|
|
خط ۱۵: |
خط ۱۵: |
|
| |
|
| ==ثعلبه و نپرداختن [[زکات]]== | | ==ثعلبه و نپرداختن [[زکات]]== |
| [[ابوامامه باهلی]] [[نقل]] میکند که ثعلبه [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و گفت: "یا [[رسول الله]]! از [[خدا]] بخواهید که به من ثروتی [[عنایت]] کند". [[حضرت]] فرمود: "ثعلبه! [[مال]] اندکی که شکرش را به جا آوری، بهتر از [[ثروت]] زیادی است که نتوانی حقش را ادا کنی". او برای بار دوم گفت: "از خدا بخواهید به من مال فراوانی بدهد". رسول خدا{{صل}} فرمود: "نمیخواهی که با من [[همراهی]] کنی و از من [[سرمشق]] بگیری؟! به آن خدایی که جانم در دست اوست اگر بخواهم کوههای بزرگ، طلا و نقره شود و هر کجا همراه من بیاید، چنین خواهند شد". ثعلبه برای سومین بار تقاضای خود را تکرار کرد و گفت: "به آن خدایی که تو را به [[پیامبری]] [[برگزیده]]، اگر [[مالی]] به من دهد [[حق]] هر صاحب حقی را میپردازم". در این موقع [[پیامبر]]{{صل}} درباره وی [[دعا]] کرد و فرمود: "خدایا! به ثعلبه ثروت [[عطا]] کن".
| |
|
| |
| پس از دعای حضرت، ثعلبه گوسفندی خرید و این گوسفند مانند [[کرم]] نتاج، بچه میآورد تا این که در اندک زمانی به خاطر زیاد شدن گوسفندان، توقفش در [[مدینه]] مقدور نبود و به خارج مدینه رفت. ثعلبه برای [[نماز ظهر]] و عصر به مدینه میآمد تا آنکه گوسفندان زیادتر شدند و او فقط روزهای [[جمعه]] به مدینه میآمد و در [[نماز جمعه]] شرکت میکرد. اما به خاطر [[گرفتاری]] فراوان، جمعهها نیز نتوانست به مدینه بیاید و هنگام عصر سر [[راه]] مدینه میایستاد تا از مردمی که از مدینه میآمدند، حال [[پیامبر]]{{صل}} را بپسرد.
| |
|
| |
| روزی [[رسول خدا]]{{صل}} از حال وی پرسید. و [[اصحاب]] گفتند: آن [[قدر]] گوسفندانش زیاد شده که هیچ مرتعی گنجایش گوسفندان او را ندارد. پیامبر سه بار فرمود: "بیچاره ثعلبه!".
| |
|
| |
| پس از آنکه [[آیه زکات]] نازل شد، پیامبر{{صل}} مردی از [[طایفه]] [[بنی سلیم]] و شخصی از طایفه [[بنی جهینه]] را برای جمع آوری [[زکات]] [[انتخاب]] کرد و آنان را [[مأمور]] ساخت تا نزد ثعلبه و مردی از طایفه [[بنی سلیم]] و سایر [[مسلمانان]] بروند و زکات گوسفندان و اموالشان را دریافت کنند.
| |
|
| |
| این دو نفر نزد ثعلبه رفتند و [[نامه]] پیامبر{{صل}} را برای او خواندند؛ ثعلبه گفت: "این [[جزیه]] یا مانند جزیه است که از [[یهود]] و [[نصاری]] میگیرند؛ در هر حال، بروید از جاهای دیگر بگیرید و سپس نزد من آیید تا [[فکری]] کنم". آنها نزد [[فرد]] دیگر که از [[قبیله]] [[بنی سلیم]] بود، رفتند و او [[بهترین]] شتران خود را برای زکات انتخاب کرد. مأموران گفتند: این اندازه بر شما [[واجب]] نیست و میتوانی کمتر [[بدهی]]. او گفت: "اینها را با [[خشنودی]] و [[رضایت]] میدهم".
| |
|
| |
| مأموران زکاتها را از همه جا جمع آوری کرده و به نزد ثعلبه بازگشتند. ثعلبه به آنها گفت: "آن نامه را به من بدهید"، وقتی که آن را خواند، گفت: "این همان جزیه یا مانند جزیه است، فعلا بروید تا فکری کنم و ببینم چه میشود". فرستادگان پیامبر{{ع}} بازگشتند و همین که چشم [[رسول خدا]]{{صل}} بر ایشان افتاد، فرمود: "وای بر ثعلبه!" و برای مردی که از [[قبیله]] [[بنی سلیم]] بود، [[دعای خیر]] فرمود.
| |
|
| |
| پس این [[آیه]] در [[سرزنش]] ثعلبه نازل شد: {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ}}<ref>«و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بیچون و چرا زکات خواهیم داد و بیگمان از شایستگان خواهیم بود * و چون (خداوند) از بخشش خود به آنان ارزانی داشت تنگچشمی ورزیدند و با رویگردانی بازگشتند» سوره توبه، آیه ۷۵-۷۶.</ref>.
| |
|
| |
| مردی از بستگان ثعلبه که از [[نزول]] آیه [[آگاه]] شد، به نزد ثعلبه رفت و گفت: "وای بر تو! این آیه در سرزنش تو نازل شده است". ثعلبه نزد رسول خدا{{صل}} آمد و خواست که [[زکات]] را از او بپذیرد. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "[[خدا]] مرا از [[پذیرفتن]] آن منع کرد". پس ثعلبه [[خاک]] بر سر میریخت و [[گریه]] میکرد. پیامبر{{صل}} به او فرمود: این، نتیجه عمل توست که به تو [[دستور]] دادم و نپذیرفتی". به ناچار ثعلبه به [[منزل]] خود بازگشت و تا رسول خدا زنده بود، او هر چه کرد ایشان زکات او را قبول نکرد.
| |
|
| |
| پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} ثعلبه از [[ابوبکر]] خواست که زکات او را بپذیرد. ابوبکر گفت: "پیامبر{{صل}} نپذیرفت، من چگونه بپذیرم؟" پس نزد [[عمر]] آمد، او هم قبول نکرد. تا این که [[عثمان]] [[خلیفه]] شد و ثعلبه از او خواست که زکاتش را بپذیرد. عثمان گفت: "پیامبر{{صل}} نپذیرفت، ابوبکر و عمر هم قبول نکردند، من هم نمیپذیرم". ثعلبه در [[زمان]] عثمان از [[دنیا]] رفت<ref>الأحاد و المثانی، ابن ضحاک، ج۴، ص۲۵۰؛ دلائل النبوه، بیهقی، ج۵، ص۲۹۰؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۵، ص۹۴؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۸۵؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۲۲.</ref>.
| |
|
| |
| البته در برخی شواهد [[تاریخی]]، پس از آنکه به حضور ثعلبه در [[غزوه بدر]] و [[احد]] اشاره شده<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۸۱.</ref>، او را از شهدای احد دانستهاند؛ در حالی که به نظر میرسد ثعلبهای که در [[بدر]] و احد حضور داشته و در احد به [[شهادت]] رسیده است، غیر از ثعلبهای است که در بنای [[مسجد ضرار]] شرکت کرده و از دادن [[زکات]] خودداری کرده و در [[زمان]] [[عثمان]] از [[دنیا]] رفته است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۱۹۸؛ السیرة الحلبیه، حلبی، ج۳، ص۳۶۳-۳۶۴؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۳، ص۱۲۸.</ref>.
| |
|
| |
| در برخی از اسناد [[تاریخی]]، ثلعبه اول را [[ثعلبة بن ابی حاطب]] ذکر کردهاند<ref>معجم الصحابه، ابن قانع، ج۳، ص۱۲۷.</ref>.<ref>[[حسین مرادی|مرادی، حسین]]، [[ثعلبه بن حاطب (مقاله)|مقاله «ثعلبه بن حاطب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۹۶-۱۹۹.</ref>
| |
|
| |
|
| ==ثعلبه و ساخت مسجد ضرار== | | ==ثعلبه و ساخت مسجد ضرار== |