←مقدمه
(←مقدمه) |
|||
خط ۹: | خط ۹: | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
{{متن قرآن|وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا}}<ref> | {{متن قرآن|وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا}}<ref>"مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به رهیافتی نزدیکتر از این رهنمایی کند" سوره کهف، آیه ۲۴.</ref> | ||
'''نتیجه''': در [[آیه]] فوق توصیه [[خداوند]] به [[پیامبر اکرم]] است که از [[خدا]] درخواست کوتاهترین راه رسیدن به [[رشد]] وهدایت را بخواهد و به آن [[امید]] داشته باشد<ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۶۳۱.</ref>. | '''نتیجه''': در [[آیه]] فوق توصیه [[خداوند]] به [[پیامبر اکرم]] است که از [[خدا]] درخواست کوتاهترین راه رسیدن به [[رشد]] وهدایت را بخواهد و به آن [[امید]] داشته باشد<ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۶۳۱.</ref>. | ||
[[رشد]]، مصدر ثلاثی مجرّد از ریشه | ==لغتشناسی== | ||
[[رشد]]، مصدر ثلاثی مجرّد از ریشه "ر ـ ش ـ د" در اصل به معنای راست بودن [[راه]] <ref>معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۳۹۸، "رشد".</ref> و [[هدایت]] شدن به سوی خیر و [[صلاح]] <ref> التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۴، "رشد".</ref> است. در فرهنگهای واژگانی، آن را با تعبیرات دیگری مانند رسیدن به مقصدِ کار و راه،<ref> العین، ج ۶، ص ۲۴۲؛ لسان العرب، ج ۳، ص ۱۷۵؛ تاج العروس، ج ۸، ص ۹۵، "رشد".</ref>[[استقامت]] همراه [[صلابت]] بر [[حق]]،<ref>تاج العروس، ج ۸، ص ۹۵، "رشد".</ref> صلاح و رسیدن به درست <ref> المصباح، ص ۲۲۷، "رشد".</ref> یا حق،<ref>مجمعالبحرین، ج ۳، ص ۵۰، "رشد".</ref> [[راه راست]] در پیش گرفتن که [[انسان]] را به [[هدف]] برساند<ref> نثر طوبی، ج ۱، ص ۳۰۷، "رشد".</ref> و هدایت شدن <ref> مفردات، ص ۳۵۴، "رشد".</ref> معنا کردهاند که همگی نزدیک به یکدیگرند. به گفته برخی، [[رشد]] در ۶ وجه به کار رفته است: هدایت؛ [[توفیق]]؛ صواب؛ [[اصلاح]] [[مال]]؛ [[عقل]]؛ مَخرَج.<ref>الوجوه و النظائر، ج ۱، ص ۳۶۵ ـ ۳۶۶.</ref> (راه برونرفت از مشکل) در منابع لغوی، از [[غیّ]] و ضلال به ضدّ رشد یاد شده است.<ref> العین، ج۶، ص۲۴۲؛ المصباح، ص۲۲۷؛ لسان العرب، ج۱۱، ص ۳۹۰، "ضل"؛ ج ۱۵، ص ۱۴، "غوی".</ref> غیّ، جهلی است که ریشهاش [[اعتقاد]] [[فاسد]] باشد؛<ref>مفردات، ص ۶۲۰، "غوی".</ref> یا به معنای [[لجاجت]] و استمرار در [[نادانی]] <ref> المصباح، ص ۴۵۷، "غوی".</ref> و ضلال به معنای تعدّی از راه [[میانه]]<ref> العین، ج ۷، ص ۹، "ضل".</ref> و مطلقِ [[عدول]] ـ عمدی یا [[سهوی]]، کم یا بسیار ـ از [[راه مستقیم]]<ref>مفردات، ص ۵۰۹، "ضلل".</ref> است. برخی از [[مفسران]] درباره تفاوت غیّ و ضلال گفتهاند: هرچند غیّ و ضلال در برخی موارد با اِعمال عنایتی بر هم منطبق میشوند، ضلالْ [[انحراف]] از راه با در نظر داشتن هدف؛ ولی غیّْ انحراف از راه با [[فراموشی]] هدف است.<ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۴۲.</ref> | |||
==رشد در [[قرآن]]== | |||
در قرآن، افزون بر [[غیّ]] {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> و ضلال {{متن قرآن|وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا}}<ref>«و خورشید را چون بر میآمد میدیدی که از غار آنان به راست میگرایید و چون غروب میکرد در سوی چپ از آنان میگذشت و آنان در جای گشادهای از آن (غار) بودند؛ این از نشانههای خداوند است؛ هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است و هر که را بیراه نهد، هرگز برا» سوره کهف، آیه ۱۷.</ref>، واژههای "ضَرّ" به معنای [[ضرر]]<ref> لسانالعرب، ج ۴، ص ۴۸۲، "ضرر".</ref> {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا}}<ref>«بگو: من برای شما نه یارای زیانی دارم و نه رهیافتی» سوره جن، آیه ۲۱.</ref>، "[[شرّ]]" {{متن قرآن|وَأَنَّا لَا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا}}<ref>«و اینکه ما درنمییابیم که آیا برای کسانی که در زمیناند بدی خواسته شده یا پروردگارشان برای آنان رهیافتی خواسته است» سوره جن، آیه ۱۰.</ref> و "[[سفاهت]]" {{متن قرآن|وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا وَابْتَلُواْ الْيَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَن يَكْبَرُواْ وَمَن كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَن كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُواْ عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«و داراییهایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کمخردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۵-۶.</ref> نیز در برابر [[رشد]] قرار گرفتهاند. | |||
رشد در [[قرآن]] به معنای [[راه]] یافتن به وجوه خیر و [[صلاح]] در [[دین]] و دنیاست.<ref> روح البیان، ج ۱۰، ص ۱۸۹؛ تفسیر مراغی، ج ۱۷، ص ۴۳؛ المنیر، ج ۱، ص ۷۲.</ref> این واژه در [[زبان فارسی]] و در رشتههای گوناگون [[علمی]]، مانند [[روانشناسی]] و زیستشناسی، کاربردهای گوناگونی دارد که با کاربست قرآنیاش متفاوت است. | رشد در [[قرآن]] به معنای [[راه]] یافتن به وجوه خیر و [[صلاح]] در [[دین]] و دنیاست.<ref> روح البیان، ج ۱۰، ص ۱۸۹؛ تفسیر مراغی، ج ۱۷، ص ۴۳؛ المنیر، ج ۱، ص ۷۲.</ref> این واژه در [[زبان فارسی]] و در رشتههای گوناگون [[علمی]]، مانند [[روانشناسی]] و زیستشناسی، کاربردهای گوناگونی دارد که با کاربست قرآنیاش متفاوت است. | ||
واژه رشد و مشتقّات آن ۱۹ بار در [[قرآن کریم]] به کار رفتهاند. این واژه دارای سه مصدر رُشد، رَشَد و رَشاد است که هر سه در قرآن به کار رفتهاند. بیشتر واژهپژوهان، رُشد و رَشَد را مترادف دانسته <ref> الصحاح، ج ۲، ص ۴۷۴؛ مفردات، ص ۳۵۴، | واژه رشد و مشتقّات آن ۱۹ بار در [[قرآن کریم]] به کار رفتهاند. این واژه دارای سه مصدر رُشد، رَشَد و رَشاد است که هر سه در قرآن به کار رفتهاند. بیشتر واژهپژوهان، رُشد و رَشَد را مترادف دانسته <ref> الصحاح، ج ۲، ص ۴۷۴؛ مفردات، ص ۳۵۴، "رشد"؛ اعراب القرآن، ج ۲، ص ۷۱.</ref> و تفاوت آن دو را رد کردهاند؛<ref>تاجالعروس، ج ۸، ص ۹۵، "رشد".</ref> ولی برخی با ردّ ترادف این دو، معانی متفاوتی برای آنها بیان کردهاند؛ مثلاً برخی کاربرد رَشَد را تنها در [[امور دینی]] (و به معنای [[استقامت در دین]]) و رُشد را فراتر از امور دینی و [[دنیایی]] (و به معنای [[شایستگی]] و صلاح)<ref> معجم الفروق اللغویه، ج ۱، ص ۲۵۶؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۷۳۴؛ مفردات، ص ۳۵۴.</ref> و بعضی رُشد را متضاد غیّ، نیز رَشَد را متضاد ضلال ([[گمراهی]]) دانستهاند.<ref>العین، ج ۶، ص ۲۴۲؛ لسان العرب، ج ۳، ص ۱۷۵، "رشد".</ref> دستهای هم رُشد را حالتی [[پایدار]] و رَشَد را حالتی ناپایدار دانستهاند.<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۴، "رشد".</ref> واژه "رَشاد" نیز مترادف رُشد است <ref>العین، ج ۶، ص ۲۴۲؛ لسان العرب، ج ۳، ص ۱۷۵.</ref> و برخی آن را دربردارنده معنای استمرار هم دانستهاند <ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۴.</ref> و ترکیب "[[سبیل]] الرشاد" به [[راه راست]] و واژه مراشد به راههای راست معنا شده است.<ref>معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۳۹۸؛ لسان العرب، ج ۳، ص ۱۷۶.</ref> معنای [[رشد]]، از تعبیر رسیدن به اَشُدّ {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکنیم؛ و چون سخن میگویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.</ref>.<ref>لسانالعرب، ج ۳، ص ۲۳۶، "شدد".</ref> و واژه [[هدایت]] {{متن قرآن|وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا}}<ref>«و خورشید را چون بر میآمد میدیدی که از غار آنان به راست میگرایید و چون غروب میکرد در سوی چپ از آنان میگذشت و آنان در جای گشادهای از آن (غار) بودند؛ این از نشانههای خداوند است؛ هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است و هر که را بیراه نهد، هرگز برای او سروری رهنما نخواهی یافت» سوره کهف، آیه ۱۷.</ref>.<ref>لسان العرب، ج ۱۵، ص ۳۵۴، "هدی".</ref> نیز برداشت شده است. برخی، کاربرد واژههای رُشد و هدایت را مانند هم دانستهاند؛<ref>مفردات، ص ۳۵۴، "رشد".</ref> ولی به نظر کاربست این دو کاملاً شبیه هم نیست؛ مثلاً [[ارشاد]] [و رشد] فقط در امور [[پسندیده]] به کار میرود؛ اما هدایت هم در امور پسندیده و هم [[ناپسند]].<ref>معجم الفروق اللغویه، ج ۱، ص ۴۲.</ref> بعضی با این بیان که رشد، [[هدایتی]] برانگیزاننده [[بنده]] به سوی [[سعادت]] است، آن را از [[اصل هدایت]] به معنای شناساندن [[اعمال]] بالاتر دانستهاند.<ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج ۱، ص ۱۳۲؛ تفسیر ام الکتاب، ص ۲۹۳.</ref> | ||
==اهمیت رشد== | ==اهمیت رشد== |