جز
جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان') |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
==زهد [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از زبان [[علی]]{{ع}} == | ==زهد [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از زبان [[علی]]{{ع}} == | ||
*[[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} در [[وصف]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[پیروی]] از [[اعمال]] زاهدانه آن [[حضرت]] فرموده است:از [[پیامبر]]{{صل}} [[پاک]] و [[پاکیزه]] خویش سرمشق گیر... که از [[دنیا]] نیم لقمهای بر گرفت و چشمی بدان ندوخت. پهلویش از همه کس لاغرتر و شکمش از [[دنیا]] خالیتر بود. [[دنیا]] بر او عرضه شد؛ ولی نپذیرفت و هرگاه میدانست که [[خداوند]] چیزی را [[دشمن]] میدارد، او نیز آن را [[دشمن]] میداشت و چیزی را که [[خدا]] حقیر میدانست، او نیز حقیر میشمرد. و اگر خصلتی جز این در ما نبود که [[دوست]] میداریم، آنچه را [[خدا]] [[دشمن]] داشته، و بزرگ میداریم چیزی را که [[خدا]] کوچک شمرده است، همین، در [[مخالفت]] و [[دشمنی]] ما با [[خدا]] و [[سرپیچی]] از [[فرمان]] او بس بود! همانا [[رسول خدا]]{{صل}} روی [[زمین]] [[غذا]] میخورد؛ مانند [[بندگان]] مینشست؛ کفش خود را به دست خویش پینه میزد و بر لباسش وصله میدوخت؛ بر الاغ بیپالان سوار میشد و دیگری را هم در ردیف خود سوار میکرد و چون دید پردهای با نقش را و نگار بر در اتاقش آویختهاند، به یکی از [[زنان]] خود فرمود: "ای فلانی! این پرده را از نظرم دور دار که هرگاه به آن مینگرم، به یاد [[دنیا]] و زرق و برق آن میافتم!"[[پیامبر]]{{صل}} قلباً از [[دنیا]] روی گرداند و یاد آن را در درون خود کشت. او [[دوست]] داشت زینتهای [[دنیا]] از نظرش | *[[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} در [[وصف]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[پیروی]] از [[اعمال]] زاهدانه آن [[حضرت]] فرموده است:از [[پیامبر]]{{صل}} [[پاک]] و [[پاکیزه]] خویش سرمشق گیر... که از [[دنیا]] نیم لقمهای بر گرفت و چشمی بدان ندوخت. پهلویش از همه کس لاغرتر و شکمش از [[دنیا]] خالیتر بود. [[دنیا]] بر او عرضه شد؛ ولی نپذیرفت و هرگاه میدانست که [[خداوند]] چیزی را [[دشمن]] میدارد، او نیز آن را [[دشمن]] میداشت و چیزی را که [[خدا]] حقیر میدانست، او نیز حقیر میشمرد. و اگر خصلتی جز این در ما نبود که [[دوست]] میداریم، آنچه را [[خدا]] [[دشمن]] داشته، و بزرگ میداریم چیزی را که [[خدا]] کوچک شمرده است، همین، در [[مخالفت]] و [[دشمنی]] ما با [[خدا]] و [[سرپیچی]] از [[فرمان]] او بس بود! همانا [[رسول خدا]]{{صل}} روی [[زمین]] [[غذا]] میخورد؛ مانند [[بندگان]] مینشست؛ کفش خود را به دست خویش پینه میزد و بر لباسش وصله میدوخت؛ بر الاغ بیپالان سوار میشد و دیگری را هم در ردیف خود سوار میکرد و چون دید پردهای با نقش را و نگار بر در اتاقش آویختهاند، به یکی از [[زنان]] خود فرمود: "ای فلانی! این پرده را از نظرم دور دار که هرگاه به آن مینگرم، به یاد [[دنیا]] و زرق و برق آن میافتم!"[[پیامبر]]{{صل}} قلباً از [[دنیا]] روی گرداند و یاد آن را در درون خود کشت. او [[دوست]] داشت زینتهای [[دنیا]] از نظرش پنهان باشد تا مبادا جامهای زیبا و فاخر از آن برگیرد و آن را خانه همیشگی خود پندارد و [[امید]] اقامت در آن را در سر بپروراند. پس، [[دنیا]] را به کلی از [[جان]] خود بیرون کرد و یاد آن را از [[دل]] براند و آن را از نظر پنهان داشت. آری، هرکه چیزی را [[دشمن]] بدارد، نگاه به آن را نیز [[دشمن]] میدارد و خوش ندارد نامی از آن نزد او به میان آید"<ref>نهج البلاغه، ص ۲۲۷ - ۲۲۹.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۵.</ref>. | ||
==توصیف زهد== | ==توصیف زهد== |