|
|
خط ۱۵: |
خط ۱۵: |
|
| |
|
| ==[[آداب]] و [[سنن]] کنانیها== | | ==[[آداب]] و [[سنن]] کنانیها== |
| [[بخشندگی]] از آداب [[دوره جاهلی]] کنانیها بود. به عنوان نمونه، [[سُلَمی بن نَوْفل]] از بنیدُیِل در شمار بخشندهترین عربهای [[جاهلی]] (اجواد الجاهلیه) جای داشت<ref>جمهرة النسب، ج ۱، ص ۲۱۱؛ المحبر، ص ۱۴۱؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۰۷.</ref>. از دیگر آداب این دوره بنیکنانه مهمان نوازی بود. بر پایه نقلی، بنیکنانه رسم مهمان [[دوستی]] را از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به [[ارث]] [[برده]] <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۳۱۷.</ref> و [[تنهایی]] [[خوردن و آشامیدن]] را بر خود [[حرام]] کرده بودند. آنان چون سفرهای میگستراندند، آنقدر میماندند تا مهمانی برسد. در عصر اسلامی با فرود آمدن این فقره از [[آیه]] {{متن قرآن|لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«بر نابینا و بر لنگ و بر بیمار و بر شما گناهی نیست که از (خوراک و آذوقه) خانههای خویش بخورید یا از خانههای پدرانتان یا خانههای مادرانتان یا خانههای برادرانتان یا خانههای خواهرانتان یا خانههای عموهایتان یا خانههای عمّههایتان یا خانههای داییهایتان یا خانههای خالههایتان یا آن خانهای که کلیدش را در اختیار دارید یا (خانه) دوستتان؛ نیز (بر شما گناهی نیست) در اینکه با هم یا پراکنده غذا بخورید پس چون به هر خانهای در آمدید به همدیگر درود گویید، درودی خجسته پاکیزه از نزد خداوند؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن میدارد باشد که خرد ورزید» سوره نور، آیه ۶۱.</ref>. [[خداوند]] ایشان را در عمل به این [[رفتار]] مخیر کرد. [[غالب]] گزارشهای موجود، [[نزول]] این [[آیه]] را درباره بنیکنانه یا از [[قبایل]] آن دانستهاند.<ref> تفسیر عبد الرزاق، ج ۳، ص ۶۵؛ جامعالبیان، مج ۱۰، ج ۱۸، ص ۲۲۸؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۸، ص ۲۶۴۹.</ref>.<ref>[[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنیکنانه (مقاله)|مقاله «بنیکنانه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>
| |
|
| |
|
| ==[[جنگها]]== | | ==[[جنگها]]== |
| درگیریهای [[دوران جاهلیت]] بنیکنانه با دیگر قبایل حتی [[ماههای حرام]] را هم دربرمیگرفت. [[جنگهای فجار]]، جنگهای [[عرب جاهلی]] در ماههای حرام بود که بر اثر شکستن [[حرمت]] ماههای حرام به این نام مشهور شد. این جنگها ۴ بار رخ داد که بنیکنانه در سه بار آن شرکت داشت: [[فجار]] اول، میان [[کنانه]] و [[قریش]] با [[قبیله]] قیسبن عیلان درگرفت.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۱۱۹ ـ ۱۲۰؛ المحبر، ص ۱۹۶؛ المنمق، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۱.</ref> بعضی این درگیری را میان کنانه و [[هوازن]] میدانند.<ref>معجم قبائلالعرب، ج ۳، ص ۹۹۶ ـ ۹۹۷.</ref> فجار دوم بین قریش و کنانه رخ داد <ref>المنمق، ص ۱۶۱؛ سبائک الذهب، ص ۴۴۹؛ معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۹۹۶ ـ ۹۹۷.</ref> و برخی آن را میان [[قیس]] و کنانه میدانند.<ref>المعارف، ص ۶۰۳ ـ ۶۰۴.</ref> در فجار سوم بنیکنانه با تیرهای از هوازن درگیر شدند.<ref>سبائک الذهب، ص ۴۴۹.</ref> گروهی این [[جنگ]] را میان قریش و کنانه شمردهاند.<ref>معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۹۹۶ ـ ۹۹۷.</ref>جنگ کنانه با قریش در ذات نکیف <ref>المحبر، ص ۲۴۶؛ المنمق، ص ۱۱۳ ـ ۱۱۵.</ref> و [[یوم]] مشلل<ref>المحبر، ص ۲۴۶.</ref> و درگیری [[بنی ضمره]] کنانی با قریش <ref>المنمق، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۵.</ref> از دیگر ستیزهای بنیکنانه در [[جاهلیت]] بوده است. در جنگ یوم شهورة بنیضمره از تیرههای بنیکنانه، با قریش و دو تیره دیگر از کنانه به نامهای بنی دیل و بنی لیث درگیر شد که از بزرگترین جنگهای کنانه شمرده شده است.<ref>جمهرة النسب، ج ۱، ص ۲۰۸؛ المنمق، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۳؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۰۶.</ref> بنیکنانه چندین بار با [[قبیله خزاعه]] جنگیدند؛ از جمله جنگ عتود و ستیزی که در محلی از یمامه رخ داد.<ref>معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۹۹۶ ـ ۹۹۷.</ref> درگیری بنیفراس، تیرهای از [[کنانه]]، با گروهی از [[هوازن]] در منطقه کدید [[نبرد]] دیگری است که به یومکدید [[شهرت]] یافت.<ref>انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۳۸ ـ ۱۴۰.</ref>.<ref>[[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنیکنانه (مقاله)|مقاله «بنیکنانه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>
| |
|
| |
|
| ==[[حفاظت]] از [[کعبه]] و اهتمام به امور آن== | | ==[[حفاظت]] از [[کعبه]] و اهتمام به امور آن== |
| کنانیها از متولیان کعبه بودند.<ref>المفصل، ج ۴، ص ۹۱.</ref> خبرهای موجود، از توجه و اهتمام فراوان بنیکنانه به امور [[مکه]] حکایت دارد. آنان در [[حفظ]] کعبه و دور نگهداشتن آن از [[تجاوز]] و [[ستم]] میکوشیدند و در مقابل [[حرمت]] شکنیهایی که به [[خانه کعبه]] میشد، میایستادند.
| |
|
| |
| وقتی [[قبیله]] "جُرْهُم" در مکه، به [[ستمگری]] روی آوردند و برخی حرامها را [[حلال]] کرده، بر [[زائران]] کعبه ستم کردند و هدایای آنان برای کعبه را دزدیدند، گروهی از بنی کنانه با خزاعیها یکی شدند و با این قبیله جنگیده، آنان را از مکه راندند.<ref>السیرةالنبویه، ج ۱، ص ۷۴.</ref> [[عمرو بن لُحَیّ]] [[رهبر]] خزاعیها نیز به [[یاری]] بنیکنانه [[حکومت]] خود را بر مکه تثبیت کرد. وی اجرای بخشی از [[مناسک]] و [[شعائر]] [[حج]] را به کنانیها واگذارد.<ref> المفصل، ج ۴، ص ۱۵.</ref> در دورههای بعدی [[قُصَیّ بن کِلاب کنانی]] نیز برای پایان دادن به [[تسلط]] خزاعیها، از بعضی بنیکنانه کمک گرفت و بر مکه دست یافت.<ref> اخبار مکه، ص ۱۰۳ ـ ۱۰۷؛ المفصل، ج ۴، ص ۴۳ ـ ۴۴.</ref> وی تیرههای منتسب به نضربن کنانه را که بعدها به [[قریش]] معروف شدند، در مکه گردهم آورد و برای [[اداره امور]] مکه مناصبی را تأسیس کرد.
| |
|
| |
| کنانیها در ماجرای [[لشکرکشی]] [[ابرهه]] به مکه نقش داشتند. رفتارهای بازدارنده کنانیها در برابر [[توطئه]] ابرهه از دغدغه ایشان برای حفاظت از کعبه خبر میدهد، هرچند که این رفتارها بر [[انگیزه]] ابرهه در [[حمله]] به [[خانه خدا]] افزود؛ بر پایه گزارشهای موجود یکی از مردان بنیکنانه وقتی شنید ابرهه در [[یمن]] عبادتگاهی ساخته تا [[مردم]] را به آنجا بکشاند و از [[زیارت]] کعبه بازدارد، راهی یمن شد و به آن بیحرمتی کرد. [[ابرهه]] از این کار سخت برآشفت و [[تصمیم]] گرفت [[حمله]] گستردهای را برای [[تخریب]] [[خانه خدا]] [[تدارک]] ببیند. ابرهه که به قصد تخریب [[کعبه]] سپاهی بزرگ فراهم کرده بود، کسی را فرستاد تا [[مردم]] را بار دیگر به [[زیارت]] عبادتگاهی که ساخته بود [[دعوت]] کند. فرستاده ابرهه به دست برخی کنانیها کشته شد. وقتی این خبر به ابرهه رسید، برانگیزهاش در حمله به [[مکه]] شدت بیشتری بخشید.<ref> السیر والمغازی، ص ۶۱؛ المفصل، ج ۳، ص ۵۱۰.</ref> کنانیها و دیگر [[قبایل]] مکه برای رویارویی با [[سپاه]] ابرهه خود را آماده کردند؛ اما با [[آگاه]] شدن از [[قدرت]] و توان برترسپاه ابرهه، [[دست]] از [[جنگ]] کشیدند.<ref>السیرةالنبویه، ج ۳، ص ۳۱.</ref> از کارهای دیگر بنیکنانه برای [[حفظ]] کعبه [[حفاظت]] از [[حجرالاسود]] بود. گروهی قصد داشتند حجرالاسود را از کعبه به [[صنعا]] در [[یمن]] ببرند و بنیکنانه به مقابله با آنها برخاسته، بعضی را کشتهوبرخی دیگر را [[اسیر]] کردند.<ref>المفصل، ج ۴، ص ۱۷.</ref>.<ref>[[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنیکنانه (مقاله)|مقاله «بنیکنانه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>
| |
|
| |
|
| ==[[تغییر]] در [[مناسک]] [[حج]]== | | ==[[تغییر]] در [[مناسک]] [[حج]]== |
| جابهجایی در [[ماههای حرام]] از ویژگیهای بنیکنانه بود. آنها که از فتوا دهندگان [[عرب جاهلی]] بودند، [[حرمت]] متوالی سه ماه [[ذیقعده]]، [[ذیحجه]] و [[محرّم]] را مایه [[مشقت]] و مانع از ادامه جنگهای خود میدانستند، از این رو در موسم حج با اعلام جابهجایی ماهها و تأخیر انداختن ماه [[محرم]] توالی سه [[ماه حرام]] را از بین میبردند. این [[بدعت]] را که از آن به "نَسیء" یاد شده است، بیشتر [[حذیفه]] از [[بنی مالک بن کنانه]] بنا نهاد و فرزندانش تا پس از [[اسلام]] ادامه دادند.<ref>المحبر، ص ۱۵۶ ـ ۱۵۷؛ مروج الذهب، ج ۲، ص ۶۲؛ السیرةالنبویه، ج ۱، ص ۲۸ ـ ۲۹.</ref> جز گزارشی که بنی کنانه را پایهگذار این بدعت شمرده<ref>الکشاف، ج ۲، ص ۲۷۰.</ref> دیگر گزارشها صرفاً مردی از کنانه را بدعتگذار معرفی کرده و نامی از وی نبردهاند.<ref> تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۹۰؛ جامعالبیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۱۶۹؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۶، ص ۱۷۹۴.</ref> برخی نیز با ذکر نامش او را [[مالک بن کنانه]]، [[ثعلبة بن مالک]]، [[حارث بن مالک القلمس]]، [[سریربن القلمس]]، [[ابوثمامة جنادة بن عوف بن امیة بن عبد بن فقیم]]،<ref>اخبار مکه، ج ۱، ص ۱۸۲ ـ ۱۸۳.</ref> [[جنادة بن عوف]]،<ref>جامعالبیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۱۶۸؛ الکشاف، ج ۲، ص ۲۷۰؛ مجمعالبیان، ج ۵، ص ۵۳.</ref> ابوثمامة [[صفوان بن امیه]]،<ref>جامعالبیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۱۷۰.</ref> القلمّس،<ref>المحبر، ص ۱۵۶ ـ ۱۵۷؛ جامع البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۱۷۱؛ مجمعالبیان، ج ۵، ص ۵۳.</ref> [[نعیم بن ثعلبه]] <ref>مجمعالبیان، ج ۵، ص ۵۳.</ref> و [[سمیر بن ثعلبة بن حارث]] <ref>سبائک الذهب، ص ۲۶۶.</ref> معرفی کردهاند.
| |
|
| |
| [[خداوند]] با [[نزول آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِيُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«بیگمان واپس افکندن (ماههای حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده میشوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام میشمارند تا با شمار ماههایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال میگردانند؛ زشتی کارهایشان برای آنان آرایش داده شده است و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره توبه، آیه ۳۷.</ref>، {{متن قرآن|النَّسِيءُ}} و به تأخیر افکندن [[ماههای حرام]] را نشانه فزونی [[کفر]] معرفی کرد.
| |
|
| |
| از بدعتهای دیگری که کنانیها همپای [[مشرکان قریش]] در [[مراسم حج]] نهادند، ترک وقوف در [[عرفه]] بود. آنها از سر [[همراهی]] با [[قریش]] در موسم [[حج]] در [[مکه]] میماندند و به [[عرفات]] نمیرفتند، در حالی که وقوف در عرفه را از [[مناسک]] [[حج ابراهیمی]] میدانسته، خود نیز به آن [[اقرار]] داشتند. این [[بدعت]]، تا [[ظهور اسلام]] نیز ادامه داشت. خداوند با نزول آیه {{متن قرآن|ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«سپس از همانجا که مردم رهسپار میشوند رهسپار شوید و از خداوند آمرزش بخواهید، به راستی خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۹۹.</ref> همگی را [[دستور]] داد تا به عرفات وقوف کرده، از آنجا به [[مشعرالحرام]] و سپس به مِنا کُوچ کنند{{متن قرآن|فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ}}<ref>«بر شما گناهی نیست که (در ایام حج) بخششی از پروردگار خود بخواهید پس چون از عرفات رهسپار شدید در مشعر الحرام خداوند را یاد کنید و او را همانگونه که رهنمودتان داده است فرا یاد آورید و بیگمان پیش از آن از گمراهان بودید» سوره بقره، آیه ۱۹۸.</ref>.<ref>جامع البیان، مج ۲، ج ۲، ص ۳۹۸ ـ ۴۰۰.</ref>. [[طواف]] با [[بدن]] عریان، از دیگر بدعتهای بنیکنانه بود. آنان این گونه طواف را [[تقلید]] از نیاکان و [[فرمان خدا]] میپنداشتند.<ref>التکمیل و الاتمام، ص ۱۴۸ ـ ۱۴۹.</ref> [[خداوند]] برای [[تکذیب]] آنها این [[آیه]] را فرو فرستاد {{متن قرآن|وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافتهایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بیگمان خداوند به کار زشت فرمان نمیدهد؛ آیا درباره خداوند چیزی میگویید که نمیدانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.</ref> گفته شده: بدعتها و تحریفهای یاد شده همچنین [[تعصب]] فراوان بنیکنانه در [[حفاظت]] [[کعبه]] و اهتمام به [[مناسک]] [[حج]] بر اثر "حُمْسی" بودن آنان بوده است؛ بنیکنانه از جمله [[قریش]] و قبایلی دیگر از "حمس" به شمار میآمدند. حمسیها، خود را [[برتر]] و نسبت به [[مراسم]] و مناسک حج محکمتر میپنداشتند، از این رو، جابه جایی، [[تحریف]]، [[بدعت]] و [[تغییر]] در مناسک حج را [[حق]] خود میدانستند و بیش از دیگران به نگهداری کعبه اهمیت میدادند.<ref>السیر و المغازی، ص ۶۱، ۱۲۰؛ اخبار مکه، ج ۱، ص ۱۷۷ ـ ۱۷۹.</ref>.<ref>[[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنیکنانه (مقاله)|مقاله «بنیکنانه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>
| |
|
| |
|
| ==[[اعتقاد]] به [[فرزند داشتن]] خداوند== | | ==[[اعتقاد]] به [[فرزند داشتن]] خداوند== |
| کنانیان میپنداشتند [[فرشتگان]] [[دختران]] خدایند، در حالی که خداوند در آیه {{متن قرآن|وَيَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَنَاتِ سُبْحَانَهُ وَلَهُمْ مَا يَشْتَهُونَ}}<ref>«و دختران را برای خداوند میپندارند- پاکاکه اوست- و برای خودشان آنچه خود میخواهند» سوره نحل، آیه ۵۷.</ref> با اشاره به این اعتقاد [[نادرست]]، خود را از داشتن فرزند منزه دانسته، میفرماید.
| |
|
| |
| برخی گزارشها [[نزول]] این آیه را درباره [[کنانه]] و [[خزاعه]] میدانند.<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۱۱۶.</ref> بنیکنانه با [[اصرار]] میگفتند: [[خدا]] با [[جنیّان]] [[ازدواج]] کرده و حاصل آن دخترانی به نام [[ملائکه]] است.<ref>فسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۳۴ ـ ۱۳۵.</ref> خداوند با فرود آوردن آیه {{متن قرآن|وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ}}<ref>«و میان او و پریان، خویشی نهادند و بیگمان پریان میدانند که آنان را (برای حسابرسی) حاضر میآورند» سوره صافات، آیه ۱۵۸.</ref> دراین باره، از احضار [[جنیان]] برای [[کیفر]] در [[روز قیامت]] خبر داده و نسبت میان آنان با خدا را نسبت [[عبودیت]] و [[ربوبیت]] دانسته نه نسبت ولادت و [[فرزندی]]<ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۱۷۳.</ref>.<ref>[[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنیکنانه (مقاله)|مقاله «بنیکنانه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>
| |
|
| |
| ==[[بت پرستی]]==
| |
| کنانیها همچون دیگر [[قبایل]] [[عرب جاهلی]] به [[پرستش]] [[بت]] روی آوردند. بت "عُزّی" به [[قریش]] و [[کنانه]] اختصاص داشت و از آن به [[بزرگی]] یاد میکردند.<ref>السیرةالنبویه، ج ۱، ص ۵۵؛ اخبار مکه، ج ۱، ص ۱۲۶؛ المفصل، ج ۶، ص ۲۳۷.</ref> برخی [[مفسران]] نیز ذیل [[آیه]] ۱۹ [[نجم]] / ۵۳ به این امر اشاره کردهاند {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى}}<ref>«آیا بتهای «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیدهاید؟» سوره نجم، آیه ۱۹.</ref>.<ref> تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۹۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۲۷۲.</ref>
| |
|
| |
| [[پرستش]] بت "[[سُواع]]" در منطقه [[نعمان]]<ref>المحبر، ص ۳۱۶؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۵۵؛ الأعلام، ج ۵، ص ۲۳۴.</ref> و [[عبادت]] "هُبَل"<ref>المحبر، ص ۳۱۸؛ الأعلام، ج ۵، ص ۲۳۴.</ref> از آیینهای [[جاهلی]] اعضای بنیکنانه به شمار میرفت. [[خزیمه]] جد کنانه نخستین کسی بود که بت [[هبل]] را درون [[کعبه]] [[نصب]] کرد.<ref>الاصنام، ص ۲۸.</ref> [[مالک]] و ملکان، [[پسران]] کنانه، در [[محل]] سکونت خود بتی به نام "سعد" داشتند.<ref> السیرةالنبویه، ج ۱، ص ۵۳.</ref> برخی این بت را از آنِ بنیبکر بن کنانه دانستهاند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۵۵.</ref> برابر گزارشهای موجود، هر قبیلهای که میخواست [[حج]] بگزارد، نزد بت خود میرفت، [[نماز]] و پس از آن تلبیه گفته، روانه [[مکه]] میشد. تلبیه بنی کنانه عبارت بود از: {{عربی|"لبيك الهم لبيك، اليوم يوم التعريف، يوم الدعاء والوقوف"}}.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۵۵.</ref> بنیکنانه به سبب بزرگی و گستردگی در دوره [[جاهلیت]] و [[اسلام]] چهرههای بنامی در زمینههای گوناگون داشته و بعضی [[حاکم]]، [[فرمانده]] و [[رئیس]] [[قبیله]] خود بودهاند.<ref>جمهرة النسب، ج ۱، ص ۲۰۸؛ المحبر، ص ۱۳۳؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۰۶.</ref> گروهی در [[بخشندگی]]،<ref>جمهرة النسب، ج ۱، ص ۲۱۱؛ المحبر، ص ۱۴۱؛ انسابالاشراف، ج ۱۱، ص ۱۰۷.</ref> مهمان [[دوستی]]،<ref>سبائک الذهب، ص ۲۷۲.</ref>[[شجاعت]]،<ref>انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۰۷.</ref> [[شرف]] و جز اینها شهره بوده و دستهای از جنگجویان و سواران زمانه خود به شمار میآمدهاند.<ref>الاشتقاق، ص ۱۱۰، ۳۱۱؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۰۷؛ سبائک الذهب، ص ۲۶۵.</ref> شاعر <ref>جمهرة النسب، ج ۱، ص ۲۱۱؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۱۰۸ ـ ۱۱۸.</ref>و نحوی <ref>جمهرةالنسب، ج ۱، ص ۲۱۲؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۱۰ ـ ۱۱۸؛ سبائک الذهب، ص ۲۷۱.</ref> نیز در میان این [[قوم]] بوده است.<ref>[[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنیکنانه (مقاله)|مقاله «بنیکنانه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>
| |
|
| |
|
| ==کنانیها و [[اسلام]]== | | ==کنانیها و [[اسلام]]== |
| با آغاز [[دعوت پیامبر]] به [[یگانه پرستی]]، بعضی اعضای بنیکنانه از نخستین کسانی بودند که این [[دعوت]] را [[اجابت]] کرده، به [[پیامبر]] [[ایمان]] آوردند. [[ابوذر غفاری]] [[نخستین مسلمان]] از کنانیان و چهارمین ایمان آورنده به پیامبر بود؛<ref>جمهرة النسب، ج ۱، ص ۲۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۱۲۴ - ۱۲۸.</ref> همچنین [[ایاس]]، [[خالد]]، [[عاقل]] و [[عامر]] پسران [[بکیر]]، از [[قبیله]] بنیلیث، [[نخستین مسلمانان]] کنانی بودند که در [[مکه]] و در مخفیگاه "دار [[ارقم]]" به اسلام گرویدند.<ref>جمهرةالنسب، ج ۱، ص ۲۰۳ ـ ۲۰۵؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۹۸ ـ ۹۹.</ref> در پی [[ناتوانی]] [[قریش]] در برابر دعوت پیامبر و [[مقاومت]] [[بنی هاشم]] در برابر دیگر [[قبایل]]، [[قریشیان]] در منطقه خیف [[کنانه]] هم قسم شدند تا با بنیهاشم و [[بنی عبدالمطلب]] [[ازدواج]] و [[داد و ستد]] نکنند تا آنان را مجبور کنند پیامبر راتحویل دهند.<ref>جمهرةالنسب، ج ۲، ص ۱۹۲.</ref>
| |
|
| |
| پس از [[هجرت پیامبر به مدینه]] نیز افراد معدودی از قبایل کنانی به اسلام روی آوردند، چنانکه آوردهاند: مردی از کنانه که در مکه به [[دین]] پیامبر درآمده بود، پس از [[هجرت پیامبر]] از مکه، به قصد [[دیدار]] آن [[حضرت]] رهسپار [[مدینه]] شد؛ اما در میانه [[راه]] مرد. قومش که هنوز در [[شرک]] و [[کفر]] مانده بودند از روی [[تمسخر]] و [[استهزا]] گفتند: نه به آنچه میخواست رسید و نه در میان قوم خود ماند تا دفنش کرده، برایش عزا برپا کنند. دراین باره آیه {{متن قرآن|وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«و هر کس در راه خداوند هجرت گزیند، در زمین سرپناههای فراوان و گستردگی (در روزی) خواهد یافت و هر که از خانه خویش برای هجرت به سوی خداوند و پیامبرش برون آید سپس مرگ او را دریابد؛ بیگمان پاداش او بر عهده خداوند است و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۰۰.</ref> نازل شد.<ref>جامعالبیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۲۶.</ref>
| |
|
| |
| همچنین در گزارشی آمده است: شماری از کنانیها نزد [[پیامبر]] آمدند تا [[اسلام]] آورند؛ اما گروهی [[راه]] را بر ایشان بسته، آنها را کشتند و اموالشان را به [[غارت]] بردند. [[جبرئیل]] پیامبر را از این حادثه خبر داد و [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمیخیزند و در زمین به تبهکاری میکوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دستها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.</ref> را فرود آورد.<ref> روضالجنان، ج ۶، ص ۳۵۵.</ref>
| |
|
| |
| پس از استقرار پیامبر در [[مدینه]]، به سبب وجود سکونتگاههای بسیاری از [[قبایل]] [[کنانه]] در نزدیکی مدینه و در مسیر کاروانهای تجاری [[مکه]] به [[شام]]، پیامبر با این دسته از آنان [[ارتباط]] بیشتری برقرار کرد و از آنجا که آ ن [[حضرت]] در اقدامهای نظامی خود کاروانهای تجاری [[قریش]] را مد نظر داشت به ناچار در تعقیب آنها از مناطق مسکونی برخی قبایل کنانی عبور میکرد. در همین اعزامها که عمدتاً در سالهای نخست پس از [[هجرت]] روی داد، قبایل مزبور (بنیمدلج، [[بنی ضمره]] و...) با [[رسول خدا]] [[پیمان]] عدم تعرض بسته، از [[همراهی]] با قریش روی گردانیدند. بر اساس صلحنامهای که میان رسول خدا و جمعیتی از بنی [[کنانه]] در [[غزوه ابواء]] بسته شد، این دسته از کنانیها [[متعهد]] شدند تا از هرگونه برتریمالی و نفری نسبت به [[مسلمانان]] بپرهیزند و [[دشمنان اسلام]] را [[یاری]] ندهند <ref> المغازی، ج ۱، ص ۱۲.</ref> [[همکاری]] نکردن دستهای از بنیکنانه با [[مشرکان قریش]] در [[جنگ بدر]]، [[گواه]] دیگری است بر اینکه آنان از [[دشمنی]] با مسلمانان کناره میگرفتند. برپایه خبرهای آمده در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرَى مَا لَا تَرَوْنَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که شیطان کردارهای آنان را (در چشمشان) آراست و گفت: امروز هیچیک از مردم بر شما پیروز نخواهد شد و من پناهدهنده شمایم و چون دو دسته رویاروی شدند پشت کرد و گفت: من از شما بیزارم، من چیزی میبینم که شما نمیبینید، من از خداوند میهراسم و خداوند سخت کیفر است» سوره انفال، آیه ۴۸.</ref>، [[شیطان]] با وسوسههای خود مشرکان قریش را برای [[جنگ]] با [[پیامبر]] و پیروانش تحسین و [[تشویق]] میکرد. او وقتی که [[مشرکان]] را از همکاری بنی کنانه با پیامبر بیمناک دید، خود را به شکل [[سراقة بن مالک]] از سران بنیکنانه درآورد <ref>جمهرةالنسب، ج ۱، ص ۲۲۶؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۱۳۴.</ref>و به مشرکان قریش از بیطرفی بنیکنانه در جنگ بدر [[اطمینان]] داد. وقتی که دو [[سپاه]] در برابر هم قرار گرفتند، شیطان [[فرشتگان]] بسیاری دید که برای [[امداد]] [[مؤمنان]] فرود آمده بودند. او گریخت و از پی وی [[سپاه مشرکان]] از هم گسیخت و [[درهم]] [[شکست]]. [[خداوند]] با [[یادآوری]] این ماجرا آیه {{متن قرآن|وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرَى مَا لَا تَرَوْنَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که شیطان کردارهای آنان را (در چشمشان) آراست و گفت: امروز هیچیک از مردم بر شما پیروز نخواهد شد و من پناهدهنده شمایم و چون دو دسته رویاروی شدند پشت کرد و گفت: من از شما بیزارم، من چیزی میبینم که شما نمیبینید، من از خداوند میهراسم و خداوند سخت کیفر است» سوره انفال، آیه ۴۸.</ref> را نازل کرد<ref>جامعالبیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۲۵ ـ ۲۷؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۴۷۷ ـ ۴۷۸؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۱۱۳.</ref>. هرچند احتمال ساختگی بودن چنین اخباری وجود دارد؛ اما میتوان پذیرفت که [[پیمان]] برخی [[قبایل]] کنانی با پیامبر و بی طرفی آناندرجنگ [[بدر]] موجبات [[نگرانی]] [[قریش]] را فراهم آورده است.
| |
|
| |
| خداوند با [[نزول آیه]] {{متن قرآن|لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ}}<ref>«خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکردهاند و شما را از خانههایتان بیرون نراندهاند باز نمیدارد؛ بیگمان خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.</ref>، مسلمانان را از [[نیکی]] و [[انصاف]] نسبت به این گروه منع نکرد<ref> البحر المحیط، ج ۱۰، ص ۱۵۶.</ref>.
| |
|
| |
| برخی گزارشها از حضور [[زنان]]<ref> المغازی، ج ۱، ص ۲۰۲.</ref> و مردان کنانی در [[سپاه مشرکان]] در [[اُحُد]]<ref>السیروالمغازی، ص ۳۲۲ ـ ۳۲۳؛ المغازی، ج ۱، ص ۲۰۳؛ المحبر، ص ۲۴۶.</ref> و نیز گروهی از آنان از جمله [[عمرو بن عبدود]]<ref> الاشتقاق، ص ۱۱۰.</ref> در [[خندق]]<ref> المغازی، ج ۲، ص ۴۵۵؛ المحبر، ص ۲۴۶؛ الاشتقاق، ص ۱۱۰.</ref> خبر دادهاند. گزارشی نیز ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا}}<ref>«ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر (سر) آنان بادی و (نیز) سپاهیانی را که آنان را نمیدیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره احزاب، آیه ۹.</ref> آمده است که بر شرکت بنیکنانه در [[جنگ خندق]] دلالت دارد.
| |
|
| |
| در [[سال نهم هجری]] و با [[نزول]] [[سوره]] [[برائت]]، از حضور [[مشرکان]] در [[مکه]] جلوگیری شد؛ اما این [[حکم]] شامل [[قبایل]] [[مشرک]] همپیمان با [[پیامبر]] که عمدتاً کنانی بودند نمیگردید، از این رو ذیل برخی [[آیات]] [[سوره توبه]] از [[پایبندی]] ایشان به پیمانهایشان سخن به میان آمدهاست.
| |
|
| |
| برابر گزارشهایی که ذیل آیه {{متن قرآن|كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ}}<ref>«چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بستهاید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست میدارد» سوره توبه، آیه ۷.</ref> [[مشاهده]] میشود، [[بنی ضمره]] <ref>الکشاف، ج ۲، ص ۲۴۹.</ref> و [[بنی بکر]] <ref>جامعالبیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۱۰۷.</ref> از تیرههای مشهور کنانی، بر [[پیمان]] خود با پیامبر [[استوار]] مانده، همانند [[قریش]] و سایر گروهها [[عهد]] نشکستند. خداوند در این باره فرمود؛ همچنین از اخباری که ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ}}<ref>«مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستهاید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاستهاند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکردهاند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بیگمان خداوند پرهیزکاران را دوست میدارد» سوره توبه، آیه ۴.</ref> آمده، دانسته میشود که مراد از {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}} گروههایی از بنیکنانه شامل [[بنی ضمره]] و [[بنی مدلج]] بوده است. آنان از همپیمانان [[پیامبر]] بودند و بر سر پیمان خود به [[درستی]] ماندند.<ref> مجمعالبیان، ج ۵، ص ۱۸؛ روضالجنان، ج ۹، ص ۱۷۸؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص ۲۱۲.</ref> به نظر میرسد آخرین رویارویی [[مسلمانان]] با کنانیها در [[سریّه]] بنی جزیمه صورت گرفت. [[خالد بن ولید]] در این سریّه بسیاری از ایشان را به ناحق کشت <ref>المغازی، ج ۳، ص ۸۸۳؛ جمهرة النسب، ج ۱، ص ۲۲۸؛ انسابالاشراف، ج ۱۱، ص ۱۳۵ ـ ۱۳۶.</ref>
| |
|
| |
| برخی دیگر از اعضا و تیرههای کنانی [[سال نهم هجری]] معروف به "عامالوفود" در کنار دیگر هیئتها و گروهها نزد پیامبر آمده، [[اسلام]] آوردند که در این میان میتوان به هیئتهای بنیعلیم به [[ریاست]] قطن و [[أنس]] پسران [[حارثه]]، بنیلیث به ریاست [[صعب بن جثامه]] و بنیبکیر به ریاست [[عدی بن شراحیل]] اشاره کرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۱.</ref> بر این اساس عمده کنانیان تا سالهای پایانی [[حیات پیامبر]] [[مسلمان]] نشدند. نبردهای [[خیبر]]،<ref>انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۲۹ ـ ۱۳۰، ۱۳۴.</ref>[[حنین]]،<ref> النسب، ص ۲۲۲؛ انساب الأشراف، ج ۱۱، ص ۱۳۰.</ref> [[فتح مکه]]<ref> المغازی، ج ۲، ص ۸۲۰.</ref> و چندین [[غزوه]] و سریه دیگر از میدانهایی بود که معدود مسلمانان [[کنانه]] در آنها شرکت کردند.
| |
|
| |
| [[اعتماد]] پیامبر به بعضی از مسلمانان بنیکنانه چنان بود که وقتی برای [[حج]] یا غزوهای به بیرون از [[مدینه]] میرفت، کسی از کنانیها را در جای خود مینشاند. عویف بن أضبط،<ref> اسدالغابه، ج ۴، ص ۱۵۷؛ الاصابه، ج ۴، ص ۶۱۹.</ref>[[کلثوم بن حصین]] <ref>جمهرة النسب، ص ۲۲۶؛ النسب، ص ۲۲۲؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۳۰ ـ ۱۳۱.</ref> و [[سباع بن عرفطه]] <ref>مسند احمد، ج ۲، ص ۳۴۵؛ المستدرک، ج ۲، ص ۳۳.</ref> از این جمله بودهاند. [[پیامبر]] از برخی [[مسلمانان]] کنانی برای اجرای مأموریتهای ویژه کمک میگرفت؛ از جمله [[عمرو بن امیه]] ضمری که [[رسول خدا]] او را برای چند [[مأموریت]] به کار گرفت؛ [[قتل]] [[ابو سفیان]]، [[دعوت]] [[نجاشی]] به [[اسلام]]، استقبال از [[سپاه]] جعفربن [[ابی طالب]]، برگرداندن جنازه [[خبیب بن عدی]] از [[یاران پیامبر]] و...؛<ref>جمهرة النسب، ج ۱، ص ۲۱۶؛ النسب، ص ۲۲۲؛ انسابالاشراف، ج ۱۱، ص ۱۲۰ ـ ۱۲۱.</ref>همچنین [[ابوجعد ضمری]] را برای فراخوانی قومش در [[غزوه]] [[فتح مکه]] به میان قبیلهاش فرستاد.<ref> انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۲۲.</ref>.<ref>[[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنیکنانه (مقاله)|مقاله «بنیکنانه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>
| |
|
| |
|
| ==واژگان کنانی در [[قرآن]]== | | ==واژگان کنانی در [[قرآن]]== |
| بر پایه گزارشی، گروهی از واژگان قرآن به لهجه و لغت [[کنانه]] نازل شده است. [[سیوطی]] در گزارشی ۱۷ نمونه از این واژهها را بر میشمرده که عبارتاند از: {{متن قرآن|السُّفَهَاءُ}} ([[نادانان]])، {{متن قرآن|خَاسِئِينَ}} (رانده شدگان)، {{متن قرآن|شَطْرَ}} (سمت و سو)، {متن قرآن|خَلَاقٍ}} (بهره)، {{متن قرآن|مْلَوْ كَا} ([[آزاد]])، {{متن قرآن|قَبِيلًا}} (رویارو)، {{متن قرآن|مُعْجِزِينَ}} ([[ناتوان]] کنندگان) {{متن قرآن|يَعْزُبُ}} ([[پنهان]] میشود)، {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا}} (متمایل نشوید)، {{متن قرآن|فَجْوَةٍ}} (جای وسیع)، {{متن قرآن|مٌ وَإِلَّا}} ([[پناه]] و گریزگاه)، {{متن قرآن|مُبْلِسُونَ}} (ناامیدان)، {{متن قرآن|دْحُورًا}} (رانده شدن)، {{متن قرآن|الْخَرَّاصُونَ}} ([[دروغگویان]])، {{متن قرآن|أَسْفَارًا}} (نوشتهها)، {{متن قرآن|أُقِّتَتْ}} (جمعشده)، {{متن قرآن|كَنُودٌ}} ([[ناسپاس]])<ref>الاتقان، ج ۱، ص ۴۱۹.</ref>.<ref>[[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنیکنانه (مقاله)|مقاله «بنیکنانه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>
| |
|
| |
|
| |
|
| == جستارهای وابسته == | | == جستارهای وابسته == |