بیتردید امیرمؤمنان علی، صدیقۀ طاهره و سائر ائمه{{عم}} با وجود اینکه «أهل بیت» پیامبراکرم{{صل}} هستند از «امّت» آن حضرت{{صل}} نیز هستند. در این «بیت» فقط شخص رسولخدا{{صل}}، پیامبر است و ما شیعیان هرگز به نبوّت امیرمؤمنان علی{{ع}} و دیگر ائمّه{{عم}} معتقد نیستیم؛ چرا که چنین اعتقادی، کفر و غلوّ است. امّا اگر بگوییم: ائمه{{عم}} در نبوّت پیامبر{{صل}} - به معنی: اصل استقرار و استمرار آن - شریک بودهاند، غلوّ نیست. به عنوان شاهد برای مطلب فوق حکایت قرآن از حضرت موسی{{ع}} را در نظر بگیریم که به خداوند عرض کرد: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَ اجْعَلْ لي وَزيراً مِنْ أَهْلي هارُونَ أَخي اشْدُدْ بِهِ أَزْري وَ أَشْرِكْهُ في أَمْري}}﴾}}<ref>«وزیری از خاندانم برای من قرار ده. برادرم هارون را، به او پشتم را محکم کن و او را در کارم شریک ساز». سوره طه:۲۰، آیات۳۲ - ۲۹.</ref>. | ||
*پیامبر خدا{{صل}} نیز بنا به روایات به خداوند خطاب میکند و عرضه میدارد: «خداوندا! همانا موسی بن عمران از تو درخواست نمود و گفت: «وزیری از خاندانم برای من قرار ده: برادرم هارون را. به او پشتم را محکم کن و او را در کارم شریک گردان» من، محمد، پیامبر تو از تو میخواهم که سینهام را گشاده کنی...و وزیری از خاندام برای من قرار دهی: علیّ بن ابی طالب برادرم را، و به او پشتم را محکم نموده، او را شریک کارم سازی. پیامبر خدا{{صل}} در ادامه فرمود: «همان گونه که خداوند به موسی{{ع}} فرمود: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|قالَ قَدْ أُوتيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى}}﴾}}<ref>«گفت: ای موسی، بیتردید همه خواستهات به تو داده شد». وره طه:۲۰، آیه۳۶.</ref> ای موسی! آنچه خواستی به تو داده شد. من نیز این را از تو تقاضا دارم که خواستۀ مرا بدهی.<ref>{{عربی|اندازه=125%|"اللّهمّ إنّ موسی بنَ عِمرانَ سألک و قال: «وَ اجْعَلْ لي وَزيراً مِنْ أَهْلي هارُونَ أَخي اشْدُدْ بِهِ أَزْري وَ أَشْرِكْهُ في أَمْري و أنا محمّد نبیُّک أسألُک أن تشرَحَ لی صدری... و اجعَل لی وزیراً مِن أهلی علیَّ بنَ أبی طالبٍ أخی اُشدُد به أزری و أشرِکهُ فی أمری"}}. کوفی، فرات بن ابراهیم، «تفسیر فرات الکوفی»، ص۲۴۸، ذیل آیات ۹۷-۹۶ از سوره مریم.</ref>» | *پیامبر خدا{{صل}} نیز بنا به روایات به خداوند خطاب میکند و عرضه میدارد: «خداوندا! همانا موسی بن عمران از تو درخواست نمود و گفت: «وزیری از خاندانم برای من قرار ده: برادرم هارون را. به او پشتم را محکم کن و او را در کارم شریک گردان» من، محمد، پیامبر تو از تو میخواهم که سینهام را گشاده کنی...و وزیری از خاندام برای من قرار دهی: علیّ بن ابی طالب برادرم را، و به او پشتم را محکم نموده، او را شریک کارم سازی. پیامبر خدا{{صل}} در ادامه فرمود: «همان گونه که خداوند به موسی{{ع}} فرمود: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|قالَ قَدْ أُوتيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى}}﴾}}<ref>«گفت: ای موسی، بیتردید همه خواستهات به تو داده شد». وره طه:۲۰، آیه۳۶.</ref> ای موسی! آنچه خواستی به تو داده شد. من نیز این را از تو تقاضا دارم که خواستۀ مرا بدهی.<ref>{{عربی|اندازه=125%|"اللّهمّ إنّ موسی بنَ عِمرانَ سألک و قال: «وَ اجْعَلْ لي وَزيراً مِنْ أَهْلي هارُونَ أَخي اشْدُدْ بِهِ أَزْري وَ أَشْرِكْهُ في أَمْري و أنا محمّد نبیُّک أسألُک أن تشرَحَ لی صدری... و اجعَل لی وزیراً مِن أهلی علیَّ بنَ أبی طالبٍ أخی اُشدُد به أزری و أشرِکهُ فی أمری"}}. کوفی، فرات بن ابراهیم، «تفسیر فرات الکوفی»، ص۲۴۸، ذیل آیات ۹۷-۹۶ از سوره مریم.</ref>» | ||
بدین جهت بود که حضرت هارون{{ع}} همواره با حضرت موسی{{ع}} بود و خطابهای قرآن مجید دراینباره همواره به شکل تثنیه بیان شده است مثلاً: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى}}﴾}}<ref>«به سوی فرعون بروید که او طغیان کرده است». سوره طه:۲۰، آیه۴۳.</ref>. دعای پیامبر{{صل}} نیز همانند دعای حضرت موسی{{ع}} مستجاب شد. علاوه بر این، پیامبر خدا{{صل}} به امیرمؤمنان علی{{ع}} فرمود: {{عربی|اندازه=155%|"أنت منّی بمنزله هارونَ مِن موسی"}}<ref>«تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی{{ع}} هستی»، مفید، محمد بن محمد، «الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد»، ج۱، ص۸؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، «مناقب آل | بدین جهت بود که حضرت هارون{{ع}} همواره با حضرت موسی{{ع}} بود و خطابهای قرآن مجید دراینباره همواره به شکل تثنیه بیان شده است مثلاً: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى}}﴾}}<ref>«به سوی فرعون بروید که او طغیان کرده است». سوره طه:۲۰، آیه۴۳.</ref>. دعای پیامبر{{صل}} نیز همانند دعای حضرت موسی{{ع}} مستجاب شد. علاوه بر این، پیامبر خدا{{صل}} به امیرمؤمنان علی{{ع}} فرمود: {{عربی|اندازه=155%|"أنت منّی بمنزله هارونَ مِن موسی"}}<ref>«تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی{{ع}} هستی»، مفید، محمد بن محمد، «الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد»، ج۱، ص۸؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، «مناقب آل ابیطالب{{عم}}»، ج۱، ص۳ و ۲۲۱ و ج۲، ص۱۸۶ و ۱۹۱ و ج۳، ص ۱۶، ۱۰۷، ۲۴۹، ۲۵۱ و ۲۶۸.</ref> روشن است که یکی از منزلتهای هارون نسبت به موسی{{ع}} همین شریک بودن در «نبوّت» است {{عربی|اندازه=155%|"وأشرکه فی أمری"}}.از این جاست که علّت تعبیر به {{عربی|اندازه=155%|"السلام علیکم یا أهل بیت النبوّه"}} در این زیارت روشن میشود. شاهد دیگر قضیّۀ مباهله است آن هنگام که پیامبر اکرم{{صل}} با مسیحیان نجران آهنگ مباهله و نفرین کردن یکدیگر نمودند. پیامبر{{صل}} در روز موعود به همراه علی، فاطمه، حسن و حسین: برای مباهله با مسیحیان نجران بیرون آمدند. بنابراین اهل بیت{{عم}} در تثبیت اصل نبوّت و حقّانیت و صدق کلام پیامبر{{صل}} نقش مؤثّر داشتهاند. افزون بر این، وقتی حضرت{{صل}} با اهلبیت{{عم}} برای مباهله خارج شدند، پیامبر{{صل}} به آنان فرمودند: «آنگاه که من نفرین کردم شما آمین بگویید».<ref>{{عربی|اندازه=125%|"... إذا أنَا دَعَوَتُ فأمَّنُوا..."}}، فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، «تفسیر الصافی»، ج۱، ص۳۴۳.</ref> به راستی آمین گفتن علی، صدّیقۀ طاهره و حسنین: چه تأثیری دارد؟ مگر دعای پیامبر{{صل}} مستجاب نیست؟ مگر خدای متعال حفظ این دین را متعهّد نشده است؟ مگر احتمال دارد در دعای پیامبر{{صل}} کاستیای باشد که نیاز به افرادی آمینگو دارد؟ آمین گفتن امیرمؤمنان علی، صدّیقه طاهره و حسنین: در اصل تثبیت نبوّت و حقّانیّت پیامبر خدا{{صل}} و اسلام در برابر نصرانیّت و کفر تا روز قیامت تأثیر دارد و بیت، «بیت نبوّت» است گرچه فقط حضرت محمّد بن عبد الله{{صل}} پیامبر است، امّا این بیت، «بیت نبوّت» است و آنان در اصل نبوّت، تثبیت آن و حقّانیّت پیامبر خدا{{صل}}، تأثیر دارند. | ||
*'''وجه چهارم:''' این همان معنایی است که متن زیارت جامعۀ کبیره نیز بدان اشاره دارد؛ در آنجا میخوانیم: «و سُلالهَ النبیّین» یعنی: خاندان «نبوّت» در امّت اسلام از قدیم، سلاله همه انبیا و پیامبران بودهاند، به عبارت دیگر: انبیای سلف و اجداد ائمّه{{عم}} منتهی به پیامبر اسلام{{صل}} شدهاند؛ پس این خانه، «بیت نبوّت» یعنی بیت انبیا و پیامبران است. | *'''وجه چهارم:''' این همان معنایی است که متن زیارت جامعۀ کبیره نیز بدان اشاره دارد؛ در آنجا میخوانیم: «و سُلالهَ النبیّین» یعنی: خاندان «نبوّت» در امّت اسلام از قدیم، سلاله همه انبیا و پیامبران بودهاند، به عبارت دیگر: انبیای سلف و اجداد ائمّه{{عم}} منتهی به پیامبر اسلام{{صل}} شدهاند؛ پس این خانه، «بیت نبوّت» یعنی بیت انبیا و پیامبران است. | ||
نسخهٔ ۲۰ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۴۱
معنای واژههای "اهل بیت"، "آل"، "عترت و امّت" از دیدگاه روایات
- در عباراتی که در مورد پیامبر اکرم(ص) و خاندان و اطرافیان و پیروانشان داریم گاهی واژه "آل" به کار رفته، گاهی "اهل"، گاهی "عترت"، و زمانی "امّت". از امام صادق(ع) پرسیدند: آل محمّد(ع) کیستند؟ فرمود: ذرّیّه و فرزندان اویند. پرسیده شد: اهل بیت او چه کسانیاند؟ فرمود: ائمه. باز پرسیدند: عترت وی چه کسانی هستند؟ فرمود: اصحاب عبا یعنی: اصحاب کسا به کسانی که زیر آن عبا رفتند در روزی که پیامبر(ص) در خانۀ امّ سلمه بود و فرمود: یک عبایی روی من بینداز. بعد امیرالمؤمنین(ع) آمدند و بعد حضرت زهرا(س) و بعد حسن(ع)، حسین(ع) و همه یک به یک زیر آن عبا رفتند. سپس حضرت رسول(ص) یک طرفِ آن عبا را گرفت و دعا کرد که: خدایا! اینان اهل بیت من هستند آنان را از پلیدیها نگه دار. در آنجا آیۀ ﴿﴿إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً﴾﴾[۱] نازل شد.[۲] پس معنای «آل» و «اهل بیت» و «عترت» معلوم شد.
- در مقام صلوات، "اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ" گفته میشود: اصل کلمۀ "آل" از "اهل" آمده است[۳] امّا در اصطلاح «آل» در درجۀ اوّل - و بر طبق روایت گذشته - به ذرّیّۀ پیغمبر(ص) و در درجه بعد به کسانی گفته میشود که از پیغمبر(ص) تبعیّت کنند. قرآن میفرماید: ﴿﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوهُ﴾﴾[۴] امام صادق(ع) فرمودند: همانا شایستهترین افراد به آل بودن و اهل بودن برای ابراهیم(ع) کسانی هستند که از او تبعیّت میکنند و به خدا سوگند! که شما شیعیان، آل محمّد(ع) هستید.[۵] شیعیان به اهلبیت نبوّت و موضع رسالت منسوبند. همۀ شیعیان خالص، آل پیامبر(ص) محسوب میشوند از آن جهت که هم در کردار، رفتار و اعتقادات از ایشان پیروی میکنند و هم روایت فوق این انتساب را تشدید میکند.[۶] اگر دلهای ما به اهل بیت(ع) ملحق شده و به ایشان پیوند بخورد از هر صلواتی که هر روزه فرستاده میشود، بهرهمند و در آن سهیم میشویم. اگر انسان در پی این باشد که جزء «آل پیامبر» باشد. - هرچند سید نباشد- راه برای او بسته نیست. اگر در طریق رعایت تقوای الهی و پرهیز از محرّمات، سیر کند و عمر را جز در مسیر اهلبیت به سر نبرد به آنها بازگشت میکند و مانند سلمان جزء ایشان میگردد.[۷]
اختلاف شیعه و اهل سنّت در تعیین مصداق «اهل بیت»
- ترکیب «أهل بیت النبوّه» - که معمولاً از جهت اختصار «أهل البیت» نیز گفته میشود - در فرهنگ مسلمانان اعمّ از شیعه و سنّی معنای خاصّی محدودتر از معنای لغوی پیدا کرده است و برای افراد مخصوصی عَلَم شده است. اختلافی که بین شیعه و سنّی وجود دارد به دایرۀ شمول این ترکیب برمیگردد یعنی: مصادیق «اهل بیت» نزد شیعیان و اصل سنّت متفاوت است. البته بین دو دیدگاه، ایشان قدر جامعی نیز وجود دارد.
- توضیح اینکه مسلّم است که اصحاب کسا یعنی، رسول اکرم(ص) - امیرالمؤمنین، فاطمۀ زهرا، امام حسن و امام حسین: که به خمسۀ طیّبه نیز معروفند - مشمول عنوان «اهل بیت» هستند، لیکن عدّهای از اهل سنّت معتقدند که افزون بر این حضرات، عنوان «اهل بیت» شامل همسران پیامبر اکرم(ص) نیز میشود حتّی برخی از اهل سنّت این عنوان را بر همۀ اهل خانۀ اعمّ از همسران، کنیزان و غلامان آن حضرت انطباق میدهند و عدّهای دیگر قائلند که غیر از همسران حضرت، دیگران را هم شامل میشود.[۸]
- در مقابل ایشان شیعه معتقد است که افزون بر خمسۀ طیّبه، بقیّۀ ائمه(ع) نیز مشمول عنوان «اهل بیت» هستند هرچند که دوران پیامبر اعظم(ص) را درک نکرده باشند.[۹]
- جالب آن است که شیعه، بقیّه فرزندان رسولاکرم(ص) - اعمّ از دختر و پسر– جز حضرت فاطمۀ زهرا و هیچیک از همسران پیامبر(ص) را جزو «اهل بیت» آن حضرت(ص) نمیداند.
معنای «اهل بیت نبوّت» و نکات مربوط به آن
- به هنگام شرفیابی به محضر امام(ع) بنا به دستورالعمل امام هادی(ع) در ابتدای زیارت جامعه، گفته میشود: "یا أهل بیت النبوّه"، نه "یا أهل بیت النبیّ" و "یا أهل بیت الرسول" و یا "أهل بیت محمّد(ص)". واضح است کلام خدا، کلام پیامبر اکرم(ص) و أئمّه اطهار(ع) - بلکه کلام هر حکیمی گرچه معصوم نباشد - نکته دارد و هر کلمه و هر حرف آن حساب شده است.[۱۰]
- برای فهم نکته مربوط به تعبیر فوق، چهار وجه بیان میشود که هریک از آنها مستند به کتاب و یا سنّت است.
- وجه یکم: با توجه به تفاوت دقیق معانی واژههای «بیت» و «دار» که اوّلی به معنای اتاق و دومی به معنای خانه است، میگوییم، اتاق و خانه - هر دو - در یک چیز مشترکند و آن داشتن در، دیوار، سقف و حصار است هرچند حصار از جنس پارچه و... باشد. (مانند: چادر و خیمه) و البتّه همین حصار باعث میشود خانه و اتاق محلّ آسایش، آرامش، استقرار و زندگی و راحتی انسان باشد. حال اتاق حتّی نسبت به خانه نیز حصار محفوظتر و آسایش و آرامش بیشتری در دل خود دارد. این حصار، از غیر، محفوظ است و از بیگانگان، مستور. حتّی چادرنشینان نیز در چادرهایشان استقرار و آرامش دارند و زندگی میکنند. در معنای لفظ «بیت» (اتاق)، استقرار و آسایش روحی و جسمی (هر دو) لحاظ شده است، انسان در اتاق از نظر جسمی و روحی آرامش دارد و از بیگانگان و دشمنان و حیوانات، مصون و محفوظ است. ازاینرو، واژه «بیت» بر امور معنوی نیز صدق میکند. مانند: «بیت علم و تقوا» که مقصود استقرار علم و تقوا در آن جاست وگرنه علم و تقوا از نظر جسمی جایی را پر نمیکند و در روایت است که: «ما درخت نبوت و بیت رحمت هستیم».[۱۱]
- با توجّه به مقدّمه فوق اگر بگوییم که ائمه(ع) «بیت نبوّت» هستند، یعنی حقایق و اسرار ویژهای که برای دیگران بیان نشده - چون استعداد و تحمّل آن را نداشتهاند - در وجود ائمه(ع) است. پس مراد از «أهل بیت النبوّه» آن است که ائمه(ع) محلّ استقرار حقایق نبوّت و حفظ اسرار آن هستند. روایات زیادی در این زمینه در کتب شیعه و سنّی نقل شده است. در میان بزرگان اهل سنّت عدّهای به این مطلب تصریح کرداند. از جمله: نظامالدین نیشابوری در تفسیر خود میگوید: «گرچه پیامبر(ص) در ظاهر به رحمت خدا پیوست ولی نور سرّ او در میان مؤمنان باقی است - چنانکه گویی حضرتش(ص) در این عالم وجود دارد - به علاوۀ اینکه عترت او که وارثان او هستند در این عالم جانشین او میباشند و ازاینرو فرمود: من دو چیز گرانبها بین شما میگذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم».[۱۲]
- وجه دوم: ائمّۀ اطهار(ع) و اهل بیت پیامبراکرم(ص) قوامبخش وجود انبیا بودهاند و «نبوّت» انبیا از آغاز به وجود اهل بیت(ع) وابسته است؛ چرا که خلقت اهلبیت(ع) قبل از خلقت انبیا بوده است. در حدیثی نقل شده است که در آغاز به خود حضرت آدم(ع) خطاب میرسد:
«اینان پنج تن از فرزندان تو هستند، اگر آنان نبودند نه تو را نه بهشت، عرش، کرسی، زمین، آسمان، فرشتگان و جنّ و انس را نمیآفریدم...».[۱۳]
- علاوه بر اصل وجود انبیا، بعثت و «نبوّت» ایشان نیز به برکت اهل بیت(ع) بوده است. روایاتی در این زمینه در کتب شیعه و سنّی در ذیل آیۀ شریفه ﴿﴿فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ﴾﴾[۱۴] نقل شده است. بوصیری ادیب بزرگ و دانشمند سنّی قرن هفتم در قصیدۀ معروف و مشهور «بُرده» در مدح پیامبر اکرم(ص) میگوید: "و کلُّ آیٍ أتَی الرُّسلُ ایکرامُ بها * فإنّهما اتّصلَت مِن نورِه بِهِمِ" و هر آیه و معجزهای که پیامبران گرامی الهی آوردند فقط از نور پیامبر اکرم(ص) به آنان رسیده است. "فإنه شمس فضلٍ هم کواکبُ یظهرن أنوارَها للناس فی الظُّلَم"[۱۵] به راستی او خورشید فضیلت و ایشان (انبیا) ستارگانی هستند که انوار او را در تاریکیها برای مردم آشکار میسازند.
- این ادیب بزرگ و نیز شارحان قصیده مُرده از شیعه و سنّی در ذیل این ابیات تصریح میکنند که پیامبران گذشته همه مظاهر نور رسولخدا(ص) بودهاند و همانگونه که نور ماه از خوشید است، انوار آنان نیز برگرفته از نور پیامبرخدا(ص) بوده است. ازاینرو روایاتی در کتب شیعه و سنّی نقل شده است که پیامبراکرم(ص) از روز اوّل با پیامبران بوده است[۱۶] و در روایتی آمده است که نبوّت پیامبراکرم(ص) پیش از خلقت همه انبیاء بوده است. این مطلب در کتب فریقین آمده و همۀ علما درباره آن اتفاق نظر دارند.
- به عنوان نمونه، علامه مجلسی درحدیث طویلی در بحارالانوار چنین نقل میکند: «عمر بن خطاب از پیامبر خدا(ص) سؤال کرد: یا رسول الله! شما از چه زمانی به نبوت و پیامبری برانگیخته شدید؟ حضرت(ص) فرمود: آن وقتی که هنوز تکوین آدم تمام نشده بود، من پیامبر بودم».[۱۷] از سوی دیگر ادله مقتضی در این باره وارد شده که هر جا پیامبر خدا(ص) در هر عالمی از عوالم - چه در این عالم و چه قبل و بعد از این عالم - بوده امیرمؤمنان علی(ع) نیز همراه آن حضرت بوده و از ایشان جدا نبوده است[۱۸] و همچنین به مقتضای ادلّه معتبره آنچه برای امیرمؤمنان علی(ع) ثابت شود، برای ائمّۀ دیگر نیز ثابت شود و ما اینها را به صورت اصول موضوعه، مفروض بحث خود قرار میدهیم وگرنه هر کدام، در جای خود، ادلّۀ مخصوص به خود دارند. بنابراین معصومین(ع) از روز نخست «بیت نبوّت» بودهاند. علاوه بر این در ذیل آیۀ شریفۀ ﴿﴿وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا﴾﴾.[۱۹]
- روایاتی موجود است دربارۀ اینکه آنگاه که پیامبراکرم(ص) به معراج تشریف بردند هرجا که میرفتند جبرئیل در خدمتشان بود و چون با پیامبران پیشین ملاقات داشتند، جبرئیل میگفت: ﴿﴿وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا عَلَى مَا بُعِثُوا﴾﴾.[۲۰] و آنان پاسخ میدادند: ما مبعوث شدیم به اینکه نبوّت شما و ولایت علیّ بن أبیطالب و اهل بیت(ع) بعد از شما را به مردم ابلاغ کنیم. یعنی پیامبران گذشته از نخست مأمور بودهاند که مسألۀ نبوّت رسولخدا(ص) و ولایت اهل بیت(ع) را به امّتهای خود ابلاغ کنند و این مطلب در کتب شیعه و سنّی به اتّفاق وجود دارد.[۲۱] و در یک جمله میتوان گفت: در زیارت جامعه عبارت «أهل بیت النبیّ» نیامده بلکه «أهل بیت النُّبُوّه» آمده برای اشاره به اینکه همۀ انبیا از این خانه بودهاند.
بودم آن روز من از طایفۀ دردکشان که نه از تاک نشان بود و نه از تاک نشان.[۲۲]
- وجه سوم[۲۳]: بیتردید امیرمؤمنان علی، صدیقۀ طاهره و سائر ائمه(ع) با وجود اینکه «أهل بیت» پیامبراکرم(ص) هستند از «امّت» آن حضرت(ص) نیز هستند. در این «بیت» فقط شخص رسولخدا(ص)، پیامبر است و ما شیعیان هرگز به نبوّت امیرمؤمنان علی(ع) و دیگر ائمّه(ع) معتقد نیستیم؛ چرا که چنین اعتقادی، کفر و غلوّ است. امّا اگر بگوییم: ائمه(ع) در نبوّت پیامبر(ص) - به معنی: اصل استقرار و استمرار آن - شریک بودهاند، غلوّ نیست. به عنوان شاهد برای مطلب فوق حکایت قرآن از حضرت موسی(ع) را در نظر بگیریم که به خداوند عرض کرد: ﴿﴿وَ اجْعَلْ لي وَزيراً مِنْ أَهْلي هارُونَ أَخي اشْدُدْ بِهِ أَزْري وَ أَشْرِكْهُ في أَمْري﴾﴾[۲۴].
- پیامبر خدا(ص) نیز بنا به روایات به خداوند خطاب میکند و عرضه میدارد: «خداوندا! همانا موسی بن عمران از تو درخواست نمود و گفت: «وزیری از خاندانم برای من قرار ده: برادرم هارون را. به او پشتم را محکم کن و او را در کارم شریک گردان» من، محمد، پیامبر تو از تو میخواهم که سینهام را گشاده کنی...و وزیری از خاندام برای من قرار دهی: علیّ بن ابی طالب برادرم را، و به او پشتم را محکم نموده، او را شریک کارم سازی. پیامبر خدا(ص) در ادامه فرمود: «همان گونه که خداوند به موسی(ع) فرمود: ﴿﴿قالَ قَدْ أُوتيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى﴾﴾[۲۵] ای موسی! آنچه خواستی به تو داده شد. من نیز این را از تو تقاضا دارم که خواستۀ مرا بدهی.[۲۶]»
بدین جهت بود که حضرت هارون(ع) همواره با حضرت موسی(ع) بود و خطابهای قرآن مجید دراینباره همواره به شکل تثنیه بیان شده است مثلاً: ﴿﴿اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى﴾﴾[۲۷]. دعای پیامبر(ص) نیز همانند دعای حضرت موسی(ع) مستجاب شد. علاوه بر این، پیامبر خدا(ص) به امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: "أنت منّی بمنزله هارونَ مِن موسی"[۲۸] روشن است که یکی از منزلتهای هارون نسبت به موسی(ع) همین شریک بودن در «نبوّت» است "وأشرکه فی أمری".از این جاست که علّت تعبیر به "السلام علیکم یا أهل بیت النبوّه" در این زیارت روشن میشود. شاهد دیگر قضیّۀ مباهله است آن هنگام که پیامبر اکرم(ص) با مسیحیان نجران آهنگ مباهله و نفرین کردن یکدیگر نمودند. پیامبر(ص) در روز موعود به همراه علی، فاطمه، حسن و حسین: برای مباهله با مسیحیان نجران بیرون آمدند. بنابراین اهل بیت(ع) در تثبیت اصل نبوّت و حقّانیت و صدق کلام پیامبر(ص) نقش مؤثّر داشتهاند. افزون بر این، وقتی حضرت(ص) با اهلبیت(ع) برای مباهله خارج شدند، پیامبر(ص) به آنان فرمودند: «آنگاه که من نفرین کردم شما آمین بگویید».[۲۹] به راستی آمین گفتن علی، صدّیقۀ طاهره و حسنین: چه تأثیری دارد؟ مگر دعای پیامبر(ص) مستجاب نیست؟ مگر خدای متعال حفظ این دین را متعهّد نشده است؟ مگر احتمال دارد در دعای پیامبر(ص) کاستیای باشد که نیاز به افرادی آمینگو دارد؟ آمین گفتن امیرمؤمنان علی، صدّیقه طاهره و حسنین: در اصل تثبیت نبوّت و حقّانیّت پیامبر خدا(ص) و اسلام در برابر نصرانیّت و کفر تا روز قیامت تأثیر دارد و بیت، «بیت نبوّت» است گرچه فقط حضرت محمّد بن عبد الله(ص) پیامبر است، امّا این بیت، «بیت نبوّت» است و آنان در اصل نبوّت، تثبیت آن و حقّانیّت پیامبر خدا(ص)، تأثیر دارند.
- وجه چهارم: این همان معنایی است که متن زیارت جامعۀ کبیره نیز بدان اشاره دارد؛ در آنجا میخوانیم: «و سُلالهَ النبیّین» یعنی: خاندان «نبوّت» در امّت اسلام از قدیم، سلاله همه انبیا و پیامبران بودهاند، به عبارت دیگر: انبیای سلف و اجداد ائمّه(ع) منتهی به پیامبر اسلام(ص) شدهاند؛ پس این خانه، «بیت نبوّت» یعنی بیت انبیا و پیامبران است.
مصادیق «اهل بیت» در قرآن و روایات
- قرآن کریم با صراحت کلمۀ «اهل بیت» را ذکر فرموده است. آنجا که میگوید:
- ﴿﴿إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً﴾﴾[۳۰].
- برای پی بردن به مصادیق «اهل بیت» باید از روایات کمک گرفت؛ از روایاتی که در شأن نزول آیه وارد شده است، استفاده میشود که آیۀ تطهیر در شأن رسولخدا(ص) و علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) نازل شده است.
- این روایات، بسیار و بیش از هفتاد حدیث است که بیشتر آنها از طرق اهل سنّت از امّ سلمه و عائشه و ابی سعید خُدری و سعد و علی(ع) و حسن(ع) و حسین(ع) و... (نزدیک به چهل طریق) نقل شده است و شیعه نیز آن را از امیرالمؤمنین علی و امام سجّاد و باقر و صادق و رضا: و نیز از امّ سلمه و ابی لیلی و ابوذر (نزدیک به سی طریق) روایت کرده است.
- مضمون برخی از روایاتی که عامّه و خاصّه نقل کردهاند آن است که پیامبر اکرم(ص) در شأن خود حضرتش و علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) نازل شده و رسولخدا(ص) فرمودند: بار خدایا! اینان «اهل بیت» و «عترت» من هستند.
- در آیۀ شریفه مباهله نیز که خداوند متعال به رسولاکرم(ص) دستور داد که: ﴿﴿فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ﴾﴾.[۳۱]
- به صراحت بیان شده که اهلبیت پیامبر(ص) با خود آن حضرت(ص) همان پنج تن آل عبا هستند و منظور از (أبناءَنا) حسن(ع) و حسین(ع) و از (نساءَنا) فاطمه۳ و مقصود از (أنفُسَنا) علی(ع) بوده است. حال از سوی دیگر روایات بسیاری ائمّۀ هدی(ع) را از جمله «اهل بیت نبوّت» شمرده است.
- ابوسعید خُدری میگوید: از رسول اکرم(ص) سؤال شد که امامانِ بعد از شما چند نفرند؟ فرمود: دوازده نفر از «اهل بیتم». بنابراین روایت و روایات دیگری که دوازده امام را با نام ذکر کرده است، رسولاکرم(ص) ، حضرت مهدی(ع) را که آخرین امام است از «اهل بیت» خود خوانده است.
- پرسشی که به ذهن میرسد آن است که آیا منافاتی بین آیۀ تطهیر و روایات شأن نزول آن - که اهل بیت را پنج تن آل عبا میدانند - و بین روایات فوق که تمام ائمّه(ع) را جزء اهل بیت میشمارند وجود دارد؟ در پاسخ به پرسش بالا میتوان گفت: در این جهت نباید تردید کرد که مصداق ابتدائی «أهل البیت» که مورد نزول آیۀ تطهیر بوده همان پنج شخص معیّن بوده است؛ لیکن خود رسولاکرم(ص) بعداً موضوع را توسعه داد و «أهل بیت» را به عنوان یک جمعیّت ثابت و باقی معرّفی نمود که همیشه در بین مسلمانان باقی میمانند و منصب زعامت و مرجعیّت علمی اسلام را برعهده دارند. مثلاً ابوسعید خُدری از رسولخدا(ص) روایت کرده که فرمودند: من دو چیز بزرگ و پرارزش در بین شما میگذارم: یکی کتاب و دیگری عترت و اهل بیتم، این دو چیز تا قیامت از هم جدا نمیشوند.[۳۲] از این حدیث و احادیث دیگر استفاده میشود که چنین نیست که «اهل بیت» وجود کوتاه و قابل انقراضی داشته باشند که با وفات پنج تن خاتمه پذیرد بلکه یک مقام ثابت و معتبر است که دوش به دوش قرآن تا قیامت باقی میماند و رهبری امّت مسلمان را برعهده دارد.
پانویس
- ↑ سوره احزاب:۳۳، آیه۳۳.
- ↑ "حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) مَنْ آلُ مُحَمَّدٍ(ص)؟ قَالَ: ذُرِّيَّتُهُ. فَقُلْتُ: من أَهْلُ بَيْتِهِ؟ قَالَ: الْأَئِمَّةُ الْأَوْصِيَاءُ. فَقُلْتُ: مَنْ عِتْرَتُهُ؟ قَالَ: أَصْحَابُ الْعَبَاءِ. فَقُلْتُ: مَنْ أُمَّتُهُ؟ قَال:َ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ صَدَقُوا بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُتَمَسِّكُونَ بِالثَّقَلَيْنِ اللَّذَيْنِ أُمِرُوا بِالتَّمَسُّكِ بِهِمَا كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِهِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً وَ هُمَا الْخَلِيفَتَانِ عَلَى الْأُمَّةِ بَعْدَه».، ابن بابویه، محمدبن علی، »معانی الأخبار» ج۱، ص۹۴. عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(ع) مَنْ آلُ مُحَمَّدًٍ(ص)؟ قَالَ: ذُرِّيَّتُهُ. فَقُلْتُ: مَنْ أَهْلُ بَيْتِهِ(ع)؟ قَالَ: الْأَئِمَّةُ الْأَوْصِيَاءُ(ع). فَقُلْتُ: مَنْ عِتْرَتُهُ؟ قَالَ: أَصْحَابُ الْعَبَاءِ. فَقُلْتُ: مَنْ أُمَّتُهُ؟ قَالَ: الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ صَدَّقُوا بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُتَمَسِّكُونَ [الْمُسْتَمْسِكُونَ] بِالثَّقَلَيْنِ الَّذِينَ أُمِرُوا بِالتَّمَسُّكِ بِهِمَا كِتَابِ اللَّهِ وَ عِتْرَتِهِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً وَ هُمَا الْخَلِيفَتَانِ عَلَى الْأُمَّةِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)".»، ابن بابویه، محمد بن علی، «الامالی»، النص، ص۲۴۰.
- ↑ ر.ک: ابن منظور محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ج۱۱ ص۳۰ ؛ فیروزآبادی محمد بن یعقوب، «القاموس المحیط»، ج۳ ص۴۵۳؛ مرتضی زبیدی، محمد بن محمد، «تاج العروس»، ج۱۴ ص۳۷.
- ↑ «البته نزدیکترین مردم به ابراهیم (از نظر اصول و فروع شریعت) کسانی هستند که از او (در عصر شریعتش) پیروی کردند...»، سوره آلعمران، آیه:۶۸.
- ↑ تفسیر قمی: ۱/ ۱۰۵.
- ↑ حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء، ج۱، ص۲۷ و ۲۹ با تصرّف.
- ↑ «ما در دیار لوط، جز بیتی مسلمان نیافتیم.» سوره ذاریات:۵۱، آیه۳۶.
- ↑ جهت اطلاع از تمامی دیدگاههای مختلف اهلسنت در این خصوص، ر.ک: میلانی، سیدعلی، «جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام»، بخش آیه تطهیر.
- ↑ جوادی آملی عبدالله، ادب فنای مقربان، ج۱، ص۱۰۹ با تصرّف و تغییر.
- ↑ برخی از شارحان زیارت جامعه کبیره مراد از اهل بیت نبوت را ائمه معصومین(ع) و مراد از بیت نبوت را رسول خدا(ص)، دانستهاند. اگر چه اراده مصداق امیرالمومنین امام علی(ع) را نیز از اصطلاح بیت نبوت به این دلیل که آن حضرت، حاوی اسرار نبوت، جامع آثار آن و حافظ شریعت و نبوت بودند، جایز شمردهاند. احسائی، احمد بن زینالدین، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، ج۱، ص۱۴.
- ↑ عن ابیجعفر(ع)، قال: «...نحن شجرة النبوة و بیت الرحمة»، صفار، محمد بن حسن، «بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص)»، ج۱، ص۵۷.
- ↑ نظّام الاعرج، حسن بن محمد، «تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان»، ج۲، ص۲۲۱.
- ↑ "هؤلاء خمسةٌ من وُلدک لولاهم ما خلقتُک و لا خلقتُ الجنّةَ و لا النارَ و لا العرشَ و لا الکرسیَّ و لا اسماءَ و الأرضَ و لا الملائکةَ و لا الجنّ و الا الإنس..."، مجلسی، محمدباقر، «بحارالانوار الجتمعه لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)»، ج۲۷، باب:۱۰، ص۵.
- ↑ «پس (از مدتی استقرار در زمین) آدم از جانب پروردگارش کلماتی را دریافت کرد (به او القاء توبه شد و یا در ضمن اسماء تعلیم شده توبه به او الهام گردید و توبه نمود) پس خدا هم بر او عطف توجه نمود و توبه او را پذیرفت که او بسیار عطوف و توبه پذیر و مهربان است». سوره بقره:۲، آیه ۳۷.
- ↑ ر.ک. شمس الدین شامی، محمد بن یوسف، «سُبُل الهدی و الرشاد»، ج۱، ص۹۳؛ صفدی، صلاح الدین خلیل بن ایبک، «الوافی بالوفیات»، ج۳، ص۱۱۲.
- ↑ میلانی، سیدعلی، «نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الانوار»، ج۵، ص۲۴۷.
- ↑ «...فَقَالَ لَهُ(ص) عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: مَتَى نُبِّئْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَالَ: يَا أَبَا حَفْصٍ نُبِّئْتُ وَ آدَمُ بَيْنَ الرُّوحِ وَ الْجَسَد.»، مجلسی، محمدباقر، «بحارالانوار»، ج۱۵، ص۳۵۳.
- ↑ ابن محمّد النّوفليّ، عن أحمد بن هلال، عن الحسن بن محبوب، عن عبد اللَّه بن بكير، عن حمران بن أعين قال: سألت أبا جعفر(ع) عن قول اللَّه- عزّ و جلّ- في كتابه: «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى، فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى». فقال: أدنى اللَّه محمّدا منه فلم يكن بينه و بينه إلّا قفص من لؤلؤ، فيه فراش من ذهب يتلألأ، فاري صورة. فقيل له: يا محمّد، أتعرف هذه الصّورة؟ قال: نعم، هذه صورة علي بن أبي طالب(ع). فأوحى اللَّه إليه: أن زوّجه فاطمة و اتّخذه وصيّا. قمی مشهدی محمد بن محمدرضا، «تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب»، ج۱۲، ص۴۸۲ ذیل آیه ۱۰ سوره میارکه نجم.
- ↑ «از رسولانی که پیش از تو فرستادیم بپرس که برای چه مبعوث شدهاند؟»، سوره زخرف:۴۳، آیه ۴۵.
- ↑ «از رسولانی که پیش از تو فرستادیم بپرس که برای چه مبعوث شدهاند؟»، سوره زخرف:۴۳، آیه ۴۵. "نَقَلْتُ مِمَّا خَرَّجَهُ الْعِزُّ الْمُحَدِّثُ قَالَ وَ رُوِيَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ ص أَتَانِي مَلَكٌ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا عَلَى مَا بُعِثُوا قَالَ قُلْتُ عَلَى مَا بُعِثُوا قَالَ عَلَى وَلَايَتِكَ وَ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب"»، «از رسولانی که پیش از تو فرستادیم بپرس که برای چه مبعوث شدهاند؟»، ر.ک: اربلی، علی بن عیسی، «کشف الغمة فی معرفة الائمة»، ج۱، ص۳۱۲.
- ↑ بی، ابواسحاق احمد بن ابراهیم، «الکشف و البیان عن تفسیر القرآن»، ج۸، ص۳۳۸؛ حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، «شواهد التنزیل لقواعد التفضیل»، ج۲، صص۲۲۳-۲۲۲ و ۲۲۵؛ اربلی، علی بن عیسی، «کشف الغمة فی معرفة الائمة»، ج۱، ص۳۱۲؛ مجلسی، محمدباقر، «بحارالانوار»، ج۱۵، ص۲۴۷ و ج۱۸، ص۲۹۷ و ج۲۶، ۲۳۱۸. ر.ک: حسینی میلانی، سید علی، با پیشوایان هدایتگر، ج۱، ص۱۰۵ - ۹۹، با تلخیص و تصرّف.
- ↑ حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء، ج۱، ص۲۹.
- ↑ به نظر میرسد دقیقتر باشد.
- ↑ «وزیری از خاندانم برای من قرار ده. برادرم هارون را، به او پشتم را محکم کن و او را در کارم شریک ساز». سوره طه:۲۰، آیات۳۲ - ۲۹.
- ↑ «گفت: ای موسی، بیتردید همه خواستهات به تو داده شد». وره طه:۲۰، آیه۳۶.
- ↑ "اللّهمّ إنّ موسی بنَ عِمرانَ سألک و قال: «وَ اجْعَلْ لي وَزيراً مِنْ أَهْلي هارُونَ أَخي اشْدُدْ بِهِ أَزْري وَ أَشْرِكْهُ في أَمْري و أنا محمّد نبیُّک أسألُک أن تشرَحَ لی صدری... و اجعَل لی وزیراً مِن أهلی علیَّ بنَ أبی طالبٍ أخی اُشدُد به أزری و أشرِکهُ فی أمری". کوفی، فرات بن ابراهیم، «تفسیر فرات الکوفی»، ص۲۴۸، ذیل آیات ۹۷-۹۶ از سوره مریم.
- ↑ «به سوی فرعون بروید که او طغیان کرده است». سوره طه:۲۰، آیه۴۳.
- ↑ «تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی(ع) هستی»، مفید، محمد بن محمد، «الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد»، ج۱، ص۸؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، «مناقب آل ابیطالب(ع)»، ج۱، ص۳ و ۲۲۱ و ج۲، ص۱۸۶ و ۱۹۱ و ج۳، ص ۱۶، ۱۰۷، ۲۴۹، ۲۵۱ و ۲۶۸.
- ↑ "... إذا أنَا دَعَوَتُ فأمَّنُوا..."، فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، «تفسیر الصافی»، ج۱، ص۳۴۳.
- ↑ «خدا جز این اراده نکرده است که پلیدی را از شما اهلبیت ببرد و آنطور که خود میداند پاکتان سازد.»، سوره احزاب:۳۳، آیه ۳۳.
- ↑ «پس هر کس با تو درباره او (عیسای مسیح علیه السّلام) پس از آنکه تو را علم آمده محاجّه و ستیز کند، بگو: بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان را و ما زنانمان را و شما زنانتان را و ما خودمان را و شما خودتان را (کسانی را که مانند جان ماست) فرا خوانیم، آنگاه به یکدیگر نفرین کنیم، پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم»، سوره آلعمران:۳، آیه ۶۱.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، «بصائر الدرجات»، ج۱، ص ۴۱۵-۴۱۲؛ ابن بابویه، محمدبن علی، « الامالی» ص۴۱۵؛ ابن بابویه، محمد بن علی، «عیون اخبار الرضا(ع)»، ج۲، ص۶۲؛ ابنابیالحدید، عبدالحمید بن هبة الله، «شرح نهجالبلاغه»، ج۶، ص۳۷۵.